آخرین بروز رسانی : سه شنبه
20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله
اِبْنِ ماجِد، دريانورد مشهور عرب در سدۀ
۹ق / ۱۵م. نام كامل او شهاب الدنيا و الدين احمد بن ماجد بن
محمد بن عمرو بن فضل بن دويك بن يوسف بن حسن بن حسين بن ابی معلق السعدی
بن ابی الركائب النجدی است (شوموفسكی، «سه راهنامه[۱]»،
80). در نوشتهها او را شهابالدين احمد بن ماجد السعدی النجدی، شيخ
ماجد و ابن ابی الركائب نيز ناميدهاند. از عنوان سعدی نجدی
چنين برمیآيد كه او را منسوب به نجد دانستهاند. حال آنكه به نوشتۀ
كراچكوفسكی، عضو فرهنگستان شوروی، وی در جلفار بر كرانهای
عربی از خليج عمان پا به عرصۀ وجود نهاد («ادب جغرافيايی عرب[۲]»، 560). در مآخذ پرتغالی
او را «موری از گجرات» نوشتهاند (همانجا). «مور[۳]» اصطلاحی
بود كه اروپاييان در روزگار باستان و سدههای ميانه اهالی غير مصری
شمال افريقا و اعراب ساكن اين نواحی و نيز مردم بعضی جزاير طوفانی
جنوب اقيانوس هند را بدان میناميدند (BSE3 ,XV / 145). چه بسا اين عنوان با سفرهای
دريايی او به هند و آگاهيهای وی از اين ديار مرتبط بوده است.
زندگی و سرگذشت
از تاريخ صحيح تولد و درگذشت ابن ماجد
اطلاع دقيقی در دست نيست، ولی از تاريخ نوشتهها و آثارش میتوان
دريافت كه وی در سدۀ ۹ق / ۱۵م میزيسته است (فران، «درآمدی بر
ستارهشناسی و دريانوردی عرب[۴]»، 220). چون او در يكی از
تأليفات خود به تجارب چهل سالۀ خويش در زمينۀ دريانوردی اشاره كرده است، گابريل فران تولد او را در دهۀ سوم
سدۀ ۱۵م دانسته است. كراچكوفسكی نيز تولد او را حدود
۱۴۳۰م نوشته است («ادب جغرافيايی عرب»، همانجا).
ابن ماجد در خانوادهای از دريانوردان مشهور پا به عرصۀ وجود نهاد.
پدر و جدش حرفۀ ناخدايی داشتند و استاد و «معلم» دريانوردی بودند و
نامهايشان در مآخذ و افسانههای مربوط به دريانوردی آمده است
(همانجا). وی نسلاً بعد نسل اين حرفه را از پدر و اجداد خود آموخته بود
(شوموفسكی، «جزاير بزرگ در دائرةالمعارف بحری احمد بن ماجد[۵]»،
173)، ولی در اين كار از پدر و جدش پيشی گرفت. او در اثر مشهور خود با
عنوان الفوائد فی اصول علم البحر و القواعد از سه معلم بزرگ دريانوردی
عهد عباسيان: محمد بن شاذان، سهل بن ابان و ليث بن كهلان نيز با احترام ياد كرده و
آنان را اسلاف خود ناميده و از علم و تأليفاتشان ـ ضمن انتقاد ـ سخن گفته است.
متأسفانه از آثار اين سه دريانورد چيزی برجا نمانده است، ولی از نوشتههای
ابن ماجد چنين برمیآيد كه تأليفات آنان تا سدۀ ۹ق /
۱۵م موجود بوده و مؤلف گرچه آنها را به ديدۀ انتقاد مینگريسته،
ولی از آنها بهرۀ فراوان برده است. ابن ماجد خود را چهارمين استاد و برتر از آن سه دانسته
و در اين باره چنين آورده است: «علم و تأليفاتشان را ـ رحمةالله عليهم ـ با نوشتههای
خود گرامی داريم و قدر شناسيم و گوييم كه من چهارمين آن سه تن هستم و چه بسا
يك برگ از اكتشافات ما در علم دريانوردی به رسايی، درستی،
فايده، هدايت و دلالت از اكثر تأليفات آنان برتر است ... آنان اهل نگارش بودند، نه
اهل تجربه. من كسی را جز خود برای احراز مقام چهارمين نمیشناسم.
از اين رو آنان را عزيز میدارم كه تنها حق تقدم داشتند. پس از مرگ من زمانی
فراخواهد رسيد و مردانی خواهند آمد كه پايگاه هر يك از ما را معلوم و مشخص
خواهند كرد ... چون آثارشان را خواندم، ديدم كه ضعيف، بینظم، تنقيح نيافته
و نادرستند. از اين رو مطالب درست آنان را منقح و تهذيب كردم و اكتشافات مدلل گشتۀ خويش
را سال به سال بر ارجوزهها و قصيدهها افزودم» (فران، «عناصر ايرانی در
متون دريانوردی عرب[۶]»، 197). از نوشتۀ ابن ماجد دو
نكته معلوم میشود: نخست آنكه چنانكه گفته شد سه دريانورد عهد عباسيان دارای
تأليفاتی بودهاند كه تا سدۀ ۹ق موجود بوده و ابن ماجد آنها را مورد مطالعه و بررسی قرار
داده بوده است. ديگر آنكه وی آثار خود را نه تنها به نثر، بلكه به گونهای
منظوم نيز ارائه میكرد. پدرش ماجد شعر میگفت و تجارب دريانوردی
خود را در ارجوزۀ مفصلی با عنوان الارجوزة الحجازية فراهم آورده بود كه بيش از
۰۰۰‘۱ بيت داشت و در باب كشتيرانی در كرانههای
دريای سرخ بود (همان، 205، به نقل از ابن ماجد). ابن ماجد برپايۀ تجارب
خويش مطالب نادرست مندرج در ارجوزۀ پدر را اصلاح و تكميل كرد (كراچكوفسكی، همان، 560)، ولی با
خودستايی، خويشتن را «شاعر دو قبلۀ مكه و بيتالمقدس (ناظم
القبلتين)، حاج الحرمين الشريفين، از نسل شيران، معلم عرب، چهارمين پس از سه و شير
چهارم» ناميد (همان، 561؛ فران، «درآمدی بر ستارهشناسی»، 224). به
روزگار او دريانوردان صخرهای را كه بر كرانۀ شرقی
دريای سرخ نزديك جزيرۀ مَرْما قرار داشت، به يكديگر مینمودند و آن را «صخرۀ ماجد»
میناميدند، زيرا پدرش كشتی خويش را بدان صخره میبرد و در آنجا
توقف میكرد. ماجد عنوان ناخدای دو كرانۀ دريای
سرخ «ربان البرّين» داشت (همو، «عناصر ايرانی»، 205). ابن ماجد نقل كرده است
كه در ۸۹۰ق / ۱۴۸۵م هنگام دريانوردی
بر دريای سرخ نزديك كرانۀ غربی از خطر رهايی يافت، چون وصيت پدر را به كار بسته بود.
پدرش برخلاف ديگر ناخدايان مدعی بود كه ميان جزاير اسما و مسند (در جنوب
مدار ۱۷ درجه) گذرگاهی وجود ندارد (كراچكوفسكی، همان،
560).
قطبالدين مكی نهروالی
(۹۱۷-۹۹۰ق /
۱۵۱۱-۱۵۸۲م) در كتاب البرق
اليمانی فی الفتح العثمانی كه در ۹۸۱ق /
۱۵۷۳م نگارش آن را به پايان رسانيد (IA, I / 197)،
مطالبی دربارۀ ظهور پرتغاليان در اقيانوس هند و درآمدن آنان به جزيرۀ هرمز،
آورده كه با دريانوردی ابن ماجد مرتبط است. وی اشاره كرده است كه
پرتغاليان از تنگۀ سبته (جبل الطارق) به دريا نشستند و از منطقهای كه پشت سرشان
سرچشمۀ رود نيل بود، گذشتند و در شرق به تنگهای پرموج رسيدند كه يك سوی
آن كوه و سوی ديگر ظلمات بود و كشتيهايشان بر اثر موج شكسته میشد و
غرق شدگان نجات نمیيافتند و كسی از آنان به دريای هند راه
نداشت تا اينكه يك «غراب» (كشتی كوچك) از آنها به دريای هند رسيد
(كراچكوفسكی، همان، 556). شوموفسكی نوشتۀ قطبالدين مكی
نهروالی را كه همراه با ابراز نفرت فراوان نسبت به ورود پرتغاليان و اقدام
ابن ماجد بوده، چنين ذكر كرده است: «از حوادث مصيبتبار اوايل سدۀ
۱۰ق ورود شياطين پرتغالی، يكی از قبايل فرنگيان ملعون به
نواحی هندوستان بود. واحدهای آنان با كشتی از تنگۀ
سئوتا[۷] يا سبته (جبل الطارق) به دريای ظلمات (اقيانوس اطلس) روان
شدند و از كنار كوههای القُمْر (ماداگاسكار) گذشتند و به جايی رسيدند
كه سرچشمۀ رود نيل است. آنها كه راه شرق را گم كرده بودند، خود را در تنگهای
نزديك ساحلی يافتند كه يك سوی آن كوه و سوی ديگر آن دريای
ظلمت بود. در اين ناحيه آبها سخت متلاطم بود. كشتيهای آنان چون قدرت شكافتن
امواج را نداشت، در هم میشكست و كسی از آنان زنده نمیماند، ولی
آنان با سماجت همواره اين راه را طی میكردند و غرق میشدند و
كسی نمیتوانست به اقيانوس هند راه يابد، تا اينكه يك غراب توانست از
آنجا بگذرد... آنها با جديت به كسب آگاهی از اين دريا پرداختند و سرانجام
ملاح با تجربهای به نام ابن ماجد راه به آنان نمود. رئيس فرنگان الاميلاندی
با او از در دوستی درآمد و به بادهگساری پرداختند و ملاح در حال مستی
به آنان راه نمود («سه راهنامه»، 75-76). در نوشتهها عنوان الاميلاندی به
صورت المندی نيز آمده است. گابريل فران آن را تلفظ عربی واژۀ
پرتغالی «الميرانت» (= آدميرال) میداند كه عنوان فرمانده ناوگان است.
آدميرال مذكور واسكودگامای مشهور بود («راهنمای عرب
واسكودگاما[۸]»، 290). قطبالدين پس از شرح ماجرا چنين نتيجه میگيرد
كه پرتغاليان به دريای هند راه يافتند و جزيرۀ هرمز را متصرف
شدند و پيوسته به آنان كمك رسيد و راه را بر مسلمانان گرفتند و آنان را غارت و
اسير كردند و ستم بسيار روا داشتند (همو، «درآمدی بر ستارهشناسی»،
190-125). كراچكوفسكی مستی ناخدای مسلمان، ابن ماجد، را شوخی
میشمارد. وی معتقد است كه اين نظر را بايد به يك سو افكند، زيرا مؤلف
(قطبالدين) خواسته است از اين رهگذر موافقت ابن ماجد را در امر راهنمايی
كشتی فرنگان به گونهای توجيه كند (همان، 557). شوموفسكی نوشتههای
مآخذ پرتغالی را در اين زمينه معقولتر میشمارد و معتقد است كه ابن
ماجد موافقت كرد تا راهنمايی كشتی واسكودگاما را در قبال مزدي قابل
ملاحظه برعهده گيرد («سه راهنامه»، 109). وی با استناد به مآخذپرتغالی
ماجرای رابطۀ ابن ماجد با واسكودگاما را به تفصيل شرح داده است. هنگامی كه هيأت
دريانوردان پرتغالی به فرماندهی واسكودگاما از دماغۀ
اميدنيك گذشتند، اقيانوس ديگری را برابر خود ديدند. واسكودگاما حاضر نشد دل
به دريا زند و مستقلاً راهی را در پيش گيرد كه پايانی بر آن متصور
نبود. او در طول كرانههای شرقی افريقا پيش رفت تا به ملندی[۹]
رسيد و در آنجا به جستوجوی راهنمايی خارجی پرداخت. شاه ملندی
كه نسبت به بيگانگان مهربان بود، ابن ماجد را معرفی نمود. واسكودگاما اين
راهنمای برجسته را به كشتی خود دعوت كرد. باروس[۱۰]، مورخ
پرتغالی سدۀ ۱۶م، در اثر خود با عنوان «آسيای پرتغالی[۱۱]»
دربارۀ اين ماجرا نوشته است كه به هنگام اقامت واسكودگاما در ملندی، گروهی
از بزرگان هندوان به كشتی درياسالار درآمدند. ميان آنان «موری» از
گجرات با عنوان مالموكانا[۱۲] بود (همان، 74).
كراچكوفسكی ورود واسكودگاما با
ملندی را ۱۵ مارس ۱۴۹۸م نوشته است
(«ادب جغرافيايی عرب»، 555). وی در مورد عنوان مالموكانا مینويسد
كه در بعضی روايات به صورت كاناكا[۱۳] نيز آمده است. كراچكوفسكی
با تكيه به تحقيقات گابريل فران چنين اظهارنظر كرده است كه مالمو[۱۴] در
زبان سواحلی رايج در شرق افريقا صورت تحريف شدۀ واژۀ معلم
است كه جزء اصطلاحات دريانوردی و به شكل ماليم[۱۵] به زبان مردم
مالايا و سراسر اقيانوس هند راه يافت. و اما كاناكا واژهای از زبان مردم
مالابار[۱۶] (ملبار) است كه در زبان تاميلها از واژۀ
سانسكريت گانيكا[۱۷] اقتباس شده و به معنای منجم و اهل محاسبه
است. كاناكاهای ملبار كارشان منجمی و اختر شماری بود (همانجا).
ابن ماجد در اجرای خواست شاه ملندی موافقت خود را در همكاری و
همراهی با گروه واسكودگاما اعلام داشت. وی نقشهای از كليه
سواحل هند را به واسكودگاما ارائه كرد كه دارای نصفالنهارات و مدارات بسيار
دقيق، اما فاقد جهت باد بود. اين نصفالنهارات و مدارات گرچه بسيار كوچك به نظر میرسيدند،
ولی نقشه از دقت فراوان برخوردار بود (شوموفسكی، «سه راهنامه»، 74).
شوموفسكی ضمن ارائۀ نوشتۀ باروس، يادآورد میشود كه واسكودگاما تخته اسطرلاب بزرگی را
كه با خود آورده بود، همراه با دستگاههای فلزی برای تعيين اوج
خورشيد و ستارگان، به ابن ماجد عرضه كرد. ابن ماجد گفت راهنمايان عرب در دريای
سرخ از ادوات سه گوشه و چهار گوشه برای اندازهگيری نقطۀ اوج
خورشيد، به ويژه ستارۀ قطبی كه برای دريانوردان حائز اهميت فراوان است، بهره میجويند.
وی افزود كه دريانوردان هند و نيز خود او از وسايل مذكور با در نظر گرفتن
محل ستارگان در شمال، جنوب، شرق و غرب برای ادامۀ دريانوردی
استفاده میكنند. ابن ماجد اين وسيله را ارائه كرد. واسكودگاما پس از اين
گفتوگو دريافت كه مخاطبش مردی كاردان است. وی كه نمیخواست
چنين راهنمای با ارزشی را از دست دهد، پيشنهاد كرد، هر چه زودتر آمادۀ حركت
به سوی هند شود (همانجا). فران بر پايۀ يادداشتهای
روزانۀ فرمانده كشتی در ۱۴۹۸م مطالبی ذكر
كرده است. وی ضمن بيان موافقت ابن ماجد در همراهی با واسكودگاما نكتهای
را كه پيش از حركت به سوی هند اظهار داشته بود، چنين نقل كرده است: «به ساحل
اين تنگه نزديك نشويد [مقصود ساحل شرقی افريقا در شمال ملندی است]، به
سوی دريای آزاد حركت كنيد. در آن صورت به سواحل [هند] نزديك خواهيد شد
و از امواج سهمگين محفوظ خواهيد ماند» («راهنمای عرب واسكودگاما»، 290).
آنها به گوآ در ساحل دكن رسيدند. بعدها پرتغاليان جزيرۀ هرمز را تصرف
كردند و پايگاهی مستحكم در آن جزيره پديد آوردند و راه را بر مسلمانان
بستند. چند سال بعد سلطان مظفرشاه بن محمودشاه بن محمدشاه، سلطان گجرات
(۹۱۷-۹۳۲ق /
۱۵۱۱-۱۵۲۵م) نامهاي به سلطان
اشرف غوری (۹۰۶-۹۲۲ق /
۱۰۵۱-۱۵۱۶م) نوشت و در پيكار با
فرنگان از او ياری طلبيد (فران، «درآمدی بر ستارهشناسی»،
185-190).
تاريخ حركت كشتی واسكودگاما به
راهنمايی ابن ماجد را ۲۴ آوريل ۱۴۹۸
حدود يك ماه و چند روز پس از ورود پرتغاليان به ملندی نوشتهاند. چنين به
نظر میرسد كه بيستم ماه مۀ همان سال، آنها در كاليكوت (از ايالت كرالا) واقع در سواحل غربی
هندوستان پياده شدند. بدين روال برای نخستين بار دريایی اروپا
به خاورميانۀ ثروتمند توسط يك راهنمای عرب گشوده شد. شوموفسكی ورود
پرتغاليان به اقيانوس هند را بشرح آورده و چنين نوشته است: «اين حوادث در شرق عكسالعملی
منفی پديد آورد. ساكنان حوضۀ اقيانوس هند اندكی بعد دهشتزده با مهاجمات دزدان دريايی و
غارت وحشيانۀ ثروتهای خويش از سوی بيگانگان مواجه شدند كه با سلطۀ
پرتغاليان همراه بود» («سه راهنامه»، 75).
از تاريخ درگذشت ابن ماجد اطلاع دقيقی
در دست نيست. كراچكوفسكی با اتكا به نظريات فران چنين اظهار عقيده كرده است
كه احتمالاً هدايت كشتی واسكودگاما يكی از آخرين سفرهای دريايی
عمدۀ او بوده است («ادب جغرافيايی عرب»، 560).
از نوشتههای ابن ماجد میتوان
ارادت او را نسبت به خاندان نبوت و امامت دريافت. دليل اين مدعا ارجوزۀ مندرج
در كتاب حاوية الاختصار فی اصول علم البحار است. ابن ماجد اين منظومۀ نجومی
را به «وصی رسولالله اسدالله الغالب علی بن ابیطالب (ع)»
تقديم داشته است (شوموفسكی، همان، 78). تئودور شوموفسكی با اتكا به
نظر فران از اعتقاد ابن ماجد به تشيع ياد كرده است (همان، 110، حاشيۀ 58).
كراچكوفسكی نيز همين عقيده را ابراز داشته مینويسد: «چنين به نظر میرسد
كه از جهت معتقدات مذهبی، شيعی بود. اين نكته با توجه به رابطۀ او با
ايرانيان قابل پذيرش مینمايد» (همانجا).
بررسی آثار ابن ماجد
نام احمد بن ماجد با انتشار كتاب
«جغرافيای دريانوردی» تأليف سيدی علی رئيس درياسالار ترك
از آغاز سدۀ ۱۹م به محافل علمی اروپا راه يافت. ولی كشف متون
عربی تأليفات او تا ۱۹۱۲م به تأخير افتاد
(كراچكوفسكی، همان، 755).
پژوهش و تحقيق دربارۀ آثار
ابن ماجد در درجۀ نخست مرهون كوششهای فران، دانشمند فرانسوی است. وی
پيرامون دو دريانورد بزرگ، ابن ماجد و سليمان مهری مطالبی به رشتۀ تحرير
كشيد كه در آثار متعدد او از جمله اثر دو جلدی «بررسيهايی پيرامون
جغرافيای عربی و اسلامی[۱۸]»، كتاب «سفرنامهها و
متون جغرافياي عربی، فارسی و تركی دربارۀ خاور دور از
سدۀ ۸ تا ۱۸[۱۹]» [ميلادی]، كتاب «درآمدی
بر ستارهشناسی دريانوردی عرب» و ديگر آثار او منعكس است. به نوشتۀ
كراچكوفسكی كشفيات فران به آسانی صورت نپذيرفت. به ويژه تعيين شخصيت
ابن ماجد نيازمند تحقيقات بغرنج و جالبی بود كه تنها با مقايسۀ مآخذ
پرتغالی، عربی و تركی ميسر گرديد (همان، 555). كشف آثار ابن
ماجد با حادثهای آغاز گرديد كه تا اندازهای در خور توجه است.
گودفروا دمونبين[۲۰]، عربشناس مشهور فرانسوی كه همكار فران
بود، ضمن مطالعه در كتابخانۀ ملی پاريس دو نسخۀ خطی به دست آورد كه شامل تأليفات ابن ماجد و سليمان مهری بود
(فران، «سفرنامهها»، 485، حاشيۀ 2؛ همو، «درآمدي بر ستارهشناسی»، 255، حاشيۀ 1). كشف اين
دو نسخۀ خطی كه در آغاز منحصر به فرد مینمود، به تدريج مایۀ كشف
نسخههای ديگر و مطالبی همانند آن شد. در اوايل دهۀ سوم
سدۀ ۲۰م نسخۀ خطی موجود در دمشق شناخته شد كه نظر فران را به خود معطوف داشت
(همان، 199-200). بعد معلوم شد كه نسخۀ خطی ديگری در جده
هست. متعاقب آن تأليفات ديگری از ابن ماجد در موصل و مؤسسه مطالعات شرقی
لنينگراد به دست آمد كه در مجموعۀ پاريس وجود نداشت (كراچكوفسكی، همان، 558). متأسفانه اجل به فران
مهلت نداد تا كشفيات اخير را مورد بررسی قرار دهد. با اين وصف بايد افزود كه
حاصل كار وی تحقيقات مبسوطی است كه در «دائرة المعارف
اسلام[۲۱]» و نيز در كتاب «درآمدی بر ستارهشناسی
دريانوردی عرب» آمده است. اين كتاب نخستين بار در
۱۹۲۸م در پاريس انتشار يافت. نسخۀ خطی
پاريس كه برگرفته از متن اوليه است، تاريخ ۹۸۴ق /
۱۵۷۶م دارد. نسخۀ دمشق در
۱۰۰۱ق / ۱۵۹۲م نوشته شده است
(كراچكوفسكی، همان، 561). نسخۀ خطی پاريس در ۱۸۱ برگ و شامل ۱۹
رسالۀ بحری است كه به سفرهای دريايی ابن ماجد در دريای
سرخ، خليج فارس و اقيانوس هند اختصاص يافته و به صورت منظوم به ويژه «ارجوزه» است.
تاريخ رسالههای اين نسخۀ خطی كه با شمارۀ ۲۲۹۲ در كتابخانۀ ملی
پاريس به ثبت رسيده، سال ۸۶۶ق /
۱۴۶۱-۱۴۶۲م تا سال
۹۰۰ق /
۱۴۹۴-۱۴۹۵م است (شوموفسكی،
«سه راهنامه»، 64).
كراچكوفسكی در موزۀ آسيايی
لنينگراد، نسخهای خطی به زبانهای تركی و عربی
مشاهده كرد. وی در آغاز توجه كافی بدان معطوف نداشت. زيرا متن عربی
كه به خط خوبی نوشته نشده و به صورت ارجوزه بود، در نظرش فاقد جلوه و بیرنگ
مینمود. چنانكه او خود نوشت: «اشعار از شخصی به نام احمد بن ماجد بود
كه خستهكننده به نظر میرسيد و مربوط به گذرگاههای دريايی حوالی
عربستان بود» («راهنمای واسكودگاما[۲۲]»، 76). پس از جنگ جهانی
اول در دهۀ سوم سدۀ ۲۰م مجدداً رابطۀ علمی ميان دانشمندان روسيه
و اروپا وسعت گرفت. در اين زمان كراچكوفسكی با فعاليتهای علمی
فران در زمينۀ جغرافيايی دريايی سدۀ ۱۵م آشنا شد. وی
ضمن تجليل از فعاليت فران نوشت: «تنها با آگاهی و احاطه به زبانهای
خاور نزديك، مالايايی، هندی و زبانهای خاور دور و ارتباط دادن
آنها با زبانهای اروپايی و مآخذ شرقی بود كه او توانست به نتايج
ارزشمندی دست يابد». سپس افزود: «از بیاعتنايی خويش نسبت به
اين نسخۀ خطی احساس شرم كردم» (همانجا). متعاقب اين ماجرا وی با فران
رابطه برقرار كرد. معلوم شد ارجوزۀ موجود در موزۀ آسيايی شامل خط سير دريايی و اطلاعات مربوط به آن است. بخشی
از آن با دريانوردی در دريای سرخ، بخشی ديگر با اقيانوس هند و
بخش سوم با سفر به شرق افريقا ارتباط داشت. معلوم شد كه اين نسخه در كتابخانۀ ملی
پاريس موجود نبود. پاسخ فران به كراچكوفسكی اين نكته را تأييد كرد. فران
درصدد برآمد اين نسخه را نيز مورد تحليل و بررسی قرار دهد، ولی اجل
مهلت چنين كاری را به او نداد و در ۳۱ ژانويۀ
۱۹۳۵ درگذشت. كراچكوفسكی در ادامۀ مطلب
مینويسد: متعاقب اين امر یکی از شاگردان دقیق و با
استعدادم عهدهدار این مهم شد (همانجا). این شخص تئودور شوموفسکی
بود که کارهای استاد را دنبال كرد و به بررسی چند نسخۀ خطی
از آثار ابن ماجد پرداخت. شوموفسكی مینويسد: در بهار
۱۹۳۷م هنگامی كه در دانشگاه دولتی لنينگراد
به تحصيل اشتغال داشتم، زير نظر كراچكوفسكی به تحليل و بررسی انتقادی
نسخ خطی عربی پرداختم و از همان آغاز ارجوزههای ابن ماجد را
مورد توجه قرار دادم («سه راهنامه»، 67). از آن پس بررسی آثار ابن ماجد به
كوشش اين دانشمند وسعت گرفت و ادامه يافت.
يكی از پژوهشهای وی
مربوط به سه راهنامۀ مجهول ابن ماجد، راهنمای سفر دريايی واسكودگاما است كه در
۱۹۵۷م همراه با ترجمه و تفسير از سوی انستيتوی
خاورشناسی فرهنگستان علوم اتحاد شوروی در مسكو و لنينگراد به چاپ
رسيده است.
منابع اطلاعات ابن ماجد
در سدههای ۷ و ۸ق /
۱۳ و ۱۴م با وجود دشواريهای سياسی و حملۀ
مغولان و تاتاران به شرق، دانش كيهان نگاری به سبب نياز بازرگانان به حمل و
نقل دريايی اوج گرفت و فرهنگنامههای تازهای پديد آمد. نظرات
احمد بن محمد بن كثير فرغانی ستارهشناس عهد مأمون و متوكل عباسی و
نيز نظرات ابوعبدالله محمد بن جابر بن سنان حرانی صابی بتانی،
منجم سدههای ۳ و ۴ق، دربارۀ نقشههای
دريانوردی تا سدۀ ۹ق / ۱۵م از اهميت فراوان برخوردار بود. داستانهای
دريانوردانی چون سلیمان بازرگان، ابوزيد سيرافی و نيز كتاب
عجايب الهند، اثر بزرگ بن شهريار ناخدای رامهرمزی سدۀ
۴ق / ۱۰م، تا مدتی دراز در مركز توجه دريانوردان قرار
داشت. دريانوردان خليج فارس نوشتههايی در زمينۀ راهنمايی
دريايی دراختيار داشتند كه محتوی تجربيات دريانوردان در همۀ مسائل
دريانوردی از جمله نقشههای دريايی بود. گذشته از آن سفرنامۀ
خواشير بن يوسف بن صلاح اركی و آثار سه مؤلف دريانورد عهد عباسيان، محمد بن
شاذان، سهل بن ابان و ليث بن كهلان را نبايد از ياد برد. مجموع آثار و نوشتههای
مذكور و چه بسا نوشتههايی كه آگاهی دربارۀ آنها بسيار
اندك است، مورد استفاده ابن ماجد بود (كراچكوفسكی، «ادب جغرافيای
عرب»، 552). ناخدايان سيرافی تا روزگار آل بويه در علم و تجربۀ
دريانوردی از شهرت فراوان برخوردار بودند، ولی از اين زمان نقش سيراف سستی
گرفت و جمعی از مردم آن به ويژه پس از زلزلههای بزرگ سالهای
۳۶۶-۳۶۷ق / ۹۷۷-
۹۷۸م به عمان مهاجرت كردند (فران، «عناصر ايرانی»،
253-257). از اين پس عمان نقش عمدهای ايفا كرد و احمد بن ماجد، بیگمان
از حاصل دانش و تجارب دريانوردان ايرانی بهرۀ فراوان گرفت. اصطلاحات
دريانوردی كه بيشتر از زبان فارسی مايه گرفته، خود مؤيد تأثير دانش و
تجارب دريانوردی ايرانيان در بسط اطلاعات ابن ماجد است. به نوشتۀ فران،
ابن ماجد در مجموعهای از نسخ خطی كه متعلق به نوادۀ يكی
از دريانوردان بود، رهنامهای ديد كه تاريخ ۵۸۰ق /
۱۱۸۴م داشت (همان، 169-209)، «درآمدی بر ستارهشناسی»،
223). رهنامه واژهای پارسی است كه در نوشتهها بارها آمده است. نظامی
گنجوی ۷ سال پس از تاريخ نگارش رهنامۀ ياد شده، در
منظومۀ اسكندرنامه (اقبالنامه) از وجود رهنامهای دريايی ياد كرده و
چنين آورده است (ص ۷۰۰):
نواحی شناسان آب آزمای /
هراسنده گشتند از آن ژرف جای
ز رهنامه چون بازجستند راز / سوی
باز پــس گشتـن آمد نيــاز
نوشتۀ ابن مجاور
دربارۀ جغرافيای دريانوردی و مردم جنوب عربستان (تأليف ح
۶۳۰ق / ۱۲۲۳م) از ارزش فراوان برخوردار
است. وی مطالبی از مؤلف كتاب راهنامه نقل كرده كه در زبان عربی
به صورت الرهمانج نوشته شده است (فران، «عناصر ايرانی»، 213-214, 257). فران
ريشۀ اين واژه را از كلمۀ پارسی ميانه (پهلوی) «رهنامك» دانسته و نوشته است كه واژۀ مزبور
در محيط عربی جز صورت عادی رهنامج به صورت مقلوب رهمانج (جمع آن
رهمانجات) و سپس رَمانی نيز آمده است («درآمدی بر ستارهشناسی»،
237). بجز راهنامج در متون عربی به اصطلاحاتی چون راهدان يا راهدار،
ناخذا، ناخذاة، ناوخذة، ناخوذة، ناخوذا و جمع آن: نواخذه (معرب ناخدا يا ناوخدا)
به معنای صاحب و فرمانده كشتی (فران، «عناصر ايرانی»، 238)،
ربان (جمع آن ربابنه)، اشتيام (جمع آن اشاتمه) و نيز اصطلاحات ديگری چون خن
(جمع آن اخنان) به معنای خانههای قطبنما، باشی به معنای
اوج ستاره، بندر (جمع آن بنادر) و غيره برمیخوريم. گاه در عربی ترجمههايی
از واژههای پارسی مشاهده میشود كه نمونۀ آن كلمه وردة
الرياح است. اين كلمه ترجمۀ واژۀ پارسی گلباد يا بادنما است. نامهای مذكور مؤيد رواج اصطلاحات
دريانوردی پارسی است كه به زبان عربی راه يافته و ابن ماجد نيز
از آن بهره گرفته است (كراچكوفسكی، همان، 553-554).
ابن ماجد از آثار و مآخذ دريانوردی
و ستارهشناسی اطلاعات وسيعی داشت. او در ضمن از قريحۀ شعر و
ادب نيز برخوردار بود. از نامهای مآخذ و منابعی كه در نوشتههای
وی آمده است، به اين نكته میتوان پی برد. ابن ماجد در نوشتههای
خود دربارۀ ستارهشناسی، دريانوردی و علم جغرافيا از كارهای خواجه
نصيرالدين طوسی دربارۀ منازل قمر و كواكب ياد كرده و بر او رحمت فرستاده است (شوموفسكی،
«سه راهنامه»، 82). وی در ضمن از دانشمندانی چون عبدالرحمن بن عمر صوفی
منجم و مؤلف كتاب التصاوير، ابوالفداء جغرافی نگار و مؤلف تقويم البلدان،
بطلميوس مؤلف المجسطی، ابوحنيفۀ دينوری، ابن حوقل، ابوهلال
عسكری مؤلف جمهرة الامثال، ياقوت حموی، فردوسی و نيز از زيج الغ
بيگ ياد كرده است (همان، 84). در زمينۀ شعر و ادب از كسانی چون
امرؤالقيس كندی، مهلهل بن ربيعه، عنترة بن شداد، عمر بن ابوربيعۀ مخزومی،
ابوالحسن ابن هانی (ابونواس) و عبدالله بن معتز نام برده است (همانجا). وی
با نظر انتقادی به آثار گذشتگان مینگريست و نوشتههای آنان را
با تجارب شخصی خود درمیآميخت.
ابن ماجد دربارۀ گذشتگان مینويسد
كه در روزگاران گذشته مردم دورانديشتر بودند و به سبب دورانديشی و ترس و
احتياط از دريا، جز با دريانوردان به دريا نمیرفتند. دريانوردان كشتيها را
با دقت آماده میكردند، مراقب بادهای موسمی بودند و كشتيها را
بيش از اندازه بار نمیكردند، ولی ما از آنان آگاهتر و آزمودهتريم
(همان، 82, 112). ابن ماجد به ذكر مسافتها نيز پرداخته، مسافت بندر سيراف تا ساحل
مكران را از طريق دريا ۷ روز راه و از خشكی تا خراسان را حدود يك ماه
و از خراسان تا بغداد را حدود ۳ تا ۴ ماه نوشته است. بعضی
جهانگردان ابن ماجد را مخترع قطبنما دانستهاند، ولی اين نكته را نمیتوان
بر واقعيات منطبق دانست. سر ريچارد برتون[۱] جهانگرد مشهور چنين آورده است
كه دريانوردان عدن تا اواسط سدۀ ۱۹م شخصی به نام شيخ ماجد را قديسی از مردم
سوريه میپنداشتند و او را مخترع قطبنما میخواندند و هربار به هنگام
سفر دريايی نام او را بر زبان جاری میكردند، فاتحه میخواندند
و از وی ياری میطلبيدند (فران، «درآمدی بر ستارهشناسی»،
227-228).
ابن ماجد ضمن بحث دربارۀ دريای
خزر آن را بحر القلزم العجم ناميده و آن را مقابل بحر القلزم العرب قرار داده است.
فران و شوموفسكی هر دو گمان دارند كه وی اين عنوان را از كتاب مسالك
الابصار فی ممالك الامصار، نوشتۀ شهابالدين ابن فضل عمری (د
۷۴۲ق / ۱۳۴۱م)، اقتباس كرده باشد كه
نوشته است: «در شمال گيلان دريای قلزم واقع است» (فران، «عناصر ايرانی»،
206؛ شوموفسكی، «سه راهنامه»، 113-114).
آثار و تصنيفات
ابن ماجد آثار متعددی نوشته كه
تاكنون ۴۰ اثر از مصنفات وی شناخته شده است. وی اغلب آثار
خود را در قالب شعر بيان كرده است. كراچكوفسكی بر اين عقيده بود كه روش
مذكور از قديم وجود داشته تا به خاطر سپردن مطالب آسانتر باشد («ادب جغرافيايی
عرب »، 561). مصنفات وی اغلب به صورت ارجوزه است، ولی اشعار او هميشه
در بحر رجز نيست. هر يك از اين اراجيز به تفاوت، ۲۰ تا
۳۰۰ بيت است و دربارۀ راههای دريايی معين و
از مسائل تخصصی و دانش ستارهشناسی دريانوردی گفتوگو دارند و
در نوع خود راهنمای دريايی محسوب میشوند (فران، «درآمدی
بر ستارهشناسی»، 208, 218).
عمده ترين آثار ابن ماجد را به ترتيب
زير میتوان برشمرد:
۱. كتاب الفوائد فی اصول
علم البحر و القواعد. اين كتاب به نثر است و در ميان آثار وی در درجۀ نخست
اهميت قرار دارد. فران آن را معتبرترين و مهمترين اثر وی ناميده است (همان،
219-220). تاريخ نگارش اين كتاب را ۸۹۵ق /
۱۴۹۰م نوشتهاند (شوموفسكی، «سه راهنامه»، 77).
كراچكوفسكی تاريخ تدوين آن را متغير دانسته و بر آن است كه مؤلف چندبار متن
كتاب را اصلاح كرده و مطالبی بر آن افزوده است. از اين رو وی با اتكا
به نظر فران و نيز با اتكا به نظر تشنر[۲] از سه متن مختلف كتاب ياد كرده كه
در ۸۸۰ق / ۱۴۷۵م،
۸۸۲ق / ۱۴۷۸ و ۸۹۵ق
/ ۱۴۸۹م نوشته شده است (همان، 561). ابن ماجد در اين كتاب
از مسائل نظری و عملی دريانوردی برپايۀ نوشتههای
گذشتگان و تجارب شخصی مطالبی آورده است. منطقۀ مورد بحث او
شامل دريای سرخ، خليج فارس، اقيانوس هند و جزاير هندوچين است. اين كتاب
مشتمل بر ۱۲ فصل است كه نگارنده هر يك از فصول را «فائده» ناميده است.
در فصل نخست از پيدايش دريانوردی مطالبی آمده است كه تا اندازهای
افسانهآميز به نظر میرسد. ضمناً در اين فصل دربارۀ سوزن مغناطيس
و عقربۀ قطبنما بحث شده است. فصل دوم مربوط به مشخصات معلمان واقعی، وظايف
و حدود دانش و آگاهی آنهاست. فصل سوم دربارۀ تعيين منازل
قمر است. فصل چهارم مربوط به اَخنان (خانههای) سی و دوگانۀ قطبنما
و بادنماست كه همراه با شرح و تفصيل است. جا دارد گفته شود كه هنوز اين طريقه در
بعضی نواحی متداول است و دريانوردان محلی دريای سرخ
تقسيمات رايج در قطبنماهای اروپایی را به كار نمیبندند،
بلكه آن را به ۳۲ خانه بخش میكنند كه با طلوع و غروب ستارههای
معين ارتباط دارد و از روی اخنان معلوم میشود (كراچكوفسكی،
همان،561 ). فصل پنجم از جغرافی نگاران و منجمان پيشين بحث میكند.
فصل ششم مربوط به راههای دريايی است. فصل هفتم حاوی ملاحظاتی
دربارۀ رصدهای نجومی است كه غالباً از قياس فاصلۀ ميان
ستارۀ قطبی (جدی يا «الجاه» معربگاه) (فران، «عناصر ايرانی»،
218) با دو ستارۀ دب اصغر (الفرقدان) و يك ستارۀ دب اكبر (النعش) است (همو،
«آموزشهای دريايی سليمان مهری[۳]»، 303). اين ستارگان هم
اكنون نيز از ديدگاه دريانوردان واجد اهميت بسيارند (كراچكوفسكی، همان،
562). در مؤلفات ابن ماجد تعيين مدارات با درجه معلوم نمیشود، بلكه به وسيلۀ عاملی
صورت میپذيرد كه در اصطلاح وی «اصبع» يا انگشت ناميده میشود.
شايد اين اصطلاح روش ابتدايی رصدگيران قديم باشد كه معادل يك درجه و
۳۷ دقيقه است. اين روش متعلق به اسطرلابهايی است كه نه با درجه،
بلكه به مقياس انگشت تقسيم شدهاند. اصل اين روش معلوم نيست و فران نيز نتوانست
وجود آن را نزد يونانيان، ايرانيان، مردم چين، هند و اندونزی تعقيب كند
(همانجا). ابن ماجد تنها جغرافیشناس عرب است كه خط استوا و نصفالنهار را
بر پايۀ مكتب بطلميوس به ۳۶۰ درجه تقسيم نكرده، بلكه آن را به
چيزی معادل ۲۲۴ انگشت بخش نموده است كه از دو طريق به دست
میآيد. يكی آنكه هر خانۀ بادنما هفت انگشت است و ديگر آنكه
هر يك از منازل بيست و هشتگانۀ قمر هشت انگشت است و در هر دو حال نتيجه چنين میشود كه انگشت
معادل يك درجه و ۳۷ دقيقه است (همانجا). فصل هشتم دربارۀ
علامات نزديك شدن خشكی، ناوبری، فرماندهی كشتی و هدايت آن
به بنادر گجرات (در نقشۀ ابن ماجد «جوزرات») است كه ظاهراً در فعاليت دريانوردی وی از
اهميت فراوان برخوردار بوده است (همانجا؛ فران، «درآمدی بر ستارهشناسی»،
202). مطالب فصل نهم دربارۀ سواحل است و از رأس الحد در جزيرة العرب آغاز میشود. در اين فصل
از سه گروه معلمان نيز ياد شده است (همانجا). فصل دهم حاوی شرحی دربارۀ
۱۰ جزيرۀ بزرگ است كه عبارتند از: شبه جزيرۀ عربستان يا «جزيرة العرب»، جزيرة
القمر (ماداگاسكار)، شمطره (سوماترا)، جاوه، الغور كه شوموفسكی و كراچكوفسكی
آن را همان جزيرۀ تايوان يا فرمز نوشتهاند (همو، «سه راهنامه»، 77؛ كراچكوفسكی،
همان، 5620)، سيلان يا سرانديب كه در متن نسخۀ خطی گاه
«سرانديد» آمده است (شوموفسكی، «جزاير بزرگ»، 175)، زنگبار (در نقشه
زنجبار)، بحرين، سقطره (سقطری) و ابن گاوان (فران، «درآمدی بر ستارهشناسی»،
202). شوموفسكی جزيرۀ ابن گاوان را «ابن جوان» نوشته است («سه راهنامه»، همانجا). فصل يازدهم
مربوط است به بادهای موسمی و دريانوردی. فصل دوازدهم شرحی
است دربارۀ دريای سرخ (بحر قلزم العرب) و جزاير آن و نيز صخرههای زير
آب.
۲. حاوية الاختصار فی اصول
علم البحار، اين كتاب در ميان آثار ابن ماجد در درجۀ دوم اهميت
قرار دارد و از آثار متقدم او و مربوط به ۸۶۶ق /
۱۴۶۲م است. اين اثر كه منظوم و به صورت ارجوزه است، حاوی
مطالب فشردهای دربارۀ اصول دريانوردی است (همانجا). كراچكوفسكی تاريخ نگارش آن را
پيش از كتاب الفوائد فی اصول علم البحر و القواعد میداند و معتقد است
كه وی در زادگاه خود جلفار از نگارش آن فراغت يافت («ادب جغرافيايی
عرب»، 563؛ فران، «راهنمای عرب و اسكودگاما»، 295). اين كتاب ۱۱
فصل دارد و دارای ۰۰۰‘۱ بيت است (كراچكوفسكی،
همانجا). فصل اول كتاب دربارۀ نشانههای نزديكی خشكی، فصل دوم دربارۀ منازل
قمر و خانههای بادنما و قطبنما، انگشتها (الاصابع و الترفا) است كه واژۀ اخير
به تقريب برابر ۹۷ ميل دريايی و معادل يك روز راه دريانوردان با
سرعت متوسط ۴ ميل و به عبارت ديگر ۴ گره دريايی در هر ساعت است
(همانجا). فصل سوم كتاب شامل مسائل وقتشناسی است. فصل چهارم و به ديگر سخن
ارجوزۀ شمارۀ ۴ اين اثر عنوان «تحفة القضاة» دارد كه در آن ابن ماجد قبله را از
طريق نصفالنهار و مدار مكۀ معظمه و مسجدالحرام ضمن استفاده از قطبنما معلوم و مشخص كرده است. فصلهای
پنجم تا هشتم شامل گزارش دربارۀ راههای مختلف كشتيرانی در اقيانوس هند، درياها و خليجهای
آن است. فصل نهم در رصديابی و مطالعۀ ستارگان است. فصل دهم و يازدهم
مسائل مختلف دريانوردی از جمله توضيح واژۀ «زام» (جمع
آن: زوام) است كه آن را وسيلۀ تعيين كنندۀ مسافات دانسته است. در كتاب عجائب الهند نيز اين واژه آمده است.
كراچكوفسكی مینويسد: «چنانكه اكنون معلوم شده زام يك هشتم راه دريايی
در يك شبانه روز و در واقع حدود سه ساعت راه است» (همان، 563).
۳. ارجوزۀ معروف به
المعربة، كه از دريانوردی در خليج عدن، بحث میكند و تاريخ نگارش آن
۸۹۰ق / ۱۴۸۵م است.
۴. قبلة الاسلام فی جمیع
الدنيا، يا تحفة القضاة. اين اثر شامل مطالبی است دربارۀ تعيين
قبلۀ هر محل. تاريخ نگارش آن ۸۹۳ق /
۱۴۸۸م است.
۵. ارجوزۀ برّ العرب فی
خليج فارس، كه در آن از كشتيرانی در طول سواحل عربستان تا خليج فارس بحث شده
است.
۶. ارجوزۀ فی قسمة
الجمّة علی بنات نعش، كه از صورت فلكی دب اكبر بحث میكند و
تاريخ آن ۹۰۰ق / ۱۴۹۴م است (فران،
«راهنمای عرب واسكودگاما»، 295-296؛ دانشنامه). شوموفسكی بر آن است كه
تصنيف اين ارجوزه حدود ۲۴ سال پس از نگارش حاوية الاختصار، يعنی
حدود ۹۰۰ق / ۱۴۹۵م صورت پذيرفته است
(«سه راهنامه»، 78).
۷. ارجوزۀ مشهور به كنز
المعالمة و ذخيرتهم فی علم المجهولات فی البحر و النجوم و البروج، كه
فاقد تاريخ است، ولی فران زمان نگارش آن را حدود ۸۹۴ق /
۱۴۸۹م نوشته است. در اين ارجوزه از كرات فلكی و صور
منطقة البروج، كواكب و غيره بحث شده است.
۸. ارجوزۀ فی
النتخات لبّر الهند و برّ العرب، كه در آن از پهلو گرفتن در كرانههای غربی
هندوستان و سواحل عربستان به تقريب از ˚۲۵ تا ˚۶
عرض شمالی بحث میشود (در دانشنامه اشتباهاً ۶۰ درجه آمده
است). اين ارجوزه فاقد تاريخ است.
۹. ارجوزۀ ميميات
الابدال، مربوط به بعضی ستارگان به منظور ناوبری و راهنمايی
دريايی است.
۱۰. ارجوزۀ
مخمسة، كه از بعضی ستارگان شمالی بحث كرده است.
۱۱. ارجوزهای دربارۀ ماههای
بيزانسی (روم شرقی)، كه فران زمان نگارش آن را پيش از
۸۹۴ق / ۱۴۸۹م نوشته است.
۱۲. ارجوزۀ ضربية
الضرائب (بیتاريخ)، كه در آن دربارۀ بهرهگيری از ستارگان در
كار دريانوردی بحث شده و حاوی آموزشهای كلی برای
دريانوردان است.
۱۳. منظومهای است
نجومی و فاقد عنوان در بحر رجز كه به علی ابن ابی طالب (ع)
تقديم شده و شامل مطالبی پيرامون منازل قمر و محل صحيح آنها در آسمان است.
اين منظومه نيز پيش از ۸۹۴ق / ۱۴۸۹م
نوشته شده است (فران، همان، 296؛ دانشنامه).
۱۴. منظومۀ مشهور
به القصيدة المكية، كه دربارۀ راههای دريايی از مكه به جده، دماغۀ فَرتَك،
كاليكوت، دابول، كُنكان، گجرات، اطواح، هرمز (هراميز در منظومه) است (شوموفسكی،
همان، 78). اين منظومه نيز فاقد تاريخ است.
۱۵. ارجوزۀ نادرة
الابدال، كه فران تاريخ تصنيف آن را پيش از ۸۹۴ق /
۱۴۸۹م دانسته است. اين ارجوزه مربوط به بعضی
ستارگان است (همانجا).
۱۶. قصيدۀ معروف
به الذهبية، كه در آن از اظهار نظر پيرامون صخرهها، كوههای ساحلی،
مناطق دارای عمق زياد و نشانههای نزديك شدن خشكی از قبيل
پرندگان و بادها و نيز از پهلو گرفتن بر دماغهها در زمان وزش بادهای موسمی
و مطالبی از اين قبيل بحث شده است. تاريخ تصنيف اين قصيده را ۱۶
ذيحجۀ ۸۸۲ق / ۲۱ مارس
۱۴۷۸م نوشتهاند (همان، 297؛ دانشنامه) كه منطبق با اول
فروردين ماه است.
۱۷. ارجوزۀ
الفائقة، كه دربارۀ رصد و ارتفاع ستارگان از جمله برج الضفدع است. تاريخ اين ارجوزه مشخص
نيست. فران (همان، 297) زمان تصنيف آن را پيش از ۸۹۴ق /
۱۴۸۹م دانسته و دانشنامه پيش از ۸۸۰ق
نوشته است.
۱۸. ارجوزۀ
البليغة، كه دربارۀ رصد دو ستارۀ سهيل و سماك رامح است (شوموفسكی، همان، 136؛ دانشنامه). اين ارجوزه
فاقد تاريخ است.
۱۹. نه فصل كوتاه كه به نثر
نوشته شده و مربوط به تحقيق دربارۀ اقيانوس هند و سواحل آن، عرض جغرافيايی بعضی بنادر، صورت
سواحل و شيوۀ پهلو گرفتن در كرانههای غربی هندوستان است. ابن ماجد در اين
نوشته از ۱۰ جزيرۀ بزرگ اقيانوس هند، نواحی ساحلی آسيا و افريقا، بادهای
موسمی موافق، دريای سرخ و جزئيات مربوط به آن، صخرهها و اعماق اين
دريا بحث كرده است (فران، همانجا؛ شوموفسكی، «جزاير بزرگ»، 173-179).
۲۰. ارجوزۀ
السبعية، كه در هفت بخش نوشته شده است و از هفت دانش دريانوردی بحث میكند.
تاريخ نگارش اين ارجوزه ۸۸۸ق / ۱۴۸۳م
است.
۲۱. قصيدهای دربارۀ ستارهشناسی
كه زمان نگارش آن پيش از ۸۹۴ق / ۱۴۸۹م
است.
۲۲. قصيدهای فاقد
عنوان كه حاوی مطالعه دربارۀ ستارگانی است كه برای پهلو گرفتن كشتی مفيد به نظر میرسند.
در اين قصيده از كرانههای ديو[۴] تا دابول[۵] بحث شده است. اين
قصيده فاقد عنوان و زمان نگارش آن پيش از ۸۹۴ق /
۱۴۸۹م است، ولی در بعضی نوشتهها نام اين قصيده
الهادية آمده است (فران، همانجا؛ دانشنامه).
از ديگر آثار ابن ماجد سه منظومه است كه
نخست در مجموعۀ آثار خطی موزۀ آسيايی لنينگراد به دست آمد (كراچكوفسكی، «راهنمای
واسكودگاما»، 74-78)، ولی بعدها در مجموعۀ نسخ خطی
انستيتوی خاورشناسی فرهنگستان علوم اتحاد شوروی شعبۀ
لنينگراد (شم B-992) قرار گرفت (شوموفسكی، همان، 65, 67).
كتابی كه منظومههای ابن
ماجد در آن گنجانده شده، شامل هفت اثر در زمينههای مختلف از چند نويسنده
بود (همان، 67). اين كتاب توسط كراچكوفسكی به شوموفسكی معرفی شد
و وي فعاليت خود را دربارۀ سه منظومۀ ابن ماجد در اين كتاب متمركز كرد. ولی جنگ جهانی دوم و محاصرۀ لنينگراد
مانع بررسی كامل آن شد. پس از جنگ جهانی دوم در اوت
۱۹۴۶، شوموفسكی به لنينگراد بازگشت و نسخۀ خطی
ياد شده را كه فران فرصت بررسی آن را نيافته بود، در عين سلامت ديد. از آن
زمان مطالعۀ منظومه از سرگرفته شد (همان، 67-68). سرانجام در
۱۹۵۷م نسخۀ مذكور با ترجمۀ روسی از سوی انستيتوی خاورشناسی فرهنگستان علوم
اتحاد شوروی شعبۀ لنينگراد به همت شوموفسكی انتشار يافت. كتاب با عنوان ثلاث
راهمانجات المجهولة لاحمد بن ماجد ربان رحلة فاسكودی جاما (سه راهنامۀ مجهول
احمد بن ماجد راهنمای سفر واسكودگاما) است كه از نسخۀ عربی
منحصر به فرد اخذ شده است. دو منظومۀ مذكور در بحر رجز و منظومۀ سوم در بحر طويل است. ارجوزۀ نخستينِ كتاب، ارجوزۀ
السفالية نام دارد كه دربارۀ شناسايی گذرگاههای دريايی، اندازهگيريهای نجومی
از مالابار = ملبار (مليبار در ارجوزه) و كنكان (كنكن در ارجوزه) و گجرات (جوزرات
در ارجوزه) و سند و اطواح تا سيف الطويل و از آنجا تا نواحی السواحل و
زنگبار و ارض سفاله (سواحل و سفاله در محدودۀ كنيا و
تانزانيای كنونی) و ماداگاسكار و جزاير آن است. ارجوزه شامل همۀ نوادر
علوم اين نواحی تا انتهای جنوبی زمين و بيان اندازههايی
است كه معلم (راهنمای دريانوردی) از طريق آنها كاستی و فزونی
را در همۀ اخنان (خانهها) میشناسد و وصف نوادر اين راه شامل اندازهها،
نواحی گذرگاهها، ساكنان زمين و پادشاهان آنها، بادهای موسمی و
سفر به آن سرزمينها و راه كشف شدۀ چهارمين معلم (پس از سه معلم نخستين) است (ابن ماجد، ۳). گمان میرود
تاريخ نگارش اين ارجوزه پس از ۹۰۶ق /
۱۵۰۱م باشد (همو، ۲۵). از اين نوشته گرچه
تاريخ درگذشت ابن ماجد مشخص نمیشود، ولی معلوم میگردد كه پس
از اين سال بوده است.
ارجوزۀ دوم المعلقية
نام دارد و شامل مطالبی دربارۀ سرزمين هند تا سيلان، ناك باری، سرزمين سيام (هندوچين)، ملعقه و
جاوه و متعلقات آن از جزاير، آب سنگها (صخرههای مرجانی) و جايگاههای
آنها، مشخصات اين سرزمينها، شهرها و جميع متعلقات آنها در شرق و جنوب و غور (تايوان)
و چين تا حدود صخرههای آتشفشانی مشرف به اقيانوس است كه ابن ماجد آن
را دريا مینامد و مینويسد «در پس آن چيزی جز كوه قاف نيست»
(همو، ۳۰).
ارجوزۀ سوم التائية
نام دارد كه از دو منظومۀ ديگر كوتاهتر است. اين ارجوزه شامل مطالبی است دربارۀ راه
جده تا عدن و شرح گذرگاهها و مقياسهای دريايی كه ابن ماجد آن را دريای
بزرگ «بحر الكبير» ناميده است (ص ۴۴).
ابن ماجد از كوشش پرتغاليان برای
گذر از طريق دماغۀ اميد نيك و دخول به اقيانوس هند و نيز از دستبردهای آنان در سواحل
شرق افريقا آگاه بود. بنابه نوشتۀ او فرنگيان (اروپاييان) با گذر از مدخل كه همان راه دماغۀ اميد
نيك است و ميان سفاله و مغرب (شمال افريقا) واقع است به سفاله رسيدند، آنگاه به
هندوستان رفتند و بعد به زنگبار درآمدند و سرانجام از همان راه بازگشتند. ابن ماجد
تاريخ اين ماجرا را ۹۰۰ق / ۱۴۹۵م نوشته
است (ص ۲۵). وی سپس متذكر میگردد كه فرنگان در
۹۰۶ق / ۱۵۰۱م بار ديگر به هندوستان
رفتند، خانههايی در آن ديار خريدند و در آنها سكنى گزيدند و به فرمانروايان
سامری (زموريان كرالا) كه وی آنان را به صورت «سوامر» آورده است، اتكا
كردند، چندان كه مردم به آنان ظنين شدند (همانجا). از نوشتههای ابن ماجد
چنين برمیآيد كه از راهنمايی پرتغاليان احساس شرمساری میكرد.
وی با اندوه از ورود فرنگان (پرتغاليان) به كاليكوت ياد كرده و نوشته است كه
آنان به كاليكوت درآمدند، به خريد و فروش دست زدند، با خودسريهای خويش و ضمن
تكيه بر فرمانروايان، عرصه را به ديگران تنگ كردند و بيزاری از اسلام را با
خود به همراه آوردند و مردم را با دهشت و نگرانی دست به گريبان كردند
(شوموفسكی، «سه راهنامه»، 10).
مآخذ
ابن ماجد، احمد، «ثلاث راهمانجات
المجهولة»، (نك : شوموفسكی در مآخذ لاتين)؛ دانشنامه؛ نظامی گنجوی،
خمسه، تهران، ۱۳۳۶ش؛ نيز:
BSE3 ; Ferrand, Gabriel, «L’élément
persan dans les textes nautiques arabes des XVe et XVIe siècles», JA, Paris,
avril-juin 1927, vol. CCIV; id, «Les instructions nautiques de Sulaymān al
Mahri (XVIe siècle)», Annales de géographie, 1923, vol. XXXI; id, Introduction
à l’astronomie' nautique arabe, ed. Fuat sezgin, Frankfurt (reprint 1986) id,
«Le pilote arabe de Vasco de Gama», Annales de géographie, 15 Juillet 1922,
vol. XXXI; id, Relations de voyages et textes géographiques arabes, persans et
turcs relatifs à léxtrême orient du VIIIe au XVIIIe siècles, ed, Fuat Sezgin,
Frankfurt (reprint 1986); IA; Krachkovskii, Ignati, «Arabskaia geograficheskaia
literature», Izbrannie Sochineniia, Moscow / Leningrad, 1957, vol. IV; id,
«Lotsman Vasko da Gamy», Izbrannie Sochineniia, Moscow / Leningrad, 1955, vol.
I; Shumovskii, Teodor, Tri neizvestnye losii Ahmada ibn Madjida arabskogo
lotsmana vasko da gamy, Moscow / Leningrad, 1957; id, «Velikie ostrova v
morskoy entsiklopedii Akhmada ibn Madzhida XV v.», Strany i narody Vostoka,
Moscow, Izdatelstvo Nauka, 1976.