responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 156

برکت

نویسنده (ها) : مهدیه خواجگان

آخرین بروز رسانی : سه شنبه 8 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

بَرَکَت، نیرویی رمزی و قدسی که موجب فراوانی نعمت می‌شود. مردم خاصیت برکت‌زایی را به برخی از افراد، حیوانات، اشیاء، و مکانها منتسب می‌کنند. برخی از اعمال و رفتارهای آدمی در برکت‌زایی یا برکت‌زدایی مؤثرند؛ برای مثال، در حاشیۀ سفره‌های قلمکار قدیمی، شعر «شکر نعمت نعمتت افزون کند / کفر نعمت از کَفَت بیرون کند» گویای همین امر است. واژۀ برکت از مادۀ «ب ر ک» در زبان عربی ریشه گرفته که در اصل به معنای ثبات، دوام، رشد، فزونی، کثرت و جز آنها ست (نک‌ : ابن‌منظور، ذیل ب ر ک).

در قرآن کریم، برکت در معنای فراوانی، همراه با میمنت و بالندگی، افزونی و خیرخواهی آمده است. ازجمله معانی برکت در فرهنگهای فارسی بالیدن، افزون شدن، نیک‌بختی، فراخی و خجستگی است (نک‌ : غیاث ... ؛ برهان ... ؛ آنندراج؛ لغت‌نامه ... ؛ معین).

 

عناصر برکت‌زا

مفهوم برکت و طلب خیر و نعمت در فرهنگ مردم در پیوند و با استفاده از عناصر و نمادهای جانوری، گیاهی و معنوی شکل می‌گیرد. بذر و دانۀ غلات، نان و نمک، درختان، رستنیها، آب، میوه‌ها ــ به‌ویژه میوه‌های مغزدار و پُردانه چون گردو، فندق و انار ــ و محصولاتی که با مایه تهیه می‌شود ــ مانند ماست و پنیر ــ یا خوراکیهایی که به هنگام پخت بر حجم آنهـا افزوده می‌شود ــ مانند برنج ــ و یا خوراکیهای نطفه‌دار ــ مانند تخم‌مرغ ــ و اجزاء مختلف بدن جانوران، به ویژه خزندگان و پرندگان ــ مانند بزکوهی، مار، مارمولک، لاک‌پشت و کبوتر ــ و جز آنها که جملگی نماد باروری، یا دارای خاصیت افزایندگی قوۀ باه، حاصلخیزی و حیات‌بخشی‌اند، از مصادیق عناصر برکت‌زا به شمار می‌آیند (نک‌ : دنبالۀ مقاله)؛ همچنین نور و روشنایی به‌سبب پیوند با اصل رویندگی و عناصر مرتبط با آن چون آیینه، برخی اجرام آسمانی چون ماه و ستاره، برکت‌زا معرفی می‌شوند. این عناصر گاه در آیینهای مربوط به مراسم آیینی آغازِ گاهها و هنگام اجرای آداب و مناسک گذار و در مراحل مختلف معیشت، کشاورزی و دام‌پروری، و در باورهای مربوط به پیش‌بینی و پیشگوییهای مربوط به روزها، فصلها و سالها با توسل به شیوه‌های مختلف مانند دعا و ذکر، قربانی و به کاربردن طلسم و جادو نمود پیدا می‌کنند.

 

رستنیها

در اساطیر، گونه‌های فراوانی از رستنیها همچون دانه‌ها و درختان، به واسطۀ رشد و نمو و سرسبزی، سرچشمۀ حیات دانسته می‌شوند. منشأ گیاهی داشتنِ نخستین انسانها در اساطیر ایرانی (مشی و مشیانه از گیاه ریواس) را می‌توان نمونۀ کهن چنین پنداری دانست. نیروی باروری و زایایی و تکریم و احترام و برکت‌زا دانستن برخی از رستنیها از همین باور کهن ریشه می‌گیرد.

در اساطیر ایرانی، پس از زایل شدن نعمت و برکت از ایران‌زمین به واسطۀ اعمال اهریمنی، جم به یاری خداوند، بلا را دفع، و برکت و فراوانی را به مردم عرضه کرد. آنان نیز از راه تبرک به این روز خجسته، هر یک در طشتی جو کاشتند و این رسم در میانشان پایدار ماند (بیرونی، آثار ... ، ۲۱۷).

در آیینهای نوروزی، به‌ویژه در دربار، بر ۷ یا ۱۲ ستون از خشت دانه‌هایی چون گندم، جو، ذرت، برنج، ماش و جز آنها می‌کاشتند و گمان داشتند که هر یک از این گونه‌ها سبزتر و بلند‌تر شود، در سال نو ارزان‌تر و فراوان‌تر خواهد شد و بدین‌ترتیب، از رویش آنها بدی و خوبی زراعت در آن سال را پیش‌بینی می‌کردند (همان، ۲۱۷- ۲۱۸؛ نیز نک‌ : بلوکباشی، ۱۰۶-۱۰۷).

امروزه نیز سبزه در سفرۀ هفت‌سین (ه‌ م) نماد برکت و سرسبزی و طبیعت دانسته می‌شود (نک‌ : شعبانی، ۲۰۷؛ موسوی، ۲). رسمِ افکندن سبزۀ نوروزی در آب در سیزدهم نوروز، به نوعی بازگرداندن تخمی است که ایزدبانوی آب (اناهیتا) خودْ بارور نموده است تا موجب برکت، پرآبی و باروری در سال نو گردد (نک‌ : رمضانخانی، ۱۲۸؛ ناس، ۳۱۵: فرزندآوری و پرشیری زنان از برکات اناهیتا ست). از دیگر نمونه‌های برکت‌زا دانستن رستنیها می‌توان از خوردن پیاز در شنبه‌ها یا دوشنبه‌ها به مدت ۴۰ روز (نک‌ : شکورزاده، ۳۱۰؛ میرنیا، ۲۳۶) یاد کرد. در فرهنگ ایرانی، انار نماد برکت و باروری دانسته می‌شود و در گچ‌بریهای ساسانی نیز، مظهر برکت و حاصلخیزی است (نک‌ : گیرشمن، ۱۸۹). عشایر اَفتَری سمنان، زدن انار به قوچ گله و پاشاندن برنج بر پشت‌دامها را به هنگام جفت‌گیری، در افزایش قدرت باروری و آبستنی آنها مؤثر می‌دانند (نک‌ : شاه‌حسینی، ۵۵، ۵۷؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ انار، نک‌ : ه‌ م).

در میبد، انارهای به هم چسبیدۀ موسوم به «انار خواجه» را نظرکردۀ حضرت خضر می‌دانند و آن را از در و دیوار آویزان می‌کنند و مایۀ خیر و برکت می‌شمارند (نک‌ : جانب‌اللٰهی، ۳۶۸). انداختن شبدر یا گیاهی سبز در ظرف شیردوشی و تهیۀ چوبهای اسباب مَشک‌زنی از درختان میوه مثل انار، مو، آلبالو و جز آنها، که جایگاهی ویژه در فرهنگ ایرانی دارند، در افزایش برکت در تهیۀ کره بسیار مؤثر دانسته می‌شود (برای آگاهی از این باورها در مناطق مختلف کشور، نک‌ : میرنیا، ۲۳۷؛ نیم نگاهی ... ، ۹۴؛ فرهنگ ... ، ۲۷؛ فرهادی، «مشکه‌سازی ... »، ۸۶، ۹۸-۹۹، «گیاهان ... »، ۳۲۴، ۳۲۶؛ سرلک، ۷۷؛ اسدیان، ۲۳۴-۲۳۵؛ نیز نک‌ : ه‌ د، مشک و شیرواره).

در برخی از جاها در برگزاری آیین تولد نوزاد، با کشیدن حصار آب بر دور نوزاد، پاشاندن برنج، ارزن، ماش و جز آنها بر ۴گوشۀ اتاق زائو، از نمادهای گیاهی برکت‌زا برای حفظ زندگی و دیرپایی نوزاد بهره می‌برند (نک‌ : حسن‌زاده، «خوراک ... »، ۱۹۲- ۱۹۳). گردآوری حبوبات برای نذری از همسایگان و دادن سهمی از آن به فقرا برای برکت، محافظت و سالم نگهداشتن فرزند از بلایا از دیگر مصادیق این موضوع است (در بروجرد، نک‌ :کرزبر، ۳۰۰).

برخلاف باور بختیاریها که کاکل زدنِ خوشه‌های گندم (پیچش و حلقه شدن خوشه‌ها درهم) را بدشگون می‌دانند، در مناطق شمالی کشور، عبور و عنایت حضرت خضر را سبب این امر می‌شمارند و آن را نشانۀ برکت و ازدیاد محصول می‌دانند (نک‌ : مددی، ۹۱). در فرهنگ عامه، حضرت خضر در دیگر نقاط کشور نیز کارکردی نعمت‌بخش و روزی‌رسان دارد (برای این باور، نک‌ : اقتداری، ۵۷۰؛ تجلی‌پور، ۱۰۳-۱۰۴؛ نیز برای اطلاعات بیشتر دربارۀ خضر، نک‌ : ه‌ م).

در کردستان، ترکیدن کندوی غله نشانی از برکت شمرده می‌شود (نک‌ : توکلی، ۷۱). تکابیها، در شب چله با ریختن مقداری گندم برشته بر بام خانه، برکت را برای سالی که در پیش است، تضمین می‌کنند (انجوی، ۲ / ۳۴). زردشتیان یزد نیز در کنار آیینه، بر خوان نوروزی، مشتی گندم به نشانۀ برکت‌زایی محصولات می‌پاشند (نک‌ : رمضانخانی، ۱۱۶).

 

خوراکیها

به باور عامه، برخی از خوراکیها به سبب داشتن ویژگیهای خاص نظیر هسته و مغز (نمایانگر بذر و تخم و قابلیت باروری)، نطفه (مانند تخم‌مرغ)، افزایش حجم و تغییر حالت یافتن به سبب تهیه شدن با مایه، در مراحل پخت‌وپز، خاصیتی برکت‌زا یافته‌اند. به‌ویژه در آغازِ گاهها (تحویل) و آیینهای مربوط به تغییر فصلها، تغییر سال و جز آنها باورمندی به برکت‌زایی آنها قوت بیشتری می‌گیرد.

در نیاسر، خوردن خوراکیهایی مانند ماست، پنیر، حلوا، نان، و گلاب، که از یک مایۀ اصلی تهیه می‌شوند، مایۀ برکت و رونق خانه در سال آینده پنداشته می‌شود (نک‌ : انجوی، ۱ / ۹۷). در آیین سمنوپزان، زنان گردو، فندق و بادامِ داخل دیگ سمنو را بدون آنکه بشویند، با دست پاک می‌کنند و آنها را همچون ماده‌ای برکت‌زا در کیسۀ (کیف پول) خود قرار می‌دهند و همراه پول خود نگه می‌دارند تا خاصیت برکت‌زایی این نوع دانه‌ها، پول و دارایی آنان را افزایش دهد (نک‌ : آقا جمال، ۵۶؛ صفی‌نژاد، ۴۰۴).

آذربایجانیها، شب‌نشینیهای زمستان را بدون وجود شب‌چره و آجیلهـای مغزدار موجب رفتن خیر و برکت از خانه می‌دانند (نک‌ : انجوی، ۲ / ۵۳). اهالی نسای علیای طالقان در شب یلدا، پس از خواندن شعری، هر یک گردویی می‌شکنند و مغز گردوی هرکدام از آنها که سفید‌تر و درشت‌تر باشد، دیگر دامداران، گوسفندان خود را به نام او می‌کنند و حتى به نام او به چرا می‌برند و بر این باورند که با این کار گوسفندانشان زیاد می‌شوند (نک‌ : همو، ۱ / ۲۶).

برزگران الموت نیز برای برکت‌زایی محصول کشاورزی نان، گردو، فندق و انار را در داخل بذر‌ها می‌گذارند و پس از کاشت بذر آنها را می‌خورند (نک‌ : حمیدی، ۳۱۴). در برخی از مناطق ایران (مثلاً گیلان)، اولین تخم مرغان جوان (کاتیک)، برکت‌زا پنداشته می‌شود (نک‌ : شهاب، ۱۴۶- ۱۴۷؛ پاینده، ۲۷۷؛ برای ده طالب‌آباد، نک‌ : صفی‌نژاد، ۳۹۵) و در تنکابن، آن را در کوزۀ کوچک موسوم به گوله در نمک می‌گذارند و در خانه نگهداری می‌کنند (نک‌ : دانای علمی، ۱۱۸).

زردشتیان یزد به برکت‌زایی و متبرک بودن بعضی از خوراکیها که اصطلاحاً مِیْزَد نامیده می‌شوند، ایمان دارند و آنها را برای برکت‌زایی بر خوان نوروزی می‌گذارند (نک‌ : رمضانخانی، ۱۰۵). به باور مردم برخی از مناطق کاشان، خانه‌ای که در شب اسفندرعیتی (۲۵ بهمن ماه جشن اسفندی) برنج بپزد، سال آینده در منزلش همه چیز فراوان خواهد بود (برای این باور در قمصر و برزوک، نک‌ : انجوی، ۱ / ۹۱). در معماری سنتی خانه‌های ایرانی، فاضلاب آشپزخانه با فاضلاب مستراح مجرای مشترکی نداشت؛ زیرا مردم معتقد بودند که آمیختن مواد غذایی به‌ویژه گندم و برنج با فاضلاب سبب برکت‌زدایی و بی‌حرمتی و سرانجام، فقر می‌شود (نک‌ : رضایی، غلامرضا، ۳۷۸).

 

نان و نمک

نان در پیوند با اصل باروریِ رستنیها و نیز با توجه به سهم ویژۀ آن در عادتهای غذایی ایرانیان به عنوان یکی از غذاهای اصلی یا «قوت لایموت»، از مهم‌ترین عناصر برکت‌زا به شمار می‌رود و حضور چشمگیری در آیینهای مربوط به طلب خیر و برکت دارد. نمک نیز در همراهی با خمیر و نان و با توجه به اصل روشنایی و سپیدی و به عنوان ماده‌ای محافظ در برابر گندیدگی، خاصیتی برکت‌زا در فرهنگ عامه یافته است. تأکید بر اکرام نان در احادیث و آموزه‌های دینی (نک‌ : مجلسی، ۶۳ / ۷۶، ۲۷۰-۲۷۱) برکت‌زا دانستن آن را نزد مردم دو چندان کرده است؛ چنان‌که به عنوان عنصری برکت‌زا در سفرۀ هفت‌سین نیز حضور یافته است (نک‌ : حسنی، ۲۰۰؛ شعبانی، ۲۰۷). در آیین شال‌اندازی (ه‌ م) مربوط به چهارشنبۀ آخر سال در زنجان، چنانچه صاحب‌خانه تکه‌نانی بر طنابِ آویزان از روزنۀ بخاری یا اجاق یا روزنۀ سقف خانه ببیند، آن را به فال نیک می‌گیرد و مایۀ برکت و خوشبختی در سال آینده فرض می‌کند (نک‌ : همو، ۲۲۲).

بختیاریها بر سفرۀ هفت‌سین بشقابی آرد می‌گذارند و بر این باورند که حضرت خضر که حضوری نا‌پیدا دارد، چیزی از خوان نوروزی خواهد خورد و آرد درون ظرف را متبرک خواهد کرد؛ از این‌رو، برای یافتن رد انگشتان وی به دقت به ظرف می‌نگرند و آن را دوباره برای برکت و ازدیاد نعمت به تاپو (مخزن آرد) باز می‌گردانند (نک‌ : سرلک، ۴۷).

در نزد عامۀ مردم نان و نمک و گندم برکت خداوند دانسته می‌شوند و ریختن برکت خدا (نان) به زمین گناه بزرگی پنداشته می‌شود و لگدکردن آن کاری ناصواب است؛ حتى مردم تکه‌های نان را اگر بر زمین باشد، بر می‌دارند، می‌بوسند و در روزنۀ دیواری می‌گذارند؛ زیرا اعتقاد دارند که بی‌حرمتی به نان، برکت را از خانه‌ها می‌برد و قحطی می‌آورد.

به باور اهالی آشتیان، کاشو (لاک‌پشت) زنی است که به گناه بی‌احترامی نسبت به نعمت خدا (نان= برکت)، طشت خمیرش به صورت لاکی بر پشت او در آمده، و به هیئت این موجود، چهره‌گردانی نموده است (نک‌ : نیم نگاهی، ۸۶).

بستن نان به عنوان برکت سفره به کمر زائو، درد او را تسکین می‌بخشد (نک‌ : هدایت، ۳۵). خوردن خرده‌نانهای سفره (مجلسی، ۷۳ / ۳۱۵)، و جمع کردن سفره توسط کودک خانواده (در میناب، نک‌ : سعیدی، ۲۳۷)، موجب ازدیاد و برکت مواد غذایی می‌شود. ترکمنها در ساخت تنور، افزون بر گِل و کاه مقداری نمک برای «دوزْلی تامْدِر» شدن تنور، یعنی نمک‌دار یا برکت‌زا شدن تنور، اضافه می‌نمایند (نک‌ : مرادی، منصور، ۲۷۵-۲۷۶) و به این نوع تنور متبرک سوگند یاد می‌کنند (نک‌ : همو، ۲۸۸).

کردها به وسیلۀ نان و نمکی که کودکی بر پای دیواری در کوچه رها کرده است، گره رزق و روزی خود را می‌گشایند (نک‌ : میرنیا، ۲۳۳). در برخی از آیینهای مربوط به تولد از آویزان‌نمودن گهواره بر روی تنور(نماد نان و آتش) و نان‌پوش نمودن نوزاد برای پایداری حیات، و سالم ماندن او بهره می‌برند (نک‌ : حسن‌زاده، «خوراک»، ۱۹۳).

 

نور و روشنایی

نور و روشنایی نیز به سبب پیوند با اصل رویانندگی و باروری خورشید به همراه دیگر عناصر مرتبط با آن نظیر آتش، چراغ، آیینه و ماه برکت‌زا ست؛ زیرا آیینه و ماه بـازتـابندۀ نور خورشیدند و هم‌ذات با آن پنداشته می‌شوند (نک‌ : کوپر، ۱۱؛ شوالیه، ۱ / ۳۲۵-۳۲۶). تنور (نمادی از نور، گرما و نان) نیز در باورهای کهن مردم ایران خاصیت برکت‌زایی یافته است. در میان ایرانیان ارمنی نیز برکت‌خواهی از مهم‌ترین خواسته‌ها در آیینهای مربوط به پیشواز نوروز بوده است. زردشتیان چند روز پیش از نوروز به نظافت و خانه‌تکانی می‌پردازند و بر بامها آتش می‌افروزند تا ارواح درگذشتگان که پیش از نوروز فرود می‌آیند و با خود خیر و برکت برای خانواده به ارمغان می‌آورند، راضی و خشنود باشند (نک‌ : فره‌وشی، ۴۳). ارمنیها در جشنی شبیه چهارشنبه‌سوری موسوم به دِرِنْدِز، در ۲۵ بهمن‌ماه، بوته‌هایی را در کلیسا آتش می‌زنند و از روی آنها می‌پرند و در پایان، چراغ یا شمعی کوچک را از آتش جشن روشن می‌کنند تا روشنی، خیر و برکت را به خانۀ خود ببرند (نک‌ : انجوی، ۲ / ۱۲۰).

