responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 1066

ابن عبدالسلام


نویسنده (ها) :
ناصر گذشته
آخرین بروز رسانی :
سه شنبه 20 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

اِبْنِ عبْدالسَّلام، ابومحمد عزالدین عبدالعزیز بن عبدالسلام بن ابی القاسم بن محمد مهذب سلمی دمشقی (577 یا 578- جمادی الاول 660ق / 1181 یا 1182- آوریل 1262م)، فقیه، قاضی و خطیب شافعی اهلِ سیاست که صوفی مشرب نیز بود. او در دمشق زاده شد و در همانجا پرورش یافت. فقه را نزد فخرالدین ابن عساکر، اصول را از سیف‌الدین آمدی و حدیث را نزد قاسم ‌بن ابی القاسم ابن عساکر، عبداللطیف بن اسماعیل بغدادی، حنبل بن عبدالله رصافی، قاضی عبدالصمد حرستانی و دیگران فراگرفت. نیز به درس برکات ابن ابراهیم خشوعی حاضر می‌شد و پس از چندی در فقه شافعی سرآمد عالمان عصر گردید. سپس در دمشق مشغول تدریس شد و تاج‌الدین‌ابن‌فرکاح، شمس‌الدین حنبلی، ابن دقیق العید ـ که لقب سلطان العلماء به او داد ـ ، علاءالدین ابوالحسن باجی، ابومحمد دمیاطی، ابومحمد هبةالله قفطی، علی بن محمد یونینی و شهاب‌الدین ابوشامه از شاگردانش بودند (ابن شاکر، 2 / 350-351؛ سبکی، 5 / 80، 83؛ اسنوی، 2 / 198). او را به دانش و پارسایی و زبان‌آوری ستوده‌اند (نک‌ : ذهبی، العبر، 3 / 299؛ سبکی، 5 / 80).
ابن عبدالسلام در روزگاری به سر می‌برد که سرزمین شام و مصر دستخوش پریشانی و نابسامانی بود؛ چه از یک سو با سپاهیان صلیبی روبه‌رو بود و از سویی درگیری داخلی ایوبیان با یکدیگر بر سر حکمرانی آن نواحی، به این آشفتگی دامن می‌زد. در این گیرودار مداخلۀ وی در امور سیاسی، برخورد با زمامداران، ایستادگی در مقابل سپاهیان روم و پافشاری بر نظرات فقهی، شخصیتی بارز از او ترسیم کرده است. به همین سبب در فاصلۀ میان باروری علمی تا پایان زندگیش، کمتر به چشم می‌خورد که رویدادی به وجود نیاورده باشد.
در زمان حاکمیت ملک اشرف موسى (حک‌ ‌626-634ق) در شام، گروهی از حنبلیان که در سلطان نفوذ داشتند و با ابن عبدالسلام در ستیز بودند، هنگامی که دیدند ملک اشرف اندکی به وی متمایل شده، نزد وی سعایت کردند که ابن عبدالسلام، عقاید آنان را دربارۀ کلام الهی مورد شک قرار داده، بدعت گذارشان می‌خواند. نیز این گروه مطالبی دربارۀ این مسأله نوشته، نزد ابن عبدالسلام فرستادند و از او نظر خواستند تا به این وسیله او را به خطر اندازند. ابن عبدالسلام با اینکه از مقصود آنان آگاه بود، ولی آنچه را که حق می‌دانست، نوشت (همو، 5 / 85-92). گرچه این پاسخ در ابتدا نظر ملک اشرف را نسبت به ابن عبدالسلام تغییر داد، اما با وساطت فقیهانی چون جمال‌الدین ابن حاجب مالکی و جمال‌الدین خضیری حنفی، وی از ابن عبدالسلام دلجویی کرد. با این حال فرمان داد تا در آن دیار هیچ‌کس نباید دربارۀ مسائل کلامی سخنی گوید یا نظری ابراز کند. پس از آنکه ملک کامل حاکم مصر (حک‌ ‌615-635ق) به دمشق آمد و به طرفداری از ابن عبدالسلام، ملک اشرف را توبیخ کرد، ملک اشرف کوشش کرد تا نظر ابن عبدالسلام را جلب کند و حتی به فتواهایش عمل نماید (همو، 5 / 97-98). آنگاه که ملک اشرف در بستر بیماری افتاده بود، ابن عبدالسلام از برادر وی ملک کامل خواست تا نیرویی را که بر ضد اشرف به سمت شام مهیا کرده بود، به جانب شرق یعنی به سوی مغول که در حال پیشروی بود، بگرداند. همچنین از او خواست تا برای جلوگیری از منکرات رایج اقدام نماید (همو، 5 / 98-99).
ابن عبدالسلام مدتی به تدریس در زاویۀ غزالی جامع دمشق اشتغال ورزید تا اینکه چون در 637ق صالح اسماعیل برادر اشرف، مجدداً حاکم دمشق شد، او را به امامت جمعۀ آن شهر منصوب کرد (همو، 5 / 99-100؛ مقریزی، 1(2) / 299). از آنجا که اهل مصر با نجم‌الدین ایوب (حک‌ ‌637-647ق / 1240-1249م) بیعت کرده بودند و او حکمران آنجا شده بود، این امر ملک اسماعیل را نگران ساخته بود؛ از این رو در 638ق به سپاهیان صلیبی در برابر نجم‌الدین پیشنهاد همکاری داد و حاضر شد در قبال حمایت صلیبیان از وی دو دژ بزرگ صیدا و شقیف را به آنان واگذارد. این پیمان‌نامه بر ابن عبدالسلام بسیار گردان آمد و وقتی مردم دربارۀ فروختن سلاح به صلیبیان ـ که در دمشق رفت و آمد داشتند ـ از او استفتا کردند، فتوا داد که این کار بر شما حرام است و در پایان خطبه‌های نماز جمعه سپاهیان کفّار را نفرین کرد. از این رو وی مدتی زندانی شد و پس از آزادی به بیت المقدس رفت. وقتی اسماعیل با سپاهیان صلیبی به آن دیار آمد، به او پیشنهاد کرد که اگر با وی کنار آید، به منصبهای سابقش در دمشق باز خواهد گشت، ولی او نپذیرفت و به همین جهت در بیت‌المقدس زندانی گردید. چندی نگذشت که سپاهیان نجم‌الدین ایوب، صلیبیان را تارومار کردند (سبکی، 5 / 100-101؛ رانسیمان، 3 / 259). ابن عبدالسلام در 639ق / 1241م به مصر رفت و نجم‌الدین ایوب منصب قضا و خطابت آنجا را برعهدۀ او گذاشت (سبکی، 5 / 101؛ مقریزی، 1(2) / 308). در مصر عالم بزرگ آن دیار عبدالعظیم منذری او را ارج نهاد و به احترام وی از افتاء دست بداشت. در همین اوان فخرالدین عثمان یکی از کارگزاران ایوب، «طبل خانه‌»ای برای یکی از مساجد مصر بنا کرد که این کار، ابن عبدالسلام را خوش نیامد و به خراب کردن آن حکم نمود. پس بی‌درنگ حکم به عدم صلاحیت فخرالدین داد و سپس خود از مقام قضا کناره گرفت و خانه‌نشین شد و تنها به مراجعات فقهی مردم پاسخ می‌گفت. ابتدا فخرالدین و دیگران می‌پنداشتند که این حکم ابن عبدالسلام اثری ندارد، ولی چون ایوب نماینده‌ای به بغداد نزد مستعصم فرستاد، مستعصم به استناد حکم ابن عبدالسلام در صلاحیت فخرالدین تردید کرد و نمایند را به مصر بازگرداند (ابن شاکر، 2 / 351؛ سبکی، 5 / 81). وی در 652ق / 1254م در مدرسۀ صالحیه عهده‌دار تدریس فقه شافعی گردید (سبکی، همانجا؛ مقریزی، 1(2) / 394).
سبکی در حکایت دیگری (5 / 84-85) آورده است که ابن عبدالسلام در حریت امیران ترک‌نژاد شک کرد و فرمان داد تا بهای گزافی در قبال رفع حکم بندگی از آنان گرفته شود و صرف امور خیریه گردد. اگر چه این فتوا در ابتدا بر امیران مخصوصاً نایب السلطنه گران آمد، اما به رغم درگیریهایی که در این باره بین امیران و ملک با ابن عبدالسلام روی داد، سرانجام تحقق یافت.
در 659ق بیبرس تصمیم گرفت احمدبن محمد المستنصر را به عنوان خلیفه به رسمیت بشناسد، به احترام ابن عبدالسلام، تا او بیعت نکرد خود به این کار مبادرت نورزید (ذهبی، سیر، 23 / 168-169).
ابن عبدالسلام سرانجام در قاهره درگذشت. خاص و عام و نیز بیبرس در مراسم تشییع وی شرکت جستند (ابوشامه، 216). سیل جمعیت به حدی بود که بیبرس به بعضی از خواص خود گفت: امروز حاکمیت من استوار شد، زیرا اگر وی از مردم می‌خواست تا بر من قیام کنند، می‌توانست حکومت را از من بگیرد. منزلت او به حدی بود که تا چند روز پس از مرگش در دمشق و تمام دیار مصر و شام و حتی مدینه و مکه و یمن، بر او نماز غایب خوانده شد (یونینی، 1 / 505-506؛ اسنوی، 2 / 199). ابن عبدالسلام که گرایشی به صوفیه داشت و در مجلس درس شهاب‌الدین سهروردی حاضر می‌شد، نزد وی رسالۀ قشیریه را آموخت و از او خرقه گرفت (سبکی، 5 / 83). هر چند ابن عبدالسلام در آثارش (ص 163) رقص صوفیان را بدعت شمرد، ولی به گفتۀ ذهبی او به مجلس صوفیان می‌رفته و با ایشان به سماع و تواجد می‌پرداخته است ( العبر، 3 / 299). در پاره‌ای از نوشته‌های وی که گرایش او به تصوف را گواهی می‌دهد، می‌بینیم که عارفان را برتر از عالمان می‌داند (نک‌ : ابن عبدالسلام، 71-72، 138-139). او نسبت به محیی‌الدین ابن عربی نظر چندان خوبی نداشت و بر او خرده می‌گرفت (ذهبی، سیر، 23 / 48-49؛ ابن ملقن، 470).

آثـار

الف ـ چاپی

1. الاشارة الی الایجاز فی بعض انواع المجاز، دربارۀ مجازات قرآن که در 1313ق در استانبول و 1966م در مدینه به چاپ رسیده است؛ 2. بدایة السؤول فی تفضیل الرسول، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، 1986م؛3. حل الرموز و مفاتیح الکنوز، که دربارۀ تصوف است، چاپخانۀ جریدة الاسلام، 1317ق؛ 4. شجرة المعارف و الاحوال و صالح الاقوال و الاعمال، به کوشش ایاد خالد طباع، دمشق، 1410ق / 1989م؛ 5. الفتاوی، بیروت، 1406ق؛ 6. الفوائد فی مشکل القرآن، کویت، 1967م؛ 7. قواعد الاحکام فی مصالح الانام، قاهره، 1968م؛ 8. مسائل الطریقة فی علم الحقیقة، مصر، 1322ق.

ب ـ خطی

1. احکام الجهاد و فضائله (GAL, I / 554)، 2. الاسئلة الموصلیة ( آلوارت، شم‌ 4986)، 3. الامالی (همان، شم‌ 294)، 4. الامام فی بیان ادلة الاحکام... (نک‌ : سید، 1 / 118-287) یا بیان الاحکام المتعلقة بالملائکة و المرسلین ( آلورات، شم‌ 4787)، 5. ترغیب اهل الاسلام فی سکن الشام (ظاهریه، 89)، 6. تفسیر القرآن (GAL, S, I / 767)، 7. رسالة فی خصائص الرسول (صنعا، 1 / 490-491)، 8. شرح احوال بعض الصحابة و بعض السلف الصالحین (وکیل، 2(4) / 247)، 9. الغایة فی اختصار النهایة (پرچ، ش‌م‌ 949)، 10. فرائد الفوائد و تعارض القولین لمجتهد واحد (GAL, I / 554)، 11. قصة وفاة النبی (ص) ( آلوارت، شم‌ 9614)، 12. قواعد الشرعیة (پرچ، شم‌ 947؛ ریو، شم‌ 234)، 13. القواعد الکبری قی اصول الفقه (پرچ، شم‌ 948؛ کحاله، 143)، 14. القواعد فی المصالح و المفاسد (GAL، همانجا)، 15. مُبهج الرائض (همان، I / 768)، 16. المجاز الی حقائق الاعجاز (لاندبرگ، شم‌ 503)، 17. مقاصد الصلاة (دوسلان، شم‌ 1178؛ خدیویه، 7 / 3)، 18. ملحة الاعتقاد (آلوارت، شم‌ 2080).
جز آنچه ذکر شد آثار دیگری نیز به وی نسبت داده شده است (نک‌ : سبکی، 5 / 103؛ داوودی، 1 / 313-314).

مآخذ

ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1974م؛
ابن عبدالسلام، عزالدین، الفتاوی، به کوشش عبدالرحمن بن عبدالفتاح، بیروت، 1406ق؛
ابن ملقن، عمربن علی، طبقات الاولیاء، به کوشش نورالدین شریبه، بیروت، 1406ق؛
ابوشامۀ مقدسی، شهاب‌الدین، الذیل علی الروضتین، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، 1366ق؛
اسنوی، عبدالرحیم بن حسن، طبقات الشافعیة، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، 1391ق؛
خدیویه، فهرست؛
داوودی، محمدبن علی، طبقات المفسرین، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، 1392ق / 1972م؛
ذهبی، محمدبن احمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش بشار عواد معروف و محیی‌ هلال سرحان، بیروت، 1405ق / 1985م؛
همو، العبر، به کوشش محمدسعید زعلول، بیروت، 1985م؛
رانسیمان، استیون، تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمۀ منوچهر کاشف، تهران، 1360ش؛
سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، قاهره، 1384ق / 1965م؛
سید فؤاد، فهرس المخطوطات المصورة، قاهره، 1954م؛
صنعا، خطی؛
ظاهریه، خطی (جغرافیا)؛
کحاله، عمررضا، المنتخب من المخطوطات المدینة المنورة، دمشق، 1393ق؛
مقریزی، احمد ابن علی، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، 1957م؛
وکیل، مختار، فهرست المخطوطات المصورة (تاریخ)، قاهره، 1390ق / 1970م؛
یونینی، موسی بن محمد، ذیل مرآةالزمان، حیدرآباد دکن، 1374ق؛
نیز:

Ahlwardt;
De Slane;
GAL;
GAL, S;
Landberg, C., Catalogue de manuscrits arabes…, Leiden, 1943;
Pertsch: Rieu, Ch., Supplement to the Catalogus of the Arabic Manuscripts in the British Museum, London, 1894
.

ناصر گذشته

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 9  صفحه : 1066
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست