نویسنده (ها) :
سید جعفر سجادی
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اِبْنشَرَفْشاه، حسینی استرابادی جرجانی، سید رکنالدین حسن ابن محمد (د 715 یا 718 ق / 1315 یا 1318 م)، مکنی به ابومحمد (سبکی، 6 / 86) و ابوالفضایل (دلجی، 150)، حکیم، متکلم و نحوی مشهور سدۀ 8 ق / 14 م. از روزگار نوجوانی و رشد و تحصیلات او آگاهی در دست نیست، اما ظاهراً هنوز جوان بود که در مراغه به خدمت خواجه نصرالدین طوسی پیوست و چندان هوشمندی و علاقه به دانش از خود نشان داد که در غیبت قطبالدین شیرازی، به سرپرستی شاگردان خواجه برگزیده شد و معید استاد گشت (سیوطی، 1 / 521؛ ابنقاضی، شهبه، 2 / 278). از آنجا که خواجه در 657 ق / 1259م در مراغه رحل اقامت افکنده و سن ابنشرفشاه هنگام مرگ حدود 80 سال بوده است (همو، 2 / 279)، وی باید در حدود سیسالگی به مراغه رفته باشد. در هر حال وی هیچگاه ملازمت خواجه را ترک نگفت و حتی در 672 ق / 1273 م با او به بغداد رفت. پس از مرگ خواجه، در موصل اقامت گزید و به تدریس در مدرسۀ نوریۀ آن دیار مشغول شد و نظارت بر اوقاف آنجا نیز به او واگذار گردید و در همین ایام برخی از آثار خویش را تألیف کرد (سیوطی، 1 / 522). ظاهراً وی مدتی نیز در سلطانیه زیست و به گفتۀ سیوطی در مدرسۀ شافعیۀ آنجا به تدریس پرداخت (همانجا). گفتهاند چندی نیز در مدرسۀ شهید ماردین تدریس کرد (سبکی، همـانجا). بـه احتمال قـوی در همیـن مناصب هـر ماه 600‘1 و به قولی 800‘1 درهم مقرری دریافت میکرد (ذهبی، 41؛ یافعی، 4 / 255). سرانجام در محرم یا صفر 715 ق (ذهبی، همانجا؛ ابنتغری بردی، 9 / 231) و به قولی در 718 ق (دلجی، همانجا؛ قس: حاجی خلیفه، 1 / 626) در موصل درگذشت (قس: روایت منحصر به فرد مدرس، 8 / 54، که تبریز را محل مرگ ابنشرفشاه دانسته است). ابنشرفشاه در حکمت و کلام و نحو چیرهدست بود (سیوطی، 1 / 521-522) و در روزگار خود از شهرتی بسزا برخوردار گردید، چنانکه رشیدالدین فضل الله (ص 66) در نامهای که در باب اعطای مال به دانشمندان، به فرزندش امیرعلی حاکم بغداد نوشت، از وی خواست که هزار دینار و مرکبی با زین و پوستینی از پوست سنجاب برای رکنالدین ارسـال کنـد. وی در طـول سی و اندی سال تـدریس، شاگردان متعددی تربیت کرد که از آن میان میتوان از رینالدین علی بن حسین بن قاسم معروف به ابنشیخالعوینه و علی بن عبدالله بن حسن معروف به تاجالدین تبریزی یاد کرد (ابنقاضی شهبه، 3 / 43-45). دربارۀ مذهب ابنشرفشاه اختلاف هست. برخی او را شیعه و برخی شافعی مذهب دانستهاند (افندی، 1 / 321؛ خوانساری اصفهانی، 3 / 96). از آنجا که سبکی و ابنقاضی شهبه ترجمۀ او را در طبقات الشافعیة آوردهاند و با توجه به آنکه وی کتاب الحاوی در فقه شافعی اثر نجمالدین عبدالغفار قزوینی را شرح کرده، قول اخیر درستتر به نظر میرسد. شاید ملازمت خواجه نصرالدین طوسی و نیز انتساب کتابی به نام منهج الشیعة به وی (مدرس، همانجا) سبب شده باشد که بعضی از متأخران او را شیعی بدانند.
آثـار
ابنشرفشاه در طول عمر درازش آثار متعددی از خود برجای گذارد: 1. شرح مختصر ابنحاجب (سبکی، 6 / 86) که در دارالکتب مصر نسخهای از آن موجود است (تیموریه، 4 / 168)؛ 2. سه شرح بر الکافیۀ ابنحاجب: شرح مفصل معروف به البسیط، مختصر و متوسط معروف به الوافیة (سبکی، همانجا؛ ابنتغری بردی، 9 / 231) که شرح اخیر بسیار مشهور بوده، نسخ فراوانی از آن در کتابخانههای تهران (مشکوة، 2 / 462)، قم (مرعشی، 11 / 117)، یزد (وزیری، 1 / 418)، صوفیه (درویش، 2 / 178)، استانبول (کوپریلی، 2 / 164) وجود دارد (برای بقیۀ نسخ، نک : GAL, I / 368)؛ 3. شرح تصریف ابنحاجب معروف به الشافیة (ابنتغری بردی، همانجا) که نسخههایی از آن در قاهره (سید، خطی، 2 / 44) و استانبول (کوپریلی، 2 / 301) موجود است؛ 4. شرح اصولالدین ابنحاجب (سبکی، همانجا)؛ 5. شرح دو مقدمۀ ابنحاجب (ابنحجر، 2 / 118)، 6. شرح المطالع در منطق؛ 7. شرح شمسیه در منطق (سبکی، همانجا)؛ 8. شرح قواعد العقائد خواجه نصیر درکلام که به خواهش فرزند خواجه به شرح آن پرداخت (سیوطی، 1 / 522)؛ 9. شرح حماسۀ ابوتمام (حاجی خلیفه، 1 / 692)؛ 10. حل العقد و العقل فی شرح مختصر السؤل و الامل (بغدادی، 1 / 283)؛ 11. شرح الفصیح ثعلب در لغت (همانجا)؛ 12. منهج الشیعة (نهج الشیعة) فی فضائل وصی خاتم الشریعة، که به نام سلطان اویس بهادرخان نگاشت (امین، 5 / 255؛ مدرس، 8 / 54)؛ 13. حواشی بر تجرید الاعتقاد خواجه نصیر (سیوطی، 1 / 522)؛ 14. مرآة الشفاء در طب (حاجیخلیفه، 2 / 1648). 15. بیست سؤال از خواجه نصیرالدین طوسی که خواجه به هریک پاسخ داده و تاریخ 671 ق در پایان آن ظاهراً به خط خود خواجه رقم خورده است (شورا، 9 / 464؛ سید، فهرس، 1 / 221). 16. شرح بر کتاب الحاوی در فقه شافعی که وصف آن گذشت.