responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 12  صفحه : 143

بویر احمدی

نویسنده (ها) : علی بلوکباشی

آخرین بروز رسانی : یکشنبه 5 مرداد 1399 تاریخچه مقاله

بویرْ اَحْمَدی‌، یا بویراحمد،‌بزرگ‌ترین ایل از ایلات شش‌گانۀ استان‌ كهگیلویه‌ و بویراحمد، متشكل‌ از چند تیره‌ و طایفه‌ با خاستگاههای‌ گوناگون‌. بویراحمدیها در منطقۀ وسیعی‌ از نواحی‌ شمال و شرق استان‌ ــ كه‌ به‌ نام‌ همین‌ ایل‌ نام‌گذاری‌ شده‌ است‌ ــ زندگی‌ می‌كنند.

نام ایل‌: بویر احمدیها از دیرباز خود را «بِیراحمد» می‌نامیدند و نام‌ بویراحمد یا بُوِیر احمد (نک‌ : لغت‌نامه‌ ...) را دیگران‌ به‌ این‌ ایل داده‌اند (غفاری‌، هیبت‌الله‌، ۴۳، حاشیۀ ۳؛ دربارۀ لفظ بیراحمد، نک‌ : غفاری‌، یعقوب‌، ۱۳). گفته‌اند كه‌ بنیان‌گذار ایل‌ نیز در سنگ‌ نگاره‌ای خود را «ملكشاه بیراحمدی‌» معرفی‌ كرده‌ است‌ (صفی‌نژاد، عشایر مركزی‌... ، ۲۱۳؛ نیز نک‌ : مجیدی‌، ۲۵۵).

كهن‌ترین‌ سند مكتوب‌ كه‌ در آن‌ به‌ نام‌ بویراحمد اشاره‌ شده‌، ریاض‌ الفردوس‌، نوشتۀ محمدمیرك‌ حسینی‌ در ۱۰۸۲ق‌ است‌ كه‌ مؤلف‌ در آن‌ ذیل‌ ناحیۀ چرام‌ بلاد شاپور از دو طایفۀ «بویراحمد اردشیری‌» و «بویراحمد عباسی‌» نام‌ برده‌ است‌ (نک‌ : افشار، ۳۹-۴۰). در گزارشهای وقایع دورۀ ناصری و مظفری نام ایل به صورتهای «بایرحمت‌» و «بایرحمتی‌» نیز آمده‌ است‌ (نک‌ : وقایع‌... ، ۷۶، جم‌ ). به‌علاوه‌، می‌دانیم‌ كه‌ نام‌ یكی‌ از ایلات‌ قدیم‌ ساكن‌ در كهگیلویه «بویر» و «بویری‌» بوده‌ است‌ و خرابه‌های‌ دهی‌ هم‌ به‌ نام «بویر» در دشت‌ مور، واقع‌ در زیردوك‌ بویراحمد گرمسیر واقع‌ بود كه‌ آنجا را زیستگاه اجداد بویراحمدیها می‌دانستند (صفی‌نژاد، اطلس‌... ، ۲۳، ۳۴). در ریاض‌ الفردوس نیز از طایفۀ «قلندر بویری‌» نام‌ برده‌ شده‌ است‌ (نک‌ : افشار، ۴۰). یك‌ طایفه‌ از قلندری‌ دشمن‌ زیاری‌ (یا تیرۀ الیاس‌ دشمن‌ زیاری‌، نک‌ : كیهان‌، ۸۹) «بویری‌» (مجیدی‌، ۲۵۴)، و یك‌ طایفۀ هفت‌ لنگ‌ بختیاری‌ در مالِ میر نیز «بُوِیری‌» (نک‌ : لغت‌نامه‌ ) نامیده می‌شده‌اند. برخی‌ از روستاها در كهگیلویه‌ و جنوب‌ ایران‌ به‌ نام‌ این‌ طایفه‌، «بُوِیر» یا «بُوِیری‌» و «بُوِیرات‌» نام‌ داشته‌اند (نک‌ : فسایی‌، ۲ /۱۳۳۱، ۱۴۸۳، ۱۴۹۶، ۱۴۹۸، ۱۶۱۱؛ برای‌ بقیۀ موارد مشابه‌، نک‌ : لغت‌نامه‌ ).

 

خاستگاه جغرافیایی و قومی

به گفتۀ برخی‌ از جغرافیانویسان‌ اسلامی‌، از یك‌ هزار سال‌ پیش‌ كهگیلویه ‌زیستگاه‌گروههایی‌ چادرنشین‌ بوده است‌. در سدۀ ۴ق‌ /۱۰م‌ در ناحیۀ كوهستانی‌ فارس‌ كه‌ بعداً كهگیلویه‌ نامیده‌ شد، ۵ زَم‌ كُرد (ایل‌ كوچندۀ شبان‌) مسكن‌ و چراگاه‌ داشتند (لسترنج‌، .(۲۶۶ ناحیۀ رِوِن‌، سردترین‌ ناحیۀ كهگیلویه‌ در میانۀ شمال‌ و شرق‌ بهبهان‌ از قدیم‌ تا اوایل‌ دورۀ اسلامی‌ ییلاق‌، یا به‌ نوشتۀ فارس‌نامه‌، «تابستان‌نشین‌» طایفۀ شبانكاره‌ بوده‌ است‌ (نک‌ : فسایی‌، ۲ /۱۴۷۳).

حمدالله‌ مستوفی‌ (ص‌ ۵۴۰-۵۴۲) و شرف‌ خان‌ بدلیسی‌ (ص‌ ۴۷- ۴۸) خاستگاه‌ لرهای‌ بختیاری و كهگیلویه (لر بزرگ‌) را شام‌، و آنها را اصلاً كرد نوشته‌اند. این‌ گروه‌ احتمالاً از راه‌ میافارقین‌ و آذربایجان‌ به‌ این‌ منطقه‌ آمده‌، و در آغاز سدۀ ۶ق‌ در حدود اشتران‌ كوه‌ (رشته‌ كوههای‌ لرستان‌) و جلگه‌های‌ شمالی‌ آن‌ اقامت‌ گزیده‌اند. امیران‌ این‌ گروه‌ از پیش‌ از استیلای‌ مغول‌ نیمه‌ مستقل‌ بودند و با اتابكان‌ فارس‌ و خلفای بغداد ارتباط داشتند (نک‌ : اقبال‌، ۵۸۷).

حمدالله‌ مستوفی‌ (همانجا) در شرح‌ پیوستن‌ گروههای‌ مهاجر از جبل السماق‌ شام‌ به‌ اتابك‌ هزار اسف‌ لرستان‌ در ۷۳۰ق‌ /۱۳۳۰م‌ ضمن‌ بر شمردن نام‌ طایفه‌هایی‌، از جمله‌ بختیاری‌، ممسنی‌ و لاراوی‌ (ظاهراً همان‌ لیراوی‌ است‌)، به‌ طایفۀ جاكی‌ (یكی‌ از ۳ گروه‌ قومی‌ ـ ایلی‌ بزرگ‌ و قدیم‌ كهگیلویه‌) نیز اشاره‌ می‌كند. جاكی و دو گروه قومی آغاجری (ه‌ م‌) و باوی از دیرباز در سرزمین‌ كهگیلویه‌ شناخته‌ شده‌ بودند و از آنها در متون‌ جغرافیایی‌ و تاریخی‌ نیز یاد شده‌ است‌. جاكیها از مهاجران‌ لُر بودند كه‌ به‌ دو شاخۀ عمدۀ چاربنیچه‌ و لیراوی‌ تقسیم‌ می‌شدند (EI2, V /822) بویراحمد مهم‌ترین گروه ایلی از شاخۀ چاربنیچه‌ به‌ شمار می‌آمدند كه در بخش پشت «كوه گیلو» (كهگیلویه‌) می‌زیستند و قرارگاههایی‌ نیز در نواحی نزدیك بهبهان داشتند (فسایی‌، ۲ /۱۴۷۹؛ فیلد، 223 ).

 

 

یک لر بومی کهگیلویه، عکس از مؤلف

 

 

برخی‌ ریشۀ بویراحمدیها را به‌ بومیان‌ سرزمین‌ فارس‌ كهن‌، حتى به‌ عناصر پیش‌ آریایی‌ آنجا می‌رسانند كه‌ بعدها با ایرانیان‌ ساكن‌ فارس آمیختند و در آنها تحلیل‌ رفتند ( ایرانیكا، IV /321). مینورسكی‌ نیز براساس‌ داده‌های‌ زبان‌شناختی‌ ارتباط لرهای‌ این‌ منطقه‌ را با مردم‌ فارس‌ محتمل‌ می‌داند (نک‌ : V /41, EI1).

ایل‌ بویراحمد امروزی از اتحاد چند تیره و طایفه از خاستگاههای‌ قومی‌ متفاوت‌ شكل‌ گرفته‌ است‌؛ چنان‌كه‌ آنها را می‌توان‌ مركب‌ از گروههای‌ قومی‌ شبانكارۀ فارس‌، شول‌ لرستان‌ و شولستان‌ فارس‌، آغاجری‌، آمیزه‌ای‌ از عناصر ترك‌ ولر، باوی‌، بختیاری‌ و عشایری‌ كه‌ شاه‌ عباس صفوی‌ از آذربایجان به این منطقه‌ كوچاند، به‌ شمار آورد ( ایرانیكا، .(IV /321-322

بنابر روایات‌ شفاهی‌، تا حدود ۳۰۰ سال‌ پیش‌ ایلی‌ به‌ نام‌ بویراحمد در شهرستان‌ كنونی بویراحمد وجود نداشت‌. در آن‌ زمان‌ ۳ گروه «سادات‌»، «تیرتاجی‌» و «كی‌ گیوی‌» ــ كه‌ هر یك‌ خاستگاه‌ و نیای‌ حقیقی‌ یا آرمانی‌ جدا از هم‌ داشتند ــ زندگی‌ می‌كردند. بعدها مَلِك نامی از بختیاریها با متحد كردن‌ این‌ گروهها سركردۀ آنان‌ شد و شالودۀ ایل‌ بویراحمد را ریخت‌. نیز گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ تیر تاجیها از محل‌ تیر تاج‌ بختیاری‌ به‌ این‌ سرزمین‌ آمده‌ بودند و كی‌گیویها و سادات‌ از بومیان‌ همین‌ سرزمین‌ بودند (غفاری‌، هیبت‌الله‌، ۴۱-۴۳).

 

تقسیمات جغرافیایی ـ سیاسی

محمد طاهرخان‌ («مَطارخان‌» به‌ گویش‌ محلی‌، نک‌ : امان‌اللهی‌، ۲۰۴)، پسر هادی‌خان‌ كه‌ در ۱۲۱۷ق‌ كلانتری‌ ایل‌ بویراحمدی‌ را برعهده‌ داشت‌ و به‌ دست‌ صادق‌خان‌ قاجار، حاكم‌ وقت‌ كهگیلویه‌ كورشد، قلمرو خود را میان‌ پسرانش‌ تقسیم‌ كرد: بخشی‌ را كه‌ شامل‌ مناطقی‌ از بلاد شاپور می‌شد، به پسر بزرگش‌، علی محمدخان و دو فرزند دیگرش‌، و برخی‌ از نواحی‌ تل‌ خسرو و ناحیۀ رِوِن‌ را به‌ پسران‌ كوچك‌تر خود، عبدالله‌خان‌ و خدا كرم‌خان‌ سپرد (باور، ۸۷؛ نیز نک‌ : تقوی‌ مقدم‌، ۱۱۶-۱۱۹). به‌این‌ ترتیب‌، در اوایل‌ سدۀ ۱۳ق‌ واحد جغرافیایی‌ - سیاسی‌ ایل‌ به‌ دو بخش‌ بویراحمد گرمسیری‌ به‌ سرپرستی‌ علی‌ محمدخان‌، و بویراحمد سرحدی‌ یا سردسیری‌ به‌ سرپرستی‌ عبدالله‌خان‌ و خدا كرم‌خان‌ تقسیم‌ شد. دومورینی‌ كه‌ در ۱۳۲۹ق‌ /۱۹۱۱م‌ برای‌ فراهم كردن‌ نقشۀ جغرافیایی‌ به‌ كهگیلویه‌ رفته‌ بود، قلمرو این‌ دو بخش‌، و نام‌ روستاها و مركز هر یك‌ را در گزارش‌ خود آورده‌ است‌ (نک‌ : ص‌ ۴۳).

فسایی‌ انگیزۀ محمدطاهرخان را از تقسیم‌ قلمرو جغرافیایی‌ ایل‌ به‌ دو بخش‌ سیاسی‌ ـ اداری مجزا، پیش‌گیری از جنگ‌ و ستیز محتمل‌ میان‌ پسران خود و از هم‌ پاشیدگی‌ احتمالی‌ قدرت‌ سیاسی‌ ایل‌ دانسته‌ است‌ (۲ /۱۴۸۲؛ نیز نک‌ : باور، همانجا). انگیزۀ این‌ تقسیم‌ هرچه‌ بود، نتیجۀ آن‌ به‌ تباهی‌ قدرت‌ اقتصادی‌ هر دو واحد جدید بویراحمد، به رهبری برادران رقیب‌، و شكل‌گیری‌ دشمنیهای‌ دیرینه‌ و بروز آن‌ به‌ صورت‌ جنگ‌، تاخت‌ و تاز، تجاوز و قتل‌ و غارت‌ انجامید (فاضل‌، «پایه‌ها...[۱]»، .(44

بویراحمد سردسیر به‌ مراتب‌ بزرگ‌تر از بویراحمد گرمسیر و آشكارا مسلط بر منطقه‌ بود. در واقع‌ بویراحمد سردسیر از نیرومندترین واحدهای‌ سیاسی‌ عشیره‌ای‌ بود كه‌ در برابر حكومت‌ ایالتی‌ و امنیت‌ ایلها و طایفه‌های‌ همسایه‌ و كاروانهایی‌ كه‌ از حوالی‌ آن‌ منطقه‌ می‌گذشتند، تهدید دائم‌ به‌ شمار می‌رفت‌ (لفلر، «نظم‌..[۲].»، .(147

تا دهۀ سوم سدۀ ۱۴ق جنگ و خون‌ریزی میان گروههای‌ رقیب‌، در بویراحمد سردسیر ادامه‌ داشت‌. سرانجام‌ نصیرخان‌ بختیاری‌، معروف‌ به‌ سردار جنگ‌ در ۱۳۲۵ /۱۹۰۷م‌ با همراهی‌ شماری‌ از خانها و بزرگان‌ بویراحمدی‌ و بختیاری پادرمیانی‌ كرد و با تقسیم‌ قلمرو جغرافیایی‌ بویراحمد سردسیر میان‌ دو دستۀ متخاصم‌، به‌ درگیریها پایان‌ داد. پس‌ از آن‌ قلمرو دو گروه‌ به‌ دو بخش‌ علیا و سفلا تقسیم‌، و مرزی‌ میان دو بخش‌، معروف‌ به‌ مرز «بَهرسردار جنگی‌» تعیین‌ شد. بخش بالای مرز، یعنی بویراحمد علیا به‌ فرزندان‌ كریم‌خان‌، و بخش‌ پایین‌ مرز، بویراحمد سفلا به‌ شكرالله‌ خان‌، فرزند هادی‌خان‌ سپرده‌ شد (باور، ۹۸؛ قس‌: لفلر، همان‌، ۱۶۴؛ امان‌اللهی‌، همانجا؛ تقوی‌ مقدم‌، ۲۷۰).

برخی‌ تاریخ‌ تقسیم‌ بخش‌ بویراحمد سرحدی‌ را پس‌ از ورود قوای‌ متفقین‌ به‌ ایران در جنگ جهانی دوم‌، در ۱۳۲۰ش‌، و به‌ سبب‌ جیره‌بندی‌ قند و شكر میان‌ عشایر بویراحمد و دریافت‌ سهمیه‌ از دو شهرستان‌ كازرون‌ از توابع فارس، و بهبهان‌ از توابع‌ خوزستان‌ دانسته‌اند (صفی‌نژاد، اطلس‌، ۲۱-۲۲). اما این‌ روایت‌ نمی‌تواند درست‌ باشد، زیرا هیچ‌ یك‌ از منابع‌ تاریخی‌ كتبی‌ و شفاهی‌ و گزارشهای پژوهشی میدانی، از‌جمله پژوهشهای‌ مؤلف‌ آن‌ را تأیید نمی‌كنند (نک‌ : باور، لفلر، امان‌اللهی‌، همانجاها). صفی‌نژاد تاریخ‌ این تقسیم‌بندی را در كتاب عشایر مركزی‌ ایران‌ (ص‌ ۲۳۸) اصلاح‌ كرده‌، لیكن‌ به‌ اشتباه‌ سال‌ ۱۳۳۲ق‌ نوشته‌ است‌. در نتیجۀ این‌ تقسیم‌بندی‌، ۳ واحد سیاسی‌ ـ اداری‌ در درون‌ ایل‌ بویراحمد پدید آمد كه‌ در هر كدام‌ یك‌خان‌ بر تیره‌ها و طایفه‌های‌ قلمرو خود فرمان‌ می‌راند. خانها نیز با یكدیگر رقابت‌ و درگیری‌ داشتند (فاضل‌، همانجا).

بخش‌ بویراحمد سفلا دارای‌ ۱۵ واحد جغرافیایی‌ مستقل‌ در دو منطقۀ سردسیر و گرمسیر است‌. منطقۀ سردسیری‌ با ۹ واحد در مشرق‌، شمال‌ و مركز، و منطقۀ گرمسیری‌ با ۶ واحد در جنوب‌ غربی‌ بخش‌ قرار دارند. منطقۀ سردسیری‌ سراسر كوهستانی‌ است‌ و جنگل‌ و آب‌ فراوان‌ دارد. از آبادیهای‌ معروف‌ و مهم‌ آن‌ سی‌ سخت‌، جوكار و مارگون‌ را می‌توان‌ نام‌ برد. سرفاریاب‌ و لوداب‌ دو واحد جغرافیایی پر آب منطقۀ گرمسیری‌، و دهدشت‌ مشهورترین‌ واحد تاریخی و گرم‌ترین نقاط آن است (صفی‌نژاد، اطلس‌، ۲۴- ۲۸).

بخش‌ بویراحمد علیا در مشرق‌ كهگیلویه‌ واقع‌ شده‌، و سراسر آن‌ منطقۀ سردسیری است‌. این بخش دارای‌ ۴ واحد سر رود، دشت‌ روم‌، سفیدار، جلیل و بابكان‌ است‌ كه‌ با دیواره‌های‌ كوهستانی‌ از یكدیگر جدا می‌شوند (همان‌، ۲۹-۳۱). مركز بویراحمد علیا تا ۱۳۱۱ش‌ قلعۀ تل‌خسرو، و از آن‌ تاریخ‌ تا ۱۳۲۳ش‌ شهر نوساز تل‌ خسرو بود. در این‌ سال‌ شهر تل‌ خسرو متروك‌ و تخریب‌ گردید. از ۱۳۴۴ش‌ شهر نوساز یاسوج‌ مركز بویراحمد علیا شد (قدیمی‌، ۴۱-۴۲؛ گزارش‌... ، ۱۱).

بویراحمد گرمسیر در جنوب‌ منطقۀ گرمسیری‌ ایل‌ چرام‌ و ناحیۀ دهدشت‌ بویراحمد سفلا و در مغرب‌ و شمال‌ سراسر منطقۀ بابویی‌ و مشرق‌ حومۀ بهبهان‌ گسترده‌ شده‌ است‌. رشته‌ كوه‌ دیل‌ این‌ منطقه‌ را به‌ دو بخش‌ پشت‌ دوك‌، دارای‌ ۳ واحد جغرافیایی‌، و زیر دوك‌، دارای ۴ واحد جغرافیایی تقسیم می‌كند. آرو، زیستگاه‌ طایفه‌های‌ قدیمی‌ منطقه در پشت دوك، و دشت‌ مور، منطقۀ اصلی‌ گرمسیری‌ اجداد بویراحمدیها در زیر دوك‌ قرار دارد (صفی‌نژاد، همان‌، ۳۳-۳۴).

پراكندگی‌ تیره‌ها و طایفه‌ها: ایل بزرگ‌ بویراحمد از شمار بسیاری‌ تیره‌، طایفه‌ و اولاد تشكیل‌ شده‌ است‌ كه‌ در گسترۀ جغرافیایی‌ ـ سیاسی‌ بویراحمد سردسیر (سفلا و علیا) و بویراحمد گرمسیر پراكنده بودند. در بویراحمد سردسیر سفلا ۵ تیرۀ سادات‌، كی‌گیوی‌ یا قایدگیوی‌، آغه‌ای‌ (آقایی‌)، تامرادی‌ و دشت‌ موری‌، نیز چند طایفۀ وابستۀ دیگر، از جمله‌ طایفۀ بزرگ‌ سی‌سختی‌ زندگی می‌كردند. تیرۀ تا مرادی بزرگ‌ترین تیره‌ها، و بخش‌ بزرگی‌ از منطقه‌ در قلمرو این‌ تیره‌ بود. پس‌ از آن‌، تیرۀ دشت‌ موری‌ منتسب‌ به‌ ناحیۀ دشت‌ مور، واقع‌ در زیردوك‌ بویراحمد گرمسیر، بزرگ‌ترین آنها به شمار می‌رفت ( جمعیت‌... ، ۵۸؛ نیز نک‌ : صفی‌نژاد، اطلس، ۲۳؛ دربارۀ مشخصات طایفه‌ها، اولادها، جمعیت‌ و زیستگاههای‌ گرمسیری‌ و سردسیری‌ خاص‌ هر یك‌ از این‌ تیره‌ها و طایفه‌های مستقل‌، نک‌ : جمعیت‌، ۶۰ -۱۵۰؛ امان‌اللهی‌، ۲۰۷-۲۰۹).

در منطقۀ بویراحمد سردسیر علیا تیره‌های‌ تیر تاجی‌ یا نگین‌ تاجی‌، سادات‌، كی‌گیوی، آقایی و چند طایفۀ وابستۀ دیگر زندگی‌ می‌كردند ( جمعیت‌،۱۵۴، نیز دربارۀ مشخصات‌ كامل‌ هر یك‌، نک‌ : ۱۵۶-۱۹۶؛ امان‌اللهی‌، ۲۰۶).

در منطقۀ بویراحمد گرمسیر تیره‌ها و طایفه‌های آرویی، گشتاسب‌ یا گشتاسی‌، تاس‌ یا طاس‌ احمدی‌، جلیل‌، تالیشهی‌ یا طالیشاهی‌، اولاد میرزایی‌، برافتاوی‌ یا برآفتابی‌، باتولی‌، اَسپری‌، مارینی‌ یا مالینی‌، دیلی‌، سادات‌ و عربها می‌زیستند ( جمعیت‌، ۱۹۹، نیز دربارۀ مشخصات‌ كامل‌ هر یك‌، نک‌ : ۲۰۰-۲۱۲؛ امان‌اللهی‌، ۲۰۹).

بویراحمدیها بجز مناطق سه‌گانۀ یاد شده‌ به‌ بخشهایی‌ از منطقۀ گرمسیر ایل‌ بابویی‌ و سردسیر و گرمسیر ایل‌ چرام‌، و منطقۀ رستم‌ ممسنی‌ نیز رفته‌ بودند و در آنجاها می‌زیستند.

 

ساختار اجتماعی‌

۱. رده‌بندی

ساختار ایل‌ بویراحمد مانند بیشتر ایلات‌ ایران‌ بر یك‌ نظام‌ سنتی‌ رده‌بندی‌ یا شاخه‌بندی‌ نهاده‌ شده‌ بود. در میان‌ اعضای هر رده یك نوع رابطۀ ساختی و كاركردی براساس پیوندهای‌ خویشاوندی، اقتصادی‌ و ویژگیهای بوم‌ زیستی‌ برقرار بود (بلوكباشی‌، جامعه‌... ، ۷۳). این نوع‌ تقسیم‌بندی‌ را فردریك‌ بارث‌ برآیند خصیصۀ نظام‌ خویشاوندی‌ تك‌ خطی‌ مبتنی‌ بر خط پدر تباری‌ یا صُلبی‌ می‌داند (ص‌ ۳)؛ به‌ این‌ معنا كه‌ یك‌ گروه‌ نسبی‌ با نیای‌ پدری‌ مشترك‌ به‌ رده‌هایی‌ تقسیم‌ می‌شوند كه‌ اعضای‌ هر رده‌ نسب‌ از یكی‌ از پسران‌ نیای‌ مشترك‌ خود دارند (نیز نک‌ : بلوكباشی‌، همانجا).

در رده‌بندی‌ ایل‌ بویراحمد، از بزرگ‌ترین تا كوچك‌ترین‌ رده‌، ۵ ردۀ ایل‌، تیره، طایفه، اولاد یا تش و حونه (خانه‌: خانوادۀ گسترده‌) شناخته‌ شده‌ بود. خود بویراحمدیها اصطلاح‌ تیره‌ را اصلاً به‌ كار نمی‌بردند و اصطلاحهای‌ ایل‌ و طایفه را نیز كمتر به‌ كار می‌بردند. آنها معمولاً اولاد یا تش‌ را به‌ جای تیره‌ و طایفه‌ به‌ كار می‌بردند (غفاری‌، هیبت‌الله‌، ۴۸، حاشیۀ ۱).

اعضای‌ هر یك‌ از رده‌های‌ پایین‌ ایل‌ مانند اولاد یا تش‌ و حونه‌ با یكدیگر قرابت‌ نسبی‌ حقیقی‌ دارند و خط تباری‌ آنها از سوی‌ پدر به‌ یك‌ نیای‌ مشترك‌ِ مشخص‌ می‌رسد؛ درصورتی‌ كه‌ اعضای‌ تیره‌ و طایفه‌، معمولاً با یكدیگر قرابت‌ آرمانی‌ دارند و خط تباری‌ آنها به‌ یك‌ نیای‌ افسانه‌ای‌ یا تصوری‌ می‌رسد (همو، ۴۹، ۶۵، ۶۹، ۷۱؛ برای ترازه‌های رده‌بندی سازمانی‌ ایل‌ بویراحمد، نک‌ : فاضل‌، «پایه‌ها»، .(۳۵-۳۶ هر یك‌ از اولادها و حونه‌ها به‌ نام‌ بنیان‌گذار آن‌ نامیده‌ می‌شوند و اعضای‌ هر كدام‌، برادرها و عموزادگان یكدیگر به شمار می‌روند و همدیگر را «كَكا» (= كاكا: برادر) و «وَیه‌» (= دایه‌: خواهر) می‌نامند. حونه‌ در سازمان‌ ایل‌ بویراحمد كوچك‌ترین‌ واحد متشكل از یك‌ خانوادۀ گسترده‌ است‌ كه‌ معمولاً چند خانوار را در برمی‌گیرد (غفاری‌، هیبت‌الله‌، ۶۵، ۶۸ -۶۹، ۷۱؛ برای‌ نمونۀ رده‌بندی‌ در تیرۀ «نگین‌ تاجی‌» از ایل‌ بویراحمد، نک‌ : صفی‌نژاد، عشایر مركزی‌، ۴۸۳-۴۹۰).

در ساختار رده‌بندی‌ ایل‌ رده‌ای‌ دیگر به‌ نام «آوادی‌» (آبادی‌) یا مال‌ وجود دارد كه تنها ردۀ اجتماعی‌ ـ اقتصادی‌ عینی‌ و ملموس‌ در ایل‌ به‌ شمار می‌رود. هر آبادی‌ یا مال‌ از چند تا چندین‌ بُهون‌ (چادر) یا خانوار گله‌دار برآمده از یك‌ گروه‌ نسبی‌ و سببی‌ (اولاد) به‌ هنگام‌ كوچهای‌ فصلی‌ تشكیل‌ می‌شود و هر سال‌ شمار چادرها و اعضای‌ آن‌ ممكن‌ است‌ تغییر كند. هر مال‌ برای‌ چرای‌ گلۀ مشترك‌ خود در منزلگاههای‌ معینی‌ در مسیر كوچ‌ اردو می‌زند (نک‌ : ه‌ د، ۱۰ /۶۷۹ -۶۸۰، ۶۸۲؛ نیز نک‌ : بلوكباشی‌، همان‌، ۷۳-۷۴؛ قس‌: گزارش‌، ۲۹-۳۱).

در گذشته دو نوع‌ مال، یكی «مال‌ خان‌» و دیگر «مال‌ ایلیاتی‌» در جامعۀ بویراحمد وجود داشت‌. مال‌ خان‌ واحدی‌ بزرگ‌ و در برگیرندۀ خانوارخان‌ و بستگان‌ نسبی‌ و سببی‌ و برخی‌ از ریش‌ سفیدان‌، میرزاها، تفنگچیان‌ و خدمۀ او بود. این‌ مال‌ نقش‌ ستاد سیاسی‌ - اداری‌ عشایر كوچنده‌ و یكجانشین‌ و مسئولیت‌ توزیع‌ و واگذاری‌ مراتع‌ به‌ مالهای‌ ایلیاتی‌ را داشت‌. مال‌ ایلیاتی‌ به‌ مالهای‌ عشایر كوچنده‌ اطلاق‌ می‌شد و هر یك‌ ۴ تا ۱۵ سیاه‌ چادر را در برمی‌گرفت‌. در رأس‌ مال‌خان‌، خان‌، و در رأس‌ هر مال‌ ایلیاتی‌، یك‌ ریش‌ سفید از برگزیدگان‌ خانواده‌های‌ مال‌ قرار داشت‌ (غفاری‌، هیبت‌الله‌، ۱۲۰-۱۲۲؛ برای‌ اطلاع‌ بیشتر دربارۀ ساختار مال‌ و نحوۀ كوچ‌ و مقررات‌ مربوط به‌ اردو زدن‌ و چرای‌ دام‌، نک‌ : حسینی‌ كازرونی‌، ۶۳ -۱۰۱).

 

 

۲. قشربندی‌

درگذشته در جامعه‌های‌ ایلی‌ ایران‌ قشرهایی‌ وجود داشت كه در وضع اجتماعی متفاوت‌ با یكدیگر، و در سلسله‌ مراتب‌ ایلی‌ برابر با هم‌ یا فراتر و فروتر از هم‌ قرار می‌گرفتند. میزان‌ سهم‌بری‌ از منابع‌ طبیعی‌، چگونگی‌ مالكیت‌ بر زمین‌، آب‌ و مرتع‌، وضع‌ فعالیت‌ در تولید و عرضۀ خدمات‌، مالكیت‌ برشمار بیش و كم‌ گله و دام‌، میزان و نوع درآمدها و عضویت‌ در دودمانها، در جداسازی‌ قشرهای‌ اجتماعی‌ از یكدیگر نقش‌ و اهمیت‌ اساسی‌ داشتند و تعیین‌ كنندۀ پایگاه و منزلت اجتماعی‌ افراد در جامعه‌های‌ ایلی‌ بودند (بلوكباشی‌، همان‌، ۷۷).

تا ۱۳۴۵ش‌، ۳ قشر مهم‌ از قشرهای‌ جامعۀ بویر احمد، خانها، كیها (یا كلانتران‌) و رعایا بودند (نک‌ : گزارش‌، ۲۹-۳۰). لفلر نیز از ۳ قشر یا لایۀ كلی‌ ایلیاتی‌ در سطح پایین‌، سران‌ تیره‌ها و طایفه‌ها در میانه‌، و رئیس‌ بزرگ‌ یا خان‌ در رأس‌ ایل‌ در تركیب‌ جامعۀ بویراحمد یاد می‌كند («نظم‌»، .(۱۴۶-۱۴۷ در این‌ ۳ لایه‌ تمایزات قومی مرسوم در بسیاری از نظامهای متمركز وجود نداشت‌ و اعضای‌ همۀ تیره‌ها و طایفه‌ها با داشتن‌ خاستگاههای‌ قومی‌ متفاوت‌، خود را لُر به‌ شمار می‌آوردند. سران‌ تیره‌ها و طایفه‌ها نیز كه‌ به‌ رسوم‌ موروثی‌ از خاندانهای‌ ویژه‌ برآمده‌ بودند، از لحاظ نسبی‌ خود را با افراد تیره‌ و طایفه‌شان‌ مربوط می‌دانستند و خان‌ نیز، با اینكه‌ تبار از دودمانی‌ خاص‌ داشت‌، خود را جدا از بویراحمد نمی‌شمرد.

هیبت‌الله‌ غفاری‌ (ص‌ ۱۴۶-۱۷۴) به‌ طور كلی‌ ۷ قشر خرد و كلان‌ در جامعۀ ایلی‌ بویراحمد تشخیص‌ داده‌ است‌: ۱. خانها: از تیرۀ اردشیری و قشر بالای جامعه‌. ۲. ریش‌ سفیدان‌ (اعم‌ از كدخدا و ریش‌ سفید): سرپرست‌ تیره‌ها، طایفه‌ها و اولادها. سرپرستان‌ تیرۀ سادات‌ با عنوان «میر» و سرپرستان‌ تیرۀ كی‌گیوی‌ با عنوان «كِی‌» از یكدیگر متمایز می‌شدند. ۳. میرزاها: مشاوران‌ و مباشران‌ و مأموران‌ اجرایی‌ خانها. میرزاها از تیرۀ سادات‌ امام‌زاده‌ علی‌ بودند و آنها را «باو» (بابا) و «پیرالی‌» (پیرعلی‌) خطاب‌ می‌كردند. ۴. عالمها: از گروه‌ آگاهان به احكام دینی و مسائل‌ فقهی‌ و معلمان‌ برآمده‌ از طایفۀ سادات‌ شاه‌ قاسمی‌. عالمها بجز داوری‌ در امور قضایی‌، اجرای‌ امور عقد نكاح‌ و مسائل‌ دیگر دینی‌، در برخی‌ امور سیاسی‌ و اقتصادی‌ نیز مشیر و مشار خانها بودند. اینان‌ در خطاب‌، با افزودن «آ» (مخفف‌ آقا) بر سر نامشان‌، از افراد دیگر تیره‌ و طایفه‌ها تمایز می‌یافتند. ۵. نوكرها: خدمتكاران‌ و مأموران‌ اجرایی خانها. محصلان بهرۀ مالكانه و رسومات، كشیكچیان، سواران‌ محافظ خان‌، تفنگچیان‌ و... از این قشر بودند. ۶. رعیت‌ ـ دامدارها: مولّدان‌ واقعی‌ جامعه كه‌ شاخه‌های‌ خویشاوندی‌ را در ایل‌ تشكیل‌ می‌دادند. در میان آنها ۳ گروه متمایز بودند: الف دامدار ـ رعیتهای‌ معدودی‌ از جمله‌ ریش‌سفیدان‌ برخی‌ تشها كه‌ افزون‌ بر كار خانوارهای‌ خود به‌ كار دیگران‌ نیز متكی‌ بودند؛ ب‌ خانوارهایی‌ كه‌ تنها خود به‌ كارهای تولیدی می‌پرداختند؛ ج‌ خانوارهای‌ دامدار تهی‌دستی‌ كه‌ گروه «بازیاران‌» (داس‌زنان‌) و برزگران‌ را تشكیل‌ می‌دادند و برای‌ گذران‌ زندگی‌ روزانه‌ ناگزیر از كار كردن‌ برای‌ دیگران بودند. ۷. قشر جنبی‌: شامل گروه‌ خطیران‌ (سلمانیها)، مهتران‌ (نوازندگان‌)، آهنگران‌ و پیله‌وران‌ (نک‌ : دنبالۀ مقاله‌) غیربومی‌ (نیز نک‌ : بلوكباشی‌، جامعه‌، ۸۰ -۸۱). قشرهای‌ خان‌ و كی‌ و كا و نوكر و میرزا از قشرهای‌ سلطه‌گر در جامعۀ بویراحمدی‌ بودند (طاهری‌، عشایر... ، ۱۰؛ برای شرح‌ تفصیلی‌خادمان‌ و نوكران‌ خان‌، نک‌ : صفی‌نژاد، عشایر مركزی، ۵۲۵- ۵۴۸؛ برای ملازمان شخصی‌خان‌، نک‌ : فاضل‌، «پایه‌ها»، .(۳۸-۳۹

 

ساختار اقتصادی

۱. جمعیت

شمار بویراحمدیها را در نیمۀ سدۀ ۱۳ق‌، ۳ هزار خانوار (دوبد، ۱۷۷) و در دهۀ آغازین‌ سدۀ ۱۴ق‌، دو هزار خانوار (فسایی‌، ۲ /۱۴۸۲) تخمین زده‌ بودند. دومورینی‌ در ۱۳۲۹ق‌ /۱۹۱۱م‌ شمار آنها را بیش‌ از ۵ هزار خانوار مسلح‌ و جنگجو (ص‌ ۴۴)، و هنری‌فیلد در آماری‌ (۱۹۱۷م‌)، جمعیت‌ ایل‌ را ۱۰۰‘۶ خانوار داده‌ است‌ (ص‌ .(۲۲۳

بنابر سرشماری‌ ۱۳۴۶ش‌، جمعیت‌ كل‌ بویراحمد ساكن‌ در ۳ منطقۀ بویراحمد علیا، بویراحمد سفلا و بویراحمد گرمسیر ۱۱۰‘۲۰ خانوار ( جمعیت‌، ۵)، شامل‌ ۵۰۰‘۱۱۸ تن‌ (صفی‌نژاد، اطلس‌، ۲۰) بوده‌ است‌. برطبق گزارش مركز آمار ایران این جمعیت در ۱۳۵۹ش‌ / ۱۹۸۰م‌ به‌ ۵۰۳‘۲۳ خانوار و ۰۹۷‘۱۲۷ تن‌ رسیده‌ بوده‌ است‌ (نک‌ : ایرانیكا، .(IV /۳۲۱

بنابر سرشماری‌ ۱۳۷۵ش‌، از ۳۵۶‘۵۴۴ تن‌ جمعیت‌ كل‌ استان‌، ۲۶۳‘۲۱۲ تن‌ (۴۸۹‘۷۵ تن‌ شهری‌ و ۷۷۴‘۱۳۶ تن‌ روستایی‌) در شهرستان‌ بویراحمد، زندگی‌ می‌كردند ( آمارنامه‌... ، ۲۱).

 

۲. كوچ

بویراحمدیها همچون‌ دیگر ایلات‌ دو بار در سال‌ كوچ‌ می‌كردند: یكی‌ كوچ‌ بهاره‌ كه‌ از دهۀ نخست‌ اردیبهشت‌ماه‌ آغاز می‌شد و مالهای هر تش و اولاد حركت می‌كردند و از گرمسیر به‌ ارتفاعات‌ یا سردسیر (مالُ بالا) می‌رفتند؛ دیگری‌ كوچ‌ پاییزه‌ كه‌ از دهۀ آخر شهریور شروع می‌شد و مالها یكی‌ پس‌ از دیگری‌ از سردسیر به‌ دشتها یا گرمسیر (مالُ زیر) بازمی‌گشتند. مالها در راههای‌ رفت و برگشت‌ در «وَرْد» یا «وار» (اردوگاه‌، منزل‌)هایی‌ در «روال‌» (ایل‌ راه‌) بار می‌افكندند و چند ساعت‌، یا یكی‌ دو روز برای‌ چرای‌ دامها در مراتع‌ ورد می‌ماندند (طاهری‌، «نیم‌ قرن‌...»، ۲۸۸، ۳۰۰؛ بلوكباشی‌، همان‌، ۳۴). مدت‌ زمان‌ كوچ‌ از گرمسیر به‌ سردسیر و برعكس‌ به‌ واسطۀ كوتاه‌ بودن‌ فاصله‌ها چندان‌ طولانی‌ نبود. این‌ مدت‌ تا پیش‌ از اجرای‌ اصلاحات‌ ارضی‌ (۱۳۴۲ش‌) از ۳ تا ۱۵ روز، و پس‌ از آن‌ از یك‌ تا ۶ روز طول‌ می‌كشید (غفاری‌، هیبت‌الله‌، ۱۹۵، حاشیۀ ۱). مدت‌ زمان‌ كوچ‌ در رفت‌ و برگشت‌، هر كدام‌ را میان‌ ۱۵ تا ۳۰ روز هم‌ نوشته‌اند (صفی‌نژاد، «عشایر و كوچ‌»، ۳۶).

 

۳. اسكان‌

ایل‌ بویراحمد از چند دهه پیش به‌ تدریج‌ از اقتصاد شبانی‌ به‌ اقتصاد روستایی‌ و شهری‌ روی‌ آورده‌، و بیشترین‌ آنها ده‌نشین‌ و شهرنشین‌ شده‌اند. حركت‌ از كوچندگی‌ به‌ یكجانشینی‌ ایل‌ بویراحمد، مانند ایلات‌ دیگر، از اوایل‌ سدۀ ۱۴ش‌ آغاز شد و به‌ جز زمانی‌ كوتاه‌ در دورۀ حكومت‌ پهلوی‌ كه‌ اسكان‌ عشایر جنبۀ اجباری‌ و كم‌ و بیش‌ شكل‌ سیاسی‌ یافته‌ بود، در دوره‌های‌ پس‌ از آن‌ برآمده‌ از نیازهای‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ جامعۀ ایلی‌ و حالتی‌ خودخواسته‌ و طبیعی‌ و منطبق‌ با مقتضیات‌ زمان‌ داشته‌ است‌ (بلوكباشی‌، همان‌، ۳۵-۳۶).

سالهای‌ میان‌ ۱۳۰۹ تا ۱۳۲۰ش‌ دورۀ اسكان‌ اجباری‌ عشایر بویراحمد بود. در ۱۳۰۹ش‌ قوای‌ نظامی‌ حكومت‌ مركزی‌ برای‌ امنیت‌ بخشیدن‌ به‌ منطقۀ عشایرنشین‌ به‌ قوۀ قهریه‌ توسل‌ جست‌ و با خلع‌ سلاح عشایر و ایجاد ستادهای‌ اجرایی‌ اداری‌ در منطقۀ كهگیلویه‌و‌بویراحمد، به تغییر شیوۀ معیشت ایل و اسكان‌ دادن‌ آنان‌ در روستا و شهر پرداخت و آنها را به‌ كشاورزی‌ و باغداری‌ و درخت‌كاری واداشت‌. از‌جمله فعالیتهای عمرانی نظامیان ساختن‌ شهر تل‌ خسرو در منطقۀ سررود بویراحمد، در ۵ كیلومتری‌ شهر كنونی‌ یاسوج‌ در ۱۳۱۱ش‌ با بهره‌گیری از نیروی‌ كار عشایر منطقه‌ بود.

این دوره با اعمال زور دولت در جامعۀ ایلی بویراحمد، دستگیری‌ و تبعید خانها و اعدام‌ چند تن‌ از آنان‌، و سعی‌ در تغییر روش‌ زندگی‌ عشایر از دامداری‌ به‌ كشاورزی‌ همراه‌ بود. كوششهای‌ حكومت‌ در دگرگونی‌ بنیادی‌ ساختار معیشتی‌ جامعۀ عشایری‌ به‌ سبب ناآگاهی عشایر به كار كشاورزی و باغداری‌، اتكا به‌ مناسبات‌ سنتی‌ در بهره‌وری‌ از زمین‌ و نبود ابزار كار مناسب‌ برای‌ تولید ناكام‌ ماند. پس‌ از شهریور ۱۳۲۰ و بروز آشوب‌ و ناامنی‌ در كشور و در پی‌ آن‌، بازگشت خانهای تبعیدی بویراحمد به‌ سرزمین‌ ایلی‌، كوچندگان‌ اسكان‌ یافته‌ دوباره‌ زندگی‌ به‌ شیوۀ سنتی‌ را از سرگرفتند و خانوارهای مستقر در تل خسرو نیز خانه‌های‌ خود را در شهر خالی، و ساختمانها را ویران‌كردند و به چادرنشینی روی آوردند.

در ۱۳۲۷ش‌ با فعال‌ شدن‌ دوبارۀ «ادارۀ اسكان‌ ایلات‌» در سرزمینهای‌ عشایرنشین‌، باز مسئلۀ یكجانشینی‌ عشایر مطرح‌ شد و اسكان‌ دادن‌ آنها با شتابی‌ كند و با كمك‌ خانها و كدخدایان‌ و زیرنظر افسری‌ با عنوان «مسئول‌ نظامی‌ ایل‌» تا آستانۀ اصلاحات‌ ارضی‌ در ۱۳۴۱ش‌ پیش‌ رفت‌. در این‌ دوره‌ دولت‌ همراه‌ حذف‌ حقوق‌ و امتیازات‌ سنتی‌ خانها و متعاقب‌ آن‌ لغو عنوان‌ و منصب‌ خانی‌، در سیاست‌ اسكان‌ دادن‌ عشایر نیز نرم‌خویی‌ نشان‌ می‌داد. پس‌ از اجرای‌ اصلاحات‌ ارضی‌ و تغییرات‌ در ساختار اقتصادی‌، اجتماعی‌ و سیاسی‌ جامعۀ سنتی‌ بویراحمد كه‌ با دگرگونی‌ نسبی‌ در ابزار و وسایل‌ تولید، ملی شدن مراتع، توسعۀ برنامه‌های‌ عمرانی‌ و ایجاد بازار كار در منطقه‌ و بیرون‌ از منطقه‌ همراه‌ بود، آهنگ‌ اسكان‌ میان‌ بویراحمدیها بدون‌ مداخلۀ دولت‌ و نیروی‌ نظامی‌ شتاب‌ گرفت‌. بنابر آمار به‌ دست‌ آمده‌ در ۱۳۴۶ش‌، از ۶۲۳‘۱۱ خانوار بویراحمد سفلا ۲۶٪ و از ۰۶۹‘۷ خانوار بویراحمد علیا ۶۰٪ اسكان‌ یافته‌ بودند و تمام‌ جمعیت‌ ۴۱۸‘۱ خانواری‌ بویراحمد گرمسیری‌ یكجانشین‌ بودند (غفاری‌، هیبت‌الله‌، ۲۲۳-۲۳۰، ۲۳۶-۲۳۷؛ نیز نک‌ : فاضل‌، «پایه‌ها»، ۴۶، «پایگاهها...»، ۸۶؛ قدیمی‌، ۳۹-۴۱؛ برای‌ آمار اسكان یافتگان بویر احمد سفلا و علیا و گرمسیر، نک‌ : جمعیت‌، جدول‌ ص‌ ۷، برای‌ آمار به‌ تفكیك‌ تیره‌ها، نک‌ : جدولهای‌ ص‌ ۵۸، ۱۵۲، ۱۵۴).

 

۴. وضع‌ اقتصادی‌

ایل‌ بویراحمد از آغاز سدۀ ۱۳ش‌ تا نیمۀ نخست‌ سدۀ ۱۴ش‌ اقتصادی‌ دو پایه‌، یا تركیبی‌ از اقتصاد شبانی‌ گسترده‌ و اقتصاد زراعی محدود داشت‌. این‌ انگاره‌های‌ گوناگون‌ با بسیاری از ویژگیهای بوم شناختی سرزمین كوهستانی بویراحمدیها تطبیق‌ می‌كرد. برخی‌ از طایفه‌های‌ بویراحمد (طایفه‌های‌ مناطق‌ مركزی سرزمین بویراحمد)‌سراسر سال را در سیاه چادر می‌زیستند و با گله‌هایشان‌ میان‌ چراگاههای تابستانی و زمستانی در رفت‌و‌آمد بودند. طایفه‌های‌ دیگر بویراحمد (به‌ ویژه‌ طایفه‌های‌ مناطق‌ شمال‌ غربی‌ سرزمین‌ بویراحمد) بخشی‌ از سال‌ را در دهكده‌ها به‌ سر می‌بردند و فقط در بهار و تابستان همراه گله‌هایشان به چراگاههای‌ واقع‌ در ارتفاعات‌ می‌رفتند (فریدل‌، «ترانه‌ها...»، ۴۷؛ ایرانیكا، .(IV /۳۲۳

در اقتصاد ایل‌ كمبود امكانات‌ زیستی‌ و رفاهی‌ به‌ خوبی‌ به‌ چشم‌ می‌خورْد و درآمد حاصل‌ از اقتصاد شبانی‌ و زراعت‌ سنتی‌ در زمینهای‌ محدود نمی‌توانست‌ به‌ معاش‌ مردم‌ سر و صورتی‌ بدهد. گردآوری‌ میوه‌های‌ جنگلی‌ مانند بلوط برای‌ پختن‌ نان‌ از آرد آن‌، دانه‌های‌ وحشی‌، انواع‌ تمشك‌ و توت‌، ریشه‌های‌ گیاهی‌ و انواع‌ سبزیها مكمل‌ سفرۀ غذایی‌ آنها بود. لفلر سبب‌ این‌ اقتصاد ابتدایی‌ و ناتوان‌ را نه‌ در جهل‌ و سستی‌ مردم‌ بویراحمد و نه‌ در فقر محیط زیست آنها، بلكه‌ در شكل ساختار سیاسی‌ ایل‌ می‌انگارد و می‌افزاید نبود كامل‌ امنیت‌ در منطقه‌ و بهره‌كشی‌ تند روانۀ خانها كه با تحمیل مالكیت‌ خود بر زمین‌، سهم‌ فزاینده‌ای‌ از محصولات دامی‌ و زراعی‌ را برای‌خود می‌طلبیدند،زندگی‌ ایلیاتی‌ را در پایین‌ترین‌ سطح‌ نگه‌ داشته‌ بود و از هر كوششی‌ برای‌ بالا بردن‌ آن‌ پیش‌گیری‌ می‌كرد (نک‌ : ایرانیكا، .(IV /۳۲۳-۳۲۴

خانها و كدخدایان‌ بویراحمد بجز گرفتن «مَنال‌» (بهرۀ مالكانه‌) از زمینهای مزروعی‌ كه خود را مالك‌ آنها می‌دانستند، از راههای «گله‌بگیری‌» یا «شاخ‌ شماری‌» و یا «سرچَر»، «شادباش‌»، «دیدنی‌» (عیدی‌)، «پیشكشی‌ عروسی و ختنه‌سوران‌»، «روغن‌»، «بیگاری‌»، «جَنیبه‌» (جریمه‌) و «غارت‌» نیز درآمدهایی‌ از عامۀ مردم‌ ایلیاتی‌ به‌ دست‌ می‌آوردند (برای‌ آگاهی‌ دربارۀ هر یك‌ از درآمدهای‌ خانها و كدخدایان‌ و چگونگی‌ اخذ و مقدار آنها، نک‌ : صفی‌نژاد، «خان‌نامه‌»، ۱۸۲-۲۰۴؛ فاضل‌، «پایه‌ها»، ۴۴-۳۹؛ نیز نک‌ : احمدی‌، ۱۹۶-۱۹۹).

فاضل‌ حفظ مقام‌ و اقتدار سیاسی‌ رؤسای‌ ایل‌ بویراحمد را منوط به‌ كسب‌ این‌ درآمدها می‌داند و می‌افزاید ثروتی‌ كه‌ خان‌ هر ساله‌ از این منابع گسترده در ایل به‌ دست‌ می‌آورد، نمی‌بایستی‌ به‌ مصرف‌ شخصی‌ و تجملی‌ خود و خانواده‌اش‌ برسد و یا به‌ دارایی‌ شخصی‌ تبدیل‌ شود، بلكه‌ باید این‌ درآمدها را در گردش‌ توزیع‌ مجدد به‌ ایل‌ بازگرداند (همان‌، ۴۳؛ قس‌: احمدی‌، ۱۹۲). لفلر معتقد است‌ كه‌ درآمدهایی‌ كه‌ خان‌ و كدخدایان‌ از طریق‌ بهرۀ مالكانه‌، مالیاتها و باجهای‌ دیگر به‌ دست‌ می‌آوردند، عمدتاً در گرداندن‌ یك‌ خانوادۀ بزرگ‌ سفره‌ گستردۀ پذیرای‌ مهمان‌، و زندگی‌ پرطمطراق‌ به‌ تقلید از زندگی‌ نمونۀ طبقۀ بالای‌ شهری‌، حمایت‌ و نگهداری‌ از نوكران‌، صنعتگران‌، ملازمان‌ و تفنگچیان‌ هزینه‌ می‌شد. در این‌ جریان‌ بخشی‌ از محصول‌ جمع‌آوری‌ شده‌ به‌ مصرف‌ شخصی‌، و بخشی‌ دیگر در مبادلۀ كالاهای‌ بازاری‌ و تهیۀ سلاح‌ و مهمات‌ به‌ مصرف‌ می‌رسید («نظم‌»، .(۱۵۴

بویراحمدیها با عرضۀ محصولات‌ و نیروی‌ كار خود به‌ بازار و در برابر وابستگی‌ به‌ بازارهای‌ شهری‌ برای‌ خرید كالاها و مواد مصرفی‌ مانند پوشاك‌، چای‌، قند و اسباب‌خانه‌، با جامعه‌ و مردم‌ سرزمین‌ ایران‌ پیوند می‌یافتند. نتیجۀ این‌ پیوند اقتصادی‌ جابه‌جایی‌ وسایل‌ و ظروف‌ چوبی‌، چرمی‌ یا پشمی‌ ساخت‌ ایلی‌ با اسباب‌ پلاستیكی‌ بازار شهر بود. این‌ فرایند كه‌ با فروپاشی‌ اقتصاد خودكفای‌ ایلی‌ پدید آمده‌ بود، برای‌ اقتصاد ملی‌ و نیز اقتصاد محلی‌ عشیره‌ای مطلوب‌ و سودمند نمی‌نمود (همو، «وحدت‌...»، ۱۳۲ ).

 

 

بیشتر زنان کهگیلویه در بافتن قالی، سیاه چادر و... مهارت دارند، عکس از مؤلف

 

جایگاه‌ اقتصادی‌ زنان ‌در حوزۀ فعالیتهای‌ شبانی ‌بسیار اهمیت‌ داشت‌. درآمد كار زنان‌ از شیردوشی‌، عمل‌ آوردن‌ فرآورده‌های‌ شیری‌ و تهیۀ پشم‌ و بافت‌ قالی‌، از درآمد كار مردان‌ بیشتر بود. دستاوردهای‌ هنر زنان‌ قالی‌باف‌ خانواده‌های‌ بویراحمد را مستقلاً با جهان‌ بیرون‌ پیوند می‌داد. با این‌ همه‌، زنان‌ بویراحمد در فعالیتهای‌ اقتصادی‌ خود استقلال‌ و اقتدار نداشتند و این‌ مردان‌ بودند كه‌ محصولات را توزیع‌ و بر درآمدهای‌ اقتصادی‌ آن‌ كاملاً نظارت‌ می‌كردند؛ در نتیجه‌، مردان‌ ایل‌ به‌ مفهوم‌ اقتصادی‌ از زنان‌ بهره‌كشی‌ می‌كردند (فریدل‌، «پویاییها...»، .(۹ اما فاضل‌ بر آن‌ است‌ كه‌ زنان‌ بویراحمد بر پولی‌ كه‌ از طریق‌ فروش‌ دست‌ بافتهای‌ خود مانند قالی‌، جُل‌، خورجین‌، طناب‌، پارچۀ سیاه‌ چادر و ظروف‌ چرمی‌ به‌ دست‌ می‌آوردند، اختیار و نظارت‌ داشتند و آن‌ را برای‌ خرید نیازمندیهای‌ خانه‌، مانند قند، چای‌، پارچه‌ و تنباكو و گاهی‌ هم‌ خرید قطعه‌ای‌ طلا و جواهر برای‌ خود و دخترانشان‌ هزینه‌ می‌كردند («پایگاهها»، ۷۹ ).

 

 

 

دختری بویراحمدی با پوشش به زیور آراسته، عکس از مؤلف

 

عشایر دیگر كهگیلویه‌ به‌ یكجانشینی‌ و انتخاب‌ برخی‌ شیوه‌های‌ زندگی‌ روستایی‌ برای‌ به‌ دست‌ آوردن‌ مالكیت‌ زمین‌ ــ كه‌ پیش‌تر از آن‌ بی‌بهره‌ بودند ــ روی‌ آوردند ( گزارش‌، ۲۱). پس‌ از آن‌، رفته‌رفته‌ امكان‌ تحصیل‌ نیز برای‌ فرزندان‌ آنها فراهم‌ گردید و بر درآمدشان‌ هم‌ از دست‌مزد عرضۀ نیروی‌ كار خود در فعالیتهای ‌مختلف‌، افزوده‌ شد.

اجرای‌ تقسیم‌ اراضی‌ در جامعۀ ایلی‌ بویراحمد به‌ نوشتۀ یكی‌ از صاحب‌نظران‌ محلی‌ دو نوع‌ اثر مثبت‌ و منفی‌ در دهه‌های‌ ۴۰ و ۵۰ سدۀ ۱۴ش‌ در زندگی‌ ایل‌ گذاشت‌: توسعۀ كمّی‌ آموزش‌ و پرورش‌ و افزایش‌ شمار با سوادان‌، ساختن‌ راههای‌ اصلی‌ و فرعی‌ در منطقه‌، ایجاد كارخانۀ قند و اشتغال‌ گروهی‌ از عشایر به‌ كشت‌ چغندر و كار در كارخانه‌، جذب‌ شماری‌ از آنان‌ در سازمانها و اداره‌های‌ دولتی‌، تسهیل‌ رفت‌ و آمد به‌ شهرها و اقامت‌ برخی‌ از آنان‌ در شهرهای استان كهگیلویه و بویراحمد یا استانهای‌ هم‌جوار، به كارگیری وسایل و ابزار نوین كشاورزی، ورود رادیو و تلویزیون‌ در برخی‌ از خانواده‌ها، شركت مردم‌ در فعالیتهای‌ سیاسی‌ از جمله‌ آثار مثبت‌؛ و اعتبار بخشیدن به زمین و زمین‌داری‌ بیش‌ از ارزش‌ واقعی‌ اقتصادی‌ آن‌ و در نتیجه‌ جذب‌ عشایر دامدار به‌ زمین‌ و رها كردن‌ دامداری‌ و از میان‌ بردن‌ مراتع‌ و جنگلها و تبدیل‌ آنها به‌ زمینهای‌ زراعتی‌، سست‌ و ضعیف‌ شدن‌ رشته‌های‌ همكاری‌ و تعاون‌ در میان‌ عشایر در امر دامداری‌ و زراعت‌ بر اثر خالی‌ كردن‌ آبادیهای‌ بزرگ‌ و گرایش‌ به‌ سوی‌ آلونك‌نشینی‌ در كنار مزرعه‌ و نسق‌، زیان‌ و خسارت بزرگ دامداران‌ در پی‌ برنامه‌های‌ اجرایی‌ غلط دولت‌، روی‌ آوردن‌ عشایر به‌ زندگی‌ شهری‌ و ورود كالاهای‌ غیرضروری‌ و تجملی‌ به‌ درون‌ خانواده‌ها نیز از آثار منفی‌ اصلاحات ارضی بود (طاهری، عشایر، ۱۱، ۱۳-۱۴، جم‌ ).

از پدیده‌های‌ زیانبار اقتصادی‌ در زندگی‌ بویراحمدیها، رابطۀ اقتصادی‌ آنان‌ با پیله‌وران‌ (نک‌ : ه‌ د، پیله‌وری‌) شهرهای‌ مجاور بوده‌ است‌. سوداگران‌ شهری‌ از طریق‌ چوبداران‌ و دلالان‌ با بستن‌ قراردادهای‌ ستمگرانه‌ به‌ صورتهای «نیم‌ سودی‌»، «پیشْ خَری‌»، «تراز»، «شبانی‌»، «خرید نیروی‌ كار» و جز آن‌ بویراحمدیها را پیوسته‌ بدهكار و نیازمند خود نگه‌ می‌داشتند (طاهری‌، همان‌، ۸).

 

ساختار سیاسی‌

۱. رهبری

دو گروه‌ بر جامعۀ ایلی‌ بویراحمد رهبری‌ داشته‌، و دستگاه‌ اجرایی سیاسی‌ ایل‌ را می‌گردانده‌اند: نخست‌ رهبران ‌موروثی‌، مانند خانها و كدخدایان‌ تیره‌ها كه‌ مقام‌ رهبری‌ را در دودمانهای‌ خود توارثی می‌دانستند؛ دوم رهبران غیرموروثی‌، مانند كدخدایان‌ جزء یا كدخدایان‌ طایفه‌ها و ریش‌ سفیدانی‌ كه‌ در اثر برخی‌ ویژگیهای‌ شخصی‌ و ابراز لیاقت‌، مقبولیت‌ ایلی‌ یافته‌، و مقام‌ كدخدایی‌ و ریش‌سفیدی‌ به‌ دست‌ آورده‌ بودند.

خانها نسبت‌ خود را به‌ ملك‌، بنیان‌گذار دودمان‌ یا اولاد ملك می‌رساندند (فاضل، همان‌، ۳۶؛ غفاری‌، هیبت‌الله‌، ۱۲۶، ۱۴۷). اعضای‌ این‌ دودمان‌ یا اولاد به‌ تیرۀ اردشیری‌، یكی‌ از تیره‌های‌ بزرگ‌ ایل‌ وابسته‌ بودند و خود را مانند امرای‌ شبانكارۀ فارس‌ از اعقاب‌ اردشیر بابكان‌ به‌ شمار می‌آوردند (نک‌ : باور، ۶۰-۶۱). كدخدایان‌ موروثی‌ كه‌ نایبان‌ خانها بودند، در هر تیره‌ از یك‌ اولاد خاص‌ برخاسته‌ بودند. جانشینی‌ بر مسند كدخدایی‌ مانند جانشینی‌ بر مسند خانی‌ نیز پرتنش‌ و مخاطره‌آمیز بود (فاضل‌، همان‌، .(۳۷ جدایی‌ اصل‌ و تبار خانها از كدخدایان‌، انگیزۀ جنگ‌ و خون‌ریزی‌ میان‌ این‌ دو گروه‌ از سردمداران‌ ایل‌ بر سر به‌ دست‌ آوردن‌ قدرت‌ و رهبری در ایل‌ شده‌ بود (افشار نادری‌، ۶۲).

كدخدایان‌ غیرموروثی‌ تابع‌ خان‌ بزرگ‌ یا ایلخان‌ بودند و طایفه‌های‌ كوچك‌ مستقلی‌ را كه‌ در حوزۀ حاكمیت‌ خان‌ قرار داشتند، به‌ وكالت از او سرپرستی‌ و اداره‌ می‌كردند. ریش‌سفیدان‌، سرپرستان‌ اولادها و مالها بودند كه‌ حلقۀ ارتباطی‌ میان‌ اعضای‌ اولادها و مالها و كدخدایان‌ به‌ شمار می‌رفتند. هر اولاد معمولاً چند رئیس‌ یا ریش‌ سفید داشت‌ كه‌ یكی‌ از شایسته‌ترین‌ آنها نمایندگی اولاد را برعهده می‌گرفت (فاضل‌، همانجا؛ دربارۀ ساختار اجتماعی‌ ـ سیاسی‌ رهبری‌ ایل‌، نک‌ : نمودار).

 

 

نمودار: ساختار اجتماعی ـ سیاسی ایل بویراحمد

 

 

 

منشأ اصلی قدرت قهری و اجرایی خان ناشی از تیرۀ «مال‌خانی‌» («دربار» در باصری‌، و «عمله‌» در قشقایی‌، نک‌ : ه‌ د، باصری‌، نیز قشقایی‌)، متشكل‌ از طایفه‌هایی‌ از ایل‌ بویراحمد و بیرون‌ از ایل‌، و قدرت‌ نظامی‌ او ناشی‌ از یك‌ سپاه‌ كوچك‌ تفنگدار دست‌چین‌ شده‌ از مردان‌ رزمندۀ طایفه‌ها و اولادهای‌ درون‌ تیرۀ مال‌خانی‌ بود. تیرۀ مال‌خانی‌ پیوسته‌ در پیرامون‌ اقامتگاههای‌ تابستانی‌ و زمستانی‌خان و خانوادۀ او می‌زیستند و حلقه‌ای حفاظتی‌ در دورادور او و خانواده‌اش‌ پدید آورده‌ بودند. نبود پیوند نسبی‌ میان‌ شماری‌ از اعضای‌ این‌ تیره‌ با اعضای‌ تیره‌های‌ دیگر ایل‌ و وابسته‌ نبودن‌ آنها به‌ تقسیمات‌ ایلی‌ به‌ اعتمادخان‌ به‌ افراد این‌ تیره‌ می‌افزود (فاضل‌، همان‌، ۳۸ ).

 

۲. تاریخچۀ سیاسی‌ ـ نظامی‌

اوضاع‌ تاریخی‌، اجتماعی‌ و سیاسی‌ جامعه‌های‌ ایلی‌ ساكن‌ كهگیلویه‌، به‌ ویژه‌ ایل‌ بویراحمد در گذشتۀ دور چندان‌ روشن‌ نیست‌. داستان‌ لشكركشی‌ تیمور گوركانی‌ (۷۳۶-۸۰۷ق‌) به‌ سرزمین‌ فارس‌ و جنگ‌ او با عشایر «بویر» كهگیلویه‌، پس‌ از كشته‌ شدن‌ پسرش‌ به‌ دست‌ بویرها و قتل‌ عام‌ آنها در كتاب‌ منم‌ تیمور جهانگشا (نک‌ : ص‌ ۲۴۹-۲۷۳: شرح‌ تفصیلی‌ لشكركشی‌ تیمور به‌ سرزمین‌ بویرها و وصف‌ این‌ سرزمین‌ و رفتار و اخلاق‌ و دین عشایر بویر) چندان‌ با واقعیتهای‌ تاریخی‌ تطبیق‌ نمی‌كند (برای روایت مردم‌ بویراحمد دربارۀ واقعۀ كشته‌ شدن‌ فرزند تیمور و جنگ‌ بویرها با سپاه‌ او، نک‌ : «سرگذشت‌...»، ۱۰۴-۱۰۶).

در دورۀ صفوی‌ از ۹۳۰ تا ۱۰۰۵ق‌ /۱۵۲۴ تا ۱۵۹۷م‌، حاكمیت‌ كهگیلویه‌ در دست‌ سران‌ افشار از ایلهای‌ هفت‌گانۀ قزلباش‌ بود. پس‌ از آن‌ زمان‌ هم‌ حكام‌ كهگیلویه‌ از سوی‌ پادشاهان‌ صفوی‌ و والی‌ فارس‌ گمارده‌ می‌شدند. از زمان‌ نبردهای‌ لطفعلی‌خان‌ زند با آقامحمدخان‌ در ۱۲۰۴ق‌ /۱۷۹۰م‌ به‌ بعد نام‌ ایل‌ بویراحمد به‌ وضوح‌ در اسناد تاریخی‌ آمده‌ است‌.

معروف‌ترین‌ شورش‌ عشایر فارس‌ با قیام‌ عشایر بویراحمد و درگیری‌ آنان‌ با قوای‌ نظامی‌ در جنگ «دورگ‌ مدو» یا «دورگ‌ مدین‌» در ۱۳۰۷ش‌ آغاز شد و با جنگ‌ بزرگ‌ و سنگین «تنگ‌ تامرادی‌» در ۱۳۰۹ش‌ پایان‌ یافت‌. این‌ دو جنگ‌ به‌ لحاظ آرایش‌ نظامی‌ و شمار تلفات‌ مهم‌ترین‌ جنگهای‌ بویراحمد با قوای‌ دولتی‌ به‌ شمار می‌رود (بیات‌، ۱۰، ۹۲).

جنگ‌ دورگ‌ مدین‌ بر سر مالكیت زمینهای‌ ممسنی‌ میان‌ امام‌قلی‌ خان ‌رستم‌ از ایل‌ممسنی و معین‌التجار بوشهری‌ از مالكان ‌بزرگ‌ بوشهر درگرفت‌ كه‌ پس‌ از كشته‌ شدنِ افراد بسیاری‌ از دو سو، با مصالحه‌ پایان‌ یافت‌ (تقوی‌ مقدم‌، ۳۴۹-۳۵۲). در جنگ «تنگ‌ تامرادی‌» كه‌ میان‌ بویراحمدیها به‌ فرماندهی‌ لهراسب‌ و به‌ حمایت‌ قشقاییها با قوای‌ دولتی‌ در تنگ‌ روی‌ داد، جنگجویان‌ بویراحمدی‌ لطمات‌ فراوانی‌ بر نیروی‌ نظامی‌ و تفنگچیان‌ قشقایی‌ وارد كردند؛ اما سرانجام‌، آتش‌بس‌ برقرار گردید و با تأمین‌ دادن‌ دولت‌ به‌ سران‌ شورشی‌ و تسلیم‌ آنان‌ به‌ دولت‌، جنگ‌ پایان‌ یافت‌ (باور، ۷۴-۷۵؛ امیری‌، ۲۲-۲۳؛ بیات‌، ۹۲-۹۹؛ تقوی‌ مقدم‌، ۳۵۵-۳۶۷).

لهراسب‌ كه‌ فرماندهی‌ هر دو جنگ را به عهده داشت، در اواخر اسفند ۱۳۰۹ در منطقۀ پرین‌ در حالی‌ كه‌ همراه‌ سرتیپ‌خان‌ آمادۀ نبرد دیگری با نیروی نظامی بود، با تیر یكی از افراد تیرۀ قایدگیوی‌ در سنگر خود كشته شد (همو، ۳۶۹-۳۷۰). بویراحمدیها به‌ لهراسب‌ ــ كه‌ از طایفۀ باتولی‌ بویراحمد گرمسیر بود ــ پس‌ از مرگ‌ لقب «كی‌» دادند و او را «كی‌ لهراس‌» نامیدند. اعطای‌ لقب‌ كی‌ به‌ افراد بیرون‌ از دودمان‌ خانها تا آن‌ زمان‌ رسم‌ نبود (صفی‌نژاد، عشایرمركزی‌، ۲۳۹؛ تقوی‌مقدم‌، ۳۴۷؛ دربارۀ شرح‌ زندگی‌ لهراس‌ و دلاوریهای‌ او، نک‌ : غفاری‌، یعقوب‌، ۳-۹، نیز دربارۀ اشعار مربوط به‌ جنگ‌ تامرادی‌، ۱۰-۱۳).

چندی‌ پس‌ از جنگ‌ تامرادی‌ و سلطۀ كامل‌ نیروهای‌ نظامی‌ و دولتی‌ در نواحی‌ بویراحمدنشین‌، سران‌ ایل‌ همراه‌ خانواده‌هایشان‌ ابتدا به‌ شیراز و بعد به‌ تهران‌ فرستاده‌ شدند. در ۱۳۱۳ش‌ سرتیپ‌خان‌ و شكرالله‌ خان‌ اعدام‌ شدند (باور، همانجا). پس‌ از واقعۀ شهریور ۱۳۲۰ش‌ عبدالله‌خان‌ ضرغامپور فرزند شكرالله‌ خان‌، محمدحسین‌ طاهری‌ فرزند سرتیپ‌خان‌، و محمدعلی‌ خلیلی‌ از ایل‌ بویراحمد همراه‌ رؤسای‌ دیگر ایلات‌ فرار كردند و از تهران به زادگاههای‌ خود بازگشتند. عبدالله‌خان‌ و محمدحسین‌خان‌ به‌ ترتیب‌ رهبری‌ ایل‌ بویراحمد سفلا و علیای‌ سردسیر را در دست‌ گرفتند (همو، ۷۶؛ تقوی‌ مقدم‌، ۴۲۴-۴۲۶).

عبدالله‌خان یك نیروی‌ چریكی‌ تشكیل‌ داد و با ایلات‌ قشقایی‌ و ممسنی‌ پیمان‌ هم‌بستگی‌ بست‌ كه‌ به‌ پیمان «چم‌ اسپید» (چشمۀ سفید) معروف‌ شد (دربارۀ متن‌ پیمان‌، نک‌ : باور، ۷۸-۷۹). او برای‌ به‌ دست‌ آوردن‌ مقام‌ ایلخانی‌ به‌ نبرد با ایلات‌ و طوایف‌ مخالف‌ خود و نیروهای‌ حكومتی برخاست‌ و جنگ‌ و غارت‌ را آغاز كرد. از مهم‌ترین‌ واقعه‌های دورۀ حیات‌ عبدالله‌خان، حملۀ او با همكاری‌ قشقاییها به‌ گروهان‌ ژاندارمری‌ حنا در منطقۀ بختیاری در ۱۳۲۱ش‌ و خلع‌ سلاح‌ افراد و غارت‌ سلاحهای‌ پادگان‌؛ حمله‌ به‌ پادگان‌ نظامی‌ سمیرم‌ در جنوب‌ شهر قمشه‌ در ۱۳۲۲ش‌ و خلع‌ سلاح‌ آن‌ پادگان‌؛ و سرانجام‌، حمله‌ به‌ بویراحمد علیا به‌ سرپرستی‌ محمدحسین‌خان‌ در ۱۳۲۳ش و شكست او و متحدش از ایل‌ ممسنی‌ و بستن پیمانی به نام «سرگچینه‌» در محلی به همین‌ نام‌ و خراج‌گذار كردن‌ آنها بود (دربارۀ حوادث‌ این‌ دوره‌، نک‌ : باور، ۷۷- ۸۵؛ صفی‌نژاد، همان‌، ۲۴۰؛ تقوی‌ مقدم‌، ۴۲۸-۴۳۰، ۴۳۷-۴۴۳؛ نیز نک‌ : موسایی‌، شم‌ ۳، ص‌ ۲۸، شم‌ ۴، ص‌ ۳۶-۳۷، شم‌ ۵، ص‌ ۱۹-۲۴؛ برای‌ تصویر پیمان‌نامۀ سرگچینه‌، نک‌ : تقوی‌مقدم‌، بخش‌ اسناد و تصاویر).

سران‌ بویراحمد سفلا و علیا كه از ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۰ش‌ با حكومت‌ مركزی‌ كنار آمده‌ بودند، در ۱۳۳۰-۱۳۳۱ش‌ هم‌زمان‌ با نهضت‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ و كشمكش‌ میان‌ محمدمصدق‌ و شاه‌، میان‌ آنان‌ دودستگی‌ پدید آمد. محمدحسین‌خان‌ و ناصرخان‌، از سران‌ بویراحمدعلیا به هواخواهی دربار، و آقابیژن منصوری‌ از كدخدایان‌ بویراحمد علیا و عبدالله‌خان‌ كلانتر بویراحمد سفلا و برادرش‌ خسروخان‌ به‌ هواخواهی‌ مصدق‌ برخاستند و با یكدیگر درگیر شدند. پس‌ از كودتای‌ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، عبدالله‌خان‌ و برادرش‌ و كدخدایان‌ دیگر بویراحمد سفلا با تلگرافی‌ از مصدق‌ حمایت‌ كردند و به‌ دولت‌ كودتا تاختند. چندی‌ بعد اینها نیز تغییر جهت‌ دادند و تنها خسروخان در موضع مخالفت با شاه‌ پافشاری‌ می‌كرد. مقامات‌ حكومتی‌ با تطمیع‌ عبدالله‌خان‌ او را به‌ كشتن‌ برادرش‌ واداشتند. پس‌ از آن‌، همۀ سران‌ ایل‌ با دربار كنار آمدند و تا زمان‌ اصلاحات ارضی‌ ۱۳۴۱-۱۳۴۲ش‌ رابطه‌شان‌ را با دولت‌ حفظ كردند؛ در این‌ زمان‌، به مخالفت‌ با برنامۀ اصلاحات‌ ارضی‌ برخاستند و با حكومت‌ در پیاده‌ كردن‌ برنامۀ اصلاحات‌ همكاری‌ نكردند. از این‌ هنگام‌، عبدالله‌خان‌ و برادرش‌ ناصرخان‌ مبارزه‌ با حكومت‌ را آغاز كردند و جنگ‌ و گریزهایی‌ پراكنده‌ میان‌ آنها و قوای‌ نظامی‌ روی‌ داد. در ۱۳۴۲ش‌ بزرگ‌ترین‌ جنگ‌ میان‌ آنها در تنگ‌ گُجستان‌ روی‌ داد كه‌ در آن‌ عبدالله‌خان‌ و برادرش‌ و یكی‌ از سران‌ بویراحمد علیا به‌ نام‌ كی‌ خورشید عملاً شركت‌ نكردند. در این‌ تنگ‌ نیروهای‌ عشایری‌ بسیاری‌ از قوای‌ نظامی‌ را كشتند و بر آنها پیروز شدند (برای‌ شرح‌ نبرد گجستان‌ و اقدامات‌ بعدی‌ دولت‌ در سركوب‌ ایل‌ بویراحمد و اعدام‌ سران‌، نک‌ : همو، ۴۵۵ بب‌ ).

 

ساختار فرهنگی‌

۱. زبان‌

بویراحمدیها به‌ گویش‌ لری‌ از گروه‌ گویشهای‌ لر بزرگ‌ سخن‌ می‌گویند. گویشهای‌ لری‌ به‌ دو گروه‌ گویشهای‌ لر كوچك‌ شامل‌ زبان‌ مردم‌ پیشكوه‌ و پشتكوه‌ لرستان‌، و گویشهای‌ لر بزرگ‌ شامل‌ زبان‌ مردم‌ بختیاری‌، ممسنی‌ و ایلات‌ كهگیلویه‌ تقسیم‌ می‌شود. برخی، گویشهای لرها را متعلق‌ به‌ گروه‌ گویشهای‌ ایرانی‌ جنوب‌ غربی‌ مانند فارسی و گویشهای‌ مردم‌ فارس‌، و جدا از گروه‌ گویشهای‌ شمال‌ غربی‌ مانند كردی‌ و گویشهای‌ مركزی‌ دانسته‌اند (نک‌ : V /۴۳, EI۱).

درگذشته پژوهشهایی پراكنده دربارۀ گویش‌ بویراحمد صورت‌ گرفته‌، اما نخستین پژوهش زبان شناختی میدانی را گ‌. ل‌. ویندفور در زمینۀ گویش‌ بویراحمد انجام‌ داده‌ است‌. او نتیجۀ پژوهش‌ خود را اولین‌بار در مقالۀ «بویراحمدی‌» (نک‌ : ایرانیكا، IV /۳۲۵-۳۲۶)، در ۱۳۶۹ش‌ /۱۹۹۰م‌ چاپ‌ و منتشر كرد. بنابر تحقیق‌ او، گویش‌ لری‌ بویراحمدیهای‌ ساكن‌ در بخش‌ شمالی‌ استان‌ كهگیلویه‌ و بویراحمد با گویش‌ عشایر كهگیلویه‌ و ممسنی‌ در بخش‌ جنوبی‌ استان‌ نزدیك‌ و خویشاوند است‌. این‌ گویش‌ با گویش‌ بختیاری‌ در شمال‌ و گویشهای‌ لری‌ در شمال‌ غربی‌ به‌ گروه‌ گویشهای‌ ایرانی‌ منطقۀ جنوبی زاگرس متعلق، و در تقابل‌ با گویشهای‌ كردی‌ رایج‌ در شمال‌ زاگرس‌ هستند. او شماری‌ از واژه‌ها، صورتهای‌ ساختی‌ زبان‌ و شكلهای‌ واجی‌ گویش‌ بویراحمد را با كردی‌ و گویشهای‌ همسایگان‌ بویراحمد در آمیخته‌ و مشترك‌ می‌داند.

در سالهای‌ اخیر نیز، افضل مقیمی، یكی از گویشوران‌ بویراحمد پژوهشی‌ میدانی‌ دربارۀ این‌ گویش‌ كرده‌، و حاصل‌ پژوهش‌ خود را در ۱۳۷۳ش‌ در كتاب‌ بررسی‌ گویش‌ بویراحمد و ... در شیراز منتشر كرده‌ است‌.

 

۲. مذهب

بویراحمدیها مسلمان‌، و پیرو مذهب‌ تشیع‌ هستند. فرهنگ‌ مذهبی‌ در جامعۀ بویراحمدی مانند جامعه‌های‌ دیگر ایلی‌ ـ عشیره‌ای‌ ایران‌ آمیزه‌ای‌ از آموزه‌های‌ اسلامی‌ برآمده‌ از تعالیم‌ و احكام مذهبی و برخی تفكرات و تلقیهای دیرینۀ ایرانی و باورهای‌ سنتی‌ است‌ (بلوكباشی‌، جامعه‌، ۹۳-۹۴). مردم‌ بویراحمد راه‌ آرام‌ زیستن‌ و دور كردن‌ رنج‌ و ستم‌ از خود را در محیط و فضای‌ مذهبی‌ جست‌ و جو می‌كنند. از این‌رو، رعایت‌ آداب‌ و رسوم‌ و مناسك‌ مذهبی‌ را در زندگی نه‌تنها برای سازگاری با این‌ تجربه‌ها می‌انگارند، بلكه‌ از این‌ راه‌ انتظار از میان‌ برداشتن‌ همۀ مصایب‌ را نیز دارند (لفلر، «اسلام‌...»، .(۲۵۳

از رخدادهای‌ مهم در جامعۀ بویراحمد دعوی كیش‌آوری‌ جوانی‌ آقابابانام‌ از طایفۀ آقاحسنی‌ تیرۀ آقایی‌ در اوایل‌ سال‌ ۱۳۳۰ش‌ است‌. آقا بابا كه‌ در ده‌ مُزدَك‌ ساكن‌ بود، مردم‌ را به‌ كیشی‌ كه‌ به‌ آن‌ نام «طلوعی‌» داده‌ بود، فراخواند. به‌ زودی‌ ۴ تن‌: یك‌ سید خواب‌گزار، سیدی‌ از گوشۀ شاه‌زاده‌ قاسم‌ كه‌ به «بهاءالدین‌» ملقب‌ بود، سیدی‌ از «سادات وخمی‌» (متفرقه‌) و یك تن‌ از خاندان‌ خانها به‌ نام‌ ناصرخان‌ طاهری به او پیوستند و به‌ رهبری‌ او هستۀ مركزی‌ كیش‌ را بنیاد نهادند و در میان‌ مردم‌ به «پنج‌ تن‌» معروف‌ شدند. به‌ تدریج‌ گروهی‌ از عشایر دور آنها گرد آمدند و به‌ كیش‌ طلوعی‌ كه‌ مبشر عدالت‌ و رستگاری‌ بود، گرویدند. سرانجام‌ در پس‌ وقایعی‌ چند و مخالفت‌ و مقابلۀ كارگزاران‌ دولتی‌ محلی‌ با آنها، آقا بابادست‌ از دعوی‌ و تبلیغ‌ برداشت‌ و كیش‌ او در زمستان‌ همان‌ سال‌ از میان‌ رفت‌ (تحقیقات‌ میدانی‌؛ برای‌ ماجرای‌ كامل‌، نیز نک‌ : حسینی‌، ۹-۲۲).

پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ (۱۳۵۷ش‌) دگرگونی‌ ژرفی‌ در نحوۀ بینش‌، عقاید دینی‌ و اعمال‌ مذهبی‌ بویراحمدیها پدید آمد. بنابر پژوهشهای‌ میدانی‌ لفلر (نک‌ : همان‌، در بویراحمد و نتیجۀ سنجش‌ رفتارها، عقاید و جهان‌بینی بویراحمدیهای‌ سی‌سخت‌ در سالهای‌ ۱۳۵۹-۱۳۶۰ و ۱۳۶۲ش‌ و سالهای‌ پیش‌ از انقلاب‌، ماهیت‌ ذهنی‌ و عملی‌ دینی‌ مردم‌ در این‌ سالها تغییر كرده‌، و دین‌ و مذهب‌ تأثیر ژرفی‌ بر فضای‌ مادی‌ و معنوی‌ زندگی‌ مردم‌ و جهان‌بینی‌ و عملكرد آنها گذاشته‌ است‌ (نیز نک‌ : بلوكباشی‌، نقد...، ۸۸-۹۷).

 

۳. غریب‌خانه‌

از رسمهای‌ كهن‌ عشایر كوچندۀ بویراحمد، رسم‌ رها كردنِ سالخوردگان ناتوان و معلول در پناهگاههایی‌ به‌ نام «غِرِب‌ خونه‌» (غفاری‌، هیبت‌الله‌، ۱۹۳) یا «خِرِف‌خانه‌» ( ایرانیكا، به‌ هنگام‌ كوچ‌ و گذر از گذرگاههای‌ سخت‌ كوهستانی‌ بود. این‌ رسم‌ در فرهنگ‌ برخی‌ عشایر دیگر مانند بختیاریها و ممسنیها نیز وجود داشت‌. برونوسكی‌ از این‌ رسم‌ در میان‌ كوچندگان‌ بختیاری‌ در كتابش «صعود انسان‌» یاد می‌كند و می‌نویسد: سالخوردگان عشایر این رسم‌ را پذیرفته‌اند و می‌دانند كه‌ به‌ پایان سفر زندگی رسیده‌اند (ص‌ .(۶۴ صفی‌نژاد به‌ نقل‌ از دست‌نویسی‌ رسم‌ بختیاریها را در گذاردن‌ زنان‌ و مردان‌ پیر در غار «خاتی‌ نعلب‌» (ظاهراً «خاتین‌ علب‌»، یعنی‌ خاتون‌ حلب‌) در مسیر كوچ‌ به‌ زردكوه‌ می‌آورد ( عشایر مركزی‌، ۶۱۴). لفلر (نک‌ : ایرانیكا، همانجا) و هیبت‌الله غفاری (همانجا) و صفی‌نژاد (همان‌، ۶۱۳-۶۱۴) به‌ رواج‌ این‌ رسم‌ در فرهنگ‌ بویراحمد در قدیم‌ اشاره‌ می‌كنند.

امان‌ اللهی‌ گزارشهای‌ برونوسكی‌ و لفلر دربارۀ طرد پیران‌ در میان عشایر را خلاف‌ آیین زرتشت‌ و سنت‌ اسلامی‌، و خرف‌خانه‌ها را (بدون‌ ارائۀ سند) بازماندۀ گورهای‌ پیش‌ از اسلام‌ دانسته‌ است‌ (نک‌ : دانشنامه‌... ، ۴ /۶۳۴)؛ اما باید گفت‌: برخلاف‌ استنباط و نظر امان‌اللهی این رسم‌ برآمده‌ از فرهنگ‌ خاص‌ كوچندگی‌ و از عارضه‌های‌ معیشت سخت‌ زندگی‌ شبانی‌ در قدیم‌ بوده‌ است‌. حكایتی‌ از گفت‌ و گوی‌ یك‌ پدر با پسرش‌ به‌ هنگام‌ ترك‌ او در ادبیات‌ شفاهی‌ ایل‌ ممسنی‌ تداول‌ این‌ رسم‌ را در فرهنگ‌ عشایر كهگیلویه‌ تأیید می‌كند (نک‌ : حبیبی‌ فهلیانی‌، ۴۵۶). دگرگونیهای‌ اقتصادی‌، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ در زندگی‌ عشایر و تغییر فرهنگ‌ كوچندگی‌ به‌ فرهنگ‌ یكجانشینی‌ و تأثیر آموزشهای‌ دینی‌ نقش‌ مهمی‌ در منسوخ‌ كردن این رسم در رفتارهای‌ فرهنگی‌ بویراحمدی‌ و عشایر دیگر داشته‌ است‌.

 

۴. ادبیات‌ شفاهی‌

بویراحمدیها تا چند دهه پیش در جامعه‌ای‌ زندگی‌ می‌كردند كه‌ فرهنگ‌ شفاهی‌ در فضای‌ آن‌ سیطره‌ داشت‌. در این‌ جامعه‌، بنابر تحقیق‌ اریكا فریدل‌ («مطایبات‌...»، ۲۸۲-۲۸۱)، در حالی‌ كه‌ هنرهایی‌ چون‌ نقاشی‌، كنده‌كاری‌، سفالگری‌ و جز آنها وجود نداشت‌ و زنان‌ در انتخاب‌ رنگ‌ و نقش‌ و رنگ‌ آمیزی‌ و نقش‌پردازی‌ بر دست‌بافتهایشان‌، مانند قالی‌ و خورجین‌ و جز آن‌، آزادیشان‌ اندك‌ بود،

هنر ترانه‌سرایی و شعرخوانی میان زن و مرد و در همۀ عرصه‌های‌ زندگی‌، به‌ ویژه‌ در مراسم‌ عروسی و سوگ‌ به‌ صورت‌ گسترده‌ای‌ رواج‌ داشت‌. شعر، ترانه، قصه‌، مثل‌ و مَتَل‌ از جلوه‌های‌ خاص‌ ادب‌ شفاهی‌ و ركن‌ اصلی‌ فرهنگ‌ عامۀ مردم‌ بویراحمد بوده‌ است‌. ترانه‌های‌ تك‌ بیتی‌ بویراحمد به‌ لحاظ آهنگ‌، موضوع‌، محتوا و یا مورد و مناسبت‌ سرودن و خواندن‌، از یكدیگر متمایز می‌شوند. بیتها را معمولاً با ۴ آهنگ‌ و نوای «شَروه‌» (آهنگ‌ ماتم‌ و عزا)، «هشتا» (رقص و پای‌كوبی‌) و «لَلویی‌» (لالاییِ خواب‌) و «یریار» (جدایی و دوری از یار) می‌خوانند. این‌ ترانه‌ها و قصه‌ها بازتابانندۀ زمینه‌های‌ اجتماعی‌، فرهنگی‌ و اقتصادی‌ جامعۀ بویراحمد است‌ (تحقیقات‌ میدانی‌؛ برای ادبیات‌ شفاهی‌ بویراحمد، نک‌ : فریدل‌، «ترانه‌ها»، ۵۴-۴۷، «مطایبات‌»، ۲۸۶-۲۸۱؛ لمعه‌، ۴۷-۵۰، ۱۳۶؛ «سرگذشت‌»، ۱۴۶-۱۹۶؛ احمدی‌، ۱۲۱-۱۲۲).

 

زنان عشایر لر حافظ و ناقل ترانه های لری بوده اند، عکس از مؤلف

 

 

 

شاهنامه‌ خوانی‌در میان‌ عشایر بویراحمد، به‌ ویژه‌ عشایر تیرۀ كی‌گیوی‌ رواج‌ داشت‌. شاهنامه‌ را باسوادی می‌خواند و به‌ گویش‌ لری‌ برای‌ مردم‌ تفسیر می‌كرد. یكی‌ از شاهنامه‌ خوانان‌معروف‌ كی‌ سالار بود كه‌ با لحنی‌ زیبا اشعار شاهنامه‌ را می‌خواند. به‌ هنگام‌ جنگ‌ یا حمله‌ برای‌ غارت‌، كدخدایان‌ و تفنگچیان‌ دور هم‌ جمع‌ می‌شدند تا شاهنامه‌ خوان‌اشعار حماسی‌ برای‌ آنها بخواند. در پاره‌ای‌ از مجالس‌ شاهنامه‌ خوانی‌نی‌ هم‌ نواخته‌ می‌شد.

داستانهای‌ شاهنامه‌ بر فرهنگ جامعۀ ایلی تأثیر بسیاری‌ گذاشته‌ است‌؛ از جملۀ این‌ تأثیرات‌ منسوب‌ كردن‌ نام‌ برخی‌ جاها به‌ پادشاهان‌ و قهرمانان‌ شاهنامه‌ است‌؛ مثلاً نام‌ تل‌ خسرو را به‌ كیخسرو، سی‌ سخت‌ را به‌ سی‌ سوارِ سرسخت‌ كیخسرو كه‌ به‌ كوه‌ دنا رفته‌ بودند، گردنۀ بیژن‌ و تلّ‌زالی‌ در دنا را به‌ بیژن‌ و زال نسبت‌ می‌دهند و برای‌ هر یك داستانی‌ روایت‌ می‌كنند (صفی‌نژاد، عشایر مركزی‌، ۵۸۱؛ تحقیقات‌ میدانی‌).

 

۵. آموزش‌ سنتی‌ و نو

تا پیش‌ از شكل‌گیری‌ نهاد رسمی‌ آموزش‌ و پرورش‌ در منطقۀ كهگیلویه‌ و بویراحمد، شمار بزرگی‌ از بویراحمدیها، به‌ ویژه‌ كوچندگان‌ آنها بی‌سواد بودند. در آن‌ زمان‌، در برخی‌ از مناطق‌ سردسیری‌ و گرمسیری‌ مكتب‌خانه‌هایی‌ به‌ نام «خانۀ ملا» بود كه‌ افراد با سواد طایفه‌ها یا افرادی‌ با سواد از بیرون‌ ایل‌ در این‌ مكتب‌خانه‌ها به‌ كودكان‌ و نوجوانان‌ خواندن‌ می‌آموختند. علاوه بر قرآن كریم، كتابهایی كه ملاها درس می‌دادند، هفت‌ لشكر یا شاهنامه‌، خسرو شیرین‌ نظامی‌، امیر ارسلان‌، فلك‌ ناز و جز آن‌ بود. آموختن‌ اعداد سیاق‌ و چهار عمل‌ اصلی‌ حساب‌ نیز در برنامۀ درسی‌ مكتب‌خانه‌ها بود.

با دایر شدن‌ نخستین‌ دبستان‌ ۵ كلاسه‌ در تل‌ خسرو و آن‌گاه‌ یك‌ دبستان‌ در ۱۳۳۰ش‌ در سی‌سخت‌، برخی‌ از كودكان‌ به‌ این‌ دبستانها جذب‌ شدند. پس‌ از چندی‌، روستاهای‌ منطقه‌ زیرپوشش‌ آموزش‌ عشایری‌ قرار گرفتند و با گسترش‌ تدریجی‌ آنها، مكتب‌خانه‌ها از رونق‌ افتادند. با افزایش‌ شمار دانش‌آموزان‌، از ۱۳۵۰ش‌ دبیرستانهایی‌ نیز در مراكز بخشها و شهرهای‌ بویراحمد تأسیس‌ شد و رفته‌ رفته‌ برنامۀ آموزش‌ رسمی‌ به‌ همۀ نقاط بویراحمد، در میان یكجانشین و كوچنده، گسترش یافت‌ (صفی‌نژاد، همان‌، ۵۷۳ -۵۷۴؛ دربارۀ فرایند توسعۀ آموزش‌ و پرورش‌ در منطقه‌، نک‌ : احمدی‌، ۲۱۴-۲۲۳).

طبق‌ آمار ۱۳۶۵ش‌، بویراحمد سفلا و بویراحمد علیا به‌ ترتیب‌ با ۷ /۳۶٪ و ۶ /۴۵٪ بالاترین‌ نرخ‌ با سوادی‌ را در میان‌ عشایر كوچندۀ استان‌ داشته‌اند ( مطالعه‌...، ۳۳، نیز جدول‌ شم‌ ۲۵). همچنان‌ طبق‌ آمار ۱۳۷۵ش‌، از ۸۷۴‘۶۳ تن‌ جمعیت‌ شهری‌ ۶ ساله‌ به‌ بالای‌ شهرستان‌ بویراحمد، ۶۱۶‘۵۷تن‌ با سواد (۲ /۹۰٪) و ۲۵۸‘۶تن بی‌سواد، و از ۶۳۸‘۱۱۲تن‌ جمعیت‌ روستایی‌، ۶۸۲‘۷۸ تن با سواد (۸ /۶۹٪) و ۹۵۶‘۳۳ تن‌ بی‌سواد، و از ۱۶۱ تن‌ غیرساكن‌ ۸۵تن‌ (۴ /۵۳٪) با سواد و ۷۶ تن‌ بی‌سواد بوده‌اند ( آمارنامه‌، ۳۸).

دگرگونی‌ در ساختارهای‌ ایلی‌: دگرگونیهای ‌اجتماعی‌، فرهنگی‌، اقتصادی‌، نظامی و سیاسی ایران در چند دهۀ اخیر ساختار اجتماعی‌ ــ سیاسی و اقتصادی سنتی‌ جامعه‌های‌ ایلی‌ ــ عشیره‌ای‌، از جمله‌ جامعۀ ایلی‌ بویراحمد را از هم‌ پاشیده‌ است‌. مهم‌ترین‌ عوامل‌ فروپاشی‌ تدریجی ساختارهای‌ ایلی و تضعیف‌ قدرت‌ ایلات‌ و عشایر در ۴۰ سال گذشته‌ اینهاست‌: ملی‌ شدن‌ جنگلها و مراتع‌، تعیین‌ حریم‌ چرا برای‌ گله‌داران‌ ایلیاتی‌، منسوخ‌ شدن‌ نظام‌ سنتی‌ زمین‌داری‌ و تقسیم اراضی مالكان بزرگ در میان‌ زارعان‌ ایلیاتی‌، فرو پاشیدن‌ مناسبات‌ كهنۀ خانی‌ ــ ایلیاتی‌، یا به‌ عبارت‌ دیگر ارباب‌ ـــ رعیتی‌ و تملك‌ سنتی‌ بر عوامل‌ تولید، نفوذ و مداخلۀ نیروهای‌ نظامی‌ و نهادهای رسمی‌ دولتی‌ در امور اجتماعی‌، اقتصادی و فرهنگی، سركوب خانها و براندازی‌ نظام‌ و منصب‌خانی‌، كلانتری‌ و كدخدایی‌ از ساختار سیاسی‌ ایل‌ و جای‌گزین‌ شدن‌ نظام‌ شورایی‌ و اعتبار یافتن‌ مقام‌ ریش‌سفیدی‌ رده‌های‌ پایین‌، اسكان‌ اجباری‌ یا خودخواستۀ عشایر كوچنده‌ و توجه‌ كوچندگان‌ از اقتصاد مبتنی‌ بر دام‌پروری‌ سنتی‌ به‌ اقتصاد مبتنی‌ بر زراعت‌ و رمه‌گردانی‌ و آشنایی‌ كم‌ و بیش‌ آنان‌ با كشاورزی‌ مكانیزه‌ و كاربرد برخی‌ ابزار و وسایل‌ و فنون‌ نوین‌ در زراعت‌ و حمل‌ و نقل‌، گسترش‌ و فراگیرشدن‌ آموزشهای‌ رسمی‌، توسعۀ فرهنگ‌ ارتباطات‌ و رسوخ‌ برخی‌ عناصر فرهنگ‌ شهری‌ و غربی‌ و ایجاد جاده‌های‌ ارتباطی‌ و اجرای‌ برنامه‌های عمرانی‌ در دهات‌ ایل‌نشین‌. با این‌ دگرگونیها جامعۀ بویراحمد به‌ سوی‌ یك‌ نظام‌ غیرایلی‌ و شیوۀ زندگی‌ تازه‌، مشابه‌ با نظام‌ و شیوۀ زندگی‌ روستایی‌ ـ شهری‌ پیش‌ می‌رود (بلوكباشی‌، جامعه‌، ۹۸- ۹۹).

اكنون‌ سازمان‌ ایلی‌ ـ عشیره‌ای‌ به‌ مفهوم‌ قدیم‌ و سنتی‌ آن‌ در جامعۀ بویراحمد وجود ندارد و با تشكیل «سازمان‌ امور عشایری‌» در نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ و فعال‌ شدن‌ این‌ نهاد در جامعۀ بویراحمد، امور و وظایف‌ دستگاه‌ رهبری‌ سیاسی‌ - اقتصادی‌ قدیم‌ ایل‌ به‌ آن‌ سپرده‌ شده‌ است‌.

دربارۀ ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی‌ بزرگ‌ ایل‌ بویراحمد، افزون‌ بر منابع‌ یاد شده‌ در متن‌ مقاله‌ می‌توان‌ به‌ این‌ كتابها و مقاله‌ها نیز مراجعه‌ كرد:

 

 

Fazel, G. R. , «The Encapsulation of Nomadic Societies in Iran» , The Desert and the Sown: Nomads in the Wider Society, ed.C. Nelson, California, 1973; Friedl, E., «Boyer Ahmad», The Nomadic Peoples of Iran, eds. R. Tapper and J. Thompson, London, 2002; id, «The Division of Labor in an Iranian Village», Merip Reports, 1981, no.95; id, «The Folktale as Cultural Comment», Asian Folklore Studies, 1975, vol. XXXIV, no. 2; id., «Die Medizinischen Systeme der Boir Ahmad», Ethnologie und Geschichte, Wiesbaden, 1983; id, Women of Dehkoh: Lives in an Iranian Village, Washington, 1989; Löffler, R., «Recent Economic Changes in Boir Ahmad... », Journal of the Society for Iranian Studies, 1976, vol.IX, no. 4; id.,«The Representative Mediator and the New Peasant», American Anthropologist, 1971, vol. LXXIII, no.5; id. and E. Friedl, «Eine ethnographische Sammlung von den Boir Ahmad, Südiran», Archiv für Völkerkunde, 1987, vol. XXI; Löffler, R. et al., «Die Materielle Kultur von Boir Ahmad, Südiran», Zweite ethnographische Sammlung, Archiv für Völkerkunde, 1974, vol. XXVIII; Ranking, J., Report on the Kuhgalu Tribes, Simla, 1911.

 

مآخذ

آمارنامۀ استان‌ كهگیلویه‌ و بویراحمد (۱۳۷۵ش‌)، سازمان‌ برنامه‌ و بودجۀ استان‌ كهگیلویه‌ و بویراحمد، مركز آمار ایران‌، تهران‌، ۱۳۷۶ش‌؛ احمدی‌، نصر، مرفولوژی‌ كرانۀ گمنام‌، تهران‌؛ افشار، ایرج‌، «فارس‌ ـ در ریاض‌ الفردوس‌»، فارس‌ ـ شناخت‌، شیراز، ۱۳۷۹ش‌، س‌ ۲، شم‌ ۴؛ افشار نادری‌، نادر، مونوگرافی‌ ایل‌ بهمئی‌، تهران‌، ۱۳۴۷ش‌؛ اقبال‌ آشتیانی‌، عباس‌، تاریخ‌ مفصل‌ ایران‌، از صدر اسلام‌ تا انقراض‌ قاجاریه‌، به‌ كوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، ۱۳۴۶ش‌؛ امان‌اللهی‌ بهاروند، سكندر، قوم‌لر، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌؛ امیری‌ بویراحمدی‌، امرالله‌، «ریشه‌ها و اهداف‌ لشكركشی‌ رضاشاه‌ به‌ بویراحمد»، فصل‌نامۀ عشایری‌ ذخائر انقلاب‌، تهران‌، ۱۳۷۰ش‌، شم‌ ۱۵؛ باور، محمود، كهگیلویه‌ و ایلات‌ آن‌، گچساران‌، ۱۳۲۴ش‌؛ بدلیسی‌، شرف‌خان‌، شرف‌نامه‌، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌؛ بلوكباشی‌، علی‌، جامعۀ ایلی‌، تهران‌، ۱۳۸۱ش‌؛ همو، نقد و نظر، تهران‌، ۱۳۷۷ش‌؛ بیات‌، كاوه‌، شورش‌ عشایری‌ فارس‌: سالهای‌ ۱۳۰۷- ۱۳۰۹ش‌، تهران‌، ۱۳۶۵ش‌؛ تقوی‌ مقدم‌، مصطفى‌، تاریخ‌ سیاسی‌ كهگیلویه‌، تهران‌، ۱۳۷۷ش‌؛ جمعیت‌ و شناسنامۀ ایلات‌ كهگیلویه‌، تهران‌، ۱۳۴۷ش‌؛ حبیبی‌ فهلیانی‌، حسن‌، ممسنی‌ در گذرگاه‌ تاریخ‌، شیراز، ۱۳۷۱ش‌؛ حسینی‌، ساعد، گوشه‌های‌ ناگفته‌ای‌ از تاریخ‌ معاصر ایران‌، شیراز، ۱۳۷۳ش‌؛ حسینی‌ كازرونی‌، محمدرضا، «كوچ‌ مال‌ كاابراهیم‌ ایل‌ بویراحمد»، ایلات‌ و عشایر، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌؛ حمدالله‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌؛ دانشنامۀ جهان‌ اسلام‌، تهران‌، ۱۳۷۷ش‌؛ دوبد، ك‌.ا.، سفرنامۀ لرستان‌ و خوزستان‌، ترجمۀ محمد حسین‌ آریا، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌؛ دومورینی‌، ژ.، عشایر فارس‌، ترجمۀ جلال‌الدین‌ رفیع‌فر، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌؛ «سرگذشت‌ ایل‌»، نامۀ نور، ویژه‌نامۀ هنر و فرهنگ‌ ایل‌ بویراحمدی‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌، شم‌ ۱۰ و ۱۱؛ صفی‌نژاد، جواد، اطلس‌ ایلات‌ كهگیلویه‌، تهران‌، ۱۳۴۷ش‌؛ همو، «خان‌نامه‌»، مجلۀ دانشكده‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌، س‌ ۱، شم‌ ۲؛ همو، عشایر مركزی‌ ایران‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌؛ همو، «عشایر و كوچ‌»، فصل‌نامۀ عشایری‌ ذخایر انقلاب‌، تهران‌، ۱۳۶۶ش‌، شم‌ ۱؛ طاهری‌ بویراحمدی‌، عطاء، عشایر كهگیلویه‌ و بویراحمد، كرمانشاه‌، ۱۳۵۵ش‌؛ همو، «نیم‌ قرن‌ زندگی‌ در ایل‌ بویراحمد»، آینده‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌، س‌ ۱۴، شم‌ ۶ - ۸؛ غفاری‌، هیبت‌الله‌، ساختارهای‌ اجتماعی‌ عشایر بویراحمد، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌؛ غفاری‌، یعقوب‌، نمونه‌ای‌ از اشعار محلی‌ مردم‌ كهگیلویه‌ و بویراحمد، یاسوج‌، ۱۳۶۲ش‌؛ فسایی‌، حسن‌، فارس‌نامۀ ناصری‌، به‌ كوشش‌ منصور رستگار فسایی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌؛ قدیمی‌، علی‌اكبر، بررسی‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ یاسوج‌، بویر احمد علیا، مؤسسۀ مطالعات‌ و تحقیقات‌ اجتماعی‌، تهران‌، ۱۳۴۷ش‌، گزارش‌ شم‌ ۵؛ كیهان‌، مسعود، جغرافیای‌ مفصل‌ ایران‌، تهران‌، ۱۳۱۱ش‌؛ گزارش‌ بررسی‌ مقدماتی‌ و طرح‌ مطالعۀ آینده‌ در ایلات‌ كهگیلویه‌ و بویراحمد، مؤسسۀ مطالعات‌ و تحقیقات‌ اجتماعی‌، تهران‌، ۱۳۴۵ش‌؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لمعه‌، منوچهر، فرهنگ‌ عامیانۀ عشایر بویراحمدی‌ و كهگیلویه‌، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌؛ مجیدی‌، نورمحمد، تاریخ‌ و جغرافیای‌ كهگیلویه‌ و بویراحمد، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌؛ مطالعۀ توسعۀ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ استان‌ كهگیلویه‌ و بویراحمد (جوامع‌ عشایری‌)، سازمان‌ برنامه‌ و بودجۀ استان‌ كهگیلویه‌ و بویراحمد، تهران‌، ۱۳۷۳ش‌؛ منم‌ تیمور جهانگشا، گردآوری‌ مارسل‌ بریون‌، اقتباس‌ ذبیح‌الله‌ منصوری‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌؛ موسایی‌، میثم‌، «مبارزات‌ عشایر بویراحمد با رضاخان‌ (حكومت‌ پهلوی‌)»، فصل‌نامۀ عشایری‌ ذخایر انقلاب‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌؛ وقایع‌ اتفاقیه‌ (مجموعۀ گزارشهای‌ خفیه‌نویسان‌ انگلیس‌)، به‌ كوشش‌ سعیدی‌ سیرجانی‌، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌؛ تحقیقات‌ میدانی‌ مؤلف‌؛ نیز:

 

Barth, F., «Tribal Structures of Iran », Social Science Seminar, Unesco, Tehran , 1959; Bronowski, J., The Ascent of Man, London , 1976; EI1; EI2 ; Fazel, G.R., «Economic Bases of Political Leadership Among Pastoral Nomads... », New Directions in Political Economy ..., eds. M. Leons and F. Rothestion, New Jersy, 1979; id, «Social and Political Status of Women Among Pastoral Nomads... », Anthropological Quarterly, Massachusetts / Boston, 1977, vol. L, no. 2; Field, H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago , 1939; Friedl, E., «Boir Ahmad Mockery... », Iranian Studies, Michigan, 1977, vol. X, no. 4; id, «The Dynamics of Women's Spheres of Action in Rural Iran» , The 7th Berkshire Conference on History of Women, Wellesley , 1987; id., «Folksongs from Boir Ahmad... », Mardomšenasi va Farhang-e- Âmme-e-Iran (Ethnologie et traditions populaires de l ʾIran), Tehran, 1977-1978, no. 3; Iranica; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, Cambridge, 1905; Löffler, R., Islam in Practice, New York, 1988; id, «The National Integration of Boir Ahmad» , Iranian Studies, 1973, vol. VI, no. 2-3; id, «Tribal Order and the State... », ibid, 1978, vol. XI.

علی‌ بلوكباشی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 12  صفحه : 143
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست