نویسنده (ها) :
احمد بادکوبه هزاوه
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اَبوسَیاره، عُمَیلة بن اَعزل بن خالد عَدوانی، یكی از شخصیتهای اواخر عصر جاهلیت كه سالها سرپرستی حجاج را برعهده داشت، سرپرستی حركت حجاج از مزدلفه به مِنى در مناسك حج، یكی از مناصب دورۀ جاهلیت بود كه به شكل موروثی در خاندان عدوان (از شعبههای قیس عیلان) دست به دست میشد و آخرین ایشان كه 40 سال این منصب را برعهده داشت، عمیلة بن اعزل بود (ابن هشام، 1 / 128؛ طبری، 2 / 286؛ مسعودی، 2 / 57) و گویا به مناسبت وظیفهاش به ابوسیاره مكنّى شده بود (نك : كلبی، 471). آگاهی ما از كار وی در این مراسم اندك است و در منابع دربارۀ وظیفۀ او تعبیراتی گوناگون به صورت «دفع»، «افاضله» و «اجازه» دیده میشود. ابوسیاره ابتدا خطبهای كوتاه میخواند، سپس به كوه «ثَبیر» در مزدلفه مینگریست و آنگاه كه خورشید از فراز كوه پرتو میافكند، با نداتی «اَشرِق ثَبیرُ كَیما نُغیر» یعنی : ای (خورشید پس كوه) ثبیر طلوع كن تا ما (به سوی منی) بشتابیم، فرمان حركت میداد و با مركوب خود پیشاپیش مردم میرفت (ابوالفرج، 3 / 4؛ یاقوت، 1 / 918). در منابع تصریح شده كه ابوسیاره اسلام را درك كرده است (نك : ازرقی، 187؛ مسعودی، همانجا)، ولی از عاقبت كار او اطلاعای در دست نیست. گفته شده كه ابوسیاره در طول 40 سال، در مراسم حج، همواره بر خری سوار بود كه در سلامت و تندرستی (یا صبر) مثل شد. چنانكه عرب دربارۀ كسی كه سالم و تندست باشد، گوید: «اصّح (یا اصبر) من عَیْر ابی سّیارة» (جاحظ، البیان، 1 / 246؛ ثعالبی، 295؛ میدانی، 1 / 410). در منابع گاه از ماده بودن، سیاهی و یك چشمی این مركب سخن رفته است (ازرقی، 186؛ جاحظ، الحیوان، 1 / 139؛ ثعالبی، همانجا). در یك شعر كهن عربی نیز از مركب وی و سرپرستی حجاج یاد شده است (نك : ابنهشام، همانجا). گویا انگیزۀ ابوسیاره از سوار نشدن بر اسبهای اصیل كه جلوهای از شكوه و جلال به همراه داشت، فروتنی و تواضع بوده است، چنانكه بعدها این رفتار وی الگویی برای برخی از شخصیتهای ممتاز عرب شد (نك : جاحظ، البخلاء، 204، البیان، همانجا؛ ثعالبی، 296). از ابوسیاره تنها چند بیت شعر و یك خطبۀ بسیار كوتاه نقل شده است كه نیمی از آن دعا و نیم دیگر نصیحت و موعظه است (نك : ابوالفرج، میدانی، یاقوت، همانجاها). ابوسیاره نخستین كسی بود كه خون بهای مقتول را برابر 1000 شتر قرار داد؛ به روایتی دیگر نخستین كس عبدالمطلب بود كه این سنت را پی ریخت و اسلام نیز آن را تأیید كرد (نك : ابن قتیبه، 551؛ ابن رسته، 191).
مآخذ
ابنرسته، احمد بن عمر، الاعلاق النفیسة، به كوشش دخویه، لیدن، 1891 م؛ ابن قتیبه،عبدالله بن مسلم، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1388 ق / 1969 م؛ ابن هشام، عبدالملك، السیرة النبویة، به كوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، 1355 ق / 1936 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بولاق، 1285 ق؛ ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مكة، به كوشش رشدی صالح محلس، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛ ثعالبی، ثمار القلوب، قاهره، مطبعة الظاهر؛ جاحظ، عمرو بن بحر، البخلاء، به كوشش طه حاجری، قاهره، دارالمعارف؛ همو، البیان و التبیین، به كوشش حسن سندوبی، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛ همو، الحیوان، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1388 ق / 1969 م؛ طبری، تاریخ؛ كلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، به كوشش ناجی حسن، بیروت، 1407 ق / 1986 م؛ مسعودی، مروج الذهب، به كوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، 1384 ق / 1964 م؛ میدانی، احمد بن محمد، مجمعالامثال، به كوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، 1374 ق / 1955 م؛ یاقوت، بلدان.