responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 386

ابوداوود سجستانی

نویسنده (ها) : احمد پاکتچی

آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

ابوداوود سجستانی، سلیمان بن اشعث بن اسحاق بن بشیر ابن شداد بن عمرو بن عمران اَزْدی (۲۰۲-۲۷۵ ق / ۸۱۷- ۸۸۸ م)، محدث و گردآورندۀ سنن، سومین كتاب از صحاح سته در حدیث. نسبت سجستانی و گاه سجزی (ابوعوانه، ۱ / ۱۹۱) كه غالباً با كنیۀ او همراه است، نشان می‌دهد كه خاندان او در سیستان بوده‌اند. صاحب ‌تاریخ سیستان (ص ۱۹) از ابوداوود در شمار رجال سرشناس آن دیار یاد كرده است و انتساب او به «سجستان»، قریه‌ای ناشناخته در حومۀ بصره (نك‌ : یاقوت، ۳ / ۴۴)، گفته‌ای به پایه است.

وی به قبیلۀ ازد نسب می‌برد و وجود نامهای اصیل عربی در سلسلۀ نسب او حكایت از آن دارد كه تباری عربی داشته است. گفته شده است كه عمران نیای پنجم او در جنگ صفین در ركاب حضرت علی (ع) شركت جست و در همان جنگ كشته شد (ابن ماكولا، ۱ / ۲۹۵). چگونگی انتقال این خاندان به سیستان دانسته نیست، ولی می‌دانیم كه آنان در سیستان املاكی داشتند كه بعدها برای ابوداوود و فرزندان او برجای مانده بود (نك‌ : ذهبی، ۱۳ / ۲۱۷، به نقل از حاكم نیشابوری).

دانسته‌های ما دربارۀ دو دهۀ نخستین از زندگی ابوداوود نسبتاً اندك است. گزارشی از حاكم نیشابوری حكایت از آن دارد كه ابوداوود در آغاز تحصیل خود در شهر هرات سكنی داشت و در آنجا به فراگیری حدیث روی آورد (ابن عساكر، ۷ / ۵۴۶؛ ذهبی، ۱۳ / ۲۱۲-۲۱۳). حاكم در همان گزارش به نقل از ابواسحاق فقیه آورده كه او پیش از سفر خود به عراق، در هرات مقیم بوده است (ابن عساكر، ۷ / ۵۴۷). این دو گزارش كه هرات را به عنوان منشأ و موطن دوم ابوداوود مطرح می‌كند، با عبارتی از خود ابوداوود تایید می‌شود، چه او از داشتن خویشاوندانی نزدیك در خراسان سخن می‌گوید كه بر مذهب مرجئه بوده‌اند و وی با آنان مكاتبه داشته است (مسائل، ۲۷۶). باید افزود كه احمد بن محمد بن یاسین هروی نیز در تاریخ هرات از ابوداوود، ظاهراً به عنوان یكی از رجال منتسب به هرات، یاد كرده است (نك‌ : سبكی، ۲ / ۲۹۵).

در میان مشایخ دیرین سیستانی كه ابوداوود از آنان بهره جسته است، یحیی بن فضل سجستانی را می‌توان نـام برد (نك‌ : ابوداوود، سنن، ۱ / ۱۳۱)، ولی به هیچ روی نمی‌توان اطمینان یافت که دیدار آن دو در سیستان بوده است. به گزارش حاکم نیشابوری (نک‌ : ابن عساكر، ۷ / ۵۴۶)، وی در یكی از نخستین سفرهای علمی خود، به نیشابور گام نهاد و توانست از اسحاق بن راهویه محدث بزرگ خراسان و مشایخ دیگری چون عبدالله بن جراح قهستانی دانش آموزد (نک‌ : مزی، ۱۱ / ۳۵۶- ۳۵۹؛ ابوداوود، همان، ۳ / ۱۷۱). او در این دوره با فرزندان ابن راهویه همدرس بود (یاقوت، همانجا) و در ۲۳۸ ق به هنگام وفات ابن راهویه در نیشابور حضور داشت (خطیب، ۹ / ۴۶۵).

افزون بر هرات و نیشابور، ابوداوود در این سالها به برخی دیگر از شهرهای خراسان درآمد و از محیط علمی آنها بهره جست: در بغلانِ بلخ از قتیبة بن سعید، محدث بزرگ، حدیث نوشت (ذهبی، ۱۳ / ۲۱۳) و از دیگر عالمان بلخی چون یحیی بن موسی و محمد بن ابان نیز استماع كرد (نك‌ : ابوداوود، همان، ۱ / ۱۹۷، ۲۶۳). حجم روایات او از قتیبه در سنن نشان از اهمیت این مقطع از تحصیل وی در بلخ دارد. در میان شیوخ ابوداوود، نامِ شماری از محدثان اهل مرو و طالقانِ خراسان نیز دیده می‌شود كه در طبقۀ رجالی قتیبة بن سعید بوده‌اند (نك‌ : مزی، همانجا؛ ابوداوود، همان، ۱ / ۲۶۹، ۳ / ۱۹۱).

ابوداوود چند سالی پیش از ۲۲۰ ق برای استماع از شیوخ ری وارد آن دیار شد و به ویژه از ابراهیم بن موسی تمیمی بهره برد (ذهبی، همانجا). از دیگر شیوخ رازی متقدم او می‌توان ابوحصین ابن یحیی، محمد بن مهران بزاز، محمد بن عمرو و احمد بن ابی سریج را نام برد (نك‌ : ابوداوود، همان، ۱ / ۵۵، ۸۳، ۸۴، ۲ / ۳۷).

ابوداوود در ۲۲۰ ق راهی عراق شد و در بغداد تنها یك مجلس، مصاحبت ابوعمر حفص بن عمر ضریر (د ۲۲۰ ق) را درك كرد (خطیب، ۹ / ۵۶) و در همان اوان در مراسم خاك‌سپاری عفان بن مسلم در بغداد شركت جست (همانجا). درنگ او در بغداد بسیار كوتاه بود و به زودی راه بصره را در پیش گرفت. او در رجب ۲۲۰، فردای روز وفات عثمان بن هُشیم مؤذن، در بصره حضور داشت (نك‌ : همانجا). در روایتی به نقل ابوعبید آجری از خود ابوداوود، گزارش كوتاهی از فعالیت تحصیلی او در این دوره و از حضور وی در بصره داده شده و گفته شده كه وی استماع از جمعی از مشایخ كهن سال بصره را از دست داده بوده است؛ با این حال وی توانسته بود از برخی مشایخ متقدم بصره چون مسلم بن ابراهیم ازدی و عاصم بن علی استماع كند (خطیب، ۹۹ / ۵۵-۵۷). ابوداوود در مدتی حدود یك سال، به رغم كوتاهی زمان توانست از محدثان آنجا توشه‌ای وافر برگیرد. ظاهراً استماع او از عبدالله بن مَسلَمۀ قَعنَبی، موسی بن اسماعیل تبوذکی و مسدد بن مُسَرْهَد که در واقع بیشترین روایات ابوداوود در سنن به نقل از آنان است، در همین زمان در بصره صورت گرفته بود (نك‌ : مزی، ۱۱ / ۳۵۸- ۳۵۹). او ر ۲۲۱ ق وارد كوفه شد و توانست از حسن ربیع بورانی احادیثی چند فرا گیرد (نك‌ : همو، ۱۱ / ۳۵۷، ۳۶۶)، ولی به درك مجلس مخول بن ابراهیم نهدی و عمر بن حفص بن غیاث نایل نگردید (خطیب، ۹ / ۵۶). احمد بن عبدالله بن یونس یربوعی محدث كوفی كه ابوداوود بسیاری از احادیث او را در سنن آورده است، گویا از مشایخ همین دوره از تحصیل وی بوده است (نك‌ : مزی، ۱۱ / ۳۵۶).

ابوداوود پس از درنگی كوتاه در كوفه، برای ادامۀ تحصیل آهنگ غرب كرد و در ۲۲۲ ق در دمشق در مجلس حدیث ابوالنضر فرادیسی حضور یافت (نك‌ : ذهبی، همانجا). افزون بر فرادیسی، در دمشق از استادانی چون هشام بن عمار و ابن ذكوان قاری نیز حدیث شنید (ابن عساكر، ۷ / ۵۴۴؛ نك‌ : ابوداوود، همان، ۳ / ۸۰). آنگاه وی ظاهراً راه شمال در پیش گرفت و به حمص درآمد و در آنجا از شیوخ متعدد، از جمله حَیوَة بن شُرَیح، یزید بن عبدربه جُرجسی، محمد بن مصفا و هشام ابن عبدالملك یزنی احادیثی شنید (مزی، ۱۱ / ۳۵۷، ۳۵۹؛ نك‌ : ابوداوود، همان، ۱ / ۱۹۲)

در همین ایام، در اوایل ۲۲۳ ق، سپاهیان بیزانس در مرزهای شرقی خود در زبطره به پیشروی در سرزمین مسلمانان پرداختند و همین امر موجب شد كه در جمادی‌الاول ۲۲۳ معتصم خلیفۀ عباسی خود راهی ثغور شام شود تا شور جهاد در میان مسلمانان شدت گیرد (نك‌ : یعقوبی، ۲ / ۴۷۵؛ طبری، ۹ / ۵۵). اینكه ابوداوود در جهاد گستردۀ مسلمانان حضور یافته باشد، یك احتمال محض است، ولی به هر روی می‌دانیم که وی در حدود ۲۲۳ ق به ثغور شام رفته و در آنجا از کسانی حدیث شنیده است که برخی در ۲۲۴ ق وفات یافته‌اند.

از مشایخ او در انطاکیه، ابوصالح محبوب بن موسی، نصر بن عاصم، موسی بن عبدالرحمن و یعقوب بن کعب بوده‌اند (مزی، ۱۱ / ۳۵۹؛ نک‌ : ابوداوود، همان، ۱ / ۳۰، ۲ / ۸۷). در مصیصه از محدثانی چون ابراهیم بن مهدی (د ۲۲۴ ق)، محمد بن حاتم جرجرایی، محمد بن سلیمان لُوَین، محمد بن آدم و جمعی دیگر بهره جست (مزی، ۱۱ / ۳۵۶؛ نک‌ : ابوداوود، همان، ۱ / ۸، ۹۵، ۴ / ۳۰۴) و در اذنه از اسحاق بن جراح، عیاش بن ازرق و محمد بن عیسی بن نجیح بغدادی (د ۲۲۴ ق) حدیث شنید (مزی، ۱۱ / ۳۵۸؛ نک‌ ‌: ابوداوود، همان، ۱ / ۷، ۴ / ۴۲). از شیوخ ساکن طرسوس نیز می‌توان ابوتوبه ربیع بن نافع حلبی، حامد بن یحیی بلخی و اسماعیل بن مسعدۀ تنوخی را نام برد (مزی، ۱۱ / ۳۵۷؛ ابوداوود، المراسیل، ۷۶). کثرت شیوخ ابوداوود در ثغور و نیز روایت نسبتاً بسیار او از برخی از آنان چون ابن نجیح و ابوتوبه در سنن، نشان از آن دارد که ابوداوود در این برهه از سفرهای خود بهرۀ شایانی اندوخته است.

محمد بن صالح هاشمی در حکایی به نقل از خود ابوداوود چنین آورده است که وی ۲۰ سال در طرسوس اقامت گزید و در این زمان به تألیف سنن پرداخت (نووی، ۱(۲) / ۲۲۶)، ولی این حکایت با سیر زندگانی و سفرهای ابوداوود سازگاری ندارد. به هر روی یک دوره حضور در ثغور پرتلاطم شام، تأثیر بسزایی بر روح و فکر ابوداوود بر جای نهاده بود، تا آنجا که وی سالها پس از سپری شدن آن روزگار، در گفت‌وگوهای خود با احمد بن حنبل بارها از شرایط دشوار و ویژۀ آن سامان، به خصوص مرکز حکومتی آن طرسوس، سخن می‌گفت (نک‌ : ابوداوود، مسائل، ۲۷، ۴۷، ۱۵۷، ۲۷۷-۲۳۶، ۲۵۷). گویا ابوداوود در ایام حضور خود در ثغور، کمابیش مورد رجوع در فتوا نیز بوده است (نک‌ : همان، ۱۵۶).

گمان می‌رود که ابوداوود در راه بازگشت از ثغور شام، در انطاکیه جادۀ ساحلی را به سوی غزّه در پیش گرفته باشد. در این سالها، سواحل شرقی مدیترانه نیز دست‌خوش حوادث بود. ابوداوود خود در کتاب مسائل (ص ۲۲۷) از یک هجوم دریایی توسط رومیان به انطاکیه در «سال عمّوریّه» (۲۲۳ ق) سخن گفته و در منابع تاریخی از یک شورش داخلی در فلسطین در ۲۲۷ ق سخن به میان آمده است (نک‌ : طبری، ۹ / ۱۱۶- ۱۱۸). ابوداوود در چنین شرایط سیاسی ـ اجتماعی در شهرهای مختلف ساحلی به تحصیل علم و شنیدن حدیث پرداخت: او در مسیر انطاکیه ـ غزه (نک‌ : ابن خردادبه، ۸۹) پس از گذار از لاذقیه، چنانکه خود اشاره دارد، در شهر جبله از یزید بن قبیس نامی حدیث شنیده است (سنن، ۳ / ۴۱). آنگاه پس از عبور از طرابلس، ظاهراً در بیروت درنگی داشته و از شیوخی چون عبدالحمید ابن بکار، عباس بن ولید بن مزید و محمد بن خلف بن طارق استماع کرده است (همان، ۱ / ۱۰۵، ۳ / ۳۰۶؛ ابن حجر، تقریب، ۳۳۲). احتمالاً در صور نیز از محمد بن محمد صوری و قاسم بن عبدالوهاب حدیث آموخته (ابوداوود، همان، ۴ / ۷۷؛ ابن حجر، همان، ۴۵۰، به نقل از الزهد ابوداوود) و پس از طی منازلی چند به رمله درآمده است. در میان مشایخ رملیِ ابویزید بن خالد بن مَوهَب در اسانید سنن جایگـاهی ویژه دارد (برای مشایخ رملی، نک‌ : مزی، ۱۱ / ۳۵۹؛ ابوداوود، سنن، ۱ / ۷، ۴۹، ۸۹، ۱۵۱، ۴ / ۲۹).

ابوداوود احتمالاً در ادامۀ مسیر در عسقلان از محمد بن متوکل (همان، ۱ / ۲۲۵) و در غزه از مشایخی چند چون عبداللّه بن عمرو و محمد بن عمرو بن حجاج استماع نموده است (همان، ۳ / ۳۸؛ ابن حجر، همان، ۴۹۹). از استادان که ابوداوود در این سفر یا در سفر بعدی خود به مصر از آنان استماع کرده است، می‌توان احمد بن صالح، ابوطاهر ابن سرح، عیسی بن حماد، ربیع بن سلیمان مرادی شاگرد شافعی و حارث بن مسکین را برشمرد (نک‌ : مزی، ۱۱ / ۳۵۶-۳۵۷؛ ابوداوود، همان، ۱ / ۷۲، ۴ / ۱۷، جم‌ ). محتمل است که استماع او از برخی مشایخ چون محمد بن عبداللّه بن میمون و جعفر بن مسافر در شهرهای دیگر مصر چون اسکندریه و تنّیس صورت گرفته باشد (نک‌ : مزی، ۱۱ / ۳۵۷؛ ابوداوود، همان، ۴ / ۶۴).

ابوداوود در این دوره از سفرهای خود به حجاز نیز درآمد و احادیثی نه چندان پرشمار از شیوخ بومی یا مجاور در مکه و مدینه فرا گرفت، البته مقدار شنوده‌های او از حسن بن علی خلال ساکن مکه در اسانید سنن چشمگیر است. استماع او از سعید بن منصور خراسانی ساکن مکه حداکثر محدودۀ زمانی این سفر را تعیین می‌کند (نک‌ : مزی، همانجا). علاوه بر سرزمینهای یاد شده، وی در دهۀ سوم سدۀ ۳ ق، سفری نیز به بلاد جزیره داشته و به‌ویژه در دو شهر رَقّه و حرّان دانش آموخته است. عبداللّه بن محمد نفیلی از شیوخ حرّانی، بخش قابل توجهی از اسانید سنن را به خود اختصاص داده است. از دیگر شیوخ حرّانی از ابوداوود می‌توان مؤمَّل بن فضل و احمد بن ابی شعیب و از شیوخ رقی او عمرو بن محمد ناقد و ایوب بن محمد وزّان را نام برد (نک‌ : همو، ۱۱ / ۳۵۶- ۳۵۹؛ ابوداوود، سنن، ۱ / ۸).

ابوداوود سرانجام با توشه‌ای پرارزش به عراق بازگشت و این‌بار موفق شد که بیش از توقف پیشین، از محیط علمی عراق بهره گیرد. ورود او به بغداد با درگذشت معتصم (۲۲۷ ق) و آغاز خلافت واثق مصادف بود و با وجود اینکه این خلیفۀ جوان در ستیز با افکار اصحاب حدیث کمابیش از مأمون و معتصم پیروی می‌کرد، استفادۀ بسیار ابوداوود از احمدبن حنبل و برخی دیگر از شیوخ اصحاب حدیث بغداد در همین دوره بوده است. وی در ۲۲۸ ق به همراه احمد بن حنبل در تشییع پیکر استاد خود محمد بن جعفر ورکانی در بغداد شرکت داشت (نک‌ : همو، مسائل، ۱۵۱؛ قس: خطیب، ۲ / ۱۱۸).

وی در میان مشایخ اصحاب حدیث بغداد بیش از همه ملازمت احمد بن حنبل را داشت و علاوه بر احادیث فراوانی که از او شنید و بعدها در گردآوری سنن از آنها بهره جست، در مجالس مختلف، پاسخ پرسشهایی در فقه و دیگر زمینه‌ها را از او گرفت و این پرسش و پاسخها را در کتاب مسائل و ندرتاً در سنن نقل کرد. در کتاب مسائل، شواهد متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد مجالس ابوداوود با احمد بن حنبل مربوط به همین دوره از زندگی او بوده است (مثلاً نک‌ : ص ۱۵۶، ۲۲۷)؛ و هرگاه که احمد از جانب دستگاه خلیفه به جهت عقاید خاص خود، مورد تعقیب قرار می‌گرفت، ناچار به اختفا می‌شد (نک‌ : ﻫ د، احمد بن حنبل). ابوداوود به یک مورد مکاتبۀ خویش با احمد ابن حنبل به هنگام اختفای او تصریح کرده است (همان، ۲۶۵).

افزون بر احمد، از شیوخ عراقی ابوداوود که در مدت حضور خود در دهۀ سوم سدۀ ۳ ق از آنان حدیث شنیده است، بزرگانی چون یحیی بن معین، احمد بن منبع، علی بن جعد، ابوثور ابراهیم بن خالد و ابوخیثمه زهیر بن حرب در بغداد، محمد بن بشّار بُندار، نصر بن علی جهضمی و ابوالولید طَیالسی در بصره، ابوبکر و عثمان پسران ابی شیبه، ابوکریب محمد بن علاء و هنّاد بن سَری در کوفه و تمیم بن منتصر و عبدالحمید بن بیان سکری در اواسط را می‌توان نام برد که احادیث برخی از آنان در سنن بسیار تکرار شده است (نک‌ : مزی، همانجا؛ ابوداوود، سنن، ۱ / ۴، ۵، ۴ / ۳۶۳، جم‌ ).

هنوز دهۀ سوم به پایان نرسیده بود که ابوداوود عراق را ترک گفت. شاید او برای سامان دادن به زندگی خصوصی خود و اختیار همسر، رهسپار دیار پدری خود شد. به هر تقدیر در منابع تصریح شده که فرزند او ابوبکر (نک‌ : ﻫ د، ابن ابی داوود) در ۲۳۰ ق در سیستان تولد یافت (نک‌ : خطیب، ۹ / ۴۶۴-۴۶۵). دهۀ چهارم به آرامش سپری شد و در ۲۴۱ ق ابوداوود برای نخستین سمـاع، فرزند خود ابوبکر را در طوس نزدیک استاد برد (نک‌ : همو، ۹ / ۴۶۵). در پس آن ابوداوود دوره‌ای جدید از سفر به مشرق و مغرب را آغاز کرد که در آن قصد دانش‌اندوزی خود و بیشتر پرورش فرزند را داشت (همو، ۹ / ۴۶۴). احتمالاً استماع وی از برخی شیوخ متأخر خراسان چون محمد بن رافع نیشابوری و حُمَید بن زنجویۀ نسائی را باید به این دوره مربوط دانست (نک‌ : ابوداوود، همان، ۱ / ۴۲، ۲ / ۵۳). گویا وی در این اوان، درنگی نیز در سمرقند داشته و از استادانی چون رجاء بن مُرجّی و عبداللّه بن عبدالرحمن دارمی صاحب سنن، حدیث شنیده است (همان، ۱ / ۱۲۳، ۲ / ۱۱۱).

ابوداوود در سفر خود به مناطق داخلی ایران، گذاری بر اصفهان داشته و در آنجا از ابومسعود رازی استماع نموده است (همان، ۱ / ۱۶۳؛ ابونعیم، ۱ / ۳۳۴). او در این سفرها شهرهای مختلف ایران، عراق، جزیره، شام، ثغور و حجاز و مصر را در نوردید (نک‌ : خطیب، همانجا) و استماع فرزندش از برخی مشایخ مصری در گذشتۀ ۲۴۸ ق چون عیسی بن حمّاد و محمد بن سلمه (همو، ۹ / ۴۶۵) نشان می‌دهد که سفر مشترک پدر و فرزند حداکثر تا ۲۴۸ ق به اقصی نقاط خود رسیده است. در مورد دو دهۀ بعد، آگاهی دقیقی از زندگی ابوداوود در دست نیست؛ تنها می‌دانیم که وی پس از پایان دادن به سفر مشترک خود با فرزندش ابوبکر به موطن خود بازگشته و پس از چندی برای همیشه ایران را به قصد عراق ترک گفته است (ذهبی، ۱۳ / ۲۱۸).

او بصره را که پایگاه قبیلۀ اَزْد در عراق بود و پیش‌تر مدتی را در آنجا گذرانیده بود، به عنوان مسکن اصلی خود برگزید و گاه و بیگاه چندی در بغداد اقامت می‌کرد (نک‌ : خطیب، ۹ / ۵۶، ۵۸؛ ذهبی، همانجا). دانسته نیست که به هنگام شورش زنگیان در ۲۵۷ ق در بصره بر او چه گذشت، ولی می‌دانیم که پس از آن در بغداد ساکن بود و در پی کشته شدن سرکردۀ زنگیان در ۲۷۱ ق، به درخواست موفق عباسی ولی‌عهد، پس از مدتها دوری از بصره برای بازگرداندن رونق علمی، به آن شهر بازگشت و تا پایان عمر در آنجا زیست (نک‌ : خطابی، ۱ / ۷- ۸؛ ذهبی، ۱۳ / ۲۰۹) و چون درگذشت، عباس بن عبدالواحد هاشمی بر پیکر او نماز گزارد (خطیب، ۹ / ۵۹).

عقاید

ابوداوود همانگونه که از جای‌جای آثارش برمی‌آید، در عقیده بر مذهب اصحاب حدیث بود و بر لزوم پیروی سنّت و جماعت پافشاری داشت (نک‌ : سنن، ۴ / ۲۰۶). وی در موضوعات اعتقادی مورد اختلاف بین اصحاب حدیث و گروههای مخالف همچون ایمان، قدر و خلق قرآن ابواب ویژه‌ای را در سنن و مسائل گشوده و با نقل احادیث سعی در اثبات حقانیت موضع اصحاب حدیث داشته و به رد مواضع گروههای دیگر چون جهمیه، مرجئه و قدریه پرداخته است (نک‌ : همان، ۴ / ۲۰۶، ۲۱۹، ۲۲۲، ۲۳۴-۲۳۵، مسائل، ۲۶۲ به بعد).

از مسائل فرعی‌تر که در آثار او آمده است، می‌توان به پاره‌ای مسائل مربوط به توحید چون رؤیت خداوند، عرض و به‌طور کلی مسألۀ صفات و مسائل مربوط به معاد چون شفاعت، مخلوق بودن بهشت و دوزخ، عذاب قبر و غیر آن اشاره کرد که عمدتاً طرف اعتراض آن جهمیان بوده‌اند (سنن، ۴ / ۲۳۱-۲۴۰). از دیگر گروههایی که ابوداوود در سنن آنان را به صراحت مورد حمله قرار داده است، خوارج را باید ذکر کرد (همان، ۴ / ۲۴۱- ۲۴۵). دربارۀ مسائل امامت، حدیثی در سنن جلب نظر می‌کند (۴ / ۲۱۵) که بر استخلاف ابوبکر از جانب پیامبر (ص) دلالت دارد و عنوان «باب فی استخلاف ابی‌بکر» را دارد. ابوداوود در سنن احادیثی نیز نقل کرده است که مراتب تفضیل را به ۳ خلیفۀ نخست اختصاص داده‌اند (۴ / ۲۰۶، ۲۰۸- ۲۰۹، ۲۱۲) و در کنار این روایات، این سخن را از سفینۀ صحابی نقل کرده که منکرین خلافت علی (ع) کذابان مروانیند (همان، ۴ / ۲۱۱).

عبارتی که حاکم نیشابوری از ابوداوود آورده، حاکی است که محبت شیخین و علی (ع) را لازم شمرده، از نصب و رفض بر حذر داشته است. در این عبارت نامی از عثمان دیده نمی‌شود (نک‌ : جوینی، ۱ / ۲۷۵، به نقل از حاکم).

 

فقه

ذهبی ضمن آنکه ابوداوود را از فقیهان بزرگ برشمرده، یادآور شده است که کتاب او (سنن) بر این مدعا گواهی دارد (۱۳ / ۲۱۵). در خلال سنن می‌توان گه‌گاه نظریات فقهی شخص ابوداوود را مشاهده کرد (نک‌ : ۱ / ۲۷، ۳ / ۹۰، ۱۰۹، ۱۶۸، ۳۵۲) و گاه نیز نقل نظریات فقیهان پیشین به چشم می‌خورد: فقهای تابعین چون قتاده، مجاهد، حسن بصری و زهری (۳ / ۹۰، ۱۸۱، ۲۹۱، ۲۹۵، جم‌ ) و فقهای متأخرتر چون اوزاعی (۳ / ۲۷۱) و مالک بن انس (۱ / ۸۲، ۱۹۰). در کتاب مسائل نیز علاوه بر نظریات احمد بن حنبل، مواردی چند از آراء فقیهان دیگر چون شافعی (ص ۱۹۷)، سفیان ثوری (همانجا)، حمیدی (ص ۴۳) و ابن مبارک (ص ۵۶، ۲۵۱) را می‌توان یافت.

درواقع شخصیت فقهی ابوداوود در آثار خود بیشتر یک شخصیت ناقل است تا نظریه‌پرداز. وی مهم‌ترین نقش انتقال‌دهندۀ فقهی را در دو جهت ایفا کرده است: ۱. روایت و ضبط و طبقه‌بندی احادیث در کتاب سنن که بیشتر جنبۀ فقهی دارد (برای تأثیر آن در فقه اصحاب حدیث، نک‌ : سطور بعد)، ۲. تدوین مسائل الامام احمد که در آن یک مجموعۀ ارزشمند از نظریات فقهی احمد بن حنبل به‌شمار می‌رود. فقیهان حنبلی در آثار خود همواره روایات ابوداوود از احمد بن حنبل را به‌سان یکی از معتبرترین روایات در مد نظر داشته‌اند (مثلاً نک‌ : ابویعلی، ۱۸۲؛ ابن‌هبیره، ۱ / ۸۵، جم‌ ). میزان توجه ابوداوود به آراء احمد بن حنبل موجب شده تا طبقات نویسان نام او را در زمرۀ نخستین طبقۀ فقیهان حنبلی برشمارند (ابن ابی‌یعلی، ۱ / ۱۵۹ به بعد؛ ابن جوزی، ۴۰؛ نیز نک‌ : ابواسحاق شیرازی، ۱۷۲). به هر روی گرایش او که یک عالم از اصحاب حدیث بود به احمد بن حنبل، در آن روزگار امری طبیعی بود و چنانکه گفته‌اند او دوستی با احمد بن حنبل را نشانۀ اهل سنت می‌دانست (ابن جوزی، ۱۳۹). در روایتی به گونه‌ای نمادین سلسلۀ مشایخ فقه او از طریق احمد به پیامبر (ص) رسانده شده است (نک‌ : خطیب، ۹ / ۵۸).

