آخرین بروز رسانی : دوشنبه
19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اِسْكَنْدَرْ بِیك مُنْشی
(۹۶۸ - پس از ۱۰۴۳ق/
۱۵۶۱-۱۶۳۳م)، منشی و
مورخ نامدار روزگار صفویه و صاحب تاریخ عالم آرای عباسی.
به رغم شهرت اسكندربیك، آگاهی
ما از زندگانی وی اندك، و منحصر است به اشارات كوتاه خود او در
عالم آرای عباسی و ذیل آن و نیز آنچه قاضی
احمد قمی، مورخ و تذكره نویس معاصر اسكندربیك در گلستان
هنر دربارۀ او آورده است. خاستگاه او به درستی دانسته نیست، اما برخی
از محققان (نك : پیگولوسكایا، ۲/ ۵۳۱؛ ، IA به
نقل از روماسكویچ)، وی را از ایل تركمان آذربایجان
دانستهاند (نیز نك : افشار، مقدمه بر عالم آرا...، یك). از آنجا
كه اسكندربیك خود تصریح كرده كه در ۱۰۳۸ق/
۱۶۲۹م (پس از مرگ شاه عباس و آغاز جلوس شاه صفی)،
در ۷۰ سالگی تألیف عالم آرا را به پایان رسانیده
است (نك : ذیل...، ۵؛ سهیلی، مقدمه بر ذیل،
«ج»)، تولد وی میبایست در ۹۶۸ق/
۱۵۶۱م باشد. ابوالحسن قزوینی نیز در
فواید الصفویه (تألیف: ۱۲۱۱ق) همین
تاریخ را آورده است (نك : استوری، I/ 309؛ این مطلب در چاپ
۱۳۶۷ش فواید الصفویه موجود نیست).
اسكندربیك چنانكه خود مینویسد
پس از فراگیری علوم متداول آن زمان و نیز «علم سیاق»
به كار دولتی پرداخت، اما به زودی از این شغل كه او را
«از دریافت فضل و كمال به صد مرحله دور انداخته» بود، دست كشید
و به فراگیری «علم انشاء» روی آورد ( عالم آرا، ۱).
به گفتۀ قاضی احمد قمی (ص ۵۴ - ۵۵)،
اسكندربیك چندی در «دفتر شرعیات» به نویسندگی
اشتغال داشت و آنگاه كه در ۹۸۸ق به روزگار سلطان محمد
خدابنده استیفای این دفتر به قاضی احمد قمی
واگذار شد، اسكندر بیك زیر دست او به كار پرداخت (نیز نك :
سهیلی، مقدمه بر گلستان هنر، پنجاه و هشت).
در ۹۹۴ق/
۱۵۸۶م كه حمزه میرزای ولیعهد برای
سركوب شورشیان تكلو به عراق عجم لشكر كشید، اسكندربیك در
سمت منشی دیوان، ملازم او بود و خود نیز با شورشیان
به نبرد پرداخت (نك : اسكندربیك، همان، ۳۳۶،
۳۳۹-۳۴۰؛ نیز نك : اردمن، 464). او
در ۱۰۰۱ق/ ۱۵۹۳م، نزد شاه
عباس به اصفهان رفت و در زمرۀ «منشیان عظام» درآمد و در «دیوانانشاء»بهكارپرداخت
(اسكندربیك،همان،۴۵۵). اسكندربیك همچنانكه خود
گفته است و نیز از كتابهای بسیاری كه در تألیف
عالم آرای عباسی از آنها بهره برده، بر میآید كه وی
ضمن پرداختن به امور دیوانی، مطالعات گستردهای نیز
در زمینههای تاریخ، ادب، جغرافیا و علوم دیگر
داشته است (نك : همان، ۲، ۱۰۹۵، جم ). حاتم
بیك اعتمادالدوله، وزیر شاه عباس، یكی از بزرگترین
حامیان اسكندربیك به شمار میرفت. او در مأموریتهای
متعدد، وزیر را همراهی میكرد و پس از مرگ حاتم بیك
(۱۰۱۹ق/ ۱۶۱۰م) تا پایان
عمر از پشتیبانی پسر او، ابوطالب میرزا كه برجای پدر
به وزارت نشسته بود، برخوردار شد (همان، ۹۲۴-
۹۲۵). اسكندربیك پس از مرگ شاه عباس
(۱۰۳۷ق/ ۱۶۲۸م) ثبت رویدادهای
سلطنت شاه صفی، جانشین او را تا ۱۰۴۳ق/ ۱۶۳۳م
ادامه داد (نك : همو، ذیل، ۱۴۶). از این رو، مرگ
او باید پس از این تاریخ رخ داده باشد. روایت استوری
از مرآۀ العالم مبنی بر اینكه اسكندربیك در
۱۰۳۸ق درگذشته (I/ 310)، بیتردید
نادرست است.
آثار
۱. عالم آرای عباسی.
اسكندربیك این كتاب را به یك مقدمه، دو صحیفه و یك
خاتمه در ۳ مجلد تقسیم كرده است. مقدمه دربارۀ نسب و احوال
پادشاهان صفوی و ظهور شاه اسماعیل و رویدادهای حكومت
اوست. صحیفۀ اول كه در ۱۰۲۵ق/
۱۶۱۶م به پایان رسیده است،
۱۲ مقاله را شامل میشود: مقالۀ اول به
سلطنت جانشینان شاه اسماعیل (شاه طهماسب اول، شاه اسماعیل
ثانی و سلطان محمد خدابنده) و جلوس شاه عباس اول بر تخت سلطنت، و
۱۱ مقالۀ دیگر به روحیات، ویژگیهای اخلاقی
و اجتماعی و عادات او اختصاص یافته است (ص ۵ -۶، قس:
ذیل، ۲-۳؛ نیز نك : استوری، همانجا؛ ریو، I/ 185).
صحیفۀ دوم كه بخش اعظم عالم آرای عباسی است، به سلطنت
شاه عباس مربوط میشود. مؤلف آن را به دو «مقصد» و یك «خاتمه»
تقسیم كرده است: مقصد اول (یا جلد دوم) از جلوس شاه عباس تا
پایان سال سیام سلطنتش در ۱۰۲۵ق، و
مقصد دوم (یا جلد سوم) ۱۲ سال (شاید مبنای این
تقسیم بندی مانند ۱۲ مقالۀ صحیفۀ اول،
تقدس این عدد - ۱۲ امام - باشد، نك : اردمن، 496) آخر
سلطنت شاه عباس از ۱۰۲۶ق/
۱۶۱۷م تا مرگ وی در
۱۰۳۷ق/ ۱۶۲۸م را دربر میگیرد.
از «خاتمۀ» كتاب كه مؤلف آن را «حكایات غریبه و روایات عجیبه»
نامیده، اكنون نشانی در دست نیست و یا نویسنده
خود به تألیف آن نپرداخته بوده است (نك : ص ۳۷۹،
۹۱۹؛ افشار، همان، چهار پنج).
عالم آرای عباسی را از
نظر اهمیت مطالب آن میتوان به دو بخش تقسیم كرد: بخش
نخست از آغاز كتاب تا حدود وقایع اواخر روزگار سلطان محمد خدابنده كه
مؤلف از منابع گوناگون و روایات شفاهی بهره برده است؛ بخش
دوم كه اسكندربیك خود در مقام منشی دیوان ناظر بسیاری
از رویدادها بوده، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
اسكندربیك چنانكه خود گفته (نك : ص ۷- ۹)، دربارۀ نسب
پادشاهان صفوی و احوال نیاكان این دودمان - مانند بیشتر
منابع آن دوره - بر صفوۀ الصفای ابن بزاز (نك : ص ۱۱ به بعد) تكیه
داشته، و از «اتفاق جمهور علمای انساب» یاد كرده است كه نسب شیخ
صفیالدین اردبیلی را به امام موسی كاظم (ع)
رساندهاند (نك : كسروی، ۳۵۸، ۳۶۰،
۴۹۳-۴۹۴، كه به اسكندربیك سخت
تاخته، و او را به گزافهگویی متهم كرده است). مؤلف جز آن به
روایات شفاهی نیز استناد جسته، و گاه دربارۀ آن
داوری كرده است (مثلاً نك : ص ۱۶، نظر او دربارۀ دو
روایت مختلف دیدارهای سلطان صدرالدین موسی یا
سلطان خواجه علی با امیر تیمور گوركان).
از مهمترین مآخذ اسكندربیك
دربارۀ شاه اسماعیل صفوی، حبیب السیر خواندمیر
و احسن التواریخ روملوست. اگرچه وی اطلاعات این منابع
را خلاصه و اندكی سادهتر كرده است (ص ۲۵؛ قس: خواندمیر،
۴/ ۴۴۰-۴۴۲). اسكندربیك اگر
اختلافی میان این مورخان میدیده، ترجیح
میداده است كه تنها به نقل روایات آنان بپردازد. مثلاً دربارۀ نبرد
شاه اسماعیل اول با علاءالدولۀ ذوالقدر، شرح رویداد را از
حبیب السیر (همو، ۴/ ۴۸۵ به بعد)، و نیز
انتقاد روملو (۱۲/ ۱۲۳- ۱۲۵) از
خواندمیر را مبنی بر اینكه اصلاً بین آن دو نبردی
رخ نداده بود، بیآنكه خود داوری كند، گزارش كرده است (ص
۳۱-۳۲)؛ در حالی كه برخی دیگر از
مآخذ آن دوره (مثلاً نك : جهانگشای...، ۲۴۵ به بعد؛
عالم آرای صفوی، ۱۰۸ به بعد) به درستی
اخبار حبیب السیر گواهی دادهاند. از دیگر منابعی
كه اسكندر بیك دربارۀ سلطنت شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب از آن سود برده است، میتوان
به تاریخ جهان آرا و لب التواریخ اشاره كرد (ص ۲۷،
۵۴، ۹۹).
سبك گزارش اسكندربیك از رویدادهای
سلطنت شاه اسماعیل دوم به تدریج دگرگون شده، و بیشتر از
روایات شفاهی بهره برده، و آن را با مآخذ كتبی كه در دست
داشته، درآمیخته است. اسكندربیك گاه اطلاعات منحصری از این
دوره به دست داده است كه در مآخذ دیگر كمتر میتوان یافت.
از همین رو هینتس (ص ۱۱۵-۱۱۶)
بر آن است كه از میان منابع عصر صفوی، روشنترین و مفصلترین
گزارش دربارۀ طرز تفكر مذهبی شاه اسماعیل دوم را اسكندربیك در
عالم آرای عباسی (ص ۱۵۴-
۱۵۵) به دست داده است.
مهمترین بخش تاریخ عالم
آرای عباسی بخش دوم آن است كه حاوی شرح وقایعی
است كه اسكندربیك به اقتضای شغل خود ناظر بسیاری
از آنها بوده است. افزون بر این، استفادۀ او از اسناد
دولتی و تماس با دولتمردان حكومت و ایلچیان دولتهای
بیگانه، به این بخش از اثر وی اعتبار بیشتری
بخشیده است. عالم آرای عباسی از آغاز تا زمان جلوس شاه
عباس كبیر به طور موضوعی فصل بندی شده، و از این
پس دقیقاً بر اساس سنوات نگارش یافته است. هر فصل با ذكر سال
تركی و معادل هجری قمری آن آغاز شده، و همین گونه
به ترتیب سالهای سلطنت شاه عباس پیش رفته است؛ هر چند
در تطبیق آنها گاه خطاهایی رخ داده كه نتیجۀ تصحیف،
یا لغزش خود مؤلف بوده است (نك : حصوری، ۱۶ به
بعد).
اسكندربیك در بسیاری
مواضع به ناچار ذكر واقعهای را قطع كرده، و دنبالۀ آن
را در بیان وقایع سال بعد پی گرفته است. این روش
و نیز نقل جزئیات رویدادها در عالم آرای عباسی
سبب شده است تا ادوارد براون سخت بر مؤلف خرده بگیرد. براون (IV/ 107)
بر آن است كه در طرح كلی عالم آرای عباسی و آثار مشابه
آن، نظم و ترتیب وجود ندارد و نقل جزئیات ماجراها برای
خواننده ملال آور است و چگونگی اوضاع مذهبی و اجتماعی آن
روزگار تنها به صورت ضمنی و تصادفی از میان شرح رویدادها
یافت میشود. اما باید گفت اسكندربیك برای رعایت
اسلوب تاریخنگاری سال شمارانۀ خود - همچون
بسیاری از مورخان اسلامی - چارهای نداشته، جز آنكه
رویدادها را ذیل سنوات ذكر كند؛ گرچه گاه موجب گسیختگی
نظم مطلب شده است، با این حال مؤلف ماهرانه با شرح مختصری
كه از وقایع پیشین به دست میدهد، خواننده را به پیگیری
و ادامۀ ماجراها فرا میخواند. از سوی دیگر همانطور كه در ایرانیكا
(I/ 796) آمده است، جزئیات وقایعی كه اسكندربیك
به نقل آنها پرداخته، چندان مهم نیست، اما همین جزئیات
با توجه به فقر منابع تاریخی آن عصر، مورخ امروزی را
قادر میسازد تا به تاریخ واقعی آن دوره دست یابد،
چنانكه از خلال همین جزئیات میتوان از ساختار اداری
دولت صفویه و اوضاع اجتماعی - سیاسی آن دوره آگاه
شد. والش این كتاب را یكی از بزرگترین آثار دورۀ اسلامی
كه دو سده تاریخ ایران را دربر دارد، به شمار آورده است (ص
200 ، حاشیۀ 8).
یكی از ویژگیهای
برجستۀ عالم آرای عباسی شرح احوال دولتمردان، دیوانسالاران،
علما، شاعران و هنرمندان است كه در دو بخش: یكی در پایان
شرح وقایع سلطنت شاه طهماسب (ص ۱۳۸-
۱۹۱) و دیگری در پایان شرح وقایع
سلطنت شاه عباس (ص ۱۰۸۴-
۱۰۹۳) تنظیم شده، و نیز شرح حال درگذشتگان
در پایان هر سال آمده است. این بخشها سخت مورد توجه لمتون (ص
147-148) قرار گرفته، و بر آن است كه تراجم احوال در عالم آرای عباسی
بازتاب واقعی جامعۀ عهد صفوی است كه نوعی توازن بین طبقات نظامی،
مذهبی و دیوانسالاری در آن دیده میشود.
اسكندربیك در این بخشها بیشتر به بیان پایگاه
و نقش سیاسی كسانی پرداخته است كه در دولت اهمیتی
داشتهاند. از همین رو وی را میتوان آغازگر شیوهای
نو در تاریخ نگاری دوران متأخرتر ایران به شمار آورد كه
بعدها مورخانی چون محمد یوسف واله اصفهانی (نك : «خلدبرین»،
۲۵۷) از او پیروی كردهاند. اسكندربیك همچنین
در پایان شرح وقایع سلطنت شاه طهماسب و شاه عباس آگاهیهای
گرانبهایی از طوایف مختلف قزلباش و شرح حال - هر چند
كوتاه - و مشاغل امرای آنان در دستگاه صفویان به دست داده است
كه از این طریق به آسانی میتوان به جایگاه
هر یك از آن طوایف در دولت صفوی پی برد. مینورسكی
احتمال داده است كه اسكندربیك، در مقام منشی دیوان، شاید
فهرست امرای مذكور در كتاب خود را از «لشكر نویس»، وزیر
دستگاه «ایشیك آقاسی باشی» (برای آگاهی
از وظایف هر یك، نك : تذكرۀ الملوك، ۸ - ۹،
۴۰-۴۱) كه ارقام مناصب همۀ اعضای
دولت را مینوشت، برگرفته باشد. از سوی دیگر فهرست امرا و
شرح مقامهای آنان در عالم آرای عباسی، در كنار تذكرۀ
الملوك، معتبرترین اثر دربارۀ سازمان دیوانی و
شرح وظایف نهادهای دولت صفوی به شمار میرود.
دقت در عباراتی كه اسكندربیك
با آنها منابع اخبار خود را بازگفته، سخت شایان توجه است. بیشتر
منابع گزارش او با مكان و فضای رویدادها همسانی دارد.
مثلاً آنگاه كه او از رقابت پری خان خانم، خواهر سلطان محمد خدابنده
و مهد علیا، همسر او، دو زن جاه طلب دربار پرده بر میدارد، به
گفتههای «بعضی خواجه سرایان» استناد جسته است.
اسكندربیك آنگاه كه از منابع
شفاهی استفاده كرده است، برای آنكه خواننده را به صحت آن و
كثرت راویانش یا حضور آنها در وقایع مطمئن سازد، از عباراتی
چون «صحیح القول» (ص ۲۵۰، ۷۴۸) و
برای تأكید بیشتر «صحیح القول راست گفتار» (ص
۹۸۲) یا «حضار آن معركه» (ص ۲۳۰) یا
«منهیان راست گفتار» (ص ۱۰۳۸) استفاده كرده،
گرچه گاه راوی خود را به نام هم یاد كرده است (مثلاً نك : ص
۲۷۸)؛ اما با شرحی كه از یكی از نبردهای
شاه عباس با ازبكها به دست داده، خود باور دارد كه سربازان صفوی برای
نشان دادن دلاوریهای خود، گاه اخبار جنگ را به گونهای
مبالغهآمیز و تناقض آلود شرح دادهاند (ص ۵۷۲
-۵۷۴). اسكندربیك در گزارشهای مربوط به نواحی
دور دست مثل قندهار و زمینداور به نقل قول تجار، مسافران و اهالی
همان نواحی استناد جسته است و با اینكه در مواضعی راویان
خود را ثقه دانسته، آوردن عباراتی چون «العهدۀ علی
الرواۀ» (ص ۴۸۷)، از دقت و وسواس او در نقل اخبار نشان
دارد. مورخ گاه برای ترجیح روایتی به روایات
دیگر در یك موضوع به استدلال پرداخته است (مثلاً نك : ص
۳۳۰، دربارۀ شورش امرای تكلو و تركمان و ربودن شاهزاده طهماسب میرزا).
اسكندربیك بجز نقل رویدادها،
خواننده را با كاردانی یا سستی دولتمردان و توطئهها و دسیسههای
آنان به خوبی آشنا میسازد؛ حتی به خواننده اجازه میدهد
تا نیم نگاهی به حرم دربار داشته باشد. از سوی دیگر
علل رویدادها و تأثیر آنها را بر اوضاع سیاسی و اجتماعی
عهد صفوی به نیكی تبیین میكند. مثلاً
دست اندازی ازبكها به نواحی شرقی و عثمانیها به ولایات
غربی قلمرو صفویان به روزگار سلطان محمد خدابنده را در نتیجۀ كشمكش
میان دولتمردان قزلباش و زنان حرم دانسته است (ص
۲۲۸). رویدادها در عالم آرای عباسی بسیار
جذاب و دل انگیز وصف شده است. شرح هیجان انگیز ماجرای
قتل ملكه مهدعلیا در ۹۸۷ق/
۱۵۷۹م از جملۀ این رویدادهاست (ص
۲۴۵-۲۵۲؛ سیوری، I/ 25).
اسكندربیك مورخی است
واقع بین، مثلاً آنگاه كه شاه عباس، ابوطالب میرزا، ممدوح و
حامی بزرگ او را از وزارت برانداخت، مورخ میتوانست به شیوۀ بسیاری
از مورخان برای خشنودی سرور خود او را محسود حاسدان و رقیبان
بداند، اما با صراحت سقوط وی را در نتیجۀ جهالت و غرور
نفس و نشای شراب جوانی او دانست (نك : ذیل،
۱۴۳؛ نیز نك : سیوری، I/ 26).
اسكندربیك در عالم آرای عباسی با فروتنی اعتراف
كرده كه در نبرد حمزه میرزا با امرای شورشی تكلو در عراق
عجم - كه خود نیز شركت داشت - از نبرد هراسیده است (ص
۳۳۷- ۳۳۹).
از جمله ویژگیهای
برجستۀ عالم آرای عباسی ذكر پیشینۀ سیاسی
دولتهای همسایه مثل عثمانیها، ازبكان و گوركانیان
هند است. مورخ پیش از آنكه به مناسبات دولت صفوی با این
دولتها بپردازد، نخست با اتكا به پارهای از مآخذ معتبر مربوط به آنها و
اخباری كه خود شنیده، شرح مختصری از اوضاع سیاسی
آن دولتها را به دست میدهد. مثلاً به مناسبت گسیل شدن سفیر
از سوی شاه عباس به هندوستان در ۹۹۹ق/
۱۵۹۱م، اسكندربیك (نك : ص
۴۲۹-۴۳۰) با استفاده از تاریخ اكبری،
خلاصهای از تاریخ سلسلۀ گوركانیان را از آغاز تا
زمان خود آورده است؛ یا به مناسبت حملۀ ازبكها به
خراسان در ۱۰۰۲ق/ ۱۵۹۴م، شرحی
كه مورخ از تیرههای مختلف ازبكها و كشمكشهای داخلی
آنان به دست میدهد، ارزشمند و شایان توجه است (ص
۴۶۳- ۴۶۴). كتاب او همچنین حاوی
اطلاعات گرانبهایی دربارۀ جغرافیا و جغرافیای
تاریخی شهرها و ولایاتی است كه با رویدادها
ارتباط دارند؛ از جمله میتوان به گزارش او از جزیرۀ هرمز
و پیشینۀ حضور پرتغالیها در آنجا (ص ۹۷۹
-۹۸۲)، لرستان و اتابكان لر كوچك (ص
۴۶۹)، بحرین (ص ۶۱۴)، ارزروم (ص
۷۴۲) و دربند یا بابالابواب (ص ۷۳۶)
اشاره كرد.
اسكندربیك گاه به خود اجازه میدهد
كه اهالی برخی ولایات مثل گیلان و داغستان را
نكوهش كند. این امر شاید با شورشهای متوالی آنان بر
ضد دولت صفوی بی ارتباط نباشد (نك : ص
۴۹۲-۴۹۳، ۷۳۸،
۹۵۲). گاه شرح رویدادها را با طنز درآمیخته است؛
مثلاً آنگاه كه دبیران و مستوفیان دربار شاه عباس یكدیگر
را به دخل و تصرف اموال دیوانی متهم كردند و به كشمكش
پرداختند، مورخ این كار را به «تأثیرات افلاك انجم و احتراق
عطارد [سمبل دبیری و نویسندگی] و رجعت مشتری»
نسبت داده است (ص ۹۵۳؛ برای نمونۀ دیگری
از كاربرد طنز در این كتاب، نك : ص ۷۵۰؛ نیز نك
: سیوری، I/ 26، نمونههایی كه به دست داده است).
نثر عالم آرا ساده و روان است و در
آن عبارت پردازی و تكلف منشیانه كه در كتابهای آن عصر به
فراوانی یافت میشود، كمتر راه دارد؛ اما با آنكه كوشیده
از «مقتبسات و عبارات مغلق غیر مأنوس كه ملال انگیز طبایع
است» اجتناب كند، «گاه گاه عندلیب سرابستان طبیعت بر شاخسار
نغمه پردازی برآمده، و نوای سخن سرایی آغاز كرده
است» (ص ۴). اسكندربیك در سرودن شعر نیز دست داشت. در بسیاری
جایها مانند متقدمان، در مطاوی كلام، شعر خود و یا شاعران دیگر
را ذكر كرده است (نك : ص ۲۶، ۵۰، نیز ذیل،
۹، ۱۲، ۹۲، جم ).
عالم آرای عباسی افزون
بر جنبۀ تاریخی، دانشنامهای است كه خواننده را با جغرافیای
شهرها، جشنها، اعیاد ملی و مذهبی، آداب و رسوم ایرانیها
و غیر ایرانیها، ضیافتها و عزاداریها و جز آن آشنا
میسازد. این كتاب به سرعت چنان شهرتی یافت كه بیشتر
مورخان پس از اسكندربیك، اخبار صفویان را از آن كتاب برگرفتند
كه از آن میان میتوان به محمد یوسف واله (نك : خلد برین،
۴۰۰ به بعد؛ قس: اسكندربیك، عالم آرا،
۱۲۵ به بعد) و رضاقلی هدایت در روضۀ الصفای
ناصری اشاره كرد. این مورخ گاه مطالب عالم آرای عباسی
(نك : ص ۸۶۳؛ قس: هدایت، ۸/
۴۱۳) را تحریف كرده است.
عالم آرای عباسی حدود
۱۰۰ سال پس از تألیف در ۱۱۴۲ق/
۱۷۲۹م به فرمان ابراهیم پاشا نوشهرلی (ه
م)، صدراعظم عثمانی و به وسیلۀ محمد نبی
به تركی ترجمه شد (نك : IA, V(2)/ 1082). نخستین بار درن
[۱]گزیدهای از عالم آرای عباسی را كه به رویدادهای
مازندران مربوط میشد، در كتابی با نام «منابع اسلامی
دربارۀ تاریخ سرزمینهای جنوبی دریای
خزر[۲]» در پترزبورگ (۱۸۵۰م) به چاپ رساند (نك
: افشار، مقدمه بر عالم آرا، شش). متن كامل عالم آرای عباسی
در ۱۳۱۳-۱۳۱۴ق/
۱۸۹۵-۱۸۹۶م در تهران چاپ سنگی
شد. سپس ایرج افشار بر اساس همین چاپ، آن را در دو مجلد در ۱۳۳۴-
۱۳۳۵ش با فهرستهای كاملی در تهران منتشر
كرد و ۱۱ مقاله از صحیفۀ اول را كه چاپ سنگی
فاقد آن بود، از روی دو نسخۀ كتابخانۀ مجلس شورا بدان افزود (نك : اسكندربیك، همان،
۱۰۹۹ به بعد؛ افشار، همان،
۱۰۹۷). همانطور كه افشار (همان، دوازده) یادآور
شده، این متن را تصحیح انتقادی نكرده، و حتی غلطهای
چاپ سنگی همچنان در چاپ جدید نیز باقی مانده، و
تنها در فهرستها تصحیح شده است. سیوری تمام كتاب را به
انگلیسی ترجمه كرد و با نام «تاریخ شاه عباس كبیر»
در دو مجلد در ۱۹۷۸- ۱۹۷۹م در
بولدر كلرادو به چاپ رسانید. اساس ترجمۀ سیوری
چنانكه خود مینویسد (I/ 28) همان چاپ افشار بوده، ولی
مترجم با مراجعه به نسخۀ كاملی از عالم آرای عباسی در دانشگاه كمبریج
(شم H13, H14)، نواقص آن را بر طرف كرده، و نیز بخش اعظم مدیحۀ
ابوطالب میرزا را كه در بسیاری از نسخهها و چاپ افشار نبود،
از روی نسخۀ شمارۀ ۱۷۹۲۷ موزۀ بریتانیا
به ترجمۀ كتاب افزوده است (همو، I/ 27). همچنین بخشهایی
از این كتاب كه با تاریخ گرجستان مرتبط است، با عنوان اطلاعاتی
دربارۀ گرجستان از كتاب عالم آرای عباسی، همراه با ترجمۀ گرجی
و مقدمۀ ولادیمیر پوتوریدزه، در
۱۹۶۹م در تفلیس منتشر شده است.
۲. ذیل عالم آرای
عباسی. اسكندربیك پس از مرگ شاه عباس و مقارن آغاز سلطنت شاه
صفی در ۱۰۳۸ق، پس از آنكه تألیف عالم
آرای عباسی را به پایان رساند، به تشویق برخی
از دوستانش به نگاشتن رویدادهای سلطنت این پادشاه پرداخت
و آن را تا بخشی از سال ۱۰۴۳ق/
۱۶۳۳م ادامه داد (نك : ذیل، ۵،
۱۴۶).
استوری بر این باور بود
كه تاریخ شاه صفی نوشتۀ محمد معصوم بن خواجگی با
كتاب خلاصۀ السیر كه درن بهشرح آن پرداخته، و آن را ذیل عالم
آرای عباسی پنداشته بود، یكی است (I/ 313-314).
سپس مینورسكی ملاحظات روماسكویچ مبنی بر اینكه
رویدادهای ۴ سال نخست سلطنت شاه صفی
(۱۰۳۸- ۱۰۵۲ق/
۱۶۲۹-۱۶۴۲م) در این اثر
را اسكندربیك بهرشتۀتحریر درآورده است،تأیید كرد(ص 541 -540 )؛ اما
افشار (مقدمه بر خلاصۀ السیر، ۱۶- ۱۸) با مقایسۀ اخبار
۴ سالۀ [۵ سال و اندی درست است] ذیل عالم آرای
عباسی و نسخههای خلاصۀ السیر، به درستی دریافت
كه تمامی این كتاب به دست محمد معصوم بن خواجگی نوشته
شده، و آنچه با عنوان ذیل عالم آرای عباسی موجود است،
كتاب مستقل دیگری است.
ذیل عالم آرای عباسی
توسط احمد سهیلی خوانساری در ۱۳۱۷ش
در تهران به چاپ رسید. در این كتاب تنها شرح رویدادهای
۵ سال و اندی از نخستین سالهای پادشاهی شاه
صفی از آن اسكندربیك است (نك : ص
۱-۱۴۶) و مصحح برای تكمیل تاریخ
سلطنت این پادشاه، بقیۀ وقایع روزگار او را از
كتاب خلد برین محمد یوسف واله اصفهانی، به ذیل
عالم آرا افزوده است.
۳. منشآت، مجموعۀ مكاتیب
و نامههایی است كه اسكندربیك در مقام منشی دیوان
به پادشاهان ممالك مجاور و والیان ولایات نوشته است. مجموعهای
از این نامهها با عنوان «كتاب ترسل من منشآت خواجه اسكندربیك
منشی» در كتابخانۀ لیدن موجود است (نك : استوری، I/
309، حاشیه).
همچنین در ضمن مجموعۀ منشآتی كه توسط محمد صالح برادرزادۀ اسكندربیك
فراهم آمده، و در كتابخانۀ مجلس شورا (شم ۲۹۰۱) موجود است، برخی
از نامههای او (مثلاً شم ۲۳، ۲۵،
۴۷، ۹۱) دیده میشود (نك : مركزی،
۲۳۳-۲۴۰). محسن امین در اعیان
الشیعه آثار دیگری به اسكندربیك منشی نسبت
داده (۳/ ۳۰۲) كه همگی متعلق به یكی
از علمای شیعۀ هند به نام نجم الدین اسكندر است (قس: آقابزرگ،
۲۰/ ۲۶۲، ۲۶۷،
۲۸۴- ۲۸۵، ۲۵/
۲۲۴).
Browne, E. G., A Literary History of
Persia, Cambridge, 1969; Erdmann, F., «Iskender Munschi und sein Werk », ZDMG,
1861, vol. XV; IA; Iranica; Lambton,A.K.S., «Persian Biographical Literature» ,
Historians of the Middle East, eds. B. Lewis et al., London, 1962; Minorsky,
V., «Reviews of Books», Bulletin of the School of Oriental and African Studies,
1939-1942, vol. X; Rieu, Ch., Catalogue of the Persian Manuscripts in the
British Museum, Oxford, 1879; Savory, R. M., introd. History of Shah ʿAbbas
the Great, Boulder, 1978; Storey, C. A., Persian Literature, London, 1970;
Walsh, J. R., «The Histori- ography of Ottoman- Safavid Relations in the
Sixteenth and Seventeenth Centuries », Historians of the Middle East, eds. B.
Lewis et al., London, 1962.