responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 196

ابونصر سجزی


نویسنده (ها) :
بخش فقه، علوم قرآنی و حدیث
آخرین بروز رسانی :
پنج شنبه 18 اردیبهشت 1399
تاریخچه مقاله

اَبونَصْرِ سِجْزی، عبیدالله بن سعید بن حاتم بن احمد بن محمد بن حاتم بن علویة بن سهل بن عیسی بن طلحۀ وایلی (د محرم 444 / مۀ‌ 1052)، محدث و نویسندۀ كتابی در نقد اشاعره. به گفتۀ ابن قیسرانی (ص 164) نسبت وایلی وی مربوط به روستایی به نام «اوایل» در منطقۀ سجستان بوده است، اما برپایۀ سخن ابن ماكولا (7 / 398)، وی به سبب انتساب به قبیلۀ بكر بن وایل، «وایلی» خوانده شده است و بر این پایه می‌باید اصل او را عرب دانست. محتمل است که ابونصر در عین اینکه به بكر بن وایل نسب می‌برده، از روستای وایل نیز برخاسته باشد.
پدرش اهل علم بود و چنانكه عبدالقادر قرشی (1 / 248- 249) یادآور شده است، در فقه بر مذهب حنفیان بود ( نیز نك‌ : سمعانی، 5 / 751). از تاریخ و محل تولد ابونصر اطلاع دقیقی در دست نیست، اما ظاهراً در سجستان متولد شده است. او در سجستان از ابوسلیمان محمد بن محمد بن داوود اصم، ابوعمر محمد بن اسماعیل عنبری و ابوزهیر مسعود بن محمد بن محمد بن حسین لغوی حدیث شنید، همچنین از پدرش بهره برد و فقه حنفی را از وی فرا گرفت (همو، 5 / 570؛ عبدالقادر قرشی، 1 / 238).
ابونصر پیش از 400 ق به غزنه سفر كرد و نیز به نیشابور رفت و در آنجا از حاكم نیشابوری (د 405 ق) و ابویعلی حمزة بن عبدالعزیز مهلبی حدیث شنید. همچنین برای گزاردن حج در 404 ق به مكه رفت و در آنجا از ابوالحسن احمد بن ابراهیم بن فراس عَبقسی حدیث شنید و ظاهراً پس از درگذشت ابوالحسن در صفر 405، راهی بغداد شد و از برخی مشایح وقت حدیث شنید، آنگاه به شام و مصر سفر كرد ( سمعانی، 5 / 571). وی به بصره نیز رفته است (ابن‌ماكولا، همانجا). ابونصر در تاریخی كه اطلاعی از آن در دست نیست، بار دیگر به مكه رفت و در آنجا رحل اقامت افكند و همانجا نیز در گذشت (همانجا). از این رو ذهبی (سیر ... ، 17 / 654) او را «شیخ الحرم» خوانده است. از دیگر مشایح او ابواحمد فَرَضی، ابوالحسن احمد بن محمد بن الصَلت مُجبِر، ابوعمر ابن مهدی فارسی، ‌علی بن عبدالرحیم سوسی، ابوعبدالرحمان سلمی و عبدالصمد بن ابی جرادۀ حلبی را می‌توان نام برد (همان، 17 / 655).
سعۀ روایی و دقت وی در حدیث مورد تأكید رجال‌شناسان واقع شده است و ابن ماكولا (همانجا) او را یكی از حافظان متقن می‌داند. سمعانی نیز به نقل از عبدالعزیز نخشبی آورده كه ابونصر به حدیث آشنایی نیكو داشت و خوش سیرت بود (همانجا). ابن جوزی (8 / 310) نیز گفته است كه ابونصر حدیث بسیار شنید و در اصول و فروع آگاه بود. ذهبی (همان، 17 / 654) نیز او را «الامام العالم الحافظ المجود شیح السنة» خوانده است. گفته شده كه بیش از 100 تن از محدثان از او حدیث شنیده‌اند (ابن قیسرانی، همانجا). از میان این كسان می‌توان ابواسحاق ابراهیم بن سعید حبّال، عبدالعزیز بن محمد نحشبی، ابوالفضل جعفر بن یحیی حكاك، سهل بن بشر اسفرایینی و ابومعشر طبری را نام برد (همانجا؛ سمعانی، همانجا؛ ذهبی، همان، 17 / 655).
با اینكه گفته شده كه ابونصر نیز همچون پدر بر مذهب حنفی بوده (نك‌ : سطور پشین)، اما خود ابونصر در ساله‌اش آنجا كه از مذاهب فقهی سخن می‌گوید، سخنی دال بر گرایش خود به حنفیه، به میان نمی‌آورد؛ در حالی كه احمد بن حنبل و قدرت فقهی او را می‌ستـاید (ص 214-215، نیز نك‌ : ص 157- 158) و این امر ظاهراً دلالت بر عدم گرایش او به فقه ابوحنیفه دارد. به هر حال ابونصر از لحاظ فكری بر مذهب اصحاب حدیث بود و چنانكه از آثارش پیداست، از طرفداران جدی این مذهب بود.
به گفتۀ ابن جوزی (همانجا) و به تبع وی ابن كثیر‌ ( البدایة، 12 / 125) وی در 469 ق در گذشته است كه درست نیست.
از آثـار او جز رسـاله‌اش به اهل زبید‌ (نك‌ : دنبالۀ مقاله ) از الابانه نیز نام برده‌اند و این اثر چنانكه خود ابونصر در رساله‌اش (ص 79) گفته، در رد گمراهان و در موضوع كلامی خلق قرآن بوده است. ابن جوزی (همانجا) از آن به الابانة فی الرد علی الرافعین (ظاهراً الزائغین) و ذهبی (همان، 17 / 654) الابانة الكبرى تعبیر كرده است. به گفتۀ همو موضوع الابانه اقامۀ ادله بر عدم خلق قرآن ودر مجلدی بزرگ بوده كه گواه روشنی بر وسعت دانش ابونصر در علم حدیث بوده است (همانجا). به گزارش ابن تیمیه (1(1) / 268- 269)، میان ابونصر و هم عصرش ابوذر هروی (د 434 ق) كه او نیز در مكه می‌زیست، دربارۀ قرآن اختلاف بود و چنانكه می‌دانیم ابوذر اشعری مسلك بود و دربارۀ قرآن نظری خلاف طریقۀ اصحاب حدیث داشت. ابونصر در این كتاب سعی داشته است تا با استفاده از قرآن و سنت نشان دهد كه لفظ قرآن نیز قدیم است و مخلوق نیست. او بر این باور بود كه احمد بن حنبل نیز چنین عقیده‌ای داشته است و جز آن، آنچه به احمد بن حنبل در این باره منسوب داشته‌اند، بر باطل است (نیز نك‌ : ابن قیم جوزیه، 425). از این كتاب ابن تیمیه در بیان تلبیس الجهیمه و درء تعارض العقل و النقل (نك‌ : باعبدالله، 39)، نیز ذهبی در سیر (17 / 657) و العلو (ص 180) و همچنین سیوطی در جامع الاحادیث و الجامع الصغیر استفاده كرده‌اند (نك‌ : باعبدالله، 40).
كتاب دیگر ابونصر رسالۀ وی به اهل زبید است كه با عنوان رسالة السجزی الی اهل زبید فی الرد علی من انكر الحرف و الصوت در 1413 ق به كوشش محمد باكریم باعبدالله در مدینه به چاپ رسیده است. این كتاب در نقد نظرگاههای اشعریان در زمینۀ قرآن است و در آن سخت بر شخص ابوالحسن اشعری و كسانی دیگر چون باقلانی و ابن فورك تاخته است. این كتاب را می‌توان یكی از نمونه‌های بارز اشعری ستیزی در دوران نضج فكری اشعری گری دانست و از این جهت قابل مطالعه و بررسی است. ابونصر این كتاب را پس از الابانه نوشته است (نك‌ : ابونصر، همانجا)، جوینی متكلم مشهور اشعری (د 478 ق) در جایی به نقد ابونصر بر اشعریان نظر داشته و ضمن رد گفتار او، وی را قدح و طعن بسیار كرده است (فهری، 80-82؛ برای تألیف دیگر ابونصر، نك‌ : ابن صلاح، 315؛ ابن كثیر، «اختصار ... »، 199).

مآخذ

ابن تیمیه، احمد، درء تعارض العقل و النقل، به كوشش محمد رشاد سالم، قاهره، 1971 م؛
ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دكن، 1359 ق؛
ابن صلاح، عثمان، علوم الحدیث، به كوشش نورالدین عتر، دمشق، 1404 ق / 1984 م؛
ابن قیسرانی، محمد، الانساب المتفقة، به كوشش، دِیونگ، لیدن، 1865 م؛
ابن قیم جوزیه، محمد، الصواعق المرسلة، اختصار محمد بن موصلی، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛
ابن كثیر، اسماعیل، «اختصار علوم الحدیث»، ضمن الباعث الحثیث، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛
همو،‌ البدایة؛
ابن ماكولا، ‌علی، الاكمال، به كوشش نایف عباسی، بیروت، نشر، محمد امین دمج؛
ابونصر سجزی، عبیدالله، رسالة الی اهل زبید ... ، به كوشش محمد باكریم باعبدالله، مدینه، 1413 ق؛
‌باعبدالله، محمد باكریم، مقدمه بر رسالة ... (نك‌ : هم‌ ، ابونصر)؛
ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛
همو، العلو للعلی الغفار، به كوشش عبدالرحمان محمد عثمان، قاهره، 1388 ق؛
سمعانی، عبدالكریم، الانساب، به كوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408 ق / 1988م؛
عبدالقادر قرشی، الجواهر المضیة، حیدرآباد دكن، 1332 ق؛
فهری، احمد، فهرست اللبلی، به كوشش یاسین یوسف عیاش و عواد عبدربه ابوزینه، بیروت، 1408 ق / 1988 م.

بخش فقه، علوم قرآنی و حدیث

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 196
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست