آخرین بروز رسانی : دوشنبه
4 آذر 1398 تاریخچه مقاله
جُزء، عنوان مشترک طيفی از
تأليفات حديثی که وجه مشترک آنها محدود بودن حجم و دور بودن از جامعيت است.
جزء نزد محدثان عبارت از صورت تأليف شدۀ احاديثی است که از فردی
واحد از صحابه، تابعين يا عالمان پسين نقل شده باشد، يا از حيث موضوع به مطلبی
واحد از مطالب مورد بحث در کتـب جامـع ــ البته بـا امکان بسطـی بيشتـر ــ
اختصاص یابد، مقید به محدوديت خاصی از علو اسانيد ــ مانند
ثنائيات و عشاريات ــ و يا صرفاً متضمن برخی فوائد حديثی باشد (کتانی،
۸۶).
جزءهای حديثی خود بر چند
گونهاند: جزءهايی که در تقابل با کتب مسانيد محدود خود را به بخشی از
مسانيد اختصاص دادهاند، جزءهايی که در تقابل با جوامع محدودۀ خود
به بخشی از موضوعات اختصاص دارند، جزءهايی که به اوصاف خاصی در
سند مقيد هستند، و جزءهايی که صرفاً مجموعهای کوچک از احاديثاند،
بدون آنکه به انتخاب خاصی مقيد باشند. نزد محدثان «جزء» نوعی عنوان
برای يک نوشته نيست و بسياری از اجزاء ممکن است عنوانهايی ديگر
را برخود حمل کنند؛ در واقع جزء اصطلاحی است که میتواند طيف وسيعی
از کتابهای بدون عنوان را در خود جای دهد و از سدۀ
۳ق/ ۹م به بعد جايگزين اصطلاحات مبهمی مانند کتاب، صحيفه و نسخه
شده است. در مجموع میتوان گفت بيشتر ملاکهای تدوين که در کل ميراث
حديثی وجود دارد، در مقياسی کوچکتر در تدوين اجزاء حديثی ديده
میشود و اجزاء با توجه به حجم اندک، زمينهای برای تحقق اين
تنوع تأليفی بودهاند.
اجزاء حديثی و کتابسازی:
از نظر لغوی، مادۀ جزء مادهای مشترک ميان زبانهای سامی است که به معنای
بخش و پاره است (گزنيوس، 159) و در کاربرد عرفی عموماً به بخشی از يک
کل اطلاق میشود. در حوزۀ کتاب و کتابسازی، میدانيم که در دو سدۀ
نخستين نوشتههای مسلمانان در حوزههای مختلف ــ از جمله در حديث ــ
نوشتههايی با حجم محدود بوده است که نامهايی مانند «صحيفه»، «نسخه» و
«کتاب» بر آنها اطلاق میشد که واژههايی با خاستگاه قرآنی بود.
در سالهای انتقال از سدۀ ۲ به ۳ق است که نوشتن کتابهای پرحجم در ميان محدثان
معمول شد، از حيث کتابسازی اين آثار نيازمند بخشبندی بود. مؤلف بدون
آنکه به استنساخهای بعدی توجه داشته باشد، نوشتههای حجيم خود
را به «جزء»هايی تقسيم میکرد، در حالی که واژۀ
«مجلد» ناظر به بخشبندی کتاب در مراحل صحافی و جلدسازی بود و میتوانست
بر اساس فشردگی خط و حجم کاغذ و به سليقۀ صحاف، نسبت به
بخشبندی اصلی مؤلف متفاوت باشد. از جمله کتاب الاحکام ابن حزم توسط
مؤلف به ۸ جزء تقسيم شده بود که چه در نسخهها و چه در چاپ معمولاً هر جزء
آن يک مجلد بوده است (نک : مقدمه، ۱/ ۳). ابوهلال عسکری کتاب
تصحيفات المحدثين خود را با توجه به تناسبهای محتوايی به «جزء»هايی
بخشبندی کرده بود که در نسخۀ چاپی دو جزء آن در مجلد پرحجم جای داده شده است (۱/
۳۹۶). گاه تقسيمات ريزتر بود؛ از جمله خطيب بغدادی کتاب
الکفايۀ خود را که امروز با حجم يک مجلد متوسط شناخته است، به ۱۲ جزء
تقسيم کرده (نک : مقدمه، ۱۵)، و عمادالدين طبری کتاب بشارة
المصطفی خود را که اکنون در يک مجلد میشناسيم، در ۱۱ جزء
بخشبندی کرده بود (نک : مقدمه، ۱۲؛ نيـز نک : باقلانی،
مقدمه، ۳۹). به اينها بايد نمونههايی مانند مقتضب الاثر ابن
عياش جوهری را افزود که مؤلف اين کتاب کمحجم (در چاپ، ۵۵ ص) را
به ۳ جزء تقسيم کرده است (نک : ص ۲۵، ۴۱).
در مجموع میتوان گفت که در بخشبندی
کتب متقدم در علوم حديث، دو برداشت از جزء وجود داشت: جزئی که در حجم،
قابليت کتابسازی در حد يک مجلد را داشت (مثلاً رافعی، ۱/
۱۷۵؛ ذهبی، سير ...، ۱۷/
۶۰۳، ۱۸/ ۸۱) و جزئی که بخشی
از يک مجلد میتوانست باشد و ممکن بود از حدود ۸ تا ۳۲
صفحه را دربر گيرد (ابوغالب، ۷۸؛ ابن طاووس، اليقين،
۱۱۶). تجزيۀ قرآن کريم به ۳۰ جزء نيز نمونهای از همين کاربرد اخير
است (دربارۀ ۳۰ جزء قرآن، نک : ه د، قرآن، تقسيمات). در واقع جزء برابر
مجلد به يک واژه مبدل شد و آنچه زمينۀ شکلگيری اصطلاح جزء در حديث
بود، همان کاربرد بخشی از مجلد بود. کشی به نامهای از علی
بن مهزيار خطاب به علی بن اسباط اشاره دارد و يادآور میشود که حجم آن
به اندازۀ «يک جزء کوچک» است (۲/ ۸۳۵). برخی از
منابع به حدود حجمی جزء توجه بيشتری نشان داده، و رابطۀ آن با
کراسه را تعيين کردهاند؛ کراسه شگردی در چينش اوراق بود که معمولاً شامل
۸ برگ بود و کتابهـا ــ اعم از پـرحجـم و کـم حجـم ــ در قالب ضميمه شدن
کراسهها به يکديگر کتابسازی میشدند.
در مواردی که جزء به حجم مجلد به
کار میرفت، از شماری کراسه تشکيل میشد (مثلاً ابن طاووس،
الطرائف، ۷۳)، اما در کاربرد جزء به معنای بخشی از مجلد،
اگر نه از نظر معنا، اما از نظر کاربرد حجمی جزء معادل کراسه بود و گاه به
جای هم بهکار میرفت؛ از جمله ابوغالب زراری (د
۳۶۸ق) اشاره میکند که يک جزء شامل ۸ برگ است (ص
۸۲). ابن جبر در سدۀ ۷ق/ ۱۳م، برای باورپذيری اين سخن ابن
شاهين که «فضائل امام علی (ع) را در هزار جزء جمع کرده بود»، يادآور میشود
که مقصود او ۹ هزار مجلد که هزار کراسه بوده است (ص ۶۶۷).
بهعکس، مولا صالح مازندرانی (د ۱۰۸۱ق) به هنگام
توضيح دربارۀ «کراريس» آن را به «اجزاء» برگردان کرده است (۳/
۱۰۲، حاشيه).
به گواهی نسخههای خطی
باقیمانده، متونی که در حد کراسه دارای استقلال بودند، بیشتر
به صورت ملحق به متون بزرگتر، يا به صورت مجموعهای از کراسههای
مستقل در يک مجلد کتابسازی میشدند. گاه برخی از طالب حديثان
اهل تدليس، به هنگام استماع از شيخ، جزئی را به جزء ديگر ملحق میکردند،
يا حديثی را به جزئی میافزودند تا شيخ را بفريبند و او را به
اسماع هر دو وادار کنند (مثلاً ابن جوزی، ۲/ ۸۴؛ ابن
نقطه، التقييد، ۱/ ۳۹۷؛ ذهبی، ميزان ...، ۱/
۴۱۵). رسم محدثان در اسماع آن بود که حتى کتب پرحجم را در مقام
استماع، جزء بهجزء فراشنود میکردند (مثلاً سمعانی، ادب ...،
۵۶؛ نيز نک : شروانی، ۵/ ۶۵) و از همين رو
بسياری از طرق استماع کتب صحاح و مسانيد، محدود به اجزاء خاصی از
مجموعه است (مثلاً نک : ابن خير، ۱۰۱، ۱۱۳،
جم ؛ سمعانی، التحبير، ۱/ ۷۷، ۲/
۲۴۱، جم ). همين رسم موجب شده بود تا محدثان متقدم، به هنگام
نوشتن حديث و به هنگام بازبينی آن، اجزاء را در مد نظر داشته باشند، هرچند
آنها جزئی از کتابی بزرگتر باشند (ابن عدی، ۲/
۳۳۱، ۴/ ۸۲؛ ذهبی، سير،
۱۰/ ۲۷۲؛ ابن حجر، لسان ...، ۵/
۲۵).
با آنکه تأليف آثار مختصر در علوم مختلف
اسلامی رواج دارد و حتى برخی از نوشتههای کوتاه در شاخههای
علوم و معارف مانند عقايد (مثلاً نک : رودانی، ۲۰۵؛ GAS, I/ 495)،
تصوف (رودانی، ۲۰۵، ۲۱۰؛ GAS, I/ 669)،
ادبيات (ذهبی، همان، ۱۹/ ۴۹۷)، تاريخ (رافعی،
۲/ ۱۴۲)، قرائت و مصاحف (ابن طاووس، سعد ...،
۲۷۸) و علوم قرآنی (سيوطی، الاتقان، ۳/
۳۶۹) نيز جزء خوانده شدهاند، اما در عمل جزءنويسی به
عنوان يک سبک تأليف، تنها در حوزۀ حديث تثبيت شده و گسترش يافته است.
جزء در تاريخ مکتوبات حديثی
با توجه به اينکه نخستين مکتوبات حديثی
اغلب نوشتههايی کم حجم بودهاند، چه مانند اغلب مصاديق جُنگگونه باشند و
چه مانند نمونههايی محدود دارای تحديدی در سند يا موضوع بوده
باشند، در تعريف جزء جای خواهند گرفت. برخی از نخستين آثار حديثی
مانند صحيفة الاشج از امام علی (ع) (نسخۀ خطی، GAS, I/ 85)،
صحيفۀ خراش بن عبدالله از انس بن مالک (نسخۀ خطی،
همان، I/ 86)، نسخۀ وکيع بن جراح (د ۱۹۷ق) از اعمش (چ کويت،
۱۴۰۶ق) و نسخۀ عبدالعزيز بن مختار دباغ (اواخر
سدۀ ۲ق) از سهل بن ابی صالح (نسخۀ خطی،
همان، I/ 97) عملاً در تعريف اجزاء میگنجيدند. به اينها بايد نوشتههايی
از مجاعة بن زبير (اوايل سدۀ ۲ق؛ نسخۀ خطی، همان،I/ 92) و زبير بن عدی (د ۱۳۱ق؛
رودانی، ۲۲۳؛ نسخۀ خطی، GAS,
I/ 87) و فليح بن
سليمان (د ۱۶۸ق؛ نسخۀ خطی، همان، I/ 93)
را افزود که در نسخ خطی حتى عنوان صحيفه يا نسخه بر خود ندارند. در ميان
آثار شيعی همان دوره نيز نوشتههايی مانند کتاب ربيعة بن سميع در باب
زکات دامها، نسخهای (يا دو نسخه) مشتمل بر عهد مالک اشتر و وصيت امام علی
(ع) به پسرش محمد به روايت اصبغ بن نباته و نسخهای به روايت عبيدالله بن حر
جعفی از امام علی (ع) (نجاشی،۷-۹) با تعريف اصطلاحی
از جزء همخوانی داشتهاند. دربارۀ آثاری که قدری پرحجمتر
بودند، مانند الصحيفة السجادية از امام سجاد (ع) (چاپ مکرر)، صحيفۀ همام
بن منبه از ابوهريره (چ بيروت/ عمان، ۱۴۰۷ق) و کتاب سليم
بن قيس (چ قم، ۱۴۱۵ق)، و نيز آثاری که در بارۀ حجم
آنها چيزی نمیدانيم، مانند السنن و الاحکام و القضايا از ابورافع و
کتاب پسرش علی بن ابی رافع (نجاشی، ۴-۷)، هر چه
هست، فاصلۀ آنها از تعريف جزء چندان نيست و اين آثار از نظر گونۀ
پرداخت، زمينۀ شمرده شدن در شمار مسانيد يا جوامع را نداشتهاند.
به هر روی وجه مشترک نوشتههای
حديثی تا اواخر سدۀ ۲ق آن است که نه در عصر خود، که حتى در سدههای پسين هرگز با
عنوان جزء شناخته نشدهاند. کهنترين کاربردهای جزء در اطلاق به يک نوشتۀ حديثی
مربوط به آثاری است که در سالهای انتقال از سدۀ ۲ به
۳ق، تأليف شدهاند، يعنی دقيقاً همان سالهايی که تدوين در جهان
حديث آغاز گشته، و برخی محدثان روی به تأليف آثار پرحجم حديثی
نهادهاند. بر اين اساس دور نيست اگر گفته شود معنای جزء در تقابل با مسانيد
و جوامع شکل گرفته است. در همين سالها ست که شيوۀ مسند نويسی
به ترتيب صحابه توسط کسانی چون ابوداوود طيالسی (د
۲۰۴ق)، اسد بن موسى (د ۲۱۲ق) و عبيدالله بن
موسى عابد (د ۲۱۳ق) در بصره و مصر و کوفه پايهگذاری شد
(ابن عدی، ۷/ ۲۳۹؛ خليلی، ۲/
۵۱۲؛ ابن خير، ۱۴۱) و تدوين کتب موضوعی
گسترده توسط کسانـی چون عبدالرزاق صنعانی (د ۲۱۱ق)
و سعيد بن منصور (د ۲۲۷ق) در نقاط مختلف جهان اسلام آغاز گشت.
حتى گزارشهايی وجود دارد حاکی از آنکه برخی از اين نسخههای
حديثی با شرايط «جزء» در سدۀ ۲ق، کراسه نيز خوانده میشدهاند (مثلاً برذعی،
۵۲۰؛ ابن ابی حاتم، ۱(۱)/
۱۱۵، ۲(۲)/ ۲۱۱؛ خطيب، تاريخ
...، ۱۱/ ۲۰۵).
به عنوان نخستين اثر شناختهای که
«جزء» ناميده شد، بايد از نوشتههای حديثی از سفيان بن عيينه (د
۱۹۶ق) ياد کرد که توسط راويان نام جزء بدان داده شد (نک :
رودانی، ۲۰۹) و برخی از تحريرهای آن چنين نامی
را نداشت (نک : همو، ۲۲۴؛ GAS, I/ 96). جزء ابوعمرو بکر بن بکار
بصری (د ۲۰۶ق؛ متقی، ۴/
۴۶۱؛ ابن حجر، الاصابة، ۶/ ۲۱۹)، جزء
حسن بن موسى اشيب بغدادی (د ۲۰۹ق؛ چ دبی/ فجيره،
۱۴۱۰ق)، جزء يعلی بن عباد کلابی (د ح
۲۱۰ق؛ نسخۀ خطی، GAS, I/ 98)، جزء ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبيل (د
۲۱۲ق؛ متقی، ۵/ ۷۹۲؛ کتانی،
۸۶)، جزء محمد بن عبدالله بن مثنى انصاری (د
۲۱۵ق؛ ابن حجر، فتح ...، ۹/ ۳۷۱؛ کتانی،
۸۷)، جزء ابومسهر عبدالاعلی بن مسهر دمشقی (د
۲۱۸ق؛ با عنوان نسخة ابی مسهر، چ طنطا،
۱۴۱۰ق) و جزء ابوعثمان عفان بن مسلم صفار (د
۲۲۰ق؛ متقی، ۳/ ۴۰۰؛ نسخ خطی،
GAS, I/ 102) آثار بعدیاند که عنوان جزء در آنها سيال است. در ربع دوم
سدۀ ۳ق، به نظر میرسد که عنوان جزء کاملاً تثبيت شده باشد؛ برخی
از اجزاء حديثی نوشته شده در اين دوره، مانند جزء ابوالجهم علاء بن موسى
باهلی (د ۲۲۸ق؛ ابن حجر، همان، ۷/ ۶۳،
۹/ ۳۷۳؛ شوکانی، «اتحاف ...»، ۳۱؛ نسخۀ
ظاهريه، شم ۳۰۵۹) و جزء محمد بن سليمان لوين مصيصی
(د ۲۴۶ق؛ ابن حجر، همان، ۶/ ۶۲۳،
۷/ ۴۵، جم ؛ با عنوان جزء فيه من حديث لوين، چ رياض،
۱۴۱۹ق) هم از شهرت کافی برخوردار بوده، و هم در سنت
محدثان خُرد به نام جزء شناخته نشدهاند.
تا سدۀ ۵ ق/
۱۱م، همگام با دوام سنت شفاهی اسناد، همواره زمينه برای
جزءنويسی وجود داشت و شمار بسياری جزء در اين سده تأليف شد. پس از
افول محافل اصحاب حديث در سدۀ ۶ ق و به خصوص پس از فروپاشی بسياری از محافل محدثان
در حملۀ مغول، از سدۀ ۷ق جزءنويسی به شدت روی به کاستی نهاد و جز
شمار اندکی جزء در سدههای بعد نوشته نشد. از اين نمونههای
اندک در سدۀ ۶ ق میتوان جزء حسن بن محمد يونارتی اصفهانی (د
۵۲۷ ق؛ همو، لسان، ۵/ ۴۸)، جزء جار الله
زمخشری (د ۵۲۸ ق؛ متقی، ۶/
۶۷۵؛ رودانی، ۲۰۹)، جزء زاهر ابن طاهر
نيشابوری (د ۵۳۳ ق؛ نسخۀ خطی، GAS, I/ 136)
و جزء مشهور ابوالعباس ابن طلايۀ بغدادی (د ۵۴۸ ق؛ ذهبی، ميزان، ۴/
۴۵۹، سير، ۱۵/ ۲۵) را برشمرد. در سدۀ بعد
هم میتوان به جزء عبدالقادر بن عبدالقاهر حرانی (د ۶۳۴
ق؛ متقی، ۷/ ۷۱۶، با تحريف حرانی به جرجانی)،
جزء رشيد الدين يحيی بن علی عطار نابلسی (د
۶۶۲ ق؛ سيوطی، تدريب ...، ۱/
۲۳۷؛ کتانی، ۸۸)، جزء لؤلؤ بن احمد ضرير نحوی
(د ۶۷۲ ق؛ چ طنطا، ۱۹۸۹م)، جزئی
در تفسير الباقيات الصالحات از صلاحالدين خليل بن کيکلدی علايی (د
۷۶۱ق؛ چ بيروت، ۱۹۸۷م) و به گزيدههايی
از اجزاء و مصنفات پيشين اشاره کرد که با عنوان جزء در سدۀ ۷ق و پس
از آن گرد آمدهاند (مثلاً رودانی، ۷۸، ۲۰۴،
۲۲۱، ۴۰۰؛ GAS, I/ 111,
206).
اقدام به تهيۀ جزءهای
منتخب از اجزاء مشايخ پيشين در سدههای متقدم هم ديده میشد و از
نمونههای آن منتخبات دارقطنی از احاديث مشايخ متقدم چون ابوبکر شافعی
(ذهبی، همان، ۱۶/ ۴۲)، ابوبحر ابن کوثر (رودانی،
۲۲۶) و ديگران است که هر يک به عنوان جزءهايی مستقل در طی
سدهها متداول بودهاند (همو، ۲۲۵؛ GAS,
I/ 206, 208, 209).
در سدههای ميانی، افزون بر
تعبير جزء و نيز تعبير کهن «نسخه» (مثلاً رودانی،
۴۲۹-۴۳۵)، برخی از اجزاء حديثی
با عنوانهای فوائد (همو، ۳۲۵-۳۳۴) و
مجلس (همو، ۳۹۴-۳۹۹) نيز شناخته میشدند.
گاه ترکيبی از جزء و مجلس هم در عنوان به کار رفته است (مثلاً همو،
۲۰۹، ۳۹۹). در سدههای متأخر، حتى
آنگاه که کتابهایی با ويژگیهای اجزاء حديثی نوشته میشدند،
کمتر نام جزء به خود میگرفتند. حتى برخی از اين نوشتهها که فاقد نامگذاری
ويژه بودند، با نام «کراسه» و نه «جزء» شناخته میشدند (مثلاً نک : سيوطی،
«شرح ...»، ۶/ ۲۵۱؛ تاجالعروس، ذیل شرط، نیز
رتن؛ عظيمآبادی، ۵/ ۵۷، ۱۲/
۲۶).
ويژگی اجزاء حديثی
توجه به تأليف جزء حديثی به عنوان
سبکی از تأليف، گاه بيش از يک اقدام فردی، جريانی ممتد در طی
چند نسل متوالی بود که با ديگر آثار رابطۀ تعليمی
داشتند. محمد بن مخلد دوری، اسماعيل بن صفار و حسن بن عرفه در ۳ نسل
متوالی هر ۳ از نويسندگان اجزاء حديثیاند و اين در حالی
است که جزء حسن ابن عرفه نيز با همين سلسله اسناد روايت شـده است (نک : ابن عرفه،
۱۸-۱۹؛ شوکانی، «اتحاف...»، ۳۲؛ رودانی،
۲۰۸). سلسلههای مشابه ديگر مانند اسناد جزء ابوعبدالله
انصاری به صورت عبدالله بن ابراهيم ابن ماسی از ابومسلم کجی از
ابوعبدالله انصاری (همو، ۷۸)، اسناد جزء سعد ابن نصر بزار به
صورت علی بن محمد بن بشران از اسماعيل صفار، از سعد بن نصر (همو،
۲۲۴)، اسناد جزء ابوبکر نجاد به صورت محمد بن عبدالكريم ابن
خشيش از ابوعلی حسن بن شاذان از نجاد (همو، ۲۲۷)، اسناد
ابن غطريف جرجانی از ابوالعباس ابن سريج از عباس ترقفی (ابن غطريف،
۵۹) و اسناد جزء ابوالقاسم بغوی به صورت محمد بن عبدالباقی
انصاری از ابوطالب عشاری با يک واسطه از ابوالقاسم بغوی (بغوی،
۲۴) سلسلههايی مشابهاند که ۳ عالم جزءنويس را به طور
متوالی در خود دارند. ابوداوود سليمان بن يزيد فامی (رافعی،
۲/ ۱۹۹، ۳۷۶) و پسرش ابوسليمان محمد
فامی (همو، ۳/ ۳۹۰)، همچنين ابوالفضل احمد بن ملاعب
مخرمی (د ۲۷۵ق؛ GAS, I/ 149) و پسرش ابوالبرکات داوود ابن
ملاعب (همان، I/ 173)، نمونههايی از پدر و فرزندانی هستند
که هر دو به جزءنويسی پرداختهاند. ابوبکر محمد بن سری تماز صاحب جزء
از شاگردان ابن عرفه است (کتانی، ۹۱) و بسياری ديگر از
مؤلفان اجزاء حديثی استادانی جزءنويس داشتهاند. برخی محدثان
مشهور مانند ابونعيم اصفهانی و ابوطاهر سلفی که خود در شمار جزءنويسان
نامبُردارند، نسبت به روايت و انتقال اجزاء پيشين نيز اهتمام داشتند (مثلاً سفيان
بن عيينه، ۱؛ ابن عاصم، ۷۳؛ ابن عمشليق، ۱۵). اين
نمونهها نشان از آن دارد که يک زمينۀ فرهنگی و نوعی تعليم
در پس جزء و جزءنويسی وجود داشته است.
به هر روی بايد توجه داشت که
مختصر بودن اجزاء و عدم نياز آنها به يک برنامۀ گسترده برای
گردآوری مجموعهای وسيع از احاديث در موضوعات متنوع يا با اسانيد
متنوع، جزءها را به آثاری بیتکلف مبدل ساخته بود که میتوانست
در زمان کوتاهی نوشته شود. همچنين جزءها نيازمند بهکارگيری سبک
تأليفی خاصی نيز نبودند و از همين رو، برخی از محدثانی که
دست به قلم نبودند نيز میتوانستند به تأليف چنين اجزائی اقدام کنند.
همين ويژگی به روشنی توجيه میکند که چرا اجزاء حديثی در
اين حد پرشمارند و بسياری از نويسندگان اجزاء حديثی، جزءنويسی
تنها فعاليت تأليفیشان بوده است. اما فارغ از آنچه گفته شد، چنين مینمايد
که برخی از ويژگیهای جدیتر در اجزاء حديثی محرک
محدثان به انتخاب اين سبک تأليف بوده است. از جمله برخی از مؤلفان اجزاء
حديثی، چون ابوبحر محمدبن حسن بربهاری (د ۳۶۲ق؛ GAS,I/ 197)
و ابوالعباس جمح بن قاسم مؤذن، معروف به ابن ابی الحواجب (د
۳۶۳ق؛ همانجا) ظاهراً در حديث توانا نبودهاند.
به هر روی دربارۀ کسانی
چون دارقطنی که نويسندۀ آثار پرشمار و گستردۀ حديثی بودهاند، نمیتوان انگيزۀ روی
آوردن به تأليف اجزاء را به سبب کندی در تأليف يا کمتوانی در سبک
نوشتار دانست؛ به خصوص از سدۀ ۴ق به بعد، زمانی که بخش عظيمی از احاديث در جوامع و
مسانيد به ثبت رسيدند، انگيزۀ تأليف آثار گسترده به تدريج از ميان رفت و آنان که دستاندرکار تدوين
کتابی از نوع جوامع و مسانيد میشدند، جز مستدرک و مستخرج نوشتن بر
کتب متقدم، کاری از پيش نمیبردند. در اين شرايط به نظر میرسد
جزءنويسی میتوانست زمينۀ فعاليت آن دسته از محدثان قرار
گيرد که از تکرار پرهيز داشتند و در عين حال مايل بودند احاديثی را که در
مجالس مشايخ بر آنها دست يافته بودند و متن آن را در کتب متقدم نمیيافتند،
يا آن را با اسناد متفاوتی در اختيار داشتند، به صورت مکتوب درآوردند. بدين
ترتيب يکی ديگر از کارکردهای اجزاء حديثی، جبرانی بر ثبت
نشده در کتب متقدم و نوعی مستدرک يا مستخرج موردی و محدود بر آنها
بود.
افزون بر آن، برخی از اجزاء حديثی،
از همان عصر متقدم هدف بسط را دنبال میکرد، طرح گستردۀ مضامينی
که در کتب جوامع تنها به طور مختصر مجال طرح آنها وجود داشته است؛ در واقع اين
نوشتهها، تک نگاریهايی حديثی بودند. در اين باره، بهخصوص میتوان
به برخی تکنگاشتهای بخاری اشاره کرد که در عرض الجامع الصحيح
خود تأليف کرده، و در آنها برخیموضوعات ريز را بسط داده بود. اين نوشتههای
بخاری مانند الادب المفرد، خلق افعال العباد و القراءة خلف الامام در منابعمحدثان
عموماً به عنوان «جزء» شناخته شدهاند (مثلاً ذهبی، سير، ۱۱/
۴۵۸؛ سبکـی، ۱۰۷؛ ابنحجـر، تهـذيب،
۱/ ۲۳، جم ؛ زيلعی، ۵/ ۴۰۴).
از سدۀ ۴ق به بعد، با توجه به وجود جوامع متعدد حديثی، تأليف اجزاء
موضوعی با کارکرد بسط مضامين و اسانيد، توسعۀ چشمگيری
يافته است.
بايد افزود تأليف جزءهايی که در
آنها يک اثر مفصل حديثی ملخص شده باشد، همواره معمول بوده است؛ از نمونههای
آن میتوان به «صد حديث» مستخرج از صحيح بخاری در جزئی از محمد
بن محمد کشميهنی (د ۳۸۹ق) ياد کرد (نسخ خطی، GAS, I/ 126).
برخی نيز مانند جزء ابوبکر احمد بن عمر ابن بقال (د
۳۹۹ق)، ملخصی از اجزاء گستردهتر پيشين بودهاند (همان، I/ 214).
بايد گفت بسياری از محدثان بهغير
از جزء چيزی ننوشتهاند، يا از آنان در ضبط حديث چيزی غير از جزء باقی
نمانده است؛ در اين ميان گاه نام مشاهيری چون ابوزكريا يحيی بن معين
(د ۲۳۳ق) محدث بغدادی (نک : رودانی،
۲۲۰؛ GAS, I/ 107؛ چ جزء فيه احاديث يحيی ...، مدينه،
۱۴۲۰ق) ديده میشود. به اينها بايد برخی از
مشايخ نويسندگان کتب سته چون علی بن حجر مروزی، محمد بن سليمان لوين و
محمد بن بشار بندار را افزود که تنها مکتوبات حديثی از آنان در حد اجزاء است
(GAS, I/ 111, 112, 114) و اين نقش اجزاء را در مطالعۀ منابعی
که جوامع متقدم از آنها بهره جسته، پراهميت میسازد. در تاريخ حديث، به خصوص
برخی از محدثان ايرانی که از مکررنويسی پرهيز داشتند، تنها با
نوشتن اجزائی قصد داشتند احاديث ويژۀ خود را به ثبت رسانند و کتب جوامع
و مسانيد را تکميل کنند. از آن شمار میتوان رجال اثرگذاری چون محمد بن
يحيى ذهلی نيشابوری (د ۲۵۸ق؛ ذهبی، همان،
۶/ ۲۴۴؛ GAS, I/ 135)، ابومسعود احمد بن فرات رازی
(د ۲۵۸ق؛ ذهبی، همان، ۳/ ۳۷؛ کتانی،
۸۷)، ابراهيم بن حسين ابن ديزيل همدانی (د
۲۸۱ق؛ رافعی، ۲/ ۳۲۴؛ حاجیخليفه،
۱/ ۵۸۳؛ ابن حجر، الاصابة، ۵/
۴۴۴، ۸/ ۳۰۸: اشاره به دو نسخۀ کبير
و صغير آن)، علی بن ابراهيم قطان قزوينی (د ۳۴۵ق؛
رافعی، ۲/ ۸۸؛ ابن حجر، لسان، ۶/
۲۸۲) و محمد بن يعقوب اصم نيشابوری (د
۳۴۶ق؛ کتانی، ۸۹؛ GAS,
I/ 186) را نام
برد.
گفتنی است که شماری از
نويسندگان اجزاء حديثی نيز جز از خلال جزءشان شناخته نيستند و نامبَری
آنان در تاريخ حديث مرهون جزءنويسی آنان است؛ از آن دست میتوان به
کامکار بن عبدالرزاق محتاجی اديب و محدث مروزی (سمعانی،
الانساب، ۲/ ۸۴)، ابوسعد جرباذقانی (متقی، ۵/
۳۱۵) و ابوالصعاليک طرسوسی (همو، ۹/
۲۷۷؛ مناوی، ۳/ ۲۷۰) اشاره کرد.
معلمانِ آشنا با فنون حديث از جملۀ طبقات
علمی بودند که به جزءنگاری توجه نشان دادند و برخی از آنان
شهرت فراوانی هم به دست آوردند. از آن شمار میتوان رجالی چون
حسن ابن عرفه عبدی (د ۲۵۷ق)، صاحب جزء معروف (نک : سطور
پیشین)،ابوبکر ابن ابی الدنيا (د ۲۸۱ق) نويسندگان
اجزاء پرشمار حديثی با موضوعات متنوع (نک : ه د، ۲/
۶۵۰-۶۵۱) و ابوالعباس طاهر بن محمد تميمی
معلم (د ۳۱۹ق؛ GAS, I/ 177) را ياد کرد. در ميان اصحاب
علوم و معارف مختلف که شهرت به محدث بودن نداشتند، نيز توجه به نوشتن جزء حديثی
ديده میشد؛ از مقريان کسانی چون ابوبکر محمد بن حسن نقاش (د
۳۵۱ق؛ کتانی، ۸۹)، ابوبکر ابن مقسم (د
۳۵۴ق؛ متقی، ۴/ ۴۲، ۶/
۳۶۱؛ مناوی، ۳/ ۲۱۴، ۴/
۱۹۴) و ابومعشر طبری (د ۴۷۸ق؛ رودانی،
۲۱۳؛ کتانی، ۸۸)؛ از فقيهان قاضی محاملی
(د ۳۳۰ق؛ نک : سطور بعد)، ابوزيد محمد بن حمزه ابن ابی
العلاء (سدۀ ۴ق؛ GAS, I/ 219)، ابو الحسين قدوری صاحب مختصر در فقه حنفی
(د ۴۲۸ق؛ رودانی، ۲۰۸؛ نسخ خطی، GAS, I/ 455)
و قاضی محمد بن عبدالباقی انصاری (متقی، ۱۰/
۱۲۰؛ رودانی، ۳۹۹)؛ از متکلمان
ابوعبدالله بصری جُعَل متکلم معتزلی (د ۳۶۹ق؛ ابن
طاووس، الطرائف، ۸۱) و ابوبکر ابن فورک اصفهانی متکلم اشعری
(د ۴۰۶ق؛ ابن حجر، التلخيص ...، ۳/
۱۱۶؛ GAS, I/ 217)؛ از اديبان ابوالفرج معافی بن زکريا ابن
طرارا (د ۳۹۰ق؛ همان،I/ 523)، ابوالحسين ابن فارس لغوی
(د ۳۹۵ق؛ ابن کثير، تفسير...، ۳/ ۵۱۰؛
رودانی، ۲۱۳)، ابومحمد قاسم بن علی حريری
صاحب مقامات (د ۵۱۶ ق؛ همو، ۲۰۷) و لؤلؤ بن
احمد ضرير نحوی (نک : سطور پیشین)؛ و از صوفيان ابومحفوظ معروف
کرخی (د ۲۰۰ق؛ GAS, I/ 637)، ابوعمرو اسماعيل ابن نجيد
سلمی (د ۳۳۴ق؛ سمعانی، التحبير، ۱/
۳۱۵؛ ذهبی، تذکرة ...، ۲/ ۴۲۰) و
ابوسعيد ابن اعرابی (د ۳۴۰ق؛ برای نسخۀ خطی،
نک : داک، ۲/ ۴۰۳).
بهطور کلی، صرف اينکه حديثی
در جزء حديثی آمده باشد، مبنايی برای داوری دربارۀ
اعتبار آن نزد محدثان نبوده است. گاه برخی از احاديث مضبوط در اجزاء از سوی
نقادان حديث بهعنـوان صحيح ارزيابـی شده اسـت (مثلاً مؤمل، ۴۰،
۴۹، جم ؛ ابن حجر، فتح، ۷/ ۶۳) و اين مؤيد آن است
که چنان پيش داوری وجود نداشته است. با اين حال میتوان به موارد مکرری
نيز برخورد کرد که نقادان برخی از احاديث مضبوط در اجزاء مانند جزءحسن ابن
عرفه (ذهبی، ميزان، ۱/ ۲۳۸، ۲/
۳۸۸، جم ؛ ابنحجر، همان، ۷/
۴۵-۴۶)، يا جزء السباعيات ابن عساکر (ذهبی، همان،
۴/ ۳۵۸؛ ابن حجر، لسان، ۶/ ۲۳۷)،
جزء ابوالفتح حفار (همو، الاصابة، ۴/ ۳۳۸)، جزء ابن ديزيل
(ذهبی، سير، ۲/ ۹۳) و جزء ابن ثرثال (متقی،
۱۵/ ۴۶۴) به ضعف سند يا حتى بطلان حديث تصريح کردهاند.
البته کثرت تداول يک نسخه و وجود اسانيد معتبر تا مؤلف، زمينهساز اعتماد محدثان
به انتساب اصل کتاب بوده، و به همان اندازه عدم تداول و دريافت نسخه به «وجاده»،
مقدمۀ ضعف و بی اعتباری انتساب بوده است. همين ويژگی وجاده
موجب شده است تا بسياری از اجزاء حديثی با وجود باقی بودن نسخهشان،
محل ارجاع محدثان نبوده باشند.
اجزاء با محور موضوعی
جزءهای موضوعدار عموماً هدف بسط
اخبار در حيطۀ مشخصی از موضوعات حديث را دنبال میکند و به رغم محدود بودن
فضا، در حيطۀ محدود خود میتواند استقصايی بيش از کتب جوامع داشته باشد.
بخش مهمی از اجزاء موضوعی بر محور موضوعاتی نوشته شدهاند که
محل اختلاف ميان مذاهب اسلامی بودهاند. بخشی از اجزاء حديثی به
مباحثی میپرداختند که مستقيماً يا با واسطه به مواضع اصحاب حديث در
باب توحيد مربوط میشد؛ افزون بر خلق افعال العباد از بخاری (برای
تحليل، نک : ه د، ۱۱/ ۴۵۹)، در اين باره میتوان
جزء ابوبکر احمد بن سلمان بغدادی، در رد بر منکران عرش (حاجی خليفه،
۱/ ۵۸۷)، جزء محمد منبجی حنبلی در اثبات مماس
بودن خداوند با عرش (سبکی، ۵۶) و جزء خدادوست ديلمی در
تکفير قائلين به خلق قرآن (رافعی، ۲/ ۴۷۵) را
برشمرد.
اختلاف ميان محبان امام علی (ع) و
مخالفان آن حضرت اختصاص به شيعه نداشت و همواره در صفوف اصحاب حديث کسانی
حضور داشتند که شيعه، به معنی اخص آن نبودند، اما پیجوی فضايل
آن امام بودند. همين امر زمينهساز آن بوده است تا در محافل اصحاب حديث، فضايل
حضرت و بهطور کلی اهل بيت (ع) يکی از موضوعات شايع برای نوشتن
اجزاء حديثی بوده باشد که از آن دست میتوان به اجزائی از
ابوالحسن علی بن حسن ابن عمار (ابن طاووس، اليقين، ۱۱۲) و
ابوالحسن علی بن معروف بزار (رودانی، همانجا؛ قس: GAS, I/ 234)
اشاره کرد. به عنوان شخصيتی محوری در دولت بنی عباس، فضابل عباس
عموی پيامبر (ص) نيز موضوع جزءنويسی از کسانی مانند ابن فتحان
شهرزوری بود (نک : ابن نجار، ۱/ ۱۳).
برخی اختلافات فقهی میان
مذاهب اهل سنت، مانند مشروعيت «صلاة الضحى» که حاکم نيشابوری دربارۀ آن
جزئی پرداخته (ابن حجر، فتح، ۳/ ۵۵؛ شوکانی، نيل
...، ۳/ ۷۵)، مسئلۀ جهر به قرآن در طواف که ابوبکر
محمد بن حسين آجری در اين باره جزئی دارد (GAS,
I/ 195) و رخصت
در بوسيدن دست که جزئی در آن از ابوبکر ابن مقری شناخته است (ابن حجر،
الاصابة، ۷/ ۳۴؛ GAS, I/ ۲۰۵) از اين
دستاند. نقدهای ابن تيميه دربارۀ زيارت تربت پيامبر (ص) در سدههای
اخير زمينۀ تأليف جزئی از سوی صلاح الدين علايی، در اثبات مسنون
بودن زيارت را فراهم آورده است (سبکی، ۱۷۹).
مسائل مربوط به اخلاق و زهد نيز طيف
ديگری از موضوعات اجزاء را تشکيل میدهد. از اين دست میتوان به
مواردی اشاره کرد، چون: جزءالقناعة از احمد بن محمد بن مسروق طوسی
(کتانی، ۹۰)، جزئی در باب غيبت از ابن خميس (ابن حجر،
فتح، ۱۰/ ۴۷۰)، جزئی در باب گناهان کبيره از
ابوبکر برديجی (ابن کثير، تحفة ...، ۲۰۴؛ نسخۀ خطی،
GAS, I/ 167) و جزئی در زهد از خطيب بغدادی (عجلونی،
۱/ ۲۴۵) ياد کرد. برخی اخبار مربوط به سنن عبادی،
مانند فضيلت نماز تراويح (کتانی، ۸۹)، فضيلت «صلاة التسبيح»
(رودانی، ۲۰۵؛ کتانی، ۹۰)، فضيلت صلوات
بر پيامبر (ص) (ابن کثير، تفسير، ۳/ ۵۱۰؛ ابن حجر، همان،
۱۱/ ۱۶۷؛ رودانی، ۲۱۳)،
قرائت سورهها يا آيات خاص (همو، ۲۱۱؛ کتانی،
۹۱)، فضايل زمانهای خاص مانند ماه رمضان (رودانی،
۱۸۱)، ماه رجب (همو، ۲۰۹)، ماه شعبان
(همانجا)، دهۀ ذیحجه (همو، ۲۱۰)، روز عرفه (ابن کثير، همان،
۱/ ۲۴۴)، شب نيمۀ شعبان (رودانی، همانجا)،
فضيلت مکانهای خاص مانند مساجد (شوکانی، نيل، ۲/
۱۵۴)، و مباحثی مربوط به بهداشت مانند فضيلت مسواک (رافعی،
۲/ ۲۱۷)، نهی از خوردن خاک (رودانی،
۲۱۰) و فضيلت خضاب (ابن حجر، لسان، ۶/
۱۳۲). به اينها بايد برخی موضوعات حديثی ـ قرآنی
مانند جزءفيه قراءات النبی (ص) از حفص بن عمر دوری (چ مدينه،
۱۹۸۸م) در باب قرائات منقول از پيامبر (ص) را افزود.
برخی از اجزاء حديثی، متضمن
تنها يک روايت بلند هستند که موضوع همان روايت تعيينکنندۀ محور موضوعی
جزء است. مسائل نافع بن ازرق از ابن عباس در باب واژه های غريب قرآنی
(ابن حجر، لسان، ۶/ ۱۴۵)، جزئی متضمن خطبههای
پيامبر(ص) در روز غدير خم (ابوغالب، ۸۳)، خطبة البيان به عنوان يک خطبۀ بلند
منسوب به امام علی(ع) (چ نجف، ۱۳۸۵ق)، مسائل
عبدالله بن سلام مشتمل بر پرسشهايی از پيامبر (ص) دربارۀ اخبار
آفرينش و حکايات گذشتگان (ابن حبان، ۲/ ۴۴؛ ابن ماکولا،
۴/ ۳) و جزئی از ابوالحسين ابن مهتدی مشتمل بر خبر ارم
ذات العماد (رودانی، ۲۱۱) از اين دستاند.
سبک جزءنويسی ميان محدثان، گاه
آنان را به تأليف آثاری با همين سبک دربارۀ علوم حديث نيز
سوق داده است که دربر دارندۀ مضامين احاديث و نه ضبط آنها ست. برخی از اين جزءها به نقد يک متن
مهم حديثی اختصاص دارند، مانند جزئی از ابن حزم اندلسی، جزء در
«اوهام» صحيحين بخاری و مسلم (همو، ۲۰۷)، جزئی
مشابه در باب اوهام بخاری از عبدالغنی بن سعيد ازدی (همو،
۲۰۶) و جزئی از ضياء الدين مقدسی در نقد برخی
احاديث ابن حبان در کتاب صحيح خود (ذهبی، سير، ۱۶/
۹۸). برخی اجزاء مانند جزء ابوبکر ابن فورک (د
۴۰۶ق) در شرح حديث «النکاح سنتی» (ابن حجر، التلخيص،
۳/ ۱۱۶؛ شوکانی، همان، ۱/
۱۵۷) به شرح يک يا چند حديث پرداختهاند. برخی اجزاء نيز
دربارۀ موضوعات رجالی است (مثلاً ابن نقطه، تکملة...، ۲/
۴۴۰؛ رافعی، ۴/ ۱۳۸؛ رودانی،
۲۱۲-۲۱۳؛ کتانی، ۹۰) و گاه
به شرح احوال يک شخصيت محدود شدهاند (مثلاً رافعی، ۳/
۱۵۲؛ ذهبی، تذکرة، ۱/ ۱۶۹،
۲۱۲، سير، ۱۶/ ۷، ۲۱/
۱۴۱؛ رودانی، ۲۱۳؛ GAS, I/ 195, 510).
آزاد بودن اجزاء حديثی از بسياری
قيود، گاه موجب شده است تا در آنها اشعار و حکايات نيز در کنار احاديث جای
گيرند. جزءهايی از اين دست توسط کسانی چون ابوبکر محمد بن يحيى صولی
(ابن حجر، همان، ۴/ ۲۰۶؛ متقی، ۱۶/
۱۵۵؛ GAS, I/ 331)، تقی الدين ابوالفتح قشيری (رودانی،
۲۰۴-۲۰۵)، ابو حيان محمد بن يوسف (همو،
۲۰۵)، ابوالمظفر منصور بن سليم اسکندرانی (همو،
۲۰۷) و محمد بن عباس ابن حيّويه (نسخۀ خطی، GAS, I/ 206)
نوشته شدهاند و بيشتر جنبۀ پندنامه يا جنگ ادبی دارند. برخی محدثان در جزءهايی به
جمعآوری احاديث منظوم پرداختهاند؛ از آن جمله ابوالحسين عفيف بن محمد
بوشنجی در نوشتهای با عنوان جزء المنظوم و المنثور، مضمون شماری
از احاديث را به شعر در آورده است (رودانی، همانجا). عبدالغنی مقدسی
نيز در جزء احاديث الشعر نخست به دفاع از حريم شعر برخاسته (ص
۳۷-۶۹) و سپس برخی از ابيات منقول از پيامبر(ص)و
صحابه را گردآورده است (نک : سراسر اثر). ابن عمشليق نيز که محدثی اديب
بوده، در خلال جزء خود اشعاری را نيز به ثبت آورده است که ارتباطی به
پيامبر (ص) يا صحابه ندارد (مثلاً ص ۴۷، ۵۰).
به هر روی بايد توجه داشت که
بسياری از آثار پرداخته شده در موضوعات مختلف از سوی محدثان، گاه از
سوی مؤلف نام خاصی نيز گرفتهاند و در عمل به عنوان يک تأليف عادی
پذيرفته شدهاند؛ در حالی که در تلقی محدثان، اين نوع آثار با عنوان
کلی اجزاء قرار میگرفتهاند، و داشتن نام خاص مانع از جزء تلقی
شدن آنها نبوده است. از اين دست میتوان به کتابهایی چون البعث
از ابن ابی داوود سجستانی (ابن حجر، الاصابة، ۴/
۶۰۶)، الالزامات علی الصحيحين از دارقطنی (باجی،
۱/ ۳۱۰) و شروط الأئمة الستة از ابن قيسرانی (رودانی،
۲۱۱) را اشاره کرد.
گفتنی است در فضای حديثی
اماميه، بخش مهمی از آثار متقدم که با نام مصنفات شناخته میشدند
(طوسی، ۲)، نوشتههايی کوتاه با محور موضوعی خاص بودند،
بدون آنکه عنوان جزء داشته باشند. از اين شمار میتوان به آثاری چون
کتاب الديات روايت ظريف بن ناصح از امام علی (ع) (چ ضمن الاصول الستة عشر،
قم، ۱۴۰۵ق)، کتاب المؤمن حسين بن سعيد اهوازی (چ
قم، ۱۴۰۴ق)، و کتاب التمحيص محمد بن همام اسکافی (چ
مدرسة الامام المهدی(ع)، قم) اشاره کرد. فارغ از نمونههای متعدد برجای
مانده از اين دست آثار، يادکرد انبوهی از آنها را میتوان در فهارس اماميه
از شيخ طوسی و نجاشی بازجست.
اجزاء با دامنۀ اسنادی
چنانکه در تعريف جزء نزد محدثان گفته
شد، بخشی از اجزاء محتوای خود را به مرويات صحابی، يا عالمی
به خصوص، يا طيفی از آنان محدود کردهاند. مسند عمربن خطاب از يعقوب بن شيبه
(چ بيروت، ۱۴۰۵ق)، مسند بلال از ابوعلی صباح (چ
قاهره، ۱۴۰۹ق)، مسند ابن ابی اوفی از يحيی
بن محمد ابن صاعد (چ رياض، ۱۴۰۸ق)، مسند اسامه از
ابوالقاسم بغوی (چ رياض، ۱۴۰۹ق)، و مسند عبدالله بن
عمر از ابو اميه طرسوسی (چ بيروت، ۱۳۹۳ق) که به
صحابی خاصی اختصاص يافته، از اين دستاند.
در ميان عالمانی که جزئی به
حديث آنان اختصاص يافته، برخی به سبب محوريت در محافل حديث گزيده شدهاند و
گزينش برخی وجهی ديگر دارد. در گروه نخست بايد به جزءهايی اشاره
کرد که در گردآوری مرويات محدثان متقدم و مشهور نوشته شدهاند؛ جزئی
به تأليف ابونعيم اصفهانی در احاديث حكم بن عتيبه، از متقدمان کوفه (رودانی،
۲۲۱)، جزئی به تأليف ابوالقاسم بغوی در احاديث حماد
بن سلمه، از متقدمان بصره (همو، ۲۲۰)، جزئی نوشتۀ
ابوبشر دولابی در احاديث سفيان ثوری، امام اصحاب حديث کوفه (زيلعی،
۱/ ۱۶)، جزئی نوشتۀ احمد بن سليمان بن حذلم با عنوان
جزء من حديث الاوزاعی شامل رواياتی از امام اصحاب حديث شام (چ جده،
۲۰۰۰م)، اجزاء متعدد از عالمان مختلف در احاديث مالک بن
انس، امام اصحاب حديث مدينه (رودانی، ۲۱۹؛ GAS, I/ 181, 460, 464)، اجزاء متعدد در احاديث ليث بن سعد، امام اصحاب حديث مصر (رودانی،
۲۲۱، ۲۲۳؛ GAS, I/ 520؛ از جمله: چ جزء فيه مجلس من
فوائد الليث، رياض، ۱۴۰۷ق) و دو جزء به تأليف ابوعبدالله
فضيلی و ابومحمد صابونی در احاديث قتيبة بن سعيد، پيشوای محدثان
خراسان (رودانی، ۲۲۷، ۲۲۸). برخی
رجال بيشتر به فقه شناخته بودند تا حديث، اما هواداران ايشان کوشش داشتند تا با
پرداختن به تأليفاتی جايگاه آنان را در حديث بازنمايند؛ از اين دست میتوان
به جزئی نوشتۀ محمد بن اسماعيل صائغ در احاديث ابن جريج، فقيه مکه (چ رياض،
۱۴۱۲ق) و اجزائی در احاديث ابوحنيفه، فقيه نامدار
کوفه (مثلاً همو، ۲۱۳؛ کتانی، ۸۸؛ GAS, I/ 416)
اشاره کرد.
صوفيه نيز به برجستهنمايی جايگاه
برخی رجال خود در حديث علاقهمند بود و همين گرايش آنان، زمينۀ تأليف
اجزائی متضمن احاديث شيوخ متقدم خود را فراهم آورد؛ اين در حالی است
که گاه مخالفان صوفيه سعی داشتند تا با تأليف چنين آثاری پيروان اين
شيوخ متقدم را متقاعد سازند که اخلاف ايشان نسبت به حديث و پيروی آن حساس
بودهاند. از گونۀ نخست میتوان از جزئی در احاديث منصور بن عمار نوشتۀ
ابوبكر محمد بن احمد همدانی (رودانی، ۲۱۹)، و از
گونۀ دوم جزئی در احاديث ابراهيم ادهم، نوشتۀ ابوعبدالله
ابن منده (رافعی، ۲/ ۳۴۷؛ GAS,
I/ 215) نام برد.
ارباب قدرت سياسی نيز از اين توجه
بیبهره نبودند؛ جزء احاديث الخلفاء از ابوعلی ابزاری (رودانی،
۲۰۸)، جزئی متضمن احاديث منقول توسط امير خلف بن احمد
سجستانی (د ۳۹۹ق) از خاندان صفاريان (GAS, I/ 217)
و جزء احاديث وزير ابوالقاسم ابن جراح (رودانی، ۲۲۶) از
نمونههای آن است.
گاه برخی محدثان کوشش داشتند تا
با تأليف اجزائی، احاديث شيخی از شيوخ حديث که خود، او را پراهميت میانگاشتند
و با بیتوجهی محافل حديثی به وی روبه رو بودند، به ثبت
آورند و ميراث او را احيا نمايند. از اين دست میتوان نمونههايی
مانند ضبط احاديث نافع بن ابی نعيم توسط ابوبکر ابن مقری اصفهانی
(د ۳۸۱ق؛ ابن مقری، ۲۰)، ضبط احاديث
ابوالقاسم خرقی توسط ابوالقاسم هبة الله لالکایی (GAS, I/ 501)،
ضبط احاديث سعيد بن عبدالعزيز تنوخی توسط ابوالقاسم طبرانی (ذهبی،
سير، ۸/ ۳۲) و ضبط احاديث ابوالحسن حمد بن محمد عقيقی
توسط ابوبكر احمد بن محمد برقانی (رودانی، ۲۱۹) را
ياد کرد. گاه نيز محدثانی چون ابن عدی جرجانی با تأليف جزئی
در حديث اهل مصر و بلاد جزيره (متقی، ۵/ ۳۰۹؛ عجلونی،
۱/ ۷۴)، جزء حديث الجزريين از ابوعروبه حرانی (نسخۀ خطی،
GAS, I/ 176) و ابوالقاسم طبرانی و ابوبکر ابن مردويه با تأليف جزءهايی
در حديث اهل بصره (همان، I/ 196, 225) تلاش داشتند تا حديث بومهايی را گرد آورند
که بيشتر در معرض غفلت بودهاند.
در ميان شيعه نيز میتوان نمونههايی
محدود از اين دست آثار، مانند کتاب ابن عقده در گردآوری احاديث عبدالله بن
بکير بن اعين (نجاشی، ۹۴)، کتاب حديث ابن الحر از ابراهيم بن
سليمان خزاز، عالم امامی (همو، ۱۸) و حديث يعقوب بن جعفر ابن
سليمان تأليف عبدالعزيز بن يحيى جلودی (همو، ۲۴۳) را نام
برد. به اينها بايد برخی از آثار مشهور مانند صحيفة الرضا (ع) را افزود که
مشتمل بر احاديثی مسند از امام رضا (ع) از پيامبر(ص) است و به روايت کسان
مختلف انتقال يافته است (نک : صحيفة الرضا (ع)، مقدمه).
اجزاء با شرط اسنادی
برخی از اجزاء حديثی، از
حديث علو سند در ميان محدثان زبانزد بودند؛ اين علو سند نه تنها دربارۀ برخی
جزءهای نوشته شده در سدۀ ۳ق، بلکه برای اجزاء سدههای ۴ و ۵ ق نيز
از سوی نقادان پذیرفته شده است. از اعترافات نقادان حديث نسبت به علو
سند شماری از اجزاء میتوان به اين مصاديق اشاره کرد: جزء حسن ابن
عرفه عبدی (د ۲۵۷ق؛ ذهبی، ميزان، ۳/
۳۲۸، ۴/ ۳۴۳، سير، ۶/
۱۱۷، ۹/ ۴۸، ۵۲)، جزء محمد بن يحیى
ذهلی (د ۲۵۸ق؛ همان، ۶/ ۲۴۴؛ ابن
حجر، الاصابة، ۳/ ۱۷۹؛ نسخۀ خطی، GAS, I/ 135)،
جزء محمد بن عاصم ثقفی (د ۲۶۲ق، چ رياض،
۱۴۰۹ق)، جزء اسماعيل ابن نجيد سلمی (د
۳۳۴ق؛ ذهبی، تذکرة، ۲/ ۴۲۰،
۶۴۴، سير، ۱۰/ ۱۶۲،
۱۰/ ۳۷۸)، جزء ابراهيم ابن ابی ثابت عبسی
(د ۳۳۸ق؛ همان، ۹/ ۴۱۰؛ ابنحجر، لسان،
۱/ ۱۴۱)، جزء احمد بن سلمان نجاد (د
۳۴۸ق؛ ذهبی، همان، ۱۶/ ۳۸)، جزء
عبدالله بن جعفر جابری (د ۳۶۰ق؛ همان، ۷/
۲۰)، جزء هلال بن محمد حفار (د ۴۱۴ق؛ همو، ميزان،
۴/ ۲۳۳؛ ابن حجر، الاصابة، ۷/ ۲۷)، جزء
بیبی بنت عبدالصمد هرثميه (د ح ۴۷۵ق؛ ذهبی،
سير، ۱۱/ ۳۲؛ چ کويت، ۱۹۸۶م)،
جزء مالک ابن احمد بانياسی (د ۴۸۵ق؛ همو، ميزان، ۱/
۶۳، سير، ۲/ ۹۲، ۱۲/
۱۹۱) و جزء ابوالعباس ابن طلايه بغدادی (د
۵۴۸ ق؛ همان، ۱۵/ ۲۵؛ ابن حجر، لسان،
۶/ ۳۱۵). جزءهايی که در آنها محدود بودن شمار واسطهها
تا پيامبر (ص) به عدد خاصی شرط شده است، مانند جزء ابوحفص ابن شاهين با شرط
۴ واسطه تا پيامبر (ص) (GAS, I/ 210)، جزء رباعيات از عبدالغنی
ازدی (همان، I/ 224)، خماسيات و سداسيات از زاهر بن طاهر شحامی
(رودانی، ۲۰۶)، جزء سداسيات از ابوموسى مدينی (همو،
۲۱۲) و سباعيات از ابوالقاسم ابن عساکر (ذهبی، ميزان،
۴/ ۳۵۸) و محمد ابن هشام ابن ملاس (سمعانی،
التحبير، ۱/ ۴۵۹؛ نسخۀ خطی، GAS, I/ 145)
از حيث علو سند دارای ارزش ويژهای هستند. به اينها بايد شماری
از اجزاء مانند جزء الفوائد المنتقاة عن الشيوخ العوالی از محمد بن مظفر
بزاز (د ۳۷۹ق؛ نسخۀ خطی، همان، I/ 205)
را افزود که در عنوان خود تعبير «عوالی» را دارند.
برخی از محدثان در اجزاء خود وجود
ويژگی خاصی در اسناد را لحاظ کردهاند، از آن جمله است: جزء ابن ابی
خيثمه مشتمل بر احاديثی که در سند آن يک محدث از پدرش از جدش از محمد بن
حميد روايت میکرد (ابن حجر، همان، ۳/ ۱۹۵)، جزء
اسحاق بن ابراهيم بغدادی مشتمل بر احاديثی که در آن محدثان از طبقۀ پس از
خود نقل کردهاند (محب الدين طبری، ۱/ ۲۲۳؛ متقی،
۱۰/ ۵۷)، جزء ابوالقاسم طبرانی در احاديث کسانی
که نام آنان عطاء بوده است (ابن حجر، تهذيب، ۷/ ۱۷۹،
۱۹۰؛ متقی، ۸/ ۴۰۰)، جزء ابوالقاسم
محمد بن عبدالواحد غافقی در جمع احاديثی که در سند آن ۴ تن از
صحابه گرد آمده باشند (همو، ۱/ ۳۳۵، ۹/
۴۳۶). اين گونه شروط در گزينش احاديث بيشتر تفنن و هنرنمايی
محدث به نظر میآيد.
در اينجا بايد به جزءهایی
اشاره کرد که در آنها طرق حديثی خاصی استقصا شده است. از اين دست میتوان
به اجزائی در طرق حديث صعود (ابن طاووس، الطرائف، ۸۱)، حديث طير
مشوی (ذهبی، سير، ۱۷/ ۱۷۶) و حديث لقب
گرفتن علی (ع) به اميرالمؤمنين (ابن طاووس، اليقين، ۱۱۵)
و اجزائی در ديگر فضايل آن حضرت، اجزائی در طرق حديث افک (ابن نجار،
۲/ ۴۶؛ رودانی، ۲۱۳؛ GAS, I/ 154)،
طرق حديث «من كذب على» (ذهبی، همان، ۲۱/ ۱۴۱؛
GAS, I/ 197) و حديث ۹۹ اسم خدا (رودانی،
۲۱۰) اشاره کرد (نيز نک : صالحی، ۸/ ۳؛ ابن
حجر، لسان، ۱/ ۲۱۲، رودانی،
۲۱۱).
در ميان محدثان شيعه نيز نمونههای
متعددی از اينگونه اجزاء شناخته است؛ هر چند همچنان نام جزء بر آنها شايع
نيست. کتابی کوچک با عنوان نوادر الاثر از جعفر بن احمد قمی عالم امامی
(قرن ۴ق) در استقصاء حديث «علی خير البشر» (چ ضميمۀ جامع
الاحاديث همو، تهران، ۱۳۶۹ق)، آثاری از ابوالعباس
ابن عقده عالم زيدی (د ۳۳۳ق) در طرق احاديث مختلف چون
حديث غدير، حديث منزلت و حديث رايت (نجاشی، ۹۴) و آثاری
از ابوطالب انباری، عالم امامی (د ۳۵۶ق) در طرق
همان ۳ حديث (همو، ۲۳۳) از اين شمار است.
اجزاء مطلق
فارغ از آنچه در بخشهای پيشين
معرفی شد، در برخی از اجزاء نمیتوان ملاک خاصی برای
گزينش احاديث نه براساس موضوع و نه سند ارائه داد. برخی نيز چون جزئی
از ابوالقاسم طبرانی (د ۳۶۰ق)، تنها از آن حيث که احاديثی
منتخب برای استفادۀ فرزندش ابوذر فراهم آورده بود (GAS, I/ 197)، تنها انگيزهای معلوم
داشت و ملاک خاصی در انتخاب احاديث آن حاکم نبود. به هر روی شمار اينگونه
اجزاء در طول تاريخ حديث به اندازهای فراوان است که هر کوششی برای
فهرست کردن آنها تاکنون ناموفق بوده است. برخی از فهرستنگاران مانند حاجی
خليفه، رودانی، کتانی و سزگين در آثار خود تنها شماری از اين
اجزاء را معرفی کردهاند و همواره میتوان در برگهای کتب حديث،
اشاره به اجزائی را يافت که در هيچ يک از اين فهرستها معرفی نشدهاند.
بهجز موارد ياد شده، در ميان اجزاء
برجای مانده و به چاپ رسيده، بايد به اين موارد نیز اشاره کرد: جزء
مؤمل بن اهاب ربعی (د ۲۵۴ق)، جزء عباس بن عبدالله ترقفی
(د ۲۶۷ق؛ نسخۀ خطی، GAS, I/ 145)، جزء حنبل بن اسحاق شيبانی (د
۲۷۳ق؛ چ همراه کتاب الفتن، بيروت،
۱۹۹۸م)، جزء ابوالقاسم بغوی (د
۳۱۷ق)، جزء علی بن محمد حميری (د
۳۲۳ق؛ چ رياض، ۱۴۱۳ق)، جزء خيثمة بن
سليمان طرابلسی (د ۳۴۳ق؛ چ بيروت،
۱۴۰۰ق)، جزء ابو محمد عبدالله بن محمد فاكهی (د پس
از ۳۵۳ق؛ با عنوان حديث الفاکهی، بيروت، مکتبة الرشد)،
جزء محمد بن احمد ابن غطريف (د ۳۷۷ق) و جزء ابوالطيب ابن عمشليق
کوفی (اوايل سدۀ ۵ ق). شماری از اجزاء نيز در مجموعههايی با عنوان
اجزاء حديثية به کوشش مشهور حسن (بيروت، ۱۴۲۲ق) و مجاميع
الاجزاء الحديثية به کوشش نبيل جرار (چ اضواء السلف،
۱۴۲۵ق، ۴ جلد) انتشار يافتهاند.
برخی از اجزاء حديثی به
تناسب موضوع يا کيفيت انتقال به نامهايی خاص شهرت يافتهاند که از آن شمار
است: جزء البيتوتة از ابوالعباس محمد بن اسحاق سراج (د ۳۱۳ق؛
نسخۀ خطی، GAS, I/ 173)، جزء البطاقة، از ابوالقاسم حمزة بن محمد كنانی
(د ۳۵۷ق؛ رودانی، ۲۰۶؛ رياض،
۱۴۱۲ق)، جزء الفيل از ابوالحسن علی بن احمد ابن
حمامی (د ۴۱۷ق) که برگزيدهای از اجزاء ابن سماک
است (همو، ۲۰۷-۲۰۸؛ نيز نک : GAS, I/ 228)،
جزء الف دينار از ابوالعباس احمد بن شبيب بغدادی که گزيدهای از اجزاء
ابوبکر قطيعی است (چ کويت، ۱۹۹۳م) و جزء البراغيث
از ابومحمد عبدالله بن هارون قطان (قرن ۵ ق؛ رودانی،
۱۴۳، ۲۱۳).
در بحث از اجزاء حديثی، همچنين
بايد به مجموعههای چند جزئی اشاره کرد کهگاه از نظر حجم نيز به
اندازههای جلد و حتى چند جلد نزديک شدهاند، اما همچنان پيکرهبندی
آنها ساختار جزء را داشته است. تأليف چنين مجموعههايی بهخصوص در سدههای
۴ و۵ ق رواج داشت. از مهمترين اين آثار میتوان اين مصاديق را
برشمرد: الاجزاء الجعديات، تأليف ابوالقاسم بغوی (د ۳۱۷ق)
در جمع احاديث علی بن جعد در ۱۲ جزء (نووی، ۱/
۲۴۸؛ سيوطی، الدر...، ۵/ ۲۱۸؛
کتانی، ۹۱)، الاجزاء المحامليات، تأليف قاضی ابوعبدالله
محاملی (د ۳۳۰ق) در جمع احاديث بغداديان و اصفهانيان در
۱۶ جزء (فاسی، ۱/ ۶۳، جم ؛ محب الدين طبری،
۱/ ۱۴۶؛ کتانی، ۹۳-۹۴)،
الاجزاء القطيعيات، تأليف ابوبکر احمد بن جعفر قطيعی (د
۳۶۸ق) در ۱۵ جزء (فاسی، ۱/
۳۱۳، جم ؛ ابن رافع، ۱/ ۴۲۰؛ کتانی،
۹۳)، الاجزاء اليشكريات، تأليف ابوالعباس احمد بن منصور يشکری
(د ۳۷۰ق) در ۴ جزء (سيوطی، اللئالی...،
۱/ ۱۵۲؛ رودانی، ۴۵۱؛ کتانی،
۹۴)، الغيلانيات، تأليف ابوالحسن دارقطنی (د
۳۸۵ق) در ۱۱ جزء مشتمل بر احاديث ابوبكر شافعی
با علو چشمگير در اسانيد و به روايت ابوطالب بن غيلان بزاز (د
۴۴۰ق) که در بخشهايی به استقصای طرق برخی احاديث
پرداخته، گاه بر محور موضوعی متمرکز شده، و گاه به جمع اسانيد مشابه پرداخته
است (نک : سراسر کتاب؛ نيز فاسی، ۱/ ۴۲، جم ؛ رودانی،۳۱۱)،
الاجزاء الحربيات، تأليف ابوالحسن علی بن عمر حربی قزوينی (د
۴۴۲ق؛ فاسـی، ۱/ ۱۳۸، جم ؛ ابن
رافـع، ۲/ ۲۲۴؛ رودانی، ۲۲۹؛ چ
بيروت، دار الوطن)، الاجزاء الوخشيات، تأليف ابوعلی حسن ابن علی وخشی
بلخی در ۵ جزء مشتمل بر گزيدهای از احاديث ابونعيم اصفهانی
(ذهبی، تذکرة، ۳/ ۱۱۷۲؛ کتانی،
همانجا)، الاجزاء الکنجروذيات، تأليف ابوبکر بيهقی (د
۴۵۸ق) در ۵ جزء مشتمل بر مرويات ابوسعيد محمد بن
عبدالرحمان کنجرودی (همو، ۹۳)؛ همچنان الاجزاء الکنجروذيات، در
چند جزء تأليف ابوسعيد علی ابن موسى سکری نيشابوری (د
۴۶۵ق) مشتمل بر احاديث ابوسعيد کنجرودی (همانجا)، الاجزاء
الثقفيات، تأليف ابوعبدالله قاسم بن فضل ثقفی اصفهانی (د
۴۸۹ق) در ۱۰ جزء (ذهبی، همان، ۱/
۱۶۱، جم ؛ فاسـی، ۱/ ۴۷، جم ؛ کتانی،
۹۱)، الاجزاء الخلعيات، تأليف ابونصر احمدبن حسن شيرازی ساکن
مصر (اوايل سدۀ ۶ ق) در ۲۰ جزء مشتمل بر احاديث قاضی ابوالحسن
خِلَعی مصری (د ۴۹۲ق؛ ابن رافع، ۱/
۱۸۲؛ رودانی، ۲۳۱؛ کتانی،
۹۱-۹۲). در بیشتر يادکردها اين آثار با حذف موصوف،
با صفتهای خود شناخته میشدند و با تعابيری چون اليشکريات يا
الغيلانيات در منابع ياد میشدند.
در اواسط سدۀ ۶ ق،
تنها رجل شاخص که به تأليف مجموعههای چندجزئی شهرت دارد، ابوطاهر سلفی
(د ۵۷۶ ق) است که افزون بر الاجزاء الطيوريات، شامل احاديث
ابوالحسين ابن طيوری در حجمی حدود ۲ مجلد (فاسی، ۲/
۹۴؛ ابن حجر، لسان، ۳/ ۱۳۲، جم ؛ کتانی،
همانجا) و الاجزاء السلفيات، در بيش از ۱۰۰ جزء شامل احاديثی
از همو و ابن شرف انماطی و ديگران (حاجی خليفه، ۱/
۵۸۷؛ کتانی، همانجا) چندين مجموعه تأليف کرد که به نام
سفينه شهرت يافتند؛ شامل السفينة الجرائدية الکبرى، در ۷ جزء (همانجا)،
السفينة الجرائدية الصغرى، در ۵ جزء (همانجا) و السفينة البغدادية (همانجا).
عنوان سفينه بيشتر نزد ادبا رواج داشت و بر جنگهای ادبی اطلاق میشد
و تعبيری رايج نزد محدثان نبود.
گفتنی است که اصطلاح جزء برای
ناميدن شماری از آثار حديثی، مشخصاً نزد اهل سنت کاربرد دارد؛ هر چند
متونی دارای ويژگیهای جزء در ميراث حديثی شيعه نيز
فراوان است. آقابزرگ تهرانی در الذريعة تعبير اجزاء را برای شماری
از تکنگاریهای اماميه بهکار گرفته است (۵/
۹۹-۱۰۳). دربارۀ متون متقدم،
نه برای اصول و نه مصنفات استفاده از عنوان جزء معمول نبوده، و حتى برای
نوشتههايی که مايل بودند از تعبيری عام و مبهم برای ناميدن آن
استفاده کنند، واژههای کتاب و بعضاً نسخه رواج داشته است. تنها گفتنی
است که برخی از عالمان شيعی دربارۀ نسخههايی
که فاقد موضوع بوده و صرفاً گردآمدهای از اخبار حتى بدون مؤلف خاص بودند،
تعبير جزء را به عنوان معادلی برای نسخه به کار بردهاند (مثلاً
ابوغالب، ۵۳، ۶۵، ۶۶، جم ؛ الاختصاص،
۱۱۱؛ ابنطاووس، فرج...، ۲۲۵؛ GAS, I/ 351).
مآخذ
آقابزرگ، الذریعة؛ ابن ابی
حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعديل، حيدرآباد دکن،
۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲م بب ؛ ابن جبر،
علی، نهج الايمان، به کوشش احمد حسينی، قم،
۱۴۱۸ق؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، الموضوعات، به کوشش
عبدالرحمان محمد عثمان، مدينه، ۱۳۸۶ق؛ ابن حبان، محمد،
کتاب المجروحين، به کوشش محمود ابراهيم زايد، حلب،
۱۳۹۶ق/ ۱۹۷۶م؛ ابن حجر عسقلانی،
احمد، الاصابة، به کـوشش عادل احمد عبدالموجود، بيروت،
۱۴۱۵ق؛ همو، التلخيص الحبير، بهکوشش عبدالله هاشم يمانی،
مدينه، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م؛ همو، تهذيب
التهذيب، حيدرآباد دکن، ۱۳۲۵ق؛ همو، فتح الباری،
به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محبالدين خطيب، بيروت،
۱۳۷۹ق؛ همو، لسان الميزان، حيدرآباد دکن،
۱۳۲۹-۱۳۳۱ق؛ ابن حزم، علی،
الاحکام، به کوشش احمد شاکر، قاهره، مکتبة زکريا علی يوسف؛ ابن خير، محمد،
فهرسة، به کوشش ف. کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م؛ ابن رافع،
احمد، الوفيات، به کوشش عادل نويهض، بيروت، ۱۹۷۸م؛ ابن
طاووس، علی، سعد السعود، نجف، ۱۳۶۹ق/
۱۹۵۰م؛ همو، الطرائف، قم،
۱۴۰۰ق؛ همو، فرج المهموم، نجف،
۱۳۶۸ق؛ همو، اليقين، به کوشش انصاری، قم،
۱۴۱۳ق؛ ابن عاصم، محمد، جزء، به کوشش مفيد خالد عيد، رياض،
۱۴۰۹ق؛ ابن عدی، عبدالله، الکامل، به کوشش يحيى
مختار غزاوی، بيروت، ۱۴۰۹ق/
۱۹۸۸م؛ ابن عرفه، حسن، الاحاديث العوالی من جزء ابن
عرفة العبدی، به کوشش عبدالرحمان فريوایی، قاهره،
۱۴۰۷ق؛ ابن عمشليق، احمد، جزء، به کوشش خالد بن محمد
انصاری، بيروت، ۱۴۱۶ق؛ ابن عياش، احمد، مقتضب
الاثر، قم، ۱۳۷۹ق؛ ابن غطريف، محمد، جزء، به کوشش عامر
حسن صبری، بيروت، ۱۴۱۷ق/
۱۹۹۷م؛ ابنکثير، تحفة الطالب، به کوشش عبدالغنی بن
حميد کبيسی، مکه، ۱۴۰۶ق؛ همو، تفسير القرآن العظيم،
بيروت، ۱۴۰۱ق؛ ابن ماکولا، علی، الاکمال، به کوشش
نايف عباس، قاهره، دار الکتاب الاسلامی؛ ابن مقری، محمد، جزء فيه
احاديث نافع بن ابی نعيم، به کوشش ابوالفضل حوينی، طنطا،
۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱م؛ ابن نجار، محمد،
ذيل تاريخ بغداد، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت،
۱۴۱۷ق؛ ابن نقطه، محمد، التقييد، به کوشش کمال يوسف حوت،
بيروت، ۱۴۰۸ق؛ همو، تکملة الاکمال، به کوشش عبدالقيوم
عبدرب النبی، مکه، ۱۴۱۰ق؛ ابوغالب زراری،
احمد، رسالة فی آل اعين، به کوشش محمد علی ابطحی، اصفهان،
۱۳۹۹ق؛ ابوهلال عسکری، حسن، تصحيفات المحدثين، به
کوشش محمود احمد ميره، قاهره، ۱۴۰۲ق؛ الاختصاص، منسوب
به شيخ مفيد، به کوشش علیاکبر غفاری، قم،
۱۴۱۳ق؛ باجی، سليمان، التعديل و الجرح، به کوشش
ابولبابه حسين، رياض، ۱۴۰۶ق/
۱۹۸۶م؛ باقلانی، محمد، اعجاز القرآن، به کوشش احمد
صقر، قاهره، دار المعارف؛ برذعی، سعيد، سؤالات عن ابی زرعة الرازی،
به کوشش د. سعدی هاشمی، منصوره، ۱۴۰۹ق؛ بغوی،
عبدالله، جزء، به کوشش محمد ياسين محمد ادريس، دمام،
۱۴۰۷ق؛ تاج العروس؛ حاجی خليفه، کشف؛ خطيب بغدادی،
احمد، تاريخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق؛ همو، الکفاية فی
علم الرواية، به کوشش ابو عبدالله سورتی و ابراهيم حمدی مدنی،
مدينه، المکتبة العلميه؛ خليلی، خليل، الارشاد، به کوشش محمد سعيد عمر
ادريس، رياض، ۱۴۰۹ق؛ دارقطنی، علی،
الغيلانيات، دمشق، ۱۹۹۷م؛ داک؛ ذهبی، محمد، تذکرة
الحفاظ، حيدرآباد دکن، ۱۳۸۸ق/
۱۹۶۸م؛ همو، سير اعلام النبلاء، بهکوشش شعيب ارنؤوط
و ديگران، بيروت، ۱۴۰۵ق/
۱۹۸۵م؛ همو، ميزان الاعتدال، به کوشش علی
محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/
۱۹۶۳م؛ رافعی، عبدالکريم، التدوين فی اخبار
قزوين، حيدرآباد دکن، ۱۹۸۵م؛ رودانی، محمد، صلة
الخلف، به کوشش محمد حجّی، بیروت، ۱۴۰۸ق/
۱۹۸۸م؛ زيلعی، عبدالله، نصب الراية، به کوشش محمد
يوسف بنوری، قاهره، ۱۳۵۷ق؛ سبکی، علی،
السيف الصقيل، قاهره، مکتبة زهران؛ سفيان بن عيينه، جزء، به کوشش مسعد بن
عبدالحميد سعدنی، طنطا، ۱۴۱۲ق/
۱۹۹۲م؛ سمعانی، عبدالکريم، ادب الاملاء و
الاستملاء، به کوشش ماکس وايسوايلر، بيروت، ۱۴۰۱ق/
۱۹۸۱م؛ همو، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی،
بيروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م؛ همو،
التحبير، به کوشش منيره ناجی سالم، بغداد،
۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵م؛ سيوطی،
الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، ۱۳۸۷ق/
۱۹۶۷م؛ همو، تدريب الراوی، به کوشش عبدالوهاب
عبداللطيف، قاهره، ۱۳۸۵ق/
۱۹۶۶م؛ همو، الدر المنثور، قاهره،
۱۳۱۴ق؛ همو، «شرح سنن النسایی»، همراه سنن
نسايی، قاهره، ۱۳۴۸ق؛ همو، اللئالی المصنوعة،
بيروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م؛ شروانی،
عبدالحميد، الحواشی، بيروت، دار الفکر؛ شوکانی، محمد، «اتحاف
الاکابر»، ضمن رسائل خمسة اسانيد، حيدرآباد دکن،
۱۳۲۸ق/ ۱۹۱۰م؛ همو، نيل
الاوطار، بيروت، ۱۹۷۳م؛ صالحی شامی، محمد،
سبل الهدى و الرشاد، به کوشش عادل احمد عبدالموجود، بيروت،
۱۴۱۴ق؛ صحيفة الرضا(ع)، به کوشش محمد مهدی نجف،
مشهد، ۱۴۰۶ق؛ طوسـی، محمد، الفهرست، به کـوشش
محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، ۱۳۵۶ق؛ ظاهریه،
خطی؛ عجلونی، اسماعيل، کشف الخفاء، به کوشش احمد قلاش، بيروت،
۱۴۰۵ق؛ عظيم آبادی، محمد، عون المعبود، بيروت،
۱۴۱۵ق؛ عمادالدين طبری، محمد، بشارة المصطفى، به
کوشش جواد قيومی، قم، ۱۴۱۲ق؛ فاسی، محمد، ذيل
التقييد، به کوشش کمال يوسف حوت، بيروت، ۱۴۱۰ق؛ کتانی،
محمد، الرسالة المستطرفة، استانبول، ۱۹۸۶م؛ کشی،
محمد، معرفة الرجال، اختيار طوسی، به کوشش مهدی رجایی،
قم، ۱۴۰۴ق؛ مازندرانی، صالح، شرح اصول الکافی،
با تعليقات ابوالحسن شعرانی، بيروت، ۱۴۲۱ق؛ متقی
هندی، علی، کنز العمال، به کوشش بکری حيانی و صفوة سقا،
بيروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م؛ محب الدين
طبری، احمد، الرياض النضرة، به کوشش عيسى عبدالله حميری، بيروت،
۱۹۹۶م؛ مقدسی، عبدالغنی، جزء احادیث
الشعر، به کوشش احسان عبدالمنان جبالی، دمشق،
۱۹۹۳م؛ مناوی، محمد عبدالرئوف، فيض القدير، به کوشش
احمد عبدالسلام، بيروت، ۱۴۱۵ق/
۱۹۹۴م؛ مؤمل بن اهاب، جزء، به کوشش عماد بن فره، بريده،
۱۴۱۳ق؛ نجاشی، احمد، رجال، به کوشش موسى شبيری
زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق؛ نووی، يحيى، المجموع، به
کوشش محمود مطرحی، بيروت، ۱۴۱۷ق/
۱۹۹۶م؛ نيز:
GAS, Gesenius, W., Hebrew and English
Lexicon, ed. F.A. Brown, Oxford, 1955.