responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 400

جلال خوافی


نویسنده (ها) :
نصرالله پورجوادی
آخرین بروز رسانی :
جمعه 3 آبان 1398
تاریخچه مقاله

جَلالِ خوافی، جلال‌الدین محمد بن علی، معروف به شاه خوافی و متخلص به جلال، وزیر، شاعر و نویسنده‌ای که در نیمۀ دوم سدۀ 7ق / 13م متولد شده، و نیمۀ اول سدۀ 8 ق / 14م را در مناطق یزد، کرمان و شیراز به سر ‌برده است (نک‌ : دنبالۀ مقاله). تاریخ درگذشت او معلوم نیست.
خواجوی کرمانی در دیوان اشعار خود در یک ترجیع بند و دو قصیده او را مدح گفته است؛ از روی این مدایح می‌توان تا حدودی به جنبه‌های اخلاقی و شخصیت اجتماعی و سیاسی وی پی برد. در ترجیع‌بندی که خواجو در مدح شاه‌ خوافی سروده، او را با صفاتی چون سخا، تمکین و جلال دین و دنیا ستوده، و پس از وصف سخا و کرم او، به بیان هنر شاعری، صفات رزمی و مجلس‌بزم او پرداخته‌است (نک‌ : ص 111، 116، 139،141، 172). در قصیده‌ای دیگر نیز که خواجو در مدح وی با عنوان «الصاحب السعید» با ردیف «وظیفه» سروده است، از ممدوح تقاضای وظیفه‌ کـرده (نک‌ : ص 113-114) و در قصیده‌ای دیگر که با ردیف «زیلوچه» سروده، او را «جلال دولت و دین» خطاب کرده است (ص 116).
در مجموعۀ خطی کتابخانۀ خدیویۀ قاهره (شم‌ 1428) که عکس آن در کتابخانۀ مینوی موجود است، دیوان اشعار وی و همچنین رساله‌ای باعنوان الوردیة ــ که به‌غلط العددیـه آمـده ــ درج شده است (نک‌ : دانش ‌پژوه، 129). اشعار دیگری که گوشه‌هایی از شخصیت شاه خوافی را نشان می‌دهد، قصاید و غزلیات خود او ست که در دیوان وی آمده، اما در برخی تذکره‌ها اشتباهاً به‌نام جلال طبیب‌ثبت شده است (اوحدی،2 / 962- 963؛ گلچین معانی، 178-181). جلال در یکی از قصاید خود (نک‌ : دیوان، 174)، خواجه غیاث الدین محمد (مق‌ 736 ق / 1336م)، فرزند رشیدالدین فضل الله همـدانی و در قصیـده‌ای دیگر شمس‌الدین محمود بن صاین قاضی (همان، 177) و همچنین در یک قصیده پسر شمس‌الدین محمود به نام رکن‌الدین عمیدالملک (همانجا؛ نک‌ : وزیری، 489) را ستوده است.
جلال در مدح تاج‌الدین عراقی نیز که مدتی در دستگاه امیر مبارزالدین به سر می‌برد و زمانی وزارت شاه شیخ ابواسحاق اینجو را بـه عهده داشت (نک‌ : خواندمیر، 240-242)، دو قصیده سروده است ( دیوان، 182). قصیدۀ دیگر او در مدح تاج‌الدین در 27 بیت است با ردیف «استر» (همان، 185). این قصیده را اوحدی بلیانی در تذکرۀ عرفات العاشقین (همانجا) به نام جلال طبیب (ه‌ م) ثبت کرده است. همچنین قصیدۀ دیگری با ردیف «خیمه» در عرفات العاشقین (2 / 962) به غلط به نام جلال طبیب ثبت شده که از جلال شاه خوافی در مدح شاه محمود اینجو ست.
شاه خوافی قطب‌الدین نیکروز، فرزند ناصرالدین، حکمران کرمان و همچنین ابوسعید، امیر مصر را که به دستور ایلخان ابوسعید بهادر برای تنبیه قطب الدین به کرمان رفته بود، مدح گفته است (نک‌ : دیوان، 190)؛ همچنین در مدح امیر مصر گوید: «دارای سروران جهان مصر خواجه بیگ / کز چرخ بر زمین نهدش روی آفتاب» (همان، 192).
شاه خوافی از یک شخصیت مذهبی نیز ستایش کرده، و مراتب ارادت خویش را به وی اظهار نموده است. این فرد عالم، زاهد و قاضی بزرگ شیراز مجدالدین اسماعیل (د 756ق / 1355م) است که ابن‌ ‌بطوطه از اصفهان برای دیدن او به شیراز رفته (نک‌ : ابن‌بطوطه، 1 / 217-218؛ قزوینی، 602) و حافظ او را به عنوان «مربّی اسلام» و قاضی که «بِه از او آسمان ندارد یاد» ستوده است (ص 363).
شاه خوافی دو جا مدح مجدالدین اسماعیل را گفته است، یک جا در ضمن غزلی در دیوان (ص 195) که می‌گوید: فروغ ناصیۀ شرع شیخ الاسلامی / که بحر و فضل ورا قعر و کنه پیدا نیست / / یگانه مفخر ایام مجد دولت و دین / که بنده‌اش کم از این نه رواق مینا نیست؛ و جای دیگر در اثر منثورش رسالة الوردیة است که در آنجا خوافی از مجدالدین به گونه‌ای ستایش کرده که گویی خود مریدی است و می‌خواهد از پیر و مرشد خود یاد کند. او را «مولی الانام، شیخ‌الاسلام، سلطان الواصلین سرّ الله فـی الارضین، شاه عرصـۀ ولایت ... طاووس چمن بستان الوهیت، شهسوار میدان ربوبیت، محرم اسرار غیب ... مجدالحق و الملة و الدین، شهاب الاسلام و المسلمین» خوانده است (نک‌ : ص 277). از همین القاب می‌توان فهمید که چرا ابن‌ بطوطه (همانجا) نیز این همه با احترام از قاضی مجدالدین سخن گفته است.
افزون بر دیوان اشعار و رسالة الوردیة که از آن یاد کردیم، دو رسالۀ کوتاه پارسی و چند نامه نیز از شاه خوافی به جا مانده است. یکی از این دو رساله مناظره‌ای است به زبان حال میان شمشیر و قلم که در کتاب زبان حال تألیف نگارنده تصحیح و چاپ شـده است (نک‌ : پورجوادی، 510-513، 883). در ابتدای رساله، تصریح شده که این اثر از «المولی الاعظم جلال الملة و الدین شاه الخوافی ... » است، اما مصحح آن را اشتباهاً به جلال طبیب نسبت داده است؛ همین اشتباه در رسالۀ دیگر با عنوان «رسالۀ شمع» از طرف مصحح رساله، محمد جعفر یاحقی صورت گرفته است (همو، 510؛ یاحقی، 2 / 41-42).
از میان نامه‌های شاه خوافـی که بـه چـاپ رسیده است (نک‌ : یوسف اهل، 2 / 153-156)، نامه‌ای خطاب به سید عضد یزدی، پدر جلال عضد یزدی (ه‌ م) است که تا 717ق / 1317م در شیراز متصدی شحنگی پارس بوده، و سپس به یزد رفته است. نامه‌ای دیگر از جلال‌الدین خوافی در بیاض تاج‌الدین احمد وزیر، به چاپ رسیده است (نک‌ : 1 / 164-165).
نامه‌های چاپ نشدۀ خوافی در مجموعۀ خطی کتابخانۀ بریتانیا در لندن است (شم‌ Or 5321). موضوع یکی از آنها بیان اشتیاق، دیگری تهنیت ورود یکی از بزرگان به شهر، و یکی دیگر تهنیت تولد یکی از بزرگان است.

مآخذ

ابن‌ بطوطه، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، 1348ش؛
اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1388ش؛
پورجوادی، نصرالله، زبان حال در عرفان و ادبیات پارسی، تهران، 1385ش؛
تاج‌الدین احمد وزیر، بیاض، به کوشش علی زمانی علویجه، قم، 1381ش؛
جلال خوافی، محمد، دیوان، مجموعۀ عکسی شم‌ 244-247، موجود در کتابخانۀ مینوی از روی مجموعۀ خطی شم‌ 1428 کتابخانۀ خدیویۀ قاهره؛
همو، رسالـة الـوردیـة، مجموعۀ عکسی شم‌ 244-247، موجود در کتابخانۀ مینوی از روی مجموعۀ خطی شم‌ 1428 کتابخانۀ خدیویۀ قاهره؛
حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، 1373ش؛
خواجوی کرمانی، محمود، دیوان، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1336ش؛
خواندمیر، غیاث‌الدین، دستورالوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1355ش؛
دانش پژوه، محمدتقی و ایرج افشار، فهرستوارۀ کتابخانۀ مینوی، تهران، 1373ش؛
قزوینی، محمد، «ممدوحین شیخ سعدی»، سعدی ‌شناسی، به کوشش کورش کمالی سروستانی، شیراز، 1377ش؛
گلچین معانی، احمد، «جلال طبیب شیرازی»، یغما، تهران، 1340ش، س 14، شم ‌4؛
وزیری کرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1364ش؛
یاحقی، محمد جعفر، «رسالۀ شمع» جلال خوافی، مجموعه رسائل فارسی، مشهد، 1368ش؛
یوسف اهل، جلال‌الدین، فرائد غیاثی، به کوشش حشمت مؤید، تهران، 1358ش.

نصرالله پورجوادی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 400
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست