responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 519

برادری

نویسنده (ها) : صادق سجادی - فرهنگ مهروش

آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بَرادَری، از مفاهيم رايج در فرهنگ اسلامی اين معنا نخست برای اشاره به برادران همخون به كار می‌رفته، و به تدريج در فرهنگ عرب جاهلی و پس از آن فرهنگ اسلامی، كاربردهايی ثانوی يافته است.

از نگاهی مردم‌شناسانه، می‌توان گفت كه از سويی به اقتضای نوع زندگی عرب جاهلی در خانواده‌های بزرگ و از ديگرسو، به دليل كمبود شديد منابع حياتی در منطقۀ جزيرة‌العرب و نياز ساكنان آن به حمايت افراد قبيله‌شان در تلاش برای بقا، نقش برادران خانوادۀ بزرگ، يعنی افراد قبيله پررنگ می‌شده است. اگر از ياد نبريم كه اقتضائات خانواده در آن محيط جاهلی، مستلزم گونه‌ای بی‌مهری به فرزندان بوده است (‌ﻧﻜ : انعام/ ۶/ ۱۳۷، ۱۴۰، ۱۵۱؛ اسراء/ ۱۷/ ۳۱)، دليل پررنگ شدن هر چه بيشتر مفهوم برادری در مقايسه با ديگر مفاهيم مشابه همچون پدر و فرزندی بهتر شناخته می‌شود. شواهدی در دست است كه نشان می‌دهد دست‌كم تا بيش از يك قرن پس از اسلام، هنوز معاناهای ثانوی برادری يا برادری خونی ارتباط تنگاتنگ داشته است (برای نمونه، ‌ﻧﻜ : نحاس، ۲/ ۶۴؛ شيخ طوسی، ۹/ ۳۴۶-۳۴۷؛ طبرسی، فضل، ۲۳/ ۲۰۳).

 

مفهوم برادری در فرهنگ عرب صدر اسلام

مقارن با صدر اسلام، برادری ميان دو نفر، به معانی وجود مشابهت‌هايی ميان آنان، به همراه تعلقی اجتماعی برای همكاری و حمايت متقابل بوده است (‌ﻧﻜ : ثعالبی، ۴/ ۱۵۴؛ سيوطی، ۲/ ۳۳۵). در بعضی از نمونه‌ها مفهوم برادری در فرهنگ آن عهد در كنار ديگر انواع حمايتهای اجتماعی قرار گرفته است (‌ﻧﻜ : معارج/ ۷۰/ ۱۱-۱۳؛ نيز ‌ﻧﻜ : نهج‌البلاغة، خطبۀ ۱۲۵؛ ابن‌جوزی، زاد...، ۳/ ۳۷۹). برادری در فرهنگ آن زمان، الزاماً تلازمی با صميميت و دوستی عميق ميان دو نفر نداشته است (‌ﻧﻜ : نهج‌البلاغة، حكمت ۱۵۸). شواهد بسياری از عصر متقدم اسلامی در دست است كه قرارداد برادری ميان جنيان و فرشتگان با يكديگر، ميان ملايك، جنيان و حيوانات، اعضای يك قبيله با عشيره و معتقدان به يك مسلك يا دين را منعكس می‌سازد (‌ﻧﻜ : آل‌ عمران/ ۳/ ۱۵۶؛ اعراف/ ۷/ ۲۰۲؛ اسراء، ۱۷/ ۲۷؛ احقاف/ ۴۶/ ۲۱؛ حشر/ ۵۹/ ۱۱؛ نيز نهج‌البلاغة، حكمت ۲۸۹؛ طيالسی، ۱/ ۳۰۳-۳۰۴، ۳۰۸؛ بخاری، ۸/ ۲۹۲؛ كلينی، ۱/ ۳۹۴؛ ابوعوانه، ۱/ ۲۱۸، ۱/ ۲۱۹؛ طبرانی، ۱۸/ ۸۵؛ عجلونی، ۲/ ۵۲؛ سيوطی، ۶/ ۷۶، ۴۸۳). وجود نوعی خاص از پيوند برادری ميان دو نفر، هيچ‌گاه سبب ناديده انگاشتن انواع ديگر برادری ميان او و ديگران نمی‌شده، و شخص در آن واحد، خود را نسبت به همۀ برادران خويش وفادار می‌دانسته است. به همين سبب است كه در زمان محاصرۀ اقتصادی پيامبر(ص) و اصحابش در شعب ابی‌طالب، با استناد به برادريهای قومی ميان مسلمانان و مشتركان، ابوطالب از قريش می‌خواهد كه به محاصرۀ برادران خويش پايان دهند (ابن‌اسحاق، ۱۶۰؛ حلبی، ۲/ ۳۶). به عبارت واضح‌تر، ‌مسلمان بودن برادر، سبب نگشته است كه حقوقش به فراموشی سپرده شود. از شواهد اين مسأله، همان است كه در قرآن‌ كريم، پيامبران را حتى نسبت به اقوام طاغی و غيرمؤمن برادر ناميده، و از طرف ديگر، آنها را نيز برادران پيامبران برشمارده است (برای نمونه، ‌ﻧﻜ : ق/ ۵۰/ ۱۳؛ اعراف/ ۷/ ۶۵، ﺟﻤ).

پيداشدن مفهوم برادری دينی در فرهنگ صدر اسلام، زمينه‌ای كهن‌تر از ترويج برادری از سوی پيامبر اكرم(ص) در ميان مهاجران و انصار، پس از هجرت به مدينه داشته است. از كهن‌ترين نمونه‌های كاربرد تعبير برادری ميان مسلمانان، تعبير ناظر به برادری مسلمانان مكه با هم كيشانی در يثرب، در روزهای پيش از هجرت پيامبر(ص) و مسلمانان به آنجاست (ابن‌كثير، البداية...، ۳/ ۱۶۹). اين امر به خوبی نشان می‌دهد كه از ديد عرب آن زمان، كاملاً طبيعی بوده كه افراد با هم‌كيشان خود برادر دانسته شوند.

از ديگرسو، به نظر می‌رسد مفهوم برادری دينی در فرهنگ اسلامي يك امر عارضی و بازتاب صرف فرهنگ عرب جاهلی نبوده، و در شمار اصلی‌ترين راهكارهای پيامبر(ص) محسوب می‌شده است (‌ﻧﻜ : رويانی، ۲/ ۱۱۱؛ مزی، ۸/ ۳۸۷؛ سيوطی، ۶/ ۱۹۶). از مهم‌ترين دغدغه‌های پيامبر(ص)، چگونگی برقراری عدالت اجتماعي در ميان همۀ مردم بوده است (حديد/ ۵۷/ ۲۵) و لازمۀ پديدار گشتن چنين عدالتی، از يك‌سو برافتادن تضادهای طبقاتی و از ديگر سو، ايجاد پيوندهای قرابت ميان آحاد مردمان بوده است. به همين سبب پيامبر اكرم(ص) پيوبند برادری دينی را به عنوان راهكارهای علمی برای برقراری برادری و برابری ميان همۀ انسانها پی افكندند.

برای ارائۀ تصوير واضحی از مفهوم برادری دينی صدر اسلام، توجه به هنجارهای رفتاری برادران دينی ضروری است. شايد بتوان گفت كه تا مدتها بعدمهم‌ترين شاخصۀ رفتار برادران دينی، رازداری و عيب‌پوشی بوده، و كمتر شاخصه‌ای تا اين اندازه مورد تأكيد قرار گرفته است (‌ﻧﻜ : آل‌ عمران/ ۳/ ۱۱۸؛ حجرات/ ۴۹/ ۱۲؛ نيز ‌ﻧﻜ : نهج‌البلاغة، خطبۀ ۱۴۱؛ بزاز، ۷/ ۹۳؛ بيهقی، ۴/ ۴۰۱؛ خطيب، تاريخ...، ۱۲/ ۱۳۸؛ هيثمی، ۵/ ۲۱۴؛ عجلونی، ۱/ ۶۶). برادران دينی لزوماً در يك سطح از دارايی، سن و سال، موقعيت اجتماعی و حتى تقوا نيستند؛ آنها با يكديگر «مخالطه» دارند (بقره۲/ ۲۲۰؛ نيز ‌ﻧﻜ : ابن‌جوزی، زاد، ۱/ ۲۴۴)؛ نسبت به همديگر محرمند (آل‌عمران/ ۳/ ۱۱۸) و مانند اعضای يك‌پيکر هستند كه با ناراحتی عضوی، ديگر اعضا نيز بی‌قرار می‌شوند (‌ﻧﻜ : حجرات/ ۴۹/ ۱۱؛ نيز ‌ﻧﻜ : ثعالبی، ۳/ ۲۱۴)؛ انديشۀ دشمنی ميان آنان وجود ندارد (‌ﻧﻜ : حجر/ ۱۵/ ۴۷؛ اعراف/ ۷/ ۴۳؛ نيز ‌ﻧﻜ : ابن‌حبان، ۱۲/ ۵۰۰)، هرچند كه در عالم واقع، ممكن است مواردی پيشامد كند (حجرات/ ۴۹/ ۹؛ نيز‌ﻧﻜ : احمدبن‌ حنبل، ۱/ ۴۶۹)؛ هر غيرمسلمانی نيز كه توبه كند و ايمان بياورد، در اين برادری شريك خواهد بود (توبه/ ۹/ ۱۱؛ نيز ‌ﻧﻜ : ابن‌تيميه، الصارم...، ۳/ ۷۵۵)

در اثر ايجاد اين برادری ميان مؤمنان، دشمنيهايشان به دوستی بدل گرديد (آل‌عمران/ ۳/ ۱۰۳). حتى گمان می‌رفت كسانی كه پيامبر(ص) در ميانشان برادری برقرار كرده بود، از هم ارث بردند (‌ﻧﻜ : بغوی، ۱/ ۴۲۲؛ قرطبی، ۱۴/ ۱۲۴؛ ابن‌كثير، تفسير...، ۲/ ۲۵۲). مسلمانان عرب، غيرعربها و همۀ كسان‌ ديگری را نيز كه به هر دليل از وابستگی و حمايتهای قبيله‌ای خاصی برخوردار نبودند، برادر دينی و در حمايت خويش می‌دانستند (احزاب/ ۳۳/ ۵؛ نيز ‌ﻧﻜ : احمد بن حنبل، ۱/ ۱۶۳؛ سيوطی، ۶/ ۵۶۳-۵۶۵). در چنين فضايی است كه استناد شيعه به برادری پيامبر(ص)‌و حضرت علی(ع) برای اثبات «احق» بودن وی در امر امامت، معنا پيدا می‌كند (‌ﻧﻜ : بحرانی، ۱/ ۴۴۰). به تدريج، برای مسلمانان هويتی ايجاد شد كه هماند برادری خود با ديگران، روابط ديگران را نيز در تقابل با برادريهای خود معنا كنند (برای نمونه، ‌ﻧﻜ : ابن‌تيميه، همان، ۳/ ۸۶۴). حتى در دروه‌های بعد، غلبۀ برادری دينی بر ديگر انواع برادريها، مفسران را مجبور ساخته تا در مواردی كه بحث از برادريهای قومی به ميان آمده است، اختلاف مفاهيم را يادآور شوند (‌ﻧﻜ : شيخ طوسی، ۶/ ۴۷؛ طبرسی، فضل، ۵/ ۲۵۸؛ ابوالفتوح، ۱۰/ ۲۸۳، ۳۲۰). نيز ملاقات با برادران دينی، از لذتهای حج، نماز جماعت و مانند آنها شمرده شده است (ابن ابی عاصم، ۱/ ۳۱۳؛ فاكهی، ۱/ ۳۸۲). گويا در ميان اصحاب، حضرت علی(ع) و ابو هريره بيش از همه نسبت به اين مفهوم توجه داشته‌اند (برای آشنايی با نمونه‌هايی از روايات ابوهريره، ‌ﻧﻜ : ابن حبان، ۱۲/ ۴۷۷، ۵۰۰؛ كتانی، عبدالحی، ۲/ ۶، ۴۴، ۱۰۱-۱۰۲). در سخنان منسوب به حضرت علی(ع)، روايات قابل توجهی دربارۀ وظايف برادران دينی وجود دارد كه نشان از بروز مشكلاتی در كاركردهای برادری دينی آن روزگار می‌دهد (برای نمونه، ‌ﻧﻜ : نهج‌البلاغة، خطبه‌های، ۱۲۲، ۱۲۴، ۱۲۵).

 

تحول معنايی برادری درْ دوره‌های بعد

به مرور زمان، معنای برادری دينی دچار دگرگونيهايی شد و به تدريج، استعمال آن برای اشاره به دوستان، افراد يك فرقه و هم مسلكان رايج‌تر گرديد (‌ﻧﻜ : خطيب، الجامع...، ۲/ ۱۴۹؛ ابشيهی، ۱/ ۳۷۸؛ ابن جوزی، العلل...، ۲/ ۷۳۶)؛ هر چند هرگز آن معنای نخستين به فراموشی سپرده نشد. از سفيان ثوری نقل شده است كه هدايای سلاطين و برادران تقابل افتاده كه با برادری رايج در فرهنگ صدر اسلام ــ كه فرقی ميان حاكم و محكوم می‌نهاده ــ متفاوت است (‌ﻧﻜ : ابن عبدالبر، ۴/ ۱۰۶، ۱۱۶). حتى برخی توصيه‌ها در روايات اهل بيت(ع) مبنی بر محترم داشتن برادران فقير آمده است (ابن‌بابويه، ۲/ ۶۱۴) كه نشان می دهد تلازم برادری دينی با نفی نظام ارزشی طبقاتی، به تدريج از ياد رفته بود و تذكار برخی نكته‌ها از سوی ايشان لازم آمده است. گه‌گاه نيز از برادری، معناهايی مخالف ارزشهای اسلامی اراده می‌شده است (‌ﻧﻜ : ابن‌تيميه، كتب...، ۱۵/ ۳۴۹).

بزرگان برخی از فرقه‌ها، ايمان را به داشتن عقايد صحيح مشروط كرده، و با ناصحيح دانستن مخالفان، آنها را از حقوق برادران دينی خويش محروم ساخته‌اند (‌ﻧﻜ : طبرسی، علی، ۷۶-۷۷؛ نيز برای آشنايی با كاربرد اين مفهوم نزد صوفيه، ‌ﻧﻜ : ﻫ د، فتوت).

در پايان بايد گفت نگارش كتاب دربارۀ اهميت برادری دينی و حقوق برادران، از ديرباز مورد توجه بوده است. به عنوان نمونه‌ای از اين كتابها، می‌توان به مصادقة‌ الاخوان ابن‌بابويه (چ قم، ۱۴۰۲ق) اشاره كرد (نيز ‌ﻧﻜ : عجلونی، ۱/ ۲۴؛ حاجی خليفۀ، ۲/ ۱۳۸۷، ۱۹۵۲؛ كتانی، محمد، ۵۰).

 

مآخذ

ابشيهی، محمد، المستطرف، به كوشش مفيد محمد قميحه، بيروت، ۱۹۸۶م؛ ابن‌ ابی عاصم، احمد، الزهد، به كوشش عبدالعلی عبدالحميد حامد، قاهره، ۱۴۰۸ق؛ ابن‌اسحاق، محمد، السیرة، به کوشش محمد حمیدالله، بیروت، ۱۴۰۷ق؛ ابن‌اسحاق، الخصال، قم، ۱۴۰۳ق؛ ابن‌ تيميه، احمد، الصارم المسلول، به كوشش محمد عبدالله عمر حلوانی و محمد كبير احمد شودری، بيروت، ۱۴۱۷ق؛ همو، كتب و رسائل و فتاوى فی‌التفسير، به كوشش عبدالرحمان محمد قاسم نجدی، بيروت، ۱۹۸۲م؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان‌، زادالمسير، به كوشش محمد سيد جليند، بيروت، ۱۴۰۴ق؛ همو، العلل المتناهية، به كوشش ليل ميس، بيروت، ۱۴۰۳ق؛ ابن‌ حبان، محمد، الصحيح، به كوشش شعيب ارنؤوط، بيروت، ۱۴۱۴ق؛ ابن عبدالبر، يوسف، التمهيد، به كوشش مصطفى‌بن احمد علوی و محمد عبدالكبير بكری، رباط، ۱۳۸۷ق؛ ابن‌كثير، البداية و النهاية، به كوشش علی محمد بجاوی، بيروت، ۱۹۹۳م؛ همو، تفسير القرآن‌العظيم، به كوشش محمدابراهيم بنا و ديگران، استانبول، ۱۹۸۵م؛ ابوعوانه، يعقوب، المسند، به كوشش ايمن بن عارف دمشقی، بيروت، ۱۹۹۸م؛ ابوالفتوح رازی، حسين، روض‌الجنان، به كوشش محمدجعفر يا حقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، ۱۳۶۶ش؛ احمد بن حنبل، فضائل‌ الصحابة، به كوشش وصی‌الله محمدعباس، بيروت، ۱۴۰۳ق؛ بحرانی، هاشم، البرهان، تهران، ۱۴۱۵ق؛ بخای، محمد، التاريخ‌ الكبير، حيدرآباد دكن، ۱۳۹۰ق؛ بزاز، احمد، المسند، به كوشش محفوظ رحمان زين‌الله، بيروت/ مدينه، ۱۴۰۹ق؛ بغوی، حسين، معالم‌ التنزيل، به كوشش خالد عك و مروان سوار، بيروت، ۱۴۰۷ق؛ بيهقی، احمد، شعب‌ الايمان، به كوشش محمدسعيد بن بيسونی زغلول، بيروت، ۱۴۱۰ق؛ ثعالبی، عبدالرحمان، الجواهر الحسان، به كوشش ابو محمد غماری ادريسی حسنی، بيروت، دارالكتب العلميه؛ حاجی خليفه، كشف؛ حلبی، علی، السيرة‌ الحلبية، به كوشش عیسىى عبدالله حميری، بيروت، ۱۴۰۰ق؛ خطيب بغدادی، احمد، تاريخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق؛ همو، الجامع، لاخلاق‌ الراوی و آداب‌ السامع، به كوشش محمود طحان، رياض، ۱۴۰۳ق؛ رويانی، محمد، المسند، به كوشش ايمن علی ابويمانی، قاهره، ۱۴۱۶ق؛ سيوطی، الدر المنثور، به كوشش مازن مبارك، بيروت، ۱۹۹۳م؛ شيخ طوسی، محمد، التبيان، به كوشش احمد حبيب قصير عاملی، بيروت، داراحياء‌التراث‌العربی؛ طيرانی، سليمان، المعجم‌ الكبير، به كوشش حمدی بن عبدالمجيد سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق؛ طبرسی، علی، مشكاة‌ الانوار، ‌نجف، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م؛ طبرسی، فضل، مجمع‌ البيان، بيروت، ۱۳۷۹ق؛ طيالسی، سليمان، المسند، بيروت، دارالمعرفه؛ عجلونی، اسماعيل، كشف‌ الخفاء، به كوشش احمد قلاش، بيروت، ۱۴۰۵ق؛ فاكهی، محمد، اخبار مكة، به كوشش عبدالملك عبدالله دهيش، بيروت، ۱۴۱۴ق؛ قرآن كريم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحكام‌ القرآن، به كوشش احمد عبدالعظيم بردونی، قاهره، ۱۳۷۲ق؛ كتانی، عبدالحی، التراتيب‌ الادارية، به كوشش محمد رضوان دايه، بيروت، ۱۴۱۰ق؛ كتانی، محمد، الرسالة‌ المستطرفة، به كوشش محمد منتصر زمزمی، بيروت، ۱۴۰۶ق؛ كلينی، محمد، الكافی، تهران، ۱۳۶۵ش؛ مزی، يوسف، تهذيب‌ الكمال، به كوشش بشار عواد معروف، بيروت، ۱۴۰۰ق؛ نحاس، احمد، معانی للقرآن، به كوشش محمدعلی صابونی، مكه، ۱۴۰۹ق؛ نهج‌البلاغة؛ هيثمی، علی، مجمع‌ الزوائد، قاهره/ بيروت، ۱۴۰۷ق.

 

فرهنگ مهروش

 

اندیشۀ برادری در پهنۀ تاریخ فرهنگی و سیاسی و اجتماعی

مفهوم برادری كه در فكر دینی اسلامی با توانايی نظری در تنظيم همۀ اجزاء حيات و روابط انسان، همواره از عوامل ايجاد جامعۀ سالم به شمار می‌رفته، در صحنۀانديشه و عمل اجتماعی و تاريخی، عملاً همين نقش را داشته است. احاديث و سنن پيامبر(ص) و امامان(ع)، و نيز آثار بسياری در تصوف و حكمت علمی كه مفاهيم و مصاديق «برادری» را مورد بحث قرار داده، و خصايص و حقوقی برای آن بر شمرده‌اند، مؤيد همين امر است. مدار كار برخی از نحله‌های متصرفه و به ويژه اهل فتوت اساساً بر مفهوم «اخوت» بنا نهاده شده كه از صدر اسلام، از نشانه‌های مسلمانی و پای‌بندی به جامعۀ اسلامی، به شمار می‌رفت؛ چنانكه وقتی غيرمسلمانی، مسلمان می‌شد، او را برادر می‌خواندند (مثلاً ‌ﻧﻜ : واقدی، ۱/ ۲۷۶)، و پيامبر اكرم(ص) يكی از نشانه‌های آخرالزمان را كميابی برادران يكرنگ دانسته است (ابن‌كثير، ۹/ ۳۱۹). پای‌بندی به برادری و حقوق آن برای دانايان و اهل ذوق و ادب وجهی برای تلذذ از دنيا بود (خطيب، ۸/ ۴۴۷). با اينهمه، برخی كسان برای حقوق برادری چنان اهميتی قائل بودند كه از بيم ناتوانی بر رعايت آن، چندان دوست نمی‌گرفتند (ابن‌سعيد، ۱/ ۹۸). يكی از خصايل صوفيه، مراعات حقوق برادران بود كه همواره بر آن تأكيد شده است (ابن‌عماد، ۴/ ۳۴۴؛ طاش كوپری‌زاده، ۱/ ۳۲۳). همچنين در اين باره رواياتی نيز از امامان شيعه(ع) نقل شده است (همو، ۱/ ۴۳). در علم آداب‌الصحبة نيز ابواب ممتعی به مفهوم برادری وحقوق اخوان در برآوردن نيازها و سكوت از ذكر عيوب و ترويج مناقب وچشم‌پوشی از لغزشها و دعا در حق آنان اختصاص داده شده است (صديق حسن‌خان، ۲/ ۳۹؛ نيز ‌ﻧﻜ : عبدالرزاق، ۴۳۰-۴۳۷؛ دربارۀ برادری نزد صوفيه و اهل فتوت، ‌ﻧﻜ : ﻫ د، فتوت). در اين باره می‌توان به آثاری چون مصادقة‌ الاخوانِ ابن بابويه، تحفة‌ الاخوان فی اَداب اهل العرفان از احمد در دير (‌ﻧﻜ : جبرتی، ۲/ ۳۳)، كتاب‌ الاخوان از اين ابی‌ الدنيا (‌ﻧﻜ : حاجی‌خليفه، ۱۳۸۷). حقوق الاخوانِ محمدعياشی (‌ﻧﻜ : ابن‌نديم، ۲۷۶)، هداية‌ الاخوان از بابا نعمت‌الله نخجوانی، تحذيرالاخوان فيما يورث‌الفقر و النسيان از شيخ برهان‌الدين ابراهيم ناجی دمشقی، و رسالۀ ايها الاخوان از شيخ جمال خلوتی اشاره كرد (‌ﻧﻜ : حاجی خليفه، ۱/ ۲۱۶، ۳۵۵، ۲/ ۲۰۲۸).

ادبيان و دانشمندان، ارشاد وتعليم برادران دينی را كاری پسنديده می‌دانستند و آثاری برای اين برادران و خطاب به آنها می‌نوشتند، از آن ميان، در ادب؛ مراسلات‌ الاخوان و محابات الخلان از علی‌بن محمد كسروی، منادمة الاخوان و تسامرالخلان از ابوالفرج اصفهانی (ابن نديم، ۲۰۲، ۲۱۴)، مكتابات الخوان، ‌اثری منظوم از ابن معنز (صديق‌ حسن‌ خان، ۳/ ۸۱)، نزهة‌ الاخوان و تحفة الخلان از سيوطی (حاجی خليفه، ۲/ ۱۹۳۸)؛ در تاريخ: تذكرة‌الاخوان فی حوادث‌الزمان از نعيمی دمشقی (ابن عماد، ۴/ ۱۵۳)؛ در فلسفه: ارشاد الاخوان الی‌ الفرق بين القدم بالذات و القدم بالزِمان از شهاب‌الدين احمد غنيمی (حاجی خليفه، ۱/ ۶۴)؛ در فقه و علوم قرآنی: رسالة‌ الاخوان من اهل‌ الفقه و حملة‌ القرآن از علی‌ ابن‌ميمون مغربی، رافع‌ الكلفة عن‌ الاخوان فيما قدم فيه‌ الياس علی‌ الاستحسان نجم‌الدين طرسوسی (همو، ۱/ ۸۳۰، ۸۴۳)، و بسياری ديگر قابل ذكرند (‌ﻧﻜ : همو، ۱/ ۳۶۱، ۸۷۴، ۲/ ۱۱۸۴، ۱۵۷۷، ۱۷۵۱، ۱۹۵۷؛ صديق حسن‌خان، ۳/ ۱۸۵).

مفهوم برادری در فرهنگ اسلامی هميشه جذابيت خاصی برای مسلمانان در تشكيل نحله‌ها و گروه‌های فرهنگی و سياسی و اجتماعی داشته است. علاوه بر فتوت و گروه‌فتيان، برجسته‌ترين گروهی كه آثار و ديدگاه‌های علمی و فرهنگيشان نقش و تأثير مهمی داشته است، اخوان‌الصفا بودند كه در وجه تسميۀ خود چنين گفته‌اند: كسانی را كه به دانشها و هنرهای عالی دست يافته، و به آرامش درون رسيده‌اند و خود را در زندگی دينوی از ديگران بی‌نياز می‌بيند، بايد اخوان‌الصفا ناميد و هر كس چنين نباشد، از اهل صفا نيست (رسائل...، ۴/ ۴۱۱-۴۱۲) و بلكه اگر كسی منكر بقای روح و روز رستاخيز است، در زمرۀ پيروان تاريكی و ياران شيطان به‌شمار می‌رود (الرسالة...، ۳۳۱). از برخی سخنان اين «برادران» برمی‌آيد كه خود را استمرار حيات آدمی از آدم به اين سوی دانسته‌اند كه همواره به گونه‌ای پنهان و آشكار می‌زيسته‌اند (رسائل، ۴/ ۱۸)؛ چنانكه حوادث پس از رحلت پيامبر(ص)، به‌ويژه واقعۀ كربلا، موجب پنهان شدن آنان گشت (همان، ۴/ ۲۶۹). اين برادران خود را پيكرهای گوناگون با يك روح می‌دانستند و دوستی را مانند خويشاوندی می‌شمردند (همان، ۴/ ۲۴۲). برادران گروهی عقل‌گرا بودند و چنان بر اين موضع پای می‌فشردند كه می‌گفتند اگر كسی از برادران، از پذيرش شرايط عقل خودداری كند، بايد از انجمن رانده شود (همان، ۴/ ۱۲۸-۱۲۹). ازاين‌رو، معتقد بودند كه مرتبۀ «اهل معرفت» آن است كه رويكردی بی‌طرفانه و عقلانی نسبت به دين داشته باشند. چه، دينِ همۀ پيامبران يكی است، گرچه شريعتها متفاوت است (همان، ۳/ ۴۸۳-۴۸۴، ۴/ ۱۸۰) و «معرفت الهي» هدف نهايی همۀ دانشهاست (الرسالة، ۵۳۸).

تشكل قابل توجه ديگر كه ماهيتی مذهبی ـ اجتماعی و شبه صوفيانه داشت، تشكيلات و سازمان «اخی»‌هاست كه چند قرن پس از اخوان‌الصفا، در سده‌های ۷ و ۸ق/ ۱۳ و ۱۴م در آناتولی پديد آمد. ابن بطوطه (ص ۲۸۵) اين تشكيلات را «اخية‌ الفتيان» خوانده، و آورده است كه يك طريقۀ فتوت بوده كه به رئيس آن اخی (برادرم) اطلاق می‌شده است. اين برادران سلوك و اخلاق جوانمردانه داشتند و به آن سخت پای‌بند بودند. برخی برآنند كه اين تشكل اصلاً سازمانی صنفی در تركستان بوده، و سپس به آناتولی راه‌يافته، و در اينجا با تشكيلات فتوت در آميخته است (طوغان، I/ 346؛ جغتای، 48-49؛ قس: آق‌داغ، I/ 50؛ كوپريلی، 157-158). براساس نشانه‌ها و گزارشهايی، در عصر سلاجقۀ دوم از ميان اخيهای آسيای صغير، حاكم و سياستمدار نيز وجود داشته است (كائن، 335-336؛ آق‌داغ، I/ 119, 237, II/ 34؛ كوپريلی، 156؛ ابن بطوطه، ۲۹۶-۲۹۷). در آغاز تشكيل دولت عثمانی، اخيها با آنان ارتباط نزديك داشتند و بعدها نيز در دستگاه عثمانيان مقامات بلند سياسی و معنوی به دست آوردند (جغتای، 88؛ اوزون جارشيلی، 40؛ كوپريلی، 158).

در ايران، از اواخر عصر قاجار كه ارتباط ميان ايرانيان با تمدن و فرهنگ غرب توسعه يافت، برخی از اصلاح‌گرايان دينی و اجتماعی به مخالفت با دستاوردهای غرب برخاستند. ايشان با پذيرش وجود ركورد و نحطاط در سرزمينهای اسلامی و ميان مسلمانان، سبب اين انحطاط را روی‌گردانی از تعاليم اسلامی، ‌خاصه اتحاد و برادری مسلمانان می‌دانستند. شيخ‌الرئيس قاجار كه خود از جملۀ پيشروان اصلاح‌گرايی به شمار می‌رود، معتقد است كه نزاع و افتراق ميان دولتهای مسلمان و اصحاب مذاهب، به جای اتحاد و برادری، علت اصلی ناتوانی و انحطاط مسلمانان است. وی اعلام كرده كه برای مقابله با قدرت روزافزون اروپا لازم است كه ميان دو دولت بزرگ شيعه و سنی، يعنی ايرانی و عثمانی، برادری و اتحاد برقرارگردد: «چارۀ تدبيری كه در اعادۀ صحت و ازالۀ علت و احياء و ابقاء ملت به‌كار آيد... در اعلای كلمۀ الاالله تجديد مؤاخات كنند؛ «... كه بی‌تفرق كلمه... در اعلای كلمۀ اسلام بذل مجاهدت نمايند» (ص ۳۰-۳۳، ۳۷-۳۸، ۴۱-۴۲). برخی ديگر با انتقاد از وضعيت اخلاقی و دينی مسلمانان و بررسی علت تفوق علم و فرهنگ غرب، معتقد شدند كه تا اخلاق مسلمانان اصلاح نگردد و مفهوم درست فضايل اخلاقی و نيز اتحاد و برادری را دريابند، اخذ تمدن جديد و دانشهای نوين سودی ندارد و موجب پيشرفت نمی‌گردد. دردی اصفهانی همچنين اصول تعليم و تعلم اروپايي را نقد كرده، و از خللی كه اين فرهنگ در اخلاق مسلمانان هند ايجاد كرده، سخن رانده است. وی بر آن است كه راه مبارزه با سيطره جنوبی غرب، برادری و همدردی مسلمانان است تا همۀ برادران اسلامی با ثبات قدم در راه پيشرفت گام نهند (ص ۶۸ﺑﺒ، ۱۲۷-۱۳۵).

تقريباً در همين دوران، مقارن اواخر عصر عثمانی كه ابن‌سعود در شبه جزيرۀ عربستان به قيام و استقلال‌خواهی برخاست، برای پيشبرد اهداف خود و به‌ويژه سركوب مخالفان، جمعيتی نظامی و آیينی به نام «اخوان» يا «اخوان‌التوحيد» بنياد كرد كه به شدت به وهابيت گرايش داشت. نخستين موطن و مسكن اين برادران در ناحيۀ ارطاويه قرار داشت و چون روي به افزايش نهادند، آباديهای اين ناحيه را به اردوگاههای نظامی و جامعۀ مذهبی وهابی تبديل كردند و بسياری از بدویان نيز به آنها پيوستند و يكجانشين شدند (بربی، ۵۰؛ زركلی، الوجیز...، ۷۰، اعلام، ۵/ ۱۶۶؛ لیسی، ۱/ ۲۰۸؛ فیلبی، ۳۰۶)؛ آنگاه به دستور ابن‌سعود، از ۱۳۳۲ق/ ۱۹۱۴م، مهاجرنشينهای متعدد برادران روی به افزایش نهاد و تا حدود ۳ سال بعد، ۲۰۰ آبادی از این دست به صورت شبكۀ پيچيدۀ نظامی و آیینی پدید آمد كه به مثابۀ بازوی آهنین ابن سعود به گسترش قدرت او در شبه‌جزیره مدد می‌رساند (لیسی، ۱/ ۲۰۸-۲۰۹، ۲۸۰). این برادران، كسانی را كه از وهابیت پیروی نمی‌كردند، مشرك می‌خواندند (فیلبی، همانجا؛ ریحانی، ۲/ ۸۲). آنان علاوه بر سپاهیگیری و تبلیغ وهابیت، به كشاورزی و شبانی نیز می‌پرداختند و نقش مهمی در اسكان بسیاری از بادیه‌نشینان برعهده داشتند. بااینهمه، پس از استقرار دولت سعودی و بی‌نیازی از اینان ــ خاصه كه برخی از آنها نافرمانی نیز می‌كردند ــ پایۀ جنبش «برادران» سست شد و سرانجام از هم پاشید و بقایای آنان درگارد ملی عربستان به نام «مجاهدون» ادغام شدند (نیز ‌ﻧﻜ : ﻫ د، آل سعود؛ EI2).

مفهوم برادری نه فقط برای مسلمانان قلمرو اصلی اسلام، بلكه در میان مسلمانان سرزمینهای دورافتاده نیز برانگیزانندۀ احساسات دینی و اجتماعی بود؛ چنانكه نهضت «اخوان» چین از سوی مسلمانان آن سرزمین از اواسط سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م بر اثر فشار حكام محلی غرب چین بر مسلمانان، و در برابر آن، ایجاد حركتهایی برای ترویج آموزه‌های اسلامی و ایجاد فرقه‌ای متمایل به صوفیه توسط دانشمندی از مسلمانان چین به نام مامینگ مسین پدید آمد (‌ﻧﻜ : چو، 309ff؛ تسومر، .8ff، هیوارد، .356ff). از آن سوی اندیشۀ برادری دینی كه در میان رهبران نقشبندی آسیای مركزی و مردم متمایل به این فرقه وجود داشت، به میان نقشبندیان چین هم راه یافت (ER, VII/ 385) و در اواخر سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م به ظهور طایفۀ «برادران» در شامل غربی چین انجامید (نینگ، ۱۶).

دعوت برادران كه در میان فرقه‌های اسلامی چین به طایفۀ سوم موسومند، نخست در میان طایفۀ غیرچینی كوچك و مسلمان دونگ‌هساینگ رواج یافت؛ اما اصلی‌ترین شاخۀ برادران موسوم به ماكوهیو آن در اوایل سدۀ ۱۴ق/ ۲۰م به دست دانشمندی به نام نوح ماوانگ‌فو (معروف به ماكوهیو آن) از قوم دونگ‌هساینگ ایجاد شد كه خود زبان فارسی و عربی می‌دانست و علوم دینی را در سرزمینهای اسلامی تحصیل كرده بود (نینگ، ۱۰۴-۱۰۵؛ «اقلیتها[۱]...»، 111؛ «سفرنامه[۲]...» 231). وی در سالهایی كه وهابیان به دعوت و سلطه‌جویی مشغول بودند، وارد سرزمين عربستان شد و به نظر می‌رسد كه دیدگاه‌های وهابی بر او مؤثر افتاد؛ به ویژه كه محتملاً حضور او در عربستان مقارن ایجاد جمعیت اخوان التوحید توسط ابن‌سعود بوده است. به هر حال ماكوهیوآن پس از بازگشت به چین، به بخری اصلاحات دینی دست زد و مسلمانان را به جهاد بر ضد حاكمان دستگاه چینگ در مناطق مسلمان‌نشین فراخواند (نینگ، ۱۰۵). وی دربارۀ اصلاح رسوم و آیینهای دینی بر پایۀ دستورات قرآن، دستور عمل ۱۰ ماده‌ای صادر كرد (همانجا). طریقۀ «اخوان» ماكوهیوآن در سرزمینهایی وسیع از شمال غربی چین گسترش یافت و بسیاری از مردم اقوام مختلف آن سرزمین به آن گرویدند. از آن میان‌سالارهای مسلمان به پیروی از این طریقه شهرت خاصی یافتند، اینان كه اعتقادات جهادگرایانه داشتند، در اواخر سدۀ ۱۹م بر ضد سلسلۀ چینگ قیام كردند، ولی سركوب شدند. اكنون طایفۀ برادران به‌عنوان سومین طایفۀ مسلمان در چین رسماً وجود دارد (همو، ۹۹، ۱۰۱؛ «اقلیتها»، 121؛ پینگ، ۱۹۶).

از اواخر سدۀ ۱۴ق/ ۱۹م، در ایران نیز تشكیلاتی موسوم به «انجمن اخوت» به فعالیت فرهنگی و اجتماعی و سیاسی پرداخت. این انجمن كه ظاهراً در اصل رنگ صوفیانه داشت، توسط علی‌خان ظهیر‌الدوله از مریدان صفی علیشاه، در اواخر عهد ناصری تأسیس شد، ولی با مقابلۀ شاه كه نسبت به فعالیت آن بدگمان شده بود، روبه‌رو گشت و تا مدتها جلسات خود را پنهانی تشكیل می‌داد (رائین، ۳/ ۴۸۷-۴۸۸؛ امین‌الملك، ۱/ شصت و شش ـ شصت و هشت). با توجه به عقاید سیاسی و اجتماعی ظهیرالدوله، بسیاری از رجال خوش‌نام و آزادی‌خواه به انجمن پیوستند و همین امر، موجب بیمناكی شدید محمدعلی شاه شد. درواقع، با آنكه انجمن ظاهراً فعالیت خود را منحصر به امور ادبی و هنری كرده بود، از ایراد انتقادات سخت به حكومت نیز خودداری نمی‌كرد و بدین‌سبب، محمدعلی شاه در استبداد صغیر آن را تعطیل كرد (معیرالممالك، ۱۱۲؛ كسروی، ۶۵۷؛ پروژه، ۴۵۱-۴۵۳). پس از پیروزی مشروطه، انجمن اخوت فعالیتهای ادبی و هنری خود را ادامه داد و در امور عام‌المنفعه به فعالیت پرداخت (رائین، ۳/ ۴۹۶؛ فریدالملك، ۳۲۷؛ صفایی، ۱۶۷).

برخی از محققان برآنند كه ظهیرالدوله در تأسیس انجمن اخوت به فراماسونری نظر داشته است و بلكه این انجمن را صریحاً شاخه‌ای از فراماسونری دانسته‌اند (بامداد، ۲/ ۳۶۸-۳۶۹؛ عرفان، ۵۰۴). انجمن اخوت دارای تشكیلات منظم و دقیق بود و ظهیرالدوله از آغاز كار نظام‌نامۀ آن را با عنوان «دستور ظاهری انجمن اخوت» تدوین و منتشر كرد. این انجمن در شهرهای مختلف نیز شعبه‌هایی داشت و نشریاتی منتشر می‌كرد. انجمن اخوت تا پیش از انقلاب اسلامی ایران فعالیت داشت و از آن پس منحل گردید.

در نیمۀ سدۀ ۱۴ق در مصر هم سازمان و نهضتی به نام «اخوان‌المسلمین» به دست حسن‌البناء در مصر پدید آمد كه تأثیرات بزرگ فرهنگی و سیاسی بر بسیاری از سرزمینهای عربی و اسلامی برجای نهاد. در حقیقت ضعف مفرط و اوضاع پریشان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جهان اسلام و سیطرۀ روزافزون غرب ــ به‌ویژه مسألۀ دفاع از فلسطین ــ انگیزۀ اصلی ایجاد این تشكیلات بود. در پنجمین كنگرۀ اخوان‌المسلیمن در ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸م، این سازمان با اعلام برنامه‌ها و اهداف كلان خود توسط حسن‌البناء كه آنها را می‌توان در رهانیدن سرزمینهای اسلامی از سلطۀ بیگانه و تشكیل دولت اسلامی خلاصه كرد، وارد دورۀ نوینی شد (عنایت، ۱۵۳؛ بیومی، ۹۱) و عملاً نیز به حمایت سیاسی و مالی و ﺣﺗﻰ نظامی فلسطینیان در مقابله با سهیونیستها برخاست (سمان، ۶۸-۶۹). این تلاشها موجب شهرت و محبوبیت عظیم اخوان‌المسلمین در جهان اسلام شد تا حدی كه دولتمردان مصر و انگلستان هراسناك شدند و ملك فاروق در اوایل سال ۱۳۶۸ق آن را منحل، و اعضایش را بازداشت كرد (شاموق، ۷؛ بیومی، ۱۱۶-۱۲۳، ۲۲۸-۲۳۰). اخوان‌المسلمین پس از این، فعالیت خود را زیرزمینی كرد و به خارج از مصر كشاند؛ به ویژه پس از اعدام چند تن از رهبران سازمان به روزگار جمال عبدالناصر، فعالیت اخوان‌المسلمین بیش از پیش زیرزمینی شد (حسینی، ۲۴۳؛ متولی، ۶۰-۶۲؛ ماردینی، ۱۳۶).

از دیدگاه سیاسی اخوان‌المسلمین خواهان تشكیل حكومت اسلامی بودند و حسن‌البناء به صراحت در آثار خواد از آن، و خلیفۀ جهان اسلام سخن راند (مثلاً: ‌ﻧﻜ : ص ۱۱-۱۶، ۱۱۴، ۳۱۱-۳۱۲) و تصریح كرده كه مرادش حكومتی اسلامی با نظام پارلمانی و معقد به آزادیهای فردی و محترم دانستن قرادادهای اجتماعی است (ص ۳۰۱، ۲۸۲-۳۹۲، ۳۹۷)؛ با اینهمه، عجیب است كه وی نظام چند حزبی را نپذیرفته (ص ۳۱۵-۳۱۷)، و آن را مخالف اسلام دانسته است. در واقع چارچوب و شكل حكومت موردنظر او مبهم است و با آنكه بعدها كسان دیگری به تبیین شكل یك دولت اسلامی بر اساس نظرالبناء دست زدند (سمان، ۶۰-۶۱؛ آقایی، ۲۵۸-۲۵۹)، ولی معلوم نیست كه این تفاسیر با نظر وی هماهنگ بوده باشد.

اخوان‌المسلمین از دیدگاه اجتماعی و اقتصادی طرفدار از اصطلاحات بودند و به رغم مواضع سیاسی خود با دولت مصر همكاری داشتند. در این زمینه، آنان از اصلاح اوضاع مالیاتی، ملی‌كردن بانكها و منابع طبیعی، صنعتی‌كردن كشور، قانون انتخابات طرفداری می‌كردند، ولی مخالف نمایندگی و زمامداری بانوان بودند (البناء، ۲۱۷-۲۲۴، ۴۰۹-۴۱۲، ۴۳۷-۴۴۰؛ بیومی، ۲۹۲-۲۹۹). از دیگر عقاید آنان، می‌توان به مخالف شدیدشان با تجددگرایی غربی كه آن را نافی روح دینی اسلام می‌دانستند، اشاره كرد (‌ﻧﻜ : حسینی، ۱۸۵-۱۸۸). سازمان اخوان‌المسلمین چند بخش تشكیلاتی مانند بخش سری، شاخۀ نطامی موسوم به «جواله»، و گروهی با عنوان «كتائب انصارالله» را در برداشت. بخش سری از وفادارترین و معتقدترین اعضای سازمان تشكیل می‌شد و مستقیماً زیرنظر مرشد عام یا رهبر سازمان قرار داشت. ترورهای سازمان و تصفیه‌های درونی به دست این بخش و به دستور مرشد عام صورت می‌گرفت (همو، ۱۶۴-۱۶۶، ۲۵۴، ۲۴۷-۲۵۲، ۲۵۳؛ بشرﻰ، ۶۲؛ سعید، ۷۰-۷۲\ ؛ ماردینی، ۵۵). كتائب انصارالله وظیفۀ آموزشهای اخلاقی و اعتقادی و ایجاد ارتباط میان اعضای سازمان را برعهده داشت (سعید، ۷۰-۷۱). بررسی همه‌جانبۀ فعالیتها و مواضع اخوان نشان می‌دهد، اگر چه اینان به مناسبتهای مختلف همواره مواضع علمی خود را، دست‌كم از دیدگاه اجتماعی و اقتصادی، تغییر می‌دادند، ولی نهضتی كه پدید آوردند، تأثیر مهمی در بیدار ساختن انگیزۀ اسلامی مردم داشت و به‌ویژه در مصر تحولات سخت قابل‌توسعه پدید آورد. افكار آنان با آنكه دئر سرزمینهای شیعه‌نشین با استقبال روبه‌رو نشد، ولی در قیامها و انقلابهای عراق و ایران بی‌تأثیر نبود و در این كشورها هم احزابی شبیه به اخوان‌المسلمین تشكیل شد.

آخرین حركت قابل‌توجه سیاسی از سوی یكی از جمعیتهای وابسته یا متمایل به اخوان‌المسلمین در عربستان رخ داد كه طی آن چند تن از مخالفان دولت سعودی در پایان ذیحجۀ ۱۳۹۹/ نوامبر ۱۹۷۹ به روزگار ملك فهد، دار اعتراض به حكومت، مسجدالحرام را اشغال كردند، ولی پس از ۴۲ روز، سركوب و سرانشان اعدام شدند (لیسی، ۲/ ۷۳۰؛ «خاورمیانه[۳]...»، II/ 620).

 

مآخذ

آقایی، بهمن و خسور صفوی، اخوان‌ المسلمین، تهران، ۱۳۶۵ش؛ ابن‌بطوطه، رحلة، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م؛ ابن‌سعید مغربی، علی، المغرب فی حلی‌المغرب، به كوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵م؛ ابن‌عماد، عبدالحی، شذرات‌الذهب، بیروت، دارالكتب العلیمه؛ ابن‌كثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، بیروت، مكتبة‌المعارف؛ ابن‌ندیم، محمد، الفهرست، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸م؛ امین‌الملك مرزبان، اسماعیل، پیوست مقدمۀ خاطرات و اسناد ظهیرالدوله، به كوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۷ش؛ بامداد، مهدی، شرح‌ حال رجال ایران، تهران، ۱۳۵۷ش؛ بربی، ژان ژاك، جزیرة‌ العرب، ترجمۀ نجده‌ هاجر و سعید غز، بیروت، ۱۸۶۰م؛ بشرﻰ، طارق، الحركة‌ السیاسیة فی مصر ۱۹۴۵-۱۹۵۲، بیروت/ قاهره، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م؛ البناء، حسن، مجموعة‌ الرسائل، بیروت، مؤسسة‌ الرسالة؛ بیومی، زكریا سلیمان، الاخوان المسلمون و الجماعات الاسلامیة، قاهره، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸م؛ پروژه، احمد (مبشر همايون)، ترجمه و حواشی بر انقلاب ایران از ادوارد براون، تهران، ۱۳۳۸ش؛ پینگ، لیوجی، معماری اسلامی در چین، ترجمۀ مریم خرم، ‌تهران، ۱۳۷۳ش؛ جبرتی، عبدالرحما، عجائب الآثار، بیروت، داراجیل؛ حاجی خلیفه، كشف؛ حسینی، اسحاق موﺳﻰ، الاخوان المسلمون، بیروت، ۱۹۵۵م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، بیروت، دارالكتب، العلمیه؛ دردی اصفهانی، اسماعیل، همدردی، سكندرآباد، ۱۳۲۶ق؛ رائین، اسماعیل، فراموش‌ خانه و فراماسونری در ایران، تهران، ۱۳۵۷ش؛ ارسالة‌ الجامعة به كوشش ﻣﺻﻃﻓﻰ غالب، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م؛ رسائل اخوان‌الصفا، بیروت، ۱۹۵۷م؛ ریحانی، امین، ملوك‌العرب، بیروت، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۰م؛ زركلی، اعلام؛ همو، الوجیز فی سیرة‌الملك عبدالعزیز، بیروت، دارالعلم‌ا للملایین؛ سعید، رفعت، قادة‌العمل سیاسی فی مصر، قاهره، ۱۹۷۷م؛ سمان، ‌علی، رویارویی مسلكها و جنبشهای سیاسی در خاورمیانۀ عربی تا سال ۱۹۶۷ م، ترجمۀ ن. حمید، تهران، ۱۳۵۷ش؛ شاموق، احمدمحمد، كیف یفكر الاخوان المسلمون؟، بیروت/ خرطوم، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م؛ شیخ‌آلرئیس قاجار، ابوالحسن، اتحاد اسلام، به كوشش صادق سجادی، تهران، ۱۳۶۳ش؛ صدیق حسن‌خان، محمدصدیق، ابجدالعلوم الوشی المرقوم فی بیان احوال‌العلوم، به كوشش عبدالجبار زكارف بیروت، ۱۹۷۸م؛ صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، تهران، ۱۳۶۲ش؛ طاش كویری‌زاده، احمد، الشقائق النعمانیة، بیروت، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵م؛ عبدالرزاق كاشی، تحفة‌الاخوان، به كوشش محمد دامادی، تهران، ۱۳۶۹ش؛ عرفان، محمود، «فراماسونها»، یغما، تهران، ۱۳۲۸ش، س۲، شمـ ۱۱-۱۲؛ عنایت، حمید، اندیشۀ سیاسی در اسلام معاصر، ترجمۀ بهاء‌الدین خرمشاهی، تهران، ۱۳۶۲ش؛ فریدالملك همدانی، محمدعلی، خاطرات، به كوشش مسعود فرید، تهران، ۱۳۵۴ش؛ فیلبی، سنت جان، تاریخ‌ نجد و دعوة‌الشیخ محمدبن عبدالوهاب، ترجمۀ عمر دیراوی، بیروت، ‌المكتبة‌الاهلیه؛ كسروی، احمد، تاریخ مشروطۀ ایران، تهران، ۱۳۶۴ش؛ لیسی، رابرت، سرزمین سلاطین، ترجمۀ فیروزه خلعت‌بری، ‌تهران، ۱۳۶۳ش؛ ماردینی، زهیز، اللدودان الوفد و الاخوان، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م؛ متولی، محمود، دراسارت فی تاریخ مصر، قاهره، ۱۹۸۵م؛ معیرالممالك، دوستعلی، رجال عصر ناصری، تهران، ۱۳۶۱ش؛ نینگ چو، القومیات المسلمة فی‌الصین، ترجمۀ وجیه هوادی چنیگ، پكن، ۱۹۸۸م؛ واقدی، محمد، فتوح‌الشام، بیوت، دارالجیل؛ نیز:

 

Akağ , M., Türkiye ’nin iktisadĬ ve ictimaî tarihi , Istanbul, 1977; Cağatay, N., Bir Türk kurumu olan ahilik, Ankara, 1989; Chena, C., Pre-Ottoman Turkey, tr. J.Jnes-Williams, Lonson, 1968; Chinas Minority Nationalities , ed. Ma Yin , Peking, 1989; Chu , Wen-Djang, «The Immediate Cause of the Moslem Rebellion in North-West China in 1862»,Central Asiatic Journal, Wiesbaden, 1957-1985, col.III; EI2; ER; Hayward, H.D., «Chinese-Moslem Literature», The Moslem World, New York, 1993, vol. XXIII; Köprülü, M. F., Osmanlt imparatirlğunun kurulusu, Ankara, 1972; The Middle East and North Africa (1984-1985), London, 1986; Togan, Z.V., Umumĭ Türk tarihine giris, Istanbul, 1981; The Travels of Marco Polo, tr. W. Marsden, London/ New York, 1946; Uzunçarṣili, I.H., Osmanll devletinin saray tekilâtl, Ankara, 1984; Zwemer, S.M., «The Fourth Religion of China», The Moslem World, New York, 1934, vol. XXXIV.

صادق سجادی

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 519
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست