آخرین بروز رسانی : دوشنبه
6 آبان 1398 تاریخچه مقاله
جَزْر و مَدّ، پسروي آب از ساحل و پيشروي
آن در ساحل اقيانوسها و برخي درياها، به طور متناوب و روزانه. به اين پديده کشند
نيز ميگويند. در هر جزر و مد، زماني که آب به بالاترين ارتفاع خود ميرسد، مد، و
وقتي به پايينترين ارتفاع ميرسد، جزر ناميده ميشود. زماني را که جريان جزر و
مدي متوقف ميشود، مد آرام مينامند.
در برخي از آبها در هر روز يک جريان جزر
و مدي اتفاق ميافتد که آن را جزر و مد روزانه مينامند، ولي در بيشتر نقاط، دو
دورۀ جزر و مدي در يک روز اتفاق ميافتد که جزر و مد نيمروزي گفته ميشود. در
جزر و مد نيمروزي ارتفاع مد دوم از ارتفاع مد اول کمتر است.
طبق نقشههاي جزر و مد امروزي، سواحل
اقيانوس هند، خليج فارس، درياي سرخ، اقيانوس اطلس و بخشهايي از درياي مديترانه (به
جز سواحل شمالي آن، که به درياي اژه و آدرياتيک متصل ميشود) از جملۀ نقاطي
هستند که در آنها جزر و مد نيمروزي اتفاق ميافتد.
در دورۀ اسلامي جزر و
مد در آثار علوي (ه م) بررسي ميشد، همچنين در برخي از کتابهاي جغرافيايي نيز به
دلايل پديد آمدن آن پرداخته شده است. در اختربيني نيز تأثير موقعيت ماه و خورشيد
بر «رطوبات» را جزر و مد ميگفتهاند (براي نمونه، نک : ابن سينا، ۳ /
۱۴۳).
سبب اين تغييرات در سطح آب نيروي جاذبۀ ماه و
خورشيد است که آن را نيروي جزر و مدي يا کشندي مينامند. نيروي جاذبۀ
گرانشي با مجذور فاصله نسبت عکس دارد. از اينرو، نقاط مختلف سطح زمين مقادير
نيروي متفاوتي از جانب ماه و خورشيد دريافت ميکنند. اگر زمين يک مجموعۀ پيوسته
ميبود، آنگاه نيروي وارد بر يک نقطۀ آن به کل سيستم منتقل ميشد. اما
آبهاي روي زمين، قابليت حرکت روي سطح آن را دارند. يکنواخت نبودن نيروي وارد به آب
اقيانوسها و درياها، يکنواختي سطح کروي آنها را بر هم ميزند که بنا بر شرايط بستر
آبها، مانند عمق، وسعت و جهت گسترش درياها، مقدار اين تغيير سطح آب در درياهاي
مختلف متفاوت است. اين تغييرات در ميانۀ آبها يعني در نقاط دور از ساحل
محسوس نيست و تنها در صورتي که به اندازۀ کافي وسيع باشد، خود را در سواحل
نشان ميدهد.
شکل ۱
اگر يک جرم آسماني، مانند ماه را در حال
گردش در مدار خود حول زمين در نظر بگيريم، در يک حالت فرضي (نک : شکل ۱).
هنگامي که اين جرم از بالاي يک نقطه به جرم فرضي Δm روي زمين ميگذرد، نسبت به
نقاط ديگر سطح زمين کمترين فاصله را از آن محل خواهد داشت، از اينرو، بيشترين نيرو
را طي دورۀ گردش خود بر آن وارد ميکند. نقطۀ ۲ بيشترين نيرو، نقطۀ c نيرويي
کمتر از نقطۀ ۲ و نقطۀ ۱ کمترين نيرو را از طرف جرم m دريافت ميکند. طبق قانون دوم
نيوتن شتاب نيز به همين نسبت در اين ۳ نقطه تغيير ميکند. حال ناظر چارچوب
مرکز جرم زمين ميبيند که نقطۀ ۲ به سمت جرم m و نقطۀ ۱ نيز در خلاف جهت آن حرکت
ميکند. يعني آب در دو نقطۀ ۱ و ۲ از مرکز جرم دور خواهد شد. اگر پوستۀ زمين
مانند يک جسم صلب در نظر گرفته شود، نيروي وارد بر نقاط مختلف آن به کل سيستم
منتقل ميشود. بنابراين ناظري که روي خشکي ايستاده است در چارچوب ناظر مرکز جرم
خواهد بود (نک : شکل ۲).
شکل ۲
اين علت روي دادن دو مد همزمان در دو
سوي زمين (و در حقيقت سبب روي دادن دو بار مد در يک نقطه بر روي زمين) است (براي
تحليل رياضي، نک : «دائرةالمعارف[۱] ... »، ذيل جزر و مد[۲]). بدين
ترتيب وقتي ماه نزديکترين فاصله را نسبت به يک نقطه روي سطح زمين پيدا ميکند،
يعني هنگامي که از نصفالنهار محل ميگذرد، مد اول اتفاق ميافتد. با گذشتن ماه از
نصفالنهار جزر شروع ميشود و آب پايين ميرود. پس از اينکه ماه غروب کرد، آب به
پايينترين ارتفاع خود ميرسد، اما پس از مدتي دوباره آب شروع به بالا آمدن ميکند.
وقتي ماه در آن سمت زمين از نصفالنهار عبور کرد، مد دوم اتفاق ميافتد. به همين
ترتيب پس از عبور ماه از نصفالنهار جزر آغاز ميشود تا اينکه به مشرق برسد. پس از
آن دوباره آب شروع به بالا آمدن ميکند.
تأثير نيروي کشندي خورشيد ناچيز و به
خودي خود نامحسوس است، اما اين تأثير در هنگام اجتماع و استقبال و تربيع خود را
نشان ميدهد. هنگامي که ماه و زمين و خورشيد در يک راستا قرار ميگيرند، يعني در
ماه نو و ماه تمام، ماه و خورشيد اثر کشندي يکديگر را تقويت ميکنند و ارتفاع مد
بيشتر از زمانهاي ديگر ميشود که آن را مِهکشند مينامند. در هنگام تربيع عکس اين
اتفاق ميافتد و مد کمترين ارتفاع را دارد که آن را کهکشند مينامند.
گزارشهاي بسياري از مشاهدات جزر و مد در
دوران باستان برجا مانده است و برخي از اين گزارشها نشان ميدهد که رابطۀ ماه و
خورشيد و جزر و مد از زمان باستان شناخته شده بود. استرابن (د ۲۵م) در
کتاب «جغرافيا[۳]» (I / ۱۳-۱۷) به طور مفصل به اين
مسئله پرداخته و آورده است که هُمر (ح سدۀ ۸ ق م) با جزر و مد آشنا
بوده است. وي همچنين به دلايل پوسيدونيوس[۴] (د ح ۵۱ قم) بر اين
آشنايي و نظر کراتِس (؟) دربارۀ جزر و مد نيز اشاره ميکند. او مينويسد: «هُمر بر اين باور بوده است که
جزر و مد ۳ بار در يک شبانه روز اتفاق ميافتد» (I / ۱۵۹). گفتهاند
که پوتئاس[۵] (شکوفايي: ح ۳۳۰ ق م) دريانورد و جغرافيدان،
اولين کسي بوده که جزر و مد را به ماه نسبت داده است (نک : ديکن، ۱۳؛
اکمان، ۵۸۵) و مؤلفان يونان و روم پس از مطالعۀ
مشاهدات او و نئارخوسِ (؟) دريانورد به تأثير ماه و خورشيد بر جزر و مد دست يافتند
(EI۲,
V / ۹۴۹).
پليني (د ۷۹م) از قول
پوتئاس آورده است که در شمال بريتانيا مد تا ۱۲۰ فوت بالا ميآيد
(I / ۳۴۷). چنين نقل قولهايي مشاهدات دقيق او از جزر
و مد را نشان ميدهد. در بخشي از رسالهاي عربي، با عنوان «الآراء الطبيعية» به
آراء مؤلفان يوناني دربارۀ جزر و مد پرداخته شده است. در اين اثر آمده است که، از ديدگاه فوثاياس
(پوتئاس) مد با امتلاء ماه (کامل شدن ماه از هلال به قرص کامل)، و جزر با کاهش آن
اتفاق ميافتد (ص ۱۵۴). ادريسي همين علت را از قول ساطوس نقل ميکند
(۱ / ۹۳؛ نيز نک : ابن وردي، ۱ / ۶، که اين نظر را
از قول «منجمان» نقل کرده است). ارسطو در «آثار علوي[۶]» (کتاب II، فصل
۱، گ ۳۵۴a، سطرهاي ۷-۱۲) به جزر و مد اشاره
ميکند و ميگويد در بسياري از سواحل جزر و مد نامحسوس است، اما در مکانهايي مانند
تنگهها اين پديده شديدتر به نظر ميرسد. البته از ديدگاه لي ــ مترجم کتاب «آثار
علوي» ارسطو ــ منظور ارسطو از اين بالا و پايين رفتن مشخص نيست، زيرا به باور او
ارسطو نسبت به پديدۀ جزر و مد آگاه نبوده است (ص
۱۲۸-۱۲۹)، اما آنچه از کلام ارسطو برميآيد،
اين است که او با اين پديده و اينکه در همه جا قابل رؤيت نيست، آشنا بوده است.
برخي نيز گفتهاند که بيشتر مؤلفان کلاسيک، از جمله ارسطو، کمتر به اين پديده
پرداختهاند، زيرا آنان در حاشيۀ مديترانه زندگي ميکردند و جزر و مد در آنجا چندان محسوس نيست (اکمان،
همانجا؛ نک : کارترايت، ۶). در «الآراء الطبيعية» علت جزر و مد از ديدگاه
ارسطو و ارقليدس (هراکليدس، د ۳۱۰ -۳۱۵ قم)،
خورشيد بيان شده است. هنگامي که خورشيد باد را به حرکت در ميآورد، چنانچه اين باد
به اقيانوس اطلس برسد، مد اتفاق ميافتد و اگر اين بادها کم شوند يا برگردند، جزر
اتفاق ميافتد (ص ۱۵۳؛ نيز نک : ابن وردي، همانجا). ادريسي
(همانجا) با نقل اين توجيه آن را به ارسطو و ارشميدس منسوب ميداند.
مؤلف «دربارۀ کيهان[۷]»
(في العالم) (اثري که انتساب آن را به ارسطو مردود ميدانند، نک : فورلي،
۳۳۷-۳۳۸)، بر اين باور است که جزر و مد به
وسيلۀ ماه و در زمانهاي خاصي ايجاد ميشود (فصل ۱، گ
۳۹۶ a، سطرهاي ۲۶-۲۸).
همچنين در «الآراء الطبيعية» علت جزر و
مد در تيمائوس افلاطون رودخانههايي دانسته شده که از کوههاي گال (؟) سرازير شده،
و به اقيانوس اطلس ميريزند. آب روخانه با شدت آب دريا را پس ميزند و مد ايجاد ميکند
و وقتي ساکن ميشود، جزر اتفاق ميافتد (ص ۱۵۴). پليني و استرابن
نيز هر يک به جزر و مد پرداختهاند. استرابن (II / ۱۴۷) به تشبيه
جزر و مد به دم و بازدم توسط آتنودوروس[۸] (؟) اشاره ميکند. او به دقت و
جامعيتِ مباحث مطرح شده توسط پوسيدونيوس و آتنودوروس دربارۀ اقيانوس و جزر
و مد آن اشاره کرده است (I / ۱۹, ۲۰۳). به همين سبب برخي بيشترين توجه به جزر و
مد را در ميان دانشمندان باستان از آن پوسيدونيوس دانستهاند. آراء او افزون بر
پليني و استرابن توسط سلوکوس (د ۲۸۱قم)، سنکا (د
۶۵ م) و سيسرو (د ۴۳قم) نيز نقل شده است (کارترايت،
همانجا؛ EI۲,
V / ۹۵۰).
پوسيدونيوس که مشاهداتش مربوط به ساحل
اقيانوس اطلس در اسپانيا ست، ميگويد: «تناوب جزر و مد منطبق بر تناوب حرکت اجرام
آسماني است» (استرابن، II / ۱۴۹؛ کارترايت، ۷). بدين
ترتيب او ۳ دورۀ تناوب روزانه، ماهانه و سالانه براي جزر و مد در نظر ميگيرد. در توضيح
دو جزر و مد روزانه، او ارتفاع ماه را براي شروع مد اول (و همچنين پايان جزر اول،
و نيز مقدار انخفاض ماه در آغاز مد دوم و پايان جزر دوم) به اندازۀ طول
يک برج دايرةالبروجي يعني °۳۰ در نظر ميگيرد (استرابن، همانجا؛
اکمان، ۵۸۶). براي تناوب سالانۀ جزر و مد او
از مردم گدس[۹] نقل قول ميکند که مد در زمان انقلاب تابستانه بالاترين سطح
خود را دارد. استرابن اضافه ميکند که پوسيدونيوس بر اساس اين شنيده نتيجه گرفته
است که در تناوب سالانۀ جزر و مد، در انقلابها مد بالاترين سطح، و در اعتدالها پايينترين سطح را
دارد. استرابن با استناد به گفتۀ پوسيدونيوس مبني بر اينکه هنگاميکه خود او در گدس حضور داشته، متوجه
تغيير چنداني در سطح مد نشده است، به نقد اين نظر ميپردازد و بيان ميدارد: مردم
گدس متوجه جزر و مد روزانه که دو بار در روز اتفاق ميافتد، نميشدند، ولي به چيزي
که اتفاق نميافتد، اعتقاد داشتهاند. همچنين پوسيدونيوس ميگويد که سلوکوس به
ارتباط جزر و مد با برجي که ماه در آن است، معتقد بوده است (استرابن، II / ۱۵۳).
پليني علت جزر و مد در ساحل
ژرمانيا[۱۰] را از نظر نيکياس[۱۱] (د
۴۱۳ ق م) اينچنين بيان ميکند: «وقتي که خورشيد در غرب غروب ميکند،
اشعۀ آن قويتر به زمين ميتابد و رطوبت غليظي به جا ميگذارد که در ساحل به
صورت جزر و مد نمايان ميشود» (X / ۱۹۱). پوسيدونيوس اين نظر
مائوروسيا (؟) را که علت جزر و مد را پس زدن امواج در اثر برخورد با ديوارۀ سخت
ساحلي ميداند، رد ميکند (نک : استرابن، II / ۶۷).
استرابن با اشاره به نظر استراتو (؟)
دربارۀ اينکه مديترانه و اقيانوس اطلس از ابتدا به هم پيوسته نبودهاند و علت به
هم پيوستن آنها اين بوده که به سبب همسطح نبودن بستر اين دو، با ريختن آب رودخانهها،
مديترانه راه خود را به سمت اقيانوس اطلس باز کرده است (I / ۱۸۱-۱۸۷)،
ميگويد که علت اصلي آن مختلف بودن سطح بستر نيست، بلکه خود بستر درياها در
زمانهاي مختلف بالا و پايين ميرود و عامل پديد آمدن جزر و مد نيز همين است.
اراتستن (د ۱۹۴قم) ميان جزر و مد و جريانهاي دريايي ارتباط
برقرار ميکند و بيان ميدارد که اين جريانها مانند جزر و مد با طلوع و غروب ماه
آغاز، و با گذر ماه از نصفالنهار پايان مييابد (نک : استرابن، I / ۲۰۳).
پومپونيوس (شکوفايي: ح ۴۴ قم)
با درک اينکه جزر و مد در همۀ عالم به صورت يکنواخت رخ ميدهد، ۳ دليل تنفس زمين، وجود گودالها و
سوراخهايي در کف دريا و تأثير ماه را بر آن مطرح، و اضافه ميکند اينکه کداميک
دليلِ واقعي اين پديده است، به طور قطع مشخص نيست (نک : «زندگينامه[۱۲]
... »، XI / ۷۵؛ EI۲، همانجا). برخلاف او ابرخس[۱۳]
(د ۱۲۰قم) معتقد بوده است که جزر و مد در همۀ عالم
به صورت يکنواخت اتفاق نميافتد و براي تأييد اين نظر به نظريات سلوکوس متوسل ميشود
(استرابن، I / ۱۹). ما از طريق استرابن ميدانيم که سلوکوس جزر و مد
را در درياي سرخ مشاهده کرده، و نظريۀ خاص خود را دربارۀ آن
داشته است (دراير، ۱۴۰). او بيان ميکند که جزر و مد به سبب
جاذبۀ ماه اتفاق ميافتد و ارتفاع مد بسته به موقعيت خورشيد و ماه تغيير ميکند
(وان دروردن، ۵۲۷). او متوجه شد که دو مد در يک روز ارتفاعهاي
مختلفي دارند (اکمان، ۵۸۵). در باور سلوکوس «زمين حرکت ميکند و
ساکن ميشود. حرکت و سکون زمين به اندازۀ دوران ماه است. وقتي هوايي که
ميان ماه و زمين است، به سمت اقيانوس اطلس ميرود، جزر و مد ايجاد ميشود»
(«الآراء الطبيعية»، همانجا).
پليني و استرابن به روي دادن جزر و مد
در درياهاي مختلف اشاره ميکنند که نمونهاي از آنها ست: درياي آدرياتيک (پليني، II / ۱۱۳)،
درياي خزر (همو، II / ۳۵۱)، مديترانه (همو، II / ۴۴۹)
و خليج فارس (همو، IV / ۲۷). همچنين پليني و استرابن در چندينجا
به درختاني در ساحل اشاره ميکنند که در هنگام مد همه يا بخشي از آنها به زير آب
ميروند. به عنوان مثال پليني دربارۀ ساحل خليج فارس ميگويد: «در اين ساحل مد تا مسافت بسياري در خشکي پيش ميآيد.
درختان در اين ناحيه داراي ويژگي خاصي هستند. هنگام جزر اين درختان ديده ميشوند.
ريشههاي آنها در شنها جاي گرفته، و توسط نمک دريا فرسوده شده است. وقتي مد بالا
ميآيد اين درختان بي حرکت ميمانند و کاملاً با آب پوشيده ميشوند. اين درختان از
آب شور تغذيه ميکنند» (IV / ۲۷). نمونههايي از چنين گفتههايي
دربارۀ سواحل عربستان (همو، IV / ۵۷) و درياي سرخ (استرابن، VII / ۳۰۵)
نيز تکرار شده است.
پليني و استرابن به ناوبري دريايي در
هنگام جزر و مد نيز پرداختهاند (براي نمونه، نک : همو، II
/ ۲۷, ۲۹, ۶۳ I / ۸۵, ۳۸۱,). پليني از مردم ناحيهاي سخن ميگويد که
خانههاي خود را در ساحل به گونهاي بر روي سکو ساختهاند که سطح آنها از ارتفاع
مد بالاتر است. بدين ترتيب هنگام مد آسيبي به خانههاي آنها وارد نميشود و پليني
آنها را به ملوانان کشتيهاي به گل نشسته تشبيه ميکند. او اضافه ميکند که آنها از
طريق صيد ماهي هنگام جزر امرار معاش ميکنند (IV / ۳۸۹).
اگرچه برخي معتقدند که مسلمانان دربارۀ جزر و
مد چيزي بر آنچه از يونانيان به آنان رسيده، نيفزودهاند (نک : دوئم، II / ۳۶۹)،
اما بيان اينکه تا چه حد دانشمندان دنياي اسلام از نظريات مؤلفان کلاسيک آگاهي
داشتهاند، ممکن نيست. برخي نيز بر اين گماناند که تأثير اين نظريات در آثار
مسلمانان ديده ميشود (EI۲, V / ۹۵۰)،
اما از مطالعۀ آثار دانشمندان اسلامي چنين به نظر ميرسد که بيشتر نظريات مطرح و روش
بيان مباحث دربارۀ جزر و مد در دورۀ اسلامي، مختص اين دوره است و نظير آنها در دوران باستان موجود نبوده است.
تنها شاهد قطعي بر انتقال نظريات مربوط به جزر و مد از يونان به دانشمندان مسلمان
همان رسالۀ «الآراء الطبيعية» منسوب به پلوتارک است که به نظر ميرسد گفتههاي
ادريسي (۱ / ۹۳) نيز برگرفته از همين اثر باشد. البته با توجه
به اينکه آراء بيان شده در اين رساله، در آثار ارسطو، پليني، استرابن و ديگران
ديده نميشود، اصالت آنها مورد ترديد است.
مقالۀ
آلماجا[۱] يکي از اولين تحقيقات در بررسي جزر و مد در آثار دورۀ
اسلامي است (نک : مآخذ). اين آثار را ميتوان در ۴ دسته تقسيمبندي کرد:
۱. رسالههاي مستقلي که در زمينۀ اين
پديده نگارش يافتهاند، مانند الجزر والمد، اثر حنين بن اسحاق (ه م)، که بخشهايي
از آن در الدلايل حسن بن بهلول (د ح سدۀ ۴ق) آمده است (نک : حسن
بن بهلول، ۵۴؛ نيز: ابن نديم، ۳۵۳؛ GAS, VII / ۳۲۷-۳۲۸)؛
رسالۀ في العلة الفاعلة للمد والجزر اثر يعقوب ابن اسحاق کندي (د
۲۵۶ق)؛ المد والجزر اثر ابن زَيّات (د ح سدۀ
۶ و ۷ق، نک : مارتينث مارتين،
۱۱۱-۱۱۳)؛ رسالة في المد و الجزر از مؤلفي
ناشناخته (نک : GAS, VII / ۳۰۴-۳۰۵)؛
رسالهاي اثر عبدالقادر بن احمد بن علي بن ميمي (د ۱۰۸۴ق)
با عنوان معرفة المد والجزر الکائنات في البحر (نک : عيوسي، ۲ /
۱۳۱۷-۱۳۱۸).
۲. کتابهاي آثار علوي که قسمتي از
آنها به جزر و مد اختصاص يافته است، مانند الدلايل حسن بن بهلول.
۳. کتابهاي جغرافيا که در برخي از
آنها افزون بر بيان مشاهدات جزر و مد، به دلايل پديد آمدن آنها نيز پرداخته شده
است. از اين دسته ميتوان به کتابهاي مروج الذهب مسعودي (د
۳۴۵ق)، تحقيق ما للهند ابوريحان بيروني، و نزهة المشتاق في
اختراق الآفاق ادريسي اشاره کرد.
۴. کتابهايي با موضوعات مختلف که
به جزر و مد پرداختهاند، مانند المدخل الکبير الى علم احکام النجوم ابومعشر بلخي
و عجايب المخلوقات قزويني (د ح ۶۸۲ ق).
رسالۀ کندي که توسط
ويدمان به آلماني ترجمه شده است،ظاهراً نامهاي است در پاسخ به سؤالي که دربارۀ جزر و
مد از او شده است (نک : کندي، ۱۱۰). او در اين رساله در کنار
جزر و مد به موضوعات مختلفي از طبيعيات و آثار علوي ميپردازد. در ابتدا مد را به
دو نوع «طبيعي» و «عرضي» تقسيم ميکند: مد عرضي آن است که به مقدار آب افزوده شود،
مانند رودخانه که در برخي از مواقع ميزان آب آن افزايش مييابد. اما مد طبيعي آن
است که در دريا اتفاق ميافتد و مقدار آب افزايش نمييابد، بلکه آب «استحاله» مييابد
و حجم آن بيشتر ميشود (همانجا). او علت اصلي مدطبيعي را گرم شدن آب ميداند، زيرا
گرم شدن جسم سبب افزايش حجم آن، و سرد شدن سبب کاهش آن ميشود (ص۱۱۵-
۱۱۶)؛ اما چگونگي اينگرم شدن را او به «حرکت اشخاص عاليه»
مربوط ميداند (ص ۱۱۶). آنچه از کلام او برميآيد، نوعي حرکت
اصطکاکي کواکب است که سبب ايجاد حرارت ميشود (نک : ص
۱۱۷-۱۱۹)، نه نور اجرامي مانند ماه و خورشيد.
ارسطو ميگويد که خورشيد تنها جسم سماوي
است که گرما ايجاد ميکند، در حالي که کندي اين اثر را به همۀ اجرام سماوي،
حتي ثوابت، تسري ميدهد (ادمسن، ۲۴۲). کندي بيان ميدارد که
تأثير حرکات ماه بر آب به سبب سيلان آن واضحتر است، در حاليکه تأثير حرکات
خورشيد بر هوا و آتش واضحتر است (ص ۱۲۰؛ نيز نک : ادمسن،
۲۴۰). اين مدل خاص تأثيرگذاري ماه و خورشيد بر عناصر عالم تحت
قمر در آثار پس از کندي نيز به چشم ميخورد (نک : دنبالۀ مقاله). سپس
او از نوعي جزر و مد، با عنوان «سنوي»، ياد ميکند که با بادهاي ايجاد شده به وسيلۀ خورشيد،
در مواقعي از سال اتفاق ميافتد. اين نوع جزر و مد بسته به موقعيت خورشيد و کواکب
ديگر در برخي اوقات شديدتر ميشود (ص
۱۲۲-۱۲۴).
کندي «مد شهري» را متناسب با موقعيت ماه
در مدارش و به سبب تغيير ميزان نور ماه در دورۀ حرکتش ميداند
(ص ۱۲۴-۱۲۵) و دربارۀ جزر و مد
«يومي» که دو بار در شبانهروز روي ميدهد، بر اين باور است که تقدير الهي چنين
حکم ميکند که نقاطي که مقابل يکديگر هستند (مانند وسط السماء و وتد الارض) به
صورت يکسان در برابر علت واحد (ماه) رفتار کنند. پس هنگاميکه ماه از وسط السماء
عبور ميکند، در وتد الارض نيز مد اتفاق ميافتد. او اضافه ميکند که ارتفاع مد
اول بيشتر از مد دوم است (نک : ص ۱۲۸-۱۳۱).
بدين ترتيب کندي ۳ عامل «تأثير حرکت ماه بر گرم شدن آب درياها»، «بادهاي
ايجاد شده در مواقعي از سال توسط خورشيد» و «نور ماه» را براي توجيه جزر و مد به
کار ميگيرد.
در ميان آثار دورۀ اسلامي که به
جزر و مد پرداخته و به لاتيني نيز ترجمه شدهاند، کهنترين آنها مهمترين آنها نيز
هست. ميتوان گفت که تمام آنچه دربارۀ اين پديده در اروپاي قرون وسطي
وجود داشته، در کتاب ابومعشر بلخي آمده است (دوئم، همانجا؛ نک : لئرد[۲]،
سراسر مقاله). ابومعشر در فصل چهارم تا هشتم از «قول» دوم المدخل به جزر و مد
پرداخته است (ص ۱۶۴-۲۰۳). در اين ۵
فصل، تنها در فصل هشتم است که او نظريهاي دربارۀ جزر و مد
ارائه نميکند (دوئم، II / ۳۷۷). او نيز مانند کندي و به نقل
از فلاسفه بيشترين تأثير خورشيد را بر آتش و هوا، و بيشترين تأثير ماه را بر آب و
زمين ميداند. تأثير اين دو جرم از همۀ کواکب ديگر بر عالم بيشتر است،
چرا که خورشيد بزرگترين کواکب و ماه نزديکترين آنها ست و علت ديگر اين است که
نور ماه و خورشيد بيشتر است (ص ۱۶۵). او نيز مانند پيشينيان به
دوبار جزر و مد در روز و تناسب آن با حرکت ماه و گذشتن آن از نصفالنهار اشاره ميکند
(ص ۱۶۷-۱۶۸). اما مهمترين مطلبي که ابومعشر
دربارۀ علت جزر و مد بيان ميکند و به اروپا نيز منتقل شده است، تشبيه ماه و آب
دريا به مغناطيس و آهن است (نک : ص ۱۹۹). چنين نظريهاي در رسالۀ مجهولالمؤلفي
که پيشتر از آن ياد شد، نيز آمده است (GAS, VII / ۳۰۴).
ابومعشر فاصلۀ ماه و خورشيد
و ميزان نور ماه، کاهش و افـزايش تعديل مـاه، فاصلۀ ماه از زمين،
شمالـي يا جنوبي بـودن عرض ماه و جهت حرکت آن، موقعيت ماه از نظر قرار گرفتن در
بروج شمالي يا جنوبي، روزهايي که مصريها و اهل مغرب آن را روزهاي دريايي مينامند،
طول روز و باد را در تغيير ارتفاع جزر و مد مؤثر دانسته است (ص
۱۷۹). وي از جزر و مد در خليج فارس، درياي هند، چين، دريايي که
ميان قسطنطنيه و افرنجه است و جزايري که در اين درياها ست، ياد ميکند (ص
۱۶۶).
در رسائل اخوانالصفا حرکات دريا و جزر
و مد متأثر از هوا (نک : ۲ / ۶۸)، و در بندهش نيز باد عامل
جزر و مد دانسته شده است: دو باد از پيش ماه ميوزد، يکي را «فرود آهنج» و ديگري
را «بر آهنج» مينامند (ص ۷۴) و اين بادها به ترتيب «جزر» و «مد» را
ايجاد ميکنند.
از کلام حسن بن بهلول ــ که خود گفته
است آنچه از تأثير ماه بر جانداران و گياهان و معادن بيان ميکند، از کتاب الجزر
والمد حنين بن اسحاق است (ص ۵۴) ــ چنين بر ميآيد که او علت جزر و مد
را کم و زياد شدن نور ماه در دورۀ ماهانۀ آن ميدانسته است. ابوريحان بيروني ماه را بر رطوبات مؤثر ميدانسته است.
او اين اثر را به شکل افزايش و کاهش ارتفاع مد بيان ميکند (ص
۱۷۵).
ادريسي گزارش دقيقي از جزر و مد در
اقيانوس اطلس آورده است. به نظر او خورشيد از طريق ايجاد بادهايي در هنگام طلوع و
غروب علت جزر و مد است. او همچنين به افزايش مد در روزهاي سيزدهم و چهاردهم ماه
نيز اشاره کرده است (۱ / ۹۳).
بطروجي[۳] حرکات آب دريا را به
علت حرکت افلاک ميداند. او مد را تحت تأثير ماه، و جزر را به سبب سنگيني آب و
تمايل آن به حرکت به سمت نقاط عميق زمين بيان ميکند (I / ۶۴). راجر بيکن به
نظر بطروجي در اين مورد اشاره کرده است (نک : «زندگينامه»، XV / ۳۵).
مسعودي و ابن زيات در آثار خود به طرح
نظريات مختلف دربارۀ جزر و مد پرداختهاند. مسعودي در مروج الذهب ۵ دليل را براي اين
پديده نقل ميکند:
۱. گروهي که علت جزر و مد را
انبساط آب دريا در اثر گرم شدن ناشي از ماه، و امتلاء ماه را علت مد شهري ميدانند
(۱ / ۱۳۲). اين نظر مشابه نظر کندي است. مسعودي در
التنبيه والاشراف (ص ۵۱) به رسالۀ کندي و رسالهاي
از شاگرد او احمد بن طيب سرخسي (د ۱۸۶ق) و در مروج الذهب
(۱ / ۱۳۴-۱۳۵) به نظر اين دو دربارۀ جزر و
مد اشاره ميکند (باد علت حرکات دريا ست).
۲. گروهي ديگر نظر قبلي را چنين
رد ميکنند که اگر علت پديد آمدن جزر و مد گرماي حاصل از ماه است، چرا به واسطۀ
خورشيد که حرارتي بيشتر از ماه دارد، چنين اتفاقي نميافتد؟ البته کندي با اين فرض
که تأثير خورشيد بر فلک هوا و آتش بيشتر است، راه را بر اين نقد ميبندد. اينان
علت جزر و مد را بخاراتي ميدانند که در دل زمين توليد ميشود. اين بخارات آب را
از قعر دريا پس ميزند و مد را ايجاد ميکند. وقتي اين بخارات به سطح ميرسد، آب
به کف دريا برميگردد و جزر ميشود (مسعودي، همان، ۱ /
۱۳۲-۱۳۳).
۳. به باور گروهي ديگر که مسعودي
آنها را از اهل ديانت مينامد، جزر و مد نيز همچون هر پديدۀ ديگري که نميتوان
براي آن علتي «طبيعي» يافت، امري الهي است که بر توحيد خدا دلالت ميکند (همان،
۱ / ۱۳۳).
۴. گروهي حرکات آب دريا را مشابه
هيجانات طبايع انساني ميدانند، مثلاً کسي که مزاج صفراوي يا دموي دارد، به هيجان
ميآيد و سپس آرام ميشود (همان، ۱ / ۱۳۳؛ نيز نک :
قزويني، عجائب ... ، ۱۰۴). اين نظر زمينهاي از جاندار انگاري
طبيعت در خود مستتر دارد.
۵. دستهاي ديگر با رد اين آراء
ميگويند هواي مجاور سطح آب، به آب استحاله ميشود و مقدار آن را افزايش ميدهد و
بدين ترتيب مد اتفاق ميافتد و پس از آن آب به هوا استحاله ميشود و مقدار آن در
دريا کمتر شده، جزر اتفاق ميافتد. در امتلاء ماه استحالۀ هوا بيشتر ميشود.
ماه در اينجا علت افزايش مد است و نه سبب خود جزر و مد (مسعودي، همان، ۱ /
۱۳۴).
در ادامه مسعودي به نقل از ملوانان
سيرافي و عماني به جزر و مد در خليج فارس اشاره ميکند که به نظر ميرسد منبع او
ابن خردادبه (ص ۷۰) است. او ميگويد که ارتفاع مد در خليج فارس دو بار
در سال افزايش مييابد. بدين ترتيب مجموعۀ مطالبي را که مسعودي دربارۀ جزر و
مد بيان کرده است، ميتوان برگرفته از ابومعشر، کندي، ابن خردادبه و ديگران دانست.
افزون بر اين نظريات، خود او در جاي ديگر بيان ميدارد که «ماه بر جزر و مد در
درياهاي چين، هند، حبش و يمن تأثير دارد. همچنين ماه بر معادن و جانداران و گياهان
تأثير دارد. و اين تأثيرات همراه تغييرات نور ماه است»، و براي توضيح بيشتر
خواننده را به دو کتاب الزلف و المبادي و التراکيب ارجاع ميدهد (همان، ۲ /
۲۵۷).
ابن زيات در رسالۀ خود به
۹ نظريه دربارۀ جزر و مد اشاره کرده که برخي از آنها با مسعودي مشترک است و پس از آن به
رد آنها ميپردازد:
۱. در امتلاء ماه مد، و در کم شدن
نور آن جزر اتفاق ميافتد. وقتي نور ماه زياد ميشود، رطوبتي در اجسام مرطوب حادث
ميشود، به طوريکه به مکان بيشتري نياز دارند (ص ۱۱۹). دليل
رد: نور ماه از شب اول تا شب چهاردهم افزايش مييابد، در حاليکه جزر و مد در هر
شبانهروز دو بار به طور منظم اتفاق ميافتد (ص ۱۲۱).
۲. نور ماه سبب گرم شدن اجسام
مايع ميشود و گرم شدن مايعات حجم آنها را افزايش ميدهد (ص
۱۲۰). دليل رد: در اينجا همان نظريۀ دوم مسعودي،
يعني بياثر بودن گرماي خورشيد بيان ميشود (ص۱۲۱).
۳. نظريۀ دوم مسعودي،
يعني بخارات توليد شده در زمين (ص ۱۲۰). دليل رد: توليد اين
بخارات به صورت منظم بدون تغيير در طول سال، در گرما و سرما عجيب است
(ص۱۲۱).
۴. نظريۀ پنجم مسعودي
(ص ۱۲۰). دليل رد: چرا آب و هوا به يک نسبت در گرما و سرما به
يکديگر استحاله مييابند؟ (ص ۱۲۱).
۵. اختلاف حرکات کواکب سياره و
چگونگي ورود آنها به بروج سبب جزر و مد ميشود (ص ۱۲۰). دليل
رد: کساني که به اين نظريه معتقدند، چگونگي اين تأثيرات را در روز و شب و زمستان و
تابستان بيان کنند (ص ۱۲۱).
۶. صخرههايي در قعر دريا وجود
دارد، اگر خورشيد در برابر آنها قرار گيرد، مد ميشود. اگر خورشيد از آنها دور
شود، جزر اتفاق ميافتد (ص ۱۲۰؛ نيز نک : قزويني، همان،
۱۰۳). دليل رد: دليل آنان برعکس آن چيزي است که اتفاق ميافتد،
چراکه مد در شب نيز رخ ميدهد، هر چند خورشيد در شب در جهت عکس شعاعي که تصور ميشود،
قرار ميگيرد (ابن زيات، ۱۲۱).
۷. ماه تنها در زمان بدر بر جزر و
مد تأثير دارد (ص ۱۲۰)؛ يعني افزايش ارتفاع مد به علت نور ماه
است. دليل رد: دليل افزايش مد، وقتي در پايان ماه، ماه نوري ندارد، چيست؟ (ص
۱۲۱).
۸. نسبت ماه و آب دريا مانند
مغناطيس و آهن است (ص ۱۲۰). دليل رد: وقتي ماه در حرکت روزانه
در وتد الارض است، چرا مد اتفاق ميافتد؟ (ص ۱۲۲).
۹. نقش فرشتۀ متوکل درياها
از ديدگاه الهيون (ص ۱۲۰). دليل رد: اين دليل درست است، اما بعد
از تأويل آن به قدرت فاعلي الهي (ص ۱۲۱).
اما ابن زيات دليل جزر و مد را چنين
بيان مينمايد: جزر و مد روزانه به حرکت ماه مرتبط است و در شبانهروز دو بار
اتفاق ميافتد. اما فلک ماه و ديگر کواکب هيچ کدام حرکت روزانه ندارند، مگر به
واسطۀ حرکت فلک اعظم که زمين در مرکز آن و افلاک کواکب در داخل آن قرار دارند.
حال با مرور مشاهدات آغاز و پايان جزر و مد، و با آنچه دربارۀ رد دلالت جرم
ماه بر جزر و مد گفته شد، براي حرکت آب، مبدأي مقدر و مقارن با علامتي آسماني، که
همان حرکت ماه است، وجود دارد. يعني خود ماه علت جزر و مد نيست، بلکه حرکات ماه و
آب با يکديگر مقارن هستند (ص ۱۲۵، ۱۲۶). بدين
ترتيب او هيچ علت طبيعي براي جزر و مد روزانه بيان نميکند. وي تغييرات دامنۀ جزر و
مد را در دورۀ ماه در مدارش، به علت مقابلۀ خورشيد و ماه و تأثير نور دريافتي
از آنان بر هوا ميداند. وقتي ماه در برابر خورشيد است، يعني در بدر، هوا حرارت
بيشتري دريافت ميکند و شديدتر آب را تحريک ميکند. همچنين در ماه نو، ماه و
خورشيد در يک سمت، و زمين در سمت ديگر قرار ميگيرد و نور آن دو از يک سمت به زمين
ميتابد و هوا را گرمتر ميکند (ص ۱۵۴). وقتي ماه در تربيع
است، نور خورشيد و ماه بر يک روي زمين نميتابد و جزر و مد روزانه تغييري نميکند
(ص ۱۵۵). مد سالانه نيز در زمان ورود خورشيد به آخر برج سنبله و
حوت اتفاق ميافتد (ص ۱۵۸).
ابوحيان توحيدي در مقابسات از قول ابن
بکير چنين بيان ميکند که بهجز فلک ماه، دو فلک ديگر وجود دارد که دليل پديد آمدن
جزر و مد هستند. اين دو فلک دو بار در شبانهروز فلک ماه را قطع ميکنند. او اضافه
ميکند که اين نظر از آراء منحصر به فرد است (ص ۲۱۸).
از مجموعۀ نظرياتي که
دربارۀ جزر و مد در دورۀ اسلامي وجود داشته است، تنها نظريهاي که به نوعي جاذبۀ ميان
ماه و آب دلالت دارد، همان نظريۀ ابومعشر در تشبيه ماه به مغناطيس است.
اما چنان که بيان شد جزر و مد در برخي
از درياها اتفاق نميافتد. ابومعشر درياها را به ۳ دسته تقسيم ميکند:
۱. آنکه جزر و مد در آنها به صورت واضح اتفاق ميافتد؛ ۲. دستهاي که
جزر و مد آن ناچيز و غيرمحسوس است؛ ۳. درياهايي که در آنها جزر و مد اتفاق
نميافتد. او همچنين ۳ علت براي رخ ندادن جزر و مد، يا به عبارتي ۳
دسته آب که در آنها اين پديده رخ نميدهد، بيان ميکند: ۱. آبهايي که مانند
درياچه در يکجا جمع ميشوند. از ويژگيهاي اين آبها اين است که مقدار آنها در
مواقع مختلف کم و زياد ميشود و ميزان شوري آنها تغيير ميکند؛ ۲. آبهايي که
از مدار حرکت ماه فاصله دارند؛ ۳. آبهايي که در بستر آنها سوراخهايي وجود
دارد و آب از آنها به جاي ديگر جريان پيدا ميکند و بادهايي که در زمين ايجاد ميشود
از آنها خارج ميشود (ص ۱۹۶-۱۹۷). مسعودي نيز
عيناً اين عبارات را نقل کرده است (مروج، ۱ / ۱۳۱). دربارۀ درياي
خزر تقريباً تمامي نويسندگان دورۀ اسلامي هم نظرند که در آن جزر و مد اتفاق نميافتد (به عنوان مثال، نک
: ادريسي، ۲ / ۸۳۲؛ ابن وردي، ۱ / ۶۱؛
دمشقي، ۲۴۴).
يکي از روايتهاي رايج در کتابهاي
جغرافيا، آبياري بوستانهاي بصره در هنگام مد است. در اين روايتها آمده است که هنگام
مد، آب وارد دهانۀ رودها شده، و آب شيرين آنها را پس زده به سمت بستانها ميراند (نک :
ادريسي، ۱ / ۳۸۴؛ اصطخري، ۵۷؛ لسترنج،
۴۳).
در الشقائق النعمانيۀ طاشکوپريزاده
(ص ۱۶۱) روايتي دربارۀ جزر و مد بدين شرح آمده است:
هنگامي که علي قوشچي (د ۸۷۹ ق) همراه خواجهزاده، قاضي قسطنطنيه
(نک : همو، ۱۲۶-۱۳۹) در کشتي بودند، قوشچي
از مشاهدات خود در درياي هرمز گفت. خواجهزاده علت روي دادن اين پديده را توضيح
داد. قوشچي با بيان مباحثهاي که ميان تفتازاني با سيد شريف جرجاني در حضور امير
تيمور روي داد، جانب تفتازاني را گرفت. اما خواجهزاده گفت: من نيز چنين ميپنداشتم
تا اينکه دربارۀ اين مباحثه تحقيق نمودم و دريافتم که حق با جرجاني بوده است و اين مسئله را
در حاشيۀ کتابم نوشتم. قوشچي پس از مشاهدۀ نوشتۀ خواجهزاده آن
را تحسين نمود (براي مباحثه، نک : ابن عماد، ۶ / ۳۲۱؛
لکهنوي، ۱۳۰).
اگرچه تفکيک افسانه از علم در دلايلي که
پيشينيان براي جزر و مد برميشمردهاند، به راحتي ممکن نيست، چندين مورد را به
عنوان افسانه ميتوان نقل کرد. از ابن عباس نقل شده است: فرشتهاي اختيار درياها
را دارد که وقتي پايش را در دريا قرار ميدهد، مد، و چون بيرون ميکشد، جزر اتفاق
ميافتد (ابن فقيه، ۱۳؛ مقدسي، ۱۳،
۱۲۴، او در دو روايت به پا و يا انگشت فرشته اشاره ميکند؛ ابن
جوزي، ۱ / ۱۴؛ مسعودي، التنبيه ... ، ۷۰؛ ابن وردي،
۱ / ۶؛ سيوطي، الحبائك ... ، ۴۰، الهيئة ... ،
۳۶؛ ابوالشيخ، ۴ /
۱۴۰۶-۱۴۰۷). در روايت ديگري از
کعب الاحبار نقل ميکنند: خضر نبي(ع) فرشتهاي را ملاقات کرد و از او دربارۀ جزر و
مد سؤال کرد. فرشته در پاسخ گفت که چون ماهي در دريا تنفس ميکند و آب را فرو ميبرد،
جزر و وقتي آن را بيرون ميدهد، مد اتفاق ميافتد (ابن فقيه، همانجا؛ مقدسي،
۱۳؛ ابوالشيخ، همانجا). برخي جزر و مد را عبادت دريا دانستهاند (نک
: قزويني، آثار ... ، ۳۶؛ ابن اثير، ذيل اخبار
۴۱۶ق).
ابوريحان بيروني در تحقيق ما للهند بيان
ميدارد که مد در هند «بَهَرْن» و جزر، «وُهَر» ناميده ميشود و مردم معتقدند که
در دريا «آتشي» وجود دارد که «بروانَل» ناميده ميشود و دائماً در حال تنفس است.
اين تنفس مانند دم و بازدم سبب ايجاد
جزر و مد ميشود. او اضافه ميکند که اين نظر شبيه نظر «ماني» است که از آنها
شنيدهام در دريا ديوي وجود دارد که جزر و مد به سبب تنفس آن است (ص
۲۵۳). ابن وردي (همانجا) در بيان چگونگي ثابت قرار گرفتن زمين
در عالم از ديدگاه قدما، اين افسانه را ذکر ميکند: «خداوند فرشتهاي را براي نگه
داشتن زمين در آسمان فرستاد که او بر ياقوت سبزي که آن هم بر کوهان گاوي قرار
دارد، ايستاده است». بدين ترتيب او علت جزر و مد در اين افسانه را به تنفس آن گاو
مربوط ميداند.
در برخي از تفاسير قرآن کريم داستان
عبور بنياسرائيل از نيل، و غرق شدن فرعونيان (بقره / ۲ / ۵۰)
را به جزر و مد مربوط دانستهاند (نک : طنطاوي، ۱ / ۸۳، که
اين نظر را رد ميکند)؛ يا برخي چنين گفتهاند که دريا جزر و مد نداشته تا اينکه
موسي(ع) عصاي خود را به دريا زد (شعراء / ۲۶ / ۶۳؛ نک :
آلوسي، ۱۴ / ۲۲۷).
دربارۀ ناوبري دريايي
در هنگام جزر و مد نيز اشاراتي در آثار دورۀ اسلامي وجود دارد (به عنوان
نمونه، نک : ادريسي، ۱ / ۲۳۹).
بيشتر آنچه در اروپاي قرون وسطي دربارۀ جزر و
مد مطرح بوده، متأثر از مفاهيم انتقال يافته از جهان اسلام است. با اينهمه،
نظريات بيد[۱] (د ۷۳۵ م) به دورۀ پيش از چنين
انتقالي تعلق دارد. او به تفاوت فاز جزر و مد در بنادر مختلف پي برد. بيد جزر و مد
را در اثر گرماي ماه ميدانست (اکمان، ۵۸۶). اين نظر مشابه نظري
است که در جهان اسلام رواج پيدا کرد. مايکل اسکات (د
۱۲۳۵م) نظريهاي ترکيبي از «اثر سرد» ماه و «اثر گرم»
خورشيد در جزر و مد ارائه ميکند («زندگينامه»، IX / ۳۶۳).
گروستست[۲] (د ۱۲۵۳م) ميگويد: اشعۀ ماه
در هنگام طلوع، بخار را از عمق دريا برميانگيزد و مد ايجاد ميشود و جزر پس از
خروج اين بخارات از آب اتفاق ميافتد. او مد ضعيفتر دوم را نتيجۀ نور
ماه انعکاس يافته از فلک ثوابت ميداند («زندگينامه»، V / ۵۵۱- ۵۵۲). آکويناس (د
۱۲۷۴م) در کتاب خود در کنار مغناطيس به جزر و مد نيز
پرداخت (همان، I / ۱۹۸). آلبرتوس ماگنوس (د
۱۲۸۰م) دربارۀ جزر و مد از گروستست پيروي ميکرد
(همان، I / ۱۰۱). مهمترين نقش کريسوگونو (د
۱۵۳۸م) در علم را مربوط به نظريۀ او در مورد
جزر و مد دانستهاند. وي رسالهاي کوتاه دربارۀ جزر و مد دارد
که در آن مجموع ماه و خورشيد را علت پديد آمدن جزر و مد دانسته است که افزون بر
تأثير بر نصفالنهاري که از آن عبور ميکنند بر وتد الارض نيز تأثير ميگذارند و
بدين ترتيب مدل او وصف رياضي مناسبي از جزر و مد، به خصوص براي مد دوم، ارائه ميکند
(بونلي، ۳۸۹؛ «زندگينامه»، V / ۵۴۷).
همچنين، نظريۀ او، مانند نظريۀ امروزي، توضيح مناسبي براي تغيير دامنۀ جزر و مد در
دورۀ ماه ارائه ميکند، به جز در هنگام تربيع ماه. به اين علت که او تأثير ماه
و خورشيد را يکسان فرض کرده است و چون در هنگام تربيع، اين دو اثر يکديگر را خنثي
ميکنند، نظريه پيشبيني ميکند که جزر و مدي رخ نخواهد داد. او تغييرات سالانۀ
ارتفاع مد را نيز به حرکت سالانۀ خورشيد مربوط ميکند. ايدۀ کريسوگونو توسط بسياري از مؤلفان مانند دلفينو (انتشار:
۱۵۵۹م)، بوکافري (انتشار:
۱۵۷۰م)، کاردانو (انتشار:
۱۵۸۷م)، گالوچيو (انتشار:
۱۵۸۸م)، رايموندو (انتشار: ۱۵۸۹م)،
دورِ (انتشار: ۱۶۰۰م) و آمبروزيو (انتشار:
۱۶۱۳م) پذيرفته شد.
پس از کشف قارۀ آمريکا،
اسکاليگر (د ۱۵۵۸م) پيشنهاد کرد که جزر و مد افزون بر
تأثير ماه به سبب نوسان آب ميان ساحل اروپا و آمريکا روي ميدهد (اکمان،
۵۸۷). بورو (د ۱۵۹۲م)، در
۱۵۶۱م رسالۀ خود دربارۀ جزر و مد را منتشر کرد که در آن سعي نمود با استفاده از اصول ارسطويي اين
پديده را توضيح دهد (نک : «زندگينامه»، XV / ۴۵). گيلبرت (د
۱۶۰۳م) مانند ديگر همعصران خود نظر پرگرينوس دربارۀ حرکت
چرخشي زمين، بر اثر خاصيتي مغناطيسي را پذيرفته بود. گيلبرت ايجاد جزر و مد را به
سبب خاصيت مغناطيسي زمين دانست. بنابر باور او زمين و ماه به يکديگر نيرو وارد ميکنند.
زمين که بزرگتر است، نيروي بيشتري وارد ميکند و ماه را در کنار خود نگه ميدارد
و سبب چرخش آن به دور خود ميشود. نيروي وارد از طرف ماه که کوچکتر است، در جزر و
مد درياها مشاهده ميشود. همچنين او جزر و مد را نتيجۀ مجموع گردش زمين
و خاصيت مغناطيسي ميان ماه و زمين ميداند («زندگينامه»، V
/ ۳۹۹-۴۰۱).
استوين[۳] (د
۱۶۲۰م) نيز مانند کريسوگونو منشأي آسماني براي جزر و مد
(ماه و نه خورشيد) قائل بوده است (بونلي، ۳۹۰). نظريۀ او
۵۰ سال پيش از نيوتن بر تجربه مبتني بوده است («زندگينامه»، XIII / ۴۹).
دِدُمينيس[۴] (د ۱۶۲۶م) نيز نظريۀ
کريسوگونو را پذيرفت و جزر و مد را به علت اثر مغناطيسي ماه و خورشيد، و علت مد
روزانۀ دوم را تأثير نقطۀ مقابل ماه و خورشيد دانست. او به درستي ميدانست که حرکت ماه با حرکت
امواج که افقي است، متفاوت است و در حقيقت بالا آمدن و پايين رفتن عمودي است. اما
وي به اشتباه علت جزر و مد را در درياهاي بسته، شوري و حرارت ميپنداشت (همان، IV / ۱۵۸-۱۵۹).
کپلر (د ۱۶۳۰م)
معتقد بود که جزر و مد به طريقي به ماه و خورشيد مربوط ميشود. او اين پديده را
نوعي جاذبه از جنس مغناطيس دانست؛ وي در ارائۀ اين نظريه تحت
تأثير کشف خاصيت مغناطيسي زمين توسط گيلبرت بود (اکمان، همانجا). اما گاليله (د
۱۶۴۲م) معتقد بود که جزر و مد به سبب حرکت وضعي و حرکت
انتقالي زمين ايجاد ميشود (همانجا). دکارت (د ۱۶۵۰م) نيز
معتقد بود که در اطراف ماه و زمين حلقههايي وجود دارد که جزر و مد را ايجاد ميکنند
(همانجا). ريشه[۵] (د ۱۶۹۶م) يکي از کساني بود که
توسط «آکادمي سلطنتي علوم» فرانسه براي جمعآوري مشاهدات علمي انتخاب شد. بدين
ترتيب او به مشاهدات دقيقي از جزر و مد در عبور از اقيانوس اطلس پرداخت («زندگينامه»،
XI / ۴۲۳). واليس (د ۱۷۰۳م)
افزون بر گردش زمين دور خورشيد، گردش آن دور مرکز جرم سيستم زمين ـ ماه و اثر ماه
را علت پديد آمدن جزر و مد ميدانست (اکمان، ۵۸۸). سرانجام
نيوتن (د ۱۷۲۷م) در ۱۶۸۷م نظريۀ گرانش
خود را منتشر کرد و بدينترتيب راه حل نهايي را براي توضيح پديدۀ جزر و
مد ارائه نمود. اما وصف دقيق رياضي اين پديده و پرداختن به جنبههاي مختلف آن پس
از او توسط برنولي (د ۱۷۸۲م)، کانت (د
۱۸۰۴م)، لاپلاس (د ۱۸۲۷م) و ديگران
صورت گرفت.
امروزه به جزر و مد لايههاي زمين که
اولين بار توسط تامسن[۶] (د ۱۹۰۷م) و جزر و مد جو
زمين که توسط دالامبر (د ۱۷۸۳م) مطرح شد، نيز پرداخته ميشود.
مآخذ
«الآراء الطبيعية»، منسوب به پلوتارک،
ترجمۀ قسطا بن لوقا، همراه في النفس ارسطو، به کوشش عبدالرحمان بدوي، کويت /
بيروت، ۱۹۸۰م؛ آلوسي، محمود، روح المعاني، بيروت،
دارالفکر؛ ابن اثير، الكامل؛ ابن جوزي، عبدالرحمان، المنتظم، حيدرآباد دکن،
۱۳۵۸ق / ۱۹۳۹م؛ ابن خردادبه،
عبيدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخويه، ليدن، ۱۳۰۶ق
/ ۱۸۸۹م؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفيسة، بيروت،
۱۴۰۸ق / ۱۹۸۸م؛ ابن زيات، «کتاب
المد والجزر» (نک : مل ، مارتينث مارتين)؛ ابن سينا، الشفاء، به کوشش ابراهيم
مدکور و ديگران، قاهره، ۱۹۷۰م؛ ابن عماد، عبدالحي، شذرات
الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق / ۱۹۳۱م؛
ابن فقيه، احمد، مختصر کتاب البلدان، بيروت، ۱۴۰۸ق /
۱۹۸۸م؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابن وردي، سراجالدين، خريدة
العجائب وفريدة الغرائب، نسخۀ عکسي موجود در کتابخانۀ مرکز؛ ابوحيان توحيدي، علي، المقابسات، به کوشش محمد توفيق حسين، بغداد،
۱۹۷۰م؛ ابوالشيخ اصفهاني، عبدالله، العظمة، به کوشش محمد
مباركفوري، رياض، ۱۴۰۸ق؛ ابو معشر بلخي، جعفر، المدخل
الکبير، چ تصويري، به کوشش فؤاد سزگين، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق
/ ۱۹۸۵م؛ ادريسي، محمد، نزهة المشتاق، بيروت، ۱۴۰۹ق
/ ۱۹۸۹م؛ اصطخري، ابراهيم، المسالک والممالک، به کوشش
محمدجابر عبدالعال حيني، قاهره، ۱۳۸۱ق /
۱۹۶۱م؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار،
تهران، ۱۳۶۹ش؛ بيروني، ابوريحان، تحقيق ما للهند، به کوشش
ادوارد زاخاو، لندن، ۱۸۸۷م؛ حسن بن بهلول، الدلايل، چ
تصويري، به کوشش فؤاد سزگين، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق / ۱۹۸۵م؛
دمشقي، محمد، نخبة الدهر، ترجمۀ حميد طبيبيان، تهران، ۱۳۵۷ش؛ رسائل اخوان الصفا،
قم، ۱۴۰۵ق؛ سيوطي، الحبائك في اخبار الملائك، به کوشش
محمد سعيد بن بسيوني زغلول، دار الکتب العلميه؛ همو، الهيئة السنية فيالهيئة
السنية، به کوشش انطون هانين، بيروت، ۱۹۸۲م؛ طاشکوپريزاده،
احمد، الشقائق النعمانية، به کوشش احمد صبحي فرات، استانبول،
۱۴۰۵ق / ۱۹۸۵م؛ طنطاوي، محمد،
التفسير الوسيط، قاهره، ۱۳۷۶ق /
۱۹۹۷م؛ قرآن کريم؛ قزويني، زکريا، آثار البلاد، به کوشش
ووستنفلد، گوتينگن، ۱۸۴۸م؛ همو، عجايب المخلوقات، به کوشش
ووستنفلد، گوتينگن، ۱۹۴۹م؛ کندي، يعقوب، في العلة الفاعلة
للمد والجزر، به کوشش محمد عبد الهادي ابوريده، قاهره،
۱۳۶۹ق / ۱۹۵۰م؛ لکهنوي، محمد
عبدالحي، الفوائد البهية، بيروت، ۱۳۲۴ق /
۱۹۰۶م؛ مسعودي، علـي، التنبيه والاشراف، بيـروت،
۱۹۶۵م؛ همو، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بيروت،
۱۳۸۵ق / ۱۹۶۵م؛ مقدسي، محمد،
احسن التقاسيم، ليدن، ۱۹۰۶م؛ نيز:
Adamson, P., Al-Kindi, Oxford, 2007;
Almagià, R., «La Dottrina della marea nell’ antichita classica e nel medioevo»,
Memoria, Tip. della Regia Accademia dei Lincei, Rome, 1905; Aristotle,
Meteorologica, tr. H. D. P. Lee, London, 1952; id, On the Cosmos, tr. D. J.
Furley, London, 1965; . Al-Biṭrūjī, On the Principles of Astronomy, tr. and ed. B. R. Goldstein, London,
1971; Bonelli, F. and L. Russo, «The Origin of Modern Astronomical Theories of
Tides: Chrisogono, de Dominis and Their Sources», The British Society for the
History of Science, Cambridge, 1996, vol. XXIX, no. 4; Cartwright, D. E.,
Tides: A Scientific History, Cambridge, 1999; Deacon, M., Scientists and the
Sea, 1650-1900: A Study of Marine Science, 1971; Dictionary of Scientific
Biography, ed. Ch. C. Gillispie, New York, 1973; Dreyer, J. L. E., History of
the Planetary Systems from Thales to Kepler, Cambridge, 1906; Duhem, P., Le
Système du monde, Paris, 1954; EI2; Ekman, M., «A Concise History of the
Theories of Tides, Precession-nutation and Polar Motion (From Antiquity to
1950)», Surveys in Geophysics, Netherlands, 1993, vol. XIV, no. 6; Encyclopedia
of Astronomy and Astrophysics, Nature Publishing Group, 2001; Furley, D. J.,
note on On the Cosmos (vide: Aristotle); GAS; Laird, E. S., «Robert
Grosseteste, Albumasar, and Medieval Tidal Theory», Isis, Chicago, 1990, vol.
LXXXI, no. 4; Lee, H. D. P., note on Meteorologica (vide: Aristotle); Le
Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, New York, 1966;
Martínez Martín, L., «El Kitāb al-madd wa-l-ŷazr de
Ibn al-Zayyat», Textos y estudios sobre Astronomía española en el
siglo XIII, Barcelona, 1981; Pliny, Natural History, ed. N. Rackham, London,
1947; Srtabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1960; Van Der Waerden, B.
L., «The Heliocentric System in Greek, Persian and Hindu Astronomy», Annals of
the New York Academy of Sciences, New York, 1987, no. 500.