آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 2 بهمن 1398 تاریخچه مقاله
حوض، آبگیری مصنوعی
در حیاط خانهها، حمامهای سنتی، برخی گذرگاههای
عمومی و نیز در مسیرهای بینراهی با کاربردهای
متفاوت.
حوض واژهای عربی (ابنمنظور،
ذیل ماده)، معادل «شادوروان» پهلوی (مکنزی،
۲۳۱)، و به معنی محل جمعشدن آب، یا جایی
است که برای آب در زمین سازند ( تاج ... ؛ صفیپوری؛
شرتونی، ۱ / ۲۴۵)؛ البته، جز این در معانی
دیگری نیز کاربرد دارد؛ چون آبگیر مصنوعی و گاه طبیعی،
مسقف یا روباز؛ قسمتی از دریا متصل به لنگرگاه که مناسب برای
توقف کشتیها ست (نک : امینالدوله، ۱۰۸)؛ ظرف
مدور برنجینی که کاهنان و خدمۀ هیکل پیش از آغاز
خدمت، دستهایشان را در آنجا میشستند (هاکس، ۳۳۶)؛
حوضهای چرمین آبرسانی به حاجیان (نویری،
۱۶ / ۳۶؛ مجلسی، ۱۵ / ۳۸)؛
آبانبار کوچک میانراهی (رضایی، جمال،
۱۷۹): بساخت از پی پسماندگان و گمشدگان / میان بادیهها
حوضهای چون کوثر (فرخی، ۶۸)؛ و نام کواکبی چند از
دب اکبر: «و پیش بناتالنعش بزرگ ستارگاناند بر کردار نیمدایره»
(بیرونی، ۱۰۱).
کاوشهای باستانشناسی نمونههای
بسیاری از کاربرد حوض را نشان میدهد؛ ازجمله در خانههای
مکشوفه از تپهیحیى در کرمان، متعلق به هزارۀ ۵ قم
(ادیبزاده، ۹۷- ۹۸، ۱۲۲). همچنین،
در آثار معماری ایلامی مکشوفه از هفتتپۀ خوزستان،
متعلق به هزارۀ ۲ قم (نگهبان، ۹۳)، یکی از کهنترین
طرحهای فرش نقش «حوضی» یا «ترنج ـ ترنج» است که قدیمترین
نمونۀ آن در پازیریک کشف شده است (پرهام، ۱ /
۲۸۱).
حوض افزون بر ایفای نقش
مهم در زندگی روزمرۀ مردم، جایگاه خاصی نیز در فرهنگ و اعتقادات آنان داشته
است. ایرانیان در روزگاران کهن بهسبب کمبود آب در بخش عمدهای
از این سرزمین، ارزش بسیاری برای آب قائل بودند و
ستایشگاههای بزرگی برای نیایش ایزد
نگهبان آب، اناهیتا، برپا داشته بودند (ورجاوند، ۳؛ نیز نک :
ه د، آب).
در بنای پاسارگاد، نخستین
پایتخت هخامنشی (مقبرۀ کورش)، آثار آبنما و حوض دیده شده است (پارسا، بهمن،
۳۵؛ مصطفوی، ۱۳)؛ همچنین، در بیشابور،
پایتخت شاپور اول، پرستشگاهی پیرامون آبگیری سنگی
بنیاد شده و آتشکدۀ کاریان بیرون از شهر گور نزدیک فیروزآباد، و
آتشکدۀ آذرگشنسب، در نزدیکی نطاب، بر برکهای نهاده شدهاند
(پیرنیا، آشنایی ... ، ۳۲۱). در
۶۰ متری درون غار شاپور در کازرون نیز حوضی به شکل
نعل اسب وجود دارد (مظفریان، ۸۹).
حوضها در مراسم مذهبی و آداب تطهیر
کاربرد داشتهاند؛ در نقشبرجستۀ کورانگون در فَهلیان فارس، نقش حوضی برای تعمید
زائران دیده میشود (گروپ، ۴-۵). در ورودی معابد
مهری (مهرابهها) حوضچهای تعبیه شده (حیدری،
۷۵- ۷۶) که جایگاه شستوشوی پا بوده است و به
آن «پادیاو / پادیاب» میگفتند. پادیاو ایرانی
(همچون تپۀ میل ورامین) چهاردیواری کوچکی بوده که جوی
آب یا برکهای (حوضی) در میان داشته است. پادیاو با
همۀ ویژگیهایش پس از اسلام در پیش مسجدها و زیارتگاهها
(امامزادهها) به وضوخانه (پیرنیا، «ارمغانها ... »، ۲۷-
۲۸)، و در شهرها و آبادیهای پیرامون کویر، به
گودال باغچه و حوضخانههای زیرزمین تبدیل شده است (همو،
آشنایی، ۳۲۰).
پادیاو مشکوی خسرو پرویز
در کاخ خسرو در قصر شیرین (همو، شیوهها ... ،
۱۰۲)، آنچه در پیش سردر جامع یزد بوده (افشار،
۲ / ۱۱۷)، گودال باغچه میان مدرسه و مسجد نراقی
آقابزرگ در کاشان، و حوضخانه و حوضجوش شاه عباس و فتحعلیشاهی باغ
شاه در فین کاشان از آن جملهاند (پیرنیا، آشنایی،
۳۲۰، ۳۲۲). در میان خانقاهها نیز
پادیاوهای زیبایی دیده میشود، مانند
خانقاه ماهان (همانجا). در ورودی کلیساها نیز حوضچههای
آب مقدس وجود داشته است (راشدمحصل، ۷۲).
در اقلید فارس، در دامنۀ تپۀ سنگی
قلات، حوضچهای به نام دختر گبر از عهد ساسانی به جا مانده که با
۳ پله، یک حوض با عمق کم، و کتیبهای به خط پهلوی
ساسانی جزئی از عبادتگاه زردشتیان، و متعلق به قلعهای در
بالای تپه بوده است. خانۀ حاکم قلعه نیز بالای تپه بوده است. روز عید بهویژه
نوروز، حوضچه را پر از حنا میکردند و دختر حاکم مقداری از آن را بهعنوان
تبرک به مردم میداده است. در باور مردم، آنجا محل ناپدیدشدن دختری
در زمان یزدگرد ساسانی است که در حال فرار از دست دشمن به این
کوه پناه آورده، و در آنجا از دیدگان ناپدید شده است («حوضچه ... »،
بش ).
