responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 249

احمد


نویسنده (ها) :
احمد پاکتچی
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 6 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اَحْمَد، از برجسته‌ترین نامهای پیامبر اسلام كه در قرآن مجید نیز آمده است. از نظر دستوری، با این تلقی غالب كه واژه از نظر اشتقاقی صیغۀ افعلِ تفضیل از ریشۀ «ح م د» است، مفهوم صفت تفضیلی ـ عالی از «محمود» به معنی «ستوده‌تر ـ ستوده‌ترین» یا از «حامد» به‌معنی «ستاینده‌تر ـ ستاینده‌ترین» از آن بر می‌آید. اگر چه از دیدگاه قواعد مربوط به ساخت افعل تفضیل در صرف عربی، به‌ویژه از دیدگاه دستوریان بصره، احتمال دوم بر نخستین رجحان دارد، اما همواره در میان عالمانی كه به دور از قواعد صرفی بر این مسأله نگریسته‌اند، قول نخست از پذیرش ویژه‌ای برخوردار بوده است (نك‌ : ابن قیم، «زاد المعاد»، 1 / 69 به بعد). با اینهمه، برخی از پیشینیان، نه به اعتبار قواعد دستوری، بلكه برپایۀ متون روایی مانند این حدیث نبوی كه «در روز قیامت برای او [پیامبر (ص)] ستایشهایی گشوده می‌شود كه برای كسی پیش‌تر گشوده نشده است و او با آن ستایشها پروردگارش را می‌ستاید»، مفهوم ستاینده‌ترین را بر ستوده‌ترین مرجح شمرده‌اند (نک‌ : قاضی عیاض، 1 / 312-313؛ سهیلی، 2 / 153؛ ملاعلی قاری، 2 / 181-182).
دربارۀ ساختار صرفی واژۀ «احمد» برخی سخنان نامشهور نیز وجود داشته است: برخی اشتقاق آن را از مصدر حَمْد شبیه به اشتقاق احمر از حمره شمرده، بدون لحاظ شرایط دستوریان برای چنین اشتقاقی، درواقع آن را گونه‌ای از صفت مشبه دانسته‌اند (نك‌ : اربلی، 1 / 7) و گویا برخی نیز آن را همچون بعضی از نامهای كهن عربی، علم منقول از فعل مضارع تلقی می‌کرده‌اند (مثلاً نك‌ : قرطبی، 18 / 83، با اشارۀ گذرا)، ولی هیچ یك از این دو نگرش، اعتباری تحصیل نكرده است.
واژۀ «احمد» برای نامیدن پیامبر اسلام در یك موضع از قرآن مجید (صف / 61 / 6) به كار رفته است؛ آنجا كه از زبان عیسی (ع) بشارتی دربارۀ آمدن پیامبری در روزگاران بعد مطرح شده است. اینكه «احمد» از نظر دستوری اشتقاق روشنی داشت و می‌توانست در كنار نام اصلی پیامبر (ص)، «محمد» علاوه بر جنبۀ عَلَمیت، از حیث اشتقاق نیز تصویری نیكو از شخصیت روحانی پیامبر (ص) بنمایاند، موجب گردید كه علمیت این نامها به گونه‌ای نسبی نگریسته شود، تا آنجا كه گاه این امر به صورت نظریه‌ای به روشنی بیان گردیده است. به عنوان نمونه، ابن قیم جوزیه اظهار داشته است كه تمامی نامهای پیامبر‌ (ص) عَلَمهایی محض برای مجرد شناساییِ مسمى نیستند، بلكه ساختهایی وصفی و نامهایی مشتق هستند كه برای مسمای خود ستایش و كمال را ایجاب می‌كنند (نك‌ : همان، 1 / 66). هر چند در نوشته‌های كهن، نمونه‌ای صریح از چنین نظریه‌هایی به چشم نمی‌خورد، اما در عمل دیدگاه مشابهی در میان مسلمانان در اعصار پیش‌تر نیز وجود داشته است.
دربارۀ علمیت نام احمد باید گفت كه هر گاه نویسنده‌ای درصدد بر می‌آمد تا بجز محمد، نامهای دیگری را برای پیامبر اسلام بر شمارد، همواره نام احمد در مرتبۀ نخست یاد می‌شد. مشهورترین متن روایی در این باره حدیث جبیر بن مطعم به نقل از پیامبر (ص) است كه در آن از 5 نام پیامبر سخن رفته، و پیش از همه نامهای محمد و احمد به میان آمده است. نگرشی به اسانید روایت نشان میدهد كه این حدیث از طریق روایت زهری از محمد بن جبیر از جبیر بن مطعم شهرت یافته است (نك‌ : بخاری، 2 / 270، 3 / 201؛ مسلم، 1828؛ ترمذی، سنن، 5 / 135)؛ اما نظیر همین مضمون گاه با تفاوتی اندك در جزئیات از طریق جعفر بن ابی وحشیه و عتبة بن مسلم از نافع فرزند دیگر جبیر بن مطعم از پدرش (ابن‌سعد، 1(1) / 65؛ حاكم، 2 / 604؛ بیهقی، 1 / 155)، همچنین با سلسسلۀ اسناد اعمش و مسعودی از عمرو بن مرّه از ابوعبیده از ابوموسی اشعری از پیامبر (ص) (مسلم، 1828- 1829؛ احمد بن حنبل، 4 / 395، 404، 407؛ ابن سعد، حاكم، همانجاها؛ بیهقی، 1 / 156-157) و با سلسلۀ اسنادِ حماد بن سلمه از عاصم از زربن حبیش از حذیفه، یا سلسلۀ اسنادِ ابوبكر بن عیاش از عاصم از ابووائل از حذیفه از پیامبر (ص) (احمد بن حنبل، 5 / 405؛ ترمذی، الشمائل، 211-212؛ ابن سعد، همانجا) روایت شده است. برپایۀ این اسانید می‌توان چنین برداشت كرد كه مضمون حدیث یاد شده، در نیمۀ اول از سدۀ 1 ق از سوی صحابیان مختلف بازگو می‌شده است، اما تنها از نسلهای آغازین سدۀ 2 ق است كه روایتها از حالت نقل فرد از فرد فراتر رفته، در سطح گسترده‌تری انتشار یافته است. در كنار این روایات، باید به متون شعری بازمانده از سرایندگان دهه‌های آغازین سدۀ 1 ق چون حسان بن ثابت (دیوان حسان، 1 / 270)، ابن‌زبعری (ابن‌طیفور، 53)، امرؤالقیس كندی (ابن حبیب، 186) و كعب بن مالك (همو، 272) اشاره كرد كه در آنها پیامبر (ص)، «احمد» نامیده شده است (نیز برای برخی ابیات منسوب به عبدالمطلب و ابوطالب با همین مضمون، نك‌ : سهیلی، 2 / 157؛ دیوان ابی طالب، 12، 13، 19، جم‌ ). برپایۀ مجموع آنچه ذكر شد، ظاهراً باید پذیرفت كه تلقی وجود بیش از یك نام برای پیامبر (ص) و به ویژه نام احمد، از همان نیم سدۀ نخستین هجری وجود داشته است و این امر با توجه به مفهوم ظاهر از عبارت قرآنی «اِسْمُهُ اَحْمَد» دور از انتظار نبوده، كاملاً قابل درك است.
اگر چه در میان برخی از عالمان سده‌های میانه اسلامی، این تلقی با تأكید ویژه‌ای دیده می‌شود كه هرگز كسی پیش از پیامبر اسلام به احمد نامیده نشده است و این امر نشانه‌ای از حكمت خداوند دانسته شده، تا كسی با احمدِ بشارت داده شده از سوی حضرت مسیح مشتبه نگردد (مثلاً نك‌ : قاضی عیاض، 1 / 313)، اما نمونه‌هایی پراكنده از تداول این نام در میان عرب پیش از اسلام به دست آمده است. این نمونه‌ها كه روایات آنها از نظر صحت و دقت ضبط، باید به درجات مختلفی طبقه‌بندی شوند، عبارتند از: ابوعمرو احمد بن حفص بن مغیرۀ مخزومی (تنها در روایت ابوهشام مخزومی، نك‌ : ابن اثیر، علی، 1 / 53؛ قس: ابن حجر، الاصابة، 4 / 139)، احمد بن غُجیان، احمد بن ثمامۀ طایی، احمد بن دومان و احمد بن زید (نك‌ : زرقانی، 3 / 158؛ نیز ابن حجر، همان، 1 / 22)؛ همچنین تیره‌های مسمی به «بنواحمد» در میان قبایل همدان، طیئ و غیر آن (زرقانی، همانجا) و به صورت كنیه در مورد ابواحمد عبد ابن‌جحش (ابن‌سعد، 3(1) / 62، جم‌ ؛ ابن اثیر، علی، 5 / 133؛ نیز نك‌ : مونتگمری وات، 111 به بعد). گفتنی است كه درسنگ نبشته‌های یافته شده در صفاه واقع در شمال شبه جزیرۀ عربستان نیز نامهایی نزدیك به احمد دیده می‌شود كه به عقیدۀ پژوهشگران، صورتی اختصار یافته از نامهایی بوده است كه با نام خداوند تركیب گردیده‌اند (نك‌ : EI2).
با وجود این پیشینه و به رغم كاربرد احمد به عنوان نام پیامبر‌ (ص)، تا دهه‌های پایانی سدۀ 1 ق، نام احمد برخلاف نامهای هم ریشۀ آن محمد و محمود و حمید (یا حُمَید) تداول نیافته بود (برای تداول این نامها و مقایسه، نك‌ : مونتگمری وات، 115-117).
نمونه‌ای از نامگذاری به احمد در نیمۀ نخست سدۀ 1 ق از سوی واقدی گزارش شده كه به شدت مورد تردید است؛ براساس این روایت چهارمین فرزند جعفر بن ابی طالب از اسماء بنت عمیس، احمد نام گرفت (نك‌ : ابن حجر، همان، 1 / 97، لسان ....، 4 / 122)، در حالی كه غالب منابع تنها به 3 فرزند از آن دو، با نامهای عبدالله، عون و محمد اشاره كرده‌اند (مثلاً نك‌ : ابن سعد، 4(1) / 22-23؛ ابن اثیر، علی، 5 / 395؛ قس: ابن عنبه، 36، كه شمار فرزندان این زوج را به 8 تن رسانیده كه در میان آنان از احمد نامی یاد نشده است). آنچه به قطع می‌توان گفت، این است كه در موالید اسلامی احمد بن عمرو بن تمیم، پدر خلیل ادیب مشهور مكتب بصره (د 170 ق / 786 م) نخستین كسی است كه نام احمد یافت و با احتساب اینكه خلیل خود در 74 سالگی وفات یافته است (نك‌ : ابن ندیم، 48؛ نووی، 1(1) / 178) و تولد او بر این پایه در حدود سال 96 ق / 715 م رخ داده است، نامگذاری پدرش تخمیناً می‌بایست مربوط به ربع سوم از سدۀ 1 ق بوده باشد. فردی به نام «احمد ابن‌حمویه» را ــ كه از اصحاب امام علی بن حسین (ع) (د 95 ق / 714 م) شمرده شده (طوسی، 84) ــ نیز، در صورت اعتماد بر گزارش، باید به عنوان نمونه‌ای در كنار احمد پدر خلیل جای داد و با اندكی تأخر، از فردی دیگر به نام «احمد بن محمد حضرمی» می‌توان یاد كرد كه در زمرۀ اصحاب امام باقر (ع) (د 114 ق / 732 م) به شمار آمده است (نك‌ : برقی، 10؛ قس: گفتۀ مونتگمری وات، 111؛ نیز پیرو او شناخت در EI2، كه آغاز نامگذاری به احمد را از حدود سال 125 ق / 743 م دانسته‌اند). تأكید بر شخصیت پدر خلیل به‌عنوان نخستین كسی كه در دورۀ اسلامی احمد نامیده شده است، در منابع كهن اسلامی دیده می‌شود (مثلاً نك‌ : ابن‌ندیم، همانجا) و گاه در این باره دعوی اتفاق نظر نیز به چشم می‌خورد (نك‌ : ابن حجر، همانجا) و این یادكردها خود تأییدی بر این نكتۀ تاریخی است كه حتی در اعصار كهن، نویسندگان اسلامی مداركی دال بر اینكه در نیمۀ نخست سدۀ 1 ق، مسلمان زادگان را احمد نامیده باشند، در دست نداشته‌اند.
شماری از پژوهشگران معاصر، باتوجه به تأخیر رواج نامگذاری به احمد در میان مسلمانان و برخی استدلالات دیگر، چنین پنداشته‌اند كه واژه «احمد» در قرآن مجید نباید به‌سان یك عَلَم، بلكه باید به‌عنوان یك صفت تلقی گردد و برداشت علمیت از این واژه، از هنگامی آغاز شده است كه پیامبر اكرم را با «فارقلیط» ‌موعودِ انجیل یكی دانسته‌اند (نك‌ : مونتگمری وات، EI2, 113؛ برای ارتباط موضوع با فارقلیط، نك‌ : سطور بعد). اگر چه در برخی از مبانی استدلال برای پردازش این نظریه جای گفت و گوست، اما فراسوی این گفت وگوها، حقیقتی انكارناپذیر وجود دارد، مبنی بر آنكه صِرف كاربرد واژۀ «احمد» برای پیامبر (ص) در قرآن مجید، حتی در حد یك صفت، و نیز سابقۀ این نام در میان عرب می‌توانست انگیزه‌ای كافی در نامگذاری به احمد برای مسلمانان فراهم آورد؛ از این رو اگر تاریخ، فترتی در نامگذاری به احمد را در میان عرب ــ درست در همان زمان انتقال از آیین كهن به اسلام ــ نشان می‌دهد، علت آن را باید در پندارهای نخستین اسلامی جست‌وجو كرد. بدون اینكه گزارش بخصوصی در میان باشد، این احتمال را می‌توان مطرح ساخت كه مسلمانان صدر اسلام همچنانكه از تكنی به ابوالقاسم، كنیۀ پیامبر (ص) (بخاری، 2 / 14، جم‌ ؛ مسلم، 1682-1684) یا دست كم از جمع بین نام محمد و كنیۀ ابوالقاسم پرهیز داشته‌اند (نك‌ : ابوداوود، 4 / 292؛ ترمذی، سنن، 5 / 136-137؛ كلینی، 6 / 21)، از نامگذاری فرزندان خود به احمد نیز اجتناب می‌كرده‌اند. شكستن این پرهیز و رواج نامگذاری به احمد، حتی مطرح شدن استحباب این نام (مثلاً نك‌ : ‌كلینی، 6 / 19؛ زرقانی، 5 / 301) نیز غریب‌تر از آن نیست كه پرهیز از جمع بین نام و كنیۀ محمد و ابوالقاسم در همان عصر صحابه گاه به گاه شكسته می‌شده است (برای نمونه‌ها، نك‌ : ابن‌حجر، الاصابة، 3 / 509).
دربارۀ علمیت نام احمد برای پیامبر (ص) باید از روایاتی یاد كرد كه از نامگذاری پیامبر (ص) به وسیلۀ یكی از بزرگان خاندان نبوی در اوان ولایت سخن ب میان آورده‌اند. برپایۀ روایتی از امام باقر (ع)، در دورۀ حمل، به آمنه مادر پیامبر (ص) ‌ندا در رسید كه نام فرزند خود را احمد گذارد (نك‌ ‌: ابن سعد، 1(1) / 61، 64؛ قس: ابن هشام، 1 / 145، كه در آن «محمد» آمده است)؛ همچنین در روایتی شیعی چنین آمده است كه نام احمد را ابوطالب عموی پیامبر (ص) در روز نهم ولادت بر وی گذارد و حضرت را به سبب ستایش اهل آسمان و زمین احمد نام نهاد (كلینی، 6 / 34). به هر حال در مقایسه بین دو نام احمد و محمد از نظر تقدم زمانی، برخی از سیره‌نویسان، تسمیۀ پیامبر (ص) به احمد را پیش‌تر از تسمیۀ او به محمد دانسته‌اند و با پیوند دادن نام احمد با مسألۀ بشارت، نامگذاری پیامبر (ص) را به احمد، به عهد مسیح (ع) باز گردانیده‌اند (نك‌ : سهیلی، 2 / 153)، حال آنكه گروهی دیگر برآنند كه نامگذاری آن حضرت به احمد از نظر زمانی، میان تسمیۀ وی به محمد در تورات و تسمیۀ او به محمد در زمان حیات خود محصور گردیده است (نك‌ : ابن‌قیم، جلاء ... ، 98 به بعد).
با گذار از نگرش تاریخی و بازگشت به مسألۀ نسبی بودن علمیت نامهای پیامبر (ص) نزد مسلمانان و فراموش نكردن مفهوم وصفی در این نامها، باید یادآور شد كه گاه در روایات اسلامی در مقایسۀ دو نام احمد و محمد با یكدیگر، بر مفهوم تفضیلی احمد تأكید شده است. برپایۀ یك روایت از خود پیامبر (ص)‌، وی از آن جهت محمد نامیده شد كه در زمین ستوده بود و از آن روی احمد نام گرفت كه در آسمان بیشتر ستوده بود (نك‌ : ‌قمی، 2 / 365؛ برای روایتی مشابه، نك‌ : كلینی، همانجا؛ ابن‌بابویه، علل ... ، 1 / 127- 128، معانی ... ، 51-52؛ الاختصاص، 34). جلوه‌ای دیگر از مفهوم تفضیل در نام احمد، در حدیثی از پیامبر (ص) به روایت علی (ع) و ابی بن كعب است كه در شمار 5 برتری پیامبر (ص) نسبت به پیغمبران پیشین، از نامیده شدن به احمد یاد شده است (نك‌ : احمد بن حنبل، 1 / 98، 158؛ سیوطی، الدر ... ، 6 / 214؛ قس: بخاری، 1 / 70، جم‌ ؛ با روایات مشابهی از طریق ابن عباس، جابر و ابوهریره كه نامگذاری به احمد در آنها با فقرۀ دیگری جایگزین شده است؛ مسلم، 370-372؛ ابن بابویه، الخصال، 1 / 292).
گفتنی است كه گاه به نام احمد در كنار محمد، به سان تنها نامهای اصلی پیامبر (ص) نگریسته شده است. به عنوان نمونه‌ای كهن به روایتی از علی (ع) باید اشاره كرد كه برپایۀ آن در میان پیغامبران، 5 تن به دو نام خوانده شده‌اند و آخرین آنان، پیامبر اسلام دو نام محمد و احمد را داشته است (نك‌ : ابن بابویه، عیون ... ، 1 / 192؛ نیز نك‌ : بیهقی، 1 / 159، به نقل از خلیل بن احمد).

بشارت به احمد

تنها نمونۀ كاربرد «احمد» در قرآن مجید، این نام را با موضوع بشارت پیوند داده است؛ آنجا كه از زبان عیسی مسیح بشارتی دربارۀ آمدن پیامبر اسلام با این مضمون طرح می‌شود كه «من رسول خدا به سوی شمایم، تورات را كه پیش از من آمده است، تصدیق دارم و به رسولی بشارت می‌دهم كه پس از من می‌آید و نام او احمد است» (صف / 61 / 6).
این بشارت صریح كه قرآن از زبان عیسی (ع) به میان آورده است، از صدر اسلام، عالمان مسلمان را بر آن داشته تا نشانی از احمد را در نوشته‌های عهد جدید جست‌وجو نماید. این امر گاه در آن حد بود كه به گونه‌ای گذرا از ذكر نام «احمد» برای پیامبر اسلام در انجیل سخن به میان آرند؛ مهم‌ترین نمونه از این دست، شماری از احادیث منقول از زبان پیامبر (ص) ازطریق صحابیانی چون ابن عباس و جابر هستند كه برپایۀ آنها نام پیامبر (ص) در قرآن «محمد»، در انجیل «احمد» و در تورات «احید» آمده بوده است (نك‌ : ابن‌بابویه، معانی، 51؛ سیوطی، الخصائص ... ، 1 / 133).
گاه نیز سعی بر آن بوده است تا عبارت مشتمل بر «بشارت به احمد» عیناً ــ البته در قالب زبان عربی ــ ارائه گردد. به‌عنوان نمونه در روایتهای بلندی كه از داستان «مباهله» (ه‌ م) در دست است، عباراتی مشتمل بر «بشارت به احمد» از زبان عالمان مسیحی نجرانی از «مفتاح (در برخی نسخ مصباح) چهارم انجیل» (شاید اشاره‌ای به متن چهارم عهد جدید، انجیل یوحنا) نقل شده است (نك‌ : الاختصاص، 112-113؛ ابن‌طاووس، سعد ... ، 91 به بعد، روایت عبدالرزاق؛ نیز همو، اقبال ... ، 509، روایت ابوالمفضل و ابن‌اشناس) كه احتمال می‌رود این روایتها با «بشارت به فارقلیط» در انجیل یوحنا (نك‌ : سطور بعد) در ارتباط بوده باشند، اما به هر تقدیر نصوص نقل شده در آنها با نصوص بشارات مربوط به فارقلیط سازگاری تمام ندارند.
همچنین برپایۀ روایتی از ابن سعد، در سدۀ 1 ق شخصی تازه مسلمان به نام سهل مریسی مولای عُثیمه كه خود «قاری انجیل» بود، می‌گفت كه نزد عمویش یك «مصحف» ( كتاب مقدس) یافته بود كه در آن، سخن از پیامبر اسلام به میان آمده، و در اوصاف وی چنین گفته شده بود كه «او از ذریۀ اسماعیل و نامش احمد است» (نك‌ : 1(1) / 64، 1(2) / 89). بشارت نقل شده در این روایت، با برداشت اسلامی از موضعی در سفر پیدایش (20:17)، مبتنی بر «بشارت به مادماد» قابل مقایسه است؛ توضیح آنكه در سیاق گفتار دربارۀ اسماعیل فرزند ابراهیم (ع) در موضع یاد شده از اصل عبرانی كتاب مقدس (سفر پیدایش، 20:17) تركیبی به شكل «بِمْأُدْمْاُد» به كار رفته است كه در برگردانهای متداول عهد عتیق به صورت «بسیار كثیر» یا معادلهای آن در زبانهای دیگر ترجمه گردیده است (برای نمونه‌هایی از ترجمه‌های كهن عربی با عباراتی مشابه، نك‌ : ابن قیم، جلاء، 99 به بعد؛ ابن كثیر، 113-114). در حالی كه برخی از عالمان مسلمان «مادماد» را اشاره به «محمد» دانسته، واژۀ «مادماد» (گاه ضبط به‌صورت مود مود، مید مید، در تمام موارد با دال و ذال) را از نامهای پیامبر (ص) در برخی از كتب آسمانی پیشین شمرده‌اند (نك‌ : ابن شهر آشوب، 1 / 152؛ طبرسی، 8؛ ابن قیم، همانجا؛ كازرونی، 140؛ ابن كثیر، سیوطی، همانجاها) و شاید عبارت مورد نظر سهل مریسی نیز همین عبارت سفر پیدایش و نه انجیل، با ترجمۀ «مادماد» به احمد بوده باشد.
گاه در روایات، موضوع بشارت به احمد از تعالیم عیسی (ع)، یعنی مورد منصوص قرآن، فراتر رفته، و به كتابهای آسمانی و تعالیم پیامبران پیشین نیز كشیده شده است. بشارتی مشهور نزد مسلمانان سدۀ 1 ق، به نقل از تورات وجود داشته كه با متن شناخته شدۀ عهد عتیق قابل تطبیق نیست و در تعبیر عربی آن به شكل كلی «عبدی المختار لیس بفظ و لاغلیظ» آغاز می‌شده است. این «عبد مختارِ» بشارت داده شده، در برخی از روایات، «احمد» نامیده شده است (نك‌ : راوندی، 1 / 79-80؛ «القاب الرسول ... »، 6-7)؛ حال آنکه در غالب گونه‌های این بشارت، نام «محمد» به میان آمده است (مثلاً نک‌ : ابن‌سعد، 1(2) / 87- 89؛ ابن‌شبه، 2 / 634-635؛ برای بشارتهای دیگری به احمد در گفتـار موسی (ع)، نك‌ : سهیلی، 2 / 153؛ اربلی، 1 / 7؛ سیوطی، الخصائص، 1 / 133).
همچنین در روایتی از وهب بن منبه، بشارت به پیامبر (ص) با عنوان «احمد» از زبور داوود (ع) (ابن عساكر، 1 / 530) و در برخی روایات از صحیفۀ اشعیا (ابوحاتم، 197) حكایت شده است. سرانجام باید از «بشارت به احمد» منتسب به حبقوق نبی یاد كرد كه با موضعی از متن حاضر صحیفۀ حبقوق قابل مقایسه است. در متنی به روایت نوفلی از امام رضا (ع) مربوط به سدۀ 3 ق / 9 م به نقل از حبقوق چنین آمده است: «خداوند تبیان را از كوه فاران بیاورد و آسمانها از ستایش احمد و امت او پر شد ... » (جاءالله بالتبیان من جبل فاران و امتلأت السماوات من تسبیح احمد و امته ....؛ نك‌ : ابن بابویه، عیون، 1 / 134؛ راوندی، 1 / 75؛ قس: ابن ربن، 169؛ ابوحاتم، همانجا؛ كراجكی، 91؛ مأخذ اخیر به نقل از دانیال كه در آنها نام «محمد» آمده است). در صحیفۀ حبقوق (3:3) چنین آمده است: «خدا از تیمان آمد و قدوس از جبل فاران، جلال او آسمانها را پوشانید و زمین از ستایس او مملو گردید». واژۀ ترجمه شده به «جلال او» در اصل عبرانی «هووو» است. گرد هم آمدن روایات متعدد و متنوع مبتنی بر بشارت به احمد در نوشته‌ها و تعالمی اهل كتاب در طبقات ابن سعد (1(1) / 103-107) نشان از توجه خاص و گستردۀ عالمان مسلمان در سدۀ 2 و شاید سدۀ 1 ق به یافتن اشارتی بر «بشارت به احمد» در منابع دینی پیشینیان دارد.
در پایان سخن، باید از بشارت موجود در انجیل یوحنا (16:14، 26؛ 26:15؛ 7:16) مبنی بر فرستاده شدن «فارقلیط» در دوره‌ای پس از عیسی مسیح یاد كرد (نیز ذكر آن در برخی از متون آپوكریف یا دیگر آثار كهن مسیحی، مانند: «دعای پولس رسول»، 28؛ «تسلیت نامۀ» یعقوب سروگی، 388) كه گاه با موضوع بشارت به احمد پیوند داده شده است. واژۀ «فارقلیط» (یا بارقلیط) شكل عربی شده‌ای از واژۀ یونانی پاراكلتوس به معنای مدافع، وكیل، شفیع یا میانجی بوده است (نك‌ : لیدل، 1313؛ مولر، 519) كه در فرهنگ كلیسایی به معنای «تسلی دهنده» تفسیر می‌شده است (برای پیشینۀ این تفسیر در ترجمه‌های عربی، نك‌ : ابن قیم، هدایة ... ، 84؛ در ترجمه‌های سریانی و قبطی، نك‌ : گاثری، 253؛ كروم، 333؛ نیز نك‌ : لیدل، همانجا).
عالمان اسلامی در قرون متمادی گاه گاه بر این نكته اشارت نموده‌اند كه پاراكلتوس در واقع قرائت تحریف‌آمیزی از واژۀ پریكلوتوس در یونانی است، هر چند كه تعابیر آنان از این تلقی از دقت زبـانی چندانی برخـوردار نبوده است (برای توضیح، نك‌ : مونتگمری وات، 113-114). پریكلوتوس كه در لغت به معنی بزرگوار، مشهور و عالی بوده، و در دوره‌های ماقبل مسیحی بارها كاربرد یافته است (نك‌ : لیدل، 1377؛ مولر، 541)، از نظر مفهوم لغوی می‌تواند تعبیری از نام پیامبر اسلام «محمد» یا «احمد» تلقی گردد (نیز نك‌ : براون، 341). ماوردی بر این نكته تصریح نموده كه فارقلیط از ریشه‌ای به معنای «حمد» گرفته شده است (ص 212؛ قس: نظریاتی كهن كه در آنها فارق لیطا یا بارقلیط به معنی «آنكه حق و باطل را از هم جدا سازد» تفسیر شده است؛ قاضی عیاض، 1 / 321؛ ابن اثیر، مبارك، 3 / 439؛ ابن قیم، همانجا) و ابن قیم بر این امر تصریح دارد كه برخی فارقلیط را بر احمد مذكور در قرآن منطبق دانسته‌اند (همـان، 89-90؛ نك‌ : فخرالدین، 19 / 313-314؛ یوردآیدین، 142، به نقل از ابراهیم متفرقه؛ برای توضیح بیشتر، نك‌ : ه‌ د، فارقلیط).

مآخذ

ابن اثیر، علی، اسدالغابة، قاهره، 1280 ق؛
ابن اثیر، مبارك، النهایة، به كوشش طاهر احمدی زاوی و محمود محمد طناحی، قاهره، 1383 ق / 1963 م؛
ابن بابویه، محمد، الخصال، به كوشش علی‌اكبر غفاری، قم، 1362 ش؛
همو، علل الشرائع، نجف، 1385 ق / 1966 م؛
همو، عیون اخبار الرضا (ع)، نجف، 1390 ق / 1970 م؛
همو، معانی الاخبار، به كوشش علی‌اكبر غفاری، قم، 1361 ش؛
ابن حبیب، محمد، المحبر، به كوشش لیشتن اشتتر، حیدرآباد دكن، 1361 ق / 1942 م؛
ابن حجر، احمد، الاصابة، قاهره، 1328 ق؛
همو، لسان المیزان، حیدرآباد دكن، 1329 ق؛
ابن‌ربن، علی، الدین و الدولة، به كوشش عادل نویهض، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛
ابن سعد، محمد، كتاب الطبقات الكبیر، به كوشش زاخا و دیگران، لیدن، 1904-1915 م؛
ابن شبه، عمر، تاریخ المدینة، به كوشش فهیم محمد شلتوت، حجاز، 1399 ق / 1979 م؛
ابن شهرآشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، قم چاپخانۀ علمیه؛
ابن طاووس، علی، اقبال الاعمال، تهران، 1320 ق؛
همو، سعد السعود، نجف، 1369 ق / 1950 م؛
ابن طیفور، احمد، كتاب بغداد، به كوشش محمد زاهد كوثری، قاهره، 1368 ق / 1949 م؛
ابن عساكر، علی، تاریخ مدینة دمشق [عمان]، دارالبشیر؛
ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، نجف، 1380 ق / 1961 م؛
ابن قیم جوزیه، محمد، جلاء الافهام، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛
همو، «زادالمعاد»، در حاشیۀ شرح المواهب (نك‌ : هم‌ ، زرقانی)؛
همو، هدایة الحیاری، به كوشش سیف‌الدین كاتب، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛
ابن كثیر، اسماعیل، الفصول فی سیرة الرسول (ص)، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛
ابن ندیم، الفهرست؛
ابن هشام، عبدالملك، السیرة النبویة، به كوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، 1975 م؛
ابوحاتم رازی، احمد، اعلام النبوة، به كوشش صلاح صاوی و غلامرضا اعوانی، تهران، 1356 ش؛
ابوداوود سجستانی، سلیمان، سنن، به كوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنة النبویة؛
احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313 ق؛
الاختصاص، منسوب به شیخ مفید، به كوشش علی اكبر غفاری، قم جماعة المدرسین؛
اربلی، علی، كشف الغمة، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛
«القاب الرسول و عترته (ع)»، المجموعة النفیسة، قم، 1406 ق؛
بخاری، محمد، صحیح، همراه با حاشیۀ سندی، قاهره؛
برقی، احمد، رجال، به كوشش جلال‌الدین محدث ارموی، همراه رجال ابن داوود حلی، تهران، 1342 ش؛
بیهقی، احمد، دلائل النبوة، به كوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛
ترمذی، محمد، سنن، به كوشش احمد محمد شاكر و دیگران، قاهره، 1357 ق / 1938 م به بعد؛
همو، «الشمائل»، همراه با حاشیۀ باجوری، قاهره، 1344 ق؛
حاكم نیشابوری، محمد، مستدرك الصحیحین، حیدرآباد دكن، 1334 ق؛
دیوان ابی طالب، روایت ابوهفان مهزمی، نجف، 1356 ق؛
دیوان حسان بن ثابت، به كوشش ولید عرفات، بیروت، 1974 م؛
راوندی قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، قم، 1409 ق؛
زرقانی، محمد، شرح المواهب اللدنیة، قاهره، 1329 ق؛
سهیلی، عبدالرحمان، الروض الانف، به كوشش عبدالرحمان وكیل، قاهره، 1387 ق / 1967 م؛
سیوطی، الخصائص الكبری، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛
همو، الدر المنثور، قاهره، 1314 ق؛
طبرسی، فضل، اعلام الوری، نجف، 1390 ق؛
طوسی، محمد، رجال، نجف، 1380 ق / 1961 م؛
عهد جدید؛
عهد عتیق؛
فخرالدین رازی، محمد، التفسیر الكبیر، قاهره، المطبعة البهیه؛
قاضی عیاض، الشفاء، به كوشش علی محمد بجاوی، بیروت، 1977 م؛
قرآن مجید؛
قرطبی، محمد، الجامع لاحكام القرآن، بیروت، 1966 م؛
قمی، علی، تفسیر، نجف، 1387 ق؛
كازرونی، محمد، نهایة المسؤول، ترجمۀ كهن فارسی، به كوشش محمدجعفر یاحقی، تهران 1366 ش؛
كراجكی، محمد، كنز الفوائد، تبریز، 1322 ق؛
كلینی، محمد، الكافی، به كوشش علی اكبر غفاری، تهران، 1391 ق؛
ماوردی، علی، اعلام النبوة، به كوشش محمد معتصم بالله، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛
مسلم بن حجاج، صحیح، به كوشش محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره، 1955 م؛
ملاعلی قاری، جمع الوسائل فی شرح الشمائل، قاهره، 1318 ق؛
نووی، یحیی، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، 1927 م؛
نیز:

Biblia Hebraica, ed. Rudolf Kittel, Stuttgart, 1937;
Browne, E. G., A Year Amongst the Persians, London, 1970;
Crum, W. E., A Coptic Dictionary, Oxford, 1972;
EI2;
Guthrie, A. & E. F. F. Bishop, «The Paraclete, Almunhamanna and Aḥmad», The Muslim World, New York, 1951, vol. XLI;
Jacob of Sarug, «Trostschreiben» (vide: Schröter), Liddell, H. G. & R. Scott, Greek English Lexicon, Oxford, 1968;
Montgomery Watt, W., «His Name Is Ahmad», The Muslim World, New York, 1953, vol. XLIII;
Muller, F. & J. H. Thiel, Grieks-Nederlands woordenboek, Batavia, 3rd edition;
«The Prayer of the Apostle Paul», tr. D. Mueller, The Nag Hammadi Library in English, Leiden, 1984;
Schröter, R., «Trostschreiben Jacob’s von Sarug an die himjaritischen Christen», ZDMG, 1877, vol. XXXI;
Yurdaydın, H., Islam Târihi Dersleri, Ankara, 1982.

احمد پاكتچی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 249
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست