responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 767

خارجة بن مصعب سرخسی

نویسنده (ها) : احمد پاکتچی

آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

خارِجَةِ بْنِ مُصْعَبِ سَرَخْسی (۹۸- ۱۶۸ ق/ ۷۱۷-۷۸۴ م)، از عالمان متقدم خراسان و از چهره‌های مکتبی، و از مرجيان اهل حديث.

نيای خارجه، از اصحاب امام علی (ع) بود و دقيق‌ترين ضبط در اين‌باره مربوط به ابن‌عدی است که می‌گويد او ماجرای صفين را از پدرش و از نيايش نقل می‌کرد (۳/ ۵۴)؛ اينکه در برخی منابع گفته‌اند پدر خارجه در جنگ صفين (ابن‌عساکر، تاريخ ... ، ۴۰/ ۱۳؛ سمعانی، ۱/ ۲۶۹) يا نهروان (ابوبشر، ۲/ ۷۳۷)، در رکاب امام علی (ع) بود، بازگشت به نيايش دارد و تناسب نسلها هم آن را تأييد می‌کند. شيخ طوسی خارجة بن مصعب را نام همان نيا انگاشته، و او را در زمرۀ اصحاب امام علی (ع) آورده است (ص ۶۳؛ نيز ابن‌حبان، مشاهير ... ، ۱۹۹).

نسبت ضُبَعی برای اعضای خاندان ظاهراً به قبيلۀ عرب ضبيعة ابن قيس، از بکر بن وائل بازمی‌گشت که بعد از فتوح جمعيت آنان در بصره متمرکز بود (نک‌ : ابن‌حزم، ۳۱۹-۳۲۱؛ کحاله، ۲/ ۶۶۴)، و اين خاندان از تيرۀ بنی‌شجنه، از ضبيعه بودند (ابن‌قتيبه، ۴۶۸). مصعب پدر خارجه در اواخر سدۀ نخست هجری به خراسان آمد و در سرخس توطن گزيد؛ چندان‌که گفته می‌شود عمر، پسر او که بزرگ‌تر از خارجه بود، در سرخس متولد شد و به عنوان نخستين مولودی شناخته شد که به ديانت اسلام در آن شهر تولد يافته بود (ابن‌حبان، الثقات، ۷/ ۱۸۸). گويا اين خاندان در روستایی به نام بالوج در پيرامون شهر سرخس می‌زيستند و گاه با لقب بالوجی نيز شناخته می‌شدند (سمعانی، همانجا).

هم پدر و هم برادر بزرگ‌تر خارجه از راويان حديث بودند (ابن‌حبان، همانجا) و در همان سرخس، پدرْ نخستين استاد او در حديث بود (ابوبشر، همانجا؛ ابن‌خزيمه، التوحيد، ۲/ ۶۶۷- ۶۶۸). روايت پدرش از عبدالله بن عمرو بن عاص (د ۶۵ ق/ ۶۸۵ م) (ابن‌خزيمه، همانجا؛ ابن‌عدی، ۳/ ۵۳) حکايت از آن دارد که خارجه در کهن‌سالیِ پدر متولد شده بود. ابن‌عساکر به هنگام شمارش مشايخ خارجه در خراسان، تنها به استماع از پدرش اشاره دارد (همان، ۱۵/ ۴۰۰)؛ اما در تحصيل خارجه مقطعی وجود دارد که بدان توجه نشده است. ظاهراً وی در حدود سال ۱۳۰ ق/ ۷۴۸ م ــ شايد به دنبال وفات پدرش ــ به مرو رفته است و شاهد آنکه اين سفر پيش‌تر نبوده، عدم استماع او از يحيی بن يعمر، عالم بزرگ مرو در آن روزگار است، بر اين پايه که سال ۱۲۹ ق را برای وفات وی مرجح دانيم (نک‌ : ابن‌اثير، ۵/ ۳۷۶). وی در مرو قصد تحصيل داشت، ولی دقيقاً در دوره‌ای وارد آن مرکز علمی شده بود که محافل اهل سنت تحت تأثير از سوی دعوت ابومسلم خراسانی قرار داشت. ربيع بن انس (د ۱۳۹ ق)، مهم‌ترين عالم مرو پس از يحيى، از همان اوان به حبس افکنده شده بود و امکان درس نداشت (نک‌ : ذهبی، سير ... ، ۶/ ۱۷۰)، اما خارجه موفق شد برهه‌ای نزد يزيد بن ابی سعيد قرشی، نحوی و محدث مروزی، دانش اندوزد (بيهقی، شعب ... ، ۵/ ۱۸۶؛ ابن‌عساکر، همان، ۵۳/ ۲۲۴)، تا آنکه فشارها اوج گرفت و با تثبيت سيطرۀ ابومسلم بر خراسان (نک‌ : ه‌ د، ۶/ ۲۳۶)، و کشته شدن استادش يزيد نحوی در ۱۳۱ ق/ ۷۴۹ م به دستور ابومسلم (ابن ابی‌حاتم، الجرح ... ، ۴(۲)/ ۲۷۰؛ ابن‌حبان، همان، ۷/ ۶۲۲)، خارجه ديگر مجالی برای ماندن در خراسان نديد و به عراق رخت برکشيد.

افزون بر آنچه گفته شد، بررسی مشايخ خارجه نشان می‌دهد که سفر وی به سوی غرب پيش از ۱۳۱ ق انجام نشده است؛ زيرا اگر سفر پيش‌تر بود، محفل استادانی از متوفيات ۱۲۶ ق/ ۷۴۴ م مانند عبدالرحمان بن قاسم، مالک بن دينار و سعيد مقبری؛ ۱۲۷ ق همچون عبدالله بن دينار؛ ۱۲۸ ق مانند جابر جعفی، عاصم بن ابی النجود و محمد بن مسلم مکی؛ ۱۲۹ ق مانند ابواسحاق شيبانی، يحيی بن ابی کثير، ابوالزناد و سعيد بن ابی صالح؛ و ۱۳۰ ق همچون حفص بن سليمان منقری بصری و يزيد بن رومان مدنی را از دست نمی‌داد. آنچه تثبيث می‌کند او در ۱۳۱ ق در عراق و حجاز بوده، استماع او از مشايخی چون ايوب سختيانی در بصره است (ابن‌عساکر، تاريخ، ۱۵/ ۳۹۹؛ ذهبی، همان، ۷/ ۳۲۷) که به اتفاق رجاليان در ۱۳۱ ق درگذشته است (همان، ۶/ ۲۴). کثرت اسانيد حاکی از استماع وی نزد ايوب نيز جايی برای ترديد نمی‌نهد (مثلاً نک‌ : دارقطنی، العلل، ۱۲/ ۲۴۴، ۱۵/ ۲۹۹؛ سلمی، ۳۶۳؛ بيهقی، القرائة ... ، ۱۸۰؛ خطيب، موضح ... ، ۱/ ۴۶۶). تأييد ديگر بر اين گمانه، سخنی از خارجه است مبنی بر اينکه مدت ۲۰ سال با عبدالله بن عون (د ۱۵۰ ق/ ۷۶۷ م)، عالم بصره مجالست داشته است (ابن ابی‌الدنيا، الصمت ... ، ۳۱۰؛ ابن‌عساکر، همان، ۳۱/ ۳۵۸).

دهه‌های ۱۴۰ ق، اوج تحصيل و سفرهای خارجه بود که کمابيش به دهۀ بعد هم کشيده می‌شد؛ او در اين سالها بيشترين استماع را در بصره داشت که احتمالاً شهر نياکانش بوده است، تا آنجا که برخی منابع صرفاً بر بصری‌بودن شيوخ او تأکيد کرده‌اند (مثلاً ابن‌حبان، کتاب ... ، ۱/ ۲۸۸). از شيوخ او در اين شهر می‌توان به کسانی چون ايوب سختيانی، يونس بن عبيد، داوود بن ابی هند، روح بن قاسم، حميد طويل، سعيد بن اياس، هشام بن حسان، سعيد بن ابی عروبه، عبدالله بن عون و عمرو بن دينار اشاره کرد. در کوفه نيز از بزرگانی چون منصور بن معتمر، عبدالملک بن عمير، حصين بن عبدالرحمان، مغيرة بن مقسم، سليمان اعمش و محمد بن سائب کلبی استماع کرد. در حجاز بيشترين سماع را در مدينه داشت و از شماری از عالمان آن ديار چون عبدالله بن ابی بکر بن حزم، زيد بن اسلم، عبيدالله بن عمر عمری، يحيی بن سعيد انصاری، هشام بن عروه، سلمة بن دينار و عبدالله بن عطاء بن يسار حديث شنيد و صحبت امام جعفر صادق (ع) را درک کرد؛ به همين سبب، نامش در شمار اصحاب آن امام آمده است (طوسی، ۲۰۰). در مکه نيز مشايخی معروف به خربوذ و عبدالملک بن جريج را درک کرده است (برای فهرست مشايخ، نک‌ : ابن‌عساکر، همان، ۱۵/ ۳۹۹-۴۰۰؛ ذهبی، سير، ۷/ ۳۳۷).

ابن‌عساکر اشاره دارد که وی سفرهايی به حمص، دمشق و مصر هم داشته و فهرستی از مشايخ وی در آن شهرها را ارائه کرده است (همان، ۱۵/ ۳۹۹)، هرچند سفر وی به مصر با ترديد روبه‌رو ست. استفادۀ او از مشايخ يمنی مانند ادريس بن سنان و معمر بن راشد هم ممکن است در سفری به يمن صورت گرفته باشد (نک‌ : دارقطنی، همان، ۴/ ۲۷۶؛ ابن‌عساکر، همان، ۲۲/ ۲۳۶، جم‌ ).

وی چنان‌که از اسانيد برمی‌آيد، بخش مهمی از تدريس خود را نيز در عراق انجام داده است؛ در ميان شاگردانش، اگرچه محدثانی از اهل تشيع کوفی مانند وکيع بن جراح و ابونعيم فضل بن دکين ديده می‌شوند، اما محدثانی سخت‌گير از عراق و شام چون يحيی بن سعيد قطان، عبدالرحمان بن مهدی، وليد بن مسلم دمشقی، ابوداوود طيالسی و ابوعاصم نبيل نيز در آن ميان پرشمارند (برای فهرست، نک‌ : ابن‌عساکر، همان، ۱۵/ ۴۰۰؛ ذهبی، همان، ۷/ ۳۲۷). حتى برخی حنفيان مشرق چون ابومطيع بلخی (ابن ابی‌حاتم، الجرح، ۱(۲)/ ۱۲۱؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ۷/ ۱۸۷)، ابومقاتل سمرقندی (نسفی، ۳۰۲)، سلم بن سالم بلخی (ابن‌خزيمه، التوحيد، ۲/ ۵۷۴)، عصام بن يوسف بلخی (ابن ابی‌الدنيا، همانجا؛ ذهبی، همان، ۶/ ۳۶۸) و خلف بن ايوب ابوسعيد عامری بلخی (ابن‌عساکر، همانجا) نيز در شمار شاگردانش بودند.

منابع شرح حال دربارۀ بازگشت او برای تدريس در ايران سخنی نگفته‌اند. در تاريخ نيشابور ملخص از تاريخ حاکم نيشابوری در اشاره‌ای گذرا تنها از او در فهرست آن گروه از اتباع تابعين که به نيشابور درآمده‌اند، نامی رفته است (ص ۷۶)، اما وجود انبوهی از شاگردان خراسانی اين احتمال را تقويت می‌کند که خارجه مدتی در اين شهر و شايد مرو حديث گفته است. حکايتی وجود دارد مبنی بر اينکه ابن مبارک مروزی با خارجه در يک تشييع جنازه شرکت کرده و زمانی که از او مسئله‌ای پرسيده‌اند، به عنوان اعلمِ جمع به خارجه ارجاع کرده است (سمعانی، ۱/ ۲۷۰)؛ به نظر می‌رسد مکانِ آن تشييع جنازه در مرو ــ محل زندگی ابن‌مبارک ــ و نه در عراق بوده است که بسياری عالمان ديگر هم در مظان رقابت بوده‌اند.

اين حجم انبوه از شاگردانِ خراسانی به سادگی نمی‌تواند برآمده از محفل عراقیِ خارجه باشد، به‌ويژه با عنايت به اينکه اغلب آنان در کتب رجالی اهل عراق ناشناخته مانده‌اند. از جملۀ اين شاگردان که غالباً در فهرستها از آنان نامی نيامده است، می‌توان اين کسان را برشمرد: ابراهيم بن رستم مروزی (صيمری، ۵۶؛ طيوری، ۱۱/ ۹۶۱-۹۶۲)، احمد بن عبدويه ابوعصمه مروزی (ابن‌حبان، الثقات، ۸/ ۵؛ ابن‌عساکر، تاريخ، ۱۵/ ۴۱۰)، بشر بن يزيد بن ازهر نيشابوری (ابن ابی حاتم، همان، ۱(۱)/ ۳۷۰، ۱(۲)/ ۳۷۵؛ ابن‌عساکر، همان، ۱۵/ ۴۰۰)، بلال بن عبدالله نمکبانی مروزی (سمعانی، ۵/ ۵۲۷)، حفص بن عبدالرحمان بلخی قاضی نيشابور (ابن‌عساکر، همانجا)، حفص بن عبدالله نيشابوری (همانجا؛ ذهبی، همان، ۷/ ۳۲۷)، سعد بن يزيد ابوالحسن فراء نيشابوری (ابن‌عدی، ۳/ ۵۵؛ ابن‌عساکر، همانجا)، عبدالسلام بن نهشل خراسانی (همان، ۴۰/ ۱۳)، عبدالصمد بن حسان مروزی (حاکم، المستدرک ... ، ۳/ ۶۴۷؛ طبرانی، همان، ۳/ ۲۵۲)، عبدالله بن سعد دشتکی (همو، المعجم الکبير، ۱/ ۱۳۵؛ سمعانی، ۲/ ۴۷۸)، عبدالله بن مبارک مروزی (همو، ۱/ ۲۷۰؛ ابن‌عساکر، همان، ۱۵/ ۴۰۰)، عبدان بن عثمان عتکی مروزی (طبرانی، المعجم الاوسط، ۴/ ۲۶۵؛ بيهقی، القرائة، ۱۸۰)، عتاب بن زياد مروزی (مزی، ۱۹/ ۲۹۱)، عبدالوهاب بن حبيب عبدی نيشابوری (ابن‌عساکر، همانجا)، علاء بن عمران مروزی (دارقطنی، رؤية ... ، ۳۴؛ ابن‌عساکر، همان، ۱۷/ ۱۱۸)، علی بن حسن بن شقيق مروزی (طبری، ۱/ ۲۸۰؛ آجری، ۳/ ۱۱۰۵)، عمر بن هارون ثقفی بلخی (بيهقی، همان، ۱۳۲)، عيسی بن موسى غُنجار بخاری (تمام، ۲/ ۱۷؛ خليلی، ۳/ ۹۶۶)، ابومعاذ فضل بن خالد مروزی (ذهبی، ميزان ... ، ۴/ ۱۷۵)، نضر بن سلمه مؤذن نيشابوری (ابن‌ماکولا، ۷/ ۲۶۴)، نضر بن مساور بن مهران مروزی (همو، ۷/ ۲۶۳)، نعيم بن حماد مروزی مهاجر به مصر (ابن‌جوزی، ۱/ ۱۳۴؛ ذهبی، همانجا)، يحيی بن واضح ابوتُمَيله مروزی (طبرانی، همان، ۷/ ۱۳۰) و يزيد بن صالح يشکری نيشابوری (ابن‌عدی، همانجا؛ ابونعيم، حلية ... ، ۲/ ۱۹۷).

وی شاگردانی از ديگر نقاط ايران نيز داشت، مانند: يحيی بن ضريس بجلی از ری (ابن‌ابی‌حاتم، تفسير ... ، ۹/ ۲۸۲۰؛ ابن‌عساکر، تاريخ، ۱۵/ ۴۰۰)، اشعث بن اصبهانی از اصفهان (ابونعيم، ذکر ... ، ۱/ ۲۳۱) و عصمة بن متوکل اصطخری از شيراز (طبرانی، همان، ۷/ ۳۴۵).

برخی از مشاهيری که گاه نام آنان در شمار مشايخ و گاه روات خارجه آمده است، مانند سفيان ثوری و شعبة بن حجاج و عبدالرحمان اوزاعی و مسعر بن کدام و ليث بن سعد، در واقع اقران او بودند که متقابلاً از هم سماع داشته‌اند. اينکه قاضی عياض در شمارش شاگردان مالک بن انس از خارجه نيز نام برده (۱/ ۱۴۵) است، هم در صورت ثبوت، بايد حمل بر استفاده از اقران شود.

 

ديدگاهها و عقايد

از نظر اعتقادی، می‌دانيم که خارجه از قائلين به نظريۀ ارجاء بود؛ جوزجانی (ص ۲۰۹) و ابن‌قتيبه (ص ۶۲۴) بر اين امر تصريح کرده‌اند؛ و خبری از او که برخی از سعيد بن جبير و ابوحنيفه را از حيث فضيلت در کنار برخی از صحابه قرار داده (ابن‌عساکر، همان، ۱۱/ ۷۵)، قرينه‌ای است که ديدگاهش در ارجاء، در ادامۀ انديشۀ سعيد بن جبير و نزديک به ابوحنيفه بوده است. بی‌ترديد، همين باور بر تضعيف رجالی او نزد اصحاب حديث تأثير نهاده، تا آنجا که حتى شخصيت معتدلی چون ابن‌مبارک نيز وی را در حديث ترک کرده است (ابن‌عدی، ۳/ ۵۲).

خارجه به شدت در برابر جهم بن صفوان موضع گرفت و او را فاسق خواند (ابن‌حبان، الثقات، ۳/ ۱۶؛ خطيب، تاريخ ... ، ۱۳/ ۱۶۴)، اما او شخصيت مقابل جهم در خراسان، يعنی مقاتل بن سليمان را نيز به سبب قول افراطی‌اش در باب صفات به نقد گرفت و نه تنها فاسقش خواند (خطيب، همانجا)، بلکه خونش را مباح شمرد و آرزو داشت که شرايطی فراهم آيد تا بتواند او را هلاک سازد (همانجا). دربارۀ پيروان جهم، او معتقد بود که در مدعای فناپذيری بهشت و دوزخ آنان به آيات متعددی از قرآن کريم کفر ورزيده‌اند و يکايک آن آيات را گوشزد کرده است (عبدالله بن احمد، ۱/ ۱۳۰-۱۳۱). حتى از وی نقل شده است که جهميان کافرند و به زنانشان برسانيد که طالق‌اند (همو، ۱/ ۱۰۵).

او همچون عموم اصحاب حديث، رؤيت خداوند در آخرت را باور داشت و از راويان احاديث رؤيت بود (دارقطنی، رؤية، ۳۳، ۳۴، ۱۱۷). خارجه را بايد در کنار کسانی از معاصرانش چون عبدالعزيز بن ابی رواد، ابراهيم بن طهمان و هياج بن بسطام، نمايندگان جريان محدثان مرجئه در خراسان دانست.

دربارۀ رويکرد خارجه به اهل بيت ــ افزون بر صحبت امام صادق (ع) ــ بايد به روايت شماری از احاديث در الزام به محبت اهل بيت (ع) و فضيلت آنان اشاره کرد (مثلاً ابن ابی‌حاتم، علل ... ، ۲/ ۳۶۸). همچنين وی برخی از اقوال امام علی (ع)، مانند سخن آن حضرت در ستايش علم و نکوهش جهل را نقل کرده است (مفيد، ۶۶). وی همچنين به موضوع غلات شيعه و مخالفت امام علی (ع) با افکار غاليانه توجه داشت و با نقل رواياتی، انزجار امام علی (ع) از آن افکـار را نشان می‌داد (آجـری، ۵/ ۲۵۲۰-۲۵۲۲؛ ابـوالشيـخ، ۲/ ۳۴۲).

با اين‌حال، در منابع روايتی در باب فضيلت عثمان نيز از او نقل شده است (بزار، ۸/ ۴۰۱) که اين جمع ميان تأييد عثمان و امام علی (ع) از ويژگیهای طيفی از مرجئه است. به عنوان عالمی از مرجئه کاملاً قابل انتظار است که خارجه نسبت به حکام بنی‌اميه موضعی منفی داشته است، و بر اساس روايتی که دارای آشفتگی محتوايی است، اين مبنای گفتمانی را می‌توان از خارجه بازشناخت؛ روايت ياد شده حکايت از آن دارد که خارجه در ملاقاتی با يک عالم مشهور، به شدت او را به سبب قبول سمتی از سوی بنی‌اميه به نقد گرفته است (ابن‌حبان، همان، ۸/ ۵؛ ابن‌عساکر، تاريخ، ۱۵/ ۴۰۱).

او نسبت به ابوحنيفه ــ فقيه معاصرش که او نيز در عقيده بر مذهب ارجاء بود و در فقه مذهبی مدون با تکيه بر رأی را عرضه می‌کرد ــ واکنـش منفـی نداشت. از وی مستقيماً استمـاع داشت (همان، ۱۵/ ۳۹۹) و گاه نيز از طريق برخی شاگردان ابوحنيفه چون يحيی بن نصر ابن حاجب و مغيث بن بديل از او نقل می‌کرد (ابونعيم، مسند ... ، ۱۱۳، ۱۴۷، ۱۹۴). خارجه ابوحنيفه را ستايش می‌کرد و سخنان گوناگونی در اين‌باره از او نقل شده است (ابوحيان توحيدی، ۹/ ۲۱۲-۲۱۳؛ صيمری، ۴۹، ۷۹، جم‌ ؛ خطيب، همان، ۱۳/ ۳۲۸، ۳۵۹، ۳۶۴). رابطۀ خارجه با محافل حنفيان به اندازه‌ای نزديک بود که گفته می‌شد آنان احاديثی را در تأييد مذهب خود با اسانيد مخدوش در اختيار وی نهادند و او آنها را روايت می‌کرد (ابن‌عساکر، تبيين ... ، ۴۰۲)؛ اگر اين نقل کاملاً يک اتهام باشد، همچنان نشان از آن دارد که نزد مخالفان همنشينی او با حنفيان شهرت داشته است.

 

حوزه‌های دانش

با وجود اينکه برخی منابع خارجه را فقيه‌ترين اهل خراسان (حمدالله، ۲۵۱) يا از فقيه‌ترينِ آنان (ابن‌قتيبه، ۴۶۸) شمرده‌اند، اما فقه او همان فقه روايیِ اصحاب حديث است و در واقع آنچه بر وجهه علمی وی غلبه دارد، همين محدث بودن او ست. در ميان صحاح سته تنها سنن ترمذی و ابن‌ماجه از او اندک حديثی آورده‌اند (ترمذی، ۱/ ۸۵؛ ابن‌ماجه، ۱/ ۱۴۶، ۲/ ۱۲۸۱، ۱۳۲۵) و احمد بن حنبل در مسند يک حديث از او آورده است (۵/ ۱۳۶)، ولی در سدۀ ۴ ق/ ۱۰ م، برمقبوليت او افزوده شده و برخی احاديث او در صحاح خراسانی نيز وارد شد (مثلاً حاکم، المستدرک، ۱/ ۲۶۷، ۲/ ۱۷۳، جم‌ ؛ ابن‌خزيمه، صحيح، ۱/ ۶۳).

در منابع اقوالی در باب ادب محدثانه به او نسبت می‌دهند، مانند اينکه وی باور داشت اگر کسی حديثی را از پايين‌تر از خود بشنود و روايت نکند، رياکار است (سخاوی، ۲/ ۳۶۹)، اما اين آموزۀ ظاهراً متواضعانه در آن روزگار نوعی تساهل انگاشته می‌شد. يحيی بن معين او را به يادداشت‌برداری بی‌ضابطه از احاديث متهم می‌کرد و اينکه شعبة بن حجاج عالم معاصرش هم از عملکرد او نگران بوده است (احمد بن حنبل، العلل ... ، ۳/ ۲۴۰). برخی عالمان نيز رجلی چون خارجه را در شمار کسانی آورده‌اند که مشرب کوفيان را در حديث داشته‌اند (نک‌ : بسوی، ۳/ ۳۷)، بدون آنکه توضيحی بيفزايند.

 

کاملاً آشکار است که عملکرد اين عالم خراسانی در فضای عراق ــ درست در زمانی که عالمان عراقی در حال سامان‌دهی به رسوم نقل و تدوين خود بودند ــ با عملکرد آنان متفاوت بود و همين امر نقادان عراقی را به سوی تضعيف خارجه سوق داده است. در کتب رجالی عراقيان، با الفاظی گاه تند و گاه نرم، به اتفاق از ضعف روايی و عدم وثوق به وی سخن رفته است (نک‌ : ابن‌سعد، ۷/ ۳۷۱؛ يحيی بن معين، ۳/ ۲۵۲، ۳۵۶؛ احمد بن حنبل، همان، ۱/ ۶۵، ۲/ ۳۱۸؛ بخاری، ۳/ ۲۰۵؛ ترمذی، همانجا؛ عقيلی، ۲/ ۲۵). غالباً توضيحی داده نمی‌شود، اما گاه اشاره می‌شود که علت اين تضعيف، اقدام به تدليس است و اصل حديثش درست است (بخاری، همانجا؛ ابن ابی حاتم، الجرح، ۱(۲)/ ۳۷۵)، و گاه گفته می‌شود که نه در مقام احتجاج، اما در مقام حفظ حديث، روايات او بايد نوشته شود (همانجا). گاه اشاره می‌شود که نقادان شماری از احاديث او را در مقام انکارِ وثاقتش می‌خوانده‌اند (احمد بن حنبل، همان، ۱/ ۶۵، برذعی، ۴۷)، که گويی بطلان آن آشکار بوده است و دو قرن بعد، دارقطنی به آسيبهای موجود در برخی روايات او توجه داده است (نک‌ : العلل، ۴/ ۲۷۶، ۳۵۴، جم‌ ). گاه نيز ايراد بر خارجه آن است که نسخه‌های متعددی منحصراً از طريق او نقل شده است (حاکم، معرفة ... ، ۱۶۵) و اينکه حنفيان از اين شرايط سوءاستفاده کرده، آراء ابوحنيفه را در قالب احاديثی مسند برساختند و آن را در شمار کتب خارجه جای دادند و از آن طريق آن را در سماع محدثان داخل کردند (سخاوی، ۱/ ۳۵۶).

بااين‌حال، از منظر موافقان، گزارشهای روشنی به دست نرسيده است تا شيوه‌های پيشنهادی خارجه را تبيين نمايد. از اندک بازمانده، حکايتی از شبابة بن سوار است مبنی بر اينکه خارجه برخلاف انتظار بصريان، در زمانی که مشايخ وی چون ابن‌عون هنوز در قيد حيات بودند، حديث آنان را تحديث می‌کرد و چون با اعتراض روبه‌رو شد، يادآور می‌شد که تحديث من می‌تواند برای شما نقش «اطراف» را داشته باشد، يعنی نسخۀ مکرری باشد. شبابه يادآور می‌شود که مرگ آن مشايخ فرا رسيد، ما فرصت شنيدن از آنها را نيافتيم و همان سماع از خارجه برای ما باقی ماند (خطيب، تاريخ، ۹/ ۲۹۸).

در حوزۀ قرائت خارجه شخصيتی مهم ولی فراموش شده است؛ غالب کتب قرائت در سلسله روات خود ابداً نامی از او نياورده‌اند. خارجه شخصاً از محضر دو قاری از قراء سبع، ابوعمرو بن علاء (د ۱۵۴ ق/ ۷۷۱ م) قاری بصره و نافع (د ۱۶۹ ق/ ۷۸۵ م) قاری مدينه قرائت آموخت و از هر دو قاری طيفی از «حروف» را روايت می‌کرد (ابن‌مجاهد، ۱۰۰، ۱۰۱؛ ابن‌جزری، ۱/ ۲۶۹). در منابع قرائت و تفسير به صورتی محدود روايت خارجه از ابوعمرو (ابن‌خالويه، ۳۸؛ ابوحيان غرناطی، ۶/ ۳۷۴) و هم خارجه از نافع نقل می‌شود (ابن‌مجاهد، ۵۶۷؛ ابن‌خالويه، فهرست، ۳۵۳؛ نحاس، ۲/ ۲۱، ۱۱۵؛ ابن‌عطيه، ۲/ ۱۹۳؛ قرطبی، ۶/ ۱۸۴، ۷/ ۱۶۷). گفته می‌شود وی در روايت از آن دو شذوذ بسيار داشت که مورد پذيرش آيندگان قرار نگرفت (ابن‌جزری، همانجا). وی حروف اندکی را هم از حمزۀ کوفی (د ۱۵۶ ق/ ۷۷۳ م) روايت می‌کرد (همانجا). از کتب قرائی نيز، کامل هذلی تا چند قرن اين روايتها را حفظ کرده بوده است (همو، ۱/ ۲۸۹). اندک مواردی به عنوان قرائت شخص خارجه نيز ديده می‌شود (مثلاً ابن‌خالويه، ۹۷، ۱۷۲). راويان قرائت از خارجه کسانی چون ابومعاذ فضل بن خالد نحوی (ابن‌مجاهد، ۱۰۰؛ ابن‌جزری، ۱/ ۲۶۹، ۲/ ۹، ۲۷۳)، عباس بن فضل انصاری (نحاس، ۲/ ۲۱؛ ابن‌جزری، ۱/ ۲۶۹، ۳۵۳) و مغيث بن بديل سرخسی بودند (همو، ۱/ ۲۶۹، ۲/ ۳۰۴).

خارجه به دانش تفسير نيز با همان رويکرد محدثانه توجه داشت؛ وی شماری از نسخه‌های متقدم تفسيری را روايت می‌کرد، مانند تفسير مقاتل بن حيان (ذهبی، ميزان، ۲/ ۲۶۳)، تفسير ضحاک بن مزاحم (ابن‌عدی، ۴/ ۹۶؛ مزی، ۱۳/ ۲۹۶)، تفسير محمد بن سائب کلبی (آجری، ۵/ ۲۴۴۸؛ ابن‌عدی، ۶/ ۱۱۶؛ بيهقی، دلائل ... ، ۳/ ۴۵۹) و نسخه‌ای از تفسير قتاده (حاجی خليفه، ۱/ ۴۵۶). افزون بر آن هم برخی اقوال و روايات تفسيری او در کتب بازتاب يافته (مثلاً ثعلبی، ۷/ ۳۱۵؛ فخرالدين، ۳۱/ ۱۵۶)، و برخی احاديث دربارۀ رسوم تلاوت قرآن از او نقل شده است (مثلاً جصاص، ۵/ ۵۶؛ خطيب، تاريخ، ۱۳/ ۳۵۶) که بعضاً از غرابت خالی نيستند.

خارجه در موضوعات مربوط به مغازی و تاريخ صدر اسلام نيز اهتمام داشت (ذهبی، سير، ۷/ ۳۲۹) و برخی اخبار مربوط به مخاصمات صحابه ــ از جمله مقتل عثمان (ابن ابی‌عاصم، ۲/ ۵۸۹) و جنگ صفين (ابن‌عدی، ۳/ ۵۴) ــ را دنبال می‌کرد که اصحاب حديث را خوش نمی‌آمد؛ اما او به عنوان يک مرجئ بيشتر به دنبال آشتی ميان صحابه بود. وی از سويی اخباری در فضايل امام علی (ع) و اهل بيت (ع) نقل کرده (ابن ابی‌الدنيا، الهواتف، ۲۲؛ ابن‌عساکر، تاريخ، ۱۴/ ۱۲۵)، و از سوی ديگر به نقل اخباری در فضيلت متخاصمان آن حضرت چون معاويه برخاسته است (همان، ۳/ ۲۰۷- ۲۰۸). مورخ عراق علی بن محمد مدائنی هم از او استماع داشت (طبری، ۶/ ۵۶۱).

از فرزنـدان وی، مصعـب بـن خارجـه (نک‌ : ابن‌حبان، الثقات، ۹/ ۱۷۴) و مؤمل بن خارجه (همان، ۹/ ۱۸۷) و نوه‌اش خارجة بن مصعب بن خارجه (مزی، ۸/ ۱۶)، همه از محدثان بودند.

 

مآخذ

آجری، محمد، الشريعة، به کوشش عبدالله بن عمر دميجی‌، رياض، ۱۴۱۸ ق/ ۱۹۹۷ م؛ ابن ابی‌حاتم، عبدالرحمان، تفسير القرآن العظيم، به کوشش اسعد محمد طيب، صيدا/ بيروت، ۱۴۱۹ ق/ ۱۹۹۹ م؛ همو، الجرح و التعديل‌، حيدرآباد دکن‌، ۱۳۷۱ ق‌/ ۱۹۵۲ م بب‌ ؛ همو، علاء الحدیث، به کوشش محب‌الدین خطیب، بیروت، ۱۴۰۵ ق؛ ابن ابی‌الدنيا، عبدالله، الصمت و آداب اللسان، به کوشش ابواسحاق الحوينی، بيروت، ۱۴۱۰ ق؛ همو، الهواتف، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطاء، بيروت، ۱۴۱۳ ق؛ ابن ابی‌عاصم، احمد، السنة، به کوشش محمد ناصرالدين البانی، بيروت، ۱۴۰۰ ق/ ۱۹۹۳ م؛ ابن‌اثير، الکامل؛ ابن‌جزری، محمد، غاية النهاية، به کوشش برگشترسر، قاهره‌، ۱۳۵۲ ق‌/ ۱۹۳۲ م‌؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان‌، العلل المتناهية، به کوشش خليل ميس، بيروت، ۱۴۰۳ ق؛ ابن‌حبان‌، محمد، الثقات‌، به کوشش سيد شرف‌الدين احمد، دارالفکر، ۱۳۹۵ ق/ ۱۹۷۵ م؛ همو، کتاب المجروحين، به کوشش محمود ابراهيم‌زايد، حلب، ۱۳۹۶ ق/ ۱۹۷۶ م؛ همو، مشاهير علماء الامصار، به کوشش م. فلايش‌هامر، قاهره‌، ۱۳۷۹ ق‌/ ۱۹۵۹ م‌؛ ابن‌حزم‌، علی‌، جمهرة انساب العرب‌، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۹۸۲ م‌؛ ابن‌خالويه‌، حسين، مختصر فی شواذ القرآن، به کوشش برگشترسر، قاهره‌، ۱۹۳۴ م؛ ابن‌خزيمه‌، محمد، التوحيد، به کوشش عبدالعزيز بن ابراهيم شهوان، رياض، ۱۹۹۴ م؛ همو، صحيح‌، به کوشش محمد مصطفى اعظمی‌، بيروت‌، ۱۹۷۱ م‌؛ ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بيروت، دار صادر‌؛ ابن‌عدی، عبدالله، الکامل، به کوشش يحيى مختار غزاوی، بيروت، ۱۴۰۹ ق/ ۱۹۸۸ م؛ ابن‌عساکر، علی‌، تاريخ مدينة دمشق‌، به کوشش علی شيری‌، بيروت/ دمشق، ۱۴۱۵ ق/ ۱۹۹۵ م؛ همو، تبيين کذب المفتری، بيروت‌، ۱۴۰۴ ق‌/ ۱۹۸۴ م‌؛ ابن‌عطيه، عبدالحق، المحرر الوجيز، به کوشش عبدالسلام عبدالشافی محمد، بيروت، ۱۴۱۳ ق/ ۱۹۹۳ م؛ ابن‌قتيبه‌، عبدالله، المعارف‌، به کوشش ثروت عکاشه‌، قاهره، ۱۹۶۰ م‌؛ ابن‌ماجه‌، محمد، سنن‌، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۹۵۲-۱۹۵۳ م؛ ابن‌ماکولا، علی‌، الاکمال‌، بيروت، ۱۴۱۱ ق؛ ابن‌مجاهد، احمد، السبعة فی القراءات، به کوشش شوقی ضيف‌، قاهره، ۱۴۰۰ ق؛ ابوبشر دولابی، محمد، الکنی و الاسماء، به کوشش نظر محمد فاريابی، بيروت، ۱۴۲۱ ق/ ۲۰۰۰ م؛ ابوحيان توحيدی، علی، البصائر و الذخائر، به کوشش وداد قاضی، بيروت، ۱۴۱۹ ق/ ۱۹۹۹ م؛ ابوحيان غرناطی، محمد، البحر المحيط، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و ديگران، بيروت، ۱۴۲۲ ق/ ۲۰۰۱ م؛ ابوالشيخ اصفهانی‌، عبدالله، طبقات المحدثين باصبهان، به کوشش عبدالغفور بلوشی، بيروت، ۱۴۱۲ ق/ ۱۹۹۲ م؛ ابونعيم اصفهانی‌، احمد، حلية الاولياء، قاهره‌، ۱۳۵۱ ق/ ۱۹۳۲ م؛ همو، ذکر اخبار اصبهان‌، به کوشش س. ددرينگ‌، ليدن‌، ۱۹۳۴ م‌؛ همو، مسند ابی‌حنيفة، به کوشش نظر محمد فاريابی، رياض، ۱۴۱۵ ق؛ احمد بن حنبل‌، العلل و معرفة الرجال، به کوشش وصی‌الله عباس‌، بيروت/ رياض، ۱۴۰۸ ق/ ۱۹۸۸ م؛ همو، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ ق؛ بخاری، محمد، التاريخ الکبير، حيدرآباد دکن‌، ۱۳۹۸ ق‌/ ۱۹۷۸ م‌؛ برذعی، سعيد، سؤالات عن ابی زرعة الرازی، به کوشش سعدی هاشمی، ۱۴۰۹ ق؛ بزار، احمد، المسند، به کوشش محفوظ الرحمان زين‌الله‌، بيروت/ مدينه، ۱۴۰۹ ق؛ بسوی، يعقوب‌، المعرفة و التاريخ‌، به کوشش اکرم ضياء عمری، بغداد، ۱۳۹۴-۱۳۹۶ ق/ ۱۹۷۴-۱۹۷۶ م؛ بيهقی، احمد، دلائل النبوة، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بيروت، ۱۴۰۵ ق/ ۱۹۸۵ م؛ همو، شعب ادیان، به کوشش محمد سعید زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ ق؛ همو، القرائة خلف الامام، به کوشش محمد سعيد زغلول، بيروت، ۱۴۰۵ ق؛ ترمذی، محمد، السنن، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ ق بب‌ ؛ ثعلبی، احمد، تفسير، به کوشش ابومحمد بن عاشور، بيروت، ۱۴۲۲ ق/ ۲۰۰۲ م؛ جصاص‌، احمد، احکام القرآن‌، به کوشش محمد الصديق قمحاوی، بيروت، ۱۴۰۵ ق‌/ ۱۹۸۵ م؛ جوزجانی، ابراهيم، احوال الرجال، به کوشش صبحی بدری سامرائی، بيروت، ۱۴۰۵ ق؛ حاجی خليفه، کشف؛ حاکم نيشابوری، محمد، تاريخ نيشابور، تلخيص و ترجمۀ خليفه نيشابوری، به کوشش محمدرضا شفيعی کدکنی، تهران، ۱۳۷۵ ش؛ همو، المستدرک علی الصحيحين، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت، ۱۴۱۱ ق/ ۱۹۹۰ م؛ همو، معرفة علوم‌الحديث، به کوشش معظم‌حسين‌، بيروت، ۱۳۹۷ ق‌/ ۱۹۷۷ م؛ حمدالله‌ مستوفی، تاريخ گزيده، به‌ کوشش‌ عبـدالحسين‌ نـوایی‌، تهـران، ۱۳۶۲ ش؛ خطيب بغدادی، احمد، تاريخ بغداد، قـاهره، ۱۳۴۹ ق؛ همو، موضح اوهام الجمع و التفريق، به کوشش عبدالمعطی امين قلعجی، بيروت، ۱۴۰۷ ق؛ خليلی، خليل، الارشاد، به کوشش محمد سعيد عمر ادريس، رياض، ۱۴۰۹ ق؛ دارقطنی، علی، رؤية الله، به کوشش مبروک اسماعيل مبروک، قاهره، مکتبة القرآن؛ همو، العلل، به کوشش محفوظ الرحمان سلفی، رياض، ۱۴۰۵ ق/ ۱۹۸۵ م؛ ذهبی، سير؛ همو، ميزان الاعتدال‌، به کوشش علی‌محمد بجاوی، بيروت، ۱۳۸۲ ق/ ۱۹۶۳ م؛ رازی، تمام، الفرائد، بیروت، ۱۳۹۳ ق/ ۱۹۷۳ م؛ سخاوی، محمد، فتح المغيث، بيروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م؛ سلمی‌، محمد، طبقات الصوفية، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت، ۱۹۹۸ م؛ سمعانی‌، عبدالکريم‌، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بيروت، ۱۴۰۸ ق/ ۱۹۸۸ م؛ صيمری، حسين‌، اخبار ابی‌حنيفة و اصحابه، بيروت‌، ۱۴۰۵ ق/ ۱۹۸۵ م؛ طبرانی، سليمان، المعجم الاوسط، به کوشش طارق بن عوض‌الله و عبدالمحسن بن ابراهيم حسينی، قاهره، ۱۴۱۵ ق؛ همو، المعجم الکبير، به کوشش حمدی بن عبدالمجيد سلفی‌، موصل، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۸۳ م؛ طبری، تاريخ؛ طوسی، محمد، الرجال، به کوشش محمد صادق آل بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۱ ق‌/ ۱۹۶۱ م؛ طيوری، مبارک، الطيوريات، به کوشش دسمان يحيى معالی و عباس صخر حسن، رياض، ۱۴۲۵ ق/ ۲۰۰۴ م؛ عبدالله‌ بن‌ احمد بن‌ حنبل، کتاب‌ السنة، به‌ کوشش محمد بن سعيد قحطانی، دمام، ۱۴۰۶ ق‌/ ۱۹۸۶ م‌؛ عقيلی، محمد، کتاب الضعفاء الکبير، به کوشش عبدالمعطی امين قلعجی‌، بيروت، ۱۴۰۴ ق/ ۱۹۹۴ م؛ فخرالدين رازی، التفسير الکبير، بيروت، ۱۴۲۱ ق/ ۲۰۰۰ م؛ قاضی عياض، ترتيب المدارک، به کوشش محمد سالم هاشم، بيروت، ۱۴۱۸ ق/ ۱۹۹۹ م؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعليم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲ م؛ کحاله، عمررضا، معجم قبائل العرب، بيروت، ۱۴۱۸ ق/ ۱۹۹۷ م؛ مزّی، يوسف‌، تهذيب الکمال، به کوشش بشار عواد معروف‌، بيروت‌، مؤسسة الرساله؛ مفيد، محمد، الامالی‌، به کوشش حسين استاد ولی و علی‌اکبر غفاری، قم‌، ۱۴۰۳ ق؛ نحاس‌، احمد، اعراب القرآن‌، به کوشش زهير غازی زاهد، بيروت، ۱۴۰۹ ق/ ۱۹۸۸ م؛ نسفی، عمر، القند فی‌ ذکر علماء سمرقند، به‌ کوشش يوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ يحيی بن معين‌، التاريخ، روايت دوری، به کوشش احمد محمد نور سيف، مکه‌، ۱۳۹۹ ق/ ۱۹۷۹ م.

 

احمد پاکتچی

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 767
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست