نویسنده (ها) :
هدی سید حسین زاده
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
بُدْشاه، زینالعابدین کشمیری (ﺣﻜ 823-875ق/ 1420-1470م)، از سلاطین مشهور شاهمیری کشمیر. زین العابدین، فرزند دوم سکندرشاه، مشهور به بتشکن (ﺣﻜ 796-819ق/ 1394-1416م) در روزگار شاهزادگی، شاهی خان نامیده میشد و پس از آن عنوان زینالعابدین را برگزید، سپس به سبب شخصیت محبوبش نزد مردم به بدشان (شاه بزرگ) معروف شد (فرشته، 2/ 342؛ تنوی، 209؛ نهاوندی، 1(1)/ 208؛ آفاقی، 23 ، 35؛ آزاد، 299). زینالعابدین در دورۀ شاهزادگی، از سوی بدر حامل هدایایی برای امیر تیمور گورکان (د807ق/ 1404م) بود، اما به گفتۀ مؤلف تاریخ اعظمی، تیمور او را با خود به سمرقند برد. زینالعابدین پس از درگذشت تیمور، رهایی یافت و پس از چندی که در سمرقند به فراگرفتن علوم مشغول بود، به کشمیر بازگشت (ﻧﻜ : راشدی، 3/ 1326-1327؛ قس: نظامالدین شامی، 204، که میگوید: او از سوی تیمور اجازه یافت تا به همراه پدرش سکندرشاه به کشمیر بازگردد و با توجه به عنایت تیمور به سکندر، این قول صحیحتر مینماید). ظاهراً نخستین برخورد جدی زینالعابدین پس از جلوس با برادرش میرخان علیشاه (ﺣﻜ 819-823ق) بود. علیشاه نخست به دلخواه از پادشاهی کناره گرفت و راهی سفر مکه شد، اما در نیمۀ راه پشیمان شد و درصدد باز پس گرفتن تاجوتخت کشمیر برآمد. در جریان درگیریی که میان او وزینالعابدین روی داد، زینالعابدین پیروز گردید و با استقبال گرم مردم وارد کشمیر شد (راشدی، 3/ 1327، حاشیه). پس از آن، وی درصدد تصرف دهلی برآمد و اگرچه موفق به فتح این شهر نشد، اما بر تمام پنجاب، تبت و نواحی اطراف سند دست یافت (نظامالدین احمد، 3/ 435؛ تنوی، نهاوندی، همانجا؛ حسن، 72-73). در زمینۀ سیاست خارجی روحیۀ مسالمتجویانه و افکار روشنبینانۀ بدشاه سبب شد تا مناسبات مطلوبی میان کشمیر و نقاط دیگر برقرار شود. وی با سلطان ابوسعید میرزای تیموری (د 873ق/ 1468م) حکمران بخشهایی از ایران، سلطان بهلول لودی، سلطان محمود گچراتی، شریف مکه و برخی از مملوکان مصر روابط دوستانه داشت. از شاهرخ تیموری هم درخواست کرد تا شماری کتاب و چند تن از دانشمندان هرات را به کشمیر بفرستد که شاهرخ خواهش وی را جابت کرد (نظامالدین احمد، 3/ 440؛ حسن، همانجا؛ تیکو، 16؛ هیگ، 282). از طریق همین روابط دوستانه بود که فرهنگ و تمدن ایران به کشمیر راه یافت (رضوی، 19). زینالعابدین در آغاز جلوس، برادر کوچکترش محمدخان را مشاور خود کرد تا در امور مهم حکومت بدو یاری رساند. پس از چندی محمدخان درگذشت و حیدر پسر او، جانشین پدر شد (نظامالدین احمد، 3/ 441؛ فرشته، 2/ 344-345)؛ اما مسألۀ اصلی سلطان زینالعابدین، پسرانش بودند. او 3 پسر به نامهای آدمخان، حاجیخان و بهرامخان داشت. رقابت دو پسر نخست بر سر ولیعهدی و رفتار ناپسند اجتماعی آنها و سرکشیهایی که در برابر پدر خود میکردند (ﻧﻜ : نظامالدین احمد، 3/ 443؛ فرشته، 2/ 345-346؛ نهاوندی، 1(1)/ 214)، همواره موجب ناآرامی اوضاع سیاسی ـ اجتماعی و کشمیر و دغدغۀ خاطر سلطان بهویژه در سالهای آخر حکومتش بود. با همۀ سعی و کوششی که زینالعابدین برای رفع این اختلافات کرد، نتوانست صلح و آرامش را میان آن دو برقرار کند، تا اینکه سرانجام از آنها ناامید شد و هیچیک از آنها را به عنوان ولیعهد خود معرفی نکرد (نظامالدین احمد، 3/ 444-445). رنجیدگی سلطان از پسرانش، از دست داد مشاوران و امیران وفادار و درگذشت تاج خاتون همسر وی در 870ق از عواملی بودند که موجب سرخوردگی شدید او از ادارۀ امور سیاسی شدند، تا جایی که وی ﺣﺘﻰ در اواخر عمر، از امضاکردن اسناد و مدارک رسمی دولتی نیز امتناع میورزید (آزاد، 325، 312) و زمانی که امرای دربار در حال به توافق رسیدن با حاجیخان بودند و خزانۀ پادشاهی را در اختیار او گذاشتند، سلطان بیمار و بیهوش در بستر مرگ بود (نظامالدین احمد، همانجا؛ فرشته، 2/ 347؛ آزاد، 326). سرانجام، پس از 52 سال حکمرانی، بدشاه در875ق درگذشت و پیکر او را در آرامگاه سلاطین، در سرینگر به خاک سپردند (همانجا؛ هیگ، 284، قس: راشدی، 3/ 1332؛ که تاریخهای متفاوتی را برای درگذشت وی آورده است).
اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی
سلطان زینالعابدین پس از تثبیت مرزهای سیاسی، تمام کوشش خود را به امور داخلی معطوف کرد. وسعت دید و تسامح مذهبی او نسبت به ادیان مختلف و هدف او برای ایجاد جامعهای آرام با همزیستی مسالمتآمیز میان افراد آن، منجر به اقدامات اصلاحگرایانهای شد که او را به عنوان یکی از سلاطین مترقی و آزادیخواه شبه قاره، و پیشرو اکبرشاه نشان میدهد (ﻧﻜ : هیگ، 281-282؛ آفاقی، 35). اصلاحات او در زمینههای مختلف مذهبی، اقتصادی، اداری، علمی و فرهنگی بود. یکی از مهمترین اقدامات زینالعابدین بازگرداندن برهمنانِ رانده شده از کشمیر بود که در نتیجۀ سختگیریهای مذهبی سکندرشاه، از کشمیر رفته بودند. آزادی هندوان در اجرای مراسم مذهبیشان ــ که در زمان سکندرشاه ممنوع شده بود ــ و لغو تقریبی دریافت جزیه از غیر مسلمانان، از دیگر اقدامات زینالعابدین بود. وسعت آزادیهای مذهبیِ داده شده به هندوها تا بدان حد بود که بسیاری از برهمنان که قبلاً به اجبار به اسلام گرویده بودند، دوباره به دین خود بازگشتند (نظامالدین احمد، 3/ 436-437؛ فرشته، 2/ 342). در زمینۀ اقتصادی نیز، زینالعابدین دستور یکسان نمودن سکهها را داد، زیرا سکۀ طلا به دلیل فراوانی، رونق خود را از دست داده بود و بجز طلا، سکههای متنوعی از نقره و مس نیز ضرب میشد. او دستور داد تا تمام سکهها را از مس خالص ضرب کنند (نظامالدین احمد، همانجا؛ تنوی، 210). بدشاه همچنین بازرگانان را واداشت تا کالاهای خود را با قیمت عادلانه عرضه کنند. برای اصلاح نظام اداری نیز او رسم پیشکشدادن را منسوخ کرد (فرشته، همانجا). زینالعابدین به پیشرفت صنایع نیز توجه بسیار داشت. گویا او نخستین کسی بود که باروت را از آسیای مرکزی به هند برد تیکو، 17). زینالعابدین برای توسعۀ صنعت، افرادی را برای آموزش کاغذساسزی، صحافی، کندهکاری، قالیبافی و صنایع دیگر به ایران و ترکستان فرستاد و هنرمندانی را نیز از دیگر نقاط به کشمیر دعوت کرد (راشدی، 1/ 219-220؛EI2,IV/ 708 ). زینالعابدین را بنیانگذار شهرها، عمارات، پلها و باغهای باشکوه دانستهاند که از آن میان میتوان به بنای شهر «نوشهر» (اکنون قسمتی از سرینگر) و بنای معروف زینلانک که در 847ق/ 1443م ساخته شد، اشاره کرد (راشدی، 3/ 1330؛ حسن، 94). ویژگی اصلی بناهای این دوره، استفادۀ فراوان از چوب به جای سنگ بود و در مواردی مانند آرامگاه مادرِ سلطان و آرامگاه مَدانی، از کاشیهای ایرانی نیز استفاده شد (فرشته، 2/ 343؛ حسن، نیز EI2، همانجاها). بدشاه به هنرهای مختلف و به ویژه موسیقی و شعر علاقۀ بسیار داشت. وی با زبانهای فارسی، سنسکریت و تبتی کاملاً آشنا بود (نظامالدین احمد، 3/ 435؛ حسن، 91) و با حمایت او، بسیاری از دانشمندان و هنرمندان به کشمیر سفر کردند که از آن میان میتوان از ملاعودی موسیقیدان و نوازندۀ ماهر و ملاجمیل خوانندهای که در شعرخوانی نیز استادی بینظیر بود، یاد کرد که از خراسان به کشمیر رفته بودند (ابوالفضل، 2/ 185؛نظامالدین احمد، 3/ 439؛ حسن، 93). زینالعابدین به ترجمۀ کتب نیز علاقهای خاص داشت و در دارالترجمهای که تأسیس کرده بود، گروهی از مترجمان زبردست به ترجمۀ کتابهای عربی، فارسی و سنسکریت مشغول بودند (تیکو، 15؛ آفاقی، همانجا). از آثار مهمی که به دستور وی به فارسی ترجمه شد، میتوان مهابهارات و راج تَرَنگینی را نام برد که ملا احمد کشمیری آنها را ترجمه کرد (تتوی، 213؛ فرشته، 2/ 344؛ آفاقی، 36). همچنین دومین کتاب منظوم «تاریخ کشمیر» که تکملۀ راج ترنگینی بود، با نام زینۀ راج ترنگینی به وسیلۀ سریور تألیف شد. این کتاب وقایع حکمرانی دورۀ سلطان زینالعابدین را دربرداشت (همو، 23؛ نیز ﻧﻜ : احمد، 175). زینالعابدین، گاه شعر نیز مییرود و تخلص او «قطبی» بود (راشدی، 1/ 75-76، 3/ 1312). تألیف دو کتاب فارسی را نیز به وی نسبت دادهاند: 1. تفنگ سازی، که به صورت گفت و گو ارائه شده است؛ 2. شکایات، که زینالعابدین آن را در اواخر عمر به هنگام درگیری پسرانش با یکدیگر و در گله از روزگار و ناپایداری دنیا نوشت (حسن، 91؛ تیکو، 17).
مآخذ
آزاد، محمود، تاریخ کشمیر، مظفرآباد، 1992م؛ آفاقی، صابر، تاریخ کشمیر، لاهور، 1984م؛ ابوالفضل علامی، آیین اکبری، لکهنو، 1893م؛ احمد، عزیز، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمۀ نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران، 1367ش؛ تتوی، احمد و آصفخان قزویینی، تاریخالفی، به کوشش سید علیی آل داوود، تهران، 1378ش؛ راشدی، حسامالدین، تذکرۀ شمرای کشمیر، لاهور، ج 1، 1983م، ج 3، 1346ش؛ رضوی، س. م.، نامۀ کشمیر، بمبئی، 1325ق؛ فرشته، محمدقاسم، تاریخ، بمبئی، 1868م؛ نظامالدین احمد، طبقات اکبری، کلکته، 1935م؛ نظامالدین شامی، ظفرنامه، به کوشش پناهی سمنانی، تهران، 1363ش؛ نهاوندی، عبدالباقی، مآثر رحیمی، به کوشش محمد هدایت حسین، کلکته، 1931م؛ نیز:
EI2; Haige, T. W., «The Kingdom of Kashmir», The Cambridge History of India, New Delhi, 1987, vol. III; Hasan, M., Kashmir under the Sultāns, Calcutta, 1959; Tikku. G. L., Persian Poetry I Kashmir 1339-1846, Berkeley, etc., 1971. هدێ سید حسینزاده