responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 3  صفحه : 309

بدیع الدین مدار


نویسنده (ها) :
بخش ادیان و عرفان
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 20 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

بَدیعُ‌الدّینِ مَدار، مشهور به قطب مدار و شاه‌مدار، از صوفیان مشهور شبه قارۀ هند. دربارۀ جزئیات زندگی وی اقوال گوناگون و گاه متضاد و ﺣﺘﻰ افسانه‌آمیزی وجود دارد، از جمله آنکه تاریخ تولد وی را در منابع مختلف 220 یا 250ق/ 835 یا 864م (لعلی بدخشی، 51؛ عبدالحی، 3/ 36)، 442ق/ 1051م (همو، 3/ 38؛ EI2 , I/ 858 ، به نقل از تذکرة المتقین) و 715 یا 716ق/ 1315 یا 1316م (غلام‌سرور، 2/ 312؛ قدوسی، 68؛ رضوی، I/ 318) نقل کرده‌اند. اما با توجه به آنکه تاریخ درگذشت او در همۀ منابع، سالهای مختلف نیمه اول سدۀ9ق بت شده است، تولد وی در 715 یا 716ق قابل قبول‌تر به نظر می‌رسد. دربارۀ نسب و زادگاه او نیز اختلاف‌نظر بسیار است. برخی او را متولد و حلب و از قریشیان می‌دانند و نسب پدری وی را به صحابی معروف، ابوهریره، و نسب مادریش را به عبدالرحامن بن عوف می‌رسانند (غلام‌سرور، 2/ 311-312؛ عبدالحی، 3/ 36). بعضی دیگر وی را سید و از اولاد علی بن ابی طالب(ع) (همانجا) و یا از نوادگان امام محمد باقر(ع) دانسته‌اند (همو، 3/ 37)، و برخی نیز او را یهودیی نومسلمان، فرزند ابواسحاق یهودیِ شامی خوانده‌اند (میرحسین دوست، 58؛ صبا، 101؛ رضوی، همانجا؛ شریف، 195؛ سبحان، 302).
در بیشتر منابع استاد او در سلوک شخصی به نام شیخ محمد طیفور یا طیفورالدین شامی معرفی شده است که طریقۀ او به ابوبکر، و از طریق او به پیامبر اکرم(ص) می‌رسد (‌ﻧﻜ : غوثی، 64-65؛ داراشکوه، سفینة...، 187؛ غلام سرور، 2/ 310؛ عبدالحی، همانجا). همچنین گفته‌اند که او علوم غریبه‌ای چون کیمیا و سیمیا را از شیخ سیدالدین حذیفۀ مرعشی یا شامی آموخته بود و در این علوم تبحری کم‌نظیر داشت (یمینی، 354؛ عبدالحی، 3/ 38، 37؛ میرحسین دوست، همانجا). در برخی منابع نیز پیر طریقت خاصی برای شاه مدار قائل نشده، و او را اویسی دانسته‌اند (یمینی، همانجا؛ غلام سرور، 2/ 310-311؛ عبدالحی، 3/ 37).
درهرحال، بدیع‌الدین پس از سفر به مکه و مدینه (و شاید عراق). سرانجام برای ارشاد مردم هند روانۀ آن دیار شد و در بدو ورود به زیارت قبر خواجه معین‌الدین چشتی در اجمیر رفت. سپس به دیگر نواحی هند چون کالپی، جونپور، لکهنو و قنوج نیز سفر کرد و سرانجام در مکن‌پور، از توابع قنوج اقامت گزید (داراشکوه، همانجا؛ غلام‌سرور، 2/ 311؛ عبدالحی، 3/ 38-40؛ قدوسی، 67؛ رضوی، همانجا). در مکن‌پور وی بیشتر اوقات خود را در عزلت و به دور از صحبت خلق می‌گذراند، اما در روزهای دوشنبه از خلوت خود بیرون آمده، با مردم دیدار می‌کرد و به پرسشهای آنان پاسخ می‌داد (ابوالفضل، 3/ 173؛ لعلی بدخشی، 45؛ غوثی، 64؛ طباطبایی، 1/ 234).
از کرامات شاه مدار داستانهای بسیار نقل شده است و گفته‌اند که او بسیار زیبا روی بود، چنانکه هر که بر چهرۀ او می‌نگریست، بی‌اختیار سجده می‌کرد و به همین جهت غالباً نقاب بر صورت داشت (غوثی، همانجا؛ لعلی بدخشی، 45، 41؛ داراشکوه، همانجا، نیز حسنات...، 73؛ دهلوی، 170؛ غلام‌سرور، 2/ 310) و نیز گفته‌اند که جامۀ وی هرگز چرکین نمی‌شد و در طول 12 سال طعامی نمی‌خورد، مرده را زنده می‌کرد و بیماران را شفا می‌بخشید (ابوالفضل، غوثی، غلام‌سرور، نیز داراشکو، سفینة، همانجاها؛ عبدالحی، 3/ 40). اما باید گفت که بیشتر اینگونه حکایتها که مورد انتقاد برخی تذکره‌نویسان نیز قرار گرفته است (‌ﻧﻜ : دهلوی، غوثی، همانجاها)، بر ساختۀ مریدان اوست (نیز ‌ﻧﻜ : عبدالحی، 3/ 38).
حکایتهایی نیز از برخوردها و مباحثات او با شیخ سراج‌الدین سوخته و قاضی شهاب‌الدین دولت آبادی مشهور به ملک‌العلما در منابع آمده است (‌ﻧﻜ : دهلوی، همانجا؛ لعلی بدخشی، 43-45؛ میرحسین دوست، 60-62؛ عبدالحی، 3/ 39-40؛ چشتی، 1097). شاه مدار طبع شعر نیز داشت و ابیاتی به او منسوب است (میرحسین دوست، 63؛ صبا، 102). همچنین ملفوظاتی به او نسبت داده‌اند که قاضی شهاب‌الدین جونپوری آنها را گردآورده است (شرافت، 1/ 44). محمد داراشکوه نیز بخشی از شطحیات او را در حسنات العارفین آورده است (ص 73-75).
بدیع‌الدین مدار در جمادی‌الاول838 و به قولی 840 یا 844ق در مکن‌پور درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد (همو، سفینة، همانجا؛ لعلی بدخشی، 50-51؛ ابوالفضل، همانجا؛ عبدالحی، 3/ 42؛ غلام‌سرور، 2/ 312؛ صبا، 101-102). بر مزارش زیارتگاهی ساخته شد و هر ساله در عُرس یا سالگرد درگذشت او بسیاری از مردم هند از نقاط مختلف به زیارت مزار او آمده، مراسم را در آنجا برگذار می‌کردند و این سنت تا زمان حاضر نیز همچنان برقرار است (ابوالفضل، همانجا؛ داراشکوه، همان، 187-188؛ لعلی بدخشی، 50؛ عبدالحی، همانجا؛ شریف، 195-196؛ سبحان، 305-306).
اگر چه میرحسین دوست سنبهلی (ص 61) گفته است که از شاه مدار اولادی باقی نماند و سلسله‌اش نیز ادامه نیافت، اما در منابع دیگر کسانی چون شاه جمن بهاری، قاضی محمود کنتوری، قاضی شهاب‌الدین و قاضی مطهر کله‌شیر به عنوان خلفای او معرفی شده‌اند (غوضی، 66-67)؛ در هر حال، مریدان او ـ که بیشتر از مردم عادی بودند (داراشکوه، همان، 188) ـ پس از گذشت او به صورت سلسۀ مداریه شکل گرفتند. این سلسله ظاهراً از حدود سدۀ 10ق/ 16م دچار برخی گرایشهای انحرافی و غیراسلامی شد، چنانکه در برخی منابع به گروهی از پیروان آن نسبت الحاد و زندقه داده شده، و حکایتهای گوناگونی از اعمال خلاف شرع آنان نقل کرده‌اند (‌ﻧﻜ : غوثی، 65-66؛ عبدالحی، 3/ 40-41؛ معصوم علیشاه، 2/ 524)و اما همانطورکه غوثی شطاری (ص 66-67) و عبدالحی (3/ 41-42) اشاره کرده‌اند، مداریان اساساً از دو گروه تشکیل می‌شدند: یکی خواص که پای‌بند شریعت بودند؛ و یگر عوام که بدون پوشش در جوامع ظاهر می‌شدند و مقید به اجرای دستورات دین نبودند، و رفتار عوام این طریقه بود که اعتراض و انتقاد بسیاری از تذکره‌نویسان را برمی‌انگیخت.

مآخذ

ابوالفضل علامی، آیین اکبری، کانپور، 1893م؛
چشتی، عبدالرحمان، مرآة‌الاسرار، ترجمۀ علی‌اضغر چشتی صابری، لاهور، 1411ق؛
داراشکوه، محمد، حسنات‌العارفین، به کوشش سیدمخدوم رهین، تهران، 1352ش؛
همو، سفینة‌الاولیاء، کانپوثر، 1883م؛
دهلوی، عبدالحق، اخبارالاخیار، لاهور، چ‌سنگی؛
شرافت نوشاهی، شریف احمد، شریف التواریخ (تاریخ‌ الاقصاب)، گجرات، 1399ق/ 1979م؛
صبا، محمد مظفر حسین، تذکرۀ روز روشن، به کوشش محمدحسین رکن‌زادۀ آدمیت، تهران، 1343ش؛
طباطبایی، غلامحسین، سیرالمتأخرین، لکهنو، چ سنگی؛
عبدالحی، نزهة الخواطر، حیدرآباد دکن، 1371ق/ 1951م؛
غلام‌سرور لاهوری، خزینة الاصفیا، کانپور، 1929م؛
غوثی شطاری، محمد، گلزار ابرار، به کوشش محمد ذکی، پنته، 1994م؛
قدوسی، اعجازالحق تذکرۀ صوفیایی بنگال، لاهور، 1965م؛
لعلی بدخشی، لعل بیگ، ثمرات‌القدس، به کوشش کمال حاج سیدجوادی، تهران، 1376ش؛
معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقایق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1318ش؛
میرحسین دوست سنبهلی، تذکرۀ حسینی، لکهنو، 1293ق؛
یمینی، غریب، لطایف اشرفیه، دهلی، 1297ق؛
نیز:

EI2;
Rizvi, A.A., A History of Sufism In India, New Delhi, 1986;
Sharif, Ja’far, Islam in India, tr. G.A. Herklots, London, 1975;
Subhan, J.A., Sufism, Its Saints and Shrines, New York, 1970.

بخش ادیان و عرفان

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 3  صفحه : 309
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست