اَسْبابْبازُي [asbāb-bāzī]، ابزار و وساُيلبازُي
و سرگرمُي کودکان و نوجوانان که از اجناس مختلفُي چون چوب، سنگ، فلزات،
پارچه، نخ و جز آنها ساخته مُيشود.
بازُي به عنوان عنصرُي مهم در
بازُيابُي نقش و شکلگُيرُي شخصُيت اجتماعُي کارکرد
مهمُي در عرصۀ جامعه دارد. جامعهشناسان و روانشناسان به نقش و اهمُيت بازُي
در دوران خردسالُي تأکُيد کردهاند و آن را عامل مهمُي در ُيادگُيرُي
فنون ضرور زندگُي کودک دانستهاند (هَدفُيلد، ۲۷۹)، زُيرا
کودک با بازُي کردن نگرش و عقاُيد دُيگران را با شخصُيت خود
درهم مُيآمُيزد و به اُين ترتُيب جزئُي از جامعه مُيشود.
جامعهشناسان و روانشناسان جرُيان جامعهپذُيرُي و نقشپذُيرُي
فرد را فقط از راه بازُي ممکن مُيدانند (براُي نمونه، نک : مُيد،
npn.). بازُي به فراگُيرُي نظامهاُي هنجارُي
و ارزشُي و کسب مهارت در اُيفاُي نقش اجتماعُي و به دست آوردن
پاُيگاه وُيژه در اجتماع کمک مُيکند. از اُينرو غالباً بازُي
پدُيدهاُي است که برپاُيۀ نُيازهاُي مادُي و
معنوُي هر جامعهاُي به وجود مُيآُيد و به تناسب اوضاع و شراُيط
فرهنگُي کارکرد وُيژهاُي مُيُيابد. هدف از بازُي
را تأمُين ادامۀ زندگُي با بروز رفتارهاُي نمونۀ فطرُي به
صورت طبُيعُي و آزادانه دانستهاند (هدفُيلد،
۲۸۰). براساس اُين دُيدگاهِ روانشناسانه بازُي
فعالُيتُي است که با کار و عملکردهاُي جدُي تفاوت دارد و هدف
از آن فقط لذتجوُيُي و سرگرمُي است (همانجا؛ براُي اطلاعات بُيشتر
دربارۀ نقش و اهمُيت بازُي در فراُيند جامعهپذُيرُي
فرد، نک : ه د، بازُي).
تقلُيد و همانندانگارُي از
سبک زندگُي بزرگسالان در بازُيهاُي کودکان امرُي همگانُي
و جهانشمول است. کودکان هر جامعهاُي پدر و مادر خود را به عنوان الگو در
نظر مُيگُيرند و در بازُيهاُيشان نقش آنها را بازسازُي
و بازُي مُيکنند. بنابراُين ابزار و اسباببازُيهاُي
کودکان نمونههاُي کوچکُي از وساُيل زندگُي پدر و مادر و بزرگسالان
است. بر اُين اساس بازُي و اسباببازُي را مُيتوان جزء
انگارههاُي مشترک فرهنگُي جامعهها دانست. اشُياء و اسباببازُيهاُي
کودکان در مُيان فرهنگهاُي مختلف کموبُيش ُيکسان است و
کودکان هر جامعه براساس تأثُيراتُي که از محُيط پُيرامونشان
درُيافت مُيکنند، به اشُياء و اسباببازُيها معنا و مفهوم وُيژهاُي
مُيبخشند و به روشهاُي گوناگون با آن بازُي مُيکنند.
از بقاُياُي بر جا مانده از
تمدنهاُي کهن جهان، آثارُي از افزارها و اسباببازُيهاُي
کودکان به دست آمده که نشانگر اُين نکته است که ارزش و اهمُيت بازُي
از دُيرباز بر بشر معلوم بوده است. فلات اُيران به عنوان ُيکُي
از خاستگاههاُي تمدن در جهان با تارُيخُي کهن و سرشار از دستاوردهاُي
فرهنگُي، عناصر گوناگونُي از جنبههاُي اجتماعُي زندگُي
بشر را در خود جاُي داده است. باستانشناسان طُي کشفُياتُي در
مناطق مختلف فلات اُيران بجز کشف ابزار و وساُيل زندگُي، به اشُياء
کوچکُي دست ُيافتند که گمان مُيرود به عنوان اسباببازُي
کودکان به کار برده مُيشده است. در اُينجا پُيش از آنکه کاربرُيهاُي
چندگانۀ اسباببازُي در عرصۀ جامعه بررسُي شود، به تارُيخچۀ مختصرُي
از ساخت و کاربرد اسباببازُي در اُيران اشاره مُيشود.
پُيشُينه
باستانشناسان در کاوشهاُيُي
که در شوش، سُيلک کاشان، گُيلان و... انجام دادهاند به پُيکرههاُي
کوچکُي از انسان، حُيوان ُيا پرندگان دست ُيافتهاند. در تپۀ سراب
پُيکرۀ سنگُي کوچکُي از گراز ُيا آدمکُي از جنس استخوان که
قدمتُي در حدود ۰۰۰،۴ تا
۰۰۰،۶ قم دارد، کشف شد. همچنُين پُيکرۀ سنگُي
شُير کوچکُي متعلق به اواخر هزارۀ دوم قم در کنار معبد «اُين
شوشُينک» در ارگ شوش به دست آمد که بر ارابهاُي از قُير سوار است.
برخُي منابع اُين پُيکرۀ سنگُي را ُيکُي از
کهنترُين اسباب بازُيهاُي ساختۀ دست بشر
دانستهاند (مجُيدزاده، ۸۹؛ آمُيه، شکل
۱۰۷؛ «دائرة المعارف[۱]...»، 338؛ نُيز نک : تصوُير
شمـ ۱).
تصوُير ۱: شُير کوچک
سنگُي سوار بر ارابهاُي از قُير
پُيکرههاُي کشف شده از تمدن
شوش ناشُيانه ساخته شدهاند و به نظر مُيرسد آنها را عمداً مضحک و
مسخره ساختهاند و گوُيا آنها را براُي اجراُي نماُيشهاُي
عروسکُي به کار مُيبردند (مجُيدزاده، همانجا). پُيکرههاُي
کوچکُي از سوارهاُي پارتُي و «بَغْدُختها» در شوش و مجسمههاُي
سفالُي و مفرغُي ظرُيفُي به شکل انسان، گاو، گوزن، بز کوهُي،
قوچ، اسب، گراز و سگ از تپۀ مارلُيک نُيز کشف شد. ُيک مجسمۀ مفرغُي
به شکل گاو که ۴ چرخ بر زُير آن کار گذاشتهاند، نُيز از اُين
حفارُيها به دست آمد. اُين مجسمه بسُيار شبُيه اسباببازُيهاُي
امروزُي کودکان است. به نظر گُيرشمن اُين پُيکرههاُي
کوچک که ساختۀ دست صنعتگران و پُيشهوران دورههاُي کهن است، ساختار اجتماعُي
و زندگُي عادُي و ابعاد مذهبُي و خصوصُي و نظامُي جامعۀ دورههاُي
کهن را باز مُينماُياند (ص 103-107). از اُينرو پُيکرههاُي
کوچک با اشکال ساده براُي بر آوردن نُيازهاُي روزمرۀ زندگُي
تودۀ مردم ساخته مُيشد و چه بسا افزون بر کاربرد در مراسم و آُيُينهاُي
مذهبُي و انجام اعمال جادوُيُي به عنوان اسباببازُي و بازُيچۀ
کودکان نُيز به کار مُيرفته است (بلوکباشُي، «اسباببازُي»،
۲۹۰؛ براُي دُيگر پُيکرههاُي کوچک انسان و
حُيوان و پرندگان، نُيز نک : نگهبان، باستانشناسُي...،
۴۴۵- ۴۴۸، گزارش...، جم ).
از اسناد و کتُيبههاُي به دست
آمده از دورههاُي کهن چنُين بر مُيآُيد که کودکان آن دورهها
نُيز مانند کودکان امروزُي با پرندگان و حُيوانات کوچک بازُي
مُيکردند. مثلاً روُي مهرُي از دورۀ هخامنشُيان،
تصوُير زنُي نشسته نقش بسته که در دست پرندهاُي دارد و آن را براُي
بازُي به دختر خردسالش مُيدهد (کخ، ۲۸۷ و تصوُير
۱۷۹؛ نُيز نک : تصوُير شم ۲). علاوه بر نگارهها
و پُيکرههاُي بازمانده از اعصار گذشته، برخُي از منابع مکتوب نُيز
به بازُي کودکان و انواع بازُيچههاُي آنها اشاره کردهاند. مثلاً
هرودت، تارُيخنگار ُيونانُي، دربارۀ کودکُي
کورش هخامنشُي مطالبُي آورده است. از جمله در توارُيخ بازُي
«شاهبازُي» کورش و همسالانش را شرح مُيدهد. رواُيت هرودت طرحها
و بخشهاُي مختلف اُين بازُي را روشن مُيکند. خانهسازُي
با چوب و گل و سنگ و نگهبانُي با سلاح و نُيزه و در دست داشتن تازُيانه
براُي تنبُيه فرودستان توسط شاه و... به عنوان ابزارهاُي اُين
بازُي به شمار مُيرفته است (ص 44-45).
سند مکتوب دُيگرُي که از دورۀ ساسانُيان
بازمانده، متن خسرو قبادان و رُيدک است. اُين متن با ارزش بسُيارُي
از زواُياُي ناشناختۀ زندگُي اجتماعُي، فرهنگ، تعلُيم و تربُيت، پوشاک و
خوراک مردم جامعۀ عهد ساسانُي را باز مُينماُيد. رُيدک بزرگزادهاُي
است که خود را به خاندان قباد منسوب مُيدارد و در مناظره با خسروپروُيز
داستان زندگُي خود را بازگو مُيکند. آنچه از رواُيت رُيدک
استنباط مُيشود، آن است که کماندارُي، تُيراندازُي، سوارکارُي،
نُيزهورُي، شمشُيربازُي، چوگان و شطرنج (چترنگ) و برخُي
بازُيهاُي دُيگرُي مانند پتواژه، پاُيبازُي،
اَشتَپَذ (هشتپا)، نواردشُير (نرد) و زَمب از فنون و بازُيهاُيُي
است که خانوادههاُي اشرافُي عهد ساسانُي، فرزندان خود را با آن
آشنا مُيکردند (ثعالبُي، ۶۲۲-۶۲۵؛
متون...، ۷۲؛ کرُيستنسن، 487؛ براُي شرح بازُي هشتپاُي،
نک : اعظمُي، ۲۹۹-۳۰۰). اگرچه بسُيارُي
از اُين بازُيها فنون رزم و جنگاورُي را به کودکان مُيآموخت،
لکن ابزار و وساُيل چنُين فنونُي بازُيچه و اسباب بازُي
کودکان نُيز به شمار مُيرفت. در بسُيارُي از فرهنگهاُي
جوامع ابتداُيُي، نخستُين آموزشهاُي تربُيتُي
کودکان، ُيادگُيرُي مهارت کاربرد سلاح براُي محافظت از خود
بود. برخُي پُيداُيش نخستُين گونههاُي بازُي را به
اُين دوره منسوبکردهاند (نک : برُيتانُيکا، ذُيل اسباببازُي[۲]؛
دربارۀ بازُيهاُي کودکان اُيرانُي دورۀ باستان، نک :
مظاهرُي، خانواده، 173).
تصوُير ۲: مهرُي از دورۀ
هخامنشُي با تصوُير زنُي که پرندهاُي را به دخترش مُيدهد.
در جاُي دُيگرُي از متن
خسرو قبادان و رُيدک، خسرو پروُيز از رُيدک نامِ برترُين خنُياگران
(هنرمندان و بازُيگران) را مُيپرسد و رُيدک در پاسخ به انواع بازُيهاُي
آن زمان اشاره مُيکند. از اشارههاُي رُيدک برخُي افزار و
اسباببازُيهاُي آن دوره مانند طناب (رسن)، زنجُير، چوب، گوُي،
شُيشه و حُيواناتُي که بازُيچۀ دست بازُيگران
بودند، مانند مار و مُيمون بر ما آشکار مُيشود: رسن وازُيگ (رسن
بازُي)، زنجُير وازُيگ (زنجُير بازُي)، داروازُيگ
(داربازُي = بازُي بر چوب بلند)، ماروازُيگ (ماربازُي)،
چمبروازُيگ (چنبربازُي)، تُيروازُيگ (تُيراندازُي)،
تاس وازُيگ (طاس بازُي، کاسهبازُي)، وندگ وازُيگ (بندبازُي)،
اندرواُي وازُيگ (معلق زدن، پشتک زدن)، مُيخ اودسپروازُيگ
(بازُي با چوبدستُي و سپر)، زُين وازُيگ (چابکُي و
مهارت در به کار بردن جنگ افزار)، گوُي وازُيگ (گوُي بازُي،
چوگان)، سل وازُيگ (زوبُيناندازُي)، شمشُير وازُيگ (شمشُير
بازُي)، دشنگ وازُيگ (خنجر بازُي)، ورزو وازُيگ (گرزبازُي)،
شُيشک وازُيگ (شُيشهبازُي، بازُي و تردستُي با پُياله
و صراحُي)، کبُيک وازُيگ (مُيمون بازُي) از جمله بازُيها
و اسباببازُيهاُيُي است که رُيدک بدان اشاره کرده است (
متون، ۷۷؛ نُيز نک : اُيرانُيکا، IV/ 60).
برخُي از بازُيها و سرگرمُيها
فقط به کودکان اختصاص ندارد، بلکه بزرگسالان نُيز براُي تفرُيح و
سرگرمُي ُيا به قولُي براُي بازُي با جبر مطلق سرنوشت و
رهاُيُي از تصورات قضا و قدرُي به ابداع و ساخت ابزارهاُي
مختلف بازُي دست زدهاند (دولتآبادُي،۵۶۲۹؛ نُيز
براُي بازُيهاُي بزرگسالان در جامعههاُي اُيرانـُي
ـ اسلامـُي سدههاُي۱۰-۱۳ق، نک : مظاهرُي،
زندگُي، 179-180). اُيرانُيان از دُيرباز در بازُي شطرنج
و نرد باختن چُيرهدست و توانا بودهاند. مسعودُي در مروج الذهب از اردشُير
بابکان به عنوان نخستُين کسُي که نرد ساخت و بازُي کرد، ُياد
کرده است(۱/ ۹۵). همو نرد را وسُيلهاُي براُي
وانمودن کار جهان و بازُيچه قرار دادن جهانُيان، خانههاُي نرد را
نماد زمان، و مهرهها را نمودار تقدُير دانسته است (۱/
۷۳). در کارنامۀ اردشُير بابکان نُيز به برخُي از بازُيها و ابزار آن
که اردشُير در آن چُيرهدست و کارآزموده بوده، اشاره شده است. از جمله
شطرنج، چوگان، تخته نرد (نرد اردشُير) و سوارکارُي (ص ۶؛ نُيز
نک : کرُيستنسن، همانجا). برخُي اختراع شطرنج را به هندُيان
منتسب، و ورود آن به اُيران را در زمان انوشُيروان ساسانُي دانستهاند
(نک : فردوسُي، ۸/
۲۴۶۱-۲۴۷۴، آملُي، ۳/
۵۶۱-۵۶۳؛ نُيز نک : راوندُي،
۴۱۵). آثارُي که از کاوشهاُي باستانشناسُي به
دست آمده است، رواج بازُي شطرنج را به زمانُي کهنتر منسوب مُيدارد.
در زُير جام هخامنشُي که از خرابههاُي حسنلو به دست آمده است و به
هزارۀ نخست پُيش از مُيلاد تعلق دارد، نقش صفحۀ شطرنجُي
دُيده مُيشود که از ُيکرو ۱۰ خانه و از روُي دُيگر
۹ خانه دارد. برخُي صفحۀ شطرنجُي زُير جام را مربوط به بازُي شطرنج دانستهاند (ُيکتاُيُي،
۶۸).
اسباب و افزارهاُي بازُي در
جوامع مختلف از مواد و اشُياء گوناگونُي ساخته مُيشده است. گاه
بشر براُي برآوردن نُياز خود به سرگرمُي و تفرُيح، اشُياء
و وساُيل بُيمصرف را به عنوان ابزار و اسباببازُي به کار گرفته
است. ُيکُي از بازُيهاُي کهن اُيرانُي قاپبازُي
است. قاپ ُيا شتالنگ (ُيا بجول، بجل، کعب) استخوان قسمتُي از پاُي
گوسفند و به شکل مکعبمستطُيل است. خاستگاه اُين بازُيِ بخت و
اقبالُي را دوران زندگُي شبانُي و از سرگرمُيهاُي چادرنشُينان
فلات اُيران دانستهاند (جهانشاه، مقدمه؛ گلچُين معانُي،
۲۸- ۳۹). مردم مناطق مختلف اُيران از دُيرباز
شراُيط و دستورالعمل خاصُي براُي بازُي با قاپ وضع کرده بودند
و در اوقات فراغت براُي سرگرم شدن و گذران وقت قاپبازُي مُيکردند
(جهانشاه، همانجا). اسدُي طوسُي در گرشاسبنامه به بازُي با شتالنگ
و کعبتُين (تاس نرد که از جنس استخوان ساخته مُيشد) در زمان فرمانرواُيُي
ضحاک اشاره کرده است (ص ۲۶۸). به رواُيت راوندُي، اُيرانُيان
نرد باختن و انداختن تاس (کعبتُين) و سپردن بخت و سرنوشت خود به خوب و بد
آمدن تکه استخوانُي را نکوهُيدهاند و به جاُي نردبازُي
شطرنج را که بازُي «حکُيمان و خداوندان فهم» باشد، برگزُيدهاند.
چنانکه به رواُيت همو، خسروپروُيز هرگز نرد نباخت و به شطرنج مشغول
بود و در نکوهش نرد باختن گفته است: «همۀ جهان باُيد که حاجت از من
خواهند، من چون حاجت از استخوانُي مردار خواهم؟...» (راوندُي، همانجا).
دانش و آگاهُي محدودُي دربارۀ بازُيها
و انواع بازُيچههاُي اُيرانُيان در دورههاُي نخست
اسلامُي در دست است. در سدههاُي نخست اسلامُي نقش و اهمُيت
بازُي در عرصۀ جامعۀ اسلامُي با مخالفتهاُي مذهبُي روبهرو شد. قرآن لَعِب و
لهو را به عنوان مظاهر گمراهکنندۀ بشر از رسالت واقعُي و بازدارندۀ تلاش وُي
براُي رسُيدن به رستگارُي عنوان کرده است (انبُياء/
۲۱/ ۱۶، ۵۵؛ دخان/ ۴۴/
۳۸؛ انعام/ ۶/ ۳۲؛ عنکبوت/ ۲۹/
۶۴). از اُينرو فقها و علما بازُي و سرگرم شدن به بازُيچهها
را تقبُيح و تحرُيم کردهاند و انسان مؤمنِ درستکار را کسُي دانستهاند
که به بازُي نپردازد (مجلسُي، ۷۶/
۲۳۰-۲۳۱، ۲۳۶). آراء
متفاوت و مسائل و مباحث فقهُي مناقشهآمُيزُي براُي ساخت و
کاربرد افزارها و اسباببازُي وجود دارد. از آنرو که در احکام اسلامُي
صورتسازُي تحرُيم شده است، بسُيارُي از فقها ساخت و کاربرد
اسباببازُي را ناشاُيست دانستهاند. گرچه برخُي رواُيات دُيگر
نُيز نسبت ساختو ساز عروسک و اسباببازُي به بتپرستُي را مورد
تردُيد قرار داهاند و با استناد به رواُيتُي منقول از عاُيشه
کاربرد آن را جاُيز عنوان کردهاند (غزالُي، احُياء...، ۲/
۳۰۲-۳۰۳؛ ابن رشد، ۱۸/
۵۷۳-۵۷۴؛ دربارۀ عروسکبازُي
عاُيشه با دخترکان همساُيه و رفتار محبتآمُيز پُيامبر(ص) با
آنها، نک : ابوُيعلى، ۲۹۴-۲۹۵؛ غزالُي،
کُيمُيا...، ۴۷۶-۴۷۷). اُين
امر چنُين توجُيه شد که چون عروسکهاُي ساخته شده تقلُيدُي
واقعگراُيانه از نمونۀ اصلُي نُيستند و به عنوان شکلهاُي ناقص موجودات زنده به
شمار مُيروند و کودکان خود آنها را از تکه پارچههاُي کهنه و گل و چوب
مُيسازند، کاربرد آن جاُيز و روا ست (غزالُي، ابن رشد، همانجاها؛
نُيز نک : EI2, V/ 615؛ دربارۀ تحرُيم ابزار و بازُيهاُي
برد و باختُي (قمار) چون نرد، شطرنج، قاپبازُي، کبوتربازُي و جز اُينها،
نک : ابواسحاق، ۲/ ۳۲۶-۳۲۷؛ ابن
قدامه، ۹/ ۱۷۲؛ طوسُي، ۸/
۳۲۱؛ ابنرشد، ۱۷/ ۵۷۸؛ کلُينُي،
۶/ ۴۳۷؛ مجلسُي، ۷۶/
۲۳۳).
اختلاف آراء و نظرهاُي علما و فقهاُي
اسلامُي دربارۀ بازُي و انواع افزارهاُي آن به حدُي است که برخُي با
استناد به احادُيث و رواُيات مختلف منقول از پُيامبر(ص) که برخُي
بازُيها چون شنا، سوارکارُي، تُيراندازُي، کُشتُي و جز
اُينها را مباح و جاُيز دانسته، استدلال نفُي بازُي توسط فقهاُي
دُيگر را رد کردهاند (حر عاملُي، ۱۵/
۱۹۹؛ محقق حلُي، ۲/ ۲۳۵؛ شهُيدثانُي،
۴/ ۴۲۱-۴۲۲؛ بحرانُي،
۲۲/ ۳۵۳-۳۵۵).
مناقشه در بحث بازُيها در اسلام شاُيد
از آن جهت متصور است که برخُي بازُيها در گذشته ابزار قمار و وسُيلۀ برد و
باخت شمرده مُيشدند که سبب غفلت انسان از ُياد خداوند و ترک معاش و اُيجاد
رخوت و سستُي و رفتارهاُي ناشاُيست در جامعه مُيشد. و ُيا
به جهت آنکه برخُي از بازُيها چون کبوتربازُي براُي مردم اُيجاد
مزاحمت مُيکرد، گاهُي فرمانرواُيان دستور تحرُيم اُين
بازُي را صادر مُيکردند؛ چنانکه مقتدُي عباسُي به وُيران
کردن کبوترخانهها و منع اُين بازُي دستور داد (سُيوطُي،
۴۸۱). همچنُين برخُي از صاحبنظران واژۀ لعب
(بازُي) در قرآن و حدُيث و فقه و اخلاق سدههاُي نخست اسلامُي
را کاملاً با کاربرد آن در دورۀ کنونُي منطبق ندانستهاند (شهُيدُي تبرُيزُي،
۵۴؛ نُيز نک : دانشنامه...، ۱/ ۴۸۲).
از اُينرو چون براُي برخُي از بازُيهاُي کنونُي
غرض منطقُي و عقلانُي متصور است، بسُيارُي از بازُيهاُيُي
که درگذشته تحرُيم شده بودند، امروزه با فتاواُي مجتهدان و علماُي
دُينُي جاُيز شمرده مُيشوند (براُي فتاواُي برخُي
علماُي دُينُي معاصر دربارۀ جاُيز بودن بازُيها، نک
: گلپاُيگانُي، ۲/ ۱۶؛ صانعُي، ۲/
۱۶۹-۱۷۱).
در هر حال به نظر مُيرسد، بهرغم
تحرُيم برخُي آداب و مناسک اُيرانُي در دستورها و آموزههاُي
اسلامُي، مردم جامعههاُي مختلف اُيران دورۀ اسلامُي
همچون گذشته به بسُيارُي از آُيُينها و مراسم خود پاُيبند
بودند و به اجرا و برپا داشتن آن همت مُيگماشتند. از مُيان متون تارُيخُي
و ادبُي بر جا مانده از سدههاُي مختلف اسلامُي، اشارههاُيُي
دربارۀ بازُيها و بازُيچههاُي کودکان و بزرگسالان اُيرانُي
وجود دارد که اُينک به برخُي از آنها اشاره مُيشود: بسُيارُي
از پُيکرهها و تندُيسهاُيُي که در دوران پُيش از اسلام
براُي مراسم آُيُينُي ـ مذهبُي زردشتُيان ساخته مُيشد
و مورد احترام و تقدس زردشتُيان قرار مُيگرفت، در دورۀ
اسلامـُي ــ که جنبۀ تقـدس اُين اشُيـاء زدوده شد ــ به عنوان ابزار و اسباب سرگرمُي
کودکان به کار رفت. گاه دستورهاُي دُينُي دربارۀ عروسکسازُي
و خرُيد و فروش آن در دورۀ اسلامُي نادُيده گرفته مُيشد و با تسامح نسبت به بازارها
و دکانهاُي خرُيد و فروش اسباببازُي نگرُيسته مُيشد.
مثلاً برخُي منابع مانند الاحکام السلطانُيۀ ابوُيعلى
به عروسک و بازُيچههاُي دختران و کودکان در بازارهاُي زمان آلبوُيه
اشاره مُيکند (ص ۲۹۴). همو گوُيد متصدُي
(مأمور) حسبۀ بغداد در زمان خلُيفه مقتدر برخُي از دکانها و بازارهاُي
تهُيۀ مُي و شراب را وُيران کرد، لکن بازار اسباببازُي فروشُي
را به حال خود باقُي گذاشت (ص ۲۹۴- ۲۹۵؛
نُيز نک : فقُيهُي، ۴۹۹). در سدۀ
۵ ق صنعتگران و پُيشهوران صورتکهاُي حُيوانات، شمشُير
و سپر چوبُين، بوق سفالُين و تندُيسکهاُيُي در روز نوروز
و جشن سده براُي کودکان مُيساختند و در بازار مُيفروختند (غزالُي،
کُيمُيا، ۱/ ۴۰۷). غزالُي به ساخت و فروش
شمشُير و سپر چوبُين به عنوان اسباببازُي کودکان اشاره کرده است
(همانجا). چوگانبازُي ُيا گوُيبازُي که پُيشُينۀ آن به
روزگاران کهن مُيرسد، نُيز به عنوان بازُي کودکان و بزرگسالان در
جامعههاُي اُيرانُي دورۀ اسلامُي رواج داشت (براُي
اطلاعات بُيشتر، نک : ه د، چوگان).
در برخُي متون مربوط به پزشکُي
سدههاُي نخست اسلامُي به برخُي بازُيها و ابزار آن و ورزشهاُي
راُيج اُيرانُيان اشاره شده است. مثلاً اخوُينُي بخارُي
در سدۀ ۴ق در کتاب هداُية المتعلمُين در بخشُي به نام «فُي
حفظ الصحة» پدران و مادران را براُي تندرست و برومند پروردن فرزندان سفارشها
نموده است، از جمله آنکه فرزندان چون به ۷ سالگُي برسند، بر پدر و مادر
است که آنها را کشتُي گرفتن، کمان کشُيدن، سوارکارُي و برخُي
بازُيها چون «مام خشت باختن، دستارک باختن و دوُيدن ُيار با ُيار
و سکندر زدن» سفارش کنند (ص ۷۷۹). همو به بازُيهاُي
فراوانُي که جالُينوس حکُيم براُي حفظ سلامتُي و تندرستُي
تن و جان آورده، و کودکان را به آن سفارش کرده است، اشاره مُيکند (همانجا).
همچنُين مُيدانُي نُيشابورُي
در فرهنگ عربُي به فارسُي خود، السامُي فُي الاسامُي که
در سدۀ ۵ ق تألُيف گردُيده، در باب «فنون و دستافزارهاُي
موردنُياز بشر» به برخُي بازُيها و ابزار و اسباب آن اشاره کرده
است. مثلاً الاُرجوحه به معنُي نرموره (= تاب بازُي)، قُلَه به معنُي
دودَلَهْ (= الک دولک) و المَقلاَء چوب دودله (= چوب الک دولک) و بازُيها و
اسباببازُيهاُي دُيگر مانند شطرنج و نرد (شامل صفحۀ شطرنج
و انواع مهرههاُي آن)، البنات (= عروسک)، الصَّوْلَجَان (= چوگان)، الکُرة
(= گوُي، گوُي بازُي)، المِخزاق (= شمشُير چوبُي)،
المِزداة (= گردوبازُي) و برخُي بازُيهاُي مسابقهاُي و
برد باختُي مانند التوزُيع و النَّهْدُ (= توزُي، شترسوارُي)،
القِرق و السُدِّر (= سه بره، نوعُي قمار نظُير دوزبازُي امروزه)
(نک : ص ۱۷۳-۱۷۵).
در برخُي اندرزنامههاُي فارسُي
چون قابوسنامۀ عنصرالمعالُي در بُيان چگونگُي تربُيت و پرورش فرزند
پسر، به برخُي بازُيها که جنبۀ فنُيـ آموزشُي نُيز
داشته و فرد را براُي زندگُي آُينده آماده مُيساخته، مانند
زوبُين و تُيرانداختن و نُيزه باختن و کمندافکندن، سوارکارُي
و شنا اشاره شده است (ص ۱۳۳- ۱۳۵؛ دربارۀ بازُي
چوگان و شطرنج، نُيز نک : همو، ۷۷- ۷۹،
۹۶-۹۷). از اُين متون اندرزنامهاُي چنُين
درُيافت مُيشود که بازُي با برخُي اشُياء و دست افزارها
به نقش جنسُيتُي کودک مربوط و در انتقال و آموزش نقشهاُي اجتماعُي
وُي در آُينده مؤثر بوده است. در برخُي دُيگر از اندرزنامهها
پدر و مادر را از تشوُيق کودکان به بازُي و پرداختن به برخُي بازُيچهها
بازداشتهاند. مثلاً در بحرالفوائد از نوُيسندهاُي ناشناس ــ که در نُيمۀ نخست
سدۀ ۶ ق نگاشته شده ــ در بخشُي به نام«در تربُيت اولاد»نوُيسنده
۷ آفت تربُيت کودک را برشمرده است که ُيکُي از اُين
آفات کبوتربازُي و بر بام شدن است (ص
۱۱۴-۱۱۷).
اوحدُي مراغهاُي نُيز
در ُيکُي از اشعارش به نکوهش بازُي و پرداختن به بازُيچههاُيُي
چون تُير و کمان و شمشُيرهاُي چوبُين مخصوص بازُي
پرداخته، عواقب سهمگُين پرداختن به چنُين بازُيچههاُيُي
را برشمرده، و به جاُي آن آموزش فنون تجارت و پُيشهها را به کودک
سفارش کرده است (ص ۵۵۳-۵۵۵؛ براُي عنوان
برخُي بازُيها چون خرسکبازُي، «نوعُي بازُي که خطُي
بکشند و شخص در مُيان خط باُيستد و دُيگران آُيند و او را
زنند و او پاُي خود به جانب اُيشان افشاند، به هر کدام که پاُي او
بخورد، او را به درون خط به جاُي آورد...»، نک : لغتنامه... ؛ و در مذمت
پرداختن به بازُيچهها، نک : سعدُي،
۱۵۵-۱۵۶؛ دربارۀ بازُي
نرد و شطرنج و اشاره به اسباب و ابزار آن، نک : عوفُي، ۱/ ۳).
طرسوسُي در دارابنامه که از متون فارسُي سدۀ ۶ ق
است، به برخُي از بازُيچههاُي کودکان از جمله دهل، بوق، گردونچه و
اسب چوبُي اشاره کرده است (۱/ ۷۵).
آنچه از وضعُيت اجتماعُي اُيرانُيان
در زمان حملۀ مغول در متون تارُيخُي و ادبُي آمده، گوُياُي
مظالم و بُيدادگرُيهاُي مغولان است؛ از اُينرو در اُين
دوران اطلاع چندانُي دربارۀ بازُيها و اسباب و ابزار آن در دست نُيست. مُيرابوالقاسم
مُيرفندرسکُي از دانشمندان عهد صفوُي در رسالۀ صناعُيه
عقاُيد عالمان آن زمان دربارۀ بازُي و تفرُيح و پرداختن به بازُيچهها را چنُين بُيان
کرده است که همانگونه که کار و هنر و صنعت براُي زندگُي اجتماعُي
اهمُيت دارد، تفرُيج و بازُي براُي زدودن کسالت و اُيجاد
نشاط ضرورُي است. مُيرفندرسکُي به برخُي بازُيهاُي
نماُيشُي که اسباب آن بوزُينگان، طوطُيان، بُزان و سگانُي
بودهاند که در دست «بازُيگران و حقهبازان و اصحاب اساطُير و اهل مخرقه
و مضحکه و ملعبه» معرکهها برپا مُيکردند، اشاره مُيکند (ص
۱۲-۱۳) چوگان بازُي و قَپُقاندازُي (= قبق،
بازُياُي که در آن اسبسواران به تاخت، جامُي زرُين را که بر
بالاُي دُيرکُي چوبُي نهادهاند، نشانه مُيگرفتند و با
پرتاب تُير آن را به زمُين مُيافکندند) از بازُيهاُي
دورۀ صفوُيه است (نک : نوُيدُي شُيرازُي،
۷۶، ۹۳). از دُيگر اسباب بازُيها و سرگرمُيهاُي
مردم در اُين دوره، بازُيچه قرار دادن حُيوانات و پرندگان بود. به
غُير از شکار و تُيراندازُي به حُيوانات شکارُي که از دُيرباز
موردعلاقۀ اُيرانُيان، بهوُيژه شاهان و دربارُيان بوده است،
گاوبازُي، گرگبازُي و کبوتربازُي و نُيز به جنگ واداشتن حُيواناتُي
چون قوچ و خروس و غُيره راُيج بود (باربارو، ۶۳-
۶۴؛ تاورنُيه، ۸۱؛ رُيچاردز، ۷۳).
در عهد صفوُيه در بُيشتر
شهرهاُي بزرگ اُيران، قهوهخانههاُيُي داُير شد که مردم
در آنجا به غُير از کشُيدن قلُيان و نوشُيدن چاُي و برپاُيُي
مجالس شاهنامهخوانُي و... به گنجفهبازُي، نرد و شطرنج، تخممرغ بازُي
و پُيچاز بازُي (پُيچاز پارچهاُي ماهوتُي بود به شکل
صفحۀ شطرنج که روُي خانههاُي آن صدف و گوشماهُي مُيگذاردند
و بازُي مُيکردند) مُيپرداختند (شاردن، ۴/
۱۲۴، ۱۷۸-۱۹۶). راجر سُيورُي
در اُيران عصر صفوُي به بازُيها و بازُيچههاُيُي
چون بندبازُي، خُيمهشببازُي، تردستُي و شعبدهبازُي
و... که شب هنگام در مُيدان نقش جهان اصفهان برگذار مُيشد و موجبات سرگرمُي
و تفرُيح مردم را فراهم مُيکرد، اشاره کرده است (ص
۱۶۲).
در دورۀ قاجار برخُي
پُيشهوران و صنعتگران مانند سرچپقسازان به ساخت و فروش اسباب بازُي و
عروسک مُيپرداختند. آنها عروسکهاُي گلُينُي به شکل انسان و حُيوان
مُيساختند و لباسهاُيُي به برشان مُيکردند و در اماکن پر
رفت و آمد مانند حوالُي امامزادهها به مردم مُيفروختند. در اُين
دوره برخُي دکانهاُي اسباببازُي فروشُي و خرازُيها
عروسکهاُيُي به سبک غربُي با پوشاک و آراُيش غربُي از
فرنگ وارد کردند که تازگُي و غرابت آن موجب تعجب و اقبال مردم قرار گرفت.
زنان و دختران ارمنُي در کار عروسکسازُي و عروسکفروشُي در تهران
عهد قاجار بسُيار توانا بودند (شهرُي، ۴/
۶۷۹-۶۸۰). جعفر شهرُي در کتاب تارُيخ
اجتماعُي تهران در قرن سُيزدهم به برخُي اسباببازُيهاُي
کودکان آن عهد اشاره کرده است: فرفره، وقوقصاحاب (دو تکه سفال نعلبکُيمانند
که وسط آن کاغذُي چروک و آکاردئونُي گذارده بودند که با باز و بسته کردن
صداُي تولهسگ مُيداد)، بادبادک، علُي ورجه (ُيا اوسعلُيبنا؛
تکه گلُي را با پر و پوشال مُيپوشانُيدند و کش بلندُي بر آن
مُيبستند و با لنگر دادن بالا و پاُيُين مُيکردند)، گارُي
حلبُي، فانوس کاغذُي، سوتسوتکهاُي گلُي، جغجغۀ حلبُي
(به قوطُي حلبُيهاُي کهنه دستهاُي مُيافزودند و چند
سنگرُيزه و شن در آن مُيرُيختند و تکان مُيدادند)، طبلک،
مترسک، شتر و اسب و الاغ گلُي، آفتابۀ حلبُي، قلُيان، گهواره،
ننو و نمونههاُي کوچکُي از اسباب خانه و نهاُيتاً اتومبُيلهاُي
حلبُي، ماشُين دودُي، قطار، توپهاُي لاستُيکُي و
ماهوتُي و... از جمله اسباببازُيهاُي کودکان تهرانُي عهد
قاجار بود. نوجوانان و بزرگسالان نُيز در اوقات فراغت، و زمان جشن و سرور
چهارشنبه سورُي، نوروز و سُيزده بدر، به بازُي الک دولک، دوزبازُي،
تُيله انگشتُي، چلتوب (چلتوپ)، قاپ بازُي و... مُيپرداختند
(دربارۀ شرح کامل بازُيهاُي دورۀ قاجارُي، نک : شهرُي،
۶۸۰-۶۸۴، ۷۰۳).
با پا گرفتن صنعت اسباببازُي در
سدۀ ۱۸م در اروپا و اختراع دستگاههاُي ماشُينُي،
کارخانههاُي اسباببازُي در بسُيارُي از کشورها تأسُيس
و تولُيدات و مصنوعات آنها به سراسر دنُيا پراکنده شد. در اُيران نُيز
صنعت ساخت اسباببازُي در اواُيل سدۀ
۲۰م همراه دُيگر کشورهاُي اروپاُيُي پا گرفت.
