responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 173

بلبل سرگشته


نویسنده (ها) :
محمد جعفری (قنواتی)
آخرین بروز رسانی :
یکشنبه 8 دی 1398
تاریخچه مقاله

بُلْبُلِ سَرْگَشْته، از افسانه‌های سحرآمیز و بسیار مشهور که در ایران و سراسر جهان با تفاوتهایی رایج است.
پی‌رنگ کلی این افسانه این‌گونه است: مرد فقیری که از همسر درگذشته‌اش پسر و دختری دارد، به تحریک همسر دومش، پسرِ خود را می‌کشد. همسرش از گوشت پسر غذایی درست می‌کند و خود و شوهرش از آن می‌خورند. خواهر پسرک از آن غذا نمی‌خورد و استخوانهای برادر را زیر درختی دفن می‌کند. این استخوانها به بلبلی تبدیل می‌شوند؛ بلبل با آوازی که می‌خواند، سرگذشت خود را شرح می‌دهد و با تهیۀ وسایلی، از پدر و نامادری خود انتقام می‌گیرد (برای آگاهی بیشتر دربارۀ نقش زن‌بابا (نامادری) در فرهنگ و ادبیات شفاهـی ایـران، نک‌ : ه‌ د، زن‌بابا).
این افسانه‌ با عنوانهای «درخت سرو» و «مادرم مرا کشت و پدرم مرا خورد»، و با کد 720 در فهرست جهانی افسانه‌ها مشخص شده است (آرنه ـ تامپسون، 354).
این افسانه بسیار قدیمی است و از آن روایتهای متفاوتی تقریباً در همۀ نقاط جهان، از شرق آسیا تا غرب اروپا و از افریقا تا آمریکا ثبت شده است (همانجا). در ایران نیز روایتهای فراوانی از آن در دست است که قدیم‌ترین آنها را لریمر میان سالهای 1291-1293 ش / 1912-1914 م در کرمان ثبت کرده است (ص 158-160؛ نیز نک‌ : مارتسلف، 148)، اما مشهورترین آنها را صادق هدایت، به همراه توضیحاتی دربارۀ سوابق این افسانه در فرهنگ اروپایی، در 1325 ش منتشر کرده است (ص 432-434).
روایتهای ایرانی به‌رغم شباهتهای کلی در پی‌رنگ، آشکارا تفاوتهای متعددی با هم دارند که ازجمله می‌توان به کیفیت قتل پسر و قاتل او، چگونگی انتقام‌گیری او و نیز پایان‌بندی و سرانجام داستان اشاره کرد.
در شمار فراوانی از روایتها پدر به تحریک همسر دومش پسر خود را می‌کشد، مانند روایتهایی که در بندر ترکمن (میرکاظمی، 223-224)، کرمانشاه (درویشیان، 1 / 274-276)، کرمان (رضوی، 63-67)، کازرون، بجنورد (وکیلیان، 277، 289) و در روایتی‌ تاجیکی (اسراری، 140-142) وجود دارد، اما در شماری از روایتها نامادری خـود دست بـه این کـار می‌زند (نک‌ : وکیلیان، 285-286، 300؛ عزیزی، 83). نکتۀ قابل تأمل این است که اگرچه در اکثر روایتها بر حضور نامادری و نقش منفیِ وی تأکید شده‌ است، اما براساس یک روایت که صبحی مهتدی خلاصه‌ای از آن را منتشر کرده است، زنی هوس آبگوشت می‌کند و به اصرار، تهیۀ آن را از شوهرش می‌خواهد. شوهر که نمی‌تواند گوشت فراهم کند، پسر خود را می‌کشد و مادر نیز از آن خوراک می‌پزد (ص 49- 58). در روایتی دیگر، از نامادری و مادر سخنی به میان نیامده است؛ قتل پسر و حتى تهیۀ خوراک با گوشت او را پدر انجام می‌دهد (همانجا). در روایت فرنق خمین، نامادری نقش پررنگی دارد و پدر هیچ‌گونه مداخله‌ای در کشتن پسر ندارد و حتى وقتی بلبل را می‌بیند، اشک در چشمانش جمع می‌شود؛ به همین سبب‌ بلبل پس از انتقام از نامادری مقداری گل‌محمدی در دهان پدر می‌ریزد (وکیلیان، 285-287).
در روایت سنندج (همو، 296- 298) و روایتی که فریدل در سی‌سخت یاسوج ثبت کرده است (نک‌ : مارتسلف، همانجا)، به جای پسر دختر کشته می‌شود.
یکی دیگر از تفاوتهای این روایتها مربوط به چگونگی انتقام بلبل از والدین است. در بیشتر روایتها بلبل با تهیۀ میخ و سوزن، و ریختن آنها در حلق پدر و نامادری، از آنها انتقام می‌گیرد، اما در برخی از روایتها اشیاء دیگری به کار می‌برد: در روایت تاجیکستان، سوزن به گوش پدرش فرومی‌کند و می‌گوید: این سزای تو ست که گوش به حرف زن خود داده‌ای (اسراری،141)؛ در روایت مردم بختیاری، سیب زهرآلود به نامادری می‌دهد و سوزن در دهان پدر می‌ریزد (دقیقیان، 11-12؛ لیموچی، 1 / 101)؛ در روایت جوپار کرمان تریاک به خورد پدر می‌دهد (وکیلیان، 279، 281)؛ و در روایت کرمان (رضوی، 65) کارد به دهان نامادری فرومی‌کند.
از دیگر تفاوتهایی که روایتهای ایرانی با هم دارند، سرانجامِ فرزندی است که کشته می‌شود. پیش از اینکه به این تفاوت پرداخته شود، باید به این نکته اشاره کرد که اساس این افسانه، مانند بسیاری دیگر از افسانه‌ها، بر مبارزۀ میان خیر و شر استوار است. از سوی دیگر، پیروزی خیر مستلزم آن است که این نیرو در پی فرایند پیکرگردانی متحول شود. در این تحول، شخص یا نیروی تغییرشکل‌یافته قدرت یا قدرتهایی تازه به دست می‌آورد که قبلاً فاقد آن بوده است (رستگار، 43-44). در اساطیر مردم سرزمینهای مختلف، ازجمله اساطیر ایران، مصادیق متنوعی از پیکرگردانـی وجـود دارد (همـو، 47 بب‌ ‌). در افسانه‌ها، به‌ویژه افسانه‌های سحرآمیز نیز پیکرگردانی به‌صورتهای متفاوت به‌ چشم می‌خورد که بی‌تردید بازمانده یا حالت تحریف‌شده‌ای از پیکرگردانیهای اسطوره‌ای هستند. تغییر شکل پریان یا حضور نیروهای یاری‌رسان مانند خضر در افسانه‌های ایرانی (کوهی، 14-32؛ نیز نک‌ : انجوی، 305 بب‌ ‌) یا تغییر شکلهای مداوم قهرمان و ضدقهرمـان (نک‌ : کوهی، 39-44؛ میرکاظمی، 347-352) و نیز افسانه‌های داماد ـ حیوان ( افسانه‌ها ... ، 148- 158) از جملۀ این موارد است. درحقیقت، این گونه تغییر شکل یا پیکرگردانی دست‌مایۀ تحقق تمام آرزوهایی می‌شود که انسان در طول قرون و اعصار داشته است (رستگار، 47).
در افسانۀ بلبل سرگشته موضوع پیکرگردانی اهمیت بسزایی دارد. در بیشتر روایتهای ایرانی تأکید می‌شود که استخوانهای مقتول به بلبل تبدیل می‌گردند. در برخی از روایتها گنجشک‌ جای بلبل را می‌گیرد (دقیقیان، 8-12؛ لیموچی، 1 / 95-101). فقط در یک روایت که از میان اعراب خوزستان ثبت شده، به‌رغم شباهتهای فراوان با دیگر روایات ایرانی، نامی از بلبل به میان نیامده و به جای آن، از «پرندۀ سبز» نام برده شده است (عزیزی، 83-87). نکتۀ جالب توجه اینکه در روایتهای اروپایی، ازجمله در کتاب قصه‌ها و افسانه‌های برادران گریم، نوع پرنده مشخص نشده است (نک‌ : ص 1013-1027).
در روایت کرمانشاهی، نامادری از گوشت پسرک کوفته درست می‌کند و مقداری از آن را به دخترک می‌دهد که دختر آن را نمی‌خورد و همین کوفته به بلبل تبدیل می‌شود (درویشیان، 1 / 181-184). در برخی از روایتها تغییر شکل استخوانها به بلبل با تغییر شکلهای دیگری همراه است. مثلاً در یکی از روایتهای مازندرانی، ابتدا گوساله‌ای استخوانهای پسر را می‌خورد و سپس به امر خدا گوساله به بلبل تبدیل می‌شود (بینایی، 113-115)؛ یا در روایت بندرترکمن، از استخوانهای مقتول که خواهرش آنها را در باغچه دفن کرده است، ابتدا هندوانه‌ای می‌روید و پس از آنکه دختر هندوانه را می‌شکند، بلبلی از آن پر می‌کشد (میرکاظمی، 223-224).
در برخی از روایتها فرایند تبدیل استخوانها به بلبل دیگرگونه است. مثلاً در روایت سنندج، هنگامی که پسرک قصد دارد استخوانهای خواهر را زیر درخت دفن کند، 3 ‌پری در قالب کبوتر روی درخت می‌نشینند و به پسرک توصیه می‌کنند که از فضلۀ کبوتران (پریان) با برگ درخت، خمیری تهیه کند و بر استخوانها بمالد تا خواهرش زنده شود؛ با این کار استخوانها به بلبل تبدیل می‌شود (وکیلیان، 296). در برخی از روایتها اعمالی برپایۀ اعتقادات اسلامی جای این اعمال را گرفته‌اند. مثلاً در روایت کرمان، دخترک به توصیۀ ملای مکتب، استخوانهای برادر را با آب و گلاب می‌شوید و زیر درخت حیاط خانه دفن می‌کند و 7 روز برای او قرآن می‌خواند؛ روز هفتم به اذن خداوند بلبلی از خاک پر می‌کشد و روی درخت می‌نشیند (رضوی، 64- 65).
در برخی از روایتها پس از انتقام بلبل از پدر و نامادری، افسانه به پایان می‌رسد (نک‌ : صبحی، 49- 58 ؛ وکیلیان، 289-295)، اما در بیشتر روایتهای ثبت‌شده، بلبل پس از انتقام‌گیری بار دیگر تغییر ‌می‌کند و به هیئت انسانی درمی‌آید (نک‌ : میرکاظمی، 139؛ بینایی، 114؛ اسراری، 142؛ عزیزی، 83؛ لیموچی، 1 / 101؛ دقیقیان، 12؛ رضوی، 65؛ وکیلیان، 279، 282، 301).
افسانۀ بلبل سرگشته از زاویۀ بررسیهای پیکرگردانی در ردیف آن دسته از افسانه‌ها ست که شخص پس از مرگ، در مسیر تغییر و تحول قرار می‌گیرد. از این گونه افسانه‌ها که قرابت فراوانی هم با بلبل سرگشته دارند، می‌توان به کد 780 از فهرست جهانی افسانه‌ها (آرنه ـ تامپسون، 400-401) اشاره کرد کـه طی آن خون دختری که به ناحق کشته شده است، ابتدا به‌ نی، و سپس در تغییرات دیگر سرانجام به شکل اولیه درمی‌آید (نک‌ : جعفری، 134- 139؛ لمعه، 109-116؛ امینی، 44-53).
در پایان باید به یک روایت‌ خاص از بلبل سرگشته که در کُرویۀ قمشه (شهرضا) ثبت شده (وکیلیان، 290- 295) و با سایر روایتها تفاوت جدی دارد، اشاره کرد. بر اساس این روایت، پدر خانواده عشق فراوانی به بچه‌هایش دارد؛ ازهمین‌رو همسر دومش دور از چشم او پسرک را می‌کشد و غذا درست می‌کند. پس از اینکه استخوانها به بلبل تبدیل می‌شوند، بلبل روی دست پدر و سپس نامادری می‌نشیند و آواز می‌خواند. هر دو با سوزن به دهان بلبل می‌زنند و دهانش را پرخون می‌کنند، اما دخترک نبات به دهان بلبل می‌گذارد. پس از آن، دخترک که از ماجرا آگاه بود، راز نامادری را آشکار می‌کند. پدر نیز همسر خود را به قاطری چموش می‌بندد و در صحرا رها می‌کند. به‌هرحال، بن‌مایۀ انتقام‌گیری در این روایت از اساس تغییر کرده است.
افسانۀ بلبل سرگشته در متون ادبی نیز بازتاب یافته است. گوته در فاوست ترانه‌ای را که بلبل می‌خواند، از زبان یکی از شخصیتهای کتاب نقل می‌کند (1 / 395، نیز حاشیه). همچنین علی‌ نصیریان با الهام از روایتی از این افسانه که هدایت ثبت کرده است، نمایشنامه‌ای با عنوان بلبل سرگشته تنظیم نموده که در سالهای پیش از انقلاب آن را اجرا نیز کرده است (نک‌ : قادری، 139، 153- 159).

مآخذ

افسانه‌های آذربایجان، به کوشش صمد بهرنگی و بهروز دهقانی، تهران، 1379 ش؛
امینی، امیرقلی، سی افسانه از افسانه‌های محلی اصفهان، تهران، 1339 ش؛
انجوی شیرازی، ابوالقاسم، گل به صنوبر چه کرد، تهران، 1382 ش؛
بینایی، قوام‌الدین، افسانه‌های مردم نور و رویان مازندران، تهران، 1385 ش؛
جعفری (قنواتی)، محمد، قصه‌ها و افسانه‌هایی از گوشه و کنار ایران، تهران، 1386 ش؛
درویشیان، علی‌اشرف، افسانه‌ها، نمایشنامه‌ها و بازیهای کردی، تهران، 1366 ش؛
دقیقیان، ویکتوریا، افسانه‌های بختیاری، تهران، 1385 ش؛
رستگار فسایی، منصور، پیکرگردانی در اساطیر، تهران، 1383 ش؛
رضوی نعمت‌اللٰهی، شمس‌السادات، افسانه‌های کرمان، تهران، 1385 ش؛
صبحی مهتدی، فضل‌الله، افسانه‌های کهن، به کوشش حمیدرضا خزاعی، مشهد، 1385 ش؛
عزیزی بنی‌طُرُف، یوسف و سلیمه فتـوحی، افسانه‌های مردم عرب خوزستان، تهران، 1375 ش؛
قادری سهی، بهـزاد و آدینه خجسته‌پور، «دوران / ملت‌سازی از راه درام: بررسی تطبیقی چشم‌اندازهای بلند ایبسن و علی نصیریان با نگاهی به پرگنت و بلبل سرگشته»، نشریۀ ادبیات تطبیقی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، 1389 ش، س 1، شم‌ 2؛
قصه‌ها و افسانه‌های برادران گریم، به کوشش ل. اوئنز، ترجمۀ حسن اکبریان طبری، تهران، 1383 ش؛
کوهی کرمانی، حسین، پانزده افسانه از افسانه‌های روستایی ایران، تهران، 1348 ش؛
گوته، ی. و. فون، فاوست، ترجمۀ اسدالله مبشری، تهران، توس؛
لریمر، د. ل.، فرهنگ مردم کرمان، به کوشش فریدون وهمن، تهران، 1353 ش؛
لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، 1353 ش؛
لیموچی، کتایون، افسانه‌های مردم بختیاری، تهران، 1385 ش؛
مارتسلف، ا.، طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛
مختاریان، بهار، «بلبل سرگشته (پژوهشی در نمادشناسی گل و مرغ)»، نامـۀ فرهنگستان، تهران، 1389 ش، شم‌ 4؛
میرکاظمی، حسین، افسانه‌های دیار همیشه‌بهار، تهران، 1374 ش؛
وکیلیان، احمد، متلها و افسانه‌های ایرانی، تهران، 1387 ش؛
وهمن، فریدون، مقدمه بر فرهنگ مردم کرمان (نک‌ : هم‌ ، لریمر)؛
هدایت، صادق، «بلبل سرگشته»، سخن، تهران، 1325 ش، شم‌ 6-7؛
نیز:

Aarne, A. and S. Thompson, The Types of International Folktales, ed. H. J. Uter, Helsinki, 2004;
Asrorī, V. and R. Amonov, Echodieti Dakhankii Khalki Tochik, Dushanbe, 1980
.

محمد جعفری ‌(قنواتی)

نام کتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 173
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست