responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 185

ارگ


نویسنده (ها) :
منوچهر ستوده - پرویز رجبی
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَرْگ‌، یا اَرْك‌، دژ یا قلعه‌ای‌ استوار كه‌ درون‌ شهر یا قلعه‌ای‌ بزرگ‌تر بر بلندی‌ بنا می‌شد و مقر حكمرانان‌، یا محل پادشاهان‌ و خدم‌ و حشم‌ ایشان‌ بود.

بخش اول‌ ـ ارگ در ایران باستان‌

واژۀ «ارگ‌» در زبانهای‌ هندواروپایی‌ ریشۀ كلماتی‌ به‌ معنای‌ حفاظت‌كردن‌، بستن‌، مقاومت‌كردن‌، پس‌ راندن‌ و مانع‌ ایجادكردن‌ است‌ (پُكُرنی‌، 65-66). دربارۀ این واژه‌ كه‌ تا دورۀ اسلامی‌ همواره‌ به‌ صورت اسم‌ مركب‌ اَرْگْبَد یا اَرْگْبَذ آمده‌ است‌، بیشتر از یك‌ قرن‌ بحث شده‌ است‌. برخی‌ برآنند كه‌ در بخش نخستِ نامِكوهی‌ كه‌ از آن در سنگ‌نبشتۀ بیستون‌ داریوش‌ به‌صورت‌ «اَرَكَدْری‌» یاد شده‌ است‌ (نك‌ : كنت‌، 117)، می‌توان‌ واژۀ ارگ‌ را بازیافت‌. فوی‌ معتقد است كه‌ اركدری‌ از تركیب‌ ارگ‌ و واژۀ هندی‌ باستان‌ «اَدْری‌» به‌معنی صخره‌ درست‌ شده‌ است‌ (نك‌ : بارتولمه‌،191؛ هینتس‌، 124).در كتیبۀ داریوش‌ آمده‌ است كه‌ گئومات‌ از «پَئیشیاخْوادا» در كوهی‌ به نام‌ اركدری‌ قیام كرد (نك‌ : كنت‌، همانجا). به‌این‌ترتیب‌ احتمالاً پئیشیاخوادا (خاندان‌ ـ خدای‌ ـ خوان‌) یا مقر رئیس خاندان‌ (نك‌ : هینتس‌، 146؛ مایرهُفر، 136)ــ خاندانی كه گئومات متعلق‌ به‌ آن‌ یا رئیس‌ آن‌ بوده‌ ــ در اركدری‌ قرار داشته‌ است‌. از سوی‌ دیگر گئومات‌ با اقدامی‌ كه‌ برای‌ به‌دست‌ آوردن‌ فرمانروایی هخامنشیان‌ كرده‌، به‌ظن‌ قوی‌ از خاندانی‌ بزرگ‌ بوده‌ كه‌ ارگی‌ در اختیار داشته‌اند و بعید نیست‌ كه‌ این‌ ارگ‌ یكی‌ از ارگهای‌ دولتی‌ بوده‌ باشد.
اگر واقعاً در زمان هخامنشیان‌ اصطلاح‌ ارگ كاربرد داشته‌ است‌، گزارشی‌ از گزنفون‌ دربارۀ استحكامات‌ نظامی‌ هخامنشیان‌ به‌طور غیرمستقیم‌ ساختار ارگ‌ را نشان‌ می‌دهد. بنابراین‌ گزارش‌ در هر استان‌، یا ساتراپ‌نشین‌، نیرویی متشكل‌ از سواركار، تیرانداز، فلاخن‌انداز و سپردار برای‌ مقابله‌ با حملۀ دشمن‌ نگهداری‌ می‌شد. افزون‌ بر این‌، در هر قلعه‌ دژی‌ نیز با نیروی‌ لازم‌ وجود داشت‌ و به‌ هنگام‌ سركشی‌ شاه‌ به‌ این‌ دژها درصورتی‌ كه‌ دژبان‌ [ارگبد؟] در نگهداری دژ مسامحه‌ كرده‌ بود، مجازات‌ می‌شد (فصل‌ 4، بند 5-7). از مجموع‌ این‌ خبر چنین‌ برمی‌آید كه‌ منظور از دژ و نیروهای‌ ثابت آن‌، ارگ و نیروهای موجود در آن‌ بوده‌ است‌. گزنفون‌ به‌ جای‌ واژۀ «ارگ‌»، معادل‌ یونانی‌ آن‌ «آكروپولیس» (ارگشهر، دژ شهر) را به‌كار برده‌ است‌ (همان‌ فصل‌، بند 6).
واژۀ فارسی ارگ‌، به‌ همین‌ صورت‌ در فارسی‌ میانه‌ وجود داشته‌ است‌ (نك‌ : نولدكه‌، 107) و در متنهای‌ تورفان‌ نیز به‌چشم‌ می‌خورد (نك‌ : هارناك‌، 542). فوی‌ و بارتولمه‌ (همانجا) این‌ واژه‌ را مرتبط با «آرْكس‌» لاتینی‌ می‌دانند، اما مایرهفر دربارۀ ارتباط این‌ دو واژه‌ تردید دارد (همانجا؛ نیز نك‌ : پكرنی‌، 65). ابتدا هرتسفلد (پایكولی‌، 193) و پس از او شومُن ‌(ص‌ 11) نیز این برداشت را پذیرفتند، اما به‌نظر هارناك‌ نه‌تنها در مرز زبانهای‌ ایرانی‌ و یونانی‌ آمیزش‌ دو واژۀ لاتینی‌ و ایرانی‌، حالتی‌ كاملاً استثنایی‌ است‌، بلكه‌ با توجه‌ به‌ اینكه‌ رومیان‌ استحكامات‌ مرزی‌ مهم‌ خود را كاستلوم‌ می‌نامیدند، چنین‌ پیوندی‌ غیرممكن‌ به‌نظر می‌رسد (همانجا). چندی‌ بعد هرتسفلد نظریۀ نخستین‌ خود را رها كرد و ارگ‌ را واژه‌ای‌ برگرفته‌ از واژۀ «ایلكو» در اكدی‌ دانست‌ كه‌ از طریق‌ آرامی‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ راه‌ یافته‌ است‌ («زرتشت‌...»، 128). به‌نظر او ایلكو بهرۀ مالكانه‌ای‌ بوده‌ كه‌ در نظام‌ فئودالی‌ آشوری به‌ اربابان‌ پرداخت‌ می‌شده‌ است‌ (دربارۀ ایلكو، نك‌ : «واژه‌نامه‌...»، 52 به‌ بعد). بنابراین‌ ارگبد را باید رئیس‌ گردآورندگان‌ بهرۀ مالكانه‌ دانست‌، نه‌ فرمانده‌ ارگ‌. هنینگ‌ نیز كم‌وبیش‌ چنین‌ برداشتی‌ داشت‌. او هَرْك‌، یا هَرْگ‌ را ارگ‌، و هم‌ معنی‌ با «هرگ‌» فارسی‌ میانه‌ به‌ معنی‌ مالیات‌ گرفته‌ است‌ (نك‌ : هارناك‌، 543؛ نیز مكنزی‌، 43 :
پهلوی‌ مانوی‌: هراگ‌، و آرامی‌: خرج‌، خراج‌). فرای‌ نیز با احتیاط به‌ امكان‌ وجود پیوندی میان‌ ارگ و هراگ‌ پرداخته‌، اما برای‌ اصطلاح‌ ارگبذ معنی‌ رئیس‌ نگهبانان‌ را به‌ رئیس‌ گردآورندگان‌ مالیات‌ ترجیح‌ داده‌ است‌. وی‌ ریشۀ «هَرـ» (har-) به‌ معنی پاییدن‌ (نك‌ : بارتولمه‌، 1787) را برای ارگ پیشنهاد می‌كند (ص‌ 353). هارناك‌ در ردنظر هنینگ‌ می‌نویسد: در این‌ صورت‌ چنین‌ انتظار می‌رفت‌ كه‌ طبری‌ (2/ 38) به‌ جای‌ «ارجبذ»، «خراجبذ» بیاورد؛ علاوه‌ بر این‌، این‌ واژه‌ با «اَ» شروع‌ می‌شود (همانجا). البته‌ اگر بخش‌ نخست‌ «اركدری‌» همین‌ «ارگ‌» باشد، این‌ نام‌ دراكدی‌ به‌صورت‌ a-ra-ká-ad-ri-i- و در عیلامی‌ ha-rak-qa-tar-ri- آمده‌ است‌ (هینتس‌، 124). ظاهراً برای‌ پذیرفتن‌ این‌ واژه‌ با همین‌ معنی‌ كه‌ امروز برای‌ ارگهای‌ بم‌، تبریز و كریم‌خان‌ شیراز به‌كار می‌رود، مانعی‌ وجود ندارد.
پس‌ از اركدری‌ در كتیبۀ بیستون‌ داریوش‌، در قراردادی‌ باقی‌ مانده‌ از 121م‌ از دورا اروپوس‌ (نك‌ : هارناك‌، 540؛ نیز نك‌ : لِوی‌، 90-89) در عنوان‌ خواجه‌ای‌ به‌نام‌ فرهاد به‌ اَرْگَپتِس‌ (ارگبد)، قدیم‌ترین‌ ضبط واژۀ «ارگ‌» كه‌ تاكنون‌ به‌دست‌ آمده‌ است‌، برمی‌خوریم‌. در چند نبشته‌ در پالمیر (تدمر) نیز سپتیمیوس‌ اورُدِس‌ (ارد) علاوه‌ بر عنوان‌ رومی‌ خود، عنوان‌ ارگپتس‌ را نیز دارد (نك‌ : یوستی‌، 133؛ لوی‌، همانجا). هارناك‌ می‌نویسد: ارد اشكانی‌ با روی‌ كار آمدن‌ ساسانیان‌، پس‌ از پیوستن‌ به‌ رومیان‌ در پالمیر، عنوان‌ اشكانی‌ خویش‌ را نیز حفظ كرده‌ بود (همانجا). به‌ این‌ ترتیب‌، به‌ رغم‌ كمبود منبع‌، روشن‌ است‌ كه‌ در زمان‌ اشكانیان‌ اصطلاح‌ ارگ‌، حتی‌ اگر در زمان‌ هخامنشیان‌ چنین‌ اصطلاحی‌ هنوز پدید نیامده‌ بوده‌، وجود داشته‌ است‌.
برخلاف‌ دورۀ هخامنشیان‌ و اشكانیان‌، برای‌ عصر ساسانیان‌ تصویر بهتری‌ از ارگ‌ و ارگبد در دست‌ است‌ كه‌ به‌ نزدیك‌شدن‌ به‌ معنی و كاربرد درست واژۀ ارگ كمك می‌كند. اردشیر بابكان‌، بنیان‌گذار سلسلۀ ساسانی‌ خود ارگبذ بود و از همین‌روی‌، پس‌ از رسیدن‌ به‌ فرمانروایی‌ عنوان‌ ارگبذ مخصوص‌ خاندان‌ سلطنتی‌ شد (كریستن‌سن‌، 107). با همۀ آگاهی‌ اندك‌ دانشمندان‌ باستان‌نگار دربارۀ ساختار ارگهای‌ پیش‌ از اسلام‌، به‌سبب‌ بحثهای‌ مكرری‌ كه‌ دربارۀ واژۀ ارگ‌ صورت‌ گرفته‌، نقش بسیاری‌ از واژه‌ها در پیوند با ارگ‌ مطرح‌ شده‌ است‌. همچنین‌ پیوند برخی‌ از شهرها و قلعه‌های‌ باستانی منطقۀ آشور و بین‌النهرین‌، مانند اَرْگَنا، اَرْگَزو، اَرْگیشتیونه، اَرْگیته‌ و اَرْكو با واژۀ ارگ‌ جالب توجه‌ است‌ (نك‌ : «واژه‌نامه‌»، 143, 144, 151).

مآخذ

طبری‌، تاریخ‌؛
نیز:

Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Berlin, 1961;
Chaumont, M. L., «Recherches sur les institutions de l'Iran ancien et de l'Arménie», JA, 1962, vol. CCL;
Christensen, A., L' Iran sous les Sassanides, Copenhagen, 1944;
Frye, R. N., «Some Early Iranian Titles», Oriens, Leiden, 1962, vol. XV;
Harnack, D., «Die Parther», Geschichte Mittelasiens im Altertum, Berlin, 1970;
Herzfeld, E., Paikuli, Berlin, 1924;
id, Zoroaster and His World, Princeton, 1947, vol. I;
Hinz, W., Neue Wege im Altpersischen, Wiesbaden, 1973;
Justi, F., Iranisches Namenbuch, Hildesheim, 1963;
Kent, R. G., Old Persian, New Haven, 1953;
Levy, M. A., «Die palmyrenischen Inschriften», ZDMG, 1864, vol. XVIII;
MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971;
Mayrhofer, M. & W. Brandenstein, Hand- buch des Altpersischen, Wiesbaden, 1964;
Noldeke, Th., «Beiträge zur Kenntniss der aramäischen Dialecte» , ZDMG, 1870, vol. XXIV;
Pokorny, J., Indogermanisches etymologisches Wörterbuch, Bern, 1959, vol. I;
Reallexikon der Assyriologie, Berlin/ Leipzig, 1928;
Xenophon, «Oeconomicus», Memorabilia and..., tr. E. C. Marchant, London, 1459.

پرویز رجبی

بخش‌ دوم‌ ـ ارگ‌ در دورۀ اسلامی‌

ارگها را در متون‌ اسلامی‌ بیشتر با نام‌ «كُهن‌ دژ» یا «قهندز» می‌یابیم‌. آنها گاهی‌ در میان‌ شارستان‌ (شهرستان‌) قرار گرفته‌، و زمانی‌ در كنار افتاده‌اند. در دستۀ دوم‌ همیشه‌ طرفی‌ را كه‌ به‌ شهربند نزدیك‌تر بود، محكم‌تر می‌ساختند و گاهی‌ تپه‌ یا كوهی‌ را كه‌ ارگ‌ بر آن‌ بنا شده‌ بود، از آن‌سو می‌تراشیدند و پرتگاهی‌ ژرف‌ پدید می‌آوردند. برای‌ نمونه‌ می‌توان‌ از ارگ‌ بم‌ یاد كرد كه‌ در كنارۀ شهرستان‌ افتاده‌ است‌ و پرتگاهی‌ عظیم‌ نقطۀ ضعیف‌ ارگ‌ را استوار ساخته‌ است‌ (وزیری‌، 92؛
یادداشت‌ مؤلف‌). ارگ‌ بخارا نیز كه‌ تا امروز برجاست‌ و ارتفاع‌ آن‌ از سطح‌ شهر در حدود 20 متر است‌، با دیوارها و برجهای‌ آجری‌ و شیب‌دار در كنار شهر واقع‌ شده است‌ (همان‌؛
نك‌ : ابن‌حوقل‌، 2/ 483؛
نیز پریبیتكوا، فصل‌ بخارا). ارگ‌ شهر سمرقند را نیز كه‌ همان‌ تپۀ افراسیاب‌ امروز است‌، در كنارۀ شهرستان‌ بنا كرده‌ بودند (همو، فصل‌ سمرقند).
ارگ را معمولاً بر فراز پشته‌ای طبیعی بنا می‌كردند و اگر چنین‌ جایی‌ در شهر نبود، با ریختن‌ خاك‌، پشته‌ای‌ به‌ وجود می‌آوردند. در این‌ نوع‌ پشته‌ها نقب‌ زدن‌ و سُمج‌ گرفتن‌ كاری‌ مشكل بود، زیرا خاك‌ دستی‌ ریزش‌ می‌كرد. اگر رودخانه‌ای‌ از نزدیك ارگ‌ می‌گذشت آن‌ را برای‌ محافظت‌ ارگ‌ مانع‌ طبیعی‌ قرار می‌دادند. گاهی‌ نیز خندقهایی‌ عظیم‌ برای‌ محافظت طرف‌ ضعیف‌ ارگ‌ حفر می‌كردند. ارگ‌ تهران‌ كه‌ در زمینی‌ هموار قرار داشت‌، از این گروه‌ بود (مصطفوی‌، 26-27). این‌ ارگ‌ خندقی‌ داشت‌ كه‌ بخش شرقی‌ آن‌ در جای‌ خیابان‌ ناصرخسرو كنونی‌ واقع‌ شده‌ بود و نام‌ «بازار كنار خندق‌» یادآور آن است‌ (یادداشت‌ مؤلف‌).
در ارگ‌ معمولاً محلهایی‌ برای‌ اداره‌كنندگان‌ شهر و اتاقهایی‌ برای نشیمن‌ و پذیرایی‌ حكام‌ و خانوادۀ ایشان‌، زندان‌، طویله‌، باره‌بند، چاه‌ آب‌، آب‌انبار و انبارهایی برای‌ آزوقه‌ و دیگر احتیاجات‌ می‌ساختند (نرشخی‌، 32-34؛
جیهانی‌، 183؛
ابن‌ حوقل‌، همانجا؛
اصطخری‌، ترجمه‌، 245-247؛
وزیری‌، همانجا). ارگ‌ را بارویی بلند و استوار در بر می‌گرفت و یك یا دو دروازۀ مستحكم‌ آن‌ را به‌ شارستان‌ مرتبط می‌كرد. در شارستان‌خانه‌های‌ مردم‌ و محلهای‌ عمومی‌ مانند بازار، حمام‌، مسجد و جز آن‌ بنا می‌شد (نرشخی‌، اصطخری‌، همانجاها؛
مقدسی‌، 280-281).
بر گرد شارستان‌ بارویی‌ دیگر با برجهایی‌ در فواصل‌ مختلف‌ می‌ساختند. دروازه‌های‌ اصلی‌ شهر در این‌ بارو جای‌ داشت‌ و شمار آنها به‌ نسبت بزرگیِ شهر یا طرز ساختمان‌ بارو متفاوت‌ بود. باروی‌ بیشتر شهرستانها مربع‌ شكل‌ بود و در میان‌ هر ضلع‌ آن‌ دروازه‌ای‌ قرار داشت‌. بیرون‌ بارو خندق‌ شهر كنده‌ می‌شد و پس‌ از آن ربض‌ شامل‌ باغها و كشتزارها و آسیابها قرار داشت‌ (نك‌ : ابن‌فقیه‌، 325-326؛
اصطخری‌، 306-309؛
مقدسی‌، همانجا؛
حدودالعالم‌، 107).
در متون‌ فارسی‌ در دو جا نام‌ ارگ‌ به‌ بناهایی‌ داده‌ شده‌ است‌ كه‌ كاربردی‌ جز آنچه‌ یاد شد، داشته‌اند: یكی‌ «ارگ‌ سیستان‌» كه‌ شامل‌ ویرانه‌های‌ ابنیه‌ای‌ عظیم بود و عمرولیث‌ صفاری‌ آن‌را باز ساخت‌ و خزانۀ خویش‌ قرار داد (جیهانی‌، 162؛
اصطخری‌، ترجمه‌، 193) و دیگری‌ «ارگ‌ علیشاه‌»، جامعی‌ كه‌ تاج‌الدین‌ علیشاه‌ وزیر اولجایتو بین‌ سالهای‌ 710-720ق‌ در تبریز برپاداشت‌ (حمدالله‌، 76-77؛
ویلبر، 146).
در برخی‌ از مآخذ جدید هر قلعۀ مستحكم‌ را ارگ‌ خوانده‌اند (دایرةالمعارف‌ فارسی‌)، درصورتی‌كه‌ چنین نیست و قلعه‌هایی‌ چون‌ لمبسر و الموت را نمی‌توان‌ ارگ‌ نامید؛
بلكه‌ ارگ‌ قلعۀ مستحكم‌ داخل‌ شارستان است‌ و خود شارستان‌ به‌ صورت‌ دژی‌ مستحكم‌ بنا می‌شده‌ است‌ (یادداشت‌ مؤلف‌).

ساختن‌ ارگ به‌ عنوان‌ یك‌ پایگاه‌ نظامی‌ ـ سیاسی‌ در شهرهای‌ ایران‌ زمین‌ دست‌كم‌ از سدۀ 6ق‌م‌ تا سدۀ 13ق‌ متداول‌ بوده‌ است‌. برای‌ ارگهای‌ مشهور به‌ مدخلهای‌ مربوط به‌ شهرهای‌ آنها مراجعه‌ شود.

مآخذ

ابن‌حوقل‌، محمد، صورةالارض‌، به‌كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1939م‌؛
ابن‌ فقیه‌، احمد، مختصر كتاب‌ البلدان‌، به‌كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1967م‌؛
اصطخری‌، ابراهیم‌، مسالك‌ الممالك‌، به‌كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1927م‌؛
همو، مسالك‌ و ممالك‌، ترجمۀ فارسی‌، به‌كوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، 1347ش‌؛
جیهانی‌، محمد، اشكال‌ العالم‌، ترجمۀ علی‌ بن‌ عبدالسلام‌ كاتب‌، به‌ كوشش‌ فیروز منصوری‌، تهران‌، 1368ش‌؛
حدودالعالم‌، به‌كوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، 1340ش‌؛
حمدالله‌ مستوفی‌، نزهةالقلوب‌، به‌كوشش‌ گ‌. لسترنج‌، لیدن‌، 1331ق‌/ 1913م‌؛
دایرةالمعارف‌ فارسی‌؛
مصطفوی‌، محمدتقی‌، «ارگ‌ تهران‌»، اطلاعات‌ ماهانه‌، تهران‌، ج‌ 6، شم‌ 9؛
مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، به‌كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، 1906م‌؛
نرشخی‌، محمد، تاریخ‌ بخارا، ترجمۀ احمد بن‌ محمد قباوی‌، تلخیص‌ محمد بن‌ زفر، به‌كوشش‌ مدرس‌ رضوی‌، تهران‌، 1351ش‌؛
وزیری‌، احمد علی‌، جغرافیای‌ كرمان‌، به‌كوشش‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، 1354ش‌؛
یادداشتهای‌ مؤلف‌؛
نیز:

Pribytkova, A. M., Masterpieces of Architecture in Central Asia, Moscow, 1971;
Wilber, D. N., The Architecture of Islamic Iran, the Il Khānid Period, Princeton, 1955.

منوچهر ستوده

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 185
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست