responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 126

باستان شناسی

نویسنده (ها) : فاطمه کریمی

آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

باسْتانْ‌شِناسی، علم پژوهش گذشتۀ انسان بر پایۀ آثار بازمانده از او. این آثار شامل بازمانده‌های استخوان انسان و جانوران و بقایای غذا و هرگونه ماده‌ای است که انسان با کار خود در آن تغییر شکل داده، و یا ابزاری از آن ساخته (هول، 8؛ «باستان‌شناسی[۱]»، 1).

باستان‌شناسان مطالعات خود را بر جوامع گذشته و تغییرات آن جوامع طی دوره‌های کاملاً طولانی متمرکز کرده‌اند. آنان به مجموعۀ عظیمی از اطلاعات دربارۀ گذشتۀ انسان در روی زمین و زیر آن دسترسی پیدا می‌کنند که شمل همۀ مدارک موجود در گذشته نیست، زیرا آنچه به دست می‌آید، تنها بقایای مواد پایا مانند تکه سفال، ابزار سنگی یا استخوانی است. باستان‌شناسان باید با انوع اطلاعات دیگر و استدلالهای مدارک خود را کامل کنند (همان، 2-1). این مواد به دست آمده، برخلاف منابع مکتوب تاریخی، گویای مستقیم سرگذشت انسان نیست، بلکه پایۀ بررسی و بازسازی مطالعاتی آن است (GSE, II/ 245).

گذشتۀ انسان به دو دورۀ تاریخ و پیش از تاریخ تقسیم می‌شود. چنانکه گذشتۀ تاریخی به منزلۀ «آنچه با نگارش (خط) ثبت شده است»، تعریف می‌شود. پیش از تاریخ آن است که با نگارش ثبت نشده است، از این رو، انسان هرجا که تاریخ و شرع وقایع روزگار خود را به ترتیب مطرح نکرده، تاریخ او تنها برپایۀ استنتاخ قابل کشف است. نگارش در حدود سال ۳۰۰۰ق‌م در آسیای غربی آغاز شد. کهن‌ترین وقایعِ ثبت شده تاکنون بر لوحهای گلی سومری در بین‌النهرین (جنوب عراق) و نمونه‌های بسیار متأخرتر در بیشتر بخشهای دیگر جهان به دست آمده است (دَنیل، «صد و پنجاه سال[۲]....»، 202، 135؛ هول، 4، 3؛ نیز ﻧﻜ : رنفرو، 10) و تمامی دورل طولانی پیش از تاریخ تنها با گسترش باستان‌شناسی شناخته شده است، حتێ بسیاری از منابع مکتوب (هیروگلیف مصری، خط یوناین و خط میخی) را نیز باستان‌شناسان کشف کرده‌اند (GSE، همانجا). بنابراین، شناخت حدود ۹۹٪ تاریخ بشریت که از آغاز آن بیش از ۳ میلیون سال می‌گذرد، در گسترۀ دانش باستان‌شناسی قرار می‌گیرد (رنفرو، همانجا). اطلاعات بسیاری که می‌تواند مکمل تاریخ نوشته شده باشد، هنوز در انتظار توجه باستان‌شناسان خاک مدفون است. ازاین‌رو، باستان‌شناسی می‌تواند به شناخت تمامی گذشتۀ انسان کمک کند و لزوماً در جایی که تاریخ آغاز می‌شود، متوقف نمی‌گردد (هول، 5). از فن‌آوریهای باستان‌شناسی در پژوهش جوامعی هم که دارای اسناد مکتوب هستند، می‌توان استفاده کرد (دنیل، «خاستگاهها[۳]...»، 23)؛ پس وظیفۀ باستان‌شناس، دستیابی به مدارک نخستین است برای استفادۀ باستان‌شناسان دیگر، مورخان و تمامی کسانی که علاقه‌مند به شناخت گذشته هستند (بارکر، 9). بدین‌سان، میان اندیشه و علایق باستان‌شناسان پیش از تاریخ و تاریخی همپوشانی بسیاری است و روشهای آنها نیز کمابیش یکسان است و امروزه بسیاری از پژوهشگران، مرزهای میان این دو نوع باستان‌شناسی را درنوردیده‌ند (گرین، 13).

باستان‌شناسی به‌طور فزاینده‌ای به علوم دیگر وابسته می‌شود و به طور دائم از علوم طبیعی روش پژوهش را اقتباس می‌کند. امروزه باستان‌شناسی و علومی چون فیزیک، شیمی، زمین‌شناسی، زیست‌شناسی و... در جهت رسیدن به اهداف خود از یکدیگر بهره‌ می‌گیرند. باستان‌شناسی امروزه به عنوان یک «دانش» نو و والا شناخته شده است (دنیل، همان، 21) و سرانجام چنانکه گفته‌اند، هم علم است، هم هنر (همو، «صد و پنجاه سال»، 371).

هدف باستان‌شناسی بازسازی شیوه‌های زندگی انسان و بیان اسباب تغییرات آن، بر پایۀ بقایای باستان‌شناختیِ معتبر است. درواقع باستان‌شناس با طرح پرشسهای منطقی و انتخاب روشهای درست، برای رسیدن به پاسخ آنها، در گذشتۀ دور نفوذ می‌کند. باستان‌شناس نخست تاریخ اندیشه‌ها، فرضیه‌ها، و روشهای نگریستن به گذشته است، سپس تاریخی از تحول و تکامل روشهای صحیح پژوهش و به کارگیری آن اندیشه‌ها و جست‌وجوی پرسشها و سرانجام تاریخ کشفیات. اندیشه‌ها و جست‌وجوی پرسشها و سرانجام تاریخ کشفیات، اندیشه‌ها، فرضیه‌ها و روشها به‌طور مداوم تغییر می‌کند، ازاین‌رو، سرشت باستان‌شناسی به عنوان علمی نوپا پویایی است (رنفرو، 17، 14).

 

تاریخچه

واژۀ « باستان‌شناسی[۴]» را نخستین‌بار افلاطون (سدۀ ۴ق‌م) در جامع‌ترین آن دربارۀ آشنایی با آثار کهن به کار برد؛ با اینهمه، مدت طولانی، تقریباً تا امروز، این واژه معانی گوناگوی در سرزمینهای مختف داشته است. در سدۀ۱۲ق/ ۱۸م این واژه برای تاریخ هنر باستان در نظر گرفته شد و در سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م (زمانی که تمامی بقایای تاریخ باستان و نه دقیقاً هنروری آن جل توجه کرد) مفهوم امروزی باستان‌شناسی به تدریج شکل گرفت (GSE, II/ 246).

تمامی جوامع از کهن‌ترین روزگار دربارۀ گذشتۀ خود کنجکاور بوده‌اند؛ اسطوره‌ها، داستانهای آفرینش جهان و آدمی در بخش اعظم تاریخ انسان بیانگر این توجه است (تریگر، 27). نبونیدوس آخرین پادشاه بابل در سدۀ ۶ق‌م نخستین کاوش را به نتیجه رساند. وی در زیر معبد شَمَش در سیپار به پیِ سنگیِ بنایی متعلق به حدود ۰۰۰‘۲ سال پیش از آن دست یافت. اگرچه او باستان‌شناس نبود، اما روشهای کار وی همانند باستان‌شناس سدۀ ۱۹م بود (دنیل، همان، 16؛ رنفرو، 18؛ نیز ﻧﻜ : بان، 2، 1). توسیدید مورخ یونانی (سدۀ ۵ق‌م) به کاوش گورهایی در جزیرۀ دِلُس که حاوی زره و سلاح بودند، اشاره کرده است (تریگر، 30).

یونانیها نخستین کسانی بودند که به اصل انسان و رشد و تکامل او توجه کردند و آشکارا خاطراتی از گذشتۀ پیش از تاریخ خود داشتند. هُمر تمدنِ برنز را نشان می‌دهد. به‌نظر می‌رسد که هِسیود، شاعر سدۀ ۸ق‌م یونان، از تقدم برنز بر آهن آگاه بوده است. وی گذشتۀ انسان را در ۵ مرحلۀ طلا، نقره، برنز، پهلوانان اسطوره‌ای و آهن شرح داده است. هرودت تحت تأثیر قدرت و قدمت تمدنهای مصر و ایران قرار گرفته بود. او همچنین سکاییها و فرهنگ آنها را به دقت وصف کرده است. کاوشهای جدید گورهای سکایی گفته‌های او را ثابت می‌کند. رومیها در زمان تاکیتوس و ویولیوس سزار قوم‌شناسانی در حد هرودت داشتند. لوکرتیوس (۹۹-۵۵؟ق‌م) ــ شاعر و فیلسوف رومی که پدر باستان‌شناسی نامیده می‌شود ــ معتقد بود که انسان، نخست ناخنها و دندانها، آنگاه استخوان، چوب و آتش را به کار برد و سپس مس و سرانجام آهن را به دست آورد. مراحل پیشنهادی لوکرتیوس بر پایۀ اندیشۀ فیلسوفانه، طرحی عمومی ازسیر تکامل تمدن است (دنیل، همان، 15-14).

در جهان کهن تاریخ جغرافیا و قوم‌نگاری رشد و تکامل یافته بود، اما دانش باستان‌شناسی مبتنی بر نظام پژوهشی است که نمی‌توان نشانه‌های آن را تا یوتان کهن پی‌گرفت. با اینکه برخی محققان جهان کهن‌گاه از مطالعۀ آثار دست ساخته برای تکمیل یافته‌های خود از متون کهن استفاده می‌کردند، اما بنیاد فن‌آوری خاصی را برای کشف یا مطالعۀ چنین آثاری ننهادند. در واقع می‌توان گفت که دانشی مانند باستان‌شناسی در هیچ‌یبک از این تمدنهای گذشته وجود نداشت و با اینکه فیلسوفان باورهای مذهبی را به صورتهای گوناگون جایگزین اصل انسان و تمدن او کردند، کاملاً در مرحلۀ حدس و گمان باقی ماندند (تریگر، 31).

با انحطاط جهان کهن حتێ حدس و گمان یونانیها و رومیها نیز دربارۀ نخستین بی‌نتیجه ماند. در ایتالیا، طی دورۀ رنسانس توجه به جهان کلاسیک و اندیشه‌های فیلسوفان آن نیز جانی تازه یافت. پژوهشگران و جهانگردان در سفر به ایتالیا و یونان، بقایای آثارگذشته‌های دور را در پیرامون خود مشاهده و مطالعه کردند. در رم، اشراف، پاپا و کاردینالها به جمع‌آوری آثارهنری کهن پرداختند و خانه‌های خود را با اشیاء هنری آراستند و برای دستیابی به آثار پرارزش و افزودن آنها به مجموعۀ خود به کاوشهای خصوصی نیز دست یازیدند (دنیل، همان، 17-16). در سرزمینهای شمالی و شرقی اروپا نیز مجموعه‌ها شکل گرفت و مطالعۀ آثار هنری تا سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م زمانی که یوهان یوآخیم وینکلمان (۱۷۱۷-۱۷۶۸م) مورخ آلمانی، کتاب «تاریخ هنر» مشهور خود را با دیدگاه تاریخی منتشر ساخت، ادامه داشت. وینکلمان پیشگامی بود که راه را فراروی پژوهندگان باستان‌شناسی گشود (همانجا). درآغاز جاهای مشهوری که جلب توجه می‌کرد، زمینۀ اصلی کار شد. با کاوش شهرهای رومی هرکولانوم و پمپئی در سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م، باستان‌شناسی به مفهوم وسیع آن رو به تکامل نهاد. اگر چه در آغاز این کاوشها خشن و ویرانگر بود، اما در سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م کاوشهای برنامه‌ریزی شدۀ دقیق پمپئی صورت گرفت که نخستین کاوش طراحی شدۀ بزرگ در تاریخ است (دنیل، همان، 153؛بان، 60-50).