در دوران اسلامی، تأکید بر
مسائل مربوط به طهارت سبب اهمیت ساخت مخازن آب در مسجدها یا در کنار
آنها، بهعنوان عنصری اساسی در زندگی مسلمانان شد. کمتر مسجدی
است که در کنار یا در پیش سردرِ آن وضوخانهای درست مانند پادیاوهای
ایران پیش از اسلام نباشد (پیرنیا، همان،
۳۲۲). از حوضهای دوران نخستین معماری اسلامی،
میتوان حوض خانقاه شمیعانیه (ابنبطوطه، ۱ /
۹۱)، حوض مسجد جامع ابنطولون (مقریزی، ۴ /
۳۷)، و حوض سنگی مسقف مسجد جامع سامرا معروف به «کاسۀ
فرعون» را نام برد (حمدالله، ۴۴). در میانۀ حیاط
مسجد جامع عتیق اصفهان حوضی چهارگوش و بزرگ وجود دارد که رویش
منبر یا تختی از چوب به بلندی ۳ پا از سطح آب ــ با گنجایش
۲۰ تن ــ تعبیه کردهاند و مردم پس از وضو گرفتن، روی آن
نماز میگزارند (شاردن، ۷ /
۲۸۳-۲۸۴). پیش از اسلام و اوایل
اسلام، استخرهای گرد معمول بوده است که بعدها به کار نمیرفتند. تا
قبل از دورۀ قاجاریه ساخت حوض به شکل بیضی مرسوم نبود؛ زیرا
معتقد بودند که آب در حوض بیضی زودتر گندیده میشود (پیرنیا،
همان، ۲۸۹-۲۹۰).
حوض سمبل آب راکد است. حوضها و آبنماها
در جایی قرار داده میشوند که بناهای مجاور در آن منعکس
شود و اندازه را دوچندان کند؛ مانند ستونهای چهلستون و انعکاس تصویر
آن در حوض شرقی. در تختجمشید، از دورۀ معماری
هخامنشیان سنگابهای در کنار ورودی کاخ آپادانا به دست آمده که
احتمالاً برای نگهداری آب چشمههای مقدس بوده است. در دوران
ساسانیان، مرکز حیاط با گسترهای از آب (مصنوعی یا
طبیعی) تعریف میشد. غیر از مجموعۀ تخت
سلیمان در تکاب، کاخ فیروزآباد هم نمونهای شاخص از این
کاربرد بهشمار میآید؛ شیوهای که به دورههای اسلامی
نیز سرایت کرد (فلاحفر، بش ).
از حوض در مدارس (مولوی، عبدالحمید،
۱ / ۴۶۴)، سقاخانهها (نجم، ۳۲۲،
۳۲۴)، خانقاهها (ابنبطوطه، همانجا)، بیمارستانها (مقریزی،
۴ / ۲۶۱)، تکیهها، کاروانسراها و رباطها (پیرنیا
و افسر، ۱۲۲، ۱۲۶؛ بورکهارت،
۱۹۷، تصویرهای ۱۷۱،
۱۸۲، ۲۰۳)، مسجدها (ابنبطوطه، ۱ /
۱۱۷؛ افشار، همانجا)، کنار چاهها در روستاها (حاجیابراهیم،
۵۹-۶۰؛ گلزاری، ۱ / ۴۰۶)،
کنار چشمهها (ابنحوقل، ۱۴۶)، کنار غسالخانهها (شاردن،
۷ / ۲۸۴)، در میدانهای شهر مانند نقشجهان
(فلاحفر، بش )، در چهارسوقهای بازار مانند بازار وکیل (معماریان،
۱۵۴)، بهعنوان مخزنی بزرگ برای نوشیدنیها
در مراسم شاهانه ( توزک ... ، ۵۸)، نیز در عرقگیری
گیاهان (حمیدی، ۸۵؛ همایونی، فرهنگ ...
، ۲۴۶)، تولید چرم (پارسا، نکیسا، ۹۵)
و تولید ریسمان کتان استفاده میشده است (ابنبلخی،
۱۹۸)؛ همچنین سکوی کوچکی بهنام توحیدخانه
میان حوض برخی مسجدها وجود دارد که طلاب برای اعتکاف و ختم قرآن
رویش مینشینند (فلاحفر، بش ).
در خانههای سنتی، حوض
افزون بر زیبایی، برای کاستن گرما و تأمین رطوبت
هوا، شستوشو و مصارف بهداشتی، و ذخیرۀ آب و آبیاری
ساخته میشد (طوفان، ۷۷- ۷۸). حوضها با خواص صوتی
خوشایندشان آرامش در خانه و عدم نفوذ اصوات آزاردهندۀ خارج از بنا
را به داخل سبب میشدند (فلاحفر، بش )؛ همچنین در کارهای
صنعتی، صنایع دستی و کارگاههای کوچک خانگی، محل
مناسبی برای شستن و خیسکردن طولانیمدت چوب، پشم و جز
آنها بودند (همو، بش ).
در یزد زیر بادگیر،
حوضی تعبیه میشد که هوا را خنکتر میکرد و گوشه و کنار
آن نیز برای نگهداری مواد غذایی مناسب بود (شریعتزاده،
«نقش ... »، ۲۲۲). مثل آملی «نعش خویش را کنار حوض
دیگری چرا بشویم؟» (ذوالفقاری، ۲ /
۱۷۸۱) نشان میدهد که از حوض برای شستن مُرده
نیز استفاده میکردهاند. در روستای باننِ لارستان، مردم تا وقتی
مرده را دفن نکرده بودند، از حوض آب برنمیداشتند و میگفتند: «اَوِ
دُمِ تَن شورِ» (شهپر، بش ).
یکی از مشکلات حوضها تهنشینشدن
سریع لجن در آنها بود؛ به گونهای که اگر اقدام به تخلیۀ لجن
نمیکردند، فضایی برای ذخیرۀ آب در حوض باقی
نمیماند (عباسی، اسماعیل، ۱۲۱).
تخلیه و نظافت حوض به کارگران
دورهگردی موسوم به «آبحوضی» واگذار میشد (شاملو،
۱۱۷). اگر مدتی طولانی آب حوض تعویض نمیشد،
لجن میگرفت و بدبو میشد: گندد آب ار به حوض ماند دیر (نظامی،
هفتپیکر، ۳۲۰) برای نوشیدنی بیمزه
یا بدمزه این مثل را به کار میبرند: مثل آب حوض (ذوالفقاری،
۲ / ۱۵۹۶). آبحوضی از مشاغل پست بود. وقتی
خانهای را دزد میزد، یکی از پرسشهای پلیس این
بود که آخرین بار کی آبحوضی به خانهتان آمده است؛ زیرا
باور داشتند که آبحوضی یا مأمور ساواک است یا دلهدزد یا
کسی که راه را به دزد نشان میدهد و اغلب نگاه میکند که راه
صندوقخانه کجا ست (نجفیمنش، ۷).
هر کوچه و محلهای آبحوضکش
مخصوص خود را داشت که اهالی برای عوضکردن آب حوض و آبانبار به او
مراجعه میکردند. گاهی نیز آبحوضکش را از محلات دیگر میآوردند.
دستمزد او معمولاً به صورت توافقی معین میشد و مبنای آن
معمولاً عمق آب و طول و عرض حوض بود (شهری، تاریخ ... ، ۶ /
۸۱). تخلیۀ آب حوض را معمولاً یک تن انجام میداد و معمولاً لجن و جرم
تهِ حوض را با سطل جمع، و در چاه منزل یا بیرون از خانه در کوچه خالی
میکرد (همان، ۶ / ۸۰).
آبحوضکشها در کوچهها و محلههای
شهر راه میافتادند و فریاد میکشیدند: «آبحوضیه،
آب حوض میکشیم». حضور گستردۀ آبحوضیها در محلههای
تهران و آواز آنها زمینهای برای سرودن و انتشار تصنیف
معروف «آبحوضی اومده» شد که برای مدتها بر زبان مردم جاری بود.
افزون بر این، وجود آبحوضیها زمینۀ پدیدآمدن
تیپ آبحوضی در برخی نمایشهای روحوضی را
فراهم کرد. این تیپ معمولاً با لباسهای مندرس، کلاه نمدی یا
کلاه نیمدار طرح پهلوی، و پاچههای بالازده در نمایشها
ظاهر میشد (عباسی، اسماعیل،
۱۲۱-۱۲۲).
در حمامهای سنتی، انواع حوض
با نامهای متعدد وجود داشت؛ مانند حوض کشکولیشکل سربینۀ حمام
گنجعلیخان کرمان که در سدۀ ۱۱ ق / ۱۷ م ساخته شده است ( گنجنامه،
۱۸ / ۱۱۲). خزینهها و چالهحوضهایی
در کنار گرمخانۀ حمام بود که با آب سرد پر میشد؛ این چالهحوضها هم محل تفریح
و شنا در تابستان بود (همان، ۱۸ / ۱۱۴؛ پیرنیا،
آشنایی، ۱۹۹) و هم مخزن ذخیرهای برای
کسر آب حمام در موقع کمآبی (شهری، طهران ... ، ۱ /
۴۸۲). مشتریان چالهحوضها معمولاً ولگردها، اغواگرانِ
اطفال و کموبیش شناگران بودند و آنجا محل تهدید و تخویف
معشوقگان متمرد با زیر آبکردن سر آنان و نگهداشتنشان تا حد خفگی
بوده است، و چه بسیار اطفالی را که پس از رسیدن به مقصود، از
ترس رسوایی و گرفتاری، زیر آبشان میکردند. شاید
کنایۀ «سر کسی را زیر آب کردن» از همین جا متداول شده است
(همان، ۱ / ۴۸۳-۴۸۴).
از حوض برای اجرای نمایش
روحوضی نیز استفاده میشد؛ در دورۀ قاجار، به
مناسبت جشنها و عروسیها روی حوض را با تختههایی میپوشاندند
و آن را مفروش و مبدل به سکوی نمایش برای مطربان و بازیگران
دورهگرد میکردند. بهتدریج، شیوهای از هنرهای
نمایشی در ایران مرسوم شد که بهسبب همین شکل اولیۀ ایجاد
صحنه، نمایش «تختحوضی» نامیده شد (نک : ه د، روحوضی)؛
البته، کویرنشینان برای جلوگیری از شکستن دیوارههای
حوض در زمستان، تختهها را روی حوض قرار میدادند و اگر نمایش
در دیگر فصول اجرا میشد، این قابتختهها را موقتاً روی
حوض میگذاشتند (انصاری، ۴۹-۵۰). رقصهای
سنتی روحوضی جزء جداییناپذیر این نوع نمایش
بود (احمدی، ۲۰۱) و ترانههای تختحوضی که روی
حوض میخواندند، مانند ترانههای عروسی، ضربیهای
سرگرمکنندهای همچون «عمو سبزیفروش» و جز اینها بود (همو،
سراسر اثر).
حوض در اشعار شاعران بازتاب وسیعی
داشته است: جلالالدین مولوی حوض را نماد پاکی، قلب، حاکم و جز
اینها میداند و تمثیل «حوض و لولهها» را برای ترسیم
رابطۀ حکومتها و مردم مطرح میکند؛ حاکمان مانند حوضاند که به لولهها، یعنی
مردم راه پیدا میکنند: شه چو حوضی دان، حشم چون لولهها / آب
از لوله روان در گولهها / / چونکه آب جمله از حوضی است پاک / هر یکی
آبی دهد خوش، ذوقناک (دفتر ۱ / ۱۳۶). تشبیه
شاهان به حوض، و ارکان و حشم به لوله و آبراه، پیش از مولوی در سخنان
افلاطون، مولا علی (ع) و بعضی از صوفیان بزرگ نیز آمده است
(فروزانفر، ۱(۳) /
۱۱۷۲-۱۱۷۳؛ برای تعبیرهای
دیگر مولوی، نک : مولوی، جلالالدین، دفتر ۲ /
۶۵).
ترکیب حوض آب و حوض ماهی
برای برج حوت و آسمان، و حوض کرسی برای آتش زیر کرسی
در اشعار شاعران آمده است: برون رفته از چاه دلو آفتاب / به ماهی گرفتن سوی
حوض آب (نظامی، شرفنامه، ۳۱۵؛ آنندراج، ذیل حوض آب
و حوض ماهی؛ برهان ... ، ذیل حوض ماهی). تعبیر در حوض
افتادن، کنایه از گرفتاری یا فریبخوردن است: که فلان جا
حوض آب است و عیون / تا دراندازد به حوضت سرنگون (مولوی، جلالالدین،
دفتر ۵ / ۱۲۷)؛ سوی حوضت آورد بهر وضو / و اندر
اندازد تو را در قعر او (همو، دفتر ۳ / ۱۲۱).
حوض در ادبیات شفاهی مردم ایران
بازتاب وسیعی دارد و در مثلها، برای بیان مضامین
مختلف به کار رفته است، ازجمله پرداختن به فرع، نداشتن امکانات و کار بیهوده:
حوضی که آب ندارد، ماهی (قورباغه) نمیخواهد (ذوالفقاری،
۱ / ۸۴۴)، یا حوض یکوجبی قورباغه نمیخواهد
(امینی، فرهنگ ... ، ۳۰۹)؛ نقصانپذیری:
حوض که پر شد، سر میرود؛ ترمیمناپذیری: حوض سوراخ با
کوزه پرآب نمیشود (ذوالفقاری، همانجا)؛ ادعای بیجا: حوضی
که ماهی ندارد، قورباغه تویش قزلآلا (سپهسالار) است؛ بیان
تناسب: حوض نمیتواند بیماهی باشد؛ منفعتطلبی: حوض نساخته
قورباغهاش پیدا شد (همانجا)؛ از نجابت از ماهی حوض رو میگیرد
(همو، ۱ / ۳۲۱)؛ تعریض به زن حشری: حوضش بیماهی
نمیتواند بماند (امینی، همان، ۳۰۸-
۳۰۹)؛ تنها ماندن: علی میماند و حوضش (تهرانی)،
و شکلهای دیگر آن: علی ماند و حوضش، قلندرها به دورش (افغانی)،
علی ماند و حوضش، گلیم سرخ و سوزش (جیرفتی)، علی
بماند و حوضش، با آن قبای سوزش (دماوندی) (ذوالفقاری، ۲ /
۱۳۳۵) که برگرفته از داستانی است (نک : امینی،
داستانها ... ، ۲۰۶-۲۰۷).
خوانساریها برای بیان
احتیاط و دوراندیشی میگویند: خانۀ آدم
مست که رفتید، کنار حوض آنجا نروید (ذوالفقاری، ۱ /
۸۵۸)؛ لاریها در شکایت از روزگار میگویند:
آب روی حوض پُر میرود (همو، ۱ / ۱۷۷)؛ برای
بیان دردسرآفرینی، افغانها گویند: آب بیار و حوض را
پر کن (همو، ۱ / ۱۷۲)، یا سروستانیها میگویند:
حالا بیا حوض خالی را پر کن (همایونی، فرهنگ،
۲۹۰)؛ در تهران، برای بیان خشم میگویند:
بگذار آب حوضش کمی پایین بره (ذوالفقاری، ۱ /
۵۳۵)؛ تاجیکها در تعریض به فرد منفعتطلب و سودجو میگویند:
از برای یک نخود یک حوض آب خورد (همو، ۱ /
۲۷۵)؛ مردم یزد برای بیان شانس و اقبال میگویند:
این روزها زودی حوضش پر میشود (همو، ۱ /
۴۳۶)؛ کاشانیها به آدم حواسپرت میگویند:
مثل اردک میماند، توی پاشورۀ حوض تخم میگذارد، ته حوض
دنبالش میگردد (همو، ۲ / ۱۵۹۸).
«پای حوض» کنایه از جای
رسوایی و بدنامی، و گرد پای حوض گردیدن کنایه
از سردرگم در جایی گشتن بهواسطۀ مطلبی
است ( فرهنگ ... ، ۲۴۴؛ لغتنامه ... ، ذیل پای
حوض). ریشۀ کنایۀ «زیرآب کسی را زدن» از آنجا ست که تا کمتر از
۱۰۰ سال پیش که لولهکشی آبِ تصفیهشده نبود،
در انتهای مخزن آب در خانههای قدیمی، زیرآب بود. زیرآب
به چاهی راه داشت که کسی درون حوض میرفت و آن را باز میکرد
تا لجن ته حوض از زیرآب به چاه برود و آب پاکیزه شود. برای ضربهزدن
به کسی که با او دشمنی داشتند، زیرآب حوض خانهاش را باز میکردند
تا همۀ آب تمیز حوض از دست برود (همان، ذیل زیرآب؛ نیز
نک : جمالزاده، ۱۹۰).
در باورهای عامه، بعضی
حوضها خاصیت شفابخشی و درمانی دارند؛ مانند حوض باد در کرمان که
آبش برای معالجۀ امراض پوستی کاربرد دارد و «آب مراد» در زیارتگاهی در
چهارفرسنگی کرمان که ۴ حوض آب معدنی دارد: حوض بیبی،
حوض شیرا، حوض سودا و حوض مرتضىعلی (پورحسینی،
۶۶۲؛ سروشیان، ۲۰۷). از چشمۀ حوض
کچلی در ورتون اصفهان نیز برای مداوای کچلی بهره میبرند
(ارجح، ۱۷۹).
بعضی حوضها مرادبخش بودهاند؛
مانند حوض مسجد بزرگ تهران که مردم برای برآوردهشدن خواستهها از چهارگوشۀ آن
حوض به وزن یک قرآن آب برمیداشتند و به سر خود میریختند
(ماسه، ۲ / ۶۱). در کنار آرامگاه سعدی، حوضی با آب
روان است که دربارۀ این آب باورهای فراوانی میان مردم وجود دارد (نک
: ه د، چشمه).
جیمز موریه در مقبرۀ شاه
رضا در قُمشه، دو حوض پر از آب دیده که ماهیانش مقدس، و صیدشان
ممنوع بوده است (۲ / ۱۶۲). تونو در روستای شاهرضا
(اصفهان) از کنار برکهای به نام «باغ حوض ماهی» گذشته که پر از ماهی
بوده، اما درویشی در آنجا بوده که از صید ماهیها جلوگیری
میکرده است (نک : ماسه، ۱ / ۴۰۸).
بعضی حوضها نظر کردهاند و تبرک و
شفابخشی آنها به یکی از معصومین (ع) نسبت داده میشود؛
مانند حوض عباس (ع) در اردکان که دربارۀ آن میگویند جد امام
جماعت مسجد صبح زود سیدی را دیده که بر لب حوض نشسته است و او
را به اسم صدا میکند و میگوید: «به مردم بگو این حوض را
آلوده نکنند؛ این حوض عباس (ع) است». از آن پس، حوض نظرکرده میشود و
کراماتی به آن نسبت میدهند (طباطبایی،
۲۸۸- ۲۸۹). حوض امام رضا (ع) نیز در
ورتون اصفهان واقع است که تبرک و شفابخشی آن به ایشان نسبت داده میشود
(ارجح، ۱۸۰؛ دبا، ۱ / ۶۲).
در سرچشمۀ افوس (اصفهان)
آثار حوض سنگچینشدهای به چشم میخورد که آبی سرد و
زلال داشته، و مقدس و متبرک بوده است و در طول زمان، معجزاتی از آن دیدهاند.
مردم معتقدند زمانی که حوض آب داشته، همیشه جامی زرین
مانند قایق روی آن گردش میکرده است و فقط افراد خیلی
مؤمن آن را میدیده، اما حق لمس کردنش را نداشتهاند؛ زیرا به
محض آنکه ارادۀ گرفتن جام را میکردند، جام ناپدید میشد. این
حوض که اکنون پرچم سبزرنگی روی گنبد فلزیاش در اهتزاز است، نزد
افوسیها بسیار مقدس، و مشکلگشای آنها ست. دختران دمبخت با
گذاشتن عروسکی کوچک در شکافهای سنگی حوض، به انتظار شوهر،
بختشان را میآزمایند. زنان بدون بچه، عروسکی را در گهوارهای
کوچک میخوابانند و در کنار حوض مینشینند و پس از راز و نیاز
با خدا، سنگی کوچک و صاف را انتخاب میکنند و به دیوار حوض تکیه
میدهند؛ اگر سنگ به بدنۀ حوض بچسبد، مرادشان حاصل است (عباسی، مصطفى، بش ).
از زیر صخرهای بزرگ در زیر
قلۀ الوند ــ به قولی زیارتگاه سام بن نوح ــ چشمهای میجوشد
که به حوض نبی معروف است. مردم بعضی از روستاهای همدان از
۱۵ شهریور تا ۱۵ مهر واجب میدانند شبی
را در حوض نبی بگذرانند و در فضای آن به نیایش بپردازند و
نماز بخوانند. حضور در حوض نبی و نوشیدن از آب چشمۀ «بهشتآب»
و صعود به قله و دیدن طلوع خورشید و بازدید از غار عابد، گهوارۀ مریم
و خانۀ عابد در مجموع زیارت «شاه الوند» نام دارد. مادرانی که صاحب
فرزند نمیشوند، به گهوارۀ مریم متصل میشوند، در محوطۀ حوض نبی
قربانی میکنند و در گهوارۀ مریم، چند رکعت نماز به جا
میآورند (جهانپور، ۱۷۷- ۱۷۸).
برخی حوضها بر بنیاد باورهای
دینی عامه معروف شدهاند، مانند حوض کوثر که در روایتها و تفسیرها
آمده است و مسلمانان آرزو دارند از آبش بنوشند. یکی از دعاهای
مردم این است که «الٰهی از حوض کوثر آب بخوری»، و در
اشعار محلی بیرجندی آمدهاست: رفتم به سون صحرا / دیدم سوار
تنها / / گفتم سوار کیستی / گفتا سوار مصطفى / / بیا تا ما
دوشُو (دوشاب) خوریم / از حوض کوثر او (آب) خوریم (نک : ه د، کوثر).
در محوطۀ آرامگاه خواجه
بهاءالدین نقشبند، حوض آبی است که در کنارش، تنوری را جاسازی
کردهاند و به محل شربت کوثر معروف است. قبلاً داخل این تنور، شربتی
از آب میوههای مختلف میریختند تا زائران که از راههای
دور به این مکان میآیند، از آن بنوشند. اکنون از شربت خبری
نیست و از این مکان، فقط بهعنوان اثری تاریخی و
مذهبی بازدید میشود (یوسفی،
۱۱۴۰).
در یزد برای درمان زگیل،
۷ دانۀ گندم برمیدارند و بر هر یک ۷ بار «قُلْ هُوَ
اللّٰهُ ... » (اخلاص / ۱۱۲) میخوانند، گندمها را
در پارچهای میگذارند و آن را گره میزنند، سپس در حوض آب میاندازند؛
با این باور که وقتی دانهها پوسید و بالا آمد، زگیل هم
خوب میشود (جلالی، ۳۱). درگذشته در آمل، مادر یا خواهر
زائویی که در حال سقط جنین بود، یا کسی که مریضی
سختی داشت، به داخل حوض پرآب میرفتند و در حالی که قرآنی
بر سر مینهادند، تا دیرگاه مینشستند تا رفع مصیبت شود
(مهجوریان، ۴۱). برای چلهبری از آبستنی، لاکپشتی
را در حوضخانه (حوض) میگذاشتند و رویش آب میریختند
(ماسه، ۱ / ۱۵). برای تعیین جنسیت
نوزاد، قطعاتی از البسۀ دو نوزاد پسر و دختر را به نیت زن آبستن از بام خانه به طرف حوض میان
حیاط پرتاب میکردند. قطعۀ متعلق به هر یک از آن دو که
نزدیکتر به حوض بر زمین میافتاد، نوزاد از آن جنس بود (همو،
۱ / ۲۰).
اردکانیها معتقدند برای حوض
و بادگیر تازهساز باید قربانی کرد، وگرنه بادگیر و حوض
خون به پا خواهد کرد. خون قربانی باید به حوض و بادگیر ریخته
شود (طباطبایی، ۴۵۰). به نوشتۀ هدایت نیز
واجب است که پس از کَندن پِی خانه، و گود حمام و حوض، قربانی کنند تا
خون نکند (ص ۱۰۰). در چهاردانگه معتقدند اگر فردی خواب بدی
ببیند، بهتر است که پیش از بازگو کردن برای کسی، آن را
جلو حوض آب بگوید تا آب بهسبب پاکی خود، آن را بشوید (نجفی،
کرسامی، بش ).
در خوابنامهها، حوض را نماد دانش گفتهاند.
شستن خود با آب حوض نشانۀ موفقیت و پرهیز از گناه است و خوردن همۀ آب حوض و
گوارابودنش، یعنی فرد عمرش را به سلامت میگذراند و اموالش زیاد
میشود و اگر عالم باشد، علمش افزایش مییابد. فرورفتن در
حوض، نشانۀ رهایی یافتن از غمها ست (حبیش،
۱۷۳).
مردم با واژۀ حوض چیستانهایی
ساختهاند، از قبیل: حوض چِل زینه (پلّه)، هر زینهای چل
غال (لانه) موش، هر غال موش چِل بچهموش (= هندوانه؛ بیرجندی)؛ حوضک
آب مَشت مَشت، مرغ زمین گَشت گَشت، حوضَک آب نصفه شد، مرغ زمین کشته
شد (= چراغ؛ تنکابنی) (دانای علمی، ۳۳۵)؛ چیست
که حوضکی است در حوضک، مارَکی، سر مار گُلَکی است؟ (= چراغ پیهسوز؛
دزفولی)؛ چیست که حوض ساخته و مهیا، که ماری مُرده در آن
است و یک مرغ زرد کاکلی در میانش نشسته است؟ (= چراغ؛ دزفولی)
(امام، ۸۸)؛ یک حوض آب است و یک ماهی قرمز میانش
شنا میکند و اطرافش خانمهای چادرسفید نشستهاند (= دهان؛
دامغانی) (طاهریا، ۸۸)؛ حوض گلاب با لنگی ته (=
دهان و زبان؛ ژوکوفسکی، ۱۴۱).
حوض در موارد دیگری نیز
به کار رفته است؛ برای نمونه در مقام نفرین گویند: «الٰهی
حوضت آب نگیره» (منصوری، ۷۱)، و در دوبیتیها
و ترانههای شفاهی، به ترکیباتی چون حوض بلوری
(دامغانی) (طاهریا، ۴۴)، حوض بلور (فسا) (رضایی،
غلامرضا، ۵۱۳)، حوض پُرگلو (= گلاب؛ بیرجندی)
(شکورزاده، ۳۷۹)، حوض سلطون (ژوکوفسکی،
۱۵۱)، حوضو (کرمانی) (پورحسینی،
۶۷۵) و جز اینها اشاره شده است.
واژۀ حوض و ترکیبات
آن در ترانههای بازی کودکان نیز آمده است، مانند بازی «لیلی
لیلی حوضک» (میرنیا، ۲۶۵؛ رضایی،
غلامرضا، ۵۲۶؛ انجوی، ۴۱- ۴۲) و
«اتل متل» که در ترانههای رایج آن در مناطق مختلف به ترکیباتی
چون حوض توتیا در بوشهر (آریایی، بش )، دامغان (طاهریا،
۸۱)، کازرون (مظلومزاده، بش )، شاهرود (شریعتزاده، فرهنگ ...
، ۱۷۴)، اِوز (نامور، بش ) و اردکان (پایدار، بش )؛
حوض بلور در آباده (فقیری، ۵۳)؛ حوض نقره در شیراز
(خدیش، ۳۵۶؛ همایونی، ترانهها ... ،
۹۹)، سیرجان (مؤیدمحسنی، ۲۰۰)، ایزدخواست
(رنجبر، ۴۵۱) و تربت جام (صابری، ۲۰۱)؛
و حوض نقاشی در کرمان (پورحسینی، همانجا)، فارس (همایونی،
همان، ۸۳ -۸۴، ۱۰۰) و اصفهان (گلشیری،
۶۱) اشاره شده است.
مآخذ
آریایی، «اتوتل، توت
متل»، شرجی۲ (مل )؛ آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی،
تهران، ۱۳۳۶ ش؛ ابنبطوطه، سفرنامه، ترجمۀ
محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ ابنبلخی، فارسنامه،
به کوشش علینقی بهروزی، شیراز،
۱۳۴۳ ش؛ ابنحوقل، محمد، سفرنامه، ترجمۀ جعفر
شعار، تهران، ۱۳۶۶ ش؛ ابنمنظور، لسان؛ احمدی،
مرتضى، کهنههای همیشه نو (ترانههای تختحوضی)، تهران،
۱۳۸۰ ش؛ ادیبزاده، بهمن و دیگران، آثار خانه
در ایران از نوسنگی تا ساسانی به روایت گنجینۀ خاک،
تهران، ۱۳۸۴ ش؛ ارجح، اکرم، «چشمۀ مقدس»، مجموعهمقالههای
نخستین همایش بینالمللی انسان و آب، به کوشش پژوهشکدۀ مردمشناسی،
تهران، ۱۳۸۳ ش؛ افشار، ایرج، یادگارهای
یزد، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ امام اهوازی، محمدعلی،
چیستاننامۀ دزفولی، تهران، ۱۳۷۹ ش؛ امینالدوله،
علی، سفرنامه، به کوشش اسلام کاظمیه، تهران،
۱۳۵۴ ش؛ امینی، امیرقلی، داستانهای
امثال، اصفهان، ۱۳۳۳ ش؛ همو، فرهنگ عوام، اصفهان،
۱۳۵۰ ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم و
محمود ظریفیان، گذری و نظری در فرهنگ مردم، تهران،
۱۳۷۱ ش؛ انصاری، محمدباقر، نمایش روحوضی،
تهران، ۱۳۸۷ ش؛ برهان قاطع؛ بورکهارت، تیتوس، هنر
اسلامی، زبان و بیان، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران،
۱۳۶۵ ش؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم،
به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۲
ش؛ پارسا، بهمن و ماهوش یزدانستا، ایران، هنر و معماری،
تهران، ۱۳۸۴ ش؛ پارسا، نکیسا، «چرم همدان، از فرهنگ
تا صنعت»، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۷ ش، س ۷، شم
۲۶؛ پایدار اردکانی، حسین، «اَتَلَک توتِ تولَک»،
نگین کویر ما (مل )؛ پرهام، سیروس، دستبافتهای عشایری
و روستایی فارس، تهران، ۱۳۶۴ ش؛ پورحسینی،
ابوالقاسم، فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان، تهران،
۱۳۷۰ ش؛ پیرنیا، محمدکریم، آشنایی
با معماری اسلامی ایران، به کوشش غلامحسین معماریان،
تهران، ۱۳۷۱ ش؛ همو، «ارمغانهای ایران به
جهان معماری، پادیاو»، هنر و مردم، تهران،
۱۳۵۳ ش، س ۱۲، شم ۱۳۹؛
همو، شیوههای معماری ایرانی، به کوشش غلامحسین
معماریان، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ همو و کرامتالله افسر،
راه و رباط، تهران، ۱۳۵۰ ش؛ تاجدینی، علی،
فرهنگ نمادها و نشانهها در اندیشۀ مولانا، تهران،
۱۳۸۳ ش؛ تاج العروس؛ توزک جهانگیری، به کوشش
محمد هاشم، لکهنو، ۱۰۱۴ ق / ۱۶۰۵
م؛ جلالی، صدیقه، «مداوای محلی زگیل یا میخ
گوشتی»، فردوسی، تهران، ۱۳۴۷ ش، شم
۸۸۶؛ جمالزاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه،
تهران، ۱۳۴۱ ش؛ جهانپور، علی، «باورهای مردمی
دربارۀ الوندکوه»، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۷ ش، س
۷، شم ۲۶؛ حاجی ابراهیم زرگر، اکبر، درآمدی
بر شناخت معماری روستایی ایران، تهران،
۱۳۷۸ ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر،
تهران، ۱۳۲۶ ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به
کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۶ ش؛
حمیدی، علیاکبر، «عرقگیری از گیاهان معطر و
دارویی در منطقۀ فارس»، میراث فرهنگی، تهران، ۱۳۷۲
ش، شم ۱۰-۱۱؛ «حوضچۀ دختر گبر اقلید،
سند هویتی فراموششده»، خبر اقلید (مل )؛ حیدری،
احمد، «آثار آیین میترا در ایران»، مجموعهمقالات دومین
کنگرۀ تاریخ معماری و شهرسازی ایران، به کوشش باقر آیتاللهزادۀ شیرازی،
تهران، ۱۳۸۰ ش، ج ۴؛ خدیش، حسین، فرهنگ
مردم شیراز، شیراز، ۱۳۸۵ ش؛ دانای علمی،
جهانگیر، فرهنگ عامۀ مردم تنکابن، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ دبا؛ ذوالفقاری،
حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران،
۱۳۸۸ ش؛ راشدمحصل، محمدرضا و فهیمه حاجیپور،
«شعر خاقانی و جلوۀ اسطورۀ خورشید در آن»، پژوهشنامۀ ادب غنایی، زاهدان،
۱۳۸۷ ش، س ۶، شم ۱۱؛ رضایی،
جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران،
۱۳۸۱ ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا از نگاهی
دیگر، شیراز، ۱۳۸۷ ش؛ رنجبر، حسین و دیگران،
سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، ۱۳۷۳
ش؛ ژوکوفسکی، والنتین، اشعار عامیانۀ ایران
در عصر قاجاری، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران،
۱۳۸۲ ش؛ سروشیان، جمشیدسروش، فرهنگ بهدینان،
به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۳۵ ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه،
ترجمۀ محمد عباسی، تهران، ۱۳۴۵ ش؛ شاملو، احمد،
کتاب کوچه، تهران، ۱۳۵۷ ش، حرف «آ»، دفتر اول؛ شرتونی،
سعید، اقرب الموارد، بیروت، ۱۹۹۲ م؛ شریعتزاده،
علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ همو،
«نقش بادگیر در ناحیۀ جنوبی دشت کویر»، مجموعه مقالات کنگرۀ تاریخ معماری
و شهرسازی ایران، تهران، ۱۳۷۴ ش، ج ۲؛
شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان،
تهران، ۱۳۴۶ ش؛ شهپر، ساره، «نگاه سرگشتۀ یک
گردشگر»، ساره شهپر (مل )؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران
در قرن سیزدهم، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ همو، طهران قدیم،
تهران، ۱۳۸۳ ش؛ صابری محمودآبادی، احمد،
«آشنایی با فرهنگ عامیانۀ جام»، فرهنـگ خراسان، مشهد،
۱۳۸۰ ش، س ۱، شم ۳-۴؛ صفیپوری،
عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، ۱۳۷۷ ق؛ طاهریا،
محمدعلی، گزیدهای از فرهنگ عامیانۀ دامغان،
دامغان، ۱۳۴۴ ش؛ طباطبایی اردکانی،
محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ طوفان، سحر، «بازشناسی
نقش آب در حیاط خانههای سنتی ایران»، باغ نظر، تهران،
۱۳۸۵ ش، س ۳، شم ۶؛ عباسی، اسماعیل،
آبنامۀ تهران، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ عباسی، مصطفى، «جام
زرین در حوض سنگچین»، شهر افوس (مل )؛ فرخی سیستانی،
دیوان، به کوشش محمود دبیرسیاقی، تهران،
۱۳۶۳ ش؛ فروزانفر، بدیعالزمان، شرح مثنوی شریف،
تهران، ۱۳۷۷ ش؛ فرهنگ رشیدی، عبدالرشید
تتوی، به کوشش محمد عباسی، تهران، کتابفروشی بارانی؛ فقیری،
ابوالقاسم، «سه روایت از یک بازی محلی»، هنر و مردم،
تهران، ۱۳۵۰ ش، شم ۱۰۶؛ فلاحفر، سعید،
«حوض در معماری سنتی ایران»، آفتاب (مل )؛ قرآن کریم؛
گروپ، گ.، «مراسم تطهیر مذهبی ایلامی»، ترجمۀ
محمدرحیم صراف، میراث فرهنگی، تهـران،
۱۳۷۲ ش، شم ۸- ۹؛ گلـزاری، مسعود،
کـرمانشاهان ـ کردستـان، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ گلشیری،
هوشنگ، فرهنگ مردم (فولکلور اصفهان)، اصفهان، ۱۳۴۶ ش؛ گنجنامه
(فرهنگ آثار معماری اسلامی ایران)، به کوشش کامبیز حاجیقاسمی،
تهران، ۱۳۸۳ ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ ماسه،
هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی
روشنضمیر، تبریز، ۱۳۵۷ ش؛ مجلسی،
محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ ق /
۱۹۸۳ م؛ مصطفوی، محمدتقی، اقلیم پارس،
تهران، ۱۳۷۵ ش؛ مظفریان، منوچهر، کازرون در آیینۀ فرهنگ
ایران، شیراز، ۱۳۷۳ ش؛ مظلومزاده، مهدی،
«سه روایت کازرونی از متلِ اتل متل»، عصر مردم (مل )؛ معماریان،
غلامحسین، آشنایی با معماری مسکونی ایرانی،
تهران، ۱۳۷۵ ش؛ مقریزی، احمد، الخطط، قاهره،
۱۳۲۶ ق؛ مکنزی، دیوید نیل، فرهنگ
کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میـرفخرایی، تهـران،
۱۳۷۹ ش؛ منصوری، مریـم، «تحلیـل مردمشناختی
آب در باورها و مثلهای عامیانه»، فرهنگ مردم ایران، تهران،
۱۳۸۷ ش، شم ۱۴؛ موریه، جیمز،
سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ مولوی،
جلالالدین، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، تهران،
۱۳۶۹-۱۳۷۰ ش؛ مولوی،
عبدالحمید، آثار باستانی خراسان، تهران، ۱۳۸۲
ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان،
کرمان، ۱۳۸۱ ش؛ مهجوریان نماری، علیاکبر،
باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، ۱۳۷۴
ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، تهران،
۱۳۶۹ ش؛ نامور، عنایتالله، «ترانههای بازی
کودکان در اوز»، گپ و لَپ (مل )؛ نجفی کرسامی، عباسعلی و دیگران،
«باورهای عامیانۀ مردم چهاردانگه»، چهاردانگه (مل )؛ نجفیمنش، تکتم، «نوروز در
راه است، باید خانه را تکان داد»، وطن امروز، تهران،
۱۳۸۸ ش، شم ۳۶۳؛ نجم، رائف یوسف
و دیگران، گنجینههای قدس، ترجمۀ صدیقه
وسمقی، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ نظامی گنجوی،
شرفنامه، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، ۱۳۶۸ ش؛
همو، هفتپیکر، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران،
۱۳۷۷ ش؛ نگهبان، عزتالله، حفاری هفتتپۀ دشت
خوزستان، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ نویری، احمد، نهایة
الارب، قاهره، ۱۳۴۲ ق / ۱۹۲۳ م؛
ورجاوند، پرویز، «نقش و اهمیت برکهها و آبانبارها در بافت شهرهای
ایران»، هنر و مردم، تهران، ۱۳۵۷ ش، س
۱۴، شم ۱۶۸؛ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، بیروت،
۱۹۲۸ م؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران،
۱۳۴۲ ش؛ همایونی، صادق، ترانههای محلی
فارس، شیراز، ۱۳۷۹ ش؛ همو، فرهنگ مردم سروستان،
مشهد، ۱۳۷۱ ش؛ یوسفی جولندان، منصور، «مراسم
و مناسک در مزارات خراسان و ماوراءالنهر»، «مجموعه مقالات هماندیشی
زیارت»، کتابخانۀ تخصصی حج۴ (مل )؛ نیز:
۴Dangeh,
www / ۴dangeh. blogfa. com / post-۵ aspx (acc. ۱۹ / ۵ /
۱۳۸۸); Aftab, www. aftabir. com /
Search / ?u-۱&q (acc.۲۰ / ۲ / ۱۳۹۴); Afus, www. afus - afus.
blogfa. com / post - ۱۳. aspx (acc. ۱۴ / ۱ / ۱۳۸۷); Asremardom, www.
asremardom. com / post-۵. aspx (acc. ۲ / ۱۰ / ۱۳۸۷); Eghlidkhabar, www.
eghlidkhabar. blogfa. com / post - ۳۴۰. aspx (acc. ۲۰ / ۲
/ ۱۳۹۴); Gapolap, www. gapolap.
blogfa. com / post - ۱۱. aspx (acc.۲۴ / ۷ / ۱۳۸۸); Lib.Hajj, www. hajj. ir / ۸۳ / ۸۰ (acc. ۲۰ / ۲
/ ۱۳۹۴); Sareshahpar, www.
sareshahpar. com / ? P = ۲۵۵ (acc. Aug. ۱۴, ۲۰۱۰); Sharji۲, www. sharji ۲. blogfa. com / post-۱۳.aspx (acc. ۱۶ / ۵
/ ۱۳۸۶); Zardog, www. zardog.
persianblog. ir / ۱۳۸۴
/ ۴ (acc.۱۷ / ۴
/ ۱۳۸۵).