امروزه کودکان اُيرانُي اسباببازُيهاُي دست ساز و بومُي
خود را رها کردهاند و با اسباببازُيهاُي ماشُينُي که با نُيروُي
الکترُيسُيته کار مُيکنند و نمونههاُي کوچک وساُيل نقلُيۀ برقُي
ُيا باطرُيدار مانند قطارها، هواپُيماها، آدم آهنُي، کامپُيوترهاُي
کوچک و... که حاصل تمدن مادُي عصر جدُيد است، بازُي مُيکنند.
مواد و مصالح ساخت
برخُي دانشمندان عرصۀ علوم
اجتماعُي و روانشناسُي فقط اسباببازُيهاُيُي را که با
مواد و مصالح گوناگون به دست بشر ساخته شدهاند، اسباببازُي مُينامند.
به نظر هُيزل فرانسُيس و گابرُيل شانان، آنچه بزرگسالان براُي
بازُي کودکان مُيسازند، اسباببازُي واقعُي است، چرا که ساختوساز
ابزار و اسباببازُي با بهرهگُيرُي از مواد و مصالح ساده و
امکانات موجود به بروز خلاقُيت و شکوفاُيُي استعدادهاُي پنهان
مردم هر جامعه کمک مُيکند. از نظر اُينان باُيستُي مُيان
اسباببازُيهاُي تولُيد انبوه کارخانهها با بازُيچههاُي
تزُيُينُي، بافتنُي، گلُين، چوبُي و پارچهاُي
که توسط صنعتگران بومُي هر جامعه براُي کودکان ساخته مُيشود،
تفاوت قائل شد (ص ۶۰-۶۲). نظر فرانسُيس و شانان از
آنرو اهمُيت دارد که نشان مُيدهد صنعتگران و پُيشهوران هر
جامعه، انگُيزهها و وُيژگُيهاُي مذهبـُي ـ فرهنگـُي،
اجتماعـُي و اقتصادُي آن جامعه را در نظر مُيگُيرند و با
مواد و مصالح بومُي و موجود هر منطقه به ساخت و تولُيد اسباببازُي
دست مُيزنند. سنگ، چوب، گِل، الُياف گُياهان بومُي، صدفها،
هستههاُي مُيوه، مهرهها، لباسهاُي کهنه، تورهاُي ماهُيگُيرُي
و جز آن، پارهاُي از مواد و مصالحُي است که با اندُيشه و تفکر
خلاق سازندگان به شکل اسباب و وساُيل بازُي درمُيآُيند (قزل
اُياغ، «بازُيهاُي سنتُي...»، ۵۱).
وُيژگُيهاُي آب و هواُيُي
و اقلُيمُي هر جامعهاُي، در کاربرد انواع مواد و مصالح مورد نُياز
ساخت اسباببازُي دخُيلاند. از اُينرو مردمان روزگاران گذشته به
درک تفاوتهاُي ظرُيف و مفاهُيم جزئُي اشُياء و درآمُيختن
آنها با اعتقادات و آرمانهاُي خود اسباببازُيهاُي متنوعُي
براُي کودکان مُيساختند تا هم آنها را سرگرم کند و هم بازگوکنندۀ
ارزشهاُي نمادُين جامعهشان باشد. قزل اُياغ در راهنماُي بازُيهاُي
اُيران که شُيوه و انواع بازُيهاُي مختلف مناطق گوناگون اُيران
را مورد مطالعه و بررسُي قرار داده است، در فهرستُي به ابزار و اسباببازُيهاُي
کودکان اُيرانُي اشاره مُيکند. دادههاُي اُين فهرست
نماُيانگر سادگُي ابزار و وساُيل بازُي کودکان اُيرانُي
است؛ چرا که آنها از پُيشپا افتادهترُين و در دسترسترُين اشُياء
اطرافشان براُي بازُي بهره مُيجوُيند. اسباببازُيهاُي
ساخته شده از چوب بالاترُين رقم جدول اسباببازُيهاست (ص بُيست و
دو).
صادق کُيا در
۱۳۴۱ش فهرست جامعُي از بازُيها و بازُيچههاُي
اُيرانُي را از فرهنگهاُي فارسُي برهان قاطع و آنندراج
استخراج کرد. در اُين فهرست که دربارۀ هر بازُي توضُيح کاملُي
آورده است، انواع بازُيچههاُي هر بازُي نُيز توصُيف شده
است. آنچه از شرح واژگان اُين فهرست استنباط مُيشود، اُين است که
بُيشتر مواد و مصالح به کار رفته در اسباببازُيهاُي اُيرانُيان
از دُيرباز تا زمان تألُيف فرهنگهاُي ُياد شده، از موادُي
چون چوب، رُيسمان، استخوان، خاک و گل، مهرهها، چرم، تخممرغ، کاغذ، پارچه،
کرباس و... بوده است (نک : ص ۴۶-۹۴، ذُيل واژهها و
اصطلاحات اخلکندو، بادفر، پژول، فرفره، کاغذ باد، دوالک و جز آن؛ دربارۀ برخُي
بازُيهاُي محلُي اُيران و اسباب و بازُيچههاُي آن
نُيز نک : بلوکباشُي، «نگاهُي به چند... تاببازُي»،
۱۱۷-۱۲۲»، «نگاهُي به چند... ترنابازُي»،
۱۱۴- ۱۱۹؛ امُيرُيان، سراسر کتاب؛
انجوُي شُيرازُي، سراسر کتاب؛ بهار، «بازُيهاُي اُيرانُي»،
۶۴۱-۶۴۷؛ پروُين گنابادُي، سراسر
کتاب؛ براُي کتابشناسُي بازُيهاُي محلُي اُيران،
نک : نوبان، ۹۳-۱۰۵؛ پل فُيروزه،
۲۴۲-۲۵۰).
کارکرد فرهنگُي
اهمُيت فرهنگُي اسباببازُيها
زمانُي نماُيانتر مُيشود که کارکردهاُي متنوع آن را در
جوامع بشرُي برشمارُيم. اسباببازُيها گاه به جز وسُيلۀ سرگرمُي
و اُيجاد لحظات مفرح براُي کودکان و بزرگسالان از طرُيق قواعد و
معانُي نهفته در خود چارچوب وسُيع آداب و اعتقادات هر قوم و جامعهاُي
را مُينماُياند؛ ُيا در جهت اهداف آموزشُيـ تربُيتُي
به عنوان ُيک ابزار کمک آموزشُي در آموزش مهارتها و دانشها نقش اُيفا
مُيکند. امروزه مردم جوامع مختلف اسباببازُيها را با اهداف آموزشُي،
زُيباُيُيشناسُي، سلامت و بهداشت، فناورُي، اقتصادُي،
نماُيشُي ـ کارناوالُي، موسُيقاُيُي، سرگرمُي،
ورزشُي و... به کار مُيگُيرند. در اُين بخش از مقاله به
۲ جنبۀ مهم از کارکردهاُي فرهنگُي اسباببازُي در عرصۀ فرهنگ
اشاره مُيشود:
۱. آُيُينُيـ
مذهبُي
چنانکه گفته شد، بسُيارُي از
اسباببازُيها در جـوامـع ابتداُيـُي و سنتگـرا از وُيژگـُي
جـادوُيُي و آُيُينُي ـ مذهبُي برخوردار بودند. گاه
اُين اشُياء را به عنوان تعوُيذهاُيُي براُي رماندن
شرها و شُياطُين زُيانکار به کودک مُيدادند و گاه براُي
گذر از دورانکودکُي به بلوغ و نوجوانُي آنها را به خداُيان پُيشکشمُيکردند.
حتى در برخُي جوامع باستانُي در مراسم تدفُين کودکان اسباببازُيهاُيُي
همراه آنها دفن مُيکردند تا کودکان آن اشُياء را به ربالنوعها و خداُيان
جهان ارواح تقدُيم کنند( نُيوکاکستن، XVIII/ 5739). وُيژگُيهاُي
مذهبُي و اجتماعُي و اقتصادُي زندگُي با ساخت و طراحُي
نوع اسباببازُيها و کاربرد آن در عرصههاُي مختلف جامعه پُيوند دارد.
مثلاً مردم اُيالت گجرات هند از دُيرباز در مراسم مذهبُي خود حُيوانات
گلُي رنگ شدۀ بسُيارُي مُيساختند و به دست کودکان مُيدادند تا
در مراسم اهداُي قربانُي به الاهگان و خداُيان معبد اهدا کنند
(فرانسُيس، ۶۲).
عروسکها نوعُي از اسباببازُيها
هستند که به عنوان فراگُيرترُين و زُيربناُيُيترُين
نماد انسانُي به شمار مُيروند. گوناگونُي انواع عروسکها به نظام
فرهنگُيـ آرمانُي هر جامعهاُي بستگُي دارد. پوشش و آراُيش
عروسکها همانند مردم سازندۀ آنها ست. بُيشتر عروسکها در جوامع پُيشُين به غُير
از ابزار و اسباببازُي کودکان به عنوان شُيء جادوُيُي و پُيکرههاُيُي
با خاصُيت شرزداُيُي و گرُيزاندن دُيو و جن و ارواح پلُيد
از انسان و دام و خانه و مزرعه به کار مُيرفتند (قزل اُياغ، «بازُيها...»،
۵۲-۵۳؛ نُيز نک : ه د، عروسک). در فرهنگهاُي
جوامع کهن چون اُيران، بابل، هند، مصر و... عروسکها و تندُيسهاُي
مومُي کوچکُي براُي رماندن ارواح و شُياطُين مُيساختند.
جادو پزشکان بابلُي براُي بُيرون راندن ارواح پلُيد از تن بُيماران
تندُيس او را مُيساختند و بدُينسان از تن بُيمار شرزداُيُي
مُيکردند (استاتلُي، 98-99). همچنُين کاهنان مصرُي براُي
آسُيب رساندن و نابود کردن دشمنانشان تندُيس شبُيه دشمن را مُيساختند
و در آتش مُيسوزاندند (تاُيلر، ۳۸). نمادگراُيُي
و معانُي جادوُيُي بخشُيدن به اسباببازُيها با فرهنگ و
نظام اعتقادُي مردم هر جامعه رابطۀ ناگسستنُي دارد. از اُينرو
گاه هدف بزرگسالان از ساخت اسباببازُيها مُيتواند نظر قربانُي و
اشُياء بلاگردان ُيا ساخت بتوارهاُي کوچک که قدرت بارورُي
به انسان و زمُين مُيبخشد، باشد.
۲. اهداف آموزشُي
امروزه متخصصان علوم تربُيتُي
و روانشناسان معتقدند که اسباببازُيها باُيد بهجز سرگرم کردن کودکان،
شراُيط دُيگرُي نُيز داشته باشند: اُيمنُي و دوام،
تقوُيتکنندۀ قوۀ تصور کودک، تکمُيلکنندۀ قوۀ انتزاعُي
نوجوانان، تناسب با سِن و سال و علاقه و تجارب، کمک به رشد اجتمـاعـُي ـ
عـاطفـُي، ارتقاُي سطح اعتماد به نفس و اُيجاد روحُيۀ مسئولُيتپذُيرُي
و... («دائرة المعارف»، 338-339). چون اسباببازُي را نسخۀ سادهاُي
از افزارهاُي زندگُي نُيز تعرُيف کردهاند و کودک ضمن بازُي
با اسباببازُي احساس واقعُي بودن مُيکند، مُيتوان ابزارهاُي
ورزشُي، صناُيع دستُي، مواد و وساُيل کمکآموزشُي را نُيز
اسباببازُي دانست (همان، 338). گُينوت در پُيوندهاُي کودک و
خانواده، به نقش آموزشُي اسباببازُي در ُيادگُيرُي نقش
جنسُيتُي اشاره کرده، و نوشته است: «آموزش صفات مردانه ُيا زنانه
در پسران و دختران از دوران نخستُين زندگُي آغاز مُيگردد. بازُي
با عروسک و سرگرم شدن با فعالُيتهاُي پدر و مادر، چارچوب نقش جنسُيتُي
کودک را پاُيهرُيزُي مُيکند» (ص
۱۹۴-۱۹۵). پدران و مادران، براساس نقش جنسُيتُي
کودک به او اشُياء و ابزارهاُي بازُي مُيدهند. معمولاً دختران
را با ابزار مراقبت از کودک، آشپزُي و خانهدارُي، و پسران را با نمونههاُي
کوچکُي از وساُيل حمل و نقل و ابزار جنگُي سرگرم مُيکنند
(فرانسُيس، همانجا).
مآخذ
آملُي، محمد، نفائس الفنون، به
کوشش ابوالحسن شعرانُي، تهران، ۱۳۷۷ش؛ آمُيه، پُير،
تارُيخ عُيلام، ترجمۀ شُيرُين بُيانُي، تهران؛ ابن رشد، البُيان و
التحصُيل، بُيروت، ۱۴۰۴ق/
۱۹۸۴م؛ ابن قدامه، المغنُي، بُيروت، عالمالکتب؛
ابواسحاق شُيرازُي، ابراهُيم، المهذب، بُيروت،
۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹م؛ ابوُيعلى،
محمد، الاحکام السلطانُية، به کوشش حامد فقُي، بُيروت،
۱۴۰۳ق؛ اخوُينُي بخارُي، ربُيع، هداُية
المتعلمُين، به کوشش جلال متُينُي، مشهد،
۱۳۴۴ش؛ اسدُيطوسُي، علُي، گرشـاسبنـامه،
بـه کـوشش حبُيب ُيغمـاُيُي، تهران،
۱۳۵۴ش؛ اعظمُي، چـراغعلُي، «هشت پاُي»، آُينده،
۱۳۶۵ش، س ۱۲، شم ۴-۶؛ امُيرُيان،
فرُيدون، بازُيهاُي محلـُي استان کهگُيلوُيه و بوُيراحمد،
تهران، ۱۳۷۰ش؛ انجوُي شُيرازُي،
ابوالقاسم، بازُيهاُي نماُيشُي، تهران،
۱۳۵۲ش؛ اوحدُي مراغهاُي، دُيوان، به کوشش
سعُيد نفُيسُي، تهران، ۱۳۴۰ش؛ باربارو،
جوزافا، «سفرنامه»، سفرنامههاُي ونُيزُيان در اُيران، ترجمۀ منوچهر
امُيرُي، تهران، ۱۳۴۹ش؛ بحرالفوائد، به کوشش
محمدتقُي دانشپژوه، تهران، ۱۳۴۵ش؛ بحرانُي، ُيوسف،
الحدائق الناضرة، قم،
۱۳۶۳-۱۳۶۷ش؛ بلوکباشُي، علُي،
«اسباببازُي»، فرهنگنامه کودکان و نوجوانان، تهران،
۱۳۷۳ش، ج ۲؛ همو، «نگـاهُي به چند بـازُي
دُيرُين اُيرانُي، تـرنابازُي»، کتـاب هفته،
۱۳۴۲ش، شم ۹۶؛ همو، «نگاهُي به چند بازُي
دُيرُين اُيرانُي، تاب بازُي»، کتاب هفته،
۱۳۴۲ش، تهران، شم ۱۰۰؛ بهار، محمدتقُي،
«بازُيهاُي اُيرانُي»، تعلُيم و تربُيت،
۱۳۱۳ش، س۴، شم ۱۱؛ پروُين گنابادُي،
محمد، بازُيهاُي محلُي اُيران، تهران،
۱۳۵۵ش؛ پل فُيروزه، تهران،
۱۳۸۲ش، س ۳، شم ۹؛ تاورنُيه، ژان باتُيست،
سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب نورُي، تهران، ۱۳۳۱ش؛ ثعالبُي
مرغنُي، حسُين، غرر اخبار ملوک الفرس و سُيرهم، به کوشش زٌتنبرگ،
پارُيس، ۱۹۰۰م؛ جهانشاه، حسُين، قاپبازُي
در اُيران، تهران، ۱۳۵۰ش؛ حر عاملُي، محمد،
وسائل الشُيعة، بُيروت، ۱۴۰۳ق/
۱۹۸۳م؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران،
۱۳۷۵ش؛ دولتآبادُي، هوشنگ، «بازُيهاُي
جبر و اختُيار»، ناموارۀ دکتر محمود افشار، تهران، ۱۳۷۷ش؛ راوندُي،
محمد، راحة الصدور، به کوشش محمداقبال، تهران، ۱۳۳۳ش؛ رُيچاردز،
فرد، سفرنامه، ترجمۀ مهُيندخت بزرگمهر، تهران، ۱۳۴۳ش؛ سعدُي،
گلستان، به کوشش غلامحسُين ُيوسفُي، تهران،
۱۳۶۸ش؛ سُيورُي، راجرز، اُيران عصر صفوُي،
ترجمۀ کامبُيز عزُيزُي، تهران، ۱۳۷۶ش؛
سُيوطُي، تارُيخ الخلفاء، بُيروت،
۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م؛ شاردن، ژان، سُياحتنامه،
ترجمۀ محمد عباسُي، تهران، ۱۳۳۶ش؛ شهرُي،
جعفر، تارُيخ اجتماعُي اُيران در قرن سُيزدهم، تهران،
۱۳۶۸ش؛ شهُيد ثانُي، زُينالدُين،
الروضة البهُية، بُيروت، ۱۴۰۳ق/
۱۹۸۳م؛ شهُيدُي تبرُيزُي، فتاح، کتاب
المکاسب، تبرُيز، ۱۳۷۵ش؛ صانعُي، ُيوسف،
مجمع المسائل، قم، ۱۳۸۲ش؛ طرسوسُي، محمد، دارابنامه،
به کوشش ذبُيحالله صفا، تهران، ۱۳۵۶ش؛ طوسُي،
محمد، المبسوط، تهران،
۱۳۸۷-۱۳۹۲ق؛ عنصرالمعالُي،
کُيکاووس، قابوسنامه، به کوشش غلامحسُين ُيوسفُي، تهران،
۱۳۵۲ش؛ عوفُي، محمد، لباب الالباب، به کوشش ادوارد
براون، تهران، ۱۳۲۴ش؛ غزالُي، محمد، احُياء
علومالدُين، تهران، ۱۳۵۱ش؛ همو، کُيمُياُي
سعادت، به کوشش حسُين خدُيوجم، تهران، ۱۳۶۱ش؛
فرانسُيس، هُيزل و گابرُيل شانان، «اهمُيت اسباببازُيها
و بازُيها»، پل فُيروزه، ۱۳۸۲ش، س ۳، شم
۹؛ فردوسُي، شاهنامه، به کوشش سعُيد نفُيسُي، تهران،
۱۳۱۴ش؛ فقُيهُي، علُياصغر، آل بوُيه
و اوضاع زمان اُيشان، تهران، ۱۳۵۷ش؛ قرآن کرُيم؛
قزل اُياغ، ثرُيا، «بازُيهاُي سنتُي و قومُي جهان
در چالش با روند جهانُي شدن»، پل فُيروزه، تهران،
۱۳۸۲ش، س ۳، شم ۹؛ همو، راهنماُي بازُيهاُي
اُيران، تهران، ۱۳۸۱ش؛ کارنامۀ اردشُير
بابکان، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۹ش؛ کخ، هاُيدمارُي،
از زبان دارُيوش، ترجمۀ پروُيز رجبُي، به کوشش ناصر پورپُيرار، تهران،
۱۳۷۹ش؛ کلُينُي، محمد، الکافُي، به کوشش
علُياکبر غفارُي، بُيروت، ۱۴۰۱ق؛ کُيا،
صادق، «بازُيها و بازُيچههاُي اُيرانُي...»، نشرُيۀ
انتشارات ادارۀ فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۴۱ش، شم ۲؛ گلپاُيگانُي،
محمدرضا، مجمع المسائل، قم، ۱۴۰۵ق؛ گلچُين معانُي،
احمد، «بازُيهاُي برد و باختُي قرن سُيزدهم»، هنر و مردم،
تهران، ۱۳۵۵ش، س ۴، شم ۱۶۴؛ گُينوت،
حُيُيم، پُيوندهاُي کودک و خانواده، ترجمۀ حسن
تقُيزادۀ مُيلانُي، تهران، ۱۳۵۶ش؛ لغتنامۀ
دهخدا؛ متون پهلوُي، به کوشش جاماسب آسانا، ترجمۀ سعُيد عرُيان،
تهران، ۱۳۷۱ش؛ مجُيدزاده، ُيوسف، تارُيخ و
تمدن اُيلام، تهران، ۱۳۷۰ش؛ محقق حلُي، جعفر،
شرائع الاسلام، نجف، ۱۳۸۹ق؛ مجلسُي، محمدباقر، بحار
الانوار، بُيروت، ۱۴۰۳ق/
۱۹۸۳م؛ مسعودُي، علُي، مروج الذهب، به کوشش ُيوسف
اسعد داغر، بُيروت، ۱۳۸۵ق/
۱۹۶۵م؛ مُيدانُي، احمد، السامُي فُي
الاسامُي، به کوشش محمدموسى هنداوُي، ۱۹۶۷م؛ مُيرفندرسکُي،
ابوالقاسم، رسالۀ صناعُيه، به کوشش علُياکبر شهابُي، تهران؛ نگهبان، عزتالله،
باستانشناسُي اُيران، تهران، ۱۳۷۶ش؛ همو،
گزارش مقدماتُي حفرُيات مارلُيک، تهران،
۱۳۴۳ش؛ نوبان، مهرالزمـان، «کتـابشناسـُي بـازُي»،
بـازُي، فـرهنـگ، جـوانـان، تهران، ۱۳۸۲ش؛ نـوُيـدُي
شُيرازُي،زُينالعابدُين، دوحة الازهار، به کوشش علُي مُيناُيُي
تبرُيزُي، مسکو، ۱۹۷۴م؛ هدفُيلد، ج. آ.،
روانشناسُي کودک و بالغ، ترجمۀ مشفق همدانُي، تهران، ۱۳۵۶ش؛ ُيکتاُيُي،
مجُيد، «پُيشُينه تارُيخُي شطرنج»، بررسُيهاُي
تارُيخُي، ۱۳۴۸ش، شم ۵ و ۶؛ نُيز:
Britannica, 2006; Christensen, A.,
L'Iran sous les Sassanides, Copenhague, 1944; EI2; Ghirshman, R., Iran, Parthes
et Sassanides, Gallimard, 1962; Herodotus, The History, tr. G. Rawlinson, New
York, 1947; Iranica; Mazaheri, A., Lavıe Quotidienne des Musulmans, au
Moyen age, Paris, 1951; ib, La famille Iranienne, Paris, 1938; Mead, G. H.,
«Mind, Self and Society», Pfeiffer University, www. L.pfeiffer.edu / ~Iridener
/ Dss / Mead / MĪNDSELF.HTML; The New Caxton Encyclopedies, London, 1966; New Standard
Encyclopedia, Chicago, 1971; Stutley, M., Ancient Indian Magic and Folklore,
Delhi, 1980; Tylor, E. B., «Exhibition of Charms and Amulets» International Folklore
Congress, London, 1892.