responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 387

ابوالخیر طالقانی


نویسنده (ها) :
عبدالعزیز طباطبایی
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَبوالْخِیرِ طالَقانی، احمد بن اسماعیل بن یوسف بن محمد بن عباس حاكمی (512-590 ق / 1118-1194 م)، ملقب به رضی‌الدین، فقیه، محدث، مفسر و واعظ شافعی اشعری. وفات او را اغلب در 13 محرم گفته‌اند (مثلاً نك‌ : ابن‌دبیثی، گ 141 ب)، ولی تاریخهای 19 و 23 محرم 590 نیز داده شده است (رافعی، 2 / 147؛ منذری، عبدالعظیم، 1 / 200). در روایتی از پسر او ابوالمناقب محمد، ولادت وی در 27 رمضان 511 و درگذشت او در 21 محرم 589 آمده است (ابن دمیاطی، 47- 48).
ابوالخیر در خاندانی اهل دانش كه از طالقان قزوین بودند، پروش یافت و نه تنها پدرش اسماعیل از عالمان برجستۀ آن دیار شمرده می‌شد، بلكه نیای بزرگ او محمد بن عباس نیز فقیهی سرشناس بوده و سالها در طالقان مسند قضا داشته است (رافعی، 1 / 450، 2 / 307). ابوالخیر از كودكی به تحصیل مقدمات پرداخت و 7 ساله بود كه قرآن را از حفظ داشت (همو، 2 / 144). از مشایخ او در دورۀ آغازین تحصیلش می‌توان ابراهیم بن عبدالملك شحاذی را نام برد (نك‌ : ابن جزری، 1 / 39).
او در حالی كه نوجوانی بیش نبود، برای ادامۀ تحصیل راهی نیشابور شد و در آنجا، احتمالاً با پیشینۀ آشنایی خانوادگی، تحت تربیت و سرپرستی مستقیم فقیه آن دیار، ابوسعد محمد بن یحیی نیشابوری، شاگرد خاص امام محمد غزالی قرار گرفت (ابن‌دبیثی، گ 141 الف؛ منذری، عبدالعظیم، همانجا). وی در این فرصت، همچنین از شیوخ بزرگ نیشابور چون محمد بن عبدالله ارغیانی، عبدالغافر بن اسماعیل فارسی، محمد بن فضل فراوی، عبدالمنعم بن عبدالكریم قشیری و زاهر بن طاهر شحامی كه در فاصلۀ سالهای 528- 538 ق وفات یافته‌اند، دانش آموخت. به علاوه در طوس از محمد بن منتصر متولی و ابوسعید ناصر بن سهل نوقانی در معیت ابوسعد سمعانی استماع كرد (نك‌ : سمعانی، 9 / 12؛ ابن دبیثی، همانجا؛ منذری عبدالعظیم، 1 / 200- 201؛ منذری، محمد، 117). با توجه به سالهای درگذشت استادان یاد شده و گزارشهای مربوط به تاریخ برخی استماعات ابوالخیر (نك‌ : رافعی، 2 / 145)، گویا او در حدود سال 528 ق به نیشابور رفته و دست كم تا 530 ق و شاید قدری پس از آن در آنجا مقیم بوده است.
از برخی منابع چنین برمی‌آید كه ابوالخیر در هنگام ترك نیشابور، احتمالاً بدون گذار از قزوین، رهسپار سفر حج شده و در میان راه درنگی در بغداد داشته است (نك‌ : صفدی، 6 / 253)؛ ازاین‌رو ممكن است حضور او در ری و استماع وی از شیوخ آن دیار چون ابوالنجیب سعید بن محمد حمـامی در همین سفـر بوده بـاشد (نك‌ : ابوالخیر، 102). آنگاه كه او به قزوین وارد شد، فقیه بزرگ آن دیار ابوبكر ملك داد بن علی عمركی (د 535 ق) هنوز در قید حیات بود و احتمالاً فقه‌آموزی او نزد عمركی مربوط به این دوره از حضورش در قزوین بوده كه از نظر شرایط سنی و پایۀ تحصیلی آمادگی فراگیری دانش فقه را به دست آورده بوده است (نك‌ : ابن دبیثی، همانجا).
به‌هرروی ابوالخیر در بازگشت خود به قزوین، به‌سان استادی به تدریس فراگرفته‌های خود پرداخت (همانجا) و در این دوره (538 ق) كسانی چون ابونعیم بن ابی الیمین از او دانش آموختند (نك‌ : رافعی، 4 / 176). در فاصلۀ سالهای 541 تا 550 ق گزارشهایی از حضور مستمر او در قزوین و اشتغال وی به تعلیم در دست است (نك‌ : سمعانی، همانجا؛ رافعی، 2 / 451)، ولی در 549 ق سراغ او را در آمل داریم كه مجالس املایی در آنجا برگذار كرده و كسانی از او استماع كرده‌اند، بدون اینكه دلیل حضور او در آنجا روشن باشد (نك‌ : همو، 3 / 305، 4 / 25). به هر حال این سفر دیری نپاییده و شاید كوتاهی آن موجب شده است تا شرح حال‌نویسان ابوالخیر از آن سخن نگویند.
او در حدود سال 555 ق بار دیگر به حج رفت و در این سفر در بغداد از شیوخی چون ابوالفتح ابن بطّی استماع كرد. وی در مدت این اقامت در بغداد به وعظ پرداخت و مجالس او بسیار مورد توجه مردم و سران قرار گرفت (ابن‌دبیثی، همانجا؛ ابن‌ دمیاطی، 47؛ ابن جوزی، یوسف، مرآة، 8(2) / 443). ابوالخیر بار آخر در 569 ق رهسپار بغداد شد و در همان سال به جای ابونصر احمد بن عبدالله شاشی (چاچی) به مدرّسی نظامیۀ بغداد منصوب شد (ابن دبیثی، همانجا؛ ابن‌خلكان، 7 / 87). دورۀ تدریس او در نظامیه حدود 11 سال به طول انجامیدو رفته رفته از چنان نفوذ و اعتباری در بغداد برخوردار شد كه یك بار به عنوان فرستادۀ خلیفۀ عباسی به موصل رفت (نك‌ : یاقوت، 3 / 492). او علاوه بر تدریس، در مدرسۀ نظامیه و جامع القصر بغداد مجالس وعظ و خطابه داشت (ابن‌دبیثی، گ 141 الف ـ ب) و ابن‌جبیر، جهانگرد اندلسی ــ كه در این سالها از بغداد گذر كرده ــ به تفصیل به وصف مجلس وعظ او در نظامیه پرداخته است (ص 219 به بعد). به علاوه او نخستین خطیبی بود كه در «باب بدر الشریف» بغداد به وعظ پرداخت و همانجا بود كه خلیفه مستضیء در پای وعظ او می‌نشست (نك‌ : ذهبی، 21 / 192-193).
در آن روزگار واعظان در بغداد از جایگاه اجتماعی ویژه‌ای برخوردار بودند و پیداست در شهری كه غالب جمعیت آن شیعی بودند (نك‌ : مقدسی، 112)، خطابه‌های پرشور عالمی شافعی با دیدگاه اعتقادی اشعری تا چه اندازه می‌توانست افكار عمومی را برضد او برانگیزد. نقطۀ پایان این انگیزش در روز عاشورای 580 ق بود كه از ابوالخیر در نظامیه و بر منبر وعظ اكیداً خواسته شد تا یزید بن معاویه را لعن گوید و چون وی برپایۀ مواضع اعتقادی خود از لعن او سرباز زد، جمعی از حاضران پاره آجر و سنگ بر او پرتاب كردند و او را كه زخم برداشته بود، در حجره‌ای حبس كردند. برخی از فقیهان حكم به تعزیر وی دادند و اگرچه با میانجیگری برخی هواداران، ابوالخیر از معركه به سلامت رست، ولی ماندن در بغداد بر او دشوار شد (نك‌ : انسان العیون، 4-5؛ ابن جوزی، یوسف، همانجا).
گفتنی است كه در آن هنگام مسألۀ «لعن یزید» از مسائل حساس بود و فضای بغداد حتی حنبلیانی چون ابن جوزی را بر آن داشته بود تا لعن یزید را تجویز و ترویج نمایند (ابن‌جوزی، ‌عبدالرحمن‌، 6، 12، جم‌ ؛ ابن‌جوزی، یوسف، تذكرة، 219؛ نك‌ : ابن اثیر، 11 / 562-563). به دنبال این واقعه، ابوالخیر از مدرّسی نظامیه استعفا كرد و در پی پذیرش آن بعداد را ترك گفته، همراه با حجاج شهر خود به قزوین بازگشت و باقی عمر را در آنجا سپرس ساخت (ابن دبیثی، گ 141 ب؛ ابن دمیاطی، همانجا). قزوینی در آثار البلاد (ص 402) چنین آورده كه ابوالخیر بدون آشكار ساختن نیت خود در ترك بغداد، از دیوان اذن حج گرفت و از مسیر شام به قزوین بازگشت. ابن اثیر این سفر را در 581 ق دانسته است (11 / 522). گفتنی است كه در 582 ق سراغی از ابوالخیر در همدان داریم كه ممكن است توقفی پیش از رسیدن به وطن بوده باشد (نك‌ : رافعی، 2 / 146).
وی در سرانجام در قزوین درگذشت و در مقبره‌ای در كنار آرمگاه بزرگانی چون ابن ماجه و احمد غزالی به خاك سپرده شد (حمدالله، تاریخ گزیده، 784، نزهة القلوب، 58- 59).
ابوالخیر مردی عابد و زاهد بوده و در منابع بر این بعد از شخصیت او تكیۀ بسیاری شده است (مثلاً رافعی، 2 / 144؛ ابن ‌دبیثی، گ 141 الف)، اما در مورد گرایش او به تصوف می‌دانیم كه وی در نیشابور نزد ابوالاسعد هبة الرحمن بن عبدالواحد قشیری با تعالیم صوفیه آشنا شد و در رباط ابوعلی ذقّاق، از دست او خرقه پوشید (رافعی، 2 / 146). وی همچنین در 542 ق به تدریس كتاب الاربعون ابوعبدالرحمن سلمی و در 581 ق به تدریس بخشی از كتاب سنن الصوفیۀ همو پرداخت و جمعی از طالبـان در قزوین ایـن متون را از وی فـرا گرفتند (نك‌ : همو، 1 / 299، 2 / 30، 4 / 159- 160، جم‌ ). وی سخنی در تعریف تصویف داشته كه رافعی (2 / 147) آن را نقل كرده است. در منابع كراماتی نیز به او نسبت داده‌اند (نك‌ : همانجا؛ قزوینی، 402-403).
ابوالخیر در كلام بر مذهب اشعری بود ( انسان العیون، 4؛ ابن جوزی، یوسف، مرآة، همانجا)، ولی دانسته نیست او این علم را در كجا و از كدام استاد فراگرفته بود؛ تنها می‌دانیم كه در دورۀ تدریس خود در بغداد، در علم كلام نیز شاگردانی داشت (منذری، عبدالعظیم، 1 / 282؛ نیز نك‌ : ابن دبیثی،‌گ 141 ب). بسیار محتمل است كه او در نیشابور، زیرنظر ابوسعد محمد بن یحیی، با افکار غزالی آشنا شده و تحت‌تأثیر آن بوده باشد. به هر روی پافشاری او در برخی دیدگاههای كلامی، نه تنها موجب شد كه به ناچار بغداد را ترك كند (نك‌ : سطور پیش)، بلكه در قزوین نیز او را در برخورد سخت با شیعیان آن دیار قرار داد (نك‌ : قزوینی، 402). او حتی در تألیف كتاب «الاربعون» كه در فضایل حضرت علی (ع) پرداخته شده، از نگرش شیعی دوری جسته است (مثلاً نك‌ : ص 120).
ابوالخیر در فقه شافعی و خلاف بین مذاهب سرآمد بود (ابن دمیاطی، 46-47) و بر علوم تفسیر آگاهی داشت (رافعی، 2‌ / 146) و موضوع تدریس او در نظامیۀ بغداد را بیشتر فقه و تفسیر تشكیل می‌داد. (نك‌ : سبكی، 6 / 10-11). او در روایت برخی از كتب تفسیر روایی چون تفسیر كلبی و اسباب النزول واحدی نقش واسطه را ایفا كرده (رافعی، 2 / 71، 3 / 11) و تفسیر ثعلبی را كه در طوس آموخته بود (سمعانی، همانجا)، در 570 ق در نظامیۀ بغداد و شاید در دیگر فرصتها باز گفت، به طوری كه برخی از آیندگان در عراق و خراسان تفسیر ثعلبی را از طریق او روایت می‌كردند (نك‌ : ابن بطریق، 22؛ جوینی، 2 / 9، 18).
او علاوه بر تفسیر، به علم قرائت نیز توجه داشت، چنانكه ابتدا از محضر ابراهیم بن عبدالملك شحاذی، از شاگردان مقری نامدار و ابومعشر طبری، ‌بهره جست (ابن‌جزری، 1 / 39) سپس در سفر نیشابور با الغایۀ ابن مهران در قرائات دهگانه آشنا شد و با تدریس آن در قزوین، به ترویج این كتاب در آن سرزمین پرداخت (نك‌ : رافعی، 2 / 284، 3 / 145، 4 / 15؛ نیز نك‌ : ه‌ د، 4 / 712). نام شماری از شاگردان او در قرائت را ابن جزری (همانجا) به دست داده كه با اطلاعات موجود در التدوین رافعی (همانجا) تكمیل می‌گردد. گفته‌اند كه ابوالخیر تا آخرین ساعات عمر بر اقراء مداومت داشته است (همو، 2 / 147- 148).
علاوه بر احراز علوم یاد شده، ابوالخیر محدثی كثیر الحدیث بود و از شیوخ بسیار در قزوین، نیشابور و بغداد استماع كرده بود (همو، 2 / 144). بجز شیوخی كهپیش‌تر از آنان یاد شد، می‌توان از پدرش ابوسعد اسماعیل بن یوسف، شریف ابوالفتوح زینبی، عبدالجبار بن محمد خواری، علی بن شافعی قزوینی، ابومحمد موفق بن سعید وجیه بن طاهر شحامی نـام بـرد (نك‌ : ابوالخیر، 102، 106، 121، 124، 125؛ ابن دبیثی، گ 141 الف). همچنین جمع كثیری در قزوین، بغداد و دیگر جایها از ابوالخیر حدیث شنیده یا اجازه دریافت داشته‌اند كه در میان آنان نام مشاهیری چون عبدالكریم بن محمد رافعی (نوۀ دخیری خواهر وی)، محمد بن سعید ابن‌دبیثی، محمد بن انجب نعّال بغدادی و موفق عبداللطیف بن یوسف دیده می‌شود (نك‌ : رافعی، 2 / 146؛ ابن‌دبیثی، گ 141ب؛ منذری، محمد، 117؛ ذهبی، 21 / 193). رافعی در جای جای التدوین دهها تن از شاگردان و راویان ابوالخیر را بر شمرده و اطلاعات آن با اطلاعات داده شده در مواضعی از تكملۀ منذری، تلخیص مجمع‌ الآداب ابن فوّطی، بغیةالطلب ابن عدیم و دیگر منابع تكمیل می‌گردد. او به روایت بسیاری از كتب حدیث، چون صحیح مسلم (در 545 ق)، صحیفۀ جویریة بن اسماء، مسند ابن راهویه، تاریخ نیسابور حاكم نیشابوری، سنن بیهقی و دیگر آثار او اهتمام ورزیده است (نك‌ : رافعی، 1 / 12، 3 / 83، 4 / 145، جم‌ ؛ ابن نقطه، 1 / 137).

آثـار

به گفتۀ رافعی (2 / 144) ابوالخیر آثار كوچك و بزرگ پرشماری در علوم مختلف تفسیر، فقه و غیر آن تألیف كرده بود كه از آن میان تنها شماری اندك شناخته شده است، بدین شرح:
1. الاربعون المنتقی فی فضائل علی المرتضی، كه به كوشش عبدالعزیز طباطبائی در مجلۀ تراثنا به چاپ رسیده است و احادیث مسند در مناقب حضرت علی (ع) را در بردارد. این اثر مورد استفادۀ رضی‌الدین ابن‌طاووس در الیقین (ص 195، 197) و محب‌الدین طبری در ذخائر العقبى (ص 31، جم‌ ) و الریاض النّصرة (1 / 10، جم‌ ) قرار گرفته است.
2. تعریف الاصحاب سواء السبیل الی اسانید الكتب المسوعة او المستجازة، كه رافعی (2 / 75، 144، 3 / 480) از آن با عنوان فهرست مسموعات الامام احمد بن اسماعیل نام برده است. ابوالخیر در این اثر فهرستی از اسانید خود به آثار گوناگون پیشینیان را به دست داده و در 588 ق آن را در قزوین باز گفته است (نك‌ : همانجا). نسخه‌ای خطی از بخش دوم این فهرست در كتابخانۀ چستربیتی یافت می‌شود ( آربری، شم‌ 3557(2)).
3. كتاب السّرد و الفرد، كه نسخه‌ای خطی از آن در ضمن مجلدی در مجموعۀ شهید علی پاشا در كتابخانۀ سلیمانیۀ استانبول به شمارۀ 539 موجود است (نك‌ : طباطبایی، یادداشت پایان «الاربعون»، 128).
4. مجموعه‌هایی از احادیث در مناقب ابوبكر، عمر و عثمان كه به صورت خطی در همان مجلد در مجموعۀ شهید علی پاشا مندرج است (همو، نتائج الاسفار؛ نیز قس: محب‌الدین طبری، همانجا).
5. التبیان فی مسائل القرآن، در رد بر دیدگاههای حلولیه و جهمیه و قائلین به خلق قرآن (حاجی‌خلیفه، 1 / 341؛ بغدادی، 1 / 88).
6. حظائر القدس، كه در آن 64 نام برای ماه رمضان بر شمرده و در شرح حدیث قدسی «الصوم لی و أنا اجزئ به» 55 قول مختلف نقل كرده است (نك‌ : سبكی، 6 / 12).
7. كتاب الدیك، كه آن را پیش از 562 ق به پایان آورده است (رافعی، 3 / 485).
8. مفاتیح العطیات و مغالیق البلیات، در اذكار و دعوات، به زبان پارسی (بغدادی، همانجا). گفتنی است كه در نسخه‌ای كتابت شده در حدود سال 1100 ق موجود در كتابخانۀ سلطنتی برلین ( آلوارت، شم‌ 1600(2))، مطالبی دربارۀ دفعات دیدار جبرئیل با آدم (ع) و دیگر پیامبران، از یكی از آثار ابوالخیر طالقانی اقتباس شده است.

مآخذ

ابن اثیر، الكامل؛
ابن بطریق، یحیی بن حسن، خصائص الوحی المبین، به كوشش محمد باقر محمودی، تهران، 1406 ق؛
ابن جبیر، محمد بن احمد، رحلة، لیدن، 1907 م؛
ابن جزری، محمد بن محمد، غایةالنهایة، به كوشش گ. برگشترسر، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، علی، الرد علی المتعصب العنید، به كوشش محمد كاظم محمودی، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛
ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذكرة الخواص، نجف، 1383 ق / 1964 م؛
همو، مرآة الزمان، حیدرآباد دكن، 1371 ق / 1952 م؛
ابن خلكان، وفیات؛
ابن دبیثی، محمد بن سعید، ذیل تاریخ بغداد، تصویر نسخۀ خطی كتابخانۀ شهید علی پاشا؛
ابن‌دمیاطی، احمد بن ایبك، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، حیدرآباد دكن، 1391 ق / 1971 م؛
ابن طاووس، علی بن موسی، الیقین، نجف، 1369 ق / 1950 م؛
ابن نقطه، محمد بن عبدالغنی، التفیید، حیدرآباد دكن، 1403 ق / 1983 م؛
ابوالخیر طالقانی، احمد بن اسماعیل، «الاربعون المنتقی»، به كوشش عبدالعزیز طباطبایی، تراثنا، 1405 ق، شم‌ 1؛
انسان العیون فی مشاهیر سادس القرون، نسخۀ خطی دانشگاه بغداد، شم‌ 248؛
بغدادی، هدیه؛
جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، به كوشش محمد باقر محمودی، بیروت، 1398 ق / 1978 م؛
حاجی خلیفه،‌ كشف؛
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362 ش؛
همو، نزهةالقلوب، به كوشش گ. لسترنج، لیدن، 1913 م؛
ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام انبلاء، به كوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛
رافعی، عبدالكریم بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، حیدرآباد دكن، 1985 م؛
سبكی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الكبری، به كوشش عبد الفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، 1383 ق / 1964 م؛
سمعانی،‌عبدالكریم بن محمد، الانساب، حیدرآباد دكن، 1398 ق / 1978 م؛
صفدی، خلیل بن ایبك، الوافی بالوفیات، به كوشش س. ددرینگ، بیروت، 1392 ق / 1972 م؛
طباطبایی، عبدالعزیز، نتائج الاسفار، منتشرنشده؛
همو، یادداشت پایان «الاربعون» (نك‌ : هم‌ ، ابوالخیر)؛
قزوینی، زكریا بن محمود، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت، دار بیروت للطباع‌ـة و النشر؛
محب‌الدین طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی، قاهره، 1356 ق؛
همو، الریاض، النضرة، بیروت، 1405 ق / 1984 م؛
مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، به كوشش محمد مخزوم، بیروت، 1408 ق / 1987 م؛
منذری، عبدالعظیم بن عبدالقوی، التكملة لوفیات النقلة، به كوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1405 ق / 1984 م؛
منذری، محمد بن عبدالعظیم، مشیخة النعّال البغدادی، ‌به كوشش ناجی معروف و بشار عواد معروف، بغداد، 1395 ق / 1975 م؛
یاقوت، بلدان؛
نیز:

Ahlwardt;
Arberry.

عبدالعزیز طباطبائی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 387
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست