responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 8  صفحه : 370

بخار

نویسنده (ها) : یونس کرامتی

آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بُخار، در مبحث آثار علوی از طبیعیات قدیم، یعنی «چیزی» که بر اثر گرمای حاصل از تابش آفتاب یا دیگر منابع گرمایی، از اجسام مختلف برمی‌خیزد. طبیعی‌دانان کهن، دو نوع بخار برمی‌شمردند: یکی «ترِآبی» که بخارِ تر یا بخار نامیده می‌شد و دیگری «خشکِ آتشی» که بدان بخار خشک، بخار بادی، بخار دودی یا دود می‌گفتند. همچنین بر آن بودند که این دو نوع همیشه آمیخته به یکدیگرند و هریک دیگری را به سوی جایگاه ویژۀ (حیّز) خود می‌کشد. جایگاه ویژۀ بخار تر، نقاط پایین‌تر است و جایگاه بخار دودی به سبب سبکی به جایگاههای بالاتر، وبخار تر به سبب گرانی به جایگاههای پست‌تر می‌رود. بخار تر تنها هنگامی بالا می‌رود که بخار دودیِ همراه آن، آن را با خود به سوی بالا بکشد. این دوبخار، می‌توانند بی‌آنکه تجزیه‌ای صورت گیرد، از یکدیگر جدا شوند، زیرا آمیزش آنها از نوع ترکیبی نیست و تنها با یکدیگر مخلوط می‌شوند. بخار خشک و بخار تر پس از رسیدن به جایگاه ویژۀ خود به ترتیب به آتش و آب تبدیل می‌شوند. اگر در آمیزۀ این دو بخار، بخار خشک و بخار تر پس از رسیدن به جایگاه ویژۀ خود به ترتیب به آتش و آب تبدیل می‌شوند. اگر در آمیزۀ این دو بخار، بخار خشک بر بخار تر چیره شود، آن را با خود به بالا می‌برد و اگر چیرگی با بخار تر باشد، بخار خشک را با خود پایین می‌آورد، زیرا در این دو حالت یکی دیگری را کاملاً در برمی‌گیرد.

سرشت هریک از این دو بخار همیشه یکسان نیست و به لطافت یا غلظت آن بستگی دارد. بخار دودیِ لطیف پدید آوردندۀ شهابها، دنباله‌دارها و چیزهای دیگرِ شبیه به آنهاست که در قلل کوههای بلند پدید می‌آید؛ اما بخار دودی غلیظ (که پایین‌تر از بخار دودی لطیف قرار می‌گیرد) موجب شوری آب دریا می‌شود. از بخار تر لطیف؛ باران و برف، و ازغلیظِ آن شبنم و شبنم یخ زده پدید می‌آید. بخار تر به پدیدآمدن بخار خشک یاری می‌رساند، زیرا با تبدبل به آب و تر کردن زمین موجب افزایش بخار دودی می‌شود، همان‌گونه که هیزمِ تر در آتش، دود بسیار تولید می‌کند. بخار دودی نیز بخار تر را در بالارفتن یاری می‌دهد.

بخار دودی در داخل زمین، زمین‌لرزۀ پدید می‌آورد. انجماد بخار تر بر اثر سرما در درون زمین فلزاتی چون طلا، نقره و مس تولید می‌کند. انجماد این بخار بر اثر گرما نیز انواع نمکها و کانیها و مواد قابل حل در آب و نیز ادویۀ مسهله را پدید می‌آورد. اگر این بخار تر در دل زمین به آب تبدیل شود، بسته به شرایط این تغییر حالت، انواع چشمه‌ها با طعمهای مختلف پدید می‌آید.

پدیده‌های بیرون زمین نیز برخی بر اثر فعل و انفعالات یکی از این دو ـ و گاه بر اثر تأثیرات متقابل هر دو بخار بر یکدیگر ـ پدید می‌آیند. برخی از این پدیده‌ها واقعی و برخی تخیلی (تنها دارای جنبۀ بصری) هستند. بخار خشکی که هنوز آتشین نشده است. موجب وزش باد و شوری آب دریاها می‌شود. پدیده‌های واقعیِ ناشی از بخار خشکی که آتش شده است، دو دسته‌اند: اول، آنها که در زمانی اندک پدیدار می‌شوند و زود از بین می‌روند، چون شهابها، لهیب، مصابیح و آنچه به «اعنز» معروف است؛ دوم، پدیده‌های دیرپای چون دنباله‌دارها و کهکشان راه شیری. بخار خشک همچنین پدیده‌هایی کاذب و صرفاً بصری همچون «الوان دمویه»، «هاویه» و نیز پدیدۀ موسوم به «تجویفات» را پدید می‌آورد (دربارۀ این پدیده‌ها، ﻧﻜ : المپیدروس، ۹۵-۹۹). پدیده‌های واقعی حاصل از فعل و انفعالات بخار تر نیز عبارتند از ابر، باران، برف و تگرگ که در نقاط بالاتر؛ و مه، شبنم و شبنم یخ‌زده که در نقاط نزدیک به زمین پدید می‌آیند. پدیده‌های بصری ناشی از بخار تر نیز عبارتند از خرمن ماه، رنگین‌کمان، آفتابکها و نیزکها. اما پدیده‌هایی چون رعد و برق، صاعقه، گردباد و بادهای ابری بر اثر تأثیرات متقابل هر دو نوع بخار پدید می‌آیند (همو، ۸۴-۸۸؛ ارسطو، 165، 163؛ ابن‌بطریق، ۶۳؛ ابن رشد، تلخیص...،؛ ۹۷؛ حنین، ۴۳؛ حسن بن بهلول، ۲۹۶-۲۹۷؛ ابن سینا، الشفاء المعادن...، ۳۹؛ نیز ﻫ د، باد، باران، برف، برق).

همۀ پدیده‌های یاد شده، به حکم یکی بودن علتِ پدیدآورنده، یعنی فعل و انفعالات بخارخشک و تر، در شاخه‌ای از طبیعیات کهن موسوم به آثار علوی بررسی می‌شد (ارسطو، 5، 3؛ ابن‌بطریق، ۱۱-۱۲؛ ابن رشد، همان، ۱۸؛ المپیدروس، ۸۶-۸۸؛ ابن‌سینا، همانجا؛ اسفرازی، ۸؛ ابن سهلان، ۱۹؛ مسعودی، ۶۵؛ کرامتی، «آثار...»، ۱۷۹). طبیعی دانان یونانی و مسلمانان برآن بودند که عناصر چهارگانه، به ویژه آب‌وهوا می‌توانند تحت شرایطی به یکدیگر تبدیل شوند؛ یعنی هوا بر اثر سردشدن به بخار تر و سپس به آب، و آب نیز بر اثر گرم شدن به بخار تر و سپس به هوا تبدیل می‌شود. آنان درواقع مجموعه‌ای از قطرات بسیار ریز آب را که در هودا شناور و همچون دودی سفید قابل دیدن است، بخار تر می‌نامیدند و آنچه را امروز بخار آب می‌نامیم، از جنس خوا می‌پنداشتند (ﻧﻜ : ارسطو، 19، 17، 11؛ ابن‌بطریق، ۱۴-۱۷؛ ابن رشد، همان، ۲۱، ۲۴-۲۶؛ المپیدروس، ۹۹-۱۰۰؛ ابن سینا، الشفاء، الافعال...، ۲۰۴، دانشنامه...، ۴۹-۵۱؛ اسفزاری، ۱۰-۱۱؛ ابن سهلان، ۱۵؛ قس: مسعودی، ۸۴-۸۵، که تلویحاً بخار آب را نامرئی شمرده است).

 

آراء یونانیان

ارسطو در متئورولوگیکا، نخستین اثر مستقل دربارۀ آثار علوی، به رغم اهمیت بسیارِ بخار در این علم، تنها به‌صورت پراکنده، به هنگام شرح پدیده‌های دیگر دربارۀ آن سخن گفته است و اغلب طبیعی‌دانان بعدی نیز از همین شیوه پیروی کرده‌اند. فقط المپیدروس (ص ۸۴-۸۸) در مقدمۀ «تفسیر آثار علوی» ارسطو با تلفیق نظراتِ گاه متعارض ارسطو و تئوفراستوس (ص ۱۳۱-۱۳۳) به تفصیل دربارۀ بخار سخن گفته است. بسیاری از سخنان ارسطو در ترجمۀ عربی ابن‌بطریق که الآثار العلویه نام دارد، حذف گردیده، یا غلط ترجمه شده است و درنتیجه، ابن‌رشد نیز در دو شرح متوسط و صغیر متئوولوگیکای ارسطو که برپایۀ روایت عربی ابن‌بطریق نوشته شده، به ویژه هنگام اشاره به ۳ نوع بخار، به چای دو نوع بخارِ موردنظر ارسطو، به اشتباه افتاده است. به نظر می‌رسد که ابن رشد برخلاف حسن بن بهلول، به گزیده‌ای که حنین از «آثارعلوی» ارسطو فراهم آورده، و در آن از قول ارسطو به دو نوع بخار، یکی گردم و خشک و دیگری سرد و تر اشاره کرده، دسترسی نداشته است (ارسطو، 163، 73، 31، 29، 21، 167؛ قس: ابن بطریق، ۳۰-۳۱، ۶۳؛ ابن رشد، همان، ۳۵-۳۶، ۹۷، «الآثار...»، ۶-۷، ۹، ۳۵؛ حنین، ۳۰-۳۱، ۴۳، ۵۹؛ حسن بن بهلول، همانجا، نیز ۳۰۵).

 

آراء طبیعی‌دانان دورۀ اسلامی

درآثار یعقوب بن اسحاق کندی (ص ۷۲-۷۵) و نیز رسائل اخوان الصفاء (۲/ ۷۳-۷۹) تنها به وجود دو نوع بخار و ارتباط میان کمیت بخار تر و میزان بارش باران اشاره شده است. ابن سینا و تقریباً همۀ طبیعی‌دانان پس از وی بخار خشک را دُخان یا دود، و بخار تر را به طور مطلق بخار نامیده‌اند. ابن سینا به پیروی از ارسطو طبع دود را گرم وخشک می‌دانست، اما برخلاف او می‌پنداشت که طبخ بخار گرم و تر است و نه سرد و تر (الشفاء، المعادن، همانجا). شاید این اختلاف نظر، ناشی از بهره‌گیری ابن سینا در فن چهارم شفا (الافعال، همانجا). بخار را «قطرات ریز آبِ متخلخل» (یعنی پراکنده و شناور در هوا) دانسته، اما در فن پنجم (المعادن، ۳۵) به هنگام شرح چیستی ابر گفته است: ابرجوهری بخاری و فشرده است که در هوا می‌گردد... این جوهرِ بخاری گویی به نحوی حد وسط میان آب‌وهواست، یعنی یا آبی است که تحلیل رفته، و متصاعد شده، یا هوایی است که منقبض و انبوه شده است. البته سخن ابن سینا بدان معنی نیست که وی ابر و تودۀ بخار را یکی می‌دانسته، زیرا وی در دانشنامه آورده است که هرگاه بخار سرد شود، ابر پدید می‌آید (ص ۶۶). از این رو، می‌توان گفت‌ که وی دربارل چیستی بخار (و نه طبع آن) و تفاوت آن با ابراز المپیدروس (ص ۱۰۰) پیروی کرده است.

اسفرازی در رسالۀ فارسی آثار علوی، به پیروی از سخن ابن‌سینا در فن پنجم شفا و بدون توجه به سخن او در فن چهارم، دربارۀ بخار چنین گفته است: «هرگه که حرارتی از تابش خورشید یا از جوهر آتش به آب رسد و مدتی با او بماند، آن آب مستحیل شود و از جای خود برخیزد و به سوی بالابر شود، آن را بخار گویند؛ و چون حرارت بر بخار مستولی شد، آن بخار جوهر هوا گردد. و فرق میان هوا و بخار آن است که بخار را به حس‌بصر ادراک توان کرد، ولی هوا را به حس‌بصر در نتوان یافت، پس معلوم گردد، آن بخار آب شود.» وی اندکی بعد به چگونگی تبدیل هوا و آب به یکدیگر و شباهت میان ابر و تودۀ بخار اشاره کرده است (ص ۱۰-۱۲).

رسالۀ اسفزاری و به‌ویژه نظر وی دربارۀ چیستی بخار نظرات مخالف و گاه موافق دانشمندان بعدی را در پی داشته است (ﻧﻜ : کرامتی، هوا شناخت، ۳۰-۳۲). ابن سهلان در ضمن انتقادی تند و غیرمنصفانه، بر آن بود که اسفزاری نمی‌دانسته که حقیقت بخار چیست، زیرا اگر بخار متوسط باشد میان آب‌وهوا؛ آنگاه نه آب می‌تواند بود و نه هوا، در نتیجه باید عنصر یدیگر بجز عناصر چهارگانه در نظر گرفت که این ممکن نیتس. لفظ متوسط را نیز نمی‌توان به معنی مرکب دانست. ابن سهلان همچنین برای آنکه ثابت کند که از نظر اسفزاری بخار چیزی جز آب است، نظر او دربارۀ چگونگی پدیدآمدن برف (اسفزاری، ۱۲) را شاهد آورده است (ابن سهلان، ۱۸-۲۰). این انتقاد بیش از آنکه جنبۀ علمی داشته باشد، بخش لغوی است. خود ابن سهلان دربارۀ چیستی بخار تر سخنی به میان نیاورده، و تنها ابر را تودۀ متراکم بخار دانسته است (ص ۲۱).

مسعودی مروزی‌بخار را همان آب دانسته است که به سبب حرارتی که در او پدید آمده، لطیف‌تر گشته، و از جایگاه طبیعی خویش دور شده و به نیروی حرارت در هوا بالارفته است. البته بخار درون زمین پدید آید و راهی برای صعود نیابد، به ناچار در مکان خود باقی می‌ماند. وی سپس افزوده است: «وبسیار کسان پنداشته‌اند که بخارنه اب است و نه هوا، بلکه واسطه است میان آب‌وهوا که از حدآبی که درگذشته، و به حد هوایی نارسیده؛ و خواجه امام مظفر اسفزاری را رحمت‌الله علیه که در علم ریاضی در روزگار خویش لانظیر و مشارٌالیه بود، همین تصور افتاده بوده است... و این سهوی است که بر آن بزرگ رفته است». وی در ادامه تأکید می‌کند که تغییر صورت طبیعی یک جسم ناگهانی است و نه به‌تدریج؛ و جوهریت نیز حرکت با کمی و بیشی نمی‌پذیرد (مسعودی، ۷۱-۷۲؛ قس ابن‌سینا، الشفاء، الکون...، ۱۶۹).

مسعودی سپس به هنگام بحص در چگونگی تولد بخارات، افزوده است که بر اثر تابش آفتاب، از آبها و اجسام تر بخار برمی‌خیزد و از خاک خشک و اجزاء زمینی، دود برمی‌آید. علت پدید آمدن بخار آن است که حرارت آفتاب برخی اجزاء آب را لطیف‌تر و سبک‌تر می‌گرداند و درنتیجه «کثافت» (فشردگی و انبوهی) آب را باطل می‌کند. پس بخار در واقع آبی است که لطیف گشته، و حرارتی در او پدید آمده است. اما علت پدیدآمدن دود آن است که تابش آفتاب اجزاءخشکْ‌ترِ جسم خشک را بیشتر می‌سوزاند و اندک رطوبت آن جسم را نیز نیست می‌گرداند. درنتیجه، این اجزاأ به‌سبب خشکی، بسیار سبک می‌شوند و به سبب گرمی و خشکی بالا می‌روند. پس در حقیقت، دودْ اجزاء ارضی سوخته است (ص ۸۲).

چنانکه ملاحظه می‌شود، دیدگاه مسعودی دربارۀ چیستی بخار بسیار جالب و کم‌وبیش مشابه دیدگاه امروزی است. همچنین توضیحاتی که وی هنگام شرح چیستی ابر می‌آورد، نشانگر آن است که او برخلاف همۀ طبیعی‌دانان دیگر می‌دانسته که بخار آب واقعی (یعنی حالت گازی آب) نامرئی است. وی نخست تأکید می‌کند که «ابر، بخاری است غلیظ شده و منعقد گشته» وسپس می‌افزاید که بخار چون به طبقۀ دوم هوا برسد، سرمای آن طبقه آن را سنگین و انبوه می‌گرداند و باعث انعقاد آن می‌شود؛ سپس به عنوان مثال آورده است: در زمستان نَفَس انسان و حیوانات همچون دودی دیده می‌شود، زیرا نفش گردم در هوای سرد فشرده و غلیظ می‌شود و «بخاری گردد که او را بتوان دید» در حالی که نفس در تابستان و زمستان یکسان (یعنی همراه با بخار) برمی‌آید، اما در تابستان، به علت گرمی هوا، این بخار فشرده و غلیط نمی‌شود و درنتیجه نمی‌توان آن را دید (ص ۸۴-۸۵). گفتنی است که مدقق شیرازی، یکی از طبیعی‌دانان ایرانی معاصر شاه عباس اول، ضمن انتقاد از این عبارت مسعودی‌مروزی که «این بخار به حقیقت همه آب است» به دفاع از اسفزاری پرداخته است (ﻧﻜ : مدرس رضوی، ۷۶-۷۷). قزوینی نیز در عجایب‌المخلوقات تنها به اختصار به وجود دو نوع بخار و چگونگی تشکیل ابر بر اثر غلیظ شدن بخار تر اشاره کرده است (ص ۸۶).

 

ارتباط میان تبخیر و بارش

ارسطو در ضمن شرح چگونگی بارش باران یکی از مهم‌ترین و مشهورترین آراء خود را مطرح کرده است. به نظر او مجموع آبی که به روشهای مختلف از سطح زمین تبخیر می‌شود، برابر میزان آبی است که از طریق انواع براش به سطح زمین بازمی‌گردد (ص 147، 145). اما ابن‌بطریق سخنان ارسطو دربارۀ این نظریۀ معم را ترجمه نکرده است و درنتیجه طبیعی‌دانان دورۀ اسلامی از آن بی‌خبر بوده‌اند. ارسطو همچنین برآن بود که میزان بارش در هر سال بستگی به این دارد که بخار تر و بخار خشک غلبه کند، یا برعکس (ص 169، 167؛ قس: اشارۀ تلویحی توفراستوس، ۱۳۹). همچنین گفتنی است که تقریباً همۀ طبیعی‌دانان قدیم برآن بوده‌اند که تابش آفتاب آب لطیف یا آب شیرین و گوارا را بخارا می‌کند و آبهای غلیظ و کدر یا شور را برجای می‌گذارد (ارسطو، 149، 147، 139، 137، 127، 125؛ قس: ابن‌بطریق، ۵۲، ۵۶، ۵۷؛ ابن‌رشد، تلخیص، ۸۱-۸۲، ۸۶-۸۸؛ المپیدروس، ۱۱۲)؛ به همین سبب، اغلب پزشکان قدیم، آب‌باران را که حاصل از سرد شدن بخار تر بود، بهترین و گواراترین آبها می‌دانستند (ﻧﻜ : ﻫ د، باران).

 

مآخذ

ابن بطریق، یحیى، الآثار العلویة، ترجمه و تحریرمتئورولوگیکای ارسطو، به کوشش کازیمیر پترایتس، بیروت، ۱۹۶۷م؛ ابن رشد، محمد، «الآثار العلویة»، رسائل، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۶ق/ ۱۹۴۷م؛ همو، تلخیص الآثار العلویة، به کوشش جمال‌الدین علوی، بیروت، ۱۹۹۴م؛ ابن سهلان، عمر، «الرسالةالسنجریةفی الکائتات العنصریة»، دو رساله دربارۀ آثار علوی، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، ۱۳۳۷ش؛ ابن سینا، دانشنامۀ علایی، طبیعیات، به کوشش محمدمشکوة، تهران، ۱۳۳۱ش؛ همو، الشفاء، طبیعیات، الافعال و انفعالات، نیز الکون و الفساد، به کوشش ابراهیم مدکور و دیگران، قاهره، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م؛ اسفزاری، مظفر، آثار علوی، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۶ش؛ المپیدروس، «تفسیر...لکتاب أرسطاطالیس فی الآثار العلویة»، ترجمۀ حنین بن اسحاق، شروح على ارسطو مفقودة فی الیونانیة، به کوشش عبدالرحمان بدوی، بیروت، ۱۹۷۱م؛ تئوفراستوس، «الآثار العلویة»، ترجمۀ کهن عربی، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، مجلة‌تاریخ العلوم العربیة و الاسلامیة، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۴م؛ ج۱؛ حسن بن بهلول، الدلائل، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م؛ حنین بن اسحاق، جوامع...لکتاب ارسطو طالیس فی الآثار العلویة، به کوشش هانس دابیر، آمستردام/ آکسفرد، ۱۹۷۵م؛ رسائل اخوان الصفاء، ۱۹۵۷م؛ قزوینی، زکریا، عجائب المخلوقات، بیروت، دارالتحریر للطبع و النشر؛ کرامتی، یونس، «آثار دانشمندان ایرانی دربارۀ آثار علوی و تأثیر نظریات طبیعی‌دانان یونان بر آنها»، تاریخ علم در اسلام و نقش دانشمندان ایرانی، به کوشش محمدعلی شعاعی و محسن حیدرنیا، تهران، ۱۳۷۸ش؛ همو، هواشناخت، تهران، ۱۳۸۱ش؛ کندی، یعقوب، «فی العلةالتی لها تکون بعض المواضع لاتکاد تمطر»، رسائل، به کوشش محمدعبدالهادی ابوریده، قاهره، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۳م، ج۲؛ مدرسرضوی، محمدتقی، تعلیقات بر آثار علوی (ﻧﻜ : ﻫﻤ، اسفزاری)؛ مسعودی مروزی، محمد، «آثارعلوی»، دو رساله دربارۀ آثار علوی، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، ۱۳۳۷ش؛ نیز:

 

Aristotle, Meteorologica, tr. H.D.P.Lee, London, 1952.

یونس کرامتی

 

بخار در پزشکی

اصطلاح بخار در پزشکی کهن بیشتر به صورت جمع (بخارات و به‌ندرت ابخره) به کار می‌رفت. بخارات تقریباً به معنی گازی بود برخاسته از خون، بلغم، صفرا یا سودای غلیظ و گندیده، خوردنیهای دیرگوار و... که موجب بسیاری از بیماریهای دِماغی، تبهای مختلف و نیز برخی بیماریهای چشم، بینی، دهان و دندان می‌شد. البته در برخی از متون پزشکی اصطلاح باد نیز کم‌وبیش به همه معنی به‌کار رفته است. پزشکان قدیم چندان به اهمیت بخارات درپیدایش بیماریهای چون گشودن رگهای مسیر حرکت بخار و خارج‌کردن آن با مکیدن، یا سدکردن راه آن با فشردن یا بستن اندام مربطو به آن (مثلاً رازی، ۱/ ۱۸۵؛ اخوینی، ۲۵۳؛ ابن سینا، ۲/ ۵۱-۵۲؛ جرجانی، الاغراض...، ۲۶۹؛ ذخیره...، ۲۹۶، که سخنانی را که رازی از اسکندر افرودیسی نقل کرده، تکرار کرده‌اند)، و نیز پرهیز از خوردنیهای بخارانگیز و بادانگیز به‌ویژه شراب و خوردن داروی ضد انگیزش بخار، مبادرت به جماع، عطسه کردن و حمام آب گرم و خواب طولانی و گاه پرهیز از خواب را مطرح کرده‌اند (مثلاً رازی، ۱/ ۲۲۶، س ۲۴۵، ۲۵۷، ۲۶۷، ۲۷۵-۲۷۶، ۱۰/ ۲۸۳-۲۸۴، ۲۹۲، ۱۱/ ۱۶، ۱۴/ ۱۶۱-۱۶۴، ۱۶۶؛ نیز ابن‌سینا، ۲/ ۲۷، ۳۵-۴۱؛ جرجانی، الاغراض، ۲۵۹، ۲۷۳-۲۷۴، ۲۹۷، ۳۹۵، ۴۷۶، ذخیره، ۳۳۰). نظرات دانشمندان مسلمان دربارۀ بیماریهای ناشی از بخارات بد غالباً تکرار و نظرات بقراط و جالینوس بود؛ اما برخی از آنان به ویژه ابن ماسویه (ﻫ م) پژوهشهایی مفصل و چند تک‌نگاری دربارۀ برخی بیماریهای دِماغی ناشی از بخار (مانند صداع، سَدَر، و دِوار و مالیخولیا) داشته‌اند. برخی از این بیماریها بدین‌شرح است:

 

 

۱. انواع سردرد

قدمیا درد همۀ سر را، اگر گاه‌به‌گاه بود، صداع، و اگر پیوسته بود، بیضه می‌نامیدند و بر آن بودند که بیضه همیشه با درد چشم و سیاعی رفتن آن و شنیدن شدن صداهای خیالی همره است. اخوینی سردردی را که در آن «همۀ سریک بارگی درد خیزد»، «خوذه» نامیده؛ و ابن سینا نیز «خوده» و بیضه را یکی دانسته است. شقیقه درد نیمی از سر است و زمانی پدیدمی‌آید که بخارات به دلیل ستبری و غلظت بسیار تنها در «نیم‌شق‌سر» گرد می‌آیند (رازی، ۱/ ۲۲۳-۲۲۴، ۲۳۴-۲۳۵، ۲۴۵، ۲۴۸-۲۵۱؛ اخوینی، ۲۲۰، ۲۲۹-۲۳۱؛ اهوازی، ۱/ ۳۲۴-۳۲۵؛ ابن‌سینا، ۲/ ۴۲-۴۴؛ قس: ابوالحسن، ۱/ ۷۵-۷۹، ۱۰۹-۱۱۱، ۱۱۶؛ رازی، ۱/ ۲۴۹، به نقل از ابن‌سرابیون که درد پوست و لایۀ گوشتی روی جمجمه را نیز بیضه نامیده‌اند؛ نیز قس: جرجانی، ذخیره، ۲۸۷، ۲۹۱).

بخارات گردآمده در مغز یکی از مهم‌ترین علل سردردهای مختلف است. این بخارات یا مستقیماً در خود مغز پدید می‌آید، یا در معده‌ای که غذای ناگواریده و گندیده یا غذاهای بخارانگیز یا شراب در آن گرد آمده باشد، یا در اعضای دیگر، نشانۀ چنین سردردی دوره‌ای بودن آن است.گرفتگی مجاری دفه بخار نیز، افزایش بخارات در بدن و انوع سردرد را در پی دارد (رازی، ۱/ ۶۳، ۲۲۴، ۲۳۹، ۲۴۲، ۲۸۳؛ ابوالحسن، ۱/ ۹۵؛ اخوینی، ۲۲۸، ۲۳۰).

ابن‌ماسویه در کتاب صداع آورده است که بخارات پدید آمده رد کلیه و دست و پا می‌تواند از هریک از اخلاط چهارگانه برخاسته باشد. به نظر او و ابن سرابیون نشانۀ چنین صداعی آن است که شدت درد کم و زیاد می-شود. ابن ماسویه به چگونگی تشخیص عضو و نوع خلط مولد بخار از روی حالات بیمار و روش درمانی مناسب در هر حالت، اشاره کرده است (ﻧﻜ : رازی، ۱/ ۲۴۶-۲۴۹، ۲۸۱-۲۸۲، ۲۸۷-۲۸۸).

تابش آفتاب نیز می‌تواند موجب پدیدآمدن بخار در خود مغر شود. افراد سرخ‌روی که بدن آنها بادِ بخاری زیاد تولید می‌کند، یا در دهانۀ معدۀ آنها پس مانده‌های ترش و تلخ بسیار باقی می‌ماند، بیش از دیگران مستعد ابتلا به صداع [وبیماریهای مشابه] هستن (همو، ۱/ ۶۰، ۲۳۹، ۲۴۵، ۲۵۷؛ نیز ابن سینا، ۲/ ۲۵، ۲۷؛ ابن جزار، ۱۰۲؛ جرجانی، الاغراض، ۲۵۹، ۳۰۲). صداع شدید از نشانه‌های ظهور صرح و سرسام است (رازی، ۱/ ۱۲۴؛ اخوینی، ۲۳۰). از روی رنگ ادرار می‌توان ابتلا به صداع یا بهبود آن را پیش‌بینی کر (رازی، ۱۹/ ۳۴، ۴۸، ۱۷۳، ۱۸۵؛ ابن‌سینا، ۲/ ۳۰).

 

۲. دِوار (سرگیجه) و سَدَر (حالت شدید دوار)

جرجانی هر دو عارضه را «سرگشتن» نامیده است. به نظر ابن ماسویه در کتاب السدر والدوار، سدر هنگامی پدید می‌آید که بخارات گردآمده در سر، راهی به بیرون نیابد. سرگیجۀ ناشی از بخارات خودِ سر، پس از تابش مداوم آفتاب پدید می‌آید و سرگیجۀ ناشی از بخارات معده همراه با تهوع و غش است. اما اگر بخار از اعضاء دیگر برآمده باشد، سرایت بخار از آن عضور به سرپیداست. چنین سرگیجه‌ای می‌تواند ناشی از بخار برخاسته از هریک از ۴ خلط باشد و در نتیجه درمانش به نوع بخار بستگی دارد.

ابن سرابیون نشانۀ سدر بلغمی را آواز در گوش، سنگینی سر و سیاهی رفتن چشم یاد کرده، و رازی نیز با توجه به نظر ابن ماسویه، نظر جالینوس دراین باره را تکمیل کرده است. ابوالحسن طبری نیز به تفصیل دربارۀ این دو بیماری و تفاوت آن با صرع و کابوس سخن گفته است. گاهی اوقات باقی ماندن مادۀ نزله در رگهای مغز و جنبانده شدن آن توسط بخار سرگیجه می‌آورد. سرگیجه غالباً به صداع تبدیل می‌شود (رازی، ۱/ ۵۴، ۵۷-۶۰، ۲۵۷؛ اهوازی، ۱/ ۳۲۹-۳۳۰؛ ابوالحسن، ۱/ ۱۱۵-۱۲۱، اخوینی، ۲۳۱-۲۳۳؛ ابن‌سینا، ۲/ ۷۳-۷۵؛ جرجانی، الاغراض، ۲۸۲-۲۸۴، ۳۴۷، ذخیره، ۳۰۸-۳۰۹، ۳۷۶).

 

۳. کابوس

هرگاه اخلاطبسیار در بدن کسی گرد آید، یا مست باشد، گردآمدن بخارات برآمده از این خلطها در سری که مزاجش سرد باشد، یا خون سردِ بسیار در آن گرد آمده باشد (به ویژه در بخش پیشین سر)، موجب کابوس می‌شود. البته این بخارات پیوسته از اخلاط مختلف برمی‌خیزد، اما فعالیت انسان هنگام بیداری به طور طبیعی آنها را تحلیل می‌برد و تنها هنگام خواب غلظت آنها افزایش می‌یابد. اگر کابوس درمان نشود، ممکن است به صرع، مانیا، یا سکته منجر شود. ابوالحسن طبری به پیروی از بقراط، کابوس را نوع چهارم صرع دانسته است (رازی، ۱/ ۱۳۱، ۱۳۹، ۱۴۴؛ اهوازی، ۱/ ۳۳۲؛ ابوالحسن، ۱/ ۱۳۰-۱۳۱؛ اخوینی، ۲۴۸-۲۴۹؛ ابن‌سینا، ۲/ ۶۴، ۷۶؛ جرجانی، الاغراض، ۲۸۴-۲۸۵، ذخیره، ۳۱۰).

 

۴. صرع و تشنج

صرع ـ بدون در نظر گرفتن کابوس ـ ۳ صنف دارد و هنگامی پدید می‌اید که بخارات بر اثر بسته شدنِ گاه‌به‌گاهِ منافذ خروجی همچون مِۀ در سر بماند. تکانهای بدن، واکنشی طبیعی بریا رهایی از این بخارات بد است. گاهی اوقات صرعِ ناشی از سودا و مالیخولیا جایگزین یکدیگر می‌شوند و گاه ابتلا به حُمی ربع بدون ورم، صرع را درمان می‌کند (رازی، ۱/ ۱۱۸-۱۱۹، ۱۲۴-۱۲۷، ۵/ ۶۶، ۱۴/ ۱۹؛ اهوازی، ۳۳۰-۳۳۲؛ ابوالحسن، ۱/ ۱۳۱-۱۳۴، ۱۵۲-۱۵۴؛ اخوینی، ۲۵۳؛ ابن سینا، ۲/ ۷۶-۷۷، ۳۲۳؛ جرجانی، الاغراض، ۲۸۵-۲۸۶، ذخیره، ۳۱۰-۳۱۲). گاهی اوقات بخارات برخاسته از «کرم کدودانه» موجب تشنج می‌شود (رازی، ۱۱/ ۲؛ ابن‌سینا، ۲/ ۹۵-۹۶؛ جرجانی، الاغراض، ۲۹۷، ذخیره، ۳۲۳-۳۲۴).

 

۵. مالیخولیا (یا مالنخولیا، وسواس سودایی)

عامل این بیماری بخارات غلیظ سوداست که از سودای غلیظ یا خون غلیظِ سوختۀ نزدیک به سودا برمی‌خیزد. اسحاق‌بن‌عمران درمقالة فی المالیخولیا بازهم براساس محل تولد بخارات (خودمغز، تمام بدن، دهانۀ بدن)، ۳ صنف مالیخولیا برمی‌شمرد، اما روفوس افسوسی در کتاب مالیخولیای خود تنها به نوع سوم اشاره کرده است که بیماری افسردگی [۱](العلةالشراسیفیه) را پدید می‌آورد. علت ترس مالیخولیایی، ترس از تاریکی بخار سودایی برآمده به مغز است (اسحاق، گ ۸۹ ب-۹۰آ، ۹۶؛ رازی، ۱/ ۶۳-۶۴، ۷۷-۷۸، ۵/ ۴۰، ۵۱، ۶۶، ۷۳، ۸۹؛ اهوازی، ۱/ ۳۳۲-۳۳۳؛ ابوالحسن، ۱/ ۱۴۱؛ اخوینی، ۲۴۲؛ ابن‌سینا، ۲/ ۶۵-۶۷، ۳۲۳؛ جرجانی، الاغراض، ۲۷۱-۲۷۲، ذخیره، ۲۹۷-۲۹۹). بولِس اجانیطی و ابن سرابیون (معاصر اسحاق)، تقریباً از همین ۳ نوع مالیخولیا یاد کرده‌اند (ﻧﻜ : رازی، ۱/ ۷۱، ۸۰).

 

۶. سَهَر (بی‌خوابی به افراط) و سُبات (بسیار خوابی یا بیهوشی، سُبات مطلق یا مستغرف یا ثقیل= اغماء[۲])

بخارات بد به همراه سببهای دیگر چون غم و ناگواریدن طعام موجب سهر می‌شود. سبات بر اثر عوامل مختلف ازجمله ضربه به سریا برآمدن بخارات بد به دِماغ پدید می‌آید که نشانۀ نوع اخیر آن است که «طنین و دِوار و خیالهای ضبانی و دودی بیش چشم آید» (ابوالحسن، ۱/ ۱۲۵-۱۲۷؛ ابن‌سینا، ۲/ ۵۴-۵۹؛ جرجانی، الاغراض، ۲۷۹-۲۸۱؛ ذخیره، ۳۰۶-۳۰۸؛ قس: رازی، ۱/ ۲۰۹-۲۱۳).

 

۷. اختلاط ذهن و هذیان

بخارات ناشی از حرارت غیرطبیعی بدن هنگام تب، یا بخارات برخاسته از کرمهای معده از سببهای این دو بیماری است (همو، ۱/ ۱۹۷؛ اهوازی، ۱/ ۳۲۸؛ ابوالحسن، ۱/ ۱۲۷-۱۲۸؛ ابن‌سینا، ۲/ ۶۰-۶۱؛ جرجانی، همان، ۳۰۵-۳۰۶؛ الاغراض، ۴۷۶، قس: ۲۷۷).

 

۸. دیگربیماریهای دِماغی

بیشتر پزشکان قدیم عامل ۳ بیماری لیثرغس (معرب واژۀ یونانی لِثارگُس [۳]به معنی فراموشکار) یا نسیان (سرسام سردِ [صفرایی]، قاطاخوس (اخذه، جمود؛ سرسام سرد سودایی) و قرانیطس (سرسام گرم) را به ترتیب، بلغم، سودا و صفرای بسیار غلیظ می‌پنداشتند؛ اما ابن‌سینا و به پیروی از او جرجانی، در مورد لیثرغس، گردآمدن بخار غلیظ بلغمی را نیز دخیل شمرده‌اند. این اختلاف‌نظر درمورد «سُبات سَهَری» و «سهرسباتی» ( هر دو ترکیبی از سرسام و گرم و لیثرغس)، صباری (یا صبارا، جنون مفرط همراه با سرسام گرم)، مانیا (جنون سَبُعی)، و انوع دیگر دیوانگی نیز به چشم می‌خورد (ابن سینا، ۲/ ۵۰-۵۴، ۶۳-۶۵؛ جرجانی، همان، ۲۶۷-۲۷۰، ۲۷۵-۲۷۶، ذخیره، ۲۹۴-۲۹۶، ۳۰۲-۳۰۳؛ قس: رازی، ۱/ ۵۵، ۱۸۴-۱۹۲، ﺟﻤ ؛ ابوالحسن، ۱/ ۱۲۲-۱۲۳؛ اهوازی، ۱/ ۳۲۷-۳۳۰؛ اخوینی، ۲۳۷-۲۴۱).

 

۹. انواع تبها

هرگاه حرارت غریزی از واریدن و به صلاح آوردن مواد درون تن عاجز شود، بخاری گرم و غلیظ پدید می‌آید که پس از فعل و انفعالاتی، گرمایی غیرطبیعی ایجاد می‌کند که از دل به شریانها درمی‌آید و از آنجا در همۀ تن پراکنده می‌شود که به این حالت تب گویند. هرگاه این مواد اضافی بدن گواریده شود و بخاری که خون را گرم کرده، به «بخاری لطیف و صافی» تبدیل گردد و به سوی پوست رود [و از منافذ آن بیرون آید] تب به پایان خواهد رسید. همچنین اگر بخارات طبیعی بدن راهی به بیرون نیابند، می‌توانند انواع تبها را موجب شوند. به همین دلیل افرادی که سرخ-روی و پرخون هستند و بخار گرم بسیار از بدنشان برمی‌خیزد، بیش از افراد دیگر در معرض ابتلا به تب قرار دارند و اگر به گرمابه نروند و منافذ پوست آنها گرفته شود، تب خواهند کرد. گاهی اوقات تخمه (رودل) موجب ابتلا به تب می‌شود (رازی، ۱۴/ ۱۳۳-۱۳۴، ۱۴۸-۱۴۹، ۱۶۱-۱۶۶؛ ابن سینا، ۳/ ۲-۱۱، ﺟﻤ ؛ جرجانی، الاغراض، ۵۲۸ﺑﺒ ؛ ذخیره، ۲۳۶ﺑﺒ).

 

۱۰. اختناق رحم

به نظر ابن سینا (۲/ ۵۹۹-۶۰۱) و جرجانی (الاغراض، ۵۱۶-۵۱۷، ذخیره، ۵۶۳) هرگاه حیض به تمامی رحم خارج نشود و اندر رگهای رحم بماند. بخار آن جانب دل و دِمغ برآید و انواع صرع و غش رو تنگ‌دلی پدید آرد و نیز ضیق‌النفس. اما پزشکان دیگر، به این چنین ارتباطی اشاره نکرده‌اند و مثلاً اخوینی را «برآمدن بخار چنان از ناحیت زهدان به سوی دل»، تنها به عنوان پنداشت بیمار، و نه نظر خود یاد کرده است (ص ۵۴۰؛ نیز ﻧﻜ : رازی، ۹/ ۵۵-۷۵). جرجانی همچنین باد غلیظ درون رحم را از علل ناباروی دانسته است (الاغراض، ۵۱۲).

 

۱۱. بیماریهای دیگر

رازی و پزشکان دیگر بیماریهایی چون انواع استسقا (رازی، ۷/ ۱۹۲، ۱۹۵، ۱۹۹)، اختلاج (همو، ۱/ ۴۸؛ ابن‌سینا، ۲/ ۱۰۸؛جرجانی، همان، ۳۰۰) را نیز به بخار یا باد غلیظ نسبت داده‌اند. در این میان ابن‌سینا، و به پیروی از او جرجانی به بیماریهای بیشتری اشاره کرده‌اند که نشان از باور بسیار این دو به این مسأله ارد. از جملۀ این بیماریها می‌توان به «آوازهای دروغین درگوش»، خارش بینی، زکام و نزله، بیماریهای دهن، تغییر رنگ با ریختن دندانها، تنگی نفس و... اشاره کرد (ابن‌سینا، ۲/ ۱۵۵، ۱۶۷، ۱۸۰، ۲۱۷؛ جرجانی، همان، ۳۳۸-۳۳۹، ۳۴۵، ۳۴۷، ۳۵۳، ۳۶۵، ۳۷۷، ۳۹۵، ۴۴۵، ۴۵۱، ۵۰۳؛ قس: ابن‌سینا، ۲/ ۱۹۱).

 

مآخذ

 

ابن‌جزای، احمد، کتاب فی العدة و امراضها و مداواتها، به کوشش سلمان قطابه، حلب، ۱۹۷۹م؛ ابن‌سینا، القانون، قاهره، ۱۲۹۴ق؛ ابوالحسن طبری، احمد، المعالجات البقراطیة، چ تصویری، به کوشش فاد سزگین، فرانکفور، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۹۰م؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایةالمتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ش؛ اسحاق بن عمران، مقاله فی المالخولیا، به کوشش کارل گاربرس، هامبورگ، ۱۹۷۷م؛ اهوازی، علی، کامل الصناعة الطبیة، قاهره، ۱۲۹۴؛ جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطیبة، چ تصویری، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۴۵ش؛ همو، ذخیرۀ خوارزمشاهی، چ تصویری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/ ۱۹۵۵-۱۹۷۰م.

 

یونس کرامتی

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 8  صفحه : 370
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست