آخرین بروز رسانی : سه شنبه
20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
باغ، محوطهای غالباً محصور، ساختۀ انسان
با بهرهگیری از گل و گیاه، درخت، آب و بناهای ویژه
که بر قواعد هندسی و باورها مبتنی است.
مقدمه
واژه
واژۀ باغ در فارسی
میانه و نو به کار رفته است. در فارسی میانۀ مانوی
به صورت b’w و در سغدی به صورت bāg به معنای قطعه یا
پارهای از مین است که مترادف با واژۀ اوستایی
bāga و
سنسکریت bhāga به معنای بخش، سهم، دارایی و
بهره بهکار رفته است. Bāga در ختنی، bāg در ارمنی،
و bāgā شکل آرامی شدۀ این
واژه در تلمود به معنای زمین مشترک است (ایرانیکا؛
دانشنامه...، ۱/ ۵۷۰).
کلمۀ «باغ» در ترکیبهای
مختلفی به کار رفته است؛ از جمله باغ بدیع به معنی بهشت، باغ سیاوشان
و باغ شهریار که نام دو نوا در موسیقی ایرانی است،
باغ سیاوشان و باغ شهریار که نام دو نوا در موسیقی ایرانی
است، و نیز باغ شیرین که از لحاظ باربدی است و بعضی
فرهنگها آن را لحن چهارم به شمار آوردهاند، اما درخسرو و شیرین نظامی
سی و یکمین لحن یاد شده است (لغتنامه...؛ معین،
۵/ ۲۳۲؛ ایرانیکا؛ سامی، ۱/
۱۷۹-۱۸۰).
پیشینه
دریافت و باور انسان از باغ به
عنوان بهشت و اشارۀ متون مذهبی به آغاز خلقت آدم و حّوا در باغ بهشت، قدیمترین
نشان اهمیت باغ در روند حیات انسان است. دادههای باستانشناختی
محوطۀ چغامامی در عراق (در غربیترین کوهپایههای
زاگرس، نزدیک مرز ایران) نمایشگر رواج کشاورزی همراه با
آبیاری ساده به روش افشان در پیش از هزارۀ ۶قم
است؛ حدود ۵۰۰۰قم کانالهای جانبی متعددی
نیز در این محل ایجاد شده است. اما دربارۀ احداث باغ تا
هزارۀ ۳قم مدرکی در دست نیست. احتمالاً از اوایل هزارۀ
۳قم باغهای سلطنتی در مصر وجود داشته است؛ متون اساطیری
و مذهبی سومری نیز در این هزاره اشاره به باغهای
معابد در بینالنهرین دارند. در منابع به کاخ ـ باغهایی
در بابل اواخر هزارۀ ۳ و اوایل هزارۀ ۲قم اشاره شده است و پس از
آن در متون آشوری میانه از توجه شاه به باغها و باغداری و تلاش
برای خو دادن درختهای وارداتی به محیط زیست تازه
سخن رفته است (استروناخ، ۵۴-۵۵، ۶۴).
در اوایل هزارۀ یکم
قم باغهای شاهانه یکی از ویژگیهای بیتالمقدس
بودند؛ همچنین میتوان به باغهای شاهانهای در سرزمین
اوراتور اشاره کرد. در واقع در هزارۀ یکم قم آشوریها پدیدآورندان باغهای یادمانی
در خاور نزدیک بودند و گسترۀ شگفتآوری از باغهای سلطنتی پدید آوردند. کشت
درختها روی سازههای مرتفع در سدۀ ۷قم در
آشورِ نو الهامبخش ابداع طرحهای پیچیدهتری مانند «باغهای
معلق» بابل در اوایل سدۀ ۶قم شد (همو، ۵۶-۵۸).
یونانیان نیز باغهای
زیادی داشتند، اما آنها باغهای تزیینی را
ابداع نکردند، بلکه فقط از بوتهها و درختها برای زیبایی
معبدها و محوطۀ اطراف ورزشگاهها سود میجستند. تنها دردورۀ رومیها
بود که به ساخت گونههای مختلف باغ به شکلهای مجزا یا وابسته به
بنا پرداختند و دیوارهای شهر پمپئی را با صحنههای نقاشی
بسیار بزرگ شامل درختان، گلها و جانوران و پرندگان آراستند. رومیها
باغ زینتی نساختند، ولی در ساخت طبیعی جذاب بود (لینگ،
737-733).
باغ در ایران
الف ـ قبل از اسلام
تا به امروز بر پایۀ دادههای
باستانشناختی سابقۀ باغ در ایران به «پاسارگاد» پایتخت کوروش هخامنشی باز
میگردد. پاسارگاد شهرپایتختی در قالب سنتی خاور نزدیک
نبود و هیچگاه استحکاماتی قابل توجه و کافی نداشت؛ تک بناها در
محدودۀ باغ سلطنتی یا «پردیس» عالی برپا شده بودند. یافتههای
کاوشهای اخیر و کشف یک سیستم آبیاری شامل جویها
و حوضچههایی که کاخ را احاطه میکرده است، تأیید میکند
که پاسارگاد کهنترین باغ ایرانی است (استروناخ، 50؛ مشن،
۱۱). در چنین محیطی کورش درمجاور کاخ اصلی
خود طرح یک باغ سلطنتی را انتخاب کرد. این باغ فضای مستیطیل
شکلی است که محور طولی آن آشکارا به کاخ اصلی میپیوندند،
در نقشۀ بنا دو کلاه فرنگی کوچک جالب توجه است که نه تنها کمابیش در
مقابل هم و در فاصلهای از کاخ اصلی قرار دارند، بلکه تقریباً
در وضعیتی مانند «کلاهفرنگیهای ورودی» هستند که در
باغهای دورۀ اسلامی برپا شدهاند (استروناخ، همانجا).
بخش مرکزی نقشۀ این
باغ خود به دلیل ویژگی هندسی اهمیت دارد. باغ دارای
۴ کرت است که کلاً با ساختار فضای در دسترس یکپارچه است. با
توجه به درختان و بوتههایی که در تقشۀ فرضی در
ردیفهای قرینه کاشته شدهاند، میتوان فرض کرد آبگذرهای
مستقیم باغ را تقسیم کرده باشند. دریک جمعبندی میتوان
ادعا کرد که یکی از بنیادیترین عوامل باغهای
ایرانی، یعنی «چهارباغ» به عنوان اصل پایدار نخست
در نقشۀ باغ اصلی پاسارگاد آشکار است؛ از این رو، شایسته است
که کورش مبتکر آن بهشمار آید؛ درواقع حتێ اگر کورش پدیدآورندۀ آن
نباشد، چنین نقشۀ مناسب و گیرایی را میشناخته، و چهارباغ را نماد
یک هنجار مناسب میدانسته است (همو، 52، نیز
۵۹-۶۰).
تداوم سنت باغسازی را پس از کورش
در باغی واقع در دشت گوهر در کرانۀ غربی رود پُلوار و باغی
دیگر در تخت رستم (یا تخت گوهر) در حوالی تخت جمشید که
آرامگاه ناتمام کمبوجیه (ﺳﻠ ۵۳۰ تا
۵۲۲قم) در آن قرار دارد، مییابیم. بهنظر میرسد
که داریوش نوع جدیدی از باغ را تجربه کرده، و ترجیح داده
که از نمونههای پاسارگاد متفاوت است (همو، ۶۱-۶۲).
لوساندرس در گزارشی (ح ۴۱۰ قم) از باغ کورش جوان در سارد
یاد کرده است (ﻧﻜ : وست، ۴۰۱). یک
مجموعه باغ و کاخ در شوش از دورۀ سلطنت اردشیر دوم هخامنشی، در کنار رودخانۀ شائور
شناخته شده که «خلوتگاهی با صفا» وصف دشه است (استروناخ، ۶۲).
الگوی چهارباغ ــ یکی
از ماندگارترین ابداعات هخامنشیان در عرصۀ طراحی یادمانی
باغ ــ برای نخستین بار در نیمۀ دوم سدۀ
۶قم در پاسارگاد پدید آمد و در باغهای ایرانی بعد
از هخامنشی و در ترکیب ابعاد تمثیلی بهشت (چهار نهر بهشتی)
و در تمامی باغهای دورۀ اسلامی تأثیر گذاشت (همانجا؛ دیبا، ۳۵).
در این خصوص باید از عمارت خسرو، حوض کوری و بنای چهار
قاپو در قصرشیرین یاد کرد که مجموعهای از کاخ، کوشک و
باغ است (رویتر،543، 540، 539). استیلای اسلام بر ایران
باغهای ایرانی را از روند تکامل باز نداشت، بلکه باعث گسترش و
توسعۀ باغهای ایرانی شد (استروناخ، ۶۳).
ب ـ دورۀ اسلامی
با اسلام آوردن ایرانیان و
پیوستن آنان به دیگر مسلمانان، طرح باغ ایرانی در جهان
اسلام منتشر شد؛ و چون ایرانیان پس از چند سده با حکومت خاندانهای
ایرانی مستقل شدند، سنت باغسازی پیش از اسلام در ایران
ادامه یافت (پیندرویلسن، 277-275).
اصطخری دربارۀ شهر
ساسانی گور (فیروزآباد) میگوید: تا یک فرسنگ پیرامون
شهر را بستانها فراگرفتهاند (ص ۱۱۰-۱۱۱).
همچنین در متون دیگر از باغهای خرم و سرسبز با آبهای روان
و گلهای زیبا در جایجای این سرزمین یاد
شده است (ﻧﻜ : ابنفقیه، ۱۸۶،
۲۱۶-۲۱۷؛ ابنحوقل، ۲/
۴۳۳؛ مقدسی، ۳۷۸،
۳۹۲، ۴۰۹، ۴۱۳). ناصرخسرو
نیز از باغستانهای فراوان در قزوین یاد میکند (ص
۵).
ملکشاه سلجوقی چون اصفهان را به
پایتختی برگزید، چهارباغهایی در این شهر
احداث کرد که ازجمله میتوان از اینها یاد کرد: باغبکر با عطر
گلهای نرگس، مورد و زعفران، نیز کلاهفرنگی رفیع؛ باغ
احمد سیاه دارای کوشکهای رفیع، حوضها و گل و گیاهی
که یادآور بهشت بود؛ باغ فلاسان با درختهای مو و نهرهای پرآب و
کلاه فرنگی سر به فلک کشیده؛ پراهمیتتر از آنها باغ کاران با
درختهای میوه؛ ردیف درختان کاج و سرو، با دو کلاه فرنگی: یکی
مشرف بر زاینده رود و دیگر مسلط بر میدان شهر. پنداشته میشود
که محل این باغ در شمال پل خواجو بوده باشد. باغ کاران تا اوایل سدۀ
۸ق/ ۱۴م ــ زمانی که در قصیدۀ سعدالدین
سعد هراتی به آن اشاره شده ــ هنوز آباد بوده است و در همین سده حافظ
در غزلی از آن یاد میکند (ﻧﻜ : مافروخی،
۵۳-۵۸؛ پیندرویلسن، 278-277).
کهنترین نقشۀ باغ
را در دورۀ ایلخانی رشیدالدین فضلالله ثبت کرده است. او
دربارۀ طرح باغ اوجان میگوید: گروهی صنعتگر و مهندس به مدت
۳ سال برای احداث آن کار کردند. محوطۀ مربع باغ را دیواری
محصور میکرد، رودها و نهرها در آن جاری بود، درختان بید در حاشیۀ خیابانها
کاشته شده بود و محوطۀ مرکزی برای خرگاه (کلاه فرنگی)، تخت، و برجهای پیرامون
آنها، حمامها و بناهای رفیع در نظر گرفته شده بود (ﻧﻜ :
همو، 279-278). افزون بر این، حمدالله مستوفی نیز از باغستانهای
بسیاری در ایالات مختلف ایران نام برده است (ﻧﻜ
: ص ۷۷، ۸۰، ۸۵، ۸۷،
۸۸، ۱۵۱، ﺟﻤ).
پیش از تیموریان،
حکمرانان آققویونلو نیز به باغسازی پرداختند، از جمله مهمترین
آنها باغ هشتبهشت در تبریز بود. این باغ محوطۀ محصوری
بود با درختان سپیدار در پیرامون آن، کوشکی ۸ضلعی
در مرکز باغ بر صفحهای از مرمر بنا شده بود و استخری با ۴
فواره به شکل اژدها در هر گوشۀ آن در باغ وجود داشت. باغ دارای خیابانهایی با
پوشش مرمر بود؛ همچنین استخری دیگر با قایق و کشتیهای
شناور بر سطح آن در باغ بود که با هزاران چشمه، جویبار و نهر کوچک جاری
در آن وصف شده است (گلمبک، 179-I/ 178).
در متون از باغهایی از دورۀ حکومت
آل مظفر یاد شده است، ازجمله باغهایی در شهر یزد که بسیاری
از آنها بنیادی قدیمتر داشتند. شاهزادگان و حکمرانان تیموری
این باغها و چمنزارها را جانی تازه بخشیدند و گاه بناهای
جدیدی به آنها افزودند. باغ محل اقامت حکمران محلی، شاهزاده یا
وزیر بود و یا به امیران سپاه تعلق داشت. تمام باغها به سرچشمۀ آب
متصل، و دارای ردیفی درخت بودند. غالب باغها تأسیساتی
مانند دریاچه یا حوضخانه برای جمعآوری آب داشتند. باغهای
یزد دارای ساباط بودند که بهطور معمول نزدیک ورودی و در
طول خیابان بود. آل مظفر میدان وسیعی خارج از ساباط باغ
شاه، به نام ساباط ساختند، و بعدازظهرها شاهزاده در آنجا به تماشای جنگ شیر
و گاو مینشست (همو، I/ 179).
در دوران صفوی در اکثر شهرهای
ایران باغسازی در ابعاد وسیع و هماهنگ با بافت و شبکههای
شهری اهمیت فراوانی داشت. در ساخت کاخهای صفوی تکیه
بر نمایش وسعت باغ بود و بناها تنها جزئی از کاخ شمرده میشد و
اغلب باغ و گاه بناها درصد بیشتری از فضای کاخ را اشغال میکرده؛
اما با اینهمه، آنچه از این مجموعهها در گذر زمان باقی مانده،
بناهاست و مطالعۀ بناها بدون محیط اطراف آنها نمیتواند کامل باشد (هیلنبراند،
۵۱۷).
باغهای صفوی از نظر ابعاد،
منظر و تأثیر متفاوتند، ولی در میان آنها دو نوع اصلی را
میتوان شناسایی کرد: ۱. باغ محصور بزرگ (چهار باغ) با
مجموعهای از درخت، نهر، حوض و بنا؛ ۲. باغ کوچکتری که در درون
خود کاخ است (همانجا). باغهای بزرگ صفوی براساس تقارن شعاعی و توازن
در تراکم به بخشهای کوچکتری تقسیم میشوند و در مناطقی
که زمین وسیع کافی در اختیار نبوده، قطعههای مستقل
محصوری ایجاد شده است که هریک ساختاری متفاوت دارند. این
ساختارهای متنوع هر یک دارای ویژگی خاصی
خودند و در هریک مجموعهای از آب و گیاه و رنگ بر عنصر معماری
پیرامون خود اثری ویژه گذاشته، آن را زیباتر میسازد.
در باغهای صفوی گویی بستر باغ ترضیع میشود و
کوشک در منظر کلی محاط در استخر یا حوض تزیینی است
(همو، ۵۱۷-۵۱۸). در نتیجه، در کاخهای
صفوی تأکید به دریافت احساسی است که در این باغها
دست میدهد و جایگاه کاربری کاخ اهمیت کمتری مییابد(همو،
۵۱۸، ۵۲۲).
در بافت فرش طرحی است که در آن
نقش خیالی و نمادین بهار و بهشت به صورت باغی باصفا و
پرگل و گیاه، با پرندگان و… کشیده میشود. این طرح در دورۀ صفوی
رواج خاص یافت و فرشهای از سدههای ۱۱ تا
۱۳ق/ ۱۷ تا ۱۹م با این طرح بافته شدند.
در اکثر باغهای دو محور اصلی به صورت دو جوی آب در برخورد با هم
زمینۀ قالی را ۴بخش کرده است. قالی زربفت جیپور که گویا
در حومۀ اصفهان بافته شده، از آن مقبرۀشیخ صفیالدین
در اردبیل بوده، و به عنوان تحفهای به کاخ عنبر مهاراجۀ جیپور
برده شده است (ویلبر، ۴۰-۴۲).
بیشتر باغهای دورۀ صفوی
در دو شهر قزوین و اصفهان و سواحل جنوبی بحر در خزر در شرق مازندران
احداث شدهاند. در قزوین بخش کوچکی از باغهای صفوی باقی
مانده است، ولی وصف آنها در اشعار نویدی شیرازی دیده
میشود (ﻧﻜ : ص ۳۰ ﺑﺒ).
در اصفهانِ این دوره، پیوند
میان انسان و طبیعت در احداث باغهای وسیع مشاهده میشود.
در سفرنامۀ کمپفر که اصفهان دوران شاهسلیمان را نشان میدهد. قسمت عمدۀ بستر
شهر را باغها فرا گرفتهاند. منطقۀ اول در فاصلۀ میان میدان نقش جهان و چهارباغ، مثل باغ طویله و باغ خلوت؛
و منطقۀ دوم باغهای دو سوی چهارباغ بالا و پایین که سر
درهای باشکوه ــ که متعلق به دربار بود ــ داشتند و باغ تخت و بلبل (هشت
بهشت) از این گروهند (ص ۱۹۹ ﺑﺒ، نیز
تصویرهای روبهروی ص ۱۸۵،
۱۹۲). جابری انصاری فهرستی از باغهای این
دورۀ اصفهان را ضبط کرده که از آن میان تنها هشت بهشت، چهارباغ و چهل
ستون باقی است (دانشنامه، ۱/
۵۹۹-۶۰۰).
کاخها و باغهای ساحلی خزر
در شهرهایی چون بهشهر، ساری، بابل، آمل، صفیآباد، عباسآباد
و فرخآباد ساخته شده، و تقریباً همگی با مشخصات مشابه کاخ ـ باغهای
اصفهان است (ویلبر، ۱۴۸-۱۴۹)؛ تنها
تفاوت آنها در نوع اقلیم منطقۀ جغرافیایی است که اوضاع اقلیمی ساحل بحر
خزر کاملاً با وضع فلات ایران که منطقۀ اصفهان در آن
واقع است، تفاوت دارد.
بعد از دوران صفوی، از دوران زندیه
شماری باقی است که باغ نظر (آرامگاه کریمخانزند)، باغ جهان
نما در شیراز، باغ دولتآباد یز از آن جملهاند؛ همچنین الحاقات
دوران زندی به باغ فین و مواردی از این دست نیز
موجود است (دایرةالمعارف، ۳/ ۵۸؛ دانشنامه، ۱/
۵۹۳-۵۹۴،
۵۹۷-۵۹۸؛ ویلبر،
۲۲۰-۲۲۱).
در دورۀ قاجار باغسازی
در تهران توسعه یافت و تا پایان دوران ناصری باغهای
فراوانی ساخته شد که عموماً به دربار و یا به شخصیتهای
ممتاز سیاسی ـ اجتماعی پایتخت تعلق داشت. طرح کلی
باغسازی ایران در احداث این باغها امتداد یافت و با توسعۀ
ارتباط با اروپا عناصری از باغسازی غربی چون تپههای گل،
حاشیهکاری با شمشاد و... در طرح باغهای ایرانی راه
یافت. چنانکه آرایش گیاهان با بریدن شاخسارها و ایجاد
نظم هندسی و قراردادن مجسمه نیز پس از سدهها فراموشی بار دیگر
رواج یافت. در ساخت کوشکها نیز نمونههای غربی تأثیرگذار
بوده است. از باغهای مهم دورۀ قاجار میتوان در تهران به قصر قاجار، اتابک، نظامیه،
باغشاه، باغ فردوس و...، و در شهرهای دیگر چون شیراز باغ عفیفآباد
(گلشن) اشاره کرد (دانشنامه، همانجا، نیز ۱/ ۵۸۵؛ ویلبر،
۱۹۵، ۱۹۶،
۲۰۵-۲۰۶، ۲۳۸).
کاخ ـ باغ
روند ساخت و شکلگیری کاخها
در سرزمینهای اسلامی همواره با باغ همراه بوده است. اختصاص فضای
وسیعی به آب یکی ازشاخصههای کاخهاست. در دورۀ اموری
کاخ در باغهای انبوه محصور بود. چشمهها و استخرها نیز بخشی از
فضای باغ بودند. در دورۀ عباسی زیباترین بخش کاخ باغ آن بود (هیلنبراند،
۴۵۱، ۴۵۹). کاخ بَلکُوارای سامره دارای
باغ، عمارتهای تفریحی، آبگیر و رودخانه بود. در دوران صفوی
هدف اصلی نمای وسیع باغ بود. در مواردی فضای ساختوساز
بر فضای باغ غلبه داشت و در بسیاری موراد باغ فضای عمدۀ کاخ
را به خود اختصاص میداد. این مورد قبلاً در کاخهای هخامنشی
پاسارگاد، مجموعۀ قصرشیرین، مجموعۀ سامانی بخارا، کاخهای
آلبویه در شیراز و ایلخانیان در اوجان مشاهده شده است
(همو، ۴۷۷، ۵۱۷). از مطالعۀ کاخهای
صفوی این نتیجه به دست میآید که تأکید اولیه
بر احداث ساختمانهای منفرد مهم جای خود را به احساسی در احداث
باغهای پهناور داده است (همو، ۵۲۲).
در کاخهای فاطمی مصر از
باغهایی با درختان مصنوعی استفاده میشد (همو،
۵۲۴). کاخهای نرمانها در پالرموی سیسیل
در باغی وسیع قرار داشت. در مدینةالزهرا (قرطبه) باغهای
وسیع در مکانی شیبدار قرار داشت. مرتفعترین مکان محل
کاخ بود و بخشهای دیگر به محوطۀ باغها اختصاص داشت (همو،
۵۳۲، ۵۳۴). در اسپانیا کاخهای
درون قلعه نیز در کنار باغها احداث میشدند؛ همزمان طرح حیاط
باغدار صلیبیشکل نیز در قرن ۶ق/ ۱۲م در کاخ
مرابطون در مغرب مورد استفاده قرار گرفت (همو، ۵۳۶). کاخالحمرا
در غرناطه ردیفی از کوشکهای میان باغها بود. در توپکاپیسرایی
استانبول نیز بخش بزرگی از کاخ به باغهای کاربردی و زینتی،
حوضها و فوارهها اختصاص داشت (همو، ۵۴۴،
۵۵۱).
باغ ـ آرامگاه
آرامگاههای اسلامی که برای
امامزادگان، اولیا و بزرگانِ درگذشته ساخته میشود، اشارهای
به بهشت موعود دارد. در این بناها گنبد نماد آسمان و بهشت است. نقش درختان
سرو در تزیینات بنابر کاشی و سنگ اشاره به زندگی ابدی
دارد؛ تصویر طاووس نیز دارای معنایی مشابه است. به
کارگیری نمادهای مختلفی در معماری آرامگاهها در ایران
تأکیدی بر یادآور بهشت است. استفاده از غرفههای ۸
ضلعی در درون محوطۀ درختان، گلها و چشمهها، و استفاده از طرح ۸ ضلعی برای
بنای آرامگاهها که برخی درون باغ هستند، اشارهای به لذتهای
بهشت دارد. چنین سنتی در هند و تحت حکومت گورکانیان نیز
باعث احداث آرامگاههای بزرگ در باغها شد (همو، ۳۴۱،
۳۶۲) ازجمله آرامگاههای مهمی که در درون باغهای
بزرگ رسمی عمومی و خصوصی واقع هستند، میتوان از آرامگاه
کورش در باغهای پاسارگاد، مدفن سلطان محمود در باغ پیروزی در
غزنه، آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی در باغ ویژۀ او در
طوس یاد کرد (استروناخ، ۶۲؛ نفیسی، ۱/
۱۴۸، ۵۷۷).
ویژگیهای باغهای
اسلامی
کاربرد هندسه در ایجاد نظم، رعایت
قرینهسازی در ایجاد احساس خشنودی، استفاده از آب برای
ایجاد حس تداوم در سطح باغ با احداث نهرهایی که نمادی از
حرکت، جهت و هدایت چشم به عمارت اصلی داخل باغ است و استفاده از خط و
تناسب تعریف روشن و شفافی از فضا را در اختیار میگذارد
(لرمن، 61، 59، 41). شکل باغ اسلامی از سویی به سنتها و فرهنگ
اقوام، و از سوی دیگر به آب و هوا، میزان آب، زمین و
آرزوهای صاحب آن بستگی دارد (همو، 65، 62-61).
شبهجریزۀ عربستان، سوریه،
عراق و فلسطین
به نظر میرسد که قبل از اسلام
باغهایی در سرزمین نجد، یمن و طائف وجود دشاته است. در
نجد نام شهر ریاض به معنای باغهاست و ظاهراً آثاری از آب و باغ
در آنجا وجود داشته است. شبه جزیرۀ عُمان دارای نخلستانهای
بزرگ است و در یمن به سبب آنکه یکی از خوش آب و هواترین مناطق
جنوب شبه جزیره است، امکان بیشتری برای احداث باغ وجود
دارد. منطقۀ شمالی شبه جزیره است، امکان بیشتری برای
احداث باغ وجود دارد. منطقۀ شمالی شبه جزیره شامل سوریه، عراق و فلسطین از
سرسبزترین نقاط آن است و به سبب کوهستانی بودن و باران زیاد،
دارای باغهای فراوان وسیع انجیر، زیتون، خرما و
انگور بوده است (همو، 190-189).
در سوریه کاخهای اموی
در میان باغهای انبوه محصور بود و چشمهها و استخر نیز بخشی
از این فضاسازی بهشمار میرفت. خلفای اموی به باغسازی
و حفر نهرها توجه بسیار داشتند. در سوریه مناطق مستعد آبیاری
که کشت میشدند، به نام «باغ» یا «غوطه» معروف بودند. سبزیجات و
میوهها در نزدیکی منابع آب کاشته، و تاکستانها و مزارع غلات در
حوالی آن ایجاد میشدند (همو، 190؛ هیلنبراند،
۴۵۹). ابن جبیر، دمشق را در سدۀ ۶ق/
۱۲م بهشت خاور مینامد و مینویسد: این شهر
آراسته به گلهای رنگارنگی است که در حریر سبز باغ و بوستان جلوهگرند.
باغها شهر را تا جایی که چشم کار میکند احاطه کردهاند، آنگاه
ادامه میدهد که بیتردید اگر بهشت در زمین بود، جز دمشق
نبود و اگر این خطه در آسمان بود، همان فردوس، و با آن همسان بود (ص
۲۳۴-۲۳۵).
عراقِ امروز یا بینالنهرین
کهن با میراث بسیار غنی چندهزار ساله، به همراه حضور بسیار
پررنگ فرهنگ و اندیشۀ ایرانی و در پی آن حکومت مقتدر عباسی و شکلگیری
شهر بغداد بر سوختههای تیسفون سهم عمدهای در روند شکلگیری
انوع باغهای اسلامی دارد. در قرون نخستین اسلامی در عراق
کاخها همراه باغهایی با خیابانهای عمود بر هم گلکاری
شده و استخرها و حوضها بودند؛ از جملۀ آنها میتوان از کاخهای
جوسق و باغ بلکوارێ یاد کرد (دایرةالمعارف، ۳/ ۵۷). در سامره
مقابل پایتخت در جانب باختری دجله باغهایی بود که نخل
آنها را از بصره و نهالهای دیگر را از اقضێ نقاط سرزمینهای
اسلامی مانند شام و خراسان آورده، و در آن نزهتگاه کاشته بودند. حمدالله
مستوفی نیز دربارۀ شهر انبار که باغهای بسیار و میوۀ فراوان داشت،
میگوید: «باغستانش بباغات بغداد پیوسته است و در آن خلفا
عمارات خوب ساختهاند...» (ﻧﻜ : لسترنج، 67، 54). سفیران
امپراتوری بیزانس در دربار مقتدرعباسی از باغهای مختلف با
شکوه یاد کردهاند (اتینگهاوزن، 4-3).
مصر
باغ در سرزمین مصر از اوایل
هزارۀ ۳قم وجود داشته است و گمان میرود که عناصری از باغهای
رسمی و تزیینی پادشاهی نوین مصر در دورۀ
پادشاهی کهن نیز وجود داشته باشد (استروناخ، ۶۴، حاشیۀ
۴).
مدارک در دست حاکی از آن است که
در زمان بنیاد نهادن قاهره شهر دارای باغهای عمومی و خصوصی
بسیار و چندین باغ- کاخ بوده است؛ همچنین اهالی شهر فسطاط
در ساخت و ایجاد باغها علاقۀ بسیاری از خود نشان میدادند (لرمن، 189). ناصرخسرو نیز
از باغهایی بر بام خانهها در مصر یاد کرده است (ص
۱۰۸).
ترکیه
منابعی که از باغهای کهن در
ترکیه بحث کنند، نادرند و تنها شماری مینیاتور و نوشته از
نویسندگان محلی و سیاحان باقیمانده است؛ ولی با
توجه به شواهدی که از باغهای اورارتویی در دست است، حضور
مؤثر فرهنگ ایرانی در آسیای صغیر مشاهده میشود؛
با وجود حکومت طولانی رومیان و سپس دولت بیزانس و نیز طبیعت
مناسب این ناحیه باید انتظار وجود باغهایی را در
ترکیه داشت (لرمن، 190؛ استروناخ، ۵۶). در دوران دولت عثمانی
ضمن عملکرد دولتی، برای استفاده در ضیافتها نیز به کار میرفت.
باتوجه به اینکه بیشتر مرزهای ترکیه مرزهای آبی
است، باغهای بسیاری رو به دریا ساخته شدند و از این
رو، باغای ترکیه کمتر به محور و جهت وابسته بودند (لرمن، همانجا). با
توسعۀ متصرفات عثمانی کاخهای بسیاری ساخته شد. باغهای
بزرگ آنها به حیاطهایی شامل کلاهفرنگیها تقسیم میشد
و در پیرامون این مجموعه شکارگاهها قرار داشت. توپکاپی سرایی
اقامتگاه سلاطین عثمانی از قرن ۱۰ تا ۱۳ق/
۱۶ تا ۱۹م، مجموعهای بزرگ از باغهاست که مشرف به
دریاست و در آن کوشکها و تاکستانها، برکهها و چشمههای متعددی
بوده است. در آغاز قرن ۱۲ق/ ۱۸م با قدرت یافتن دولت
عثمانی بسیاری از ضیافتهای شبانه در این باغ
برگذار میشد (همو، 191-192).
اندلس
با خلافت اموی در اندلس در اوایل
قرن ۲ق/ ۸م باغ و باغسازی در این سرزمین با بهرهگیری
از سنن بومی و تاریخی، اوضاع مساعد آبوهوا، زمینههای
علایق علمی به امر کشاورزی و شناخت گیاهان، رشد و توسعه یافت
(دانشنامه، ۱/ ۵۷۵-۵۷۶). عبدالرحمان یکم
که از دمشق به اندلس رفته بود، به ایجاد باغی براساس نمونههای
دمشق اقدام کرد. وی از سایر بلاد گیاه آمورد که از جملۀ آنها
رُز زردِ ایران بود. در زمان ورود مسلمانان به اندلس هنوز باغها و سیستمهای
آبیاری رومی بود. طرح باغها عموماً هندسی بود و باغها با
دیواری سنگی یا پرچین محصور میشد. در غرناظه
باغها در دامنۀ تپهها ایجاد شده بود و از مشخصههای این باغها سایهبانهای
کوچکی بود که با الهام از کوشکهای ایرانی ایجاد میشد
(لرمن، 89-87). در مدینةالزهرا در قرطبه باغهای وسیع در بخش میانی
بستری شیبدار و صفه مانند ایجاد شده بود و علاقۀ وافر
به امر باغبانی چنان بود که کاخها نیز در کنار باغها بنا میشد.
کاخ الحمرا در غرناطه مجموعهای از کوشکهای میان باغی
بود که بهشتی پهناور را میمانست و بسیاری از آنها پر از
جانوران مختلف بود (هیلنبراند، ۵۳۴،
۵۴۴). در این کاخ آب نقش کاربردی و زیباشناختی
خود را داشت؛ مجموعهای آرام از فوارهها بر جذابیت باغ افزوده بود.
حوضها، باغچهها، شبکۀ معابر مجموعاً احساسی جدا از زندگی روزمره را القا میکرد
(همو، ۵۴۸).
شبه قارۀ هند
باغهای شبه قاره یا در منطقۀ جلگهای
و یا در منطقۀ کوهستانی کشمیر واقعند. باغهای دوران اسلامی قبل
از مغول به دورۀ حکومت فیروزشاهی در اطراف دهلی باز میگردد؛ اما
باغسازی در شبه قاره سنت دیرینهای دارد. آشوکا،
امپراتور بزرگ هند در دو هزار سال پیش اقدام به احداث و توسعۀ باغها
کرد. باغها در هند ابتدا به معابد بودایی، سپس به خانۀ
شاهزادگان، ثروتمندان و تجار تعلق داشت (لرمن، 140-139). بعد از سدۀ
۸ق/ ۱۴م قصرهای بسیاری با باغهای پیرامون
آنها شکل گرفت. در ساخت باغهای ناحیۀ احمدآباد از
هنر باغبانی خراسان بهرهمند شدهاند و تأثیر هنر باغسازی ایرانی
در باغهای بنگاله و ماند و آشکار است (دانشنامه، ۱/
۵۷۷). سنت باغ اسلامی در دوران حکومت مغولها به اوج رسید.
امپراتوران مغولی با باغ ایرانی آشنا بودند و دربارۀ نقشۀ باغ و
کاشت و پرورش گیاهان آگاهی داشتند. با اینکه سنت چهارباغ اساس
نقشۀ باغ بود، اما آنان تقلید کنندۀ محض نبودند.
باغها در این سرزمین طبق نیازهای اقلیم و منطقه تعدیل
شد و گسترش یافت. باغهای این دوره با «رامباغ» در آگره در زمان
بابر آغاز شد و در دورۀ جهانگیر به اوج شکوفایی رسید (لرمن، 140؛ جلیکو،
109).
بابر به باغ بیشتر به عنوان موضوعی
زیبا علاقمند بود، تا به عنوان بازتابی تصوری از بهشت که انسان
ایجاد کرده است؛ او با استقرار در هند به زودی دریافت آنچه در
کابل و سمرقند با آنها سروکار داشته است، مناسب سرزمین تازه نیست؛ در
نتیجه، طرحی از باغ را آغاز کرد و گسترش داد که در نهایت شاخص
باغ هندی شد (لرمن، 141). او سنت باغسازی ایرانی را ــ
با کاربردِ نظم، هندسه، نهرها و حوض ــ همراه با بهرهگیری از سنن بومی
به کار گرفت. باغهای او عموماً مطبق بودند و این شیوه بعد از او
هم دنبال شد (همو، 140-141). برخی از باغهای بابر ۳ طبقه بود،
از جمله باغ شالمار در لاهور که معظمترین باغ جهان است. این باغ، باغی
سلطنتی بوده که هریک از طبقات با هدف متفاوتی کاربردی
داشته است : طبقۀ اول برای عموم مردم، طبقۀ دوم مخصوص امپراتور، و سومین
و بالاترین طبقه مختص اهل حرم بود؛ هر طبقه یا باغ کلاهفرنگی
خاصی برای خود داشت (جلیکو، 115). گاهی باغها در ۸
طبقه (مفهوم باغ بهشت)، ۷ طبقه (بهمعنای هفت آسمان) و در مواردی
در ۱۲ طبقه- مثل باغ نشاط در کشمیر- بودند (لرمن،142).
کوشک نقطۀ تمرکز باغهای
زینتی هند بود که گاهی در طبقۀ اول و گاهی
در بالاترین طبقه قرار داشت. کوشک روی یک صفه در مرکز چهار باغ
ایجاد میشد (همانجا). باغهای مغولی با بهکارگیری
طرحی واحد متشکل از نهری مرکزی، حوضهای کمعمق، دیوار
بلند محصورکننده، درختان چنار، برکههای مصنوعی و فوارهها ساخته میشدند.
از عناصر دیگر باغ مغولی نهرهایی است که گاه درزاویۀ قائمه
با بستر اصلی آب قرار داشتند، و از سنت تقسیم چهار بخشی پیروی
میکردند. این نهرها به موازات خیابانهای مستقیم
بودند و حدفاصل آنها را چمن فراگرفته بود و حاشیهها با بستری از گلها
و ردیف درختان سایهدار پر شده بودند (دانشنامه، ۱/
۵۷۸).
افغانستان
اواضاع اقلیمی و آب و هوایی
افغانستان چنان بوده است که از همان ابتدا مردم این سرزمین وجود باغ
را ضروری دانسته، و آنرا محترم شمردهاند. برای مطالعۀ روند
باغسازی در سرزمین امروزین افغانستان که وارث فرهنگ کادی
و معنوی ایران و هند است، نظر به کمبود آثار باقیمانده از باغهای
دورۀ قبل از تیمور و مغولان هند باید به منابع کتبی تاریخی
و ادبی و مدارک باستانشناختی رجوع کرد. بیهقی به باغ پیروزی
در غزنه اشاره دارد که سلطان محمود را در همانجا دفن کردند و سپس از جشن سلطان سعید
بهرامشاه در آن باغ یاد میکند. وی در جایی دیگر
از باغ هزار درخت درشهر غزنه نام میبرد. (ﻧﻜ : نفیسی،
۱/ ۱۴۸، ۲۳۳، ۵۷۷).
کاخ ـ باغها و باغهای منفرد احتمالی در شهرهای غزنه، بست و
لشکری بازار و .. در حملۀ غوریان و سپس مغولان و تیمویان تخریب شد (ایرانیکا).
منابع جغرافیایی از
باغهای فراوان و انبوهی در مناطق مختلف این سرزمین یاد
کردهاند (ابنحوقل، ۲/ ۴۳۹). افزونبراین، وصف
شماری از این باغهای ازمیانرفته را در متون منظوم مییابیم؛
ازجمله فرخی (د ۴۲۹ق/ ۱۰۳۸م)،
شاعر نامدار «باغنو» را در دورۀ سلطنت محمود غزنوی به نظم کشیده است، او در این شعر به
نکات پراهمیتی اشاره میکند: دو ورودی باغ که در خاور و
باختر واقع بوده، و به ترتیب مهر و ماه نام داشتهاند. باغ آراسته به انواع
گلها و درختان گوناگون، از جمله سرو بوده است که به شکل مدور پیرایش
شده بودند (گفتنی است که در سدۀ اخیر پنداشته شده که پیرایش
درختان روش غربی است). در ادامه به مرغان آموخته در باغ اشاره شده است؛ کاخ
شاه درمیان باغ برپا بوده، و نیز استخر بسیار وسیعی
از سنگ مرمر که آن را «دریا» نامیده است، با ماهیان و زورقی
شناور بر سطح آن و عمارت کلاهفرنگی در کنار آن، در باغ وجود داشته است. فرخی
در وصف باغ دیگری از مجسمههای گوناگون در آن یاد میکند
: «سیصد هزار گونه بت است اندروبپای/ هریک چنانکه خیره
شود زو بت بهار» (ص ۵۳-۵۵، ۱۶۷). این
بیت شاعر نیز سندی است که رسم قراردادن مجسمه در باغ نیز
از غرب تقلید نشده است.
بسیاری از باغهای
غزنوی با حملۀ مغولان و تیموریان از بین رفت؛ لیکن ماندۀ آنها
و آثار سلجوقی در حملۀ مغول و تیموریان از بین رفت؛ لیکن با حضور تیمور
و اخلاف او در هرات و کابل سنت پایداری از باغسازی به وجود آمد
که ضمن بهرهگیری بنیادین از سنت باغهای ایرانی
خود به توسعۀ این فعالیتها کمک ککرد و بر باغسازی مغولی هند
و صفوی ایران تأثیر نهاد. در زمان جانشینان تیمور
باید به احداث باغهای گذرگاه در هرات به دستور شاهرخ میرزا و
باغهای تخت سفر توسط سلطان حسین بایقرا اشاره کرد (ایرانیکا).
بابر بنیانگذار سلسلۀ مغولی
هند پس از تسخیر کابل علاقۀ شدیدی بدان پیدا کرد و نسبت به آبادانی آن بسیار
کوشید و به تأسی از سمرقند به احداث باغ در کابل پرداخت. او در
بابرنامه مینویسد: در ۹۱۴ق/
۱۵۰۸م چارباغی در ناحیۀ استالف در نزدیکی
کابل به نام «باغوفا» طراحی کرده که مشرف بر رود است، و نیز آب همان
رود در باغ جریان دارد. بابر در همین منطقۀ پر صفا و سبزهزار
بهای باغ بزرگی را که الغبیک میرزا غصب کرده بود، به
صاحبان آن پرداخته است و در وصف آن از درختهای چنار بزرگ، سبزهزار پرصفا یاد
میکند و میافزاید : از میان باغ یک آسیا آب
جاری است که مسیر پرپیچ و خمی را طی میکرده،
و وی جهت آن را مطابق اصول طراحی کرده، و سامان داده است. درپایین
این باغ نیز چشمهای به نام «سه یاران» وجود داشت با
درختان چنار، بلوط و ارغوان زرد و سرخ که در منطقه یگانه بد. به دستور بابر
چشمه نیز سامان یافت (ص ۸۳،
۸۶-۸۷). تا سال ۱۳۵۰ش/
۱۹۷۱م این محل گردشگاه مردم بود.
جهانگیر فرزند بابر از ۷
باغ، و شاهجهان نیز از ۱۰ باغ در
۱۰۴۸ق/ ۱۶۳۸م یاد کرده
است. باغی که بابر در آن دفن شد، باغی پلهای بود به طول
۵۰۰ متر در ۱۵ طبقه و شاهجهان نسبت به مرمت و توسعۀ آن
اقدام کرد. جهانگیر باغ جهان آرا را در کابل، و احتمالاً همسرش نورجهان باغ
نمله را در غرب جلالآباد، احداث کرد. توجه بابر به باغسازی مخصوصاً در تأمین
محور صحیح و آب کافی، و علاقه و کوشش او در به دست آوردن گیاهان
جدید از بلاد مختلف باعث شد که اورسنت باغسازی اسلامی در هند
را بنیاد نهد (توزک جهانگیری، ۵۲،
۲۶۶، ۲۸۶؛ لرمن، 193، 192).
ماوراءالنهر
دو شهر بخارا و سمرقند مراکز و نقاط نقل
فرهنگی ماوراءالنهر بودهاند. از باغهای قبل از دوران مغول و حکومت تیموری
اطلاعات چنان است که ابن حوقل میگوید: در شهر سمرقند کمتر خانهای
است که بوستانی نداشته باشد و یاقوت اشاره میکند که هوای
شهر مرطوب است و هر خانهای چه در شهر و چه در ربض باغ یا باغچهای
دارد، چنانکه از بالای قلعه را پوشیده از درخت و سبزه به نظر میرسد
(۳/ ۱۳۵؛ ﻧﻜ : لسترنج، 464)؛ ولی در
دورۀ اوج و شکوه سمرقند و سنت باغسازی آن به دوران حکومت تیمور و
اخلاف او بازمیگردد. دو تن از مورخان دربار تیمورــ ابن عربشاه و شرفالدین
علی یزدی ــ و کلایخو سیاح اسپانیایی
به وصف باغهای آن پرداختهاند. یک قرن بعد وصف مجددی از باغهای
سمرقند، مخصوصاً از چهارباغ درویش محمدترخان، توسط بابر ارائه شده است.
علاوه بر باغهای کمربندی شهر که هریک نام یکی از
شهرهای مهم و معروف و فرهنگی جهان اسلام سلطانیه، قاهره، شیراز،
بغداد و دمشق را داشت، اسامی باغهای متعددی با وصف آنها چون باغشمال،
باغارم، باغبهشت و.. دردست است. طرح و شکل باغهای سمرقند براساس سنت باغسازی
ایرانی است و هنرمندان باغساز ایرانی نهایت مهارت
خود را تقویت سنت ایرانی به خرج دادهاند. باغهای ساکت،
سبز، سایهدار و زیبایی در سمرقند وجود داشتند که دارای
اساس هندسی و محور اصلی، کوشکی روی صفه در محل تقاطع
محورها، استخر مرکزی با نهرهای مفروش با کاشی، ورودی با
شکوه در مسیر محور اصلی و حصار و درختان انبوده بودند (لرمن،191-192؛
کلاویخو، ۲۱۴،
۲۱۹-۲۲۰،
۲۲۹-۲۳۰، ۲۳۲).
شکل باغ
از نظر طرح و نقشه میتوان باغهای
ایرانی را به ۳ گروه تقسیم کرد : ۱. باغهای
مسطح و کم شبی، مانند باغ فین. ۲. باغهای شیبدار
صفهدار که معماری آنها برخیابانهای اصلی و آبنماهای
میانی تمرکز دارد و بنای اصلی در طبقۀ فوقانی
است؛ قدیمترین نمونۀ آن باغ تخت شیراز (قرن ۵/ ۱۱م)، و بهترین
نمونۀ آن باغ هزار جریب صفوی در اصفهان استو ۳. باغهایی
شباهت بسیار به باغهای اولیه دارد و سعی شده است که حالت
طبیعی محیط حفظ گردد. باغ عباسآباد بهشهر از دوران صفوی
در درون جنگل و در کنار دریاچۀ مصنوعی و مشرف به منظر طبیعی گسترده از جملۀ
آنهاست.
ابونصر هروی در قرن
۱۰ق/ ۱۶م طرح باغ ایرانی را با جزئیات
شرح داده است (سراسر کتاب، به ویژه ص
۲۸۲-۳۸۰).
شکل هندسی باغ ایرانی
چهارگوش و عموماً مستطیل، و جهت طولی باغ محور آن است و شیب و
سازههای درون باغ نسبت بدان مشخص میشوند. استفاده از الگوی
محوری که تا دورههای متأخر در ایران و نیز هند معمول
بود، باقیماندۀ میراث هخامنشی است (استروناخ، 50). باغ با دیوار محصور،
و برخی از آنها مثل باغ فین دارای برج و باروست. سر در ورودی
که مبیّن میزان تمکن صاحب آن نیز هست، در محور اصلی و جهت
طول باغ ایجاد میشود. باغها دارای در کوچک اختصاصی نیزهستند.
پشت در، هشتی قرار دارد که حایلی بین درون و بیرون
باغ است. خیابانبندی باغ به نسبت وسعت و چگونگی بستر باغ و
شمار بناهای آن شکل میگیرد. دو خیابان متقاطع شمالی
ــ جنوبی و شرق ــ غربی خیابانهای اصلی باغ هستند.
خیابانهایی در اطراف و کنار دیوار حصار ایجاد میشود.
اگر بستر باغ شیب داشته باشد، با ایجاد پله آن را میشکنند.
استخر و حوضهای بزرگ و کوچک، آبنما و آبشار و نیز نهرهای منظم
در محور شبکهبندی باغ و در محل اتصال و مقابل کوشک و ایوان و یا
دیگر بناهای اصلی شکل میگیرند. کف نهرها و حوضهای
کم عمق به صورت آبنما با کاشی الوان فرش میشوند. شکل حوضها عموماً
مستطیل و ساده، و یا زائدهدار است. از طرحهای آزاد جر دایره
از اشکال دیگر استفاده نمیشود و حوض پاشویهدار از دوران صفوی
مرسوم گردیده است.
در اکثر باغهای ایرانی
جوی آب از طبقۀ زیرین کوشکِ میان باغ سرچشمه میگیرد و پس
از ورود به حوض جلو آن در کابل باغ جاری میگردد (دیبا،
۳۰). برای بهرهگیری از زیبایی
آب از فواره استفاده میشود که نمونههای صفوی آن موجود است و سیاحان
و شاعران بدان اشاره کرده، و نگارگران از آن اطلاع داشتهاند. شکل آنها مخروطی
با لعاب فیروزهای است و از انواع فلزی هم استفاده شده است. در
زمینهای شیبدار از آبشارهای کوچک به صورت سطوح پلهای
و شیبدار استفاده میشود. باغچهبندی به ۳ شکل باغچههای
بزرگ و چهارگوش، پهنههای بزرگ و نوارهای کمعرض پلهای است و
رعایت نوع گیاه، گل و درختی که کاشته میشود، از شاخصههای
باغچهبندی است. در الگوی چهارباغ سطح باغ توسط شبکهبندی خیابانها
و نهرها به چهار بخش قرینه تقسیم میشود که شاخصترین
معرف باغهای ایرانی است.
از دیگر عناصر باغ احداث کوشک و
عمارت و ایوان است و طراحی شبکهبندی و تعیین محل
جزئیات باغ به نسبت آن صورت میگیرد. محل آن باید از بهترین
چشمانداز طبیعی برخوردار باشد و ساخت نمونههای هشتگوش چشمانداز
بر همین اساس بوده است، از خصوصیات باغ ایرانی منظرۀ روبهروی
کوشک و کشیدگی کل باغ در محور شمال- جنوب است (همو، ۳۷).
گاهی کوشک باغ را به دو بخش وسیعتر عمومی و کوچکتر خصوصی
تقسیم میکرد، مانند باغ ارم شیراز (ابوالقاسمی،
۲۸۹). غیر از کوشک میانی و اصلی بناهای
دیگری هم به منظورهای مختلفی چون اقامتگاه ساکنان باغ و
گاه کاربردهای رسمی و روزمره ساخته میشد. بعد از آب که نقش اصلی
در شکل باغ ایرانی دارد، درختان در مرتبۀ بعدی
قرار میگیرند (دیبا، ۳۰-۳۱). گیاهان
زینتی، درختان میوه و سایهدار و چمن در باغ معمول است.
نوع و ارتفاع و انبوهی برگها و شاخسار درختان و بوتهها در ایجاد فضای
مطلوب مؤثر است. از شاخصههای باغ ایرانی کاشت درختان میوه
در کرت بزرگ است. زمان شکوفایی و تنوع رنگ گلها مهم است تا سرسبزی
و تداوم رنگها و پویایی باغ را به چشم بیننده بیاورد.
درختان میوه را در حاشیۀ کرتها و باغچهها و خیابانها و گاهی داخل کرتها میکارند.
از قدیم رایج بود که نمونههای تازهای از دیگر
بلاد وارد میشد، چنانکه مثلاً از دوران صفوی استفاده از نمونۀ گلهای
زینتی اروپا مرسوم شد. مهمترین و بهترین گل در باغ ایرانی
گل سرخ در انواع سفید و زرد و سرخ و گاهی دو رنگ بود. گاهی برای
پوشش سطوح باغ از شبدر استفاده میشد. روضةالصفات نویدی مدرکی
گویا بر استفاده از انواع گلها و گیاهان در باغهای صفوی
بود.
روشنایی باغها در شب نیز
از طریق فانوسها، و در حین مراسم خاص با استفاده از شمار بسیاری
شمع بود و شمعهای بلند و درشت را درون شمعدانها قرار میدادند.
مآخذ
ابن جبیر، محمد، رحلة،
۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م؛ ابن حوقل، محمد،
صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن،
۱۹۳۸-۱۹۳۹م؛ ابن فقیه،
احمد، مختصر کتاب البلدان، بیروت، ۱۴۰۸ق/
۱۹۸۸م؛ ابوالقاسمی، لطیف، «هنجار باغ ایرانی
در آینۀ تاریخ»، مجموعه مقالات کنگرۀ تاریخ معماری و
شهرسازی ایران، تهران، ۱۳۷۴ش؛ ج۲؛
ابونصر هروی، قاسم، ارشاد الزراعه، به کوشش محمد مشیری، تهران،
۱۳۴۶ش؛ استروناخ، د، «شکلگیری باغ سلطنتی
پاسارگاد و تأثیر آن در باغسازی ایران»، ترجمۀ کامیار
عبدی، اثر، تهران، ﺷﻤ ۲۲ و ۲۳؛ اصطخری،
ابراهیم، ممالک مسالک، ترجمۀ محمدبن اسعدتستری، به کوشش ایرج افشار، تهران،
۱۳۷۳ش؛ بابر، ظهیرالدین محمد، بابرنامه، ترجمۀ فارسی،
بمبئی، ۱۳۰۸ق؛ توزک جهانگیری، لکهنو،
نولکشور؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش گ.لسترنج، لیدن،
۱۹۱۳م؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران،
۱۳۷۵ش؛ دایرةالمعارف تشیع، به کوشش احمدصدر حاج
سیدجوادی و دیگران، تهران، ۱۳۷۱ش؛ دیبا،
داراب و مجتبێ انصاری، «باغ ایرانی»، مجموعه مقالات کنگرۀ تاریخ
معماری و شهرسازی ایران، تهران، ۱۳۷۴ش،
ج۲؛ سامی، علی، تمدن ساسانی، شیراز،
۱۳۴۲ش؛ فرخی سیستانی، دیوان، به
کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۵ش؛
کلاویخو، روی، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران،
۱۳۴۴ش؛ کمپفرا، ا.، سفرنامه، ترجمۀ کیکاوس
جهاندار، تهران، ۱۳۶۰ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مافروخی،
مفضل، محاسن اصفهان، به کوشش جلالالدین طهرانی، تهران،
۱۳۱۲ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران،
۱۳۷۱ش؛ مقدسی، محمد، احسنالتقاسیم، به کوشش
دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م؛ ناصرخسرو، سفرنامه، به
کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۵ش؛ نفیسی،
سعید، در پیرامون تاریخ بیهقی، تهران،
۱۳۵۲ش؛ نویدی شیرازی، زینالعابدین،
روضةالصفات، به کوشش ابوالفضل رحیموف، مسکو، ۱۹۷۴م؛
وست، و.س.، «باغهای ایران»، میراث ایران، به کوشش ا.ج.
آربری، ترجمۀ احمد پیرشک و دیگران، تهران، ۱۳۳۶ش؛
ویلبر، د.، باغهای ایران و کوشکهای آن، ترجمۀ مهیندخت
صبا، تهران، ۱۳۴۸ش؛ هیلنبراند، ر.، معماری
اسلامی، ترجمۀ ایرج اعتصام، تهران، ۱۳۷۷ش؛ یاقوت؛
بلدان، نیز:
Ettinghausen, R. Intros, The Islamic
Garden, Washington, 1976; Golombek, L., and D. Wilber, the Timurid Architecture
of iran and turan, princeton, 1988; Iranica; Jelllicos, S., «The Development Of
the Mughal Garden», The Islamic Garden, Washington, 1976; Lehrman, J., Earthly
paradise, London , 1980; Le Strang, G., The lands Of the Eastern Caliphate,
London, 1966; Ling, R., «The Arts Of Living», the Oxford History Of the
classical Worsd, ed. J. Boardman Et al., New york, 1990; matheson, S, A., From
Pasargadae to Darab, Tehran, 1997; Pinder-Wilsom, R., Studies in islamic Art,
London 1985; Reuther, O., «Sasanian Architecture, A. History», A surey Of
persian Art, Ed. A. U. Pope, Tehran ect., 1967; vol. II; Stronach, D., «Anshan
and parsa: Eraly Achaemenid History, Art And Architecture On the Iranian
Plateau», Mesopotamia and Iran in the persian Peride: Conquest and Imperialis
539-331BC, ed. J. Curtis, London, 1997.