responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 194

ابوالمؤثر


نویسنده (ها) :
احمد پاکتچی
آخرین بروز رسانی :
پنج شنبه 18 اردیبهشت 1399
تاریخچه مقاله

اَبوالْمُؤثِر، صَلت بن خمیس بَهلَوی، فقیه اباضی عمان در سدۀ 3 ق / 9 م. نسبت بهلوی او به بَهلا، محلی در نزدیكی نزوی، بازمی‌گردد. دربارۀ دوران كودكی و جوانی او آگاهی چندانی در دست نیست. وی چندی در محضر ابوعبدالله محمد بن محبوب بن رحیل (د 260 ق)، احتمالاً در صُحار به تحصیل پرداخته و از برخی دیگر از مشایخ عصر همچون ابوزیاد وضاح بن عقبه نیز دانش آموخته است (نك‌ : ابن‌ جعفر، 1 / 229، 327؛ ابوسعید كدمی، الجامع، 1 / 17- 18، 221؛ كندی، محمد، 4 / 189، 7 / 137؛ قس: ابوالمؤثر، «الاحداث»، 24). منزلت وی در همان دورۀ جوانی نزد استادان خود تا آنجا بود كه چون تصمیم گرفتند ولایت خود را از یكی از امامان سلب كنند، ابوالمؤثر آنان را متقاعد كرد كه از آشكار كردن این امر خودداری كنند (كندی، محمد، 4 / 175-176، به نقل از ابوالحواری).
در نیمۀ دوم سدۀ 3 ق، چنانكه ابوسعید كدمی متذكر شده، ابوالمؤثر، در كنار ابن جعفر (ﻫ م) و نبهان بن عثمان، یكی از برجسته‌ترین عالمان اباضی عمان به‌شمار می‌رفت (الاستقامة، 1 / 219). او با ابن جعفر رابطه‌ای دوستانه داشت، تا آنجا كه ابن جعفر در برخی مسائل نظر او را جویا می‌شد. به عنوان نمونه‌ای بارز متن جوابیه‌ای از ابوالمؤثر به ابن‌جعفر در دست است كه مورد استفادۀ او در الجامع (1 / 202-206) قرار گرفته است و تاریخ آن احتمالاً به پیش از 273 ق / 886 م یعنی قبل از امامت راشد بن نظر بازمی‌گردد. در حدود 272 ق كه موسی بن موسی اَزكَوی با تكیه بر پاره‌ای نقاط ضعف در عملكرد امام صلت بن مالك، بنای مخالفت با او را نهاد، ابوالمؤثر در صحار اقامت داشت و برخی نابسامانیها را از نزدیك شاهد بود. برپایۀ یك سند كهن نزوانی، ابوالمؤثر با موسی بن موسی مكاتبه كرد و او را در جریان حوادث صحار قرار داد و اطلاع حاصل كرد كه موسی مصمم است به «فرق» رود و به اقدامی جدی دست زند. ابوالمؤثر در پی این آگاهی صحار را ترك گفته، نزد ابن‌جعفر آمد و با او به مذاكره پرداخت و پس از اقدام موسی بن موسی در عزل صلت و بیعت با راشد بن نظر در 273 ق هنوز با ابن جعفر كه از موسی هواداری می‌كرد، همفكر بود (ازهر، 375-376). براساس همان سند ابوالمؤثر چندی با راشد بن نظر روابط حسنه داشت و سپس به دلایلی به جناح مخالف پیوست (همو، 376). البته شایان ذكر است كه مفاد این گزارش در نوشته‌های ابوالمؤثر و اسناد رستاقی تأیید نشده است. قدر مسلم این است كه ابوالمؤثر به زودی حركت موسی بن موسی در عزل صلت بن مالك و بیعت با راشد بن نظر را محكوم كرد و از آن دو برائت جست (ابوسعید كدمی، همان، 1 / 220). در همین اوان با تألیف دو كتاب الاحداث و الصفات و البیان و البرهان به تبیین مبانی علمی این موضع‌گیری خود پرداخت و در نامه‌ای مفصل و شدیداللحن به ابن جعفر، او را از تـأیید حركت موسی و راشد برحذر داشت (نك‌ : ابوالمؤثر، «سیرة»، 255-256، 274-275). از اینجا بود كه اختلاف او با ابن جعفر به عنوان نمایندگان دو مكتب فكری كه بعدها مكتب رستاق و نزوی نام گرفتند، آشكار شد. به تخمین در همین اوان بود كه ابوالمؤثر بینایی خود را از دست داد (نك‌ : كندی، محمد، 4 / 155؛ ابوسعید كدمی، همانجا).
اگرچه شواهدی دال بر مداخلۀ مستقیم ابوالمؤثر در قیام‌های پراكنده برضد راشد بن نظر در دست نیست، ولی در 277 ق كه راشد به دست مخالفان خود اسیر، و عزّان بن تمیم خروصی به امامت برداشته شد (نك‌ : سلیل بن رزیق، 20)، وی این بیعت را صحیح شمرد و امامت او را مورد تأیید قرار داد. چنانكه در برخی منابع گفته شده، ابوالمؤثر پیش از آن نیز از عزان حمایت می‌كرده است (نك‌ : ابوقحطان، 137؛ كندی، محمد، 4 / 152، 155، 179، به نقل از ابوالحواری).
كشمكشهای سخت سیاسی كه از 272 ق در عمان آغاز شده بود، در 280 ق به تصرف عمان به دست قوای خلیفۀ عباسی و قتل عام اباضیان منجر شد (طبری، 10 / 33؛ مسعودی، 4 / 156). ابوالمؤثر در شمار معدود عالمان اباضی بود كه از قتل عام جان به سلامت برد (قس: حارثی، 256). بعدها در جریان دست‌اندازیهای قرمطیـان بحرین به عمـان (پس از 286 ق، نك‌ : طبری، 10 / 71)، ابوالمؤثر نقش فعالی ایفا نمود که فتوای فراموش نشدنی او در آتش زدن خانه‌های گروندگان به مذهب قرمطی از آن جمله است (نك‌ : ابوالحواری، 360).
ابوالمؤثر در حدود پایان سدۀ 3 ق درگذشت و فرزندی به نام محمد و نواده‌ای از این فرزند به نام عبدالله برجای گذاشت كه هر دو در پی‌ریزی مكتب رستاق و در جریانات سیاسی زمان خود نقش بسزایی ایفا كرده‌اند. همچنین از شاگردان او به ویژه باید ابوقحطان خالد بن قحطان و ابوالحواری محمد بن حواری را نام برد كه مدتها در صحبت او بوده‌اند و از مشاهیر مكتب رستاق به شمار می‌روند (نك‌ : ابوقحطان، 107، 148؛ ابوالحواری، 359؛ كندی، محمد، 4 / 156).
موضع ابوالمؤثر در مورد ولایت و برائت نسبت به امامان اباضی را می‌توان به‌طور كلی نوعی گرایش به سكوت و پرده‌پوشی دانست كه ناشی از مصلحت اندیشی است، نه خوشبینی. وی در مورد امام محمد بن ابی‌عفان (حك‌ ‌177- 179 ق) كه خود او را درك نكرده بود، بر آن است كه نباید بدون داشتن آگاهی به كردار وی، برپایۀ گفته‌های مشایخ از او برائت جست و این در حالی است كه او صحت نقل این گفته‌ها را نفی می‌كند (ابن‌جعفر، 1 / 229؛ كندی، محمد، 4 / 189). در مورد امامی دیگر كه به نام او تصریح نشده است (احتمالاً مهنا بن جیفر، حك‌ 226-237 ق)، وی شیوخ اباضی را كه تصمیم داشتند با نوشتن نامه‌ای ولایت را از او سلب كنند، متقاعد كرد كه از این اقدام روی گردانند و موجب بروز تفرقه در صفوف اباضیان نشوند، ولی این اقدام بدان معنی نبود كه كردار ناپسند آن امام را از نظر دور داشته باشد (نك‌ : كندی، محمد، 4 / 175-176، به نقل از ابوالحواری؛ قس: ابوقحطان، 148؛ وچا والیری، 259). در مورد امامت صلت بن مالك (237-273 ق)، هرچند ابوالمؤثر به دفاع از او و ردّ بر دشمنانش پرداخت، ولی به وجود برخی لغزشها (هفوة، زلّة) در سیرۀ او اعتراف داشت (نك‌ : ابوالمؤثر، «الاحداث»، 25-27). حتی در برخی منابع آمده است كه وی پس از آنكه از صلت توبه گرفت، به ولایت او گروید (ابوسعید كدمی، الاستقامة، 1 / 220، 223). امامت راشد بن نظر را او اساساً نامشروع و بیعت او را باطل می‌دانست و در مورد عزان بن تمیم هر چند در آغاز حامی و مدافع او بود، در سال پایانی عمر خود قائل به «توقف» شد (كندی، محمد، 4 / 156-157، به نقل از ابوالحواری).
آنچه در موضع‌گیریهای مزبور به‌طور تقریباً مشترك دیده می‌شود، كه ابوالمؤثر وحدت اهل مذهب را بسیار مهم می‌شمرده و بر این باور بوده است كه اگر امامی با بیعت صحیح لغزشهایی در روش خود داشته باشد، مسأله باید در سطحی حل شود كه به میان مردم كشیده شود و موجب تفرقه و تشتت آنان نگردد. برپایۀ اینگونه مصالح بود كه وی حتی در جمع شاگردان خاص خود هیچ‌گاه از لغزشهای امام پیشین مهنا بن جیفر سخن نمی‌گفت (نك‌ : ابوقحطان، همانجا). از امامان كه بگذریم موضع ابوالمؤثر دربارۀ آن دسته از مردم كه به عذر شك یا ضعف به جناح باطلی گرویده‌اند، موضع «توقف» است و تنها هنگامی به برائت از آنـان حكم می‌كند كه خود برائت از مؤمنان را برگزینند (نك‌ : ابوسعید كدمی، الجامع، 25).
ابوالمؤثر به عنوان رهبر فكری آن جناح كه امامت راشد بن نظر را نامشروع می‌دانستند، مورد خشم كسانی بود كه به هواداری از راشد برخاسته بودند. از این جهت مخالفان معاصرش نه تنها از وی برائت می‌جستند، بلكه حتی به مباح بودن خون او حكم می‌كردند (نك‌ : كندی، محمد، 4 / 157، به نقل از ابوالحواری). همزمان با شكل‌گیری دو مكتب رستاق و نزوی، نزوانیان سعی داشتند در آثار خود مواضعی را به نفع خود به ابوالمؤثر نسبت دهند و رستاقیان نیز در رد این نسبتها می‌كوشیدند (نك‌ : ابوقحطان، همانجا؛ كندی، محمد، 4 / 155، به نقل از ابوالحواری؛ ازهر، 375- 376). در سدۀ بعد با پیداشدن افكار افراطی در میان پیروان مكتب رستاق و گسترش روند اعتدال در مكتب نزوی، شاهد آن هستیم كه عالمان نزوانی، همچون ابوسعید كدمی، ابوالمؤثر را به ولایت می‌گزینند ( الاستقامۀ، 1 / 220)، در حالی‌كه رستاقیان تندرو گاه در شمارش سران مكتب خود نام ابوالمؤثر را از قلم انداخته‌اند (نك‌ : كندی، محمد، 3 / 297، به نقل از ابوالحسن بسیوی؛ «سیرة لبعض ... »، 387؛ قس: كندی، محمد، 3 / 298، 4 / 105).
اگرچه هیچ یك از آثار مشهور ابوالمؤثر در زمینۀ فقه نیست، ولی او در آثار اباضی به عنوان فقیهی برجسته مطرح بوده و آراء وی از طریق شاگردانش انتشار یافته است كه می‌توان آنها را به‌طور پراكنده و در سطحی وسیع در ابواب مختلف كتب فقهی عمـان نظیر الجـامع ابن جعفر (نك‌ : 1 / 38، جم‌ ، به عنوان زیادات)، جامع فضل بن حواری (1 / 31، 36، جم‌ ، به عنوان زیادات)، الجامع ابن بركه (1 / 152، جم‌ )، الجامع المفید ابوسعید كدمی (24، 25، جم‌ ) و بیان الشرع محمد بن ابراهیم كندی (1 / 51، 81، جم‌ ) ملاحظه كرد.

آثـار

1. الاحداث و الصفات، دربارۀ سیرۀ امام صلت بن مالك، جریان خلع او و بیعت با راشد بن نظر و سیرۀ راشد؛ 2. البیان و البرهان، كه پس از الاحداث تألیف شده (نك‌ : ابوالمؤثر، «البیان»، 164) و تكمله‌ای بر موضوعات آن است؛ 3. سیرة الی ابی جابر محمد بن جعفر، كه نامه‌ای است مفصل به ابن جعفر و در آن به نكوهش و نصیحت وی پرداخته است (دربارۀ چاپ این سه اثر نك‌ : مآخذ همین مقاله)؛ 4. قصیده‌ای قافیه در موضوع قدر و شاید برخی موضوعات دیگر كه محمد بن ابراهیم كندی آن را در اختیار داشته و بخشهایی از آن را نقل كرده است (2 / 92، 93، جم‌ )؛ 5. تفسیر الخمس مائة آیة، كه در برخی منابع بدو نسبت داده شده (نك‌ : EI2) و بر پایۀ عنوان موضوع آن باید آیات الاحكام بوده باشد.
در الجامع ابن جعفر (1 / 220)، بیان الشرع محمد بن ابراهیم كندی (2 / 109-111، 188) و الاهتداء احمد بن عبدالله كندی (ص 83) نیز پاره‌هایی از نوشته‌های ابوالمؤثر با عنوان «سیرة» نقل شده است.

مآخذ

ابن بركه، عبدالله بن محمد، الجامع، به كوشش عیسی بن یحیی بارونی، مسقط، 1394 ق / 1974 م؛
ابن جعفر، محمد، الجامع، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1981 م؛
ابوالحواری، محمد بن حواری، «سیرة الی اهل حضر موت»، متن 10 از السیر و الجوابات، ج 1، به كوشش سیدة اسماعیل كاشف، مسقط، 1406 ق / 1986 م؛
ابوسعید كدمی، محمد بن سعید، الاستقامة، به كوشش محمد ابوالحسن، مسقط، 1405 ق / 1985 م؛
همو، الجامع المفید، مسقط، 1406 ق / 1985 م؛
ابوقحطان، خالد بن قحطان، «سیرة»، متن 2 از السیر و الجوابات (نك‌ : هم‌ ، ابوالحواری)؛
ابوالمؤثر، صلت بن خمیس، «الاحداث و الصفات»، «البیان و البرهان»، «سیرة الی ابی جابر محمد بن جعفر»، متنهای 1، 3 و 6 از السیر و الجوابات (هم‌ ، ابوالحواری)؛
ازهر بن محمد بن جعفر، «نصیحة و كلام لاهل الدین»، همراه بیان الشرع، ج 4 (نك‌ : هم‌ ، كندی، محمد بن ابراهیم)؛
حارثی، سالم بن حمد، العقود الفضیة، مسقط، 1403 ق / 1983 م؛
«سیرة لبعض فقهاء المسلمین»، متن 13 از السیر و الجوابات (نك‌ : هم‌ ، ابوالحواری)؛
طبری، تاریخ؛
فضل بن حواری، جامع، مسقط، 1406 ق / 1985 م؛
كندی، احمد بن عبدالله، الاهتداء، به كوشش سیدة اسماعیل كاشف، قاهره، 1406 ق / 1985 م؛
كندی، محمد بن ابراهیم، بیان الشرع، مسقط، 1404 ق / 1984 م؛
مسعودی، مروج الذهب، به كوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1385 ق / 1966 م؛
نیز:

EI2;
Salīl libn Razīq, History of the Imâms and Seyyids of ‘Omân, tr. G. P. Badger, London, 1986;
Veccia Vaglieri, L., «L’imāmato ibāḍita dell’ ‘Omān», Annali, Nuova Serie, Naples, 1949, vol.III.

احمد پاكتچی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 194
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست