responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 944

چگل


نویسنده (ها) :
محسن احمدی
آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 1 آبان 1398
تاریخچه مقاله

چِگِل، نام سرزمین و قومی ترک‌نژاد:

سرزمین چگل

سرزمینی که چگلها در آن زندگی می‌کردند، به نام آنان چگل خوانده می‌شد. کاشغری بر پایۀ روایتی افسانه‌ای، این نام را فارسی دانسته است. بنابراین روایت، ذوالقرنین درگذر از این سرزمین به سبب بارش سنگین باران و گِل شدن زمین به سختی افتاد و به فارسی گفت: «این چه گِل است» و به آن مناسبت آن سرزمین «چگل» نامیده شد (1 / 330). چگل در زبان مغولی به معنی جایی با چشمه‌های فراوان به‌کار برده شده است («فرهنگ ... »، 169).
سرزمین چگل از مشرق و جنوب به سرزمین خلخها، از غرب به سرزمین تخس (دربارۀ این سرزمین، نک‌ : مینورسکی، 300) و از شمال به سرزمین قرقیزها (خرخیز) محدود بود و هر آنچه در سرزمینهای خلخ و قرقیز تولید می‌شد (مانند مشک، مویهای جانوران گوناگون، چوب خدنگ و خلنج، گوسفند، گاو و اسب) در چگل نیز به‌دست می‌آمد. شهر و ده در سرزمین چگل اندک بود و بیشترین دارایی مردم آن را گاو، گوسفند و اسب تشکیل می‌داد (نک‌ : حدود ... ، 83-84).
در سرزمین چگل شهری کوچک در فاصلۀ اندکی از شهر طراز (طلاس) وجود داشت. این شهر دارای کهندژ، مسجد و بازار بود (مقدسی، 274-275). در نوشتۀ گردیزی (تألیف: 442-443ق / 1050-1051م) نیز از سرزمینی که چگلها در آن زندگی می‌کردند، یاد شده است. او هنگامی که راه رسیدن به برسخان را شرح می‌دهد، از چادرهای چگل مکین و در سمت چپ این راه، بر کرانۀ دریاچۀ ایسیغ کول از سرزمین چگلیان سخن می‌راند (ص 566). کاشغری از شهرکی به نام «قُیاس» نام برده که پس از برسخان قرار داشته، و جایگاه یکی از طوایف چگل بوده است. او دومین سرزمین آنها را شهر چگل در نزدیکی طراز، و واپسین آنها را دهی در کاشغر دانسته و افزوده است که ترکان غز، ساکنان ترک را از جیحون تا چین علیا به اشتباه چگل می‌نامیدند (1 / 330).
مینورسکی از مطالعه و مقایسۀ متنهای زین الاخبار گردیزی و حدودالعالم به این نتیجه رسیده است که سرزمین چگلهای صحرانشین در شرق رودخانۀ «چو» (این رود در غرب دریاچۀ ایسیغ‌کول جاری است، نک‌ : گروسه، 150) و سرزمین گروه دیگر آنها در جنوب دریاچۀ ایسیغ‌کول قرار داشته است (ص 297). چنان‌که پیش‌تر یاد شد، برخی دیگر از نویسندگان اسلامی از شهر چگل در ترکستان یاد کرده‌اند که در آن سوی رود سیحون و نزدیک شهر طراز قرار داشته است (ابن اثیر، اللباب، 1 / 232؛ یاقوت، 2 / 95). یاقوت از قول ابودلف، جهانگرد مسلمان سدۀ 4ق / 10م، گستردگی سرزمین چگلها را به اندازه‌ای دانسته که در 40 روز پیموده می‌شده است (3 / 445-447)، ابودلف همچنین از وجود معادن پادزهر در این سرزمین یاد کرده است (ص 29، حاشیۀ 1). بارتولد جای شهر چگل را در شمال شهر طراز نشان داده، و کناره‌های دریاچۀ ایسیغ‌کول را متعلق به دو قوم کوچ‌نشین چگل و خلخ دانسته است (ص 65، 153).
چنین پیدا ست که سرزمین چگلها به سبب جنگ داخلی در میان شاهزادگان مغول در 705ق / 1305-1306م به هنگام سلطنت اولجایتو، به همراه چند شهر دیگر این نواحی، غارت شده و مردمش آسیب بسیار دیده‌اند (وصاف، 290، 291).
از بزرگانی که از سرزمین چگل برخاسته‌اند، از عبدالرحمان جکلی نام برده شده است. او سخنوری در شهر سمرقند بوده، و در 516 ق / 1122م در این شهر درگذشته است (ابن اثیر، همانجا).

قوم چگل

کاشغری چگلها را به 3 طایفه تقسیم کرده است: چگلهای چادرنشین، چگلهایی که در شهر چگل نزدیک طراز می‌زیستند، و چگلهایی که در دهی در کاشغر بوده‌اند. او نوشته است که ترکان غز که همسایۀ چگلها هستند، همیشه با آنها به دشمنی و جنگ می‌پردازند و این دشمنی تا زمان وی (سدۀ 5 ق / 11م) همچنان ادامه داشته است (1 / 329-330). از برخی نوشته‌ها چنین برمی‌آید که چگلها ثروتمند و دارای خیمه و خرگاه، گاو، گوسفند و اسب بوده‌اند. شماری از آنها آفتاب و ستارگان را می‌پرستیدند و مردمانی نیک‌طبع، اجتماعی و مهربان بوده‌اند (حدود، همانجا). چگلها مردمی آرام وصف شده‌اند و احتمالاً به همین سبب بوده که دیگر قبیله‌های ترک به آنها دست‌اندازی می‌کردند. پوشش آنان از پشم و پوستین بوده است و خانه‌هایشان را از چوب و استخوان می‌ساخته‌اند (قزوینی، 582).
برابر گزارش ابودلف در میان چگلها، ازدواج با دختران، خواهران و دیگر محارم معمول بوده است. شماری اندک از آنها مسیحـی بـوده‌اند، ولـی زردشتـی در میـانشان نبـوده است (نک‌ : یاقوت، همانجا). در مجمل التواریخ آمده است که پادشاه چگلها لقب «تکسین چگل» داشته است (ص 421؛ قس: قزوینی، همانجا، که چگلها را بدون پادشاه دانسته است). باید توجه داشت که به جای تکسین، واژۀ «تکین» نیز به‌کار رفته (مجمل ... ، همانجا). کاشغری تکسین را لقب شاهکان درجۀ 3، و تکین را در اصل به معنی بنده و مجازاً به معنی شاهزاده (پسر خاقان) دانسته است (1 / 297، 346-347، 365).
در 482ق / 1089م پس از آنکه ملکشاه سلجوقی ماوراءالنهر را گرفت و به خراسان بازگشت، مردم سمرقند و سپاهیان آنجا ــ کـه از چگلها بودند ــ شورش کردند، چنان‌که ملکشاه ناگزیر گردید سمرقند را دوباره بگشاید (ابن اثیر، الکامل، 10 / 171-173). خواجه نظام‌الملک وزیر ملکشاه نیز به ناخرسندی چگلها از شاه سلجوقی اشاره کرده است (ص 170). در روزگار قراخانیان (سدۀ 4-5 ق / 10-11م) چگلها هستۀ اصلی سپاه آنان را تشکیل می‌دادند (بارتولد، 317).

چگل در ادبیات فارسی

نام این قوم ترک‌نژاد در ادبیات فارسی، از آوازه‌ای ویژه برخوردار است. نام آنها نزد شاعران بزرگ ایرانی به‌عنوان نماد زیبایی به‌کار رفته، و نیز آنان در تیراندازی بی‌مانند وصف شده‌اند ( فرهنگ ... ، 2 / 1564-1565). شاعران نامدار شیرازی بارها «شمع چگل» را به کنایه دربارۀ معشوق خـود بـه‌کار بـرده‌اند (نک‌ : سعدی، 744؛ حافظ، 9، 342، 481، 495). مولوی در مثنوی از «نقش چگل» یاد کرده (1 / 310)، فرخی سیستانی از «نگار چگل» (ص 407، 434)، آصفی هروی از «خوبان چگل» (ص 14)، ظهیر فاریابی از «لعبتان چگل» (ص 125)، و اسدی طوسی از «بت و پری‌روی چگل» (ص 198، 334) سخن گفته‌اند. فردوسی ترکان چگل را سوارانی جنگاور نامیده (2 / 390)، و اسدی طوسی نیز از کمان ترکان چگل یاد کرده است (ص 29).
چنین پیدا ست که از چگلها، بنده و برده نیز به ایران و جایهای دیگر می‌برده‌اند (یوسفی، 205). اسدی طوسی از کنیز چگل سخن گفته است (ص 334، 414). با این‌همه، عنصرالمعالی کیکاووس (سدۀ 5 ق / 11م) از فرمانروایـان آل زیـار ــ هنگـامی که دربارۀ بردگان سخن گفته ــ چگلها را در میان همۀ بردگانِ ترک، سست‌تر و کاهل‌تر دانسته است (ص 114-115).

مآخذ

آصفی هروی، دیوان، به کوشش هادی ارفع کرمانشاهی، تهران، 1342ش؛
ابن‌اثیر، الکامل؛
همو، اللباب، قاهره، 1357ق؛
ابودلف، مسعر، سفرنامه، به کوشش مینورسکی، ترجمۀ ابوالفضل طباطبایی، تهران، 1342ش؛
اسدی طوسی، علی، گرشاسب‌نامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1354ش؛
بارتولد، و. و.، گزارش سفر باستان‌شناسی به آسیای مرکزی، ترجمۀ مریم جبه‌داری، به کوشش جواد نیستانی، تهران، 1379ش؛
حافظ، دیوان، به کوشش رشید عیوضی و اکبر بهروز، تبریز، 1356ش؛
حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛
سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، 1371ش؛
ظهیر فاریابی، طاهر، دیوان، به کوشش امیرحسن یزدگردی و اصغر دادبه، تهران، 1381ش؛
عنصرالمعالی کیکاووس، قابوس‌نامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1364ش؛
فرخی سیستانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335ش؛
فردوسی، شاهنامه، به کوشش مهدی قریب و محمدعلی بهبودی، تهران، 1373ش؛
فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1351ش؛
قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، 1380ق / 1960م؛
کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، استانبول، 1333ق؛
گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363ش؛
مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318ش؛
مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛
مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1380ش؛
نظام‌الملک، حسن، سیاست‌نامه، به کوشش ه‌ . دارک، تهران، 1364ش؛
وصاف، تاریخ، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، 1346ش؛
یاقوت، بلدان؛
یوسفی، غلامحسین، یادداشتهایی در زمینۀ فرهنگ و تاریخ، تهران، 1371ش؛
نیز:

Barthold, W. W., Turkestan Down to the Mongol Invasion, London, 1977;
Grousset, R., L'Empire des Steppes, Paris, 1948;
Minorsky, V., Introd. Ḥudūd al-ʿĀlam, London, 1937;
Mongolian-English Dictionary, ed. F. D. Lessing, Indiana, 1982.

محسن احمدی

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 944
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست