آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 24 مهر 1398 تاریخچه مقاله
اِعْتِضادُالسَّلْطَنه، علیقلی
خان (۱۲۳۴- ۱۲۹۸ ق /
۱۸۱۹-۱۸۸۰م)، از شاهزادگان
دانشمند و نواندیش اواسط دورۀ قاجار و پنجاه و چهارمین پسر فتحعلی شاه كه در سمت وزارت
علوم و ریاست ادارۀ انطباعات و مدیریت دارالتألیف دولتی، خدمات
ارزندهای برای گسترش فرهنگ و حمایت از دانشمندان و روشن كردن
افكار و راهنمایی اندیشهها به سوی علوم جدید انجام
داد. تولد وی را بیشتر منابع در ۱۲۳۴ ق ضبط
كردهاند، اما اگر گزارش دیوان بیگی كه میگوید: علیقلی
میرزا در وقت مرگ پدرش (۱۲۵۰ ق) بیش از
۱۳ سال نداشت (۲ / ۱۲۹۱)، درست باشد،
تولد او در ۱۲۳۷ ق / ۱۸۲۲ م بوده
است. مادر علیقلی میرزا به نام گل پیرهن خانم اصلاً از
ارامنۀ تفلیس بود (بامداد، ۲ / ۴۴۲) و دو پسر دیگر
به نامهای عباسقلی میرزا و نورالدهر میرزا و یك
دختر به نام خاور سلطان خانم داشت (نوایی، ۲ /
۱۲۹۴).
علیقلی میرزا از همان
ایام كودكی به آموختن دانش، شوق و رغبت تمام داشت و هرگز از خواندن و
نوشتن نمیآسود (یغمایی، ۶). او نخست تحت تربیت
و آموزش میرزا نظرعلی حكیمباشی قرار گرفت و پس از آن به
خواندن كتب فارسی و دیوانهای شعرای قدیم و معاصر روی
آورد و آنگاه به مطالعۀ جغرافیا و نجوم و دیگر دانشهای متداول پرداخت. هنوز سنین
جوانی را میگذراند كه به دستور برادرزادهاش محمدشاه، سمت كارگزاری
و وزارت و پیشكاری مهدعلیا همسر شاه و مادر ناصرالدین میرزا
ولیعهد را بر عهده گرفت. اندكی بعد، محمدشاه حكومت خلخال را به او
سپرد؛ اما وی پیشكاری ملكه را رها نكرد و برادرش ــ عباسقلی
میرزا ــ را به جای خود به آن شهر فرستاد (هدایت، رضاقلی،
۱۰ / ۵۶۱-۵۶۲). به تدریج
مهدعلیا كه زنی هوشمند و زیرك بود، دانش و صمیمیت و
وفاداری علیقلی میرزا را دریافت و او را در زمرۀ نزدیكان
خویش درآورد و پیوندی استوار میان آن دو برقرار گردید
(یغمایی، همانجا).
چون محمدشاه درگذشت، پیش از آنكه
ناصرالدین میرزا ولیعهد از تبریز به تهران بیاید،
مهدعلیا زمام امور كشور را در دست گرفت و با همكاری اعتضادالسلطنه
كارها را حل و فصل میكرد (سپهر، ۳ / ۵؛ خورموجی،
۳۶-۳۷) و چون غالب دولتمردان خواهان عزل حاج میرزا
آقاسی بودند، مهد علیا او را وادار به استعفا كرد و میخواست با
یاری علیقلی میرزا یكی از معتمدان خود،
یعنی میرزا آقاخان نوری را به صدارت بنشاند؛ اما این
نقشه عملی نشد و اعتضادالسلطنه در معرض بدگمانی شاه جدید و
صدراعظم وی امیركبیر قرار گرفت (اقبال، ۵۴؛ بامداد،
۲ / ۴۴۳). بدین سبب، در سراسر دوران ۳ سالۀ صدارت
امیر، اگرچه او محترم میزیست، منصب مهمی نیافت و
كار بزرگی به وی رجوع نشد (اقبال، همانجا؛ یغمایی،
۹).
علیقلی میرزا در این
دوره فرصت بیشتری یافت تا به كسب دانشهای نو بپردازد. پس
در محضر استادان، همچنین از راه معاشرت مداوم با دانشمندان بر میزان
اطلاعات و دانش خود افزود؛ كتابخانۀ ارزنده و بزرگی نیز برای خود گرد آورد. بدین ترتیب،
هنوز دوران جوانی را طی نكرده بود كه در سلك اهل دانش درآمد و شروع به
تألیف كرد (اقبال، ۵۵). از معلمان نامور او میرزا عبدالرحیم
هروی بود كه بعدها در زمرۀ پیروان میرزا علی محمد باب درآمد. این عبدالرحیم
بعدها سبب زحماتی برای اعتضادالسلطنه گردید؛ چه، وقتی
دستگیری طرفداران باب آغاز شد، میرزا عبدالرحیم را كه
پنهان شده بود، از اعتضادالسلطنه طلب كردند و او ناگزیر و از ترس امیركبیر
نخست وی را تحویل داد؛ اما شفاعت و وساطت كرد تا گناهش را بخشیدند
(خورموجی، ۱۱۳؛ نوایی، همانجا). چون امیركبیر
بركنار و كشته شد، مخالفان او از جمله اعتضادالسلطنه به تدریج وارد امور سیاسی
شدند. چیزی نگذشت كه علیقلی میرزا مناصب متعددی
چون وزارت علوم و ریاست دارالفنون را در دست گرفت. او در نوروز
۱۲۳۵ ش / شعبان ۱۲۷۲ ق ملقب به
اعتضادالسلطنه شد (خورموجی، ۱۶۳؛ بامداد، همانجا) و در این
سال یا سال بعد ریاست مدرسۀ دارالفنون به او محول گردید
(یغمایی، ۱۲؛ اعتمادالسلطنه، المآثر ... ، ۱
/ ۴۲). وی در طول تصدی ریاست دارالفنون خدمات
گرانبهایی برای توسعۀ این مركز علمی مهم كه
نقش بزرگی در بالا بردن سطح دانش كشور داشت، انجام داد؛ چنانكه در
۱۲۷۵ ق / ۱۸۵۹ م گروهی از
درس خواندگان آنجا را برای ادامۀ تحصیل به اروپا فرستاد
(بامداد، همانجا؛ مستوفی، ۱ / ۸۶). به هرحال كفایت
و كاردانی اعتضادالسلطنه در این شغل موجب شد كه در
۱۲۷۶ ق / ۱۸۶۰ م به هنگام تأسیس
وزارت علوم، این وزارتخانۀ نوین را به او سپارند. اعتضادالسلطنه در این منصب خدمات بسیار
انجام داد. چند روزنامه در همین زمان تأسیس كرد و مقالاتی به
فرانسه در آنها انتشار داد. فرستادن دانشجو به اروپا را ادامه داد و برای
آشنایی جوانان با تمدن جدید كوششها كرد. در دارالفنون آزمایشگاه
مجهزی ایجاد كرد و معلمان فیزیك و شیمی و طبیعی
را به تهیۀ برخی مواد شیمیایی در كشور برانگیخت
(یغمایی، ۵، ۱۶-۱۷).
از جمله خدمات دیگر
اعتضادالسلطنه، ایجاد خطوط تلگراف در ایران بود. موضوع این
اختراع را ملكمخان كه ازجمله مدرسان دارالفنون بود، مطرح ساخت و آوازۀ آن به
گوش شاه رسید؛ او نیز اعتضادالسلطنه را مأمور كرد كه با یاری
ملكمخان و كرسیس اتریشی، معلم دیگر دارالفنون به تهیۀ
ابزارها و وسایل لازم برای ایجاد خط تلگراف در تهران بپردازند.
بدین گونه در ۱۲۷۴ ق /
۱۸۵۸ م بین قصرشاه و باغ لالهزار یك خط
تلگراف كشیده شد (خورموجی، ۲۳۶؛ افشار، سواد ... ،
۲۳۱-۲۳۲). چند ماه بعد
اعتضادالسلطنه مـأمور شد كـه بیـن
تهران و سلطـانیـه ــ ییلاق قاجاریه ــ خط تلگراف ایجاد
كند و بدین كار توفیق یافت (همانجا؛ اعتمادالسلطنه، تاریخ
... ، ۳ / ۱۸۱۵؛ یغمایی،
۱۲-۱۳). اعتضادالسلطنه خود از این كوششها به تفصیل
سخن گفته است (نك : همانجا). او در ۱۲۷۶ ق مأمور كشیدن
خط تلگراف به تبریز شد و آن كار را در رجب ۱۲۷۷ /
ژانویۀ ۱۸۶۱ به اتمام رساند و میرزا جوادخان
سعدالدوله را به ریاست تلگرافخانۀ تبریز گماشت (همو،
۱۴-۱۵). به سبب این كوششها، با آنكه اعتضادالسلطنه
خود از فن تلگراف اطلاعی نداشت، چون وزارت كل تلگراف دایر شد، در
۱۲۹۴ ق تصدی آن را به او دادند (افشار، همان،
۲۳۳-۲۳۴). ظاهراً آخرین خدمات او در
توسعۀ تلگراف ایران احداث یك خط دیگر از بوشهر تا جلفا، و
احداث خطی تا گیلان بود (اعتمادالسلطنه، تاریخ، ۳ /
۱۸۸۷؛ روزنامه ... ، ۱ / ۴۹۲).
اعتضادالسلطنه پس از انجام دادن این
خدمات مهم ــ كه در ایران به كلی تازگی داشت ــ بیش از پیش
مورد توجه قرار گرفت؛ چنانكه در ۱۲۸۳ ق /
۱۸۶۶ م بجز مشاغل قبلی امور مربوط به صنایع و
تجارت و معادن نیز به او محول شد. اعتمادالسلطنه مشاغل او را در همان سال چنین
برشمرده است: وزارت علوم و صنایع و تجارت، ریاست مدرسۀ
دارالفنون و تلگرافخانه، معادن، روزنامههای دولتی و علمی،
باسمه خانههای تهران و ولایات، كارخانجات، و حكومت ملایر و تویسركان
(همان، ۳ / ۱۸۸۴-۱۸۸۵).
حكومت این شهرها بدان سبب به او داده شده بود كه مالیات و عواید
آنها را به مصرف دارالفنون برساند (خورموجی، ۳۰۰). حكومت
بروجرد هم مدتی به او تعلق داشت (اعتمادالسلطنه، المآثر، ۱ /
۵۸).
در ۱۲۹۱ ق /
۱۸۷۴ م ناصرالدین شاه مجدداً دستگاههای دولتی
را در ۶ وزارتخانه متمركز كرد و وزارت علوم و برخی ادارات دیگر
را به اعتضادالسلطنه داد (همو، تاریخ، ۳ /
۱۹۳۳، ۱۹۵۳). وی افزون بر
اینها در تنظیم امور تجارت و پیشهوری، شیوههایی
خردمندانه به كار میبست. از خدمات ارزنده و ابتكاری او در این
باره تعیین حدود فعالیت اصناف مختلفی چون صحافان،
كاغذفروشان و كتابفروشان بود (یغمایی، ۱۹).
سالهای پایانی زندگی
اعتضادالسلطنه همراه با شكوه و شهرت فراوان بود. در این زمان وزارت علوم، و
تقریباً تمام دوایر علمی و فرهنگی كشور تحت تصدی و
سرپرستی او قرارداشت. زمانی كه اعتضادالسلطنه وزیر علوم شد، این
وزارتخانه، هیچ تشكیلات و تأسیساتی نداشت (مستوفی،
۱ / ۸۷؛ ظل السلطان، ۱۷۶)، اما او از كوشش
باز نایستاد و آن را فعال گردانید و توسعه داد. گاه نیز او
مأمور كارهایی دیگر چون نظارت بر آبلهكوبی كودكان در
سراسر كشور میشد (اعتمادالسلطنه، همان، ۳ /
۲۰۰۸). از مشاغل دیگر اعتضادالسلطنه تصدی
ادارۀ بنای دیوان، مدیریت دارالتألیف و ریاست
ادارۀ انطباعات بود (همو، المآثر، ۱ / ۴۴، ۴۶).
وی گاه تصدی برخی مناصب خود را به دیگران واگذار میكرد،
از جمله مسئولیت ادارۀ تلگرافخانه را به مخبرالدوله و ادارۀ مدارس را به نیرالملك
واگذار كرده بود (صفایی، ۱۷۶).
هنگامی كه ناصرالدین شاه در
۱۲۸۸ق دارالشورای كبرى را تشكیل داد،
اعتضادالسلطنه نیز جزو اعضای اصلی آن بود (یغمایی،
همانجا؛ بامداد، ۲ / ۴۴۶). وی در
۱۲۹۰ ق / ۱۸۷۳ م با شاه به اروپا
رفت و پس از بازگشت ــ وقتی در صفر ۱۲۹۱ / آوریل
۱۸۷۴ به اشاره و تشویق میرزا حسین خان
سپهسالار مجلسی به نام مجلس تنظیمات حسنه تشكیل شد ــ مأمور
اجرای این طرح گردید و سپس به ریاست كل آن منصوب شد (آدمیت،
۲۱۸- ۲۱۹؛ یغمایی،
۱۹-۲۰). گفتنی است كه وی همواره از برنامههای
اصلاحی میرزا حسین خان سپهسالار نیز جانبداری میكرد
(آدمیت، ۲۵۱).
اعتضادالسلطنه سرانجام درشب عاشورای
سال ۱۲۹۸ ق / ۱۲ دسامبر
۱۸۸۰ م در تهران درگذشت و پیكرش را در صحن شمالی
حرم حضرت عبدالعظیم به خاك سپردند (اعتمادالسلطنه، المآثر، ۱ /
۲۶۲؛ هدایت، مهدیقلی،
۱۰۹).
یگانه پسر اعتضادالسلطنه موسوم به
محمدحسن میرزا، بعدها، یعنی در ۱۳۰۹ ق
/ ۱۸۹۲ م لقب معتضدالسلطنه یافت و در
۱۳۲۲ ق / ۱۹۰۴ م حاكم گلپایگان
و خوانسار گردید و در ۱۳۰۷ ش درگذشت (بامداد،
۵ / ۲۲۶-۲۲۷).
اعتضادالسلطنه مردی نویسنده
و ادیب و مورخ بود و دانشمندان و ادیبان و شاعران را مینواخت.
خود شعر میسرود و متخلص به فخری بود. گروهی از ادیبان و
شاعران مشهور آن عصر تحت حمایت او روزگار به سر میبردند. او از حامیان
سروش و قاآنی بود و به ویژه با معرفی قاآنی به مهدعلیا
اسباب اقامت دائمی او را در تهران فراهم ساخت (اعتمادالسلطنه، همانجا؛ آرینپور،
۱ / ۹۵-۹۶) و زمانی كه امیركبیر
بر قاآنی خشم گرفت و دستور داد مواجب او را قطع كردند، اعتضادالسلطنه وساطت
كرد و شاعر را كه تا حدودی فرانسه میدانست، به شغل مترجمی
گمارد (همو، ۱ / ۱۰۰).
وی در مباحث علمی از خود
انعطاف نشان میداد. با علما و دانشمندان انجمنها داشت (اعتمادالسلطنه،
همان، ۱ / ۲۶۱-۲۶۲) و برخی از
شعرای نامدار در ستایش او قصیدهها پرداختند (دیوان بیگی،
۲ / ۱۲۹۱). جانشین او، یعنی
اعتمادالسلطنه با وی مخالفت میورزید؛ چنانكه بدگویی
او از قائم مقام را بهانه ساخت و در صدر التواریخ به انتقاد از وی
پرداخت (ص ۱۴۶-۱۴۷).
اعتضادالسلطنه از رجال وطنخواه عصر
قاجار است. هرچند مشاغل متعددی پذیرفت، اما در واقع انگیزهاش
خدمت به وطن بود و از زدوبندهای متداول در دربار میگریخت. سیاح
روشنفكر روحانی آن روزگار با همۀ انتقاداتی كه از رجال دیگر
آن دوره دارد، نسبت به وی لحنی مساعد گرفته، و تصریح كرده است
كه اعتضادالسلطنه مسئول ضرابخانه بود و چون به شاه پیشكش نداد، توسط امینالسلطان
از آن شغل عزل شد، ولی چیزی نگذشت كه ارزش پول ایران تنزل
یافت (ص ۷۸). به گفتۀ همو، اعتضادالسلطنه از كارهای
امیركبیر صدراعظم مقتول ایران حمایت میكرد و او را
مسبب آبادانی ایران میدانست (ص ۹۵). وی در
دوران تصدی وزارت علوم، در پی اصلاح خط فارسی برآمد و در این
زمینهها با آخوندزاده مكاتبه كرد و او نیز فواید طرح خود را در
اصلاح یا تغییر خط فارسی برای وزیر علوم مینوشت
(آخوندزاده، ۹۴، ۲۱۹). فرهاد میرزا
معتمدالدوله برادر دانشمند اعتضادالسلطنه نیز همواره از وی با احترام یاد
میكرد و نامههای بسیار به او مینوشت (ص
۶۰-۶۱، ۶۷- ۶۸،
۱۴۹-۱۵۰).
از كسان دیگری كه مورد توجه
اعتضادالسلطنه و همنشین او بودند، باید از یغمای جندقی،
میرزا طاهر شعری اصفهانی، میرزا عبدالرحیم هروی
و میرزا احمد طبیب كاشانی نام برد كه برخی از آنها در مدح
او شعر میگفتند (یغمایی، ۱۵). او همچنین
ملاعلی محمد اصفهانی استاد ریاضیات قدیم را از
اصفهان به تهران فراخواند و در دارالفنون به تدریس برگماشت (اعتمادالسلطنه،
المآثر، ۱ / ۲۶۸).
اعتضادالسلطنه از نگاه منتقدانش شخصیت
چندان موجهی نداشت. احتشامالسلطنه رجل ملی برجستۀ
معاصرش دربارۀ او میگوید: وزیر علوم به عیش و عشرت اشتغال
داشت (ص ۲۹). مجدالملك هم دیدگاهها و عملكرد سیاسی
وی را در دوران وزارت زیر ذرهبین انتقاد قرار داده، و به كنایه
و تصریح كارهای او را اسباب خنده و تفریح خارجیان شمرده
است (ص ۴۵، ۵۹، ۶۳). این نظرها در
مجموع مقرون به انصاف و بیطرفی نیست. او در نشر علوم و فنون جدید
و ترویج افكار نو و چاپ كتاب سهم بسزایی داشت و خدمات متعددی
انجام داد.
از اعتضادالسلطنه كتابخانۀ مهمی
به یادگار ماند كه پس از مرگش میرزا حسین خان سپهسالار آن را خرید
و جزو كتابخانۀ مدرسۀ خود گردانید و اكنون در آنجا نگهداری میشود.
اعتضادالسلطنه شاید به سبب داشتن افكار نو متهم به بابیگری شده
بود؛ البته علایق او به برخی سران بابیه هم از نظرها پنهان
نماند. به همین سبب چون فتنۀ باب درگرفت و امیركبیر به سركوب آن پرداخت، اعتضادالسلطنه
مورد مؤاخذۀ شدید صدراعظم واقع شد (اقبال، ۵۷- ۵۸).
آثار
۱. اكسیر التواریخ،
كه تاریخی عمومی است در دو جلد. جلد اول از كیومرث، نخستین
پادشاه افسانهای ایران شروع میشود و تا پایان دولت زندیه
را در برمیگیرد. جلد دوم كه بخش مهم و ارزندۀ این اثر
است، مشتمل بر تاریخ نخستین پادشاهان قاجار و پیشینۀ
آنهاست و سلسلۀ حوادث تا سال هشتم پادشاهی محمدشاه ادامه مییابد.
افزون بر آن، احوال دانشمندان و شاعران و عارفان این عهد تقریباً به
تفصیل در آن ذكر شده است. تألیف جلد اول كتاب در سفر هرات در
۱۲۵۳ ق / ۱۸۳۷ م به دستور
محمدشاه صورت گرفت و جلد دوم را مؤلف در ۱۲۵۸ ق /
۱۸۴۲ م تنظیم كرد (كیانفر، ۲۵،
۲۷). اكسیر التواریخ از منابع تاریخی درجه
اول عصر قاجار است، اما مؤلف برای خوشآمد شاه در آن از قائم مقام بدگویی
كرده است. سالها بعد اعتمادالسلطنه در صدر التواریخ به پاسخ برخاست و او را
به غرضورزی متهم كرد (ص ۱۴۶-۱۴۷). از
اكسیر التواریخ دو نسخۀ خطی در كتابخانههای مركزی دانشگاه تهران، و عارف حكمت
مدینه برجای مانده، و در سالهای اخیر جلد دوم براساس نسخۀ
دانشگاه انتشار یافته است (كیانفر، همانجا).
۲. المتنبئین، كتابی
در شرح زندگانی مدعیان نبوت چون مانی، مزدك، به آفرید و دیگران
كه با ذكر احوال و كارهای میرزاعلی محمدباب پایان مییابد.
اهمیت این اثر در همین بخش آخر آن است. اعتضادالسلطنه ازآنرو
كه با دستهای از سران بابیه دوستی و ارتباط داشت و خود او چندی
در معرض تهمت همكاری با آنان قرار گرفت، برای تبرئۀ خود
به تألیف این اثر پرداخت. با این وصف در بررسی این
واقعه جانب انصاف را نگهداشت و به اغراق و گزافهگویی روی نیاورد.
نثر این كتاب ساده و روان و گویا و بیتكلف است. بخش آخر آن را
عبدالحسین نوایی تصحیح كرده، و با عنوان فتنۀ باب
(تهران، ۱۳۵۱ ش) به چاپ رسانده است.
۳. فلك السعاده، كه اعتضادالسلطنه
آن را در رد سخنان منجمان و كاهنان و معتقدان به ستارهشناسی و سعد و نحس
كواكب در ۳ «برج» و یك «دقیقه» نوشته است. از مندرجات آن، افكار
مترقی نویسنده را میتوان بازیافت. مؤلف اعتقاد به نیك
اختری و بد اختری را خاصه از نظر تأثیر زیان آورش در زندگی
روزمرۀ آدمی نكوهش میكند. او معتقد به اصالت عمل و اختیار
آدمی است و این رساله را برپایۀ تحقیقات
نیوتن و با توجه به آراء دانشمندان پیشین مسلمان خاصه بیرونی
و فارابی نوشته، و احكام نجومی را سراسر بیمعنی دانسته
است؛ اما پس از تألیف این كتاب گروهی با او از در دشمنی
درآمدند (آدمیت، ۲۱-۲۳). تألیف فلك السعاده
در ۱۲۷۸ ق / ۱۸۶۱ م به پایان
رسید و در همان سال در تهران منتشر گردید (اقبال،
۵۶-۵۷).
۴. تاریخ وقایع و
سوانح افغانستان، كه نخستین كتاب از آثار ایرانیان عصر ناصری
دربارۀ افغانستان و حوادث آن است. اعتضادالسلطنه آن را در
۱۲۷۳ ق / ۱۸۵۷ م تألیف كرد
و در همان سال در تهران به چاپ رساند. كتاب مشتمل بر جغرافیای
افغانستان، پیشینه و نژاد افغانها و طوایف آنجاست و مؤلف با تدوین
آن احاطۀ خود را به مسائل تاریخی آن ناحیه نشان داده است (همو،
۵۵). این اثر در ۱۳۶۵ ش به كوشش هاشم
محدث تجدید چاپ شده است.
۵. ترجمۀ یك فصل
از آثار الباقیه. این قسمت را اعتضادالسلطنه با یاری
ملاعلی محمداصفهانی به فارسی درآورد و دیباچهای بر
آن نگاشت. این اثر به كوشش اكبر داناسرشت با همین عنوان به چاپ رسیده
است.
۶. جغرافیای محال
مازندران. اعتضادالسلطنه در سفر سال ۱۲۸۵ ق /
۱۸۶۸ م كه همراه ناصرالدین شاه به كلاردشت میرفت،
به تألیف این كتاب همت گماشت. متن بیشتر آن ترجمۀ مطالبی
از معجم البلدان و مراصد الاطلاع دربارۀ چالوس و كومش (قومس) است؛ اما خود
او هم مطالب ارزندهای بر آن افزوده است. از این اثر چند نسخۀ خطی
در دست است (منزوی، ۶ / ۳۹۵۷).
۷. رساله در تفصیل رصدخانۀ
مراغه، كه محصول بازدید او از آثار بازماندۀ رصدخانۀ مراغه
و یادگار سفر او با ناصرالدین شاه به این شهر در
۱۲۷۶ ق / ۱۸۵۹ م است. كتاب مشتمل
بر تاریخ رصدخانۀ مراغه و معرفی زیجهایی است كه تا آن روز نوشته
شده بوده است (همو، ۱ / ۲۹۳).
۸. دیوان اشعار یا
جواهر منظومه، كه بیشتر با نام شعری و تخلص او، یعنی «فخری»
شهرت یافته است. این كتاب كه مشتمل بر غزلیات و رباعیات و
انواع دیگر شعر است، تاكنون به چاپ نرسیده. دستنویسهای
آن در كتابخانۀ شمارۀ ۱ مجلس شورای اسلامی و كتابخانۀ مركزی و
دانشگاه تهران نگهداری میشود (مركزی، ۱۲ /
۲۵۹۶، منزوی، ۳ /
۲۴۶۰).
۹. تنبیه الخواص فی
مقام الاخلاص، كه مثنویی عرفانی در حدود ۸۱۰
بیت، و متضمن داستان كلب و شغال است. از این اثر یك دستنویس
در دست است (طاهری، ۶ / ۶۱۷؛ منزوی، ۴
/ ۲۷۳۲).
۱۰. نامهها یا مكاتبات
منظوم، كه مثنویی به شیوۀ فرهاد و شیرین وحشی
بافقی است و از آن چند نسخه در كتابخانۀ شمارۀ
۱ مجلس شورای اسلامی و كتابخانۀ آستان قدس رضوی
در دست است (همو، ۴ / ۳۲۶۸-
۳۲۶۹).
۱۱. سرگذشت امامزادگان شهر
ری، در شرح احوال حضرت عبدالعظیم و عبدالله ابیض (مشهور به امامزاده
عبدالله). از این اثر نسخههای متعددی در دست است (نك : ملی،
۶ / ۵۳؛ ملك، ۹ / ۱۹۹،
۲۰۱).
۱۲. رسالۀ سؤال
و جواب با حاجی محمدكریم خان شیخی (ملی، همانجا).
۱۳. رساله در اوقاف و وقفهای
لازم در قرآن (همانجا).
۱۴. رسالۀ گفتوگو
با امیرنظام گروسی در قریۀ حصار بوعلی
(همانجا).
۱۵. منظومهای كوتاه
در ۲۰۰ بیت در احوال بوذاسف و بلوهر، كه در دیوانش
مندرج است.
۱۶. جُنگ خطی مفصل
موجود در كتابخانۀ شمارۀ ۱ مجلس شورای اسلامی، كه مشتمل بر رسالات و كتابها و یادداشتهای
متعدد است (افشار، «جنگ ... »، ۷۱۸). بخشهای كوتاهی
از این جنگ در مجلات مختلف، از جمله در جهان نو (س ۳، شم ۱) به
چاپ رسیده است.
۱۷. جنگ خطی مفصل دیگر
كه اكنون در كتابخانۀ شمارۀ ۲ مجلس شورای اسلامی نگهداری میشود (دانشپژوه،
۲ / ۲۵۹ به بعد).
۱۸. از كارهای دیگر
اعتضادالسلطنه اهتمام در تهیۀ نقشهای برای تهران بود. او به یاری مسیو
كرسیس معلم دارالفنون و به دستیاری شاگردانش در آن مدرسه این
نقشه را تدارك دید و آن را به چاپ رساند (سیفی، ۶۶؛
كریمان، ۲۱۸). در ۱۳۰۵ ق /
۱۸۸۸ م این نقشه به صورت كاملتری تجدید
طبع شد (همو، ۲۲۴).
از خدمات ارزندۀ دیگر
اعتضادالسلطنه ایجاد دایرهای به منظور تألیف و تدوین
دایرۀ المعارفی مفصل بود. این اثر كه ناتمام مانده ــ و آنچه از آن
نگاشته شده است، به نامۀ دانشوران موسوم گردیده ــ با عضویت ۴ تن از معروفترین
عالمان آن روزگار، یعنی شمسالعلما شیخ محمد مهدی عبدربآبادی،
میرزا ابوالفضل ساوجی، ملاعبدالوهاب قزوینی و میرزاحسن
طالقانی (آرینپور، ۱ / ۱۹۶-
۱۹۸) تألیف شده است. این اثر مشتمل بر شرح احوال
دانشمندان در شاخههای مختلف علمی است.
انجمن دارالتألیف از سال تأسیس،
یعنی ۱۲۹۴ ق / ۱۸۷۷م
تا ۱۲۹۸ ق / ۱۸۸۱ م كه
اعتضادالسلطنه حیات داشت، زیرنظر او بود و پس از مرگش تحت نظارت
محمدحسن خان اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات بعدی درآمد (همو، ۱ /
۲۰۰؛ اعتمادالسلطنه، المآثر، ۱ / ۱۷۴).
گفته میشود كه اعتضادالسلطنه در
انتشار نخستین ترجمۀ رسالۀ مهم دكارت به نام گفتار در روش به كار بردن عقل به تأسی از گوبینو
نیز كوشش بسیار كرده بود (آدمیت، ۱۷-
۱۸).
روزنامهها
اعتضادالسلطنه در دوران تصدی
وزارت علوم چند نشریه تأسیس كرد. ابتدا روزنامۀ ملت سنیۀ ایران
را كه نخستین شمارۀ آن در ۱۵ محرم ۱۲۸۳ ق /
۳۰ مۀ ۱۸۶۶ م منتشر شد، بنیاد نهاد (صدر،
۴ / ۲۳۷؛ یغمایی، ۱۷). این
نشریه پس از دو شماره به مدت دو ماه تعطیل شد و پس از آن از شمارۀ سوم
با عنوان روزنامۀ ملتی در چاپخانۀ دولتی ایران كه در دارالفنون جای داشت، انتشار یافت
(صدر، ۴ / ۲۳۷- ۲۳۸). این
روزنامه به خط نستعلیق ممتاز و چاپ سنگی در قطع رحلی منتشر میشد
و جنبۀ ادبی داشت. در هر شماره شرح احوال شعرای قدیم و معاصر
چون فردوسی، خاقانی، قاآنی و سروش درج میشد (گلچین،
۲ / ۶۳۲). از این روزنامه جمعاً ۳۴
شماره انتشار یافت.
روزنامۀ دیگر او
به نام روزنامۀ علمیۀ دولت علیۀ ایران از اول شعبان ۱۲۸۰ ق /
۱۱ ژانویۀ ۱۸۶۴ م به ۳ زبان فارسی، عربی
و فرانسه منتشر میشد (صدر، ۴ / ۴۵؛ بامداد، ۲ /
۴۴۷). این روزنامه نخستین نشریۀ ایرانی
مشتمل بر بعضی مقالات به زبان فرانسه بود(اعتمادالسلطنه، همان، ۱ /
۱۶۱؛ یغمایی، ۱۴). نام این
نشریه در دو شمارۀ نخست، روزنامۀ ملت علیۀ ایران بود و ۵۳ شمارۀ بعد با عنوان
روزنامۀ علمیۀ دولت علیۀ ایران منتشر شد (بامداد، همانجا).
مآخذ
آخوندزاده، فتحعلی، الفبای
جدید و مكتوبات، تبریز، ۱۳۵۷ ش؛ آدمیت،
فریدون، اندیشۀ ترقی و حكومت قانون، عصر سپهسالار، تهران،
۱۳۵۶ ش؛ آرینپور، یحیى، از صبا تا نیما،
تهران، ۱۳۵۵ ش؛ احتشامالسلطنه، خاطرات، به كوشش محمدمهدی
موسوی، تهران، زوار؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری،
به كوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۶۷ ش؛
همو، صدر التواریخ، به كوشش محمد مشیری، تهران،
۱۳۵۷ ش؛ همو، المآثر و الآثار، به كوشش ایرج افشار،
تهران، ۱۳۶۳ ش؛ افشار، ایرج، «جُنگ اعتضادالسلطنه»،
راهنمای كتاب، تهران، ۱۳۵۴ ش، س ۱۸، شم
۷- ۹؛ همو، سواد و بیاض، تهران، ۱۳۴۴
ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، «اعتضادالسلطنه و ظهور بابیه»، یادگار،
تهران، ۱۳۲۴ ش، س ۲، شم ۱؛ بامداد، مهدی،
شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۵۷ ش؛ خورموجی،
محمدجعفر، حقایق الاخبار ناصری، به كوشش حسین خدیوجم،
تهران، ۱۳۴۴ ش؛ دانشپژوه، محمدتقی و بهاءالدین
انواری، فهرست كتابهای خطی كتابخانۀ مجلس سنا،
تهران، ۱۳۵۹ ش؛ دیوان بیگی شیرازی،
احمد، حدیقة الشعراء، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران،
۱۳۶۵ ش؛ روزنامۀ دولت علیۀ ایران،
تهران، ۱۳۷۰ ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ،
به كوشش جهانگیر قائممقامی، تهران، ۱۳۵۱ ش؛
سیاح، محمدعلی، «خاطرات»، مجموعۀ خاطرات و
سفرنامههای ایران، به كوشش ایرج افشار، تهران،
۱۳۵۶ ش، شم ۵؛ سیفی قمی تفرشی،
مرتضى، تهران در آئینۀ زمان، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ صدر هاشمی، محمد،
تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان،
۱۳۳۲ ش؛ صفایی، ابراهیم، اسناد نویافته،
تهران، ۱۳۴۹ ش؛ طاهری شهاب، «فهرست نسخههای
خطی مجموعۀ طاهری شهاب»، نسخههای خطی، نشریۀ
كتابخانۀ مركزی دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۴۸ ش؛ ظلالسلطان،
مسعود میرزا، خاطرات، به كوشش حسین خدیوجم، تهران،
۱۳۶۸ ش؛ فرهاد میرزا قاجار، منشآت، تهران،
۱۳۲۱ ق؛ كریمان، حسین، تهران درگذشته و حال،
تهران، ۱۳۵۵ ش؛ كیانفر، جمشید، مقدمه و حواشی
بر اكسیر التواریخ اعتضادالسلطنه، تهران،
۱۳۷۰ ش؛ گلچین معانی، احمد، تاریخ
تذكرههای فارسی، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ مجدالملك سینكی،
محمد، رسالۀ مجدیه، به كوشش سعید نفیسی، تهران،
۱۳۲۱ ش؛ مركزی، خطی؛ مستوفی، عبدالله،
شرح زندگانی من، تهران، ۱۳۴۱ ش؛ ملك، خطی؛ ملی،
خطی؛ منزوی، خطی؛ نوایی، عبدالحسین، مقدمه و
حواشی بر حدیقة الشعراء (نك : هم ، دیوان بیگی)؛
هدایت، رضا قلی، ملحقات روضة الصفای ناصری، تهران،
۱۳۳۹ ش؛ هدایت، مهدیقلی، گزارش ایران،
به كوشش محمدعلی صوتی، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ یغمایی،
اقبال، وزیران علوم و معارف و فرهنگ ایران، تهران،
۱۳۷۵ش.