responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 136

ابوعکرمه


نویسنده (ها) :
علی بهرامیان
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَبوعِكْرِمه، زیاد بن درهم (مق‌ 107 ق / 725 م)، از نخستین داعیان عباسی. نویسندۀ اخبارالدولة العباسیة (ص 191)، او را هَمدانی و طبری (7 / 49، به نقل از مدائنی) از موالی بنی همدان خوانده است، اما بلاذری (چ محمودی، 3 / 274، چ دوری، 3 / 114) او را از موالی قریش دانسته است. وی را با نامهای ابو‌محمد صادق و ماهان (بلاذری، همان، 3 / 116؛ طبری، 6 / 562) و در برخی مآخذ، به لقب سراج هم خوانده‌اند (یعقوبی، 2 / 308؛ طبری، همانجا). با اینهمه درستی هیچ یك از این نسبتها و القاب دانسته نیست، زیرا كه او برای پنهان داشتن هویت واقعی خود به عنوان نقیب دعوت عباسی، ناچار به تغییر نام و شهرت خود بود (نك‌ : دنبالۀ مقاله) و همین امر موجب شده تا برخی از مورخان گمان برند كه ابومحمد صادق داعی دیگری بوده است (نك‌ : مقدسی، 6 / 59، قس: 6 / 60). با این حال می‌توان تا اندازه‌ای به درستی نام «زیاد» كه در زمرۀ نخستین پیروان دعوت عباسی آمده ( اخبارالدولة، همانجا) و مدائنی (طبری، 7 / 49) و بلاذری (همانجا) هم آن را نقل كرده‌اند، مطمئن بود.
ارائۀ گزارشی هر چند كوتاه از زندگی ابوعكرمه بسیار دشوار است، زیرا دعوت عباسی كه گروههای ضداموی مهمی در آغاز با آن مرتبط بودند، از ابتدا بسیار مخفیانه و پنهان آغاز شد و بدین سبب به سختی می‌توان گزارش روشنی از زندگی كسانی كه در آن دوره نقشِ فعال داشتند، به دست داد.
به نوشتۀ بلاذری (چ محمودی، همانجا)، ابوعكرمه از شیعیان كوفه از یاران نزدیك ابوهاشم عبدالله بن محمد حنفیه بود و آنگاه كه ابوهاشم با جمعی از یاران خود نزد سلیمان بن عبدالملك خلیفۀ اموی می‌رفت، وی از همراهان او بود (قس: ابن حبیب، 179، كه همین خبر را نقل كرده است، ولی نامی از ابوعكرمه نمی‌برد). پس از انتقال پیشوایی نهضت از ابوهاشم به محمد بن علی، ابوعكرمه از كسانی بود كه رهبری محمد بن علی را پذیرفت (دینوری، 332) و نام او جزء نخستین گروه از پیروان كوفی دعوت، ثبت شد ( اخبارالدولة، همانجا). محمد بن علی كه سال100 ق / 718 م را برای آغاز تبلیغ قرار داده بود، ابوعكرمه را با یكی دو تن دیگر از طرفداران خود به خراسان كه جراح بن عبدالله حَكَمی در آنجا فرمان می‌راند، گسیل داشت و میسره را به سرپرستی داعیان برگماشت. ورود ابوعكرمه به خراسان می‌بایست پیش از رمضان سال 100 بوده باشد، زیرا حكمرانی جراح بر خراسان تـا رمضان همان سال ادامه یافت (نك‌ : طبری، 6 / 558). ابوعكرمه و دیگر نقیبان به تبلیغ دعوت در شهرهای خراسان مشغول بودند و پس از آن نزد میسره بازگشتند و نامه‌هایی را كه پیروان عباسیان در خراسان به محمدبن علی نوشته بودند، به وی تسلیم كردند (یعقوبی، همانجا؛ طبری، 6 / 562؛ نیز نك‌ : بلاذری، چ دوری، 3 / 115).
انتخاب نقیبان دوازده‌گانه در خراسان را نیز به ابوعكرمه نسبت داده‌اند (طبری، همانجا)، اما بنا بر گزارش دیگری ( اخبار الدولة، 213- 218)، ابن نقیبان را بكیر بن ماهان پس از حكومت یافتن اسد بن عبدالله قسری بر خراسان برگزیده است (نك‌ : همان، 208). گزارش دینوری (ص 333) دربارۀ ورود ابوعكرمه به خراسان مربوط است به دوران حكمرانی سعید بن عبدالعزیز بن حكم كه در 102 ق / 720 م بر خراسان حكومت یافت (ابن اثیر، 5 / 90). بنابراین می‌توان احتمال داد كه ابوعكرمه در این ایام دوباره به خراسان رفته باشد. طبری (6 / 616-617) نیز در ذیل وقایع سال 102 ق در بارۀ اینكه میسره فرستادگانی به خراسان گسیل داشت، گزارش داده است. ابوعكرمه و دیگر نقبیان در شهرهای خراسان در جامۀ بازرگانان می‌گشتند و برای امام عباسی و قیام برضد خلافت اموی تبلیغ می‌كردند. بدین سان بسیاری از خراسانیان بدیشان پیوستند. چون این اخبار به حاكم اموی خراسان رسید و آنان را خواست، ابوعكرمه و یارانش ارتباط خود را با دعوت عباسی انكار كردند و خود را بازرگانانی نامیدند كه برای تجارت به خراسان آمده‌اند. با اینهمه چون آزاد شدند، تا 2 سال بعد نیز به تبلیغ ادامه دادند (دینوری، طبری، همانجاها).
طبری (7 / 15) در ذیل وقایع سال 104 ق از بازگشت مجدد ابوعكرمه و برخی از پیروان دعوت به نزد محمد بن علی در شام خبر داده است؛ نیز گفته‌اند كه محمد بن علی فرزندش ابوالعباس را كه به تازگی متولد شده بود، به آنان نشان داد (دینوری، همانجا؛ مقدسی، 6 / 59).
در 105 ق بكیر بن ماهان از سوی محمد بن علی به سرپرستی داعیان گمارده شد (طبری، 7 / 26). محمد بن علی همچنین ابوعكرمه را با دیگر نقبیان به خراسان گسیل داشت و به او امر كرد تا در فرمان بكیر باشد و كنیۀ خود را به ابومحمد تغییر دهد و هیچ‌گاه نام امام را به صراحت نبرد و تنها برای خاندان پیامبر (ص) تبلیغ كند. ضمناً او را از غالب نامی كه خود را از دوستداران بنی فاطمه (ع) می‌خواند، سخت برحذر داشت و بر پیشرفت امر دعوت در خراسان تأكید كرد ( اخبـارالدولـة، 203-204؛ نیز نك‌ : طبری، 7 / 49؛ بلاذری، همان، 3 / 116).
براساس روایت دینوری (ص 334) بكیر بن ماهان در زمان محمد بن علی در گذشت و كار سرپرستی داعیان برعهدۀ داماد او ابوسلمۀ خلال (ه‌ م) قرار گرفت. محمد بن علی به ابوعكرمه و دیگر نقبیان در خراسان نامه نوشت و آنان را به فرمان‌برداری از ابوسلمه فرا خواند، اما برپایۀ گزارشهای دیگری بكیر بن ماهان در زمان ابراهیم امام در گذشت (نك‌ : اخبارالدولة، 240 به بعد؛ طبری، 7 / 329).
به روایت طبری، ابوعكرمه و یكی دیگر از داعیان بار دیگر در 107 ق به سوی خراسان كه اینك اسد بن عبدالله قسری بر آن حكمرانی یافته بود، بازگشتند (7 / 40، در این روایت ابوعكرمه و ابومحمد صادق با واو عطفی كه میان آن دو آمده، ظاهراً دو تن پنداشته شده‌اند، اما به ظن قوی خطای ناسخان یا اشتباه چاپی است، قس: 6 / 562). ابوعكرمه در خراسان در كار تبلیغ بود و گویا از بذل مال برای پیشرفت دعوت دریغ نمی‌كرد. در این زمان، همان غالب كه در ابر شهر (ه‌ م) بود و محمد بن علی او را از یاران و پیروان امام محمد باقر (ع) می‌خواند و بر قول اهل كوفه، آل علی (ع) را بر آل عباس تفضیل می‌نهاد، به نزد او آمد و میان ایشان بر سر تفضیل آل علی (ع) بر آل عباس بحث روی داد، اما غالب سرانجام ابوعكرمه را ترك كرد. وجود اینگونه اختلافات بین جناحهای مخالف اموی، نشان‌ دهندۀ دشواریهایی است كه عباسیان در آغاز كار دعوت با آن روبه‌رو بودند و برخلاف آنچه به نظر می‌رسد كه سخن بر سرِ خلافت آل علی (ع) و آل عباس پس از امویان، در اواخر ایام اموی و به روزگار پیروزی عباسیان مطرح شده، این روایت می‌نمایاند كه دست كم میان نخستین داعیان برجستۀ ضد اموی، بحث بر سر خلافت آل علی (ع) و بنی عباس وجود داشته است. به هر حال، چون بار دیگر فعالیتهای ابوعكرمه بر حاكم خراسان، اسد بن عبدالله فاش شد، او و دیگر یارانش را دستگیر كرد. ابوعكرمه باز خود را تاجر نامید و آن اتهامات را رد كرد. اسد او را رها ساخت، بدان شرط كه از خراسان بیرون برود، اما او بار دیگر به تبلیغ ادامه داد، تا آنكه دوباره دستگیرش كردند و به نزد اسد بردند. ابوعكرمه این بار هم خواست بهانه‌جویی كند و یكی از همراهان او نیز با حاكم درشتی كرد. اسد بن عبدالله دستور داد تا او و 10 تن دیگر از همراهانش را دست و پای بریدند و پیكرشان را بردار كشیدند (بلاذری، دینوری، همانجاها؛ طبری، 7 / 40، 50).

مآخذ

ابن اثیر، الكامل؛
ابن حبیب، «اسماء المغتالین»، نوادر المخطوطات، به كوشش عبدالسلام هارون، قاهره، 1374 ق / 1954 م، شم‌ 6؛
اخبارالدولة العباسیة، به كوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت، 1971 م؛
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، به كوشش عبدالعزیز دوری، بیروت،1398 ق / 1978 م؛
همو، همان، به كوشش محمد باقر محمودی، بیروت، 1397 ق / 1977 م؛
دینوری، احمد بن داوود، الأخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1379 ق / 1959 م؛
طبری، تاریخ؛
مقدسی، مطهر بن طاهر، البده و التاریخ، به كوشش كلمان هوار، پاریس، 1916 م؛
یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ، بیروت، 1379 ق / 1960 م.

علی بهرامیان

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 136
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست