responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 12  صفحه : 175

اسفند

نویسنده (ها) : علی بلوکباشی

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِسْفَنْد، یا اسپند، سِپَنْد، نام‌ گیاهی‌ است‌ خودرو، پایدار و همیشه‌ سبز كه‌ در كوه‌ و بیابان‌ و زمینهای‌ كویری‌ می‌روید. نام‌ این‌ گیاه‌ از كلمۀ «سْپِنْته‌[۱]» در اوستا گرفته‌ شده‌، و در زبان‌ پهلوی‌ به‌ معنی‌ «افزونیك‌»، یعنی‌ بركت‌ دهنده‌ و مقدس‌ آمده‌ است‌ (نیبرگ‌، II/ 26؛ رایشلت‌، 270 ؛ قس‌: پورداود، ۷۹-۸۰).

گیاه‌ اسفند به‌ سبب‌ داشتن‌ خاصیتهای‌ طبی‌ در درمان‌ برخی‌ از بیماریها به‌ كار می‌رود (زرگری‌، ۱/ ۳۱۳). در فرهنگ‌ عامۀ مردم‌ سرزمینهای‌ اسلامی‌، اسفند و دانۀ آن‌ مقدس‌ شمرده‌ می‌شود و آن‌ را برای‌ رماندن‌ بلاها و آفتها و دفع‌ چشم‌ زخم‌ به‌ كار می‌برند (پورداود، ۷۹).

 

خانواده‌

اسفند از تیرۀ سُدابیان‌[۲]، و از گیاهان‌ بومی‌ آسیا و سرزمینهای مدیترانه است («دائرةالمعارف کُلیر[۳]»، XX/ 269؛ گل‌گلاب‌، ۲۱۴). اسفند را نوع‌ «سداب‌ِ بَرّی‌» یا «سداب‌ِ كوهی‌»(حسینی‌، ۲۹۱؛ بستانی‌، ۹/ ۵۴۳؛زرگری‌، همانجا)،و از انواع‌ حَرْمَل‌(ابومنصور،۱۱۱؛ بیرونی‌، الصیدنۀ، ۲۱۱؛ قرطبی‌، ۱۹) دانسته‌اند. به‌ عربی‌ آن‌ را «حَرْمَل‌ احمر» یا «حرمل‌ عامی‌» نامند (رازی‌، ۲۰/ ۳۲۵؛ غسانی‌، ۹۲).

 

ویژگیهای‌ رویش‌

اسفند ساقه‌ای‌ به‌ بلندی‌ حدود نیم‌ متر، برگهای‌ سبز مایل‌ به‌ آبی‌ با لكه‌های‌ روشن‌، گلهای‌ سفید و درشت‌ با ۵ كاسبرگ‌ و ۵ گلبرگ‌ موجدار بزرگ‌ دارد (عوض‌ الله‌، ۸۹؛ بریتانیكا، VIII/ 711؛ آمریكانا، XXIII/ 754؛ قس‌: زرگری‌، همانجا). میوۀ اسفند پوشینه‌دار و كروی‌ و دارای‌ دانه‌ها یا تخمهای‌ متعدد سیاه‌ رنگ‌ است‌. این‌ گیاه‌ بیشتر در نواحی‌ خشك‌ و بایر و حاشیه‌های‌ كویر ایران‌، راه‌ تهران‌ به‌ قم‌ و اصفهان‌، تهران‌ به‌ قزوین‌، رستم‌ آباد و رودبار، اطراف‌ كرج‌، بوشهر، ازنا، جادۀ تفرش‌ و نواحی‌ دیگر ایران‌ می‌روید (همانجا). این‌ گیاه‌ در «زمینهای‌ حاره‌ و لامزروع‌» افغانستان‌ ( دائرة‌المعارف‌ آریانا، ۳/ ۲۰۱۲)، زمینهای‌ سنگلاخ‌ و شیب‌دار كریمه‌ (GSE, XXII/ 512)، سرزمینهای‌ افریقای‌ شمالی‌ و جنوب‌ اروپا و در عربستان‌، سوریه‌ (لوی‌، 258) و در بخشهایی‌ از سرزمین‌ هند ( آسیاتیكا، VIII/ 451) به‌ فراوانی‌ می‌روید.

 

خواص‌ طبی‌

اسفند از خانوادۀ گیاهان‌ دارویی‌ است‌. این‌ گیاه‌ به‌ سبب‌ داشتن‌ روغنی‌ فرار، بویی‌ تند و بد، و مزه‌ای‌ گس‌ و تلخ‌ دارد. در دانه‌های‌ اسفند دو نوع‌ آلكالوئید به‌ نام‌ هرملین‌ یا هرمین‌ [۴]هست‌ كه‌ ماده‌ای‌ بلوری‌ و زرد رنگ‌ است‌ ( آمریكانا، XIII/ 711؛ عوض‌الله‌، همانجا).

از سده‌های‌ پیش‌ از میلاد خاصیتهای‌ درمانی‌ اسفند نزد بسیاری‌ از مردم‌ سرزمینهای‌ مدیترانه‌ و آسیا شناخته‌ شده‌ بوده‌ است‌. پلینی‌، طبیعی‌دان‌ رومی‌ در نخستین‌ سدۀ میلادی‌، چند صفحه‌ از كتاب‌ بیستم‌ خود را به‌ خواص‌ گوناگون‌ سداب‌ و گیاهان‌ وابسته‌ به‌ این‌ تیره‌، به‌خصوص‌ اسفند ، اختصاص‌ داده‌ است‌ . او كاربرد اسفند و تركیبهای‌ دارویی‌ برساخته‌ از آن‌ را در درمان‌ انواع‌ بیماریها، دردها، گزیدگیها و پیشگیری‌ از بیماریها و ناخوشیها، و نیز روشهای‌ كاربرد آنها را شرح‌ می‌دهد (VI/ 77-85) دیوسكوریدِس‌ پزشك‌ یونانی‌ سدۀ ۱ م‌ و مؤلف‌ كتاب‌ «مواد طبی‌» نیز از كاربرد اسفند در درمان‌ بیماریها و دردهای‌ گوناگون‌ سخن‌ گفته‌، و آن‌ را در معالجه‌ درمان‌ بسیاری‌ از دردها و ناخوشیها همچون‌ پهلو درد، سینه‌ درد، تنگی‌ نفس‌، سرفه‌، ورم‌ ریه‌، درد مفاصل‌، بستن‌ زهدان‌، دفع‌ كرم‌، گوش‌ درد، خارش‌ و ورم‌ حاد به‌ كار برده‌ است‌ (نک‌ : لوی‌، 281).

پلینی‌ می‌نویسد: خوردن‌ اسفند همراه‌ با كلم‌، تبهای‌ شدید و دردهای‌ معده‌ را تسكین‌ می‌دهد. مصرف‌ تخم‌ اسفند همراه‌ با كلم‌ برای‌ آوردن‌ «جُفت‌ِ بچه‌»، و درمان‌ گزیدگی‌ موش‌ حشره‌خوار مفید است‌ (VI/ 53-55).

گیاه‌ اسفند به‌ سبب‌ خواص‌ طبی‌ شناخته‌ شده‌اش‌ از داروهایی‌ است‌ كه‌ در جهان‌ اسلام‌ نیز كاربرد فراوان‌ داشت‌. عیسی‌ بن‌ ماسه‌ (پزشك‌ سدۀ ۲ ق‌) كه‌ در بیمارستان‌ مرو كار می‌كرد، حرمل‌ (اسفند) را در درمان‌ برخی‌ بیماریها همچون‌ صرع‌ به‌ كار می‌برد (ابن‌ بیطار، ۱/ ۱۵). كندی‌، اسفند را در درمان‌ بیماریهای‌ مالیخولیا و صرع‌ به‌ كار می‌گرفت‌ و كچلی‌ و بواسیر را با مرهمی‌ برساخته‌ از این‌ گیاه‌ مداوا می‌كرد (لوی‌، 258). از برگها و تخمها و شیرۀ اسفند در درمان‌ بیماریهای‌ دیگر استفاده‌ می‌كردند. هوپر می‌گوید: امروزه‌ تخم‌ اسفند را همچون‌ دارویی‌ تقویت‌ كننده‌ و پاك‌ كننده‌ و محرك‌ قوۀ باه‌ به‌ كار می‌برند (نک‌ : همانجا). به‌هنگام‌ تب‌ شدید جوشاندۀ حرمل‌ (اسفند) را به‌ بیمار می‌نوشانیدند (بیرونی‌، الصیدنۀ، ۲۱۱).

طبیعت‌ گیاه‌ اسفند را «گرم‌ و خشك‌» می‌دانستند و خوردن‌ آن‌ را برای‌ «دفع‌ رطوبت‌ و نفخ‌ و باد معده‌ و امعاء» تجویز می‌كردند (همو، صیدنه‌، ۵۸). ابن‌ بطریق‌ تخم‌ اسفند را برای‌ برطرف‌ كردن‌ رطوبت‌ و حرارت‌ بدن‌ به‌ كار می‌برد (نک‌ : لوی‌، همانجا). ابو منصور موفق‌ هروی‌ در الابنیۀ عن‌ حقایق‌ الادویه‌ به‌ سودمندی‌ «حرمل‌ كه‌ سپند خوانند» در برطرف‌ كردن‌ «تاریكی‌ بصر» و «وجع‌ المفاصل‌» اشاره‌ می‌كند و می‌نویسد: سپند را «چون‌ بكوبند و به‌ انگبین‌ بسرشند و زهرۀ ماكیان‌ اندر او كنند و زعفران‌ و عصارات‌ رازیانه‌، سود كند تاریكی‌ بصر را و وجع‌ المفاصل‌ را نیز» (ص‌ ۱۱۱). هنوز در برخی‌ نقاط افغانستان‌ مردم‌ جوشاندۀ گیاه‌ اسفند را روی‌ اندامهایی‌ كه‌ «دچار وجع‌ مفاصل‌ و یا باد باشد، می‌مالند تا درد دفع‌ گردد» ( دائرة‌المعارف‌ آریانا، ۳/ ۲۰۱۲).

بیرونی‌ دربارۀ معالجۀ «گَری‌» و «خارش‌ پوست‌» می‌نویسد:

شیر حرمل‌ را می‌گیرند ومقداری‌ پشم‌ یا پنبه‌ را ۱۰ روز در آن‌ خیس‌ می‌كنند تا بپوسد. بعد پشم‌ یا پنبۀ پوسیده‌ در شیر حرمل‌ را روی‌ پوست‌ اندامی‌ كه‌ گَرْ یا خارش‌ دارد، می‌مالند تا بهبود یابد ( بیرونی‌، صیدنه‌، ۲۲۶). عوض‌ الله‌ در خواص‌ گیاه‌ اسفند می‌نویسد: اسفند برای‌ كسانی‌ كه‌ تشنج‌ دارند، زیان‌ آور است‌ و سبب‌ سقط جنین‌ می‌شود. ادرار می‌آورد و خون‌ قاعدگی‌ را می‌گشاید. اگر بر اندامهای‌ مفصل‌ و سر بمالند، درد آنها را تسكین‌ می‌دهد. نوشیدن‌ و مالیدن‌ داروی‌ بر ساخته‌ از اسفند برای‌ كسی‌ كه‌ قولنج‌ دارد، سودمند است‌. بادها و عِرق‌ النسا و تاسه‌ یا تنگی‌ نفس‌ و دردهای‌ سینه‌ و ریه‌ را دفع‌ می‌كند (ص‌ ۸۹). زرگری‌ نیز دانه‌های‌ اسفند را «خواب‌ آور، معرّق‌، ضدكرم‌ و قاعده‌آور» می‌داند و می‌نویسد در «طبابتهای‌ قدیم‌ اعراب‌» به‌ كار می‌رفت‌ و «هنوز هم‌ در طب‌ عوام‌ كم‌ و بیش‌» به‌ كار می‌رود (۱/ ۳۱۳).

 

قداست‌ اسفند

اسفند در نزد عامۀ مردم‌ بسیاری‌ از سرزمینهای‌ جهان‌، به‌ ویژه‌ مسلمانان‌، جایگاه‌ و ارزش‌ خاصی‌ داشته‌ است‌. از زمانهای‌ بسیار كهن‌ ایرانیان‌ اسفند را گیاهی‌ مقدس‌ می‌پنداشتند و برای‌ آن‌ نیرویی‌ آسمانی‌ و شفابخش‌ و جادویی‌ تصور می‌كردند. پیش‌ از ظهور زرتشت‌ در ایران‌، اسفند در كیش‌ «دیوپرستی‌» مقدس‌ شمرده‌ می‌شده‌ است‌ (هنینگ‌، II/ 607).

عامۀ مردم‌ گیاه‌ اسفند را مظهر یكی‌ از نیروهای‌ فوق‌ طبیعی‌ بر روی‌ زمین‌ می‌پنداشتند. در رده‌بندی‌ گیاهان‌ مقدس‌، اسفند را می‌توان‌ در ردۀ «رماننده‌ها» یا «نَفِرات‌» جای‌ داد. این‌ گیاه‌ به‌ سبب‌ خاصیت‌ و نیز نیروی‌ رمانندگی‌ بوی‌ تند و زنندۀ دود ناشی‌ از سوختن‌ دانه‌های‌ آن‌، در گندزدایی‌ محیط زیست‌ و در باور عامه‌، پالودن‌ فضا از ارواح‌ خبیث‌ و جن‌ و شیاطین‌ به‌ كار برده‌ می‌شده‌ است‌. از حضرت‌ رسول‌(ص‌) نقل‌ كرده‌اند: «بر هر یك‌ از برگ‌ و دانۀ گیاه‌ اسفند مَلَكی‌ موكل‌ است‌ كه‌ با آنها هست‌ تا كه‌ بپوسد». همچنین‌ گفته‌اند: «ریشه‌اش‌ و شاخه‌اش‌ غم‌ و سحر را برطرف‌ می‌كند و در دانه‌اش‌ شفای‌ هفتاد درد است‌»، «پس‌ مداوا كنید به‌ اسفند و كندر» (نک‌ : قمی‌، ۳۱۷، حاشیه‌). كاشانی‌ در عرایس‌ الجواهر به‌ اثر سوختن‌ كندر و حرمل‌ و دانه‌های‌ دیگر و پراكندن‌ دود آن‌ در خانه‌ برای‌ رماندن‌ جنیان‌ و شیاطین‌ اشاره‌ می‌كند و می‌نویسد: «كندر و گوز و قُسط نو فراگیرند و همۀ سایر اجزا بر نو، و همه‌ را بَرغول‌ كنند و به‌ قدری‌ قسط و قشور مِحْلَب‌ و حرمل‌ سفید تركیب‌ كنند و از این‌ معجون‌ هر شبی‌ در عرصۀ خانه‌ دود كنند، دیو و جن‌ و شیاطین‌ از آنجا بگریزند» (ص‌ ۳۰۷). این‌ باور در شعرهای‌ نظامی‌ (ص‌ ۲۹۶) و ناصر خسرو (ص‌ ۱۴۳) نیز به‌ روشنی‌ آمده‌ است‌. مصریان‌ و برخی‌ از مردم‌ عرب‌ و ترك‌ هر روز صبح‌ با گیاه‌ اسفند شیاطین‌ را از فضای‌ خانه‌های‌ خود دور می‌كردند و هوای‌ فاسد و آلوده‌ را از زیستگاه‌ خود بیرون‌ می‌راندند ( بستانی‌، ۹/ ۵۴۳). در گذشته‌، ایرانیان‌ هم‌ هر روز صبح‌ برای‌ گشایش‌ كار، اسفند و كندر دود می‌كردند (هدایت‌، نیرنگستان‌، ۱۱۴).

هیچ‌ گیاهی‌، به‌ باور الیاده‌، به‌ خودی‌ خود ارزشمند نیست‌. ارزش‌ گیاه‌ به‌ پیوندش‌ با یك‌ نمونۀ مثالی‌، یا به‌ تكرار مجموعه‌ای‌ از اعمال‌ و كلماتی‌ است‌ كه‌ گیاه‌ را با جدا كردن‌ از محیط دنیوی‌ آن‌، مقدس‌ می‌كند (ص‌ 296). دربارۀ تقدس‌ و ارزش‌ اسفند گفته‌اند:

۱. اسفند گیاهی‌ است‌ كه‌ كسی‌ آن‌ را نكاشته‌، و كسی‌ تخمش‌ را نیفشانده‌، و به‌ خودی‌ خود و با قدرت‌ خدایی‌ روییده‌ است‌. در پنداشت‌ بسیاری‌ از مردم‌ جهان‌ چنین‌ گیاهانی‌ جنبۀ قدسی‌ می‌یابند و از نیرو و خاصیت‌ جادویی‌ - درمانی‌ برخوردارمی‌شوند.درمیان‌مسیحیان‌فرانسه‌ وِردی‌ رایج‌ است‌ كه‌ به‌ خصوصیت‌ این‌ چنین‌ گیاهان‌ مقدس‌ اشاره‌ می‌كند و می‌گوید: «ای‌ گیاه‌ مقدس‌ كه‌ نه‌ تخمت‌ را افشانده‌اند و نه‌ تو را كاشته‌اند، قدرتی‌ را كه‌ خداوند به‌ تو بخشیده‌ است‌، آشكار كن‌» (همو، 298). ایرانیان‌ در یكی‌ از وردهای‌ مخصوصی‌ كه‌ به‌ هنگام‌ دود كردن‌ اسفند می‌خوانند، پدیداری‌ این‌ گیاه‌ را به‌ خدا نسبت‌ می‌دهند و می‌گویند: «... اسفند را خداوند بنا كرد» (مردانی‌، ۳۵).

۲. برخی‌ منابع‌ «خبز المشایخ‌» را همان‌ اسفند دانسته‌، و آن‌ را با حضرت‌ مریم‌ مربوط كرده‌، گفته‌اند: حضرت‌ مریم‌ به‌ هنگام‌ درد در زادن‌ عیسی‌(ع‌)، بر گیاه‌ «خبز المشایخ‌» چنگ‌ و پنجه‌ افكند. این‌ گیاه‌ در اثر پنجه‌های‌ مریم‌ به‌ صورت‌ ۵ انگشت‌ درآمد. از این‌ رو، در فارسی‌ آن‌ را پنجۀ مریم‌، چنگ‌ مریم‌، شجرۀ مریم‌ و بخور مریم‌ نامیده‌اند (نک‌ : برهان‌ قاطع‌، ذیل‌ همین‌ نامها؛ كتیرایی‌، ۲۶۷؛ شلیمر، 175).

زریاب‌ به‌ نقل‌ از مایرهوف‌ در شرح‌ اسماء عقّار می‌نویسد: «شجرۀ مریم‌ را به‌ گیاهان‌ متعدد اطلاق‌ كرده‌اند، از جمله‌ سیكلمه [۵]و پارثنیوم‌[۶]»، و می‌افزاید: «پارثینوم‌ در یونانی‌، دوشیزگی‌ و عذرا بودن‌ را می‌رساند و با نام‌ مریم‌ متناسب‌ است‌» (ص‌ ۳۶۸).

برخی‌ از قدما اسفند یا حرمل‌ را همان‌ «بخور مریم‌» دانسته‌اند، ولی‌ ابوریحان‌ بیرونی‌ اطلاق‌ بخور مریم‌ را به‌ حرمل‌ نادرست‌ دانسته‌ است‌ ( الصیدنۀ، ۲۱۱). در شرح‌ بخور مریم‌، به‌ نقل‌ از حاشیۀ منهاج‌ البیان‌، حرمل‌ (اسفند)، همان‌ بخور مریم‌ دانسته‌ شده‌، و چنین‌ آمده‌ است‌: «و بعضی‌ گویند بخور مریم‌ حرمل‌ را گویند و چنان‌ نماید كه‌ حرمل‌ را به‌ بخور مریم‌ نسبت‌ از این‌ روی‌ كرده‌اند كه‌ هر دو ادرار حیض‌ بگشایند» (همان‌، ۱۰۰). مردم‌ اقلید فارس‌ طلسمی‌ را كه‌ از اسفندهای‌ به‌ رشته‌ كشیده‌ می‌ساختند، «اسفند مریم‌» می‌نامیدند (هدایت‌، «فولكلور...»، ۴۷۵).

در برخی‌ گویشهای‌ فارسی‌، مانند گویش‌ سروستانی‌، گیاه‌ اسفند را «نِوَند» خوانند (همایونی‌، ۳۷۴؛ نک‌ : برهان‌ قاطع‌، ذیل‌ نوند). «نیوند» را صاحب‌ برهان‌ قاطع‌ «حرمل‌ عامی‌» و «نوعی‌ سداب‌ كوهی‌» دانسته‌ كه‌ همان‌ گیاه‌ اسفند است‌ (نک‌ : ذیل‌ همین‌ نام‌). داعی‌ الاسلام‌ در فرهنگ‌ نظام‌ (ذیل‌ نوند) این‌ بیت‌ از سنایی‌ را به‌ عنوان‌ شاهد مثال‌ «نوند» كه‌ آن‌ را برای‌ دور كردن‌ چشم‌ زخم‌ در آتش‌ می‌ریختند و می‌سوزاندند، آورده‌ است‌:

 

از پی‌ چشم‌ زخم‌ خوش‌ صنمی‌ / خویشتن‌ را بسوز همچو نوند

نوند یا نیوند را هم‌ به‌ حضرت‌ مریم‌ پیوند داده‌، و «نیوند مریم‌» خوانده‌اند و آن‌ نوعی‌ از حرمل‌ یا هزار اسفند است‌ و به‌ عربی‌ «حب‌ّ المحلب‌» خوانند (نک‌ : برهان‌ قاطع‌، ذیل‌ همین‌ نامها). شلیمر (ص‌ 423) آن‌ را پیوند مریم‌ ضبط كرده‌ كه‌ نادرست‌ است‌.

در فرهنگ‌ عامیانۀ مردم‌ ایران‌، برای‌ استوار ساختن‌ و تشدید قداست‌ اسفند، آن‌ را به‌ چند تن‌ از پیشوایان‌ و ائمه‌ مانند پیامبر اسلام‌(ص‌)، حضرت‌ علی‌(ع‌) و حضرت‌ فاطمه‌(ع‌) وابسته‌ كرده‌اند كه‌ هر یك‌ به‌ نحوی‌ در گزیدن‌، كاشتن‌ و چیدن‌ گیاه‌ اسفند دست‌ داشته‌اند. در اوراد مخصوص‌ «اسفند دود كردن‌» آشكارا به‌ این‌ باور عامه‌ اشاره‌ شده‌ است‌ (هدایت‌، نیرنگستان‌، ۴۴؛ شهری‌، ۳/ ۱۷۹).

۳. در فرهنگ‌ ایران‌ رنگ‌ سبز و سبزی‌، نمادی‌ از حیات‌ و فراوانی‌ و بركت‌ بوده‌، و به‌ این‌ سبب‌ جنبۀ قدسی‌ داشته‌ است‌. همیشه‌ سبز و رویا و بارور بودن‌ گیاه‌ اسفند نیز مانند درخت‌ سرو، انگیزۀ دیگری‌ بر مقدس‌ و مبارك‌ شمردن‌ اسفند در میان‌ مردم‌ به‌ شمار می‌رفته‌ است‌. در برخی‌ جامعه‌های‌ سنتی‌ ایران‌ شاخه‌های‌ اسفند را می‌كندند و برای‌ بركت‌ و فزونی‌ بخشیدن‌ به‌ محصولات‌ به‌ كار می‌بردند؛ مثلاً جندقیها پس‌ از اینكه‌ گندم‌ را در خرمنگاهها خرمن‌ می‌كردند، یك‌ دسته‌ شاخۀ سبز اسفند بر سر خرمن‌ می‌گذاردند و برای‌ بركت‌ گندم‌ دعایی‌ می‌خواندند (حكمت‌ یغمایی‌، ۱۲۰). همچنین‌ در میان‌ مردم‌ روستای‌ كمره‌ رسم‌ بود كه‌ دسته‌ای‌ از شاخه‌های‌ اسفند سبز و تازه‌ را كه‌ به‌ آن‌ «گُل‌ْ مشكه‌» می‌گفتند، می‌چیدند و به‌ هنگام‌ كَره‌زنی‌، به‌ طناب‌ «مشكه‌» می‌آویختند (فرهادی‌، ۳۲۷)، تا به‌ این‌ طریق‌ به‌ كره‌ بركت‌ و فراوانی‌ بخشند. در قدیم‌ مبلغان‌ مسیحی‌ با جاروهایی‌ كه‌ از شاخه‌های‌ اسفند ساخته‌ شده‌ بود، برای‌ تیمن‌ و تبرك‌، آب‌ به‌ مردم‌ می‌پاشیدند ( آمریكانا، XXIII/ 754). بسیاری‌ از مردم‌ جهان‌، گیاه‌ اسفند را به‌ نشانۀ «فیض‌» و «بركت‌» نیز به‌ كار می‌برده‌اند («دائرة‌المعارف‌ كلمبیا[۷]»، IV/ 1844؛ «دائرة‌المعارف‌ كلیر»، XX/ 269).

 

شیوه‌های ‌كاربرد اسفند

در سرزمینها و فرهنگهای ‌مختلف‌، اسفند را به‌ شیوه‌های‌ گوناگون‌ و با آداب‌ و رفتارهای‌ خاص‌، به‌ قصد چشم‌ زخم‌زدایی‌ و درمان‌ بیماریها و دردها به‌ كار می‌برند. رایج‌ترین‌ این‌ شیوه‌ها، طریق‌ «اسفند گردانی‌» و «خال‌ گذاری‌» است‌.

 

اسفند گردانی‌

مشتی‌ دانۀ اسفند را برمی‌دارند و دور سر شخص‌ یا حیوان‌ می‌گردانند. بعد دانه‌های‌ اسفند را یكی‌ یكی‌ می‌شكافند، یا همه‌ را درسته‌ در آتش‌ منقل‌ یا آتش‌ گردان‌ می‌ریزند و دود آن‌ را در فضای‌ خانه‌ و پیرامون‌ شخص‌ و حیوان‌ می‌پراكنند.

گاهی‌ با دانه‌های‌ اسفند موادی‌ دیگر همراه‌ می‌كنند و می‌سوزانند. معمول‌ترین‌ چیزهایی‌ كه‌ با اسفند می‌آمیزند وِشا، كندر و زاج‌ یا زاگ‌ است‌. وِشا و كندر از صمغهای‌ خوش‌ بو و معطر است‌ و زاج‌ ماده‌ای‌ است‌ كه‌ رنگی‌ كبود دارد و با چشم‌ كبود یا چشم‌ زاغ‌ همرنگ‌ است‌.

گاهی‌ هم‌ دانه‌های‌ اسفند را با چیزهایی‌ وابسته‌ به‌ انسان‌ یا حیوان‌، یا چیزهایی‌ كه‌ با انسان‌ و حیوان‌ تماس‌ دارد، همراه‌ می‌كنند و می‌سوزانند. مثلاً یك‌ تكه‌ پارچه‌ یا یك‌ تار نخ‌ از لباس‌ یا بند تنبان‌ شخص‌ِ دارندۀ چشم‌ بد، یا كسی‌ كه‌ احتمال‌ زخم‌ چشم‌ از او می‌رود، به‌ دست‌ می‌آورند و با دانه‌های‌ اسفند دور سر شخص‌ نظرخورده‌ می‌گردانند و بعد در آتش‌ می‌ریزند و می‌سوزانند. در صورتی‌ كه‌ نتوانند این‌ چیزها را به‌ دست‌ آورند، مقداری‌ از خاك‌ ته‌ كفش‌ دارندۀ چشم‌ بد را، یا خاك‌ جایی‌ را كه‌ او از آنجا عبور كرده‌، می‌گیرند و با دانه‌های‌ اسفند می‌سوزانند (هدایت‌، نیرنگستان‌، ۴۳؛ ماسه‌، ۱/ ۶۵ -۶۶؛ شهری‌، ۳/ ۱۷۹).

مردم‌ لرستان‌ سرجارویی‌ را به‌ نام‌ شورچشمانی‌ كه‌ می‌شناسند، قیچی‌ می‌كنند، سپس‌ بریده‌های‌ سرجارو را با دانه‌های‌ اسفند مخلوط می‌كنند و در غروب‌ دوشنبه‌ یا چهارشنبه‌ دور سر بیمار چشم‌خورده‌ می‌گردانند و در آتش‌ می‌ریزند و دود می‌كنند (اسدیان‌، ۱۷۷). همچنین‌ در برخی‌ جامعه‌های‌ سنتی‌ ایران‌ برای‌ باطل‌ كردن‌ سحر و جادو، اسفند و كندر را با مقداری‌ پوست‌ سیر و پیاز، یا خرده‌هایی‌ از استخوان‌ جمجمۀ سگ‌ مخلوط می‌كردند و در شب‌ چهارشنبه‌ یا چهارشنبه‌ شب‌ آنها را در آتش‌ می‌ریختند و دود می‌كردند و می‌گفتند: «تو عاطل‌ كردی‌، من ‌باطل‌ كردم‌» (ماسه‌، ۲/ ۱۰۰).

 

خال‌ گذاری‌

خال‌ گذاشتن‌ با خاكستر اسفند روی‌ تن‌ و صورت‌ نظر خورده‌ به‌ این‌ ترتیب‌ است‌ كه‌ با خاكستر دانه‌های‌ سوختۀ اسفند، خط و خالهایی‌ روی‌ پیشانی‌، میان‌ ابروان‌، روی‌ گونه‌ها و چانه‌ و بناگوش‌، و گاهی‌ تن‌ كودكان‌ یا بزرگ‌سالان‌ می‌گذاشته‌اند. خط و خالهایی‌ را كه‌ به‌ شكل‌ چشم‌ می‌كشیدند چشمارو یا چشمارُخ‌، و خط و خالهایی‌ كه‌ به‌ شكل‌ «ل‌» می‌گذاشتند «لام‌» یا «لامچه‌» می‌نامیدند (نک‌ : برهان‌ قاطع‌، فرهنگ‌ جهانگیری‌، ذیل‌ همین‌ كلمات‌). این‌ خالها چون‌ از سوختۀ اسفند و به‌ رنگ‌ كبود یا سیاه‌ لاجوردی‌ بود، آنها را «نیل‌» ( برهان‌ قاطع‌، فرهنگ‌ رشیدی‌) یا «كبودی‌» هم‌ می‌نامیدند. همچنین‌ انگشت‌ شهادت‌ را با آب‌ دهان‌ خیس‌ می‌كردند و با آن‌ مقداری‌ خاكستر از اسپند دور سر گردانده‌ و سوخته‌، برمی‌داشتند. خاكستر را در گودی‌ كف‌ دست‌ خمیر می‌كردند و خالهایی‌ از آن‌، میان‌ ابروان‌ كودك‌ یا بیمار می‌گذاشتند (ماسه‌، ۱/ ۶۷)؛ یا اینكه‌ از خاكستر اسفند و زاج‌ سوخته‌، ۷ جای‌ تن‌ بیمار را خال‌ می‌گذاشتند (هدایت‌، همان‌، ۵۷).

 

چشمارو

یا چشمارخ‌ به‌ خالهای‌ كبودی‌ گفته‌ می‌شد كه‌ با سوختۀ اسفند بر تن‌ و روی‌ می‌گذاشتند. به‌ تعویذ وحرزی‌ هم‌ كه‌ از دانه‌های‌ اسفند یا چیزهای‌ دیگر درست‌ می‌كردند و برای‌ دفع‌ چشم‌ زخم‌ همراه‌ كودك‌ و حیوان‌ می‌كردند و در خانه‌ و باغ‌ و كشتزار می‌آویختند، اصطلاحاً چشمارو یا چشم‌ پنام‌ می‌گفتند. مؤلف‌ برهان‌ قاطع‌ چشم‌ پنام‌ را دعا و تعویذی‌ می‌داند كه‌ آن‌ را برای‌ حفاظت‌ از زخم‌ چشم‌ بد می‌نویسند (نک‌ : برهان‌ قاطع‌، ذیل‌ همین‌ كلمه‌).

در لرستان‌ چشمارو یا چشم‌ پنامی‌ از اسپند و بند بریدۀ ناف‌ نوزاد می‌ساختند. این‌ چشم‌ پنامها یا طلسمها را از رخت‌ نوزادان‌ یا كودكان‌ می‌آویختند تا آنها را از نظر بد و زخم‌ چشم‌ بد در امان‌ نگهدارند (اسدیان‌، همانجا).

 

اوراد اسفند

در مراسم‌ اسفند گردانی‌ و ریختن‌ دانۀ اسفند در آتش‌ و سوزاندن‌ آن‌، وردها یا دعاهایی‌ كه‌ در هر جامعه‌ یا فرهنگی‌ متفاوت‌ است‌، خوانده‌ می‌شود. این‌ وردها موزون‌ و شعر گونه‌اند. واژگان‌ وردها در فرهنگهای‌ مختلف‌ با هم‌ فرقهایی‌ دارند، اما ساخت‌ معنایی‌ آنها، یكسان‌ است‌ و تماماً یك‌ عقیده‌ و پنداشت‌ عمومی‌ را با رمز و نشانه‌ می‌رسانند.

وردها عموماً با نام‌ گیاه‌ اسفند و شمار «سی‌ و سه‌» یا «صد و سی‌» دانۀ اسفند، این‌ چنین‌ آغاز می‌گردد: «اسفند، اسفند دونه‌/ اسفند سی‌ و سه‌ دونه‌» یا «اسفند اسفند دونه‌/ اسفند صد و سی‌ دونه‌». این‌ شماره‌ احتمالاً به‌ كثرت‌ دانه‌های‌ اسفندی‌ كه‌ می‌خواهند دود كنند، اشاره‌ دارد. وردها معمولاً با عبارت‌ «بتركه‌ چشم‌ حسود و بخیل‌ و بیگونه‌!» یا عباراتی‌ شبیه‌ آن‌، پایان‌ می‌یابد (شهری‌، همانجا؛ مردانی‌، ۳۵).

در اوراد مخصوص‌ اسفند به‌ همۀ افراد و گروهها، از نزدیك‌ترین‌ كسان‌ و آشنایان‌ تا دورترین‌ كسان‌ و بیگانگان‌ و دوست‌ و دشمن‌ و پاك‌ و ناپاك‌ اشاره‌ می‌شود. آدمهای‌ كبود چشم‌، ازرق‌ چشم‌، شور چشم‌ و سیاه‌ چشم‌؛ زنان‌ بزا و نزا؛ آدمهای‌ سرسیاه‌، سق‌ سیاه‌ و دندان‌ سفید؛ همسایگان‌ دست‌ راست‌ و دست‌ چپ‌؛ اهل‌ كوچه‌، محله‌ و حمام‌؛ زاده‌ شدگان‌ روزهای‌ هفته‌ مثل‌ شنبه‌زا، یكشنبه‌زا ... و جمعه‌زا و زاده‌ شدگان‌ اوقات‌ مختلف‌ شبانه‌روز مانند صبح‌زا، ظهرزا ... و شب‌زا؛ بیرون‌ روندگان‌ از شهر و دروازه‌ و واردشدگان‌ از دروازه‌ به‌ شهر؛ چرندگان‌ و پرندگان‌؛ انس‌ و جن‌ و پری‌ و پریزاد و ... یكایك‌ در اوراد مخصوص‌ اسفند می‌آیند (ماسه‌، ۱/ ۶۶؛ شریعت‌زاده‌، ۲/ ۲۶۰؛ كرباسی‌، ۱۴۷).

 

اسفندی‌

در میان‌ برخی‌ از ایرانیان‌ رسم‌ بود كه‌ از دانه‌های‌ اسفند طلسمهایی‌ می‌ساختند، به‌ این‌ شكل‌ كه‌ نخست‌ دانه‌های‌ اسفند را به‌ چند رشته‌ نخ‌ می‌كشیدند. سپس‌ آنها را به‌ یكدیگر می‌بستند و از آنها شَدّه‌هایی‌ به‌ شكل‌ چهارگوش‌ و سه‌گوش‌ و لوزی‌ و گرد، و با شَرّابۀ اسفند یا بی‌شرابه‌ درمی‌آوردند. روی‌ اسفندهای‌ بند كشیده‌ را هم‌ با لوله‌های‌ پارچه‌ای‌ و نخهای‌ رنگی‌ نقش‌ و نگار می‌انداختند و اسفندیها را تزیین‌می‌كردند(ذكایی‌، ۳۱-۳۲). اسفندی‌را در هر حوزۀ جغرافیایی‌ فرهنگی‌ به‌ نام‌ خاص‌ محلی‌ آن‌ حوزه‌ می‌نامیده‌اند (كرباسی‌، همانجا؛ فرهادی‌، ۳۲۲؛ ذكایی‌، ۳۱).

اسفندیها را بر سر درخانه‌ها، در اتاقهای‌ نشیمن‌، در آغلهای‌ گوسفند و در سركشتزارها می‌آویختند تا چشم‌ بد و بلا و آفت‌ را از خانه‌ و اعضای‌خانواده‌ و احشام‌وغلات‌ دوركنند و بركت‌ و فراوانی‌وسلامت‌ بیاورند. امروزه‌ اسفندی‌ جنبۀ تقدس‌ و جادوزدایی‌ وخصوصیت‌ آیینی‌ - جادویی‌ خود را از دست‌ داده‌، و در میان‌ مردم‌ بیشتر جامعه‌ها جنبۀ تزیینی‌ یافته‌ است‌ و برای‌ آرایه‌ و زیبایی‌ به‌ كار می‌رود.

 

خوان‌ و خوانچه‌ آرایی‌

از دانه‌های‌ اسفند برای‌ تندرستی‌ و سعادت‌ و شگون‌ و شادی‌ در آراستن‌ و تزیین‌ خوان‌ نوروزی‌ و خوانچۀ سر عقد استفاده‌ می‌كنند. دانه‌های‌ اسفند رنگ‌ شده‌ را در خوان‌ یا خوانچه‌ یا سینی‌ و ظرفی‌ به‌ شكلهای‌ گوناگون‌ می‌آراستند و در روی‌ سفرۀ هفت‌سین‌ و سفرۀ عقد می‌گذاشتند. در شیراز رسم‌ بود كه‌ از یكی‌ دو هفته‌ به‌ نوروز مانده‌، اسفند فروشان‌ دوره‌ گرد با طبقهای‌ پر از اسفندِ رنگ‌ شده‌، در محله‌ها به‌ راه‌ می‌افتادند. هر خانواده‌ مقداری‌ اسفند، یا به‌ اصطلاح‌ شیرازی‌ «بوخوش‌»، از اسفند فروش‌ می‌خرید و با آن‌ سفرۀ نوروزی‌ خود را می‌آراست‌.

در گذشته‌، همراه‌ جهاز عروس‌، یك‌ كیسۀ ترمه‌ یا مخمل‌، یا یك‌ كیسۀ پارچه‌ای‌ گلدوزی‌ شده‌ پر از اسفند و یك‌ منقل‌ یا آتشدان‌ كوچك‌ برنجی‌ كنده‌ كاری‌ شده‌ در خوانچه‌ یا طبق‌ می‌گذاشتند و به‌ خانۀ داماد می‌فرستادند. این‌ رسم‌ هنوز هم‌ در برخی‌ از جامعه‌های‌ سنتی‌ ایران‌ معمول‌ است‌.

 

مآخذ

ابن‌ بیطار، عبدالله‌، الجامع‌ لمفردات‌ الادویۀ و الاغذیۀ، بولاق‌، ۱۲۹۱ق‌؛ ابومنصور موفق‌ هروی‌، الابنیۀ عن‌ حقایق‌ الادویۀ، به‌ كوشش‌ حسین‌ محبوبی‌ اردكانی‌، تهران‌، ۱۳۴۶ش‌؛ اسدیان‌ خرم‌آبادی‌، محمد و دیگران‌، باورها و دانسته‌ها در لرستان‌ و ایلام‌، تهران‌، ۱۳۵۸ش‌؛ برهان‌ قاطع‌، محمد حسین‌ بن‌ خلف‌ تبریزی‌، به‌ كوشش‌ محمد معین‌، تهران‌، ۱۳۳۷ش‌؛ بستانی‌؛ بیرونی‌، ابوریحان‌، صیدنه‌، ترجمۀ ابوبكر كاسانی‌، به‌ كوشش‌ منوچهر ستوده‌ و ایرج‌ افشار، تهران‌، ۱۳۵۸ش‌؛ همو، الصیدنۀ، به‌ كوشش‌ عباس‌ زریاب‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌؛ پورداود، ابراهیم‌، «نامهای‌ دوازده‌ ماه‌»، فرهنگ‌ ایران‌ باستان‌، تهران‌، ۱۳۲۶ش‌؛ حسینی‌، محمد مؤمن‌، تحفه‌، تهران‌، ۱۴۰۲ق‌؛ حكمت‌ یغمایی‌، عبدالكریم‌، جندق‌: روستایی‌ كهن‌ بركران‌ كویر، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌؛ داعی‌ الاسلام‌، محمدعلی‌، فرهنگ‌ نظام‌، حیدر آباددكن‌، ۱۳۰۵ش‌؛ دائرۀ المعارف‌ آریانا، كابل‌، ۱۳۳۵ش‌؛ ذكایی‌، سودابه‌، «طرز درست‌ كردن‌ اسفند»، فردوسی‌، ۱۳۴۷ش‌، شم‌ ۸۷۹؛ رازی‌، محمد بن‌ زكریا، الحاوی‌، حیدرآباد دكن‌، ۱۳۸۷ق‌/ ۱۹۶۷م‌؛ زرگری‌، علی‌، گیاهان‌ دارویی‌، تهران‌، ۱۳۶۰ش‌؛ زریاب‌، عباس‌، حاشیه‌ بر الصیدنۀ (نك‌ : هم، بیرونی‌)؛ شریعت‌ زاده‌، علی‌اصغر، فرهنگ‌ مردم‌ شاهرود، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌؛ شهری‌، جعفر، طهران‌ قدیم‌، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌؛ عوض‌الله‌، احمد، العلاج‌ بالاعشاب‌ و النباتات‌ الشافیۀ، بیروت‌، ۱۴۰۴ق‌/ ۱۹۸۴م‌؛ غسّانی‌ تركمانی‌، یوسف‌، المعتمد فی‌ الادویۀ المفردۀ، به‌ كوشش‌ مصطفی‌ سقا، بیروت‌، ۱۴۰۲ق‌/ ۱۹۸۲م‌؛ فرهادی‌، مرتضی‌، «گیاهان‌ و درختان‌ مقدس‌ در فرهنگ‌ ایرانی‌»، آینده‌، ۱۳۷۲ش‌، شم‌ ۴-۶؛ فرهنگ‌ جهانگیری‌، حسین‌ بن‌ حسن‌ انجوی‌ شیرازی‌، به‌ كوشش‌ رحیم‌ عفیفی‌، مشهد، ۱۳۵۱ش‌؛ فرهنگ‌ رشیدی‌، عبدالرشید بن‌ عبدالغفور حسینی‌ مدنی‌ تتوی‌، به‌ كوشش‌ محمد عباسی‌، تهران‌، ۱۳۳۷ش‌؛ قرطبی‌، موسی‌، شرح‌ اسماء العقار، به‌ كوشش‌ ماكس‌ مایرهوف‌، بغداد/ تركیه‌، ۱۹۴۰م‌؛ قمی‌، عباس‌، مفاتیح‌ الجنان‌، تهران‌، ۱۳۹۱ق‌؛ كاشانی‌، عبدالله‌، عرایس‌ الجواهر و نفایس‌ الاطایب‌، به‌ كوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌؛ كتیرایی‌، محمود، از خشت‌ تا خشت‌، تهران‌، ۱۳۴۸ش‌؛ كرباسی‌ راوری‌، علی‌، فرهنگ‌ مردم‌ راور (دفتر یكم‌)، تهران‌، ۱۳۶۵ش‌؛ گل‌ گلاب‌، حسین‌، گیاه‌ شناسی‌، تهران‌، ۱۳۲۶ش‌؛ ماسه‌، هانری‌، معتقدات‌ و آداب‌ ایرانی‌، ترجمۀ مهدی‌ روشن‌ ضمیر، تبریز، ۱۳۵۵ش‌؛ مردانی‌، مهری‌، «خرافات‌ و معتقدات‌»، فردوسی‌، ۱۳۴۸ش‌، شم‌ ۹۲۹؛ ناصر خسرو، دیوان‌، به‌ كوشش‌ مهدی‌ سهیلی‌ و دیگران‌، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌؛ نظامی‌ گنجوی‌، خمسه‌، به‌ كوشش‌ م‌. درویش‌، تهران‌، ۱۳۶۶ش‌؛ هدایت‌، صادق‌، «فولكلور یا فرهنگ‌ توده‌»، نوشته‌های‌ پراكنده‌، تهران‌، ۱۳۳۴ش‌؛ همو، نیرنگستان‌، تهران‌، ۱۳۳۴ش‌؛ همایونی‌، صادق‌، فرهنگ‌ مردم‌ سروستان‌، تهران‌، ۱۳۴۸ش‌؛ نیز:

 

Americana; Asiatica; Britannica; Collier's Encyclopedia, New York, 1985; The Columbia Encyclopedia, New York, 1950; Eliade, M., Patterns in Comparative Religion, tr. R. Sheed, London, 1971; GSE; Henning, W.B., «A Grain of Mustard », Acta Iranica, Leiden, 1977, vol. XV; Levey, M., The Medical Formulary or Aqrābādhin of Al- Kindi, London, 1966; Nyberg, H.S., A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, 1974; Pliny, Natural History, tr. W.H.S. Jones, London, 1969; Reichelt, H., Avesta, Strassbourg, 1911; Schlimmer, J. L., Terminologie medico- pharmaceutique, Tehran, 1970.

علی‌ بلوكباشی‌

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 12  صفحه : 175
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست