آخرین بروز رسانی : دوشنبه
6 آبان 1398 تاریخچه مقاله
جَمْعیَّت، مجموعهای از
افراد با خصوصیات مشابه که در محدودۀ جغرافیایی خاص
زندگی میکنند. از آنجا که جمعیتشناسی و بررسی جمعیت
جهان و ویژگیهای آن در این دائرةالمعارف مورد نظر نیست،
این مقاله در دو بخش جمعیت مسلمانان جهان به طور عام، و جمعیت ایران
و تحولات آن به طور خاص تنظیم شده است:
I. جمعیت مسلمانان جهان
پیشینۀ تاریخی
برخلاف بیشتر ادیان بزرگ
جهان، دین مبین اسلام از همان آغازْ دعوی جهانی بودن داشت
و دعوت ملل دیگر به این آیین را مأموریت اصلی
خود میدانست. اعزام نمایندگانی به دربار امپراتوری روم و
ایران در همان دورۀ حیات پیامبر اسلام(ص)، نشانی از این تعهد بود.
پس از درگذشت رسول خدا (ص) و بهرغم خطراتی که امت اسلامی را تهدید
میکرد، جانشینان آن حضرت برنامۀ توسعۀ قلمرو
اسلام را با جدیت ادامه دادند و در زمانی کوتاه، به هنگام خلافت عمر،
بخش زیادی از جهان متمدن و پیشرفتۀ آن دوران، یعنی
سرزمینهای ایران و روم به تصرف مسلمانان درآمد. در زمان حضرت علی(ع)
پایتخت حکومت اسلامی به کوفه، در نزدیکی پایتخت شاهنشاهان
ساسانی انتقال یافت، در حالی که، معاویه دمشق را در حاشیۀ
امپراتوری روم به عنوان مرکز حکومت خود برگزیده بود.
گسترش قلمرو حکومت اسلامی در
سالهای بعد به سوی افریقای شمالی و جنوب اروپا از یک
طرف، و ماوراءالنهر و آسیای مرکزی از طرف دیگر ادامه یافت.
مردمان سرزمینهای مغلوب اگرچه غالباً میتوانستند با پرداخت جزیه
بر کیش قدیم خود بمانند، به دلایل مختلف دین اسلام را پذیرفتند
و فرهنگ اسلامی با کتاب مقدس قرآن کریم به زودی به عنوان کیش
اکثریت مردم در بخش عمدۀ خاورمیانه، افریقای شمالی و ماوراءالنهر درآمد.
اگرچه از سدۀ ۳ق / ۹م به بعد با پیدایش قدرتهای محلی
در خراسان بزرگ سلطۀ سیاسی خلافت اسلامی رو به کاهش گذاشت، اما بسط قلمرو دین
و فرهنگ اسلامی از سوی سلاطین و پادشاهان محلی ادامه یافت.
لشکرکشیهای متعدد سلطان محمود غزنوی به هند در این دوره،
دروازۀ شبه قارۀ هند را به روی مسلمانان گشود و قسمتهای شمالی آن شبه
قاره را به صورت پناهگاه و قلمرو حکومت سلاطین بعدی این سلسلـه
ــ کـه سلجوقیـان تـازه مسلمان به حکومت آنان در مـاوراءالنهـر و خـراسان
بـزرگ خـاتمـه داده بـودند ــ درآورد. سلجوقیان که با ایل و حشم خود
قلمرو حکومت غزنویان را در نوردیده بودند، مهاجرت جمعی خود را
به درون قلمرو خلافت توسعه دادند و بهتدریج تقریباً همۀ سرزمینها
و ایالات خلافت عباسی را از ماوراءالنهر تا آسیای صغیر
و مصر تحت فرمان خود درآوردند («تاریخ[۱] ... »، جم ).
تجزیۀ امپراتوری
سلجوقی به دنبال تسلط ترکان خوارزمشاهی باعث تقویت و استقلال بیشتر
سلسلههای محلی، بهویژه اتابکان سلجوقی در ایران،
ترکیه و مصر شد و این ترکان نومسلمان مسئولیت نگهبانی و
گسترش اسلام را در قارههای اروپا و افریقا برعهده گرفتند. حتى پس از
حملۀ مغول و کشت و کشتار ملل مسلمان به دست آنان، با ورود وزیران مسلمان
غالباً ایرانیتبار به دستگاه حکومت مغول، دین اسلام نیز
در سرزمینهای تحت حکومت امپراتوری مغول، از جمله چین،
گسترش یافت (همانجا).
پس از دورۀ مغول گسترش
اسلام از طریق لشکرکشی و جهانگشایی جای خود را به
گسترش از طریق تماسهای غیرنظامی داد و بازرگانان مسلمان
عمدتاً از طریق قارۀ هند و با کمک معنوی صوفیان ایرانیتبار، نقش مهمی
در گسترش دین اسلام در کشـورهـای آسیـای جنـوب شرقـی
ایفـا کـردنـد (نک : «دائرةالمعارف [۲]... »، جم ). پرجمعیتترین
کشور مسلمان جهان امروز، یعنی اندونزی از این طریق
به جهان اسلام پیوست.
منابع اطلاعات
دربارۀ تعداد نفوس و
ترکیب سنی و جنسی مسلمانان در سدههای قبل، اطلاع دقیقی
در دست نیست. از اواخر سدۀ ۱۳ق / ۱۹م برخی از کشورهای مسلمان
تحت استعمار، به تبعیت از حاکمان اروپایی خود به انجام سرشماریهای
جمعیتی پرداختند (مثلاً هند در سالهای
۱۸۶۰ و ۱۸۷۱م، و مصر در سالهای
۱۸۸۲ و ۱۸۹۷م). این امر در
نیمۀ دوم سدۀ ۱۴ش / ۲۰م به عنوان جزئی از برنامههای
توسعۀ اقتصادی و اجتماعی با جدیت بیشتری دنبال
شد. «بخش جمعیت کمیسیون اقتصادی و اجتماعی سازمان
ملل متحد[۳]» از بدو تأسیس خود کمک به برگزاری انواع سرشماریها
و جمعآوری آمارهای جمعیتی را یکی از وظایف
عمدۀ خود قرار داده است. امروزه با کمک این سازمان اطلاعات قابل قبولی
دربارۀ تعداد و ساختار جمعیت کشورهای مختلف جمعآوری شده است.
این اطلاعات معمولاً به صورت جزئی
از نشریۀ ادواری سازمان ملل متحد با عنوان «سالنامۀ جمعیتشناختی
ملل متحد[۴]» منتشر میشود. براساس این آمارها و برخی
اطلاعات دیگر، کارشناسان سازمان ملل متحد کوششهایی را برای
پی بردن به روند گذشته و آیندۀ جمعیت کشورهای مختلف
انجام دادهاند که نتیجۀ آنها در نشریۀ «چشمانداز جمعیت جهان[۵]» منتشر شده، و هرچند گاه یک
بار مورد تجدید نظر قرار گرفته است. بیشتر
اطلاعات این مقاله ازمنابع یادشده،
و نیز نشریات آماری «صندوق جمعیت ملل متحد[۶]» و
«دفتر مرجع اطلاعات جمعیتی[۷]» در ایالات متحدۀ امریکا
گرفته شده است. برای اطلاعات مربوط به شاخصهای توسعه هم از «گزارش
سالانۀ توسعۀ انسانی[۸]» سازمان ملل متحد استفاده شده است.
جمعیت جهان و سهم مسلمانان از آن
بر پایۀ برآوردهای
سازمان ملل متحد در میانۀ سدۀ ۲۰م (۱۳۲۹ش /
۱۹۵۰م) که مسئلۀ جمعیت به عنوان یکی
از مشکلات عمدۀ کشورهای در حال توسعه مطرح بود، جمعیت مسلمانان جهان در حدود
۳۶۱ میلیون نفر بود که تقریباً ۷
/۱ جمعیت جهان (۵۲ / ۲ میلیارد) را
درآن تاریخ تشکیل میداد (نک : عباسی، ۹ ff.).
در پایان سدۀ
۲۰م جمعیت جهان اندکی بیش از ۶ میلیارد
نفر برآورد میشد. از این جمعیت در حدود ۵ /۱
(۵ / ۲۷۳‘۱ میلیون نفر) مسلمان بودند.
مقایسۀ این ارقام با جمعیت تخمینی جهان در نیمۀ سدۀ
۲۰م (۵۲ / ۲ میلیارد نفر) و سهم
مسلمانان از آن (۳۶۱ میلیون نفر)، حکایت از افزایش
نرخ رشد جمعیت جهان به طور کلی، و نرخ رشد جمعیت مسلمانان به طور
اخص دارد. در حالیکه جمعیت کل جهان در دورۀ ۵ سالۀ مزبور
فقط ۸۳ / ۵ برابر شده بود، جمعیت مسلمانان جهان
۹۸ / ۵ برابر افزایش یافته بود. رشد سریع جمعیت
مسلمانان جهان در سدۀ ۲۰م و موقعیت برجستۀ آنان در جهان
معاصر، از مقایسۀ تعداد تخمینی پیروان اسلام با پیروان ۳ دین
بزرگ دیگر (مسیحی، هندویی و بودایی) به
خوبی آشکار میشود (نک : جدول ۱).
جدول ۱. شمار تخمینی
پیروان ادیان عمدۀ جهان (به میلیون نفر) در سالهای
۱۹۰۰، ۱۹۲۸،
۱۹۷۰ و ۱۹۹۸م (شِنه،
۴۴۸)
دین
۱۲۷۹ش /
۱۹۰۰م
۱۳۰۷ش /
۱۹۲۸م
۱۳۴۹ش /
۱۹۷۰م
۱۳۷۷ش /
۱۹۹۸م
شمار
درصد
شمار
درصد
شمار
درصد
شمار
درصد
مسیحی
۵۱۸
۳۱
۷۱۰
۳۵
۲۱۳‘۱
۳۳
۵۴۰‘۱
۲۶
هندویی
۲۱۷
۱۳
۳۰۰
۱۵
۴۸۴
۱۳
۸۹۰
۱۵
مسلمان
۲۱۴
۱۳
۲۷۰
۱۳
۵۷۲
۱۵
۱۸۰‘۱
۲۰
آنیمیست
۱۱۳
۷
۱۹۰
۵ / ۹
۹۱
۲
۱۳۰
۲
بودایی
۱۳۶
۸
۱۵۵
۸
۲۴۱
۷
۳۰۰
۵
یهودی
۱۲
۷ / ۰
۱۳
۸ / ۰
۱۵
۴ / ۰
۱۴
۳ / ۰
سایر یا بدوندین
۴۴۰
۲۷
۳۶۴
۱۸
۰۸۱‘۱
۲۹
۹۰۰‘۱
۳۲
کل
۶۵۰‘۱
۱۰۰
۰۰۰‘۲
۱۰۰
۶۹۷‘۳
۱۰۰
۹۳۰‘۵
۱۰۰
بر پایۀ برآوردهای
اخیر، جمعیت جهان در ۱۳۸۷ش /
۲۰۰۸م به حدود ۷۸۱ / ۶ میلیارد
نفر رسیده، و سهم جمعیت مسلمانان از کل جمعیت جهان به حدود
۲۴٪ (۶۳۵ / ۱ میلیارد)
افزایش یافته بود (نک : «جمعیت[۹] ... »، npn.).
در پایان سدۀ
۲۰م، مسلمانان تقریباً ۴۳٪ جمعیت قارۀ افریقا
و ۲۶٪ جمعیت قارۀ آسیا را تشکیل میدادند.
این دو قاره حدود ۹۸٪ جمعیت مسلمانان جهان را دربر
داشتند. در مقایسه با این دو قاره، قارههای آمریکا،
اروپا و اقیانوسیه جمعیت مسلمان بسیار کمتری دارند
(نک : نقشه). چنانکه از این نقشه آشکار میشود مسلمانان هماکنون در
سراسر جهان پراکندهاند و کمتر کشوری پیدا میشود که شماری
مسلمان در آنجا حضور نداشته باشد.
سهم مسلمانان از جمعیت کشورهای
مختلف جهان در اواخر سدۀ ۱۴ش/ اوایل سدۀ ۲۱م
کشورهای مسلمان
اگرچه شمار مسلمانان در بسیاری
از کشورهای جهان معاصر چشمگیر است، اما مسلمانان تنها در
۵۱ کشور اکثریت (یعنی بیش از نصف جمعیت
کشور) را تشکیل میدهند. شمار کشورهای دارای اکثریت
مسلمان در ۱۳۷۹ش / ۲۰۰۰م،
۴۷ گزارش شده بود (نک : عباسی، ۱۱). در سالهای
اخیر به سبب تشکیل دو دولت مسلمان در اروپا (بوسنی و هرزگوین،
و کوزوو) و افزایش جمعیت مسلمان دو کشور افریقایی
(نیجریه و اریتره) شمار کشورهای دارای اکثریت
مسلمان به ۵۱ رسیده است. این ۵۱ کشور ــ که
از آنها با عنوان «کشورهای مسلمان» نام برده میشود ــ بر روی
هم حدود ۷۰٪ جمعیت مسلمانان جهان را دربر میگیرند
(برای اطلاعات بیشتر، نک : «نخستین[۱۰] ... »، npn.).
کشورهای دارای اکثریت
مسلمان از نظر جمعیت بسیار با هم متفاوتاند. در حالی که
۴ کشور اندونزی، پاکستان، بنگلادش و نیجریه هر یک بیش
از ۱۴۵ میلیون نفر جمعیت دارند، ۸ کشور
مایوت، صحرای غربی، کومور، قطر، بحرین، جیبوتی،
برونئی، و مالدیو جمعاً ۶ / ۴ میلیون نفر، یعنی
در حدود ۳ /۱ جمعیت استان تهران در سرشماری ۱۳۸۵ش
جمعیت دارند. جمعیت ۱۱ کشور دیگر: گامبیا،
بوسنی و هرزگوین، موریتانی، گابن، فلسطین، امارات
متحدۀ عربی، عمان، کویت، لبنان، آلبانی و کوزوو هم کمتر از
۵ میلیون نفر است. ۹ کشور دیگر: آذربایجان،
اردن، قرقیزستان،تاجیکستان، ترکمنستان، لیبی، سیرالئون،
سومـالـی، و اریتره نیز از ۱۰ میلیون
نفر کمتر جمعیت دارند. بیشتر جمعیت کشورهای مسلمان
(۶ / ۱۳۰۸میلیون نفر) در۲۴
کشور زندگی میکنند. جمعیت کشورهای دارای اکثریت
مسلمان و سهم درصدیِ مسلمانـان از آن، و نیز ویژگیهای
عمدۀ جمعیت شناختی (تراکم جمعیت، نرخ موالید،
نرخ مرگ و میر، نرخ خالص مهاجرت، نرخ شهرنشینی و درصد ساکنان
شهرهای بزرگ) در پایان سدۀ ۲۰م در جدول ۲
ارائه شده است.
از لحاظ مناطق جغرافیایی،
همۀ۷کشور افریقای شمالی، ۱۴ کشور
از۱۸کشور آسیای غربی،۱۰کشور
از۱۴ کشور آسیای جنوب مرکزی، ۹ کشور از
۱۶ کشور افریقای غربی،۵ کشور از
۱۹ کشور افریقای شرقی، ۲ کشور از ۹
کشور افریقای میانه، ۳ کشور از ۱۱ کشور آسیای
جنوب شرقی، و۳ کشور از ۱۵ کشور اروپای جنوبی
در زمرۀ کشورهای دارای اکثریت مسلمان قرار دارند. سهم مسلمانان
از جمعیت کشورهای مسلمان از ۱۰۰٪ (در عربستان
سعودی) تا۵۰٪ (در نیجریه و بورکینافاسو)
تفاوت میکند. این نسبت در ۲۶ کشور بیش
از۹۰٪، و تنها در۹کشور کمتر از۷۰٪ است.
از۵۲ کشور
مسلمان،۲۶ کشور در آسیا،۲۳کشور در افریقا و
۳ کشور (آلبانی، کوزوو، و بوسنی و هرزگوین) در اروپا قرار
دارند. از میان کشورهای مسلمان ۷ کشور اندونزی، پاکستان،
بنگلادش، نیجریه، مصر، ترکیه و ایران بیش از
۷۰ میلیون جمعیت دارند. مجموع جمعیت این۷
کشور۹۳۰ میلیون نفر است که ۳ /۲
(۲۱ / ۶۶٪) جمعیت کشورهای مسلمان را
دربر میگیرد. اگر جمعیت مسلمان هند را هم بر این عدد
اضافه کنیم، معلوم میشود که بیش از ۴ /۳
(۷۶٪) جمعیت مسلمان جهان در ۸ کشور ساکناند.
جدول۲. جمعیت (به میلیون)
و شاخصهای جمعیت شناختی کشورهای اسلامی
در۱۳۸۷ش / ۲۰۰۸م (نک : «جمعیت»،
npn.)
کشور
جمعیت
درصد مسلمان از کل جمعیت
تراکم جمعیت در هر کمـ۲
موالید (به
۰۰۰‘۱ نفر ازجمعیت)
مرگها (به
۰۰۰‘۱ نفر ازجمعیت)
درصد نرخ رشد طبیعی در سال
درصد نرخ خالص مهاجرت
درصد نرخ شهرنشینی
درصد ساکنان شهرهای بزرگ
اندونزی
۹ / ۲۳۹
۸۶
۱۲۶
۲۱
۶
۵ / ۱
۱-
۴۸
۱۱
پاکستان
۸ / ۱۷۲
۹۷
۲۱۷
۲۹
۸
۲ / ۲
۱-
۳۵
۱۸
نیجریه
۱ / ۱۴۸
۵۰
۱۶۰
۴۳
۱۸
۵ / ۲
۰
۴۷
۱۶
بنگلادش
۳ / ۱۴۷
۸۳
۱۰۲۳
۲۴
۷
۷ / ۱
۱-
۲۴
۱۲
مصر
۹ / ۷۴
۹۰
۷۵
۲۷
۶
۲
۱-
۴۳
۲۱
ترکیه
۸ / ۷۴
۱۰۰
۹۵
۱۹
۶
۲ / ۱
۰
۶۲
۲۹
ایران
۲ / ۷۲
۹۹
۴۴
۲۰
۵
۴ / ۱
۱-
۶۷
۲۶
سودان
۴ / ۳۹
۷۰
۱۶
۳۳
۱۲
۱ / ۲
۱
۳۸
۱۲
الجزایر
۷ / ۳۴
۹۹
۱۵
۲۲
۴
۸ / ۱
۱-
۶۳
۱۲
افغانستان
۷ / ۳۲
۹۹
۵۰
۴۷
۲۱
۶ / ۲
۰
۲۰
۱۲
مراکش
۲ / ۳۱
۹۹
۷۰
۲۱
۶
۴ / ۱
۳-
۵۶
۲۲
عراق
۵ / ۲۹
۹۷
۶۷
۳۴
۱۰
۴ / ۲
۴-
۶۷
۳۰
عربستان سعودی
۱ / ۲۸
۱۰۰
۱۳
۲۹
۳
۷ / ۲
۵-
۸۱
۴۳
مالزی
۷ / ۲۷
۵۲
۸۴
۲۱
۵
۶ / ۱
۱
۶۸
۱۲
ازبکستان
۲ / ۲۷
۸۸
۶۱
۲۴
۷
۷ / ۱
۲-
۳۶
۸
یمن
۲ / ۲۲
۹۹
۴۲
۴۱
۹
۲ / ۳
۱-
۳۰
۱۵
سوریه
۹ / ۱۹
۷۴
۱۰۸
۲۸
۴
۵ / ۲
۲
۵۰
۳۱
بورکینافاسو
۲ / ۱۵
۵۰
۵۶
۴۵
۱۵
۳
۱-
۱۶
۸
نیجر
۷ / ۱۴
۸۰
۱۲
۴۶
۱۵
۱ / ۳
۰
۱۷
۶
مالی
۷ / ۱۲
۹۰
۱۰
۴۸
۱۵
۳ / ۳
۳-
۳۱
۱۲
سنگال
۷ / ۱۲
۹۵
۶۴
۳۹
۱۰
۳
۲-
۴۱
۲۱
تونس
۳ / ۱۰
۹۸
۶۳
۱۷
۶
۲ / ۱
۱-
۶۵
۱۸
گینه
۳ / ۱۰
۵۳
۴۲
۴۲
۱۴
۹ / ۲
۶-
۳۰
۱۶
چاد
۱ / ۱۰
۸۵
۸
۴۴
۱۷
۷ / ۲
۲
۲۷
۹
سومالی
۹
۱۰۰
۱۴
۴۶
۱۹
۷ / ۲
۳
۳۷
۱۷
آذربایجان
۷ / ۸
۹۳
۱۰۰
۱۸
۶
۲ / ۱
۰
۵۲
۲۲
تاجیکستان
۳ / ۷
۹۰
۵۱
۳۱
۵
۲ / ۲
۱-
۲۶
ـــ
لیبی
۳ / ۶
۱۰۰
۴
۲۴
۴
۲
۰
۷۷
۵۴
اردن
۸ / ۵
۹۵
۶۵
۲۸
۴
۴ / ۲
۷
۸۳
۱۹
سیرالئون
۵ / ۵
۶۰
۷۶
۴۸
۲۳
۵ / ۲
۴-
۳۷
۱۴
قرقیزستان
۲ / ۵
۷۵
۲۶
۲۴
۷
۶ / ۱
۱۰-
۳۵
۱۶
ترکمنستان
۲ / ۵
۸۹
۱۱
۲۷
۶
۷ / ۱
۲-
۴۷
ـــ
اریتره
۵
۸۰
۴۳
۴۰
۱۰
۳
۲
۲۱
ـــ
امارات
۵ / ۴
۹۶
۵۴
۱۵
۲
۳ / ۱
۱۶
۸۳
۳۱
فلسطین
۲ / ۴
۷۵
۶۹۰
۳۷
۴
۳ / ۳
۰
۷۲
ـــ
لبنان
۴
۶۰
۳۸۳
۱۹
۵
۴ / ۱
۰
۸۷
۴۴
بوسنیوهرزگوین
۸ / ۳
۴۰
۷۵
۹
۹
۰
۰
۴۶
ـــ
آلبانی
۲ / ۳
۷۰
۱۱۳
۱۳
۶
۷ / ۰
۳-
۴۵
ـــ
موریتانی
۲ / ۳
۱۰۰
۳
۳۵
۹
۷ / ۲
۱
۴۰
ـــ
کویت
۷ / ۲
۸۵
۱۵۰
۲۱
۲
۹ / ۱
۸
۹۸
۷۰
عمان
۷ / ۲
۱۰۰
۹
۲۴
۳
۱ / ۲
۵
۷۱
ـــ
کوزوو
۲ / ۲
۷۰
۲۰۱
۲۱
۷
۴ / ۱
۸
ـــ
گامبیا
۶ / ۱
۹۰
۱۳۸
۳۸
۱۱
۷ / ۲
۱
۵۴
ـــ
قطر
۹ / ۰
۱۰۰
۵
۱۷
۲
۵ / ۱
۳۶
۱۰۰
ـــ
بحرین
۸ / ۰
۸۱
۸۴
۲۰
۳
۷ / ۱
۷
۱۰۰
ـــ
جیبوتی
۸ / ۰
۹۴
۱۱۲۴
۳۰
۱۲
۸ / ۱
۰
۸۷
ـــ
کومور
۷ / ۰
۹۸
۳۷
۳۶
۸
۸ / ۲
۰
۲۸
ـــ
صحرای غربی
۵ / ۰
۱۰۰
۳۲۸
۲۸
۸
۲
۲۰
۸۱
ـــ
برونئی
۴ / ۰
۶۷
۲
۲۴
۳
۶ / ۱
۳
۷۲
ـــ
مالدیو
۳ / ۰
۱۰۰
۶۶
۱۹
۴
۶ / ۱
۰
۲۷
ـــ
آلبانی
۲ / ۳
۷۰
۱۱۳
۱۳
۶
۷ / ۰
۳-
۴۵
ـــ
موریتانی
۲ / ۳
۱۰۰
۳
۳۵
۹
۷ / ۲
۱
۴۰
ـــ
کویت
۷ / ۲
۸۵
۱۵۰
۲۱
۲
۹ / ۱
۸
۹۸
۷۰
عمان
۷ / ۲
۱۰۰
۹
۲۴
۳
۱ / ۲
۵
۷۱
ـــ
کوزوو
۲ / ۲
۷۰
۲۰۱
۲۱
۷
۴ / ۱
۸
ـــ
گامبیا
۶ / ۱
۹۰
۱۳۸
۳۸
۱۱
۷ / ۲
۱
۵۴
ـــ
قطر
۹ / ۰
۱۰۰
۵
۱۷
۲
۵ / ۱
۳۶
۱۰۰
ـــ
بحرین
۸ / ۰
۸۱
۸۴
۲۰
۳
۷ / ۱
۷
۱۰۰
ـــ
جیبوتی
۸ / ۰
۹۴
۱۱۲۴
۳۰
۱۲
۸ / ۱
۰
۸۷
ـــ
کومور
۷ / ۰
۹۸
۳۷
۳۶
۸
۸ / ۲
۰
۲۸
ـــ
صحرای غربی
۵ / ۰
۱۰۰
۳۲۸
۲۸
۸
۲
۲۰
۸۱
ـــ
برونئی
۴ / ۰
۶۷
۲
۲۴
۳
۶ / ۱
۳
۷۲
ـــ
مالدیو
۳ / ۰
۱۰۰
۶۶
۱۹
۴
۶ / ۱
۰
۲۷
ـــ
در کنار این کشورهای دارای
اکثریت مسلمان، کشورهای دیگری نیز هستند که
مسلمانان در آنها در اقلیتاند. تقریباً ۳۰٪
(۳۸۵ میلیون نفر) جمعیت مسلمانان در حال حاضر
به صورت اقلیت در کشورهای دیگر دنیا زندگی میکنند
که دربارۀ آنها در این مقاله بحث نخواهد شد. بارزترین نمونۀ این
کشورها هند است که از جمعیت ۰۲۹ / ۱ میلیاردی
آن، بیش از ۱۴۴ میلیون نفر
(۱۴٪) مسلماناند. چین با ۱۹ /
۳۸ میلیون مسلمان در ردیف دوم بعد از هند قرار میگیرد.
کشورهای غیرمسلمان دیگر با شمار قابل توجهی جمعیت
مسلمان عبارتاند از: روسیه (۸۴ / ۱۴ میلیون)،
فیلیپین (۴۲ / ۱۰ میلیون)،
ایالات متحدۀ آمریکا (۷۳ / ۹ میلیون)، تایلند
(۲۴ / ۸ میلیون)، کنیا (۳۱ /
۸ میلیون)، اوگاندا (۲۶ / ۷ میلیون)،
فرانسه (۹۵ / ۵ میلیون)، جمهوری دموکراتیک
کنگو (۳۶ / ۵ میلیون)، غنا (۳ / ۵ میلیون)،
موزامبیک (۱۸ / ۵ میلیون)، آلمان (۹ /
۳ میلیون)، مالاوی (۳۱ / ۳ میلیون)،
ماداگاسکار (۷۳ / ۲ میلیون)، آنگولا
(۹۵ / ۲ میلیون)، ایتالیا
(۳۸ / ۱ میلیون)، ژاپن (۲۵ / ۱ میلیون)،
سریلانکا (۶۷ / ۱میلیون)، بریتانیا
(۱۷ / ۱ میلیون)، یوگوسلاوی
(۰۳ / ۲ میلیون)، زامبیا (۳۷ /
۱ میلیون)، زیمبابوه (۶ / ۱ میلیون)،
بنین (۳۲ / ۱ میلیون)، برزیل
(۹۲ / ۱ میلیون)، برمه (۶۸ / ۱ میلیون)
و بوروندی (۲۴ / ۱ میلیون) (نک :
«درگاه[۱۱] ... »، npn.).
ترکیب قومی و نژادی
جمعیت مسلمان جهان
چنانکه نقشه نشان میدهد، جمعیت
مسلمانان جهان در۴ گوشۀ جهان پخش است. کشورهای دارای اکثریت مسلمان نیز
به همین ترتیب در ۳ قارۀ کهن جهان (آسیا، افریقا
و اروپا) پراکندهاند و طبعاً گروههای قومی و نژادی متعددی
را با تاریخ و فرهنگهای متفاوت دربر میگیرند. حتى در
کشورهـای عمدۀ دارای اکثریت مسلمان (اندونزی، ایران،
پاکستان، بنگلادش، ترکیه، مصر و نیجریه) بهرغم وحدت ظاهری
مجموعهای از اقوام و نژادهای متکلم به زبانهای مختلف زندگی
میکنند. کشورهای عربزبان خاورمیانه و افریقای
شمالی نیز که معمولاً خود را صاحبان اصلی میراث اسلام میدانند،
از اقوام و نژادهای مختلف تشکیل یافتهاند و به لحاظ سیاسی
میان رژیمهای حاکم بر آنها اختلافاتی وجود دارد که گاهی
تا پای جنگ نیز پیش رفتهاند. با این همه، کشورهای
عربزبان با بیش از ۴۰۰ میلیون جمعیت،
بزرگترین گروه نژادی، با زبانی واحد را در دنیای
اسلام تشکیل میدهند.
وجه مشترک و حلقۀ رابط سایر
کشورهای مسلمان و اقلیتهای مسلمان ساکن در کشورهای مختلف،
همان فرهنگ و ارزشهای خاص اسلامی است که همراه با شیوههای
عملی نیایش (نماز، روزه، حج)، ارجحیتهای خاص برای
فرونشاندن نیازهای اولیه (استفاده از گوشت حلال، پرهیز از
مصرف برخی از مواد غذایی و تشویق به ارضای غریزۀ جنسی
در چهارچوب روابط زناشویی) جامعۀ مسلمان را از
سایر جوامع انسانی متمایز میسازد. در پـرجمعیتتـرین
کشورهـای مسلمان ــ اندونزی، پاکستان و بنگلادش ــ شمار بسیاری
از اقوام به زبانهای کاملاً متفاوت با یکدیگر سخن میگویند.
برای نمونه، در اندونزی بیش از یک دوجین گروه قومی
ـ فرهنگی با زبانهای مختلف زندگی میکنند. آموزش زبان ملی
در مدارس آن کشور همراه با دین اسلام وجوه مشترک هویت ملی جمعیت
عظیم اندونزی را شکل میدهد. در ایران نیز تنها
حدود ۴۰٪ از جمعیت، زبان مادری خود را فارسی میدانند
و سایرین به زبانها و لهجههای دیگری چون ترکی
آذری، کردی، عربی، بلوچی، گیلانی، مازندرانی
و جز اینها تکلم میکنند.
اکثریت جمعیت مسلمان جهان
از اهل سنت و جماعت هستند و فقط در ۴ کشور ایران، عراق، آذربایجان
و بحرین اکثریت جمعیت پیرو مذهب شیعهاند. در دو
کشور لبنان و یمن نیز درصد قابل توجهی از مردم شیعهاند.
از نظر نوع حکومت نیز تنها ۹ کشور مسلمان حکومت سلطنتی دارند، و
کشورهای دیگر دارای نوعی نظام جمهوریاند (نک : CIA ... , npn).
ویژگیهای جمعیتشناختی
کشورهای مسلمان
۱. ترکیب جنسی
تقریباً در همۀ
کشورهای مسلمان تعداد مردان از زنان بیشتر، و نسبت جنسی (یعنی
نسبت مردان به زنان) بالاتر از ۱۰۰ است. با بهبود شرایط
زندگی زنان و کاهش مرگ و میرهای دوران طفولیت یا
مرتبط با حاملگی و وضع حمل، نسبت جنسی جمعیت شماری از
کشورهای مسلمان کاهش یافته، و به ۱۰۰ نزدیک
شده است («چشمانداز[۱] ... »، npn.).
۲. ساختار سنی
اکثریت کشورهای مسلمان
همانند دیگر کشورهای در حـال توسعه، جمعیتی جـوان دارند
(نک : جدول ۳). نسبت افراد ۱۴ ساله و کمتر در این کشورها
از ۱۸٪ (در بوسنی و هرزگوین) تا
۴۹٪ (در نیجر) تفاوت میکند. تنها در ۶ کشور
مسلمان، شاخص جوانی جمعیت (یعنی نسبت کودکان
۱۴ ساله و کمتر به کل جمعیت) در چند دهۀ اخیر
تقلیل یافته، و به میزان جمعیت کشورهای توسعه یافته
(کمتر از ۲۵٪) نزدیک شده است. با اینهمه، در
۱۷ کشور مسلمان کودکان کمتر از ۱۵ ساله بیش از
۴۰٪ جمعیت را تشکیل میدهند. تنها در
۱۳ کشور این نسبت از ۳۰٪ کمتر است. در ایران،
بنابر سرشماری ۱۳۸۵ش، نسبت کودکان کمتر از
۱۵ ساله به کل جمعیت، از ۴۵ /
۴۵٪ در ۱۳۶۵ش بـه ۱ /
۲۵٪ در ۱۳۸۵ش کـاهش یـافته است
(نک : مهریار، ۲۷). به همین ترتیب، نسبت سالمندان
(افراد ۶۵ ساله به بالا) جمعیت کشورهای مسلمان نیز
در مقایسه با کشورهای توسعهیافته بسیار پایین
است. این نسبت در ۱۰ کشور از ۵٪ بیشتر است و
تنها در ۴ کشور بوسنی و هرزگوین، آلبانی، آذربایجان
و لبنان از ۷٪ بیشتر است. در نتیجه، اکثریت جمعیت
کشورهای مسلمان در سنین بالقوه فعال ــ ۱۵-۶۴
ساله ــ قرار دارند. چون اعضای این گروه سنی از لحاظ نظری
بالقوه فعالاند و میتوانند به تولید ملی کمک کنند، بالا بودن
تعداد و سهم آنان از جمعیت به عنوان یک ویژگی مثبت تلقی
میشود که اخیراً زیر عنوان «جایزۀ جمعیت
شناختی» یا «روزنۀ فرصت جمعیتی» مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفته است
(بلوم[۲]، سراسر اثر).
۳. نرخهای وابستگی
جوانی جمعیت کشورهای
مسلمان سبب شده است نرخ وابستگی جمعیت، یعنی نسبت کودکان
زیر ۱۴ ساله و سالمندان ۶۵ ساله به بالا، به جمعیت
بالقوه فعال (۱۵-۶۴ ساله) در اکثر این کشورها در
سطح بالایی قرار داشته باشد (نک : جدول ۳). نسبت وابستگی
کل جمعیت در میان ۵۲ کشور مسلمان از ۲۵ (در
امارات متحدۀ عربی) تا ۱۰۸ (در نیجر و مالی) سیر
میکند. تنها در ۳ کشور امارات، قطر و کویت این نسبت از
۴۰، و در ۸ کشور دیگر: ایران، آذربایجان،
تونس، بوسنی و هرزگوین، عمان، بحرین، صحرای غربی و
برونئی از ۵۰ کمتر است. بالا بودن نرخ وابستگی بدان معنا
ست که درصد قابل توجهی از جمعیت کشور در جریان تولید
مشارکت نداشته، و به صورت سربارِ جمعیت فعال، باقی مانده است. چون
افراد سالمند ۶۵ ساله به بالا درصد کوچکی از جمعیت کشورهای
مسلمان را تشکیل میدهند، نرخ وابستگی بالای این
کشورها عمدتاً به کودکان زیر ۱۴ ساله مربوط میشود که نیازهای
اساسی آنان در زمینههای تغذیه، مسکن، بهداشت عمومی
و بهویژه آموزش و پرورش، هم بسیار سنگین و هم غیرقابل
انکار یا صرفهجویی است. از سوی دیگر، به سبب کاهش
نرخ مرگ و میر و بالا رفتن امید بقا در حین تولد، همۀ این
کشورها در چند دهۀ دیگر با مسائل ناشی از سالمندی جمعیت روبهرو
خواهند شد. تأمین امکانات اشتغال جمعیت جوان، نه تنها از نظر رشد و
توسعۀ اقتصادی اهمیت دارد، بلکه برای ایجاد سرمایۀ لازم
برای گسترش نظام تأمین اجتماعی و خدمات درمانی مورد نیاز
شمار عظیم سالمندان آینده نیز بسیار ضروری است
(پول[۳]، سراسر اثر).
جدول ۳. ساختار سنی (سهم
۳ گروه عمدۀ سنی از جمعیت) و نسبتهای وابستگی جمعیت
کشورهای مسلمان در ۱۳۸۷ش/
۲۰۰۸م (نک : «جمعیت»، npn.)
کشور
درصد جمعیت در سنین
نسبتهای وابستگی
۶۵+
۱۵-۶۴
۰-۱۴
کودکان
سالمندان
کل
اندونزی
۶
۰ / ۶۵
۲۹
۶ / ۴۴
۲ / ۹
۸ / ۵۳
پاکستان
۴
۰ / ۵۷
۳۹
۴ / ۶۸
۰ / ۷
۴ / ۷۵
نیجریه
۳
۰ / ۵۲
۴۵
۵ / ۸۶
۸ / ۵
۳ / ۹۲
بنگلادش
۴
۰ / ۶۲
۳۴
۸ / ۵۴
۵ / ۶
۳ / ۶۱
مصر
۵
۰ / ۶۲
۳۳
۲ / ۵۳
۱ / ۸
۳ / ۶۱
ترکیه
۶
۰ / ۶۶
۲۸
۴ / ۴۲
۱ / ۹
۵ / ۵۱
ایران
۵
۰ / ۶۹
۲۶
۷ / ۳۷
۲ / ۷
۹ / ۴۴
سودان
۴
۰ / ۵۵
۴۱
۵ / ۷۴
۳ / ۷
۸ / ۸۱
الجزایر
۵
۰ / ۶۵
۳۰
۲ / ۴۶
۷ / ۷
۸ / ۵۳
افغانستان
۲
۰ / ۵۳
۴۵
۹ / ۸۴
۸ / ۳
۷ / ۸۸
مراکش
۶
۰ / ۶۵
۲۹
۴ / ۷۶
۵ / ۵
۸ / ۸۱
عراق
۳
۰ / ۵۵
۴۲
۳ / ۶۳
۳ / ۳
۷ / ۶۶
عربستان سعودی
۲
۰ / ۶۰
۳۸
۰ / ۵۰
۳ / ۶
۳ / ۵۶
مالزی
۴
۰ / ۶۴
۳۲
۳ / ۵۸
۳ / ۸
۷ / ۶۶
ازبکستان
۵
۰ / ۶۰
۳۵
۶ / ۴۴
۲ / ۹
۸ / ۵۳
یمن
۳
۰ / ۵۲
۴۵
۵ / ۸۶
۸ / ۵
۳ / ۹۲
سوریه
۳
۰ / ۶۰
۳۷
۷ / ۶۱
۰ / ۵
۷ / ۶۶
بورکینافاسو
۳
۰ / ۵۱
۴۶
۲ / ۹۰
۹ / ۵
۱ / ۹۶
نیجر
۳
۰ / ۴۸
۴۹
۱ / ۱۰۲
۳ / ۶
۳ / ۱۰۸
مالی
۴
۰ / ۴۸
۴۸
۰ / ۱۰۰
۳ / ۸
۳ / ۱۰۸
سنگال
۴
۰ / ۵۲
۴۴
۶ / ۸۴
۷ / ۷
۳ / ۹۲
تونس
۶
۰ / ۶۹
۲۵
۲ / ۳۶
۷ / ۸
۹ / ۴۴
گینه
۳
۰ / ۵۱
۴۶
۲ / ۹۰
۹ / ۵
۱ / ۹۶
چاد
۳
۰ / ۵۱
۴۶
۲ / ۹۰
۹ / ۵
۱ / ۹۶
سومالی
۳
۰ / ۵۲
۴۵
۵ / ۸۶
۸ / ۵
۳ / ۹۲
آذربایجان
۷
۰ / ۶۹
۲۴
۸ / ۳۴
۱ / ۱۰
۹ / ۴۴
تاجیکستان
۴
۰ / ۵۸
۳۸
۵ / ۶۵
۹ / ۶
۴ / ۷۲
لیبی
۴
۰ / ۶۶
۳۰
۵ / ۴۵
۱ / ۶
۵ / ۵۱
اردن
۳
۰ / ۶۰
۳۷
۷ / ۶۱
۰ / ۵
۷ / ۶۶
سیرالئون
۴
۰ / ۵۴
۴۲
۸ / ۷۷
۴ / ۷
۲ / ۸۵
قرقیزستان
۶
۰ / ۶۲
۳۲
۶ / ۵۱
۷ / ۹
۳ / ۶۱
ترکمنستان
۴
۰ / ۶۱
۳۵
۴ / ۵۷
۶ / ۶
۹ / ۶۳
اریتره
۲
۰ / ۵۵
۴۳
۲ / ۷۸
۶ / ۳
۸ / ۸۱
امارات
۱
۰ / ۸۰
۱۹
۸ / ۲۳
۳ / ۱
۰ / ۲۵
فلسطین
۳
۰ / ۵۱
۴۶
۲ / ۹۰
۹ / ۵
۱ / ۹۶
لبنان
۸
۰ / ۶۵
۲۷
۵ / ۴۱
۳ / ۱۲
۸ / ۵۳
بوسنی و هرزگوین
۱۳
۰ / ۶۹
۱۸
۱ / ۲۶
۸ / ۱۸
۹ / ۴۴
آلبانی
۸
۰ / ۶۵
۲۷
۵ / ۴۱
۳ / ۱۲
۸ / ۵۳
موریتانی
۴
۰ / ۵۶
۴۰
۴ / ۷۱
۱ / ۷
۶ / ۷۸
کویت
۲
۰ / ۷۴
۲۴
۴ / ۳۲
۷ / ۲
۱ / ۳۵
عمان
۲
۰ / ۶۸
۳۰
۱ / ۴۴
۹ / ۲
۱ / ۴۷
کوزوو
۶
۰ / ۶۱
۳۳
۱ / ۵۴
۸ / ۹
۹ / ۶۳
گامبیا
۳
۰ / ۵۵
۴۲
۴ / ۷۶
۵ / ۵
۸ / ۸۱
قطر
۱
۷۶
۲۳
۳ / ۳۰
۳ / ۱
۶ / ۳۱
بحرین
۳
۷۰
۲۷
۶ / ۳۸
۳ / ۴
۹ / ۴۲
جیبوتی
۳
۵۸
۳۹
۲ / ۶۷
۲ / ۵
۴ / ۷۲
کومور
۳
۵۵
۴۲
۴ / ۷۶
۵ / ۵
۸ / ۸۱
صحرای غربی
۲
۶۷
۳۱
۳ / ۴۶
۰ / ۳
۳ / ۴۹
برونئی
۳
۶۷
۳۰
۸ / ۴۴
۵ / ۴
۳ / ۴۹
مالدیو
۵
۶۳
۳۲
۸ / ۵۰
۹ / ۷
۷ / ۵۸
۴. نرخهای باروری و
مرگ و میر
در گذشتۀ نه چندان دور
نرخ مرگ و میر در بیشتر کشورها در سطح بسیار بالایی
قرار داشت و به راحتی میتوانست افزایش ناشی از نرخ باروری
طبیعی را خنثى کند. از میانۀ سدۀ
۱۳ق / ۱۹م بیشتر کشورهای توسعهیافته
توانستهاند با اقتباس فنّاوری سادۀ بهداشتی ـ درمانی (بهویژه
واکسینه کردن کودکان) و اصلاح وضع معیشت و تغذیۀ مردم،
نرخ مرگ و میر را به طور چشمگیری کاهش دهند (ویکز، «جمعیت[۱]
... »، ۱۴۶- ۱۹۷). به دنبال این کاهش
مرگومیر، نیاز به تولید کودکان زیاد نیز بهتدریج
از میان رفت و بر اثر عوامل دیگر توسعۀ اجتماعی
و اقتصادی (بهخصوص بالا رفتن سطح آموزش و فراهم شدن امکان مشارکت زنان در
بازار کار) نرخ باروری کاهش یافت و کشورهای توسعهیافتۀ غربی
توانستند نرخ رشد جمعیت خود را به سطح قابل قبولی کاهش دهند.
این جریان در کشورهای
در حال توسعه، از جمله کشورهای اسلامی، دیرتر و غالباً در اواخر
نیمۀ اول سدۀ ۲۰م شروع شد و بر اثر برهم خوردن تعادل سنتی مرگومیر
و باروری، جمعیت این کشورها به سرعت رشد کرد. مطرح شدن مسئلۀ
انفجار جمعیت در سطح بینالمللی، همراه با توسعه و نوسازی
تدریجی کشورهای در حال توسعه، موجب شد از ثلث سوم سدۀ
۲۰م فرایند گذار جمعیتی[۲] در کشورهای
در حال توسعه هم به مراحل تعادل مرگومیر و باروری نزدیک شود و
آثاری از تقلیل نرخ رشد جمعیت بروز کند. ایجاد برنامههای
بینالمللی برای کاهش ارادی نرخ موالید و جلوگیری
از حاملگیهای ناخواسته به این جریان بسیار کمک کرد.
با این همه، نرخ زاد و ولد در اکثر کشورهای مسلمان هنوز در سطح بالایی
قرار دارد (نک : جدول ۲).
۵. نرخ زاد و ولد
همانطور که پیشتر یاد شد،
عامل عمدۀ افزایش جمعیت، زاد و ولد است که در اصطلاح جمعیتشناسی
به «نرخ خام موالید[۳]» (شمار موالید سالانه نسبت به هر هزار
نفر از جمعیت) مشهور است (نک : ویکز، همان، ۱۹۸ ff.). در
۱۳۸۷ش / ۲۰۰۸م نرخ خام موالید
کل جمعیت جهان ۲۱ در هزار بود. نرخهای خام موالید
کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته نیز به ترتیب
۱۲ و ۲۳ در هزار بود (همان،
۱۴۶-۱۹۷). این میزان در
۳۵ کشور دارای اکثریت مسلمان از ۲۳ بیشتر
است. نرخ موالید در کشورهای دارای اکثریت مسلمان (نک :
جدول ۲) دامنۀ وسیعی را از ۹ در هزار در بوسنی و هرزگوین،
تا ۴۸ در هزار در سیرالئون و مالی نشان میدهد. در
واقع در ۱۱ کشور نرخ خام موالید بالاتر از ۴۰، و در
۱۰ کشور دیگر میان ۳۰ و ۳۹ در
هزار قرار دارد. نرخهای باروری پایین (کمتر از
۲۵) عمدتاً در کشورهای آسیایی جداشده از
اتحاد جماهیر شوروی (آذربایجان ۱۸، قرقیزستان
۲۴، و ازبکستان ۲۴) و چند کشور عمدۀ دیگر در
آسیا (اندونزی ۲۱، مالزی ۲۱، ایران
۲۰، و ترکیه ۱۹)، افریقای شمالی
(تونس ۱۷، مراکش ۲۱، لیبی ۲۴، و
الجزایر ۲۲) و اروپا (آلبانی ۱۳، کوزوو
۲۱، و بوسنی و هرزگوین ۹) دیده میشود.
نکتۀ مهم آنکه بیشتر کشورهای نفتخیز کرانۀ خلیج
فارس نیز به نرخهای زاد و ولد پایین دست یافتهاند
(بحرین ۲۰، کویت ۲۱، عمان ۲۴،
قطر ۱۷، و امارات ۱۵).
۶. نرخ مرگومیر
نرخ مرگومیر کل جمعیت جهان
در ۱۳۸۷ش / ۲۰۰۸م، ۸ در
هزار بود. نرخهای معادل برای کشورهای پیشرفته و در حال
توسعه به ترتیب ۱۰ و ۸ در هزار (۹ در هزار در صورت
حذف چین از فهرست کشورهای در حال توسعه) بود (ویکز، همان،
۱۴۶ ff.). در حالی که پایین بودن نرخ
مرگومیر کشورهای در حال توسعه عمدتاً حکایت از بهبود شرایط
زندگی و بهداشت این کشورها، و کاهش مرگ و میر کودکان دارد،
بالاتر بودن نرخ مرگومیر در کشورهای توسعه یافته ناشی از
بالا رفتن سن جمعیت این کشورها و مرگومیر اجتنابناپذیر
سالمندان است. نرخ مرگومیر کشورهای دارای اکثریت مسلمان
(نک : جدول ۲)، در ۳۰ مورد از نرخ متوسط کشورهای در حال
توسعه (۸ در هزار) کمتر، و در ۱۸ مورد از آن بیشتر است.
بالاترین نرخهای مرگومیر در کشورهای مسلمان افریقایی
(نیجریه ۱۸، سیرالئون ۲۳، بورکینافاسو
۱۵، گینه ۱۴، مالی ۱۷، نیجر
۱۵، سومالی ۱۹، چاد ۱۷، جیبوتی
۱۲، و سودان ۱۲ در هزار) دیده میشود. از میان
کشورهای آسیایی مسلمان فقط عراق (۱۰ در
هزار)، یمن (۹ در هزار) و افغانستان (۲۱ در هزار) نرخ مرگومیر
بالایی دارند.
۷. نرخ رشد جمعیت
چنانکه پیشتر اشاره شد، جمعیت
کشورهای مسلمان مانند دیگر کشورهای در حال توسعه، در نیمۀ دوم
سدۀ ۲۰م به نحو چشمگیری افزایش یافت و
به نگرانیهای بینالمللی دربارۀ انفجار جمعیت
و پیامدهای آن دامن زد.
در دهههای ۵ و ۶ سدۀ
۲۰م نرخ رشد جمعیت کشورهای مسلمان و نیز اقلیتهای
مسلمان در بیشتر کشورهای در حال توسعه به اندازهای بالا بود که
برخی از محققان را به اظهارنظرهایی دربارۀ استثنایی
بودن نرخ رشد جمعیت در کشورهای مسلمان و غیرقابل مهار بودن آن
وا داشت (کرک[۴]، سراسر اثر). به نظر این محققان به دلیل تأکید
خاص اسلام به ازدواج زودرس و تولید مثل و نیز مخالفت آن با تنظیم
خانواده، چشمانداز کاهش باروری در این کشورها بسیار نومیدکننده
بود. در عین حال، چـون بیشتر این کشورها با اقتباس فناوریهـای
جـدید بهداشتی ـ درمانی درصدد بودند نرخ مرگومیر را کاهش
دهند، ادامۀ افزایش جمعیت در آنها اجتنابناپذیر مینمود.
استقبال بسیاری از کشورهای
مسلمان از برنامههای تنظیم خانواده (نک : ویکز، «جمعیتشناختی[۵]
... »، سراسر اثر؛ کریم[۶]، سراسر اثر)، این پیشبینی
بدبینانه را به چالش کشید و تعدادی از کشورهای پرجمعیت
مسلمان (از جمله اندونزی، بنگلادش، ترکیه، ایران و مصر) آثاری
از موفقیت برنامههای تنظیم خانواده و کاهش چشمگیر نرخ
رشد جمعیت را نشان دادند (هال، ۵۶-۸۰). با این
همه، نرخ رشد جمعیت هنوز در بیشتر کشورهای مسلمان در حد بالایی
قرار دارد.
در دهۀ آخر سدۀ
۲۰م (۱۹۹۰-۲۰۰۰م) که
نرخ رشد جمعیت کل جهان ۳۵ / ۱٪ بود، نرخ رشد
۴۴ کشور مسلمان از این مقدار بـالاتر بـود (نک : جـدول
۲). در همـان دورۀ زمـانـی، نـرخ رشد جمعیت کشورهای در حال توسعه
۶۱ / ۱ بود، ولی نرخ رشد جمعیت در ۳۳
کشور مسلمان از این مقدار نیز بالاتر بود. در
۱۳۸۷ش / ۲۰۰۸م نرخ رشد طبیعی
جمعیت در کل جهان ۲ / ۱٪ و در کشورهای در حال توسعه
۵ / ۱٪ بود. اگر جمعیت چین را از گروه کشورهای
در حال توسعه حذف کنیم، نرخ رشد جمعیت این کشورها به ۸ /
۱٪ افزایش مییابد. در مقایسه با این
کشورها، نرخ رشد جمعیت کشورهای پیشرفته تنها ۲ /
۰٪ بود. نرخ رشد جمعیت کشورهای دارای اکثریت
مسلمان از صفر درصد (در بوسنی و هرزگوین) تا ۳ / ۳٪
در مالی و فلسطین تفاوت داشت. این نرخ در ۳۰ کشور
مسلمان از سطح کشورهای در حال توسعه (۸ / ۱٪) بالاتر بود،
ولی در ۱۰ کشور (ترکیه، ایران، مراکش، تونس، آذربایجان،
امارات متحده، لبنان، بوسنی و هرزگوین، آلبانی و کوزوو) این
رقم به کمتر از ۵ / ۱٪ رسیده بود.
۸. مهاجرت
رشد طبیعی جمعیت که پیشتر
بدان اشاره شد، از تفاوت زاد و ولد (تعداد کودکان متولد شده نسبت به هر
۰۰۰‘۱ نفر از جمعیت) و مرگومیر (تعداد مرگها
در مقابل هر ۰۰۰‘۱ نفر از جمعیت) به دست میآید.
عامل دیگرِ مؤثر در نرخ رشد جمعیت، یعنی مهاجرت بینالمللی
در بیشتر کشورهای دارای اکثریت مسلمان تأثیر چندانی
ندارد (نک : جدول ۲). عامل مهاجرت تنها در تعدادی از کشورهای
مسلمان کمجمعیت مثبت بوده، و در نرخ رشد آنها اثر گذاشته است. از جملۀ این
کشورها میتوان به بحرین (۷٪)، اردن (۷٪)، کویت
(۸٪)، عمان (۵٪)، قطر (۳۶٪)، امارات
(۱۶٪)، صحرای غربی (۲۰٪)، و
کوزوو (۸٪) اشاره کرد. در چند کشور نیز نرخ خالص مهاجرت منفی
است و از کاهش جمعیت آنها از این طریق حکایت میکند
که عراق (۴-٪)، عربستان سعودی (۵-٪)، بنگلادش
(۱-٪)، ایران (۱-٪)، قرقیزستان
(۱۰-٪)، پاکستان (۱-٪)، آلبانی
(۳-٪)، الجزایر (۳-٪)، سنگال (۲-٪) و سیرالئون
(۴-٪) در زمرۀ این کشورها قرار دارند.
۹. مرگ و میر اطفال
بالا بودن نرخ مرگومیر در کشورهای
مسلمان عمدتاً نتیجۀ بالا بودن نرخ مرگومیر اطفال (کودکان کمتر از یکسال) در این
کشورها ست. در ۱۳۸۷ش / ۲۰۰۸م نرخ
مرگومیر اطفال در کل جهان ۴۹، در کشورهای پیشرفته
۶، و در کشورهای در حال توسعه ۵۴ (۵۹ در صورت
حذف چین از فهرست کشورهای در حال توسعه) در هر هزار تولد بود.
نرخ مرگومیر اطفال در کشورهای
دارای اکثریت مسلمان (نک : جدول ۴) از ۷ در هزار تولد
(در قطر، امارات متحده، و برونئی) تا ۱۶۳ در هزار تولد
(در افغانستان) تفاوت میکند. نرخ مرگومیر اطفال در ۲۱
کشور مسلمان از سطح کشورهای در حال توسعه (۵۹ در هزار) بالاتر
است. این کشورها بیشتر در افریقای جنوب صحرا قرار دارند؛
ولی حتى در کشورهای بزرگ و نسبتاً توسعهیافتۀ آسیایی
نیز، نرخ مرگومیر اطفال در مقایسه با کشورهای پیشرفتۀ غربی
بسیار بالا ست: عراق۹۴، اردن۲۴، فلسطین
۲۵، ترکیه ۲۳، بنگلادش ۵۲، ایران
۳۲، قرقیزستان ۵۰، پاکستان ۷۵، تاجیکستان
۶۵، ترکمنستان ۷۴، ازبکستان ۴۸، اندونزی
۳۴، کوزوو ۳۳، الجزایر ۲۷، مصر
۳۳، و مراکش ۴۳ در هزار.
۱۰. امید زندگی
در بدو تولد
در نتیجۀ بهبود شرایط
بهداشتی و کاهش نرخ مرگومیر اطفال، انتظار بقا یا امید
زندگی جمعیت در جهان به طور چشمگیری بالا رفته است. بر پایۀ
آمارهای ۱۳۸۷ش / ۲۰۰۸م امید
زندگی کودکانی که در این سال بهدنیا آمدهاند، به
۶۸ سال رسیده است. این میزان برای زنان
(۷۰ سال) اندکی بیش از مردان (۶۷ سال) است.
امید زندگی جمعیت کشورهای در حال توسعه و پیشرفته
به ترتیب ۷۷ و ۶۷ سال برآورد شده است. ارقام مربوط
به زنان و مردان کشورهای توسعهیافته ۷۴ و ۸۱
و در حال توسعه ۶۵ و ۶۸ سال است.
جدول ۴. شاخصهـای سلامت و
بهداشت باروری کشورهای مسلمان در ۱۳۸۷ش /
۲۰۰۸م (نک : «جمعیت»، npn.)
کشور
انتظار بقا در موقع تولد (به سال)
نرخ مرگ و میر اطفال (در
۰۰۰‘۱ تولد)
درصد استفاده از وسایل جلوگیری
از بارداری توسط زنان ۱۵-۴۹ ساله
نرخ باروری عمومی
زنان
مردان
کل
روشهای مدرن دیگر
همۀ روشها
اندونزی
۷۲
۶۹
۷۰
۳۴
۵۷
۶۱
۶ / ۲
پاکستان
۶۴
۶۲
۶۳
۷۵
۲۲
۳۰
۱ / ۴
نیجریه
۴۷
۴۶
۴۷
۱۰۰
۸
۱۲
۹ / ۵
بنگلادش
۶۴
۶۲
۶۳
۵۲
۴۸
۵۶
۷ / ۲
مصر
۷۴
۷۰
۷۲
۳۳
۵۷
۵۹
۱ / ۳
ترکیه
۷۴
۶۹
۷۲
۲۳
۴۳
۷۱
۲ / ۲
ایران
۷۲
۶۹
۷۱
۳۲
۶۰
۷۹
۱ / ۲
سودان
۵۹
۵۶
۵۸
۸۱
۶
۸
۵ / ۴
الجزایر
۷۴
۷۱
۷۲
۲۷
۵۲
۶۱
۳ / ۲
افغانستان
۴۳
۴۳
۴۳
۱۶۳
۹
۱۰
۸ / ۶
عراق
۶۰
۵۶
۵۸
۹۴
۳۳
۵۰
۴ / ۲
عربستانسعودی
۷۸
۷۴
۷۶
۱۶
۲۹
۳۲
۶ / ۴
مالزی
۷۶
۷۲
۷۴
۹
ـــ
ـــ
۴
ازبکستان
۷۰
۶۳
۶۷
۴۸
۵۹
۶۵
۶ / ۲
یمن
۶۲
۶۰
۶۱
۷۷
۱۳
۲۳
۷ / ۲
مراکش
۷۲
۶۸
۷۰
۴۳
۵۵
۶۳
۲ / ۶
سوریه
۷۵
۷۱
۷۳
۱۹
۴۷
۵۸
۵ / ۳
بورکینافاسو
۵۲
۴۹
۵۱
۸۹
۹
۱۴
۲ / ۶
نیجر
۵۶
۵۸
۵۷
۸۱
۵
۱۱
۱ / ۷
مالی
۵۹
۵۴
۵۶
۹۶
۶
۸
۶ / ۶
سنگال
۶۴
۶۰
۶۲
۶۱
۱۰
۱۲
۳ / ۵
تونس
۷۵
۷۲
۷۴
۱۹
۵۳
۶۳
۲
گینه
۵۵
۵۲
۵۴
۱۱۳
۶
۹
۷ / ۵
چاد
۴۸
۴۶
۴۷
۱۰۶
۲
۳
۳ / ۶
سومالی
۴۹
۴۷
۴۸
۱۱۷
۱
۱۵
۷ / ۶
آذربایجان
۷۵
۷۰
۷۲
۱۲
۱۴
۵۱
۳ / ۲
تاجیکستان
۶۹
۶۴
۵۷
۶۵
۳۳
۳۸
۳ / ۳
لیبی
۷۶
۷۱
۷۳
۲۱
۲۶
۴۹
۳
اردن
۷۳
۷۱
۷۲
۲۴
۴۲
۵۷
۶ / ۳
سیرالئون
۴۹
۴۸
۴۸
۱۵۸
۴
۵
۱ / ۶
قرقیزستان
۷۰
۶۲
۶۶
۵۰
۴۹
۶۰
۸ / ۲
ترکمنستان
۶۷
۵۸
۶۲
۷۴
۵۳
۶۲
۹ / ۲
اریتره
۵۹
۵۴
۵۷
۵۹
۵
۸
۳ / ۵
امارات
۸۱
۷۷
۷۸
۷
۲۴
۲۸
۲
فلسطین
۷۳
۷۲
۷۲
۲۵
۳۹
۵۰
۶ / ۴
لبنان
۷۴
۶۹
۷۲
۱۹
۳۴
۵۸
۹ / ۱
بوسنیوهرزگوین
۷۷
۷۱
۷۴
۸
۱۶
۴۸
۲ / ۱
آلبانی
۷۹
۷۲
۷۵
۸
۸
۷۵
۶ / ۱
موریتانی
۶۲
۵۹
۶۰
۷۷
۸
۹
۸ / ۴
کویت
۷۹
۷۷
۷۸
۸
۳۹
۵۲
۶ / ۲
عمان
۷۵
۷۳
۷۴
۱۰
۱۸
۲۴
۴ / ۳
کوزوو
۷۱
۶۷
۶۹
۳۳
۱۸
۴۴
۵ / ۲
گامبیا
۵۹
۵۷
۵۸
۹۳
۹
۱۰
۱ / ۵
قطر
۷۶
۷۴
۷۵
۷
۳۲
۴۳
۵ / ۲
بحرین
۷۷
۷۳
۷۵
۸
۳۱
۶۲
۲ / ۴
جیبوتی
۵۵
۵۳
۵۴
۶۷
۱۷
۱۸
۹ / ۴
کومور
۶۶
۶۲
۶۴
۶۹
۱۹
۲۶
۳
صحرای غربی
۶۶
۶۲
۶۴
۵۲
ـــ
ـــ
۲
برونئی
۷۷
۷۲
۷۵
۷
ـــ
ـــ
۲ / ۲
مالدیو
۷۳
۷۲
۷۳
۱۶
۳۴
۳۹
۵ / ۴
در مورد کشورهـای مسلمـان (نک :
جدول۴)، شاخص تخمینی امید زندگی کل جمعیت
از۴۳ سال (در افغانستان) تا۷۸ سال (در کویت و
امارات متحدۀ عربی) فرق میکند. افزون بر افغانستان در۴ کشور دیگر
امید زندگی کمتر از۵۰ سال است (نیجریه
۴۷، سیرالئون ۴۸، سومالی ۴۸ و
چاد۴۷). در مقابل، امید زندگی کل جمعیت در
۲۴ کشور مسلمان از۷۰ سال بالاتر رفته است. تفاوت مشهود میان
زنان و مردان در کشورهای مسلمان هم، به همان اندازۀ کشورهای
دیگر جهان مشهود است. از میان کشورهای مسلمان پرجمعیت، امید
زندگی در ایران۷۱ سال، ترکیه ۷۲ سال،
مصر ۷۲ سال و اندونزی ۷۰ سال است که این
ارقام بالاتر از رقم کشورهای در حال توسعه، و در دو کشور دیگر
(پاکستان ۶۳ سال و بنگلادش ۶۳ سال) پایینتر
از آن است.
۱۱. شهرنشینی
از کل جمعیت جهان در
۱۳۸۷ش / ۲۰۰۸م،
۴۹٪ در نقاط شهری زندگی میکردند. این
رقم برای کشورهای پیشرفته ۷۴٪ و برای
کشورهای در حال توسعه ۴۴٪ است. نرخ شهرنشینی
کشورهای مسلمان (نک : جدول ۲) از ۱۰۰٪ (در
بحرین و قطر) تا ۱۶٪ (در بورکینافاسو) فرق میکند.
نرخ شهرنشینی ۱۳ کشور مسلمان ۷۰٪ یا
بالاتر، و به نرخ کشورهای پیشرفته نزدیک است. بیشتر این
کشورها در آسیا قرار دارند. در ۲۰ کشور دیگر (عمدتاً از
افریقای جنوب صحرا) نرخ شهرنشینی از متوسط کشورهای
در حال توسعه (۴۴٪) پایینتر است. از جمعیت
شهرنشین جهان ۲۱٪ (۳۰٪ در مناطق توسعهیافته،
و ۱۹٪ در کشورهای درحالتوسعه) در شهرهایی با
بیش از ۷۵۰ هزار تن جمعیت زندگی میکنند.
سهم ساکنان این قبیل شهرهای بزرگ از جمعیت کشورهای
مسلمان، از کمتر از ۱٪ (در ۱۸ کشور) تا
۷۰٪ (در کویت) فرق میکند. در ۹ کشور مسلمان
بیش از ۲۵٪ جمعیت در شهرهای بزرگ زندگی
میکنند.
۱۲. سطح سواد و آموزش
نرخ باسوادی جمعیت بزرگسال
(۱۵ ساله به بالا) کشورهای مسلمان در فاصلۀ سالهای
۱۳۷۸-۱۳۷۹ش /
۱۹۹۹-۲۰۰۰م، از بـالاتـر
از۹۹٪ در کشورهـای آلبانی، آذربـایجـان،
تـرکمنستـان، قرقیزستان و تاجیکستان، تا ۹ /
۲۲٪ در مالی فرق میکرد (نک : جدول ۵). نرخ
باسوادی در ۱۰کشور مسلمان جیبوتی، گامبیا، اریتره،
گینه، مالی، چاد، بورکینافاسو، نیجر، افغانستان و سومالی
از ۳۰٪ کمتربود. در۱۳کشور مسلمان نرخ باسوادی
از ۹۰٪، و در ۹کشور دیگر از ۸۰٪
بالاتر بود.
بهعنوان شاخص دیگری از
توسعۀ سطح آموزش و پرورش کودکان لازمالتعلیم میتوان به نرخ
ناخالص (٪) ثبت نام کودکان لازمالتعلیم سنین ابتدایی
و متوسط اشاره کرد. این نسبت در بیشتر کشورهای توسعهیافته
بیش از۹۰٪ است، ولی در کشورهای مسلمان تنها
در کشورهای بحرین به۴ / ۹۰٪ و لیبی
به ۸ / ۹۵٪ میرسد و در سایر کشورهای
مسلمان میان۶ / ۸۰ (در فلسطین) و ۵ /
۲۵٪ (در جیبوتی) سیر میکند.
در۱۳کشور مسلمان کمتر از نصف کودکان لازمالتعلیم تحت پوشش تعلیم
و تربیت عمومی قرار داشتند.
۱۳. تولید ناخالص
سرانه یا درآمد ملی سرانه
تقریباً همۀ کشورهای
مسلمان از حیث شاخصهای توسعه جزو کشورهای در حال توسعه محسوب میشوند.
تولید ناخالص سرانۀ این کشورها بسیار متفاوت است و از کمتر از هزار دلار در
کشورهای افغانستان، نیجر، سومالی، سیرالئون، و اریتره
تا بیش از۳۰ هزار دلار در قطر، امارات متحدۀ عربی،
کویت و بحرین فرق میکند (نک: جدول ۵). همۀ
کشورهای مسلمان دارای درآمد سرانۀ بالا را
کشورهای کمجمعیت نفتخیز تشکیل میدهد. از میان
۴۸ کشور مسلمان فقط دو کشور ترکیه و مالزی بدون اتکا به
منابع نفتی توانستهاند به درآمد سرانۀ بالاتر از
۱۰ هزار دلار دست یابند.
جدول ۵. شاخصهای توسعۀ
کشورهای اسلامی در
۱۳۸۵ش/۲۰۰۶م
(نک : «گزارش[۱] ... »، جدول H)
کشور
شاخص توسعۀ انسانی
رتبۀ جهانی
توسعۀ انسانی
امید زندگی
نرخ باسوادی جمعیت
۱۵ ساله به بالا
نرخ خام کلی ثبت نام در مدرسه
تولید ناخالص داخلی سرانه، GDP (به
دلار آمریکا)
کویت
۹۱۲ / ۰
۲۹
۴ / ۷۷
۳ / ۹۳
۶ / ۷۲
۶۳۸‘۴۶
امارات
۹۰۳ / ۰
۳۱
۵ / ۷۸
۸ / ۸۹
۸ / ۶۵
۱۱۶‘۴۹
بحرین
۹۰۲ / ۰
۳۲
۴ / ۷۵
۳ / ۸۸
۴ / ۹۰
۵۱۶‘۳۴
قطر
۸۹۹ / ۰
۳۴
۳ / ۷۵
۸ / ۸۹
۶ / ۷۷
۹۶۹‘۷۲
لیبی
۸۴ / ۰
۵۲
۶ / ۷۳
۲ / ۸۶
۸ / ۹۵
۳۶۲‘۱۳
عمان
۸۳۹ / ۰
۵۳
۳ / ۷۵
۷ / ۸۳
۷ / ۶۸
۹۹۹‘۲۰
عربستان سعودی
۸۳۵ / ۰
۵۵
۴ / ۷۲
۳ / ۸۴
۷۶
۰۵۳‘۲۲
مالزی
۸۲۳ / ۰
۶۳
۹ / ۷۳
۵ / ۹۱
۵ / ۷۱
۵۳۶‘۱۲
آلبانی
۸۰۷ / ۰
۶۹
۳ / ۷۶
۹۹
۸ / ۶۷
۸۸۴‘۵
بوسنی و هرزگوین
۸۰۲ / ۰
۷۵
۶ / ۷۴
۷ / ۹۶
۶۹
۸۰۱‘۶
ترکیه
۷۹۸ / ۰
۷۶
۶ / ۷۱
۱ / ۸۸
۱ / ۷۱
۵۳۵‘۱۱
لبنان
۷۹۶ / ۰
۷۸
۷ / ۷۱
ـــ
۸ / ۷۶
۷۵۷‘۹
ایران
۷۷۷ / ۰
۸۴
۵ / ۷۰
۸۴
۲ / ۷۳
۰۳۱‘۱۰
اردن
۷۶۹ / ۰
۹۰
۲ / ۷۲
۷ / ۹۲
۷ / ۷۸
۶۵۴‘۴
تونس
۷۶۲ / ۰
۹۵
۷ / ۷۳
۹ / ۷۶
۲ / ۷۶
۹۵۸‘۶
آذربایجان
۷۵۸ / ۰
۹۷
۳ / ۶۷
۳ / ۹۹
۲ / ۶۶
۱۷۲‘۶
مالدیو
۷۴۹ / ۰
۹۹
۶ / ۶۷
۹۷
۳ / ۷۱
۰۰۸‘۵
الجزایر
۷۴۸ / ۰
۱۰۰
۷۲
۶ / ۷۴
۶ / ۷۳
۴۲۶‘۷
سوریه
۷۳۶ / ۰
۱۰۵
۹ / ۷۳
۵ / ۸۲
۷ / ۶۵
۲۲۵‘۴
فلسطین
۷۳۱ / ۰
۱۰۶
۱ / ۷۳
۴ / ۹۲
۶ / ۸۰
ـــ
ترکمنستان
۷۲۸ / ۰
۱۰۸
۸ / ۶۲
۵ / ۹۹
۱ / ۷۴
۸۲۶‘۴
اندونزی
۷۲۶ / ۰
۱۰۹
۱ / ۷۰
۹۱
۲ / ۶۸
۴۵۵‘۳
مصر
۷۱۶ / ۰
۱۱۶
۷۱
۴ / ۷۱
۴ / ۷۶
۹۵۳‘۴
ازبکستان
۷۰۱ / ۰
۱۱۹
۹ / ۶۶
۹ / ۹۶
۲ / ۷۳
۱۸۹‘۲
قرقیزستان
۶۹۴ / ۰
۱۲۲
۷ / ۶۵
۳ / ۹۹
۷ / ۷۷
۸۱۳‘۱
تاجیکستان
۶۸۴ / ۰
۱۲۴
۵ / ۶۶
۶ / ۹۹
۹ / ۷۰
۶۰۹‘۱
مراکش
۶۴۶ / ۰
۱۲۷
۷ / ۷۰
۷ / ۵۴
۶ / ۵۹
۹۱۵‘۳
کومور
۵۷۲ / ۰
۱۳۷
۵ / ۶۴
۲ / ۷۴
۴ / ۴۶
۱۵۲‘۱
یمن
۵۶۷ / ۰
۱۳۸
۶۲
۳ / ۵۷
۴ / ۵۴
۲۶۲‘۲
پاکستان
۵۶۲ / ۰
۱۳۹
۹ / ۶۴
۲ / ۵۴
۳ / ۳۹
۳۶۱‘۲
موریتانی
۵۵۷ / ۰
۱۴۰
۶ / ۶۳
۲ / ۵۵
۶ / ۵۰
۸۹۰‘۱
سودان
۵۲۶ / ۰
۱۴۶
۸ / ۵۷
۹ / ۶۰
۹ / ۳۹
۸۸۷‘۱
بنگلادش
۵۲۴ / ۰
۱۴۷
۵ / ۶۳
۵ / ۵۲
۱ / ۵۲
۱۵۵‘۱
جیبوتی
۵۱۳ / ۰
۱۵۱
۲ / ۵۴
ـــ
۵ / ۲۵
۹۶۵‘۱
سنگال
۵۰۲ / ۰
۱۵۳
۶ / ۶۲
۴۲
۲ / ۴۱
۵۹۲‘۱
نیجریه
۴۹۹ / ۰
۱۵۴
۶ / ۴۶
۷۱
۵ / ۵۲
۸۵۲‘۱
گامبیا
۴۷۱ / ۰
۱۶۰
۵۹
۸ / ۴۶
۱۵۲‘۱
اریتره
۴۴۲ / ۰
۱۶۴
۲ / ۵۷
۳ / ۳۳
۵۱۹
گینه
۴۲۳ / ۰
۱۶۷
۳ / ۵۵
۵ / ۲۹
۳ / ۴۹
۱۱۸‘۱
مالی
۳۹۱ / ۰
۱۶۸
۷ / ۵۳
۹ / ۲۲
۳ / ۴۴
۰۵۸‘۱
چاد
۳۸۹ / ۰
۱۷۰
۴ / ۵۰
۷ / ۲۵
۵ / ۳۶
۴۷۰‘۱
بورکینافاسو
۳۷۲ / ۰
۱۷۳
۷ / ۵۱
۲۶
۲ / ۳۰
۰۸۴‘۱
نیجر
۳۷ / ۰
۱۷۴
۲ / ۵۶
۸ / ۲۹
۲ / ۲۶
۶۱۲
سیرالئون
۳۲۹ / ۰
۱۷۹
۱ / ۴۲
۱ / ۳۷
۶ / ۴۴
۶۳۰
افغانستان
ـــ
ـــ
۲ / ۴۳
۲۸
۱ / ۵۰
عراق
ـــ
ـــ
۳ / ۵۸
۱ / ۷۴
۵ / ۶۰
سومالی
ـــ
ـــ
۵ / ۴۷
ـــ
ـــ
۱۴. شاخص توسعۀ انسانی
این شاخص که با توجه به ۳
مقولۀ عمدۀ آموزش و پرورش (سواد)، سلامت (امید زندگی) و درآمد (تولید
ناخالص داخلی) محاسبه میشود، در دو دهۀ اخیر به
عنوان شاخص عمدۀ توسعه توسط سازمان ملل متحد به کار رفته است. مقدار این شاخص ترکیبی
میان صفر و ۱ میتواند سیر کند و بدیهی است
هرچه به ۱ نزدیکتر باشد، بیانگر درجۀ پیشرفت یا
توسعهیافتگی بیشتر است.
بر پایۀ محاسبات
سازمان ملل متحد در ۱۳۸۵ش /
۲۰۰۶م شاخص توسعۀ انسانی
۱۷۹ کشور جهان میان ۹۶۸ / ۰ (در
کشورهای ایسلند و نروژ) و ۳۲۹ / ۰ (در سیرالئون)
تفاوت میکرده است. کشورهایی که شاخص توسعۀ انسانی
آنها از ۸۰۰ / ۰ بیشتر است، جزو کشورهای دارای
سطح توسعۀ انسانی بالا معرفی میشوند. از ۷۵ کشوری
که در این رده قرار داشتند، فقط ۱۰ کشور مسلمان بودند (نک :
جدول ۵). از این ۱۰۰ کشور، بهجز ۳ کشور مالزی،
آلبانی و بوسنی و هرزگوین، ۷ کشور دیگر در زمرۀ
کشورهای کمجمعیت نفتخیز بودند. ۲۵ کشور مسلمان دیگر
نیز در زمرۀ ۷۸ کشور دارای سطح توسعۀ انسانی
متوسط (۵۰۰ / ۰-۷۹۰ / ۰) قرار
دارند. تقریباً همۀ کشورهای مسلمان پرجمعیت (از جمله: ایران، ترکیه،
پاکستان، بنگلادش، اندونزی و مصر) جزو این گروه هستند. ۹ کشور
مسلمان دیگر (همه از قارۀ افریقا) از حیث شاخص توسعۀ انسانی
در ردۀ کشورهای دارای سطح توسعۀ انسانی
پایین (کمتر از ۵۰۰ / ۰) قرار دارند. کشورهای
مسلمان جنگزدۀ افغانستان، عراق و سومالی هم به دلیل نبودن اطلاعات کافی
نمرهای دریافت نکردهاند.
۱۵. تنظیم خانواده
با اینکه تعدادی از کشورهای
پرجمعیت مسلمان ــ از جمله ایران ــ در چند دهۀ اخیر در
زمینۀ تنظیم خانواده و پایین آوردن نرخ رشد جمعیت خود
به موفقیت چشمگیری دست یافتهاند («جمعیت»، npn.)،
در ۲۰ کشور نرخ استفاده از روشهای جلوگیری از
حاملگی کمتر از ۳۰٪ است (نک : جدول ۴). این
موضوع نه تنها این کشورها را که غالباً در زمرۀ کشورهای
بسیار فقیر قرار دارند، با خطر افزایش سریع جمعیت و
تشدید چرخۀ فقر و عقبماندگی روبهرو میسازد، بلکه زنان آن کشورها را نیز
در معرض مرگومیر ناشی از حاملگیهای متعدد و احیاناً
توسل به وسایل خطرناک سقط جنین قرار میدهد.
مآخذ
۱st Islamic
Web, www.islamicweb.com; «۲۰۰۸ World
Population», Population Reference Bureau, www.prb.org / pdf۰۸wpds_Eng.pdf;Abbasi-Shavazi, M. J. and G. W. Jones, «Socio-Economic and
Demographic Setting of Muslim Populations», Islam, the State and Population,
ed. G. W. Jones and M. S. Karim, London, ۲۰۰۵; Bloom, D. et al., The Demographic Dividend,
Santa Monica, ۲۰۰۳; The Cambridge History of
Islam, Cambridge, ۱۹۸۰; CIA, The World Factbook, www.cia.gov
/ library / publications / the-world-factbook / ; Chesnais, J. C., «Les Grand
ensembles transnationaux: cultures, economies, langues et religions», La
Population du monde, eds. J. C. Chasteland and J. C. Chesnais, Paris, ۲۰۰۲, vol. CXLIX; Hull, T. H.,
«Reproductive Health Trends in Islamic Countries», Islam, the State and
Population, eds. G. W. Jones and M. S. Karim, London, ۲۰۰۵; «Human Development Report», United Nations, New
York, ۲۰۰۸; Karim, M. S., «Reproductive
Behavior in Muslim Countries», DHS Working Papers, Calverton, ۱۹۹۷, vol. XXIII; Kirk, D.,
«Factors Affecting Muslim Natality», Family Planning and Population Programs,
ed. B. Berelson, Chicago, ۱۹۶۶; Mehryar, A. H., Fifty Years of Demographic
Change in Iran, Tehran, ۲۰۰۹; Muslim Countries, www.muslimcountries. com; The
Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World, ed. J. L. Esposito, New York, ۱۹۹۵; Pool, I. et al.,
Age-Structural Transitions: Challenges for Development, Paris, ۲۰۰۶; Weeks, J. R., «The
Demography of Islamic Nations», Population Bulletin (Population Reference
Bureau), Washington, ۱۹۸۸, vol. XLIII; id, Population,
an Introduction to Concepts and Issues, New York, ۲۰۰۸; «The World of Islam», Global Mapping
International, www.gmi.org / products / islamicd۵. htm; «World Population Prospects, ۲۰۰۸», www.UN, / / esa.org / UNPP.
امیرهوشنگ مهریار
II. جمعیت ایران و تحولات آن
(۱۳۳۵-۱۳۸۵ش /
۱۹۹۶-۲۰۰۶م)
پیشینۀ تاریخی
فلات ایران از دیرباز از
مراکز تمدن و شهرنشینی بوده، و به اندازۀ کافی
جمعیت داشته است تا بتواند امکان ظهور چند امپراتوری جهانگیر را
فراهم سازد. ادارۀ امور این امپراتوریها مستلزم جمعآوری خراج و مالیات
و استفاده از نیروی کار توسط دولت (به صورت سرباز یا کارگر)
بوده، و تمهیداتی را برای اطلاع از شمار نفوس ضروری میساخته
است. با این همه، دربارۀ جمعیت ایران در دورههای مختلف تاریخی
اطلاع چندانی در دست نیست.
تاریخنویسان یونان
ارقامی را دربارۀ شمار جمعیت و سپاهیان ایران به هنگام حمله به یونان
نوشتهاند که بسیار اغراقآمیز است. گزارشهای سیاحان
اروپایی دربارۀ جمعیت ایران در دورۀ صفوی (زنجانی،
۲-۶) نیز به همان اندازه اغراقآمیز به نظر میرسد.
جمعیتشناسان معاصر تلاش کردهاند با استفاده از رقم تخمینیِ
جمعیت جهان و قارهها و کشورهای عمده در سدههای مختلف، برآوردی
از شمار جمعیت کشورهای گوناگون از جمله ایران را به دست دهند.
نمونهای از این تخمینها را مکایودی و ریچارد
جونز در کتاب اطلس تاریخی جمعیت جهان (نک : مآخذ) ارائه دادهاند.
بر پایۀ این تخمینها جمعیت ایران در ۲۴ سدۀ گذشته
در سطحی پایین و کمابیش ثابت (۴ تا ۸ میلیون
نفر) نوسان داشته، و تنها از اوایل سدۀ
۱۳ق / ۱۹م کمکم رو به افزایش گذاشته است. این
افزایش در نیمۀ دوم همان سده سریعتر شده، و جمعیت ایران در آغاز سدۀ
۱۴ش / ۲۰م به حدود ۱۰ میلیون تن
رسیده بود (نک : مک ایودی، ۵۵-۵۸).
روند تغییرات جمعیت ایران
در نیمۀ دوم سدۀ ۱۴ش / ۲۰م
نخستین سرشماری کامل جمعیت
ایران در ۱۳۳۵ش / ۱۹۵۶م
انجام گرفت که بعد از آن نیز در فواصل ۱۰ ساله تکرار شده است.
بر پایۀ سرشماری ۱۳۳۵ش، جمعیت ایران
۹۵ / ۱۸ میلیون نفر، یعنی دو
برابر رقم تخمینی برای اوایل سدۀ
۲۰م بود. دومین سرشماری (۱۳۴۵ش)
جمعیت ایران را ۸ / ۲۵ میلیون نفر، و
نرخ رشد آن را ۱ / ۳٪ در سال نشان داد. سومین سرشماری
در ۱۳۵۵ش جمعیت ایران را ۷۰ /
۳۳ میلیون نفر، و نرخ رشد آن را ۷۱ /
۲٪ نشان داد که نمایانگر کاهش نرخ رشد جمعیت در دهۀ
۱۳۴۵-۱۳۵۵ش است. دهۀ بعد
از آن که با تأسیس جمهوری اسلامی همراه بود، شاهد افزایش
چشمگیر نرخ رشد جمعیت به حدود ۹ / ۳٪ و رسیدن
آن به مرز ۵۰ میلیون نفر در
۱۳۶۵ش بود. در سرشماری
۱۳۷۵ش جمعیت ایران به ۰۵ /
۶۰ میلیون رسید، ولی نرخ رشد آن به
۹۶ / ۱ تقلیل یافت. بر اساس آخرین سرشماری
که در ۱۳۸۵ش انجام گرفته، جمعیت ایران به
۴۹ / ۷۰ میلیون رسیده، ولی نرخ
رشد به رقم بسیار پایین ۶۲ / ۱٪ کاهش یافته
است.
مقایسۀ نتایج
سرشماری ۱۳۸۵ش با سرشماری
۱۳۳۵ش حاکی از آن است که جمعیت کشور طی
۵۰ سال گذشته ۷۲ / ۳ برابر شده است؛ در حالی
که، همین جمعیت در طی نیمۀ اول سدۀ
۲۰م بـه سختی بـه دو بـرابر رسیـده بـود (نک : جدول
۱). بـر اثر افزایش جمعیت و ثابت ماندن مساحت کشور تراکم نسبی
جمعیت نیز تقریباً ۴ برابر شده، و از ۶ /
۱۱ به ۳ / ۴۳ نفر در کیلومتر مربع رسیده
است (سرشماری ... ، ۱ / ۲۹-۳۰).
جدول ۱. جمعیت ایران
به تفکیک شهری و روستایی (به میلیون نفر) و
نرخ شهرنشینی و نسبت جنسی آن در سالهای
۱۳۳۵-۱۳۸۵ش (نک : همان،
۱/۲۹-۳۳)
سال
۱۳۳۵ش
۱۳۴۵ش
۱۳۵۵ش
۱۳۶۵ش
۱۳۷۵ش
۱۳۸۵ش
جمعیت
کل
۹۵ / ۱۸
۷۹ / ۲۵
۷۱ / ۳۳
۴۴ / ۴۹
۰۵ / ۶۰
۴۹ / ۷۰
شهری
۶
۷۹ / ۹
۸۵ / ۱۵
۸۴ / ۲۶
۸۱ / ۳۶
۲۵ / ۴۸
روستایی
۱۳
۹۹ / ۱۵
۸۵ / ۱۷
۶ / ۲۲
۲۴ / ۲۳
۲۳ / ۲۲
نرخ شهرنشینی (درصد)
۴ / ۳۱
۰ / ۳۸
۰ / ۴۷
۳ / ۵۴
۳ / ۶۱
۵ / ۶۸
نسبت جنسی
کل
۱۰۴
۱۰۷
۱۰۶
۱۰۵
۱۰۳
۱۰۴
شهری
۱۰۶
۱۰۹
۱۱۰
۱۰۵
۱۰۴
۱۰۴
روستایی
۱۰۲
۱۰۷
۱۰۳
۱۰۴
۱۰۲
۱۰۳
تراکم جمعیت (در کمـ۲)
۶ / ۱۱
۸ / ۱۵
۷ / ۲۰
۴ / ۳۰
۹ / ۳۶
۳ / ۴۳
ترکیب جنسی جمعیت
سهم زنان از جمعیت سرشماری
شده در فاصلۀ ۳ سرشماری اول
(۱۳۳۵-۱۳۵۵ش) کاهش یافته،
و از ۱۲ / ۴۹٪ به ۵۱ /
۴۸٪ رسیده بود، اما این نسبت در سرشماریهای
بعد از انقلاب رو به افزایش نهاده، و از ۷ / ۴۷ در
۱۳۶۵ش به ۱۲ / ۴۹٪ در
۱۳۸۵ش رسیده است (همان، ۱ / ۳۳).
در نتیجۀ این تغییرات، نسبت جنسی (نسبت مردان به زنان) نیز
تغییر کرده، و از ۱۰۶ در
۱۳۵۵ به ۱۰۴ در
۱۳۸۵ش کاهش یافته است (نک : جدول ۱).
ترکیب شهری ـ روستایی
جمعیت
از ۹۵ / ۱۸ میلیون
نفر جمعیت سرشماریشده در ۱۳۳۵ش ایران،
کمتر از ۳ /۱ آنان (۶۷ / ۳۱٪) شهرنشین
بودند. در آخرین سرشماری قبل از انقلاب
(۱۳۵۵ش) نیز بهرغم اینکه قدر مطلق جمعیت
شهرنشین تقریباً ۳ برابر شده بود، هنوز کمتر از ½ جمعیت
کشور (۰۳ / ۴۷٪) در نقاط شهری ساکن بودند.
روند شهرنشینی در دورۀ بعد از انقلاب با شدت و سرعت بیشتری ادامه یافته است،
به طوری که در ۱۳۸۵ش بیش از ۳
/۲ جمعیت کشور (۴۶ / ۶۸٪) شهرنشین
بودند (سرشماری، ۱ / ۱۰۲). به این ترتیب،
در حالی که کل جمعیت کشور در فاصلۀ
۵۰ سالۀ ۱۳۳۵-۱۳۸۵ش کمتر از
۴ برابر شده، جمعیت شهرنشین بیش از ۸ برابر افزایش
یافته، و از ۶ میلیون به ۲۶ / ۴۸
میلیون نفر رسیده است (همان، ۱ / ۳۳).
افزون بر افزایش جمعیت شهری
و نرخ شهرنشینی، تعداد شهرها نیز طی ۵۰ سال
گذشته افزایش یافته، و از ۱۹۹ به
۰۱۲‘۱ رسیده است. بخش اعظم افزایش این
شهرها در دورۀ بعد از انقلاب، و بهویژه در دهۀ اخیر روی
داده است. درواقع، در فاصلۀ دو دهۀ ۱۳۶۵-۱۳۸۵ش که نرخ
شهرنشینی در حدود ۱۶٪ بالا رفته، تعداد شهرها
حدود۱۰۰٪ افزایش یافته، و از
۴۹۶ به ۰۱۲‘۱ رسیده است
(همان،۱ / ۴۰). تعداد قرارگاههای جمعیت روستایی
(روستا یا آبادی در اصطلاح مرکز آمار ایران) تا حد زیادی
در حدود ۶۰ هزار آبادی مسکون ثابت مانده است. روستاهای
کشور از حیث جمعیت با هم تفاوت میکنند و در همۀ
سرشماریهای گذشته، بیش از ۸۰٪ روستاها کمتر
از۵۰۰ نفر جمعیت داشتند (همانجا).
ساختار سنی
ساختار سنی جمعیت ایران،
یعنی سهم نسبی گروههای مختلف سنی از کل جمعیت،
طی ۵۰ سال گذشته دستخوش تغییرات مهم و در عین
حال متضادی شده است که در هرمهـای سنـی جمعیت بـه روشنی
دیده میشود (نک : گزیده ... ، ۹۵؛ مهریار،
«پنجاه سال[۱] ... »، ۱۷-۲۴). در جمعیتهایی
که در معرض مرگومیر و مهاجرت خارجی قرار ندارند، تغییر
شکل هرم سنی عمدتاً از کاهش باروری ناشی میشود و به صورت
فرورفتگی پلههای قاعدۀ هرم (سهم کودکان ۰-۴ و ۵-۹ ساله) بروز میکند.
این فرورفتگی در هرم سنی سرشماری
۱۳۵۵ش تا حدی، و در هرمهای سنی سرشماریهای
۱۳۷۵ و ۱۳۸۵ش ایران کاملاً
مشهود است (همانجا).
۳ گروه عمدۀ سنی
اگرچه تغییر در ساختار سنی
جمعیت در همۀ سنین ممکن است مشهود باشد، ولی بررسی تغییرات
۳ گروه عمدۀ سنی ۰-۱۴ ساله، ۱۵-۶۴
ساله و ۶۵ ساله به بالا اهمیت بیشتری دارد. اعضای
گروه سنی ۰-۱۴ ساله معمولاً از لحاظ اقتصادی فعال نیستند،
در حالیکه، تأمین امکانات آموزش نظری و عملی و فراهم
ساختن امکانات کار و اشتغال آنها میتواند مستلزم سرمایهگذاری
سنگینی باشد. اعضای گروه سنی ۶۵ ساله به بالا
نیز در مرحلۀ بازنشستگی و خروج از بازار کار و فعالیت اقتصادی قرار
دارند و افزایش سهم آنها در جمعیت، مستلزم سرمایهگذاری
بسیار سنگینی در زمینۀ تأمین
اجتماعی، حقوق بازنشستگی و خدمات بهداشتی ـ درمانی مورد نیاز
این گروه سنی است. بار این سرمایهگذاریها بر دوش
جمعیت بالقوۀ فعال ۱۵-۶۴ ساله است و بدیهی است
هرچه تعداد و سهم نسبی این گروه سنی از کل جمعیت بیشتر
باشد، احتمال رشد اقتصادی جامعه بیشتر خواهد بود. این موضوع در
سالهای اخیر تحت عنوان «جایزۀ جمعیت
شناختی» یا «روزنۀ فرصت جمعیت شناختی[۲]» توسط اقتصاددانان و جمعیتشناسان
مورد توجه و بررسی قرار گرفته است (بلوم[۳]، سراسر اثر). دو دهۀ اخیر
شاهد کاهش تعداد و سهم نسبی گروه سنی۰-۱۴ ساله و
افزایش چشمگیر گروه سنی بالقوۀ فعال
(۱۵-۶۴ ساله) از جمعیت ایران، و در نتیجه
گسترش روزنۀ فرصت جمعیتشناختی ایران بوده است (نک : جدول
۲).
جدول ۲. ساختار سنی جمعیت
ایران به تفکیک شهری و روستایی در سرشماریهای
۱۳۳۵-۱۳۸۵ش (مهریار، همان،
۲۷)
جمعیت
۱۳۳۵ش
۱۳۴۵ش
۱۳۵۵ش
۱۳۶۵ش
۱۳۷۵ش
۱۳۸۵ش
جمعیت ۰-۱۴
ساله
کل
۱۷ / ۴۲
۰۹ / ۴۶
۵۳ / ۴۴
۴۵ / ۴۵
۵۱ / ۳۹
۰۸ / ۲۵
شهری
۲۳ / ۴۰
۰۸ / ۴۴
۹۸ / ۴۰
۸۳ / ۴۲
۵۵ / ۳۷
۷ / ۲۳
روستایی
۰۶ / ۴۳
۳۹ / ۴۷
۶۸ / ۴۷
۵۴ / ۴۸
۵۷ / ۴۲
۰۴ / ۲۸
جمعیت
۱۵-۶۴ ساله
کل
۸۳ / ۵۳
۰۴ / ۵۰
۹۵ / ۵۱
۴۶ / ۵۱
۱۲ / ۵۶
۷۳ / ۶۹
شهری
۲۲ / ۵۶
۴۱ / ۵۲
۶۸ / ۵۵
۱۷ / ۵۴
۳۸ / ۵۸
۵۲ / ۷۱
روستایی
۷۳ / ۵۲
۵۳ / ۴۸
۶۴ / ۴۸
۲۷ / ۴۸
۵۳ / ۵۲
۸۵ / ۶۵
جمعیت ۶۵ ساله به
بالا
کل
۴
۸۶ / ۳
۵۲ / ۳
۰۸ / ۳
۳۷ / ۴
۱۸ / ۵
شهری
۵۵ / ۳
۵۱ / ۳
۳۳ / ۳
۳
۰۷ / ۴
۷۶ / ۴
روستایی
۲۱ / ۴
۰۸ / ۴
۶۸ / ۳
۱۹ / ۳
۹ / ۴
۱ / ۶
میانگین سن کل
۷ / ۲۳
۲ / ۲۲
۴ / ۲۲
۷ / ۲۱
۰۳ / ۲۴
۹۹ / ۲۷
میانۀ سن کل
۲ / ۲۰
۱۶ / ۱۶
۴ / ۱۷
۰۱ / ۱۷
۴ / ۱۹
۸۹ / ۲۳
نسبت تکفل
کل
۷۷ / ۸۵
۸۲ / ۹۹
۴۹ / ۹۲
۳ / ۹۴
۱۸ / ۷۸
۴ / ۴۳
کودکان
۳۳ / ۷۸
۱ / ۹۲
۷۱ / ۸۵
۲۲ / ۸۸
۴ / ۷۰
۹۶ / ۳۵
سالمندان
۴۳ / ۷
۷۱ / ۷
۷۷ / ۶
۹۸ / ۵
۷۸ / ۷
۴۳ / ۷
نسبتهای تکفل
برای بررسی ساختار سنی
جمعیت و الزامات اقتصادی آن معمولاً از مفهوم «نسبت تکفل» استفاده میشود.
این نسبت از تقسیم کودکان ۰-۱۴ ساله و سالمندان
۶۵ ساله به بالا بر جمعیت بالقوۀ فعال
۱۵-۶۴ ساله به دست میآید و گویای
آن است که هر فرد بالقوه فعال باید مسئولیت تأمین نیازهای
اقتصادی چند نفر را برعهده گیرد. نسبتهای تکفل جمعیت ایران
در ۵۰ سال گذشته، به تفکیکِ نسبت تکفل کودکان، سالمندان و کل در
جدول ۲ ارائه شده است.
از بررسی جدول ۲ معلوم میشود
که بار تکفل سالمندان طی ۵۰ سال گذشته در سطح پایینی
قرار داشته، و تغییر چندانی نکرده است. بار تکفل کودکان که قسمت
اعظم بار تکفل جمعیت ایران را تشکیل میدهد، بعد از
نوسانهایی میان سالهای
۱۳۳۵-۱۳۶۵ش، طی دو دهۀ اخیر
روند نزولی چشمگیری را تجربه کرده، و میان سالهای
۱۳۶۵-۱۳۸۵ش از ۳۷ /
۸۸٪ به ۹۷ / ۳۵٪ رسیده
است. این روند نزولی دربارۀ جمعیت شهری (از
۷۹٪ به ۳۳٪) و روستایی
(از۸۸٪ به۳۲٪) تقریباً به یک
اندازه چشمگیر بوده است. بار تکفل کلی جمعیت ایران نیز
طی دو دهۀ اخیر بسیار تقلیل یافته، و از ۶ /
۸۴٪ به ۸ / ۳۹٪ رسیده است (مهریار،
همان، ۳۰).
میانگین و میانۀ سنی
تغییر ساختار سنی بر
میانگین سنی جمعیت نیز اثر گذاشته، و سبب شده است میانگین
سنی جمعیت ایران که در سرشماری
۱۳۶۵ش به ۷ / ۲۱ سال تقلیل یافته
بود، به سرعت افزایش یابد، و در سرشماریهای
۱۳۷۵ و ۱۳۸۵ش به ترتیب به
۰۳ / ۲۴ و ۹۹ / ۲۷ سال برسد. تغییرات
مشابهی در میانۀ سنی جمعیت نیز رخ داده است، و این شاخص که در
فاصلۀ سالهای
۱۳۳۵-۱۳۶۵ش از۲ /
۲۰ به ۰۱ / ۱۷ سال کاهش یافته بود، در
طی دو دهۀ گذشته روند صعودی پیدا کرده، و به ۴ / ۱۹
و ۸۹ / ۲۳ سال رسیده است (سالنامۀ آماری
کشور، ۱ / ۱۲۴). در همۀ تغییرات
یاد شده، دورۀ ۱۰ سالۀ مقدم بر سرشماری ۱۳۸۵ش بیشترین
مقدار افزایش را نشان میدهد. به عبارت دیگر، در حالی که
در سرشماری ۱۳۷۵ش نصف جمعیت کشور کمتر از
۴ / ۱۹ سال داشتند، در حال حاضر نصف جمعیت کشور بیش
از ۹ / ۲۳ سال سن دارد.
نرخ رشد جمعیت
همانطور که پیشتر اشاره شد، جمعیت
ایران طی ۵۰ سال گذشته به نحو چشمگیری افزایش
یافته، و تقریباً ۴ برابر شده است. مقایسۀ جمعیت
سرشماری شده در مقاطع مختلف دورۀ مورد بررسی، نرخهای
رشد متفاوتی را برای جمعیت شهری و روستایی به
دست میدهند که در جدول ۳ ارائه شده است. نرخ رشد کل جمعیت که
در فاصلۀ دو سرشماری اول به ۱۳ / ۳٪ در سال رسیده
بود، در فاصلۀ سرشماری دوم و سوم
(۱۳۴۵-۱۳۵۵ش) به ۷۱
/ ۲٪ تقلیل یافت. دلیل عمدۀ این تغییر
ظاهراً اتخاذ سیاست تحدید موالید و اجرای برنامۀ تنظیم
خانواده میان سالهای ۱۳۴۶ و
۱۳۵۵ش بوده است.
جدول ۳. نرخ رشد سالانۀ جمعیت
ایران به تفکیک شهری و روستایی در فاصلۀ
سرشماریهای
۱۳۳۵-۱۳۸۵ش (سرشماری،
۱/۲۹-۳۳)
سال
۱۳۳۵-۱۳۴۵ش
۱۳۴۵-۱۳۵۵ش
۱۳۵۵-۱۳۶۵ش
۱۳۶۵-۱۳۷۵ش
۱۳۷۵-۱۳۸۵ش
نرخ رشد (درصد)
کل
۱۳ / ۳
۷۱ / ۲
۹۱ / ۳
۹۶ / ۱
۶۲ / ۱
شهری
۰۲ / ۵
۹۳ / ۴
۴۱ / ۵
۲۱ / ۳
۷۴ / ۲
روستایی
۱۳ / ۲
۱۱ / ۱
۳۹ / ۲
۲۸ / ۰
۴۴ / ۰-
در دهۀ بعد نرخ رشد
سالانۀ جمعیت به طور چشمگیری افزایش یافت و به
۹۱ / ۳٪ در سال رسید. با این نرخ رشد، جمعیت
ایران میتوانست در کمتر از ۲۰ سال دوبرابر شود، اما دورۀ صعود
باروری و نرخ رشد بالای دهۀ اول بعد از انقلاب عمر کوتاهی
داشت و از اواخر دهۀ ۱۳۶۰ش آثاری از کاهش نرخ باروری و
رشد جمعیت ظاهر شد، به طوریکه سرشماری توأم با آمارگیری
۱۳۷۰ش نرخ رشد جمعیت کشور را ۹۱ /
۲٪ در سال نشان میدهد. براساس نتایج سرشماری
۱۳۷۵ش نرخ رشد جمعیت ایران در دهۀ
۱۳۶۵-۱۳۷۵ش تقریباً نصف
شده، و به ۹۶ / ۱٪ در سال رسیده بود. این
روند کاهش نرخ رشد در دهۀ بعد ادامه پیدا کرد. برپایۀ سرشماری
۱۳۸۵ش جمعیت ایران در دهۀ مقدم
بر آن سرشماری، با نرخ رشد سالانۀ ۶۲ / ۱٪
افزایش یافته است.
مقایسۀ نرخهای
رشد جمعیت شهری و روستایی گویای نرخ رشد بسیار
بالاتر جمعیت شهری است که عمدتاً از مهاجرت روستاییان به شهرها
ناشی شده است. بالاترین نرخهای رشد جمعیت شهری
(۴۱ / ۵٪) و روستایی (۳۹ /
۲٪) در دهۀ اول بعد از انقلاب بروز کرده، و طی دو دهۀ بعد نرخ رشد جمعیت
شهری و روستایی به طور چشمگیری کاهش یافته
است. این کاهش دربارۀ جمعیت روستایی بسیار چشمگیرتر بوده، و به
رقم ۶۴ / ۰٪ در فاصلۀ سالهای
۱۳۶۵- ۱۳۷۵ش، و رقم
۴۴ / ۰-٪ در فاصلۀ سالهای
۱۳۷۵-۱۳۸۵ش منجر شده است. بر اثر
این رشد منفی در دهۀ گذشته بیش از یک میلیون نفر از جمعیت نقاط
روستایی ایران کم شده است.
عوامل مؤثر بر رشد جمعیت
تغییرات جمعیتی
از ۳ عامل مرگومیر، ولادت و مهاجرت ناشی میشود. از این
۳ عامل، مرگومیر در دورۀ پیش از دورۀ نوین
ایران (پیش از سدۀ ۱۴ش / ۲۰م در ایران) در سطحی بالا
قرار داشت و بهرغم بالا بودن زاد و ولد مانع رشد جمعیت میشد. عامل
زاد و ولد نیز به دلیل تأکید فرهنگ ایران بر اهمیت
ازدواج و فرزندآوری، تا دو دهۀ پایانی سدۀ ۲۰م در ایران در سطح بالایی قرار داشت که
در صورت کاهش نرخ مرگ و میر میتوانست به افزایش سریع جمعیت
منجر شود (امانی، ۷۳-۷۶، جم ؛ میرزایی،
۲۵-۳۳). افزایش چشمگیر جمعیت ایران
در دهههای بعد از جنگ جهانی دوم در واقع معلول کاهش نرخ مرگومیر،
و ادامۀ نرخ زاد و ولد در سطح قبلی آن بود. عامل مهاجرت بینالمللی
(از داخل کشور به خارج یا از خارج به داخل کشور) در سدۀ
۲۰م تأثیر مهمی در تغییرات جمعیتی
ایران نداشته است. بنا بر این، تغییرات شگرفی که طی
دو دهۀ اخیر در نرخ رشد (و ساختار سنی) جمعیت ایران به
وجود آمده، بیش از هر چیز معلول کاهش سریع و شدید نرخ
باروری ایران در دو دهۀ گذشته است (مهریار، «پنجاه سال»، ۳۳؛ همو و احمدنیا،
۳۱۹-۳۶۰).
نرخ رشد جمعیت ایران در
فاصلۀ سالهای
۱۳۳۵-۱۳۴۵ش به بالاترین
سطح خود تا آن تاریخ (۱۴ / ۳٪ سال) رسیده
بود. آگاهی از این نرخ رشد بالا و پیامدهای اجتماعی
و اقتصادی آن مسئولان برنامهریزی کشور را بر آن داشت که ضرورت
ایجاد برنامۀ تنظیم خانواده و کنترل موالید را به طور جدی مطرح کنند
و نظر مساعد دولت را به آن معطوف دارند. برنامۀ رسمی
تنظیم خانواده که در ۱۳۴۶ش به راه افتاد، توانست در
دهۀ بعد تغییرات محسوسی را در نرخ باروری و رشد جمعیت،
بهویژه در مناطق شهری کشور ایجاد کند. اما این برنامه در
سالهای اول پس از انقلاب مورد بیمهری قرار گرفت و به رغم
کوششهای وزیر بهداشت وقت (دکتر سامی) و حمایت صریح
امام خمینی و چند نفر دیگر از آیات عظام از اصل مجاز بودن
تنظیم خانواده (نک : آشفته، ۳۱۹-۳۳۰)
به حالت تعلیق درآمد.
شرایط اجتماعی و روانی
ناشی از انقلاب و جنگ عراق با ایران (بهویژه جیرهبندی
کالاهای اساسی و تخصیص دفترچۀ کوپن جداگانه
برای نوزادان) باعث تشویق ازدواج و افزایش باروری شد.
حاصل این شرایط، افزایش چشمگیر نرخ رشد جمعیت بود
که در سرشماری ۱۳۶۵ش آشکار شد. اگرچه این
افزایش رشد جمعیت در ابتدا با ابراز خوشحالی و استقبال مسئولان
کشور روبهرو شد، ولی مشکلات جدی تأمین غذا، امکانات آموزشی
و خدمات بهداشتی ـ درمانی یک جمعیت بزرگِ به سرعت در حال
رشد، به زودی مسئولان برنامهریزی کشور را به لزوم احیای
سیاست تنظیم خانواده و تحدید موالید متوجه کرد.
برنامۀ جدید
تنظیم خانواده که در ۱۳۶۷ش به طور رسمی
اعلام، و به عنوان جزئی از نخستین برنامۀ توسعۀ
اقتصادی و اجتماعی کشور به اجرا گذاشته شد، به طرز غیرمنتظرهای
با استقبال عمومی روبهرو گردید و توانست طی دهۀ بعد
از ۱۳۶۵ش، نرخ زاد و ولد و رشد جمعیت را به سطحی
پایینتر از سطح سرشماری ۱۳۵۵ش تقلیل
دهد (مهریار و دیگران، ۳۰-۳۳؛ عباسی،
۱۹۹-۲۱۷).
سرشماری
۱۳۸۵ش حاکی از آن است که کاهش نرخ باروری و
رشد جمعیت در دهۀ بعد از سرشماری ۱۳۷۵ش هم ادامه یافته،
و در بسیاری از استانهای کشور نرخ باروری به سطحی
پایینتر از سطح جانشینسازی (تولد دو فرزند توسط هر زن)
تنزل کرده است. کاهش نرخ باروری و رشد جمعیت در دو دهۀ
گذشته، هم در مراکز شهری و هم در مناطق روستایی مشهود است.
باروری جمعیت ایران
چنانکه در قسمت پیشین
اشاره شد، دگرگونی ساختار سنی و نرخ رشد جمعیت ایران در
۵۰ سال گذشته، عمدتاً از تغییرات حاصل در نرخ باروری
ناشی شده است.
جمعیتشناسان برای سنجش
باروری معمولاً از شاخصی به نام نرخ خام (یا ساده) باروری
استفاده میکنند که از تقسیم تعداد کودکان زیر یکسال، بر
جمعیت وسط سال سرشماری ضرب در ۰۰۰‘۱ به دست میآید.
بررسی نرخ خام موالید ایران (نک : جدول ۴) حاکی از
آن است که این شاخص در ۴ سرشماری اول بالاتر از ۴۰
در هزار بوده، ولی در سرشماری ۱۳۷۵ش به
۱ / ۳۰ در هزار و در سرشماری
۱۳۸۵ش به ۶ / ۱۵ در هزار کاهش یافته
است (مهریار، «پنجاه سال»، ۲۵). ارقام جدول ۴ تقلیل
چشمگیر تفاوت میزان موالید خام زنان شهری و روستایی
در دو سرشماری اخیر را نیز، بهویژه در سرشماری
۱۳۸۵ش نشان میدهد.
جدول ۴. نرخ باروری جمعیت
(به درصد) به تفکیک شهری و روستایی، نرخ خام مرگومیر
و نرخ رشد طبیعی کل جمعیت ایران در فاصلۀ
سرشماریهای
۱۳۳۵-۱۳۸۵ش (همان،
۳۴ ff.)
سال
۱۳۳۵ش
۱۳۴۵ش
۱۳۵۵ش
۱۳۶۵ش
۱۳۷۵ش
۱۳۸۵ش
نرخ خام باروری
کل
۵۰
۴۶
۴۲
۴۳
۱ / ۲۵
۰۶ / ۱۶
شهری
۴۸
۴۵
۷ / ۳۲
۵ / ۳۷
۲۳
۸ / ۱۵
روستایی
۵۵
۵۲
۱ / ۴۹
۷ / ۵۰
۱ / ۳۳
۳ / ۱۷
نرخ باروری عمومی
کل
۱ / ۶
۶ / ۶
۶ / ۵
۶ / ۶
۸ / ۲
۴ / ۱
شهری
۱ / ۵
۷ / ۵
۴ / ۴
۰ / ۶
۴ / ۲
۲ / ۱
روستایی
۵ / ۶
۲ / ۷
۶ / ۶
۵ / ۷
۶ / ۳
۸ / ۱
نرخ خام مرگ و میر (کل جمعیت)
۲ / ۲۰
۴ / ۱۵
۷ / ۱۱
۳ / ۸
۶ / ۵
۴ / ۵
نرخ رشد طبیعی (کل جمعیت)
۵۷ / ۲
۹۳ / ۲
۳ / ۳
۱۵ / ۳
۲۲ / ۱
۳۵ / ۱
این کاهش تفاوت شهری و
روستایی با توجه به اطلاعاتی که دربارۀ نرخ بالای
استفاده از وسایل مدرن پیشگیری از باروری (به خصوص
بستن لولۀ رحم زنان) در جمعیت روستایی کشور در دست است، غیرمنتظره
نیست. بر پایۀ نتایج بررسی بسیار دقیق و مفصلی که در
۱۳۷۹ش دربارۀ جمعیت و سلامت در ایران
شده است (سیمای ... ، ۶۴-۷۵؛ مهریار،
«بررسی[۱] ... »، جم ) به رغم تفاوتهای چشمگیر در سطح
سواد و دیگر شاخصهای توسعه میان زنان شهری و روستایی،
نرخ استفاده از وسایل جلوگیری زنان روستایی تنها
۱۰٪ از زنان شهری کمتر بود که آن هم عمدتاً از استفادۀ بیشتر
زنان شهری از روش سنتی عزل ناشی میشد (همان،
۶۷).
نرخ خام باروری را اگر برای
گروههای سنی مختلف زنان ۱۵-۴۹ ساله محاسبه
کنند، نرخ باروری ویژۀ سنی به دست میآید که از جمع کردن آنها میتوان
به شاخص باروری دیگری به نام «نرخ باروری عمومی[۲]»،
یعنی تعداد کودکانی که هر زن ممکن است در دورۀ باروری
خود به دنیا آورد، دست یافت. مقادیر باروری عمومی
جمعیت ایران به تفکیک شهری و روستایی در
سرشماریهای مختلف در جدول ۴ ارائه شده است. آنگونه که از این
جدول برمیآید، نرخ باروری عمومی زنان ایرانی
که در ۴ سرشماری اول در سطحی بالاتر از ۵ کودک برای
هر زن قرار داشت، در سرشماری ۱۳۷۵ش به کمتر از
۳، و در سرشماری ۱۳۸۵ش به کمتر از ۲
کودک برای هر زن تقلیل یافته است. همراه با کاهش نرخ باروری
عمومی کل جمعیت، نرخ باروری عمومی جمعیت شهری
و روستایی هم به شدت تقلیل یافته، و در دو دهۀ اخیر،
از تفاوتهای شهری و روستایی در نرخ باروری عمومی
نیز بسیار کاسته شده است.
بررسی تفصیلی نرخهای
باروری در سطح استان، شهرستان و دهستان بر اساس دادههای سرشماری
۱۳۸۵ش، از کاهش چشمگیر باروری در همۀ
استانها و شهرستانها و نقاط شهری و روستایی کشور حکایت میکند
(مهریار و احمدنیا، سراسر اثر). در حالی که در سرشماری
۱۳۶۵ش نرخ باروری عمومی در همۀ
استانها بالاتر از ۳ کودک برای هر زن بود، در سرشماری
۱۳۸۵ش فقط در یک استان (سیستان و بلوچستان)
نرخ باروری عمومی از ۳ بیشتر بوده است.
روند تغییرات باروری
جمعیت ایران در آمارهای ثبتی هم، به همان اندازۀ نتایج
سرشماریها به وضوح مشهود است (نک : سالنامۀ آماری
ثبت ... ، جم ). تعداد موالید ثبتشده میان سالهای
۱۳۳۵-۱۳۵۷ش با نوساناتی
افزایش یافته، و از ۶۴۹ هزار به ۳۷ /
۱ میلیون رسیده بود. از ۱۳۵۸ش به
بعد تعداد موالید ثبت شده توسط سازمان ثبت احوال به شدت افزایش یافته
است، به طوری که در ۱۳۶۰ش از دو میلیون
گذشته، و تا ۱۳۶۵ش به سطحی بالاتر از دو میلیون
رسیده است. بالاترین رقم موالید ثبتشده به سالهای
۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ش (۴ / ۲
میلیون) مربوط است. از ۱۳۶۵ش به بعد تعداد
موالید ثبتشده روند کاهشی فزایندهای را طی میکند
که به پایینترین سطح آن (۰۹۵ / ۱ میلیون)
در ۱۳۷۹ش میانجامد. تعداد موالید ثبتشده در
۱۳۸۵ش (۲۵ / ۱ میلیون) از
تعداد موالید ثبت شده در ۱۳۵۴ش (۳۴ /
۱ میلیون) کمتر است.
نرخ خام مرگومیر جمعیت ایران
که در سطر آخر جدول ۴ ارائه شده است، کاهش میزان مرگومیر جمعیت
در دهههای ۱۳۳۵-۱۳۶۵ش را
نشان میدهد، ولی نرخ مرگومیر در دو دهۀ اخیر
تقریباً ثابت بوده، و در کاهش نرخ رشد جمعیت نقش چندانی نداشته
است.
خانوار و میانگین اعضای
آن
اعضای جمعیت معمولاً به
صورت خانوار ــ تعداد افرادی که با هم در یک واحد مسکونی اقـامت
دارند، و در خورد و خوراک سهیماند ــ زندگی میکنند. تعداد خانوارهای
عادی ایران در ۵۰ سال گذشته، از ۹۸ / ۳
میلیون به ۵ / ۱۷ میلیون افزایش یافته
است. در فاصلۀ ۳ سرشماری پیش از انقلاب، تعداد خانوارهای ایرانی
از ۹۸ / ۳ میلیون به ۷۱ / ۶ میلیون
رسیده بود، یعنی حتى دو برابر هم نشده بود. در دورۀ
۳۰ سالۀ بعد از انقلاب تعداد خانوارها به نحو چشمگیری افزایش یافته،
و از ۷۱ / ۶ میلیون در
۱۳۵۵ش به ۵ / ۱۷ میلیون در
۱۳۸۵ش رسیده است. بیشترین افزایش
در تعداد خانوارها در فاصلۀ دو سرشماری اخیر صورت گرفته است. در این دورۀ زمانی
بیش از ۵ میلیون خانوار جدید، یعنی
معادل همۀ خانوارهای موجود در سرشماری ۱۳۴۵ش
به وجود آمده است (نک : سرشماری، همانجا).
جدول ۵. تعداد و میانگین
اعضای خانوارهای عادی و سهم زنان از سرپرستان خانوارها در
سرشماریهای
۱۳۳۵-۱۳۸۵ش (سرشماری،
۱/۳۳؛ نیز نک : مهریار، «پنجاه سال»،
۱۱)
سال
شمار کل خانوار
میانگین کل خانوار
خانوار شهری
میانگین خانوار شهری
خانوار روستایی
میانگین خانوار روستایی
سهمخانوارهای زن سرپرست
۱۳۳۵ش
۵۱۰‘۹۸۵‘۳
۷۶ / ۴
۳۷۲‘۲۶۱‘۱
۷۶ / ۴
۱۳۸‘۷۲۴‘۲
۷۵ / ۴
۸ / ۷
۱۳۴۵ش
۱۹۲‘۱۶۷‘۵
۹۹ / ۴
۰۲۳‘۹۶۳‘۱
۹۹ / ۴
۱۶۹‘۲۰۵‘۳
۹۹ / ۴
۵ / ۶
۱۳۵۵ش
۶۲۸‘۷۱۱‘۶
۰۲ / ۵
۵۲۴‘۲۶۵‘۳
۸۶ / ۴
۱۰۴‘۴۴۶‘۳
۱۸ / ۵
۳ / ۷
۱۳۶۵ش
۹۳۱‘۶۷۳‘۹
۱۱ / ۵
۵۴۲‘۵۲۸‘۵
۰ / ۴
۳۸۹‘۴۵۳‘۴۱
۴۵ / ۵
۱ / ۷
۱۳۷۵ش
۲۳۵‘۳۹۸‘۱۲
۸۴ / ۴
۹۲۵‘۹۴۸‘۷
۶۳ / ۴
۳۱۰‘۴۴۹‘۴
۲۲ / ۵
۴ / ۸
۱۳۸۵ش
۷۷۱‘۵۰۱‘۱۷
۰۳ / ۴
۵۸۴‘۴۰۵‘۱۲
۸۹ / ۳
۱۸۷‘۰۹۶‘۵
۳۶ / ۴
۴ / ۹
به دلیل تفوق رشد جمعیت بر
رشد خانوارها در فاصلۀ ۴ سرشماری اول، میانگین اعضای خانوارها
افزایش یافته، و از ۷۶ / ۴ در
۱۳۳۵ش به ۱۱ / ۵ در
۱۳۶۵ش رسیده بود. این افزایش در مورد
خانوارهای روستایی تا سرشماری
۱۳۶۵ش ادامه یافته، و از ۷۵ / ۴
نفر به ۴۵ / ۵ نفر رسیده بود؛ اما میانگین
اعضای خانوارهای شهری که در فاصلۀ سالهای
۱۳۳۵-۱۳۴۵ش بالا رفته بود، در دهۀ بعد
اندکی کاهش پیدا کرده، و برپایۀ سرشماری
۱۳۶۵ش، در حدود یک نفر از میانگین اعضای
خانوارهای شهری در مقایسه با سرشماری
۱۳۴۵ش کم شده بود. سرشماری
۱۳۷۵ش افزایش چشمگیر میانگین
اعضای خانوارهای شهری را از ۴ نفر به ۶۳ /
۴ نفر نشان میدهد. اما در دهۀ بعد، میانگین اعضای
خانوارهای شهری دیگربار کاهش یافته، و به ۸۹
/ ۳ رسیده است (همانجا).
ازدواج و وضعیت تأهل
جامعۀ سنتی ایران
از دیرباز بر ضرورت ازدواج و تشکیل خانواده تأکید نموده، و
انتخاب همسری مناسب برای دختران و پسران نوجوان را از وظایف مهم
والدین و خانوادۀ بزرگ محسوب داشته است. در دورۀ ۵۰ سالۀ مورد
بررسی، دو سیاستِ کمابیش متضاد دربارۀ ازدواج و تشکیل
خانواده به اجرا گذاشته شده است.
در دورۀ پیش از
انقلاب و به دنبال تشکیل برنامۀ تنظیم خانواده، بالا بردن
سن ازدواج به عنوان وسیلهای برای تحدید باروری
مورد توجه قرار گرفت و به این منظور سن قانونی ازدواج افزایش
داده شد. بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، این قانون لغو، و
ازدواج زودرس به عنوان ارزشی دینی تبلیغ شد (مهریار،
«تعالیم [۳]... »، ۱۱۸ ff.).
به رغم تغییر قانون و کوشش
رهبران دینی و نهادهای مالی وابسته به آنها به تشویق
و تسهیل ازدواج، سن ازدواج که از دهۀ ۱۳۴۰ش
روند صعودی پیش گرفته بود، در ۳ دهۀ اخیر هم
به افزایش خود ادامه داده است (نک : جدول ۶). این افزایش
که در دهۀ اول بعد از انقلاب اندکی کند شده بود، در دو دهۀ بعد،
هم در مناطق شهری و هم در جوامع روستایی ادامه یافته است.
افزایش سن متوسط ازدواج، بهویژه در مورد زنان چشمگیر بوده است.
سبب اصلی بالا رفتن سن ازدواج کاهش چشمگیر شیوع ازدواج در میان
زنان و مردان زیر ۱۹ سال است.
جدول ۶. میانگین سن
در ازدواج اول زنان و مردان به تفکیک شهری و روستایی در
سرشماریهای
۱۳۳۵-۱۳۸۵ش (همو، «پنجاه سال»،
۵۸)
سال
کل کشور
شهری
روستایی
مرد
زن
مرد
زن
مرد
زن
۱۳۳۵ش
۵ / ۲۵
۶ / ۱۸
۱۳۴۵ش
۲۵
۴ / ۱۸
۶ / ۲۵
۱۹
۴ / ۲۴
۹ / ۱۷
۱۳۵۵ش
۱ / ۲۴
۷ / ۱۹
۱ / ۲۵
۲ / ۲۰
۷ / ۲۲
۱ / ۱۹
۱۳۶۵ش
۶ / ۲۳
۹ / ۱۹
۲ / ۲۴
۲۰
۶ / ۲۲
۶ / ۱۹
۱۳۷۵ش
۶ / ۲۵
۴ / ۲۲
۲ / ۲۶
۵ / ۲۲
۵ / ۲۴
۳ / ۲۲
۱۳۸۵ش
۲ / ۲۶
۲ / ۲۳
۵ / ۲۶
۳ / ۲۳
۵ / ۲۵
۴ / ۲۳
سواد، تحصیلات و سرمایۀ انسانی
بیسوادی و کمبود سرمایۀ انسانی
از دیرباز به عنوان یکی از موانع اصلی توسعه در ایران
شناخته شده است. تأسیس دارالفنون توسط امیرکبیر در اواسط سدۀ۱۳ق
/ ۱۹م و تأکید بر آموزش عمومی در قانون اساسی
مشروطه، از نشانههای این توجه بود. با این همه، حتى در اواخر
حکومت رضاشاه سطح سواد در مراکز شهری عمدهای چون تهران، اصفهان، تبریز
و شیراز در سطح بسیار پایینی قرار داشت (هوشمند،
۲۹۳).
گسترش امکانات آموزش عمومی و تربیت
نیروی انسانی در برنامههای توسعهای که از
۱۳۲۹ش به بعد اجرا شده، مورد توجه قرارگرفته، و منابع بسیاری
به این مهم اختصاص یافته است. نتایج این سرمایهگذاری
در نرخ باسوادی (درصد باسوادی جمعیت ۶ سالـه بـه بـالا)
جلوهگـر شده است (نک : جدول ۷). در ۱۳۳۵ش تنها
۱٪ زنان و ۱۰٪ مردان روستایی از سواد در
سطح خواندن و نوشتن بهرهمند بودند. اگرچه نرخ باسوادی جمعیت شهری
بسیار بهتر بود، حتى در این بخش خوش اقبال هم (که در آن تاریخ
کمتر از ۳ /۱ جمعیت کشور را دربر میگرفت) کمتر از نصف
(۲ / ۴۵٪) مردان، و اندکی بیش از یک
پنجم (۵ / ۲۳٪) زنان باسواد بودند. بر اثر طرحهای
ابتکاری چون سپاه دانش و سوادآموزی بزرگسالان که طی دو دهۀ بعد
اجرا شد، سطح سواد جمعیت تا حد زیادی بالا رفت، ولی حتى
در سرشماری ۱۳۵۵ش، بیش از ۲ /۱
(۵۶٪) مردان و ۵ /۴ (۵ /
۸۲٪) زنان روستایی بیسواد بودند.
جدول ۷. درصد نرخ باسوادی
جمعیت ۶ ساله به بالا به تفکیک جنس، و شهری و روستایی
در سرشماریهای
۱۳۳۵-۱۳۸۵ش (مهریار، همان،
۳۸)
سال
مرد و زن
مردان
زنان
کل
شهری
روستایی
کل
شهری
روستایی
کل
شهری
روستایی
۱۳۳۵ش
۹ / ۱۴
۳ / ۳۳
۶
۲ / ۲۲
۲ / ۴۵
۸ / ۱۰
۹ / ۱۴
۶ / ۲۰
۱
۱۳۴۵ش
۴ / ۲۹
۴ / ۵۰
۱ / ۱۵
۱ / ۴۰
۵ / ۶۱
۴ / ۲۵
۹ / ۱۷
۳ / ۳۸
۳ / ۴
۱۳۵۵ش
۵ / ۴۷
۵ / ۶۵
۶ / ۳۰
۸ / ۵۸
۴ / ۷۴
۶ / ۴۳
۶ / ۳۵
۷ / ۵۵
۴ / ۱۷
۱۳۶۵ش
۷ / ۶۱
۲ / ۷۳
۷ / ۴۸
۷۱
۵ / ۸۰
۱ / ۶۰
۵۱
۲ / ۶۵
۳۶
۱۳۷۵ش
۵ / ۷۹
۷ / ۸۵
۶ / ۶۹
۷ / ۸۴
۶ / ۸۹
۷ / ۷۶
۲ / ۷۴
۷ / ۸۱
۴ / ۶۲
۱۳۸۵ش
۶۱ / ۸۴
۹۳ / ۸۸
۰۹ / ۷۵
۷۴ / ۸۸
۱۹ / ۹۲
۲۲ / ۸۱
۳۴ / ۸۰
۵۵ / ۸۵
۰۱ / ۶۹
دورۀ
۳۰ ساله بعد از انقلاب پیشرفتهای چشمگیری را
هم از نظر ارتقای سطح باسوادی کل جمعیت، و هم از لحاظ کاهش فاصلۀ میان
جمعیت شهری و روستایی شاهد بوده است. حتى در
۱۳۶۵ش که جمهوری اسلامی با مسائل اقتصادی
و امنیتی شدیدی دست به گریبان بود، نرخ باسوادی
جمعیت روستایی، بهویژه زنان، نسبت به آخرین سرشماری
قبل از انقلاب افزایش چشمگیری را نشان میداد. این
روند در سرشماریهای بعدی ادامه یافت، به طوری که در
۱۳۸۵ش نرخ باسوادی مردان و زنان شهری به ترتیب
به ۷۴ / ۸۸ و ۳۴ / ۸۰٪، و
نرخ باسوادی مردان و زنان روستایی به ۲۲ /
۸۱ و ۰۱ / ۶۹٪ رسید و به این
ترتیب شکاف سنتی میان جمعیت شهری و روستایی
و زنان و مردان بسیار کاهش یافت.
جدول ۸. درصد دارندگان سطوح مختلف
تحصیلی از جمعیت باسواد سرشماری شده در سالهای
۱۳۵۵-۱۳۸۵ش (همان،
۴۰)
سال
عالی
فنی و حرفهای
دبیرستان
راهنمایی
ابتدایی
غیررسمی
سوادآموزی
۱۳۵۵ش
۳۶ / ۵
۲۱ / ۲
۲ / ۲۴
۶ / ۱
۵۲ / ۵۳
۹۹ / ۱۲
۱۲ / ۰
۱۳۶۵ش
۶۷ / ۴
۹۸ / ۲
۵۸ / ۲۳
۴۸ / ۱۶
۱۶ / ۴۱
۳۲ / ۵
۵۸ / ۵
۱۳۷۵ش
۷۴ / ۶
۹۷ / ۱
۷۶ / ۲۰
۳ / ۲۳
۲۲ / ۳۵
۴۶ / ۲
۴۳ / ۹
۱۳۸۵ش
۹۳ / ۱۱
۹۶ / ۶
۹۳ / ۲۴
۶ / ۲۳
۹۸ / ۲۴
۲ / ۳
۴۱ / ۴
بررسی تعداد افراد باسواد در
سرشماریهای مختلف به تفکیک شهری و روستایی
نشان میدهد که تعداد افراد باسواد در ۳ دهۀ گذشته تقریباً
۴ برابر شده، و از ۸۹ / ۱۲ میلیون در
۱۳۵۵ش، به۵۴ میلیون در
۱۳۸۵ش رسیده است. بنابر سرشماری اخیر بیشتر
جمعیت بیسواد را زنان و مردان نسبتاً مسن تشکیل میدهند.
در سنین کودکی و نوجوانی (۶ تا ۱۴ سالگی)
و حتى جوانی (۱۵ تا ۱۹ سالگی) نرخ باسوادی
جمعیت از ۹۵٪ فراتر رفتـه، و تفـاوتهای شهری
ـ روستایی و جنسیتی به چند درصد تقلیل یافته
است.
افزون بر نرخ باسوادی، سطح تحصیلات
رسمی جمعیت ایران نیز در ۳۰ سال گذشته تغییر
زیـادی کـرده است (نک : جدول ۸). برپایۀ
سرشماری ۱۳۵۵ش سطح تحصیلات بیش از نصف
جمعیت باسواد غیرمحصل، ابتدایی بود. این رقم در
سرشماری ۱۳۷۵ش به ۲ / ۳۵٪
و در سرشماری ۱۳۸۵ش به ۲۵٪ تقلیل
یافت. در مقابل سهم دارندگان تحصیلات عالی از جمعیت
باسواد که در ۱۳۵۵ش، ۴ / ۵٪ بود، در
سرشماریهای ۱۳۷۵ و
۱۳۸۵ش به ترتیب به ۷۴ / ۶ و
۹۰ / ۱۱٪ رسید. هرگاه این ارقام را به
صورت تعداد مطلق دارندگان تحصیلات عالی در نظر بگیریم،
دستاوردهای دو دهۀ اخیر در زمینۀ تولید سرمایۀ انسانی آشکارتر خواهد شد. در ۱۳۵۵ش فقط
۲۷ / ۱ میلیون نفر از جمعیت باسواد غیرمحصل،
دارای تحصیلات دبیرستانی بودند. در
۱۳۸۵ش این رقم به ۰۵ / ۹ میلیون
نفر رسید. در ۱۳۵۵ش تعداد افراد باسواد غیرمحصل
دانشگاهی کمتر از ۳۰۰ هزار نفر
(۸۴۹‘۲۸۲) بود؛ در حالی که، در سرشماری
۱۳۸۵ش بیش از ۳۳ / ۴ میلیون
نفر از جمعیت باسواد غیرمحصل دارای تحصیلات دانشگاهی
بودند.
در همین مدت تعداد باسوادان غیرمحصل
دارای تحصیلات کامل دبیرستانی هم از ۲۸ /
۱ میلیون به ۰۵ / ۹ میلیون افزایش
یافته، و ۷ برابر شده است. افزایش مطلق و نسبی باسوادان غیرمحصل
دارای تحصیلات فنی و حرفهای از
۴۴۵‘۱۱۶ به ۵۲ / ۲میلیون،
و عالی از۸۴۹‘۲۸۲ به۳۳ /
۴میلیون نفر از اینها هم چشمگیرتر است (همانجا).
نکتۀ مهم دیگر آن است که این تغییرات فقط به جمعیت
شهری یا مردان محدود نمانده، بلکه سرمایۀ انسانی
جمعیت روستایی و زنان نیز در مقایسه با
۱۳۵۵ش بسیار بهبود پیدا کرده است.
مشارکت در نیروی کار،
اشتغال و بیکاری
به رغم بهبود چشمگیر سرمایۀ انسانی
در۳۰سال گذشته، مشارکت در نیروی کار نه تنها افزایش
نیافته، بلکه کاهش یافته است؛ چنانکه در سرشماری
۱۳۷۵ش این میزان به پایینترین
حد خود، ۳ / ۳۵٪ رسید؛ اما دهۀ گذشته با افزایش
نرخ فعالیت جمعیت ۱۰ ساله به بالا همراه بود و این
شاخص برپایۀ سرشماری ۱۳۸۵ش به۴۳ /
۳۹٪ رسیده است (نک : سرشماری، ۱ /
۴۴؛ مهریار، همان، ۴۰-۴۳).
چنانکه پیشتر اشاره شد، سبب اصلی
پایین بودن نرخ مشارکت اقتصادی در ایران آن است که درصد
بسیار کمی از زنان، براساس تعریف مرکز آمار ایران، فعال
محسوب میشوند. مقایسۀ نرخهای مشارکت زنان و مردان در ۵۰ سال گذشته این
موضوع را به خوبی نشان میدهد. اگرچه تعداد زنان و مردان
۱۰ ساله به بالا در این مدت بسیار به هم شبیه بوده،
نرخ مشارکت زنان در بالاترین حد آن (۱۳۵۵ش) به
۱۳٪ نیز نرسیده است، در حالیکه، نرخ مشارکت
مردان به رغم سیر نزولی آن تا ۱۳۷۵ش، از
۶۰٪ بالاتر بوده است. در دهۀ گذشته نرخ
مشارکت مردان به ۶۵٪ رسیده، در حالیکه نرخ مشارکت
زنان در همان سطح پایین ۳۹ / ۱۲٪ باقی
مانده است. طی دهۀ اول بعد از انقلاب نرخ مشارکت زنان به شدت کاهش یافت، ولی
مقدار نسبی این کاهش در مورد زنان روستایی (از
۵۶ / ۱۶٪ به ۹۳ / ۷٪) بسیار
چشمگیرتر بود. سرشماری ۱۳۸۵ش افزایش
اندکی را در نرخ مشارکت زنان شهری و روستایی نشان میدهد
که با توجه به سرمایهگذاری عظیم در پرورش سرمایۀ انسانی
زنان و افزایش چشمگیر زنان دارای تحصیلات دبیرستانی
و دانشگاهی در دهۀ مقدم بر سرشماری اخیر، چندان تشویقکننده نیست.
نرخهای اشتغال و بیکاری
اگرچه اکثریت قاطع افراد فعال در
زمان سرشماری شاغل بودند، نرخ اشتغال طی دورۀ
۵۰ سالۀ مورد بررسی، روندی نزولی داشته، و از بیش از
۹۷٪ در ۱۳۳۵ش به ۸ /
۸۵٪ در ۱۳۶۵ش رسیده بود. در دهۀ بعد
نرخ اشتغال افزایش یافت و به ۶۵ / ۸۶٪
رسید، ولی طی دهۀ بعد نرخ اشتغال دیگربار کاهش یافته، و در
۱۳۸۵ش به ۶۱ / ۷۶٪ رسیده
بود (همان، ۴۳).
کاهش نرخ اشتغال به معنی افزایش
نرخ بیکاری است. نرخ بیکاری مردان که از دهۀ
۱۳۴۵ش رو به افزایش گذاشته بود، در سرشماری
۱۳۶۵ش به بالاترین سطح خود (۹۱ /
۱۲٪) رسید. سرشماری ۱۳۷۵ش
حاکی از کاهش چشمگیر نرخ بیکاری مردان (از۹۱
/ ۱۲ به ۴۶ / ۸٪) بود، ولی طی دهۀ بعد و
با ورود موج عظیم متولدین دهۀ
۱۳۵۵-۱۳۶۵ش به بازار کار، این
نرخ دیگربار بالا رفت و به۸۱ / ۱۰٪ رسید.
نرخ بیکاری زنان که در سـرشمـاری ۱۳۵۵ش
بـه ۳۸ / ۱۶٪ (یعنـی تقریبـاً دو
بـرابـر نرخ بیکاری زنان در ۱۳۴۵ش) رسیده
بود، در نخستین دهۀ بعد از انقلاب به شدت افزایش یافت و به رقم بیسابقۀ
۴ / ۲۵٪ رسید. در دهۀ بعد که با دورۀ
سازندگی و ایجاد امکانات جدید اشتغال برای زنان همراه
بود، این رقم به ۳۵ / ۱۳٪ یعنی
تقریباً نصف رقم مربوط به ۱۳۶۵ش نزول کرد. با ورود
فوج عظیم زنان جوان و تحصیلکرده به بازار کار در دهۀ اخیر
و ناتوانی بازار از جذب آنها نرخ بیکاری زنان باز هم بالا رفته،
و به ۳۴ / ۲۳٪ زنان فعال رسیده است.
زمینههای اصلی
اشتغال
همانطور که انتظار میرود، زمینههای
اصلی اشتغال جمعیت فعال در ۵۰ سال گذشته کاملاً فرق کرده
است. در ۱۳۴۵ش نزدیک به ½ (۶ /
۴۶٪) از جمعیت فعال، در بخش کشاورزی، و بقیه
در بخشهای خدمات (۳ / ۲۷٪) و صنعت (۹ /
۲۵٪) مشغول به کار بودند. از ۱۳۶۵ش به
بعد سهم بخش خدمات از شاغلان افزایش یافته، و سهم بخش کشاورزی
به همان نسبت کاهش یافته است. در ۱۳۸۵ش نزدیک
به ½ (۹۱ / ۴۷٪) نیروی کار در بخش
خدمات، و بقیه در بخشهای صنعت (۷۱ /
۳۱٪) و کشاورزی (۷ / ۱۸٪) مشغول
به کار بودند (نک : سرشماری، ۱ / ۴۸).
به رغم این تغییرات
در سهم نسبی بخشهای مختلف از نیروی کار، تعداد افراد شاغل
در هریک از این بخشها افزایش یافته است. برای
نمونه، اگرچه سهم نسبی بخش کشاورزی از جمعیت شاغل در
۱۳۸۵ش کمتر از نصف همان رقم در سرشماری
۱۳۴۵ش بود، تعداد شاغلان بخش کشاورزی در
۱۳۸۵ش (۴ / ۷ میلیـون) بیش
از دو بـرابـر تـعداد شـاغلان همین بخش در ۱۳۴۵ش
(۳ / ۳ میلیون) بود. به همین ترتیب، اگرچه
سهم نسبی بخش صنعت از کل شاغلان در ۱۳۴۵ش (۹
/ ۲۵٪) و ۱۳۸۵ش (۵ /
۲۶٪) تقریباً برابر بود، تعداد افراد شاغل در بخش صنایع
در ۱۳۸۵ش (۸۴ / ۸ میلیون)
بیش از ۴ برابر شاغلان همین بخش در
۱۳۴۵ش (۸۴ / ۱ میلیون)
است.
تعداد شاغلان در بخش خـدمات در فـاصلۀ سالهای
۱۳۴۵-۱۳۸۵ش تقریبـاً
۸ برابر شده، در حالی که سهم نسبی آن بخش از شاغلان در همان مدت
فقط دو برابر افزایش یافته است (مهریار، «پنجاه سال»،
۴۵-۴۶).
مهاجرت
مهاجرت به معنی جابهجایی
جمعیت در درون مرزهای یک کشور یا منطقه (مهاجرت داخلی)
یا به خارج از مرزها (مهاجرت خارجی یا بینالمللی)،
از پدیدههای مهم جمعیتشناسی است. بدیهی است
این جابهجاییها در صورتی مهاجرت تلقی میشوند
که با اقامت درازمدت در منطقۀ مقصد همراه باشند.
ایران از دیرباز در معرض
مهاجرت دسته جمعی اقوام همسایه بوده که غالباً صورت تهاجم و تسخیر
نیز داشته است. در دو سدۀ اخیر عامل مهاجرت خارجی در تغییرات جمعیتی
ایران نقش چندانی نداشته، اما مهاجرتهای داخلی با شدتی
بیسابقه ادامه یافته، و به گسترش شهرنشینی و تمرکز جمعیت
در استانهای خاص انجامیده است. تمرکز بیش از ۳ /۲
جمعیت در شهرها و بهوجود آمدن کلانشهرهایی چون تهران، مشهد،
اصفهان، تبریز، شیراز و کرج ــ که طبق سرشماری اخیـر بیش
از ۳۰٪ جمعیت کشـور را دربـر میگیـرند ــ نتیجۀ
مداومت مهاجرتهای داخلی، بهویژه مهاجرت از روستاها به شهرها
ست. سهم مهاجران از کل جمعیت، جمعیت شهری و روستاییِ
سرشماریهای مختلف در جدول ۹ ارائه شده است که سهم عمدۀ مناطق
شهری را از جمعیت مهاجر به خوبی نشان میدهد. در سرشماریهای
۱۳۷۵ و۱۳۸۵ش نزدیک به
۳ /۲ مهاجران خاستگاه شهری داشتند و حدود ۳۰٪
از روستا بودند. سهم روستاییان از جمعیت مهاجر فقط دربارۀ
مهاجران داخل شهرستان محل سرشماری از مهاجران شهری بیشتر بود.
جدول۹. سهم مهاجران از جمعیت
کل، جمعیت شهری، جمعیت روستایی، جمعیت زنان و
جمعیت مردان در سرشماریهای مختلف (نک : همان، ۶۲)
سال
جنسیت
کل کشور
مناطق شهری
مناطق روستایی
۱۳۴۵ش
زن و مرد
۱ / ۱۳
۴ / ۲۶
۶ / ۴
مردان
۹ / ۱۳
۸ / ۲۷
۸ / ۴
زنان
۲ / ۱۲
۸ / ۲۴
۲ / ۴
۱۳۵۵ش
زن و مرد
۵ / ۱۵
۲ / ۲۷
۳ / ۵
مردان
۷ / ۱۶
۸ / ۲۸
۷ / ۵
زنان
۳ / ۱۴
۴ / ۲۵
۸ / ۴
۱۳۶۵ش
زن و مرد
۴ / ۲۲
۸ / ۳۰
۴ / ۱۲
مردان
۱ / ۲۲
۹ / ۳۰
۴ / ۱۱
زنان
۸ / ۲۲
۷ / ۳۰
۴ / ۱۳
۱۳۷۵ش
زن و مرد
۱۴
۲ / ۱۶
۸ / ۱۰
مردان
۲ / ۱۵
۷ / ۱۷
۴ / ۱۲
زنان
۸ / ۱۲
۳ / ۱۵
۲ / ۹
۱۳۸۵ش
زن و مرد
۲۳ / ۱۷
۷۷ / ۱۲
۴۷ / ۴
مردان
۵۱ / ۱۹
۱۱ / ۱۴
۳۹ / ۵
زنان
۰۴ / ۱۵
۴۷ / ۱۱
۵۷ / ۳
بررسی مبدأ و مقصد مهاجران (نک :
جدول ۱۰) نشان میدهد که بیشتر مهاجرتها در محدودۀ
شهرستان یا استان محل سرشماری اتفاق افتاده است، و تنها در حدود
۳ /۱ مهاجران از یک استان به استان دیگر رفتهاند؛ اندکی
بیش از ۲٪ کل مهاجران هم ظاهراً ایرانیانی
بودند که از خارج کشور آمده بودند.
جدول ۱۰. خاستگاه مهاجران
در سرشماریهای
۱۳۶۵-۱۳۸۵ش (همانجا)
سال
جمع
شهرستان محل سرشماری
سایر شهرستانهای استان محل
سرشماری
شهرستانهای سایر استانها
خارج از کشور
مبدأ مهاجرت اظهارنشده
شمار
۱۳۶۵ش
۶۲۵‘۸۲۰‘۵
۸۵۷‘۶۱۴‘۱
۴۴۴‘۴۰۵‘۱
۳۵۰‘۸۷۲‘۱
۹۷۱‘۶۹۹
۰۰۷‘۲۲۸
۱۳۷۵ش
۷۷۰‘۷۱۸‘۸
۷۵۳‘۱۸۸‘۳
۱۹۱‘۳۰۷‘۲
۹۲۱‘۹۳۹‘۲
۳۳۱‘۲۳۸
۵۷۴‘۴۴
۱۳۸۵ش
۱۴۸‘۱۴۸‘۱۲
۰۴۲‘۹۸۰‘۳۸
۶۸۹‘۱۱۱‘۳
۰۴۱‘۷۷۴‘۴
۴۹۵‘۲۶۰
۸۸۱‘۱۰۳
درصد
۱۳۶۵ش
۱۰۰
۷ / ۲۷
۱ / ۲۴
۲ / ۳۲
۰ / ۱۲
۹ / ۳
۱۳۷۵ش
۱۰۰
۶ / ۳۶
۵ / ۲۶
۷ / ۳۳
۷ / ۲
۵ / ۰
۱۳۸۵ش
۱۰۰
۱ / ۳۲
۶ / ۲۵
۳ / ۳۹
۱ / ۲
۹ / ۰
مهاجرتهای بینالمللی
دربارۀ مهاجرت ایرانیان
به خارج از کشور که ظاهراً در ۳۰ سال گذشته در سطح بالایی
قرار داشته، سرشماریهای داخلی اطلاعی به دست نمیدهند.
اطلاعات حاصل از بررسی سرشماریهای کشورهای غربی
مقصد بیشتر مهـاجران ایرانـی نیز تـاکنون چندان کـارسـاز
نبـوده است (نک : حکیمزاده[۱]، سراسر اثر). دربارۀ اتباع
خارجی مقیم ایران نیز اطلاعات جمعآوری شده در
سرشماریها فقط مهاجران قانونی یا دارای اجازۀ کار
را دربر میگیرد.
تا ۱۳۵۵ش اکثریت
قریب به اتفاق مهاجران را مهاجران داخلی تشکیل میدادند و
سهم اتباع خارجی از جمعیت مهاجران بسیار کم بود. شمار افراد
متولد خارج از کشور (که اکثریت قریب به اتفاق آنها را اتباع خارجی
تشکیل میدهند) در سرشماری ۱۳۳۵ش بسیار
کم (۴۴ هزار نفر) و در سرشماری بعدی اندکی بیشتر
(۷۶ هزار نفر) است. در سرشماری ۱۳۵۵ش
تعداد خارجیان سرشماریشده تقریباً ۳ برابر شده، و به
۱۷۷ هزار نفر رسیده است. دربارۀ ملیت یا
تابعیت این گروه اطلاعی در دست نیست و نمیدانیم
آیا این گروه شامل مستشاران نظامی خارجی که در آن دوره به
سبب خریدهای سنگین اسلحه توسط دولت ایران وجود آنها در ایران
الزامی بود، میشود یا نه؟ از سوی دیگر میدانیم
که در ۱۳۵۷ش شمار افغانها در ایران به اندازهای
افزایش یافته بود که در بدو پیروزی انقلاب نگرانیهایی
را در میان نهادهای انقلابی ایجاد کرد.
افزایش شدید تعداد اتباع
خارجی در ایران از سرشماری ۱۳۶۵ش به
بعد کاملاً محسوس است. شمار این گروه که در سرشماری
۱۳۶۵ش اندکی کمتر از یک میلیون
نفر بود، در سرشماری ۱۳۸۵ش به ۵ / ۱ میلیون
نفر رسیده بود که بیش از ۷۰٪ آنها را اتباع
افغانستان تشکیل میدادند. اتباع عراق پس از اتباع افغانستان در رتبۀ بعدی
قرار داشتند. شمار گروه اخیر در سرشماری
۱۳۷۵ش بسیار افزایش یافته، و به
۱۷۹ هزار نفر رسیده بود؛ اما در سرشماری اخیر
این رقم بار دیگر پایین رفته، و به ۴۴ هزار
تقلیل یافته است. در مقابل، شمار گروهی که ملیت یا
تابعیت آنها اعلام نشده، در سرشماری اخیر به شدت بالا رفته، و
به ۲۹۳ هزار نفر رسیده است.
جدول ۱۱. جمعیت اتباع
خارجی سرشماری شده در ایران،
۱۳۳۵-۱۳۸۵ش (مهریار، همان،
۶۳)
سال
جمعیت متولد خارج
درصد جمعیت به کل مهاجر از کل جمعیت
نسبت جنسی مهاجران
درصد شهرنشینی مهاجران
ساختار سنی
سن متوسط مهاجران
۰-۱۴ ساله
۱۵-۶۴ ساله
بیشتر از ۶۴ ساله
۱۳۳۵ش
۷۹۶‘۴۴
۲ / ۰
ــ
ــ
ــ
ــ
ــ
ــ
۱۳۴۵ش
۱۱۵‘۵۷
۲ / ۰
۹۸
۸۳
۲۰
۷۲
۸
۳۵
۱۳۵۵ش
۹۱۱‘۱۷۸
۵ / ۰
۱۱۹
۸۵
۳۱
۶۵
۴
۲۸
۱۳۶۵ش
۷۹۸‘۸۹۱
۸ / ۱
۱۳۱
۵۱
۳۴
۶۳
۳
۲۴
۱۳۷۵ش
۲۶۰‘۱۰۱‘۱
۸ / ۱
۱۲۱
۵۸
۴۵
۵۳
۲
۵ / ۲۱
۱۳۸۵ش
۶۲۸‘۵۹۴‘۱
۲۷ / ۲
۱۲۰
۱۶
۳ / ۳۶
۹ / ۶۰
۸ / ۲
۹ / ۲۳
به رغم بالا بودن شمار مهاجران افغان در
سرشماری اخیر، تقریباً مسلم است که این رقم بسیار
کمتر از رقم واقعی افغانهایی است که به طور غیرمجاز وارد
کشور شده، و به کار و زندگی مشغولاند. این گروه که در اواخر دهۀ قبل
تعداد آنها بیش از ۲ میلیون نفر برآورد میشد، انگیزهای
برای شرکت در سرشماری یا تماس با مأموران ایران را
ندارند. اگرچه ترکیب جنسی اتباع بیگانۀ سرشماری
شده از فزونی مردان بر زنان حکایت میکند، ساختار سنی آن
بر حضور تعداد بسیاری کودک زیر ۱۰ سال دلالت دارد.
مقایسۀ توزیع سنی جمعیت افغانهای سرشماری شده در
سالهای ۱۳۶۵، ۱۳۷۵ و
۱۳۸۵ش با جمعیت ایرانیِ همان سرشماریها،
از بالاتر بودن نسبت کودکان (زیر ۱۰ سال) و بنابراین،
بالاتر بودن نرخ باروری افغانهای مقیم ایران حکایت
میکند. با این همه، مقایسۀ ساختار سنی
افغانهای سرشماری شده در ۱۳۷۵ و
۱۳۸۵ش، از کاهش تعداد کودکان و نرخ باروری جمعیت
افغانهای مقیم ایران در این دهه خبر میدهد. نکتۀ درخور
توجه آنکه، هرگاه ترکیب سنی جمعیت افغانهای سرشماری
۱۳۸۵ش را، با ترکیب سنی جمعیت استانهای
دارای باروری بالای ایران (سیستان و بلوچستان و
هرمزگان) مقایسه کنیم، تفاوتها بسیار کمرنگتر میشود.
در حقیقت، به نظر میرسد نرخ باروری جمعیت استان سیستان
و بلوچستان از نرخ باروری جمعیت اتباع افغانی سرشماری
۱۳۸۵ش بالاتر بوده است.
مآخذ
آشفته تهرانی، امیر، جامعهشناسی
و آیندهنگری جمعیت ایران، اصفهان،
۱۳۶۴ش؛ امانی، مهدی، جمعیتشناسی
عمومی ایران، تهران، ۱۳۸۰ش؛ زنجانی، حبیبالله،
جمعیت و شهرنشینی در ایران، تهران،
۱۳۷۱ش؛ سالنامۀ آماری ثبت احوال کشور
(۱۳۸۵ش)، سازمان ثبت احوال کشور، تهران،
۱۳۸۶ش؛ سالنامۀ آماری کشور
(۱۳۸۵ش)، مرکز آمار ایران، تهران،
۱۳۸۷ش؛ سرشماری عمومی نفوس و مسکن
(۱۳۸۵ش)، نتایج کلی، کل کشور، مرکز آمار ایران،
تهران، ۱۳۸۷ش؛ سیمای جمعیت و سلامت در
جمهوری اسلامی ایران، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی،
تهران، ۱۳۷۹ش؛ گزیدۀ نتایج
سرشماری ۱۳۸۵ش، مرکز آمار ایران، تهران،
۱۳۸۶ش؛ مک ایودی، کالین و ریچارد
جونز، اطلس تاریخی جمعیت جهان، ترجمۀ فریدون
فاطمی، تهران، ۱۳۶۵ش؛ هوشمند فینی،
غلامرضا، مروری بر تاریخچۀ سرشماریها و آمارگیریهای
ایران و جهان از دیرباز تاکنون، تهران،
۱۳۸۵ش؛ نیز:
Abbasi-Shavazi, M. J., «The Rise and
Fall of Fertility in Post-Revolutionary Iran», Islam, the State and Population,
ed. G. W. Jones and M. S. Karim, 2005; Bloom, D. E. et al.,The Demographic
Dividend, Santa Monica ec., 2003; Hakimzadeh, Sh., «Iran: A Vast Diaspora
Abroad and Millions of Refugees at Home», Migration Information Source,
www.migrationinformation. org; Mehryar, A. H., Demographic and Health Survey of
Iran, Tehran, 2002; id, Fifty Years of Demographic Change in Iran, Tehran,
2009; id, «Shi’ite Teachings, Pragmatism and Fertility Change in Iran», Islam,
the State and Population, ed. G. W. Jones and M. S. Karim, London, 2005; id and
S. Ahmad-Nia, «Age Structural Transition in Iran», Age -Structural
Transition-Challenges for Development, Paris, 2006; id et al., Repression and
Revival of the Family Planning Program and its Impact on Fertility Levels in
the Islamic Republic of Iran, Cairo, 2001; Mirzaie, M., «Swings in Fertility
Limitation in Iran», Critique: Critical Middle Eastern Studies, 2005, vol. XIV,
no. 1.