تِکْیه، یا تَکْیه،
ساختمانی با معماری و فضاسازی ویژه برای برگذاری
آیینهای نمایشی شبیهخوانی و مراسم
عزاداری و نیز جایی خاص برای اجرای مناسک اهل
تصوف و درویشان.
تکیه واژهای برگرفته از
فعل «توکّأ» (دراجی، ۲۲-۲۳) یا «دکأ» و
«اتکأ» عربی است ( الموسوعة...، ۱/ ۵۶۴) و به معنای
تکیه کردن بر چیزی و نیز جایی که در آن درویشان
خانه میکنند (دراجی، ۲۳). در ادبیات فارسی
تکیه به معنای بالش و چیزی که بر آن تکیه زنند،
مکان قرار گرفتن فقیران و به مجاز پشت و پناه ( آنندراج، ۲/
۱۱۶۶)، مکان آرمیدن، تکیهگاه و پشتی
(براون، ۹۷)، حسینیه که در آن روضهخوانی و تعزیهداری
کنند (نفیسی، ذیل واژه؛ نیز نک : بلاغی، (ط)
۴۹) و جای تعزیهخوانی و روضهخوانی ( لغتنامه...
، ذیل واژه) آمده است.
برخی به اشتباه اصل و ریشۀ تکیه
را ترکی و آن را برگرفته از «تُکَأَة» عربی پنداشته (عدنانی،
۹۷؛ الموسوعة، همانجا)، و با رباط و زاویۀ عربی
مشابه و به معنای آن دانستهاند (خیرالدین، ۲/
۳۸۴). تکیه به معنای قرارگاهی که صوفیان
در آن پیرامون شیخ گرد میآیند و مراسم ذکر و نیایش
و آداب صوفیانه به جا میآورند، دقیقاً با معنای رباط،
خانقاه، درگاه، زاویه و آستانه همانندی دارد (EI۲, X/ ۴۱۵؛ نیز نک : ه د، خانقاه).
کاربرد واژۀ تکیه به
معنای زاویه نخستین بار گویا در متون عثمانی آمده،
و از سدۀ ۱۰ق/ ۱۶م به این سو مفهوم و معنای
آن توسعه یافته (EI۲، همانجا) و خانۀ عبادت و جای
برگذاری آیینهای صوفیانه و جای اقامت درویشان
شده است (مصطفى، ۹۳). پس از فتوحات عثمانی، تکیه در معماری
سوری و مصری جای رباط و خانقاه را گرفت و به تالار سقفدار و
گنبدداری گفته شد که از مکتب قسطنطنیه تأثیر گرفته بود (براون،
همانجا).
در پایان دورۀ
امپراتوری عثمانی، تکیه در بیشتر نقاط جهان اسلامی
کاربری خانقاهی تازهای یافت و در آناتولی و بالکان
از زاویه فاصله گرفت و جدا شد. در آن زمان تکیه ارکانی مانند
سماعخانه یا توحیدخانه، فضای ویژۀ مقابر شیوخ،
حرم خانواده، جای پذیرایی و واحدهایی برای
منزل کردن درویشان و میهمانانِ گذری و مانند آنها را دربر میگرفت
(EI۲,
X/ ۴۱۵-۴۱۶).
در این دورهها تکیه در ایران نیز شبیه دیگر
سرزمینهای اسلامی نقش و کاربری زاویه و خانقاهی
داشت و در اصفهان در اصطلاح به بقاعی گفته میشد که در آن شخصیتی
مقدس و بزرگ مدفون بود (بلاغی، همانجا). ابنبطوطه در سدۀ
۸ ق/ ۱۴م در اصفهان در زاویهای منسوب به شیخ
علی بن سهل، شاگرد جنید منزل میکند. او این زاویه
را زیارتگاه مردم شهر معرفی کرده، میگوید: هر مسافری
که به این زاویه وارد میشد، از او با غذا پذیرایی
میکردند (۱/ ۲۱۲).
تکیه با کاربری تازه
با پیدایی پدیدۀ نمایشی
شبیهخوانی و توسعه و رشد آن در ایران، بهویژه در شهرهای
بزرگ، تکیهکاربری خانقاهی و آرامگاهی خود را از دست میدهد
و حضور دیگری با کاربری تازه مانند حسینیه مییابد
و فضایی برای نمایش شبیهخوانی و مراسم
عزاداری میشود. در اینکه از چه زمانی این گونه
مراسم مذهبی در فضای تکیه برگذار میشده است، اطلاع دقیق
و سند معتبری در دست نیست. گلریز (ص ۳۸۰-
۳۸۱) در مینودر به نقل از حسین مسرور در ده نفر
قزلباش مینویسد: در دورۀ شاه طهماسب اول صفوی (سل
۹۳۰-۹۸۴ق/ ۱۵۲۴-
۱۵۷۶م) و جانشین او شاهاسماعیل دوم، در تکیهها،
بهویژه تکیۀ دولت و تکیـۀ جوانشیـر قـزوین، در شبهـای ماه رمضـان غرفههای
پایِ توغ تکیه را «سَرْدَم» میبستند و در آنها مراسم سخنوری
و مناظـرات ادبی و مشاعـره ترتیب میدادند. در شبهای ماه
رمضان جمعیت در تکیۀ دولت چندان بود که هر شب حدود ۸۰ من ته شمع در آن جارو میکردند.
در آن دورهها گویی هنوز مراسم عزاداری عاشورا به تکیهها
راه نیافته بوده است (یادداشت مؤلف). بعدها، ظاهراً از دورۀ
قاجار، در تکیههای قزوین مراسم عزاداری در ایام
عاشورا بر پا میکردهاند (گلریز، ۵۸۱). در قم هر
تکیه مرشدی داشت که با اسباب ۱۷ سلسله، سردمی را در
آن میآراست و قرآن و رحلی بر بالای آن قرار میداد و
مدخل آن را با قفلی که دو زنجیر را به هم میپیوست، میبست
و مراسم سخنوری ترتیب میداد (برای تفصیل آذینبندی
سردم تکیه و نام اسباب هفدهگانه و چگونگی آیین سخنوری،
نک : عباسی، ۵۹-۶۳).
کاظم روحانی بدون ارائۀ سند و
مدرکی تاریخی تکیه را در دورۀ صفوی
«کوچکترین واحد فعالیت دینی و صنفی» معرفی میکند
و مینویسد: «تکایا نه فقط محل برگذاری مراسم مذهبی
به شمار میآمد، بلکه مشکلات صنفی و اقتصادی هم در آنجا مطرح میگردیده
است» (ص ۶۸).
بیتردید پس از نزدیکشدن
شریعت و طریقت، یا به عبارت دیگر نزدیکی مذهب
و تصوف به یکدیگر، همان طور که ذکاء میگوید (ص
۲۸۳)، از تکیه برای برگذاری مراسم عزاداری
و روضهخوانی و نمایشهای مذهبی استفاده میکردهاند.
این زمان علیالتحقیق باید سالهای اواخر دورۀ صفوی،
یا آغاز دورۀ زندیان بوده باشد (شهیدی، ۲۴۳). پیترسن
(ص ۶۵-۶۶) با نقل متن کتیبهای به تاریخ
۱۲۰۲ق/ ۱۷۸۸م ــ که هانری
ماسه از منزلگاهی در استراباد رونویس کرده است ــ مینویسد:
در آن ناحیه صحن تکیهای برای اجرای مراسم سوگواری
امام حسین(ع) ساخته بودند. نوشتۀ این کتیبه توسعۀ آیینهای
مذهبی و در آن میان ظاهراً تعزیهخوانی را در سالهای
پایانی سلطنت زندیان در ایران و ساختن جایگاهی
ویژه برای این گونه نمایشهای مذهبی را نشان میدهد.
به هر روی میتوان با اندکی تسامح برگذاری مراسم عزاداری
و تعزیهخوانی را در تکیه به اواخر دورۀ صفوی، یعنی
به حدود ۲۰۰ سال پیش رساند (یادداشت مؤلف). سرانجام
پیترسن اجرای نخستین نمایشهای تعزیه را در
فضای خاص به نام تکیه، زمانی پس از دو دهۀ نخست سدۀ
۱۹م میداند و مینویسد: این نوع تکیه
ابتدا عمدتاً در استانهای کنار دریای خزر و در میان دژ نیروهای
شیعه پدید آمد (ص ۶۸).
تکیه و حسینیه
متمایز کردن کاربری دو فضای
عمدۀ مذهبی تکیه و حسینیه از یکدیگر بسیار
دشوار و تقریباً ناممکن است. به هر روی تکیه و حسینیه
هم به لحاظ پیشینۀ تاریخی و هم به لحاظ کارکردها در برخی دورههای
تاریخی و در برخی از جامعهها، با هم کموبیش متفاوت
بودهاند. به نوشتۀ ژان کالمار در پایان سدۀ ۳ق/ اوایل سدۀ
۱۰م در شهرهای بزرگ بغداد، حلب و قاهره حسینیههایی
پیوسته به مساجد وجود داشتند، در حالی که در ایران تا پیش
از دورۀ صفوی (۹۰۷- ۱۱۴۸ق/
۱۵۰۱-۱۷۳۵م) شاهدی برای
وجود حسینیه در دست نیست. در این دوره نیز اسنادی
که دال بر وجود حسینیه باشد، وجود ندارد. در این دوران مردم
عزاداریهای محرم را در خانههای خود و در انواع ساختمانهای
مذهبی و در جنب زیارتگاهها ترتیب میدادند. با این
همه، بنا بر گزارشی، در آغاز سدۀ ۱۱ق/ ۱۷م
راهبان آوگوستینی پرتغالی در اصفهان در محلهای به نام
«محلۀ حسینیه»، در نزدیک مسجد جامع اصفهان پایگاهی
داشتند. نام این محله بر وجود حسینیه در دورۀ صفوی
در اصفهان دلالت دارد. از این رو، میتوان بنای ساختمانهایی
به نام حسینیه در ایران را نقطۀ آغازین
برای تمرکز دستههای عزاداری عاشورا در محلی مستقل به
شمار آورد ( ایرانیکا، XII/ ۵۱۷).
بنابراین نظر کسانی، از جمله شهیدی (ص
۲۵۴) که پیدایی حسینیه در بافت
شهری و فرهنگ شهری ـ مذهبی ایران را از دورۀ قاجار
به این سو دانستهاند، نمیتواند صائب باشد (برای اطلاعات بیشتر
و دقیقتر، نک : ه د، حسینیه).
در جامعه و فرهنگ ایران دو واژۀ تکیه
و حسینیه گاهی برای یک مکان خاص که در آن مراسم
عزاداری و شبیهخوانی برگذار میشود، کاربرد دارد و گاهی
حسینیه برای محل عزاداری و روضهخوانی، و تکیه
برای محل شبیهخوانی به کار میرود. در تهران و برخی
از شهرهای ایران، بهویژه شهرهای مناطق کرانههای
دریای خزر به محل برپایی مجالس روضهخوانی و ذکر مصیبت،
حسینیه، و به محل برگذاری مجالس تغزیهخوانی تکیه
میگویند (شهیدی، همانجا؛ سلطانزاده،
۱۸۲). در سمنان همۀ محلهای مخصوص عزاداری
و شبیهخوانی تکیه نامیده میشوند و ۳ محلۀ بزرگ
شهر: ناسار، لتیبار و اسفنجان، هر یک مرکز مجموعهای تکیه
هستند (احمدپناهی، آداب...، ۲۷۴). دو فضای عمدۀ شهری
نیز که در مسیر گذر بازار سمنان واقع شدهاند و دستههای عزادار
دو محلۀ هموزن شهر در روزهای سوگواری در آنها گرد میآیند،
به نام تکیه معروفاند (توسلی، ۸۲). در یزد این
چنین فضاهای مذهبی به هر دو نام حسینیه و تکیه
شهرت یافتهاند، مانند تکیه یا حسینیۀ میرچقماق
(میدان میرچقماق)، حسینیۀ شازده فاضل،
حسینیۀ حاجی یوسف و حسینیۀ کوچه بیوک
(افشار، ۲/ ۷۵۱-۷۵۴، نیز برای
فهرست شماری از حسینیههای یزد، نک :
۷۴۸-۷۵۰؛ برای شرح به تفصیل تکیۀ میرچقماق،
نک : مصطفوی، ۳۸۶-۳۸۷). در کاشان بیشتر
فضاهای شهری و محلهای در مسیرگذرهای اصلی، میدان
یا تکیه نامیده میشوند، مانند تکیۀ گذر
حاجی محله، میدان یا تکیۀ ولیسلطان،
تکیۀ طاهر منصور، تکیۀ سَرپَره (توسلی، همانجا) و تکیۀ پانخل و مانند
آنها (بلوکباشی، نخلگردانی، ۱۰۷).
مجلس روضهخوانی در تکیه،
نقاشی از عباس رستمیان (عناصری، ۷۹)
در تهران تکیههایی
که در آنها مراسم شبیهخوانی برگذار میشد، ۳ خاستگاه
متفاوت با یکدیگر داشتند: نخست، تکیههایی که در
آغاز بقعه و مقبرۀ یکی از بزرگان و مشایخ یا صالحان بودند و در صحن
یا حیاط و ایوان مقبره، یا در پیرامون آن مراسم
سوگواری مذهبی برپا میکردند. این فضاها با اندکی
تغییر در ساختمان و ضمائم آنها به صورت تکیۀ تعزیهخوانی
درآمدند. تکیههای پیر زن، هفتتن و پهلوان شریف احتمالاً
از این دسته فضاها بودهاند. دوم، تکیههایی که پیش
از آن کاروانسرا بودند و گهگاه در آنها مراسم عزاداری برپا میکردند،
مانند تکیههای حمام خانم و باغ پسته بیک. سوم، تکیههایی
که از دورۀ زندیان به این سو اختصاصاً برای برگذاری تعزیهخوانی
با شیوۀ تلفیقی معماری کاروانسرا، خانقاه، میدان و
زورخانه ساخته شدهاند. تکیۀ سید نصرالدین،تکیۀ عباسآباد، تکیۀ حاج میرزا
آقاسی و تکیۀ معیّرالممالک نمونههایی از این دسته تکیهها
هستند (شهیدی، ۲۴۵).
بنا بر نتایج آماری طرح تهیۀ
شناسنامۀ مساجد و اماکن مذهبی کشور در ۱۳۷۵ش،
۸۰۷‘۱ تکیۀ ثابت و
۷۵۲‘۸ حسینیه در کشور وجود داشته است (ص نه).
در این میان مازندران با ۱۳۵‘۱ تکیه در
مقام نخست، و کرمان با ۱۸۴ تکیه، خراسان با
۱۴۸تکیه و تهران با ۵۸ تکیه به ترتیب
در مراتب بعد قرار میگرفتند. استانهایی مانند هرمزگان، بوشهر،
کهگیلویه و بویراحمد، لرستان، چهار محال بختیاری، و
سیستان و بلوچستان هیچ یک تکیۀ ثابت نداشتهاند
(نک : نتایج...، جم ؛ نیز میرمحمدی، ۷۵؛
برای شمار تکیههای ثابت در هر یک از استانها، نک :
همانجا، جدول شم ۱۲).
در ایران، استان خراسان با
۱۵۸‘۱ باب حسینیه مقام نخست، و مازندران با
۰۳۷‘۱، تهران با ۹۷۶، خوزستان با
۹۰۴ و فارس با ۸۶۹ حسینیه پس از
خراسان در مراتب بعدی قرار میگیرند ( نتایج، جم ؛ نیز
نک : میرمحمدی، ۷۲؛ برای شمار حسینیههای
استانهای دیگر، نک : همانجا، جدول شم ۸).
تکیه، رکنی از بافت شهرهای
سنتی
تکیه، یا حسینیه،
یکی از عناصر شکلدهندۀ محلههای شهرهای سنتی ایران به شمار میرفته
است. سازمان کالبدی شهرهای قدیم ایران معمولاً بر ۴
اصل پایهای: مرکز شهر، مراکز محلات شهر همراه با یک رشته فضاها
و عناصر ارتباطدهنده، گذر اصلی و سرانجام میدان، تکیه یا
حسینیه استوار بوده است (نک : توسلی، ۸۱). بیشتر
تکایای ایران در هر شهر مرکز محله به شمار میرفتند و
همواره در طول سال از آنها استفاده میکردهاند. شماری تکایای
کوچک شهری یا روستایی هم بودند که در طول سال تقریباً
عملکردی نداشتند، اما به هنگام عزاداری در ایام سوگواری
محرم و صفر و دیگر مراسم جمعی کارآمد میشدند (سلطانزاده،
۱۸۳). مستوفی از غیر فعال بودن تکیههایی
که پرت افتاده و دور از گذرگاههای مردم بودند، صحبت میکند و مینویسد:
این تکیهها در سرتاسر سال خالی میافتادند و زبالهدان
اهل محل میشدند و یا بقالهای گذر در غرفههای آنها پیاز
خشک میکردند و خواربارشان را انبار میکردند. هر سال چند روز به ایام
عزداری ماه محرم، داشها و لوطیهای محل به فرمان بابا شمل محله
تکیهها را پاکیزه و تعمیر میکردند و چادر در آن میافراشتند
و مراسم سوگواری راه میانداختند (۱/ ۳۰۰).
در بافت شهری ساری تکیه
جزء تفکیک ناپذیر هر محله بود و در واقع هر محله با برپایی
تکیه رسمیت مییافت (دانشنامه...، ۸/
۶۵، به نقل از اسلامی). در ۴ محلۀ قدیم
شهر دماوند نیز، هر یک از محلهها یک تکیه داشت که مرکز
محله و محل تجمع مردم، بهویژه در ایام عاشورا بود (علمداری،
۴۴).
معماری تکیه
در گذشته ساختمان خانقاهها و تکیههای
اهل تصوف را به گونهای میساختند که صوفیان و درویشان
بتوانند مراسم «سماع و رقصهای صوفیانۀ» خود را در
آنها اجرا کنند. از این رو، در این خانقاهها و تکیهها فضایی
در میانۀ ساختمان بنا میکردند و «کرسی و تختهبند» قطب یا مرشد
را برای مجلس گفتن در آن میگذاشتند (ذکاء، ۲۸۳).
از زمانی که مردم به فکر افتادند که تکیههایی مخصوص اجرای
شبیهخوانی بسازند، بنا بر همانندی کاربری این تکیهها
با خانقاه و تکیۀ درویشان و نیز به سبب ارتباط تاریخی آن با
کاروانسرا، فضای داخل ساختمان تکیۀ تعزیهخوانی
را کموبیش مانند معماری تکیۀ درویشان
و کاروانسرا بنا میکردند.
شکل معماری فضای تکیههای
ثابت تعزیهخوانی بهطورکلی چنین بوده است: ساختمانی
بیسقف یا سقفدار؛ سکویی در میان فضای داخلی
با دو ردیف پلکان در دو سو یا به جای آن شیبی ملایم
برای عبور اسب؛ گذرگاهی در دورادور سکو برای اسبتازی و
جنگ و نبرد؛ جایگاهی در پیرامون گذرگاه برای نشستن زنان و
کودکان تماشاگر؛ غرفهها یا طاقنماهایی معمولاً در یک یا
دو اشکوب (گاهی ۳ اشکوب، در تکیۀ دولت) در
گرداگرد فضای درون ساختمان برای نشستن تماشاگران مرد؛ طاقنمایی
ویژه برای نشان دادن برخی صحنههای برجسته و مهم در مجالس
تعزیه و یک غرفه همسطح کف تکیه برای رختکنِ تعزیهخوانان.
هر تکیه معمولاً چند مدخل داشت.
مدخلهایی برای آمد و رفت تماشاگران و دو مدخل با راهروهایی
برای رفت و آمد به کاروانسرا یا جایی که شتران و اسبان
تعزیهخوانی را نگه میداشتند و نیز حرکت قافله و دستۀ
سوارکاران. تکیههای بیسقف را به هنگام تعزیهخوانی
با چادر میپوشاندند (بیضایی، ۱۳۱). تکیۀ معاونالملک
(نک : دنبالۀ مقاله) دو مدخل شرقی و غربی برای رفتوآمد داشت (خلج،
۴۴).
نمای بیرونی تکیۀ دولت
جدید، نقاشی از ابوتراب غفاری (ذکاء، ۲۹۱)
هر یک از طاقنماهای تکیه
معمولاً در اختیار یکی از بزرگان محله بود که هزینۀ بستن
و آماده کردن آن را از جیب خود میپرداخت. در تکیههای
بزرگ، یکی از طاقنماها را سَردَم میبستند. یعنی
با اسباب درویشی: پوستْ تخت، کشکول، بوق، منتشا، تسبیح و وصلهها
و نشانهای دیگر میآراستند و یک نفر در آن مینشست
و اشعار مذهبی و ۷ بند محتشم را میخواند (مستوفی،
۱/ ۳۰۱). در تکایای قم هر طاقنما را به صورت
خاصی میآراستند: طاقنمایی را با چراغهای الوان و
آینه و شمعدان، طاقنمایی را با سلاحهای جنگی قدیم،
و طاقنمایی را هم با اسباب زینتی شتر اسرای کربلا
مانند افسار، منگوله، زنگ و مانند آنها. چندطاقنما را هم به ترتیب به حضرتعلیاکبر
(ع)، حضرت ابوالفضل (ع)، حجلۀ حضرت قاسم، بارگاه یزید، سردم و دیر، محل نشستن
سردمدار اختصاص میدادند (عباسی، ۷۰).
در تکیۀ دولتِ تازهساز
تهران، هر یک از طاقنماها، بهجز طاقنمای مخصوص ناصرالدینشاه،
به یکی از وزیران و حاکمان ولایتی تعلق داشت.
صاحبان طاقنماها موظف بودند که در دهۀ محرم هر سال به هزینۀ خود
طاقنماها را با قالی و قالیچه و پرده و پارچههای گرانبها و
جار و چلچراغ و تزیینهای دیگر بیارایند. در این
طاقنماها اعضای خانواده و دوستان صاحبان طاقنماها مینشستند. رجال و
اعیان در طبقۀ زیر یا اول، همسران و زنان دوست و خویشاوند در طاقنماهای
طبقۀ دوم و سوم مینشستند. در شبهای هشتم و نهم محرم ناصرالدین
شاه به طاقنماها میرفت و از صاحبان آنها دیدن میکرد و هر یک
از صاحبان طاقنما پیشکشی به شاه تقدیم میکردند. این
پیشکش اجازۀ بستن طاقنما را در سال دیگر هم به آنها میداد (شهیدی،
۲۲۲؛ برای اطلاعات بیشتر از تکیۀ دولت،
نک : ه د، تکیۀ دولت).
تعزیهخوانی در کاروانسرای
ارامنه در تهران، عکس از کویرهای ایران (هدین،
۸۵۱)
سکوی تکیهها را به شکلهای
مختلف و مطابق با شکل و ابعاد زمین و شرایط اصلی فضای
ساختمان میساختند. سکو یا صحنۀ گِرد، عامترین شکل سکوها
بود. انواع دیگر سکوها عبارت بودند از سکوی نعل اسبی، سه گوش و
متحرک. ساختن سکوی «قابعکسـی» هم در اواخر دورۀ پهلوی در
ایران متداول شد. به تمام سکوهای گِرد، مستطیل، مربع یا
چندضلعی، بیتوجه به شکل هندسی آنها سکوی مدور یا
گِرد میگفتند (فلاحزاده، ۲۰۵؛ شهیدی،
۲۴۳). صحنۀ نمایش در تئاترهای یونانی نیم دایره،
یا به اصطلاحی که در سدههای اخیر رواج یافت، «قاب
عکسی» بود. صحنۀ گرد در اروپا، در نیمۀ نخست سدۀ
۲۰م، و به نظر برخـی همراه با گزارش سیاحان اروپایی
از تکیههای ایران، به اروپا راه یافت (فروغ،
۹۱۴). برخی از تکیهها یا کاروانسراها که
سکو نداشتند، روی سقف آب انبار یا روی حوض میان کاروانسرا
یا تکیه را با تیر و الوار و تخته مـیپوشاندند و روی
آن تعزیهخوانی میکردند (بیضایی، همانجا).
فضای داخلی ساختمان برخی
از تکیههای قدیمی به ۳ بخش یا صحن به هم پیوسته
تقسیم میشد: صحنهای حسینیه، عباسیه و زینبیه.
در صحن عباسیه مراسم عزاداری حضرت عباس، در فضای صحن حسینیه
مراسم عزاداری امام حسین (ع) و تعزیهخوانی برگذار میشد.
صحن زینبیه اتاقهای پشت حسینیه را دربرمیگرفت
(دانشنامه، ۸/ ۶۴، نقل از ایران آذین). در برخی
از شهرها، از جمله شوشتر، ساختمانهای عباسیه و زینبیه را
مستقل و جدا از حسینیه یا تکیه میساختند (معتمدی،
۲/ ۴۴۱).
تکیۀ معاونالملک،
معروف به تکیۀ معاون در کرمانشاه، جنب آبشـوران ــ کـه آن را حسـنخان معاونالملک در
سالهای ۱۲۴۰-۱۲۵۰ق سـاخت
ــ نمـونۀ برجستـۀ تکیههای ۳ بخشی پیوسته است. دیوار
صحنها با کاشیهای نقشدار پوشیده شده است. کاشیهای
صحن عباسیه با نقش مجالسی مانند مجلس حضرت سلیمان در میان
حیوانات، مجلس حضرت یوسف و برادران و مجلس جن و انس؛ کاشیهـای
صحن زینبیه با مجالسـی از وقایع کربلا مانند آب آوردن
حضرت عباس، آتش زدن خیمهها و شهادت حضرت علیاکبر تزیین
شدهاند (خلج، ۴۰-۴۱). ورجاوند زینبیه را در
مجموعۀ تکیۀ معاونالملک، قلب آن دانسته که گنبد بزرگ تکیه بر فراز آن سر
برافراشته است (نک : دایرةالمعارف تشیع، ۵/ ۶۱؛
برای اطلاعات بیشتر دربارۀ چگونگی ساختمان این
تکیه، نک : همان، ۵/ ۶۱-۶۲).
تکیهسازی
در دورۀ قاجار، عصر
شکوفایی تعزیهخوانی، مردم از صدر تا ذیل در ساختن
تکیه یا کمک در ساختن و برپا کردن تکیه در محلات خود شوق و علاقۀ بسیار
فراوان نشان میدادند. شیفتگان اهل بیت پیامبر (ص) میکوشیدند
تا با بنا کردن تکیه و وقف پارهای موقوفات برای نگهداری
آن، اجری دنیوی و اخروی برای خود به دست آورند و در
میان سر و همسر و دوست و قوم، نامی نیک از خود به جا گذارند
(بلوکباشی، «تعزیهخوانی در... »، ۲۴). کنت دوگوبینو
که از ۱۲۷۲ تا ۱۲۷۵ق/
۱۸۵۵ تا ۱۸۵۸م در دورۀ سلطنت
ناصرالدین شاه در ایران به سر میبرده است، دربارۀ علاقۀ مردم
به تکیهسازی و شمار بسیار تکیهها در تهران مینویسد:
شاه و هر یک از خدمتگزاران دولت و اعیان و تجار تکیهای
ساختهاند و صاحب تکیهای هستند. تقدس و اجر و ثواب تکیهسازی
آنچنان است که هر کس میکوشد برای مفاخره در این دنیا و
خیر و ثواب در آخرت به این کار بپردازد (ص ۳۳۹؛ نیز
نک : سرنا، ۱۷۹-۱۸۰). در قم ساختن تکیه
پیشینۀ بسیار دراز دارد و هر محل و محلۀ آن دارای
تکیۀ خاص خود بوده است. از تکیههای قدیم و معروف آن تکیۀ امیر،
سنگ سیاه، چهار مردان باغ پنبه، پنجهعلی، چهل اختران، متولیباشی
و چند تای دیگر است (برای شرح تکیههای قم و بانی
آنها و چگونگی عزادارای و تعزیهخوانی در آنها، نک :
عباسی، ۶۸ بب ).
داخل شبستان تکیۀ معاونالملک
در کرمانشاه (عناصری، ۸۴)
در آن دوره به جزتکیههای
شاهی و دولتی و تکیههای اعیـانی ـ اشـرافی،
عامۀ مردم محلهها نیز از هر قشر و صنف در محلهشان یک یا
چند تکیه ساخته بودند. با توجه به آنچه در آمار دارالخلافۀ تهران
آمده است، در ۱۲۶۹ق، سالهای نخستین سلطنت
ناصرالدینشاه،۵۴ باب تکیه در شهر تهران دایر بوده
است. از این شمار ۳ باب به نامهای «تکیۀ
پادشاهی»، «تکیۀ جناب صدراعظم» و «تکیۀ دریچه» در محلۀ ارک
(ص ۴۸) و ۵۱ تکیۀ دیگر در
محلههای عودلاجان، بازار، سنگلج و چال میدان قرار داشتند (برای
شمار و نام تکیههای هر محله، نک : همان..، ۱۲۴،
۱۷۲، ۲۵۵، ۳۰۲؛ نیز
بلوکباشی، «تعزیهخوانی در ...»، ۲۵).
بیشتر این تکیهها را
مردم پیش از سلطنت ناصرالدین شاه و در دورۀ سلطنت طولانی
فتحعلی شاه و نوهاش محمدشاه از ۱۲۱۱ تا
۱۲۶۴ق ساخته بودند. در دورۀ ناصری نیز
تکیهسازی دوباره رواج یافت و شمار آن از ۵۴ باب به
۷۵ باب رسید. در دورۀ مظفری بسیاری
از تکیههای دایر تهران از رونق افتاد و تعطیل شد و شمار
آنها به حدود ۴۳ باب تقلیل یافت (شهیدی،
۲۵۰). ذکاء اسامی ۴۶ تکیه را تا
۱۲۸۵ق در تاریخچۀ ساختمانهای
ارگ سلطنتی آورده است (ص ۲۸۴).
در کتاب پژوهشی در تعزیهخوانی
تهران فهرست نام ۹۵ تکیه ــ کـه بیشتر در دورۀ
قاجـار در تهران سـاختـه شدهانـد ــ آمده است. از این تکیهها شماری
از میان رفتهاند و شماری هم تبدیل به محل کسب و کار شدهاند و
چندتایی نیز هنوز پابرجا ماندهاند (برای نام و محل این
تکیهها، نک : شهیدی، ۲۴۷-
۲۴۸). تعیین تاریخ و زمان ساختن بنای
هر یک از این تکیهها و مشخصات معماری آنها و نحوۀ پدید
آمدنشان تا پیش از به دست آمدن سند و مدرک معتبر تاریخی دشوار
خواهد بود.
گروهبندی تکیهها
تکیههای تهران را بر اساس
گروه و صنف و پایگاه اجتماعی سازندگان و بانیان آنها و نیز
معروفیت تکیهها به محله یا امامزاده و یا جا و رویدادی
میتوان به ۱۰ گروه تقسیم کرد:
۱. تکیههایی
که بانیان آنها گروههای قومی ساکن در شهر تهران بودهاند و هر یک
مخصوص عزاداری اعضای یکی از گروهها بوده است، مانند تکیۀ عربها
و قفقازها (یا قفقازیها) در محلۀ چالمیدان
و تکیۀ خلجها در محلۀ بازار.
۲. تکیههایی
که افراد گروههای صنفی ـ شغلی ساخته بودند و هر یک به صنف
و شغلی خاص اختصاص داشت، مانند تکیۀ زرگرها و
قاطرچیها در محلههای چال میدان و بازار.
۳. تکیههایی
که به مهاجران شهرستانی مقیم تهران اختصاص داشت و با کمک مالی
و یاری آنها ساخته شده بودند، مانند تکیۀ قمیها و
کرمانیها در محلۀ سنگلج.
۴. تکیههایی
که به همت افراد خیّری از حرفههای مختلف ساخته شده بودند و هر یک
به نام بانی اصلی آن، یا شخصیت برجسته و محترمی در
همان حرفه شناخته میشد، مانند تکیههای حاجی محمد جعفر
خباز، سید احمد مقنّی در محلۀ بازار و تکیۀ میرزا
حسین حکیمباشی در محلۀ سنگلج.
۵. تکیههایی
که به نام یکی از مأموران تشکیلات حکومتی خوانده میشدند.
این مأموران یا خود بانی ساختن تکیهها بودند، یا
به دلایلی خاص، مردم تکیهها را به نام آنها میخواندند.
تکیههای عابد میر غضب و آقامحمد جعفر نایب در محلۀ
سنگلج، تکیۀ کدخدا شریف در چال میدان و تکیۀ یاور
توپخانۀ مبارکه در محلۀ بازار از این زمرهاند.
۶. تکیههایی
که رجال دولتی و شخصیتهای مملکتی و اعیان سرشناس
تهران آنها را بنا کرده بودند، مانند تکیههای معتمدالدولۀ مرحوم
و نوروزخان در محلۀ بازار و تکیههای ابوالقاسم شیرازی، درب خانۀ
محمدحسن تاجر و حاجیباقر به ترتیب در محلههای چال میدان،
عودلاجان و سنگلج.
۷. تکیههایی
که به سبب مجاورت با زیارتگاهها به نام صاحب مزار آن زیارتگاهها مشهور
و معروف بودهاند، مانند تکیۀ ناصرالدین یا نصرالدین در محلۀ سنگلج، پیرعطا
در عودلاجان و تکیههای چهل تن، هفت تن و درِ امامزاده زید در
محلۀ بازار.
۸. تکیههایی
که به نام مسجد و مدرسه و حمام مجاور خود نامگذاری شده بودند، مانند تکیۀ درِ
مسجد جامع در محلۀ بازار و تکیههای دربِ مسجد حوض، دربِ مدرسه و دربِ حمام در
محلۀ عودلاجان.
۹. تکیههایی
که بنا بر اهمیت و شهرت کارخانۀ صنایع نظامی و صنعت
چرمسازی در محل به نام آنها شناخته میشدند، مانند تکیههای
قورخانۀ کهنه و دباغخانه در محلۀ سنگلج و تکیۀ زنبورکخانه در محلۀ بازار.
۱۰. تکیههایی
که به نام گذرها و محلهایی که در آنها قرار داشتند، معروف بودند،
مانند تکیههای پاچنار، چال حصار و سرپولک به ترتیب در محلههای
بازار، سنگلج و چالمیدان، و تکیههای سرچشمه و پامنار در محلۀ
عودلاجان.
سازندگان و بانیان تکیههایی
که به نام زیارتگاهها، مساجد، مدارس، کارخانهها و محلهها شهرت داشتند،
عموماً از میان رجال و شخصیتهای سیاسی، اقتصادی
و اجتماعی و یا از میان عامۀ مردم قشرها و
صنفهای مختلف برخاسته بودند (بلوکباشی، همان
۲۴-۲۷، تعزیهخوانی حدیث...،
۹۶-۹۷).
تکیههای قدیم تهران
تکیههای قدیم تهران یک
مجموعه از تکیههای ساخته شده در دورۀ قاجار را دربر
میگیرد. معماری فضای ساختمانی بیشتر این
تکیهها را متناسب با اجرای نمایشهای آیینی
تعزیهخوانی طراحی کرده و ساخته بودند. در این مجموعۀ قدیمی
دو تکیۀ حمام خانم و افشارها احتمالاً از بناهای اواخر دورۀ صفوی
بوده است.
تکیۀ حمام خانم را
خواهر شاهطهماسب دوم صفوی
(۱۱۳۵-۱۱۴۵ق) همراه با حمام و
مدرسه در محلۀ عولادجان و در بخش جنوبـی امامزاده یحیى ساخت. مسـاحت
آن را حدود ۳۰۰ مـ ۲ و دارای چند باب دکان موقوفه
نوشتهاند (برای تکیۀ افشارها نیز در دورۀ همان شاه و در محلۀ سنگلج، نک : جواهر کلام، ۱/ ۷۷؛ نیز نک : شهیدی،
۲۴۵، ۲۵۴) و در کنج شمالغربی باروی
شاه طهماسبی ساختند (ستوده، «تهرانی...»، ۱۸۰).
مدرسۀ خانم را افغانها خراب کردند و بعدها صاحب دیوان در جای آن حسینیه
ساخت (جواهرکلام، همانجا).
در تهران تکیههای قدیم
بسیار بزرگ و معتبری وجود داشت کـه از معروفترین آنها، تکیۀ حاج میـرزا
آقاسـی، تکیـۀ سیدـ اسماعیل، تکیۀ نوروزخان، تکیۀ میرزا
صالح مستوفی و تکیۀ معتمدالدوله را میتوان نام برد. تکیۀ حاج میرزا
آقاسی، معروف به تکیۀ عباسآباد در میدان ارگ قرار داشت. سازندۀ تکیه
حاج میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه بود و آن را در زمان صدراعظمی
خود (۱۲۵۱-۱۲۶۴ق) ساخت و بنا بر
ضبط آمار دارالخلافۀ تهران «تکیۀ جناب صدراعظم» نیز نامیده میشد (نک : ص
۴۸؛ بلوکباشی، «تعزیهخوانی در»،
۲۴-۲۵). این تکیه را به مناسبت اجرای
تعزیههای دولتی در آن برخی به اشتباه تکیۀ دولت
قدیم پنداشتهاند، در حالی که تکیۀ دولت قدیم
که در ارگ و تقریباً در کنار تکیۀ صدراعظم یا
حاج میرزا آقاسی قرار داشت، جدا و مستقل از این تکیه و به
تکیۀ شاهی یا پادشاهی شهرت داشت (نک : آمار، همانجا؛ شهیدی،
۲۱۳).
تکیۀ حاج میرزا
آقاسی بسیار بزرگ بود و روزنامۀ وقایع اتفاقیه در شرح
وزش باد و پاره کردن و فروانداختن چادر آن (در روزنامه به نام تکیۀ دولت
آمده است) به بزرگی چادر اشاره میکند و مینویسد: چادر
تکیه ۵۲ ذرع طول و ۳۲ ذرع عرض آن بود که با ۹
دیرک بر پا شده بود؛ در صورتی که چادر تکیههای بزرگ دیگر
را معمولاً با ۳ تا ۶ دیرک برمیافراشتند (شم
۴۰؛ نیز نک : شهیدی، ۲۴۶).
تکیۀ سید
اسماعیل در کنار امامزاده سید اسماعیل در بخش ۸ محلـۀ بازار
قرار داشت. مساحت آن ۸۰۰‘۱ مـ ۲ بود که آن را حاجحسن
بیگلربیگی در تاریخ ۱۲۶۲ق همراه
با ۶ دانگ عرصۀ خانه وقف کرده بود (بلاغی، (ط) ۶۰). تکیۀ
نوروزخان در محلۀ بازار از تکیههایی بود که در اوایل سلطنت فتحعلیشاه
ساخته شد. بانی آن نوروزخان پسر اللهوردی خان، از طایفۀ عزالدینلوی
قاجار و رئیس تشریفات دربار فتحعلیشاه بود که تکیه را
همراه با حمام و سقاخانه ساخت (بامداد، ۳/ ۴۳۳، ۴/
۳۹۴-۳۹۵). بیضایی تاریخ
بنای این تکیه را بدون ذکر سند ۱۱۷۷ش
دانسته است (ص ۱۲۳). این تاریخ مطابق است با
۱۲۱۳ق، دومین سال سلطنت فتحعلیشاه. این
تکیه را «تکیۀ حسامالسلطنه»، به نام سلطان مراد میرزا، عموی ناصرالدین
شاه، نیز مینامیدند (بلاغی، (ط ) ۵۲).
ظاهراً حسامالسلطنه سرپرستی امور تکیه را بر عهده داشت و احتمالاً
تعمیر و بازسازی آن را هم پذیرفته بود (شهیدی،
۲۵۵).
تکیۀ معتمدالدوله
که به تکیۀ منوچهرخان نیز شهرت داشت، از ساختههای منوچهرخان گرجی
بود. منوچهرخان (د ۱۲۶۳ق) از ارمنیان گرجستان بود
که به ایران آمد و به دین اسلام گروید. او در دربار فتحعلیشاه
ایچ آقاسی (خواجهباشی) و ایشیک آقاسی (رئیس
تشریفات) بود و در زمان محمدشاه لقب معتمدالدوله یافت (دایرةالمعارف
فارسی، ۲/ ۲۸۷۷؛ مارکام،
۱۱۹). معتمدالدوله تکیـهای در محلۀ بازار
ساخت و آن را در ۱۲۶۰ق همراه ۳ بابدکـان واقع در
همان محـل تکیه، وقف کـرد (بلاغـی، (ط ) ۷۹). دایرة
المعارف فارسی (۱/ ۷۰۲) در شرح توسعۀ تهران
در دورۀ فتحعلیشاه بنای بازارچه و تکیۀ منوچهرخان در
قسمت غربی محلۀ بازار را به اشتباه از بناهای تازهساز تهران در این دوره
نوشته است. تاریخ وقف تکیه در ۱۲۶۰ق، سال
واقعی احداث بنا را در زمان محمدشاه روشن میکند (نیز نک : شهیدی،
۲۱۳).
تکیۀ میرزا
صالح مستوفی را مستوفی، از رجال عهد فتحعلی شاه، همراه ۷
باب دکان در تاریخ ۱۲۲۴ق وقف کرد. این تکیه
در محلۀ عودلاجان واقع بود (بلاغی، همانجا). در آمار دارالخلافۀ
تهران، در فهرست تکیههای تهران در ۱۲۶۹ق نام
تکیههای سید اسماعیل و میرزا صالح مستوفی نیامده
است، در حالی که این تکیهها پیش از آن تاریخ ساخته
شدهاند. شاید این تکیهها به نامهای دیگری
شهرت داشتهاند.
از تکیههای دولتی قدیم
تهران دو تکیۀ نیاوران در کنار کاخ نیاوران و تکیۀ سلطنتآباد
را نیز میتوان یاد کرد. تکیۀ کوچک نیاوران
را در ۱۲۷۳ق به گفتۀ ذکاء (ص
۲۸۷) و ۱۲۷۴ق به گفتۀ شهیدی
(ص ۱۸۰)، و تکیۀ سلطنتآباد را در
۱۲۷۸ق به دستور ناصرالدین شاه ساختند. هنگامی
که ماه محرم مقارن با اقامت شاه در نیاوران یا سلطنتآباد میشد،
این تکیهها را میبستند و در آن بساط با شکوه تعزیهخوانی
برای شاه و همراهان و مردم محل راه میانداختند (شهیدی،
همانجا). اعتمادالسلطنه در وقایع سال ۱۲۷۸ق بـه تعزیهخوانـی
در تکیـۀ سلطنتآبـاد ــ کـه بـه تازگی ساخته و دایر شده بود ــ در دهۀ دوم
ماه صفر اشاره دارد (مرآة البلدان، ۲/ ۱۳۸۵). همو
به تعزیهخوانیهای شاه در تکیۀ نیاوران
و سلطنتآباد بارها اشاره میکند (همان، ۲/
۱۳۱۱، ۱۳۶۷، ۳/
۱۴۱۷، ۱۴۴۱، جم ؛ برای
صورت برخی تکیههای قدیم تهران و بانیان و محل
ساختمان و تاریخ وقف آنها، نک : بلاغی، (ط )
۴۸-۵۳، جم ؛ برای تکیههای شمیرانات،
نک : ستوده، جغرافیا...، ۱/ ۱۳۹،
۲۰۱، جم ).
تکیههای موقت
تکیههایی هستند که
هر سال در ماه محرم در حیاط خانهها یا در زیر چادرهای
برافراشته بر پا میکنند و دستههای عزادار یا تعزیهخوانان
در آنها روضه و تعزیه میخوانند. شاهزادگان و رجال اعیان دورۀ قاجار
معمولاً هرساله حیاط خانههای خود را سیاه میبستند و
چادری بر فراز آن میزدند و روی حوض خانههایشان را با تیر
و الوار میپوشاندند و به تعزیهداری میپرداختند. بنا بر
گزارشی حاج محمدحسین خان امینالدوله، معروف به صدراصفهانی،
خزانهدار و وزیر امور مالیۀ میرزا محمد شفیع،
صدراعظم فتحعلی شاه، ظاهراً حیاط خانهاش را در دهههای محرم هر
سال سیاه میبست و در آن تعزیهخوانی میکرد
(بلوکباشی، تعزیهخوانی حدیث،
۹۳-۹۴). جیمز موریه به یکی از
تعزیهخوانیها در خانۀ او در محرم ۱۲۲۴/ فوریۀ
۱۸۰۹ اشاره میکند (ص ۱۹۵).
الکساندر خوجکو به ۱۵ روز تعزیهخوانی در خانۀ میرزا
ابوالحسن خان شیرازی، معروف به ایلچی، نخستین وزیر
امور خارجۀ فتحعلی شاه (از ۱۲۳۹ تا
۱۲۵۰ق) در محرم ۱۲۴۹/ ژوئن
۱۸۳۳ اشاره دارد و شرحی از شکوه و جلال این
تعزیهخوانی میدهد (ص ۲۱، مقدمه؛ بلوکباشی،
همان، ۹۴).
چارلز ویلس به تفصیل دربارۀ برپا
کردن تکیۀ چادری بزرگ و موقتی که شاهزاده ظلالسلطان هر سال در محرم در
پای عمارت خود در اصفهان بر پا میکرد و در آن مراسم روضهخوانی
و شبیهخوانی راه میانداخت، میآورد. او همچنین
چند مجلس تعزیه را آنچنان که در این تکیۀ چادری میخواندند،
با توضیح دربارۀ تعزیهخوانان و اسباب و ابزار تعزیه، وصف میکند (ص
۲۶۵-۲۷۴).
چادر تکیهها را از کرباس و
متناسب با بزرگی فضای تکیه یا حیاط خانه در چند
قطعه میدوختند. به گفتۀ عینالسلطنه چادر تکیۀ سعدالسلطنه ۸ خروار وزن و
۷ دیرک داشت (۱/ ۲۳۰). پشت و روی
چادرها را با تصاویر و نقشهای گوناگون تزیین میکردند.
چادر تکیۀ دولت نیز بسیار زیبا و با انواع نقشها و نواردوزیهای
رنگارنگ آراسته بود. روی آن تصاویری از شیر، پلنگ، طاووس،
مرغ و گل و گلدان، شیرهای شمشیر به دست و خورشید به پشت،
دوخته بودند (شهری، ۱/ ۱۱۴). در اصفهان روی
چادرها یا خیمههای تکیه، پردههای نقاشی
بزرگی که مجالسی از وقایع کربلا را نشان میداد، نصب میکردند
(معتمدی، ۲/ ۳۲۲). درون تکیههای چادری
موقت را هم معمولاً با انواع وسایل مانند پوست حیوانات وحشی،
شمشیر، سپر، قالیچه، شالهای کشمیری رنگارنگ،
چلچراغ، آیینه، گلدانهای چینی، تابلوهای نقاشی
و منبتکاریهای امانی تزیین میکردند (فلاح
زاده، ۲۰۵).
چادر موقت برای روضهخوانی
و تعزیه در دورۀ ناصری در دهانۀ بازار تهران (ذکاء، ۳۶۸)
در این روزگار هم در محلهها و
گذرهای پرجمعیت که تکیه و حسینیه ندارند، یا
گنجایش تکیه و حسینیههایشان پاسخگوی نیاز
محله نیست، برپاکردن و بستن تکیههای چادری و تکیههای
موقت در فضاهای باز یا در حیاط خانهها مرسوم است. این تکیهها
را معمولاً با پارچههای سیاه و سبز و کتیبههایی
از اشعار مذهبی و شعر عاشورای محتشم کاشانی، شمایل پیامبر
(ص) و حضرت امیر و حضرت عباس و پنجتن (ع)، پردههای درویشی
و نقاشیهای مذهبی قهوهخانهای میآرایند. کف
زمین آن را فرش میکنند و منبری چندپله، چند تا علم، علامت، بیرق
و توغ در آن میگذارند و سقاخانۀ کوچک متحرکی نیز کنار
در ورودی یا داخل تکیه قرار میدهند (یادداشت
مؤلف).
موقوفات
هر تکیۀ ثابت معمولاً
موقوفاتی مانند زمین زراعی، باغ میوه، دکان، آب، خانه و
جز آنها داشت که درآمد آنها صرف هزینۀ نگهداری و تعمیر بنای
تکیه و پرداخت دستمزد به خادمان و هزینۀ تعزیهداری
و اطعام عزاداران و فقیران میشد. منابع مکتوب بعضاً به موقوفات برخی
از تکیهها اشاره کردهاند که در اینجا چند نمونه از این
موقوفات را یاد میکنیم: تکیۀ میرزا
صالح مستوفی ۷ باب دکان، تکیۀ سید
اسماعیل ۶ دانگِ یک باب خانه و تکیۀ معتمدالدوله
۳ باب دکان موقوفه داشتند که واقفان آنها را برای هزینۀ تعزیهگردانی،
اطعام فقرا و تعمیر و روشنایی تکیهها وقف کرده بودند
(بلاغی، (ط ) ۶۰، ۷۹). موقوفۀ تکیۀ حسین
علی در قم، مزرعۀ مرویان رودآب با ۵ خروار آب بود (مدرسی طباطبایی،
۱/ ۳۸۱).
در شهرهای دیگر نیز
بانیان تکیه هر آنچه داشتند و میتوانستند، وقف تکیههایشان
میکردند. یکی از تکیههای پرموقوفۀ ایران،
تکیۀ معروف میرزا حسین وزیر در شهر کرمان بود. پاشاخان وزیری
شرح مبسوطی دربارۀ این تکیه که در محلۀ خواجه خضر کرمان واقع بود، نوشته،
و فهرست وقفیات آن را یکایک برشمرده است. انواع ظروف مسی،
کاسه و بشقاب و شربت خوری، سرانداز و کناره و قالی و نمدهای
رنگارنگ، انواع تشتها و قلیانهای بلور، سماورهای برنجین و
مسوار روسی و اسباب سماور و میوهخوریهای نقره و دهها چیز
متنوع دیگر از جمله موقوفات تکیۀ میرزا
حسین وزیر بود. هر سال در این تکیه مجالس روضهخوانی
و شبیهگردانی مفصل در ۱۰ روز محرم برگذار میشد که
بیانگر نقش کارآمد تکیه در شهرهای ایران درگذشته، بهویژه
در دورۀ قاجار است (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ این تکیه،
نک : وزیری، ۱۹۸-۲۰۶).
بانیـان تکیهها، گاهی
حمام نیز در جوار تکیۀ خود میساختند و آنها را در راه خدا وقف میکردند. سنّت حمامسازی
از دیرباز در ایران رسم بود. برخـی از خانقاهها و زاویـههای
درویشان نیز حمام وقفی داشتند، مانند حمـام زاویۀ شیخ
علی بن سهل در اصفهان (نک : ابنبطوطه، ۱/ ۲۱۲). یکی
از انگیزههای ساختن حمام در جوار تکیـه، جدا از ثوابـی
که در تطهیر مـردم به شمار مـیآمد، جنبـۀ تقدس تکیه،
بهویژه در ماههای سوگواری بود که مردم رفتن به آن را با جسمی
ناپاک جایز و روا نمیدانستند. از اینرو، مؤمنان و معتقدان پس
از رفتن به حمام و تطهیر خود، برای عزاداری سیدالشهدا به
تکیه میرفتند. از جمله حمامهای جنب تکیه در تهران، میتوان
تکیه و حمام خانم در محلۀ عودلاجان، حمام و تکیۀ نوروزخان در محلۀ
بازار، و در شهر کرمان تکیه و حمام وزیر را نام برد. بلاغی به
تکیۀ قمرالسلطنه، همسر مشیرالدوله اشاره میکند که در جنب آن حمامی
نیز ساخته و وقف کرده بود (ص (ط) ۶۷).
از بناهای رایج دیگری
که در کنار تکیه میساختند و وقف تکیهها در تهران و دیگر
شهرها میکردند، سقاخانه، آبانبار و سقانفار بود. تکیههای
نوروزخان در محلۀ بازار، رضا قلیخان در محلۀ عودلاجان، و حاج رجبعلی در
محلۀ سنگلج از جمله تکایای تهران بودند که در جنب هر یک از
آنها سقاخانهای نیز ساخته بودند. در کنار تکیۀ رضا
قلیخان یک آب انبار وقفی نیز احداث کرده بودند (همو، (ط
) ۵۲، ۵۹، ۶۳، ۶۷).
سقانفار تکیه و هفت پلکون در معلم
کلای هزار پی آمل (ستوده، از آستارا...،
۴(۲)/۹۸۳)
سقانفار ــ کـه بـه سقانپار و سقاتـالار
نیـز معـروف است ــ فضای کوچک اتاقمانندی در یک طبقه یا
دو طبقه است که آن را به طور مستقل، یا در جوار تکیهها در مناطق
مازندران میسازند. پلکانی معمولاً چوبی که به آن نفار یا
نپار میگویند، طبقۀ اول را به طبقۀ دوم میپیوندد. طبقۀ اول آنها گاهی بنا و زمانی
پایههای قطور چوبی است که طبقۀ دوم بر آنها
استوار است. دیوار و سقف فضای اتاقک طبقۀ دوم برخی
سقانفارها با شکلهای گوناگون جبرئیل، خورشید، دیو و دهها
شکل دیگر آراسته شدهاند. مردم برای حاجتخواهی و گشایش
گره از کار فروبستۀ خود و نذر و نیاز و انداختن سفرۀ حضرت
ابوالفضل(ع) به این سقـانفارها توسل مـیجویند (برای تکیهها
و سقانفارهای مازندران، نک : ستوده، از آستـارا ...، ۴(۱)/
۱۶۸، ۲۹۶-۲۹۷، جم ).
کاربَریها
عزاداری و شبیهخوانی
از فعالیتهای عمومی و رایج در تکیهها در ایام
سوگواری، بهویژه در ایام دهۀ عاشورا بوده
است. در شماری از تکیهها، مانند تکیۀ دولت قزوین
درگذشته، برگذاری برخی برنامههای فرهنگی، همچون سخنوری،
گزارش شده است. در دورۀ فتحعلی شاه، پس از ختم مراسم تعزیهداری و شبیه
خوانی دولتی در حضور شاه، گردانندگان، دستاندرکاران و تعزیهخوانان
تکیه در پیشگاه شاه گرد میآمدند و شاه آنها را مورد لطف و
مرحمت قرار میداد و احیاناً خلعت و هدایایی هم به
آنها اعطا میکرد. جیمز موریه به مراسم تعزیهداری
و شبیهخوانی محرم ۱۲۲۴/ فوریۀ
۱۸۰۹ در میدان ارگ ــ که آن را در دهۀ محرم
مسدود میکردند و سیاه مـیبستند و بـه صـورت تـکیـۀ
مـوقـت در میآوردنـد ــ اشاره میکند و مینویسد: در آخرین
روز عزاداری، شاه که در طاقنمایی بزرگ مشرف به میدان
نشسته بود، به کارگزاران مراسم که به حضورش آمده بودند، اظهار لطف میکرد
(بلوکباشی، تعزیهخوانی حدیث، ۱۰۲،
۱۰۷- ۱۰۸).
در دورۀ ناصری،
ناصرالدین شاه هر سال پس از ختم روضهخوانی و تعزیهخوانیهای
دولتی در تکیههایی که حضور مییافت، مانند
تکیۀ دولت (ه م) و تکیههای سیدنصرالدین، نیاوران
و سلطنتآباد، به «عملۀ تکیه و روضهخوانها» و تعزیهخوانها خلعت میبخشید.
این خلعتها را در روی سکوی وسط تکیه در میان افراد
تقسیم میکردند (اعتمادالسلطنه، روزنامه...، ۱۳۳).
در روزنامۀ ایران به خلعت بخشیدن شاه در روز آخر عزاداری به «خدام
تکیۀ مبارکه» اشاره شده است. در آن روز به مجدالدولۀ خوانسالار ــ
که ادارۀ نظم تکیه در دورۀ تعزیهخوانی با او بود ــ «یک ثوب جبۀ ترمۀ شمسۀ مرصع
از جامهخانۀ خاصه» و به ذاکران و واعظان و اجزاء شبیه و دیگران که «از
هفت هشت هزار» میگذشتند، هر یک «عطایا و انعامات» دادند. در این
روزنامه خلعت و انعام بخشیدن «رسم هر سالۀ» ناصرالدین
شاه در ماه محرم دانسته شده است (ص ۱).
توسلجویی و نذر و نیاز
کردن در شب عاشورا و حاجتخواهی مردم ایران در آن شب با روشنکردن شمع
در ۴۰ یا ۴۱ منبر در تکیهها از دیگر
باورها و مراسم مردم معتقد در برخی شهرها بود. مستوفی مینویسد:
در تهران، در شب عاشورا گروهی پابرهنه با کیسه یا جعبهای
پر از شمع در شهر میگشتند و به ۴۱ تکیه میرفتند و
۴۱ شاخه شمع در ۴۱ منبر، در تکیههایی
که در آنها هر روز در دهۀ عاشورا روضهخوانی شده بود، برای برآورده شدن نذر و حاجاتشان
روشن میکردند (۱/ ۳۰۱-۳۰۲).
ناظمالاسلام کرمانی دربارۀ رسم «چهل منبر» مینویسد: در آغاز، این رسم منحصر بود
به همان منبری که در دهۀ عاشورا روضه میخواندند، بعد هر جا منبری میگذاشتند
تا مردم رویش شمع روشن کنند (۲/
۲۸۶-۲۸۷).
در برخی از تکیههای
تهران نیز برنامههای ویژهای برای نوزادان و
کودکان ترتیب میدادند. مثلاً برای پاگرفتن و زنده ماندن بچۀ نوزاد
و یا رشد کودک، شمع قدی نذر، و آنها را در شب عاشورا در تکیۀ سادات
اخوی روشن میکردند. هر سال با رشد و قدکشیدن کودک شمع بلندتری
در آن تکیه میافروختند. این تکیه باغچهای داشت که
شمعها را در میان گل و گیاه باغچه مینشاندند و روشن میکردند
(مستوفی، ۱/ ۳۰۲). جنازههای ناصرالدین
شاه و فرزندش مظفرالدین شاه را نیز پیش از خاکسپاری در
گورستان به تکیۀ دولت بردند و بعداً جنازۀ آنها را با تشریفات رسمی از آنجا به گورستان تشییع
کردند (احمد پناهی، ناصرالدینشاه، ۴۱۲؛ اوبن،
۱۲۹).
مآخذ
آمار دارالخلافۀ تهران، به
کوشش سیروس سعدوندیان و منصورهاتحادیه، تهران،
۱۳۶۸ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی،
تهران، ۱۳۳۶ش؛ ابنبطوطه، سفرنامه، ترجمۀ
محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۴۸ش؛ احمدپناهی سمنانی،
محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، ۱۳۷۴ش؛ همو،
ناصرالدین شاه، تهران، ۱۳۷۷ش؛ اعتمادالسلطنه،
محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران،
۱۳۵۶ش؛ همو، مرآةالبلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی
و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۷ش؛ افشار، ایرج، یادگارهای
یزد، تهران، ۱۳۷۴ش؛ بامداد، مهدی، شرح حال
رجال ایران، تهران، ۱۳۵۷ش؛ بلاغی، عبدالحجت،
تاریخ تهران، قسمت غربی و مضافات، قم، ۱۳۵۰ش؛
بلوکباشی، علی، تعزیهخوانی حدیث قدسی مصایب
در نمایش آیینی، تهران، ۱۳۸۳ش؛
همو، «تعزیهخوانی در دورۀ فتحعلی شاه»، دربارۀ تعزیه
و تئاتر در ایران، به کوشش لاله تقیان، تهران،
۱۳۷۴ش؛ همو، نخل گردانی، تهران،
۱۳۸۰ش؛ بیضایی، بهرام، نمایش در
ایران، تهران، ۱۳۷۱ش؛ توسلی، محمود، «حسینیهها،
تکایا، مصلىها»، معماری ایران، دورۀ اسلامی،
به کوشش محمد یوسف کیانی، تهران،
۱۳۶۶ش؛ جواهر کلام، عبدالعزیز، تاریخ تهران،
تهران، ۱۳۲۵ش؛ خلج، منصور، تاریخچۀ نمایش
در باختران ( کرمانشاه)، تهران، ۱۳۶۴ش؛ خیرالدین،
م.، موسوعة حلب المقارنة، به کوشش محمدکمال، جامعة حلب؛ دانشنامۀ جهان
اسلام، تهران، ۱۳۸۳ش؛ دایرةالمعارف تشیع، به
کوشش احمدصدر حاج سیدجوادی و دیگران، تهران،
۱۳۷۵ش؛ دایرة المعارف فارسی؛ دراجی،
احمد محمدحسن، الربط و التکایا البغدادیة فی العهد العثمانی،
بغداد، ۲۰۰۱م؛ ذکاء، یحیى، تاریخچۀ
ساختمانهای ارگ سلطنتی تهران و راهنمای کاخ گلستان، تهران،
۱۳۴۹ش؛ روحانی، کاظم، «اصناف و پیشهوران در
تاریخ ایران»، کیهان اندیشه، تهران،
۱۳۶۶ش، شم ۱۲؛ روزنامۀ ایران،
۱۶ محرم ۱۳۰۴ق، شم ۶۱۱،
کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران،
۱۳۷۵ش؛ ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران،
۱۳۶۶ش؛ همو، «تهرانی که امیرکبیر در آن
میزیست»، امیر کبیر و دارالفنون، به کوشش قدرتالله روشنی
زعفرانلو، تهران، ۱۳۵۴ش؛ همو، جغرافیای تاریخی
شمیران، تهران، ۱۳۷۱ش؛ سلطان زاده، حسین،
روند شکلگیری شهر و مراکز مذهبی در ایران، تهران،
۱۳۶۲ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، ۱۳۷۰ش؛
شهیدی، عنایتالله، پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی،
از آغاز تا پایان دورۀ قاجار در تهران، به کوشش علی بلوکباشی، تهران،
۱۳۸۰ش: عباسی، مهدی، تاریخ تکایا
و عزاداری در قم، تهران، ۱۳۷۱ش؛ عدنانی،
محمد، معجم الاغلاط اللغویة المعاصرة، بیروت،
۱۹۸۹م؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ
دماوند، تهران، ۱۳۷۹ش؛ عناصری، جابر، سلطان کربلا،
تهران، ۱۳۸۱ش؛ عینالسلطنه، روزنامۀ
خاطرات، به کوشش مسعود سالار و ایرج افشار، تهران،
۱۳۷۴ش؛ فروغ، مهدی، «نمایش»، ایرانشهر،
تهران، ۱۳۴۲ش/ ۱۹۶۳م، شم
۲۲؛ فلاحزاده، مجید، تاریخ اجتماعی ـ سیاسی
تئاتر در ایران (تعزیه)، تهران، ۱۳۸۴ش؛ گلریز،
محمدعلی، مینودر یا بابالجنۀ قزوین،
قزوین، ۱۳۶۸ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛
مارکام، کلمنت، تاریخ ایران در دورۀ قاجار، ترجمۀ رحیم
فرزانه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۴ش؛ مدرسی
طباطبایی، حسین، تربت پاکان، قم،
۱۳۳۵ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من،
تهران، ۱۳۷۱ش؛ مصطفوی، محمدتقی، آثار تاریخی
طهران، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۷۵ش؛ مصطفى، صالح لمعی،
التراث المعماری الاسلامی فی مصر، بیروت،
۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م؛ معتمدی، حسین،
عزاداری سنتی شیعیان در بیوت علما و حوزههای
علمیه و کشورهای جهان، قم، ۱۳۷۹ش؛ الموسوعة
الفلسطینیه، القسم العام، بیروت،
۱۹۸۴م؛ میرمحمدی، حمیدرضا، «پراکندگی
جغرافیایی اماکن مذهبی کشور در قالب استانی»، مسجد،
تهران، ۱۳۸۰، س ۱۰، شم ۵۸؛ ناظم
الاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان،
به کوشش علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران،
۱۳۴۹ش؛ نتایج آماری، طرح تهیۀ
شناسنامۀ مساجد و اماکن مذهبی کشور، مرکز آمار ایران، تهران،
۱۳۷۵ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، به
کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۴۳ش؛ وزیری،
احمد علی، تاریخ کرمان، به کوشش محمد ابراهیم باستانی پاریزی،
تهران، ۱۳۶۴ش؛ وقایع اتفاقیه، تهران،
۱۳۶۸ق، شم ۴۰؛ ویلس، چارلز جیمس،
تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، ترجمـۀ سیدعبداللـه،
به کـوشش جمشید دودانگـه و مهرداد نیکنـام، تهـران،
۱۳۶۳ش؛ هدین، اسـون اندرس، کویرهای ایـران،
ترجمۀ پرویز رجبی، ۱۳۵۵ش؛ یادداشتهای
مؤلف؛ نیز:
Aubin, E., La Perse d’aujourd’hui,
Paris, ۱۹۰۸; Brown, J. P., The
Darvishes, London, ۱۹۶۸; Chodzko, A. B., Thèatre
persan, Tehran, ۱۹۷۶; EI۲; Gobineau, J. A., Les Religions et philosophies dans l’Asie
Centrale, Paris, ۱۹۳۳: Iranica ; Morier, J., A
Journey Through Persia, Armenia and Asia Minor to Constantinople, London, ۱۸۱۲; Peterson, S. R., «The
Taªziyeh and Related Arts», Taªziyeh Ritual and Drama in Iran, ed. P.
J. Chelkowski, New York, ۱۹۷۹; Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, ۱۸۸۳.