در صومعه‌سرا، زنان در اواخر اسفند در مراسمی به نام آیینه‌تاودانی (= آیینه تاباندن) خود را در آینۀ تزیین‌شده‌ای از گل بنفشه و پامچال نگاه می‌کنند، با این باور که در سال جدید برکت نصیب خود و خانواده‌شان خواهد شد (نک‌ : باقری، ۱۰).

روشن نگهداشتن اجاق خانه در شب عید (نک‌ : شاملو، ۱ / ۱۲۵)، روشن کردن چراغ دکانها پیش از غروب در تویسرکان (نک‌ : مقدم، ۱ / ۵۰۲-۵۰۳)، روشن‌کردن چراغی که رو به قبله باشد (نک‌ : نبی‌یف، ۴۳)، و گرفتن فرزند بیمار بالای اجاق و دریافت هدیه‌ای از بانوی خانه (برای مطالعۀ این بـاور در ایل قشقایی، نک‌ : کیانی، ۳۰۷)، برکت‌زا و شفابخش تلقی می‌شود. از دیرباز، ایرانیان در بامداد نوروز، به فجر و سپیده می‌نگرند؛ زیرا آن ساعت از فرخنده‌ترین ساعات نوروز است که مردم با نگریستن به سپیده تبرک می‌جویند و فراوانی نعمت و پیروزی در سال جدید را آرزو می‌کنند.

 

آب

آب به‌عنوان مایۀ حیات از مهم‌ترین عناصر برکت‌زا ست. باور داشتن به نیروی برکت‌زایی آب در برخی از آیینها مانند جشن تیرگان، چهارشنبه‌سوری و جشنها و آداب مربوط به پیشواز عید نوروز به طور مشخص دیده می‌شود. در گاه‌شماری کشاورزی آلاشتیها در ۵ روز پتک (پیتک، پنجک، پنجۀ دزدیده) آب باران متبرک است و آن را «پتک اُو» می‌نامند. اینها باور دارند که آب چشمه‌ها و رودخانه‌ها در این روزها متبرک می‌شوند و شست‌وشو با «پتک او» شفابخش برخی از دردها ست؛ آب حمامهایشان را نیز در این روزها با این آب متبرک عوض می‌کنند (نک‌ : پورکریم، ۷۱- ۷۲). گلبافیهای کرمان نیز آب باران را متبرک می‌دانند (نک‌ : اسدی، ۲۸۳). ظاهراً این گونه باورها دربارۀ متبرک بودن آب چشمه‌ها در نزدیکی بقعۀ «دخترپاک» در آلاشت و دیگر نقاط پرآب در ایران، از پیوند این باورها با پرستش ایزدبانو اناهیتا، فرشتۀ موکل بر آب حکایت دارد (نک‌ : پورکریم، ۷۳؛ هینلز، ۴۶۶؛ باستانی، ۲۱۵، ۲۳۵).

در گذشته در چهارشنبۀ آخر سال، مادران ایرانی برای بخت‌گشایی دختران و دوشیزگان با دادن قرآن و شاخه‌نباتی به پیشه‌وران کارگاههای پاکت‌سازی، از آنان آب سه‌تشت یا هفت‌تشت، یعنی آبی را می‌خواستند که در آن، کاغذها را در خمرۀ چوبی به هم می‌زدند و آن را برای تبرک و بخت‌گشایی با خود به خانه می‌بردند (نک‌ : ماسه، ۱ / ۲۶۸).

باور داشتن به نیروی باروری و برکت‌بخشی آبهای گندیده در زمانهای دیگری به‌جز چهارشنبۀ آخر سال نیز مرسوم بوده است، چنانچه پاشیدن گنداب بر در دکانها در افزایش مشتری (نک‌ : انجوی، ۲ / ۳۴)، و پریدن از جوی فاضلاب حمامهای مردانه (برای آگاهی بیشتر از این باور مردم در تبریز عصر صفوی، نک‌ : کارری، ۳۵)، در باروری و آبستنی زنان مؤثر دانسته می‌شد. آب و آب‌بازی در آخرین روز‌های سال به‌ویژه در چهارشنبۀ آخر سال از جملۀ کارهایی است که مردم اعتقاد دارند با پرداختن به آن، بدبختی را از خانه دور ‌می‌کنند و برکت و شادابی و طراوت را به آنجا می‌آورند.

پاشیدن آب روان نهرها و چشمه‌ها به اسباب خانه و در و دیوار یا دوستان و خویشان، پر کردن کوزه‌ از آب نهرها و چشمه‌ها و نوشیدن آن، و آب پاشیدن با چوب‌دستی به دیگران که کنار رود ایستاده‌اند، ازجمله کارهایی است که برای تبرک صورت می‌گیرد (بلوکباشی، ۹۸)؛ همچنین در چهارشنبه‌سوری، نگریستن به آب روان و ۳ بار پریدن از روی آن و نوشیدن آب کوزه‌ای که از ۷ چشمه پر شده باشد، موجب برکت و خوشبختی می‌شود (همو، ۶۹).

در افسانه‌های مردم لرستان در چلۀ کوچک، و قصۀ «دایا»، ننه‌سرما، ناراحت از مرگ پسرانش از شدت سرما، که هیزم نیم‌سوز را پرتاب می‌کند، از جمله موارد برکت‌زایی آب هستند. لرها باور دارند چنانچه این هیزم در آب بیفتد، سال پر برکت و پرآبی در پیش خواهد بود (نک‌ : فرهنگ، ۱۴۸؛ نیز نک‌ : ه‌ د، ننه‌سرما). جوانان اسفراینی فردی را که در آخرین چهارشنبۀ سال به عنوان خان سیزده روز برگزیده‌اند، در بعد از ظهر سیزده به‌در به امید داشتن سالی پر آب و با برکت در آب می‌افکنند (نک‌ : بلوکباشی، ۱۲۰-۱۲۱).

عناصر به کارگرفته شده در آداب و آیینهای مربوط به جشن تیرگان در سیزدهم تیرماه (دربارۀ تیرگان، نک‌ : بیرونی، التفهیم، ۲۵۴؛ کریستن‌سن، 168؛ نیز نک‌ : ه‌ د، تیرما سیزده)، نظیر آب، درخت (مورد یا سرو)، رنگ سبز، آینه و جز آنها همگی با عناصر مـادینه، اصل برکت و مفهوم باروری مرتبط‌اند (نک‌ : حسن‌زاده، «تیرگان ... »، ۹). در بخشی از آیینهای این بخش که به لال‌آب، لال‌شو، یا لال‌شیش (= ترکۀ لال) موسوم است، ترکه‌ای را که شب پیش از جشن چیده‌اند، به اشیاء و افراد می‌زنند، زیرا برای آن قدرت شفا و قوۀ باروری قائل‌اند و آن را برای برکت خانه تا سال بعد نزد خود نگه می‌دارند (نک‌ : پورکریم، ۷۸-۸۴؛ حسن‌زاده، همان، ۷).

 

جانوران

در باورهای عامه برخی از موجودات، جانوران و پرندگان به سبب ویژگیهای ظاهری (پوست‌اندازی، رنگ، شاخ، نشانه‌های متمایزکننده از دیگر هم‌نوعان مثل کاکل)، جنسیت و نیز نقشی که در معیشت مردم دارند، برکت‌زا، و برخی از حیوانات نیز از میان برندۀ برکت خانه دانسته می‌شوند؛ مثلاً گربه حیوانی مرموز و دزد دانسته می‌شود که برکت خانه را می‌برد (برای این باور در کومله، نک‌ : شهاب، ۱۴۲؛ هرچند به باور مردم لرستان و ایلام زاییدن گربه در خانه نشانۀ برکت است، نک‌ : اسدیان، ۳۰۱).

زاییدن گاو در اول ماه قمری، دیدن عنکبوت در همان موسم، و وجود سگ پاسبان و مرغ کاکل‌دار در میان ماکیان مایۀ برکت و مورد احترام است (نک‌ : شهاب، ۱۴۵-۱۴۶، ۱۷۰). ماهی قرمز بر سفرۀ نوروزی نیز نمادی از روزی حلال است (نک‌ : فره‌وشی، ۶۴؛ شعبانی، ۲۰۷) و عنصری برکت‌زا معرفی می‌شود.

به باور مردم گیلان، حج‌حجی (پرستو) و کبوتر در برابر کلاغ و چرخ ریسک متبرک و پر شگون‌اند و آشیانه‌سازی آنها بر سقف خانه‌هـا نشانۀ آشکاری بر ثروتمند شدن اهل آن است (نک‌ : بشرا، «و»، نیز ۵۱، ۵۳، ۱۶۳). مرغی که تخم دوزرده می‌گذارد، وجودش در خانه با ارزش است و عنصری برکت‌زا دانسته می‌شود (نک‌ : نیم نگاهی، ۹۱؛ دانای علمی، ۱۱۸؛ صفی‌نژاد، ۳۹۵). افزون بر کبوتر، لانۀ پرندگانی چون دارکوب و کلاغ نیز با خیر و برکت است و نباید آن را خراب کرد (ماسه، ۱ / ۳۴۸). در گیلان، دنبال کردن مارمولک تا یافتن سوراخش (نک‌ : شهاب، ۷، ۱۴۷)، برکت در پی خواهد داشت.

در میناب، چنانچه مگسی در استکان چای بیفتد، آن را ۳ بار در چای فرو می‌برند و در می‌آورند و چای را برای برکت می‌نوشند (نک‌ : سعیدی، ۲۷۱-۲۷۲). نشستن خرمگس روی افراد نشانۀ ثروتمند شدن است (نک‌ : ماسه، همانجا، حاشیۀ ۲). در باور مردم برخی از مناطق ایران، سگ بی‌برکت‌ترین موجود دانسته می‌شود؛ مثلاً در سیرجان، سگ را به سبب خواب سحر‌گاهی‌اش کم رزق و روزی می‌دانند؛ زیرا نزد ایرانیان سحر‌خیزی از اعمال پسندیده است که بـرکت و روزی فراوان به همراه می‌آورد (نک‌ : مؤیدمحسنی، ۴۸۳).

در تنکـابن، مـار سیاه پربرکت، و کشتنش فقرآور است (نک‌ : دانای علمی، ۲۹۹)، اما در میناب، مار سفید نشانۀ برکت است (سعیدی، ۲۹۱). در لرستان، تخم‌گذاری مار در خانه موجب برکت پنداشته می‌شود (نک‌ : عسکری‌عالم، ۱ / ۲۲۹).

اسبی که خطوط شبیه ماهی یا کمان بر پیشانی دارد، مبارک است و وجودش موجب برکت و ظفرمندی صاحبش می‌گردد (نک‌ : هدایت، ۱۳۹-۱۴۰، ماسه، ۱ / ۳۳۹). در باورهای خراسانیها، نگهداری اسب سرخ‌رنگ مـایۀ ازدیـاد خیر و برکت در خانه می‌شود (نک‌ : شکورزاده، ۳۰۹). به باور مردم کوملۀ گیلان، سالی که در گاه‌شماریهای کشاورزی به نام مار و گوسفند باشد، پربرکت است و فراوانیِ غلات و آذوقه و محصولات کشاورزی را در پی خواهد داشت (نک‌ : شهاب، ۱۴۳؛ حمیدی، ۳۱۲)؛ همچنین آنها سـالی را که در تابستانش مار زیاد باشد، پربرکت می‌دانند (نک‌ : شهاب، ۱۶۰). الموتیها سال موش را که به باور آنها، از دماغ خوک افتاده است، سالی بد می‌دانند که در آن خشک‌سالی و قحطی اتفاق می‌افتد، حال آنکه اهالی آوه آن را خوش و مبارک، و پر آذوقه پیش‌بینی می‌کنند (نک‌ : حمیدی، همانجا).

جفت‌گیری گربه‌ها در چلۀ کوچک (۱۱ تا ۱۴ بهمن) را در برخی از نقاط، مثل قریۀ دروان کرج، به فال نیک می‌گیرند و بهار و سال پربرکتی را پیش‌بینی می‌کنند (نک‌ : انجوی، ۱ / ۲۷). همچنین بختیاریها فراوانی زنبور درشت را در پاییز (نک‌ : قنبری، ۱۰۸)، از نشانه‌های برکت و خوش‌یمنی تلقی می‌کنند. خرخاکی ازجملۀ حشراتی است که باور به خوش‌یمنی و برکت‌آوری آن در ایران، باوری عام است (برای نمونه، نک‌ : ماسه، ۱ / ۲۵۷). در دست گرفتن خرخـاکی در لحظات تحویـل سـال (نک‌ : رضایی، جمال، ۶۴۱؛ شکورزاده، ۱۰۰؛ شریعت‌زاده، ۴۶۱؛ سرلک، ۶۶؛ شهری، ۴ / ۲۴۵؛ پاینده، ۱۷۲-۱۷۳) و یا قرار دادن آن در کیف پول (هدایت، ۱۲۶) برای برکت به مال و ثروت از باورهای رایج در این باره است.

 

پدیده‌های آسمانی

نگاه رمزآلود به آسمان و پدیده‌های آسمانی و باور به نیروی جادویی آن و تأثیرش در سرنوشت و حیات انسانی سبب شده است که مردم برای امور مختلف زندگی خود به‌ویژه خیر و برکت بیشتر به پدیده‌های طبیعی در آسمان متوسل شوند (برای اطلاعات کامل دربارۀ جایگاه آسمان در فرهنگ عامه، نک‌ : ه‌ د، آسمان). مردم برای خورشید، ماه (به‌ویژه در اولین روز ماه)، رنگین‌کمان، برخی از ستارگان نظیر سهیل، وزش باد در جهتی خاص و جز آنها نیرویی اثربخش، بارورکننده و برکت‌افزا قائل‌اند. از جایگاه و موقعیت پدیده‌های طبیعی در آسمان، برکت محصول و خرمن در سال آینده و نکوسالی را پیشگویی می‌کنند (برای اطلاعات بیشتر، نک‌ : ه‌ د، پیشگویی).

در اردستان، اگر محل ظهور ستارۀ زهره در مغرب با کوه کرکس مطابق باشد، مردم آن را نشانۀ برکت و پرآبی می‌دانند (نک‌ : میرنیا، ۲۳۸). لرها قرار گرفتن ماه در برج عقرب (قمر در عقرب) را بدشگون می‌دانند، اما برداشت خرمن در این موسم را خوش‌یمن و با برکت تلقی می‌کنند (نک‌ : اسدیان، ۱۲۵). سواحل‌نشینان خلیج‌فارس بر این باورند که اگر هلال ماه شب اول و دوم دهانش به طرف دریا یا زمین باشد، سال پربرکتی در پیش است و ماهی دریا، و محصول خشکی فراوان خواهد بود، اما اگر هلال به طرف آسمان باشد، نعمت و ارزاق کم خواهد شد (نک‌ : نوربخش، بندرکنگ ... ، ۲۰۱؛ سایبانی، ۱۸۸؛ سعیدی، ۲۸۷).

ایلامیها تابش ستارۀ سهیل بر خرمن و برداشت محصول پس از آن را مایۀ برکت (اسدیان، ۱۳۳)، و لرستانیها تابش آن را پس از گذشت ۶۰ روز از بهار بر خرمن سبب از برکت افتادن محصول می‌دانند و معتقدند که پیش از تابش سهیل برکت محصول بیشتر است (همانجا). در بیشتر مناطق کشور پدید آمدن رنگین‌کمان به‌ویژه آن‌گاه که از سمت مغرب دیده شود یا رنگ سبز در آن غلبه داشته باشد، نشانۀ فراوانی ارزاق و خواربار و پرآبی و برکت شمرده می‌شود (برای عمومیت این باور دربارۀ رنگین‌کمان، نک‌ : هدایت، ۱۷۲؛ ماسه، ۱ / ۳۱۴-۳۱۵؛ شکورزاده، ۳۴۳-۳۴۴؛ شهاب، ۱۵۹-۱۶۱؛ شریعت‌زاده، ۵۱۴؛ رضایی، جمال، ۶۲۸؛ فرهادی، نامه ... ، ۲ / ۴۶؛ پاینده، ۴۰۰؛ نیز نک‌ : ه‌ د، رنگین‌کمان).

به باور مردم الموت، اگر سالی با شنبه تحویل شود، آن سال پرنعمت، و محصولْ فراوان خواهد بود و مردم می‌گویند: «[ان شاء الله] سالهای سال شود شنبه به نوروز» (نک‌ : حمیدی، ۳۱۳). در برخی از روستاهای ایران در نیمۀ شبِ چهل و پنجم زمستان، دو نفر از پیرمردان مورد احترام ده، مشتی خاکستر نرم را در بام خانه به باد می‌دهند، در صورتی که وزش باد شمالی ـ جنوبی یا مشرق به مغرب باشد، نشانۀ پرخیر و برکت بودن سال پنداشته می‌شود و به شادی و پای‌کوبی می‌پردازند (نک‌ : انجوی، ۱ / ۲۴).

 

نشانه‌های دیگر

یکی دیگر از جلوه‌های برکت‌خواهی در فرهنگ عامه توسل به شیوه‌های طلسم‌گونه و جادویی است که به شکل اذکار و اوراد، به کار بردن طلسم و دعا و قربانی و نذری دادن، برپایی جشن و رقص و جز آنها نمود پیدا می‌کند. مثلاً دوانیها معتقدند که ۷ طلسم روستای آنها را از بلا مصون نگه‌داشته است، زیرا ۳ عدد از این طلسمها از خاک بیرون آمده، و دوران آسیب‌پذیری و بی‌برکتی از آن رخت بر بسته است (نک‌ : لهسایی‌زاده، ۸۹).

مردم مناطق مختلف ایران برای داشتن محصول پربرکت معمولاً با جسم پاکیزه و دستان پاک بذر را می‌کارند. گاه از مردان ریش سفید و باتقوا می‌خواهند که تخم بپاشند. نیز گاه از بزرگان خانواده می‌خواهند که دعا بخوانند و بر مشتی از بذر بدمند تا برکت‌زا شود. سپس آن بذرها را در کیسۀ بذرها می‌ریزند تا در همه جای مزرعه ریخته شود و محصول برکت کند.

آوردن نام خدا در همۀ مراحل کاشت، داشت و برداشت و حتى پختن نان و از تنور به در آوردن و نیز پیش از دست بردن به نان کاملاً رعایت می‌شود تا مبادا از محصول برکت برود (برای نمونه، نک‌ : جهانی، ۷۰).

شالی‌کاران تنکابن به هنگام نشاکاری چنانچه در دسته‌های سبز و جوانه‌زدۀ نشا، یک نشای سفید (اصطلاحاً توم) پیدا کنند، آن را نشانۀ فراوانی و برکت محصول فرض می‌کنند و به شادی می‌پردازند (نک‌ : دانای علمی، ۷۳). اهالی بانه نیز پیش از کیل‌کردن خرمن، سنگِ ‌گردی درون آن می‌نهند که گیاه سبزی دور آن پیچیده شده، و به ملا معروف است. آنها معتقدند که با این کار، خرمن برکت می‌کند و زیادتر می‌شود (توکلی، ۷۰). پختن گرده نانی از رازیانه و «اَزبُوه» و مالیدن آن در روغن و عسل و قرار دادن آن بر چوبی به سمت مغرب نیز موجب برکت محصول مزرعه می‌شود (نک‌ : اسدیان، ۱۲۵).

کشاورزان لرستان وردی مخصوص می‌خوانند و به مایۀ خرمن (دانه‌های گندم که کاه از آن جدا شده است) فوت می‌کنند و پس از کیل هر چند پیمانه به حالت قهر از مایه کنار می‌روند و پس از چند لحظه باز می‌گردند. آنها بر این باورند که با این کار محصول برکت می‌کند و افزایش می‌یابد (نک‌ : عسکری‌عالم، ۱ / ۱۲۴). در تنکابن به هنگام نشاکاری سرکَرد (سرکارگر)، مشتی توم (سبزه) را به طرف دیوارۀ تختۀ کَنْدوج (اتاقک مخصوص شلتوک) پرتاب می‌کند. در صورتی که توم به دیوار بچسبد، نشانۀ سال پربرکت برای صاحب زمین خواهد بود (نک‌ : دانای علمی، ۷۳-۷۴).

عشایر کرمان به هنگام درو مقداری از محصول را درو نمی‌کنند. آنها در پایان کار برداشت همگی قسمت مزبور را درو می‌کنند و گندم یا جو دروشده را می‌پراکنند و سپس هر یک از دروگران خوشه‌ای از آن را دسته می‌کنند و از دیوار خانه یا سیاه‌چادر خود به رسم برکت و به عنوان خوشۀ الٰهی می‌آویزند (نک‌ : میرنیا، ۲۴۲). در جنوب خراسان در شب چله، مقداری بیخ (چوبک) در آب می‌ریزند و با یک دسته ترکه مدت مدیدی آن را هم می‌زنند و معتقدند که هر چه بیشتر کف کند، نشانۀ این است که محصول سال آینده فراوان است و برای اینکه برکت بیشتری نصیبشان گردد، کف چوبک را با شیرۀ انگور مخلوط می‌کنند و می‌نوشند (نک‌ : شکورزاده، ۲۲۷- ۲۲۸).

بختیاریها معتقدند که گذاردن مهرۀ مار در انبار و کیسۀ برنج موجب برکت محصول می‌شود (تحقیقات ... ). زنان ترکمن هیچ‌گاه کندرک (تاپو یا ظرف نگهداری آرد) را کاملاً خالی نمی‌کنند و همواره مقداری آرد الک‌شده یا «اورُباه» را برای برکت کندرک باقی می‌گذارند (نک‌ : مرادی، منصور، ۲۸۹). در ایلام، نوعی سنگوارۀ صدفی درون آرد قرار می‌دهند تا برکت کند (نک‌ : میرنیا، ۲۴۱). وجود «نَروک» (دامی که پس از چند بار جفت‌گیری آبستن نشده باشد)، در میان دامها نشانۀ برکت گله و افزایندۀ قدرت باروری است (نک‌ : شاه‌حسینی، ۵۷).

عرب‌زبانهای خوزستان به رزق‌آوری و برکت‌افزایی سن الذئب (= دندان گرگ) و دم روباه و سم الاغ باور دارند (تحقیقات؛ نیز نک‌ : عسکری‌عالم، ۱ / ۱۶۴). توسل به شیوه‌های جادویی برای برکت‌دار کردن محصول در کار مشک‌زنی و تولید لبنیات که بیشتر کار زنان است، حضور پررنگ‌تری یافته‌است. مثلاً این اعمال با هدف برکت‌افزایی صورت می‌گیرند: لمس کردن گوش‌ماهی، لاک سنگ‌پشت، مارمولک، موی بز کوهی، اجزاء مختلف مار، مهرۀ مار، و خرمهرۀ فیروزه‌ای توسط زنِ مشکه‌زن؛ ریختن خاکستر بر سنگ توسط زنی که قصد ورود به خانۀ در حال مشک‌زنی دارد؛ گرفتن سنگ در برابر اولین رعد و برق سال؛ پنهان کردن نخستین کَره به مدت ۳ روز و ریختن آن در لانۀ مورچگان؛ زدن کره به سقف تا چنانچه به کف اتاق بچکد، زنان مشکه زن کفشهای مردانه بپوشند؛ گذاردن پِهِن گاو در زیر سه‌پایۀ مشک‌زنی؛ استفاده از پوستهای یکدستِ دامهای ماده در ساخت مشک؛ انتخاب روز و زمان خاص برای مشکه‌زنی؛ چرب کردن پشت پا با کره؛ دادن بهرۀ صاحب مشک؛ تکان دادن مشک توسط ۷ دختر باکره در نخستین مشک زنی سال؛ و سرانجام، بهره‌گیری از خوش‌دستی افراد کچل (برای آگاهی بیشتر از این باورها در مناطق مختلف کشور، نک‌ : میرنیا، ۲۳۷؛ نیم‌نگاهی، ۹۴؛ فرهنگ، ۲۷؛ فرهادی، «مشکه‌سازی»، ۸۶، ۹۸- ۹۹، «گیاهان»، ۳۲۴، ۳۲۶؛ سرلـک، ۷۷؛ اسدیان، ۱۶۵-۱۶۶؛ نیز نک‌ : ه‌ د، مشک و شیرواره).

کشاورزان بیجاری در جشن پایان درو گندم یا «صلوات‌نامه»، به نیت شکرگزاری و طلب خیر و برکت و بسیاریِ دسترنج و محصول، غذاهایی می‌پزند و به نیازمندان می‌دهند (نک‌ : هاشم‌نیا، ۹۵). بردن نام خدا و گفتن بسم‌الله هنگام باز کردن کیسۀ برنج، گندم یا جز آن موجب برکت آن محصول می‌شود. چنین باوری نزد مردم بیشترِ مناطق ایران وجود دارد (برای نمونه، نک‌ : مرادی، عیسى، ۲۶۶). گفتن «ذکر» در آیینهای شفا (نک‌ : ملک‌راه، ۲۶۵) برکت‌زا ست. جاروزدن و آب‌پاشی جلو در خانه و گشودن در پیش از طلوع خورشید موجب برکت رزق و روزی در خانه می‌شود (نک‌ : حکمت، بر ساحل ... ، ۳۶۲، جندق ... ، ۱۲۶؛ مؤیدمحسنی، ۴۷۴؛ سعیدی، ۲۹۰). نَشُستن ظروف میهمان شام در همان وقت (برای باور اهالی میناب، نک‌ : همو، ۲۹۱) و شستن رختها در شنبه (نک‌ : شکورزاده، ۳۱۰) در جلب خیر و برکت مؤثر دانسته می‌شود.

درکجور، کَپاسَری یعنی نذر و ولیمۀ گندم‌کاران به هنگام برداشت (سلطانی، ۲۷۵) و معمولاً علم واچینی (ه‌ م) در هنگام جشن خرمن در یکی از اماکن برگزار می‌گردد (پاینده، ۲۱۳). رقصهای دایره‌ای (نماد کیهان) در فرهنگ ایرانی در ستایش و تکریم خداوند و برکت‌خواهی از خرمن، شکار و آتش صورت می‌گرفته است (نک‌ : مددی، ۱۳۳).

ایرانیان ارمنی معتقدند که ترسیم شکل صلیب با خون قربانی در جشن سارکیس مقدس در هفتۀ اول بهمن‌ماه هر سال، بر روی تاپوها و انبارهای غلات موجب برکت و فزونی گندم و آرد می‌شود (برای نمونه، نک‌ : انجوی، ۲ / ۱۱۷- ۱۱۸).

در گذشته، ۳ روز پیش از عید قربان، مردم پشم شتر قربانی را به نشانۀ برکت می‌چیدند (نک‌ : واله، ۱۰۹؛ بلوکباشی، ۱۲۹). در ایل قشقایی، استخوان ساق پای برۀ قربانی را داخل سفرۀ نان می‌گذارند و به یمن برکت حضرت اسماعیل (ع) تا سال آینده نگه می‌دارند (نک‌ : کیانی، ۲۴۹). خانواده‌های سمنانی در شب عید نوروز، خمیری از سیاه‌دانه، پیاز و زردچوبه تهیه می‌کنند و با انگشت خطوطی زیگزاگ‌مانند بر آن نقش می‌زنند و نانی موسوم به ساله‌بَگُم از آن می‌پزند و برای برکت‌زایی محصولات در خانه نگه می‌دارند (نک‌ : احمدپناهی، ۳۳۳).

به باور مردم لرستان، دادن سهمی از غذا با عنوان «کاسِمْسا» (کاسۀ همسایه) به زنان ویاردار و پیرمردانی که نسبت به خوردن آن طعام جوفا (= تمایل شدید) دارند، موجب برکت محصول و روزی می‌شود (نک‌ : عسکری‌عالم، ۱ / ۱۷۰). در کردستان باقی گذاردن سه ـ چهار کیلو‌گرم از ته خرمن به عنوان سهم مَل و مور (پرندگان و مورچه‌ها) از اعمالی است که موجب ازدیاد محصول و برکت آن می‌شود و بلا و بدبختی را دور می‌کند (نک‌ : هاشم‌نیا، ۱۷۹)؛ به باور مردم، پاشیدن مشتی گندم بوداده برای پرندگان و مورچگان در اطراف خانه به‌ویژه در چهارشنبۀ آخر سال نیز دعای خیر و برکت این جانوران را جایگزین بلا و بدی برای اهل خانه خواهد نمود (نک‌ : همو، ۲۱۲-۲۱۳)؛ همچنین در بیشتر شهرها و روستاهای ایران، این باور وجود دارد که خرده‌غذاها و تکه‌های باقی‌ماندۀ نان در سفره را باید برای پرندگان یا مرغ و خروسها ریخت. با این کار هیچ مادۀ غذایی هدر نمی‌رود و برکت و روزی فراوان خواهد شد (تحقیقات).

 

آغازِ گاهها

در مراحل مختلف زندگی اجتماعی و در مناسبتهای مهم که به صورت جشن و آیینهای گذر برگزار می‌شود، اثربخشی عناصر برکت‌زا دوچندان می‌شود؛ مثلاً مردم علمدار، از شهرهای آذربایجان شرقی، معتقدند که اگر مراسم شب چله را برگزار نکنند، سال پربرکتی نداشته، به قحطی دچار خواهند شد (نک‌ : انجوی، ۲ / ۳۴)، یا روزی که اولین برف سال می‌بارد (نک‌ : ه‌ د، برفی‌کردن)، روز متبرک و خوش‌یمنی است که شادی در آن برکت محصول را افزایش می‌دهد. در لرستان، کودکان و نوجوانان در آیینی به نام «شال دُرْکی»، در شب یلدا یا عید نوروز، با آویختن شالی بلند از پشت‌بام خانه‌ها با خواندن اشعاری با مضمون خیر و برکت، از صاحب‌خانه خوراکیهایی را طلب می‌نمایند (نک‌ : عسکری‌عالم، ۱ / ۵۵).

در آیینهایی نظیر کوسه‌گَلین (کوسۀ چوپانان، نک‌ : ه‌ د، کوسه برنشستن) در آذربایجان و «ناقالی» در نواحی مرکزی که حدود ۵۰ روز پیش از نوروز برگزار می‌شود، مردم معتقدند که حضور و قدم کوسه‌ها و ناقالیها در خانه‌هایشان، مزاح و شوخی، کمک و محبت به بازیگران این آیینها برای صاحب خانه خوش‌یمن و بابرکت است. مردم میوه‌هایی را که کوسۀ موسوم به کوساپایو به آنها می دهد، با همدیگر می‌خورند و آن را نشانۀ خیر و برکت سال آینده می‌دانند؛ همچنین کوسه‌گلین با ترکه‌ای ضربه به آنها یا در و دیوار مردم می‌زند و مردم این کار کوسه‌ها را مبارک و موجب باروری، زایش و پرشیری دامهای خود می‌دانند (نک‌ : انجوی، ۱ / ۷۶-۷۷، ۲ / ۹۲-۹۳، ۱۷۴-۱۷۵).

مردمِ برخی از مناطق بر این باورند که در شب «اسفندرعیتی» (نک‌ : ه‌ د، جشن اسفندی) گردگیری و خانه‌تکانی را نباید به شب یا روز اسفند موکول کرد، زیرا موجودات موذی برکت را از خانه خواهند برد. همچنین باور دارند که در این موسم پیرمرد عصابه‌دست ۸۰ساله‌ای موسوم بـه «بابازال» برای افراد ــ به ویژه ثـروتمندان ــ از خـداوند شادی، خـرمی، بـرکت و افـزایش ثروت می‌خواهد (برای این باور در قمصر و برزُک، نک‌ : همو، ۱ / ۹۱-۹۲).

به باور مردم تالش گیلان، پریِ گیسوبلندِ خوش‌لباسی به نام «چهارشنبه خاتون» پس از خوردن خوراکیهای مخصوص چهارشنبه‌سوری برای اهل خانه خیر و برکت در بهار آینده و سال نوطلب می‌نماید (نک‌ : احمدی، ۲). در برخی از مناطق ورآمدن خمیر پیش از تحویل سال مایۀ برکت دانسته می‌شود (نک‌ : شعبانی، ۲۰۵). آشتیانیها معتقدند شب عید باید غذایی باب دندان «مانی پیرک» (ننه‌پیره) فراهم نمایند تا از آن بخورد و خیر و برکت را به خانه بیاورد (نک‌ : نیم نگاهی، ۹۵). در برخی از نقاط، خوب یا نحس بودن قدم اولین فردی را که در آغاز سال نو به دیدن اهل خانه می‌آید، در رزق و روزی صاحب خانه در طول سال مؤثر می‌دانند؛ از این‌رو سعی می‌کنند در این روز، با افراد نیک، پاک، راستگو و بلندنظر معاشرت نمایند (برای این باور در میان لرها و دیگر نقاط، نک‌ : بلوکباشی، ۱۱۴؛ قنبری، ۱۰۸؛ عسکری‌عالم، ۱ / ۱۶۴-۱۶۵). به باور بومیان کیش، برخورد با افراد خوش‌قدم یا اولین مشتری در فعـالیت روزانه در برکت مؤثر است (نک‌ : مختارپور، ۴۵۹).

بهدینان یزد معتقدند که در آغاز فروردین پرداختن به کارهایی همچون بستن عقد زناشویی و مسافرت خجسته است و تولد نوزاد آسان و روزی فراوان می‌شود (نک‌ : رمضانخانی، ۱۳۲). در این روز در بیرجند، بزرگ‌ترها به رسم تبرک به کوچک‌ترها هدیه می‌دهند (بهنیا، ۲۶۴). باز بودن درِ خانه در لحظۀ تحویل سال با این باور است که ملائکه برکت و رزق و روزی را به خانه بیاورند و به اشتباه به جای دیگری نبرند (کرزبر، ۲۶۵). اهالی سروستان باور دارند که انداختن لولِیْن (لولهنگ) در آب، در صبح نوروزی، تا پر شود و به زیر آب رود، خوش‌یمن است و بدین سان لولین رزق آدم تا آخر سال پر خواهد بود (نک‌ : همایونی، ۳۲۶).

به باور ایرانیان، هرکس موقع تحویل سال به هرکاری مشغول باشد، تا آخر سال به همان کار مشغول خواهد بود؛ از این‌رو، برخی خرخاکی یا سکه در مشت نگه می‌دارند تا نعمت و برکت و شگون برایشان بیاورد (نک‌ : بلوکباشی، ۱۱۳).

سکه و پولِ خوانِ نوروزی نمادی از برکت است و سعی می‌شود آن را از فردی خوش‌دست و از لای قرآن هدیه گیرند و تا آخر سال به عنوان تبرک نگه می‌دارند (نک‌ : همو، ۱۱۴؛ سرلک، ۴۷؛ موسوی، ۲). بختیاریها عطسۀ بی‌اختیار در شب اول عید را مبارک می‌دانند و فرد عطسه‌کننده را تحسین می‌کنند و به او هدیه می‌دهند (نک‌ : سرلک، همانجا).

به هنگام تغییر ماهها نیز آداب و آیین برکت‌خواهی در فرهنگ عامه حضور دارد. در برزوک (از توابع کاشان) به هنگام غروب آفتاب در اول ماه قمری، افراد با نگاه به صورت فردی که در کنارشان ایستاده است، می‌گویند: «ماه را بر روی تو دیدم، ان‌شاء الله خوب است» و معتقدند خوب یا بد بودن فردی که ماه را بر روی او دیده‌اند، تا آخر ماه خیر و برکت یا نحوست برایشان می‌آورد (نک‌ : جهانی، ۵۴).

در تنکابن، در آیینی موسوم به «پادرمج» (اولین شخصی که اول ماه به خانۀ کسی رود) یا «ماه‌درمج»، در اول ماه شخصی خوش‌قدم و مبـارک را برای خیر و برکت دعوت می‌کردند (نک‌ : خلعتبری، ۴۹). اگر پادرمج از سادات بود، سکه‌ای را به نشانۀ تبرک و تیمن به صاحب‌خانه می‌داد (نک‌ : پاینده، ۱۱۷). در سروستان بر آن‌اند که دست دادن با آدمهای خوش‌دست در آغاز روز، ماه و سال باعث می‌شود که برکت نصیب شخص گردد (نک‌ : همایونی، ۳۲۴).

زنان عشایر برای به کار انداختن مشک در آغاز سال، فردی را که با معیارهایی نظیر برگشته بودن انگشت شست، تولد به هنگام روز و جز اینها خوش‌دست شناخته شده است، برای برکت در کار مشکه‌زنی انتخاب می‌نمایند (نک‌ : فرهادی، «مشکه‌سازی»، ۸۸). به باور مردم، نوزادی که ابتدا دندان فک بالایش در بیاید، عمرش به دنیا نیست و اگر دندانهای فک پایین زود‌تر دربیاید، رزق و روزی‌اش فراوان است (نک‌ : جهانی، ۵۵). به باور مردم میناب، کودکی که به هنگام تولد دستش مشت‌شده، و بسته باشد، رزق و روزی و برکت می‌آورد (سعیدی، ۲۷۳).

مردم بیشتر مناطق ایران برای اشیاء و خوراکیهای سفرۀ عقد خواص جادویی قائل‌اند و نان و پنیر آن را با برکت، و خوردن آن را مفید، و مانع بروز درد دندان می‌دانند (نک‌ : هدایت، ۳۰؛ بیهقی، ۳۱). مردم تهران قدیم نان سفرۀ عقد را مایۀ ازدیاد روزی می‌دانستند و سکۀ آن را مایۀ کیسۀ پول خویش قرار می‌دادند (شهری، ۳ / ۹۵). اردکانیها خوراکیهای این سفره را به نشانۀ برکت نزد خود نگه می‌دارند (نک‌ : طباطبایی، ۳۴۵). بنا بر باوری کهن، نان و پنیری که به کمر عروس بسته می‌شود، خیر و برکت را به خانۀ داماد می‌برد (نک‌ : کتیرایی، ۱۸۱؛ بیهقی، همانجا؛ مددی، ۵۷). در میان عشایر فارس، عروس پس از خروج از چادر یا حجله و ورود به خانۀ داماد، با فرو بردن دست خویش در کیسۀ پول یا خرجین برنج و آرد، برکت آن خانه را زیاد می‌کند (نک‌ : بهمن‌بیگی، ۸۵). در برخی از نقاط، داماد در لگنی که پای عروس و داماد با گلاب در آن شست‌وشو داده شده است، سکۀ پولی می‌اندازد و گلاب آن را برای برکت و خیرافزایی به دیوار خانه می‌پاشاند (نک‌ : ماسه، ۱ / ۱۰۴-۱۰۵).

برخی از باورهای مربوط به برکت نیز در دسته‌بندیهای یادشده نمی‌گنجد؛ سحرخیزی برکت‌زا ست، زیرا به هنگام اذان صبح ملائکه روزی تقسیم می‌کنند و اگر سحرخیز نباشی روزی خود را از دست داده‌ای (نک‌ : مؤیدمحسنی، ۴۸۳؛ مرادی، عیسى، ۲۸۳؛ سعیدی، ۲۹۰). در احادیث نیز به رفتن در طلب روزی در پگاه تأکید شده است (نک‌ : مجلسی، ۷۳ / ۳۱۴)؛ در سروستان، کشیدن پـاشنۀ «ملکی» (گیوه) توسط مرد به هنگـام خروج از منزل (نک‌ : همایونی، همانجا)؛ و به باور تهرانیها، پریدن انگشت کوچک دست راست، بنصرِ (انگشت چهارم از شست) دست چپ و راست (نک‌ : شاملو، ۴ / ۱۰۰۳)؛ و به قول اهالی سروستان و ایلام، ریختن ظرف آب به شکلی تصادفی (نک‌ : اسدیان، ۳۰۱)؛ و در بیشتر جاهای ایران، آمدن میهمان (نک‌ : دانای علمی، ۲۵۰) و فرستادن جاخالی (هدیه) برای مهمـانی که خـانۀ میزبـان را ترک نموده است (نک‌ : آقاجمال، ۳۴)؛ و به باور اهالی میناب، خارش کف دست راست و نیز داشتن خال بر دست (نک‌ : سعیدی، ۲۸۱، ۲۹۰)؛ و در گیل و دیلم جابه‌جایی پـول از یک جیب به جیب دیگر در مستراح (نک‌ : پاینده، ۲۶۷)، جملگی در حوزه‌های فرهنگی مختلف ایران نشانه‌ای از برکت و نمادی از برکت‌زایی به شمار می‌روند.

 

اشخاص و اماکن

در باور عامه، برخی از مکانها، اشخاص، اشیاء و متعلقات آنان متبرک شمرده می‌شوند و از آنجا که برکتِ ساطع‌شده از آنها قابل انتقال به غیر است، در طلب خیر و برکت اهمیتی ویژه‌ برای این افراد، اماکن و اشخاص قائل‌اند. در گذشته‌های دور، خاندان شاهی به نیت تبرک، به زیارت درویشها و صوفیان، به خانقاهها می‌رفتند (نک‌ : ابن‌بطوطه، ۳۲۹).

در نیشابور، مردم در محلۀ قزوینیها در چشمه‌ای که امام رضا (ع) غسل نموده بوده است، به قصد تبرک غسل می‌نمایند (بلاغی، ۲۳۳). همچنین درخت سیس (درخت موم روضا) بر سر راه بافران و نائین را مردم آن نواحی بسیار احترام می‌کنند و در روزهای ۲۱ رمضان و عاشورا برگ آن را برای تبرک به خانه می‌برند (همو، ۲۳۷). در بانه، در اطراف آرامگاههای اشخاص مورد احترام موسوم به «شخص»، سنگ‌چین می‌کنند و بر درختهای مسیر، تکه‌پارچه‌هایی را دخیل می‌بندند و مقداری از آن را با قصد تبرک همراه می‌بَرَند (توکلی، ۶۸‌). تک‌درختهای موسوم به شجره در فرهنگ بختیاریها نیز برکت‌زا، و محترم پنداشته می‌شوند (نک‌ : صحراشکاف، ۸۰-۸۱)؛ لمس، بوسیدن و تمسک به قبور ائمه (ع) و پیامبر (ص) موجب برکت دانسته شده است (نک‌ : امین، ۴۲۹-۴۳۰، ۴۳۴-۴۳۵؛ دانشنامه ... ، ۳ / ۱۶۷).

دامداران کوهپایۀ ساوه، شیر یک روز خود را به نیت برکت به نام سادات و «آقامیر» خیرات می‌نمایند (نک‌ : سالاری، ۳۷۲). زنان شاهرود به قصد تبرک، نقلهای سفرۀ شاهزاده قاسم را به عنوان گروی نگه می‌دارند (نک‌ : شریعت‌زاده، ۳۸۹)، و پلو زنان شمالی کشور موسوم به «لال پَله» (= پلو گرفتن بدون حرف زدن) در شب عاشورا (نک‌ : پاینده، ۱۹۱) نیز برکت دارد. در تهران قدیم و شاهرود، در ۲۷ رمضان، زنان و دختران با دوختن «کیسۀ مراد» در مسجد جامع به نیت زیارت کربلا و مشهد، سکه‌ای به نشانۀ برکت جیب و غنی شدن در آن قرار می‌دادند (نک‌ : شهری، ۳ / ۳۷۰-۳۷۱؛ شریعت‌زاده، همانجا).

 

خواب‌گزاریها

به باور مردم به خواب دیدن این چیزها جملگی به فراخی نعمت، روزی و مال حلال، تلاش و رنج مرد در کسب روزی حلال و بادوام و برکت تعبیر می‌گردد: باران؛ چیدن میوه (نک‌ : فخرالدین، ۸۰-۸۱: در لرستان و کردستان؛ نیز نک‌ : اسدیان، ۱۸۵؛ کرزبر، ۲۳۹؛ هاشم‌نیا، ۸۷)؛ پختن نان بلوط (نک‌ : همانجا)؛ نشاندن نخل؛ چیدن خرما؛ خوردن خرمای ترش یا شیرین، انجیرتر، و سیب؛ خریدن و خوردن خمر و انواع شراب؛ خوردن شیر خرس؛ برخوان نشستن و نزاع با دیگران بر سر خوردن؛ دیدن شیر در پستان، یا آمدن شیر از آن؛ ستردن پوست مردم؛ کودک مادینه؛ ملخ، چنانچه اندک باشد؛ میوۀ خشک؛ اَستَر آبستن؛ اندامهای اضافی بر گاو؛ آفتابه؛ ماهی؛ رنگ سبز؛ پیامبران و اولیاء الله نظیر حضرت ایوب؛ تکبیر گفتن؛ بهشت و جز آنها (نک‌ : فخرالدین، ۵۱، ۱۲۳، ۱۲۶، ۱۳۵-۱۳۶؛ حبیش، ۵۶، ۹۴، ۱۲۰، ۱۲۱، ۱۲۳، ۱۴۴؛ خواب‌گزاری ... ، ۱۰۱، ۱۰۹، ۱۱۳، جم‌ ؛ شاملو، ۴ / ۱۲۱۵؛ دانای علمی، ۲۹۹).

 

برکت‌زدایی

به باور مردم، برخی از اعمال و رفتارهای آدمی چنانچه تداعی‌کنندۀ قلّت، کمبود و قحطی در مقام بی‌حرمتی و قدرنشناسی یا در تقابل با عناصر و نمادهای حاصلخیزی، باروری و برکت باشد، موجب زایل شدن برکت می‌شود.

در بیشتر نواحی، دادن خوراکیهای سفید همچون شیر، آرد، نمک و جز آنها در شب به بیرون از خانه عامل برکت‌زدایی است (نک‌ : قنبری، ۱۰۹؛ سعیدی، ۲۷۹، ۲۸۴؛ نوربخش، بندر لنگه ... ، ۲۵۶؛ مؤیدمحسنی، ۴۶۹). این موارد جملگی اسباب زایل شدن برکت، رویگردانی نعمتها از فرد، و تنگ‌دستی اهل خانه را فراهم می‌سازد: بردن آب درون دیگ یا آتش زیر دیگ شیرِ در حال جوش توسط شخصی بیگانه (نک‌ : توکلی، ۷۱؛ میرنیا ۲۳۷)؛ دوشیدن شیر در چهارشنبه؛ دست به آب رساندن و شستن صافی و آب گردان مخصوص شیردوشی (نک‌ : همو،۲۴۴؛ طاهباز، ۷۲؛ فرهادی، «مشکه‌سازی»، ۹۱)؛ گذاشتن نان بر سر (نک‌ : مؤیدمحسنی، ۴۷۴)؛ پاک و تمیز نبودن به هنگام غوص در صید مروارید (نک‌ : تجلی‌پور، ۱۰۳)؛ وجود کوکو بر سر سفرۀ پس از تحویل سال (آوای کوکو = تداعی‌کنندۀ فقر، قلّت و کمبود است، نک‌ : هدایت، ۸۸)؛ خوابیدن در شـب جمعـه در مـنزل دیگری (در سیرجان، نک‌ : مؤیدمحسنی، ۴۷۲) (کرمانیها بر این باورند شخصی که چهارشنبه‌شب میهمان خانه است، باید پنج‌شنبه نیز بماند تا برکت را از خانۀ میزبان نبرد، نک‌ : مرادی، عیسى، ۲۷۱)؛ در شرق گیلان و میناب، خارش کف دست چپ (نک‌ : شهاب، ۱۴۲؛ سعیدی، ۲۸۱)؛ به باور ارمنیان نوک‌زدن مرغ به نان (نک‌ : انجوی، ۲ / ۱۱۸)؛ آمدن میهمان در چهارشنبه و خروجش در جمعه‌شب (نک‌ : آقاجمال، ۳۲)؛ در میناب، گفتن قصه در روز (نک‌ : سعیدی، ۲۹۰)؛ در بیرجند شمردن میوۀ درختان (نک‌ : رضایی، جمال، ۶۳۸)؛ در میان ترکمنها، نگذاشتن سنگ بر روی کیسۀ آردی که از آسیاب به خانه باز می‌آورند (نک‌ : مرادی، منصور، ۲۸۹)؛ جارو کردن اتاقها در شب، به‌ویژه شب جمعه (نک‌ : شکورزاده، ۳۱۴؛ سعیدی، ۲۸۱)؛ دیدن ظرف خالی در اول صبح در دست شخصی (هدایت، همانجا)؛ در میناب، ریختن ناخن در خانه (نک‌ : سعیدی، ۲۸۴)؛ به باور ترکمنها، به خانه آوردنِ خرمن بدون دادن زکات (آنها باور دارند که گاوی زرد نامرئی از آن می‌خـورد و برکتش زایـل می‌شود، نک‌ : مرادی، منصور، همانجا)؛ به باور کرمانیها خوراکیهایی که پس از خرید صرف میهمانی شود (مرادی، عیسى، ۲۶۶). به باور مینابیها، بوسیدنِ پیشانی کودک توسط مادرش (سعیدی، ۲۷۳)؛ تکاندن سفره در شب و دور ریختن خرده‌نانهای سفره (نک‌ : شکورزاده، ۳۲۱)؛ باز بودن مشت نوزاد به هنگام تولد (نک‌ : سعیدی، همانجا)؛ شاشیدن در اجاق (برای آگاهی از باور مردم بیرجند در این باره، نک‌ : رضایی، جمال، ۶۳۹).

 

مآخذ

آقا جمال خوانساری، محمد، عقاید النساء و مرآت البلها، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، ۱۳۴۹ ش؛ آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۵ ش؛ ابن‌بطوطه، رحلة، بیروت، دارصادر؛ ابن‌منظور، لسان؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ احمدی، محسن، «چهارشنبه خاتون، اسطورۀ برکت و آب: نگاهی به آیین آتش، سور و چهارشنبه‌سوری در ایران»، ابرار، تهران، ۲۳ / ۱۲ / ۱۳۷۷ ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، ۱۳۵۸ ش؛ اسدی گوکی، محمدجواد، فرهنگ عامیانۀ گلباف، کرمان، ۱۳۷۹ ش؛ اقتداری، احمد، آثار شهرهای باستانی سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان، تهران، ۱۳۷۵ ش؛ امین، محسن، کشف الارتیاب، بیروت، ۱۳۴۷ ق / ۱۹۲۸ م؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۵۲ ش؛ باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، حماسۀ کویر، تهران، ۱۳۵۶ ش؛ باقری فشخامی، محمدرضا، «آیینه تاودانی (آیینه انداختن) از مراسم پیشواز سال نو در اطراف صومعه‌سرا»، گیله‌وا، رشت، ۱۳۷۲ ش، س ۲، شم‌ ۶؛ برهان قاطع؛ بشرا (درویش گیلانی)، محمد، افسانه‌ها و باورداشتهای مردم‌شناختی جانوران و گیاهان در گیلان (پرندگان)، رشت، ۱۳۸۰ ش؛ بلاغی، عبدالحجت، تاریخ نائین، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ بلوکباشی، علی، فرهنگ عامه، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ بهمن بیگی، محمد، عرف و عادت در عشایر فارس، تهران، ۱۳۲۴ ش؛ بهنیا، محمدرضا، بیرجند نگین کویر، تهران، ۱۳۸۰ ش؛ بیرونی، آثار الباقیه؛ همو، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ بیهقی، حسینعلی، پژوهش و بررسی فرهنگ عامۀ ایران، مشهد، ۱۳۶۷ ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ پورکریم، هوشنگ، آلاشت، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ تجلی‌پور، مهدی، نرم‌تنان مروارید‌ساز خلیج فارس، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ تحقیقات میدانی مؤلف، ۱۳۸۸- ۱۳۸۹ ش؛ توکلی، محمدرئوف، جغرافیا و تاریخ بانۀ کردستان، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد (دفتر دوم و سوم)، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، ۱۳۸۵ ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، ۱۳۲۶ ش؛ حسن‌زاده، علیرضا، «تیرگان، آیین باران و برکت»، نافه، ۱۳۸۰ ش، شم‌ ۱۳-۱۴؛ همو، «خوراک و رشد اندیشۀ انسانی»، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسن‌زاده، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ حسنی، ابوالفضل، ریکان، سمنان، ۱۳۸۸ ش؛ حکمت یغمایی، عبدالکریم، بر ساحل کویر نمک، تهران، ۱۳۷۰ ش؛ همو، جندق روستایی کهن برکران کویر، تهران، ۱۳۵۳ ش؛ حمیدی، علی‌اکبر و دیگران، مردم‌نگاری الموت، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، جایگاه مهمان و مهمان‌نوازی در فرهنگ مردم ایران، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ خواب‌گزاری، به کوشش ایرج افشار، تهـران، ۱۳۴۶ ش؛ دانـای علمی، جهانگیر (عبـاس)، فرهنگ عـامۀ مـردم تنکابـن، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۶ ش؛ رضایی، جمال، بیرجند‌نامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا از نگاهی دیگر، شیراز، ۱۳۸۷ ش؛ رمضانخانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ‌ساوه، تهران، ۱۳۷۷ ش؛ سایبانی، احمد، از بندر جرون تا بندر عباس، بندرعباس، ۱۳۷۷ ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ سلطانی لرگانی، محمود، کجور، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، ۱۳۷۲ ش، حرف «الف»؛ شاه‌حسینی، علیرضا، افتر سرزمین گلهای زنبق، سمنان، ۱۳۸۴ ش؛ شریعت‌زاده، علی اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ شعبانی، رضا، آداب و رسوم نوروز، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ شوالیه، ژان و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، ۱۳۸۶ ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ صحراشکاف، پرویز، بردشیر (شیرسنگی)، اهواز، ۱۳۸۸ ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ طاهباز، سیروس، یوش، تهران، ۱۳۴۲ ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ عسکری عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان ( فرهنگ مردم الیشتر)، خرم‌آباد، ۱۳۸۶ ش؛ غیاث‌اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، ۱۳۷۵ ش؛ فخرالدین رازی، التحبیر فی علم التعبیر، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۴ ش؛ فرهادی، مرتضى، «گیاهان و درختـان مقدس در فرهنگ ایرانی»، آینده، تهران، ۱۳۷۲ ش، س ۱۹، شم‌ ۴-۶؛ همو، «مشکه‌سازی و مشکه‌زنی در روستای کمره»، فرهنگ ایران زمین، به کوشش ایرج افشار، تهران، بی‌تا؛ همو، نامۀ کمره، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ فرهنگ مردم لرستان، به کوشش ابوالقاسم انجوی شیرازی و سعید شادابی، خرم‌آباد، ۱۳۷۷ ش؛ فره‌وشی، بهرام، جهان فروری، تهران، ۱۳۶۴ ش؛ قنبری عدیوی، عباس، گفت و لفت، شهرکرد، ۱۳۸۵ ش؛ کارری، ج.، سفرنامه، ترجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز، ۱۳۴۸ ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ کوپر، ج. س.، فرهنگ مصور نمادهای سنتی، ترجمۀ ملیحه کرباسیان، تهران، ۱۳۸۶ ش؛ کیانی، منوچهر، سیه‌چادرها (تحقیقی در زندگی مردم ایل قشقایی)، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ گیرشمن، رمان، هنر ایران (در دوران پارتی و ساسانی)، ترجمۀ بهرام فره‌وشی، تهران، ۱۳۵۰ ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دَوان، شیراز، ۱۳۸۰ ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، ۱۳۵۵ ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ مددی، حسین، نماد در فرهنگ بختیاری، اهواز، ۱۳۸۶ ش؛ مرادی، عیسى، ترانه‌ها، زبان‌زدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، ۱۳۸۷ ش؛ مرادی، منصور، «نان ترکمن: خوراک و باورهای عامیانه و فرهنگی ترکمنها»، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسن‌زاده، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ مقدم (گل محمدی)، محمد، تویسرکان، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ ملک‌راه، علیرضا، آیینهای شفا، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ موسوی، محمد، «هفت‌سین ایرانی نمادهایی از خیر و برکت»، ابرار، ۲۸ / ۱۲ / ۱۳۷۶ ش؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، ۱۳۸۱ ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمۀ علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۴۴ ش؛ نبی‌یف، آزاد مولود اوغلو، چهارشنبه‌سوری در آذربایجان (آب، آتش، باد، خاک)، ترجمۀ یونس وحدتی هلان و مینا جعفرپور عصر (ژاله)، تبریز، ۱۳۸۶ ش؛ نوربخش، حسین، بندرکنگ، شهر دریانوردان و کشتی‌سازان در ساحل خلیج فارس، بندرعباس، ۱۳۷۴ ش؛ همو، بندر لنگه در ساحل خلیج فارس، بندرعباس، ۱۳۵۸ ش؛ نیم‌نگاهی به آشتیان، به کوشش ابوالقاسم نجفی آشتیانی، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ واله، پیترودلا، سفرنامه، ترجمۀ شعاع الدین شفا، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ هاشم‌نیـا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، ۱۳۸۰ ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، ۱۳۱۱ ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، ۱۳۷۱ ش؛ هینلز، جان راسل، شناخت اساطیر ایران، ترجمۀ محمدحسین باجلان فرخی، تهران، ۱۳۸۳ ش؛ نیز:

 

Christensen, A., L’Iran sous les Sassanides, Copenhagen,1936.

 

مهدیه خواجگان

نام کتاب : دانشنامه فرهنگ مردم ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 156
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست