نویسنده (ها) :
محمد نوری
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 8 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
بُعْد، اصطلاحی كه بر هر گونه امتداد و فاصله میان موجودات اطلاق میشود و در فلسفه، كلام و دانشهای طبیعی از دیدگاههای مختلف به كار میرود. بعد در لغت به معنای فاصله و دوری و در مقابل قرب است (ابن منظور، ذیل بعد؛ تهانوی، 1 / 115)، اما در معنای وسیع اصطلاحی، داشتن بعد، وصف هر موجودی است كه جنبهها و قیدهایی آن را از موجودات دیگر متمایز و مشخص میسازد. مبحث حدود و تعریفات را به این اعتبار میتوان عهدهدار گزارش ابعاد موجودات دانست. بعد در معنای رایج تر، از مختصات جسم و از لوازم تحیز است. بدین معنا مجردات یا موجودات مفارق عاری از بعد به شمار میروند، اما این موضوع محل بحث بوده است كه آیا موجودات مثالی و برزخی دارای بعدند یا بدون بعد، و نیز اینکـه اگر بعد دارند، ابعاد آنها متناهی است یا نامتناهی؟ (نک : صدرالدین، 2 / 75-76). در فلسفه و كلام اسلامی، بیشترین مطالب راجع به بعد در ذیل مبحث جسم آمده است. جسم طبیعی بنا به تعریف جوهری است كه میتوان در آن ابعاد سه گانه طول، عرض و عمق فرض كرد. جسم تعلیمی نیز كم متصلی است كه ابعاد سهگانه دارد (كندی، 265-266؛ ابن رشد، 28؛ صدرالدین، 5 / 10-12؛ مانکـدیم، 217- 218). در تعریف هر یك از این 3 بعد، امتداد به عنوان مفهوم اساسی تلقی میشود. به همین دلیل، گاه بعد را همان امتداد یا امتداد بین دوشیء تعریف كردهاند (عضدالدین، 105؛ تهانوی، همانجا). امتداد عارض بر جسم میگردد و جزء جوهر جسم نیست (نک : باباافضل، 156-157؛ جرجانی، التعریفات، 31)، اما متكلمان در مورد عَرَض بودن امتدادهای سه گانه اختلاف دارند (نک : همو، شرح... ، 8 / 122؛ تهانوی، همانجا؛ علامۀ حلی، انوار... ، 22). برای ابعاد جسمانی، ویژگیها و احكامی برشمردهاند. ابن سینا بعد را اینگونه میشناساند: چیزی كه میان دو نهایت غیرمتلاقی قرار گیرد، بتوان به آن اشاره كرد و برای آن حدود دیگری از نوع همان دو نهایت تصور كرد («الحدود»، 107؛ نیز نک : عضدالدین، همانجا). از دیگر احكام ابعاد جسمانی منع تداخل آنهاست، بدین معنا كه طول، عرض و عمق 3 مقوله متمانعند و برخلاف كل و جزء نمیتوانند قلمرو مشتركی داشته باشند (ابن سینا، الاشارات... ، 2 / 162-164). در مورد بعد و امتداد، دو نظریۀ كلی وجود دارد: از دیدگاه غالب متكلمان كه واقعی بودن مقدار را نفی میكنند، بعد امری موهوم است كه جسم، پركننده آن فرض میشود؛ اما در نظر فلاسفه كه مقدار را واقعی میدانند، بعد را باید امتداد موجود و مفطور در اجسام به شمار آورد (نک : احمد نگری، 1(1) / 289-290؛ علامۀ حلی، كشف... ، 111-113؛ عضدالدین، 114-115؛ نیز نک : جرجانی، همان، 5 / 121). در تصور برخی از قائلان به خلأ (ه م)، بعد واقعیتی مستقل دارد. خلا به تعریف آنان عبارت است از بعد امتداد یافته در همه جهات. در این دیدگاه، بعد ظرفی مجرد از ماده تصور میشود كه اگر جسمی در آن قرار نگیرد، خلأ پدید میآید. منکـران خلأ در نفی این دیدگاه تأكید میكنند كه فاصله خالی میان دو چیز به معنی واقعی خالی و لاشیء نیست. بلكه مقداری محدود و قابل اندازهگیری است؛ و امتدادِ قابل اندازهگیری یا كم متصل، یعنی بعد مقداری است، یا دارای كم متصل، یعنی همان جسم است (ابن سینا، همان، 2 / 165؛ ابن رشد، 38-39؛ نیز نک : فخرالدین، كتاب الاربعین... ، 270-273). منکـران خلأ این تصور را نیز رد میكنند كه خلأ بعد ممتد در جهات است، از آن رو كه بعد قائم به جسم است و آنچه خلا´ تصور میشود، نمیتواند بعد محض و خالی از ماده باشد (ابن سینا، همان، 2 / 165-166؛ صدرالدین، 4 / 48بب ). در مورد بعد داشتن جوهر فرد یا ذره (اتم) در كلام اسلامی اختلاف است. عموم معتزله مكتب بصره ذرات را دارای اندازه و تحیز میدانستند، در حالی كه از دیدگاه ابوالقاسم بلخی و دیگر معتزلیان بغداد ذرات به خودی خود فاقد مساحت و تحیزند. در زمان ابن میمون (530-601ق / 1135-1204م) انکـار بعد اتم نگرش غالب بود (ابورشید، 58؛ ولفسن، .(473 از ویژگیهای بعد جسمانی، متناهی بودن است، اما طرح مسأله تناهی ابعاد در مورد كل جهان آن را به مبحثی گسترده در فلسفه و كلام اسلامی تبدیل كرده است (نک : سهروردی، 1 / 372، 3 / 116-117؛ فخرالدین، المباحث... ، 1 / 297- 308؛ ابوالبركات، 2 / 80 -84؛ عضدالدین، 253- 255؛ علامه حلی، كشف، 124- 125؛ نیز نک : ه د، تناهی ابعاد). صدرالدین شیرازی به تفصیل به ادله عدم تناهی ابعاد پاسخ گفته است و ابعاد اشیاء مادی را متناهی میداند، خواه قارّ یا غیرقارّ باشند (2 / 76، 4 / 22ببـ ). بحث تناهی ابعاد در مورد كمیت غیرقار یعنی زمان نیز طرح شده است (نک : فخرالدین، همان، 1 / 311-314). صدرالدین شیرازی با نظریه حركت جوهری، زمان را به عنوان بعد چهارم موجودات مادی مطرح كرد، بعدی كه بر خلاف ابعاد سۀگانه ثابت، بعدی گذرا و سیال است (3 / 80 بب ، 140). غالب متكلمان بر خلاف قائلان به تجسیم، خداوند را از داشتن مكان و بعد تنزیه كردهاند و او را از تحیز و تقید بری دانستهاند (عضدالدین، 273؛ علامۀ حلی، انوار، 18، كشف، 227- 228؛ بغدادی، 73). از نگاهی جامعتر باید تنها ذات احدی را از هرگونه بعد در وسیعترین معنای آن منزه شمرد، از آن رو كه نامتناهی و جامع تمامترین صفات كمالی است (فیض، 1 / 77؛ بیهقی، 1 / 68).