آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 4 دی 1398 تاریخچه مقاله
حَکیمْ تِرْمِذی،
ابوعبدالله محمد بن علی بن حسن بن بشر بن هارون، ملقب به «حکیم» و
منسوب به ترمذ، محدث، مفسر، متکلم و صوفی دانشمند سدۀ ۳ ق/
۹ م. نام و نسب و کنیۀ او در بیشتر منابع معتبر و در بسیاری از نسخههای
آثار او چنان است که آورده شد (ابونعیم، ۱۰/
۲۳۳؛ ذهبی، سیر ... ، ۱۳/
۴۳۹-۴۴۰؛ سبکی، ۲/
۲۰؛ ابنحجر، ۵/ ۳۰۸؛ نک : آغاز نسخههای
ختمالاولیاء، حقیقة الآدمیة، الریاضة، ادب النفس و ...
)؛ اگرچه برخی از منابع دیگر نام جد او را «حسین» آوردهاند
(خواجه عبدالله، ۳۰۶؛ ابن جوزی، ۴/
۱۴۶؛ شعرانی، ۱/ ۹۱؛ مناوی،
۲/ ۱۳۰؛ نیز نک : ماسینیون، 286).
تاریخ ولادت و وفات او به درستی
دانسته نیست. چنین به نظر میرسد که در اوایل سدۀ
۳ ق/ ۹ م در ترمذ زاده شد، بخش بزرگی از عمر خود را در آنجا
گذراند و سرانجام در اواخر همان سده در زادگاه خود درگذشت. مدفن او در بخش قدیمی
ترمذ باقی است (بارتولد، 75-76).
سالهای عمر او را به تفاوت نوشتهاند:
به گفتۀ ذهبی ( تذکرة ... ، ۲/ ۶۴۵)،
۸۰ سال، و به قول ابنحجر عسقلانی (۵/
۳۱۰)، ۹۰ سال عمر کرد. عثمان یحیى در
مقدمۀ خود بر کتاب ختم الولایة، از قول فریدالدین عطار گفته
است که ترمذی ۱۱۵ سال عمر کرد (ص ۹، حاشیۀ
۷). این نکته که پس از او نیز در بعضی از نوشتهها تکرار
شده است (نک : زرینکوب، ۵۰)، خطا، و ناشی از اشتباه او
در قرائت گفتۀ آربری و عبدالقادر در مقدمۀ کتاب الریاضة و کتاب ادب
النفس (ص ۷) است که در این عبارت: « ... فریدالدین
العطار... الذی قیل انه مات و عمره مائة و خمس عشره سنة ... »، وی
«قیل» را «قال» خوانده و «مات» را که مربوط به عطار است، راجع به ترمذی
پنداشته است؛ وگرنه در تذکرةالاولیاء عطار سخنی از مدت عمر ترمذی
نیست. اینکه حاجی خلیفه وفات ترمذی را در
۲۵۵ ق/ ۸۶۸ م گفته است (۱/
۱۱۰۴، ۱۴۱۵)، با رویدادهای
زندگانی وی سازگار نیست، زیرا ذهبی و سبکی
(همانجاها) از رفتن او به نیشابور در ۲۸۵ ق/
۸۹۸ م سخن گفتهاند، و ابنحجر عسقلانی (همانجا) وفات او
را در حدود سال ۳۲۰ ق/ ۹۳۲ م دانسته و گفته
است که الانباری در ۳۱۸ق از او حدیث شنیده
است. این گفتۀ ابنحجر عسقلانی موجب شده است که برخی از محققان غربی
وفات ترمذی را در ۳۲۰ ق فرض کنند (GAL,
I/ 216)؛ ولی
ماسینیون وفات او را در ۲۸۵ ق نوشته است (همانجا)،
و این با آگاهیهای دیگری که دربارۀ او در
دست است، سازگارتر است. اقران و مصاحبان او در تصوف، یعنی کسانی
چون ابوتراب نخشبی (د ۲۴۵ ق)، یحیی بن
معاذ رازی (د ۲۵۸ ق)، و احمد بن خضرویه (د
۲۴۰ ق) و کسانی که وی از آنان حدیث شنیده
و نقل کرده است، غالباً در اواسط سدۀ ۳ ق، و حتى پیش از آن درگذشتهاند (نک : ابنجوزی،
۴/ ۹۰، ۱۴۴، ۱۵۱؛ یحیى،
۳۳-۳۷).
در شرح احوال مختصری که از او در
دست است و ظاهراً به قلم خود او ست («بدوّ شأن ... »،
۱۴-۳۲)، همسر او در ذیقعدۀ
۲۶۹ دربارۀ او خوابی دیده است؛ و در اشاراتی که در این
رساله آمده است و نیز در مضامین برخی از اقوالی که از او
نقل کردهاند (عطار، ۲/ ۹۴)، چنین برمیآید
که وی صاحب زن و فرزند بوده و با آنان رفتاری مهرآمیز داشته
است. از استادان او نیز اطلاع چندانی در دست نیست. عطار در
تذکرة الاولیاء (۲/ ۹۱-۹۲) داستانی
آورده است که بر طبق آن مادر ترمذی، که پیر و فرتوت شده بود و جز او
کسی را نداشت، او را از ترک زادگاه و رفتن به غربت برای تحصیل
علم بازداشت و خضر چون اندوه و درماندگی محمد نوجوان را بدید، خود تعلیم
او را برعهده گرفت. ولی این سخن از نوع داستانهای دیگری
است که دربارۀ رابطۀ او با خضر نقل کردهاند، زیرا وی بارها در آثار خود از پدرش
حدیث روایت میکند، و نخستین معلم او پدرش، علی بن
حسن بن بشر (یا بشیر) بود، که خود از محدثان آن زمان، و ظاهراً همان
کسی است که خطیب بغدادی در تاریخ بغداد (۱۱/
۳۷۳) از او یاد کرده است.
در تذکرهها نیز از چند تن از
محدثان نام برده شده است که ترمذی از آنان حدیث شنیده و روایت
میکرده (نک : ابنحجر، ۵/ ۳۰۹؛ ذهبی،
تذکرة، نیز سبکی، همانجاها)، و به گفتۀ هجویری
(ص ۱۷۸) یکی از اصحاب ابوحنیفه استاد او در
فقه بوده است. ابنحجر عسقلانی در لسان المیزان (همانجا) گوید
که قاضی کمالالدین ابنعدیم در تاریخ حلب احادیث
ترمذی را بیاعتبار، و عقاید او را برخلاف آراء فقیهان، و
مورد طعن و ملامت اهل علم دانسته است. ولی ابنحجر عسقلانی خود سخنان
ابنعدیم را اغراقآمیز میداند و در همان کتاب میگوید
که نوادر الاصول ترمذی از تألیفات مشهور بوده است و در خراسان از آن
نقل روایت میکردهاند (۵/ ۳۰۸).
از مریدان او یکی حسن
بن علی جوزجانی (هجویری، ۱۸۶) و دیگری
ابوبکر محمد بن عمر ورّاق را میتوان نام برد که عطار داستانهای مربوط
به روابط ترمذی با خضر را از قول او نقل میکند (۲/
۹۲، ۹۳).
نخستین کسانی که دربارۀ احوال
صوفیه سخن گفتهاند، غالباً به اختصار تمام از ترمذی یاد کردهاند.
ابوبکر کلابادی در التعرف لمذهب اهل التصوف، در باب کسانی که در
معاملات تصانیفی داشتهاند، از او تنها به نام یاد میکند
(ص ۳۲)، قشیری در رساله به اختصار به او اشاره دارد، و
مستملی بخاری در شرح التعرف در یک جا داستانی از او نقل میکند
(۱/ ۱۳۹) و در جای دیگر (۱/
۲۳۶-۲۳۷) پس از نقل تفسیر او از آیۀ «وَ
اسْتَعینوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلٰوة»، نام او را با ابوعبدالله محمد
بن فضل بلخی و ابوعلی جوزجانی با هم میآورد و میگوید
که هر ۳ چون ۳ برادر بودند «و از ایشانمان هیچ یاد
نیامد».
سلمی نیز در طبقات الصوفیة
بابی را به او اختصاص میدهد (ص
۲۱۷-۲۲۰) و او را از مصاحبان ابوتراب نخشبی
و یحیی الجلاء و احمد خضرویه، و از کبار مشایخ
خراسان میشمرد، و برخی از اقوال و احادیث او را نقل میکند،
بیآنکه هیچگونه اطلاعی از احوال و سرگذشت او به دست دهد.
ابونصر سراج در اللمع فی التصوف از او هیچ نمیگوید، ولی
از سوی دیگر، هجویری در کشف المحجوب و عطار در تذکرة
الاولیاء به تفصیل از او یاد کرده و بسیاری از
اقوال او را آوردهاند، اگرچه در این دو کتاب نیز از جزئیات
زندگی ترمذی خبری به دست نمیآید و تنها در شرح حال
بسیار مختصر منسوب به خود او، بدوّ شأن، به برخی از جزئیات اوایل
عمر او اشاراتی هست. چنانکه در این رساله آمده است، از آغاز عمر داعیۀ کمال
در او پدید آمده بود و پس از آنکه چند گاهی را به آموختن «علم الآثار
و علم الرأی» نزد استاد (شاید پدرش) گذراند، در ۲۷سالگی
رهسپار سفر حج شد و مدتی در عراق به گردآوری حدیث مشغول بود.
سپس در ماه رجب از بصره به مکه رفت و از شعبان تا زمان حج در حجاز به سیر و
سیاحت، زیارت اماکن مقدس، عبادت، «تصحیح توبه» و طلب هدایت
روزگار گذراند. وی پس از گزاردن مناسک حج قصد بازگشت کرد و در راه مشغول به
حفظ قرآن شد و تا پایان سفر این مهم را به آخر رساند. در این
هنگام، پس از آنکه مدتی در تحیر و در جستوجوی مرشد و راهنمایی
بود، به کتاب انطاکی ــ ظاهراً کتاب علوم المعاملات احمد بن عاصم انطاکی
(د ۲۱۵ ق) ــ دست یافت، و از این طریق با
مبادی سلوک صوفیانه و ریاضت نفس آشنا شد و در نتیجۀ
مداومت در تزکیۀ باطن و ممارست در ترک و تجرید به مقامی رسید که به
گمان خود از مکاشفات قلبی و رؤیاهای صادقه بینصیب
نمیماند.
در این احوال طبعاً سخنانی
میگفت که با موازین متعارف شرعی سازگار نبود و متشرعان را میآزرد
و خصومت فقیهان را برمیانگیخت، تا جایی که او را
به کفر و بدعت متهم کردند و حکومت وقت او را مجبور کرد که دیگر درباب ولایت
و حبّ الٰهی سخن نگوید. رسالۀ بدوّ شأن بیشتر
شرح رؤیاها و مکاشفات خود او، و یا بیان رؤیاهایی
است که همسرش دربارۀ او دیده است، و از جزئیات زندگی ترمذی بیش
از آنچه گفته شد، مطلب مهمی در آن نیامده است. اما نکتهای که
دربارۀ تکفیر او در این رساله دیده میشود، مؤید
سخنی است که ذهبی در تذکرة الحفاظ (۲/ ۶۴۵)
از قول سلمی آورده و گفته است که ترمذی بهسبب تألیف کتاب ختم
الاولیاء و کتاب علل الشریعة، تکفیر، و از ترمذ بیرون
رانده شد و نیز گفته است که وی ولایت را به نبوت ترجیح میداد
و استناد او در این نظر به حدیث معروف «ان للٰه عباداً لیسوا
بانبیاء و لاشهداء یغبطهم الانبیاء و الشهداء» بود و میگفت
که اگر اینان برتر از انبیا و شهدا نیستند، پس چرا مورد غبطه و
حسد آنان واقع میشوند (سبکی، نیز ذهبی، تذکرة،
همانجاها). ولی در حقیقت به عقیدۀ او برتری
اولیا بر انبیا دربارۀ شخص خاتمالانبیاء صدق نمیکند، زیرا او خود شفیع
اولیا ست و اولیا به شفاعت او محتاجاند. محمد (ص) رأس اولیا، و
صدیق، فاروق و علی (ع) و دیگر صحابه از اولیااند (ختم ...
، ۳۳۹).
دربارۀ لقب او (حکیم)
نیز آراء مختلف بیان شده است. ماسینیون گوید که چون
وی نخستین کسی بود که به فلسفۀ یونان
توجه داشت و اندیشههای گنوسی را در عرفان اسلامی وارد
کرد، به این لقب معروف شد (ص 286). احتمال دیگر این است که چون
وی به مباحث نظری در باب انسان و حیات نفسانی و اخلاقی
او، رابطۀ جسم و روح و نظایر اینگونه مسائل نظر داشت، این لقب
را گرفته است. اینکه فریدالدین عطار دربارۀ او میگوید:
«مذهب او بر علم بوده است ... و حکمتی بهغایت داشت، چنانکه او را حکیمالاولیاء
خواندند ... و در وقت او در ترمذ کسی نبود که سخن او فهم کردی و از
اهل شهر مهجور بودی» (۲/ ۹۱)، شاید ناظر به توغل و
استغراق او در حکمت و مسائل علمی و نظری بوده باشد.
در کتاب ختم الاولیاء (یا
ختم الولایة) که مهمترین اثر او ست، اصل «حکمت» سهمی بزرگ و
محوری دارد. وی در این کتاب معرفت را به ۳ نوع تقسیم
میکند: علم، حکمت ظاهر، و حکمت علیا؛ و حکمت ظاهر را برتر از علم، و
حکمت علیا را برتر از آن دو میشمارد. در کتاب نوادر الاصول (اصل
۲۸۶)، و در شرح حدیث «حکیم الا ذو عترة، و لا حکیم
الا ذو تجربة»، حکمت را باطن الامور و اسرار العلم میداند. به هر روی،
هیچ بعید نیست که لقب «حکیم» به مناسبت اهمیتی
باشد که در کتاب ختم الاولیاء و در دیگر آثار او به حکمت داده شده
است. بعضی نیز چنین پنداشتهاند که چون ترمذی در علم طب
صاحب اطلاع بود و در برخی از تألیفات خود، چون الاعضاء و النفس و حقیقة
الآدمیة به موضوعات مهم این علم اشاراتی دارد، از اینرو
لقب حکیم گرفته است (آربری، ۱۲-۱۳).
در اینکه عثمان یحیى
گفته است که ترمذی تنها کسی بود که در لسان صوفیه به «حکیم»
ملقب شد («اِنفرد الترمذی بین الشیوخ الصوفیة بهذا
اللقب»، مقدمه بر ... ، ۱، حاشیۀ ۴)، جای
سخن باقی است، زیرا چنین به نظر میرسد که در سدههای
نخستین اسلامی گاه برخی از کسانی را که به عرفان نظری
و حکمت الٰهی توجه خاص داشتند، «حکیم» میخواندند، چنانکه
بلعمی در ترجمه گونۀ خود از تاریخ طبری (۱/ ۳۹۱) عارف
معروف، جنید بغدادی را حکیم میخواند، و هجویری
در شمار کسانی از صوفیه که در آداب صحبت این گروه کتاب نوشتهاند،
چون احمد خضرویه، جنید، ابوبکر وراق، سلمی، محمد ترمذی و
قشیری، از شخصی به نام ابوالقاسم حکیم نیز یاد
میکند (ص ۴۳۹). مؤید این نظر شاید سخن
خواجه عبدالله انصاری باشد که میان صوفی و عارف و حکیم
فرق میگذارد، و دربارۀ ابوبکر وراق گوید: «وی حکیم بود و عارف، صوفی چیز
دیگر است» (ص ۳۱۷).
در دورههای بعد هم در مواردی
به اینگونه اشخاص لقب حکیم داده میشد. از جعفر بن خلدی
(د ۳۴۸ ق/ ۵۹۵ م)، هنگامی که وی
به گردآوری آثار صوفیان مشغول بود، دربارۀ آثار ترمذی
پرسیدند؛ وی در پاسخ گفت که ترمذی را در شمار صوفیـه نمیدانـد
(نک : سلمی، ۴۳۴؛ عطـار، ۲/
۲۸۳). ایـن سخـن خلدی در تحقیر مقام ترمذی
نیست، بلکه بیشک اشاره به ابعاد چندگانۀ شخصیت
علمی او ست، چنانکه بهرغم منزلت بزرگ امام محمد غزالی در عرفان و
ادب صوفیانه، معمولاً در تذکرهها و تراجم احوال صوفیان از او ذکری
یافت نمیشود. اینکه ابونصر سراج نیز در کتاب اللمع فی
التصوف از ترمذی سخنی نمیگوید، شاید از همین
روی باشد. با اینهمه، وی از شخصیتهای بسیار
مهم تاریخ عرفان نظری اسلام بهشمار میرود و کتابی به
نام تاریخ المشایخ و کتاب دیگری در آداب المریدین
داشته است (هجویری، ۵۰، ۴۳۹)، و در
اواخر عمر کتابی در تفسیر قرآن آغاز کرده بود که به گفتۀ هجویری
(ص ۱۷۸) آن را تمام نکرد. هجویری گفته است: «دلم
شکار وی است، و شیخ من گفت محمد دُرّ یتیم است» (همانجا).
ابنعربی نیز او را از اقطاب خود میشمرد: «من اقطاب هذا المقام
ممن کان قبلنا محمد بن علی الترمذی الحکیم» ( الفتوحات ... ،
۱/ ۱۸۴). ترمذی افزون بر اینکه در عرفان مقام
و منزلتی بلند داشت، مؤسس مکتبی خاص به نام «حکیمیه» نیز
بود (نک : هجویری، ۱۷۸).
از سوی دیگر، چون ابوعلی
جوزجانی از شاگردان او بود و ترمذی با کسانی چون ابوعثمان حیری
نیشابوری مکاتباتی داشت، او را متمـایل بـه ملامتیه
دانستـهاند (نک : هیر، 125-126)، و در بیشتر آثار او، بهویژه
در رسالۀ شرح حال خودنوشت او نیز اشارات و عباراتی مبتنی بر تذلیل
نفس دیده میشود که مؤید این نکته است. ولی راه و
روش او، و پایه و مایۀ علمی او بهطور کلی او را از ملامتیه متمایز میکند.
هرچند که برخی از کارها و سخنان او که در رسالۀ شرح حال آمده
است، چون پای برهنه راه رفتن و همچون فقیران لباس ژنده پوشیدن،
و چون غلامان و مردمان دونپایه بار حمل کردن و از اینگونه اعمال لذت
بردن (حتى وصل الى قلبی حلاوة تلک الذلة، «بدو شأن»، ۱۸)، رنگ
شدید ملامتی دارد. از سوی دیگر وی در برابر ملامتیه
و صوفیهای که در تزهد و نفسکشی افراط میکردند، اشتغال
بیش از اندازه به نفس را منع میکرد و در نامهای که به
ابوعثمان حیری نوشته است، میگوید که صرف عمر در کشاکش با
خواهشهای نفسانی، انسان را از توجه به الطاف الٰهی و
پرداختن به اخلاص در بندگی باز میدارد، و نفس از اینکه انسان
را به خود مشغول داشته است، لذت میبرد و نیرو میگیرد
(«جواب کتاب ... »، ۱۹۰-۱۹۱).
ترمذی در کتاب اثبات العلل کوشیده
است که امور و احکام شرعی را تعلیل عقلانی کند. اعتقاد او بر این
است که احکام الٰهی در قرآن همگی مبتنی بر عللی
است، و هیچ حکمی نیست که در آن حکمت و علتی نباشد، و
شناخت این علل مستلزم علم باطن است. علم قلبی و شهودی در مقابل
علم ظاهر است که علم زبانی است، و علم باطن نتیجۀ ریاضت
نفس است. وی در کتاب بیان الفرق بین الصدر و القلب و الفؤاد و
اللُبّ، برای حیات باطنی نیز به مقامات و مراتبی
قائل است، و مراتب را در ۴ مقام تودرتو میداند: صدر، قلب، فؤاد، و
لُبّ؛ و هر مقام با نفسی همراه است: صدر با نفس اماره، قلب با نفس لوامه،
فؤاد با نفس ملهمه، و لُبّ با نفس مطمئنه (ص ۳۳-۴۰).
آثـار
مجموعۀ آثار ترمذی
دائرةالمعارفی از کلیۀ علوم الٰهی و معارف اسلامی آن زمان از فقه، حدیث،
کلام و تفسیر تا اخلاق، عرفان، انواع حکمت عملی و تأملات در حیات
روحی و نفسانی انسان است. مجموعۀ بزرگی
از آثار او در اینگونه علوم و مباحث، امروز در کتابخانههای بزرگ جهان
در شرق و غرب موجود است، و در فهرستهایی که کسانی چون آربری
و عبدالقادر در مقدمۀ کتاب الریاضة و ادب النفس، و نیکلاس هیر در مقدمۀ کتاب
بیان الفرق بین الصدر و القلب و الفؤاد و اللُبّ، و نیز در مقالۀ «برخی
ملاحظات دربارۀ زندگی و آثار ترمذی»، و عثمان یحیى در مقدمۀ کتاب
ختم الاولیاء و در مقالۀ «آثار ترمذی»، و محمدابراهیم جیوشی در الحکیم
الترمذی، دراسة لآثاره و افکاره از آثار او آوردهاند، شمار کتابها و رسالهها
و نامههای او از ۱۵۰ عنوان فراتر میرود. افزون بر
اینها، ترمذی تألیفات دیگری نیز داشته است که
عنوانهای آنها در برخی از آثار خود او و در بعضی از کتابهای
دیگر یادشده، ولی تاکنون نسخهای از آنها به دست نیامده
است (نک : آربری، ۱۳-۱۴).
فراوانی نسخههای آثار ترمذی
در کتابخانههای شرق و غرب جهان، نشانی از اهمیت شخصیت
علمی او، و توجه اهل علم و عرفان به افکار و آراء خاص او در طول سدههای
گذشته است. افسانههایی که دربارۀ ارتباط او با
خضر ساختهاند و کراماتی که به او نسبت دادهاند (نک : هجویری،
۱۷۹، ۳۰۲-۳۰۳؛ عطار،
۲/ ۹۲، ۹۳، ۹۴)، نیز حکایت
از شهرت او نزد مردم آن روزگاران دارد.
آثار وی پس از او نیز مورد
توجه و استفادۀ دانشمندان و عارفان بوده است (یحیى، ۶۳۸؛
راتکه، مقدمه بر ... ، 41-78)؛ چنانکه سلمی در حقایق التفسیر
خود در بسیاری از موارد، تفاسیر او از برخی آیات
قرآنی را نقل میکند (نک : همان، 41-43). محمد غزالی در آخر
ربع ثالث از احیاء العلوم، در بحث از غرور و ذم آن، از کتاب الاکیاس و
المغترین او بهره گرفته، و ابن قیم جوزیه در کتاب الروح خود
مطالبی از کتاب بیان الفرق او نقل میکند (نک : هیر،
۱۲، نیز 127). ابن عربی نیز در بسیاری
از آثار خود به آراء ترمذی اشاره دارد، و بهویژه در الفتوحات المکیه
مسئلۀ او را جواب میگوید، و حتى رسالهای جداگانه به عنوان
الجواب المستقیم عمّا سأل عنه الترمذی الحکیم داشته است («گزیدههایی
... »، ۴۷۸-۴۸۳). ابنتیمیه هم
در فتاوای خود به رد عقاید او در باب ولایت میپردازد (نک
: راتکه، مقدمه بر، 76-78). اینک فهرستی از آثار چاپی، خطی
و منسوب حکیم ترمذی ارائه میگردد:
الف ـ چاپی
۱. ختم الاولیاء (ختم الولایة)
که به تحلیل نظری دربارۀ مفهوم
ولایت و درجات اولیای حق میپردازد. این اثر نخستینبار
در ۱۹۶۵ م به کوشش عثمان اسماعیل یحیى
در بیروت به چاپ رسید. پس از آن، ب. ر. راتکه که عنوان سیرة
الاولیاء را برای این کتاب صحیحتر میدانست، در
۱۴۱۲ ق/ ۱۹۹۲ م ویرایش
جدیدی از آن را با همین عنوان در مجموعۀ ثلاثة مصنفات
للحکیم الترمذی همراه با مقدمه و تعلیقات در بیروت به چاپ
رساند ( ثلاثة ... ، ۱-۱۳۴؛ جیوشی،
۹۲-۹۴).
۲. نوادر الاصول فی معرفة
اخبار الرسول، یا سلوة العارفین و بستان الموحدین
که مفصلترین اثر ترمذی در
بیان اصول دین، شرح معانی و تفسیر ۲۹۱
حدیث نبوی است. این کتاب در ۱۲۹۴ ق/
۱۸۷۷ م نخستینبار در استانبول به کوشش مصطفى اسماعیل
دمشقی، با حاشیهای بر آن با عنوان مرقاة الاصول به چاپ رسید
و بار دوم همان چاپ در بیروت، در ۱۹۹۲ م منتشر شد.
۳. ریاضة النفس، یا
الریاضة فی تعلق الامر بالخلق
دانشنامۀ موجزی
است که افزون بر بیان چگونگی ریاضت نفس و کیفیت
زهد، مسائل انسانشناسی و طریقت را بررسی میکند. این
اثر ابتدا با عنوان «حقیقة الآدمیة أو کتاب الریاضة للحکیم
الترمذی» به کوشش عبدالمحسن حسینی در مجلۀ دانشکدۀ ادبیات
دانشگاه اسکندریه، در ۱۹۴۶ م به چاپ رسید.
سپس به ضمیمۀ ادب النفس، اثر دیگر ترمذی، به کوشش ا. ج. آربری و علی
حسن عبدالقادر در قاهره (۱۳۶۶ ق/
۱۹۴۷ م) ویرایش و منتشر گردید (جیوشی،
۹۶- ۹۸). تازهترین چاپ این اثر به کوشش
ابراهیم شمسالدین در بیروت (۱۴۲۳ ق/
۲۰۰۲ م) منتشر شده است.
۴. اثبات العلل
که کوششی برای تأویل
عرفانی احکام و تکالیف شرعی است و از نظر موضوع بسیار به
نوادر الاصول شباهت دارد. این اثر در ۱۹۹۸ م به
کوشش خالد زهری و با مقدمۀ برند مانوئل وایشر، در مغرب (رباط) به چاپ رسید. در منابع با
عناوین گوناگونی همچون علل العبودیة فی الاحکام، کتاب
العلل، علل الشریعة، اثبات العلل للشریعة و اثبات العلل فی
الامر و النهی نیز از آن یاد شده است (حاجی خلیفه،
۱/ ۹-۱۰؛ بغدادی، ۲/
۱۵-۱۶؛ سرکیس،
۶۳۳-۶۳۴؛ زهری، ۲۹،
۵۱؛ یحیى، ۱، حاشیۀ ۴؛ جیوشی،
۷۰؛ قره بلوط، ۴/ ۲۹۵۰؛ نیز نک
: GAL, S, I/ 356).
۵. المنهیات و کل ما وجد من
حدیث بالنهی
که حاوی تأویلات باطنی
و عرفانی دربارۀ اعمالی است که در شرع نهی شدهاند. متن آن به کوشش ابوحاجر
محمد زغلول در بیروت (۱۴۰۶ ق/
۱۹۸۶ م) به چاپ رسیده است.
۶. بیان الفرق بین
الصدر و القلب و الفؤاد و اللُبّ
که دربارۀ اطوار و احوال
قلب و ارتباط آنها با حالات نفس است و بابی در بررسی وجدان و شعور
دارد. این اثر که به خوبی وجود تأملات فلسفی و نظری را در
تصوف حکیم ترمذی نشان میدهد، به کوشش نیکلاس هیر
در قاهره (۱۳۷۷ ق/ ۱۹۵۸ م) منتشر
شده است.
۷. الاکیاس و المغترین
که شامل بیان تکالیف درست و
نادرست دینی با توجه به طریقت عارفانه است. این کتاب با
عنوان طبائع النفوس به کوشش احمد عبدالرحیم سایح و سیدجمیلی،
در بیروت (۱۴۱۰ ق/ ۱۹۹۰ م)
به چاپ رسیده است (کحاله، ۹/ ۳۱۵؛ زرکلی،
۶/ ۲۷۲؛ راتکه، «حکیم ... »، 575؛ جیوشی،
۷۶-۷۷؛ شمسالدین، ۱۲؛ قره بلوط،
۴/ ۲۹۵۰، ۲۹۵۱؛ نیز GAL, S،
همانجا).
۸. ادب النفس
که مجموعهای از پرسشها و پاسخها
دربارۀ عرفان بهویژه دربارۀ معنای یقین است. این کتاب به کوشش ا. ج. آربری
و علی حسن عبدالقادر به ضمیمۀ ریاضة النفس در
۱۹۴۷ م در قاهره چاپ شده است.
۹. بدوّ شأن ابی عبدالله
محمد الحکیم الترمذی
زندگینامۀ خودنوشت حکیم
ترمذی است که در ضمن آن خوابهایی را که همسرش دیده و برای
او بازگو کرده بود، نقل میکند. این رساله را عثمان اسماعیل یحیى
به همراه کتاب ختم الاولیاء در بیروت (۱۹۶۵
م) منتشر کرد. پس از آن در ۱۹۹۴ م کل رساله را ب. ر.
راتکه به صورت عکسی همراه با ترجمۀ آلمانی به چاپ رساند و اندکی
بعد ترجمۀ انگلیسی آن را که با همکاری جان اوکین صورت
گرفت، چاپ و منتشر کرد (پورجوادی، ۱۳؛ جیوشی،
۸۲-۸۳).
۱۰. الامثال من کتاب و
السنة
که حاوی مجموعهای از امثال
همراه با آیات قرآنی و احادیث نبوی برای تبیین
تجربههای عرفانی و دینی است و نخستینبار محمد
بجاوی آن را در ۱۳۹۵ ق/
۱۹۷۵ م در قاهره چاپ کرد. سپس سیدجمیلی
این کتاب را در ۱۹۸۵ م در بیروت منتشر ساخت.
آخرین چاپ آن به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا در ۱۹۸۹
م در بیروت منتشر شده است ( المعرض ... ، ۱/ ۱۲۵؛
قره بلوط، ۴/ ۲۹۴۹).
۱۱. غورالامور
که در آن ترمذی پارهای از
معانی قرآنی و روانشناسی عرفانی خود را توضیح میدهد
و در ضمن به ترجمه و تفسیر کلمۀ لا الٰه الا الله میپردازد.
به گفتۀ جیوشی صفة القلوب و احوالها و هیئة ترکیبها
خلاصهای از غور الامور است که در قاهره (۱۹۴۷ م)
به چاپ رسیده است. تازهترین چاپ این اثر، به کوشش احمد عبدالرحیم
سایح و احمد عبده عوض در قاهره (۱۴۲۲ ق/
۲۰۰۲ م) منتشر شده است. سبکی عنوان این اثر
را به اشتباه عود الامور نوشته و بغدادی به اشتباه غروالامور یاد کرده
است (جیوشی، ۱۰۱-۱۰۲؛ حسینی،
۱۸، که در مقدمۀ المعرفة عندالحکیم الترمذی نام دیگر این کتاب را
الاعضاء و النفس دانسته است).
۱۲. تحصیل نظائر
القرآن
اثری مبتنی بر تعریف
اصطلاحات دینی بر مبنای کلمات قرآنی. ترمذی این
کتاب را با تمسک به مبادی باطنی و تجربۀ روحی در
باب وجوه و نظایر قرآن نوشته و کوشیده است تا یک کلمۀ واحد
قرآنی را با الفاظ متفاوتی که نمایندۀ وجوه مختلف آن
در قرآن است، توضیح دهد یا ترجمه کند (نویا، ۶۷). این
کتاب نخستینبار به کوشش حسنی نصر زیدان در قاهره
(۱۹۷۰ م) به چاپ رسیده است (منجد، ۳/
۷۴؛ قره بلوط، ۴/ ۲۹۴۹).
۱۳. الصلاة و مقاصدها (شرح
الصلاة و مقاصدها)
دربارۀ احکام و
دستورات شرعی برای نمازهای یومیه. این کتاب
نخستینبار به کوشش حسنی نصر زیدان در
۱۹۶۵ م در قاهره به چاپ رسید. چاپ دیگری
از این کتاب نیز به کوشش بهیج غزاوی در
۱۹۸۶ م در بیروت انتشار یافت (جیوشی،
۹۸- ۹۹؛ شمسالدین، ۱۴؛ قره بلوط،
۴/ ۲۹۵۰؛ المعرض، ۱/ ۲۷۰؛
منجد، ۲/ ۵۴-۵۵؛ فهرس، ۳/
۳۹۹؛ نیز راتکه، «حکیم»، 575).
۱۴. المسائل المکنونة
مجموعهای از رسائل دربارۀ تفسیر،
حدیث، فقه و تصوف است و به کوشش محمدابراهیم جیوشی در
۱۹۷۷ م (قاهره)، و بار دیگر در
۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م چاپ شده است (زهری،
۳۲؛ قره بلوط، ۴/ ۲۹۵۲). به گفتۀ جیوشی
دو نسخۀ خطی از این کتاب وجود دارد که روی جلد یکی
از نسخهها الدر المکنون فی اسئلة ما کان و ما یکون به خط نسخ نوشته
شده است (نسخۀ لایپزیگ)، و نسخۀ دیگر متعلق به کتابخانۀ
اسکندریه است که همراه دو کتاب دیگر حکیم ترمذی، یعنی
تحصیل نظایر القرآن و الرد علی المعطلة است و تاریخ تألیف
آن با نسخۀ اولی تفاوت دارد (جیـوشی،
۱۳۰-۱۳۱؛ بجـاوی، ۱۰؛ شمسالدین،
۱۵؛ نیز نک : راتکه، همانجا).
۱۵. منازل العباد من
العبادة، یا منازل القاصدین الی الله
دربارۀ ۷ منزل
سیر و سلوک و طریقت عارفانه است که نخستینبار به کوشش ابراهیم
جیوشی در ۱۹۷۷ م (قاهره)، و بار دوم به کوشش
احمد عبدالرحیم سایح در ۱۹۸۸ م (قاهره)، و
بار سوم در ۱۹۹۰ م (بیروت) انتشار یافته است
(جیوشی، ۱۴۲-۱۴۳؛ زهـری،
۳۳؛ منجـد، ۵/ ۶۳؛ شمسالدین،
۱۵؛ بجـاوی، ۵؛ نیز نک : GAL,
S, I/ 356؛
راتکه، همانجا؛ قره بلوط، ۴/ ۲۹۵۲).
۱۶. علم الاولیاء
چنانکه از نام آن پیدا ست، دربارۀ علم
اولیاءالله است و افزون بر این، موضوعات گوناگون دیگری را
هم در بر دارد که به صورت ناتمام، به کوشش سامی نصر لطف در
۱۹۸۳ م (قاهره) منتشر شده است (یحیى،
۱، حاشیۀ ۴؛ کیوانی، ۲۴؛ قره بلوط، ۴/
۲۹۵۱؛ نیز نک : جیوشی،
۱۰۸- ۱۰۹؛ راتکه، همان، 575).
۱۷. اسرار مجاهدة النفس
که به کوشش ابراهیم جمل در تاریخی
نامعلوم چاپ شده است (زهری، ۳۱).
۱۸. الحج و اسراره
که به کوشش حسنی نصر زیدان
در قاهره (۱۳۹۰ ق/ ۱۹۷۰ م) چاپ
شده است (جیوشی، ۹۰؛ قره بلوط، ۴/
۲۹۴۹؛ نیز نک : GAL, S، همانجا).
۱۹. جواب المسائل التی
سأله اهل سرخس عنها، یا مسائل اهل سرخس
نسخۀ خطی این
اثر را نخستینبار ا. ج. آربری در مجلۀ «مطالعات شرقی
ایتالیا[۱]» (۱۹۴۰ م) معرفی نمود
(نک : آربری، 315-320) و سپس ب. ر. راتکه آن را به همراه دو اثر دیگر
حکیم ترمذی در مجموعۀ ثلاثة مصنفات للحکیم ترمذی، در ۱۴۱۲
ق/ ۱۹۹۲ م در بیروت منتشر کرد (ص
۱۳۵- ۱۶۸). جیوشی با توجه به
مضمون این رساله که دربارۀ شأن مرید و چگونگی سیر و سلوک است، آن را همان آداب
المریدین، اثر دیگر حکیم ترمذی میداند که
هجویری در کشف المحجوب به آن اشاره کرده است (ص
۱۲۰-۱۲۲).
۲۰. جواب کتاب من الری
(جواب کتاب عثمان بن سعید من الری)
که همراه ختم الاولیاء و جواب
المسائل التی سأله اهل سرخس عنها در مجموعۀ ثلاثة مصنفات
للحکیم ترمذی، به کوشش ب. ر. راتکه به چاپ رسیده است ( ثلاثة،
۱۷۱- ۲۰۹؛ نیز نک : جیوشی،
۸۹-۹۰).
۲۱. الرد علی الرافضة
در توضیح مفهوم خلافت و حقانیت
در آن، منتشر شده در استانبول (۱۹۶۶ م) (قره بلوط،
۴/ ۲۹۴۹؛ نیز نک : جیوشی،
۹۵؛ شمسالدین، ۱۵).
۲۲. منهاج العبادة، یا
المنهج فی العبادة
منتشر شده در استانبول
(۱۹۴۳ م) (شمسالدین، همانجا؛ نیز نک : حاجی
خلیفه، ۲/ ۱۸۷۸،
۱۸۸۳).
۲۳. منازل القربة
که به کوشش خالد زهری در
۱۴۲۳ ق در رباط منتشر شده است.
۲۴. معرفة الاسرار
در بیان اصطلاحات صوفیه
مانند شکر، صبر، رضا، ورع و جز آن. محمدابراهیم جیوشی این
رساله را در ۱۹۷۷ م به چاپ رسانده است (ص
۱۳۴-۱۴۱؛ شمسالدین، ۱۵؛
قره بلوط، ۴/ ۲۹۵۱).
۲۵. مسائل التعبیر
که به کوشش ا. ج. آربری همراه با
ترجمۀ انگلیسی در شمارۀ ۱۸، سال
۱۹۴۰ م مجلۀ «مطالعات شرقی ایتالیا» به چاپ رسیده است (نک :
آربری، 320-327).
ب ـ خطی
۱. العقل و الهوى
رسالهای در تصوف و کلام که به
گفتۀ جیوشی در انتهای کتاب المنهیات حکیم ترمذی
آمده است (ص ۱۰۲-۱۰۳؛ زرکلی، ۶/
۲۷۲؛ قره بلوط، همانجا؛ بجاوی، ۱۴؛ دانشپژوه،
۶۲؛ شمسالدین، ۱۴؛ نیز نک : GAL, S, I/ 356).
۲. الکلام علی معنی
لا الٰه الا الله، یا شفاء العلل
که ۳ نسخه از آن در کتابخانههای
مختلف موجود است (شمسالدین، ۱۵؛ نیز نک : جیوشی،
۱۱۹-۱۲۰؛ یحیى، 465؛ قره بلوط،
۴/ ۲۹۵۱-۲۹۵۲).
۳. الرد علی المعطلة
در بیان مسائل علم کلام (زرینکوب،
۵۳؛ جیـوشی، ۹۵-۹۶؛ بجـاوی،
۱۰؛ قره بلوط، ۴/ ۲۹۴۹؛ نیز نک
: GAS, I/ 657).
۴. الفروق و منع الترادف ( فی
ذکر الافعال و الاخلاق الفاضلة و اضدادها و بیان الفرق بینها)
در بیان و شرح
۱۶۴ جفت کلمۀ هم معنا برای اثبات اینکه کلمات مترادف حقیقی
وجود ندارند (قره بلوط، ۴/ ۲۹۵۱؛ نویا،
۶۶؛ سبکی، زرکلی، سرکیس، بغدادی، دانشپژوه،
همانجاها؛ شمسالدین، ۱۵؛ بجاوی، ۵؛ جیـوشی،
۱۱۲- ۱۱۹؛ نیز نک : GAL, S, I/ 356; GAL, I/ 216؛ راتکه، همانجا).
۵. الاختیارات، یا
الاحتیاطات
(یحیى،
۴۳۳؛ حاجی خلیفه، ۱/
۱۳۸۵؛ GAL, S، همانجا).
۶. الجمل اللازم معرفتها
در ۴ صفحه (جیوشی،
۸۹؛ بجاوی، همانجا؛ شمسالـدیـن، ۱۳؛ قـره
بلـوط، ۴/ ۲۹۴۹؛ نیـز نک : GAL, S،
همانجا).
در تصوف (قره بلوط، ۴/
۲۹۵۰؛ دانشپژوه، ۶۲؛ بجاوی، همانجا؛ نیز
نک : GAL, S، همانجا). ابراهیم شمسالدین نام دیگر این
کتاب را غورالامور دانسته است (ص ۱۴).
۹. انواع العلم
به نظر جیوشی این
رساله همان کتاب العلوم است که حکیم ترمذی در کتاب الاکیاس و
المغترین خود از آن نام برده و در اشاره به عنوان کتاب به جزئی از آن
نیز اشاره کرده است، همچون نوادر الاصول که اغلب آن را الاصول میخواند
(ص ۸۱-۸۲؛ شمسالدین، ۱۴؛ نیز نک
: GAL, S, I/ 357).
در بیان تصوف (جیوشی،
۱۴۴؛ شمسالدین، همانجا؛ قره بلوط، ۴/
۲۹۵۱).
۲۶. الکسب و کلها فی
التصوف
(کحاله، ۹/
۳۱۵).
ج ـ آثار منسوب
که انتساب بیشتر آنها مورد تردید
است:
۱. رسالههای آداب المریدین،
التوحید، تاریخ المشایخ یا طبقات الصوفیة، و عذاب
القبر
که در کشف المحجوب هجویری
از آنها نام برده شده است (ص ۶۲، ۱۴۱،
۴۹۸، ۷۵۶، ۸۸۳؛ حاجی
خلیفه، ۱/ ۱۱۰۴؛ شمسالدین،
۱۲، ۱۳؛ قره بلوط، ۴/
۲۹۴۸، ۲۹۵۱؛ یحیى،
467؛ نیز نک : GAL, S، همانجا).
۲. ادعیة و عزائم ( فی
الادعیة و الطلسمات و العزائم)
آربری، ا. ج. و علی حسن
عبدالقادر، مقدمه بر الریاضة و ادب النفس حکیم ترمذی، به کوشش
همان دو، قاهره، ۱۳۶۶ ق/ ۱۹۴۷ م؛
ابن جوزی، عبدالرحمان، صفة الصفوة، به کوشش ابراهیم رمضان و سعید
لحام، بیروت، ۱۴۰۹ ق/ ۱۹۸۹
م؛ ابنحجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، حیدرآباد دکن،
۱۳۳۱ ق؛ ابن عربی، محییالدین،
الفتوحات المکیة، بیروت، دارصادر؛ همو، «گزیدههایی
از الفتوحات المکیة»، همراه ملحقات ختم الاولیاء حکیم ترمذی،
به کوشش عثمان اسماعیل یحیى، بیروت،
۱۹۶۵ م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة
الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۷ ق/
۱۹۳۸ م؛ بجاوی، علیمحمد، مقدمه بر الامثال
من الکتاب و السنة حکیم ترمذی، به کوشش همو، قاهره،
۱۳۹۵ ق/ ۱۹۷۵ م؛ بغدادی،
هدیه؛ بلعمی، محمد، تاریخ، بهکوشش محمدتقی بهار، تهران،
۱۳۵۳ ش؛ پورجوادی، نصرالله، «فارسیگویی
عارفان نخستین، فصلی از تاریخ زبان فارسی»، نشر دانش،
تهران، ۱۳۸۲ ش، س ۲۰، شم ۱؛ جامی،
عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران،
۱۳۳۶ ش؛ جیوشی، محمدابراهیم، الحکیم
الترمذی، دراسة لآثاره و افکاره، قاهره، ۱۴۰۱ ق/
۱۹۸۰ م؛ حاجی خلیفه، کشف؛ حسینی،
عبدالحسین، المعرفة عندالحکیم الترمذی، قاهره، دارالکاتب العربی
للطباعة و النشر؛ حکیم ترمذی، محمد، «بدو شأن ... »، ضمیمۀ ختم
الاولیاء، به کوشش عثمان اسماعیل یحیى، بیروت،
۱۹۶۵ م؛ همو، بیان الفرق بین الصدر و القلب و
الفؤاد و اللُبّ، به کوشش نیکلاس هیر، قاهره،
۱۳۷۷ ق/ ۱۹۵۸ م؛ همو، ثلاثة
مصنفات، به کوشش ب. ر. راتکه، بیروت، ۱۴۱۲ ق/
۱۹۹۲ م؛ همو، «جواب کتاب من الری»، ثلاثة مصنفات
(هم )؛ همو، ختم الاولیاء، به کوشش عثمان اسماعیل یحیى،
بیروت، ۱۹۶۵ م؛ همو، نوادر الاصول، بیروت،
۱۹۹۲ م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد،
بیروت، دارالکتاب العربی؛ خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیة،
به کوشش محمد سرور مولایی، تهران، ۱۳۶۲ ش؛
دانشپژوه، محمدتقی و ایرج افشار، فهرستوارۀ کتابخانۀ مینوی،
تهران، ۱۳۷۳ ش؛ ذهبی، محمد، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد
دکن، ۱۳۸۸ ق/ ۱۹۶۸ م؛ همو، سیر
اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و علی ابوزید، بیروت،
۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م؛ زرکلی، اعلام؛
زرینکوب، عبدالحسین، جستوجو در تصوف ایران، تهران،
۱۳۵۷ ش؛ زهری، خالد، مقدمه بر اثبات العلل حکیم
ترمذی، به کوشش همو و برند مانوئل وایشر، رباط،
۱۹۹۸ م؛ سبکی، محمد، طبقات الشافعیة الکبرى،
بیروت، دارالمعرفه؛ سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات
العربیة و المعربة، قاهره، ۱۳۴۶ ق/
۱۹۲۸ م؛ سلمی، محمد، طبقات الصوفیة، به کوشش
نورالدین شریبه، سوریه، ۱۴۰۶ ق/
۱۹۸۶ م؛ شعرانی، عبدالوهاب، الطبقات الکبرى، قاهره،
۱۳۷۴ ق/ ۱۹۵۴ م؛ شمسالدین،
ابراهیم، مقدمه بر ریاضة النفس حکیم ترمذی، بیروت،
۱۴۲۳ ق/ ۲۰۰۲ م؛ عطار نیشابوری،
فریدالدین، تذکرة الاولیاء، به کوشش ر. ا. نیکلسن، لیدن،
۱۲۲۵ ق/ ۱۹۰۷ م؛ فهرس دار الکتب
القطریة (۱۹۶۲-۱۹۸۳ م)،
دوحه، ۱۹۸۴ م؛ قره بلوط، علیالرضا و احمد طوران
قره بلوط، معجم التاریخ التراث الاسلامی فی مکتبات العالم، قیصریه،
دارالعقبه؛ کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، دار احیاء
التراث العربی؛ کلابـادی، محمد، التعـرف لمذهب اهل التصوف، بیروت،
۱۴۰۰ ق/ ۱۹۸۰ م؛ کیوانی،
مجدالدین، مقدمه بر مفهوم ولایت در دوران آغازین عرفان اسلامی/
دو اثر از حکیم ترمذی، ترجمۀ همو، تهران،
۱۳۷۹ ش؛ مستملی بخاری، اسماعیل، شرح
التعرف لمذهب التصوف، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳ ش؛
المعرض الرابع للکتاب العربی، دمشق، ۱۹۸۸ م؛ مناوی،
محمد عبدالرئوف، الکواکب الدریة، به کوشش محمد ادیب الجادر، بیروت،
۱۹۹۹ م؛ منجد، صلاحالدین، معجم المخطوطات
المطبوعة، بیروت، ۱۳۹۸ ق/
۱۹۷۸ م؛ نویا، پل، «از وجوه و نظائر مقاتل بن سلیمان
و حکیم ترمذی تا تفسیر امام جعفر صادق (ع)»، ترجمۀ اسماعیل
سعادت، معارف، تهران، ۱۳۶۹ ش، دورۀ ۷، شم
۲؛ هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش و. ژوکوفسکی،
تهران، ۱۳۷۱ ش؛ هیر، نیکلاس، مقدمه بر بیان
الفرق بین الصدر ... (نک : هم ، حکیم ترمذی)؛ یحیى،
عثمان اسماعیل، مقدمه بر ختم الاولیاء (نک : هم ، حکیم ترمذی)؛
نیز:
Arberry, A. J., «Notes on A Tirmidī
Manuscript», Rivista Degli Studi Orientali, vol. XVIII, Rome, 1940; Barthold,
W., Turkestan Down to the Mongol Invasion, London, 1958; GAL; GAL, S; GAS;
Heer, N. L., «Some Biographical and Bibliographical Notes on al-Ḥakīm
al-Tirmidhī», The World of Islami, Studies in Honour of Philip K. Hitti, eds. J.
Kritzeck and R. Bayly Winder, London, 1959; Massignon, L., Essai sur les
origines du lexique technique de la mystique Musulmane, Paris, 1968; Radtke, B.
R., «Ḥakim Al-Termedi», Iranica, vol. XI; id, introd. Drei Schriften ...
(vide: PB, Talāta of Hamīm); Yahya, O., «L'œvre de Tirmidī (essai bibliographique)», Mélanges
Louis Massignon, Damascus, 1957, vol. III.