بَسَوی، ابویوسف یعقوب بن سفیان بن جوان فارسی (د 277ق / 890 م)، محدث و مورخ ایرانی. او در شهر بسا یا پسا (فسا) كه از شهرهای مهم ولایت دارابگرد در فارس شمرده میشد، به دنیا آمد. نسبت نسوی وی ناشی از تصحیف است (نك : خطیب، 9 / 428؛ ابن شهر آشوب، 1 / 8؛ رودانی، 374). تاریخ دقیق تولد بسوی معلوم نیست و درگذشت او را برخی در 280 یا 281ق هم آوردهاند (نك : ابن حبان، 9 / 287). او به هنگام مرگ بیش از 80 سال داشت (ذهبی، العبر، 1 / 399)، از اینرو، تولد وی را میتوان پس از 190ق / 806 م تخمین زد (نیز نك : همو، سیر... ، 13 / 180). بسوی در 216ق رهسپار سفر حج شد و در شوال همان سال مسند حُمَیدی را استماع كرد (بسوی، 1 / 200). پس از آن، اشتیاق بسیار او برای درك محضر عالمان، وی را همواره از جایی به جای دیگر كشانید، تا آنجا كه به قول خود 30 سال از عمر خویش را در سفر به اقطار شرق و غرب جهان اسلام سپری كرد (نك : مزی، 32 / 332؛ ذهبی، همان، 13 / 181-182). از مجموعۀ اخبار كوتاهی كه بسوی راجع به سفرهای خود در فاصلۀ سالهای 216-242ق یادداشت كرده، میتوان دریافت كه اشتیاق او به سفر مكه - با به جا آوردن دست كم 16 بار حج - بیش از هر شهر دیگری بوده است. این سفرها به ترتیب در سالهای 216-219، 222- 225، 230-236 و 241ق اتفاق افتاده است. او همچنین در سالهای 217- 226ق از مصر (بسوی، 1 / 201، 204، 213)، در سالهای 217 و 219ق و احتمالاً 242ق از شام (دمشق و حمص) (همانجا)، در سالهای 219 و 241 از فلسطین (عسقلان) (همو، 1 / 204، 212)، در 236ق از بصره (همو، 1 / 211)، در 239ق از سیرجان و در 240ق از بلخ (همانجا) دیدن كرده است. افزون بر این، میدانیم كه بسوی سفرهایی نیز به مدینه (ابن نقطه، 2 / 314)، اسكندریه (همو، 2 / 315)، حلب (همانجا)، اَیله (ذهبی،میزان...، 3 / 648)، نیشابور (ابن نقطه، 2 / 316)، كوفه (همو، 2 / 315)، موصل (همانجا) و بلاد جزیره (سمعانی، الانساب، 4 / 384) داشته است. بسوی بر طبق سنت معمول آن زمان، رنج در نوردیدن سرزمینهای بسیاری را بر خود هموار نمود، تا محضر شیوخ طراز اول علم حدیث را در گوشه و كنار ممالك اسلامی درك كند و از این راه محفوظات روایی خویش را گسترش دهد و تا آنجا كه ممكن است بر اِسنادهای عالیتر دست یابد. از این روست كه منابع موجود به نقل از خود وی آوردهاند كه از بیش از هزار كس كه همگی در شمار ثقاتند، حدیث نوشته است (نكـ: ابن ابی یعلی، 1 / 416؛ یاقوت، 3 / 892؛ مزی، 32 / 333؛ ذهبی، سیر، 13 / 181). بر گزینش بسوی از میان شیوخ، همین گواه بس كه پس از اسماع موطأ مالك از عبدالله بن مسلمة بن قَعنَب، به اشاره حمیدی استادش، از قرائت آن نزد مطرف بن عبدالله یساری چشم پوشیده است، زیرا روایت ابن قعنب دقیقتر و قابل اعتمادتر بود (بسوی، 2 / 177). از شیوخ بسوی فهرستی شامل 402 تن ترتیب داده شده است (نكـ: عمری، 1 / 76-112) كه با مقایسۀ اسامی شیوخ وی، مندرج در برخی مآخذ مهم دیگر، میتوان دست كم 70 تن دیگر را به این فهرست افزود(نك : ابن ابی حاتم، 4(2) / 208؛ ابن نقطه، 2 / 314-316؛ مزی، 32 / 325-330؛ ذهبی، همان، 13 / 180). قابل توجه آنكه مزی پس از برشمردن اسامی 246 تن از شیوخ او، از شمارش بقیه چشم میپوشد، چه، به گمان او آوردن همۀ آنها به درازا میكشد (32 / 330). به هر حال، فهرست شیوخ وی مجموعۀ بزرگی است كه دانشمندان و مصنفان بسیاری را در زمینه لغت، ادب، تاریخ، رجال و حدیث در بر میگیرد. از درس او نیز كسان بسیاری بهره برده، و وی را در زمرۀ استادان و مشایخ خویش جای دادهاند؛ از آن جمله میتوان ابراهیم بن محمد نیشابوری، معروف به ابن ابی طالب، اسحاق بن ابراهیم منجنیقی، ابوعیسی ترمذی، حسن بن سفیان بسوی، حسین بن محمد قَبّانی، عبدالرحمان بن ابی حاتم و عبدالرحمان بن یوسف ابن خراش مروزی (نك : همو، 32 / 330، 331؛ ذهبی، همان، 13 / 181) را نام برد. ابن درستویه همچنین از شاگردان برجسته و راوی آثار بسوی به شمار میرود و از طریق اوست كه دو تألیف بازماندۀ وی به ما رسیده است. احادیث منقول از طریق بسوی نیز به طور گسترده در آثار محدثان خراسان، چون حاكم نیشابوری در مستدرك، ابوعوانه در المسند الصحیح و احمد بیهقی در السنن الكبری و شعب الایمان و جز آنها بازتاب یافته، و مضبوط گشته است. بسوی در طول زمان از بزرگداشت و تكریم علمای رجال برخوردار بوده است، تا آنجا كه میتوان ادعای اجماع رجالیین بر توثیق او را بیگزاف دانست (نكـ: عمری، 1 / 14). براساس برخی منقولات مثلاً از حاكم نیشابوری (نكـ: ابن نقطه، 2 / 316؛ مزی، 32 / 331)، ابوزُرعۀ دمشقی (نك : همو، 32 / 332-333: ذهبی، همان، 13 / 182) و ابن ابی حاتم به نقل از پدرش (نكـ: مزی، 32 / 333)، پایۀ وی بدان حد والا شمرده شده كه برخی خردهگیریها دربارۀ وی هیچ انگاشته شده، چنانكه قدح ابن عبدان شیرازی مبنی بر تشیع وطعن او نسبت به عثمان (نكـ: ذهبی، همان، 13 / 182-183) را در مورد وی بیاثر ساخته است. محل درگذشت بسوی را برخی بصره و برخی همان فارس یا فسا دانستهاند (نك : مزی، 32 / 335؛ ابن نقطه، همانجا؛ ذهبی، همان، 13 / 183). مهمترین اثر بسوی كتاب المعرفة و التاریخ است و تنها نسخۀ موجود آن، جلد دوم و سوم كتاب، به روایت ابن درستویه را در بر میگیرد. اكرم ضیاء عمری این كتاب را با مقدمهای در شرح حال و آثار بسوی و توضیحات مربوط به خود كتاب در 1394ق / 1974م در بغداد منتشر كرده است و چنانكه از نام آن پیداست، از دو بخش تشكیل میشود: بخش نخست به موضوعات تاریخی اختصاص دارد و در بخش دوم به معرفه الرجال پرداخته شده است. موضوعات جلد اول این كتاب (نك : بسوی، 3 / 247-352) به شیوۀ تواریخ عمومی، با بیان خلقت زمین و آدم شروع میشود، به بعثت انبیا میپردازد و به شرح مولد و مبعث پیامبر اسلام(ص) میرسد. پس از آن، وقایع صدر اسلام، یعنی سیرۀ نبوی و عصر خلفا دنبال میشود و سپس رویدادها تا اواسط سال 135ق یاد میشود. بدینترتیب، جلد دوم كتاب با پیگیری حوادث سال 136ق آغاز میشود و تا حوادث سال 242 ق ادامه مییابد. بسوی در تاریخ خود همچون دیگران، در بیان وقایع گذشته به تفصیل پرداخته، ولی دربارۀ آنچه در عصر وی روی داده، یا خود مشاهده كرده، به اجمال سخن گفته است. گزارشهای بسوی در این فترت، از حد یادآوری سفر به نقطهای، یا راهی شدن به حج چندان فراتر نمیرود، و این مینمایاند كه به هر حال بسوی مرد حفظ و روایت بوده است، نه تجربه و معاینت؛ و گویا اشتغال به حدیث و كتابت و سماع آن، او را به گونهای بار آورده بود كه به تاریخ و آنچه گذشته است، نزدیكتر بود، تا به آنچه در زمان خود او در جریان بوده است. بسوی در بخش دوم كتاب كه قسمت اعظم مجلد دوم و تمام مجلد سوم از چاپ حاضر را در برمیگیرد، احوال صحابه و تابعین را مد نظر قرار داده، و سپس به جرح و تعدیل رجال حدیث پرداخته است. او همچنین فصلهایی را به قضات بصره، فضایل مصر و شام، اخبار اهل كوفه و ذكر فضایل و ذمایم آن دیار اختصاص داده است. بسوی در پایان، فصلی نیز برای معرفی راویانی كه به كنیه شهرت دارند، گشوده است. بجز المعرفة و التاریخ، 4 كتاب دیگر را در شمار آثار بسوی آوردهاند: 1. المشیخة، كه جزء دوم و سوم آن به روایت ابن درستویه بر جای مانده است. این دو جزء كه اولی 29 برگ و دومی 22 برگ را در بر دارد، در كتابخانۀ ظاهریه نگهداری میشود (نك : ظاهریه، 374؛ سواس،323) و بهگفتۀ رودانی (ص374)، محمد كتانی(ص140-141) و عبدالحی كتانی (2 / 625)، این كتاب در 6 جزء نگاشته شده، و براساس شهرها ترتیب یافته است. هر چند بر پایۀ گزارش عمری (1 / 19)، این دو جزء موجود ترتیب معینی ندارد و مؤلف در آنها از هر شیخی از شیوخ خود یكی دو حدیث، با سند آن نقل كرده، و احوال شیوخ خویش را نیز بیان نداشته است (برای منتخب آن، نك : ظاهریه، همانجا). 2. الزوال، كه آن را احمد بن ابراهیم بن شاذان، شاگرد بسوی از وی روایت نموده است (خطیب، 9 / 393). 3. السنة و مجانبة اهل البدع، در باب عقاید اصحاب حدیث. 4. البروالصلة، در اخلاق (سمعانی، التحبیر، 2 / 83؛ ذهبی، سیر، 13 / 183؛ عمری، 1 / 18). در پارهای از منابع، همچنین از شخصی موسوم به بسوی صغیر، ابویوسف یعقوب بن سفیان بن زیاد، یاد شده كه از بسوی كبیر روایت كرده است (نك : سمعانی، الانساب، 4 / 385؛ ابن اثیر، 2 / 216).