لشکرکشی ناپلئون به مصر در ۱۲۱۳ق/ ۱۷۹۸م آغازی بود بر توجه اروپاییان به غنای فرهنگی سرزمینهای اسلامی. ناپلئون آگاهانه همراه لشکر خود ارتش کوچکی شامل ۱۶۷ محقق داشت. طی اشغال مصر، این گروه، جغرافیا، گیاهان و جانوران، آداب و رسوم و به ویژه بناهای کهن مصر را با جزئیات کامل مطالعه کردند. نتایج کار آنها در «توصیف مصر» (۱۸۰۹-۱۸۳۰م) منتشر شد. در نتیجۀ کشفیات این هیأت شامپولیون با مطالعۀ لوح روزتا توانست مصر کهن تحولی بنیادی بود (همو، 69-67).

در ۶۰ سال نخستین سدۀ ۱۹م، ۴ اصل عمده در باستان‌شناسی پذیرفته شد: ۱. شکل‌گیری اصول همدیس گرایی. پژوهشهای زمین‌شناسان نشان داد که لایه‌بندی صخره‌ها و ترتیب قرارگرفتن آنها بر روی هم، به سبب فرایندهای همانند (همدیس) است که تداوم ایجاد لایه‌ها در رودخانه‌ها، نهرها و دریاچه‌های را در پی دارد. این مفهوم در تاریخ انسان به کار گرفته شد و یکی از بنیادی‌ترین اصول در باستان‌شناسی گردید («فرهنگ[۵]...»، 299)؛ ۲. پیشرفت تاریخ‌گذاری با به کارگیری گاه‌نگاری نسبی؛ ۳. تخمین اثبات قدمت انسان، با مطالعۀ دست ساخته‌ها و استخوانهای فسیل شدۀ او همراه با فسیلهای جانوران ازمیان رفته؛ ۴. نظریۀ تکامل و تغییرپذیری انواع داروین. کتاب «اصول زمین‌شناسی» در ۱۸۳۰-۱۸۳۳م، و «اصل انواع» در ۱۸۵۹م منتشر گردید و به عنوان سند پذیرفته شد (دنیل، همان، 28). در این سالها هدف اصلی از کاوش، دستیابی به کارهای هنری، +با هزینه‌کردن کمترین وقت و پول، برای آراستن موزه‌ها و مجموعه‌های خصوصی اروپاییان بود (همان، 152).

در نیمۀ دوم سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م باستان‌شناسان به طور فزاینده‌ای به مسائل تاریخی علاقه‌مند شدند و با درک نیاز روزافزون به بررسی گاه‌نگاری و گوناگونی فرهنگی، به جست‌وجوی اطلاعات از محوطه‌هایی پرداختند که برپایۀ مدارک مکتوب از آنها آگاه بودند. یکی از پیشگامان اینگونه تحلیلهای لایه‌نگاری، فیورِلی (۱۸۲۳-۱۸۹۶م)، سرپرست کاوشهای پمپئی بو. در مکتب باستان‌شناختیِ او بود که دانشجویان توانستند فن‌آوریهای او را بیاموزند (تریگر، 196). نکتۀ مهم اینکه این کاوش نظام‌مند توجه جهانی را به اشیاء مصرفی روزانه جلب کرد و پژوهشگران آموختند که این اشیاء می‌تواند آگاهی تاریخی در بر داشته باشد (ﻧﻜ : GSE, II/ 246). کار فیورلی را کونزه (۱۸۳۱-۱۹۱۴م) و کورتیوس (۱۸۱۴-۱۸۹۶م) پیش بردند. هدف این دو باستان‌شناس ثبت نقشه‌ها و لایه‌نگاری کاوش با جزئیات کافی بود، تا گزارش آن بتواند جانشین آنچه در کاوش ویران شده است، بشود؛ گزارش کونزه حاوی مستندات تصویری و نیز نقشه‌هایی بود که مهندسان معمار تهیه کرده بودند (تریگر، همانجا). کاوش شلیمان در ناحیۀ حصارلیک (آناتولی) احتمالاً پر جلوه‌ترین کاوش سدۀ ۱۹م بود، او در آغاز کار موفق به کشف بقایای شهر تراوای یونانی شد و ۷ لایه را تشخیص داد و دورپفلد با تشخیص ۹ لایه، لایه‌نگاری شلیمان را اصلاح کرد (دنیل، همان، 169-167).

 

مقطع لایه نگاری و نمایش همسازی تاریخهای رادیو کربن با ترتیب لایه نگاری

 

فن‌آوریهای تازۀ کاوش و ثبت داده‌ها به تدریج در سراسر خاور نزدیک منتشر شد. در ربع پایانی سدۀ ۱۹م آگاهی از نیاز مبرم به معیارها در فن کاوش موجب پیشرفت تدریجی فنون علمی باستان‌شناسی شد. پیت ـ ریوِز بر اهمیت دقت در لایه‌نگاری، ضبط و ثبت تمامی یافته‌ها تأکید داشت. پِتری (۱۸۳۵-۱۹۴۲م) طی کار در مصر و فلسطین به ثبت و ضبط دقیق و انتشار کامل و به موقع کاوشهای خود اقدام کرد. نوآوری عمدۀ او فنی کلیدی برای تنظیم گاه‌نگاری انبوه‌یافته بود: آنچه امروز «تاریخ‌گذاری ترتیبی» نامیده می‌شود و او خود آن را «تاریخ‌گذاری ترتیبی» خواند (همان، 173-172؛ تریگر، 197, 200؛ بان، 149-148؛ رنفرو، 30-29).

پیت ـ ریورز و پتری را می‌توان رهبران انقلاب در باستان‌شناس دانست، زیرا این دو، باستان‌شناسی را از مطالعۀ اشیاء هنری به مطالعۀ تمامی اشیاء تبدیل کردند (دنیل، همان، 171). در این دوران کشفیات تازۀ باستان‌شناسی به ابداع طرحهای گاه‌نگارانه کمک کرد. «گاه‌نگاری نسبی» اصلاح شد و «گونه‌شناسی» به وجود آمد. مشهورترین گونه‌شناس سدۀ ۱۹م مونتلیوس (۱۸۴۳-۱۹۲۱م) است. تجربۀ کار بسیار، او را به درک تغییرات ظریف در گونه‌های اشیاء هدایت کرد (بان، 134-133).

باستان‌شناسی در بین‌النهرین با کاوش تپه‌ها به امید یافتن گنج و کارهای هنری آغز شد اما به‌تدریج در دهۀ ۴۰ سدۀ ۱۹م به کاوشهای برنامه‌ریزی شده مانند کاوش بوتا در نینوا و خُرساباد تغییر یافت (دنیل، همان، 73-70). در سالهای پایانی سدۀ ۱۹م کاوشهای منظم سومر، منجر به کشف بقایای تمدنی شد که پیش از این ناشناخته بود. معتبرترین کاوش محوطه‌های سومری را از آن گورهای سلطنتی «اور» به سرپرستی وولی است (همان، 202-200).

با آغاز سدۀ ۲۰م چهرۀ باستان‌شناسی دگرگون شد. شمار باستان‌شناسان افزایش بسیار یافت و این علم از نظر تحلیلی موشکافانه‌تر، و فنون کاوش نیز کاربردی‌تر شد. ویلر (۱۸۹۰-۱۹۷۶)م)، باستان‌شناس انگلیسی،یکی از چهره‌های برجستۀ این زمان، روش پبت ـ ریورز را پی پرفت. وی فن‌آوری کاوش را با روش تقسیم محوطۀ باستانی به شبکه‌ای از مربعها ــ که هریک به‌طور مستقل کاوش می‌شد ــ تکمیل کرد. روشی که هنوز به‌طور گسترده در سراسر جهان از آن استفاده می‌شود (بان، 200-199؛ رنفرو، 30)، چایلد (۱۸۹۲-۱۹۷۵م) چهرۀ پرآوازۀ باستان‌شناسی سدۀ ۲۰م بر این باور بود که تمام جنبه‌های تمدن اروپایی برگرفته از خاور نزدیک است و همچنین وی به خاستگاههای کشاورزی و پیدای شهرها و تمدنها توجه داشت؛ روندی که آن را «انقلاب نوسنگی» و «انقلاب شهرنشینی» نامید و در کتاب «افول تمدن اروپایی» (۱۹۲۵م) به بحث دربارۀ نظرات خود پرداخت (بان،244، 135).

 

کاوش باستان شناختی با به کارگیری شبکۀ مربعها

همزمان با جنگ جهانی اول عکس‌برداری هوایی با مقاصد نقشه‌برداری برای عملیات صورت گرفت. بسیاری ز پیشگامان عکس‌برداری هوایی باستان‌شناختی تجربۀ خود را از این راه کسب کردند؛ ازجمله کرافرود در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰م عکس‌برداری هوایی را برای نشان دادن ارتباط میان محوطه‌های باستانی و سیمای طبیعی محیط زیست به‌کار برد و پس از آن، این فن به سرعت پیشرفت کرد (همو، 202؛ گرین، 45-42).

 

گاه‌نگاری رادیو کربن

پس از جنگ جهانی دوم باستان‌شناسی جایگاه خود را در نظام عمومی دانش به دست آورد. بی‌تردید پراهمیت‌ترین پیشرفت در سدۀ ۲۰م گان‌نگاری رادیو کربن است. دستیابی به سن مطلق مواد آلی، باستان‌شناس را از سپری‌کردن زمانی طولانی برای تنظیم‌کردن و تاریخ‌گذاری مواد رها ساخت. دانش رادیو کربن را ویلارد ف. لیبی (۱۹۰۸-۱۹۸۰م) در ۱۹۴۹م کشف کرد. از این فن به عنوان روش تاریخ‌گذاری مستقیم، عصر هرگونه شیء آلی را تا ۸۰ هزار سال می‌توان تعیین کرد. این فن پرپایۀ این واقعیت است که تمام مواد زنده حاوی مقدار کربن ۱۴ هستند. کربن ۱۴ یک ایزوتوپ رادیواکتیو است که در هوا تولید می‌شود و گیاهان آن را از راه هوا جذب می‌کنند و جانوران از آن گیاهان، یا از جانوران دیگر تغذیه می‌کنند. از آنجا که ایزوتوپ ناپایدار است، به میزان مشخصی تباه می‌شود. ایزوتوپهای کربن ۱۴ در جسم زنده پایدار می‌ماند، اما با مرگ جانداران، به میزان مشخصی کاهش می‌یابد؛ چنانکه نیمی از کربن ۱۴ در هر جسم آلی پس از ۷۳۰‘۵ سال از میانی می‌رود. اندازه‌گیری مقدار کربن ۱۴ نمونۀ قدیم و اختلاف با آن نمونۀ دیگر زنده پایۀ گاه‌نگاری کربن ۱۴ است (بان، 223-222؛ دنیل، همان، 356).

 

پرتوسنجی دما

در این روش فساد رادیواکتیو اندازه‌گیری می‌شود و برخلاف رادیو کربن می‌تواند دربارۀ غیرآلی به کار رود. این روش که دو مزیت بر رادیوکربن دارد، می‌تواند سن سفال را که فراوان‌ترین مادۀ غیرآلی در محوطه‌های باستان‌شناختی است، دست‌کم تا ۱۰ هزار سال و نیز مواد غیرآلی دیگر (مانند سنگ چخماغ سوخته) را ۵۰ هزار ـ ۸۰ هزار سال تعیین کند. این روش دقت کمتری از آزمایش کربن ۱۴ دارد، اما می‌تواند به زمان عقب‌تری امتداد یابد. عناصر رادیواکتیو موجود در مادۀ سفالین به میزان معینی حرارت ساطع می‌کنند. هنگامی که به این ماده بیش از ۵۰۰ سانتی‌گراد حرارت داده شود، سن آن به وسیلۀ پرتوسنجی دما اندازه‌گیری می‌شود و زمان سپری شده از آخرین حرارتی که برای پختن دیده است، به دست می‌آید (گرین، 120-119؛ رنفرو، 131-129).

 

دقت عمل و ظرافت در کاوشهای جدید

 

تاریخ‌گذاری از راه حل شماری تنۀ درختان

فن تاریخ‌گذاری حلقۀ درخت را داگلس در دهه‌های نخستین سدۀ ۲۰م گسترش داد. این فن بر این پایه است که در تنۀ درختان با رشد هرساله حلقه‌ای ایجاد می‌شود، ضخامت این حلقه یکسان نیست و حلقه‌ها با افزایش سن درخت باریک‌تر می‌شود و تغییر آب‌وهوا نیز در رشد هر سالۀ درخت اثر می‌گذارد. اندازه‌گیری طرح این حلقه‌ها و ارائه یک نمودار، نمایشگر ضخامت متوالی حلقه‌ها در یک درخت و سن آن است (همو، 119-118).

 

کاوش تپۀ چشمه علی، ری

 

محیط زیست

در چنین شرایطی جولین استوارد انسان‌شناسی که به تفسیر تغییرات فرهنگی علاقه‌مند بود، بر این واقعیت تأکید کرد که فرهنگها تنها از یکدیگر تأثیر نمی‌گیرند، بلکه از محیط زیست نیز متأثر می‌شوند. همچنین او نخستین‌بار اصطلاح «محیط زیست» را به کار برد. گوردن ویلی نقشۀ پراکندگی محوطه‌هایی را که از دوره‌های مختلف بررسی کرده بود، تهیه کرد. این نقشه یکی از نخستین الگوهای استقار در باستان‌شناسی است و سرانجامف گراهام کلارک از تسلط دست‌ساخته‌ها در تاریخ فرهنگی، خود را رها ساخت و استدلال کرد که با مطالعۀ اینکه چگونه گروههای انسانی محیط زیست خود را پذیرا شده‌اند، می‌توان بسیاری از جنبه‌های جامعۀ کهن را درک کرد (همو، 33).

امروزه در باستان‌شناسی نو ــ که دقت علمی فراوان دارد ــ سعی می‌شود که از آغاز هدفی روشن در پژوهش، و نقشۀ عملیات سازمان‌یافته‌ای در دستات باشد. به‌طور سنتی کار میدانی منحصراً در کشف و کاوش محوطه‌های ویژه محدود می‌شود؛ با اینهمه، امروزه اگرچه کاوش محوطه‌ها بیشترین اهمیت را دارد، تأکید بیشتر بر تمامی گسترۀ محوطه‌ها و بررسی سطحی آنهاست. باستان‌شناسان از پراکندگی دست‌ساخته‌ها، محدودۀ حوزۀ خود را به تصویر می‌کشند، تا از اطلاعات مهم دربارۀ بهره‌گیری انسان از محیط زیست آگاه شوند. ازاین‌رو، مطالعۀ کامل گستره‌ها با بررسی منطقه‌ای، اکنون بخش عمدۀ کار میدانی باستان‌شاختی است (همو، 61).

 

کشف و بررسی

از فن‌آوریهای متعددی برای مشخص کردن محوطه‌های باستانی استفاده می‌شود. کتاب مقدس و حماسه‌های هُمر به شناسایی و کشف محوطه‌های باستانی خاورمیانه کمک کردند؛ از نقشه‌های کهن نیز به‌طور مشابه استفاده شد. بسیاری از محوطه‌ها اتفاقی، و شمار بیشتری در نتیجۀ باستان‌شناسی «اضطراری» یا «نجات» کشف شده‌اند («فرهنگ، 300). امروزه بررسی سطحی و عکس‌برداری از ناحیه روشی معمول است و عکس‌برداری هوایی می‌تواند مکمل آن باشد (گرین، 45، 42). در بررسیهای باستان‌شناسی فن‌آوریهای بدون ویرانی بسیارمتنوع، و شامل وسایل سنجش از راه دور است که با گذراندن انواع مختلف انرژی از خاک برای آگاهی از ناهمگونی زیر سطح زمین و یا اندازه‌گیری شدت میدان غناطیسی آن به‌کار می‌رود (رنفرو، 80).

 

کاوش

کاوش به منزلۀ جراحی در باستان‌شناسی است. به وسیلۀ کاوش دیدنیهای پنهان در خاک با مهارت باستان‌شناسان آشکار می‌شود (بریتانیکا). روشهای مختلفی برای کاوش وجود دارد که باید متناسب با محوطۀ خاص موردنظر باشد. تمامی محوطه به شبکۀ مربعها تقسیم می‌شود و قرار دادن یک نقطۀ ثابت برای تضمین دقت ثبت و ضبط یافته‌ها ضروری است («فرهنگ»، 301).

دو نوع آگاهی برای باستان‌شناسان جاذبه دارد: فعالیتهای انسان در دوره‌ای خاص در گذشته، و تغییرات آن فعالیتها در گذر از دوره‌ای به دورۀ دیگر. شاید بتوان چنین بیان کرد که فعالیتهای همزمان دریک سطح افقی قرار دارند، در حالی که تغییرات آنها طی زمان به‌طور عمودی قرار گرفته‌اند (رنفرو،90). شبکۀ مربعها پاسخ‌گوی پرسشهای افقی و عمودی است. با نگاه‌داشتن بازوهای میان مربعها، شبکۀ لایه‌های مختلف و ارتباط محوطه در مقطع عمودی پی گرفته می‌شود. در صورت لزوم بازوها را می‌توان برداشت.بدین‌سان، کاوش غیرمحصور تمامی شناسه‌های لازم را نشان می‌دهد (همو، 92).

 

کاوش دره شهر، معماری با تزیینات گچ بری، سده های نخستین هجری

 

بنیادی‌ترین اصلی که کاوش بر آن پایه قرار دارد، توالی طبقات و بررسی یافته‌های درون آنهاست. در مطالعۀ ردیفی از لایه‌ها، آنهایی که در پایین قراردارند. کهن‌تر از لایه‌های بالا خواهند بود. امروزه حتى ساده‌ترین کاوش باستان‌شنختی از روش لایه‌نگاری پیروی می‌کند (گرین، 63، 57).

کاوش به دلیل فطرت آن نوعی ویرانگری است («فرهنگ»، 301)؛ ازاین‌رو، یادداشتهای میدانی و انتشار گزارش، مدارک اصلی باستان‌شناسی به‌شمار می‌آید. باستان‌شناسان بزرگ ثبت و ضبط دقیقی ازخود باقی می‌گذارند و باستان‌شناسان نسلهای بعد می‌توانند آن کاوش را بازسازی کرده، یافته‌ها را تفسیر مجدد کنند، تأخیر در انتشار نتایج یک کاوش ــ بیش از زمان قابل قبول- از نظر روش باستان ــ شناختی خطایی جدی است. کاوش تا هنگامی که گزارش چاپ شدۀ آن در دسترس نباشد، کامل نیست (بریتانیکا).

 

 

پژوهشهای باستان‌شناسی در ایران

این کار در ایران دیرر از بخشهای غربی جهان اسلام آغاز شد و هم از آغاز تحت‌الشعاع پژوهشهای پیش از اسلام بود («دائرةالمعارف[۱]...»، IV/ ۲۹۱). در آغاز آنچه بیشتر جلب توجه می‌کرد، آثار معماری پابرجا، یا ویرانه‌هایی بود که هنوز بر سطح زمین به چشم می‌خورد. از سده‌های نخستین اسلامی تاریخ‌نگاران و جغرافی‌دانان ایرانی و عرب به بررسی این یادمانها پرداختند، پیش از آنکه سده‌ها بعد اروپاییان به آنها بپردازند؛ برای نمونه‌هایی می‌توان به نوشته‌های بلاذری، مسعودی، ابودلف، مقدسی و ناصرخسرو مراجعه کرد. اروپاییانی که به دربار صفویه آمدند، نخستین کسانی بودند که طرحهای ترسیمی از شهرها و بناهای ایران برجای گذاردند؛ برای نمونه به گزارشهای دلاواله، هربرت، اولئاریوس، شاردن، کمپفر رجوع شود. با ورود هیأتهای بیگانه به ایران علاقه به شناسایی مکانهای یادشده در کتاب مقدس و آثار نویسندگان یونانی و رومی که در ایران بودند، افزایش یافت؛ از این‌رو، آنها تلاش گذشتگان را پی گرفتند و نخست به بررسی بناها و شهرها پرداختند. اینان بیشتر فرانسوی بودند و پس از آنها انگلیسها و روسها کار را پی گرفتند که نتایج بیشتر این بررسیها منتشر شده است.

 

در سده‌های ۱۷ و ۱۸م جهانگردان اروپایی لوحه‌هایی گلی که خط میخی بر آنها نقش بسته بود، همراه خود به اروپا بردند که به علت نبودن کلیدرمزگشایی این کتیبه‌ها مبهم باقی ماند؛ تا اینکه در پایان سدۀ ۱۸م نسخۀ دقیق کتیبۀ نقش رستم، کار نیبور (۱۷۳۳-۱۸۱۵م) به اروپا رسید. او خود توانست خط فارسی باستان و علامتهای آن را تشخیص دهد. گروتفند (۱۷۷۵-۱۸۵۳م) در ۱۸۰۲م برخی از نامها را خواند، اما نتیجۀ نهایی در اثر کار مداوم راولینسن (۱۸۱۰-۱۸۹۵م) به دست آمد. او با تلاش فراوان از کتیبۀ بیستون نسخه‌برداری کرد و سرانجام در ۱۸۵۷م رمز آن گشوده گردید و در پی آن کتیبه‌های ایلامی نو، و اکدی همراه آن نیز خوانده شد (بان، 109-108).

 

 

در ۱۲۲۵ق/ ۱۸۱۰م جیمز وریه (۱۷۸۰-۱۸۴۹م) نخستین کاوشهای تخت‌جمشید را برای دستیابی به نقوض برحسته و انتقال آنها از ایران سرپرستی کرد، اما حاکم محلی مانع وی شد (همو، 71). آغازگر کاوشهای باستان‌شنانسی در ایران لُفتوس عضو انگلیسی کمیسیون سرحدی بود. وی در ۱۲۶۶ق/ ۱۸۵۰م از ویرانه‌های شوش بازدید کرد و در فاصلۀ سالهای ۱۲۶۷-۱۲۶۹ق/ ۱۸۵۱-۱۸۵۳م به کاوش در این محوطه پرداخت (کسروی، ۲۲۶؛ واندنبرگ، ۷۲). ژان دیولافوا نخستین باستان‌شناس فرانسوی بود که طی سفر به ایران در ۱۲۹۸ق/ ۱۸۸۱م تحت تأثیر آثار برجامانده در تپه‌های شوش قرار گرفت و اهمیت آنها را دریافت (ایران...، ۶۹۲-۶۹۹)، و با حمایت دولت فرانسه و کسب امتیاز کاوش این محوطه از ناصرالدین‌شاه طی سالهای ۱۳۰۱-۱۳۰۳ق/ ۱۸۸۴-۱۸۸۶م به کاوش آن پرداخت (سفرنامه...، ۱، ۲، ۲۳۱). دستاوردهای چشمگیر این کاوش، فرانسویها را بر آن داشت تا انحصار کاوشهای باستان‌شناختی را در سراسر ایران از آن خود سازند؛ چنانکه در ۱۳۱۲ق/ ۱۸۹۵م باعقد قراردادی با ناصرالدین‌شاه به هدف خود دست یافتند (کریم‌لو، ۱/ ۳، ۴، ۲۳۲-۲۳۵). مواد این قرارداد یک جـانبه و کاملاً بـه سود فرانسه بود؛ اما آنها هنوز خرسند نبودند؛ ازاین‌رو، در ۱۳۱۵ق/ ۱۸۹۷م با موافقت مظفرالدین شاه قرارداد قطعی به دست ژاک دمرگان سرپرست کاوشهای شوش که سمت نمایندگی کل مسئولیت وزارت مختار فرانسه را نیز داشت، تنظیم و منعقد شد. در این قرارداد انحصار کاوش برای آنها تأمین، و تصریح شده بود که آنچه از شوش به دست می‌آید، متعلق به دولت فرانسه است و فقط هم وزن اشیاء زرین و سیمین، پول طلا و نقره به دولت ایران بپدازند و اشیاء مکشوفۀ خارج از محدودۀ شوش میان دو دولت به تساوی تقسیم شود (مرگان، ۱۳-۱۶؛ کریم‌لو، ۱/ ۷۹-۸۱، ۲۵۵-۲۶۰).

 

 

از این زمان خروج آثار کهن ایرانی که پیش‌تر آغاز شده بود، افزایش یافت. با برپایی نمایشگاهی از آثار مشکوفه از کاوشهای فرانسویها و خریدهای غیرقانونی کارگزاران دولتهای اروپایی در ایران، اشتیاق به باستان‌شناسی و هنر ایران فزونی گرفت (کسروی، ۲۲۷؛ هلفگُت، 175، 173، 171؛ ورنو، 11، 6).

در ۱۳۰۶ش/ ۱۹۲۷م مجلس شورای ملی لایجۀ لغو قرارداد با فرانسه را به طور مشروط تصویب کرد(مصطفوی، ۴۰۰-۴۰۱) و قانون و آیین‌نامۀ حفظ آثار عتیقه نیز در ۱۳۰۹ش/ ۱۹۳۰م به تصویب رسید. به موجب این قانون کاوش منحصراً حق دولت ایران بود که در صورت تمایل می‌توانست به افراد یا مؤسسات علمی واگذار نماید؛ تا ۱۰ اثر شاخص منقول مکشوفه طی کوشهای مشترک، متعلق به ایران بود و باقی‌مانده به تساوی میان ایران و هیأت کاشف تقسیم می‌شد (ﻧﻜ : قانون...، ۴-۶, نظام‌نامه...، ۹، ۱۲). تشکیلات باستان‌شناسی که از پیش با نام «شعبۀ عتیقات، وابسته به وزارت معارف وجود داشت، در آغاز به‌صورت «دایرۀ عتیقات» زیرمجموعۀ سازمان ادارۀ کل اوقاف درآمد و در ۱۳۱۵ش/ ۱۹۳۶م به مدت کوتاهی با نام «ادارۀ باستان» و سپس «ادارۀ کل باستان‌شناسی» فعال شد (مصطفوی، ۳۸۷-۳۸۸، ۴۰۱-۴۰۳).

در طی سالهایی که کاوشهای باستان‌شناختی در انحصار فرانسویها بود، اگرچه آنها به‌طور گسترده در مناطق مرکزی و غربی به کاوش پرداختند، اما کار آنها در شوش متمرکز بود. از آنجایی که هدف آنها دستیابی به شیء بود، فنون خشنی را در کاوش به کار می‌بردند؛ اما به‌رغم کاستیها توالی آثار زیستی از هزاره‌های ۵ق‌م تا سده‌های نخستین هجری در شوش کشف شد (بان، 157).

 

 

پس از لغو قرارداد با فرانسویها، باستان‌شناسی ایران وارد مرحلۀ تازه‌ای شد. پژوهشگران از ملیتهای مختلف که از پیش در انتظار چنین فرصتی بودند، روانۀ ایران شدند. تا آغاز جنگ جهانی دوم دستاوردهای باستان‌شناختی نسبت به دورۀ پیش افزایش چشمگیری یافت. اگرچه این پژوهشگران کمتر به کار میدانی می‌پرداختند، اما انتشار اطلاعات گسترده دربارۀ هنر و معماری ایران نتیجۀ کار و تلاش آنها بود و پایۀ اصلی پژوهشهای بعدی را فراهم ساخت. اوج این حرکت در مجموعۀ کتاب «بررسی هنر ایران»، به کوشش آرثر پوپ مشهود است (نیز ﻧﻜ : جدول ۱).

با اینکه در این سالها باستان‌شناسی ایران به پیشرفتهایی نایل آمد، اما معیارهای کاوش و تحلیل آن همتای سرزمینهای دیگر جهان اسلام نبود (ایرانیکا، II/ 286).

با وقوع جنگ جهانی دوم باستان‌شناسی غربی که در ایران فعال بودند، به ارتش کشور خود پیوستند (همان،IX/ 90). طی سالهای جنگ جهانی باستان‌شناسان ایرانی در میدانهای کاوش حاضر شدند و کاوشهای رها شده را ادامه دادند و در پی آن به محوطه‌های تازه پرداختند (ﻧﮑ: گزارشها...، سراسر کتاب). با پایان یافتن جنگ جهانی بار دیگر ایران توجه باستان‌شناسان غربی را به خود جلب کرد. این بار با الگوهای تازه و برنامه‌های منظم، کاوش برتکیه بر پژوهش مبنی بر همکاری باستان‌شناسان و دانشمندان علوم طبیعی به موفقیتهای شگرفی نایل آمدند (ایرانیکا، همانجا؛ جدول ۲).

دو دهۀ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ش/ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰م دوران بلوغ و شکوفایی باستان‌شناسی ایران به‌شمار می‌آید. مسئولیت تشکیلات باستان‌شناسی در این دوره برعهدۀ باستان‌شناسان کارآمد گذارده شد، و مؤسسه‌های باستان‌شناسی کشورهای مختلف در ایران تأسیس، و در مجموع دو دهه همکاری بین‌المللی پربار آغاز شد که انتشار مجلۀ باستان‌شناسی و هنر را در پی داشت. در همین دوره مرکز باستان‌شناسی ایران و نیز گروه باستان‌شناسی دانشگاه تهران، با مدیریت افراد کاردان و دلسوز به فعالیتهای میدانی و آموزشی مهمی دست یازیدند و دانش باستان‌شناسی رشد فزاینده‌ای یافت؛ چنانکه نسل جوان کارآزموده‌ای از باستان‌شناسان ایرانی وارد میدانهای کاوش شدند (ملک شهمیرزادی، ۱۴۲-۱۴۸).

پس از تشکیل مرکز باستان‌شناسی ایران گام بسیار مهمی برای جلوگیری از خروج اشیاء توسط هیأتهای خارجی برداشته شد. با استدلال باستان‌شناساسۀ «مرکز باستان‌شناسی» مبنی بر اینکه اینگونه اشیاء به سبب وابستگی به یکدیگر و اهمیت علمی باید در یک محل نهگداری شوند، عملاً از خروج اشیاء کشف شده از کشور جلوگیری شد (باقرزاده، 18؛ کابلی، ۲۶-۲۷؛ ایرانیکا، IX/ 91)؛ همچنین مرکز باستان‌شناسی ایران برگذار کنندۀ مجمع سالانه شد و سرپرست هر هیأت موظف بود گزارش علمی دربارۀ یافته‌های فصل پیش هیأت را به مجمع ارائه نماید (همانجا؛ نیز ﻧﮑ: جدول ۳).

در ۱۳۵۷ش/ ۱۹۷۹م با به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و پدیدآمدن تغییرات بنیادی سیاسی و اجتماعی، فعالیت گروههای پژوهشی غیر ایرانی در زمینۀ باستان‌شناسی متوقف شد. در سالهای آغازین با وجود نارساییها، باستان‌شناسان ایرانی کمابیش فعال بودند. در ۱۳۶۴ش مجلس شورای اسلامی لایحۀ تشکیل «سازمان میراث فرهنگی کشور» را تصویب کرد و در ۱۳۶۶ش این سازمان آغاز به کار نمود («در حاشیه...»، ۱-۲).

در دو دهۀ اخیر (۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ش) باستان‌شناسان ایرانی به موفقیتهای شایانی نایل آمده‌اند. فعالیتهای میدانی باستان‌شناسان در این دو دهه در ۳ گروه طبقه‌بندی می‌شود: الف- ادامۀ برخی از کاوشهای ناتمام؛ بازنگزی برخی از محوطه‌های کلیدی که کاوش آنها پیش از جنگ جهانی دوم صورت گرفته بود؛ ب- کاوشهای خاص برای روشن ساختن نکات مبهم باستان‌شناسی ایران؛ ج- کاوشهای ضطراری و نجات محوطه‌هایی که به جهات گوناگون از جمله فعالیتهای عمرانی و کنده‌کاریهای غیرقانونی در خطر جدی قرار دارند (ﻧﮑ: جدول ۴). دستاوردهای این پژوهشها در دو همایش سالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۷۶ش ارائه شد (ﻧﮑ: یادنامۀ گردهمایی...؛ گزارشها).

 

مآخذ

«در حاشیۀ قانون تشکیل سازمان میراث فرهنگی کشور»، اثر، تهران، ۱۳۶۵ش، ﺷﻤ ۱۲-۱۴؛ دیولافوا، ژان، ایران، کله و شوش، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، ۱۳۶۴ش؛ همو، سفرنامه، خاطرات کاوشهای باستان‌شناسی شوش، ترجمۀ ایرج فره‌وشی، تهران، ۱۳۶۹ش؛ قانون و آیین‌نامۀ حفظ آثار عتیقه، وزارت فرهنگ، ادارۀ کل باستان‌شناسی، تهران، فردوسی؛ کابلی، میرعابدین، «بررسی آثار پیش از اسلام در مجموعۀ بازیافته»، میراث فرهنگی، تهران، ۱۳۷۰ش، س۲، ﺷﻤ ۳، ۴؛ کریم‌لو،داوود، تاراج میراث ملی، تهران، ۱۳۷۸ش؛ کسروی، احمد، تاریخ پانصد سالۀ خوزستان، تهران، ۱۳۱۲ش؛ گزارشهای باستان‌شناسی (۱)، سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، ۱۳۷۶ش؛ مرگان، ژاک، سفرنامه، تهران، ۱۳۳۵ش؛ مصطفوی، محمدتقی، «تلاش در راه خدمت به آثار ملی و امید به آینده»، گزراشهای باستان‌شناسی، تهران، ۱۳۳۴ش؛ ملک شهمیرزادی، صادق، «اشاره‌ای مختصر بر تحول باستان‌شناسی در ایران»، اثر، تهران، ۱۳۶۵ش، ﺷﻤ ۱۲-۱۴؛ نظام‌نامۀ اجرای قانون دوازدهم آبان ماه۱۳۰۹ شمسی راجع به حفظ آثار عتیقه، وزرات فرهنگ، تهران، فردوسی؛ واندنبرگ، لوئی، باستان‌شناسی ایران باستان، ترجمۀ عیسى بهنام، تهران، ۱۳۴۸ش؛ یادنامۀ گردهمایی باستان‌شناسی شوش، سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، ۱۳۷۶ش؛ نیز:

 

«archaeology», encarta encyclopedia, CD 2002; bagherzadeh, f., «lean perrot ami de I'iran, témoignage et hommage», mélanges of ferts à jean perrot, paris, 1990; bahn, p., the cambridge illustrated history of archaeology, cambridge, 1996; barker, ph. Understanding archaeolgical excavation, london, 1989; britannica. Com, 1994-2001; daniel, g., a hundred and fifty years of archaeology, london, 1975; id, the origins and growth of archaeology, londo, 1967; the dictionary of art, ed. J. turner, london, 1996; greene, k., archaeology an introduction, london, 1988; gse; helfgoott, l., «carpet collecting in iran, 1873-1883», muqarnas, ed. O. grabar, leiden, 1990, vol. vii; hole, f., and r. heizer, an introduction ti prehistoric archaeology, newyork etc., 1965; iranica; the oxford encyclopedia of archaeology in the near east, oxford, 1997; renfrew, c. and p. bahn, archaeology, theories, methods, and practice, london, 1991; trigger, b., a history of archaeology thought, cambridge, 1995; vernoit, s., «islamic art and architecture», discovering islamic art, london, 2000.

فاطمه کریمی

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 126
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست