جَشْن، آیینی با آداب
گوناگون و بیشتر شادیآور. جشن را بزم، سور، شادی، عیش، و
عید نیز میگویند (برهان ... ؛ لغتنامه ... ).
واژۀ جشن از واژۀ اوستایی
یَسنَه yasna-، در معانی ستایش، پرستش، قربانیکردن
و جشن، از ریشۀ yaz- (= ستودن، جشن گرفتن، تقدیس کردن) گرفته شده است
(بارتولمه، 1270-1274). در متون فارسی میانه، yaštan به معنای «جشنگرفتن»
است، و واژههای IJašn،
sūr، yasn، bazm
(مکنزی، 46, 78, 97) و xwaran (فرهوشی، ۶۳۵) نیز
در معنای جشن به کار رفتهاند.
امروزه دو واژۀ جشن و عید
در زبان گفتاری و نوشتاری ایرانیان رواج بیشتری
دارد. هریک از این دو، برای برخی از جشنها به کار میرود.
مثلاً برای نوروز و نیز بیشتر جشنهای اسلامی واژۀ عید
به کار میرود، چنانکه میگویند، عید نوروز، عید
قربان، عید فطر، عید غدیر (ه مم) و برای گروهی دیگر،
واژۀ جشن استفاده میشود، مانند جشن مهرگان، جشن تولد و جشن سده. البته
گاهی، تنها نام و عنوان جشن مربوط را، بدون واژههای جشن و عید
به کار میبرند، مانند شب چله یا یلدا، شب اسفندی و تیرما
سیزده (ه مم).
در همۀ جوامع، جشنها
با دعا و نیایش همراه است. مثلاً یکی از رسمهای
نوروز، هم در میان زردشتیان و هم مسلمانان، دعا و نیایش و
ازجمله گزاردن نماز خاص است (نیکنام، ۳۱-۳۳؛ رازی،
۴۸-۵۰؛ نیز نک : ه د، نوروز). در جشنهای
اسلامی مانند عید قربان، عید فطر، عید غدیر و جز اینها
نیز گزاردن نماز ویژۀ آن عید از اجزاء مراسم به شمار میرود. از الزامات ستایش
و نیایش خداوند، پاک بودن تن است؛ ازاینرو حمامرفتن، شستوشوی
تن و غسلکردن از دیگر رسوم جشنها محسوب میشود (نک : همانجا). در
جشن ازدواج نیز حمام بردن عروس و داماد یکی از اجزاء مراسم جشن
است که با آدابی خاص انجام میگیرد و با عنوان حمامبران از دیگر
اجزاء مراسم متمایز میشود (نک : ه د، عروسی).
شستوشو و پاکبودن تن با پوشیدن
لباس نو تکمیل میشود. لباس نو نیز در حقیقت لباسی
مبرا از آلودگی است. در سراسر ایران، پوشیدن لباس نو در نوروز و
جشن عروسی مرسوم است. افزون بر این در برخی نقاط، مانند بنادر و
جزایر خلیج فارس (مختارپور، ۴۶۲؛ بالود،
۱۸۹-۱۹۰) و مناطق ترکمننشین (تقوی،
۲۶۱-۲۶۲)، در عید فطر و قربان نیز
پوشیدن لباس نو مرسوم است.
از دیگر ویژگیهای
مشترک در جشنها، تدارک و تهیۀ خوراکهای معین است. در بسیاری از نقاط ایران،
خوراکِ معمول جشنها انواع پلو ست (روحالامینی، ۶۰).
خوردن میوههایی خاص در برخی جشنها مرسوم است؛ مانند
خوردن هندوانه یا انار در شب چله (شایستهرخ، ۱۱۷-
۱۱۸؛ صداقتکیش،
۱۲۲-۱۲۷).
هدیهگرفتن و هدیهدادن از
دیگر مشترکات جشنها ست. مثلاً در نوروز بزرگترها به کوچکترها هدیه میدهند
(بلوکباشی، ۸۳-۸۵؛ روحالامینی،
۶۴- ۶۸)، و در عید فطر (ه م؛ وکیلیان،
۱۶۷-۱۷۰)، شب چله (انجوی، ۲ /
۳۱- ۳۹؛ شایستهرخ،
۱۵۳-۱۶۷)، عید قربان (مؤیدمحسنی،
۸۱) و جشن اسفندی (انجوی، ۱ /
۴۳-۵۳) نیز از طرف خانوادۀ داماد برای
دختر عقدکرده هدیه میفرستند.
شادی، رقص، آوازخواندن و برگزاری
انواع بازیهای شادیبخش از دیگر وجوه مشترک جشنها ست. در
تهران قدیم، ریسمانبازها، دلقکها، پهلوانان، کشتیگیران
و معرکهگیران برای سرگرمی مردم در جشنهای مختلف هنرنمایی
میکردند. در شبهای جشن نیز آتشبازی یکی دیگر
از اجزاء مراسم بود (نجمی، ۱۷۴-۱۷۶).
در ایل شکاک، جوانان در شب پس از روز عید فطر در مکانی جمع میشوند
و شادی میکنند (علینژاد، ۴۹).
طبقهبندی جشنهای مردم ایران
پژوهشگرانی که دربارۀ جشنهای
مردم ایران کار کردهاند، بیشتر به بررسی جشنهای کهن، یـا
جشنهای رایج در ایران باستان پرداختهاند (نک : بویس، رضی،
رجبی، صفا، منشی، سراسر آثار)؛ اما برخی از آنان به جشنهای
دیگر، ازجمله آنهایی که در دورۀ اسلامی
به مجموعۀ جشنهای مردم ایران اضافه شده، نیز توجه کردهاند.
روحالامینی جشنهای
رایج در ایران را به ۵ گروه تقسیم کرده است: ۱.
جشنهای باستانی، اسطورهای و فصلی مانند نوروز، تیرگان،
مهرگان، یلدا و سده؛ ۲. جشنهای دینی و مذهبی
مانند جشن تولد اشوزردشت در میان زردشتیان، عید فصحِ یهودیان،
تولد حضرت عیسى (ع) در میان مسیحیان، و تولد پیامبر
(ص) و عیدهای فطر، قربان و غدیر خم در میان مسلمانان و شیعیان؛
۳. جشنها و آیینهـای ملی ـ میهنی و
حکومتی که مصداق آن در ایران امروز جشن ۲۲ بهمن و
۱۲ فروردین است؛ ۴. جشنهای خانوادگی؛
۵. جشنهای محلی و منطقهای مانند جشنهای برداشت
خرمن و انگورچینی (ص ۱۵- ۱۸). بهرامی نیز
جشنهای ایرانیان را به دو گروه کلی تقسیم کرده است:
یکی جشنهایی که ریشه در ایران باستان دارند و
دوم «دیگر جشنها در ایران» که شامل جشنهای مسلمانان، کلیمیان،
ارمنیان، آشوریان و منداییان میشود (نک : سراسر
اثر).
در نوشتۀ حاضر جشنهای
مردم به ۵ گروه تقسیم شده است: جشنهای باستانی، جشنهای
ویژۀ دورۀ اسلامی، جشنهای اقتصادی، جشنهای خانوادگی
و جشنهای دیگر. در شرح این جشنها، بیش از هرچیز
وجوه فرهنگ مردمی یا فولکلوریک مورد توجه قرار گرفته است:
الف ـ جشنهای باستانی
منظور از جشنهای باستانی آن
گروه از جشنهای رایجِ پیش از اسلام است که برخی از آنها
امروزه نیز با تغییر و تحولاتی در سطح ملی برگزار میشوند،
مانند نوروز و یلدا. برخی نیز در مناطقی محدودتر برگزار میشوند،
مانند سده، و برخی را فقط زردشتیان برگزار میکنند (نک : دنبالۀ
مقاله). پیش از شرح این گروه از جشنها، یادآوری این
نکته ضروری است که در ایران باستان، شادی اهمیت بسیاری
داشته و در کتیبههای هخامنشی از آن با عنوان ودیعهای
الٰهی یاد شده است. در اعتقادات زردشتی، شادیکردن
وظیفهای دینی، و هرگونه ریاضتی، گناه به شمار
میرود (مزداپور، ۱۱۱-۱۱۲؛ نیز
نک : بیرونی، ۳۵۷).
بیرونی از آداب زردشتیان،
با عنوان امور دنیوی و دینی یاد میکند و
امور دنیوی را جشنهایی مقدس و روزهایی بزرگ میداند
که شاهان و بزرگان دینی آنها را برای شادمانی مردم برقرار
کردهاند. جشنهای ایران باستان، مانند بسیاری از جشنهای
اقوام دیگر با گاهشماری مرتبطاند. این جشنها بر پایۀ سال
۳۶۰روزه برگزار میشدند. سال ایرانی
۱۲ ماه، و هر ماه ۳۰ روز داشت که در پایان سال،
۵ روز با عنوان خمسۀ مسترقه (ه م) یا پنجۀ دزدیده به آن افزوده میشد.
نام ۳۰ روز ماه برگرفته از نام ایزدان بود؛ این نامها به
ترتیب عبارت بودند از: هرمزد، بهمن، اردیبهشت، شهریور،
اسفندارمذ، خرداد، امرداد، دیبهآذر، آذر، آبان، خور، ماه، تیر، گوش،
دیبهمهر، مهر، سروش، رشن، فروردین، بهرام، رام، باد، دیبهدین،
دین، ارد، اشتاد، آسمان، زامیاد، ماراسفند و انیران (بیرونی،
۶۸- ۶۹). درعینحال، نام ۱۲ ماه سال نیز
در میان این نامها وجود دارد. هرگاه نام روز با نام ماه یکی
میشد، آن روز جشن گرفته میشد؛ مثلاً در ماه اسفند، روز پنجم را که
به نام اسفندارمذ است، جشن میگرفتند. بهاینترتیب،
۱۲ جشن ماهانه وجود داشت. افزون بر اینها، جشنهای بزرگتری
مانند نوروز، سده و ۶ گاهنبار و جشنهای کوچکتر دیگری نیز
برگزار میشد (همو، ۳۲۳-۳۵۷؛ نیز
نک : گردیزی، ۲۳۸-۲۴۷).
امروزه، زردشتیان از میان
جشنهای باستانی ایران، این ۲۳ جشن را برگزار
میکنند: نوروز، نوروز بزرگ، ۶ گاهنبار، ۱۲ جشن ماهانه،
سده، چله، و چهارشنبهسوری (مزداپور، ۱۱۳)؛ که برخی
از آنها هم در سراسر ایران جشن گرفته میشوند. یکی از علل
فراموشی برخی از جشنهای کهن، تغییر دین اکثریت
مردم ایران بوده است. گسترش اسلام در ایران سبب شد که برخی از این
جشنها نادیده گرفته شوند و در برخی دیگر نیز تغییراتی
ایجاد شود. اسلام درعینحال، بسیاری از عناصر پیشین
را در خود نگه داشت؛ اما جشنها و رفتارهای دینی مردم با اعمالی
همراه میشدند که گاهی از حدود شریعت اسلامی خارج میشد
(برکی، ۱۲۷) و یا با آن در تعارض قرار میگرفت
(پاتای، ۱۱۵).
این موضوع ریشه در یکی
از ویژگیهای جشنهای باستانی ایران دارد و
البته در برخی جشنهای دیگر نیز دیده میشود.
براساس این ویژگی، به هنگام برگزاری این جشنها،
رفتارهایی مغایر عرف جامعه از برگزارکنندگان بروز میکند
که در ایام دیگر دیده نمیشود. مثلاً به نوشتۀ کتسیاس،
پادشاهان هخامنشی که هرگز نمیبایست مست میشدند، در
روزهای جشن مهرگان در خوردن می با میخوارگان همراهی میکردند.
حتى نقل شده است که پادشاهان در این جشن میرقصیدند (نک :
بهار، ۴۹۹). طبری نیز به برخی از اینگونه
رفتارها ضمن برگزاری نوروز سال ۲۸۴ ق /
۸۹۷ م، در بغداد اشاره کرده و نوشته است: مردم بغداد آنقدر در
آبپاشی افراط کردند که حتى در جایگاه پل، بر متصدیان نگهبانی
آنجا آب پاشیدند (۱۵ / ۶۶۷۳).
پیترو دلا والۀ ایتالیایی
نیز ضمن گزارش جشن آبپاشان مردم اصفهان در تابستان
۱۰۲۸ ق / ۱۶۱۹ م، به چنین
رفتارهایی اشاره کرده است: در این روز همۀ مردم از هر
طبقه و حتى شخص شاه نیز بیهیچ ملاحظه، لباسی کوتاه میپوشند
و برای آنکه عمامههایشان به آبوگل آلوده نشود، شبکلاهی به سر
میگذارند، در کنار رودخانه جمع میشوند و با اشارۀ شاه
با ظرفهایی که در دست دارند، ضمن رقص و شوخی و خنده به سر و روی
هم آب میپاشند (۱ / ۹۰۳). گاهی اوقات، شدت اینگونه
رفتارها نظم عمومی و قوانین حاکم را هدف میگیرد، بهگونهایکه
سبب به هم خوردن نظم و زیر پا گذاشتن قوانین میشود. مصداق بارز
چنین رفتارهایی، نمایش میر نوروزی (ه م) است
که طی آن، برگزارکنندگان، شخصی از طبقۀ پایین
جامعه را برای چند روز بهعنوان حاکم یا امیر انتخاب میکنند؛
وی نیز در ایام حکومت خود، فرمانهایی عجیب و
غریب صادر و اجرا میکند که مغایر عرف جامعهاند (نک : کریمی،
۴۹-۵۰). اینک به شرح مختصر برخی جشنهای
باستانی میپردازیم:
نوروز و جشن مهرگان
نوروز در اعتدال بهاری، و مهرگان
روز مهر (شانزدهم) از مهرماه، هنگامی که آفتاب در برج میزان، که ابتدای
فصل خزان است، برگزار میشود (مرورودی، ۱۷؛ بیرونی،
۳۳۷؛ برهان، ذیل مهرگان). در اوستا از نوروز و مهرگان سخنی
نرفته، و به جشن سده نیز در اوستا و در متون میانه اشارهای
نشده است. این مطلب را دلیلی بر بومی ایران بودن و
درنتیجه آریایینبودن این جشنها دانستهاند. آگاهیهای
ما دربارۀ جشنهای کهن ایرانی نه از متون باستانی، که از
متون فارسی و عربی است (بهار، ۴۹۵؛ ERE, V / ۸۷۲).
نوروز و مهرگان دو قطب سال را تشکیل
میدادند و آن دو را تعیینکنندۀ زمان میدانستند،
همانگونه که ماه و آفتاب فلک را تعیین میکنند. این دو
قطب، پیوند دینی نیز داشتهاند. نوروز را روز سالگرد آفرینش
و نیز روزی دانستهاند که در آن تجدید حیات صورت میگیرد
(موله، ۷۸؛ بیرونی، ۳۲۵). گروهی
از پیشینیان به آفرینش جهان در روز مهرگان باور داشتند
(قریب، ۱۹۵). دو جشن نوروز و مهرگان ارزش سیاسی
نیز داشتند و نشانگر دو مرحلۀ اساطیری استقرار پادشاهی ایرانی و دو شیوۀ
فرمانرواییاند. در نوروز، جمشید به آسمان صعود کرد و عنوان شاهی
را به همراه آورد. ضحاک این شاهی را غصب کرد؛ اما سرانجام فریدون
در روز مهر از ماه مهر بر او پیروز شد (موله، همانجا). بیرونی
به نقل از ایرانشهری آورده است که خداوند از روشنی و تاریکیِ
میان نوروز و مهرگان پیمان گرفت. برخی از مردم مهرگان را بر
نوروز برتری میدادند، همانگونه که پاییز را بر بهار
رجحان مینهادند (ص ۳۳۸- ۳۳۹).
جاحظ نوروز را
۵۰۰‘۲ سال کهنتر از مهرگان دانسته است. رسم شاهان بر آن
بوده است که در روز مهرگان و نوروز جشن بگیرند و ارمغان جهانیان را
بپذیرند؛ زیرا بر این باور بودند که با این دو جشن، فصلی
به پایان میرسد و فصلی دیگر آغاز میشود. مهرگان
را آغاز سرما، و نوروز را پیشدرآمد گرما میدانستند (نک : تاج،
۱۸۴). هر دو جشن مهرگان و نوروز در آغاز، جشنهای سال نو
بودهاند، که در میانرودان نیز وضعیت مشابه آن را میتوان
یافت (ERE, V / 873).
نوروز به سبب اهمیتی که
داشت، مجموعهای از آیینها و مراسم در استقبال از آن اجرا میشد.
در روزهای پایانی سال و در پنجۀ دزدیده یـا
خمسۀ مسترقـه (ه م)، یا اندرگاه ــ که جزو هیچیک از ماههای
سال به شمار نمیرفت ــ مراسم پنجه برگزار میشد. اجرای مراسم
پنجه تا ۱۳۰۴ ش / ۱۹۲۵ م که گاهشماری
رسمی ایران تغییر کرد و براساس آن ۶ ماه آغاز سال
۳۱روزه شد، برقرار بود (روحالامینی، ۴۴).
بقایایی از مراسم پنجه همچنان در برخی از مناطق، با
تفاوتهایی در زمان برگزاری و با عناوینی مانند پنجۀ پیتُک
یا پَنجَکِ واز یا پِتَک اجرا میشود (نک : اکبریان،
۴۰-۴۲؛ دانای علمی،
۴۹-۵۱؛ پورکریم، ۶۸-۷۲).
مراسم میر نوروزی (ه م) نیز در این ۵ روز اجرا میشد.
امروزه نیز مراسم پیشواز از نوروز با تنوع فراوان اجرا میشود.
در شب آخرین چهارشنبۀ سال، مراسم چهارشنبهسوری (ه م) برگزار میشود. همچنین
از چند روز پیش از نوروز، گروههای نوروزخوان، حاجیفیروز،
تکمچی (ه مم) و جز اینها ضمن اجرای مراسمی شادیبخش،
مژدۀ آمدن نوروز را میدهند. نوروزخوانها در مازندران، شاهرود، دماوند،
طالقان و گیلان نوروزخوانی میکنند و مژدگانی میگیرند.
در گیلان، مراسم عروسگُلی (ه م) اجرا میشود. در گذشتهای
نهچندان دور، گروههایی با نام آتشافروز (ه م)، پیش از نوروز،
برنامههای شادیبخش اجرا میکردند. آنها بازیگران و
نوازندگانی بودند که جامۀ سرخی میپوشیدند و صورت و گردن خود را سیاه میکردند،
و کلاهی نوکتیز (کلاهبوقی یا کلاهشیپوری)
بر سر میگذاشتند، مشعلی به دست میگرفتند و به همراه دو
نوازنده، با ساز و رقص و شعر، مردم را شاد میکردند. امروزه، حاجیفیروزها
جای آتشافروزها را گرفتهاند (برای آگاهی بیشتر، نک : ه
د، نوروز).
گاهنبارها
گاهنبارها جشنهای فصلی، و یادآور
رخداد جهانیِ ۶ مرحله از آفرینشاند. برگزاری ۶ جشن
گاهنبار و نوروز از الزامات دینی زردشتیان است. شاید
گاهنبارها در اصل جشنهای سال شبانی و پیشازردشتی بودند که
زردشت آنها را ــ همچون نوروز که با آفرینش هفتگانه پیوند دارد ــ به
دین خود اختصاص داد (بویس، ۲۰۸). آخرین
گاهنبار به آفرینش انسان مربوط است (موله، همانجا). در صد در نثر آمده است
که خداوند این جهان را در یک سال، و در ۶ گاه ساخت (ص
۱۲۱). مقدسی از باور ایرانیان دربارۀ آفرینش
مینویسد که خداوند آفرینش را در ۳۶۵ روز
انجام داد و بدینگونه، گاهنبارها نهاده شدند: نخست، آفرینش آسمان در
۴۵ روز، و در گاهنبار دیماه؛ دوم، آفرینش آب در
۶۰ روز، و در گاهنبار اردیبهشت؛ سوم، آفرینش گیاه
در ۳۰ روز، و در گاهنبار آبانماه (۴-۶ /
۲۷۹). وی در موضعی دیگر مینویسد:
پس از آفرینش آسمان و آب، خداوند زمین را در ۶۵ روز، سپس
گیاه را در ۳۰ روز، و انسان را در ۷۰ روز آفرید
(۴-۶ / ۳۲۱).
متن صد در نثر گاهنبار را به ترتیب
برای آفرینش آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و مردم عنوان
کرده است (ص ۱۲۲-۱۲۳). در طول گاهنبار، مراسم
یسناخوانی برگزار میشود (موله، ۷۸). بر زردشتیان
واجب است که با رسیدن به این گاهها، گاهنبار میَزد کنند، درویشان
را طعام دهند، و خداوند را ستایش کنند و آفرین گویند. در صد در
نثر برای گاهنبارکردن در این ۶ گاه، ثواب فراوانی با جزئیات
آنها یاد شده، و تأکید گردیده است چنانکه کسی این
۶ گاهنبار را برگزار نکند، سزاوار است از میان همکیشان خود طرد
شود (ص ۱۲۳). گاهنبارها که نام آنها با فصول سال پیوند
دارد (بویس، ۲۰۷، نیز 32-33)، عبارتاند از:
مَدیوزَرم
اوستایی: maiδyōi.zarəmaya- ،
به معنای میانۀ بهار است که آن را ۴۰ روز پس از آغاز بهار و در دهمین
روز از ماه اردیبهشت جشن میگرفتند. این جشن به ۵ روز
درنگِ اهورهمزدا، پس از آفرینش آسمان مربوط است که از خورروز تا دیبهمهر
روز است. در تقویم امروزی، این جشن از ۱۰ تا
۱۴ اردیبهشت برگزار میشود (صد در ... ،
۱۲۲؛ بهار، ۵۰؛ بارتولمه، 1118).
مَدیوشَم
اوستایی:maiδyōi.šam-
، به معنای میانۀ تابستان، که ۶۰ روز پس از گاهنبار اول، از خورروز تا دیبهمهرروز
از ماه تیر بوده است، و در تقویم امروزی از ۸ تا
۱۲ تیر برگزار میشود و آن را با انقلاب صیفی
یکی میدانند. این جشن را با ۵ روز درنگِ اهورهمزدا
پس از آفرینش آب، مرتبط دانستهاند (بویس، ۲۰۷؛ نیز
نک : بهرامی، ۴۹؛ صد در، بهار، بارتولمه، همانجاها).
پَدیشهه
اوستایی: paitiš.hahya-، یعنی به بار آمدن کشت یا گردآوری غله،
که ۷۵ روز پس از گاهنبار دوم، از اشتادروز تا انیرانروز بوده
است؛ امروزه از ۲۱ تا ۲۵ شهریور برگزار میشود.
این جشن به ۵ روز درنگ اهورهمزدا، پس از آفرینش زمین
بازمیگردد (بهار، نیز صد در، همانجاها؛ بارتولمه، 838). بیرونی
روز اشتاد (بیست و ششم) از ماه اردیبهشت را اول گاهنبار سوم، فیشههیمگاه،
و به مدت ۳ روز آورده و آن را عید اشتادروز خوانده است (ص
۳۳۴).
اَیاسریم
اوستایی: ayāθrima-، یعنی بازگشت به
خانه، که منظور از آن به خانه برگشتن گله از چرا و آغاز پاییز است. این
جشن ۳۰ روز پس از گاهنبار سوم، از اشتادروز تا انیرانروز از
ماه مهر بوده است؛ امروزه از ۲۰ تا ۲۴ مهر برگزار میشود
که آن را نشانی از پایان تابستان به شمار آوردهاند. این
گاهنبار مربوط به آفرینش گیاهان است که اهورهمزدا پس از آن، ۵
روز درنگ کرد (بهار، ۵۱؛ صد در، همانجا؛ بارتولمه، 160).
مَدیاریم
اوستایی: maiδyāirya-،
به معنای میانۀ سال، که همان میانۀ زمستان است و ۸۰ روز پس از گاهنبار چهارم، از روز مهر تا روز
بهرام از ماه دی بوده است؛ امروزه از ۱۰ تا ۱۴ دی
برگزار میشود و آن را با انقلاب شتوی یکی دانستهاند. این
جشن را عید زمستانی نیز خواندهاند و به تقویمی
بازمیگردد که طبق آن آغاز سال، اول تابستان بوده است. این گاهنبار
مربوط به آفرینش گاو (جاندار نخستین) است (بویس،
۲۰۸؛ بهار، همانجا؛ صد در، ۱۲۳؛ بارتولمه،
1117).
هَمَسپَهمَدیم
اوستایی: hamaspaθmaēdaya-،
به معنای حرکت همۀ سپاه و مرتبط با فرودآمدن گروهیِ فروهرِ درگذشتگان به زمین
است. ۷۵ روز پس از گاهنبار پنجم، از روز اهنودگاه تا روز وهشتویشت
بوده است و امروزه از ۲۵ تا ۲۹ اسفند برگزار میشود
و جشن فرهوشیهای درگذشتگان است. این جشن مربوط به آفرینش
انسان است که اهورهمزدا خود نگهبانی آنان را برعهده دارد (بهار، نیز
صد در، همانجاها؛ بویس، 33-34؛ بارتولمه، 1775). در این گاهنبار که
جشن پایان آفرینش است، زنان نان و کلوچههایی به شکل
انسان، جانوران کوچک، ستاره و دیگر اشکال میپختند؛ مردان و کودکان پیکرههایی
از گل رس درست میکردند، رنگ سفید میزدند و بر بام خانهها مینهادند
تا فرهوشیها که یاور اهورهمزدا هستند، آنها را ببینند. این
باور وجود داشت که در این گاهنبار، همۀ فرهوشیها
به زمین و به خانههای خود بازمیگردند. در این زمان، اهریمن
گیج و گول میشود. روانهای گناهکاران از دوزخ رها میشوند
و آنان نیز به خانههای خود میآیند؛ اما آنها مانند
روانهای پارسایان شادمان نیستند و در بیم بازگشت به دوزخ
به سر میبرند. در این روزها، مردم خوراک و آب برای مردگان میگذارند
و بر این باورند که روانهای درگذشتگان نیروی خوراکیها
را جذب میکنند و مزۀ آنها را میچشند؛ و خانههای خود را با سوزاندن عود خوشبو میکنند
تا روانها از آن لذت ببرند. با به پایان رسیدن سال کهنه، روانها خانهها
را ترک میکنند و به جهان دیگر بازمیگردند (بویس،
۲۱۱-۲۱۲).
چنانکه پیش از این گفته
شد، ۱۲ جشن ماهانه نیز برپا میشده است. نام این
جشنها در زبان فارسی میانه، از نام ماه و پسوند -agān ساخته
شده است ( ایرانیکا، III / 499). به سبب اهمیت جشن
ماهانۀ مهرگان و ارتباط آن با نوروز، پیشتر وصف آن گذشت.
دیگر جشنهای ماهانه بدین
شرح است:
فروردیگان
فروردگان، فروردیگان یا
پوردگان به دو جشن اطلاق شده است: یکی روز فروردین (نوزدهم) از
ماه فروردین که جشنی به مناسبت یکیشدن نام روز و نام ماه
بوده است، و دیگر جشنی که در ۵ روز پایان سال (یا
۱۰ روز با احتساب پنجۀ دزدیده)، به یاد فروهر درگذشتگان برگزار میشده است (
لغتنامه، ذیل فروردگان).
مقدسی آورده است که زردشتیان
فروردیگان را بزرگ میدارند و بر این باورند که در فروردیگان،
روانهای مردگان به خانههای خود بازمیگردند. پس به پاکیزهکردن
خانهها، گستردن فرشها و درستکردن غذاها میپردازند، تا روانها از بو و
روشنایی آنها بهره ببرند (۴-۶ / ۵۷۴).
در واقع، این جشن با گاهنبار ششم همزمان میشود. در رسالۀ روز
هرمزد ماه فروردین آمده است که در روز فروردیگان، همۀ دیوان
و دروجان بیهوش میشوند و از روز اشتاد تا روز وهیشتوایشتگاه،
آشموغان از این جهان آگاهی ندارند. در این روز، روانهای
بهشتیان همه به این جهان میآیند و به خانۀ خویش
میروند تا رامش کنند. از وَچَر (فتوای) دادار اهورهمزدا، ایزد
وَنَند روان دوزخیان را نیز به این جهان میفرستد و آنها
نیز به خانههای خود میروند و رامش میکنند (ص
۲۱). در صد در نثر، فروردیگان ۱۰ روز ذکر شده است
(ص ۱۲۵).
امروزه نیز زردشتیان در جشن
فروردیگان که به جشن فرودگ مشهور است، به مزار درگذشتگان میروند، برای
شادی روان آنان نماز میخوانند، خیرات میکنند و صدقه میدهند.
گاهی از موبدان میخواهند تا در این روز، بر سر مزار درگذشتگان
و به نام آنان آفرینگان بخوانند؛ همزمان، موادی خوشبو روی آتش
دود میکنند، شمع میافروزند و گل و سبزه مینهند. میوهجات
را تکهتکه میکنند و لُرک ــ مخلوطی از ۷ میوۀ خشک
ــ و سورُگ ــ نان کوچک گرد پختهشده در روغن کنجد ــ را آماده میکنند و با
به پایان رسیدن آفرینگانخوانی، آنها را میان
حاضران پخش میکنند (آذرگشسب، ۲۲۸). افزون بر زردشتیان،
دیگر مردم ایران نیز مراسم مشابهی با عنوان عید
مردگان (ه م) در پنجشنبۀ آخر سال، یا یک روز مانده به نوروز برگزار میکنند. در
این روز، مردم به مزار درگذشتگان خود میروند و به یاد آنها،
غذاهایی تهیه و خیرات میکنند (نک : ه د، شب
برات؛ بیسشش نورزماه). برخی بر این باورند که آمدن آتشافروزان
در روزهای پایان سال نیز برای روشنکردن راه گذر فروهرهای
مردگان در رسیدن به خانههایشان است (نک : ه د، آتشافروز؛ نیز
نک : ایرانیکا، X / 199).
اردیبهشتگان
روز اردیبهشت (سوم) از ماه اردیبهشت
را اردیبهشتگان نامیدهاند. اردیبهشت بهمعنای «بهترین
راستی» است. ایزد اردیبهشت نمایندۀ قانون و نظم
خداوند در این جهان است (بارتولمه، 229؛ هینلز،
۷۲-۷۳). اردیبهشتگان را منتهای نیکی،
و اردیبهشت را ایزد آتش و نور دانستهاند. این امشاسپند بیماریها
را با ادویه و اغذیه از میان میبرد و راستی را از
دروغ نمایان میکند (بیرونی، ۳۳۳).
امروزه نیز زردشتیان این روز را مقدس میدانند و در
آتشکدهها با خواندن اردیبهشتیشت و دیگر نمازها اهورهمزدا را
میستایند (آذرگشسب، ۲۲۹).
خردادگان
روز خرداد (ششم) از ماه خرداد، خردادگان
است که آن را ثبات خلق نامیدهاند (بیرونی،
۳۳۴). امشاسپند خرداد (اوستایی: haurvatāt-)
نگاهبان آبها و نشانۀ کمال است (بارتولمه، 1791؛ هینلز، ۷۵). خرداد، فرشتهای
است که تربیت مردم، درختان، نبات و پاککردن آبها از پلیدیها را
بر عهده دارد (بیرونی، همانجا). در این جشن، برای ایزد
خرداد نیایشها در کنار رودها و آبها انجام میگرفته است (بویس،
۲۰۴).
تیرگان
یا آبریزان، آبریزگان،
آبپاشان، جشنی که در روز تیر از ماه تیر برگزار میشود و
در آن مردم به یکدیگر آب میپاشند ( لغتنامه، ذیل آبریزگان).
قزوینی (ص ۷۸) آن را جشن نیلوفر، و گردیزی
(ص ۲۴۳) جشن سرشویی مینامند. براساس گزارشهای
موجود، جشن تیرگان تا دورۀ صفوی با شکوه فراوان در ایران برگزار میشده است، بهگونهایکه
آن را با حضور شاه برگزار میکردند (نک : واله، ۱ /
۹۰۳). امروزه نیز در بسیاری از مناطق
مازندران و طالقان این جشن را در شب ۱۳ تیرماه طبری،
که برابر ۱۳ آبان است، با عنوان تیرماه سینزهشو برگزار میکنند
(برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، تیرماه سیزده).
امردادگان
روز امرداد (هفتم) از ماه امرداد، جشن
امردادگان است. ایزد امشاسپند امرداد نشانۀ جاودانگی
است (هینلز، همانجا). او گیتی را حفظ میکند و آورندۀ غذاها
و داروهای نباتی برای از بین بردن بیماریها
ست (بیرونی، ۳۳۶). امرداد در اوستا amərətāt-، بهمعنای
بیمرگی است (بارتولمه، 143)؛ اما امروزه با از میان رفتن پیشوند
نفی a-، واژۀ مرداد و مردادگان رواج دارد، که معنایی وارونه دارد و مرگ را
میرساند.
شهریورگان
این جشن در روز شهریور
(چهارم) از ماه شهریور برگزار میشود و آن را دوستی و آرزو معنا
کردهاند (بیرونی، همانجا). شهریور در اوستا xšaθra.vairya-،
به معنای شهریاری مطلوب است. امشاسپند شهریور موکل بر
فلزات است (بارتولمه، 545؛ هینلز، ۷۰)، که قوام صنعت، دنیا
و مردم بدان است (بیرونی، همانجا). از چگونگی برگزاری این
جشن اطلاعی در دست نیست و فراموش شده است (آذرگشسب،
۲۳۲).
مهرگان
روز مهر (شانزدهم) از ماه مهر جشن
مهرگان (ه م) است.
آبانگان
روز آبان (دهم) از ماه آبان، جشن
آبانگان است. مبدأ این جشن را روز آغاز پادشاهی زو، پسر تهماسب آوردهاند،
که فرمان به کندن رودها و نگهداری از آنها داد (دانا، ۱ /
۳۷). در این روز به مردم ۷ کشور خبر رسید که فریدون
ضحاک را اسیر کرده و به شاهی رسیده است و مردم دوباره مالک خانههای
خود شدند (بیرونی، ۳۴۰). براساس گزارشی دیگر،
همزمان با پادشاهی افراسیاب بر سرزمین ایران،
۱۲ سال قحطی شد تا آنکه زو ــ پسر تهماسب ــ با وی جنگید
و او را از ایران بیرون کرد. بدینترتیب در این
روزِ رهایی ــ که آبانروز از ماه آبان بود ــ جشنی همچون جشن
مهرگان برپا داشتند (طعمی، ۵۲۰-۵۲۱).
آذرگان
یا آذرجشن، جشنی که در روز
آذر (نهم) از ماه آذر برگزار میشده است. بیرونی به شرح آن
پرداخته، این جشن را عید آتش و به نام فرشتۀ موکل بر همۀ آتشها
خوانده است. در این روز، آتش افروخته میشد و به دستور زردشت، مردم باید
آتشکدهها را زیارت میکردند و برای آتش قربانی میبردند
(ص ۳۴۴). امروزه نیز زردشتیان در این روز، به
آدُریانها میروند و اهورهمزدا را میستایند (آذرگشسب،
۲۳۷).
دیگان
روز اورمزد (نخست) از ماه دی که
به نام خداوند نامیده شده است. این روز، جشنی بوده است که در
آن، شاه از تخت شاهی به زیر میآمد، جامۀ سپید میپوشید،
در بیابان، روی فرشهای سپید مینشست و هر کسی
ــ گدا یا دارا ــ بیمانع نزد او میرفت و با او سخن میگفت.
شاه در این روز، با دهقانان و برزیگران بر سر یک سفره غذا میخورد
و خود را با آنان برابر میدانست. این روز را نودروز نیز نامیدهاند،
زیرا میان آن و نوروز، ۹۰ روز فاصله است. روزهای دیبهآذر
(هشتم)، دیبهمهر (پانزدهم) و دیبهدین (بیست و سوم) از
این ماه که همنام با نام ماه است، نیز جشن بوده است. در روز پانزدهم یعنی
دیبهمهر، که آن را دیبگان گفتهاند، از خمیر یا گل، پیکرهای
به شکل انسان میساختند و در راهرو خانهها مینهادند؛ اما این
رسم در زمان بیرونی به سبب تلقی بتپرستی از آن، دیگر
رواج نداشته است (ص ۳۴۴-۳۴۵).
بهمنگان
یا بهمنجنه، روز بهمن (دوم) از
ماه بهمن را جشن بهمنجنه گویند. بهمن (اوستایی: vohu.manah-)،
به معنای اندیشۀ نیک است. امشاسپند بهمن نگهبان جانوران سودمند است (بارتولمه،
1395؛ هینلز، ۷۱-۷۲؛ بیرونی،
۳۵۰). در دوران اسلامی، تا مدتها این جشن در دوم
بهمن برگزار میشد و به بهمنجنه معروف بود (محمدی، ۴ /
۳۷۰). در این روز، زردشتیان از کشتن جانور و خوردن
گوشت آن پرهیز میکنند و برخی از متعصبان این پرهیز
را در همۀ روزهای ماه بهمن رعایت میکنند (آذرگشسب،
۲۳۹-۲۴۰؛ نیز نک : ه د، بهمنگان). در
فرهنگ آنندراج (ذیل بهمنجنه)، این جشن به اشتباه با جشن سده یکی
دانسته شده است. در لغت فرس، به برگزاری این جشن و پختن طعام و
افشاندن بهمن سرخ و بهمن زرد بر کاسهها اشاره شده است (ص ۱۵۸).
به گزارش بیرونی (همانجا)، و گردیزی (ص
۲۴۶)، در خراسان گوشت، انواع حبوبات، سبزیجات و میوهها
را در دیگی به نام «دیگ بهمنجنه» میریختند و میپختند.
در این جشن، پوشیدن جامۀ نو مرسوم بوده است.
تا مدتی پیش، در میان
زردشتیان کرمان رسم بود که در این روز «بلغور» بپزند. برای پختن
آن، ابتدا انواع حبوبات را در دیگی میپختند، سپس سبزیها
و میوههای خشک، نمک، فلفل، دارچین و زیره را به آن میافزودند،
روی اجاق میگذاشتند و آن را هم میزدند. آنها بر این
باور بودند که به هم زدن بلغور بهمنجنه ثواب دارد؛ ازاینرو، هرکس که در
خانه بود، سعی میکرد در این کار شرکت کند. پس از آماده شدن
بلغور، از آن به همسایگان و هممحلهایها میدادند (انجوی،
۱ / ۵۲-۵۳).
اسفندگان
یا سپندارمذگان، جشن اسفند، روز
اسفند (پنجم) از ماه اسفند است که آن را عقل و حلم معنا میکردند. ایزدبانو
سپندارمذ، موکل بر زمین و زنان درستکار و خیرخواه، نیز نماد
بردباری و پارسایی، و از زمرۀ امشاسپندان
است. در متن پهلوی بندهش (ص ۸۸)، از تعلق هر گیاه به ایزد
یا امشاسپندی سخن رفته، و بیدمشک را از آن سپندارمذ دانسته است.
این گل پیشرو گلهای بهاری به هنگام جشن سپندارمذ است. این
روز، روز جشن زنان بود و در آن، مردان به زنان بخشش میکردند. این رسم
در زمان بیرونی در اصفهان، ری و دیگر شهرهای پهله
برگزار میشده است و در فارسی، به آن مردگیران میگفتهاند.
وی آورده است که در این روز، افسون مینوشتند؛ مویز را با
دانۀ انار میکوبیدند و تریاقی به دست میآوردند
که مانع از گزند کژدمها میشده است. این افسون را از آغاز سپیدهدم
تا برآمدن آفتاب، بر کاغذهای چهارگوش مینوشتند. متن افسون این
بوده است: بسم اللّٰه الرحمٰن الرحیم اسفندارمذ ماه و اسفندارمذ
روز ببستم دم و رفت زیر و زبر از همه جز ستوران به نام یزدان و به نام
جم و فریدون بسم اللّٰه به آدم و حسبی اللّٰه وحده و کفى.
در این روز، ۳ تا از کاغذها را بر ۳ دیوار خانه میچسباندند
و دیوار برابر صدر خانه را خالی میگذاشتند تا راهی برای
گریز جانوران موذی باقی بماند. در نزد پارسیان هند، این
جشن که آن را جشن برزیگران نیز میخوانند، با این افسون
برگزار میشود (ص ۳۵۵-۳۵۶؛ پورداود،
۱۶۵- ۱۶۸). این جشن سالها ست که در میان
زردشتیان ایران برپا نمیشود (آذرگشسب، ۲۴۰)؛
اما در کاشان و توابع آن و نیز محلات، جشنی کاملاً شبیه آنچه
ابوریحان نقل کرده است، برگزار میشود. این جشن در اول اسفند
براساس تقویم رسمی، و در ۲۵ بهمن، براساس تقویم محلی
برگزار میشود. در این جشن که به آن اسپندی یا اسفندی
میگویند، به نوعروسان هدیه میدهند و افسونی ــ شبیه
به افسونی که ابوریحان نقل میکند ــ برای بستن گزندگان میخوانند
(نک : انجوی، ۱ / ۹۲-۹۴؛ نیز نک : ه
د، اسفندی).
افزون بر جشنهای یادشده،
جشنهای دیگری نیز در ایران برگزار میشده است
که به چند مورد از آنها اشاره میشود:
جشنهای زمستانی
در جایجای سرزمین ایران،
جشنهای گوناگونی در زمستان برگزار میشود. این جشنها با
جشنهای باستانی در پیوندند. در یک تقسیمبندی،
زمستان را به چلۀ بزرگ، از اول دی تا ۱۰ بهمن، و چلۀ کوچک،
از ۱۰ بهمن تا اول اسفند بخش میکنند. همچنین ماه اسفند
را تقسیم و نامگذاری میکنند؛ مثلاً در دماوند، ۷ روز
نخست اسفند را خالهپیرزن، چلهپیرزن، سرماپیرزن یا
بردالعجوز مینامند. ۷ روز دوم باد عاد، ۷ روز سوم افتوبه هود،
و ۷ روز چهارم غازرو نام دارد که در روایتها متفاوت است و آداب و
افسانههایی نیز برای آنها وجود دارد (انجوی،
۱ / ۱؛ نیز نک : ه د، گاهشماری).
جشن سده (ه م)
در نوروزنامه آمده است: روزی که
فریدون ضحاک را گرفت، جشن سده را بنا نهاد و مردم آن را جشن گرفتند (ص
۲۶). جشن سده را همچنین جشن کشف آتش توسط هوشنگ شاه پیشدادی
دانستهاند (فردوسی، ۱ / ۳۰؛ بویس،
۲۱۶-۲۱۷). امروزه جشن سده در برخی از
مناطق ایران همچنان برگزار میشود. در کرمان، به آن سدهسوزی میگویند
(روحالامینی، ۱۳۲). عشایر چوداری
سمنان و خراسان (شاهحسینی، چوداریها ... ،
۸۶-۸۷)، و عشایر کورکی سیرجان و بردسیر
نیز با آتشافروزی و رقص و شادی این جشن را برگزار میکنند
(فرهادی، ۱۴۲-۱۵۱).
شب یلدا
یا شب چله (ه م): یلدا از
زبان سریانی به فارسی راه یافته و به معنای میلاد
است. این شب را شب پیروزی روشنایی بر تاریکی
دانستهاند، زیرا از روزهای بعد، طول روز از طول شب بیشتر میشود
(روحالامینی، ۹۰-۹۱). بیرونی آن
را خرمروز مینامد (ص ۳۴۴). این روز برای مهرپرستان
مقدس بود و آن را جشن میگرفتند (روحالامینی، ۹۰).
امروزه در این جشن، آدابی چون گرد هم آمدن، گرفتن فال حافظ، و خوردن
آجیل و میوههای سرخ چون انار و هندوانه برقرار است (همو،
۹۲).
جشنهای دیگری نیز
در زمستان برگزار میشوند. شب شانزدهم (= روز مهر) از ماه دی را درامزینان
و کاکثل نامیدهاند. سبب این جشن را آن آوردهاند که در این
روز، ایران از ترکستان جدا شد و گاوهای بهیغمارفته را از تورانیان
باز پس گرفتند. نیز آمده است که در این روز، فریدون بر ضحاک چیره
شد و گاوهای اثفیان را از دست ضحاک رها کرد، پس مردم آن روز را عید
گرفتند. در این روز بود که فریدون را از شیر گرفتند؛ و نیز
در این روز، فریدون سوار بر گاو شد. در شبِ این روز، گاوی
از نور در آسمان ظاهر و ناپدید میشود؛ اگر کسی آن را ببیند،
دعایش برآورده خواهد شد (بیرونی،
۳۴۵-۳۴۷). در نطنز و آبادیهای آن
در شبهای ۱۷، ۱۸ و ۱۹ دی، جشن
آتشافروزی و جِلجلانی برگزار میکنند. در این شبها بر بلندیهای
آبادی، آتشی بزرگ افروخته میشود که آن را باشگون میدانند
(انجوی، ۱ / ۵۴). مردم کرد نیز در زمستان جشن بهار
کردی و پیرشالیار (ه مم) را برگزار میکنند.
جشن روز زایش زردشت
زردشتیان این جشن را در روز
۶ فروردین یا همان نوروز بزرگ برپا میکنند و سپاس خداوند
را بهجا میآورند و به ساز و آواز و پایکوبی میپردازند.
زردشتیان ایران این جشن را هَفدُرو مینامند
(آذرگشسب،۲۵۰).
سیر سور: نام روز گوش (چهاردهم)
از هر ماه شمسی است که پارسیان آن روز را جشن میگرفتند، گوشت و
سیر میخوردند و بر این باور بودند که خوردن آنها، انسان را از
جن ایمن میکند. در این روز، فرستادن فرزند به مکتب و آموختن پیشه
را نیک میدانستند (برهان، ذیل واژه). بیرونی آورده
است که: «در این روز ایرانیان سیر و شراب میخوردند
و سبزیها را با گوشتهایی که استعاذه از شیطان بر آن
خواندهاند، میپزند، و سبب این است که شیاطین پس از قتل
جمشید، چیره شدند و مردم برای دفع آزار آنان، چنین کردند»
(ص ۳۴۵).
جشن بِما
مانویان در آخرین (سیامین)
روز از آخرین ماهی که در آن روزهداری میکردند، به جشن
بما یا تخت میپرداختند. این جشن برای آنان مهمترین
واقعۀ سال به شمار میآمده است. در این جشن، مانویان در
اطراف تختِ خالیِ مانی ــ که تصویری از او بر آن قرار
داشت ــ گرد میآمدند، به گناهان خود اعتراف میکردند و سرودهایی
ویژه میخواندند. در مینیاتورهای بازمانده از آن
دوران، میتوان صحنههایی از این جشن را دید (میرفخرایی،
۳۹؛ دربارۀ جشنهای مانوی، نک : ایرانیکا، IX / 546-550).
جشن گل سرخ
این جشن در بهار و تازمانیکه
گل سرخ بوده، برگزار میشده است و زمان آن را ۳۰ روز آوردهاند.
در این روزها موسیقی، رقص و آواز برپا بوده است و مردم به سوی
یکدیگر گل سرخ پرتاب میکردند و به اماکن عمومی و قهوهخانهها
میرفتند (ماسه، ۱ / ۲۸۵-۲۸۶).
امروزه نیز در برخی از روستاهای دامغان و در همین موسم،
مراسمی با عنوان گلغلتان برگزار میشود که طی آن، نوزادان کمتر
از یک سال را در انبوهی از برگهای گل سرخ میغلتانند.
ب ـ جشنهای دورۀ اسلامی
با مسلمان شدن ایرانیان و
متعاقب آن گسترش تشیع، جشنهای دیگری مرتبط با دین و
مذهب تازه، در ایران رایج شد. این جشنها بر پایۀ گاهشماری
قمری برگزار میشود. ایرانیان مانند دیگر کشورهای
اسلامی، برای این جشنها واژۀ عید را
به کار میبرند و معمولاً آنها را در مساجد، تکایا، حسینیهها،
و مزار امامان و اولیا برگزار میکنند.
عید فطر
این عید پس از ماه رمضان و
در اول شوال برگزار میشود. مسلمانان با دیدن هلال ماه شوال، پایان
ماه رمضان ــ یا آنگونه که در ایران رایج است ماه روزه ــ را
اعلام میکنند. در گذشته دیدن هلال ماه شوال، در میان مردم آداب
و تشریفاتی داشت (نک : وکیلیان،
۱۵۹-۱۶۰) که امروزه با توجه به گسترش فناوریهای
جدید کمتر مراعات میشود. پوشیدن لباس نو، حمام رفتن، دیدوبازدید،
هدیه دادن و هدیه گرفتن، خواندن نماز ویژۀ عید، و
هدیه دادن به نوعروسان و تازهدامادان ازجمله آدابی است که مردم ایران
در این روز بهجا میآورند (همو،
۱۶۰-۱۷۰). در برخی مناطق، سفرۀ ویژۀ عید
تدارک میبینند و غذای خاص میپزند. رفتن بر سر مزار
درگذشتگان و نیز رفتن به خانۀ کسانی که در فاصلۀ میان دو عید عزیزی را از دست دادهاند، ازجمله
رسمهای دیگری است که در برخی مناطق رایج است (برای
آگاهی بیشتر، نک : ه د، فطر، عید).
عید قربان
این عید در روز
۱۰ ذیحجه برگزار میشود. مسلمانان این جشن را در
بزرگداشت رفتار حضرت ابراهیم (ع) در ارتباط با قربانیکردن در راه خدا
برگزار میکنند. در این روز، زائران خانۀ خدا در مکه و
نیز دیگر مسلمانان در هر جایی که هستند، گوسفند یا
حیوان دیگری را قربانی میکنند. در بسیاری
از نقاط ایران، هنگام قربانیکردن گوسفند، دستوپای آن را حنا میبندند،
تکهای نبات یا قند به دهان آن میگذارند و پس از قربانی،
چشم گوسفند را برای دفع چشمزخم نگه میدارند. برگزاری نماز عید،
دیدوبازدید و پوشیدن لباس نو از دیگر مراسم این عید
است. در برخی مناطق، درستکردن تاب و تاببازی و همچنین گستردن
سفره و تدارک سبزه رایج است (برای آگاهی بیشتر، نک : ه
د، قربان، عید).
عید میلاد پیامبر (ص)
سالروز تولد پیامبر اسلام (ص) نیز
جشن گرفته میشود. به سبب اختلاف روایت شیعیان و اهل سنت،
این عید در دو روز متفاوت برگزار میشود. اهل سنت
۱۲ و شیعیان ۱۷ ربیعالاول آن را
برگزار میکنند. برگزاری مجالس مولودیخوانی ــ که در برخی
مناطق با دف صورت میگیرد ــ از مهمترین مراسم این عید
است (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، پیامبر <ص>).
عید مبعث
این عید در ۲۷
رجب، به مناسبت بعثت رسول اکرم (ص) برگزار میشود. در برخی مناطق،
مانند جزایر خلیج فارس به آن لیلةالمعراج میگویند
و مردم در شب جشن، دستوپای خود را حنا میگذارند (مختارپور،
۴۷۲-۴۷۳). در کردستان به آن عید معراج
میگویند و مردم برای نهار، چلوخورش با لوبیای سفید
درست میکنند و معراجنامۀ منظوم کردی میخوانند (برای آگاهی بیشتر،
نک : ه د، پیامبر <ص>).
عید غدیر خم
از بزرگترین جشنهای شیعیان
ایران است که در ۱۸ ذیحجه و به مناسبت معرفی حضرت
علی (ع) به جانشینی پیامبر (ص) برگزار میشود. مردم
به این جشن، عید سیدها یا عید سادات نیز میگویند؛
ازهمینرو، رفتن به دیدار سادات و گرفتن عیدی از آنها را
خوشیمن میدانند. تهیۀ شربت و توزیع آن در میان
مردم از رسمهای رایج این جشن است (برای آگاهی بیشتر،
نک : ه د، غدیرخم).
عید نیمۀ شعبان
نیمۀ شعبان که
مصادف با سالروز تولد حضرت مهدی (ع) است، نیز از بزرگترین
جشنهای شیعیان ایران است. آذینبندی کوچهها
و محلهها، توزیع شیرینی و شربت، برگزاری مراسم
مولودیخوانی، آتشبازی، مراسم دفزنی، پختن آش ویژۀ امام
زمان در برخی مناطق، و مراسم مرادخواهی زنانه از دیگر مراسم رایج
این عید است. با توجه به اینکه شب ۱۵ شعبان در
فرهنگ مردم ایران مصادف با شب برات (ه م) است، پختن خوراکیهایی
خاص مانند آش یا حلوا و نیز سمنو و خیرات آنها در برخی
مناطق مرسوم است (نک : حاجیمحمدیاری، ۳۹ بب ).
زادروز دیگر امامان و نیز
زادروز حضرت فاطمه (ع) جشن گرفته میشود. افزون بر آنچه گفته شد، برگزاری
جشنهای دیگری نیز براساس گاهشماری قمری در میان
مردم ایران رایج است. در برخی از نقاط، شب ۲۷
رمضان، مصادف با شب قصاص ابنملجم را جشن میگیرند. در برخی
روستاهای خمین و اراک، با پارچههای کهنه آدمکی میسازند،
درون آن را پر از کاه میکنند و جمجمۀ الاغی را به جای سر
آدمک میگذارند. این هیکل مسخره را که کولهمرجان میگویند،
پشتورو بر الاغ سوار میکنند و با خواندن اشعاری هزلآمیز، به
در خانههای آبادی میروند، از آنها نفت و هیزم میگیرند
و آخر شب با هلهله و شادی و شعرخوانی آن را آتش میزنند (وکیلیان،
۱۱۷-۱۲۱). در بجنورد و برخی شهرهای
دیگر، زنان در این روز جشن میگیرند، دستوپای خود
را حنا میگذارند، لباسهای شاد میپوشند و برای افطار،
کلهپاچه درست میکنند. هنگام خوردن کلهپاچه نیز اشعاری هزلآمیز
دربارۀ ابنملجم میخوانند (همو،
۱۲۹-۱۳۱).
در بسیاری از نقاط ایران،
چهارشنبۀ آخر صفر را به مانند چهارشنبهسوری جشن میگیرند، آتش
روشن میکنند و با خواندن اشعاری از روی آن میپرند. در
شهرهای خوزستان، به نیت رفع نحوست ماه صفر آتش روشن میکنند؛ از
آن آتش، مشعلی تهیه میکنند و آن را در همۀ گوشهوکنار خانه
میگردانند تا نحوست صفر را بسوزانند. شعرهایی نیز که میخوانند
ناظر بر همین مفهوم است. مردم عرب خوزستان به این مراسم فرحةالزهرا
(خوشحالی حضرت زهرا) میگویند؛ زیرا باور دارند حضرت زهرا
(ع) با پایان ماه صفر، ضمن تعویض لباس سیاه خود ــ که در سوگ
امام حسین (ع) و فرزندانش پوشیده ــ با لباسی معمولی از
سوگ خارج میشود (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، چهارشنبهسوری؛
صفر).
ج ـ جشنهـای اقتصادی
منظور از جشنهـای اقتصادی
جشنهایی است که به طور مشخص در ارتباط با فعالیتهای
اقتصادی، مانند برداشت محصولات کشاورزی، آغاز کار صیادی و
جز اینها برگزار میشود. این جشنها متعلق به گروهی خاص از
مردمان است؛ ازاینرو، جشنهایی مانند مهرگان ــ اگرچه در آغاز
برای کشاورزان بوده است (نک : ه د، مهرگان) ــ بهسبب تغییر
کارکرد آن، در این گروه قرار نمیگیرد.
جشن خرمن
در بسیاری از نقاط ایران
پس از برداشت گندم، کشاورزان جشنی برگزار میکنند و در آن ضمن شادمانی،
به شکرگزاری میپردازند. مثلاً در فروتقۀ کاشمر،
هنرمندان محلی با ساز و دهل، مردم را به شرکت در مراسم دعوت میکردند.
دو نفر با خنجرهای چوبی، حرکات حماسی و رزمی انجام میدادند.
پس از آن، ۶ نفر با لباسهای محلی حرکاتی نمادین
اجرا میکردند که مبین مراحل مختلف کاشت، داشت و برداشت بود (کریمی
فروتقه، ۱۱۶؛ نیز نک : ه د، خرمن، جشن).
جشن انار
مردم بخش تارم قزوین در اواخر شهریور
یا اوایل مهر در روزی معین، به صورت گروهی به باغهای
انار میروند و با نواختن دایره یا سرنا و دهل، انارچینی
را شروع میکنند (سیمای ... ، ۴۲). مردم رودبار از
توابع قزوین، نیز جشنی شبیه به جشن یادشده هنگام
فندقچینی برگزار میکنند (همانجا).
اهالی ایل بیرانوند
لرستان در پایان تابستان یا اوایل پاییز، پس از پایان
برداشت محصول ضمن برگزاری جشن، نمایشهای عروسکی برگزار میکردند
(حنیف، شناخت ... ، ۱۱۱، ۱۲۲).
دامداران نیز هنگام رهاکردن قوچها در میان میشها جشنی
برگزار میکنند. کردان به این جشن بِهران ـ تی ـ بِهردان میگویند.
در این روز قوچها را با رنگهای سرخ، سبز، آبی، بنفش و زرد میآرایند
و به گردنشان زنگولههای خوشصدا میآویزند؛ جوانان نیز
در میدانگاه روستا، به رقص و شادمانی میپردازند (سلیمی،
۸۴). شبیه این جشن در الموت قزوین (عسکری،
۷۰-۷۱)، در برخی روستاهای شاهرود (شریعتزاده،
۴۵۱) و آرادانِ گرمسار (شاهحسینی، حسینآباد
... ، ۱۰۲-۱۰۳) نیز برگزار میشود.
جشنهای اقتصادی منحصر به
کشاورزان و دامداران نیست. صیادان جنوب نیز هنگام شروع فصل صید
ماهی، جشنی ویژه برپا میکنند (اسدیان، گوشهای
... ، ۱۵).
د ـ جشنهای خانوادگی
جشنهای خانوادگی شامل جشنهایی
مانند عروسی، تولد، ختنهسوران و جز اینها ست که در مردمشناسی
از آنها با عنوان آیینهای گذر یا آیینهای
تشرف یاد میشود. این جشنها معمولاً با حضور اعضای
خانواده، دوستان و آشنایان برگزار میشود. معمولاً میزان حضور دیگران
در اینگونه جشنها، ارتباطی مستقیم با مرتبۀ
اجتماعی صاحب جشن در سلسلهمراتب جامعه دارد؛ بهطوریکه اگر خانوادۀ صاحب
جشن از موقعیت برتری در جامعه برخوردار باشد، جشن آنها مفصلتر برگزار
میشود. موضوع طبقات اجتماعی در برخی جوامع اهمیت بیشتری
دارد. مثلاً جشن ازدواج پادشاهان یا تولد فرزندان آنها آنقدر اهمیت
داشت که همۀ مردم در آن شرکت میکردند. در تاریخ حبیب السیر،
ضمن شرح ازدواج شاهزاده محمدمعصوم با دختر الغبیگ میرزا آمده است که
سراسر شهر هرات را آذین بستند ... و «مطبخیان چربدست و خوانسالاران
شیرینزبان هر زمان اغذیۀ لذیذه و مطعومات لطیفه
از هرچه در حوصلۀ خیال گنجد افزون و از آنچه به احاطۀ دایرۀ
احتمال درآید بیرون ... میکشیدند و قافلۀ جوع
را از معدۀ خواص و عوام انام بر وجهیکه رجوعی ممکن نبود میکوچانیدند
... و برین نهج چندین روز بساط نشاط مبسوط بود» (خواندمیر،
۴ / ۱۸۴-۱۸۶؛ برای نمونههایی
دیگر از اینگونه عروسیها در تاریخ ایران، نک : بیهقی،
۱ / ۴۹۴- ۴۹۵؛ نظامی، ۱۹؛
مسعودی، ۲ / ۴۴۳-۴۴۴). عبدالله
مستوفی نیز در خاطرات خود، به شرح چند عروسی از اعیان و
اشراف دورۀ قاجار میپردازد که مؤید موضوع یادشده است (۱ /
۴۵۶-۴۷۰). مهمترین جشنهای
خانوادگی عبارتاند از:
عروسی
این جشن به مناسبت تشکیل
خانواده یا ازدواج برگزار میشود و مراحل مختلفی دارد که شامل
خواستگاری، بلهبرون، عقدکنان، جهازبران، حنابندان، حمامبران، عروسکشون و
پاگشا ست. مراسم عروسی شامل مجموعهای جشن کوچکتر است. گاهی میان
مرحلۀ عقد و عروسی فاصلۀ زمانی وجود دارد و گاه مراحل پس از عقد، بلافاصله برگزار میشود.
این مراحل با تفاوتهایی در سراسر ایران وجود دارد. اگرچه
همۀ این مراحل با جشن و شادی همراه است، اما مرحلۀ عقد و
عروسکشون با شکوه بیشتر، شادمانی گستردهتر و آداب مفصلتری
برگزار میشود. در این دو مرحله، الزامات و ضروریات جشن مانند
چراغانیکردن، آذینبستن، اجرای موسیقی، شعرخوانی،
رقص و پایکوبی، هدیهدادن و هدیه گرفتن، و تهیه و
تدارک انواع خوراک و نوشیدنی به بیشترین حد خود ــ البته
متناسب با شأن اجتمـاعی صاحب جشـن ــ میرسـد. قربانـی (ه م)
کـه یکـی از ویژگیهای جشنهای کهن است، در
مرحلۀ عروسکشون انجام میگیرد. عروسیهای سنتی
در ایران معمولاً چند روز طول میکشیـد. طی این
مـدت، نوازندگان به هنرنمایی میپرداختند و
وابستگان، دوستان، آشنایان عروس و
داماد، و دعوتشدگان متناسب با فرهنگ هر منطقه، رقص و پایکوبی میکردند.
اجرای نمایشهای شادیآور نیز جزئی از مراسم
جشن بود (برای آگاهی از انواع و جزئیات سازها، رقصها و ترانهها
در مناطق مختلف، نک : رئیسالذاکرین، ۷۲-۷۶؛
حنیف، سور ... ، ۴۴-۶۰؛ همایونی،
۴۸۸-۵۱۲؛ سعیدی،
۲۲۴-۲۴۵؛ قهرمانپور، ۲۳۱-
۲۳۹؛ مؤیدمحسنی، ۱۰۶-
۱۱۸؛ پاینده، ۶۶- ۷۹؛ نیز
نک : ه د، عروسی).
برگزاری جشن عروسی طی
چند روز و اجرای موسیقی و رقص در این مدت سنتی دیرینه
است؛ چنانکه در شاهنامۀ فردوسی آمده است: جشن عروسی زال و رودابه ۴ هفته
(۱ / ۲۵۷-۲۶۴)، و عروسی سیاوش
و فریگیس (فرنگیس)، دختر افراسیاب (همو، ۲ /
۳۰۲-۳۰۶)، یک هفته طول کشید؛ طی
این مدت نیز «می و خوان و آواز رامشگران» برقرار بوده است.
جشن تولد
از دیگر جشنهای خانوادگی
جشن تولد است. هرودت آورده است که همۀ ایرانیان زادروز خود
را جشن میگیرند. شاه در جشن زادروز خود مهمانی میداد و
موظف بود هر درخواستی را بپذیرد (نک : ERE, V /
874). در شاهنامه
نیز زال پس از تولد رستم، جشنی بزرگ برگزار میکند، بهگونهایکه:
همه دشت پرباده و نای بود / به هر کنج صد مجلس آرای بود (فردوسی،
۱ / ۲۶۸- ۲۶۹).
ختنهسوران
جشن ختنهکردن که به آن ختنهسوران (ه
م) میگویند نیز از جشنهای خانوادگی است که تا مدتی
پیش، نسبتاً مفصل و با آداب فراوان برگزار میشد. نوزادان را در برخی
مناطق در همان روزهای اول تولد، در مناطقی پیش از یکسالگی،
و در برخی مناطق در هفت یا هشتسالگی ختنه میکردند.
معمولاً چند کودک را با هم ختنه میکردند. باور عمومی بر این
بود که شمار کودکان باید فرد باشد؛ در برخی مناطق، چنانکه تعداد آنها
زوج بود، گوسفند یا خروسی را قربانی میکردند (اسدیان،
آیینها ... ، ۴۸- ۴۹). ختنهسوران نیز
با ساز و آواز و رقص همراه بود. در احیاء الملوک، از ختنهسوران مفصل پسر
حاکم قندهار سخن رفته است که طی آن، لولیان شکرلب شورانگیز به
ترنم و رقاصی میپرداختند و «سازندههای ماوراءالنهر» هنرنمایی
میکردند (شاهحسین، ۴۵۹؛ برای نمونهای
دیگر از ختنهسوران اعیانزادگان در اواخر سدۀ ۹ ق /
۱۵ م در گیلان، نک : لاهجی،
۱۳۳-۱۳۶). امروزه، عمل ختنه بدون جشن یا
با جشنی بسیار اختصاصی برگزار میشود (برای آگاهی
از شیوههای متفاوت شادی در ختنهسوران در نقاط مختلف ایران،
نک : ه د، ختنهسوران).
جشن نامگذاری کودکان
که در شب ۶ یا ۷ تولد
کودک برگزار میشود و به ششه یا شیشه معروف است (حنیف،
سور، ۹-۱۳؛ مؤیدمحسنی،
۱۳۴-۱۳۵؛ کتیرایی،
۷۴-۸۰؛ شکورزاده،
۱۴۲-۱۴۶؛ نیز نک : ه د، نامگذاری)،
از دیگر جشنهای خانوادگی است که معمولاً بسیار مختصر
برگزار میشد و شرکتکنندگان در آن، اقوام و خویشاوندان نزدیک
صاحب جشن بودند.
ه ـ جشنهای دیگر
جشنهای دیگری در میان
دیگر گروههای قومی و مذهبی ایران رایج است که
ازجمله میتوان به جشنهای درندز (ه م)، وارتاناک، جشن آتشافروزی،
وارتاوار (آبپاشان)، معراج مسیح و عید سال نو در میان ارمنیان
(برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، ارمنیان)، عید میلاد
مسیح، عید تعمید مسیح، عید صلیب، عید
رستاخیز مسیح در میان آسوریان (برای آگاهی بیشتر،
نک : ه د، آسوریان)، عید دهواربا، عید فل، پروانایا،
دهوادیمانه و عاشوریه در میان منداییان اشاره کرد
(نک : بهرامی، ۱۰۲-۱۰۳؛ نیز ه
د، منداییان).
مآخذ
آذرگشسب، اردشیر، مراسم مذهبی
و آداب زرتشتیان، تهران، ۱۳۵۶ ش؛ آنندراج،
محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران،
۱۳۶۳ ش؛ اسدیان، محمد، آیینهای
گذر در ایران، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ همو، گوشهای
از دانشها و باورهای عامه در شهر قشم، تهران، ۱۳۸۳
ش؛ اکبریان عاطف، محمدعلی، فرهنگ عامیانۀ مردم طالقان،
آزمون، ۱۳۸۳ ش؛ انجوی شیرازی،
ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران،
۱۳۵۲-۱۳۵۴ ش؛ بالود، محمد، فرهنگ
عامه در منطقۀ بستک، قم، ۱۳۸۴ ش؛ برکی، ج.، «دین
عامیانه»، مقدمهای بر پژوهش دین عامیانه، گزیده و
ترجمۀ ابراهیم موسىپور، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ برهان
قاطع؛ بلعمی، تاریخ؛ بلوکباشی، علی، نوروز جشن نوزایی
آفرینش، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ بندهش، ترجمۀ
مهرداد بهار، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ بویس، مری،
«جشنهای ایرانی»، تاریخ ایران کمبریج، ترجمۀ تیمور
قادری، تهران، ۱۳۹۰ ش، ج ۳؛ بهار، مهرداد،
پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، ۱۳۸۷
ش؛ بهرامی، عسکر، جشنهای ایرانیان، تهران،
۱۳۸۳ ش؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه،
ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ بیهقی،
ابوالفضل، تاریخ، به کوشش محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی،
تهران، ۱۳۸۸ ش؛ پاتای، رافائل، «اسلام عامیانه»،
مقدمهای بر پژوهش دین عامیانه، گزیده و ترجمۀ ابراهیم
موسىپور، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ پایندۀ
لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم،
تهران، ۱۳۵۵ ش؛ پورداود، ابراهیم، اناهیتا،
به کوشش مرتضى گرجی و میترا مهرآبادی، تهران،
۱۳۸۰ ش؛ پورکریم، هوشنگ، الاشت، تهران، وزارت فرهنگ
و هنر؛ تاج، منسوب به جاحظ، ترجمۀ حبیبالله نوبخت، تهران، ۱۳۰۸ ش؛ تقوی،
عقیل، مردمشناسی ترکمنهای ایران، گرگان،
۱۳۸۸ ش؛ حاجی محمدیاری، رقیه،
تجلی ماه شعبان در گسترۀ فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ حنیف، محمد،
سور و سوگ در فرهنگ عامۀ لرستان و بختیاری، تهران، ۱۳۸۶ ش؛
همو، شناخت ایل بیرانوند، خرمآباد، ۱۳۷۷ ش؛
خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی،
تهران، ۱۳۵۳ ش؛ دانا؛ دانای علمی، عباس،
فرهنگ عامۀ مردم تنکابن، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ رازی، محمدتقی،
«نوروز سلطانی»، نوروزنامه: دوازده رسالۀ نوروزی،
به کوشش حبیبالله اسماعیلی، دوشنبه، ۲۰۱۲
م، ج ۱؛ رجبی، پرویز، جشنهای ایرانی، تهران،
۱۳۷۵ ش؛ رضی، هاشم، گاهشماری و جشنهای
ایران باستان، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ روحالامینی،
محمود، آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز، تهران،
۱۳۷۶ ش؛ روز هرمزد ماه فروردین، روز خرداد، ترجمۀ ابراهیم
میرزایناظر، مشهد، ۱۳۷۳ ش؛ رئیسالذاکرین،
غلامعلی، کندو: فرهنگ مردم سیستان، مشهد،
۱۳۷۰ ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب،
تهران، ۱۳۸۶ ش؛ سلیمی، هاشم، زمستان در فرهنگ
مردم کرد، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ سیمای میراث
فرهنگی قزوین، تهران، ۱۳۸۲ ش؛ شاه حسین
بن غیاثالدین، احیاء الملوک، به کوشش منوچهر ستوده، تهران،
۱۳۸۳ ش؛ شاهحسینی، علیرضا، چوداریها
قبیلهای کویرنشین، سمنان، ۱۳۸۳
ش؛ همو، حسینآباد کردها: روستایی کردنشین در شهرستان
آرادان، سمنان، ۱۳۹۱ ش؛ شایستهرخ، الٰهه،
جلوههای آیینی شب یلدا در فرهنگ مردم ایران،
تهران، ۱۳۹۱ ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ
مردم شاهرود، تهـران، ۱۳۷۱ ش؛ شکـورزاده، ابـراهیم،
عقـاید و رسـوم مـردم خـراسان، تهـران، ۱۳۴۶ ش؛
صداقتکیش، جمشید، جشن یلدا، تهران،
۱۳۹۰ ش؛ صد در نثر و صد در بندهش، به کوشش دابار، بمبئی،
۱۹۰۹ م؛ صفا، ذبیحالله، گاهشماری و جشنهای
ملی ایرانیان، بیجا، بیتا؛ طبری، تاریخ،
ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ عسکری،
نصرالله، «شیوۀ دامداری در منطقۀ الموت قزوین با تکیه بر دانش بومی»، نامۀ انسانشناسی،
تهران، ۱۳۸۴ ش، س ۴، شم ۷؛ علینژاد،
میرحاج، جامعهشناسی ایل شکاک، اورمیه،
۱۳۸۳ ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقیمطلق،
تهران، ۱۳۸۶ ش؛ فرهادی، مرتضى، موزههای بازیافته،
کرمان، ۱۳۷۸ ش؛ فرهوشی، بهرام، فرهنگ زبان پهلوی،
تهران، ۱۳۵۸ ش؛ قریب، بدرالزمان، پژوهشهای ایرانی
باستان و میانه، به کوشش محمد شکری فومشی، تهران،
۱۳۸۶ ش؛ قزوینی، زکریا، عجایب
المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، ۱۳۴۰ ش؛
قهرمانپور، یوسف، فرهنگ عامۀ ایل قاراپاپاق، اورمیه، ۱۳۸۵ ش؛ کتیرایی،
محمود، از خشت تا خشت، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ کریمی،
زهرا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ کریمی
فروتقه، محمد، «موسیقی آیینی در فروتقۀ
کاشمر»، نجوای فرهنگ، تهران، ۱۳۸۸ ش، س ۴، شم
۱۱؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به کوشش
عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ ش؛ لاهجی،
علی، تاریخ خانی، به کوشش منوچهر ستوده، تهران،
۱۳۵۲ ش؛ لغت فرس، اسدی طوسی، به کوشش محمد دبیرسیاقی،
تهران، ۱۳۳۶ ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ ماسه،
هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی
روشنضمیر، تبریز، ۱۳۵۵ ش؛ محمدی ملایری،
محمد، تاریخ و فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۸۰ ش؛
مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش،
تهران، ۱۳۸۷ ش؛ مرورودی، مبارکشاه، فرهنگ قواس، تهران،
۱۳۵۳ ش؛ مزداپور، کتایون، زرتشتیان، تهران،
۱۳۸۲ ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من،
تهران، ۱۳۲۴ ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب،
ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۹۰ ش؛ مقدسی،
مطهر، آفرینش و تاریخ، ترجمۀ محمدرضا شفیعی کدکنی،
تهران، ۱۳۷۴ ش؛ منشی، اشرف، جشنها و آیینهای
ایرانیان، تهران، ۱۳۹۱ ش؛ موله، ماریژان،
ایران باستان، ترجمۀ ژاله آموزگار، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ مؤیدمحسنی،
مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، ۱۳۸۱ ش؛ میرفخرایی،
مهشید، فرشتۀ روشنی: مانی و آموزههای او، تهران،
۱۳۸۳ ش؛ نجمی، ناصر، تهران در یکصد سال پیش،
تهران، ۱۳۶۸ ش؛ نظامی عروضی، احمد، چهار
مقاله، به کوشش محمد قزوینی و محمد معین، تهران،
۱۳۳۳ ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمرخیام، به کوشش علی
حصوری، تهران، ۱۳۷۹ ش؛ نیکنام، کورش، از
نوروز تا نوروز، تهران، ۱۳۸۲ ش؛ واله، پیترو دلا،
سفرنامه، ترجمۀ محمد بهفروزی، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ وکیلیان،
احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۷۶ ش؛ همایونی،
صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، ۱۳۴۸-
۱۳۴۹ ش؛ هینلز، جان راسل، شناخت اساطیر ایران،
ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، ۱۳۷۹
ش؛ نیز:
Bartholomae, Ch., Altiranisches
Wörterbuch, Tehran, 2004; Boyce, M., Zoroastrians: Their Religious Beliefs
and Practices, London / New York, 2001; ERE; Iranica ; MacKenzie, D. N., A
Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971.