responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 8  صفحه : 385

بطروجی


نویسنده (ها) :
محمد علی مولوی
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 28 خرداد 1399
تاریخچه مقاله

بِطْروجی‌، ابواسحاق‌ نورالدین ‌(دح‌610ق‌ / 1213م‌)، ستاره‌شناس عرب اسپانیایی. وی در بطروش (ه‌ م‌)، در 60 كیلومتری‌ شمال‌ قرطبه‌ زاده‌ شد و چون‌ بیشتر عمر خود را در اشبیلیه‌ گذراند، اشبیلی‌ نیز خوانده‌ می‌شود. در سده‌های‌ میانه‌ در مغرب‌ زمین‌ با نام‌ آلپتراگیوس‌ شهرت‌ بسیار یافت‌. یهودا بن‌ سلیمان‌ طلیطلی‌ (مؤلفی‌ یهودی‌)، در 1247م‌ از بطروجی یاد كرده‌، و گفته‌ است‌ كه‌ وی‌ تقریباً 30 سال‌ پیش‌ از آن‌ تاریخ‌ زنده‌ بوده‌ است‌ (نک‌ : مونک، 519-518؛ زوتر،.(131
بطروجی، چنانکـه از كتاب الهیئة ــ یگانه اثر شناخته شدۀ او ــ معلوم‌ می‌شود، شاگرد و دوست‌ ابن‌ طفیل‌ بوده‌ است‌. در نسخۀ خطی‌ این‌ كتاب‌ در كتابخانۀ اسكوریال‌، از نویسندۀ آن‌ با نام‌ بطروجی‌ اشبیلی‌ یاد شده‌، و در ترجمۀ عبری‌ آن‌، نام‌ وی‌ به‌ صورت‌ ابواسحاق‌ ابن‌ البطروجی‌ آمده‌ است‌. این‌ كتاب‌ موجب‌ شهرت‌ او شد، زیرا نخستین‌ اثری‌ است‌ كه‌ در آن‌ به‌ تفصیل‌ از خطاهای‌ هیأت‌ بطلمیوس‌ سخن‌ رفته‌، و نظام‌ دیگری‌ به‌ جای‌ آن‌ پیشنهاد شده‌ است‌.
كار عمدۀ بطروجی در این‌ اثر، عرضۀ نظریه‌ای‌ در زمینه نظام‌ افلاك‌ و حركت‌ ستارگان‌، بدون‌ توسل‌ به‌ افلاك‌ تدویر و خارج‌ از مركز است‌ كه‌ در هیأت‌ بطلمیوس‌ پایۀ كار شمرده‌ می‌شد. برخی‌ برآنند كه‌ بطروجی‌ با عرضۀ این‌ نظریه‌، راه‌ را برای‌ ستاره‌شناسان‌ دوران‌ جدید در رد نظام‌ بطلمیوس‌ گشوده‌ است‌ (نک‌ : میلی‌،198 -197).این‌ كتاب به‌ سرعت‌ توجه‌ دانشمندان ‌را به‌ خود جلب‌كرد؛ چنانکـه ‌در614ق‌ / 1217م‌ مایكل‌ اسكات‌ آن‌ را به‌ لاتین‌ برگرداند و در 657ق‌ / 1259م‌ موسی‌ بن‌ تِبّون‌ به‌ عبری‌ ترجمه‌ كرد. در 934ق‌ / 1528م‌ كالُنیموس‌ بن‌ داوود، ترجمۀ عبری‌ را به‌ لاتین‌ درآورد كه‌ در 937ق‌ / 1531م‌ در ونیز به‌ چاپ‌ رسید. ترجمۀ لاتین‌ مایكل‌ اسكات‌ با تأخیری‌ بیش‌ از 4 سده‌، یعنی‌ در 1952م‌ همراه‌ با اصل‌ عربی‌ آن‌ در لس‌آنجلس‌ انتشار یافت‌ (مونک، همانجا؛ دوئم‌، III / 242؛ I / 1250,²EI؛ «زندگی‌نامه‌...»، .(XV(1) / 36
نقد هیأت‌ بطلمیوس‌ و دفاع‌ از كیهان‌شناسی ارسطو، تقریباً یك‌ سده‌ پیش‌ از بطروجی‌ آغاز شده‌، و در روزگار وی‌ در اوج‌ بود. ابن‌ باجه‌، جابربن‌ افلح‌، ابن‌ طفیل‌ و ابن‌ رشد در رد هیأت‌ بطلمیوس‌، پیش‌تر سخن‌ گفته‌ بودند. ابن‌ باجه‌ را پیشتاز مخالفت‌ با نظریات‌ بطلمیوس‌ شمرده‌اند. جابربن‌ افلح‌ نیز آراء بطلمیوس‌ را سخت‌ به‌ باد انتقاد گرفته‌ بود (سارتن‌، II / 206؛ «زندگی‌نامه‌»، .(VII / 37-39 همچنین‌ ابن‌ رشد بر آن‌ بود كه‌ بطلمیوس‌ نتوانسته‌ است‌ برپایه فرضیات‌ خویش‌، یعنی افلاك خارج از مركز و تدویر، نظام‌ نجومی‌ درست‌ و قابل‌ قبولی‌ پدید آورد. به‌ نظر وی‌، نظام‌ افلاك‌ خارج‌ از مركز و تدویر، امری خلاف طبیعت، و فلك‌ تدویر به‌ كلی‌ نامعقول‌ و ناممكن‌ است، و نظریه حركت مارپیچی‌ (لولَبی‌) ما را از این‌ هر دو بی‌نیاز می‌كند. ابن‌ رشد از دوران‌ جوانی‌، مایل‌ بوده‌ است‌ كه‌ در این‌ زمینه‌ به‌ تحقیق‌ پردازد و در روزگار پیری‌ نیز از اینکـه‌ فرصت‌ آن‌ را نیافته‌، و ناتوانی‌ مانع‌ كار بوده‌ است‌، افسوس‌ می‌خورد. وی‌ همچنین‌ از نظریات‌ جالب‌ توجه‌ ابن‌ طفیل‌ در زمینه یك‌ نظام‌ نجومی‌ متفاوت‌ با هیأت‌ بطلمیوس‌ یاد كرده‌ است‌ (3 / 1664-1657؛ مونک‌، .(520
ابن‌ میمون‌، معاصر دیگر بطروجی‌، با استناد به‌ سخنان‌ ابن‌ باجه‌، در مخالفت‌ با هیأت‌ بطلمیوس‌ چنین‌ آورده‌ است‌: آنچه‌ در مجسطی‌، در باب‌ حركات‌ كواكب‌ آمده‌، بر دو پایۀ فلك‌ تدویر و فلك‌ خارج‌ از مركز نهاده‌ شده‌، و این‌ هر دو، خارج‌ از قیاس‌ و مخالف‌ با قواعدی‌ است‌ كه‌ در علم‌ طبیعی‌ تبیین‌ شده‌ است‌، از این‌رو، ابن‌ باجه‌ (ابوبكر ابن‌ صائغ‌) در كتاب‌ هیأت‌ آورده‌ است‌ كه‌ وجود فلك‌ تدویر، یعنی گردش‌ سیارات در پیرامون‌ یك‌ نقطۀ فرضی ناممكن‌ است‌. وی‌ می‌افزاید: می‌گویند كه‌ ابوبكر ابن‌ صائغ‌، نظامی‌ برای‌ حركت‌ افلاك‌، بدون‌ توسل‌ به‌ فلك‌ تدویر و تنها بر پایه فلك‌ خارج‌ از مركز وضع‌ كرده‌ است‌، اما من‌ از شاگردان‌ او چنین‌ چیزی‌ نشنیده‌ام‌، زیرا فرض‌ فلك‌ خارج‌ از مركز نیز همان‌ اشكالات‌ را دارد، بدین‌ معنی‌ كه‌ آن‌ نیز خروج‌ از قواعدی‌ است‌ كه‌ ارسطو بنا نهاده‌ است‌ (2 / 348-352؛ نیز نک‌ : VI / 36 .(GAS, بدین‌سان‌، مشاهده‌ می‌شود كه‌ مخالفت‌ با هیأت‌ بطلمیوس‌، بیشتر از موضع‌ طبیعیات‌ ارسطو صورت‌ می‌گرفته‌ است‌ (نالینو، 96؛ سارتن‌،.(II / 757 اما شایان توجه است كه این‌ دیدگاهها در مخالفت‌ با بطلمیوس‌ و مجسطی‌ او به‌طور پراكنده‌، گذرا و به‌ كوتاهی‌ بیان‌ شده‌، و یگانه‌ كتابی‌ كه‌ در این‌ زمینه‌ بازتاب‌ گسترده‌ یافته‌، و برجای‌ مانده‌ است‌، همین‌ اثر بطروجی‌ است‌. نظریۀ او تا سدۀ 16م‌ ستاره‌شناسان‌ و نیز فیلسوفان‌ را به‌ خود مشغول‌ داشت‌، اما چون نادرستیها و كاستیهای نظریه بطروجی‌ بیشتر از آن‌ بطلمیوس‌ بود، سرانجام‌، نتوانست‌ هیأت‌ بطلمیوس‌ را از میدان‌ بیرون‌ راند (نالینو، همانجا؛ سارتن‌،757 ;
II / 399,كندی‌،.(341

بطروجی در آغاز این كتاب، از اینکـه‌ ستاره‌شناسان‌، روزگاری‌ چنین‌ دراز هیأت‌ بطلمیوس‌ را درست‌ پنداشته‌، و از آن‌ پیروی‌ كرده‌اند، اظهار شگفتی‌ می‌كند و از زرقالی‌ و جابربن‌ افلح‌ سخن‌ می‌گوید كه‌ در زمینه حركت‌ فلك‌ و ترتیب‌ افلاك‌ خورشید، زهره و عطارد و چند مسأله دیگر، نادرستیهای‌ مجسطی‌ را دریافته‌، و به‌ اصلاح‌ و تكمیل‌ آن‌ پرداخته‌اند. وی‌ همچنین‌ ضمن‌ ستایش‌ استادش‌ ابن‌ طفیل‌، می‌گوید كه ابن طفیل در برابر نظریه بطلمیوس‌ كه‌ با طبیعیات‌ ارسطو سازگار نیست‌، به‌ نظریه دیگری‌ دست‌ یافته‌ است‌. گویا ابن‌ طفیل‌ فرصت‌ نیافته‌ است‌ تا نظریۀ تازه خود را به‌ صورت‌ كتاب‌ عرضه‌ كند، اما چنانکـه‌ پیش‌تر اشاره‌ شد،
ابن‌ رشد از نظریات‌ وی‌ در مخالفت‌ با آراء بطلمیوس‌ آگاهی‌ بیشتری‌ داشته‌ است‌. از این‌رو، برخی‌ از پژوهشگران‌ برآنند كه‌ ابن‌ طفیل‌ احتمالاً نظریۀ خود را در رساله‌ای‌ كه‌ اثری‌ از آن‌ برجای‌ نمانده‌، پرورانده‌ بوده‌ است‌ و ابن‌ رشد و بطروجی‌ از آن‌ بهره برده‌اند (بطروجی‌، 3، 5، 49؛ نالینو، 98؛ «زندگی‌نامه‌»، .(XV(1) / 33
خلاصۀ نظریه‌ای‌ كه‌ بطروجی‌ در كتاب‌ الهیئة پرورانده‌، این‌ است‌ كه‌ برخلاف‌ آنچه‌ در هیأت‌ بطلمیوس‌ گفته‌ می‌شود، هیچ‌یك‌ از افلاك‌ زیر فلك‌ برین‌ (فلك‌ نهم‌) حركتی‌ در خلاف‌ جهت‌ آن‌ فلك‌ (غرب‌ به‌ شرق‌) ندارند، بلكه‌ همۀ آنها تحت‌ تأثیر حركت‌ فلك‌ برین‌، از شرق‌ به‌ غرب‌ حركت‌ می‌كنند، اما این‌ تأثیر برحسب‌ فاصله هر فلك‌ از فلك‌ نهم‌، كاهش‌ می‌یابد. فلك‌ نهم‌، پیرامون كرۀ آسمان، یعنی‌°360 را در مدت یك شبانه‌روز می‌پیماید. فلك‌ ثوابت‌ كه‌ پس‌ از فلك‌ نهم‌ قرار دارد، در مدت‌ 24 ساعت‌ اندكی‌ كمتر از°360 را طی‌ می‌كند، به‌طوری‌ كه‌ در مدت‌ 36 هزار سال‌، یك‌ دور كامل‌ از فلك‌ نهم‌ عقب‌ می‌ماند. كاهش‌ تأثیر فلك‌ نهم بر افلاك زیر آن‌ به‌ ترتیب‌ شدت‌ می‌یابد، چنانکـه‌ فلك‌ زحل‌ در هر 30 سال‌، فلك‌ مشتری‌ در هر 12 سال‌، فلك‌ مریخ‌ در هر دو سال‌ و فلكهای‌ زهره‌، خورشید و عطارد در هر یك‌ سال‌، و فلك‌ قمر كه‌ كرۀ آسمان‌ را تقریباً در 25 ساعت‌ می‌پیماید، در هر 27 روز و اندی‌، یك‌ دور از فلك‌ برین‌ عقب‌ می‌مانند. درنتیجه‌، چنین‌ می‌نماید كه‌ این‌ افلاك‌، در خلاف‌ جهت‌ فلك‌ برین‌ حركت‌ می‌كنند (بطروجی‌، 59، 81؛ نیز نک‌ : نالینو، 66؛ سارتن‌، .(II / 366هریك‌ از افلاك‌، افزون‌ بر گردشی‌ كه‌ در تبعیت‌ از گردش‌ شبانه‌روزی‌ فلك‌ نهم‌ دارد، بر گرد محور خود نیز می‌گردد و از تركیب‌ این دو گردش‌، حركت‌ لولبی‌ حاصل‌ می‌شود كه‌ موجب‌ می‌گردد تا سیارات‌ به‌ سوی‌ شمال‌ یا جنوب‌ انحراف‌ یابند. بدین‌سان‌، می‌توان‌ ناهنجاریهایی‌ را كه‌ در حركت‌ سیارات‌ دیده‌ می‌شود، بدون‌ توسل‌ به‌ افلاك‌ خارج‌ از مركز و تدویر توضیح‌ داد. از سوی‌ دیگر، بطروجی‌ بر آن‌ است‌ كه‌ به‌ حكم‌ طبیعت‌، فلك‌ زهره‌ باید بالاتر از فلك‌ خورشید و برخلاف‌ نظر جابربن‌ افلح‌، فلك‌ عطارد، در زیر آن‌ قرار داشته‌ باشد. بدین‌سان‌، وی‌ به‌جای‌ ترتیب‌ بطلمیوس، یعنی‌ عطارد، زهره‌، خورشید، ترتیب‌ عطارد، خورشید و زهره را جایگزین ساخت (بطروجی‌، 317؛ مونک، 521-520؛ نالینو، سارتن‌، همانجاها؛ «زندگی‌نامه‌»، .(XV(1) / 36
بطروجی‌ ــ به‌ گفته خود ــ نه‌ به‌ یاری‌ مشاهده‌ و رصد، بلكه‌ به‌ بركت‌ اشاره ابن‌ طفیل‌ و از راه‌ الهام‌ الهی‌ به‌ این‌ نتایج‌ دست‌ یافته‌، و در كار خویش‌ به‌ محاسبات‌ چندانی‌ هم‌ نپرداخته‌ است‌.
وی‌ در پایان‌ كتاب‌ الهیئه اعتراف‌ می‌كند كه‌ برای‌ او، وارد شدن‌ در تفاصیل‌ حركات‌ ستارگان، آن‌گونه كه بطلمیوس‌ به‌ آن‌ پرداخته‌ است‌، ممكن‌ نیست‌ و آنچه‌ از عمرش‌ باقی‌ مانده‌، نیز برای‌ این‌ كار كفایت‌ نخواهد كرد. وی‌ همچنین‌ به‌ درستی‌ و كمال‌ احكامی‌ كه‌ در این‌ كتاب‌ آورده‌، یقین‌ ندارد و از دوستی‌ كه‌ اثر خویش‌ را به‌ او تقدیم‌ داشته‌ است‌، می‌خواهد كه‌ كاستیها و نادرستیهای‌ آن‌ را برطرف‌ سازد (نک‌ : ص‌ 427، 429؛ مونک‌، 521؛ نالینو، همانجا). گفتنی‌ است كه‌ پایه‌های‌ نظریۀ بطروجی‌ در آثار یونانیان‌ باستان‌ هم‌ سابقه‌ دارد و در برخی‌ نوشته‌های‌ كهن‌ به‌ دموكریتوس‌ (سدۀ 5 و 4ق‌ م‌) نسبت‌ داده‌ می‌شود. تِئون‌ اسكندرانی‌ در شرح‌ بر مجسطی‌، و ابن‌ رشد با اشاره‌ به‌ ارسطو، از نیروی‌ محرك‌ نخستین‌ و نیز چنانکـه‌ گفته‌ شد، از حركت‌ لولبی‌ سخن‌ گفته‌اند. بطروجی‌ نیز در اثر خویش‌ اشاراتی‌ به‌ تئون‌ اسكندرانی‌ دارد (ص‌ 177، 179؛ ابن‌ رشد، 3 / 1665؛ «زندگی‌نامه‌»، .(XV(1) / 34
بر سر كتاب‌ الهیئة هیاهوی‌ بسیار برپا شد و به‌رغم‌ احكام‌ نادرست‌ و پندار گرایانه‌ای‌ كه‌ در آن‌ مطرح‌ شده‌ بود و درنتیجه‌ اهل‌ فن‌ به‌ خوبی‌ در می‌یافتند كه‌ مؤلف‌ آن‌ در عرصۀ نجوم‌ عملی‌ تجربه‌ای‌ نداشته‌ است‌، توجه‌ و علاقۀ فیلسوفان‌ مسیحی‌ و یهودی‌ را برانگیخت‌. آنان‌ در طبیعیات‌ ارسطو سازگاری‌ بیشتری‌ با موازین‌ دینی‌ خویش‌ می‌یافتند و از اعتبار هیأت‌ بطلمیوس‌ كه‌ با آن‌ طبیعیات‌ سازگار نبود، ناخشنود بودند. همچنین‌ رصدهای‌ تازه‌ كه‌ نادرستی‌ برخی‌ از نظریات‌ بطلمیوس‌ را نشان‌ می‌داد، موضع‌ آنان را استوارتر می‌ساخت‌. با این‌همه‌، بیشتر ستاره‌شناسان‌ آن‌ عصر، همچنان‌ پیرو بطلمیوس‌ بودند. با ترجمۀ كتاب‌ الهیئة جنبش‌ ضدبطلمیوسی‌ اوج‌ بیشتری‌ گرفت‌. مایكل‌ اسكات‌ مترجم‌ كتاب‌ الهیئة، نظریات‌ نجومی‌ ابن‌ رشد و بطروجی‌ را در كتابی‌ با عنوان «مسائل‌» مطرح‌ ساخت‌. وی‌ همین‌ نظریات‌ را در شرحی‌ كه‌ به‌ فرمان‌ فردریك دوم بر كتاب «افلاك‌»، اثر نویسنده معاصر سالخورده‌تر خویش‌، یوآنس‌ دساكروبوسكو نوشت‌، بدون‌ نام‌ بردن‌ از ابن‌ رشد و بطروجی‌ نقل‌ كرد. از سوی دیگر، گیوم‌ دوورنْی‌، اسقف پاریس‌ (1228- 1249م‌)، در اثری با عنوان «دربارۀ جهان»، با بهره‌ گرفتن‌ از ترجمه‌ها و نقل‌ قولهای‌ مایكل‌ اسكات‌، از نظام نجومی بطروجی به تفصیل یاد كرد و آن را ستود (دوئم، III / 243-244, 249-256؛ سارتن‌، II / 295؛ «زندگی‌نامه‌»، XV(1) / 35؛ شیپرگس‌، .(173 رابرت‌ گروستست‌ نیز كه‌ در شناساندن‌ آثار علمی‌، به‌ویژه‌ ستاره‌شناسی‌ جهان‌ اسلام‌ به‌ مردم‌ اروپا كوشش‌ بسیار كرده‌ است‌، در «تلخیص‌ افلاك‌» از «كشف‌» بطروجی‌ و «نظام‌ ارسطو و بطروجی‌» سخن‌ گفت‌. همچنین‌ در اثری‌ با عنوان «مجموعۀ فلسفی‌» كه‌ به‌ گروستست‌ نسبت‌ داده‌ می‌شود، اما درواقع در سدۀ 14م‌ نوشته شده‌، از بطروجی‌ و نظریات‌ او یاد شده‌ است (دوئم، III / 282؛ سارتن، II / 757؛ «زندگی‌نامه‌»، همانجا؛.GAS, VI / 46-47 ).
آلبرت‌ كبیر نیز در آثار مفصل‌ خویش‌ از بطروجی‌ و هیأت‌ او یاد كرده‌ است‌. آلبرت‌ از آن‌رو كه‌ نظام‌ نجومی‌ بطروجی‌ به‌ اعتبار ارسطو در برابر بطلمیوس‌ می‌افزود، به‌ تبلیغ‌ آن‌ برخاست‌. اما او از ستاره‌شناسی‌ آگاهی‌ چندانی‌ نداشت‌ و نظریات‌ بطروجی‌ را به‌ شكلی‌ بسیار ساده‌ و گاه‌ دگرگون‌ شده‌ عرضه‌ كرد و خود نیز سرانجام‌، آن‌ را رها كرد و بار دیگر به‌ هیأت‌ بطلمیوس‌ روی‌ آورد. نقش‌ او در شكست نهایی‌ نظام‌ نجومی‌ بطروجی‌ اندك‌ نبود (دوئم‌، III / 327-328؛ سارتن‌،II / 937؛ «زندگی‌نامه‌»، همانجا). برنارد دوتری‌ از شاگردان‌ آلبرت‌ كبیر نیز در اثری‌ با عنوان‌ «مسائل افلاك‌»، نظامهای نجومی بطلمیوس و بطروجی را مفصل‌تر از استادش‌ بررسی‌ كرد. او نیز در پایان هیأت‌ بطلمیوس‌ را ترجیح‌ داد. همچنین راجر بیكن‌ در آثار خویش‌ از نظریات‌ بطروجی‌ به‌ تفصیل‌ سخن گفت‌ و به‌ مقایسه آن‌ با نظام‌ بطلمیوس‌ پرداخت‌. اسحاق‌ اسرائیلی‌، نویسنده یهودی‌ تبار اهل‌ تولدو (طلیطله‌) در اوایل‌ سدۀ 14م‌ از بطروجی‌ به‌ عنوان‌ مردی‌ كه‌ با نظریه تازه‌اش‌ جهان‌ را تكان‌ داده‌ است‌، سخن‌ گفت‌؛ اما این‌ را نیز افزود كه‌ نظام‌ بطروجی‌ چندان‌ استوار نیست‌ و نمی‌توان‌ به‌ سبب‌ فرضیات‌ او، نظام‌ بطلمیوس‌ را كه‌ بر پایه محاسبات‌ دقیق‌ استوار شده‌ است‌، رها كرد. در حقیقت نیز كتاب‌ الهیئة توان‌ مقابله‌ با مجسطی‌ را نداشت‌.
همچنین‌ لوی‌ بن‌ گرسون‌ در 1328م‌ به‌ رد نظریات‌ بطروجی‌ پرداخت‌. در سدۀ 14م‌، بیشتر ستاره‌شناسان‌ نظام‌ بطروجی‌ را رها ساختند. با این‌ همه‌، نظریات‌ وی‌ تا سدۀ 16م‌ همچنان‌ مورد بحث‌ بود. در این‌ سده‌، كپرنیك‌ پای‌ به‌ عرصه‌ نهاد و او بود كه‌ جهان‌ هیأت‌ را به‌ شكل‌ جدی‌ تكان‌ داد. او نیز در گفت‌ و گو از ترتیب‌ سیارات‌ زیرین‌ از نظام‌ بطروجی‌ یاد كرد (مونک، 522 -521 ؛ سارتن‌، II / 956؛كندی‌، 600,341؛ «زندگی‌نامه‌»، همانجا؛.GAS, VI / 48-50 ).

مآخذ

ابن‌ رشد، محمد، تفسیر مابعدالطبیعة، به‌ كوشش‌ موریس‌ بویژ، بیروت‌، 1973م‌؛
ابن‌میمون‌، موسی‌، دلالة الحائرین‌، به‌ كوشش‌ حسین‌ یوسف‌ آتای‌، آنکـارا، 1974م‌؛
بطروجی‌، ابواسحاق‌، الهیئة، به‌ كوشش‌ گلدستاین‌، لندن‌، 1971م‌؛
نیز:

Dictionary of Scientific Biography, New York, 1972;
Duhem, P., Le Systeme du monde, Paris, 1954;
EI² ;
GAS;
Kennedy, E. S., Studies in the Islamic Exact Sciences, Beirut, 1983;
Mieli, A., La Science arabe, Leiden, 1966;
Munk, S., Melanges de philosophie juive et arabe, Paris, 1955, Nallino, C. A., «Sun, Moon and Stars» , ERE, vol. XII;
Sarton, G., Introduction to the History of Science, Baltimor, 1931;
Schipperges, H., Die Assimilation der arabischen Medizin durch das lateinische Mittelalter, Wiesbaden, 1964;
Suter, H., Die Mathematiker und Astronomen der Araber und ihre Werke, Leipzig, 1900.

محمدعلی‌ مولوی‌

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 8  صفحه : 385
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست