responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 57

ابن مرزوق


نویسنده (ها) :
فرامرز حاج منوچهری
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 20 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اِبْنِ مَرْزوق، نام مشترك افراد خاندانی مالكی مذهب از مغرب. اصل ايشان از جنوب افريقيه بود كه به تلمسان مهاجرت كردند و در آنجا سكنی گزيدند. بيش از 10 نفر از افراد اين خانواده جزو بزرگان علم و ادب و فقه و سياست بودند و بی‌گمان 2 تن از آنان: محمد خطيب و محمد حفيد تأثير بسزايی در فرهنگ مغرب اسلامی برجا نهاده‌اند.
مرزوق كه مرازقه بدو منسوبند، در اواخر قرن 5ق در تلمسان اقامت داشت و مردی صالح و ديندار بود (ابن خلدون، يحيی، 1 / 114).
ابوبكر، فرزند مرزوق، خادم مزار ابومدين شعيب، صوفی معروف‌اندلسی بود. وی را از بزرگان صوفيه دانسته‌اند. پس از مرگ، جنازۀ او را در تلمسان نزديك قصرالقديم به خاك سپردند و خدمت مزار ابومدين به صورت موروثی در خاندان مرزوق بماند (ابن خلدون، عبدالرحمن، التعريف، 50، العبر، 7 / 648).
دربارۀ محمد اول فرزند ابوبكر چندان چيزی دانسته نيست، ولی پسرش محمد دوم (629-681ق) از اوليا محسوب می‌شد. يحيی ابن خلدون شماری از استادان او را نام برده است (همانجا؛ نيز نک‌ : ابن مريم، 226).
فرزند محمد دوم، ابوالعباس احمد (681-741ق) تحصيلاتش را در تلمسان و فاس گذراند و يحيی ابن خلدون فهرستی از استادان او را در اين دو شهر ذكر می كند (1 / 115). وی در 717ق به سفر حج رفت و در مدينه مجاور شد و سرانجام در مكه درگذشت و مقبرۀ او در باب المعلّی مدتها زيارتگاه بود (همانجا).
محمد سوم پسر احمد اول، نخستين خطيب مسجدی بود كه سلطان ابوالحسن مرينی در تلمسان بنا كرد و پس از مرگ او خطابت آن را برادرزاده اش محمد چهارم به عهده گرفت.
معروف ترين افراد اين خاندان بدين شرح بوده‌اند:

1. محمد چهارم

شمس الدين ابوعبدالله محمد بن احمد عجيسی تلمسانی، معروف به «ابن مرزوق خطيب » يا «ابن مرزوق جَدّ»، از رجال سياسی و علمی مغرب در سدۀ 8ق (711-781ق / 1311- 1379م). وی در نوجوانی همراه پدرش به مشرق رفت و ضمن اقامت در شهرهای مختلف چون قاهره به فراگيری علوم اسلامی پرداخت (ابن خطيب، 3 / 104؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، التعريف، همانجا). در 733 يا 735ق به مغرب مراجعت كرد و هنگامی به تلمسان رسيد كه ابوالحسن علی بن عثمان مرينی بدانجا دست يافته بود. وی پس از مرگ عمويش، در خطابت جانشين او شد و به تدريج در نزد سلطان منزلتی رفيع يافت (ابن خطيب، همانجا؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، همان، 51). از اين پس روز به روز به ارج وی نزد سلطان افزوده می‌شد، تا جايی كه در واقعۀ طريف (741ق / 1340م)، در كنار سلطان حضور داشت (همانجا). سلطان در 748ق او را به عنوان سفير جهت برقراری صلح نزد آلفونسوی يازدهم پادشاه قشتاله روانه كرد تا بتواند اسيران جنگی را كه ابوعمر تاشفين پسر ابوالحسن نيز در جمع آنان بود، آزاد سازد (ابن خطيب، همانجا؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، همانجا). در اين ميان ابوعنان فرزند ابوالحسن كه در فاس بود، به جای پدر بر تخت نشست و ابن مرزوق همراه با جماعتی از اعيان و بزرگان ــ كه در بين آنان همسر سلطان ابوالحسن نيز حضور داشت ــ نزد ابوعنان رفت و پس از درنگی كوتاه در دربار ابوعنان به تلمسان بازگشت. در اين زمان ابوسعيد عثمان بن عبدالرحمن زيانی بر آنجا حكمرانی می‌كرد و برادرش ابوثابت و نيز قبيلۀ بنی عبدالواد از او حمايت می‌كردند. در همين دوران، ابوالحسن كه اكنون تاج و تخت را از دست داده بود، از تونس به سوی مغرب حركت كرد، ليكن در راه به عللی در شهر الجزاير ماند و در آنجا گروهی را برای محاصرۀ تلمسان گرد آورد. ابوسعيد كه از اين موضوع آگاه شده بود، ابن مرزوق را از راه صحرا جهت مذاكره نزد وی فرستاد. ولی ابوثابت برادر ابوسعيد و گروهی از زعمای قوم كه از اين امر ناراضی بودند، ابن مرزوق را از ميانۀ راه بازگرداندند و به زندانش انداختند، اما پس از چندی آزادش كرده، از راه دريا به اندلس روانه ساختند (ابن خطيب، 3 / 106؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، التعريف، 51 -53، العبر، 7 / 649).
وی در سفر خود به اندلس در 752ق نزد ابوالحجاج كه در پی واقعۀ طريف در سبته با او آشنا شده بود، به غرناطه رفت. ابوالحجاج وی را مورد احترام قرارداد و خطابت مسجد الحمراء را در 753ق به عهدۀ او گذاشت. وی در اين مقام چندان نپاييد و در 754ق ابوعنان، او را به فاس فراخواند. ابن مرزوق در دربار سلطان مغرب مورد تكريم قرار گرفت و منصبی به دست آورد (ابن خطيب، 3 / 104-105؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، التعريف، 53؛ ابن حجر، انباء، 1 / 322). ابوعنان در 758ق ابن مرزوق را جهت خواستگاری دختر سلطان ابويحيی به تونس فرستاد. وی با جواب منفی دختر ابويحيی روبه رو شد و اين امر و برخی علل ديگر سبب خشم ابوعنان نسبت به او گرديد و وی ابن مرزوق را روانۀ زندان ساخت، ولی پس از مدتی به پايمردی تنی چند از بند رهايی يافت. به دنبال مرگ ابوعنان در 759ق و برخاستن مدعيان برای تصرف تاج و تخت ــ كه ابوسالم، برادر ابوعنان نيز يكی از ايشان بود ــ ابن مرزوق وی را ياری كرد و چون ابوسالم بر تخت نشست، او نزد سلطان جديد منزلت والايی يافت، ولی با بدگويی از نزديكان سلطان آنان را برضد خود برانگيخت. پس از قتل ابوسالم (762ق) ابن مرزوق موقعيت خود را از دست داد و بعد از دو سال در 764ق به قصد تونس بر كشتی نشست (ابن خلدون، عبدالرحمن، همان، 53-55؛ ابن فرحون، 2 / 294-295). در 765 (يا 766ق) نزد سلطان ابواسحاق و وزيرش ابومحمد ابن تافراكين رفت و در جامع موحدون تونس خطبه خواند. با كشته شدن ابواسحاق در 770ق، پسرش خالد جانشين او شد، ولی حكومتش ديری نپاييد و سلطان ابوالعباس تاج و تخت را ربود و به دنبال آن ابن مرزوق را از سمت خطابت در جامع تونس عزل كرد (ابن خلدون، عبدالرحمن، همان، 55-56؛ ابن حجر، همان، 1 / 323، الدرر، 5 / 95).
ابن مرزوق خطيب در 773ق به قصد مصر راه دريا در پيش گرفت و پس از گذار از اسكندريه، در قاهره نزد ملك اشرف شعبان بن حسين رسيد و به عنوان قاضی و خطيب در آنجا منصبی يافت و در مدارس صرغتمشيه، شيخونيه و قمحيۀ مصر تدريس كرد. زندگی وی كه پيش از اين سفر با تشويش و اضطراب سپری شده بود، در مصر با آرامش گذشت. پس از مرگ پيكرش را ميان مقبرۀ ابن قاسم و اشهب به خاك سپردند (ابن خلدون، يحيی، 1 / 115؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، همان، 56؛ ابن قنفذ، 373؛ ابن حجر، انباء، 1 / 321-323). ابن مرزوق در طی زندگی سفرهای گسترده‌ای به غرب و شرق اسلامی داشت. در تلمسان، جريد، بجايه، تونس، مصر، بيت المقدس، دمشق، مكه، مدينه و نيز اندلس بزرگانی را ملاقات كرد و از ايشان دانش آموخت. او خود نام آنان را در مشيخه اش، عجالة المستوفز گرد آورد است (برای مشايخ وی، نك‌ : ابن خطيب، 3 / 105-106؛ ابن فرحون، 2 / 291-294). وی شاگردانی نيز پرورش داد كه از آن ميان می‌توان از ابن قنفذ (ابن قنفذ، همانجا) و ابن زمرك (ه‌ م) نام برد. كثرت ذكر او در طرق اجازات مغرب اسلامی جائز اهميت است (نك‌ : بلوی، 257؛ جمال الدين بصری، 43؛ فلانی، 17، 35؛ كتانی، 2 / 606، 629، 1089).
ابن مرزوق خطيب، همگام با زندگی سياسی، آثار بسياری از خود برجای گذاشت. اثر چاپی او المسند الصحيح الحسن فی مآثر و محاسن مولانا ابی الحسن است كه در 1925م لوی پرووانسال، مستخرجاتی از آن را همراه با ترجمۀ فرانسه در هسپريس، شم‌ 5 منتشر كرد. همچنين فصلی از آن توسط بلاشر در «يادنامۀ هانری باسه» ترجمه شد. در 1975م مايا شاتزميلر مقاله‌ای دربارۀ اين اثر با عنوان «چگونگی تأليف مسند ابن مرزوق » در آرابيكا، شم‌ 12 منتشر كرد و در 1976م ماريا خسوس بيگرا مقاله‌ای با عنوان «دربارۀ مسند ابن مرزوق» در همان مجله، شم‌ 13 به چاپ رسانيد و همو در 1401ق / 1981م در الجزاير متن كامل كتاب را انتشار داد.
آثار خطی او بدين شرح است: 1. تيسير المرام فی شرح عمدة الاحكام. نسخه‌هايی از اين اثر در كتابخانه‌های رباط، قاهره و استانبول موجود است (نك‌ : مجموعة مختارة، 44؛ خديويه، 1 / 292-293؛ GAL, I / 438)؛ 2. عجالة المستوفز المستجاز، كه در آن به ذكر شيوخ خود در حجاز، شام، مصر و مغرب پرداخته است. نسخه‌ای از آن در خزانۀ ملكيۀ رباط موجود است (عنان، 1 / 362)؛ 3. عقيدة اهل التوحيد المخرجة من ظلمة التقليد، كه نسخه‌ای از آن مربوط به سدۀ 8ق در كتابخانۀ كوپريلی يافت می شود (كوپريلی، 2 / 311)؛ 4. سؤال و جواب فی الشرف من قبل الامم، كه نسخه‌ای از آن در كتابخانۀ چستربيتی مضبوط است ( آربری، شم‌ 3296(9))؛ 5. نهاية الامل فی شرح كتاب الجمل، شرحی است بر الجمل خونجی در منطق كه دو نسخه از آن در كتابخانۀ اسكوريال محفوظ است (ESC2، شم‌ 614, 654). تاريخ كتابت نسخۀ نخست به 859ق می‌رسد (برای آثار يافته نشده، نك‌ : مقری، ازهار، 2 / 299، 3 / 52، نفح، 7 / 412؛ باباتنبكتی، 270؛ بغدادی، 1 / 191). شايان ذكر است كه اثری با عنوان طيب الحبيب در شرح قصيدۀ بردۀ بوصيری كه نسخه‌هايی از آن در برلين ( آلوارت، شم‌ 7788) و پاريس (دوسلان، شم‌ 3189) موجود است، توسط بروكلمان (GAL, I / 309) به ابن مرزوق خطيب نسبت داده شده كه ظاهراً بايد تأليف ابوطاهر احمد خجندی (د 802ق) باشد (در مورد شرح ديگری بر قصيدۀ برده كه به او نسبت داده‌اند، به شرح حال ابن مرزوق حفيد در سطور بعد رجوع شود).
ابن مرزوق خطيب را دو فرزند بود: محمد و احمد كه از سوی احمد صاحب نواده‌ای به نام محمد شد.

2. محمد پنجم

ابوعبدالله محمد بن احمد بن محمد، معروف به ابن مرزوق حفيد (ربيع الاول 766-14 شعبان 842ق / 1364-30 ژانويۀ 1439م)، فقيه و اديب اهل تلمسان. بابا تنبكتی بسيار وی را ستوده و او را در زمرۀ بزرگان علم و ادب آورده (صص 295-296). وی در طی دو سفر حج در سالهای 790ق و 819ق، با گذشتن از شهرهايی چون قسنطينه، بجايه، تونس، اسكندريه، قاهره، مدينه و مكه نزد مشايخی چون سراج‌الدين ابن ملقن، سراج الدين بلقينی، زين الدين عراقی، ابن خلدون، بهاءالدين دمامينی، ابوحيّان نحوی، ابن هشام انصاری، ابن عرفه ــ كه در سفر اول با وی همراه بود ــ و ديگر بزرگان آن زمان تحصيل علم كرد. جدّ، پدر و عموی وی را نيز می‌توان از استادان او به شمار آورد. حفيد كه در تصوف دستی داشته و «احزاب » ابوالحسن شاذلی را روايت كرده است، از دست پدر و عمويش خرقه پوشيد. وی در موسم حج ابن حجر عسقلانی را ملاقات كرد و با او مبادلۀ علمی داشت. شاگردان وی عبارتند از: فرزندش
محمد هفتم، عبدالرحمن ثعالبی، محب الدين آقسرايی، ابوالمفضل مشذالی، ابوالحسن قلصادی، ابوالفرج ابن ابی يحيی تلمسانی و ديگران (ابن حجر، الدرر، 5 / 96؛ سخاوی، 7 / 50؛ مقری، همان، 7 / 418-421-424؛ بابا تنبكتی، همانجا؛ نخلی، 65-66). آنچه در مورد حفيد حائز اهميت می‌نمايد، وجود نام وی در بسياری از طرق اجازات، به ويژه اجازات حجاز و مغرب است (مثلاً نك‌ : رودانی، 135؛ كورانی، 93-94؛ نخلی، 44، 54، 66؛ جمال الدين بصری، 27، 43، 69، 76؛ فلانی، 6، 17، 35، 49، 54؛ كتانی، 1 / 221، 454، جم‌). حفيد سرانجام در تلمسان يا به روايت قلصادی در مصر وفات يافت (نك‌ : سخاوی، 7 / 51؛ مقری، همان، 7 / 421؛ قس: باباتنبكتی، 298).
او صاحب تأليفاتی متعدد بوده كه برخی از آنها به صورت خطی در كتابخانه‌های جهان مضبوط است، از آن جمله‌اند: 1. اظهار صدق المودة فی شرح البردة، كه نسخ فراوانی از آن در كتابخانه‌های مختلف وجود دارد. قابل ذكر است كه در برخی فهارس، اين اثر به جد مؤلف (ابن مرزوق خطيب) نسبت داده شده است، اما با توجه به گفتۀ محمد عابد فاسی در معرفی نسخه‌ای از آن كه در جامع قرويين فاس، به شمارۀ 1100 نگهداری می شود، زمان فارغ از تأليف اين اثر به گفتۀ خود مؤلف، 810ق بوده كه با دورۀ زندگی خطيب سازگاری ندارد (فاسی، 3 / 203-206؛ برای ديگر نسخه‌ها، نک‌ : حجی، 226؛ علوش، 2(1) / 83؛ كوپريلی، شم‌ 1306؛ دوسلان، شم‌ 3188؛ ورهووه، GAL, S, I / 497 ;
157
)؛ 2. روضة الاعلام بعلم انواع الحديث السام، منظومه‌ای در حديث، الهام گرفته شده از الفيۀ ابن ليون و عراقی كه در كتابخانۀ اسكوريال موجود است (ESC2، شم‌ 1517(1))؛ 3. المفاتيح المرزوقية لحل الاقفال و استخراج خبايا الخزرجية، كه شرحی است بر خزرجيۀ ابی الجيش و نسخه‌هايی از آن در كتابخانه‌هايی اسكوريال (ESC2، شم‌ 332)، جامع زيتونۀ تونس (منصور، 226)، ازهريه (ازهريه، 4 / 476) و دارالكتب مصر (نك‌ : GAL, S, I / 545) وجود دارد؛ 4. منظومه‌ای در علوم حديث ــ احتمالاً موسوم به الحديقة ــ كه نسخه‌ای كهن از آن به تاريخ كتابت 834ق در كتابخانۀ اسكوريال (ESC2، شم‌ 1517(2)) نگهداری می شود (برای آثار يافته نشده، نك‌ : سخاوی، 7 / 50؛ مقری، همان، 7 / 424؛ ابن سوده، 219؛ حفناوی، 1 / 137).
اثری نيز با عنوان برنامج الشوارد كه تأليف شخصی به نام ابوالقاسم (ابوالفضل) بن محمد مرزوق است و در سدۀ 10ق تأليف شده است، به ابن مرزوق حفيد نسبت داده شده است كه صحيح نمی نمايد (نک‌ : كاتالوگوس، شم‌ 243؛ مجلة معهد المخطوطات، 18(1) / 8؛ قس: GAL, S, II / 345).

3. محمد هفتم

ابوعبدالله محمد بن محمد، معروف به ابن مرزوق كفيف (824-901ق / 1421-1496م)، محدث و فقيه. وی كه جدّ مادری پدر بزرگ مقری است (مقری، همان، 7 / 413)، نزد بزرگانی چون پدرش حفيد، ابوالفضل قاسم عقبانی، ابوزيد عبدالرحمن ثعالبی، ابوعبدالله محمد بن مشذالی، ابن عقاب جذامی و ديگران دانش آموخت. نام وی نيز در طرق اجازات مغرب بسيار به چشم می خورد. ابن غازی در ذيل فهرس (147 به بعد) اجازات خود نام وی را آورده و نيز بلوی فهرستی از اجازات او را در ثبت خود (ص 217 به بعد) ذكر كرده است. علاوه بر اينان ابوالعباس ونشريسی و علی بن محمد قلصادی نيز از محضر او بهره برده‌اند (ابن مريم، 141، 251). محمد در 861ق سفری به مشرق كرد. پس از چندی به موطن خود بازگشت و سرانجام در تلمسان از دنيا رفت (سخاوی، 5 / 46؛ مقری، همان، 7 / 414). از او منظومه‌ای ميميّه در دعا در كتابخانۀ صبيحيّۀ سَلا موجود است (حجی، 315). ابن مرزوق كفيف فرزندی به نام احمد، معروف به حفيد الحفيد داشت كه خطيب اهل تلمسان بوده و ابن غازی او را بسيار ستوده است (صص 32-33). وی نزد پدرش و نيز نزد سنوسی، ابن زكری و ابن عباس تلمسانی اخذ علم كرد (بابا تنبكتی، 52، 223؛ ابن مريم، 88). همچنين محمد هشتم فرزند حفصه دختر حفيد از آخرين افراد شناخته شدۀ اين خاندان است كه نزد دايی خود كفيف، ابوعبدالله تنسی و ابن زكری كسب علم كرد. ابن مريم (ص 257) به زنده بودن وی در 918ق تصريح دارد (قس: بابا تنبكتی، 334، كه به زنده بودن او تا 920ق اشاره دارد؛ در مورد شجرۀ اين خاندان، نك‌ : بلوی، 221).

مآخذ

ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، انباء الغمر، حيدرآباد دكن، 1387ق / 1967م؛
همو، الدرر الكامنة، حيدرآباد دكن، 1396ق / 1976م؛
ابن خطيب، محمدبن عبدالله، الاحاطة، به كوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1395ق / 1975م؛
ابن خلدون، عبدالرحمن، التعريف، به كوشش محمد بن تاويت طنجی، قاهره، 1370ق؛
همو، العبر؛
ابن خلدون، يحيی، بعية الرواد فی ذكر الملوك من بنی عبدالواد، به كوشش عبدالحميد حاجيات، الجزائر، 1400ق / 1980م؛
ابن سوده، عبدالسلام، دليل مورخ المغرب الاقصی، تطوان، 1369ق / 1950م؛
ابن غازی، محمد، فهرس، به كوشش محمد زاهی، دارالبيضاء، 1399ق / 1979م؛
ابن فرحون، ابراهيم بن علی، الديباج المذهب، قاهره، 1351ق؛
ابن قنفذ، احمدبن حسن، الوفيات، به كوشش عادل نويهض، بيروت، 1403ق / 1983م؛
ابن مريم، محمدبن محمد، البستان، الجزائر، 1326ق / 1908م؛
ازهريه، فهرست؛
باباتنبكتی، احمد، «نيل الابتهاج »، در حاشيۀ الديباج المذهب ابن فرحون، قاهره، 1394ق؛
بغدادی، هديه؛
بلوی، احمدبن علی، ثبت، به كوشش عبدالله عمرانی، بيروت، 1403ق / 1983م؛
جمال الدين بصری، عبدالله بن سالم، «الامداد»، رسائل خمسة اسانيد فی اصول الحديث، حيدرآباد دكن، 1328ق / 1910م؛
حجی، محمد، فهرس الخزانة العلمية الصبيحية، كويت، 1406ق / 1985م؛
حفناوی، محمد، تعريف الخلف برجال السلف، بيروت، 1405ق؛
خديويه، فهرست؛
رودانی، محمدبن سلیمان، صلة الخلف، به كوشش محمد حجی، بيروت، 1408ق / 1988م؛
سخاوی، محمد، الضوء اللامع، بيروت، مكتبة الحياة؛
علوش ورجراجی، فهرس المخطوطات العربية فی الخزانة العامة برباط الفتح، مغرب، 1954م؛
عنان، محمد عبدالله، فهارس الخزانة الملكية، رباط، 1400ق / 1980م؛
فاسی، محمد عابد، فهرس مخطوطات خزانة القرويين، مغرب، 1399ق؛
فلانی، صالح بن محمد، «قطف الثمر»، رسائل خمسة اسانيد فی اصول الحديث، حيدرآباد دكن، 1328ق / 1910م؛
كتانی، عبدالحی، فهرس الفهارس و الاثبات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1402ق / 1982م؛
كوپريلی، خطی؛
كورانی، ابراهيم بن حسن، «الامم لايقاظ الهمم »، رسائل خمسة اسانيد فی اصول الحديث، حيدرآباد دكن، 1328ق / 1910م؛
مجلة معهد المخطوطات العربية، 1392ق / 1972م؛
مجموعة مختارة لمخطوطات عربية نادرة... فی المغرب، بيروت، 1407ق / 1986م؛
مقری، احمد، ازهار الرياض، به كوشش مصطفی سقا و ديگران، قاهره، 1359ق / 1940م؛
همو، نفح الطيب، به كوشش محمد بقاعی، بيروت، 1406ق؛
منصور، عبدالحفيظ، فهرس مخطوطات المكتبة الاحمدية بتونس، بيروت، 1969م؛
نخلی، احمد، «بغية الطالبين »، رسائل خمسة اسانيد فی اصول الحديث، حيدرآباد دكن، 1328ق / 1910م؛
نيز:

Ahlwardt;
Arberry;
Catalogus cadicum manuscriptorum orientalium (Museo Britannico), London, 1846;
De Slane;
ESC2;
GAL;
GAL, S;
Voorhoeve.

فرامرز حاج منوچهری

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 57
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست