responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 667

ازلام


نویسنده (ها) :
بخش فقه، علوم قرآنی و حدیث
آخرین بروز رسانی :
دوشنبه 19 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَزْلام، تیرهایی که اعراب پیش از اسلام برای گونه‌ای از کهانت به کار می‌بردند و در قرآن کریم این شیوۀ آنان نکوهش شده است. به اتفاق مفسران و لغت‌شناسان، ازلام جمعِ زُلَم یا زَلَم به معنیِ تیری است تیز ناشده و بی‌پر، و «قِدح» به عنوان واژۀ مارد ف آن شناخته می‌شده است (مثلاً نک‌ : ابوعبیده، 1/ 153؛ ابن قتیبه، المیسر...، 38؛ طبری، 2/ 209؛ ابن منظور، مادۀ زلم)؛ تنها در سخن شاذی که به سعیدبن جبیر نسبت داده شده، ازلام ریگهایی تصور شده‌اند که اعراب برای کهانت به کار می‌برده‌اند (نک‌ : ابن یزیدی، 128؛ طبری، 6/ 49).
برپایۀ منابع گوناگون می‌دانیم که اعراب پیش از اسلام تیرهایی نیز ناکرده و بی‌پر را برای کهانت و داوری الٰهی به کار می‌برده‌اند و این عمل آنان که داوری خواستن از خدایان دروغین بود، در قرآن کریم تحریم گردیده، و در کنار شراب‌خواری و قمار، عملی پلید و شیطانی دانسته شده است (نک‌ : مائده/ 5/ 3، 90). اصطلاحی که برای تکهّن با تیرها نزد اعراب به کار می‌رفته، «استقسام به ازلام» یا «ضَرب به قِداح» بوده است؛ در قرآن کریم تنها تعبیر نخست دیده می‌شود (مائده/ 5/ 3) و چنین می‌نماید که همین تعبیر استقسام به ازلام به کهانت و داوری الٰهی اختصاص داشته است، در حالی که تعبیر ضرب به قداح کاربردی اعم داشته، و بر بازی و قمار با تیرها نیز اطلاق می‌شده است (نک‌ : فهد، 181؛ نیز برای تعبیر «استقسام به قداح»، نک‌ : کلبی، 47؛ ابوالفرج، 9/ 93).
«کهانت با چوب» یا دقیقاً «کهانت با تیر» شیوه‌ای معمول نزد اقوام گوناگون بدوی بوده است، اما در میان اقوام سامی به خصوص اینگونه از کهانت نزد عبرانیان نمونه‌هایی روشن و ثبت شده دارد؛ از آن جمله باید به شکوای هوشع پیامبر اشاره کرد که می‌گوید: «قوم من از چوب خود مسألت می‌کنند و عصای آنان بدیشان خبر می‌دهد» (هوشع، 12:4). گاه در عهد عتیق تأییدی بر اینگونه کهانت دیده می‌شود، مثلاً آن هنگام که پادشاه و پیشوایی چون شاؤل [طالوت] این کهانت را وسیله‌ای برای دست‌سابی به فرمان خداوند قرار می‌دهد (نک‌ : اول سموئیل، 41:14، 42). گونه‌ای از کهانت و داوری الٰهی با استفاده از دو چوب، به شیوه‌ای بسیار نزدیک به ازلام عرب نزد عبرانیان بدوی متداول بوده که اوریم و ثمیم خوانده می‌شده است (برای آداب آن، نک‌ : «یوما»، 73b؛ فهد، 184؛ جودائیکا، XVI/ 8-9؛ برای شیوه‌هایی مشابه نزد مسیحیان، نک‌ : بارنز، 791؛ نزد حرّانیان، نک‌ : فهد، 182-183).
در میان اعراب پیش از اسلام، رسم بر آن بود که اگر اختلافی میان دو یا چند تن پدید می‌آمد، اگر تصمیمی بر ازدواج یا سفر گرفته می‌شد و در بسیاری امور دیگر، اتخاذ تصمیم نهایی به نتیجۀ استقسام به ازلام بستگی داشت. شیوه‌های این استقسام نزد عرب بسیار گوناگون بود: تیرهایی که برای رفع اختلاف و نمایاندن شخص ذی حق به کار می‌رفت، فاقد نوشته‌ای مخصوص بود، بلکه تیری بود با نشانه‌ای از صاحب خود و آن کس که در پایان مراسم، تیر او از تیردان بر می‌آمد، حق از آن او بود (نک‌ : ابن حبیب، 332؛ ابن هشام، 1/ 135؛ نیز نک‌ : فهد، 185).
در مواردی که استقسام به ازلام صورت مشورت خواهی داشت و شخص در پی آن بود تا خواست خدایان را دربارۀ امری چون نکاح یا سفر جویا گردد، اجرای مراسم آن بیشتر جنبۀ مذهبی می‌یافت. طالب مشورت، نزد بت موردنظر خود می‌رفت و با تقدیم هدیه‌ای به «سادِن» بت، از او می‌خواست تا مراسم استقسام را اجرا کند. در این مراسم معمولاً سادن از دو تیر مخصوص با نوشته‌های «نَعَم و لا» یا «اِفْعَل و لاتَفْعَل» یا «اَمَرنی ربی و نهانی ربی» بهره می‌جست و وردی را بر زبان می‌آورد (نمونۀ داده شده: اللّٰهم [؟] ایّهما کان خیراً فاخرجه لفلان) و آنگاه به گونه‌ای که تشخیص تیرها ممکن نباشد، یکی از آنها را به عنوان حکم خدایان بر می‌آورد (نک‌ : فراء، 1/ 301؛ ابن حبیب، همانجا؛ ابن هشام، 1/ 140؛ ازرقی، 1/ 118؛ ازهری، 13/ 218). باید اشاره شود در مواردی به جای دو تیرِ مثبِت و نافی، با افزایش شمار تیرها حالت یا حالات دیگری نیز تصور شده که عمل استقسام را تعدیل می‌کرده است؛ به عنوان نمونه باید به استقسام با 3 تیر با نوشته‌های «الآمِر»، «الناهی» و «المتریص» [حالت بینابین] در معبد ذوالخَلَصه اشاره کرد (نک‌ : ابوالفرج، همانجا؛ فهد، 184-185).
از دیگر موارد کاربرد ازلام در پیش از اسلام، تعیین نسب افراد و الحاق فرزندان به پدران بود. تیرهای تعیین‌کننده در این داوری، دو تیر با نوشته‌های «صریح» [یا «منکم»] و «ملصق» بودند که برآمدن تیر نخست حکم بر الحاق فرزند، و برآمدن آن دیگر حکم بر نفی نسب بود (نک‌ : کلبی، 28؛ ابن حبیب، ابن هشام، ازرقی، همانجاها). علاوه بر آنچه یاد شد، گونه‌هایی دیگر از ازلام با نوشته‌های «العقل» و «المیاه» نیز برای تعیین «عاقله» در پرداخت خون‌بها، و برای حفر چاه به کار می‌رفته‌اند (نک‌ : ابن هشام، همانجا؛ ازرقی، 1/ 117-118؛ نویری، 3/ 117-118؛ برای نمونه‌های استقسام به ازلام در روایات و اخبار، نک‌ : فهد، 186 به بعد).
«کهانت به تیر» نزد اعراب پیش از اسلام پیوند مستحکمی با باورهای دینی آنان داشت و از همین‌رو این مراسم غالباً با چهره‌ای دینی و در معابد خدایان صورت می‌گرفت. در حقیقت استقسام به ازلام در معبد هریک از بتان به منزلۀ فرمان و یاری جستن از آنها در یافتن مصلحت بود و همین تلقیِ شرک‌آلود از عمل استقسام بود که موجب شد تا قرآن کریم به نهی از آن پردازد و این نکته‌ای است که عالمان و مفسران اسلامی از دیرزمان بدان توجه کرده‌اند، چنانکه ابن قتیبه ضمن اشاره به شباهت بسیار میان استقسام و قرعه، فارق عمده میان آنها را در این دانسته که استقسام عرب برخلاف قرعه، در برابر بتان صورت می‌گرفته، و تفکر شرک‌آلود دینی در پس آن نهفته بوده است (نک‌ : المیسر، 41؛ نیز آلوسی، 6/ 58؛ فهد، 180).
در روشن ساختن جنبۀ دینی استقسام به ازلام، نخست باید اشاره کرد که در خانۀ کعبه پیش از پاکسازی آن توسط پیامبر اکرم(ص)، تصویری از حضرت ابراهیم(ع) نصب شده بود که ازلامی برای استقسام در دست داشت (نک‌ : ازرقی، 1/ 165-166؛ بخاری، 4/ 111) و این امر اوج تقدس استقسام در افکار دینی عرب پیش از اسلام را می‌نمایاند. همچنین در خانۀ کعبه در برابر بت بزرگ هُبّل، 7 تیر نوشته نهاده شده بود که برای مقاصد گوناگونِ پیش یاد شده، کاربرد داشت (نک‌ : کلبی، ابن هشام، همانجاها؛ ازرقی، 1/ 117-118).
دیگر از بتان عرب که در سخن از ازلام نام آن به میان آمده، بت ذوالخلصه است که معبد آن در تَباله در جنوب منطقۀ عسیر (میان مکه و یمن) جای داشت. در روایات آمده است که امرؤالقیس از ملوک کِنده، آنگاه که مصمم شد تا برای انتقام خون پدر به جنگ برخیزد، نزد ذوالخلصه آمده، داوری خواست و آنگاه که فرمان به ترک انتقام گرفت، از نهی ازلام سرپیچید و روی به جنگ آورد (نک‌ : کلبی، 35، 41؛ ابن هشام، 1/ 79-80؛ ابوالفرج، 9/ 92-93). حتى هنگامی که فرستادگان پیامبر اسلام(ص) برای از میان بردن بت به معبد ذوالخلصه درآمدند، کسانی از اهل شرک را نزد آن بت در حال استقسام یافتند (نک‌ : بخاری، 5/ 112).
اگرچه اصل در استقسام عرب به ازلام، آن بود که این عمل در طی مراسمی با حضور سادن در معبد یکی از بتان صورت پذیرد (نک‌ : سبوطی، 3/ 14-15: پاسخهای ابن عباس به نافع بن ازرق؛ نیز ابن قتیبه، همانجا؛ ازهری، 13/ 218)، اما مواردی نیز دیده می‌شود که فردی در شرایط ویژه آنگاه که ناچار به داوری خواستن از خدایان بود، با دو تیر «آمِر و ناهی» که در تیردان به همراه داشت. خود به استقسام می‌پرداخت (نک‌ : همانجا؛ نیز احمدبن حنبل، 4/ 176؛ برای انتساب شیوه‌ای مشابه به ایرانیان، نک‌ : ابن قتیبه، عیون...، 1/ 149). بر پایۀ برخی روایات، «ضرب به کِعاب» (جمع کَعب به معنیِ استخوان شتالنگ) نیز در سدۀ 1ق در میان اعراب، به ویژه عراقیان رواج داشته، و با مخالفتهای صحابه روبه‌رو بوده است (نک‌ : طبری، 2/ 208)؛ مجاهد این شیوه را دارای اصلی ایرانی دانسته، و کعاب پارسیان را با قِداح عرب همسان شمرده است (نک‌ : همو، 2/ 209). ضرب به کعاب اگرچه بیشتر صورت بازی یا گاه قمار داشته است (نک‌ : ابن اثیر، 4/ 179)، اما همچون قداح عرب، ضرب به کعاب نیز گاه به قصد داوری خواستن از خدایان انجام می‌گرفته است (نک‌ : طبری، 2/ 208).
اکنون باید به دو آیه از قرآن کریم اشاره کرد که در خلال قصصی از انبیای بنی اسرائیل، از گونه‌ای قرعه‌کشی بدون نکوهش سخ رفته است: آیۀ نخست (آل عمران/ 3/ 44) در گفتار از حضرت زکریا و حضرت مریم(ع) از تعیین کفیل برای مریم(ع) به حکم قرعه سخن آورده، و از این قرعه به «القاء اقلام» تعبیر نموده است؛ اقلامی که در کلام عالمان و مفسران، تعبیری دیگر از قِداح و سِهام (تیرها) دانسته شده است (نک‌ : ابن قتیبه، المیسر، 38-39؛ طبری، 3/ 184؛ نیز سیوطی، 2/ 195-196)، آیۀ دیگر (صافات/ 37/ 141) در داستان یونس پیامبر(ع) از قرعه کشیدن کشتی‌نشینان برای به دریا انداختن طعمه‌ای برای نهنگان سخن گفته، و از آن به «مساهمه» (از ریشۀ سهم یعنی تیر) تعبیر شده است (نیز نک‌ : ابن قتیبه، همان، 39؛ طبری، 23/ 63؛ عیّاشی، 2/ 136).
در روایات در سخن از تعیین سرنوشت برخی بزرگان دینی با «مساهمه» (اصطلاحی برگرفته از قرآن)، پس از مریم و یونس(ع)، عبدالله پدر پیامبر(ص) به عنوان فرد ثالث یاد شده است (نک‌ : ابن بابویه، من لایحضر...، 3/ 51؛ الخصال، 1/ 156-157). توضیح داستان آن است که عبدالمطلب را نذر بود تا یکی از 10 پسر خود را به پیشگاه خداوند قربانی کند؛ او تعیین این قربانی از میان فرزندان را به حکم «تیرها» واگذار کرد و قرعه به نام عبدالله درآمد (نک‌ : ابن سعد، 1(1)/ 53؛ ابن هشام، 1/ 141؛ ابن بابویه، من لایحضر...، همانجا؛ نیز برای کاربرد تیرها توسط عبدالمطلب در جریان حفر زمزم، نک‌ : ابن هشام، 1/ 135؛ ازرقی، 2/ 46-47). در تفسیر این روایات گفتنی است که ابن حبیب در المحبر (ص 237) فصلی را با عنوان «آن کس که در جاهلیت خمر و مستی و ازلام را تحریم کرد» گشوده، و عبدالمطلب را در صدر نامها آورده است و نیز ابن قتیبه کوشش کرده تا تفاوتهای میان استقسام به ازلام و قرعه زدن را تبیین نماید (المیسر، 41؛ نیز برای روشهای قرعه، نک‌ : ابن قیم، 340-341).
اگرچه ابن قتیبه گفته است (همانجا) که در قرعه از تبر [قداح] استفاده نمی‌شود، اما در روایات موجود دربارۀ شیوۀ عمل به قرعه در عهد رسول اکرم(ص) و دورۀ صحابه، بیشتر استفادۀ از تیر [«سهم»] دیده می‌شود (مثلاً برای موردی منتسب به شخص پیامبر(ص)، نک‌ : ابن سعد، 8/ 122؛ دارمی، 2/ 143؛ بخاری، 5/ 55). در پاره‌ای روایات مربوط به عمل صحابه در قرعه، دربارۀ شیوۀ عمل توضیح بیشتری داده شده، و به صراحت از دو تیر [سهم] سخن رفته که روی هریک علاماتی نمایشگر هریک از اصحاب دعوی گذارده می‌شده است (نک‌ : ابن بابویه، همان، 3/ 52؛ طوسی، 6/ 234، 236؛ نیز ابن قیم، 341، به نقل از ابن راهویه؛ برای تفصیل، نک‌ : ه‌ د، قرعه).
در پایان گفتنی است در خبری به روایت عبدالعظیم حسنی از امام جواد(ع) در تفسیر عبارت قرآنیِ استقسام به ازلام، به رسمی مربوط به اعراب پیش از اسلام اشاره شده است که 10 نفر اجتماع می‌کردند و شتری را به شرکت می‌خریدند و پس از نحر، با قرعه زدن به تیر [قداح]، آن را با تفصیل و آدابی خاص تقسیم می‌کردند (برای روایت، نک‌ : ابن بابویه، همان، 3/ 217-218؛ طوسی، 9/ 84؛ نیز علی بن ابراهیم، 1/ 161-162؛ برای اشاره به این رسم در تفسیر مَیْسِر، مثلاً نک‌ : طبری، 2/ 210؛ نیز ابن حبیب، 333).

مآخذ

آلوسی، محمود، روح المعانی، قاهره، ادارة الطباعة المنیریه؛
ابن اثیر، مبارک، النهایة، به کوشش محمود محمد طناحی، قاهره، 1384ق/ 1963م؛
ابن بابویه، محمد، الخصال، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، 1362ش؛
همو، من لایحضره الفقیه، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، 1376ق؛
ابن حبیب، محمد، المحبر، به کوشش لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، 1361ق/ 1942م؛
ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش زاخاو و دیگران، لیدن، 1904-1915م؛
ابن قتیبه، عبدالله، عیون الاخبار، قاهره، 1343ق/ 1925م؛
همو، المیسر و القداح، به کوشش محب‌الدین خطیب، قاهره، 1342ق؛
ابن قیم جوزیه، محمد، الطرق الحکمیة، قاهره، 1380ق/ 1961م؛
ابن منظور، لسان؛
ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، بیروت، 1975م؛
ابن یزیدی، عبدالله، غریب القرآن، به کوشش محمد سلیم حاج، بیروت، 1405ق/ 1985م؛
ابوعبیده، معمر، مجاز القرآن، به کوشش محمد فؤاد سزگین، بیروت، 1401ق/ 1981م؛
ابوالفرج اصفهانی، اخبار مکة، به کوشش رشدی صالح ملحس، بیروت، 1403ق/ 1983م؛
ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به کوشش احمد عبدالحلیم بردونی و دیگران، قاهره، الدار المصریه؛
بخاری، محمد، صحیح، استانبول، 1315ق؛
دارمی، عبدالله، سنن، دمشق، 1349ق؛
سیوطی، الدر المنثور، بیروت، 1403ق؛
طبری، تفسیر؛
طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، 1390ق؛
علی بن ابراهیم قمی، التفسیر، بیروت، 1387ق؛
عهد عتیق؛
عیاشی، محمد، التفسیر، تهران، 1380ق؛
فراء، یحیى، معانی القرآن، به کوشش احمد یوسف نجاتی و محمدعلی نجار، بیروت، 1403ق/ 1983م؛
قرآن کریم؛
کلبی، هشام، الاصنام، به کوشش احمد زکی پاشا، قاهره، 1332ق/ 1914م؛
نویری، احمد، نهایة الارب، قاهره، المؤسسة المصریة العامه؛
نیز:

Barns, T., «Divination-Christian», ERE, vol. IV;
Fahd, T., La divination arabe, Leiden, 1966;
Judaica;
«Yoma», The Babylonian Talmud, London., 1989.

بخش فقه، علوم قرآنی و حدیث

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 667
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست