responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 372

ابوحسان زیادی


نویسنده (ها) :
علی بهرامیان
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 21 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَبوحَسّانِ زیادی، حسن بن عثمان بن حمّاد (د 242 ق / 856 م)، مورخ و اخباری بغدادی، گفته‌اند كه یكی از نیاكان او با كنیزی از آنِ زیاد بن ابیه ازدواج كرد و از این‌رو، به زیادی شهرت یافت (ابن ‌عساكر، 4 / 469، به نقل از ابن ‌ابی‌طاهر). این نسبت در زمان خود وی، گاه موجب طعن و نكوهش بود و او ضمن انكار رابطۀ نسبی خویش با زیاد، این شهرت را به جهت دیگری می‌دانست (طبری، 8 / 642؛ تنوخی، الفرج بعد الشدة، 2 / 231، نشوار، 2 / 237). آورده‌اند كه به هنگام مرگ 89 سال داشت (وكیع، 3 / 292)، از این تولد او را می‌توان در حدود 160 ق برآورد كرد (نیز نك‌ : ذهبی، سیر، 11 / 496). وفات وی نیز در برخی منابع در 243 ق دانسته شده است (نك‌ : ابن‌ ندیم، 123؛ صفدی، 12 / 98).
از جزئیات زندگی وی آگاهی چندانی دردست نیست. از نسبت بغدادی وی، می‌توان احتمال داد كه او در بغداد به دنیا آمد و همانجا پرورش یافت، اما اینكه یاقوت در بلدان (3 / 350) او را شیرازی خوانده است، در مقایسه با گفتۀ خود او در ادبا (9 / 18) كه به جای «شیرازی» بغدادی آورده است، درخور اعتماد به نظر نمی‌رسد.
ابوحسان از كسانی چون هیثم بن عدی، ولید بن مسلم، وكیع بن جراح، محمد بن عمر واقدی و ابوداوود طیالسی استماع نمود (ابن ‌ندیم، همانجا؛ خطیب، 7 / 356).
از خلال داستانی كه در مورد او در منابع به گونه‌های مختلف ذكر شده (نك‌ : تنوخی، همان، 2 / 234- 239؛ قس: خطیب، 7 / 358- 359؛ یاقوت، همان، 9 / 19-20)، چنین برمی‌آید كه او از شاگردان قاضی ابویوسف بوده و به روزگار هارون‌الرشید، مدتی نیز از جانب ابویوسف عهده‌دار منصب قضا در جانب شرقی بغداد گشته است. برپایۀ روایت یادشده، مأمون نیز در دوران خلافت خود، وی را چندی به سمت قضا در جانب شرقی برگماشت (تنوخی، همان، 2 / 239). همچنین از برخی اشاره‌ها در منابع چنین برمی‌آید كه ابوحسان با شافعی و محمد بن حسن شیبانی ارتباط و مراوده داشته است (ابن ‌خلكان، 4 / 164-165؛ ذهبی، العبر، 1 / 437).
در 218 ق / 833 م كه مأمون دستور داد تا محدثان و فقیهان را از مسألۀ خلق قرآن پرسش كنند، ابوحسان نیز مورد بازجویی قرار گرفت، اما از دادن پاسخ صریح طفره رفت و مأمون در نامه‌ای كه خطاب به مأمور خود اسحاق بن ابراهیم نوشت، او را تحقیر كرد و نسبش را مورد طعن قرار داد (طبری، 8 / 638، 642). سپس اسحاق بن ابراهیم او و دیگر كسانی را كه دربارۀ این موضوع از آنان پرسش شده بود، به طرسوس كه مأمون در آنجا به سر می‌برد، گسیل داشت، اما در راه خبر مرگ مأمون به آنان رسید و از همانجا به سوی بغداد بازگشتند (همو، 8 / 645). با توجه به عقیدۀ ابوحسان در مورد غیر مخلوق بودن قرآن، این گفتۀ منقول از احمد بن حنبل كه او را از خواص یاران احمد بن ابی‌دؤاد وزیر معتزلی خوانده است، استوار به نظر نمی‌رسد (خطیب، 7 / 357). همچنین باید افزود كه وی از معدود كسانی است كه مدعی رؤیت خدا شده است و این خود شاهد دیگر بر دوری او از افكار اعتزالی است (نك‌ : همو، 7 / 357- 358).
در 241 ق / 855 م در زمان متوكل، ابوحسان شاید به سبب مقاومتی كه در مورد عقیدۀ خود در ماجرای «محنه» نشان داده بود، بار دیگر به قضا در جانب شرقی بغداد منصوب شد (طبری، 9 / 200-201؛ خطیب، 7 / 361، نیز نك‌ : 7 / 357).
از ابوحسان كسانی چون ابوبكر ابن ابی‌الدنیا (ابن ابی حاتم، 1(2) / 25)، ابوالعباس كُدَیمی، اسحاق بن حسن حربی، احمد بن حسین صوفی، محمد بن محمد باغندی (خطیب، 7 / 356) و احمد بن یحیی بلاذری (بلاذری، انساب، 1 / 419، جم‌ ، فتوح، 313) روایت كرده‌اند.

آثـار

به ابوحسان آثار زیادی نسبت داده شده است: 1. الآباء و الامَهات (ابن ندیم، همانجا)؛ 2. القاب الشعراء (همانجا)؛ 3. طبقات الشعراء (همانجا). نسخه‌ای از این اثر، در سدۀ 7 ق / 13 م در یكی از كتابخانه‌های حلب موجود بوده است (نك‌ : GAS, II / 94)؛ 4. تاریخ (نك‌ : خطیب، 7 / 357؛ نیز نك‌ : مسعودی، 1 / 21). این كتاب بر مبنای سال شمار تألیف یافته بود (ابن ماكولا، 4 / 213). از برخی منقولات این كتاب می‌توان دریافت كه مؤلف آن را از نخستین سالهای هجری آغاز كرده (قدامة، 389؛ خطیب، 1 / 157) و با حوادث روزگار حیات خود پایان داده بوده است (نك‌ : ابن ‌ابی‌طاهر، 9)، نیز می‌توان دریافت كه ابوحسان در این اثر به ذكر تفصیلی حوادث (همانجا)، چگونگی و تاریخ عزل و نصب كارگزاران و قاضیان (نك‌ : ابن ابی طاهر، 187، 188؛ ذهبی، همان، 5 / 230، 295) اهتمام و توجه داشته است. این كتاب، مورد استفاده و استناد برخی از مورخان پس از وی قرار گرفته و خاصه یكی از مآخذ مهم ابن ابی طاهر در كتاب بغداد بوده است (نك‌ : ص 9، 21، 81، جم‌ ). همچنین به نظر می‌رسد منقولات طبری (8 / 579، 609)، وكیع (1 / 213، 232، 257، جم‌ ) و ذهبی در سیر (5 / 295، 9 / 355) از ابوحسان زیادی، برگرفته از این كتاب بوده باشد. در برخی موارد نقل نیز، از این تاریخ، با سلسلۀ سند متصل استفاده شده است (نك‌ : خطیب، 10 / 9، 48، 310، 311؛ نیز نك‌ : سخاوی، 235-236)؛ 5. مغازی عروة بن زبیر (ابن‌ندیم، همانجا) كه به احتمال جمع و تدوینی از روایات مغازی عروة بن زبیر بوده است.

مآخذ

ابن ابی حاتم رازی، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دكن، 1371 ق / 1952 م؛
ابن ابی طاهر طیفور، احمد، كتاب بغداد، به كوشش محمد زاهد كوثری، قاهره، 1368 ق / 1949 م؛
ابن خلكان، وفیات؛
ابن عساكر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، عمان، دارالبشیر؛
ابن ماكولا، علی بن هبة الله، الاكمال، به كوشش عبدالرحمن معلمی، حیدرآباد دكن، 1405 ق / 1984 م؛
ابن‌ندیم، الفهرست؛
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، به كوشش محمد حمیدالله، قاهره، 1959 م؛
همو، فتوح البلدان، به كوشش دخویه، لیدن، 1856 م؛
تنوخی، محسن بن علی، الفرج بعد الشدة، به كوشش عبود شالجی، بیروت، 1391 ق / 1971 م؛
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق؛
ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛
همو، العبر، به كوشش صلاح‌الدین منجد، كویت، 1984 م؛
سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، الاعلان بالتوبیخ، به كوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1382 ق / 1963 م؛
صفدی، خلیل بن ایبك، الوافی بالوفیات، به كوشش رمضان عبدالتواب، بیروت، 1399 ق / 1979 م؛
طبری، تاربخ، قدامة بن جعفر، الخراج و صناعة الكتابة، به كوشش محمد حسین زبیدی، بغداد، 1981 م؛
مسعودی، مروج الذهب، به كوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1358 ق / 1965 م؛
وكیع، محمد بن خلف، اخبار القضاة، قاهره، 1950 م؛
یاقوت، ادبا؛
همو، بلدان، نیز:

GAS

علی بهرامیان

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 372
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست