آخرین بروز رسانی : یکشنبه 13 بهمن 1398 تاریخچه مقاله
اِرْنْسْت [ernst]، ماکْس (1891-1976م/ 1270- 1355ش)، نقاش و پیکرتراش آلمانی و از هواداران پرشور اصل عدم تعقل در هنر و مبتکر نهضت اتوماتیسم در سوررئالیسم. دلبستگی او در دوران جوانی به مطالعه در زمینههای روانپزشکی و فلسفه بود، لیکن به سبب علاقه به نقاشی، تحصیلاتش در دانشگاه بُن آلمان را رها کرد. ارنست پس از پایان خدمتش در ارتش آلمان طی سالهای جنگ جهانی اول به دادائیسم پیوست که نهضتی نیهیلیستی بود و گروهی از هنرمندان دادائیست را در شهر کُلن به گرد خود آورد. وی سپس با همکاری ژان آرپ نقاش و شاعر فرانسوی مجلاتی هنری منتشر ساخت و خصوصاً با برپا کردن نمایشگاهی از آثاری به شیوۀ دادا در مستراحی عمومی رسوایی بزرگی به راه انداخت؛ اما در این میان آنچه اهمیت بسیار داشت، پردههای کُلاژ (وصله چسبانی) و فتومونتاژ (روی هماندازی عکسها) به شیوۀ دادا بود؛ از آن جمله است اثری با نام «اینجا همهچیز هنوز معلق است» (1920م) با ترکیببندی حیرتانگیز و غیرمنطقی از بریدۀ عکسهای حشرات، ماهیها و طراحیهای اعضای بدن که با هوشمندی تمام سامان یافته بود تا القاگر هویت چندگانۀ اشیاء به وصف درآمده باشند.
در 1922م ارنست به پاریس رفت و دو سال بعد یکی از اعضای بنیانگذار گروه سوررئالیستها شد. هدف این گروه از نقاشان و نویسندگان ایجاد آثاری تراویده از توهمات ناخودآگاه بود. در1925م وی برای تحریک سیلان صور ذهنی از ناخودآگاه خویش، به بهرهگیری از اسلوبهای فرُتاژ (مدادسایی: ساییدن مداد روی کاغذی گسترده بر سطوحی زبر چون برگ و چوب یا پارهای مصنوعات، برای نقش برداشتن از رگهها و بافت آنها) و نقش برگردانی (برگرداندن رنگ از سطحی تازه رنگ خورده بر سطحی سفید با فشردن آن دو بر روی هم) روی آورد. هدف وی این بود که از پدیدار شدن انگارهها و بافتهای اتفاقی الهام گیرد و شکلهای زادۀ تداعی آزاد خود را در برخی از طراحیها («تاریخ طبیعی»، 1926م) و نیز بسیاری از نقاشیهایش به کار بندد. نقاشیهایی چون «جنگل بزرگ» (1927م) و «وسوسۀ قدیس آنتونی» (1945م). باید گفت اینگونه منظرههای گسترده و باتلاقنما درواقع شاخهای نورسته از سنت رمانتیکهای آلمانی بود که به طبیعت نگرشی عارفانه داشتند. پس از 1934م فعالیتهای هنری ارنست بهطور روزافزونی وقف پیکرهسازی شد. وی در این هنر نیز مانند کار نقاشیاش از اسلوبهای بداههسازی بهرۀ وافر برد. ازجمله کارهای او «اُدیپ دوم» (1934م) پیکرهای بود به وجود آمده از توده دلوهای چوبی که با تعادلی به ظاهر نااستوار برهم انباشته شده، و هیئتی نرهنما با حالتی متخاصم تشکیل داده بود. در آغاز جنگ جهانی دوم ارنست به آمریکا رفت و در آنجا به همسر سوم خود گوگِنْهایم، گردآورندۀ آثار هنری و صاحب نگارخانه، و نیز به فرزندخود جیمی ارنست که از نقاشان آمریکا شده بود، پیوست. ماکس ارنست به هنگام زندگیاش در لانگ آیلند نیویورک، و پس از1946م در سِدُنای آریزونا(با چهارمین همسرش داروثیا تَنینگ، نقاش آمریکایی) به ساختن پیکرههایی چون«پادشاه با ملکه بازی میکند»(1944م) که نشانگر نفوذ هنر افریقایی است، همت گماشت. وی پس از بازگشت به پاریس در 1949م جنبۀ آزمایشی کار خود را کاهش داد و اوقات خویش را صرف تکامل بخشیدن به اسلوب اندامبندی با کارمادّههای سنتی پیکرهسازی کرد. (119)