ابوداوود در سفرهای خود در شام و ثغور، با فقه اوزاعی نیز از نزدیک آشنا شد و اوزاعی را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین پیشوایان فقه باور داشت، تا آنجا که احمد بن حنبل او را از تقلید وی بر حذر می‌داشت (نک‌ : ابوداوود، مسائل، ۲۷۷).

در وصیت ابوداوود به هنگام وفات نیز نکته‌ای فقهی نهفته است: او وصیت کرد که حسن بن مثنی عنبری فقیه بصره (د ۲۹۴ ق) غسل او را برعهده گیرد و در صورت عدم امکان، غسل او بر وفق مندرجات کتاب سلیمان بن حرب واشحی فقیه بصری (د ۲۲۴ ق) در غسل که نظریات حمّاد بن زید فقیه مشهور بصره در آن تعیین شده بود، انجام گیرد (نک‌ : ابن حجر، تهذیب، ۴ / ۱۶۹- ۱۷۳).

 

حدیث

ابوداوود شیوخ بسیاری را درک کرد که شمار آنان به حدود ۳۰۰ تن بالغ می‌گردد (ابن حجر، همانجا) و می‌توان نام آنان را از آثار بازماندۀ او، به‌ویژۀ سنن، استقصا کرد. مزّی (۱۱ / ۳۵۶- ۳۵۹)، فهرستی الفبایی مشتمل بر دهها تن از شیوخ ابوداوود را به دست داده و ابوداوود خود در مسائل (ص ۲۶۶) فهرستی کوتاه از شیوخ برجستۀ خود را ارائه کرده است. در میان این شیوخ اختلاف طبقه‌ای دیده می‌شود که تاحدودی با دوگانگی سفرهای علمی او در ارتباط است، ولی به هر حال باید توجه داشت که وی حتی از روایت از معاصران خود چون ابوحاتم رازی پرهیز نداشته است (نک‌ : همو، سنن، ۲ / ۹۵؛ ابن ابی حاتم، ۲(۱) / ۱۰۲).

در میان راویان و شاگردان ابوداوود نام کسانی چون پسرش ابوبکر، ترمذی، نسائی، ابوعوانۀ اسفراینی، ابن خلاد رامهرمزی، ابن ابی الدنیا، ابوبشر دولابی، ابن داوود اصفهانی، محمد بن نصر مروزی، ابوالحسین ابن منادی و ابوبکر نجاد دیده می‌شود (برای فهرستی از آنان، نک‌ : مزی، ۱۱ / ۳۶۰-۳۶۱؛ ابن‌حبان، کتاب المجروحین، ۲ / ۱۷۷؛ ابن ابی‌یعلی، ۱ / ۱۶۰؛ ابن‌حجر، همان، ۴ / ۱۷۲). احمد بن حنبل نیز یک حدیث دربارۀ «عتیره» از او استماع کرده است (خطیب، ۹ / ۵۷).

دربارۀ تبحر ابوداوود در حدیث، عبارتی از ابراهیم حربی و محمد ابن اسحاق صغانی نقل شده که در آن نرمی حدیث در دستان ابوداوود به نرمی آهن در دستان داوود پیامبر تشبیه شده است (نک‌ : ابن عساکر، ۷ / ۵۴۷). اگرچه کسانی چون ابن ابی حاتم (همانجا). ابن حبان ( الثقات، ۸ / ۲۸۲) و مسلمة بن قاسم (ابن‌حجر، همان، ۴ / ۱۷۳) ابوداوود را در زمرۀ ثقات آورده‌اند، ولی شخصیت ابوداوود به عنوان گردآورندۀ یکی از معتبرترین کتب حدیث اهل سنت از این توثیقات بی‌نیاز است. درواقع او خود به عنوان یک نقاد رجال شناخته می‌شود و نظریات رجالی او در جای جای سنن (مثلاً ۱ / ۴) و سؤالات ابوعبید آجری از او (نک‌ : آثار) منعکس شده است.

افزون بر جرح و تعدیل، چیره‌دستی ابوداوود در شناخت تاریخی رجال نیز به روشنی در جای جای سنن، المراسیل و دیگر آثار وی جلوه می‌کند. همین آگاهی اوست که وی را قادر می‌سازد با دقت، اسانید متصل را از مرسل جدا سازد و این جداسازی نه تنها در کتاب المراسیل، بلکه در مواضع بسیار از سنن نیز دیده می‌شود (نک‌ : ۱ / ۹۳، ۱۰۴، جم‌ ). وی در ضبط متن و سند روایات نیز بسیار دقیق بوده و در صورت جمع بین دو روایت، اختلافات ظریف آنها را در ضبط سند و متن گوشزد کرده است (مثلاً همان، ۱ / ۲۳، ۱۵۱، جم‌ ). علاوه بر جوانب روایی، ابوداوود با احادیث، برخوردی درایی داشته، در موارد لزوم به شرح پیچیدگیهای حدیث پرداخته (همان، ۱ / ۶۲، ۱۷۹، جم‌ ) و به ناسخ و منسوخ حدیث توجهی خاص داشته است (همان، ۳ / ۹۳، ۲۰۱، ۲۰۹، ۳۵۲).

او در برگ برگ سنن در تفسیر احادیث پاره‌ای اطلاعات تاریخی مثلاً دربارۀ واقعۀ جماجم و حَرَه (۳ / ۶۴) و کاستی خراج در عهد عمر ابن عبدالعزیز (۳ / ۱۴۴) و اطلاعاتی جغرافیایی مثلاً دربارۀ جزیرۀ رودس (۳ / ۲۱۵)، قلعۀ الیون (۱ / ۱۰) و چاه بضاعه (۱ / ۱۸) به دست داده و گاه برخی فواید ادبی را بدون نقل یا به نقل از بزرگان ادب چون نضر بن شمیل، ابوعبید قاسم بن سلام، ابوحاتم سجستانی و عباس بن فرج ریّاشی بیان کرده است (۲ / ۱۰۶، جم‌ ). گفتنی است که ابوداوود در قرائت نیز دستی داشته و کتابی از کتب سنن (۴ / ۳۱- ۳۸) و بابی از ابواب مسائل (ص ۲۸۵-۲۸۶) را به قرائات قرآن اختصاص داده است و به‌علاوه در دیگر ابواب سنن نیز گاه اشاراتی به قرائات و مصاحف دارد (۱ / ۱۱۹، ۳۰۴، ۲ / ۱۴۲، ۳ / ۷۸) و قطعات یاد شده از آثار ابوداوود از کهن‌ترین نوشته‌های بازمانده در زمینۀ قرائت محسوب می‌شوند.

 

آثـار چاپی

۱. سنن. روایتی حاکی از آن است که ابوداوود در زمان حیات احمد بن حنبل، سنن را تألیف کرد و احمد آن را مورد تأیید قرار داد (خطیب، ۹ / ۵۶)، ولی این روایت با اسانید سنن سازگاری ندارد و چنین می‌نماید که ابوداوود آن را در دو دهۀ پایانی عمر خویش تألیف کرده باشد. خطیب بغدادی (همانجا) در روایتی آورده که تألیف کتاب در بغداد صورت گرفته و شاید این آخرین حضور وی در بغداد (پیش از ۲۷۱ ق) بوده باشد. بر پایۀ نقل حاکم نیشابوری از محمد بن مخلد، سنن بی‌درنگ پس از تألیف انتشاری شایان یافت و نزد اصحاب حدیث به‌سان منبعی معتبر مورد رجوع و اتبّاع قرار گرفت؛ تا آنجا که وی به گونه ای اغراق‌آمیز مقبولیت آن را نزد اصحاب حدیث همانند مصحف دانسته است (نک‌ : مزی، ۱۱ / ۳۶۵). زکریا ساجی نیز در عبارتی از کتاب خدا به «اصل الاسلام» و از سنن به «عهد الاسلام» تعبیر کرده است (ذهبی، همانجا).

این کتاب در مدتی کمتر از یک سده نزد فقیهان مذاهب مختلف اهل سنت تداول یافت و در عراق و سرزمینهای غربی آن تا مغرب مرجع گردید (نک‌ : خطابی، ۱ / ۶). اگرچه بر پایۀ گزارش خطابی در سدۀ ۴ ق هنوز رونق صحیحین بخاری و مسلم مجال چندانی برای سنن در خراسان فراهم نمی‌ساخت (همانجا)، اما در همان سدۀ ۴ و به‌ویژه سدۀ ۵ ق نمونه‌های بسیاری از اسانید رواج سنن ابوداوود در خراسان و دیگر نقاط ایران می‌توان یافت (مثلاً نک‌ : بیهقی، ۲ / ۱۵۱؛ صریفینی، ۸۴، ۱۲۲، جم‌ ؛ سمعانی، ۱۳ / ۴۰۹؛ ابن نقطه، ۱ / ۱۰۴، ۱۶۳، جم‌ ). سنن به روایت شماری از شاگردان ابوداوود انتشار یافته که در آن میان روایت ۴ تن از تداول ویژه‌ای برخوردار بوده است: محمد بن بکر ابن داسه در بصره (ح ۳۴۰-۳۴۱ ق)، محمد بن احمد بن عمرو لؤلؤی در بصره، ابوسعید احمد بن محمد ابن اعرابی در مکه (ح ۳۰۹- ۳۱۳ ق و بعد آن) و ابوعیسی اسحاق بن موسی رملی در بغداد (در ۳۱۷ ق) (برای سالهای مذکور، نک‌ : ابن خیر، ۱۰۳-۱۰۶؛ برای راویان دیگر، نک‌ : مزی، ۱۱ / ۳۶۰-۳۶۱؛ سبکی، ۲ / ۲۹۴). در نسخه‌های حاضر از سنن ابوداوود برخی ملاحظات افزوده از زبان راویان به‌ویژه لؤلؤی و ابن داسه به چشم می خورد (نک‌ : سنن، ۱ / ۹۰، ۲۸۷، ۲ / ۵۵، ۳ / ۲۶۹).

برخی روایات سنن، گاه روایات غریب آن، در میان شیعیان تداول داشته و به مناسبت، مورد استفادۀ آنان قرار گرفته است: روایت لؤلؤی در مناقب ابن شهر آشوب (۱ / ۸، جم‌ ) و «الاجازة الکبیرۀ» علامۀ حلی (ص ۹۲-۹۳)، روایت عمر بن حفص در الخصال ابن بابویه (۱ / ۱۲۱) و روایت علی بن حسن بن عبد در الخلاف طوسی (۲ / ۱۴۳) و امالی ابوطالب هارونی (ص ۴۴۰، جم‌ ). گفتنی است که با طرح نظریۀ صحاح سته، از سدۀ ۵ ق سنن به عنوان معتبرترین کتاب حدیث پس از صحیحین نزد اهل سنت پذیرفته شد و در نظریه‌های مشابه چون صحاح خمسه یا صحاح ستۀ مغربی جایگاه خود را حفظ کرده است (نک‌ : ابن قیسرانی، ۱۳، جم‌ ؛ حازمی، ۳۲، جم‌ ؛ ابن اثیر، ۱ / ۱۹). بدین ترتیب سنن در ۰۰۰‘۱ سال اخیر یکی از متداول‌ترین کتابها در حدیث بوده و موضوع تألیفات دیگری از شرح، تلخیص، مستخرج و غیره آن قرار گرفته است (نک‌ : ﻫ د، سنن).

۲. رسالة فی وصف تألیفه لکتاب السنن، ابوداوود در این کتاب شیوۀ خود در گردآوری سنن را شرح داده است. این رساله به کوشش محمد زاهد کوثری در قاهره (۱۳۶۹ ق) چاپ شده است.

۳. الرواة من الاخوة و الاخوات، در رجال، به کوشش باسم فیصل جوایره در ریاض (۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م)، منتشر شده است.

۴. المراسیل، در تمییز احادیث مرسل و بررسی وجه «ارسال» آنها که بارها به چاپ رسیده است.

۵. مسائل الامام احمد، مشتمل بر پرسش و پاسخهای ابوداوود از احمد بن حنبل در مسائل گوناگون فقه، عقاید، حدیث، رجال و غیر آن که بارها به چاپ رسیده است.

به‌علاوه کتابی با عنوان سؤالات ابی عبید الآجری لابی داوود به چاپ رسیده که مشتمل بر پاسخهای ابوداوود به پرسشهای رجالی ابوعبید آجری است و در آثار رجال‌شناسان مورد توجه قرار داشته است (نک‌ : مزی، ۱۱ / ۳۶۱؛ GAS, I / 165).

 

اثر خطی

کتاب الزهد، که ابن خیر اشبیلی آن را با سند متصل روایت کرده (ص ۱۰۹، ۲۷۴) و نسخۀ خطی آن در جامع قرویین فاس نگهداری می‌شود (فاسی، ۳ / ۱۱۷- ۱۱۸).

 

آثار یافت نشده

۱. اعلام النبوة؛ ۲. التفرد یا ماتفرد به اهل الامصار من السنن الواردة (ابن خیر، ۱۰۹، ۱۱۰)؛ ۳. الرد علی اهل القدر (مزی، همانجا؛ ابن حجر، الاصابة، ۳ / ۵۳)؛ ۴. مسند مالک (همو، تهذیب، ۴ / ۱۷۰)؛ ۵. ناسخ القرآن و منسوخه (ابن خیر، ۴۷).

 

مآخذ

ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ ق / ۱۹۵۲ م؛ ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به کوشش محمد حامد فقسی، قاهره، ۱۳۷۱ ق / ۱۹۵۲ م؛ ابن اثیر، مبارک بن محمد، جامع الاصول، به کوشش محمد حامد فقسی، قاهره، ۱۳۷۰ ق / ۱۹۵۰ م؛ ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، ۱۴۰۳ ق؛ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، مناقب الامام احمد بن حنبل، قاهره، ۱۳۴۹ ق؛ ابن حبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۲ ق / ۱۹۸۲ م؛ همو، کتاب المجروحین، به کوشش محمود ابراهیم زاید، بیروت، ۱۳۹۶ ق؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة، قاهره، ۱۳۲۸ ق؛ همو، تقریب التهذیب، به کوشش محمد عوامه، بیروت، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م؛ همو، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵ ق؛ ابن خردادبه، عبیداللّه بن عبداللّه، المسالک و الممالک، بیروت، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م؛ ابن خیر اشبیلی، محمد، فهرسة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، ۱۳۸۲ ق / ۱۹۶۳ م؛ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، قم، چاپخانۀ علمیه؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، عمّان، دارالبشیر؛ ابن قیسرانی، محمد بن طاهر، شروط الائمة السنة، به کوشش طارق سعود، بیروت، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م؛ ابن ماکولا، علی بن هبة اللّه، الاکمال، حیدرآباد دکن، ۱۹۶۲ م؛ ابن نقطه، محمد بن عبدالغنی، التقیید، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۴ ق / ۱۹۸۴ م؛ ابن‌هبیره، یحیی بن محمد، الافصاح، حلب، ۱۳۶۶ ق / ۱۹۴۷ م؛ ابواسحاق شیرازی، ابراهیم بن علی، طبقات الفقهاء، به کوشش خلیل میس، بیروت، دارالقلم؛ ابوداوود سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، دار احیاء السنة النبویة؛ همو، المراسیل، به کوشش کمال یوسف الحوت، بیروت، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م؛ همو، مسائل الامام احمد، قاهره، ۱۳۵۳ ق / ۱۹۳۴ م؛ ابوطالب هارونی، یحیی بن حسین، تیسیر المطالب فی امالی الامام ابی‌طالب، به کوشش یحیی عبدالکریم فضیل، بیروت، ۱۳۹۵ ق / ۱۹۷۵ م؛ ابوعوانۀ اسفراینی، یعقوب ابی اسحاق، المسند، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۲ ق؛ ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبداللّه، ذکر اخبار اصبهان، به کوشش ددرینگ، لیدن، ۱۹۳۱ م؛ ابویعلی، محمد بن حسین، الاحکام السلطانیة، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، ۱۳۵۷ ق / ۱۹۳۸ م؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۴ ق؛ تاریخ سیستان، به کوشش ملک الشعراء بهار، تهران، ۱۳۱۴ ش؛ جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد المسطین، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۳۹۸ ق / ۱۹۷۸ م؛ حازمی، محمد بن موسی، «شروط الائمة الخمسة»، همراه شروط الائمة (نک‌ : هم‌ ، ابن‌قیسرانی)؛ خطابی، حمد بن محمد، معالم السنن، حلب، ۱۳۵۲ ق / ۱۹۳۳ م؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ ق؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و علی ابوزید، بیروت، ۱۴۰۴ ق / ۱۹۸۴ م؛ سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ ق / ۱۹۶۴ م؛ سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۶ ق / ۱۹۷۶ م؛ صریفینی، ابراهیم بن محمد، تاریخ نیسابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، به کوشش محمد کاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ ق؛ طبری، تاریخ؛ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، تهران، ۱۳۷۷ ق؛ علامۀ حلی، حسن بن یوسف، «الاجازة الکبیرة»، بحارالانوار مجلسی، بیروت، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م، ج ۱۰۴؛ فاسی، محمد عابد، فهرس مخطوطات خزانة القرویین، دارالبیضاء، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م؛ مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، بیروت، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۷ م؛ نووی، یحیی ابن شرف، تهذیب الاسماء، قاهره، اداره الطباعة المنیریة؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ ق / ۱۹۶۰ م؛ نیز:

 

GAS.

 

احمد پاکتچی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 386
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست