responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 979

ابن رفعه


نویسنده (ها) :
احمد پاکتچی
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اِبْنِ رِفعه، نجم‌الدین ابوالعباس احمد بن محمد بن علی بن مرتفع انصاری (645-710 ق/ 1247-1310 م)، ملقب به شیخ‌الاسلام، فقیه شافعی. كنیۀ ابویحیی كه در برخی از منابع متأخر (حسینی، 229) آمده ممكن است تحریف ابوالعباس باشد و مشكل بتوان آن را كنیۀ دوم وی شمرد. نسبت انصاری كه اسنوی (1/ 601) برای وی ذكر كرده، می‌تواند دال بر این نكته باشد كه نسب وی به انصاری كه به مصر مهاجرت كردند، باز می‌گردد. انتساب لقب بخاری به ابن رفعه توسط ابن عماد (6/ 22) بسیار غریب و دور از ذهن است. وی در مصر (اسنوی، همانجا) در شهر فسطاط (مجاور قاهره) زاده شد (سیوطی، 2/ 320). و چون بسیار كم سفر بود، بیشتر عمر خود را در فسطاط و قاهره سپری كرد. به گفتۀ ابن حجر وی یك بار در 707 ق/ 1307 م به سفر حج رفته و مدتی نیز برای تصدی منصب قضا در «واحات» در غرب مصر اقامت گزیده است (1/ 337، 338).
ابن‌رفعه فقه شافعی را از استادانی چون سدیدالدین و ظهیرالدین تَزْمَنْتی، شریف عباسی، ضیاء قنائی، ابن رزین، ابن بنت الاعزّ و ابن دقیق العید فرا گرفته و از مشایخی چون محیی‌الدین دمیری و علی بن محمد صواف حدیث شنیده است (سبكی، 9/ 26؛ اسنوی، همانجا؛ ابن حجر، 1/ 336، 337). شمس‌الدین ذهبی، تقی‌الدین سبكی، ضیاءالدین مناوی، عمادالدین بِلْبِیْسی و شمس‌الدین ابن لبّان ازجمله مشهورترین شاگردان وی در فقه بوده‌اند (سبكی، 9/ 26، 94، 128؛ اسنوی، 2/ 466؛ حسینی، 230).
ابن رفعه در فقه شافعی مقام ویژه‌ای داشت. یافعی (4/ 249) او را پرچمدار فقه شافعی در عصر خود خوانده و سبكی (9/ 24) و اسنوی (1/ 601) او را شافعی زمان لقب داده‌اند. وی در میان شافعیان به عنوان فقیه مطلق شهرت یافته و این لقب برای او علم گشته بود (یافعی، همانجا؛ ابن حجر، 1/ 337). تسلط و احاطۀ وی بر فقه شافعی به قدری بود كه به آن مثل زده می‌شد (همانجا).
برخی از نویسندگان شافعی به خصوص سبكی (9/ 24-26) در مدح او به راه مبالغه رفته‌اند. ابن رفعه احاطۀ فراوانی بر نصوص فتاوی شافعی داشت. وی از حافظه‌ای قوی بهره‌مند بود و اقوال فقهای شافعی را كه به طور پراكنده در غیر مظان خود آمده بود در ذهنن حاضر داشت (اسنوی، همانجا) تا حدی كه برخی از معاصرین وی اظهار می‌داشتند ابن رفعه بیش از آنكه اهل بحث باشد اهل نقل است (ابن حجر، 1/ 339). وی در مواردی مشایخ شافعی متقدم را در عدول از رأی شافعی مورد تخطئه قرار داده است (نک‌ : امینی، 11/ 156)؛ با این حال او خود فتاوی شاذ و منفرد بسیار داشت. ازجمله اینكه می‌گوید: اگر فرد مسلمانی از دنیا برود و وارث مرتدی داشته باشد، فرد مرتد در صورت بازگشت به اسلام از او ارث می‌برد كه این رأی را برخلاف اجماع دانسته‌اند و دیگر اینكه عدم اشتراط «عقل» را در احصان زانی بعید ندانسته است (سبكی، 9/ 27). بجز این موارد كلی ابن رفعه در مورد مسائل جزئی مربوط به زمان خود نیز فتاوی شاذ و غریبی داشته است. از جمله هنگامی كه مردم قاهره در 702 ق شهر را تزیین كرده بودند، وی نظر به آن زینتها را حرام دانست (سبكی، همانجا) و نیز در زمانی كه یهودیان و مسیحیان مصر توسط مردم مورد بغض قرار گرفته بودند، تخریب كنایس یهودیان و مسیحیان را جایز دانست و در مواردی نیز به این فتوی عمل شد (مقریزی، 1(3)/ 912). ظاهراً ابن رفعه كتاب النفائس خود را در اثبات همین فتوی در 707 ق تألیف كرده است (نک‌ : حاجی خلیفه، 2/ 1966).
وی علاوه بر فقه در اصول و ادبیات و نیز در مناظره مهارت داشت و كمتر كسی را تاب مقاومت در برابر او بود (سبكی، 9/ 25؛ ابن حجر، 1/ 337). ظاهراً در فاصلۀ سالهای 705-710 ق، یعنی از سال ورود ابن تیمیه به مصر تا وفات ابن رفعه، وی با ابن تیمیه مناظره‌ای داشته است (ابن حجر، همانجا) كه موضوع آن بر ما معلوم نیست، اما با بررسی اوضاع سیاسی آن دوران می‌توان حدس زد كه این مناظره در 708 یا اوایل 709 ق/ 1308 یا 1309 م در دوران حكومت كوتاه بیبرس كه مخالف سرسخت ابن‌تیمیه بود، و به خواست وی، انجام شده باشد. شوكانی (1/ 115-116) ضمن تكیه بر اینكه ابن‌رفعه تنها در فقه شافعی تبحر داشته و حتی در فقه نیز تنها یك مقلد بوده، وی را به خاطر اینكه در مقام مناظره با مجتهدی چون ابن‌تیمیه برآمده به صراحت سرزنش كرده است. ابن‌رفعه در مدرسۀ معزیه، و طیبرسیه كرسی تدریس داشت (یافعی، 4/ 249؛ ابن‌حجر، 1/ 338- 339) و به طور پراكنده برخی از مناصب حكومتی را پذیرفت. مدتی به عنوان قاضی «واحات» در بخش غربی مصر، و پس از آن به سمت «امین حكم» مصر برگزیده شد. جمعی از مخالفان او شهادت دادند كه وی عریان وارد حوض مدرسه شده است و به همین جهت «نایب حكم» او را از عدالت ساقط دانست، ولی قاضی مصر حكم نایب را لغو كرد. مدتی بعد وی به عنوان نایب حكم مصر انتخاب شد، اما چندی بعد به دلایلی نامعلوم از منصب خود استعفا داد. سپس متولی امور حسبه در مصر شد و تا پایان عمر در این منصب باقی ماند (ابن حجر، همانجا). ابن رفعه علاوه بر فعالیت عملی در شئون مختلف حكومتی به خصوص قضا و امور حسبه، به كار تألیف در این زمینه‌ها نیز پرداخته است.
وی در اواخر عمر دچار درد مفاصل شدیدی شد ولی با همان حال به كار مطالعه ادامه می‌داد (ابن حجر، 1/ 339). وی سرانجام در موطن خود وفات یافت (ذهبی، 4/ 25؛ ابن شاكر، 22/ 350؛ اسنوی، 1/ 602) و پیكر وی به قرافه در حومۀ قاهره كه قبر امام شافعی نیز در آنجا قرار دارد منتقل شد و در آنجا دفن گردید (ابن شاكر، همانجا).

آثـار

چاپی

الایضاح و التبیان فی معرفة المكیال و المیزان. این كتاب در 1980 م در مكۀ مكرمه توسط مركز البحث العلمی و به كوشش محمد اسماعیل خاروف به چاپ رسیده است.

خطی

1. كفایة النبیه فی شرح التنبیه، كه نسخه‌های متعددی از آن در كتابخانه‌های جهان (خدیویه،‌ 3/ 266- 268؛ احمد، 1/ 106؛‌ بانكیپور، XIX/ 80؛ ازهریه، 2/ 602، 603، 634؛ آربری، II/ 42, I/ 24, 27؛ نموی، XL/ 110؛ خالدوف، I/ 187) و نیز كتابخانۀ زهیر شاویش در بیروت (زركلی، 1/ 222) موجود است. این كتاب شرحی مفصل بر كتاب التنبیه ابواسحاق شیرازی در فقه شافعی است و شهاب‌الدین ابن نقیب آن را در اثری تحت عنوان تسهیل الهدایة تلخیص كرده است (نک‌ : ازهریه، 2/ 475؛ آلوارت، شم‌ 4465؛ نقشبندی، 2/ 1/ 182). اسنوی نیز كتابی در نقد كفایة تحت عنوان الهدایة الی اوهام الكفایة داشته است (نک‌ : اسنوی، 1/ 601-602)؛ 2. المطلب العالی فی شرح وسیط الامام الغزالی (خدیویه، 3/ 276؛ TS, II/ 675؛ نموی، همانجا). ابن رفعه در شرح الوسیط غزالی ابتدا 3 ربع آخر كتاب را شرح كرده و سپس به شرح ربع اول آن پرداخته، لیكن عمر وی كفاف اتمام ربع اول را نداده است و به همین سبب ضمن وصیتی از نورالدین بكری خواست تا آن را تكمیل كند، اما او نیز موفق به این كار نشد و بخش ناقص كتاب توسط نجم‌الدین قمولی به نحو مطلوبی به انجام رسید (اسنوی، 1/ 602). كتاب المطلب العالی از كتب مفصل و رایج فقه شافعی به شمار می‌رفته است (قلقشندی، 1/ 473)؛ 3. النفائس فی هدم الكنائس (ازهریه، 2/ 652؛ آربری، VI/ 50؛ منجد، 55) كه ظاهراً ابن‌رفعه آن را در 707 ق تألیف كرده است (نک‌ : حاجی خلیفه، همانجا)؛ 4. بذل النصائح الشرعیة فیما علی السلطان و ولاة الامور و سائر الرعیة (دوسلان، شم‌ 2451؛ پرچ، شم‌ 1219). در كتب متقدم ذكری از این كتاب دیده نمی‌شود. بغدادی كتابی با نام الرتبة فی الحسبة به وی نسبت داده است (1/ 549).

مآخذ

ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، الدرر الكامنة، حیدرآباد دكن، 1392 ق/ 1972 م؛
ابن شاكر كتبی، محمد، عیون التواریخ، نسخۀ عكسی موجود در كتابخانۀ مركز؛
ابن‌عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، 1351 ق؛
احمد، سالم عبدالرزاق، فهرس مخطوطات مكتبة الاوقاف العامة فی الموصل، موصل، 1395 ق/ 1975 م؛
ازهریه، فهرست؛
اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، به كوشش عبدالله الجبوری، بغداد، 1390 ق؛
امینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، 1387 ق؛
بغدادی، ایضاح؛
حسینی، ابوبكر بن هدایة الله، طبقات الشافعیة، به كوشش عادل نویهض، بیروت، 1971 م؛
حاجی خلیفه، كشف؛
خدیویه، فهرست؛
ذهبی، محمد بن احمد، ذیول العبر، به كوشش محمد زغلول، بیروت، 1405 ق؛
زركلی، اعلام؛
سبكی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الكبری، به كوشش محمود محمد الطناحی و عبدالفتاح محمد الحلو، قاهره، 1383 ق/ 1964 م؛
سیوطی، حسن المحاضرة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1387 ق/ 1976 م؛
شوكانی، محمد بن علی، البدر الطالع، قاهره، 1348 ق؛
قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، قاهره، 1383 ق؛
مقریزی، احمد بن علی، كتاب السلوك، به كوشش محمد مصطفی زیادة، قاهره، 1970 م؛
منجد، صلاح‌الدین، المخطوطات العربیة فی فلسطین، بیروت، 1982 م؛
نقشبندی، اسامة ناصر و عامر احمد قشطینی، مخطوطات مكتبة المتحف العراقی (المخطوطات الفقهیة)، بغداد، 1396 ق/ 1976 م؛
یافعی، عبدالله بن اسعد، مرآة الجنان، حیدرآباد دكن، 1337- 1339 ق؛
نیز:

Ahlwardt;
Arberry;
Bankipore;
De Salne. M., catalogue des manuscrits arabes, Paris, 1883-1895;
Khalidov, A. B., Arabskie Rukopisi Instituta Vostokovedeniya, Moskva, 1986;
Nemoy, L., Arabic Manuscripts in the Yale University Library, New Haven 1956;
Pertsch, W., Die arabischen Handschriften ... , Gotha, 1880;
TS.

احمد پاكتچی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 979
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست