responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 7  صفحه : 28

بختیاری

نویسنده (ها) : اصغر کریمی

آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بَخْتیاری، ازگروههای ایلی کوچنده و لُر زبان جنوب غرب ایران که اکنون بخش بزرگی از خانوارهای آن در نقاط ییلاقی و قضلاقی یکجانشین شده‌اند. براساس آمار ۱۳۷۷ش جمعیت کوچدۀ ایل ۱۷۴‘۱۸۳ نفر برابر با ۴۹۲‘۲۷ خانوار بوده است (سرشماری،...، ۱۵).

 

نام و خاستگاه بختیاری

دربارۀ نام و خاستگاه بختیاریها چند نظر وجود دارد، ولی همۀ پژوهشگران و مورخان بختیاریها را لُر (ﻫ م) دانسته‌اند. براساس روایات افسانه‌ای، لرها (کُردان) را بازماندگان جوانانی تشکیل می‌دهند که به یاری جلاد ضحاک از چنگ او گریخته، به کوهستانهای زردکوه و کوه رنگ پناه بردند و خود را لز یعنی بیابانی خواندند (خواندمیر، ۱/ ۱۸۰؛ ظل‌السلطان، ۲۳۹-۲۴۰) و چون بخت با آنها یاری کرده، خود را «بخت‌یار» نامیدند (ﻧﻜ : ویلسن، ۲۴۵). برخی براساس مشخصات جسمی و روحی و عادات، آنها را ایرانی‌تبار می‌دانند (سرداراسعد، ۴۹-۵۰؛ ﻧﻜ : میرزایی، ۷۳).

هوسه معتقد است که بختیاریها از طایفۀ «اوکسین» هستند که اسکندر در ۳۳۰ق‌م در خوزستان (ایذه) با آنها جنگیده است (ﻧﻜ : افضل‌الملک، ۳۱۷؛ امان، ۵۷). برخی تاریخ آنها را عقب‌تر برده، و گفته‌اند که چون کیخسرو می‌خواست بر «آستیاژ» پیشدادی شاه ماد، یعنی عراق عجم و آذربایجان بشورد، این طایفه را از فارس به ماد آورد و گویا بعد از فتح ماد آنها را در منطقۀ بالای اصفهان و خوزستان یورت و مسکن داد (افضل‌الملک، ۳۱۷-۳۱۸). طایفۀ «مارد»، از طایفۀ رشید و جنگجوی «سیت» یا «ساک» یا «تورانی» را نیز از اجداد بختیاریها دانسته‌اند. این طایفه در ساحل دریای خزر سکنێ داشته، و چادرنشین بوده‌اند، و در بعضی از مناطق دیگر ایران، از جمله در «آرمن» هم مسکن گزیده بوده‌اند (همانجا).

بعضی از مورخان از روی شباهت لفظی‌بختیاری با «باختری»، این طایفه را از اعقاب یونانیان می‌شمارند که در باختر (باکتریان) سلطنت داشته‌اند و شباهت تام‌قرص بختیاری با رقص ملی یونانیان را دلیلی بر این انتساب دانسته‌اند (ﻧﻜ : رشیدیاسمی، ۸). بعضی معتقدند که باختر تاریخی همان جایی است که اقوام بختیاری از دیرباز در آن ساکنند و نام خود را از محل سکونت جغرافیایی خود، باختر به معنای غرب، گرفته‌اند (پژمان بختیاری، ۱۴۷-۱۴۸). بعضی نیز نسبت این ایل را به ملک آل‌بویه می‌رسانند و سر سلسلۀ آنها را عزالدولۀبختیاری (ﻣﻘ ۳۶۷ق) می‌دانند، زیرا ه قبل از او نامی در کتابهای تاریخی از بختیاری به چشم نمی‌خورد. ممکن است در زمان ملوک آل‌بویه جماعتی از این ایل به منطقه‌ای که بختیاری نامیده می‌شود، آمده، و سکنێ گزیده، و به نام بختیاری معروف شده باشند (ﻧﻜ : اوژن‌بختیاری، ۱۰؛ سردار اسعد، همانجا؛ کرزن، II/ 283، حاشیۀ 1).

تا اوایل سدۀ ۹ق/ ۱۵م نیز نامی از لر بختیاری در متون تاریخی و جغرافیایی دیده نمی‌شود. به اعتقاد فیلد (ص 47) چون نویسندگان کهن و حتێ یاقوت (د ۶۲۶ق/ ۱۲۲۸م) نامی از بختیار نبرده‌اند، آنها به احتمال قوی بعدها و شاید در زمان تیموریان (د ۸۰۸ق/ ۱۴۰۵م) در ایران پیدا شده‌اند. معین‌الدین نطنزی در ۸۱۶ق/ ۱۴۱۳م از ظهور طوایف بختیاری چون آسترکی، کوتوند، راکی، جانکی و زلکی در زمان هزارسف (د ۵۴۸ق/ ۱۱۵۳م) سخن می‌گوید (ص ۴۰-۴۱). و از این زمان به بعد نام بختیاری در متون می‌آید. بدلیسی (ص ۷۶) و اسکندربیک (ص ۹۰۸، ۱۰۶۸) هر دو سدۀ ۱۱ق/ ۱۷م از لرهای بختیاری سخن گفته‌اند.

 

نقشۀ خاک بختیاری اعداد، نشان‌دهندۀ محل گرمسیر و ییلاق طوایف بختیاری است (نک‌ : نمودار)؛ حروف ابجد، گویای گذرگاههای عمدۀ طوایف بختیاری از زاگرس است (نک‌ : جدول)؛ اعدادی که در زیر آنها خط تیره است، طوایف چهارلنگ را نشان می‌دهند؛ اعدادی که بر روی آنها مثلث است، نشان‌دهندۀ طوایفی است که یکجانشین شده‌اند (دیگار و کریمی، «مال ... »، ۳۰۲).

 

قلمرو و سرزمین

قلمرو ایل بختیاری با وسعت تقریبی ۵۰۰‘۷ کمـ ۲ در نایحه‌ای بین استانهای اصفهان و خوزستان واقع شده، و از شمال به لرستان، از مشرق به اصفهان و چهارمحال، از جنوب به قلمرو ایلات لُرزبان کهگیلویه و بویراحمد و ایل ترک‌زبان قشقایی، و ازغرب به دشت خوزستان محدود است (دیگار و کریمی، «سرزمین...»، ۱۶-۱۷). کوههای مرکزی جبال زاگرس که از شمال‌غربی به جنوب‌شرقی امتداد دارد، از میان «خاک‌بختیاری» می‌گذرد و آن را به دو بخش کوهستانی (در شرق) و جلگه‌ای (در غرب) تقسیم می‌کند. بخش کوهستانی آن «ییلاق»، و بخش جلگه‌ای آن «گرمسیر» (همان، ۱۶) است و در نواحی مرکزی زاگرس چراگاههای ایل ایل قراردارد (امان، ۳۸).

 

 

سازمان اجتماعی

سازمان اجتماعی ایل بختیاری و مقررات حاکم بر آن بنیاد سلسله مراتب و نظام منسجم دودمانی است. در زمان شاه‌طهماسب (ﺣﻜ ۹۳۰-۹۸۴ق/ ۱۵۲۴-۱۵۷۶م) و در زمان حکمرانی جهانگیرخان بختیاری، به سبب مالیات‌بندی بر مبنای واحد مادیان، این ایل به دو بخش هفت‌لَنگ و چهارلنگ تقسیم شد (بدلیسی، ۷۴؛ اوژن بختیاری، ۲۷؛ کریمی، «دامداری...»، ۴۳). بخش هفت‌لنگ به چند «باب» تقسیم می‌شود، ولی چهارلنگ چنین تقسیماتی ندارد.

 

 

در رأس ایل، ایلخان قرار داشت که برقراری نظم و امنیت و برراری نظام تشکیلاتی و اداری سازگار با محیط جغرافیایی را عهده‌دار بود. از ۱۳۳۲ش عنوان ایلخانی با همۀ امتیازات آن ازسوی دولت لغو شد (دیگار و کریمی، «عملکرد...»، ۱۸۵). پس از ایل، طایفه‌ها قراردارند که گذشته از اهمیت سیاسی، نمایندۀ معیارهای اجتماغی تشکیلات عشایرند. کوچ‌نشینان هر طایفه دارای چراگاههای تابستانی و زمستانی و مسیر کوچ مشترکی هستند (امان، ۸۶) و در صورت بروز کشمکشهای سخت و استثنائی در ایل، طایفه‌ به منزلۀ یک گروه واحد عمل می‌ند (دیگار، ۲۹). قبل از انقلاب اسلامی، سرپرستی هر طایفه را ۴نفر از منتفذان همان طایفه، به انتخاب خانها، تحت عنوان «کلانتر» برعهده داشند. پس از حذف خانها در ۱۳۳۲ش، حکم کلانتری از طرف دولت صادر می‌شد. تا ۱۳۵۷ش کلانتران که سرپرستان طایفه‌ها بودند به جای دولت ایلخانان و خانها، ایل را اداره می‌کردند (دیگار و کریمی، همانجا). از این تاریخ به بعد قدرت کلانترها نیز از بین رفت.

هر طایفه ترکیبی است از تیره‌های مختلف. در مقولۀ سلسله مراتب، هر گروه که درایل شکل‌بندی به دیگری نزدیک‌تر است، همکاری مشترک و دامدرای توأم دارد. مسئولیت روابط عمومی هر تیره با کدخداست (امان، همانجا). تیره‌ها نیز به بخشهای دیگری به نام «تَش» تقسیم می‌شوند. بختیاریها به گروهی تش می‌گویند که از قوم واحد باشند و در کوچ با هم همراهی کنند. سرپرست‌تیش، ریش‌سفید یا شخص مسن مورد قبول همه است (همانجا). هر تش مرکب از چند «اولاد» است و سرپرستی آنها را فردی مسن به عهده دارد (همانجا؛ نیزﻧﻜ : دیگار، ۲۴؛ نیز ﻧﻜ : نمودار). اولاد نام نیای گروه را برخود دارد، ولی از نظر نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارای کارکردی نیست (دیگار، ۲۹). هر اولاد به چندین خانوار تقسیم می‌شود که آن را «فامیل» می‌گویند. واژۀ فامیل از زمان رواج شناسنامه دادن در میان افراد عشایر ایران، در فرهنگ و زبان ایل راه یافته است. قبلاً هر فرد را با نام پدرش می‌شناختند. سرپرست هر خانوار مرد خانواده و یا به مفهومی دیگر رئیس خانوار است (کریمی، «نگاهی...»، ۳۷؛ دیگار، ۲۷؛ نیز ﻧﻜ : نمودار).

 

برافراشتن سیاه چادر، عکس از مؤلف

 

تقسیمات خانوار بیشتر از زمان صفویه رایج شده، و اغلب در شکل بندیهای مالیاتی کاربرد داشته است (امان، ۸۲). اختلافات و منازعات و قتلها در درون این ساختار از طریق حکمیت و کدخدا منشی حل و فصل می‌شده است (دیگار، ۳۰).

سازمان اجتماعی و سیاسی ایل، با زیرمجموعۀ آن در طول تاریخ به قوت خود باقی مانده، ولی در جایگاه هر یک از طایفه‌ها و تیظره‌ها و تشها و اولاد آنها از نظر سازمان اجتماعی و سیاسی، و هم از نظر موقعیت جغرافیایی در قلمرو خاک بختیاری، بارها تحت تأثیر عوامل گوناگون دستکاریهای فراوانی شده است (همو، ۲۸).

روشن‌ترین و قابل‌لمس‌ترین سازمان اجتماعی در ایل «مال» است. مال معمولاً از ترکیب ۲ تا۱۲ سیاه چادر به وجود می‌آید که کوچک‌ترین واحد اجتماعی ـ اقتصادی ایل و یا یک واحد گله‌داری محسوب می‌شود. دامهای خانوارهای «مال» در یک گله جمع می‌شود و افراد این خانوارها علاوه بر مناسبات تعیین شده در امور دامداری، روابط دوستی نزدیک‌تری دارند و علقۀ خویشاوندی میان آنها هم مناسبات نزدیک‌تر و محکم‌تری به وجود می‌آورد. مال به نام سرمال آن شناخته می‌شود (کریمی، همانجا).

 

گروه‌بندی

در ایل بختیاری چند نوع گروه‌بندی وجود دارد که یکی از آنها گروه‌بندی قومی است. لرهای بختیاری در اکثریت مطلق هستند و اقلیتهای لر لک، عرب (عرب کَمَری) و ترک (ترکهای چهرازی) جذب آنها شده‌اند (همو، سفر...، ۱۶۳). گروه‌بندی دیگر مبتنی بر اقتدار سیاسی و اجتماعی است. در هرم سلسله مراتب بختیرای، ایلخان در رأس هرم ایل، و سپس به ترتیب کلانتران و کدخدایان و ریش‌سفیدان قرار داشتند؛ کالبد اصلی هرم ایلی را هم تودۀ عظیم مردم ایلیاتی تشکیل می‌دادند (دیگار، ۳۱؛ کریمی، همان، ۲۷۵).

خانهای بختیاری همه از یک نسل، و دارای قدرت و ثروت فراوان، و از همه مهم‌تر دارای دستگاهی اداری شامل محافظان، سواران مسلح، منشیان، مستوفیان، کارگزاران و غیره بودند که مورد تأیید حکومتهای مرکزی بود (دیگار، ۳۲). خانها به مردان قشر لر (مردم ایلیاتی ایل) دختر نمی‌دانند، ولی با دختران این قشر ازدواج می‌کردند.

گروه‌بندی دیگر بر مبنای شعل است. لرهای کوچ‌نشین بر این اساس به دو گروه تقسیم می‌شوند: نخست، گروه اکثریت که فقط به شغل دامداری و در کنار آن به کارهای زراعی می‌پردازند؛ دوم، کوچ‌نشینانی که دامدار نیستند و اشتغالات دیگری دارند. اینها چند دسته‌اند:

۱. توشمالها (نوازندگان ایل)، که بختیاری هستند و همیشه با ایل کوچ می‌کنند و در مجالس شادی و عزای آنها ساز می‌نوازند. زنان توشمالی نقشی در نوازندگی ندارند. ازدواج در میان آنها درون‌گروهی است و لرهای بختیاری با آنها وصلت نمی‌کنند. جد این توشمالها کَرْناکِش بابااحمدبوده است و آنها خود را از طایفه بامدی (ﻧﻜ : ﻫ د، بابا احمدی) می‌دانند، ولی سرجمع طایفۀ هموله هستند (کریمی، همان، ۲۷۳).

 

ساخت ابزارهای فلزی، عکس از مؤلف

 

۲. غربتها، یا غربتیها (کولیهای ایل)، که بختیاری نیستند و کارشان آهنگری، سبدبافی و جز آنهاست. بختیاریها به آنها دختر نمی‌دهند و از آنها دختر نمی‌گیرند. ازدواج آنها نیز درون‌گروهی است. همیشه با ایل کوچ می‌کنند و در حاشیۀ شهرکهای واقع در ییلاق و گرمسیر چادر می‌زنند و برای ایلیاتها ابزار و وسایل کار و اسباب خانه می‌سازند (همان، ۵۷-۵۸).

۳. تخت‌کِشْها، که برای گیوه تَخت دست می‌کنند. آنها سرجمع طایفۀ بابادی هستند، ولی در همه‌جا پراکنده‌اند. ازدواج در این دسته نیز درون گروهی است (همان، ۲۷۳).

۴. کلاه مالها و نمدمالها، که لُر هستند، ولی با ایل کوچ نمی‌کنند (همو، «نگاهی»، ۳۵-۳۶).

۵. گروه عرب کَمَری، که دو زبانه‌اند (عربی و لری) و زنانشان جامۀ عربی، و مردانشان جامۀ بختیاری می‌پوشند. با اینکه عرب کمریها برای خود سازمان طایفگی مستقل دارند و به دو طایفۀ «عرب کنگریز» و «عرب علی‌بَک» تقسیم می‌شوند، ولی در درون سازمان اداری ایل بختیاری قرار می‌گیرند. خانواده‌های این دو طایفه در ۳ بخش دورکی، بابادی و بهداروند قرار گرفته‌اند و از کلانتران این طوایف فرمان می‌برند. مناسبات میان عرب کمری و بختیاری بین دو تعریف «تابعیت» و «اتحاد» در نوسان است. عربهای کمری تحت‌الحمایۀ بختیاریها هستند و از آنها متابعت می‌کنند و با آنها پیوند سببی نیز برقرار کرده‌اند، ازاین‌رو، مظاهر اتحاد نیز درمیان آنها مشهود است (دیگار و کریمی، «بررسی...»، ۱۱۹). طایفۀ عرب کمری چهار لنگها در اطراف ایذه می‌نشینند (کریمی، سفر، ۱۶۳).

۶. سادات. هر طایفه‌ای از بختیاری تیره‌ای به نام سادات دارد. سادات شاهِ خراسان در طایفۀ بابادی، سادات شاهزاده عبدالله طایفۀ محمودصالح چهارلنگ میانکوه، سادات بووِیْر در هفت لنگ میانکوه، سادات سلطان ابراهیم چهارلنگ در میانکوه نزدیک ایذه، سادات سید احمد کبیر در هفت لنگ میانکوه نزدیک ایذه، و سادات سیدعیسێ (سعید) در چهارلنگ فریدن و بُربُرود. سادات گله‌دار و زارعند و مورد احترام ایل قرار دارند (همانجا).

 

نظام سیاسی و توزیع قدرت: نظام جدید سیاسی و توزیع قدرت در سازمان حکومتی ایل بختیاری، تقریباً از ۱۰۸۰ق/ ۱۶۶۹م به بعد وبا سلطۀ تدریجی هفت لنگها بر تمام ایل شکل می‌گیرد. خانهای هفت لنگ اولاد فردی به نام حیدر (حیدرکور) هستند. او که رئیس ایل پاپی لرستان بود، در ۱۲۱۵ق/ ۱۸۰۰م به عللی ازآنجا گریخت و به خانۀ کلانتر طایفۀ زراسوند از دورکی هفت‌لنگ بختیاری آمد و بعد از مدتی با دختر او ازدواج کرد. غالبْ آقا، پسر حیدر بعدها به ریاست طایفۀ زراسوند انتخاب شد. نسل خانهای اخیربخش هفت‌لنگ‌بختیاری به او می‌رسد (سرداراسعد، ۱۵۵ﺑﺒ ).

 

تجمع یک خانوار گسترده در بهون (سیاه چادر)، عکس از مؤلف

 

برای حفظ تعادل کمی و کیفی قدرت طوایف، و توزیع یا تمرکز آن در ایل بختیاری، ۴نظام نقش‌آفرین بوده‌اند و آثار آنها هنوز هم باقی است. عملکرد این نظامها توانسته است نام و موجودیت همۀ طایفه‌ها را به‌رغم جنگهای داخلی در ایل بختیاری و شکستها و از دست دادن سرزمین و مراتع و یا رانده‌شدن به کناره‌های «خاک‌بختیاری»، حفظ کند. این نظامها عبارتند از:

۱. نظام خویشاوندی. خویشاوندان در موارد جنگ و ستیز به یاری یکدیگر می‌روند (دیگاروکریمی، «عملکرد»، ۲۲۰).

۲. پیمان «خین چوبی» یا «خینه‌چوبی» (= خون چوبی، اصطلاحی که برای پیمان پایدار به کار می‌رود)، که میان دو نفر یا دو گروه بیشتر بسته می‌شود، تا همیشه در شرایط جنگ و ستیز پشتیبان هم باشند. این پیمان بیشتر تابع نظام خویشاوندی است (همان، ۲۲۰-۲۲۴). در ایل بختیاری همه خین‌چوهای (هم پیمانها) یکدیگر را می‌شناسند و در مواقع لزوم به یاری هم برمی‌خیزند (همان، ۲۲۱-۲۲۲).

۳. قانون کمک به کم‌زور. در صورت بروز جنگ بین دو گروه، اگر گروه سومی به کمک یکی از این دو گروه بیاید، گروه چهارم باید بدون توجه به علل و ریشه‌های این نزاع، به پشتیبانی از گروه کم‌زور وارد جنگ شود. با اینکه این قانون با نظام‌بخش‌بندی ایل چندان انطباقی ندارد، ولی ساختار ایلی ایجاب می‌کند که قانون کمک به کم‌زور بر نظام خویشاوندی ونظام خین‌چویی برتری داشته باشد (همان، ۲۲۴-۲۲۵).

۴. نظام بستگانی (وابستۀ یکی از خانهای بودن). در ۱۲۹۷ق/ ۱۸۶۲م ناصرالدین‌شاه قاجار به علت نگرانی از قدرت حسینقلی‌خان ایلخانی، برادراو، امام‌قلی‌خان را با عنوان حاجی ایلحانی جانشین او کرد. او نیز برای دستیابی به قدرت، در هر طایفه و تیره‌ای به تعدادکلانتران وکدخدایان برادرش برای خود کلانتر وکدخدا انتخاب، و ابواب جمعی آنها را از بین همان طوایف و تیره‌ها تعیین کرد. این کار رقابتی شدید بین دو شاخۀ خویشاوندی خانها بزرگ به‌وجود آورد. ازآن‌پس، فرزندان آنها نیز برای هر طایفه ۴ کلانتر تعیین می-کردند که دو کلانتر با ایلخانی و دو کلانتر دیگر با حاجی ایلخانی مربوط بودند. عضویت در شاخه‌های ایلخانی و حاجی‌ایلخانی حالت موروثی داشت و غیرقابل تغییر بود. معمولاً پس بزرگ‌تر رئیس شاخۀ مثلاً حاجی ایلخانی در همان شاخۀ پدر باقی می‌ماند و پسر کوچک‌تر باید جرو شاخۀ مخالف، یعنی ایلخانی شود. به این ترتیب ایل بزرگ بختیاری به دو دستۀ رقیب «ایلخانی» و «حاجی ایلخانی» تحت عنوان «بسته» تقسیم می‌شد. ازاین‌رو، هر فرد بختیاری می‌دانست که ایلخانی است، یا حاجی ایلخانی (همان، ۲۲۸-۲۲۹). این نظام پس از ۱۳۵۷ش از میان رفت و فقط نامی از آنها باقی ماند.

 

نظام مالکیت ارضی

مالکیت زمینهای قبیله‌ای در زمان مغول به صورت اینجو یا اقطاع بوده است (پتروشفسکی، ۲/ ۱۴ﺑﺒ ؛ نیز ۴۵ﺑﺒ). ویژگی این اراضی، مستوربودن جنبۀ فئودالی مالکیت آنها در زیر پردۀ رسوم پدرشاهی و جماعتی بود. یعنی مالکیت اراضی و مراتع عملاً در اختیار رئیس ایل، ولی از نظر حقوقی علفخوار مشترک ایل یا شاخه‌ای از آن به حساب می‌آمد (همو، ۲/ ۷۶) و رئیس ایل حق فروش یا انتقال این اراضی را به غیر نداشت (همو، ۲/ ۷۷). خانهای بختیاری در خاک بختیاری صاحب زمین زراعی نبودند و زمینهای ملکی آنها از خارج از آن قرار داشت و زارعانِ لُری که بر روی زمینهای آنها کار می‌کردند، یکجانشین بودند و رعیت نامیده می‌شدند (یادداشتهای مؤلف).

براساس پنجاقهای موجود در میان بختیاریها، سهم زمین هر کس در چهارچوب واحدهای کوچک‌تر ایل تا بزرگ‌تر شناخته می‌شود (کریمی، «نظام...»، ۷۰). هر طایفه و تیره و اولاد ایل بختیاری به‌طور دسته جمعی و سنتی از حق موروثی آب و علف برخوردارند و تعلق ملکی هر فرد از زمان تولد مشخص می‌شود (ﻧﻜ : امان، ۱۱۳). این افراد بدون موافقت همسایگان و هم گروههای ایلی، حق فروش یا واگذاری زمینهای خود را به غیر ندارند و زمین بدون اجازۀ اعضای گروه از تصرف گروه خارج نمی‌شود. طبق مقررات سنتی جاری در ایل، حداکثر زمان توقف عادی گروههای کوچنده در مراتع منزلگاههای مسیر کوچ، یک شبانه‌روز است و فقط حوادث غیرمترقبه ممکن است این زمان را به یک هفته برساند (کریمی، «دامداری»، ۴۲-۴۳). هر تیره و طایفه برای زراعت در زمین دیگران یا ساخت و ساز در آن، نظام و مقررات برای زراعت در زمین دیگران یا ساخت‌وساز در آن، نظام و مقررات درون گروهی خاصی دارد؛ مثلاً بابادیها زمین را بلاعوض برای کشت به کس دیگری قرض می‌دهند، یا بامَدی‌ها در ازای هر «مَن» زمین بذرافکن، وجهی دریافت می‌کنند. برای ساختن خانه در زمین دیگری تنها قول شخص و وعدۀ یاوری دادن به صاحب زمین کفایت می‌کند (همو، «نظام»، ۷۰، ۷۲).

 

ازدواج و ارث

ازدواج بختیاریها درون گروهی است. زنی که با غیربختیاری ازدواج کند، کودک او بختیاری محسوب نمی‌شود (همان، ۷۷). مرد بختیاری نمی‌تواند در چهارچوب نظام اقتصاد سنتی کوچندگی و تقسیم کار جنسی، بدون وجود زن به حیات اقتصادی خود ادامه دهد. قوانین مذهبی و سنن ایلی نیز مانع حضور زن نامحرم در کانون خانواده است. ازاین‌رو بهره‌گیری از نیروی کار زنان در امور دامداری از علل تعدد زوجات است. جانشنی خان یا کلانتر می‌بایست از طرف مادر نیز خان‌زاده باشد. ازاین‌رو، خانها برای داشتن جانشین مناسب، دختران یکی از همین بزرگان ایل که به آنها «بی‌بی» می‌گویند، ازدواج می‌کردند. پسری که از بی‌بی زاده می‌شد، استحقاق خان شدن یا کلانتر شدن را داشت، ولی پسری که از یک زن معمولی لُر به دنیا می‌آمد، چنین حقی نداشت (همانجا).

تقسیم ثروت و سرمایۀ سرپرست خانواده پس از فوت چنین بود: یک هشتم کل دارایی منهای اموال غیرمنقول بین همسران او، و بقیۀ دراایی اعم از منقول و غیرمنقول بین پسران تقسیم می‌شد. اگر سرپرست خانواده فقط دختر داشت. برادران او املاک و دارایی برادر را تصاحب می‌کردند و مسئولیت شوهر دادن دخترهای او را برعهده می‌گرفتند. چون در ایل بختیاری نظام «شوهرمکانی» بر مناسبات همسرگزینی حاکم است و دختر پس از ازدواج از گروه خود خارج و وارد گروه شوهر می‌شود. از این‌رو، نمی‌تواند از اموال غیرمنقول او ارث ببرد (همانجا). پسرخواندگی در ایل معمول است و در درون گروه خویشاوند نسبی صورت می‌گیرد. بنابر سنت ایلی، مردبی‌فرزند یکی از برادرزاده‌های خود را به فرزندخواندگی می‌پذیرد. پسرخوانده از ارث پدر واقعی خود محروم می‌شود و از پدرخوانده یا عموی خود ارث می‌برد (کریمی، سفر، ۲۶۴).

 

ساختار اقتصادی

دامداری سنتی با دامهای کوچک، فعالیت اقتصادی و تولیدی مهم ایل را شکل می‌هد. بختیاریهای کوچ‌نشین دامهای گوشتی و شیرده از انواع دامهای کوچک (گوسفند از نژاد لری و بز) درگله‌های بزرگ، و گاو (معدودی برای مصارف خانوار) پرورش می‌دهند. در ایل بختیاری فقط «عرب کمری»ها گاومیش پرورش می‌دهند و محصول آن را با مالک تقسیم می‌کنند (همان، ۶۳-۶۴). از سدۀ ۷ق به بعد، اقتصاد ایل بختیاری مبتنی بر پرورش و تعلیف دامهای کوچک بوده، و در این زمینه، «کوچ» بهترین و اقتصادی‌ترین «فن» برای تعلیف دام و بهره‌برداری از مراتع طبیعی ارتفاعات در طول سال به شمار می‌رفته است.

اتابک‌شمس‌الدین الب ارغوان (د ۶۶۹ق/ ۱۲۷۱م) اولین حاکمی بود که به رسم مغولها قاعدۀ ییلاق و قشلاق را پیش گرفت و زمستان را در ایذه (ایذج) و شوش، و تابستان را در زردکوه می‌گذراند (معین‌الدین، ۴۴). از این‌رو، ایل بختیاری ارتفاعات غرب اصفهان را که بلندترین قلۀ آن در زردکوه ۵۴۹‘۴متر است، به عنوان سرزمین ییلاقی و تعلیف تابستانی دامها، ودامنه‌های شرقی سلسله جبال زاگرس را که تا قسمتی از دشت خوزستان ادامه می‌یابد، به عنوان سرزمین گرمسیری برای تعلیف زمستانی دامهای ایل قرار داده است (دیگار و دیگران، ۱۹۸). ایل بختیاری از آن زمان تاکنون دارای دو کوچ بزرگ در دو فصل بهارو پاییز از گرمسیر به قشلاق و بالعکس است. طول مسافت این کوچها برحسب طایفه و گروههای مختلف ایل، متفاوت، و برای بعضی از طوایف به ۳۰۰ کمـ می‌رسد (دیگار و کریمی، «مال...»، ۳۰۱ﺑﺒ؛ نیز ﻧﻜ : نقشه و محل ییلاقی و گرمسیری طوایف). کوچ طوایف بختیاری زمان‌بندی معینی دارد. ایلْ‌راه هریک را طوایف و گروههای ایل را نیز تا حدی ثابت و معین است. هریک از این گروهها نیز در ییلاق و گرمسیر جای معینی دارند که طبق قواعد و سنن ایلی متعلق به خود آنهاست و همیشه چادرهای خود را در آنجا برپا می‌کنند و دامهای خود را در مراتع آن می‌چرانند (دیگار و کریمی، همانجا؛ نیز ﻧﻜ : نقشه و نمودار و جدول).

محصولات لبنی ایل بیشتر مصرف درون ایلی دارد، درحالی که گوشت و پشم و پوست و رودۀ دامها، بیشتر در بیرون از ایل به فروش می‌رسد. از پوست میش و بره که نازک‌تر است، برای مشک‌دوغ‌نی، و از پوست بز که صخیم‌تر است، برای مشک آب و ساختن انبانها (دیگار، ۱۴۶-۱۴۷)؛ ازپشم گوسفند برای بافتن قالیچه، خُرجین، انواع «وِریس» (بند برای باربندی و غیره)، طناب، گلیم، انواع جُل و انواع نمکدان (نوعی بافت کیسه مانند)؛ و از موی بز برای یافتن سیاه‌چادر و برخی از طنابهای مویین استفاده می‌کنند (همو، ۴۵-۱۰۷).

در این نظام اقتصادی، مهم‌ترین نقش مولّده را چوپان به‌عهده دارد که از کودکی به این کار می‌پردازد و تبحر و تجزیۀ ویژه‌ای می‌اندوزد. مهم‌ترین وظایف او عبارت است از چراندن و مواظبت همیشگی از دامها، نگهداشتن دامهای ماده به هنگام شیردوشی، شستن گوسفندان قبل از پشم چینی، «فِیَه کردن» بره‌های نوزاد (خوراندن اولین شیر میش به آنها) بلافاصله بعد از زایمان قرارداد میان چوپان و صاحب گله معمولاً یک ساله است. چوپان به‌عنوان دستمزد، خرج خوراک و پوشاک خود ونیز از هر ۱۰ میش یک برۀ نر، از هر ۱۰ بز یک بزغالۀ نر، از پشم هر ۱۰ میش پشم یک میش، و همۀ اینها را به انتخاب خود از صاحب‌گله دریافت می‌کرد (کریمی، «دامداری»، ۵۰-۵۱، سفر، ۲۹).

کشت غلات در میان بختیاریها شغل جنبی افراد ایل است و بیشتر به‌صورت دیم در گرمسیر و ییلاق صورت می‌گیرد. غلات به‌دست‌آمده از این‌راه، در کنار بهره‌گیری از منابع زراعی یکجانشینان تا اندازه‌ای پاسخگوی نیاز درونی ایل است (کریمی، همان، ۲۰۲-۲۰۴). بختیاریهای یکجانشین، باغداری و صیفی‌کاری نیز می‌کنند (هما، ۱۱۷). شکار جانوران گیاهخوار و پرندگان دانه برچین به روش بومی و با دامهای سنتی برای مصرف درون ایلی است (دیگار، ۱۲۳-۱۳۲).

زنان ایل در طول سال، افزون بر فعالیتهای دیگر، غالباً به گردآوری سبزیهای کوهی و میوه‌ها و دانه‌های گیاهان وحشی برای مصارف خوراکی، رنگرزی و دارویی می‌پردازند (کریمی، همان، ۲۱۶-۲۱۷). از میوۀ درخت بلوط پس از انجام‌دادن برخی عملیات روی آن، خمیری تهیه می‌شود که از آن نوعی نان به نام «کَلپَتیر» می‌پزد (همان، ۶۴-۶۵). از محصول درخت گینه، گَرد سفیدی به نام گز، و صمغی به نام «زیدی» و کتیرا برای فروش به بیرون از ایل می‌گیرند (دیگار، همان، ۱۳۳-۱۴۰؛ کریمی، همان، ۲۱۷).

 

مسکن

بختیاریها برای تعلیف دام در مراتع، مرتباً جابه جا می‌شوند؛ ازاین‌رو، نیاز به مسکن سبک و متحرک دارند. مسکن عمدۀ آنها «بهون» (سیاه‌چادر بافته شده از موی سیاه بز) است (کریمی، «نگاهی»، ۳۷). آنها مسکن ثابت نیز دارند که بیشتر در گرمسیر ساخته شده است. انواع مسکنها عبارتند از: «کَپِر»، کنده شده در دل زمین که سقف آن را با چوب یا نی می‌پوشانند؛ «لیر» یا خانه‌های برپاشده از سنگ نتراشیده که به صورت خشکه چین و یا با ملات گل می‌سازند؛ و «تو» خانه‌های خشت و گلی است. بختیاریهایی که توان خرید تیر و چوب برای پوشش سقف دارند، خانه‌ای در سردسیر یا گرمسیر و یا در هر دو برای خود می‌سازد. امروزه روند این ساخت‌وسازها به موازات گرایش به یکجانشینی ایل، با سرعت بی‌سابقه‌ای رو به فزونی است (دیگار، ۱۸۹-۲۰۴).

 

خوراک

بختیاریها خوراک خود را با شیوه‌های سنتی تهیه و نگاهداری می‌کنند. در طول کوچ پاییزه خوراک آنها بیشتر نان و پیاز، نان و آب کشک، و نان و آب ترشی (کریمی، سفر، ۶۴)، و در کوچ‌بهاره به علت زاییدن میشها، مواد لبنی است. صبحانۀ آنها معمولاٌ نان و ماست است (همو، «دامداری»، ۴۹-۵۰). بختیاریها خوراکهای گوشتی کمتر می‌خورند و فقط در مواقع اتفاقی یا مناسبتهایی چو عروسی و عزا و مهمانی گوشت مصرف می‌کنند. از گوشت حیوانات اهلی برای خورشها و کبابها استفاده می‌کنند. کشتن ماکیان برای پذیرایی از مهمان با صرفه‌تر از کشتن یک دام است، به همین دلیل بیشتر چادرها دست‌کم ۴ یا ۵ مرغ و خروس دارند. از گوشت حیوانات گیاهخوار وحشی یا پرندگان برچین وحشی که شکار می‌شوند، فقط برای کباب استفاده می‌کنند (دیگارو، ۲۴۰).

 

پوشاک

پوشاک مردانه کلاه نمدی سیاه از کُرک بز، «تُمبون» (شلوار) سیاه‌رنگ با پاچه‌های بسیار گشاد از جنس دبیت، پیراهن و «چوقا» است. چوقا بالاپوشی راسته و بی‌آستین است که قد آن تا سر زانو می‌رسد و سرتاسر جلو آن باز است و زنان از آن روی دستگاههای افقی می‌بافند. بختیاریها قبلاً قبا می‌پوشیدند که در زمان رضاشاه کنار گذاشته شد (همو، ۲۴۶-۲۴۹). آنها همچنین شالی از جنس پارچه به کمر می‌بندند و گیوۀ مَلِکی به‌پا می‌کنند (همو، ۲۵۴).

لچک، «مِی ناز» (توری سر)، «کولوت» (دستمال تیره رنگ مخصوص پیشانی»، پیراهن، شولار (دامنهای بسیار پُرچین) و گیوه ازجمله لباسهای سنتی زنان است. زنان جوان به رنگهای شاد گرایش دارند و زنهای مسن فقط زنگ سیاه می‌پوشند (همو، ۲۵۷-۲۶۲؛ نیزﻧﻜ : کریمی، همان، ۳۹).

 

صنایع‌دستی

در بین اعضای ایل پرداختن به صنایع‌دستی (بجز بافندگی) معمول نیست و این کار اختصاص به غربتیها (کولیها) دارد (دیگار، ۴۳-۴۴). زن بختیاری اوقات فراغت خود را به ریسندگی و بافندگی می‌گذراند. ایلیاتی به دلیل کوچ در کوهستان، احتیاج به وسایل نرم و سبک و انعطاف‌پذیر دارد که همۀ اینها را زنان بختیاری تهیه می‌کنند.

مقابل هر چادر بختیاری معمولاً یک دار بافندگی از نوع خوابیده برپاست. مواد اولیۀ بافته‌ها از دامهای ایل به‌دست می‌آید و محصولات به‌دست‌آمده بیشتر برای مصارف درون ایلی است. هرطایفه و تیره‌ای در نوعی از بافندگی شهرت دارد. مثلاً پوقابافی «کیارثی» (کیان ارثی) یا «کیومرثی» چهارلنگ مشهور است. بهترین «لِی» (بافته‌ای گلیم بافت برای انداختن روی اثاثیۀ درون چادر) را طایفۀ بامدی می‌بافد. «هورژین» (خرجین)های بافته شده در طایفۀ گُندلی یا قندعلی نیز معروف است. بعضی از فرشهای بافت بختیاری که به «بی‌بی‌بَف» (بی‌بی‌بافت) مشهورند، به بیرون از ایل صادر می‌شود. کارهای چوبی طایفۀ موری که در جنگلهای بازفت زندگی می‌کنند و چهارلنگهای ناحیۀ «لِید» (مرز بین ییلاق و گرمسیر) نیز شهرت دارد (دیگار، ۱۴۹-۱۶۹؛ نیز ﻧﻜ : کریمی، همان، ۶۹، ۹۴، ۱۶۵).

 

حمل‌ونقل

حمل مشک آب، کودک و گهوارۀ او به هنگام کوچ، و حمل هیزمِ گردآوری شده برای سوخت از وظایف زنان بختیاری است (همان، ۹۷؛ دیگار، ۱۷۰)؛ در بین مردها فقط چوپانان کوله‌بار کوچکی برپشت خود حمل‌می‌کنند (همو، ۱۷۳). الاغ و قاطر و گاو برای حمل بار، و اسب و مادیان و قاطر برای حمل انسان است. بار و آزوقه را در وسایل گوناگونی که غالباً دست ساخت خودشان است، مثل جُلريال انواع خرجینها و کیسه‌ها، بندها و طنابها (همو، ۱۷۵-۱۷۹) قرار می‌دهند و می‌بندند. بختیاریها از گذشته‌های دور در تربیت اسب مهارت داشته، و سواران بختیاری مشهور بوده‌اند (همو، ۱۸۱-۱۸۲). در قدیم زین اسب را خود بختیاریها از چوب می‌ساختند و سراجی آن را نیز خود انجام می‌دادند. بعدها زین آمادۀ از نوع انگلیسی را از بازار می‌خریدند (همو، ۱۸۴-۱۸۵). امروزه اسب، کاربردی خودر ا در ایل از دست داده، و شمار آنا به طور بارزی کاهش یافته، و قاطر جای آن را گرفته است. هرخانوار کوچنده‌ای دست‌کم یک یا دو رأس قاطر و الاغ دارد (سرشماری، ۲۸). بختیاریها به هنگام کوچ و برای گذر از رودخانه‌های سر راهشان از «کَلَک» استفاده می‌کنند. کلک را از مشکهای بادکرده و به هم پیوسته، می‌سازند و روی آن را با نی یا چوب می‌بندند (دیگار، ۱۸۸؛ نیزﻧﻜ : کریمی، همان، ۲۴۰).

 

زبان و گویش (ﻧﻜ : ﻫ د، بختیاری، گویش).

مذهب

بختیاریها شیعۀ اثناعشری هستند. در قلمرو ایل بختیاری در حدود ۱۷ زیارتگاه و امام‌زاده وجود دارد. ۱۳ زیارتگاه بختیاری در گرمسیر، و بقیه در ییلاق واقع شده‌اند (همان، ۲۵۴-۲۵۵). تختگاههای مقدس مذهبی که از سدۀ ۸ق‌م تا سدۀ ۵ق‌م فعال بوده، و مردم بومی منطقه در هوای باز بر روی آنها به نیایش اهورامزدا می‌پرداخته‌اند، در همین گرمسیر بختیاریها، یعنی در مسجدسلیمان، قرارداشته است (گیرشمن، 282).

 

پیشینۀ تاریخی

بختیاریها گروهی از قوم‌لر به‌شمار می‌روند و با آنها گذشته‌ای مشترک دارند (ﻧﻜ : ﻫ د، لر).

از حدود ۳۰۰ق/ ۹۱۳م سرزمین لرستان به دو بخش «لر بزرگ» و «لر کوچک» تفسیم شد (معین‌الدین، ۳۷). در زمان صفوی سرزمین لرکوچک به لرستان فیلی معروف گردید و سرزمین لربزرک (از اصفهان تا کهگیلویه و از شوشتر تا بهبهان) قلمرو بختیاریها شد (شهبازی، ۶۴). تا اواخر سدۀ ۱۰م/ ۱۶م قلمرو لر بزرگ (لرهای بختیاری، لرهای کهگیلویه و بویراحمد، لرهای ممسنی) به همین نام مرسوم بود و در زمان شاه عباس قسمت شمالی این منطقه به بختیاری شهرت یافت (اسکندربیک، ۱۰۸۶).

در ۵۰۵ق/ ۱۱۱۱م قریب ۱۰۰ خانوار عرب که پیشوای آنها ابوالحسن فضلویه نام داشت. از جبل‌السماق شام به لرستان آمدند (معین‌الدین، ۳۸). مینورسکی (ص ۳۹) به درستی این مهاجران را از گروههای قومی کُرد خوانده است. از ۵۵۰ تا ۸۲۷ق/ ۱۱۵۵ تا ۱۴۲۴م، ۱۳ حاکم با اصل و نسب سوری (شامی) با عنوان اتابکان فضلویه بر ناحیۀ لرستان و خاک بختیاری حکومت کرده‌اند. ابوطاهر، رهبر آنها از نسل سوم ابوالحسن که در خدمت اتابک سنقر از سلغریان‌فارس (۵۴۳-۵۵۶ق/ ۱۱۴۸-۱۱۶۱م) درآمده بود، به‌سبب وفاداری و شجاعتهایش در جنگ با ملوک شبانکاره، از سوی سنقر حاکم کهگیلویه شد و پس از موفقیت در فتح لرستان خود را اتابک نامید و در ۵۵۰ق حکومت مستقلی تشکیل داد (همانجا). تقریباً از این تاریخ سرپرستی این قوم در دست این خانواده قرار گرفت.

کوچ بزرگ گروه ایلی که به بختیاری معروف شده‌اند، در زمان شمس‌الدین الب ارغون (د ۶۶۹ق/ ۱۲۷۱م)، ششمین اتابک از این خاندان، به تبع رسوم مغولی، شروع شد. ایذج (ایذه یا مالمیر) قشلاق این اتابک و زردکوه ییلاق او بوده است (معین‌الدین، ۴۳-۴۴؛ امان، ۶۵). وی مدتها در دربار ایلخان خدمت کرد و جای شک نیست که بعضی آداب مغولی را برگزیده بود. هم‌اکنون نیز در بین بختیاریها، علاوه بر تشکیلات برجای ماندۀ سیاسی ـ اجتماعی، برخی اصطلاحات مغولی نیز در واژگان شبانی آنها بازمانده است (دیگار و دیگران، ۱۹۲-۲۰۳).

در زمان شاه‌حسین، سیزدهمین اتابک، حکومت اتابکان فضلویه به پایان رسید و حکومت لر بزرگ به سلطان ابراهیم نوادۀ امیرتیمور داده شد. او تا ۹۰۶ق/ ۱۵۰۰م بر این خطه حکومت کرد و در این سال بساط تیموریان از ایران برچیده شد (بدلیسی، ۵۶-۵۷). اینکه بعضی از محققان ایل بختیاری را قوم مهاجر از شام و روسیه می‌دانند، شاید به دلیل کوچ اتابکان فضلویه به این ناحیه باشد.

پس از اتابکان فضلویه، رؤسای طوایف نختلف قدرت را دردست گرفتند. در ۹۷۴ق/ ۱۵۶۶م شاه طهماسب به تاج میر، یکی از سران طایفۀ قدیمی و قدرتمند استرکی، لقب سرداری داد. تاج میر به‌سبب کوتاهی در انجام دادن وظایفش به قتل رسید و جهانگیرخان بختیاری به جانشین وی منصوب شد. هم اوست که ایل بختیاری را برای دریافت مالیات، به دو بخش هفت‌لنگ و چهارلنگ تقسیم کرده است. همچنین او در زمان شاه عباس، مأمور الحاق آب کوهرنگ به زاینده‌رود شد (همو، ۷۶). استرکیها امروزه طایفه‌ای از «دورکی‌باب» بختیاری را تشکیل می‌دهند. مقارن سال ۱۱۳۷ق/ ۱۷۲۵م، در زمان حملات افغانها و عثمانیها به ایران، چند تن از خانهای بختیاری، مانند قاسم‌خان و صفی‌خان، در مقابل این یورشها مقاومت به خرج دادن (مینورسکی، ۳۵).

در زمان نادر، علیمراد ممیوند از چهارلنگ بختیاری سربه شورش برداشت و نادر شخصاً با وی وارد جنگ شد و او را دستگیر و اعدام، و بختیاریها را تارومار و پراکنده کرد. نادر برای تضعیف بختیاریها و تقویت نوار مرزی شرق ایران، چندهزار خانوار بختیاری را به جام (تربت‌جام) خراسان تبعید کرد و ۴ هزار نفر از آنها را در قشون خود جای داد و برای جبران تقلیل جمعیت بختیاری، دوهزار خانوار کرد از عشایر زنگنۀ کرمانشاه را به سرزمین بختیاری کوچ داد (امان، ۷۱-۷۲). اندکی بعد، چندهزار از خانوار بختیاری که همراه نادر در فتح قندهار شرکت داشتند، در کنار میان خیل و نواحی دران‌بند و مرخای افغانستان ساکن شدند. (همو، ۷۲). پس از قتل نادر، عدۀ کثیری از بختیاریهای تبعیدی خراسان و مقیم افغانستان به منطقۀ خود بازگشتند (همانجا). علیمردان‌خان بختیاری در ۱۱۶۳ق/ ۱۷۵۰م به اتفاق کریم‌خان‌زند به اصفهان حمله‌ کرد و شاه اسماعیل سوم را در اصفهان بر تخت نشاند (مینورسکی، ۳۶). اختلاف او و کریم‌خان منجر به قتل علیمرادخان شد و کریم‌خان بخشی از هفت‌لنگها را به قم، و بخشی از چهارلنگها را به فسا تبعید کرد (امان، همانجا).

استیلای قاجاریان، خفقان جدیدی برای بختیاریها به دنبال داشت. آقامحمدخان در ۱۲۲۷ق/ ۱۸۱۲م قوای بختیاری را در فریدون شکست داد، اما قاجاریان در مدت یک قرن و نیم حکومت نتوانستند سرزمین لرهای بختیاری را یکپارچه تحت سلطۀ خود درآورند. محمدتقی‌خان، ایلخانی چهارلنگ (۱۲۴۵-۱۲۵۵ق)، از طایفۀ میان ارثی توانست بر تمایل ایل بختیاری مسلط شود و اختلافات بین چهارلنگ و هفت‌لنگ را فرونشاند (مینورسکی، ۳۷). درزمان حیات او تغییرات فراوانی در ایل بختیاری روی داد و مکانی جغرافیایی بعضی ازطوایف تغییر یافت (امان، ۷۳-۷۴). در ۱۲۵۷ق/ ۱۸۴۱م به سلطۀ او نیز بر این ناحیه خاتمه داده شد (مینورسکی، همانجا). قدرتمندترین خوانین هفت لنگ بختیاری حسینقلی‌خان ایلخانی بود که در زمان ناصرالدین‌شاه تمامی طوایف ایل بختیاری را باهم متحد کرد، اما پس از چندی به سبب بدبینی شاه نسبت به او، به فرمان مسعودمیرزای ظل السلطان از میان برداشته شد. پس از او، برادر و فرزندانش با حکم شاه بر ایل حکومت می‌کردند.

اعطای اراضی خالصۀ خارج از قلمرو ایل به خانها، منصوب کردن آنان به ریاست ایل از طرف دولت مرکزی، حضور شرکتهای انگلیسی در استان خوزستان برای ساختن راه لینچ در ۱۳۱۵ق/ ۱۸۹۷م که از جنوب خاک بختیاری می‌گذشت، و کشف و استخراج نفت در مسجد سلیمان و رسیدن سهمی از آن به خانها، همه موجب شد که آنان سلطۀ خود را بر ایل تثبیت کنند.

خانهای بختیاری نیروهای رزمنده و گروههای تفنگچی ماهر در اختیار داشتند و در زمان انقلاب مشروطیت (۱۳۲۷ق/ ۱۹۰۹م) نقش مهمی در فتح تهران و پیروزی انقلاب مشروطه ایفا کردند؛ ازاین‌رو، در دولت مشروطه پستهای مهمی به دست آوردند (امان، ۷۸-۷۹). در دورۀ سلطۀ پهلوی روشهای سیاسی گوناگونی برای حذف خانهای بختیاری و از بین بردن قدرت ایلی آنها به کار برده شد. خانها را از رأس هرم سلسله مراتبی ایل حذف کردند و کلانترانی تحت سرپرستی فرماندار نظامی گماشتند، و ادارۀ ایل را به دست آنها سپردند و سرانجام از ۱۳۵۷ش نظام سلسله مراتبی ایل از بین رفت.

اکنون ایل بختیاری شرایط کنونی از زندگی را تجربه می‌کند و گرایش به یکجانشینی در ایل بختیاری با سرعت روبه‌فزونی می‌رود. بخش اعظم آنها یکجانشین شده‌اند و بخش دیگر نیز در حال یکجانشین شدن هستند. ایل به‌تدریج زندگی ایلی و کوچ‌نشینی خود را ترک می‌کند و واحدهای سنتی خود را از دست می‌دهد و نهادهای سنتی بازماندۀ آن نیز کاربردهای گذشته را ندارند. دامداری به صورت کوچروی بزرگ منظم سالانه در ایلْ راهها و استفاده از وسایل حمل‌ونقل سنتی جای خود را رفته‌رفته به دامداری به صورت رمه‌گردانی می‌دهد. در این شیوۀ دامداری، فقط چوپانان متخصص ایل همراه دام هستند و بقیۀ ایلیاتیها در آبادیها باقی می‌مانند (دیگار و کریمی، «بختیاریها...»، ۸۷).

 

مآخذ

اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، تهران، ۱۳۵۰ش؛ افضل الملک، غلامحسین، افضل‌التواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش؛ امان، دیتر، بختیاریها: عشایر کوه‌نشین ایرانی در پویۀ تاریخ، ترجمۀ محسن محسنیان، مشهد، ۱۳۶۷ش؛ اوژن بختیاری، ابوالفتح، «تاریخ بختیاری»، وحید، تهران، ۱۳۴۴ش؛ ﺷﻤ ۱۱؛ بدلیسی، شرف‌خان، شرف‌نامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش؛ پتروشفسکی، ا.پ.، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش، پژمان بختیاری، حسین، «بختیاری در گذشتۀ دور»، وحید، تهران، ۱۳۴۴ش؛ ﺷﻤ ۲؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش؛ دیگار، ژان‌پیر، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، ۱۳۶۶ش؛ همو و اصغر کریمی، «بختیاریها، فرهنگ‌پذیری و فرهنگ‌زدایی»، فصلنامۀ عشایری ذخایر انقلاب، تهران، ۱۳۶۷ش؛ ﺷﻤ ۵؛ همان‌دو، «بررسی توزیع چند پدیدۀ فرهنگی درمنطقۀ بختیاری، زاگری مرکزی»، ترجمه و تلخیص هوشنگ پورکریم، مردم‌شناسی و فرهنگ عامۀ ایران، تهران، ﺷﻤ ۱، ۱۳۵۳ش، ﺷﻤ ۳، ۱۳۵۶ش؛ همان دو، «سرزمین ایل، نمونۀ بختیاری»، مجموعۀ مقالات مردم‌شناسی، دفتر دوم، تهران، ۱۳۶۲ش؛ همان دو، «عملکرد ساختار انشعابی و ساختار قدرت در جامعۀ ایلی و کوچ‌نشین بختیاری»، فصلنامۀ تحقیقات جغرافیایی، تهران، ۱۳۶۸ش، س ۴، ﺷﻤ ۴؛ همان دو، «مال، کوچک‌ترین واحد تولید، بوهون، کوچک‌ترین واحد مصرف در ایل بختیاری»، نامۀ نور، تهران، ۱۳۵۹ش، ﺷﻤ ۱۰و ۱۱؛ دیگار، ژان‌پیر و دیگران، «عناصر ترکی در واژگان شبانی بختیاری»، ترجمۀ اصغر کریمی، مجموعه مقالات مردم‌شناسی، دفتر دوم، تهران، ۱۳۶۲ش؛ رشیدیاسمی، غلامرضا، کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او، تهران، ۱۳۶۳ش؛ سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین لسان‌الملک سپهر، تاریخ بختیاری، به کوشش جمشید کیان‌فر، تهران، ۱۳۷۶ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایرکوچنده (۱۳۷۷ش)، استان چهارمحال و بختیاری، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۸ش؛ شهبازی، عبدالله، مقدمه‌ای بر شناخت ایلات و عشایر، تهران، ۱۳۶۹ش؛ ظل‌السلطان، مسعودمیرزا، تاریخ مسعودی، تهران، ۱۳۶۲ش، کریمی، اصغر، «دامداری در ایل بختیاری»، هنر و مردم، تهران، ۱۳۵۲ش؛ ﺷﻤ ۱۲۹ و۱۳۰؛ همو، سفر به دیار بختیاری، تهران، ۱۳۶۸ش؛ همو، «نظام مالکیت ارضی در ایل بختیاری»، هنر و مردم، تهران، ۱۳۵۷ش، ﺷﻤ ۱۸۹ و۱۹۰؛ همو، «نگاهی به زندگی و آداب و سنن در ایلات هفت‌لنگ و چهارلنگ»، همان، ۱۳۵۰ش، ﺷﻤ ۱۱۱؛ معین‌الدین نطنزی، منتخب‌التواریخ، به کوشش ژان وابن، تهران، ۱۳۳۶ش؛ میرزایی دره‌شوری، غلامرضا، بختیاریها و قاجاریه، شهرکرد، ۱۳۷۳ش؛ مینورسکی، و.، «لرستان و لرها»، دو سفرنامه دربارۀ لرستان، ترجمۀ سکندر امان‌اللهی ولیلی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش؛ ویلسن، آرنلد، «عشایر بختیاری»، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش؛ یادداشتهای مؤلف، نیز:

 

Curzon, G.N., Persia and the Persian Question, London, 1892; Field, H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939; Chirshman, R.,Terrasses sacrées de Bard-é Neshandeh et Masjid-e Solyman, I'Iran du Sud-Ouest du VIIIe siècle Avant Notre ère au Ve siècle de Notre ère, Paris, 1976.

اصغر کریمی

 

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 7  صفحه : 28
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست