responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 8  صفحه : 384

اخلاط اربعه


نویسنده (ها) :
بخش علوم
آخرین بروز رسانی :
جمعه 22 فروردین 1399
تاریخچه مقاله

اَخْلاطِ اَرْبَعه‌، اصطلاحی‌ در پزشكی‌. بر پایۀ طبیعیات‌ كهن‌ یونان‌، بدن‌ انسان و دیگر جنبندگان‌ خون‌دار، شامل‌ 4 نوع‌ مایع‌، یعنی‌ خون‌، بلغم‌، صفرا و سوداست‌ . هریك‌ از این‌ مایعات‌، آمیزه‌ خوانده‌ می‌شد و در ترجمۀ عربی‌ آن‌را خلط نامیدند (جالینوس‌، 117- 119). گرچه‌ این نظریه‌ به‌ بقراط نسبت‌ داده‌ می‌شود و گذشته‌ از كتاب‌ الاخلاط منسوب‌ به‌ وی، از نخستین‌ منابع‌ آن‌، «رسالۀ بقراطی‌ دربارۀ طبیعت‌ انسان‌» نوشتۀ پولی‌ بوس، داماد و شاگرد بقراط است‌، به‌نظر می‌رسد كه‌ وی‌ نیز اندیشه‌های كهن‌تری‌ را بازگو كرده‌ است‌ (سارتن‌، I/ 96-97؛ 120؛ ریتر، 802؛ بریتانیكا، ماكروپدیا، V/ 365). اندیشۀ مشابهی‌ كه‌ در آن‌ از روح‌، بلغم‌ و صفرا به‌ عنوان‌ جواهر اصلی‌ بدن‌ آدمی‌ سخن‌ گفته‌ می‌شود، در میان‌ پزشكان‌ هند قدیم‌ وجود داشته‌ است‌ (همان‌، XI/ 824).
نظریۀ اخلاط برگرفته‌ از نظریۀ عناصر یا اركان‌، و نشان‌دهندۀ نفوذ فلسفۀ یونانی‌ در طب بقراطی‌ است‌. در سدۀ 5 ق‌م‌، امپدكلس‌ اعلام‌ داشت كه‌ همۀ مواد از 4 عنصر نخستین‌ آتش‌، هوا، آب‌ و خاك تشكیل می‌شوند و یك‌ سده‌ پس‌ از وی‌، ارسطو طبایع‌ چهارگانۀ گرمی‌، سردی‌، تری‌ و خشكی‌ را به‌ آن‌ عناصر نخستین نسبت‌ داد ( شروح‌ ...،163؛ بریتانیكا، میكروپدیا، III/ 846 ). این‌ نظریه‌، به‌رغم‌ آنكه‌ برخی‌ پزشكان‌ یونانی‌ مانند آراسیستراتوس‌ در سدۀ 3ق‌م‌، و اسكلیپیادس‌ در سدۀ 1ق‌م‌ به‌ مخالفت‌ با آن‌ برخاستند، در آثار جالینوس‌ به‌ شكل‌ تكامل‌ یافته‌تری‌ عرضه‌ شد و تا سدۀ 16م‌ در جهان پزشكی‌ همچنان‌ معتبر باقی‌ ماند. جالینوس‌، به‌ویژه‌ اسكلیپیادس‌ را به‌ علت‌ مخالفت‌ وی با اندیشه‌های‌ بقراط در زمینۀ اخلاط، به‌ سختی‌ موردهجوم‌ قرار می‌دهد (جالینوس‌، 117-140؛ سارتن‌، I/ 120, 160, 302؛ بریتانیكا، ماكروپدیا، VII/ 849).
نظریۀ اخلاط پس‌ از ترجمۀ آثار مربوط به‌ آن‌ از سوی‌ حنین‌ بن‌ اسحاق‌ و دیگران‌، در جهان‌ اسلام‌ نیز اعتبار و نفوذ یافت‌ و در آثار پزشكی‌، و نیز فلسفی‌ به‌ شكل‌ گسترده‌ مطرح‌ گردید و شروح‌ و تعلیقات بسیار بر آن‌ نوشته‌ شد (ابن‌ ربن‌، 124- 125، 293- 297؛ رازی‌، 1/ 38، 99، 102، 185، 3/ 32، 248، 5/ 36، 152-153، 10/ 93، 15/ 156-157، جم‌ ؛ ابن‌ قتیبه‌، 2/ 62؛ رسائل‌ ...، 1/ 299-304، 2/ 380-382؛ ابوسهل‌، گ‌ 24 الف‌ ـ 27 الف‌، 159ب‌ ـ 161الف‌؛ ابن‌سینا، 1/ 17-36؛ قاضی‌ سعید، 69- 73). در ترجمه‌های‌ عربی آثار یونانی‌، اصطلاح‌ اسطقسات‌ كه‌ برگرفته‌ از واژۀ یونانی‌ استویخیون، به‌معنی‌ اصل‌ است‌، گاه‌ به‌ معنی‌ عناصر چهار گانه‌ و گاه‌ به‌ معنی‌ طبایع‌ چهار گانه‌ به‌كار رفته‌ است‌ (جالینوس‌، 117؛ پاولی‌، VII/ 582). در نظریۀ اخلاط، هریك‌ از 4 خلط، نظیر یكی‌ از 4 عنصر فرض شده‌ است‌. برخی‌ نیز گفته‌اند كه‌ اخلاط چهارگانه‌ از اسطقسات‌ چهارگانه‌ تشكیل‌ یافته‌اند و از این‌رو آنها را بنات‌ الاركان‌، یا اسطقسات‌ عالم‌ صغیر نیز نامیده‌اند. بدین‌ ترتیب‌، صفرا مانند آتش‌، گرم‌ و خشك‌، خون‌ مانند هوا، گرم‌ و تر، بلغم‌ مانند آب‌، سرد و تر، و سودا مانند خاك‌، سرد و خشك‌ شمرده‌ می‌شود (جالینوس‌، 117- 118؛ اهوازی‌، 44؛ ابن‌ هندو، 100-102؛ ابن‌سینا، 1/ 17؛ سیوطی‌، 16-17). برپایۀ این‌ نظریه‌، تندرستی‌ آدمی‌ به‌ سلامت‌ اخلاط و وجود تعادل‌ میان‌ آنها باز بسته‌ است‌ و فزونی‌ یا كاستی‌ هریك‌ از آنها موجب‌ عدم‌ تعادل‌ می‌شود و طبایع‌ دموی‌، بلغمی‌، صفراوی‌ و سوداوی‌ به‌وجود می‌آورد (اهوازی‌، همانجا؛ سیوطی‌، 17- 18؛ پاولی‌، VII/ 582-583؛ بریتانیكا، میكروپدیا، V/ 205).
مزاج‌ گرم‌ با دلیری‌، كرم‌، شتاب‌، زودخشمی‌، كم‌ ثباتی‌، هوشمندی‌ و قدرت‌ تصور؛ مزاج‌ سرد با كند ذهنی‌، خشونت‌، بداخلاقی‌؛ مزاج‌ مرطوب‌ با دلیری‌، كند ذهنی‌، كم‌ ثباتی‌، نرم‌خویی‌، گذشت‌، خوش‌ خلقی‌، زودپذیری‌ و فراموشكاری‌؛ و مزاج‌ خشك‌ با صبر و ثبات‌، دیرپذیری‌، كین‌توزی‌ و بخل‌ همراه‌ است‌ (رسائل‌، 1/ 299). همۀ این‌ ویژگیها، از سرچشمۀ طبایع‌ پدید می‌آید، ازآن‌رو كه‌ از خاك‌، عزم‌ برمی‌خیزد و از آب‌ نرمی‌ و از گرما تندی‌ و از سرما درنگ‌ و خویشتن‌داری‌. پس‌ اگر خشكی‌ بر آدمی غلبه‌ كند، عزم‌ وی‌ خشونت‌ و سخت‌ دلی‌ است‌ و اگر رطوبت‌ بر او غالب‌ آید، نرمی‌ وی‌ سستی‌ و خواری‌ است‌ و اگر گرما بر او چیره‌ شود، تندی‌ وی‌ سبكسری‌ و سفاهت‌ است‌ و اگر سرما بر او مستولی‌ گردد، خویشتن‌داری‌ وی‌ كندی‌ و كودنی‌ است‌ (همان‌، 1/ 301).
جایگاه‌ طبیعی‌ اخلاط، رگها و اندامهای‌ میان‌ تهی‌ جانداران‌، مانند معده‌، جگر، سپرز و زهره‌ است‌ (جرجانی‌، ذخیره‌...، 12). این‌ اخلاط كه‌ از غذا پدید می‌آیند، ممكن‌ است‌ نیك‌ یا بد باشند، و اخلاط نیك‌ می‌توانند هریك‌ به‌ تنهایی‌، یا با مواد دیگر، جزئی‌ از جوهر خورنده‌ و مانند آن‌، و جایگزین‌ آنچه‌ از آن‌ جوهر به‌ تحلیل‌ می‌رود، بشوند و نوع‌ بد آن‌ به‌ كار نمی‌آید، بلكه‌ شایستۀ آن‌ است كه‌ از بدن‌ دفع‌ گردد (ابن‌سینا، 1/ 13؛ جرجانی‌، الاغراض‌...، 59). غذا پس‌ از گذراندن‌ مراحلی‌ چند، در كبد پخته‌ می‌شود و هر بار چیزی مانند كف‌ و چیزی‌ مانند دُردی‌ به‌ وجود می‌آید. هرگاه‌ پختن‌ طولانی شود، چیزی‌ مانند سوخته‌، و هرگاه‌ كوتاه‌ باشد چیزی مانند نیم‌پخته‌ حاصل‌ می‌شود. كف‌ صفرا و رسوب‌ سوداست‌ و این‌ هر دو طبیعیند و آن‌ نیم‌پخته‌ بلغم‌ است‌ و آن‌ مایع‌ پالوده‌ كه‌ از این‌ مجموعه‌ باقی‌ می‌ماند، خون‌ است‌ و تا زمانی كه‌ از كبد خارج‌ نشده‌ باشد، رقیق‌تر از آن‌ است‌ كه‌ شایسته‌ است (ابوسهل‌، گ 24 الف‌؛ اخوینی‌، 26- 28؛ ابن‌سینا، 1/ 17- 18؛ جرجانی‌، الاغراض‌، 59-63، ذخیره‌، 14-15).
دربارۀ شرایط و ویژگیهای‌ سلامت‌ اخلاط و آفتها و نشانه‌های‌ تباهی‌ و آثار و فواید هریك‌و بیماریهایی‌ كه‌ از فساد آنها پدید می‌آید و چگونگی‌ درمان‌ آنها، در آثار پزشكی‌ كهن‌ به‌ تفصیل‌ سخن‌ گفته‌ شده‌ است‌. گفته‌اند كه‌ از عدم‌ اعتدال‌ اخلاط، 35 هزار بیماری‌ پدید می‌آید (ابن‌ربن‌، 124-125، 292-297، 563-565؛ رازی‌، همانجاها؛ ابوسلیمان‌، 287-288؛ اهوازی، 44-47؛ اخوینی‌، 26-36، 738-744؛ ابن‌سینا، 1/ 13-17؛ جرجانی‌، همان‌، 12-16؛ شافعی‌، 385-386).
مشهورترین‌ كتابها و رساله‌هایی‌ كه‌ دربارۀ اخلاط نوشته‌ شده‌، اینهاست‌:
1. الاخلاط، منسوب به‌ بقراط . حنین‌ بن‌ اسحاق‌ آن‌ را از یونانی به‌ سریانی‌، و عیسی‌ بن‌ یحیی‌ بن‌ ابراهیم‌ از سریانی‌ به‌ عربی ترجمه‌ كرده‌ است‌. رازی‌ از این‌ كتاب‌ نقل‌ قول‌ كرده‌ است‌. نسخه‌ای از آن‌ در ایاصوفیه‌ نگهداری‌ می‌شود (رازی‌، 15/ 158؛ ابن‌ندیم‌، 347؛ ریتر، 802؛ GAS, III/ 35).
2. الاخلاط، منسوب‌ به‌ جالینوس‌. این‌ كتاب‌ احتمالاً همان‌ اثری‌ است كه‌ حنین‌ بن‌ اسحاق‌ و ابن‌ ابی‌اصیبعه‌ از آن‌ به‌ نام‌ مقالة فی الاخلاط علی‌ رأی‌ بقراط یاد كرده‌اند. رازی‌ از این‌ كتاب‌ بسیار نقل‌ قول‌ می‌كند (1/ 38، 102، 185، 3/ 32، 248، 5/ 36، 152-153، جم‌ ؛ نیز نك‌ : ابن‌ ابی‌ اصیبعه‌، 1/ 102؛ GAS, III/ 130).
3. مقالة فی‌ اخلاط علی‌ رأی‌ فراكساغوراس‌، تألیف‌ جالینوس‌ (ابن‌ ابی‌ اصیبعه‌، همانجا؛ GAS, III/ 139).
4. الاخلاط، تألیف‌ جرجیس‌ بن‌ بختیشوع‌. رازی‌ از این‌ كتاب‌ نقل‌ قول‌ كرده‌ است‌ (1/ 99؛ نیز نك‌ : GAS, III/ 209).
5. كتاب‌ فی‌ الاخلاط الاربعة و ما تشترك‌ فیه‌، تألیف‌ قسطا بن‌ لوقا (رازی‌، 11/ 161؛ ابن‌ ندیم‌، 353؛ GAS, III/ 272).

مآخذ

ابن‌ ابی اصیبعه‌، احمد، عیون‌ الانباء، به‌كوشش‌ آوگوست‌ مولر، قاهره‌، 1299ق‌/ 1882م‌؛
ابن‌ ربن‌ طبری‌، علی‌، فردوس‌ الحكمة، برلین‌، 1928م‌؛
ابن‌سینا، قانون‌، بولاق‌، 1294ق‌؛
ابن‌ هندو، علی‌، مفتاح‌ الطب‌، به‌كوشش‌ مهدی محقق‌ و محمدتقی دانش‌پژوه‌، تهران‌، 1368ش‌؛
ابن‌ قتیبه‌، عبدالله‌، عیون‌ الاخبار، بیروت‌، 1343ق‌/ 1925م‌؛
ابن‌ندیم‌، الفهرست‌؛
ابوسلیمان‌ سجستانی‌، محمد، صوان‌ الحكمة، به‌كوشش‌ عبدالرحمان‌ بدوی‌، تهران‌، 1974م‌؛
ابوسهل‌ مسیحی‌، عیسی‌، المائة فی صناعة الطب‌، نسخۀ خطی كتابخانۀ گنج‌بخش‌، شم‌ 769 (طب‌)؛
اخوینی بخاری‌، هدایۀ المتعلمین‌، به‌كوشش‌ جلال‌ متینی‌، مشهد، 1344ش‌؛
اهوازی‌، علی‌، كامل‌ الصناعة الطبیة، بولاق‌، 1294ق‌؛
جالینوس‌، فی الاسطقسات‌ علی رأی بقراط، ترجمۀ حنین‌ بن‌ اسحاق‌، به‌كوشش‌ محمدسلیم‌ سالم‌، قاهره‌، 1986م‌؛
جرجانی‌، اسماعیل‌، الاغراض‌ الطبیة، تهران‌، 1345ش‌؛
همو، ذخیرۀ خوارزمشاهی‌، به‌كوشش‌ سعیدی سیرجانی‌، تهران‌، 1355ش‌؛
رازی‌، محمدبن‌ زكریا، الحاوی‌، حیدرآباد دكن‌، 1374-1390ق‌/ 1955-1970م‌؛
رسائل‌ اخوان‌ الصفا، بیروت‌، دارصادر؛
سیوطی‌، الرحمة فی الطب و الحكمة، بیروت‌، 1403ق‌/ 1983م‌؛
شافعی‌، شهاب‌الدین‌، «المصابیح‌ السنیة فی طب البریة»، «مجلۀ آسیایی‌» (مل‌ )؛
شروح‌ علی ارسطو مفقودة فی الیونانیة، به كوشش‌ عبدالرحمان‌ بدوی‌، بیروت‌، دارالمشرق‌؛
قاضی سعید قمی‌، تعلیقات‌ بر اثولوجیای افلوطین‌، به‌كوشش‌ جلال‌الدین‌ آشتیانی‌، تهران‌، 1356ش‌؛
نیز:

Britannica, 1978;
GAS;
JA, 1865, vol. VI;
Pauly;
Ritter, H. & W. Richard, Arabische über setzungen griechischer, Ärzte im stambuler Bibliotheken, Berlin, 1934;
Sarton, G., Introduction to the History of Science, Baltimore, 1927.

بخش‌ علوم‌

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 8  صفحه : 384
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست