responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 451

حمام

نویسنده (ها) : اصغر کریمی

آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 2 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

حَمّام، ساختمانی عام‌المنفعه، برای نظافت و شستن سر و تن، با معماری سنتی زیرزمینی، معمولاً مجلل، باشكوه، یكپارچه، گسترده و متشكل از فضاهای متعدد.

حمام کلمه‌ای عربی، از مادۀ «حمم» است که مفهوم گرمی و داغی در آن سریان دارد، و حمیم بر آب داغ و نیز بر مایع جهنمی اطلاق می‌شود. لغات حمامی، حمامات، استحمام، و حتى لغت حمی، به معنی تب، و حمیم، به معنی خویشاوند، از این واژه‌اند (فرزان، ۴۳۳-۴۳۴). حمام آفتاب گرفتن، حمام خزینه، حمام خون، حمام زایمان، حمام زنانه، حمام عمومی، حمام‌کردن، حمام‌گرفتن و حمام نمره نیز از ترکیبات کلمۀ حمام است (انوری، ۳ / ۲۵۸۶). در زبان فارسی معیار، گرماوه، گرماوان و به‌خصوص واژۀ گرمابه را نیز برای حمام به‌کار می‌برند. به نظر برخی از پژوهشگران، در واژۀ ترکیبی گرمابه (گرم + آبه) منظور از آبه محل ساختمان، و مجموع این واژه به معنی ساختمان گرم است، مثل سردابه: ساختمان سرد، و گورابه: محل گور که معنی رایج آن قبرستان یا مقبره است (پیرنیا، ۱۹۷). به استاد حمام‌دار، گرمابه‌بان و حمامی نیز می‌گویند (برهان ... ، فرهنگ ... ، ذیل واژه‌ها).

 

حمام پیش از اسلام

افسانۀ ساختن حمام در ایران به دورۀ اساطیری و به زمان جمشید، از پادشاهان پیشدادی، می‌رسد. در شاهنامه آمده است که جمشید فرمان داد دیوان از خشت و گل و سنگ گرمابه بسازند (فردوسی، ۱ / ۴۳). بلعمی در سدۀ ۴ ق / ۱۰ م نوشته است: جمشید دیوان را فرمود تا گرمابه نهادند (ص ۱۳۰). ثعالبی نیز در سدۀ ۵ ق آورده است: شاه جمشید، از تبار هوشنگ، چون بر اهریمنان دست یافت و به زیر یوغشان آورد، آنان را در ساخت بناهای کلان، ازجمله حمامها، به کار گرفت (ص ۱۴). همچنین نوروزنامۀ منسوب به خیام در سدۀ ۵-۶ ق، اشاره‌ای به جمشید دارد که دیوان را مطیع ساخت و آنها را برای ساختن گرمابه به کار گرفت (ص ۲۴-۲۵).

خسرو پرویز، پادشاه ساسانی، ۹ انگشتر داشت که هریک برای مهرکردن فرمان خاصی به کار می‌رفت. نهمین انگشتر او از جنس آهن بود و بر نگین آن، آبزن نگاشته شده بود که هنگام واردشدن به حمام به دست می‌کرد (مسعودی، ۱ / ۲۷۳). همۀ اینها حكایت از آن دارند كه در ایران باستان، درون یک فضای معماری سرپوشیدۀ گرم، ظرفی بزرگ به نام آبزن برای شست‌وشوی تن قرار داشته است و آن را به حمام تعبیر كرده‌اند.

در حفاریهای باستان‌شناختی چغازنبیل، مربوط به دورۀ ایلام و پادشاهی اونتاش‌گال در هزارۀ ۲ ق‌م (۱۲۶۴-۱۲۴۵ ق‌م)، تشتهایی بنایی‌شده به شكل حوضی آب‌نما بر روی كف بعضی از اتاقها پیدا شده است. دو ضلع یکی از این تشتها، ۶۰ / ۲×۸۰ / ۱ متر، در یك گوشۀ اتاق به دو دیوار اتاق تكیه داشتند. یك صافی نیز به قطر ۱۲ سانتی‌متر در دهانۀ تنبوشه‌ای قرار داشت كه آب را به بیرون و درون خمرۀ بزرگی هدایت می‌كرد. این تأسیسات را نشانۀ وجود حمام برای شست‌وشوی سر و تن در کاخها دانسته‌اند (گیرشمن، ۲ / ۱۰۸-۱۱۲، نیز تصویر ۳۴، نیز ۲ / ۲۶۳، لوح ۴۹). ساکنان کاخهای شاهی این دوره برای حمام‌کردن خودشان آب را برمی‌داشتند و درحالی‌كه در درون تشت بوده‌اند، آن را روی تن خود می‌ریخته‌اند، یا خدمتكارشان این عمل را انجام می‌داده است. آنها در آب غوطه‌ور نمی‌شده‌اند، زیرا به اعتقادشان آب ریختن پاك‌تر از غوطه‌ورشدن در آبی بوده كه از همان ابتدا آلوده و پلشت است.

خانه‌های شخصی مردم عادی و حتى خانه‌های اربابان بزرگ شوش همان دوره، تشتهای گردی (خمره) از جنس سفال با اندود قیر معدنی داشته‌اند؛ این تشتها را در اتاقی می‌گذاشتند که آبریزگاه نیز در همان اتاق بوده است. ولی در حمامهای شاهانۀ دورۀ ایلام اونتاش‌گال، تشت تخت زمینی بنایی‌شده با آجر و اندود گچ بوده که نقل مکان آن غیرممکن، و مسلماً از تأسیسات پرخرج و نوعی تجمل به شمار می‌آمده است. از این امر، نوعی درجه‌بندی مستفاد می‌شود كه اینها در ردیف پایین‌تر قرار داشته‌اند. بعضی از حمامها در عین داشتن آب سرد، آب گرم هم داشته‌اند كه آن را آشپزخانه‌هایی تأمین می‌كرده كه آب باید از آنها می‌گذشته است (همو، ۲ / ۱۱۰-۱۱۱). سمت مغرب حیاط تچر، در تخت‌جمشید دورۀ هخامنشی (۵۵۹-۳۳۰ ق‌م)، حمامی است به ابعاد ۷۵ / ۱×۲۵ / ۲ متر، شامل دو قسمت بیرونی و اندرونی که برای شست‌وشوهای تشریفاتی شاهنشاه هخامنشی در نظر گرفته شده بود (تجویدی، ۱۷۲، ۱۷۳).

نوشته‌اند که ایرانیان عهد اردشیر دوم (۳۷۹-۳۸۳ م) وقتی به سفرهای جنگی می‌رفتند، مستخدمی را که تنها وظیفۀ او حمام‌کردن ارباب خود بوده است، با عنوان حمامی می‌بردند. بنابراین برخی بر این باورند که ملل مغرب‌زمین در دورۀ اشکانی با دیدن اینها، حمام گرم را از ایرانیان تقلید کردند. آورده‌اند که اسکندر یونانی نیز پس از شکست‌دادن داریوش سوم هخامنشی (۳۳۶-۳۳۰ ق‌م)، وارد خیمۀ او شد و در حمام وی حمام کرد (نیرنوری، ۱۵۴).

در بررسیهای باستان‌شناختی دورۀ ساسانی (۲۲۶-۶۵۱ م) حمامهایی را یافته‌اند که دارای جویهای بناساز برای جریان آب، تنبوشه، بقایا و آثار یک تون برای گرم‌كردن حمام، یک چاه، و سکویی ساخته‌شده برای استراحت بوده است (همو، ۱۵۵). مغان دورۀ ساسانی داشتن حمام را توهین به دین می‌دانستند. بلاش، پادشاه ساسانی (۴۸۴- ۴۸۸ م) که از مغان بیزار بود، کوشید تا رسم مغان را براندازد و در شهرها گرمابه‌هایی پدید آورد. احداث گرمابه در شهرها یکی از سنت‌شکنیهای بلاش و در حکم گذشت نسبت به شهرنشینان بود (پیگولوسکایا، ۴۲۶). بلاش برای ساختن حمام عمومی در شهرها با خشم رؤسای مذهب روبه‌رو شد. همچنین پس از او، قباد (۴۸۸-۴۹۶ م) که در شهرِ «آمد» (در روم شرقی آن دوره، و در دیاربکر در ترکیۀ امروزی) یک حمام عمومی دید و آن را بسیار پسندید، دستور داد نظیر آن را در هریک از شهرهای ایران بسازند (متز، ۲ / ۴۲۸). شاید هم اصطلاح حمام تركی از اینجا نشئت گرفته باشد.

در کارنامۀ اردشیر بابکان آمده است بابک به ساسان فرمان داد: تن بشوی؛ دستی جامه و پوشاکی خدای‌وار برای ساسان آوردند که بپوشد (ص ۸). فردوسی نیز به این موضوع اشاره كرده است: بدو گفت بابک به گرمابه شو / همی‌باش تا خلعت آرند نو (۶ / ۱۴۲).

در آیین مزدیسنا چون آب و آتش و زمین را به لاشه و مردار و چیزهای گندیده و فاسد آلودن، گناه شمرده می‌شد، بر همین مبنا مضمون فرگرد ۴۱ ارداویراف‌نامه نشان می‌دهد که هرکس زیاد به گرمابه رود و درنتیجه آب را بیشتر آلوده كند، در آن جهان بر روان او گُه و چرک می‌خورانند و دیوان با سنگ و تبر او را می‌زنند، زیرا پلیدی را به آب و آتش و زمین برده است (زرتشت بهرام، ۵۰). ولی برای شهرنشینانی که پیرو آیین زردشت نبودند، گرمابه سنتی رایج و معمول به شمار می‌رفت و بخشی از زندگی شهری را تشکیل می‌داد (مسعودی، ۱ / ۲۷۳). در حفاریهای باستان‌شناختی در بخش بازمانده از محوطۀ حریرۀ جزیرۀ کیش، آثـاری از حمامی با صحنهای متعدد و به مساحت تقریبی ۵۰۰ مـ۲ ظاهر شد. هنگام کاوش و خاک‌برداری این حمام، در کف گرم‌خانۀ آن سفالهای مربوط به دورۀ ایلخانیان (۶۵۳-۷۵۰ ق) نیز کشف شد (مختارپور، ۵۳).

این سخن پوپ نیز دربارۀ تمام دوره‌های تاریخی صدق می‌كند که در آنها پل‌سازی رایج بوده است: پلها اهمیت داشته‌اند و همیشه باید تحت‌نظر می‌بودند. معمولاً پلها افزون بر باجگاهها و گمرک‌خانه و همچنین دژِ كنار پلهای ساخته‌شده در مرزها، وسایل رفاهی متنوعی نیز ازجمله حمام داشته‌اند (ص ۲۸۹).

 

حمام پس از اسلام

در ایران باستان، وقتی تن از پلشتیها پاك می‌شد كه آن را در آب غوطه‌ور نكنند، بلكه آب را روی تن بریزند. حمامهای عهد باستان ایران نیز به همین سبب، تشتكهای كوچك آب‌نما داشته‌اند. با اسلامی‌شدن ایران در سدۀ ۷ م و گسترش كامل قوانین فقهی دین اسلام بر جامعۀ ایرانی، مفاهیم دینی پاك و نجس در برابر مفاهیم بهداشتی تمیز و كثیف قرار گرفت و تعریف آب كر برای پاك‌شدن بدن از نجسیها به میان آمد. در ایران اسلامی‌شده، تن وقتی از نجاست پاک می‌شد كه به ترتیب خاصی در آب كر غوطه‌ور شود، یعنی آبی كه در مخزنی جای می‌گرفت كه طول، عرض و عمق آن مخزن، هریک ۳ وجب و نیم باشد. به نظر می‌رسد احتمالاً ساختن حمامهای دارای خزینه از همین‌جا نشئت گرفته باشد.

نوع معماری و كاركرد حمام در اوایل دورۀ اسلامی، توجه همۀ مسلمانان را جلب کرده بود، تا جایی كه ساختن آن را به جنّیان و شیاطین نسبت می‌دادند. مثلاً در نیمۀ اول سدۀ ۶ ق، ابوالفتوح رازی ساختن گرمابه را به دستور سلیمان و به دست جنیان و شیاطین دانسته است (۱۵ / ۵۰). یعقوبی در سدۀ ۳ ق نوشته است که ایرانیان حمام نداشتند (۱ / ۲۱۶)؛ ولی برخی معتقدند مسلمانان به تقلید از ایرانیان به حمام می‌رفتند و با اشنان و صابون و سدر و کافور، سر و تن خود را می‌شستند (نیرنوری، ۱۵۵).

دربارۀ حمام‌درمانی، آورده‌اند که امیر منصور سامانی گرفتار مرضی شد که پاهایش در اختیارش نبودند و نمی‌توانست بر سر پا بایستد. محمد بن زکریای رازی، پزشک ایرانی سدۀ ۳ ق / ۹ م، امیر را به حمام جوی مولیان برد و بر تن او آب ریخت و نرمشی در مفصلهای او ایجاد کرد؛ سپس به‌طور تصنعی برآشفت و بر امیر توهین کرد و کارد کشید و او را تهدید به مرگ کرد. آنگاه امیر ترسید و خشمگین شد و بر سر پاهای خود برخاست (نک‌ : نظامی‌عروضی، ۷۴-۷۵). همچنین دربارۀ حمام‌درمانی، علی‌اکبر نفیسی، پزشک مخصوص مظفرالدین شاه، در ۱۳۱۷ ق در کتاب خود به نام پزشکی‌نامه برای درمان انواع بیماریها، اشاره‌ای به نقش حمامهای مختلف کرده که با استفاده از داروهای گوناگونی همراه بوده است (ص ۳۲۴، ۳۲۵، ۳۴۰، ۷۵۵، ۷۶۸، ۷۶۹، ۸۶۹، ۸۷۷).

در سدۀ ۵ ق / ۱۱ م، محمد غزالی دیدن صورتهایی را که بر سردر حمامها ترسیم می‌کرده‌اند، حرام دانسته و گفته است: اگر در دسترس باشند، باید تباه گردند و در غیر این صورت، باید به حمام دیگری بروند. از دیگر منکراتی که او نقل می‌کند، اینها ست: برهنه‌کردن عورتها و نگریستن در آنها؛ برهنه‌کردن دلاکْ ران و آنچه را زیر ناف است؛ دست در زیر لنگ کردن، زیرا سودن عورت دیگری و دیدن آن حرام است (۴ / ۹۸۷- ۹۸۸). او منکرات دیگری را نیز برمی‌شمارد (نک‌ : ۴ / ۹۸۸- ۹۸۹) و همچنین در بخش اسرار طهارت، دربارۀ حمام به تفصیل سخن می‌گوید (نک‌ : ۱ / ۳۸۵-۳۹۰).

در اسرار التوحید نیز شرح مفصلی دربارۀ حمام‌رفتن ابوسعید ابوالخیر (۳۵۷-۴۴۰ ق) و برخورد او با سلمانی و بخشیدن لباسهای خود به او و عریان‌ماندنش آمده است (محمد بن منور، ۱۳۲-۱۳۴). مقدسی در سدۀ ۴ ق، از لنگ به كمر بستن ایرانیان (عجمان) در حمام و پاسداری حمامهای اصفهان به دست زنان سخن گفته است (ص ۶۵۵). در کشف المحجوب (سدۀ ۵ ق) آمده است یکی از اقدامات احترام به مهمان، تعارف‌کردن وی به حمام بعد از شب مهمانی و بردن او به پاک‌ترین حمام است. در آنجا نیز باید مراقبت کند که جامۀ وی با میزرهای حمام نیامیزد، و نگذارد که خادم اجنبی وی را خدمت کند (هجویری، ۵۰۴- ۵۰۵). در قابوس‌نامه مربوط به سدۀ ۵ ق، از قول محمد بن زکریای رازی، سخن مفصلی در آیین گرمابه‌رفتن و نفع و ضرر آن آمده است (عنصرالمعالی، ۶۲). عطار حکایتی از سلطان محمود با ایاز در حمام می‌آورد ( الٰهی‌نامه، ۱۷۴-۱۷۵). همو داستانی نیز دربارۀ شیخ ابوسعید ابوالخیر و پیرمردی و حمامی‌ای در حمام نقل می‌کند (مصیبت‌نامه، ۲۳۹). عطار حکایتی نیز از شیخ ابوسعید در حمام نقل می‌كند: كیسه‌كش حمام که در حال جمع‌كردن چرک بدن ابوسعید و گذاشتن آن به شكل فتیله‌هایی روی بازو و پیش چشم شیخ است، از او می‌پرسد: جوانمردی چیست؟ شیخ پاسخ می‌دهد: چرک تن را پنهان‌کردن و آن را پیش چشم خلق نیاوردن است (منطق ... ، ۲۶۷). نظامی گنجوی نیز در سدۀ ۶ ق در هفت‌پیکر، اشاره‌ای به حمام دارد (ص ۱۶۷، ۲۶۵).

سعدی که هم لفظ گرمابه و هم لفظ حمام را به کار برده است، از مسافری یاد می‌کند که به شهری وارد می‌شود و امیر آن شهر دستور می‌دهد که او را به حمام برند و سر و تن وی را بشویند (بوستان، ۴۶، کلیات، ۸۱۸، ۸۸۱). همو در گلستان، با ذکر جایگاهی به نام حمام، از گِلی خوش‌بوی یاد می‌کند که روزی در حمام به دستش رسیده است (۱ / ۱۶). حافظ در سدۀ ۸ ق / ۱۴ م، یکی از شروط رفیق شفیق را حریف گرمابه بودن دانسته است (ص ۲۵۱). رشیدالدین فضل‌الله در وقف‌نامۀ ربع رشیدی در سدۀ ۷ ق، اشاراتی به تعدادی حمام در محله‌های بیرونی و اندرونی تبریز به نام حمام رشیدی کرده، و از حمامی نیز جزو موقوفات خود نام برده است و تکلیف آب آنها را هم روشن کرده است (ص ۴۳، ۲۰۴). همو در تاریخ مبارک غازانی اهمیت حمام را در دورۀ مغولان با این جمله بیان می‌کند که غازان خان (سل‌ ۶۹۴-۷۰۳ ق) فرمود تا داخل شهر تبریز و کنار هر دروازه از دروازه‌های این شهر و متصل بر آنها، کاروان‌سرایی بزرگ و ۴ حمام بنا کنند (ص ۲۰۶). مولوی در سدۀ ۷ ق، در مثنوی واژه‌های حمام، گرمابه، تون و گلخن را به کار برده و شهوت دنیا را به گلخن حمام تشبیه كرده است که حمام تقوا با آن روشن است (ص ۴۸۱).

حمدالله مستوفی در سدۀ ۸ ق، یکی از نشانه‌های مهم آبادبودن هر مکانی را داشتن حمام یا حمامات آورده که نمونۀ آن دیه‌های مربوط به اصفهان بوده است (ص ۵۱). جامی در سدۀ ۹ ق، به نقل از کشف المحجوب می‌گوید که سلطان به درویشی ۳۰۰ مثقال زر فرستاد که صرف حمام کند. درویش به حمام رفت و همۀ آن زرها را به حمامی داد و رفت (ص ۷۰). در دورۀ صفوی، یکی از تفریحات شاه عباس اول گُل‌ریزان در حمام بود. به امر او آب خزینۀ حمام بزرگ شهر را تازه می‌کردند و روی آن خروارها گل سرخ می‌ریختند و خود او با نزدیکان و ندیمه‌های مخصوص، وارد آن می‌شدند. منجم مخصوص شاه عباس ماجرای گل‌ریزان ۱۰۰۹ ق را توضیح داده است (نک‌ : فلسفی، ۲ / ۳۳۰).

محمدباقر مجلسی در سدۀ ۱۱ ق / ۱۷ م، در آداب حمام رفتن و سر و بدن شستن و دارو کشیدن و آداب بعضی از غسلها، به‌تفصیل سخن گفته است (ص ۱۱۵-۱۲۵). نصرآبادی نیز در همین سده، تعریفی از حمام در ۸ بیت داده است (ص ۳۱۸).

براساس گزارش رستم التواریخ، تألیف اواخر سدۀ ۱۲ و اوایل سدۀ ۱۳ ق، غالباً مجموعۀ حمام، کاروان‌سرا، آب‌انبار و تکیه در کنار هم بوده‌اند که ازجمله می‌توان به مجموعه‌ای اشاره كرد که در زمان شاه سلطان حسین در خارج از شهر شیراز، در جوار شاه میر حمزه بوده است (رستم‌الحکما، ۴۱۲-۴۱۳).

امین‌الدوله (۱۱۹۳-۱۲۶۳ ق / ۱۷۷۹-۱۸۴۷ م) كه از گستردن فرشهای ابریشمین اغنیا و تجار ایرانی بر روی سكوهای سربینۀ حمامها، به‌منظور استراحت بعد از حمام، اطلاع داشت، در سفرنامه‌اش نوشته است: در استانبول نیز تجار ایرانی قالیچه‌ای ابریشمین آورده و سر حمام را مفروش کرده بودند (ص ۳۵۳). از نوشته‌های همین شخص كه از برجستگان عالی‌مقام ایران بوده، چنین استنباط می‌شود كه غیر از عدۀ معدودی از بزرگان و عالی‌مقامان، دیگران در خانۀ خودشان حمام سرخانه نداشته‌اند و حتى آنهایی هم که داشته‌اند، چندان حمام معتبری نبوده است. او نوشته است: صبح به حمام کوچک سرخانۀ اختصاصی سید رضی رفتم. سربینه که اتاقی از حیاط آشپزخانه است، سرد بود. بخاری را هیزم گذاشتند و افروختند. آب حمام هم گرم نبود، زردفام و ناتمیز بود. دلاکی از خارج آورده بودند (ص ۳۸۶).

در سیاحت‌نامۀ ابراهیم بیک، مربوط به عصر مشروطه، از وضع بسیار ناگوار حمامها و آب گندیدۀ آنها، و از داخل‌شدن مردمانی كه ناخوشیهای مسری دارند به درون حوضی متعفن به نام خزینه که رنگ آبش از کثافت تغییر یافته و منشأ امراض گوناگون است، سخن رفته است (زین‌العابدین، ۱۰، ۳۵).

 

حمام در سفرنامه‌ها

پدیده‌ای مثل حمام ایرانی، با ویژگیهایی چون ساختار، روابط اجتماعی و انسانی‌ای که درونش شکل می‌گرفته، آداب و رسوم مربوط به آن، و همچنین معماری شگفت‌انگیز و آمیخته با شکوه و جلال بعضی از آنها، توجه بسیاری از سیاحان، شرق‌شناسان و سفیران خارجی را که در دوره‌های مختلف به ایران آمده و سفرنامه‌هایی نوشته‌اند، جلب كرده است. همگی آنها نوشته‌اند که این حمامها باشكوه‌ترین معماری را داشتند و تنها جایی بودند كه فقیر و غنی به مساوات از آنها استفاده می‌كردند و در آنها فاصلۀ قشربندی اجتماعی چندان مشخص نبوده است. هركدام از سفرنامه‌نویسان اشاره‌ای مختصر یا مفصل به معماری حمام، روابط اجتماعی در حمام، نقش جنسیت در ساعات کار حمامها، تقسیم کار کارکنان حمام، ضروریات حمام، وسایل حمام و جز اینها داشته‌اند. از این افراد، می‌توان از اشخاص زیر نام برد كه به ترتیب تاریخ تولد یا زمان حضورشان در ایران، به آنها می‌پردازیم:

شاردن (۱۰۵۳-۱۱۲۵ ق / ۱۶۴۳-۱۷۱۳ م) كه یك‌بار از ۱۰۷۶ تا ۱۰۸۲ ق / ۱۶۶۵ تا ۱۶۷۱ م، و بار دوم از ۱۰۸۲ تا ۱۰۸۶ ق / ۱۶۷۱ تا ۱۶۷۵ م در ایران بود، ضمن توضیحات جسته‌وگریخته مربوط به حمام، از دو حمام معروف شاهزاده‌خانم و حمام کلانتر در اصفهان نام می‌برد که این گرمابۀ اخیر هم‌جوار با مزار عظیم دختر شاه حسن است (۷ / ۲۰۷).

جملی كارری (حضور در ایران: ۱۱۰۴ ق / ۱۶۹۳ م) نوشته است: زنهای اصفهانی باور داشتند که اگر چند بار از روی جوی فاضلاب حمام مردانه به این سو و آن سو بپرند، حامله‌شدن آنها به‌سرعت صورت می‌گیرد (ص ۳۵). همو می‌افزاید در موقع اقامتش در ایران، ایرانیان مسلمان بعد از ملاقات با زنان، بلافاصله به حمام می‌رفتند. حمامها معمولاً تا ساعت دو بعدازظهر مردانه، و پس از آن زنانه بوده است (ص ۱۴۳).

جیمز موریه (۱۱۹۴-۱۲۶۵ ق / ۱۷۸۰- ۱۸۴۹ م) نوشته است: نخستین کاری که ایرانیان پس از بازگشت از سفر انجام می‌دهند، رفتن به گرمابه است، زیرا در طول سفر هرگز رخت خود را عوض نمی‌کنند (۲ / ۹۴). در سربینه پس از بیرون‌آمدن از گرم‌خانه، مردم دارا تجملهایی دارند، فرشی زیر پایشان گسترده می‌شود و بغچۀ حمام آنان را روی این فرش می‌گسترند. نوكران در پوشاندن جامه‌های آماده‌شده به تن اربابان، کمک می‌کنند (همو، ۲ / ۹۶).

دروویل (۱۱۹۷-۱۲۷۲ ق / ۱۷۸۳-۱۸۵۶ م) متوجه می‌شود كه در عصر فتحعلی شاه قاجار، صدای بوق حمام پیش از صدای اذان بلند می‌شود. او نوشته است: بوق حمام ابتدا مردم را بیدار می‌کند و به حمام می‌خواند؛ پس از آن است که صدای مؤذن از بالای مناره‌ها مردم را به خواندن نماز دعوت می‌کند (ص ۷۸). او دربارۀ لنگ‌بستن ایرانیان در حمام نوشته است: ایرانیان عفیف‌ترین مردمان روی زمین‌اند. پیش از آنکه کاملاً برهنه شوند، با پارچۀ کرباس مخصوصی، پایین‌تنۀ خود را از کمر تا زانو می‌پوشانند (همانجا). گرمابه‌های ایرانی محل ملاقات و دیدار اقشار مختلف مردم ایرانی است. بیگانگان و بازرگانان غالباً در حمام با هم آشنا می‌شوند و دربارۀ معاملات صحبت می‌کنند. زنان نیز حمام را بهترین نقطه برای دور هم جمع‌شدن، از این و آن سخن‌گفتن، و درد دل کردن می‌دانند (همو، ۸۲).

شیل (حضور در ایران: ۱۲۲۸-۱۲۳۳ ق / ۱۸۱۳- ۱۸۱۸ م) نیز دیده است که یكی از راههای وقت‌گذرانی زنان ایران، هفته‌به‌هفته به حمام رفتن است (ص ۱۴۶).

پولاک (۱۲۳۳- ۱۳۰۸ ق / ۱۸۱۸-۱۸۹۱ م) توضیح مفصلی دربارۀ حمام ایرانی، معماری و فضاهای حمام، کارگران، مشتریان، ترتیب حمام‌کردن و کاربردهای فضاهای آن، ضرورت حمام رفتن برای مسلمانان، و رفع خستگی با حمام‌رفتن داده است (ص ۲۴۷- ۲۴۸). او نیز نوشته است: حمام برای بسیاری از زنان، مرکز تجمع است؛ با هم گفت‌وگو و اختلاط می‌کنند، از تازه‌ترین رویدادهای شهر مطلع می‌شوند،‌ شربت می‌خورند، با ساز و آواز وقت می‌گذرانند، و در حمام خال‌کوبی می‌کنند (ص ۲۴۷). پولاک می‌افزاید: مدخل حمام اغلب دارای نقاشیهایی است كه نمایانگر صحنه‌های پهلوانی از جنگ رستم با دیو است. مطلوب‌ترین و متداول‌ترین نقشها تصویر سواری است که با ضرب شمشیر پهلوان فاتح،‌ ظاهراً دو نیم شده است (ص ۲۴۴).

فووریه (۱۲۵۸-۱۳۱۳ ق / ۱۸۴۲-۱۸۹۵ م) سیاحی است که حمام امینه‌اقدس در دربار ناصرالدین شاه، توجه او را جلب کرده است. وی ضمن وصف قسمتهای مختلف آن نوشته است: تهران حمامهای متعددی به همین وضع دارد، لیکن مردم غیرمسلمان نمی‌توانند به آنها قدم بگذارند (ص ۱۳۷).

چریكف (حضور در ایران: ۱۲۶۴- ۱۲۶۸ ق / ۱۸۴۸-۱۸۵۲ م) توضیحی دربارۀ حمامهای همدان داده است كه دربارۀ تمام حمامهای گذشتۀ ایران صدق می‌كند. او نوشته است: ‌همۀ حمامهای همدان در زیر زمین‌اند و پشت‌بام آنها با سطح زمین برابر است (ص ۸۴).

اُرسل (۱۲۷۴- ۱۲۹۹ ق / ۱۸۵۸-۱۸۸۲ م) از كثرت حمامهای شهر ری در زمان خلافت مهدی عباسی در قرنهای ۲ و ۳ ق یاد كرده و نوشته است: شهر ری در آن زمان ۶۰۰‘۱۶ حمام داشته است که مغولان آنها را ویران کردند (ص ۲۹۰).

کرزن (۱۲۷۵-۱۳۴۳ ق / ۱۸۵۹-۱۹۲۵ م) نوشته است: حمام نگارستان و صفۀ مرمرین آن عیشگاه پادشاه ایران (فتحعلی شاه قاجار) بود. ظاهراً كرزن این حمام را ندیده، ولی نوشته است: سر پرتر آرکر در ۱۸۱۸ م، موفق به دیدن نگارستان شده و به حمام مرمر کذایی آن هم سر زده است. در وسط حمام حوض بزرگ کاشی، و اطراف آن صفه‌های مرمر سراشیب وجود داشته است که شاه ایران پری‌پیکران عریان را از فراز صفۀ مرمر به درون حوض می‌کشید (I / ۳۳۸).

رایس (ز ۱۲۸۳ ق / ۱۸۶۶ م) دربارۀ زندگی زنان ایرانی در سدۀ ۱۳ ق نوشته است که زنها هرگز کودک را در خانه نمی‌شویند، زیرا می‌گویند کودک سرما می‌خورد؛ بلکه همیشه او را به حمام عمومی می‌برند (ص ۹۲-۹۳). همو می‌افزاید: کف حمامها با کاشی آبی فرش می‌شود (ص ۱۳۰)، همۀ اعضای خانواده به حمام عمومی می‌روند (ص ۱۵۳)، و اغنیا در حیاط خانۀ خود حمام کاملی دارند (ص ۱۵۷).

سایکس (۱۲۸۴-۱۳۶۴ ق / ۱۸۶۷-۱۹۴۵ م) از چشمه‌ای معدنی در بزمان کرمان یاد می‌کند که مردم آن را حمام می‌نامند. در میانۀ دهانۀ بزرگ آن، مردم استوانه‌ای از آجر به قطر ۸ اینچ ساخته‌اند که آب به‌شدت از این استوانه غلیان دارد. سایکس آب این چشمه را متعفن ارزیابی كرده و نوشته است: دمای این آب معدنی °۹۸ است و مردم در آنجا استحمام می‌کنند (II / ۱۳۸). او باغ معروف فین كاشان را با همۀ زیبایی‌اش، از نظر مردم بدشگون می‌داند، زیرا در حمامِ متصل به همین باغ بود که رگهای میرزا تقی خان امیرکبیر را قطع کردند و او را به قتل رساندند (II / ۱۷۹). سایکس تعداد حمامهای كرمان را در آن زمان، ۵۰ باب گفته، و نوشته است: بهترین آنها حمام وکیل بود (II / ۱۹۴).

سرنا (حضور در ایران: ۱۳۰۱ ق / ۱۸۸۴ م) دربارۀ زنان و حمام نوشته است: حمام رفتن برای زنان، نوعی گردش دسته‌جمعی است و آنها به‌صورت اجتماع به حمام می‌روند، مهمانی می‌دهند، نقالی و معرکه‌گیری می‌کنند، با آهنگ و رقص و ترانه ناهار صرف می‌کنند، و خود را می‌آرایند (ص ۱۶۲-۱۶۶). او توجهش به نقاشیهای سردر حمامها جلب شده و نوشته است: در ایران، جز بر سردر حمامها، تابلویی دیده نمی‌شود. در همۀ آنها زمینۀ اصلی نقاشی پیروزی رستم بر دیو سفید است؛ دیو را بیشتر به‌صورت اژدهای بال‌داری که از دهانش آتش شعله می‌کشد، یا ماری با نیش نوک‌تیز، مجسم می‌کنند. همچنین، این تصاویر نیز در آن نقاشیها وجود دارد: تصویر زنانی با صورت باز، میمونی در پایین، و انواع حیواناتی که با فشار به همدیگر در حال خارج‌شدن از کشتی نوح هستند و شیری که پیشاپیش آنها حرکت می‌کند (ص ۱۵۹-۱۶۰).

هاكس (ز ۱۳۰۴ ق / ۱۸۸۷ م) در ۱۳۵۴ ق / ۱۹۳۵ م، داستان قوزبالاقوز را در خاطراتش از ایران در کتاب خود ذکر کرده است (نک‌ : دنبالۀ مقاله).

اوبن (۱۳۲۵ ق / ۱۹۰۷ م) به حمامهای موجود در روستاها و قصبه‌های ایران توجه كرده و نوشته است: قصبۀ بزرگی به نام سیاه‌دهن در ۳۶کیلومتری قزوین، ۸ حمام برای دوهزار خانۀ این قصبه داشت (ص ۳).

نوردِن (حضور در ایران: ۱۳۴۷ ق / ۱۹۲۸ م) آورده است: در کازرون، سکوهای کاشی بیرون حمام با نمدی که از پشم شتر تهیه می‌شود، مفروش بود. در قسمت بخار، ساربان و قاطرچی و تاجر معتبر در کنار هم می‌نشستند و اختلاف طبقاتی مطرح نبود؛ گاهی نیز به نشانۀ محبت و دوستی با کف دست، محکم بر پشت یکدیگر می‌زدند (ص ۷۱).

 

معماری حمام

در زمان ناصرالدین شاه قاجار، ملک‌الاطباء رشتی دربارۀ معماری مطلوب حمام، چنین نوشته است: بهترین حمام آن است که: ۱. بنای آن قدیمی باشد که بوی آهک و بخارهای بیهوده از آن به مشام نرسد؛ ۲. فضای وسیعی داشته باشد که نفسهای مردم و بخار آبی که متصاعد می‌شوند، فشرده نشوند و خفقان‌آور نباشد؛ ۳. آب آن شیرین باشد و آلوده به گوگرد و نفت و قیر نباشد؛ ۴. در گرمی و سردی و اعتدال به قدر مزاج شخصی باشد که داخل آن می‌شود (ص ۱۴۵-۱۴۶). همو دربارۀ این موارد نیز توضیحات مفصلی داده است: فضاهای معماری حمام، شرایط حمام‌کردن، ضرر آشامیدن آب در حمام، مواردی که بعد از بیرون‌آمدن از حمام باید از آنها احتراز کرد، دربارۀ اشخاصی که حمام برای آنها مضر است، و نیز دربارۀ فواید سنگ‌پا کشیدن (ص ۱۴۵-۱۵۵).

در فرهنگ مردم ایران، بانی‌شدن برای ساختن حمام كار خیر به شمار می‌آمد. مردم در ساختن حمام، نظری به عایدی آن نداشتند. آنها نه‌تنها برای ساختن حمام پیش‌قدم می‌شدند، بلكه برای هزینه‌های جاری آن نیز افزون بر اجارۀ حمام یا درآمد آن، وقفیاتی را نیز در نظر می‌گرفتند. اجارۀ حمامها را به نحوی تنظیم می‌كردند كه بتواند برای تداوم كاركرد حمام كفایت كند و دست‌كم پاسخ‌گوی هزینه‌های مربوط به تعمیر دیگ، اصلاح سیخ تون‌تابی، پاک‌کردن زیر تون، و هر سال یك‌بار سفیدکاری و آهک‌بُری داخل حمام و خالی‌کردن چاههای حمام باشد (مستوفی، ۱ / ۲۲۹).

معماری حمامهای سنتی ایران به نحوی است كه تقریباً همۀ آنها پایین‌تر از سطح زمین جای گرفته‌اند و به‌اصطلاح معمارهای سنتی، پشت دارند، یعنی تمام اضلاع محیطی آنها به زمین تكیه داده‌اند. با چنین عملی، حرارت داخلی درون حمام به‌تبع حرارت طبیعی زمین اطراف خود، تابستانها خنك و زمستانها گرم است. فقط گنبدهای برجستۀ دو فضای اصلی آن، یعنی سربینه (رخت‌كن) و گرم‌خانه، از سطح زمین اطراف بلندتر است و نورگیرهای رأس این گنبدها فضاهای زیر خود را روشن می‌كنند.

نقشۀ معماری سنتی حمامها مشتمل بر این فضاها ست:‌ ابتدا،‌ دری كه از طریق یك خرپشته، راه به زیر زمین و راهرو نسبتاً طولانی و پیچ‌درپیچ می‌برد. این راهرو تاریك یا شیب تند دارد، یا با طی ۱۵ تا ۲۰ پله به دهلیز می‌رسد. دهلیز نیز فضایی تاریك، و همانند برزخی میان این راهرو و بینۀ حمام است. بینه یا رخت‌کن حمام محیطی وسیع، نیمه‌گرم، نسبتاً خشک و روشن است كه در وسط آن، حوضی به شكل دایره یا چندضلعی ساخته‌اند و معمولاً فواره‌ای نیز در میان دارد. پس از آن، فضایی به نام میان‌در وجود دارد که در دو طرف آن، دو یا چند سكو برای انداختن لنگهای خیس و گذاشتن دولچه و سایر اسباب حمام ساخته می‌شود. معمولاً راه طولانی و تاریك مستراح نیز از همین میان‌در شروع، و به مستراح ختم می‌شود. فضای مربوط به ازالۀ موهای زائد به نام واجبی‌خانه یا نوره‌خانه نیز معمولاً در نزدیكی همین فضا قرار دارد، و راه آن نیز از همین‌جا شروع می‌شود. پس از میان‌در، فضای وسیع، نسبتاً روشن و كاملاً گرم و بخارآلود گرم‌خانه با ۳ خزانۀ آب، یكی برای آب ولرم، دیگری برای آب سرد و یكی هم برای آب گرم است. در كف خزانۀ آب گرم یك دیگ یا تیان بزرگ مسی یا برنجی یا هفت‌جوش با آب‌بندی دقیق كار می‌گذاشتند. در زیر این دیگ بزرگ یا تیان، در بیرون حمام، تون حمام یا آتش‌خانۀ آن ساخته، و از همین‌جا گربه‌روهایی در زیر كف گرم‌خانه تعبیه می‌شد تا دود و حرارت این آتش از طریق آنها كف گرم‌خانه و در نتیجه فضای درون آن را همیشه گرم نگه دارد. هریك از این دو خزینۀ آخری را قله یا گله، و مجموعۀ آن دو را قلتین می‌نامیدند. در همین گرم‌خانه جای خاصی نیز برای رگ‌زدن وجود داشته است و چون خون جاری می‌شد، محلی را برای ریختن خاک در نظر می‌گرفته‌اند. سوخت حمامها معمولاً برگ خشک درختان یا پِهن بود که با ظرف بزرگی به نام جانخانی از کاروان‌سراها یا اصطبلها با قاطر می‌آوردند (پیرنیا، ۱۹۸-۲۰۰؛‌ نجمی، ایران ... ، ۴۳۵).

در تون حمام آنچه سوختنی است، اعم از فضولات حیوانی، بته‌های بیابانی، کهنه‌پاره‌های مندرس و استخوانهای قصابی و كله‌پزی، می‌ریختند. دودی كه از چربی استخوانها حاصل می‌شد، همانند واکس در هر جایی كه می‌نشست، می‌چسبید و جدا نمی‌شد (شکوهی، ۷۲). در گرم‌خانه، استخرگونه‌ای را به نام چاله‌حوض برای آب‌بازی و شنا، و محلی را نیز برای تماشای حركات افرادی در نظر می‌گرفتند كه در چاله‌حوض شیرین‌كاری می‌كردند (پیرنیا، نجمی، همانجا). به نوشتۀ محجوب، بازی در حمام (چاله‌حوض‌بازی) از کارهای جوانمردان بود (ص ۴۵).

سربینۀ حمامها معمولاً به شكل هشت‌گوش یا چهارگوش مربع یا مستطیل بود و طاقهای ضربی گنبدی و ستونهای سنگی یا آجری داشت. در اطراف فضای درونی سربینه طاق‌نماهایی بود كه درون آنها به‌صورت غرفه، مجهز به سکوهایی برای بازكردن بغچۀ لباس، گستردن وسایل حمام، درآوردن رخت،‌ بستن لنگ، نشستن و رفع خستگی پس از شست‌وشوی تن و بیرون‌آمدن از گرم‌خانۀ حمام، نفس تازه‌كردن، قلیان كشیدن، چای‌خوردن، و احتمالاً تحمل مشت‌ومال كارگر حمام و پوشیدن رخت بود. در زیر این سكوها فضایی كوچك و خالی نیز به نام کته برای گذاشتن كفشها تعبیه می‌كردند. هریک از طاق‌نماها یا غرفه‌های سربینه به گروه و قشر خاصی از جامعه اختصاص داشت؛ مثلاً سربینۀ حمام گنجعلی خان کرمان دارای ۶ شبستان یا غرفۀ متعلق به ۶ گروه اجتماعی سادات، روحانیان، خانها، اعیان، بازاریان و مردم عادی بود که هریک از آنها هم در موقع ورود به حمام و هم موقع خروج از گرم‌خانه، در غرفۀ مخصوص می‌نشستند، با هم گفت‌وشنود می‌کردند و با چای یا قهوه، شربت، عرق بیدمشک، هندوانه، قلیان و چپق پذیرایی می‌شدند.

معمولاً ته خزینۀ این حمامها لجن می‌بست و روی سطح آب آنها را ورقه‌ای از چرك و چربی می‌گرفت. برای گرفتن این لجن و چرك و چربی، و تمیزكردن آب خزینه، کوزه‌اندازی می‌کردند، یا به قول خودشان كوزه می‌انداختند. جنس این كوزه معمولاً از مس بود و سوراخ ریزی در ته آن می‌گذاشتند. کارگر زورمندی سوراخ ریز را با یكی از انگشتان خود مسدود می‌كرد و كوزه را از طرف دهانه، با فشار و بدون آنكه آبی وارد كوزه شود، به کف خزینه می‌رساند؛ آنگاه انگشت خود را از روی سوراخ ریز ته كوزه برمی‌داشت. با خارج‌شدن تدریجی هوا از سوراخ ریز ته کوزه، همۀ لجن و کثافات كف خزینه از دهانۀ كوزه وارد آن می‌شد. این كوزه را مرتباً پر و خالی می‌كردند (بلوکباشی، ۳۱۷؛ نجمی، همانجا، نیز ۴۳۷).

حمامهای تهران عصر قاجار و همچنین تقریباً همۀ حمامهای سنتی كلیۀ شهرها و قصبه‌های آن زمان ایران، فاقد دوش بودند و عموماً خزینه داشتند. این حمامها غالباً كتیبه‌های نقاشی‌شده‌ای در بالای سردر داشتند که تصویرهای مختلفی بر روی آنها منقوش بود. تصاویر بعضاً صحنۀ ستیز رستم با دیو سفید یا اکوان دیو، نبرد رستم و اسفندیار رویین‌تن، جنگ رستم و سهراب و همچنین نقش خورشید خانم بود.

 

 

در اطراف گرم‌خانۀ حمامهای قدیمی كه محل كیسه‌كشی و صابون‌زدن و سایر امور مربوط به نظافت بدن بود، چند طاق‌نمای نسبتاً عمیق و غرفه‌مانند مجهز به سكو به نام شاه‌نشین، و یکی دو اتاقک کوچک به نام خلوت و حوض کوچکی در میان آن، مختص اشخاص متعین وجود داشت (همو، ایران، ۴۳۵).

آش سماق، انار و هندوانه از خوردنیهای رایج در حمام بود که خانمها علاقۀ زیادی به آن نشان می‌دادند (همان، ۴۳۸). به صدا درآوردن بوق حمام در سحرگاه برای این بود كه بازشدن حمام را به اطلاع مردم برسانند (همانجا). کارگرانی مثل كیسه‌كش یا دلاك،‌ سرتراش، آبگیر، مشت‌ومالچی و کارگر سربینه خدمات لازم را به مشتریان ارائه می‌دادند (همان، ۴۳۹).

حمامیهای تهرانی كه بعدها حمامیهای دیگر شهرها و قصبات نیز از آنها پیروی كردند، برای اینکه از پرداخت تاوان دزدیهایی كه در حمام می‌شود، در امان باشند، تابلوهایی را با این مضامین می‌نوشتند و در ورودی حمام یا بر بالای دخل حمامی می‌آویختند: هرکه دارد امانتی موجود / بسپارد به بنده وقت ورود / / نسپارد اگر شود مفقود / بنده مسئول آن نخواهم بود؛ یا قطعۀ دیگری همراه با این تذکر: امانت را بده اول، که آخر / نباشد جای حرف و جر و منجر / / که غیر از این، نباشد دستگیرت / نه از من چیزی و نه از کمیسر (شهری، گوشه ... ، ۱ / ۲۶۲). به نوشتۀ ابن‌اخوه در سدۀ ۷ ق، جامه‌دار باید جامه‌های مردم را نگاه می‌داشت و اگر چیزی گم می‌شد، ضامن آنْ جامه‌دار بود (ص ۱۹۶). او همچنین وظایف محتسب نسبت به حمام، وظایف حمامی، و آداب حمام‌رفتن را به‌تفصیل بیان کرده است (ص ۱۹۴-۱۹۷).

تا همین اواخر، حمام به‌عنوان یكی از بناهای عمومی و عام‌المنفعه مثل مسجد و جز اینها به شمار می‌آمد و همۀ مردم از هر قشر و طبقه‌ای به حمام عمومی می‌رفتند. بسیاری از بزرگان دورۀ قاجار در تهران، در خانه‌های خودشان حمام سرخانه نداشته‌اند؛ مثلاً عبدالعلی ادیب‌الملک نوشته است: هفدهم روز حمام بود. چون حمام باغ صفا خوابیده بود، به حمام میرزا باقر مهندس که نزدیک سید حمزه بود، رفتم (ص ۲۸۰). به‌طوركلی، یكی از نشانه‌های حمام در همۀ شهرها و روستاهای ایران، آویختن لنگهای قرمز دست‌باف بر بام یا جلوِ در حمامها ست كه باد آنها را به هر سو تکان می‌دهد. رهگذران با دیدن این لنگها می‌فهمند که آنجا حمام است و در آن روز باز است (ترز، ۳۰).

 

حمامهای سنتی و قدیمی و معروف ایران

۱. حمام گنجعلی‌خان

معروف به حمام خان در مجموعۀ گنجعلی‌خان كرمان یکی از حمامهای معروف است که از شاهکارهای معماری ایران، بلکه شرق به شمار می‌آید. تاریخ ساخت آن را ۸۳۰ ق می‌دانند (باستانی، ۶۰). کرمانیها می‌گویند دلاکهای حمام خان وقتی مشتری پیدا نکنند، از بیکاری سر همدیگر را می‌تراشند (همو، ۶۱، حاشیۀ ۱).

 

۲-۳. حمام امیر چخماق و حمام امیر غیاث‌الدین

بی‌بی خاتون، همسر امیر جلال‌الدین چخماق، فرمانروای یزد، دستور ساختن مسجد میر چخماق را داد و به دستور امیر چخماق در ۸۳۰ ق، حمام، کاروان‌سرا، میدان و تکیه‌ای در کنار آن ساخته شد (تاج‌بخش، ۲۹۶) و مجموعه کامل گردید. حمام امیر غیاث‌الدین لطف‌الله هم از حمامهای قدیمی و مشهور یزد است. جعفری در سدۀ ۹ ق، این دو حمام را وصف کرده و اشعاری دربارۀ آنها سروده است (نك‌ : ص ۶۵، ۶۹-۷۰).

 

۴. حمام نو

در یزد، که در ۱۰۵۵ ق در زمان شاه عباس دوم بنیاد گذاشته شده است (افشار، ۱ / ۳۷).

 

۵. حمام پنجه‌علی

در یزد، که می‌گویند حضرت علی (ع) دستش حنایی بود و می‌خواسته به حمام برود، دستش را به جرز پهلوی این حمام زده و جای پنجه‌اش باقی مانده است. پنجه‌ای از سنگ بر در یا دیوار گذاشته‌اند که پنجۀ علی است. می‌گویند این حمام احتیاج به سوخت ندارد (هدایت، ۱۵۹).

 

۶. حمام وزیر

در یزد، از سدۀ ۸ ق، مربوط به زمان آل‌مظفر.

 

۷. حمام معیدالدین معلم

در یزد نزدیک به مسجد جامع مربوط به زمان آل‌مظفر.

 

۸. حمام خان

در یزد، که در زمان خواجه نصیرالدین طوسی برای هلاگو ساخته شد (پیرنیا، ۱۹۸).

 

۹-۱۰. حمام علیقلی آغا و حمام خسرو آغا

که دو حمام معروف اصفهان، مربوط به دورۀ شاه سلیمان صفوی (سل‌ ۱۰۷۸-۱۱۰۵ ق) هستند (جابری، ۲۷۳).

 

۱۱. حمام شیخ بهایی

در اصفهان که معروف است این حمام را شیخ بهایی (۹۵۳-۱۰۳۰ ق) ساخته بود و با شعلۀ یک شمع گرم می‌شد (نفیسی، سعید، ۵۲؛ غفاری، ۸۴).

 

۱۲. حمام نریز بریز، در نیریز

براساس حکایتی، شاگردان افلاطون از او می‌پرسند که آیا دارویی برای زنده‌کردن انسان وجود دارد؟ افلاطون دستور ساخت دارویی را به آنها می‌دهد و سفارش می‌کند که پس از مرگش، روغن آن دارو را بگیرند و در حمامی بر نعش او بریزند و بمالند تا زنده شود. شاگردان همین کار را می‌کنند. در لحظه‌ای كه افلاطون جان تازه‌ای می‌گرفته است، ندایی از غیب می‌آید که نریز، ولی افلاطون می‌گفته بریز. در این میان، طاق حمام پایین می‌آید. سالی یک‌بار از خرابۀ آن حمام صدای «نریز بریز» می‌آید (هدایت، ۱۶۵-۱۶۶).

 

۱۳. حمام آبگرم محلات

كه محمد شاه قاجار (سل‌ ۱۲۵۰-۱۲۶۴ ق) بر روی چشمۀ آبگرم محلات در دلیجان آن را ساخته است (پیرزاده، ۱ / ۸).

 

۱۴. حمام وكیل، در شیراز

این حمام بزرگ در جنب مسجد وکیل کریم‌خان ساخته شده است و هزاران نفر می‌توانند در رخت‌کن آن بنشینند. خزینۀ حمام بسیار بزرگ است و دو خزینۀ دیگر در دو طرف آن ساخته‌اند (همو، ۱ / ۶۹-۷۰).

 

۱۵. حمام علیشاه، در اصفهان

كه به دستور علیشاه فرزند تكش، سلطان خوارزم، در سدۀ ۶ ق، هنگامی كه والی اصفهان بود، ساخته شد (رفیعی، ‌۴۰۶).

 

۱۶. حمام اوچ‌دكان، در زنجان

تاریخ شروع ساخت این حمام «ارغوان»، و سال اتمام آن «ارغوانا» است که به حساب ابجد، ارغوان = ۱۲۵۸ و ارغوانا = ۱۲۵۹ می‌شود. در تاریخ زنجان، شرحی دربارۀ معماری، نقاشیها و سایر جاذبه‌های این حمام داده شده، و اشاره‌ای نیز به چاله‌حوض بزرگ و زیبای آن شده که با احداث خیابانی خراب گشته است (نک‌ : موسوی، ۶۷-۷۳).

 

۱۷. حمام بزرگ و قدیمی سولده (شهر نور)

که آن را میرزا نصرالله خان اعتمادالدوله صدراعظم نوری (۱۲۲۲-۱۲۸۱ ق) بنا گذاشت (مجتهدزاده، ۷۱، ۷۷).

 

۱۸. حمام پهنۀ سمنان

که در ۸۵۶ ق بنا گذاشته شد و در ۱۳۱۲ ق بازسازی گردید. بر روی بیرونیِ دیوارهای دو طرف ورودی این حمام، نقش دو صاحب‌منصب نظامی شمشیربه‌دست قاجار، و در بالای در بر روی دو ردیف کاشی مربع لاجوردی، دو مصرع یک بیت شعر دیده می‌شود. در کتیبۀ بالای این دو ردیف کاشی نیز نقش دو شیر و خورشید روبه‌روی هم، و در اطراف آنها نقشهای فراوان گل‌وبوته به چشم می‌خورد (بلوکباشی، ۳۸۴).

 

۱۹. حمام میمند

این حمام نیز مثل خانه‌های آن در دل کوه کنده شده است؛ کوچه‌ای کنده‌شده در دل کوه که به دالانی ختم می‌شود. در وسط دالان، دری است که متصل به رخت‌کن حمام است. رخت‌کن حوضی در وسط و ۳ سکو در اطراف دارد، و درِ دیگری نیز آن را به گرم‌خانۀ حمام وصل می‌کند. در پایین صحن گرم‌خانه، خزینۀ کنده‌شده‌ای در سنگ و منفذی برای برداشتن آب تعبیه شده است. دیگ مسی حمام را درون گودالی در کف خزینه قرار داده‌اند. در پایین و زیر این گودال، دالانی است که در آن، درِ بیرون حمام قرار دارد. از این دالان برای آتش‌افروختن و گرم‌کردن دیگ استفاده می‌شود و کانالی دود را به زیر صحن هدایت می‌كند و کف آن را گرم می‌نماید (عزیزی، ۳۰۸- ۳۰۹).

 

۲۰. حمام اوچ‌دكان، در اردبیل

این حمام بزرگ و قدیمی منسوب به دورۀ قاجار، و نقاشیهای آن قابل توجه است (ترابی، ۲ / ۶۵).

 

۲۱. حمام تبریز

که در زمان محمد شاه قاجار ساخته شده است. این حمام ۶۰ نفر ظرفیت داشته و خزینۀ آن به قدری بزرگ بوده است که ۲۰ تن را در خود جای می‌داده است (بن‌تان، ۷۲-۷۳).

 

۲۲. حمام باقرآباد

در میدان شاه شیراز، که از بناهای كریم‌خان است (فرصت، ۵۰۴، نیز برای دیگر حمامها، نک‌ : ۵۰۵).

افزون بر آنچه گفته شد، در منابع مختلف به دهها حمام دیگر نیز اشاره شده است که طی سده‌های پیش ساخته شده‌اند (نک‌ : کریمیان، ۱۳۰-۱۳۴).

 

باورها دربارۀ حمام

استفاده از حمام و باورها و اعتقادات مردم دربارۀ آن، در هریک از مراحل گذار، مثل عروسی (ه‌ م)، حمام زایمان (نک‌ : ه‌ د، زایمان)، حمام نوزاد (نک‌ : ه‌ د، سیسمونی)، حمام ختنه‌سوران، و سرانجام آخرین حمام در مورد کفن‌ودفن (ه‌ م)، و از عزا درآوردن سوگواران از طریق به حمام بردن آنها، در مدخلهای مربوط به خود آمده‌اند. در هرجا که مراسم عروسی برپا باشد، حتماً مسائل مربوط به حمام رفتن عروس و داماد هم مطرح می‌شود و هرجا که موضوع زایمان در میان باشد، رسم حمام زایمان نیز اجرا می‌گردد و هرکجا که موضوع حنابندان مطرح باشد، باز هم موضوع حمام پیش می‌آید. نیز هرجا كه موضوع موجودات وهمی مثل جن در میان باشد، رابطه‌ای هم با حمام پیدا می‌كند.

در ارسنجان، در روز هفتم عزای کسی، خانوادۀ آن شخص مردم را از عزا درمی‌آورند؛ زنها را به حمام می‌فرستند و حنا بر سر آنها می‌گذارند که به آن حمام عزا می‌گویند (اسکندری، ۱۰۰).

زنها برای آبستن‌شدن، آب از ۴ گوشۀ حمام می‌گرفتند و در پوست تخم‌مرغ می‌کردند و به سرشان می‌ریختند (هدایت، ۳۲؛ شهری، شکر ... ، ۳۰۳). روز یکشنبه حمام‌رفتن را بد می‌دانستند (هدایت، ۸۵). باور داشتند كه اگر ۴۰ سه‌شنبه به حمام بروند، دیوانه خواهند شد (همو، ۸۷). نیز باور داشتند هركسی كه از حمام بیرون می‌آید، باید به او گفت: صحت آب گرم (که شنیده می‌شود ساعت آب گرم)، و در جواب می‌شنود: سلامت باشید (همو، ۱۰۰). اعتقاد داشتند كه اگر كسی در حمام بشاشد، کور می‌شود (همو، ۱۱۲).

به باور قزوینیها کسی که صورتش کک‌ومک دارد، اگر در گرمابه آب در دهان بگیرد و به صورت دیگری بپاشد، کک‌ومک او به صورت طرف مقابل منتقل خواهد شد (گلریز، ۳۶۳). این باور در میان بیشتر خرده‌فرهنگها وجود دارد كه آب خوردن در حمام خوب نیست و عوارضی را در پی دارد. قزوینیها وقتی می‌خواهند در حمام آب بنوشند، کف دستشان را روی سرشان می‌گذارند (همو، ۳۶۷). گیلانیها نیز معتقدند اگر کسی بخواهد در حمام رفع عطش کند، باید در موقع نوشیدن آب، دست چپش را روی سرش بگذارد (فخرایی، ۳۱۳).

آملیها مثل مردمان همه‌جا، به وجود جن در حمام باور دارند. آنها می‌گویند فردی به حمام رفت و هرکس را كه می‌دید، قد او به‌تدریج بلندتر می‌شد. وی از ترس به حمامی پناه برد و موضوع را تعریف کرد. حمامی نیز برخاست و قد او هم مثل بقیه به‌تدریج درازتر شد. مرد از ترس از حمام گریخت و غش کرد (علامه، ۱۱۶؛ نیز نک‌ : ه‌ د، جن). براساس افسانه‌ای دیگر، فردی قوزدار به حمام می‌رود و می‌بیند همه در حال رقصیدن هستند و او هم به جمع آنها می‌پیوندد؛ جنیان و پریان از اینکه او نیز در جمع آنها شرکت کرده است، قوز او را برمی‌دارند. وی این قضیه را برای دوستی تعریف می‌کند که او هم قوز دارد. این فرد نیز به حمام می‌رود و تا چشمش به جنیان و پریان می‌افتد، شروع به رقصیدن می‌کند، غافل از آنکه اینها عزادار هستند؛ در نتیجه قوز نفر اول را روی قوز او می‌گذارند (انجوی، تمثیل ... ، ۱۳۶-۱۳۷؛ مریت، ۱۲۲-۱۲۳).

آملیها باور دارند كه باید دو نفر مداح در روزی که عروس و داماد را به حمام می‌برند، از خانه تا حمام و از حمام تا خانه، در حال مداحی، آنها را همراهی کنند (همو، ۱۲۹). در آمل، روزی که زائو به حمام می‌رود، مقراضی را که ناف بچه را با آن بریده‌اند، و همچنین سیخی را كه از میان پیازی گذرانده و بالای سر زائو گذاشته بودند، با او به حمام می‌برند. در مدخل حمام، پیاز را از سیخ جدا می‌کنند و زیر پای زائو می‌گذارند تا زائو آن را با لگد خرد کند (همو، ۱۱۴).

آنچه در اراک به‌طور مفصل برگزار می‌شود، مراسم حمام ده‌روزه است؛ ده‌روزه یعنی ۱۰ روز از زایمان گذشته باشد. برای روز دهم، زنان بستگان نزدیک و همسایگان را دعوت می‌کنند. عصر روز نهم، دعوت‌شدگان وسایل حمام خود را که عبارت است از یک بغچۀ ترمه، یک بغچۀ سفید گل‌دوزی‌شده (سوزنی)، سرخشک‌کن، پاخشک‌کن، حولۀ بزرگ و کوچک، لنگ و چارقد، یک لگن بزرگ مسی، آب‌گردان، و پیه‌دان، به خانۀ زائو می‌فرستند. صبح زود روز بعد که روز دهم است، کارگر حمام به کمک دو تن دیگر، تمام بغچه‌ها را به حمام می‌برند. زن زائو با قابله و مهمانان راهی حمام می‌شوند. برای خانواده‌های سرشناس حمام را قرق می‌کنند. وقتی به حمام می‌رسند، در پلۀ دوم یا سوم یک گردو یا پیاز در زیر پای زائو می‌گذارند تا آن را له کند. به سربینه که می‌رسند، زن‌اوستا با یک منقل اسپند جلو می‌آید و کارکنان حمام، دلاکها و کارگران با دایره‌زدن و خواندن و کف‌زدن جلو می‌آیند. آنگاه همه لخت می‌شوند و به گرم‌خانه می‌روند (محتاط، ۲ / ۲۸۷- ۲۸۸؛ برای تشریفات این حمام در سروستان، نک‌ : همایونی، فرهنگ ... ، ۴۶۴- ۴۶۵).

سفیدبختی زنها نیز با حمام رفتنشان پیوند داشته است. زنها باور داشتند كه یكی از نشانه‌های سفیدبختی، به حمام رفتن زنان در صبح زود و آویختن قطیفۀ حمام بر روی بند برای خشک‌شدن است، بدین معنا که آنها با شوهرشان هیچ مشكلی ندارند و سفیدبخت‌اند (شهری، شکر، ۲۸۳). دخترهای اصفهانی برای بازشدن بختشان، شب چهارشنبه با جام چهل‌کلید (ه‌ م) متعلق به حمام شیخ بهایی، آب بر سرشان می‌ریزند (هدایت، ۱۵۹؛ نفیسی، سعید، ۵۲).

در آیین مزدیسنا نیز آمده است که هنگام گرمابه رفتن و تن شستن، باید کُستی (كمربند خاص زردشتیان) را نو کنند (معین، ۳۸۶). روز یکشنبه به حمام رفتن شگون ندارد (ماسه، ۲ / ۱۶). اگر زنی ۳-۴ بار پشت سر هم روزهای چهارشنبه به حمام برود، شوهرش خواهد مرد (همانجا؛ نیز نک‌ : مشایخی، ۱۵۸). در حمام نباید حوله را تا کرد (ماسه، ۲ / ۳۳). برای گشوده‌شدن بخت دختر، باید او را به حمام یهودیان برد (همو، ۲ / ۸۲).

هر طور شده، باید از تنهابودن در حمام، به‌ویژه شب‌هنگام، خودداری ورزید (همو، ۲ / ۱۸۹). اگر زن آبستن به محض غروب آفتاب به درون گرمابه رود، با بزرگ‌ترین خطرها روبه‌رو خواهد شد (همانجا). عصر و شب نباید بغچۀ حمام فردا را بست، وگرنه جنها همان شب فرد را به حمام خواهند برد (همانجا).

در فراشبند، جوانی نظافتچی حمام کهنۀ آنجا بوده است. شبی، هنگام سحر به‌منظور پاکیزه و آماده‌کردن حمام به آنجا می‌رود. وقتی مشتریان هنگام صبح به حمام می‌روند، وی را بی‌هوش نقش زمین می‌بینند؛ او را به منزل می‌آورند و جای کف دست اجنه را بر پشت او می‌بینند. جوان کمی پس از آن می‌میرد (امیری، ۷۴). اگر در خواب ببینند که به حمام می‌روند، به زیارت خواهند رفت (هدایت، ۶۶؛ کرزبر، ۲۳۸). به باور لرهای لرستان و ایلام، اگر کسی در خواب به حمام برود و خود را بشوید، خبر از این دارد كه مردن آن شخص نزدیك است (اسدیان، ۱۸۵). در لرستان، زنی که بارور نمی‌شود، برای چله‌بری و بارورشدن، با زائویی به حمام می‌رود و از آبی که از تن زائو هنگام شست‌وشو سرازیر می‌شود، برمی‌دارد و آن آب را درحالی‌که رو به قبله ایستاده است، به سر و سینۀ خود می‌ریزد (همو، ۱۷۶). به باور بختیاریها، شب چهارشنبه نباید حمام رفت، زیرا در این شب حمام جن دارد (خسروی، ۱۲۸). تایبادیها روز چهارشنبه به حمام رفتن را مکروه (مشایخی، همانجا)، و اهل سقز شوم می‌دانند (فاروقی، ۴۲) و مردم میغان شاهرود نیز باور دارند که این کار باعث ضرر و زیان شخص می‌شود (نادری، ۲۳۵).

مشهدیها و تایبادیها بر این باورند که هرکس روز یکشنبه به حمام برود، دیوانه می‌شود (میرنیا، ۲۳۶؛ مشایخی، ۱۶۰). از نظر تویسرکانیها، اگر کسی شب در حمام بخوابد، سنگین است (برای او ضرر روحی و جسمی دارد)، یا اگر کسی در خزینۀ حمام بشاشد، دچار فراموشی می‌شود؛ تویسرکانیها از کسی که بریده‌بریده حرف بزند، می‌پرسند: میان خزینۀ حمام شاشیدی؟ (مرادی، ۱ / ۴۸). تهرانیهای قدیم باور داشتند که اگر موقع تحویل سال، در حال شست‌وشو در حمام باشند، بی‌آنکه خیال حمام‌رفتن داشته‌اند، سالشان در شست‌وشو می‌گذشت و غم و غصه و گرفتاری از آنها دور می‌شد (شهری، طهران ... ، ۴ / ۱۰۵). به باور آشتیانیها، لاك‌پشت عروسی بوده است كه در حمام بین او و مادرشوهرش بگوومگو می‌شود. مادرشوهر عروس را نفرین می‌كند. عروس شرمنده می‌شود و طاس حمام را بر روی سر می‌گذارد و به‌صورت لاک‌پشت درمی‌آید (نجفی، ۸۶).

زنهای اهل کومله در شرق گیلان وقتی به هم می‌رسیدند و از هم سؤال می‌کردند کجا می‌روی، اگر قصد حمام داشتند و مرد یا پسر بالغی در جمعشان بود، می‌گفتند: به شهسوار می‌روم (شهاب، ۱۰۰). به باور تایبادیها، خوردن آب سرد در حمام خوب نیست. همچنین آنها باور دارند هرکس روز عاشورا به حمام رود، سرلرزا می‌گیرد (مشایخی، ۱۵۸) و نیز دیدن حمام را در خواب، نشان پیشامد ناگوار می‌دانند (همو، ۱۶۰).

 

حمام در میان عشایر، روستاها، و برخی جاهای دیگر

حمام ده فشندک در طالقان خیلی قدیمی، و زیرزمینی و انباشته از بخار است. مالک ملک حمام همۀ فشندکیها هستند. آنها به پیشنهاد بزرگ‌ترهای ده، فردی را به نام حمامی به خدمت می‌گیرند که روزها از صحرا برای حمام گون جمع کند و شبها تون حمام را آتش کند. حمامی سالانه سر خرمن مزد می‌گیرد. خانوادۀ حمامی به او کمک می‌کنند. زائوها نیز هریک بشقابی حلوا با مقداری پول به زن حمامی می‌دهند (پورکریم، ۲۵-۲۷). در ابیانه سالها پیش، مزد حمامی غیرنقدی بود. او هر سال به خرمنگاه می‌رفت و از رئیس هر خرمن مقداری گندم بابت مزد حمام می‌گرفت و چون الاغ او برای حمام سوخت می‌آورد، برای الاغش نیز مقداری کاه می‌گرفت (نظری، ۲۱۲).

در همین رابطه، در تات‌نشینهای بلوک زهرا، به‌ازای هر مرد، سالی ۴ من سه‌کیلویی گندم می‌دهند. زنها هر دفعه دو قرص نان لواش با خود می‌برند (آل‌احمد، تات‌نشینها ... ، ۴۶). در بیدگل کاشان، یکی از وظایف مرد حمامی بردن یخدانهای حاوی هدایای اسفندی و غالباً پوشاک (در ماه اسفند) داماد برای نامزد داماد، و از وظایف زن حمامی، بردن تحفه‌های ظریف و گران‌قیمت مثل گوشواره یا گردن‌بند طلا برای عروس است (انجوی، جشنها ... ، ۱ / ۹۴). در نظام بنه‌بندی دهات ایران، حمامی ده مزد خود را به‌صورت گندم و جو از اعضای بنه دریافت می‌کرد (صفی‌نژاد، ۸۶).

از بناهای عمومی ده اورازان، حمام آن است که با گون آن را گرم می‌کنند. ارتفاع گونی که بر بالای پشت‌بام حمام برای سوخت انبار می‌کنند، گاهی از گنبد امامزادۀ ده نیز فراتر می‌رود. در تمام ده، فقط روزنه‌های طاق حمام شیشه دارد (آل‌احمد، اورازان، ۱۶، ۵۷- ۵۸). هریک از اهالی اورازان، از زن و مرد و بچه، در سال ۳ چارک گندم به حمامی می‌دهند تا گونهایی را که هر خانواده موظف به آوردن آن است، انبار کند، حمام را آب بیندازد، کوره را بسوزاند، حمام را گرم نگه‌دارد و دیگر کارهای مربوط به حمام را انجام دهد (همان، ۶۲).

اهالی احمدآباد جرقویه در حمام به یکدیگر می‌گویند: عافیت باشد، و جوابش «سلامت باشی» است (کریمی، زهرا، ۸۷). در بروجرد، روز عاشورا حمامها باز است و حمامیها سطل بزرگی از خره را با خاک رس الک‌شده و آب و گلاب می‌آمیزند و جلوِ در حمام می‌گذارند و عزاداران را موقع ورود به حمام غرق در خره می‌کنند و خودشان هم وارد حمام می‌شوند و به جمع عزاداران می‌پیوندند. در این روز حمامها مجانی‌اند (کرزبر، ۲۷۷، ۲۸۲). در لرگان کجورِ مازندران، در آن موقع که صابون و شامپو مرسوم نبود، مردم برای شست‌وشوی خود، در آفتابه‌ای خاکستر و آب گرم را مخلوط می‌کردند و به حمام می‌بردند و خود را می‌شستند. در اینجا حمام عمومی از پیش از اذان صبح تا طلوع خورشید (حدود ۸ صبح) در اختیار مردان، و پس از آن تا غروب آفتاب (حدود ۵ بعدازظهر) در اختیار زنان بود (سلطانی، ۳۹).

در ابیانه، حمامی برای جشنها و عزاداریها اجاقی از خشت و گِل می‌ساخت و خدماتی نیز انجام می‌داد و بابت آنها مقداری برنج می‌گرفت. حمامی موقع عید زیر تون حمام را می‌رُفت و تمیز می‌کرد و زن حمامی از هر خانه‌ای زیرتونی می‌گرفت که بیشتر گردو و خشکبار محلی بود (نظری، همانجا). مردم ابیانه به حمام گرم‌آوه می‌گویند و هر محله‌ای حمام خود را دارد (خوانساری، ۶۵). در کوهپایه‌های ساوه حمام متعلق به همۀ مردم است و همه می‌توانند به‌طور یکسان از آن استفاده کنند. نوبت زنان از طلوع آفتاب تا عصر، و نوبت مردان از غروب خورشید تا سپیده‌دم است. مزد حمامی را حق می‌گویند که برای هر فرد روستایی مقداری گندم در نظر گرفته شده بود که در سر خرمن پرداخت می‌شد (سالاری، ۶۳).

در سوادکوه، در روز عرفه، کوچک و بزرگ حمام می‌کنند تا درد و غمشان از آنها دور شود (یوسفی، ۴۷). عشایر بختیاری كمتر حمام می‌كنند و یک پیراهن را آن‌قدر می‌پوشند تا بپوسد، ولی چون بهداشت محیط وجود دارد، همیشه سالم‌اند (کریمی، اصغر، ۷۵). در میان عشایر کهگیلویه و بویراحمد، شمار آنهایی که در تمام عمرشان حمام نکرده‌اند، کم نیست. زنها سرشان را با مخلوطی از آب گرم و دوغ یا آب گرم و بِن‌دووا می‌شویند؛ موقعی که روغن را آب می‌کنند، در ته ظرف ماده‌ای باقی می‌ماند که به آن بن‌دووا می‌گویند. آنها این مخلوط را بر سر می‌مالند و ماسیدۀ آن را با شانه پاک می‌کنند؛ ریختن آب معمول نیست. پس از شانه‌کردن، قدری روغن می‌مالند و آن‌قدر شانه می‌زنند تا موها صاف شود. مردها سرشان را با پودر رخت‌شویی، صابون، تخم‌مرغ، و چوبک می‌شویند و آب نیم‌گرم به کار می‌برند (لمعه، ۲۳).

در تاریخ مفصل کرمان، از محله‌ای بسیار قدیمی به نام محلۀ خاموشان یاد شده است که مردم آن عادات و مرام و مسلک خاصی داشته‌اند. روز جمعه حمام زنانۀ آنها برای همۀ زنها، اعم از زنها و دخترهای باکره و زنهای بیوه، عمومی، روز شنبه مختص زنهای شوهردار، و روز یکشنبه مختص دخترها بوده است. جوانان در بیرون حمام کشیک می‌کشیدند و با انجام عملیاتی، زن آیندۀ خود را انتخاب می‌کردند. روز دوشنبه مختص زنهای بیوه‌ای بود که می‌خواستند شوهر کنند؛ هر مردی که طالب زن بیوه‌ای بود، با انجام عمل خاصی، زن خود را برمی‌گزید. روزهای سه‌شنبه و چهارشنبه و پنجشنبه نیز حمامْ مردانه بود (همت، ۴۸۲-۴۸۳).

در سیرجان، شمار اندكی از فامیلها حمام خانوادگی داشتند که با حمام منزل فرق می‌کرد. چند خانوادۀ فامیل از این حمام خانوادگی استفاده می‌کردند. بقیۀ اقشار متوسط جامعه هر دو هفته یا هر ماه یک‌بار، و افراد قشرهای فقیر سالی یک یا دوبار به حمام می‌رفتند (خیراندیش، سیرجان ... ، ۳۶-۳۷). حمام بدون خزینه و دلاک مقبول مردم نبود و حتى کسانی که حمام خانوادگی یا حمام سرخانه داشتند، دوهفته یک‌بار، برای کیسه‌کشیدن و چرک‌کردن به حمام عمومی می‌رفتند. در سیرجان، ۵ حمام عمومی خزینه‌دار وجود داشت که قدیم‌ترین آنها حمام مندابراهیم بود و ساختمان آن طبق معمول همۀ شهرها و روستاهای ایران، در زیر زمین، و سقف آن همکف کوچه بود (همان، ۱۶۷).

در تمام محله‌های بزرگ شهر اقلید فارس، حمام خزینه‌ای با سنگ و ساروج در کنار آسیاب ساخته شده است. مردم اقلید در گذشته به‌سبب کم‌بودن کبریت، هر روز صبح به آتشدان حمام می‌رفتند تا کمی آتش ــ که به آن «چش‌گرونه» می‌گفتند ــ برای روشن‌کردن اجاق یا تنور خانه بیاورند (همو، بِل ... ، ۲۸۸).

 

مثلها و چیستانها دربارۀ حمام

لرهای لرستان مثلی دارند با این مضمون: «درِ حمامِ علی‌مراد»، و آن را یا برای چیزی و موردی به کار می‌برند که صحت ندارد، یا برای وعده‌ای که به مرحلۀ عمل نمی‌رسد؛ در یکی از محلات قدیمی خرم‌آباد، گویا حمامی بوده به نام حمام علی‌مراد که در طول سال به بهانه‌های مختلف بسته، و فقط یک ماه باز بوده است و مشتریان آن سرگردان بوده‌اند (عسکری‌عالم، ۲ / ۱۸۶). مثل «حمام جن» به معنی یکی از یکی درازتر کاربرد دارد ( لغت‌نامه ... ). شیرازیها دربارۀ کار کوچک و بی‌اهمیتی که چند نفر بخواهند انجامش دهند، می‌گویند: «یک حمام خرابه چند تا استاد و بینه‌دار می‌خواهد؟» (خدیش، ۲۸۴). تاتها پس از ورود به خزینه، با دو دست مقداری آب تعارف می‌کردند و به یكدیگر «عافیت باشد» می‌گفتند و مطابق مثلی که در آنجا وجود داشت، با آب حمام دوست می‌گرفتند که مایه‌ای نداشت؛ مثل «با آب حمام دوست گرفت»، در مورد ضیافت‌کردن به چیزی بی‌ارزش و منت‌نهادن بر کسی، در همین رابطه است (دهخدا، ۱ / ۳۴۳).

بزرگان و مشهدیها (مشتیها) برای شست‌وشو، بر روی پله‌های ورودی خزینه می‌نشستند. هرکس که برای بردن یک لگن آب گرم می‌آمد، یک لگن هم به نشانۀ احترام بر سر و تن آنها می‌ریخت. در حمام زنانه، زنهای بزرگان و دختران جوان در پله‌های بالاتر می‌نشستند. اگر کسی برخلاف شأن اجتماعی‌اش در پلۀ بالاتر بنشیند، می‌گویند: «خیلی خوش‌برورو ست، در پلۀ بالا نیز می‌نشیند»؛ این عبارت تبدیل به مثل شده است (زرندی، ۸۸). «حمام جای خر بستن نیست» (شاردن، ۵ / ۴۹۸) و «حمام نرفتن بی‌بی از بی‌چادری است» (همانجا) از دیگر مثلها ست.

معمولاً لنگهایی در حمامهای عمومی بودند و هركسی كه وارد حمام می‌شد، یكی از آنها را به او می‌دادند تا بر كمر خود ببندد و پایین‌تنه را بپوشاند؛ مَثلِ «لنگ حمام (ه‌ م) است، هرکی بست بست» (دهخدا، ۳ / ۱۳۷۰)، از همین‌جا نشئت گرفته است. مثلِ «حمام زنان» در جایی گفته می‌شود كه همگی با هم سخن می‌گویند ( لغت‌نامه).

از دیگر مثلها ست: «حمام جنی» (شهری، شکر، ۱۵۷): این سماور قد یک حمام جنی وقت می‌خواهد تا وزوزش در بیاد؛ به هر فرد بی‌خاصیت ولی پرمدعا، با استفاده از نقش بی‌حركت و ثابت رستم بر روی سردر حمامها، می‌گفتند: «رستمِ درِ حمام» ( لغت‌نامه)؛ «بوقْ روی حمام است»: هرکس حمام را می‌خرد، بوق حمام نیز مال او می‌شود (دهخدا، ۱ / ۴۷۳)؛ «تعارف آب حمام است»: تعارفی که سودی برای کسی ندارد، پشت‌بند ندارد (همو، ۱ / ۵۴۷).

لارستانیها می‌گویند: «حمام بی عرق نمی‌شود»، و این در موقعی است که احتمال سود و زیان در کاری وجود دارد (اقتداری، ۵۳۹). تهرانیها برای شخص زشتی که جلوه‌گری می‌کند یا نادانی که داخل بحث فضلا می‌شود، می‌گویند: «خیلی خوش‌پروپاس، لب خزینه هم می‌شینه» (شهری، قند ... ، ۲۹۷). بیرجندیها می‌گویند: «گلخن‌تاب که حمامی شود، خود را پادشاه می‌داند» (ذوالفقاری، ۲ / ۱۵۲۳)؛ و از قول كاشمریها: «گلخن‌تاب که حمامی شود، صلوات می‌فرستد» (همانجا). كردها مثلی دارند با این مضمون: «یا به حمام نمی‌رود، یا می‌ریند به خزینه‌اش» (همو، ۲ / ۱۹۶۲). شیرازیها می‌گویند: «یک ریال بگیر گُند خر بکش، سه ریال بده برو حمام» (همو، ۲ / ۱۹۸۴).

این چیستانها نیز دربارۀ حمام ساخته شده است: دم دارد و نم دارد، دیگی به شکم دارد / تو میل به او داری، او میل به پول دارد (میرنیا، ۴۹۲)؛ عجایب صنعتی دیدم در این دشت / سرش در آب و دنبالش در آتش / / به یک دم می‌خورد صد آدمی را / که بیرون آورد ماه منقش (همو، ۴۹۷).

حمام در برخی افسانه‌ها نیز کارکرد دارد. براساس افسانه‌ای، زن بسیار زیبای مردی مدتها از بی‌پولی به حمام نرفته بود؛ سرانجام از شوهرش پول حمام می‌گیرد و وقتی به در حمام می‌رسد، می‌بیند که آن را به‌سبب آمدن زن زشت و نخراشیده و نتراشیدۀ رمال‌باشی قرق کرده‌اند. زن از شوهرش می‌خواهد که او هم رمال شود و شوهر پس از بحث زیاد، با اكراه می‌پذیرد و خود را رمال اعلام می‌كند. داستانهای گوناگون از خوش‌شانسی او در این قصه رخ می‌دهد (کوهی، ۱۱۱-۱۲۰). بعضی از نویسندگان نیز حمام را موضوع داستان خود قرار داده‌اند، مثل داستان «تجهیز ملت»، نوشتۀ جلال آل‌احمد، در مجموعه داستان دید و بازدید (نک‌ : ص ۱۱۱ بب‌ ).

رفتن به حمامهایی که چاله‌حوض داشتند، از تفریحات جوانان بود (شهری، شکر، ۲۳۸). پشت‌بام حمامها جای مناسبی برای قماربازها به‌خصوص قاپ‌بازها بود (همان، ۱۸۶)؛ می‌گویند جای همیشگی لیلاج قمارباز داستانی، همیشه در پشت‌بام حمام بوده است تا از گرمای آن بهره‌مند شود. هنوز هم بسیاری از مردم فقیر در زمستان به حمام پناه می‌برند تا جای گرمی داشته باشند (نجمی، ایران، ۲۰۱).

گاهی حمام موضوع بازی بچه‌ها قرار می‌گیرد؛ مثلاً در شیراز بچه‌ها یک نوع بازی به نام «حمام شاه» دارند که یکی از آنها در نقش پیرزنی، با لیف و کیسه و سنگ‌پا به حلقۀ بچه‌ها نزدیک می‌شود و مکالمه‌ای بین آنها سرمی‌گیرد و بقیۀ بازی ادامه می‌یابد (همایونی، گوشه‌ها ... ، ۵۰-۵۳). همچنین در اشعار و ترانه‌های مردمی خرده‌فرهنگهای ایرانی نیز گاهی اشاراتی به حمام شده است (نك‌ : لاریمر، ۲۸، ۸۲).

حداقل وسایلی كه زنهای سمنانی یا خدمتگزاران آنها یا زن حمامی (زن‌اوستا) به‌طور سنتی به حمامهای عمومی می‌برده‌اند، به این شرح است (بردن همین اقلام با اندكی اختلاف، در بیشتر جاهای ایران متداول بوده است): ۱. زیرانداز: از فرش ابریشمی برای اعیان و بزرگان تا فوطۀ ساده برای مردم عادی؛ ۲. قطیفه یا حوله؛ ۳. فوطه یا لنگ؛ ۴. احرامی: بغچه‌ای برای گذاشتن حوله و لنگ؛ ۵. دولچۀ مسی برای برداشتن آب گرم؛ ۶. طاس مسی برای برداشتن آب گرم؛ ۷. پیه‌دان: ظرف کوچک برای گذاشتن روشور (از مرمر برای اعیان و از مس برای مردم عادی)؛ ۸. روشور یا روشوی؛ ۹. تختۀ حنا: مرمری برای اعیان و تخته‌ای برای مردم عادی، برای حنا گذاشتن به کف پا؛ ۱۰. مجمعه: سینی بزرگ مسی برای نشستن زنان اعیان؛ ۱۱. صابون: از پیه گوسفند و اشخار (قلیاب)، که در خانه می‌پختند (احمدپناهی، ۲۶۶-۲۶۷).

خضاب‌کردن و حنابستن (نک‌ : ه‌ د، حنا) در حمام صورت می‌گرفت و هر شخص وسایل آن را با خود به همراه می‌برد. سرتراشی، تیغ‌زدن و حجامت‌کردن (نک‌ : ه‌ د، حجامت) نیز از اعمالی بود كه كارگران یا متخصصان در حمام انجام می‌دادند و وسایل كار را نیز خود آنها داشتند (نجمی، طهران ... ، ۴۴۲).

از اواخر سدۀ ۱۴ ق / اوایل سدۀ ۱۴ ش، به‌منظور رعایت بهداشت عمومی، حمامهای خزینه‌ای ایران به‌تدریج تبدیل به حمام دوش شدند و خزینه از مدار پاکیزه‌کردن تن خارج شد. از نظر فقهی نیز غسلهای ترتیبی و ارتماسی مشکل مؤمنان را حل کردند. ساختمان حمامهای عمومیِ فاقد خزینه، برخلاف حمامهای قدیمی، از کف زمین شروع می‌شود. آب گرم و حرارت فضای گرم‌خانه از طریق لوله‌کشی تأمین می‌گردد و پدیده‌ای مثل تون حمام نیز از آن حذف، و وسایل گرم‌كردن آنها تبدیل به سوختهای فسیلی از نوع مازوت، نفت سیاه، گازوئیل و اخیراً گاز شده است. دوشهای حمامهای عمومی در درون اتاقكهای كوچكی در اطراف گرم‌خانه تعبیه شده است. حمامهای عمومی افزون بر بخش عمومی، یک بخش خصوصی نیز به نام حمام نمره دارند. در این قسمت نیز دوشها را در اتاقكهای كوچكی كار گذاشته‌اند. هریك از این نمره‌ها، که شماری از آنها در دو سوی راهرو طویلی ساخته شده و روی هریك از آنها نمره‌ای چسبانده‌اند، از دو بخش کوچک رخت‌كن و گرم‌خانه تشكیل شده است. هر مشتری كه وارد می‌شود، اگر با جمع منتظران روبه‌رو شود، باید نمره‌ای بگیرد و در جمع آنها به انتظار نوبت خود باشد تا کارگر حمامی او را به درون یکی از این نمره‌ها هدایت کند. آوردن لنگ و حوله و دیگر وسایل حمام به عهدۀ مشتری است. حمام فقط می‌تواند کارگر كیسه‌كش در اختیار مشتری بگذارد.

 

مآخذ

آل‌احمد، جلال، اورازان، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ همو، تات‌نشینهای بلوک زهرا، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ همو، دید و بازدید، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ ابن‌اخوه، محمد، آیین شهرداری، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، ۱۳۶۷ ش؛ ابودلف، مسعر، سفرنامه، به کوشش ولادیمیر مینورسکی، ترجمۀ ابوالفضل طباطبایی، تهران، ۱۳۴۲ ش؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، ۱۳۶۹ ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ ادیب‌الملک، عبدالعلی، دافع الغرور، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۹ ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، ۱۳۵۸ ش؛ اسکندری، اکبر و نرگس اسکندری، ارسنجان‌نامه، شیراز، ۱۳۸۵ ش؛ افشار، ایرج، یادگارهای یزد، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ اقتداری، احمد، لارستان کهن و فرهنگ لارستانی، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، ۱۳۸۲ ش؛ امین‌الدوله، علی، سفرنامه، به کوشش اسلام کاظمیه، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، ۱۳۵۱ ش؛ همو، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، ۱۳۸۲ ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، گنجعلی‌خان، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ برهان قاطع؛ بلعمی، تاریخ؛ بلوکباشی، علی، در فرهنگ خود زیستن و به فرهنگهای دیگر نگریستن، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ بن‌تان، اگوست، سفرنامه، ترجمۀ منصوره اتحادیه، تهران، ۱۳۵۴ ش؛ پوپ، آرثر اُپهام (ض: آرتور اپهام)، معماری ایران (پیروزی شکل و رنگ)، ترجمۀ کرامت‌الله افسر، تهران، ۱۳۶۵ ش؛ پورکریم، هوشنگ، فشندک، تهران، ۱۳۴۱ ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ پیرزاده، محمدعلی، سفرنامه، به کوشش حافظ فرمانفرماییان، تهـران، ۱۳۴۲ ش؛ پیرنیـا، محمدکریم، آشنـایی بـا معماری اسلامی ایران، به کوشش غلامحسین معماریان، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ پیگولوسکایا، ن. و.، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمۀ عنایت‌الله رضا، تهران، ۱۳۶۷ ش؛ تاج‌بخش، احمد، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران از اسلام تا صفویه، شیراز، ۱۳۸۱ ش؛ تجویدی، اکبر، دانستنیهای نوین دربارۀ هنر و باستان‌شناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوشهای پنج‌سالۀ تخت‌جمشید، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ ترابی طباطبایی، جمال، آثار باستانی آذربایجان، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ ترز، ماری، شهسواران کوهسار، ترجمۀ محمد شهبا، تهران، ۱۳۷۶ ش؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ترجمۀ محمد فضائلی، تهران، ۱۳۶۸ ش؛ جابری انصاری، حسن، تاریخ اصفهان و ری، اصفهان، ۱۳۲۲ ش؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، ۱۳۳۶ ش؛ جعفری، جعفر، تاریخ یزد، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۳ ش؛ جملی کارری، ج. ف.، سفرنامه، ترجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز، ۱۳۴۸ ش؛ چریکف، سیاحت‌نامه، ترجمۀ آبکار مسیحی، به کوشش علی‌اصغر عمران، تهران، ۱۳۵۸ ش؛ حافظ، دیوان، تهران، ۱۳۶۷ ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۳۳۱ ق / ۱۹۱۳ م؛ خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، شیراز، ۱۳۸۵ ش؛ خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، ۱۳۶۸ ش؛ خوانساری ابیانه، زین‌العابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ خیراندیش، مهدی، بِل بر بلندای فارس، شیراز، ۱۳۸۹ ش؛ همو، سیرجان در خشت خام، کرمان، ۱۳۸۴ ش؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، ج ۱، ۱۳۵۲ ش، ج ۳، ۱۳۳۸ ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ رایس، کلارا کولیور، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمۀ اسدالله آزاد، مشهد، ۱۳۶۶ ش؛ رستم‌الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، ۱۳۵۳ ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، تاریخ مبارک غازانی، به کوشش کارل یان، هارتفرد، ۱۳۵۸ ق / ۱۹۴۰ م؛ همو، وقف‌نامۀ ربع رشیدی، به کوشش مجتبى مینوی و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۶ ش؛ رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم، آثار ملی اصفهان، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ زرتشت بهرام پژدو، ارداویراف‌نامۀ منظوم، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، ۱۳۴۲ ش؛ زرندی، محمود، فرهنگ‌نامۀ تات، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ زین‌العابدین مراغه‌ای، سیاحت‌نامۀ ابراهیم بیک، تهران، ۱۳۲۱ ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، ۱۳۷۹ ش؛ سعدی، بوستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ همو، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، علمی؛ همو، گلستان، به کوشش خلیل خطیب‌رهبر، تهران، ]۱۳۴۴ ش[؛ سلطانی لرگانی، محمود، فرهنگ عامۀ لرگان کجور، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۸ ش؛ شکوهی، فرهنگ، حِرَف و مشاغل قدیم مردم سمنان و کشور، سمنان، ۱۳۹۱ ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، ۱۳۸۶ ش؛ شهری، جعفر، شکر تلخ، تهران، بی‌تا؛ همو، طهران قدیم، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ همو، قند و نمک، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ همو، گوشه‌ای از تاریخ اجتماعی تهران قدیم، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ صفی‌نژاد، جواد، بنه، تهران، ۱۳۵۳ ش؛ عزیزی، منصور، تاریخ و فرهنگ شهربابک، کرمان، ۱۳۸۲ ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرم‌آباد، ۱۳۸۶ ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهی‌نامه، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۴۰ م؛ همو، مصیبت‌نامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ همو، منطق الطیر، به کوشش کاظم دزفولیان، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ علامه، صمصام‌الدین، یادگار فرهنگ آمل، تهران، ۱۳۳۸ ش؛ عنصرالمعالی کیکاووس، قابوس‌نامه، به کوشش سعید نفیسی و حسین آهی، تهران، ۱۳۶۶ ش؛ غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ترجمۀ مؤیدالدین خوارزمی، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ج ۱، ۱۳۵۱ ش، ج ۴، ۱۳۵۹ ش؛ غفاری جاهد، مریم، «اسطورۀ شیخ بهایی»، مجموعه مقالات کنگرۀ بزرگداشت شیخ بهاءالدین عاملی، تهران، ۱۳۸۷ ش، ج ۲؛ فاروقی، عمر، فرهنگ مردم سقز، سقز، ادارۀ فرهنگ و هنر؛ فخرایی، ابراهیم، گیلان در گذرگاه زمان، تهران، ۱۳۵۴ ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی‌مطلق، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ فرزان، محمد، مقالات، به کوشش احمد اداره‌چی گیلانی، تهران، ۱۳۵۶ ش؛ فـرصت، محمدنصیر، آثـار عجم، تهـران، ۱۳۶۲ ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، ۱۳۵۱ ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ فووریه، ژان باتیست، سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، به کوشش همایون شهیدی، تهران، دنیای کتاب؛ کارنامۀ اردشیر بابکان، به کوشش صادق هدایت، تهران، ۱۳۱۸ ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ کریمی، اصغر، سفر به دیار بختیاری، تهران، ۱۳۶۸ ش؛ کریمی، زهرا و محمد اکبری، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ کریمیان سردشتی، نادر، کتاب‌شناسی حمام، تهران، ۱۳۸۲ ش؛ کوهی کرمانی، حسین، پانزده افسانه از افسانه‌های روستایی ایران، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ گلریز، محمدعلی، مینودر یا باب‌الجنة قزوین، تهران، ۱۳۳۷ ش؛ گیرشمن، رمان، چغازنبیل، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، ۱۳۷۵ ش؛ لاریمر (ض: لریمر)، د. ل. ر.، فرهنگ مردم کرمان، به کوشش فریدون وهمن، تهران، ۱۳۵۳ ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، ۱۳۵۳ ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، ۱۳۵۷ ش؛ متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری،‌ ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، ۱۳۶۴ ش؛ مجتهدزاده، پیروز، شهرستان نور، تهران، ۱۳۵۱ ش؛ مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ محجوب، محمدجعفر، مقدمه بر فتوت‌نامۀ سلطانی کاشفی، به کوشش همو، تهران، ۱۳۵۰ ش؛ محمد بن منور، اسرار التوحید، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ مرادی، صحبت‌الله، فرهنگ عامۀ خطۀ تویسرکان، کرمانشاه، ۱۳۷۵ ش؛ مریت، اونرا آملیا، ایران: افسانه و واقعیت، ترجمۀ محمدحسین نظری‌نژاد و دیگران، مشهد، ۱۳۶۸ ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، ۱۳۲۴ ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ مشایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، مشهد، ۱۳۸۸ ش؛ معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، تهران، ۱۳۳۸ ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ ملک‌الاطباء رشتی، محمدکاظم، حفظ الصحۀ ناصری، به کوشش رسول چوپانی، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ موسوی زنجانی، ابراهیم، تاریخ زنجان، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۸۲ ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ نادری، علی‌اصغر، میغان‌نامه، سمنان، ۱۳۸۹ ش؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیم‌نگاهی به آشتیان، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ نجمی، ناصر، ایران قدیم و تهران قدیم، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ همو، طهران عصر ناصری، تهران، ۱۳۶۴ ش؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش حسن وحیددستگردی، تهران، ۱۳۶۱ ش؛ نظامی عروضی، احمد، چهارمقاله، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۷ ق / ۱۹۰۹ م؛ نظامی گنجوی، هفت‌پیکر، به کوشش حسن وحیددستگری، تهران، ۱۳۱۵ ش؛ نظری داشلی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ نفیسی، سعید، مقدمه بر دیوان شیخ بهایی، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، پزشکی‌نامه، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ نوردِن، هرمن، زیر آسمان ایران، ترجمۀ سیمین سمیعی، تهران، ۱۳۵۶ ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش علی حصوری، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ نیرنوری، حمید، سهم ایران در تمدن جهان، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، ۱۳۳۴ ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، ۱۳۴۹ ش؛ همو، گوشه‌هایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، ۱۳۵۲ ش؛ همت کرمانی، محمود، تاریخ مفصل کرمان، کرمان، ۱۳۵۰ ش؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، ترجمۀ محمدابراهیم آیتی، تهران، ۱۳۴۷ ش؛ یوسفی، فریده، فرهنگ و آداب و رسوم سوادکوه، ساری، ۱۳۸۰ ش؛ نیز:

 

Aubin, E., La Perse d’aujourd’ hui, Paris, 1908; Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London, 1892; Drouville, G., Voyage en Perse, Paris, 1828; Orsolle, E., Le Caucase et la Perse, Paris, 1885; Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883; Sheil, M., Glimpses of Life and Manners in Persia, London, 1856; Sykes, P. M., Ten Thousand Miles in Persia, New York, 1902.

اصغر كریمی

نام کتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 451
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست