responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 67

تفتازانی

نویسنده (ها) : بابک فرزانه - سارا حاجی حسینی - عطیه میرزایی

آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 مهر 1398 تاریخچه مقاله

تَفْتازانی، سعدالدین مسعود بن عمر بن عبدالله تفتازانی، ادیب، متکلم و منطق‌دان سدۀ ۸ ق/ ۱۴م. در پایان نسخه‌ای از المطول (ص ۴۸۳)، به نقل از خود تفتازانی آمده است که وی در ۷۲۸ق و در ۱۶ سالگی، کتاب شرح التصریف را تألیف کرده است که بر طبق آن، سال ولادت او می‌بایست ۷۱۲ق باشد (برای روایتی متفاوت، نک‌ : خوانساری، ۴/ ۳۶). ابن حجر ( الدرر...، ۶/ ۱۱۲) و به تبع او سیوطی (۲/ ۲۸۵) و ابن عماد (۶/ ۳۱۹) نیز تاریخ تولد او را همین سال دانسته‌اند، اما مولانا فتح‌الله شروانی، از شاگردان تفتازانی، در اوایل شرح خود بر کتاب الارشاد فی النحو وی سال ولادت او را ۷۲۲ق دانسته است (نک‌ : طاش کوپری‌زاده، مفتاح...، ۱/ ۱۸۶؛ نیز نک‌ : خوانساری، همانجا). از سوی دیگر، به گزارش دیگر منابع تألیف شرح التصریف در ۷۳۸ق صورت گرفته است (فصیح، ۳/ ۱۲۴؛ طاش‌کوپری‌زاده، همانجا؛ شوکانی، ۲/ ۳۰۳). شاید بتوان گفت که با توجه به شواهد مذکور و فاصلۀ معقول میان نخستین تألیف تفتازانی و تاریخ اثر بعدی او، یعنی شرح تلخیص المفتاح (۷۴۸ق) (نک‌ : ابن عماد، ۶/ ۳۲۰)، در مجموع قول دوم در باب تاریخ تولد او اعتبار بیشتری دارد.

تفتازانی در قریۀ تفتازان از توابع نسا، در نزدیکی سرخس، متولد شد (خواندمیر، ۳/ ۵۴۴؛ یاقوت، ۲/ ۳۵، ۵/ ۲۸۱). از تألیفات او چنین برمی‌آید که وی به شهرهای بسیاری در حوزۀ خراسان بزرگ همچون سرخس، خوارزم، سمرقند، هرات، غجدوان، فریومد و جام سفر کرده است (نک‌ : آثار). از استادان او قطب‌الدین رازی و عضدالدین ایجی را نام برده‌اند. کهن‌ترین منبعی که منابع دیگر این مطلب را از قول او آورده‌اند، انباء الغمر بابناء العمر از ابن حجر عسقلانی است؛ در حالی که در نسخه‌های چاپی موجود از این کتاب نامی از عضدالدین ایجی، به عنوان استاد تفتازانی یاد نشده، و عبارت «أخذ عن القطب و غیره» آمده (نک‌ : چ حیدرآباد، ۲/ ۳۷۹، نیز چ قاهره، ۱/ ۳۹۰) که در منابعی که در آنها به این کتاب استناد شده، به عبارت «أخذ عن القطب و العضد» مبدل شده است (سیوطی، ابن عماد، همانجاها). افزون بر این، از یک سو چنان‌که منابع نشان می‌دهند، عضدالدین ایجی تنها یک بار به دعوت ابوسعید بهادرخان، آخرین فرمانروای ایلخانی از حوزۀ شیراز خارج شده، به سلطانیه سفر کرده، و پس ازبازگشت به زادگاهش در همانجا وفات یافته است (فان اس، ۶)، و از سوی دیگر نیز سندی مبنی بر خروج تفتازانی از حوزۀ خراسان بزرگ در دست نیست.

برخی از منابع با توجه به گزارشی که در آن میرسیدشریف جرجانی با ملازمت سعدالدین تفتازانی به دربار شاه شجاع مظفری (حاکم شیراز) معرفی شده است، شاگردی او نزد عضدالدین ایجی را پذیرفته‌اند (همانجا)، حال آنکه این معارفه را، به تصریح منابع (نک‌ : خواندمیر، ۳/ ۵۴۶-۵۴۷؛ میرخواند، ۴/ ۵۵۵)، سعدالدین انسی که از رجال و مصاحبان دربار شاه شجاع بود، ترتیب داده، و گویا منشأ این اشتباه نوعی تشابه اسمی بوده است.

بخشی از دورۀ زندگانی تفتازانی مقارن با حکومت تیمور گورکان بود (ابن عربشاه، ۲۲۲). پس از تصرف خوارزم به دست تیمور در ۷۸۱ق/ ۱۳۷۹م، به درخواست ملک محمد سرخسی، فرزند کوچک‌تر ملک معزالدین حسین کرت، از ملوک کرت هرات که تفتازانی کتاب المطول را به نام او نوشته است، برای تفتازانی امان خواسته شد و وی روانۀ سرخس گردید. چندی بعد، به اطلاع تیمور رساندند که تفتازانی از جمع دانشمندان گرد آمده در سمرقند دور مانده، و نصیب حاکم سرخس گردیده است؛ تیمور نیز نامه‌ای نوشت و او را با ابرام به دربار خویش فراخواند. بدین‌گونه تفتازانی با فضلا و عالمان هم‌عصر خویش، در دربار سمرقند همنشین شد، از جمله با میرسیدشریف جرجانی، عالم و متکلم مشهور (۸۱۶ ق) که با وی دارای علایق علمی مشترک و آثار مشابهی بود (خواندمیر، ۳/ ۵۴۴-۵۴۵، ۵۴۷؛ اقبال، ۵۳-۵۴).

بـراساس گـزارش مشهوری کـه در الشقائق النعمانیة (طاش ـ کوپری‌زاده، ۴۳-۴۴) آمده است، در اواخر عمر تفتازانی مباحثه‌ای میان وی و جرجانی در حضور تیمور گورکان با داوری نعمان‌الدین خوارزمی برپا شد، و با برتری جرجانی و تألم فـراوان تفتازانی پایـان یافت، تا آنجا کـه به گفتـۀ برخـی همیـن واقعه به فوت او انجامید (نیز نک‌ : ابن عماد، ۶/ ۳۲۱؛ لکهنوی، ۱۳۰).

دربارۀ تاریخ وفات تفتازانی نیز همانند سال تولدش اختلاف است. ابن حجر در انباء الغمر (چ حیدرآباد، ۲/ ۳۷۷)، نام تفتازانی را ذیل وفیات سال ۷۹۱ق آورده، و در الدرر الکامنة (۶/ ۱۱۲) تاریخ ۷۹۲ق را ذکر کرده است. به همین ترتیب در دیگر منابع نیز هر یک از این دو قول مورد استناد قرار گرفته است (سیوطی، ۲/ ۲۸۵؛ ابن عماد، ۶/ ۳۱۹؛ قس: طاش کوپری‌زاده، مفتاح، ۱/ ۱۸۷؛ شوکانی، ۲/ ۳۰۴). خواندمیر نیز سال ۷۹۷ق را تاریخ وفات او دانسته است (۳/ ۵۴۵) که با توجه به تاریخ مباحثۀ میان تفتازانی و میرسیدشریف جرجانی در ۷۹۱ق (لکهنوی، همانجا) و فاصلۀ اندک آن با درگذشت وی، پذیرفتنی نیست. طاش کوپری‌زاده و شوکانی (همانجاها) تاریخ دقیق ۲۲ محرم ۷۹۲ را ذکر کرده‌اند (نیز نک‌ : لکهنوی، خوانساری، همانجاها)، و این قول با نظر به سروده‌ای در ماده تاریخ تفتازانی (نک‌ : نصرآبادی، ۴۷۰) قابل تأیید است. پیکر او در ۲۹ جمادی الاول، طبق وصیتش در سرخس به خاک سپرده شد که امروزه هیچ اثری از آرامگاه او به چشم نمی‌خورد (خوانساری، ۴/ ۳۶؛ بامداد، ۴۶).

از میان شاگردان تفتازانی می‌توان به حسام‌الدین بن علی بن محمد ابیوردی (سخاوی، ۳/ ۱۰۹-۱۱۰)، صاحب کتاب ربیع الجنان، برهان‌الدین حیدر هروی (طاش کوپری‌زاده، الشقائق، ۵۹)، علاءالدین علی رومی (همان، ۴۷)، علاءالدین محمد بخاری (ابن عماد، ۷/ ۲۴۱) و فتح‌الله شروانی (حاجی‌خلیفه، ۱/ ۶۷) اشاره کرد.

اهمیت تفتازانـی به‌ جز تألیف آثار متعدد در حوزه‌های منطق، کلام، فقه، اصول، بدیع، معانی و بیان، به جهت نقش درخور توجه او در حفظ میراث علمی گذشته است. ابن خلدون، دانشمند معاصر تفتازانی، پس از مشاهدۀ آثار او در مصر، در مقدمۀ تاریخ خود از تفتازانی به عنوان یکی از بزرگان شهر هرات نام می‌برد که آثار او در شاخه‌های مختلف، نشان از احاطۀ او بر این علوم دارد (نک‌ : ۱/ ۴۸۱، ۵۴۵). پس از حملۀ مغول، زمانی که شمار بسیاری از کتابهای ارزشمند در خطر از میان رفتن بود، شرح‌نویسانی چون تفتازانی و دیگران سهم بسزایی در نگهداری این آثار داشتند. افزون بر این، حُسن تدوین و بیان فصیح او در آثارش سبب شده است تا امروزه نیز برخی از آنها همچون گذشته از متون آموزشی به شمار آیند.

 

آثـار

بیشتر تألیفات تفتازانی در قالب حواشی و شروحی است که به لحاظ اهمیت خاص تاریخی، ارزشی کمتر از اثر مستقل نداشته‌اند. آثار باقی ماندۀ وی اینها ست:

 

الف ـ چاپی

۱. التلویح فی کشف حقائق التنقیح، شرحی بر تنقیح الاصول با عنوان التوضیح، از عبیدالله بن مسعود عجبوبی (د ۷۴۷ق). تفتازانی تألیف این اثر را در ۷۵۸ق به پایان رساند (فصیح، ۳/ ۱۲۴؛ قس: لکهنوی، ۱۳۷). این کتاب بارها به چاپ رسیده است. از حاشیۀ ملاخسرو بر این اثر نسخه‌ای خطی در کتابخانۀ چستربیتی دوبلین موجود است (نک‌ : عواد، ۴/ ۵۱۱).

۲. تهذیب المنطق و الکلام (نک‌ : دنبالۀ همین مقاله، عنوان فرعی برای همین کتاب).

۳. شرح الاربعین النوویة، در علم حدیث که از جملۀ چاپهای آن می‌توان به تونس (۱۲۹۵ق) و استانبول (۱۳۱۲ق) اشاره کرد.

۴. شرح التصریف، شرحی بر التصریف عزالدین ابوالفضائل زنجانی (د ۶۵۵ق). این اثر اولین تألیف تفتازانی است که آن را در ۱۶ سالگی در شهر فریومد به پایان رساند (فصیح، همانجا؛ طاش‌کوپری‌زاده، مفتاح، ۱/ ۱۸۶). از میان حاشیه‌نگاران بر شرح التصریف می‌توان به محمد بن عمر حلبی، نصیرالدین لقانی و شمس‌الدین محمد عزمی شافعی اشاره کرد (نک‌ : GAL,I/ ۳۳۶). شرح التصریف بخشی از کتاب جامع المقدمات، شامل متون آموزشی در حوزه‌های علمیۀ ایران است که بارها به صورتهای مختلف به چاپ رسیده است.

۵. شرح الرسالة الشمسیة، شرحی بر بخش تصورات رسالة الشمسیه از نجم‌الدین کاتبی (د ۶۹۳ ق) در علم منطق است که تفتازانی آن را در ۷۵۲ق در شهر جام تألیف کرد (فصیح، همانجا؛ قس: لکهنوی، همانجا). این اثر بارهابه طبع رسیده است، همچون چاپ استانبول (۱۲۳۸ق) همراه حاشیۀ سیالکوتی و چاپ قاهره (۱۳۱۲ق). این کتاب در لکهنو با عنوان السعدیه در ۱۳۲۶ق چاپ شده است.

۶. شرح شرح مختصر ابن حاجب.کتاب منتهی السؤال و الامل فـی علمی الاصول و الجدل و مختصر آن از ابن حاجب مالکی (د ۶۴۶ق) است که تفتازانی در ۷۷۰ق و در شهر خوارزم بر شرح قاضی عضدالدین ایجی بر این اثر شرح نگاشته است (ابن عماد، ۶/ ۳۲۰؛ حاجی‌خلیفه، ۲/ ۱۸۵۳). این کتاب در ۱۳۱۷ق همراه با حاشیۀ تفتازانی و جرجانی بر شرح قاضی عضد، و نیز در ۱۳۹۴ق با حاشیۀ حسن هروی بر حاشیۀ جرجانی در قاهره به چاپ رسیده است.

۷. شرح العقائد، شرحی بر کتاب العقائد النسفیة، از نجم‌الدین ابوحفص عمر نسفی ماتریدی (د ۵۳۷ ق) که نگارش آن در ۷۶۸ق در شهر خوارزم به انجام رسیده است. این اثر در زمرۀ مشهورترین متون کلامی اهل سنت به شمار می‌آید و دهها شرح و حاشیه بر آن نوشته شده است (حاجی خلیفه، ۲/ ۱۱۴۵-۱۱۴۹؛ برای اطلاع از نسخه‌های حواشی و شروح، نک‌ : GAL, I/ ۵۴۸-۵۴۹) علی بن سلطان محمد قاری در کتابی با عنوان فرائد القلائد على احادیث شرح العقائد احادیث کتاب تفتازانی را گردآوری و شرح کرده است (برای نسخۀ خطی آن، نک‌ : آلوارت، شم‌ ۱۴۳۶). این کتاب بارها به چاپ رسیده، و چند بار به صورت تحقیقی نیز عرضه شده که از آن جمله است: به کوشش کلود سلامه در دمشق (۱۹۷۴م)؛ به کوشش احمد حجازی سقا در قاهره (۱۴۰۸ق)؛ نیز به کوشش محمد عدنان درویش در دمشق (۱۴۱۱ق). از این کتاب ترجمه‌[۱]ای به آلمانی به قلم پلانت[۲]، و ترجمۀ فرانسوی قطعاتی به قلم دوسون[۳] در جلد اول کتاب «فهرست عمومی امپراتوری عثمانی[۴]» انتشار یافته است.

۸. مختصر المعانی، شرح کوچک‌تر تفتازانی بر کتاب تلخیص المفتاح در معانی و بیان و بدیع، از خطیب قزوینی (د ۷۳۹ق) که در آن مفتاح العلوم سکاکی را تلخیص کرده است. شرح مبسوط تفتازانی بر تلخیص با عنوان المطول شهرت دارد (نک‌ : دنبالۀ مقاله). وی این اثر را در ۷۵۶ق در غجدوان تألیف، و به محمود جانی بیک‌خان، از امرای مغول اهدا کرده است (خواندمیر، ۳/ ۵۴۴؛ طاش کوپری‌زاده، همانجا). بر این کتاب حواشی و تلخیصهای فراوانی نوشته‌اند که از آن میان می‌توان به حاشیه‌های حفید تفتازانی، ابراهیم ابن عربشاه اسفراینی، ملاعبدالله یزدی و دسوقی و نیز تلخیص زکریای انصاری اشاره کرد (مطلوب، ۱۷۶-۱۷۸؛ هدایت حسین، II/ ۴۳۸- GAL, I/ ۳۵۵-۳۵۶; ۴۳۹). چاپهای بسیاری از این اثر صورت گرفته، اما چاپ تحقیقی آن در قاهره به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید انتشار یافته است. محمدمهدی بن غیاث‌الدین محمد رضوی رساله‌ای در ترجمۀ فارسی ابیات مختصر نگاشته است که نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ ملی ملک نگهداری می‌شود (ملک، ۲/ ۱۲۶-۱۲۷). مرن[۵] پاره‌هایی از این اثر را همراه با ترجمۀ آلمانی در کتاب «بلاغت عرب[۶]» به چاپ رسانده است.

۹. المطول (نک‌ : دنبالۀ همین مقاله، عنوان فرعی برای همین کتاب).

۱۰. مقاصد الطالبین فی اصول الدین (یا المقاصد فی علم الکلام)، کتابی در علم کلام که به سال ۷۸۴ق در شهر سمرقند تألیف شده است (فصیح، ۳/ ۱۲۴). بر این کتاب نیز شرح و حاشیۀ بسیار نگاشته‌اند (طاش‌ کوپری‌زاده، الشقائق، ۱۰۳؛ حاجی‌خلیفه، ۲/ ۱۷۸۰-۱۷۸۱؛ GAL, S, II/ ۳۰۴). تفتازانی خود بر مقاصد شرحی نوشته است که از مشهورترین آثار وی و در ردیف متون جامع در علم کلام به شمار می‌آید. این کتاب نخست در ۱۲۷۷ق (۲ جلد) و سپس در ۱۳۰۵ق (۱ مجلد) در استانبول به چاپ رسیده است. چاپ تحقیقی این اثر در ۵ جلد به کوشش عبدالرحمان عمیره در بیروت (۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م) انتشار یافته است.

۱۱. النعم السوابغ فی شرح الکلم النوابغ، شرحی بر الکلم النوابغ جارالله زمخشری که مجموعه‌ای از کلمات قصار حکمت‌آمیز است. این کتاب در ۱۲۸۳ق در استانبول و نیز در ۱۲۸۷ق در قاهره طبع گردیده است. همچنین به همراه حاشیۀ محمد بیروتی در بیروت (۱۳۰۶ق) چاپ شده است. از ترجمۀ ترکـی این کتاب نیز به قلم مصطفى عصام‌الدین نسخه‌ای خطی بر جای مانده است (GAL, I/ ۳۴۹). شولتنس ترجمۀ آلمانی بخشهایی از آن را در کتاب «جملات برگزیدۀ عربی[۷]» در لیدن (۱۷۷۲م) آورده است.

 

ب ـ خطی

۱. الارشاد، یا ارشاد الهادی، کتابی در علم نحو که تفتازانی آن را برای فرزندش تألیف کرده است (طاش کوپری‌زاده، همانجا؛ هدایت حسین، II/ ۴۳۷). نسخه‌های این اثر در کتابخانه‌های مختلف دنیا نگهداری می‌شود (فلوگل، شم‌ ۲۰۶؛ ملک، ۵/ ۴۶۵، ۶/ ۱۵۸؛ نیز نک‌ : عواد، ۴/ ۱۰۳). دو شرح معروف بر این کتاب نوشته شده است: نخست از محمد بن علی حسینی فرزند شریف جرجانی (برای نسخه‌های خطی آن، نک‌ : آلوارت، شم‌ ۶۷۵۴-۶۷۵۵) و دیگری از شمس‌الدین محمد بخاری (برای نسخه‌های خطی آن، نک‌ : ESC۲، شم‌ ۱۸۱؛ نیز نک‌ : GAL, S, II/ ۳۰۴).

۲. البحث المشترک، رساله‌ای در علم صرف که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ پاریس موجود است (وایدا، ۲۸۶).

۳. الترکیب الجلیل، رساله‌ای در علم نحو. نسخه‌های موجود آن یکی در فهرست کتابخانۀ برلین، همراه کتاب ترتیب الجمیل فی شرح الترکیب الجلیل، نوشتۀ دباغ‌زاده محمد افندی معرفی شده است، و دیگری در فهرست کتابخانۀ وین ( آلوارت، شم‌ ۶۷۵۷؛ فلوگل، شم‌ ۲۰۸).

۴. ترکیب غریب و ترتیب عجیب، رساله‌ای در مبادی نحو که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ برلین موجود است ( آلوارت، شم‌ ۶۸۸۰).

۵. رساله در خواص اسماءالله، که نسخه‌ای خطی از گزیدۀ آن به زبان فارسی در کتابخانۀ ملک موجود است (ملک، ۶/ ۲۸۶).

۶. رسالة فی العلاقة المعتبرة فی المجاز (مرکزی، ۱۷/ ۵۰۱).

۷. شرح البردة، شرحی بر قصیدۀ بردۀ شرف‌الدین بوصیری (برای نسخۀ خطی آن، نک‌ : GAL,S، همانجا).

۸. شرح تلخیص الجامع الکبیر، که تفتازانی در آن تلخیص محمد بن عبّاد خلاطی (د ۶۵۲ق) از الجامع الکبیر محمد بن حسن شیبانی (د ۱۸۷ق) در فقه حنفی را شرح کرده است. وی این کتاب را در ۷۸۶ق در شهر سرخس تألیف نموده است (ابن عماد، ۶/ ۳۲۰). نسخه‌هایی خطی از این اثر در کتابخانه‌های لاله‌لی و یکی جامع ترکیه یافت می‌شود (دفتر...، ۷۱؛ یکی‌جامع...، ۲۲؛ نیز نک‌ : GAL, I/ ۱۷۹).

۹. شرح القسم الثالث من مفتاح العلوم، شرحی بر بخش معانی، بیان و بدیع از کتاب مفتاح العلوم سکاکی (د ۶۲۶ق) که تفتازانی در ۷۸۹ق در شهر سمرقند نگارش آن را به اتمام رسانده است (طاش کوپری‌زاده، مفتاح، ۱/ ۱۸۷). نسخه‌هایی از این اثر در کتابخانه‌های وین (فلوگل، شم‌ ۲۳۶) و اسکوریال (ESC۲، شم‌ ۲۶) موجود است.

۱۰. شرح الکشاف، شرحی بر کتاب الکشاف عن الحقائق التنزیل از ابوالقاسم جارالله زمخشری (د ۵۳۸ ق). تفتازانی در این اثر حاشیۀ شرف‌الدین طیبی (د ۷۴۳ق)، با عنوان فتوح‌الغیب فی الکشف عن قناع الریب را تلخیص نموده، و تعلیقاتی نیز بر آن افزوده است. این شرح ناتمام در ۷۸۹ق در سمرقند به رشتۀ تحریر درآمده است و تا سورۀ فتح را در بر دارد (شوکانی، ۲/ ۳۰۴؛ حاجی‌خلیفه، ۲/ ۱۴۷۸). از نسخه‌های خطی این اثر می‌توان به نسخه‌های موجود در کتابخانۀ برلین ( آلوارت، شم‌ ۷۹۳, ۸۵۰۶(۳))، دانشگاه تهران (مرکزی، ۱/ ۹۷-۹۸) و آستان قدس (آستان...، ۱/ ۲۸) اشاره کرد.

 

افرادی چون برهان‌الدین حیدر هروی، حفید تفتازانی و علاءالدین قوشجی بر شرح تفتازانی حاشیه نگاشته‌اند که حاشیه‌های دو نفر اول مشتمل بر پاسخ به اعتراضات میرسیدشریف جرجانی است (حاجی‌خلیفه، ۲/ ۱۴۷۹؛ برای نسخه‌های دیگر این کتاب و حواشی آن، نک‌ : GAL, I/ ۳۴۶).

۱۱. فاضحة الملحدین، در رد فصوص الحکم محیی‌الدین ابن‌عربی ( آلوارت، شم‌ ۲۸۹۱). ابوبکر بن احمد نقشبندی کتاب الحق المبین را در پاسخ به این ردیه نوشته است (همان، شم‌ ۲۸۹۲).

۱۲. کشف الاسرار و عدة الابرار، تفسیر فارسی قرآن کریم (نک‌ : حاجی‌خلیفه، ۲/ ۱۴۸۷) که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ یکی‌جامع (یکی جامع، ۸۰) موجود است.

۱۳. مفتاح الفقه، مجموعۀ موجزی در فقه شافعی که به روایتی در ۷۷۲ق (شوکانی، ابن عماد، همانجاها)، و به روایتی دیگر در ۷۸۲ق (طاش کوپری‌زاده، همانجا؛ خوانساری، ۴/ ۳۵) در شهر سرخس تألیف شده است. تنها نسخۀ موجود از این کتاب متعلق به کتابخانۀ برلین است ( آلوارت، شم‌ ۴۶۰۴).

همچنین چند اثر دیگر در منابع به تفتازانی منسوب است: الاربعین (حاجی‌خلیفه، ۱/ ۵۶)؛ رسالة الاکراه (همو، ۱/ ۸۴۷)؛ شرح فرائض سراج‌الدین سجاوندی (همو، ۲/ ۱۲۴۸)؛ الفتاوی الحنفیة، مشتمل بر فتاوی تفتازانی در ۷۵۹ق در شهر هرات (طاش ـ کوپری‌زاده، همانجا؛ قس: ابن عماد، همانجا).

در کتابخانۀ دانشگاه استانبول نسخۀ خطی اثری از ابراهیم ابن عربشاه اسفراینی با عنوان شرح ولدیه وجود دارد که متن اصلی آن به تفتازانی نسبت داده شده است (هاشم‌پور سبحانی، ۴۶۰-۴۶۱). بروکلمان نیز نسخه‌های خطی آثار دیگری از تفتازانی را به نامهای شرح ایساغوجی، شرح فی تساوی الزوایا الثلاث و مختصر فی علم المعانی معرفی کرده است (نک‌ : GAL, S, II/ ۳۰۴). همچنین ولد چلبی نسخه‌ای از ترجمۀ منثور بوستان سعدی به زبانی ترکی معرفی کرده که به تفتازانی منسوب است (گیب، I/ ۲۰۱-۲۰۳).

 

مآخذ

آستان قدس، فهرست؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، انباء الغمر، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م؛ همان، چ قاهره، ۱۳۸۹ق؛ همو، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۶ق/ ۱۹۷۶م؛ ابن خلدون، مقدمه، بیروت، ۱۹۸۸م؛ ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور، قاهره، ۱۳۰۵ق؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق؛ اقبال آشتیانی، عباس، ظهور تیمور، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۰ش؛ بامداد، مهدی، آثار تاریخی کلات و سرخس، تهران، ۱۳۴۴ش؛ تفتازانی، مسعود، المطول، استانبول، ۱۳۰۴ق؛ حاجی‌خلیفه، کشف؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، تهران، ۱۳۶۲ش؛ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، بیروت، ۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱م؛ دفتر کتبخانۀ لاله‌لی، استانبول، ۱۳۱۱ق؛ سخاوی، محمد، الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۳-۱۳۵۵ق؛ سیوطی، بغیة الوعاة، به‌کوشش محمدابوالفضـل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۵م؛ شوکانی، محمد، البدرالطالع، بیروت، ۱۳۴۸ق؛ طاش کوپری‌زاده، احمد، الشقائق النعمانیة، به کوشش احمد صبحی فرات، استانبول، ۱۴۰۵ق؛ همو، مفتاح السعادة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۷ق/ ۱۹۷۷م؛ عواد، کورکیس، الذخائر الشرقیة، به کوشش جلیل عطیه، بیروت، ۱۹۹۹م؛ فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، مشهد، ۱۳۳۹ش؛ لکهنوی، محمد عبدالحی، الفوائد البهیة، بیروت، ۱۳۲۴ق؛ مرکزی، خطی؛ مطلوب، احمد، القزوینی و شروح التلخیص، بغداد، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م؛ ملک، خطی؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، ۱۳۳۹ش؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، تهران، ۱۳۱۷ش؛ هاشم‌پور سبحانی، توفیق و حسام‌الدین آق‌سو، فهرست نسخه‌های خطی فارسی کتابخانۀ دانشگاه استانبول، تهران، ۱۳۷۴ش؛ یاقوت، بلدان؛ یکی جامع کتبخانه سنده محفوظ کتب موجوده نک دفتریدر، استانبول، ۱۳۰۰ق؛ نیز:

 

Ahlwardt ; ESC۲; Flügel, G., Die arabischen, persischen, türkischen Handschriften der kaiserlichen und königlichen Hofbibliothek zu Wien, Hildesheim, ۱۹۷۷; GAL; GAL,S; Gibb, E. J., W., A History of Ottoman Poetry, Cambridge, ۱۹۸۴; Hidāyat Ħusain, M., Catalogue of the Arabic Manuscripts in the Būhār Library, Calcuta, ۱۹۲۳; Vajda, G., Index général des manuscrits arabes Musulmans, Paris, ۱۹۵۳; Van Ess, J., Die Erkenntnislehre des ªAdudaddin al-Ici, Wiesbaden, ۱۹۶۶.

عطیه میرزایی

 

تهذیب المنطق و الکلام تفتازانی

رساله‌ای است مشهور از تفتازانی در منطق و کلام به زبان عربی. این رساله با همۀ فشردگی و اختصار، از متون معتبر در حوزه‌های آموزشی قدیم بوده، و بر آن شرحها و حواشی فراوان نوشته شده است. تفتازانی این اثر را در ۷۸۹ق/ ۱۳۸۷م به پایان رساند (حاجی‌خلیفه، ۱/ ۵۱۵). همچنان‌ که در مقدمه آمده است، وی تهذیب را برای پسرش نوشته و از این‌رو از ابتدا نگارش آن به قصد تعلیم بوده است. نام کامل این رساله غایة تهذیب الکلام فی تحریر المنطق و الکلام و تقریب المرام من تقریر عقاید الاسلام بوده، و تفتازانی در آغاز کتاب، آن را راهنمایی برای طالبان حقیقت و آگاهی معرفی کرده است (ص ۱۱-۱۲).

تفتازانی در این چکیدۀ مباحث منطقی و کلامی، با حذف زواید، اصول مطالب را در غایت ایجاز بیان می‌کند و همین ساختار مجالی فراخ برای تهیۀ متون گسترده‌تری براساس این اثر فراهم ساخته است.

دیگر ویژگی مهم تهذیب همراهی دو موضوع منطق و کلام است که باید آن را از پیامدهای توجه متکلمان به منطق و فلسفه دانست، چرا که در این دوره، برخلاف سنت کلامی متقدم، جایگاه منطق و تا حدودی فلسفۀ ارسطویی تثبیت شده بود (نک‌ : معصومی، ۱۹۹-۲۰۵). پیش از تفتازانی، همنشینی علم کلام با مباحث امور عامۀ فلسفی در متن واحد سابقه داشته است که از آن جمله می‌توان به المحصل فخرالدین رازی، المقاصد خود تفتازانی و المواقف قاضی عضدالدین ایجی اشاره کرد. با این‌همه، بخشهای فلسفی این متون هیچ‌یک به عنوان اثر مستقل موردنظر نبوده‌اند. بنابراین کار تفتازانی را با توجه به تعلیمی بودن اثر می‌توان شیوه‌ای جدید و گواه این دانست که از دیدگاه او، منطق ابزاری معتبر و کارآمد برای همۀ کسانی است که قدم در راه یادگیری روشهای استدلالی و جدلی علم کلام می‌نهند. وجود این دیدگاه دربارۀ نسبت منطق با کلام موجب می‌شده است که در برخی تحریرهای آموزشی دیگر، کلیات این دو رشته را در متن واحدی بگنجانند، چنان‌که دو اثر مجزای تجرید المنطق و تجرید الکلام از خواجه نصیرالدین طوسی (د ۶۷۲ق) در منظومه‌ای واحد تلخیص شده‌اند (نک‌ : آقابزرگ، ۲۴/ ۳۹۷-۳۹۸).

تهذیب المنطق به لحاظ شیوۀ تألیف، از آن گونه کتابهای منطقی به شمار می‌آید که ساختاری دو بخشی شامل معرف و حجت یا تصور و تصدیق دارند. این روش تدوین را نخست ابن‌سینا در بخش منطق کتاب الاشارات و التنبیهات به کار گرفته است (فرامرز قراملکی، ۳۹ بب‌ ‌). پس از آن و پیش از تفتازانی، آثار دیگری چون مطالع ارموی و الشمسیۀ نجم‌الدین کاتبی نیز با همین سیاق تألیف شده‌اند و تأثیر آنها را بر تهذیب المنطق در ترتیب و محتوای مطالب می‌توان مشاهده کرد.

تفتازانی از آنجا که نظام دو بخشی را برای تدوین کتابش انتخاب کرده است، مقدمه را با تقسیم علم به حصولی و حضوری می‌آغازد و سپس از مفهوم تصور و تصدیق برای توضیح چیستی علم منطق استفاده می‌کند و آن‌گاه مباحث منطقی تهذیب را در دو مقصد کلی تصورات و تصدیقات، در ۱۱ فصل، سامان می‌دهد که با مبحث الفاظ آغاز می‌شود و به روش آثار مشابه با فصل جداگانه‌ای در صناعات خمس پایان می‌یابد. وی خاتمه‌ای نیز مشتمل بر رئوس ثمانیه بر کتاب افزوده است که در این بخش از اجزاء علوم و مبادی آنها یاد می‌کند و مقدمات روش‌شناختی عام را برای دانشهای مختلف توضیح می‌دهد.

برخی از حاشیه‌ها و شرحهای تهذیب المنطق به حدی اهمیت یافته‌اند که بر خود آنها با چند واسطه نیز حاشیه‌هایی نوشته شده است (نک‌ : حاجی‌خلیفه، ۱/ ۵۱۵-۵۱۷؛ ثقة الاسلام، ۵/ ۲۱-۲۷). متن فشردۀ تهذیب در ضمن نسخه‌ها و چاپهای شروح و حواشی آمده است. مهم‌ترین این آثار بدین‌قرارند:

۱. شرح جلال‌الدین دوانی (د ۹۰۷ق) که بارها از جمله در ۱۲۶۴، ۱۲۹۳ و ۱۲۹۴ق در لکهنو به چاپ رسیده است. کسانی بر این شرح نیز حاشیه‌هایی نوشته‌اند که از جمله ابوالفتح مخدوم شریفی، میرزاهد هروی، غیاث‌الدین منصور دشتکی، ملاعبدالله ابن حسین یزدی و عبدالحی لکهنوی را می‌توان نام برد (آقابزرگ، ۶/ ۵۹-۶۰؛ GAL, II/ ۲۷۹; GAL,S, II/ ۳۰۲-۳۰۳). برخی از این حواشی همراه با شرح دوانی در چاپهای مختلف انتشار یافته‌اند.

۲. حاشیۀ ملاعبدالله بن شهاب‌الدین یزدی (د ۹۸۱ق)، به زبان عربی، که همچون شرحی نسبتاً مفصل و از مشهورترین حواشی تهذیب است و از دیرباز به ویژه در حوزه‌های علمی ایران و شبه قارۀ هند از متون درسی مهم به شمار می‌رفته است. بر این اثر، حاشیه‌های فراوانی نوشته‌اند که از آن میان می‌توان حاشیه‌های عبدالرزاق لاهیجی، میرزا محمدعلی قراچه داغی، ملانظرعلی گیلانی و میرزا علیرضا تجلی را نام برد (نک‌ : آقابزرگ، ۶/ ۶۰-۶۳). حاشیۀ ملاعبدالله بارها همراه برخی از حواشی آن به چاپ رسیده است، از جمله چاپهای سنگی ۱۲۴۳ق در کلکته، ۱۸۷۷م در لکهنو، و ۱۲۶۸، ۱۲۸۷ و ۱۳۲۳ق در تهران. از میان چاپهای متعدد جدیدتر می‌توان چاپ انتقادی قم (۱۳۶۳ش) را ذکر کرد که شامل منتخبی از حواشی این متن است.

ملاعبدالله یزدی شرح دیگری نیز بر تهذیب به فارسی داشته که آقابزرگ تهرانی نسخه‌هایی از آن را برشمرده است (۱۳/ ۱۶۱-۱۶۲).

۳. شرح فارسی محمد بن محمود حسینی شهرستانی که در لکهنو (۱۸۷۷م)، و در کانپور (۱۹۱۵م) انتشار یافته است.

۴. شرح محمود نیریزی شیرازی که منصور دشتکی ارزش آن را ستوده است. نسخه‌ای خطی از این شرح در کتابخانۀ آستان قدس نگهداری می‌شود (آستان...، ۱/ ۳۵).

۵. شرح فارسی ملاعبدالرزاق لاهیجی (د ۱۰۵۱ق)، که نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران موجود است (مرکزی، ۳/ ۶۱).

از دیگر حاشیه‌نویسان یا شارحان بخش منطق تهذیب تفتازانی، این کسان را نیز می‌توان نام برد احمد بن یحیى مشهور به حفید تفتازانی، محمد بن سلیمان کافیجی (برای نسخه‌های خطی این دو، نک‌ : GAL, II/ ۲۷۸)، حیدرقلی خان سردار کابلی (آقابزرگ، ۱۳/ ۱۶۱)، امیرنظام‌الدین عبدالحی جرجانی (آستان، همانجا)، و هبةالله حسینی معروف به شاه میر (همان، ۱۳/ ۱۶۴؛ برای آگاهی از شرحها و حاشیه‌های دیگر، نک‌ : آستان، ۴/ ۳۷۰-۳۷۲، ۳۹۴-۳۹۵؛ مرکزی، ۳/ ۳۵-۳۸؛II/ ۲۷۸-۲۸۰ GAL, ؛ GAL, S، همانجا).

از مباحث کتاب تهذیب المنطق، فصل مربوط به ضابطۀ اشکال چهارگانۀ قیاس، موردتوجه خاص نیز قرار داشته، و بر آن حاشیه‌های جداگانه‌ای نوشته شده است (نک‌ : آقابزرگ، ۶/ ۵۴؛ آستان، ۴/ ۳۹۷).

تفتازانی بخش کلام از کتاب تهذیب المنطق و الکلام را در ۶ باب، با موضوعاتی مشابه مقصدهای شش‌گانۀ کتاب المقاصد خود، تنظیم کرده است، چنان که این بخش را می‌توان به منزلۀ تلخیصی از همان کتاب دانست، اما به جهت همین ویژگی در برخی مراکز درسی قدیم بیشتر موردتوجه بوده، و بر آن شرحها و حاشیه‌های متعددی نوشته شده است. از آن میان، شرح مزجی محمدامین نوادۀ ملاصالح مازندرانی (نک‌ : ثقة‌الاسلام، ۵/ ۲۷)، حاشیۀ حافظ بن علی عمادی با عنوان تحفة اللبیب، و شرح قسم الکلام از برهان‌الدین لار محمدحسینی پتنی را (نک‌ : GAL, II/ ۲۷۹) می‌توان نام برد. از شرحهای متأخری که حاصل تدریس کتاب در کردستان بوده است. تقریب المرام فی شرح تهذیب الکلام اثر عبدالقادر بن محمد سنندجی است که در ۲ مجلد با حواشی محمد وسیم کردستانی و فرج‌الله زکی کردستانی در ۱۳۱۸-۱۳۱۹ق در بولاق انتشار یافته است. ترجمه‌ای فارسی از این شرح با عنوان تذهیب المرام به قلم فخرالدین بن احمد رودباری، از علمای کردستان، به کوشش محمدرئوف توکلی در ۱۳۸۱ش در تهران به چاپ رسیده است.

 

مآخذ

آستان قدس، فهرست؛ آقابزرگ، الذریعة؛ تفتازانی، مسعود، «تهذیب المنطق»، ضمن الحاشیة على تهذیب المنطق، قم، ۱۳۶۳ش؛ ثقة الاسلام تبریزی، علی، مرآة الکتب، به کوشش محمدعلی حائری، قم، ۱۳۸۰ش؛ حاجی‌خلیفه، کشف؛ فرامرز قراملکی، احد، «الاشارات و التنبیهات، سرآغاز منطق دو بخشی»، آینۀ پژوهش، تهران، ۱۳۷۳ش، س ۴، شم‌ ۶؛ مرکزی، خطی؛ ومی‌همدانی، حسین، «میان فلسفه و کلام»، معارف، تهران، ۱۳۶۵ش، دورۀ سوم، شم‌ ۱؛ نیز:

 

GAL; GAL, S.

عطیه میرزایی

 

المطول تفتازانی

نام شرحی است در زمینۀ علوم زبان عربی که تفتازانی برتلخیص المفتاح خطیب‌قزوینی (د ۷۳۹ق) نگاشته است.‌ تفتازانی‌ کار نوشتن‌ این ‌شرح را که ‌در ۷۴۲ق/ ۱۳۴۱م ‌در جرجـانیه ‌آغاز کرده ‌بـود، در۷۴۸ق در هرات‌ به‌ پایان رسانید (نک‌ : ص ۳، ۴۸۲-۴۸۳؛ ‌سرکیس، ۱/ ۶۳۷- ۶۳۸؛ GAL,S, I/ ۵۱۶ II/ ۲۸۰; GAL,).

حاشیه‌های متعددی بر مطول نگاشته شده است، از جمله حاشیۀ میرسید شریف جرجانی (د ۸۱۴ق) صاحب کتاب تعریفات (قسطنطنیه، ۱۲۴۱ق)، حاشیۀ سیالکوتی (قسطنطنیه، ۱۲۴۱ق)، حاشیۀ جلبی فناری (قسطنطنیه، ۱۲۷۰ق/ ۱۸۵۴م) و حاشیۀ دسوقی (بولاق، ۱۲۷۱ق). حاشیه‌های بسیاری نیز بر حواشی مطول نوشته شده است (نک‌ : حاجی‌خلیفه، ۱/ ۴۷۴-۴۷۶؛ واندیک، ۳۵۷- ۳۵۸؛ GAL, S، همانجا؛ الیس، II/ ۴۹, ۵۰). برخی نیز به شرح شواهد شعری مطول پرداخته‌اند، مانند کمال‌الدین فسوی (نک‌ : حسینی، ۱/ ۱۷۹).

تفتازانی در مقدمۀ مطول، خطیب قزوینی و اثر بلاغی او را می‌ستاید (نک‌ : ص ۳) و مهم‌ترین منابع مورد استفادۀ خود را دو کتاب دلائل الاعجاز و اسرارالبلاغۀ عبدالقاهر جرجانی معرفی می‌کند (ص ۴؛ نیز نک‌ : تجلیل، ۴۴-۵۴). وی به طور کلی با نگاه انتقادی به شرح تلخیص نپرداخته، با این همه، در پاره‌ای از مباحث دیدگاههای خطیب قزوینی را تأیید نمی‌کند و یا نظر دیگران را ترجیح می‌دهد (مثلاً نک‌ : ص ۲۳، که اعتقاد دارد تتابع اضافات، پیوسته سبب ثقل در لفظ نمی‌گردد و مخل فصاحت کلام نیست، نیز ص ۳۵، که دیدگاه سکاکی را در تعریف علم معانی نیکوتر یافته است؛ نک‌ : علوی مقدم، ۴۳-۴۵). دیگر شارحان تلخیص چون عصام‌الدین اسفراینی (د ۹۴۴ یا ۹۵۱ق) از مطول بهره برده‌اند (سرکیس، ۲/ ۱۳۳۰؛ زرکلی، ۱/ ۶۶؛ نیز نک‌ : بغدادی، ۱/ ۲۶؛ علوی مقدم، ۶۲).

ظاهراً نخستین چاپ مطول در ۱۲۶۰ق در قسطنطنیه (استانبول) بوده است (واندیک، ۳۵۷). چندین چاپ سنگی نیز از کتاب مطول میان سالهای ۱۲۶۶-۱۳۲۳ق در تهران، تبریز و هند منشتر شده است (نک‌ : مشار، ۳۰۴-۳۰۵).

تفتازانی در کتاب مطول بیشتر به‌ مباحث بلاغی پرداخته، هر‌چند که گاه مباحث منطقی، فلسفی و کلامی نیز در کتاب دیده می‌شود (مثلاً نک‌ : ص ۳۱۶).

مطول تفتازانی از جمله کتابهایی است که در گذشته در حوزه‌های علمی ایران اقبال خوبی یافته، و در زمرۀ کتابهای درسی قرار گرفته است و اکثر طلاب به منظور تقویت بنیۀ ادبی خود به خواندن آن همت گماشته‌اند؛ اما اینک به عنوان کتابی مرجع شناخته می‌شود و تنها آنان‌که به شکل تخصصی به بلاغت عربی می‌پردازند، از آن استفاده می‌کنند.

 

مآخذ

بغدادی، هدیه؛ تجلیل، جلیل، «اقتباسات سعدالدین تفتازانی از عبدالقاهر جرجانی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، تهران، ۱۳۵۶ش، شم‌ ۱ ؛ تفتازانی، مسعود، المطول، همراه حاشیۀ میرسید شریف جرجانی، قم، مکتبة الداوری؛ حاجی خلیفه، کشف؛ زرکلی، اعلام؛ سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة، قاهره، ۱۳۴۶ق/ ۱۹۲۸م؛ حسینی، احمد، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانۀ عمومی آیت‌الله گلپایگانی، قم، ۱۳۵۷ش؛ علوی مقدم، محمد، «بحثی دربارۀ کتاب مطول سعدالدین تفتازانی و تأثیر آن در کتب بلاغی»، مشکٰوة، مشهد، ۱۳۶۳ش، شم‌ ۵؛ مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، ۱۳۴۱ش؛ واندیک، ادوارد، اکتفاء القنوع، قاهره، ۱۳۱۳ق/ ۱۸۹۶م؛ نیز:

 

Ellis, A. G., Catalogue of Arabic Books in the British Museum, London, ۱۹۶۱; GAL; GAL, S.

بابک فرزانه

 

آراء كلامی تفتازانی

تفتازانی در دوره‌ای از تاریخ علم کلام جای می‌گیرد که از آن به «طریقۀ متأخرین» تعبیر کرده‌اند. در این دوره متکلمان در مباحث کلامی از منطق ارسطویی، به‌جای منطق برگرفته از اصول فقه، استفاده کردند. همچنین در این‌ دوره بسیاری از اصطلاحات فلسفی وارد علم کلام شد (ابن‌خلدون، ۱/ ۴۶۵-۴۶۶؛ نیز نک‌ : گارده، ۱/ ۱۲۸-۱۳۶). البته تفتازانی در همین دوره نیز نویسنده‌ای درجه اول و مبتكر آراء نو در علم کلام به‌شمار نمی‌آید؛ بیشتر شهرت وی به سبب شروحی است كه بر آثار علمی مختلف نگاشته ‌است. با این همه، آثارش در میان علما و حوزه‌های درسی قبول عام یافت، چندان‌که از اشارۀ ابن خلدون به آثار او در مصر (نک‌ : ۱/ ۴۸۱) ــ با توجه به اینكه وی تنها یك دهـه پس از تفتازانـی درگذشته ‌است (۸۰۸ ق) ــ می‌توان دریافت كه در همان هنگام كه او در سمرقند و خوارزم مجلس درس داشت، آثارش در دیگر مراكز علمی جهان اسلام نظیر قاهره مورد استقبال بود (نیز ﻧﮑ : الدر، ۲۱). همچنین آثار وی به شبه‌قارۀ هند و جنوب‌شرقی آسیا نیز راه یافت و بارها ترجمه و شرح شد و در محافل علمی آنجا رواج یافت (ﻧﮑ : غفارخان، ۱۰۶۴-۱۰۶۵ ۱۰۶۲,؛ موریس، ۱۱۳۷).

شرح العقاید النسفیة و شرح المقاصد دو اثر مهم تفتازانی در علم كلام هستند كه از چند وجه اهمیت دارند. شرح العقاید النسفیة از مشهورترین و معتبرترین شروح رسالۀ العقاید نجم‌الدین ابوحفص عمر نسفی از متكلمان ماتریدی سدۀ ۶ ق است. در این شرح تفتازانی پس از متن نسفی به شرح جمله به جمله و یا گاه كلمه به كلمه پرداخته ‌است. این خود از یك‌سو هم به تسریع در خواندن متن كمك می‌كند و هم از سوی دیگر سبب شده ‌است تا متن پس از گذشت ۵ قرن بدون تغییری محسوس باقی بماند. از سوی دیگر، این متن به جهت دربر داشتن آراء معتزله نیز مفید است. چه، اهل سنت و جماعت در مقام رد معتزله، به شرح و بیان دقیق عقاید خود برخاستند (الدر، ۱۱؛ ولفسن، ۶۲۱). البته نسفی در العقاید هیچ اشارۀ صریحی به معتزله نكرده‌است، اما تفتازانی هر جا لازم بوده، از آنها یاد كرده، و ریشۀ مخالفت آنها را با اهل سنت بیان کرده است (شرح العقاید، ۱۶، ﺟﻤ ؛ الدر، ۱۲, ۱۶).

شرح المقاصد شرحی است كه تفتازانی بر كتاب دیگرش، المقاصد نگاشت تا به گفتۀ خود مطالب موجز و مجمل آن‌را بسط دهد و مسائلی، به‌ویژه «سمعیات» (۱/ ۱۵۴-۱۵۵) را طرح کند كه متأخران كمتر به آنها توجه كرده‌اند، اما متقدمان بسیار به آنها عنایت داشته‌اند. در این كتاب مجموعه‌ای غنی از مباحث مختلف فلسفی و كلامی و آرا ء متكلمان، فیلسوفان و عالمان دیگر علوم و نام شمار بسیاری از كتب رایج و مهم را می‌توان یافت. با این همه، این اثر از نظر تبویب و دایرۀ موضوعات با دیگر آثار مهم كلامی آن دوره مانند المواقف ایجی و شرح آن از جرجانی یكسان است. البته، تفتازانی و دیگر عالمان معاصرش از اصطلاحات و روش بیان فخرالدین رازی در كتاب موجزش، المحصَّل، بهره برده‌اند و می‌توان گفت همان مطالب را با جزئیات بیشتری طرح كرده‌اند (گارده، ۱/ ۲۹۹، ۳۰۲-۳۰۸، نیز برای مقایسۀ آن با دیگر آثار متأخر كلامی و سیر تحول مباحث، نك‌ : ۱/ ۲۸۱-۳۰۰).

یکی از مهم‌ترین ویژگیهای دو كتاب تفتازانی دربر داشتن بخش قابل توجهی از آراء ابومنصور ماتریدی (د ۳۳۳ق) و فرقۀ ماتریدیه است. چه، ظاهراً عقاید و آراء ابومنصور ماتریدی تا سدۀ ۸ ق در سایۀ ابهام قرار داشت (وات، ۳۱۳-۳۱۴)، تا اینكه تفتازانی بخشی از آراء خاص وی را به‌طور خلاصه در شرح العقاید النسفیة (ص ۹۴، ۱۵۴، ۱۸۵، ۱۹۵) و شرح المقاصد بیان كرد (۴/ ۵۳، ﺟﻤ ). به نظر برخی از محققان گویا نام فرقۀ ماتریدیه نیز بدین صورت تا پیش از تفتازانی (نک‌ : شرح المقاصد، ۵/ ۲۳۱) نبود، و در دوره‌های نخستین این مكتب به طور عام مكتب علمای سمرقند یا ماوراءالنهر خوانده می‌شد (مادلونگ، ۳۲-۳۴، نیز برای اظهار نظرهایی دربارۀ ظهور دیرهنگام این نام، نك‌ : ۳۲ ﺑﺒ ).

شرح تفتازانی بر كتاب نسفیِ ماتریدی و نیز توجه وی به آراء ماتریدیه، با توجه به اینكه در هیچ‌یك از این دو اثر به مكتب كلامی و حتى فقهی خود تصریح نكرده‌است، بحثهایی را دربارۀ تعلق‌ او به هر یك از دو فرقۀ اشاعره و ماتریدیه برانگیخته است (نک‌ : جلالی، ۱-۲). شاید بتوان چنین کاری را ناشی از دو عامل دانست: نخست محیط زندگی وی، یعنی ماوراءالنهر ــ كه به گفتۀ خود او ــ مهد ماتریدیه بود (شرح المقاصد، همانجا)؛ دیگری گرایشهای اتحادجویانۀ متكلمان متأخر كه معمولاً به اختلاف میان دو مذهب اشاعره و ماتریدیه چندان توجه نمی‌كردند و می‌كوشیدند آنها را به نحوی رفع كنند و یا كوچك جلوه دهند (برای تفصیل، نك‌ : الروضة البهیة فیما بین الاشاعرة و الماتریدیة اثر ابوعُذبه حسن بن عبدالله و السیف المشهور فی شرح عقیدة ابی منصور اثر عبدالكافی سُبكی)؛ تساهل تفتازانی را كه معتقد بود با وجود اختلاف دو فرقۀ اشاعره و ماتریدیه بر سر اصولی نظیر «استثنا در ایمان»، «تكوین» و «ایمان مقلد»، محققان از هر دو فرقه نباید طرف مقابل را به بدعت و گمراهی متهم كنند، می بایست ناشی از این نوع گرایش دانست (شرح المقاصد، ۵/ ۲۳۱-۲۳۲).

اما آنچه از مراجعۀ مستقیم به آثار وی برمی‌آید، این است كه او در بسط و بیان عقایدش، نظریات خود را با لحنی به‌دور از جانب‌داری و بدون تأكید بر مواضع اختلاف ماتریدیه و اشاعره، بیان كرده، و گاهی به اشاعره نزدیك است و گاه به ماتریدیه. به هر روی، ظاهراً بهتر آن است كه او را عضوی از جریان پرسابقۀ ضد معتزلۀ اهل سنت بدانیم كه البته عقایدش بیشتر با اهل سنت متأخر مطابقت داشت (.(EI۲, X/ ۸۹ برشمردن و بیان آراء مفصل كلامی و فلسفی تفتازانی در مجال كوتاه این مقاله ممكن نیست، از این‌رو افزون بر برخی از كلیات، تنها به بخشی از آنها اشاره می‌شود كه بیشتر به روشن شدن مواضع وی دربارۀ دو فرقۀ كلامی اشاعره و ماتریدیه كمك می‌كند.

تفتازانی به نحوی مبسوط دربارۀ نسبت فلسفه و كلام و مسائل مشترك و متمایز هر یك از این دو علم بحث كرده‌است. او علم كلام را اساس شرایع و احكام و معیار قواعد عقاید اسلام می‌دانست ( شرح المقاصد، ۱/ ۱۵۴-۱۵۵). به رأی او موضوع كلام «موجود» (همان، ۱/ ۱۷۶) بود و تقسیم آن به قدیم و محدث (همانجا). البته دربارۀ موجود برپایۀ عقاید اسلامی و قواعد مأخوذ از كتاب، سنت و اجماع، و نیز برپایۀ معقولاتی كه با این قوانین و قواعد مغایرت نداشته باشد، بحث می‌شود. به این اعتبار، علم كلام از «علم الاهی» (همان، ۱/ ۱۷۷) یا همان بخش الاهیات فلسفه متمایز است که موضوع آن موجود است تنها از آن جهت كه وجود دارد (موجود بما هو موجود، نک‌ : همانجا). اصل علم كلام عبارت است از مباحث مربوط به ذات و صفات، نبوت، امامت، معاد و امور متعلق به آنها از احوال ممكنات (همـان، ۱/ ۱۸۴). از این رو، تفتازانی به شیوۀ برخی از متأخران ــ كه بسیاری از مسائل علوم طبیعی و ریاضی را به حوزۀ كلام وارد كردند ــ خرده گرفته است. با این حال، در توجه به این امر می‌گوید كه چون مباحثی حِكمی وجود داشته كه در عقاید دینی نكوهش نشده‌اند و از میان علوم اسلامی تنها با كلام مناسبت داشته‌اند، متأخران برای افزودن بر حقایق و بیرون آمدن از تنگناهای بحث، آنها را به مسائل كلام افزوده‌اند. او پرداختن به آن مباحث را تنها برای طرح اشكال بر مخالفان و تضعیف نظر ایشان، یا شروع به بحث دربارۀ مباحثی كه مبتنی بر چنین مسائلی هستند، جایز دانسته ‌است، زیرا ورود چنین مسائلی به تكمیل علم كلام می‌انجامد، در غیر این‌صورت، از اضافات آن به شمار می‌آید و سبب اطالۀ كلام می‌شود (همان، ۱/ ۱۷۹-۱۸۳).

با وجود اختلاف كلام و فلسفه، این دو علم در این نظر اشتراك دارند كه انسان دو قوه دارد: یكی قوۀ نظری كه كمال آن معرفت یافتن است به حقایق آن‌طور كه هستند، و دیگری قوۀ عملی كه كمال آن انجام دادن اموری است كه به واسطۀ آن شایستۀ كسب سعادت دو جهان می‌شود. «ملت»، یا همان دین، و فلسفه در توجه به كامل نمودن این دو نیرو در نفوس بشری و آسان كردن طریق وصول به دو غایت مذكور، با هم مطابق‌اند. چه، همان‌طوركه حكمای فلاسفه حكمت نظری و عملی را برای كمك به مردم در كسب كمال آن قوا تدوین كرده‌اند، بزرگان ملت و علمای امت، علم كلام و شرایع و احكام را نیز به همان منظور تدوین كرده‌اند. كلام برای «ملت» همچون حكمت نظری است برای فلسفه (همان، ۱/ ۱۵۸). با این همه، برخی عقاید جزمی دینی مانند «صدور كثیر از واحد»، «نزول فرشته از آسمان» و «مسبوق به عدم بودن جهان» را از نقاط تمایز فلسفه و كلام دانسته‌است (همان، ۱/ ۱۷۶).

در مسئلۀ صفات، او همچون دیگر اشاعره ۷ صفت موسوم به صفات معانی یا «صفات وجودیه» را برای خداوند اثبات می‌كرد كه اینها ست: قدرت، اراده، علم، حیات، سمع، بصر و كلام، و این صفات را قدیم و زائد بر ذات می‌دانست. به نظر وی اختلاف اصلی میان اشاعره و فلاسفه و معتزله نه بر سر صفات سلبی، مانند اینكه خداوند در جهت و مكان نیست، كه بر سر صفات «ثبوتی حقیقی»، مانند علم و قدرت خداوند بود (همان، ۴/ ۶۹-۷۰، برای تفصیل، نك‌ : ۴/ ۸۹ بب‌ ‌).

البته ماتریدیان، و از جمله نسفی، صفت «تكوین» را نیز بر صفات هفت‌گانه افزوده‌ بودند ( شرح العقاید، ۹۶)، اما تفتازانی همچون دیگر اشاعره این رأی را نپذیرفت و معتقد بود که دلیلی وجود ندارد بر اینكه تكوین را صفتی غیر از قدرت و اراده بدانیم (همان، ۹۶-۹۸؛ نک‌ ‌: ابوعذبه، ۳۹-۴۳).

صفت «كلام» همواره محل نزاع متكلمان بوده‌است. به رأی تفتازانی، معتقدان به ملل و مذاهب مختلف همه بر اینكه خداوند «متكلم» است، اجماع داشته‌اند و اختلاف تنها در كیفیت این سخن‌گویی و حدوث و قدم آن بوده‌است. به رأی تفتازانی، نزد اهل‌حق یا همان اشاعره، «كلام» خداوند نه از جنس اصوات و حروف است كه صفتی ازلی و قائم به‌ذات او ست؛ اطلاق كلام خداوند به قرآن به این معنا ست كه این عبارتها و اشاره‌ها بر كلام قدیم خداوند دلالت دارند. به رأی وی اشاعره با اثبات «كلام نفسی» با همۀ فرقه‌ها و به‌ویژه معتزله به مخالفت پرداخته‌اند. اما اگر حدوث قرآن را به معنای حادث بودن «كلام حسی» متشكل از حروف و اصوات بگیریم، اشاعره در این باره با معتزله اختلافی ندارند. اشاعره افزون بر پذیرفتن این صفت‌ برای خداوند، بر این باور بودند كه كلام خداوند را می‌توان شنید. ماتریدیه نیز بر همین باور بودند، جز اینكه ظاهراً میان صفت كلام و قرآن تمایزی قائل بودند (تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/ ۱۴۳-۱۵۱؛ برای تفصیل، نك‌ : ابوعذبه، ۴۳-۵۳). تفتازانی هم با استناد به آیۀ «حتّى یَسْمَعَ كَلامَ اللّٰهِ»، معتقد بود كلام خداوند شنیدنی است. اما به این معنی كه موسى (ع) نه كلام خداوند كه صدایی دال بر كلام او را شنید یا به تعبیر دیگر موسى بی‌واسطۀ كتاب و فرشته، و نه با سمع عادی، بلكه به‌صورت روحانی و با تمام اعضایش، سخن خداوند را شنید (شرح العقاید، ۹۱-۹۶، شرح المقاصد، ۴/ ۱۵۴-۱۵۷؛ الدر، ۲۶-۲۷).

دربارۀ افعال بندگان، تفتازانی پس از بیان آراء برخی از متقدمان اشاعره و بررسی آنها، در نهایت ضمن تأیید نظر ابوحامد غزالی، بیان می‌کند كه میان جبر و اختیار راه میانه‌ای هست و آن عبارت است از اینكه فعل بنده از جهت «اختراع» مقدور خداوند است و از جهت دیگر ــ كه همان «كسب» است ــ به قدرت بنده تعلق دارد. سپس ادله‌ای عقلی و سمعی برای اثبات واقع شدن فعل بنده به قدرت خداوند، ارائه كرده‌است (شرح المقاصد، ۴/ ۲۲۳-۲۲۵).

به نظر می‌رسد، تفتازانی آراء نسفی را دربارۀ افعال متناقض دانسته است. چه، نسفی از سویی معتقد است که «بندگان دارای افعال اختیاری هستند كه به‌واسطۀ آنها ثواب و یا عقاب می‌شوند» ( نک‌ : نسفی، ۶) و از سوی دیگر خداوند را «محدِث عالم» (همو، ۴) و «خالق افعال بندگان» برشمرده است (همو، ۶). از این‌رو، تفتازانی برای رفع این تناقض چنین استدلال‌كرده است كه هر فعل دو جنبه دارد: یكی «كسب»، كه همان به كار گرفتن اراده و قدرت است از سوی بنده برای انجام دادن فعل، و دیگری «خلق» كه ایجاد فعل از سوی خداوند در پی كسب است ( شرح العقاید، ۱۱۴-۱۱۷). در واقع او اختیار را به «اختیار كسب‌كردن» تفسیر‌كرده است (ولفسن، ۷۱۵-۷۱۷). البته، این توضیح را نابسنده دانسته، می‌گوید برای خلاصه كردن این معنا كه فعل بنده، مخلوق خداوند است و در عین حال به همراه اراده و قدرت بنده به‌وجود می‌آید، بیان بهتری نیافته ‌است (شرح العقاید، ۱۱۷). به رأی برخی نظریۀ كسب ماتریدی كه تفتازانی آن‌را به نسفی نسبت داده، از‌ آنجا كه بنابر آن قدرت كسب كه خداوند در بنده می‌آفریند و فعل كسب كه بنده در حقیقت فاعل آن است، هر دو مقدم بر فعل‌اند، نمایانندۀ نظر ضرار بن عمرو است (كِستِلی، ۱۱۷؛ ولفسن، همانجا؛ الدر، ۲۷-۲۸).

تفتازانی همچون دیگر اشاعره «تكلیف مالایطاق» را جایز می‌دانست. او در این باره همچون دیگر متكلمان متأخر اشعری (مثلاً ﻧﮑ : ایجی، ۳۳۰-۳۳۱)، تقسیم‌بندی سه ‌گانه‌ای از «مالایطاق» ارائه داده است. یكی اموری كه محال‌اند، زیرا خداوند عالم است که آنها به انجام نمی‌رسند و دربارۀ آنها خبر داده‌ است، مانند ایمان نیاوردن كافران. دیگر اموری كه به ذات خود محال‌اند، مانند جمع دو ضد؛ و سه دیگر اموری كه به ذات خود ممكن هستند، اما قدرت بنده به آنها تعلق نمی‌گیرد، مانند خلق اجسام. او تكلیف مالایطاق به معنای اخیر را جایز می‌داند، كه البته بحثی صرفاً نظری است. به عقیدۀ وی این مطلب را می‌توان از راه استقراء و نیز آیات مختلفی از قرآن كریم دریافت (شرح المقاصد، ۴/ ۲۹۶-۳۰۰، شرح العقاید، ۱۲۳-۱۲۵). در این‌باره رأی وی با رأی نسفی، مبنی براینكه تكلیف مالایطاق بر بنده جایز نیست، مغایرت دارد ( نک‌ : نسفی، همانجا؛ قس: الدر، ۲۸).

تفتازانی نیز همچون اشعری (شهرستانی، ۱/ ۱۰۱؛ ابن فورك، ۱۵۰ﺑﺒ )، ایمان را تصدیق قلبی می‌دانست و معتقد بود كه اقرار زبانی و انجام دادن اعمال، فرع بر ایمان هستند و در حقیقت آن تأثیری ندارند. در این میان وی بر این نكته بسیار تأكید كرده است كه شرط فهمیدن معنای ایمان ــ كه كیفیتی نفسانی است ــ این است كه معنای تصدیق را به درستی دریابیم. در این باره به رأی غزالی استناد كرده ‌است كه تصدیق در اینجا با تصدیق منطقی كه در برابر تصور قرار می‌گیرد، و با معرفت، متفاوت است و تسلیم معنا می‌دهد. او تصدیق معتبر در ایمان را به فارسی «به گرویدن، باور داشتن و راستگو داشتن» معنا كرده‌ است. تصدیق به این اعتبار، برخلاف نظر جهم بن صفوان و شیعه، با معرفت تفاوت دارد ( شرح المقاصد، ۵/ ۱۸۱، ۱۸۳ بب‌ ‌). اعتقاد وی به اینكه اعمال در حقیقت ایمان تأثیری ندارند، از یك‌سو سبب شده‌ است تا مرتكب گناه كبیره را مؤمن بداند (همان، ۵/ ۲۰۰) و از سوی‌ دیگر قائل شده‌ است به اینكه ایمان نقصان‌پذیر است، اما نه به این معنا كه در اصل آن تغییری رخ دهد، بلكه مقصود از «زیاد شدن» ایمان این است كه دوام، ثبات و یا انوار و ثمرات آن افزایش می‌یابد. تفتازانی در این رأی با دیگر اشاعرۀ متأخر نظیر جوینی و فخرالدین رازی و نیز ماتریدیه اختلاف داشت. با این همه، توضیحهای وی گاهی به رد نقصان‌پذیری ایمان هم نزدیك می‌شود (همان، ۵/ ۲۱۰-۲۱۴، شرح العقاید، ۱۵۶-۱۵۹). به نظر تفتازانی ایمان و اسلام با هم متغایر نیستند، اما این به معنای وحدت مفهومی آنها نیست، بلكه به این معنا ست كه هیچ‌یك از دیگری جدا نیست (شرح المقاصد، ۵/ ۲۰۶-۲۱۰، شرح العقاید، ۱۵۹-۱۶۱؛ قس: الدر، همانجا).

دربارۀ مسئلۀ «استثنا»، تفتازانی در شرح العقاید (ص ۱۶۲-۱۶۳) موضع خاصی اتخاذ نكرده، بلكه به جنبه‌های مختلفی پرداخته‌است كه هر یك از مذاهب به این مسئله نگریسته‌اند. اما از لحن كلام وی در شرح المقاصد (۵/ ۲۱۴-۲۱۷) می‌توان چنین نتیجه گرفت كه وی در این باره قاطعیت نظر نسفی و ماتریدیه را ندارد و آن را جایز ‌دانسته ‌است؛ زیرا به رأی وی برزبان‌آوردن عبارت استثنا (ان شاءالله) به این معنا نیست كه مؤمن در ایمان خود در زمان حال شك دارد، بلكه این كار برای طلب ایمان مُوافات و حسن عاقبت است.

تفتازانی دربارۀ صحت ایمان مقلِّد ــ همان‌طور كه اشاره شد آن را از نقـاط اختلاف اشاعره و ماتریدیه می‌دانست ــ هم‌رأی با ماتریدیه بود و آن را صحیح می‌دانست ( شرح المقاصد، ۵/ ۲۱۸-۲۲۴؛ برای تفصیل، نك‌ : ابوعذبه، ۲۱-۲۵؛ برای عقاید مفصل تفتازانی دربارۀ امامت، نك‌ : شرح المقاصد، ۵/ ۲۳۲ بب‌ ).

 

مآخذ

ابن خلدون، العبر؛ ابن فورک، محمد، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، به کوشش دانیال ژیماره، بیروت، ۱۹۸۶م؛ ابوعذبه، حسن، الروضة البهیة، حیدرآباد، ۱۳۲۲ق؛ ایجی، عبدالرحمان، المواقف، بیروت، عالم‌الکتب؛ تفتازانی، مسعود، شرح العقاید النسفیة، در حاشیۀ شرح العقاید النسفیة (نک‌ : هم‌ ، کستلی)؛ همو، شرح المقاصد، به كوشش عبدالرحمان عمیره، قم، ۱۳۷۰-۱۳۷۱ش؛ جلالی، لطف‌الله، «تفتازانی، اشعری یا ماتریدی»، طلوع، تهران، ۱۳۸۳ش، شم‌ ۱۰-۱۱؛ شهرستانی، عبدالكریم، الملل و النحل، به كوشش عبدالعزیز محمد وكیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۸م؛ كستلی، مصطفى، حاشیة على شرح العقاید، استانبول، ۱۹۷۳م؛ گارده، لوئی و جرج قنواتی، فلسفة الفكر الدینی، ترجمۀ صبحی صالح و فرید جبر، بیروت، ۱۹۶۷م؛ مادلونگ، ویلفرد، مكتبها و فرقه‌های اسلامی در سده‌های میانه، ترجمۀ جواد قاسمی، مشهد، ۱۳۷۵ش؛ نسفی، عمر، العقاید، در حاشیۀ شرح العقاید النسفیة (نک‌ : هم‌ ، کستلی)؛ نیز:

 

Elder, E.E., introd. A Commentary on the Creed of Islam, New York, ۱۹۸۰; Ghaffar Khan, H. A., «India», History of Islamic Philosophy, ed. S.H. Nasr and O. Leaman, Tehran, ۱۹۹۶, vol. II; Moris, Z., «Islamic Philosophy in the Modern Islamic World: South-East Asia», ibid; Watt, W.M., The Formative Period of Islamic Thought, Edinburgh, ۱۹۷۳;‌ Wolfson, H.A., The Philosophy of the Kalam, ‌London, ۱۹۷۶.

سارا حاجی حسینی

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 10  صفحه : 67
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست