نویسنده (ها) :
علی اکبر دیانت
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اِبْراهيمْ پاشا، داماد (د 1010 ق / 1601 م)، از دولتمردان عثمانی در زمان مراد سوم (953-1003 ق / 1546-1595 م) و داماد وي، و نيز صدراعظمِ محمد سوم (974-1012 ق / 1566-1603 م) و معروف به فاتح قانيژه (قانيسه يا قانيجه در مجارستان). اصلاً از اهالی بُسنی، يكی از ايالات يوگسلاوي بود (عثمانزاده، 45؛ اوزون چارشيلی، III(2) / 351). برخی نيز زادگاه او را قانيژه میدانند (هامر پورگشتال، 7 / 234). در كودكی با عنوان دِوشيرمه (كودكان مسيحی كه براي خدمت در دربار و سپاه ينیچري برگزيده میشدند) به دربار عثمانی ــ اندرونِ همايون ــ راه يافت (احمد رفعت، 19؛ عثمانزاده، 45؛ بورينی، 1 / 323) و به تدريج آموزش ديد و تربيت شد. در تربيت و پرورش او، محمدپاشا، يار نزديك سلطان مراد نقش مهمی داشت (اوزون چارشيلی، همانجا). ابراهيم، مدارج ترقی را يكی پس از ديگري پيمود و از ديگران متمايز شد، به طوري كه هنگام جلوس مراد (982 ق / 1574 م) ركابدار سلطان بود. سپس به سلاحداري رسيد، آنگاه در 987 ق / 1579 م، فرمانده ينیچريان (ينیچري آغاسی) شد. در 989 ق / 1581 م به امارت روم ايلی منصوب گرديد و در 990 ق به مقام وزارت ثالث ارتقاء يافت. در 991 ق والی مصر شد تا اوضاع آشفتهاي را كه بر اثر رشوهخواري و ظلم حاكم آنجا، حسن پاشا، مشهور به «مرتشی» به وجود آمده بود، سامان دهد. دريادار (قپودَان دريا) قليچ علی پاشا نيز همراه ابراهيم عازم مصر گرديد (عثمانزاده، 45؛ اوزون چارشيلی، III(2) /351؛ صولاقزاده، 608؛ قرمانی، 1 / 59). ابراهيم در مدت اقامت در مصر به تنظيم امور آن سرزمين پرداخت، اموال حسن پاشا را ضبط كرد، حتی خزانۀ مخفی او را نيز پيدا نمود (هامر پورگشتال، 7 / 118). هنگام مراجعت به استانبول شورش دُروزيهاي لبنان و سوريه را سركوب كرد و اموال زيادي از آنان به غنيمت گرفت. كليۀ اين غنائم كه از جملۀ آنها حدود 800 قبضه تفنگ، 20 عدل پارچه ابريشم، 2 قبضه خنجر مرصع، 10 عدد كمربند سيمين و 50 هزار سكۀ طلا بوده است، از راه دريا به استانبول حمل گرديد (İA). ارزشمندترين آنها، تختی بود جواهرنشان كه شخصی به نام درويش بيك مصري آن را ساخته و زرگري ابراهيم نام، پرداخته بود (هامر پورگشتال، 7 / 120-122؛ بورينی، 1 / 323). و اين همان تختی است كه پادشاهان عثمانی، بعد از سلطان مراد، بر آن جلوس میكردند و ارزش طلاي آن را 80 هزار دوكا (نام سكۀ طلا كه در جمهوري ونيز ضرب میشد) تخمين میزدند. همۀ اين غنائم كه ارزش كل آنها را 2 ميليون آلتون (سكۀ طلا) برآورد میكنند و در تاريخ عثمانی به نام «پيشكش عظيم» معروف است (İA)، در كاخ بايزيد در استانبول، به سلطان مراد سوم تقديم گرديد. مراد به پاس اين خدمات ابراهيم را به مقام وزارت ثانی ارتقاء داد و دختر بزرگ خود عايشه سلطان را با 000‘300 آلتون مهريه، به عقد ازدواج او درآورد (قره چلبیزاده، 466؛ هامر پورگشتال، 7 / 122-123). ابراهيم از اين پس به «داماد» ملقب گرديد. او كه میخواست تنها فرد با نفوذ دربار باشد، به تدريج و با ترفندهاي گونهگون رقيبان خود و نزديكان پادشاه را يكی پس از ديگري از ميان برداشت. محمدپاشا، حامی و مربی خود او و يار نزديك سلطان، از آن جمله بود. ابراهيم با بهرهگيري از شورش ينیچريها كه بر اثر كاهش ارزش پول به وقوع پيوسته بود، موجبات قتل رقيبانش را فراهم آورد، اما خود نيز از مسببين شورش شناخته شد و از مقام وزارت معزول گرديد و تا روي كار آمدن محمد سوم، به رغم اينكه مدتی كوتاه به جاي قليچ علی پاشا، قپودان دريا بود، مغضوب و همچنان دور از صحنه ماند (İA؛ قاموس الاعلام). در پی درگذشت مراد، پسرش با عنوان محمد سوم، به پادشاهی رسيد (جماديالاول 1003 ق / ژانويۀ 1595 م) و ابراهيم، با رتبۀ وزارت ثانی، بار ديگر به صحنۀ سياست بازگشت. در 17 شعبان / 17 آوريل همان سال به قائممقامی صدارت منصوب شد (قره چلبیزاده، 478). بعد از قتل فرهاد پاشاي صدراعظم انتظار میرفت كه ابراهيم به جايش برگزيده شود، لكن سلطان محمد بهسبب تكدر خاطر از وي در ارتباط با قتل نابجاي فرهاد پاشا، مقام صدارت را به سنان پاشا واگذار كرد (اوزون چارشيلی، III(2) / 351-352). سرانجام در پی درگذشت سنان پاشا، ابراهيم كه قائممقام بود، در 5 شعبان 1004 ق / 25 مارس 1596 م با فرمان محمد سوم به صدراعظمی منصوب شد (صولاقزاده، 631؛ دانشمند، III / 163؛ نوعیزاده، 2 / 483؛ منجمباشی، 3 / 587) و «مهر وزارت و خاتم صدارت» توسط احمد آغا قَپوچيلر كدخداسی، در مراسم نماز سنان پاشا، به وي تقديم گرديد (نعيما، 1 / 142). ابراهيم پاشا پس از انتصاب به صدارت به تأمين آسايش مردم، مبارزه با قانونشكنيها، تعطيل اماكن فساد و منع فروش مسكرات پرداخت (هامر پورگشتال، 7 / 212). نيز عمليات نظامی عليه اتريش ـ مجارستان را كه مقدمات آن به وسيلۀ سنان پاشا فراهم آمده بود، ادامه داد. و در 23 شوال 1004 ق / 10 ژوئن 1596 م، سپاه عثمانی را كه فرماندهی آن را شخص پادشاه بر عهده داشت، به سوي بلگراد به حركت درآورد (دانشمند، همانجا). بعد از جلسهاي كه براي تعيين مسير سپاه تشكيل شد، صدراعظم با يادآوري اهميت مادّي و نظامی قلعۀ اگري (اَيري، ارلاو) واقع در مجارستان، نظر موافق فرماندهان لشكر را براي حمله به آنجا جلب كرد (İA). سپاه عثمانی پس از 20 روز محاصره و جنگ خونين (فريدون بيك، 2 / 101)، قلعه را تصرف كرد و به تحكيم و مرمت آن پرداخت. بعد از سقوط اين دژ، اسيران مسيحی كه توسط فتحگراي خان دستگير شده بودند، ابراهيم پاشا را از حملۀ قريبالوقوع نيروهاي مجاري ـ اتريشی به فرماندهی ماگزيميليان آگاه ساختند. به همين جهت صدراعظم نيروهاي خود را از قلعه فرا خواند و در محل خاچ اوواسی مستقر و آمادۀ جنگ شد. وي همچنين جعفر پاشا و ولی پاشا وزير روم ايلی را با عنوان نيروهاي جلودار به مقابله فرستاد (اوليا چلبی، 7 / 178). جنگ در 5 ربيعالاول 1005 ق / 16 اكتبر 1569 م با هجوم نيروهاي اتريشی ـ مجاري آغاز گرديد و با پيروزي عثمانيها و عقبنشينی اتريشيها خاتمه پذيرفت (اوليا چلبی، 7 / 181-182؛ هامر پورگشتال، 7 / 219). خبر اين موفقيت توسط جغاله زاده سنان پاشا به سلطان رسيد. او كه خود را فاتح اين جنگ معرفی میكرد، از محمد سوم درخواست نمود كه وي را به صدارت منصوب نمايد. سلطان نيز ابراهيم پاشا را عزل كرد و سنان پاشا را به جانشينی او برگزيد (پچوي، II / 380؛ صولاقزاده، 638؛ اوزون چارشيلی، III(2) /352). 45 روز بعد، هنگامی كه سپاه عثمانی از جبهه مراجعت میكرد، در محلی به نام خرمَنلی، نامهاي از صفيه سلطان (مادر شاه) خطاب به محمد سوم رسيد كه در آن شاه را از عزل ابراهيم پاشا سرزنش كرده و خواستار بازگشت وي شده بود. سلطان محمد نيز بیدرنگ خواستِ مادرش را به مورد اجرا گذاشت و در 14 ربيعالاخر 1005 ق / 25 نوامبر 1596 م جغاله زاده را عزل و ابراهيم را براي بار دوم به صدارت منصوب كرد (دانشمند، III / 180-181). ابراهيم پاشا نيز بلافاصله پس از انتصاب، جغاله زاده سنان پاشا را به آق شهر تبعيد نمود. انتصاب مجدد وي به صدارت موجب رضايت و خشنودي مردم گرديد، اما سختگيري بيش از اندازۀ او نسبت به درباريان، استقلال رأي، جلوگيري از دخالت «والده سلطان» در امور كشوري و لشكري، عزل و نصبهاي بیمورد، از جمله بركناري صوقوللوزاده حسن پاشا سردار عمليات نظامی اتريش و تعيين ساطورچی محمد به جاي او و قتل فتحگراي خان موجب رنجش پادشاه از او شد. درنتيجه براي بار دوم در 23 ربيعالاول 1006ق / 25 اكتبر 1597م از مقام صدارت بركنار گرديد و به اقامت اجباري در خانهاش واقع در اسكودار محكوم شد (دانشمند، III / 183؛ اوزون چارشيلی، III(2) / 352؛ İA). پس از آن ابتدا خادم حسن پاشا، والی سابق مصر كه از حمايت «والده سلطان» برخوردار بود، به صدارت برگزيده شد و چندي بعد نيز جراح پاشا به جاي وي تعيين گرديد، اما فعاليت طرفداران ابراهيم پاشا از يك سو، شكستهاي نظامی پیدرپی در جبهۀ جنگ، سوءرفتار و سياستهاي غلط صدراعظم از سويی ديگر، موجب شد كه سلطان محمد براي بار سوم ابراهيم پاشا را به مقام صدارت منصوب كند و در 8 جماديالاخر 1007 ق / 27 دسامبر 1598 م فرماندهی عمليات نظامی اتريش ـ مجارستان را نيز با اعطاي لقب «سردار اكرم» به وي بسپارد (دانشمند، III / 191-192؛ اوزون چارشیلی، III(2) / 353). ابراهيم بعد از سروسامان دادن به امور كشوري، براي پیگيري عمليات نظامی اتريش ـ مجارستان، به سوي بلگراد حركت كرد. در طول اين لشكركشی ابتدا ساطورچی محمد پاشا، فرمانده پيشين عمليات، به سبب اقدامات نسنجيدهاش كه به شكست و سرافكندگی نيروهاي عثمانی منجر شده بود، در نزديكی بلگراد اعدام شد (هامر پورگشتال، 7 / 232؛ دانشمند، همانجا). آنگاه «سردار اكرم» (ابراهيم پاشا) وارد بلگراد شده و پس از عبور از رودخانۀ ساوا، عازم بازپس گيري منطقه اِسترگون (استرغون) گرديد. ابراهيم پاشا با تأمين امنيت در نواحی مرزي و با از بين بردن راهزنان، موفق شد توجه و نظر موافق مردم آن نواحی را به خود جلب نمايد (صولاقزاده، 655-656). در اثناي اين لشكركشی براي نخستين بار از آغاز جنگهاي اتريش ـ عثمانی، به منظور دستيابی به صلح، اقداماتی صورت پذيرفت، ابراهيم پاشا در 30 ذيقعدۀ 1007 ق / 14 ژوئن 1599 م، ضمن ارسال نامهاي به امپراتور اتريش، نيات صلحجويانۀ وي را ستود، ولی به رغم مذاكرۀ نمايندگان طرفين، نتيجهاي عايد نگرديد (هامر پورگشتال، 7 / 235-236). صدراعظم پس از مأيوس شدن از مذاكره، روز عيد قربان 1008 ق / 12 ژوئن 1600 م ناگزير حركت به سوي استرگون را ادامه داد. در اين ميان با توصيۀ حسن پاشا معروف به «ترياكی» نيروي عثمانی در راستاي بلگراد ـ بودين به سوي قلعۀ قانيژه كه يكی از دژهاي مستحكم و داراي نظامی بود، حركت كرد. بعد از چند روز جنگ و محاصره، قلعه به دست ابراهيم پاشا افتاد (منجمباشی، 3 / 616؛ صولاقزاده، 656؛ قره چلبیزاده، 488؛ اوزون چارشیلی، III(2) / 353). ابراهيم از اين پس به «فاتح قانيژه» معروف گرديد. فتح اين قلعه موجی از شادي در جامعۀ عثمانی پديد آورد. سلطان با صدور فرمانی از وي قدردانی كرد و از محل درآمد ولايت آنكارا مبلغ 000‘500 آقچه بهعنوان حقوق سالانه به او اختصاص داد تا بعد از كنارهگيري از مقام صدارت از آن بهرهمند شود (فريدون بيك، 2 / 229-230). پس از تصرف اين قلعه ابراهيم پاشا يك بار ديگر براي پايان دادن به جنگ و خونريزي ميان اتريش و عثمانی، نمايندگانی را جهت مذاكره گسيل داشت، اما مذاكراتِ طولانی آنان در جزيرۀ سنت آندره به نتيجه نرسيد (هامر پورگشتال، 8 / 7). ابراهيم پاشا كه زمستان را در بلگراد اقامت گزيده و در آغاز بهار به صحراي زامون آمده بود، براي ادامۀ لشكركشی آماده میگرديد كه بيمار شد و پس از چند روز در 9 محرم 1010 ق / 30 ژوئن 1601 م درگذشت. جنازهاش را ابتدا به بلگراد آوردند و بعد از انجام مراسم مذهبی به استانبول منتقل كردند و در صحن مسجد شاهزاده به خاك سپردند (منجمباشی، 3 / 616؛هامر پورگشتال، 8 / 7). مادۀ تاريخ وفات او «ماتمِ سردارِ دين» است (ايوانسرائی، 11). بعدها در 1012 ق / 1603 م همسرش عايشه سلطان در مسجد شاهزاده به يادبود وي شيرهاي آب احداث كرد (اوزون چارشيلی، III(2) / 353). ابراهيم پاشا كه 3 بار در دورۀ محمد سوم به مقام صدارت منصوب شد، جمعاً 5 سال وزارت كرد، وي با جوانمردي، حُسن تدبير، قدرت عالی فرماندهی نظامی و كاردانی در امور كشوري در ميان صدراعظمهاي دولت عثمانی جايگاه ويژهاي به خود اختصاص داده است (اوزتونا، VIII / 432).
مآخذ
احمد رفعت، لغات تاريخيه و جغرافيه، استانبول، 1299 ق؛ اوليا چلبی، سياحتنامه، استانبول، 1928 م؛ بورينی، حسن بن محمد، تراجم الاعيان من ابناء الزّمان، به كوشش صلاحالدين المنجّد، دمشق، 1959 م صولاقزاده، محمد، تاريخ، استانبول، 1297 ق؛ عثمانزاده، تائب احمد، حديقة الوزراء، استانبول، 1271 ق؛ فريدون بيك، احمد، منشآت السلاطين، استانبول، 1275 ق؛ قاموس الاعلام؛ قَرَمانی، احمد، تاريخ سلاطين آل عثمان، به كوشش بسام عبدالوهاب الجابی، دمشق، 1405ق / 1985م؛ قره چلبیزاده، عبدالعزيز، روضة الابرار، به كوشش عبدالوهاب طاغستانلی، قاهره، 1248ق؛ منجمباشی، احمد، صحائف الاخبار، ترجمۀ نديم، استانبول، 1285ق؛ نعيم، مصطفی، تاريخ نعيما، استانبول، 1281-1283 ق؛ نوعیزاده، محمد عطا، حدائق الحقائق فی تكملة الشقائق، استانبول، 1268 ق؛ هامر پورگشتال، يوزف، دولت عثمانيه تاريخی، ترجمۀ تركی محمد عطا، استانبول، 1332-1333 ق؛ نيز:
Ayvansarayi, Hafiz Hüseyin, Vefeuat-i selatin, ed. Fahri Derin, Istanbul, 1978; Danismand, Ismail Hami, İzahli Osmanlı Tarihi Kronolojisi, Istanbul; IA; Öztüna, Yilmaz, Buyuk Turkiye tarihi, Istanbul, 1983; Peçevi, Ibrahim, Tarih, Istanbul, 1969; Uzunçarsili, Ismail, Hakkı, Osmanli Tarihi, Ankara, 1982.