responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 425

حسینیه

نویسنده (ها) : عمادالدین باقی - اصغر کریمی

آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 25 دی 1398 تاریخچه مقاله

حُسِیْنیّه، محلی که به یاد امام حسین (ع) بنا شده است و به روضه و مرثیه‌خوانی و سینه‌زنی اختصاص دارد.

برای حسینیه تعاریف گوناگونی می‌توان یافت: لغت‌نامۀ دهخدا آن را خانه‌ای تعریف کرده است که مخصوص عزای حسین بن علی بن ابی‌طالب (ع) باشد. معین آن را تکیه‌ای معرفی می‌کند که در آنجا مرثیۀ حسین بن علی (ع) را می‌خوانند و عزاداری می‌کنند. دیگر فرهنگها و لغت‌نامه‌ها نیز تعاریف مشابهی دارند. همچنین کسانی که دربارۀ عزاداری ماه محرم، یا فضاهای عام‌المنفعۀ شهری و جز اینها پژوهش کرده‌اند، تعاریفی برای آن داده‌اند. پژوهشگری نوشته است: حسینیه به محلهایی گفته می‌شود که تنها برای روضه‌خوانی و شاید سینه‌زنی استفاده می‌شود و بیشتر به‌صورت منازلی مسکونی‌اند که آنها را تنها در هنگام عزاداری برای این کار آماده می‌کنند (سلطان‌زاده، روند ... ، ۱۸۲). دیگری حسینیه را تماشاخانۀ تعزیه دانسته و توضیح داده است که این نام بیشتر برای تکیه‌های موقت به کار می‌رود (بیضایی، ۲۳۱). همایونی برای حسینیه، طیفی گسترده از کارکردهای گوناگون شمرده و نوشته است: محلی برای برپاداشتن مراسم تعزیه‌خوانی، عزاداری، روضه‌خوانی، اطعام (خیرات)، تشکیل مجالس مذهبی و نیز مراسمی چون سینه‌زنی و دعا ست (حسینیه ... ، ۱۰)؛ همو در جایی دیگر، حسینیه و تکیه را یکی دانسته و آن را محل مخصوصی معرفی کرده است که برای برگزاری تعزیه ساخته می‌شود؛ و سازمان فضایی آن را نیز چنین توضیح می‌دهد: میدانی است که معمولاً اطرافش ایوان، و بالای ایوانها شاه‌نشین است؛ در وسط میدان، سکویی گرد یا چهارگوش به ارتفاع نیم متر تا یک متر برای برگزاری تعزیه است. وی تفاوت میان مسجد و حسینیه را چنین عنوان کرده است که برخلاف مسجد، شرط ورود به حسینیه طهارت نیست و برای ورود به آن، هیچ نوع مانع شرعی برای زنها وجود ندارد (تعزیه ... ، ۱۰۵). یکی از پژوهشگران نوشته است که در تفت و زواره، میدانهای اصلی شهر به حسینیه معروف‌اند (توسلی، ۸۲)؛ و دیگری می‌نویسد که در تفت، به حسینیه میدان می‌گویند (جانب‌اللٰهی، ۱۵)، و اضافه می‌کند که در آنجا حسینیه به اماکنی تازه‌ساخت اطلاق می‌شود که بنای آن در سالهای اخیر در گوشه‌های دور از معابر عمومی، با هزینه‌های اهالی همان محل معمول شده است، قفل و بست دارد، مسقف، و در تمام طول سال قابل استفاده است، و همۀ اعیاد مذهبی نیز در آن برگزار می‌شود (همو، ۱۷- ۱۸).

دربارۀ وجه تمایز تکیه (ه‌ م) و حسینیه و عملکرد خاص هریک در سطح همۀ شهرها و محله‌ها، به‌سختی می‌توان نظری قاطع ابراز کرد. مثلاً در سمنان، تکیه به فضاهای عمدۀ شهری گفته می‌شود که در مسیر گذر بازار واقع شده‌اند و در روزهای سوگواری محرم، دسته‌ها در آنها گرد می‌آیند (توسلی، همانجا). تکیۀ کهن تجریش نیز در جوار مرقد امامزاده صالح، دقیقاً بر سر راه بازار کهن تجریش قرار گرفته است که همه مجبورند برای عبور از بازار، از این تکیه نیز گذر کنند. این تکیه را در ماههای محرم و صفر سیاه‌پوش می‌کنند و با پرچمها و علمها و کتلها آذین می‌بندند؛ جمع عزاداران حسینی در آن تشکیل می‌شود و از آنجا دسته به راه می‌افتد و همچنین از دیگر دسته‌های شمیرانات پذیرایی می‌کند. تکیۀ تجریش در دیگر ماههای قمری، محل عبور و مرور مردم، و مرکز ارائۀ انواع کالا و میوه‌ها ست. در تهران کهن و کاشان نیز تکیه نام مشهور فضاهای شهری و محله‌های واقع در مسیر گذرهای اصلی بود، ولی در یزد چنین فضاهایی در مقیاس محلات بیشتر به حسینیه معروف شده‌اند (همانجا). در شهر محصور، کهن و مشهور ارگ بم نیز تکیه میدانچه‌ای در وسط شهر بود که در اطراف آن، حجره‌ها و ایوانهایی ساخته بودند. در وسط یکی از دیوارهای آن، سازه‌ای دوطبقه وجود داشت. از ۴ طرف، ۴ کوچه به این میدان باز می‌شد و تقریباً مرکز ارتباط تمام نقاط بافت کهن شهر بود.

حسینیه‌ها پایگاه دیگری نیز هستند؛ آنها غالباً مرکز تجمع مهاجران یا کوچ‌کنندگان از شهری دیگرند، و بیشترشان در هر جایی که برپا شوند، به نام مردم همان شهری نامیده می‌شوند که آنها را ساخته‌اند و در آن اجتماع کرده‌اند، مثل حسینیۀ آذربایجانیها، تهرانیها، اصفهانیها و جز اینها (محدثی، ۱۵۱). در شهرهای مرکزی ایران مثل یزد، کاشان، اصفهان، زواره و جز اینها حسینیه‌های بسیاری به‌صورت مرکز محله هستند که نقش تکیه را در شهرهای دیگر دارند و در آنها تعزیه هم برگزار می‌شود. در زمان صفویه، این مراکز به سبب اجرای مراسم عزاداری در آنها، موسوم به حسینیه شده بودند، اما در دورۀ قاجار اگر فضایی را برای تعزیه می‌ساختند یا نخستین‌بار برای عزاداری در نظر می‌گرفتند، آن را تکیه می‌نامیدند (سلطان‌زاده، همان، ۱۸۲-۱۸۳؛ نیز نک‌ : ه‌ د، تکیه).

از منابع تاریخی چنین برمی‌آید که بستن اولین حسینیه‌ها در بازارها و سطح شهر، در روز عاشورای ۳۵۲ ق بوده است. این نخستین باری بود که شیعیان آشکارا برای شهدای کربلا سوگواری کردند و خیمه‌هایی برای امام حسین (ع) برافراشتند. این کار به دستور معزالدولۀ دیلمی (ح ۳۳۴-۳۵۶ ق) صورت گرفت. او دستور داد که در این روز، مردم گرد هم آیند و در رثای آن حضرت اظهار حزن کنند؛ بازارها را بستند، در آنها خیمه به پا کردند، بر آنها پلاس آویختند، و بر حسین (ع) نوحه خواندند و ماتمی به پا گردید (فقیهی، ۴۶۶-۴۶۷). به نظر برخی از پژوهشگران این احتمال نیز وجود دارد که چون در دوره‌های پیش از دیلمیان، مساجد بیشتر در اختیار و زیر سلطۀ حکومتهایی بوده است که برای عزاداری و مراسم دینی شیعه محدودیت ایجاد می‌کردند، شیعیان حسینیه بستند و به آن روی آوردند (محدثی، همانجا). به‌هرحال، چنین به نظر می‌رسد که پس از شهادت امام حسین (ع) در ۶۱ ق، حسینیه‌ها از ۳۵۲ ق به بعد، به‌تدریج شکل گرفته‌اند.

به نظر پژوهشگر دیگری، حسینیه‌ها در آغاز صرفاً کارکرد مذهبی و عبادی داشته‌اند، ولی به‌تدریج که بر شمار آنها افزوده شد، تنوع کارایی آنها نیز گسترش یافت. با در نظر گرفتن جوانب ساخت حسینیه‌ها از قبیل وسعت، پیشینۀ ساخت، شمار طبقات، ظرفیت و جز اینها، نیز کارکرد و فعالیت آنها ازقبیل مذهبی، اسکان زائران، آموزش و مواردی از این دست، و همچنین با توجه به کارکردهای اجتماعی آنها از نوع نحوۀ اداره، متولیان، مراسم و جز اینها، این حسینیه‌ها در شکل‌دادن به رفتارهای گروهی، تقویت پیوندهای اجتماعی، و تقویت هم‌گرایی فرهنگی، همواره نقش عمده‌ای داشته‌اند. اینها از گذشته تا به حال، به‌سبب شاخصهایی که در آنها وجود داشت ــ معنویت حاکم بر آنها، سابقۀ تاریخی، شیوۀ معماری، و کارکرد فرهنگی ـ اجتماعی و اقتصادی ــ در میان مردم از اهمیت خاصی برخوردار بوده‌اند، جنبۀ تقدس یافته‌اند، پویایی معنوی و کالبدی خود را در طول زمان حفظ کرده‌اند، و یکی از عناصر عمدۀ مذهبی کالبدی شهرها به حساب می‌آیند (رهنما، ۱۴۶-۱۴۷). حسینیه‌ها افزون بر مرکز تجمع عزاداران برای سوگواری، چنان‌که گفته شد، چون از نظر شرعی، محدودیت احکام مسجد را ندارند، حالت زائرسرا و مسافرخانۀ رایگان نیز دارند و زائران از آن بهره‌مند می‌شوند (محدثی، همانجا). تقریباً بیشتر شهرها و روستاهای ایران حسینیه دارند.

 

نمونه‌هایی از حسینیه در شهرها

از حسینیه‌های معروف تهران، حسینیۀ امیرسلیمانی بود که در ۱۲۸۰ ق به همت عضدالملک ساخته شد، و به مجالس سوگواری و اجتماعات مذهبی اختصاص یافت. ساختمان حسینیه که ملک شخصی بود، وقف مراسم دینی و فقری و عزاداری حضرت سیدالشهداء (ع) گردید و موقوفاتی نیز برای آن در نظر گرفته شد. این ساختمان در نیمه‌شب عاشورای حسینی ۱۴۰۰ ق دچار حریق شد و همۀ ساختمان و نفایس آن از میان رفت که بعداً بازسازی شد (تابنده، ۲۴۹-۲۵۰). بیشتر شاهزادگان، بزرگان، رجال و مالکان بزرگ نیز در ۱۳۲۴-۱۳۲۵ ق / ۱۹۰۶-۱۹۰۷ م برای اینکه هم نظر تودۀ مردم و هم توجه جامعۀ روحانیت را به خود جلب کنند، هرکدام به وسع خود حسینیه‌هایی خصوصی در کاخهای خود ترتیب می‌دادند. دهۀ اول محرم، درِ همۀ حسینیه‌ها به روی قشرهای مردم باز بود تا در آن جمع شوند و هم اشکی بریزند و به فیض برسند، و هم ناهار یا شامی بخورند؛ چون افزون بر روضه‌خوانی، در این حسینیه‌ها به همۀ حاضران در مجمعه‌های بزرگ، پلو، بعد چای، تنباکو و حتى گاهی پول نقد نیز در راه سیدالشهداء داده می‌شد (اوبن، 165).

مهدعلیا ملک‌جهان خانم، مادر ناصرالدین‌شاه، نیز در عمارت خود حسینیه‌ای ساخت و همه‌ساله مراسم تعزیه در آنجا برپا می‌کرد و در ماه محرم مجالس روضه‌خوانی تشکیل می‌داد و بانوان حرم در این مجالس شرکت می‌کردند (حیدری، ۱۳۸). ظاهراً حتى روسها نیز حسینیه می‌بستند و روضه‌خوانی راه می‌انداختند. سدیدالسلطنه نوشته است: در هشتم ماه محرم، صبح به روضۀ تاجرباشی روس رفتیم؛ در سبزه‌میدان چادر زده بودند و روضه می‌خواندند (ص ۲۶۵). شماری از حسینیه‌ها نیز وقفی بودند و اهالی محل باعث و بانی آنها می‌شدند و دایرشان می‌کردند. ترتیب آن چنان بود که یکی دو ماه مانده به محرم، هرکس وجهی به ناظم حسینیه یا صندوقدار آن می‌پرداخت، و یا تعهدی نقدی، کاری یا جنسی می‌کرد. در شروع روضه‌خوانی نیز هرکس به فراخور حال خود، روزانه چیزی مانند قند، چای، زغال، تنباکو، یخ و آب را تقبل می‌نمود (شهری، ۲ / ۳۶۰).

سیاه‌پوش‌کردن حسینیه‌های تهران قدیم چنان بود که هنگام بستن آنها، حتى جایی به مقدار نیمه‌آجری پیدا نبود و افزون بر آن، با این اقلام نیز زینت می‌شدند: انواع قالیچه‌ها، پرده‌ها، بغچه‌ها، مخملها، ملیله‌دوزیها، زربفتها، سوزن‌دوزیها، قواره‌های پارچه‌های گران‌بها، بیدقهای مربع و مثلث و مستطیل‌شکل رنگارنگ خامه‌دوزی‌شده، عکسهای شیر و خورشید، امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع)، اشعار، کتیبه‌های با گل و برگهای حاشیه‌دوزی، و علمهای پنجه‌دار و گوی‌دار. همۀ اینها از خانه‌ها، دکانها، مساجد و انبارها خارج می‌شدند و برای تزیین حسینیه‌ها به کار می‌رفتند و پس از تمام‌شدن دورۀ عزاداری، هر شیئی به جای خود برمی‌گشت. این حسینیه‌ها با کتیبه‌هایی با اشعار جان‌سوز، صورت عزاخانه به خود می‌گرفت (همو، ۲ / ۳۶۱).

در مسیر راه‌پیمایی دسته‌های عزادار تهران، بزرگان محل و گردانندگان حسینیه‌های سر راه هریک در مقابل حسینیۀ خود می‌ایستادند و با خواندن دسته‌جمعیِ «اهل عزا السلام»، به عزاداران و دسته‌های گذری خوشامد می‌گفتند و آنان را به داخل حسینیۀ خودشان دعوت می‌کردند. دسته‌های عزادار نیز با گفتنِ «صاحب‌عزا السلام»، وارد حسینیه می‌شدند؛ از آنها با چای و شربت پذیرایی می‌شد و پس از مداحی روضه‌خوان مجلس، دستۀ عزاداران با گفتنِ «ما دعا خواندیم و رفتیم زین عزا»، برای رفتن به پا می‌خاستند. صاحبان مجلس نیز با گفتنِ «اجر باقی با شهید کربلا»، دستۀ عزادار را بدرقه می‌کردند (حسن‌بیگی، ۳۱۳-۳۱۴).

در یزد، هریک از محله‌ها هیئت و حسینیه‌ای داشتند و از ۴۰ روز پیش از محرم، بساط حسینیه بستن و بازار شام به‌پاکردن و تمرین شبیه درآوردن آغاز می‌شد. همیشه خانواده‌های معین و مشخصی اقدام به بستن حسینیه و راه‌انداختن دسته و هیئت می‌کردند. در میان روضه‌ها چای و قلیان می‌دادند. در نیمه‌های روضه، حدود ۱۰۰ تن که بیشتر آنها شال سبز به سر و کمر داشتند، با نظم ویژه‌ای قلیان را دست‌به‌دست به حسینیه می‌رساندند، و سید بزرگواری آنها را مطابق میل خودش میان حاضران پخش می‌کرد. قلیانها را به همین ترتیب جمع می‌کردند. برای چای دادن نیز هر صنفی برای خود میزی داشت و اعضای آن صنف در اطراف همان میز می‌نشستند. جای هرکس در حسینیه مشخص بود. بزرگان روی سکوهای مشرف بر حیاط حسینیه مستقر می‌شدند. اگر کسی در جای بزرگان یا در خارج از صنف خود می‌نشست، دیگران او را با احترام، و در غیر این‌صورت با خشونت به وسط حسینیه که جایگاه تودۀ مردم و کارگران بود، هدایت می‌کردند. پشت‌بام حسینیه جایگاه زنان بود و همان سلسله‌مراتب اجتماعی نیز در آن رعایت می‌شد. زنان اقشار پایین جامعه پشت سر زنان دیگر می‌نشستند و در نتیجه، صحن حسینیه و تعزیه را نمی‌دیدند (پاپلی، ۴۹-۵۳). نخلهای عزاداری را نیز در محل حسینیه‌ها می‌ساختند و چون اندازۀ برخی از آنها بسیار بزرگ بود، هرگز از این محل خارج نمی‌شد، مگر در مواردی که اطراف آن را تخریب می‌کردند (پویا، ۱۰۸).

حسینیـۀ مشیر در سمت شمالی خـانۀ مشیرالممالک ــ دارای سفـره‌خانـه، آشپـزخانه و همه‌نـوع وسایـل پذیرایـی ــ یکـی از معروف‌ترین حسینیه‌های شیراز است که در ماههای محرم و صفر، مردم در آن اطعام می‌شدند؛ در ماه رمضان نیز پس از برگزاری مراسم مذهبی، به مردم افطاری داده می‌شد (همایونی، حسینیه، ۱۰). در شهرستان بجنورد، افزون بر روزهای عزاداری ماه محرم، بیشتر حسینیه‌ها مراسم سوگواری حضرت امیرالمؤمنین (ع) را در روزهای نوزدهم تا بیست‌ویکم رمضان نیز برپا می‌دارند و با افطاری که معمولاً حلیم است، از عزاداران پذیرایی می‌کنند. مراسم نوحه‌خوانی و سینه‌زنی پس از اقامۀ نماز است (امجدی، ۶۳).

در شهرستان بیرجند، حسینیه نام عمومی تمام مکانهایی است که اختصاص به برگزاری مراسم عزاداری و تعزیه‌خوانی در ماه محرم دارد. واژۀ تکیه کمتر به کار می‌رود؛ فقط گاهی به جای حسینیۀ رنگرزها، تکیۀ صباغان گفته می‌شود. حسینیه در بیرجند مرکز ثقل مدیریت سنتی برای برگزاری مراسم ماه محرم بود و در این مدیریت، سادات و مساعدتهای مردمی مهم‌ترین نقش را ایفا می‌کردند (وجدانی، ۹۱، ۹۳-۹۴، ۱۰۱-۱۰۳). برخی از حسینیه‌های بیرجند حالت وقف دارند. از ۲۷ حسینیۀ موجود در بیرجند، ۱۷ حسینیه نام واقف و بنیان‌گذار، ۵ باب نام اسلامی، ۳ باب نام مشاغل و اصناف، و دو باب نام محلات قدیم شهر را دارند (همو، ۹۲-۹۵).

حسینیه‌های بیرجند ۳ نوع بوده‌اند: ۱. حسینیه‌هایی که فقط برای عزاداری احداث شده و بانیان آنها املاکی را برای هزینه‌های ساخت و نگهداری و برگزاری مراسم حسینیه وقف کرده بودند، مثل حسینیۀ شوکتیه؛ ۲. خانه‌های مسکونی که صاحبانشان آنها را برای عزاداری و روضه‌خوانی وقف کرده بودند، مثل حسینیۀ اسدی؛ ۳. خانه‌های مسکونی که وقف عزاداری نبودند، ولی صاحبانشان در حیات خود در آنها عزاداری و روضه‌خوانی می‌کردند، مثل حسینیۀ کبابی (رضایی، ۱۲۱). بیشتر این بناها از محل نذورات و بعضی از آنها از موقوفات ساخته شده‌اند و اداره می‌شوند. در میان آنها حسینیه‌های امام رضا (شوکتیه) و کبابیها از همه کهن‌ترند. اولین هیئت بیرجند، به نام هیئت ابوالفضلی، در حسینیۀ کبابیها استقرار یافت (بهنیا، ۳۵۲-۳۵۳؛ برآبادی، ۶۶-۶۷). حسینیۀ امام رضا (شوکتیه) و حسینیۀ دِگود، از جملۀ مکانهایی هستند که در آنها مراسم هفت‌منبر اجرا می‌شود (همو، ۱۰۷؛ نیز نک‌ : ه‌ د، چهل‌منبر).

 

در شهـر تفت، حسینیـه ــ یـا بـه قـولی میـدانِ ایـن شهر ــ چهاردیواری مربع‌شکل بدون سقفی است که در وسط محله و در نقطۀ تلاقی راهها و کوچه‌های مختلف ساخته شده است. دورتادور میدان غرفه‌هایی در دو طبقه ساخته‌اند. طبقۀ همکف حدود یک متر از سطح زمین بلندتر، و جای مردها ست. غرفه‌های طبقۀ دوم راهی جداگانه به خارج میدان دارد و جای زنها ست. به قسمت سه‌طبقۀ میانی یکی از اضلاع میدان، تکیه گفته می‌شود که حرمت و قداست خاصی دارد. غرفۀ همکف آن عزاخانه نام دارد و فقط سادات حق نشستن در آن را دارند. غرفه‌های کناری این تکیه شاه‌نشین‌اند و محل نشستن معتمدان و معمران محلی است. در وسط میدان، یک سازۀ منشوری میان‌تهی به بلندی حدود دو متر بر پا شده، که در گذشته برای روشن‌کردن آتش در آن و نورافشانی میدان به کار می‌رفته است. برای تأمین بودجۀ حفاظت و تعمیرات میدان، یا مردم همۀ محلات در تعمیر و بازسازی آن سهیم می‌شوند، و یا موقوفاتی برای آن وجود دارد (جانب‌اللٰهی، ۱۵- ۱۸).

در طبس، حسینیۀ وکیلی که به آن حسینیۀ خان نیز گفته می‌شود، یکی از معتبرترین حسینیه‌ها ست. این حسینیه پیش از زلزلۀ ۱۳۵۷ ش، حیاطی وسیع و ایوانهایی بلند در شمال و جنوب داشت. در شرق و غرب آن، اتاقها و حجره‌هایی برای تحصیل و اقامت طلاب علوم دینی بود. این بنا وقف تحصیل و مسکن طلاب و عزاداری سیدالشهداء (ع) شده، و واقف موقوفات بسیار دیگری نیز برای نگهداری و هزینۀ طلاب و عزاداریها اختصاص داده است. با اینکه این بنای عظیم در زلزله ویران شد، اما هنوز هم مردم به برپایی عزاداری امام حسین (ع) در محل آن پایبندند (امینی، ۱۸۳).

شهر نائین ۷ حسینیه در ۷ محلۀ شهر دارد. هیچ‌یک از آنها در مرکز محله قرار نگرفته‌اند و حتى در برخی از محلات، حسینیه در گوشه‌ای از محله قرار گرفته است که دسترس نقاط مختلف محله به آن، از وضعیت هماهنگ و یکسانی برخوردار نیست، مثل حسینیۀ پنجاهه (سلطان‌زاده، نائین ... ، ۱۳۰). از دو نخل این شهر، یکی در حسینیۀ محلۀ چهل‌دختران و دیگری در حسینیۀ محلۀ گودالو نگهداری می‌شوند (بلوکباشی، ۵۹). در مرکز هر محلۀ این شهـر فضایی طراحی‌شده ــ مانند یک گنبدخانۀ بزرگ ــ به نام حسینیه وجود دارد. به این فضاها، با چنین کاربردها و چنین نامی، بیشتر از دورۀ صفویه به بعد توجه شده است (سلطان‌زاده، همان، ۱۷).

در خور نیز حسینیه محل اجتماع مردم بوده است. پیش از این، رسم بود که همۀ بزرگان خور در شامگاهان روزهای اول ماه محرم در حسینیه جمع می‌شدند و با سطل از پایاب آب برمی‌داشتند و حسینیه و تمام کوچه‌های اطراف آن را آب و جارو می‌کردند که این وظیفه بعدها به نوجوانان خوری سپرده شد. پس از پایان جاروکشی، پسران روی تختها و وسط حسینیه را، و دختران غرفه‌های زنان را با فرشهایی که از خانه می‌آوردند، فرش می‌کردند و برای نشستن پدران و مادران و اقوام خود آماده می‌ساختند. تختهای اطراف حسینیه محدود، و هریک مخصوص خانواده‌ای است. آنهایی که تخت ندارند، در وسط حسینیه می‌نشینند. یکی از تختها که بلندتر است، به نخل اختصاص دارد. بر بالای تختی که نخل حسینیه روی آن گذاشته می‌شود، تیرکی به ارتفاع حدود ۲۵ متر نصب شده و در بالای آن، قرقره‌ای تعبیه شده است. هر شب فانوسی به طناب می‌بندند و با کمک این قرقره آن را به بالای تیرک می‌برند. در ماه محرم، چراغ بیرق که بالا رفت، جمعیت به سوی حسینیه سرازیر می‌شوند. مردها در وسط حسینیه نوحه می‌خوانند و سینه می‌زنند. بعد نوبت به واعظان می‌رسد. از نیمۀ شعبان نیز در حسینیه تعزیه‌خوانی می‌شود (هنری، یک ـ دو).

در قزوین، حسینیۀ امینیها یکی از حسینیه‌های معروف است که از جملۀ نمونه‌های کامل و زیبای خانه‌های مسکونی قزوین است. صاحب آن در ۱۲۷۵ ق، بخشی از آن را وقف حسینیه کرد. امروزه این حسینیه به‌عنوان موزۀ حسینیۀ امینیها برای معرفی فرهنگ عاشورایی قزوین انتخاب شده است (سیما ... ، ۷۰-۷۱).

در سمنان، به پیشه‌وران و صنعتگرانی که با در دست داشتن ابزار کار خود و تکان‌دادن آن، فریاد حسین حسین سر می‌دادند، وَسه‌کِش می‌گفتند. اینها در شب پیش از سالگرد شهادت حضرت سیدالشهداء (ع)، در مراسم وسه‌کشی شرکت می‌کردند و در گوشه‌وکنار حسینیه‌ها از ته دل ناله سر می‌دادند و در عزای آن حضرت زاری می‌کردند (احمدپناهی، ۳۰۹).

در شهر وَزوان اصفهان، همه‌روزه مراسم تعزیه‌خوانی از اول ماه محرم در حسینیۀ آن برپا می‌شود که معمولاً آن را خانمها، و بقیه را آقایان و بچه‌ها پر می‌کنند؛ در پشت‌بام نیز جوانها مستقر می‌شوند (رسولی، ۵۶).

مردم خوانسار نیز در شام غریبان، شمعهای فراوانی را در حسینیه‌ها روشن می‌کنند (نیازی، ۴۲).

در آشتیان، تا حدود سال ۱۳۳۲ ش، عزاداری ماه محرم و صفر به‌صورت روضه‌خوانی در حسینیه‌های شش‌گانۀ آن اجرا می‌شد. مراسم سوگواری و مجلس ختم نیز شب جمعه در حسینیه‌ها برگزار می‌گردید (نجفی، ۴۸- ۴۹).

در شهر بابل، حسینیه‌ها در کنار راسته‌های اصلی قرار گرفته‌اند. طرح و نقشۀ آنها شبیه به طرح خانه‌های بزرگ و وسیع است (سلطان‌زاده، همانجا). آستانۀ اشرفیه حسینیه‌ای دارد که از افراد هیئت سوگواران آل‌محمد تشکیل شده است. بیشتر این افراد از تجار ثروتمند هستند که برای ادارۀ این حسینیه گرد هم آمده‌اند (بازن، ۱۷۴).

در استان بوشهر، عزاداری برای امام حسین (ع) بیشتر در حسینیه‌ها باید برگزار شود (حاتمی، ۹۸). در بندر گناوه در حاشیۀ خلیج‌فارس، ۴ حسینیه به نامهای حسینیۀ امامزاده در مجاورت امامزاده سلیمان، حسینیۀ عید امام، حسینیۀ سید بهزاد و حسینیۀ معتمدی وجود دارد؛ این آخری از کهن‌ترین و فعال‌ترین حسینیه‌های این بندر است که در بازار اصلی شهر واقع شده و در ماههای محرم، صفر و رمضان فعال است. مراسم سینه‌زنی پامنبری معمولاً پیش از مراسم وعظ و مصیبت‌خوانی در کنار منبر حسینیه‌ها برگزار می‌شود (دریانورد، ۱۸۵-۱۸۶، ۲۵۸).

در کازرون، در خانۀ اولیا که حسینیۀ بسیار بزرگی بود و یکی از پیشینیان خانوادۀ اولیا آن را وقف برگزاری مراسم عزاداری سیدالشهداء (ع) کرده بود، در روزهای خاصی از سال، مجالس روضه‌خوانی برپا می‌کردند، و در شب عاشورا زنان پابرهنه به آنجا می‌رفتند و با صدای بلند جیغ می‌زدند و زاری می‌کردند. زنانی هم که نذر داشتند، غذاهای نذری خود را، بیشتر پلو لوبیا، رنگینک، حلوا، و یا حلواگوک، به آنجا می‌بردند و در میان دیگران تقسیم می‌کردند. آنها در پای منبر شمع روشن می‌کردند و دختران کمی از گچ دیوار آن یا گِل پای منبر را به نیت برآورده‌شدن نیاتشان به منزل می‌بردند (حاتمی، همانجا).

بومیان جزیرۀ کیش عزاداری ماه محرم را در دو حسینیۀ موجود در جزیره برگزار می‌کنند و مسجد به عزاداری مهاجران اختصاص می‌یابد (مختارپور، ۴۸۷). ۱۰- ۱۵ روز پیش از شروع ماه محرم، زنان بومی جزیرۀ کیش حسینیه‌ها را برای برگزاری مجالس آماده می‌کنند که در حکم خانه‌تکانی کامل حسینیه‌ها و سیاه‌پوش‌کردن آنها ست (همو، ۴۸۶-۴۸۷). همچنین آنان همیشه دوشنبه‌ها در حسینیۀ طالقانی و چهارشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها در حسینیۀ فاطمۀ زهرا (ع) گرد می‌آیند و هریک در نقطه‌ای خاص می‌نشینند؛ چنانچه روزی یکی از آنها نیاید، جایش خالی می‌ماند. در طول سال، مدیریت هریک از حسینیه‌های جزیرۀ کیش بر عهدۀ متولی آن است (همو، ۴۸۵).

 

نمونه‌هایی از حسینیه‌های روستاها

در روستای خوسف بیرجند، دو محلۀ بالاده و پایین‌ده آن هریک حسینیه‌ای و نخلی برای خود دارند (برآبادی، ۲۰). از پنجم تا دهم ماه محرم، هر شب ۲۰ مشعل از حسینیۀ پایین‌ده و ۱۶ مشعل از حسینیۀ بالاده را روشن می‌کنند و در حال عزاداری به در خانه‌ها می‌روند. مردم خوسف برای مشعل احترام فراوانی قائل‌اند و حتى در گذشته زمینهای زراعی را وقف مشعلها می‌کرده‌اند (همو، ۵۰). در این روستا، عصر تاسوعا مشعلی فلزی را در حسینیه نصب، و آن را مملو از کُنده‌های درخت بنه می‌کنند. هنگام شب، هیئتها پس از عزاداری در کوچه‌ها، به حسینیه می‌آیند، چراغها را خاموش می‌سازند، درون مشعل نفت می‌ریزند و آن را روشن می‌کنند، و دور حسینیه سینه می‌زنند (همو، ۲۰، ۵۰).

روستای کبودۀ یزد دو حسینیه در دو محل بالا و پایین داشت که اهالی به آن، میدان می‌گفتند. این حسینیه‌ها قسمت سرگشاده و سربسته داشتند که تابستانی و زمستانی بود. قسمت سرگشادۀ حسینیه جای نسبتاً وسیعی بود. صفه‌ای در اطراف آن وجود داشت که مردها بر روی آن می‌نشستند، و زنها در غرفه‌های طبقۀ بالای صفه‌ها جای می‌گرفتند و مراسم عزاداری در وسط میدان برگزار می‌شد. میدان سرپوشیدۀ مجاور آن برای برگزاری روضه و سینه‌زنی بود. این حسینیه‌ها فقط در ماه محرم تا اربعین باز، و پس از آن بسته بودند. حسینیه چند موقوفه و چندین خادم افتخاری داشت که به آنها بابا می‌گفتند. آنها در ماه محرم حسینیه را آب‌وجارو می‌کردند، وسایل چای و قلیان و دیگر ملزومات را بیرون می‌آوردند و در تمام زمان عزاداری خدمتگزاری می‌کردند (اسلامی، ۳۳۸- ۳۳۹).

در ابیانۀ کاشان دو نخل وجود دارد: یکی متعلق به مردم محلۀ هرده (زیرِ ده یا پایین‌ده) که در حسینیۀ هرده نگهداری می‌شود و دیگری متعلق به مردم دو محلۀ پَل و یُسمون (بالاده) که در حسینیۀ پل آن را نگهداری می‌کنند (بلوکباشی، ۶۱).

در آران و بیدگل کاشان، چاوش با خواندن اشعاری، آمدن ماه محرم و ایام سوگواری را خبر می‌دهد. جوانان محله به دستور بابای محله اقدام به سیاه‌پوش‌کردن حسینیه‌ها می‌کنند. غروب آخرین روز ماه ذیحجه، یعنی شب اول ماه محرم، به دستور بابای محله یکی از جوانان به بالای حسینیه می‌رود و با نواختن شیپور و با آهنگی خاص، مردم را به جمع‌شدن در حسینیه دعوت می‌کند. مرسوم است که در برخی از حسینیه‌ها شیر مربوط به عاشورای حسینی به همت نذرکنندگان و دامداران هدیه می‌شود و در شب عاشورا با مخلوطی از شیر و چای از عزاداران پذیرایی می‌کنند (امینیان، ۷۴، ۷۵-۷۶، ۸۴).

در روستای افوشتۀ نطنز کاشان، با آغاز شب عاشورا مردم در حسینیه نخل سادات را به دوش می‌گرفتند و همراه با علم و طبل و کوس از در شرقی حسینیه خارج می‌شدند تا به امامزاده و بقاع متبرکه بروند. آنها در پاسی از شب، نخل را به حسینیه برمی‌گرداندند (جاوید، ۲۵۰). روز عاشورا، ساعتی پس از برآمدن آفتاب، صدای نواختن طبل در حسینیۀ افوشته بلند می‌شد و با این علامت، مردم به‌سرعت خود را به حسینیه می‌رساندند و ساعتی بعد، گروهی نخل سادات را به دوش می‌گرفتند و در جلو آن، علم و بیرق و طبل و سنج حمل می‌کردند (همو، ۲۵۱).

در پاریز کرمان، اجاق حسینیۀ شهر مورد احترام اهالی است؛ برای آن نذرها می‌کنند و از آن مراد می‌طلبند و در شب یازدهم محرم، بوته‌های خار را که پیش‌تر آورده‌اند، آتش می‌زنند و بر گرد آن عزاداری می‌کنند (بختیاری، ۳۱۲).

رستم‌کلای مازندران، از روستاهای بهشهر، دو حسینیه به نامهای حسینیۀ شیخ محمدتقی فرحی و حسینیۀ آقا شیخ‌علی دارد، که بنای این آخری تاریخ ۱۲۹۵ ق را داشته است. هر دو حسینیه دارای درهایی با تزیینات زیبا، آلتهای ظریف، شیشه‌های رنگین و اُرسی بوده‌اند (ستوده، ۵(۲) / ۶۹۰-۶۹۱).

در سوادکوه، حسینیه‌های روستاها در جاهایی هستند که گوسفندداران برای طلب باران و رهایی از خشک‌سالی، جلو آنها در دیگهای بزرگ شیربرنج می‌پختند و میان اهالی تقسیم می‌کردند (یوسفی، ۶۷).

گفتنی است که در ایران، شهر یا روستای شیعه‌نشینی نمی‌توان یافت که در آن، محلی با کارکرد حسینیه و با نامهای مختلف وجود نداشته باشد.

 

مآخذ

احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ اسلامی ندوشن، محمدعلی، روزها (سرگذشت)، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ امجدی، جلیل و دیگران، امام علی (ع) در فرهنگ عامۀ خراسان، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ امینی، محمود، جغرافیای تاریخی شهرستان طبس، یزد، ۱۳۸۵ ش؛ امینیان، سیف‌الله، «آیینها و مراسم محرم در آران و بیدگل»، مجموعه مقالات نخستین همایش محرم و فرهنگ مردم ایران، تهران، ۱۳۷۹ ش؛ بازن، مارسل و دیگران، گیلان و آذربایجان شرقی، ترجمۀ مظفرامین فرشچیان، تهران، ۱۳۶۵ ش؛ بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، ۱۳۷۸ ش؛ برآبادی، احمد و دیگران، مردم‌نگاری مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ بلوکباشی، علی، نخل‌گردانی، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ بهنیا، محمدرضا، بیرجند، نگین کویر، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ بیضایی، بهرام، نمایش در ایران، تهران، ۱۳۴۴ ش؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، خاطرات شازده‌حمام، مشهد، ۱۳۸۸ ش؛ پویا، عبدالعظیم، «جستاری دربارۀ نخل و نخل‌برداری در یزد»، مجموعه مقالات نخستین همایش محرم و فرهنگ مردم ایران، تهران، ۱۳۷۹ ش؛ تابنده (محبوب علیشاه)، علی، خورشید تابنده، تهران، ۱۳۷۳ ش؛ توسلی، محمود، «حسینیه‌ها، تکایا، مصلاها»، معماری ایران حوزۀ اسلامی، تهران، ۱۳۶۶ ش؛ جانب‌اللٰهی فیروزآبادی، محمدسعید، «تأثیر اماکن مذهبی بر بافت شهرستان تفت»، مجموعه مقالات مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۶ ش، ج ۳؛ جاوید، هوشنگ، موسیقی رمضان در ایران، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ حسن‌بیگی، محمدرضا، تهران قدیم، تهران، ۱۳۶۶ ش؛ حیدری، اصغر، تاریخ و جلوه‌های عزاداری امام حسین (ع) در ایران، تهران، ۱۳۹۱ ش؛ دریانورد، غلامحسین، سیمای بندر گناوه، تهران، ۱۳۷۷ ش؛ رسولی، عبـاس، فـرهنگ مردم شهـر وزوان اصفهـان، تهـران، ۱۳۸۶ ش؛ رضایـی، جمـال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ رهنما، محمدرحیم، «حسینیه‌ها در بافت تاریخی مشهد»، مشکوٰة، تهران، ۱۳۷۶ ش، شم‌ ۵۶-۵۷؛ ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران، ۱۳۶۶ ش؛ سدیدالسلطنه، محمدعلی، سفرنامه، به کوشش احمد اقتداری، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ سلطان‌زاده، حسین، روند شکل‌گیری شهر و مراکز مذهبی، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ همو، نائین، شهر هزاره‌های تاریخی، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ سیمای میراث فرهنگی قزوین، سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، ۱۳۸۲ ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ فقیهی، علی‌اصغر، آل‌بویه و اوضاع زمان ایشان، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، ۱۳۷۴ ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، ۱۳۴۲ ش؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیم‌نگاهی به آشتیان، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ نیازی، محسن، مردم‌شناسی خوانسار، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ وجدانی، بهروز، «نقش حسینیه‌ها در برگزاری مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند»، مجموعه مقالات سومین همایش محرم و فرهنگ مردم ایران، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ همایونی، صادق، تعزیه و تعزیه‌خوانی، تهران، ۱۳۵۳ ش؛ همو، حسینیۀ مشیر، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ هنری، مرتضى، تعزیه در خور، تهران، ۱۳۵۴ ش؛ یوسفی، فریده، فرهنگ و آداب و رسوم سوادکوه، ساری، ۱۳۸۹ ش؛ نیز:

 

Aubin, E., La Perse d’aujourd’hui, Paris, ۱۹۰۸.

اصغر کریمی

 

دو حسینیۀ معروف دیگر

 

۱. حسینیۀ میرزا محسن مجتهد

این بنا از قدیم‌ترین حسینیه‌های باقی‌مانده از دورۀ مشروطیت در اردبیل با همان نماهای قدیمی است که در سالهای اخیر، هر سال فقط یک روز گشوده می‌شود تا مراسم عزاداری در آن برپا گردد. این بنا که پدران میرزا اکبر مجتهد آن را ساخته‌اند، ۱۵۰ سال قدمت دارد و شیشه‌کاری و درهای چوبی و معماری‌اش بازمانده از همان روزگار است. تالار آینه‌دار، اتاقهای نشیمن، کنگره‌های طاق‌نما، آجرهای لعاب‌دار فیروزه‌ای با طرحهای لوزی‌شکل در داخل بنا، حوض سنگی یا آب‌نما در میان صحن، و سرداب ــ که محل نگهداری گوشت در فصل گرما برای اطعام و نذورات بوده است ــ از جملۀ ویژگیهای این حسینیه است. از حیاط بزرگ این حسینیه برای برگزاری تعزیه استفاده می‌شده است. میرزا محسن مجتهد در وصیت‌نامه‌ای که به تاریخ ۱۲۸۶ ق نوشته، این مکان را حسینیه نامیده و خواستار برگزاری تعزیه در آن شده است (مولایی، ۵۳-۵۷). این حسینیه که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده، از دورۀ محمد شاه قاجار تاکنون تعمیرات و تغییرات و اتفاقاتی را از سر گذرانده است (نک‌ : کرم‌زاده، ۵۸-۶۲).

 

۲. حسینیۀ حاج غفار

این مکان یکی از قدیم‌ترین حسینیه‌های شهر مراغه است. مرحوم حاج غفار (رئیس‌التجار مراغه) بعد از بازگشت از زیارت کربلا در ۱۲۷۴ ق، یکی از شیوه‌های عزاداری به نام حوله‌بندان (ه‌ م) را در مراغه بنیان گذاشت. او برای این کار، حسینیه‌ای برپا ساخت که تا امروز به نام خود او شناخته می‌شود و همواره فعال بوده است و همه‌ساله بزرگ‌ترین دسته‌های عزاداری را راه می‌اندازد. این حسینیه و هیئت سوگواری‌اش دارای تقسیم کار و ساختار است: چند نفر مسئول نظم‌بخشیدن به سوگواران و رهبری آنها هستند که به آنها چوپان گفته می‌شود و بقیۀ افراد را سرباز می‌نامند. حسینیه را رئیس هیئت و ۶ چوپان اداره می‌کنند. یکی از ریش‌سفیدان که ۷۰ سال داشته، و از چوپانهای هیئت حسینیۀ حاج غفار بوده است، این ۶ چوپان را این‌گونه معرفی می‌کند: ۱. چوپان موزیک؛ ۲. چوپانی که مجلس بعدی را که هیئت عزادار می‌خواهد به طرف آن برود، بازبینی، و با توجه به ظرفیت مکان و تعداد جمعیت، کارها را هماهنگ می‌کند؛ ۳. چوپان علم، که علم‌داران را هماهنگ می‌نماید و تعیین می‌کند علمها کجا قرار بگیرند؛ ۴. چوپان زنجیرزنی؛ ۵. چوپان سینه‌زنی؛ ۶. چوپان چوپانها، یا سرچوپان. آخرین سرچوپانِ این حسینیه ریش‌سفیدی بوده که ۱۳۰ سال عمر کرده است. سابقه‌داران و ریش‌سفیدان هیئت نیز پیش‌کسوت نامیده می‌شوند. رئیس هیئت در رأس همۀ اینها قرار دارد. این عنوانها و منزلتها بیشتر موروثی، و یا جایگاههایی انتسابی یا اکتسابی‌اند. به عبارت دیگر، جایگاه و منزلتی که در آغاز اکتسابی بوده، به‌صورت جایگاهی ثابت و متعلق به یک شخص درآمده، و پس از آن، با وراثتی‌شدن، تبدیل به موقعیتی انتسابی شده است. اما این وضعیت مانند جایگاهها و نقشهای جنسیتی، ذاتی و ثابت نیستند و در صورت فقدان داوطلبی از بستگان متوفا، بلافاصله موقعیتهای اکتسابی وارد عمل می‌شوند. اگر یک زنجیرزن یا علم‌دار یا چوپان فوت شود، اولویت جایگزینی‌اش با فرزندان یا داماد او ست؛ اگر فرزند یا دامادی نداشته باشد یا اینکه آنها داوطلب نباشند، آنگاه چوپان یا سرچوپان از میان سربازها کسی دیگر را جایگزین خود می‌کند. چوپان از بین قدیمی‌ترین سربازها انتخاب می‌شود.

 

مآخذ

کرم‌زادۀ شیرانی، منصور، «سیر تحول کاربردی حسینیۀ مجتهد اردبیلی»، آوای اردبیل، اردبیل، ۱۳۹۲ ش، شم‌ ۴۲۹؛ مولایی، عادل، «تجسم واقعی عشق به حسین (ع): شرحی بر زندگی و وصیت میرزا محسن مجتهد اردبیلی»، همان.

 

عمادالدین باقی

نام کتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 425
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست