responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 826

جبل عامل

نویسنده (ها) : غلامرضا جمشیدنژاد

آخرین بروز رسانی : دوشنبه 4 آذر 1398 تاریخچه مقاله

جَبَلِ عامِل، منطقـه‌ای حـاصلخیـز در جنـوب لبـنـان و از کانونهای فرهنگ و تمدن فنیقی در عهد باستان و در دورۀ پیش از اسلام، و از مراکز فرهنگی شیعه در عهد اسلامی.

 

سبب نام‌گذاری

جبل عامل در عهد جدید جبل جلیل (عبری: دایره) و در منابع اسلامی جبل عامله/ عامل، با انتساب به قبیلۀ یمنی قحطانی بنی عامله نامیده شده است که پس از ویرانی سد مأرب بر اثر سیل عرم، بدان منطقه کوچید‌ند. همچنین از آنجا با انتساب به نام سردار ایوبی، محمد بن بشارۀ عاملی به عنوان بلاد بشاره/ بشارتین یاد کرده‌اند (انجیل متى، ۱۲:۴، ۱۶:۱۰؛ انجیل یوحنا، ۴۳:۴-۴۷: یعقوبی،«البلدان»، ۳۲۷؛ مقدسی، ۱۶۱-۱۶۲).

 

جغرافیا

منطقۀ جبل عامل سرزمینهای ساحلی و کوهستانی جنوبی لبنان را شامل می‌شود و درگذشته اراضی وسیع‌تری را دربر می‌گرفته است، اما اکنون میان استانهای لبنان جنوبی به مرکزیت صیدا و استان جبل عامل به مرکزیت نَبَطیه تقسیم شده است. جبل عامل از شمال به رود اولیٰ/ فرادیس، از جنوب به رود قَرَن/ ابوفطرس یا نهر فطرس، در شمال شهر نهاریه در فلسطین، از شرق به درۀ بقاع و درۀ تیم و دریاچۀ حوله، معروف به دریاچۀ اردن کوچک و به رود حاصبیا، و از غرب به دریای مدیترانه محدود است (بَنّوت، ۲۳-۲۴؛ امین، خطط...، ۶۲-۶۳).

مساحت منطقۀ جبل عامل بالغ بر ۲۰۰‘۳ کمـ ۲، به طول ۸۰ و عرض ۴۰ کمـ است؛ اما در گذر زمان، قطعه‌هایی از اراضی و آبادیهای آن جدا گردید و به سرزمین شوف و بخشهای آن افزوده شد، و قسمتهای دیگری هم به اشغال اسرائیل در آمد. ازجمله، شهرها و آبادیهایی همچون جزّین، روم، کَفَرْحونه، لَبْعا، ریحان و جز اینها در زمان درگیریهای معنیان، همچون فخر الدین یکم معنی (د ۹۵۱ق/ ۱۵۴۴م)، و فخر الدین دوم معنی(۹۸۰-۱۰۴۵ق/ ۱۵۷۲-۱۶۳۵م) و شـهـابـیـان (حک‌ ۱۱۰۹-۱۲۵۷ق/ ۱۶۹۷-۱۸۴۱م)، به ویژه در عهد بشیر دوم شهابی (۱۲۰۳-۱۲۵۶ق/ ۱۷۸۹-۱۸۴۰م) با والیان و پاشایان دولت عثمانی در منطقه، به‌خصوص در جنگهای ایشان با میرمیران آن دولت در منطقه و والی ایالتهای صور و صیدا و پاشای عَکّا و امیر حج، احمد پاشا، ملقب به جزّار، در فاصلۀ سالهای ۱۱۳۲ق/ ۱۷۲۰م، و ۱۱۴۸-۱۲۱۹ق/ ۱۷۳۵-۱۸۰۴م) از منطقۀ جبل عامل به موجب پیمان ۲۳ ژوئن ۱۹۲۳، معروف به پیمان حسن همجواری از منطقه جدا شد و به سرزمینهای تحت قیمومت انگلستان بر فلسطین افزوده گردید. بدین‌ترتیب امروزه، مساحت منطقۀ جبل عـامل با جدا شدنِ نزدیک بـه ۰۰۰‘۱ تا ۱۸۹‘۱ کم‌ ۲، از آن، بـه ۰۱۱‘۲ کم‌ ۲ کاهش یافته است (ضاهر، ۴۵ بب‌ ، جم‌ ‌).

در تقسیمات کشوریِ جمهوری لبنان، جبل عامل به عنوان استان، مدتی بر استان کنونی نبطیه منطبق بوده است، اما اکنون منطقۀ جبل عامل در دو استان نبطیه، و لبنان جنوبی قرار گرفته است. نیز ارتفاعهای مشرق شهر بنت جُبَیْل در جنوب لبنان، جبل عامل نامیده می‌شوند ( اطلس ...، ۴۰).

 

ویژگیهای اقلیمی جبل عامل

سرزمین جبل عامل در قسمت شرقی از کوهها و تپه‌های به هم پیوسته، و در قسمت غربی از دشتهای ساحلی تشکیل شده است و ارتفاع آن از مغرب به مشرق افزایش می‌یابد، چنان‌که در منطقۀ جباع ارتفاع به ۷۵۷ متر، و در برخی از قسمتهای شرقی به بیش از ۰۰۰‘۱ متر می‌رسد. این سرزمین دشتهای ساحلی باریک و حاصلخیزی دارد، ازجمله: صور، عدلون، و غازیه (هر ۳ در مغرب)، مرجعیون (در مشرق)، و رَمیله (در شمال). رودهای متعددی، همچون لیطانی که از میانۀ جبل عامل در کنار قاسمیه به مدیترانه می‌ریزد، و رود حاصبانی که از جنوب شرقی می‌خیزد و یکی از مهم‌ترین سرچشمه‌های رود اردن است، زهرانی، اولی و چشمه‌سار ورّانی در آن جاری‌اند. چشمه‌ها و چاههای کوچک و بزرگ فراوانی هم دارد که آب زراعی و آشامیدنی آنجا را تأمین می‌کنند؛ از این‌رو، جبل عامل منطقه‌ای بسیار خوش آب و هوا ست (فقیه، ۹، ۲۸-۳۰؛ بنوت،۲۳).

میانگین دمای سالانۀ هوا در کرانۀ دریا °۲۰ و در نقاط دیگر °۱۵ تا °۲۰ سانتی‌گراد است و میزان بارندگی در سال، از ۶۰۰ میلی‌متر در کناره‌های مدیترانه تا ۲۰۰‘۱ میلی‌متر در ارتفاعهای شمال در نوسان است ( اطلس، همانجا؛ بنوت، ۲۳-۲۴).

در منطقۀ جبل عامل، به علت فراوانی منابع آب و حاصلخیزی زمینها، همه‌گونه محصول کشاورزی و باغی به دست می‌آید و انواع انگور، زیتون، مرکبات، سبزیجات، گندم و جو، انجیر، حبوبات، توتون و تنباکو، موز، سیب و نیز عسل بسیار مرغوب در آنجا تولید می‌شود. از درختان خودروی سدر، سرو و کاج نیز که بومی آن منطقه است، از عهد باستان و از دورۀ فنیقیان در صنایع کشتی‌سازی، به ویژه در بندر صور استفاده می‌کرده‌اند (امین، همان، ۱۵۷-۱۶۰؛ عثامنه، ۲۸۹-۲۹۶؛ بنوت، ۳۱۱-۳۱۳).

در پیرامون دریاچۀ حیوا، نیزار بسیار انبوهی است و در آنجا گیاه بردی به وفور می‌روید که از آنها در صنایع کاغذسازی، حصیر و طناب‌بافی استفاده می‌کنند (عثامنه، ۲۹۵). همچنین برنج در زمینهای اطراف حوله کشت می‌شود و محصول خوبی می‌دهد (همو، ۲۹۳)، و کشت انواع حبوبات نیز در آنجا معمول است (همانجا). جبل عامل با درخت زیتون پیوند ناگسستنی دارد؛ چنان‌که در تورات از آن منطقه به عنوان «بلاد زیتون» یاد شده است و نیز از قدیم کشت درختان توت و پرورش کرم ابریشم و صنایع ابریشم‌کشی و حریربافی در تمام منطقه رواج داشته است (همو، ۲۹۰-۲۹۱، ۲۹۶).

بندر صور از دورۀ فنیقی تاکنون در صنایع شیشه معروف بوده، و انواع ظرفهای شیشه‌ای و مهره‌ها به بازارهای خارجی در سواحل شرقی و غربی مدیترانه صادر می‌شده است (همو، ۲۹۹). از دامها، انواع گوسفند و گاو، گاومیش، اسب، الاغ و قاطر را در جبل عامل پرورش می‌دهند. صید ماهی نیز از مشاغل پررونق در تمامی سواحل لبنان به ویژه سواحل جبل عامل، از شهر صیدا تا رأس الناقوره است، و صدها خانواده از آن طریق گذران زندگی می‌کنند (بنوت، ۳۱۳).

در شمال جبل عامل شهر صیدا قرار دارد که ریشه‌ای ژرف و کهن در تاریخ از عصر فنیقی دارد. صیدا در آن زمان «صیدون» نامیده می‌شد و از دوران فتوحات اسلامی و تاریخ عثمانی در دامان خود آثار متعدد و مهمی دارد.

در جنوب جبل عامل شهر صور قرار گرفته که یکی از مهم‌ترین شهرهای بندری و تاریخی مدیترانه با آثار تاریخی فراوان است و نفوذ دریایی و موقعیت بازرگانی و استراتژیک مهمی دارد.

در میانۀ جبل عامل شهر نبطیه مرکز بازرگانی مهمی در تاریخ جبل عامل و زیستگاه بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان به خصوص در آغاز سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م است. در شمال شرقی جبل عامل شهر جزین، زادگاه شهید اول، و دارای نخستین مدرسۀ دینی در تاریخ علمی جبل عامل است.

برخی از شهرهای جبل عامل تاریخ کهن و شهرتی بسیار دارند و شخصیتهای مهم علمی، دینی و فرهنگی از آنها برخاسته‌اند؛ این شهرها عبارت‌اند از صیدا، صور، جزین، نبطیه، اسکندریه، عدلون، بنت جبیل، تبنین، جبع، شقیفه، صَرفَند، عَیناثا، مشغرا (مشعره)، ناقوره و هونین. برخی از این شهرها ــ همچون صیدا، صور، اسکندریه و عدلون ــ از بندرهای مهم جبل عامل در دریای مدیترانه به شمار می‌روند. در پاره‌ای از منابع نامهای شهرها و آبادیهای جبل عامل به تفصیل آمده است. شمار آنها را روی هم ۳۶۵ آبادی، و شمار روستاها را به تنهایی ۳۵۰ پارچه ذکر کرده‌اند (نک‌ : فقیه، ۷۷-۷۸؛ امین، همان، ۲۳۰ بب‌ ؛ بنوت، ۲۳-۲۴). مرکز جنوب لبنان شهر صور است و صیدا سومین شهر معتبر لبنان نیز در همین منطقه قرار دارد که دارای امکانات طبیعی فراوانی است (همانجاها).

در منطقۀ جبل عامل راههای عمده اینها ست: ۱. راه ساحلی شمالی ـ جنوبی: از صیدا تا رأس الناقوره؛ ۲. راه شرقی ـ غربی: جزین تا صیدا؛ ۳. راه شرقی ـ غربی: نبطیه به مرجعیون تا صیدا؛ ۴. راه غربی ـ شرقی: صور تا بنت جبیل. این راهها با انشعابهای فرعی خود همۀ آبادیهای منطقه را به یکدیگر ارتباط می‌دهند (فقیه، ۱۵-۱۸؛ EI2). در جبل عامل آثار تاریخی فراوانی وجود دارد که برخی از مهم‌ترین آنها که شایان یاد کردند، اینهاست: آثار تاریخی شهرهای صور، صیدا و حومۀ آنها که از کهن‌ترین نقاط باستانی جهان‌اند؛ قلعه‌های متعدد، مانند شقیف ارنون که مربوط به دورۀ رومیان و دارای موقعیت راهبردی مهمی است؛ قلعۀ مارون مربوط به دورۀ اسلامی و قلعه‌های هونین، تبنین، دوبیه، و قلاویه/ قلویه که مربوط به دورۀ صلیبیان‌اند (فقیه، ۱۹ بب‌ ؛ امین، همان، ۱۶۱-۱۶۴، ۳۳۷-۳۳۸).

در جبـل عامل بیـَش از ۴۰۰ مکانِ اجتماعـی ـ فرهنگی چون مسجد، بازار، و مدرسه وجود دارد که برخی از آنها بسیار معروف‌اند، از جمله: مسجدهای نبطیه، صور، هونین، جَبَع (جِباع)، شَقَراء، و جامع بنت جبیل، و همچنین بازارها و مدرسه‌های جبع، بنت جبیل و نبطیه (همان، ۱۷۲-۱۷۸).

وجود آرامگاههای بسیاری از پیامبران و اولیا و انبیا، همچون یوشع بن نون (ع)، وصی موسى (ع)، و حزقیال نبی (ع) (امین، همان، ۱۷۸-۱۸۰) و نیز گزارشهایی از رفت و آمدهای عیسى(ع) در بخشهای گوناگون آن سرزمین (انجیل متى، ۱۰:۲۸، ۱۶؛ انجیل یوحنا، ۴۳:۴-۴۷) و حدیث نبوی (ص) مبنی بر اینکه: «جلیل از کوههای مقدس الٰهی است»، همه سبب مقدس شمرده شدن سرتاسر سرزمین جبل عامل شده‌اند. روایات حضور ابوذر غفاری نیز در آن منطقه موجب پدید آمدن زیارتگاههایی در آنجا به نام وی شده است و در روستاهای صرفند و میس ‌الجبل جایگاههایی وجود دارند که به اعتقاد مردم، ابوذر اندیشه‌ها و مطالب خود را در آن جایها برای مردم بیان می‌کرده است و مردم از دور و نزدیک، به زیارت آن جایها می‌شتابند (بنوت، ۳۲-۳۳؛ امین، همان، ۸۳-۸۵).

جمعیت جبل عامل در سرشماری دهۀ ۱۳۶۰ش/ ۱۹۸۰م حدود ۱۵۰ هزار تن، و پس از آن در سرشماری ۱۳۷۹ش/ ۲۰۰۰م حدود نیم میلیون تن بوده است (فقیه، ۷۴؛ آل صفا، ۲۴). براساس همین آمارها، ترکیب جمعیت جبل عامل بدین قرار گزارش شده است: بیش از ۹۰٪ شیعۀ دوازده امامی، حدود ۵٪ اهل سنت و ۵٪ دیگر مسیحی‌ مارونی‌اند (فقیه، ۳۰-۳۱).

اهالی جبل عامل، به اتفاق نظر مورخان، به قبیلۀ عامله فرزند سبأ بن یشجب بن یعرب بن قحطان انتساب دارند که در پی حادثۀ طبیعی سیل عرم و ویرانی سد مأرب و آوارگی قوم سبأ (نک‌ : سبأ/ ۳۴/ ۱۵) در سرآغاز هزارۀ ۱ق‌م، در مقطعهای مختلف زمانی از همان زمان تا سده‌های نزدیک به ظهور اسلام به تدریـج از یمن، نخست بـه جنوب بحر المیت، و سپـس از آنجا به یقکوهساران جنوبی لبنان کوچیده‌اند و از این‌رو، آن منطقه با انتساب بدیشان جبل عامل نام گرفته است (نک‌ : آل صفا، ۲۴-۲۵؛ حوت، ۷۰).

عاملیان از نظر تباری عرب اصیل‌اند و گویش زبانی ایشان از همۀ گویشهای دیگر سرزمین شام به عربی فصیح نزدیک‌تر است. همچنین در فرهنگ عمومی و آداب و رسوم و اخلاق اجتماعی، همچون مهمان نوازی، بخشندگی و حفظ حقوق همسایگی از میراث‌بانان فرهنگ ناب عربی به شمار می‌روند و در ادب منظوم و منثور ایشان نیز همین ذوق و سلیقه به چشم می‌خورد (فقیه، ۸۱؛ امین، همان، ۶۹-۷۰، ۸۱).

مردم جبل عامل در دوران پیش از اسلام به آیین مسیحیت معتقد بوده‌اند (حوت، ۷۱) و سپس از همان آغاز فتح اسلامی سرزمین شام به آیین مقدس اسلام گردن نهادند و از همان زمان به تشیع و موالات حضرت امام علی (ع) معروف گردیده‌اند و التزامشان به مبانی مذهبی تشیع در گذر زمان تا به امروز نیز همـواره استـوار مـانـده است (نک‌ : امیـن، همـان ۷۲ بب‌ ، ۸۳ بب‌ ؛ فقیه، ۳۳).

 

پیشینۀ تاریخی

سرزمین جبل عامل در عهد باستان و پیش از مهاجرت بنی عامله بدانجا، میهن کنعانیانِ سامی‌تبار بوده است و هم ایشان‌اند که یونانیان بعدها آنان را فنیقی، و سرزمینشان را فنیقیه نامیده‌اند (حتی، ۹). در عهد کهن، از این سرزمین دانشمندان بزرگی برخاستند که از آن جمله‌اند: موخوس صیدونی، امورفیس صوری (بنوت، ۲۴). اقلیدس (ه‌ م) که برپایۀ منابع اسلامی زادۀ شهر صور بود (صاعد، ۱۷۹). همچنین فرفوریوس (۲۳۳- ح ۳۰۴م) زادۀ صور و شاگرد مبرّز فلوتین اسکندرانی و مؤلف دیباچۀ کتابهای منطق، معروف به ایساغوجی از این سرزمین بوده است (همو، ۲۱۵؛ ابن عبری، ۱۳۲-۱۳۳).

در هنگام ظهور اسلام منطقه در تصرف دولت بیزانس بود و در۱۲ق/ ۶۳۳م سپاه اسلام به مرزهای شام رسید. در ۱۵ق/ ۶۳۶ م و در جنگ یرموک که در ساحل نهری به همین نام رخ داد، مسلمانان نیروهای بیزانسی را به سمت شمال راندند. در یرموک فرماندهان اسلام سپاه را به چند لشکر تقسیم کردند. سپس، تمامی منطقه‌های گشوده شده را میان خود بخش نمودند و به سمت غرب مدیترانه به پیشروی پرداختند (بنوت، ۲۹-۳۰). یکی از این فرماندهان یزید بن ابوسفیان (د ۱۹ق/ ۶۴۰ م) بود که جبل عامل به دست وی گشوده شد و احتمالاً شُرَحبیل بن حَسَنه نیز در فتح جبل عامل با او همراه بوده، زیرا در برخی از منابع از وی به عنوان فاتح صور یاد شده است و افزون بر آن، تپه‌ای با موقعیت مهم راهبردی در شمال جبل عامل در نزدیک شهر صیدا، تا به امروز نام وی را بر خود دارد (همو، ۳۰).

اگرچه در گزارشهای اسلامی، به طور اعم، پافشاری می‌شود که قبیلۀ بنی عامله در هنگام فتح اسلامی در جبل عامل، یعنی کوهساران شمالی فلسطین که به نام ایشان نامیده شده است، حضور داشته‌اند (نک‌ : همو، ۲۹-۳۰)، برخی دیگر از گزارشها حکایت از آن دارند که از عصر توراتی تا ۹ق/ ۶۳۰ م و زمان غزوۀ تبوک، این قبیله در جایگاه سابق خود، بلقا و جنوب فلسطین در مجاورت قبیله‌های لخم و جذام می‌زیسته است (بلاذری، ۱/ ۳۶۸؛ نیز نک‌ : فقیه، ۸۳-۸۴).

به نظر می‌رسد که همین گزارشها بیانگر نقل و انتقال قبیلۀ عامله به سمت شمال و به کوهساران جلیل و جبل عامل بوده باشند که به اقتضای ضرورتهای نظامی در امپراتوری بیزانس به هدف مقابله با فتح اسلامی صورت گرفته است (بنوت، همانجا). نیز محتمل است که انتقال یافتن ایشان، از سازمان‌دهیهای اداری و استراتژیکی نشئت گرفته باشد که پس از فتح اسلامی منطقه، زیرنظر خلیفۀ دوم و در سفر وی به جابیه در ۱۸ق/ ۶۳۹ م به‌اجرا درآمده‌اند. اگرچه قبیلۀ عامله، همچون قبیله‌های دیگر عرب، در جنگ یرموک هم‌پیمان سپاه بیزانسی بودند که فرماندهی آن را شهریار غسّانی، جبلة بن اَیهَم (د ۲۴ق/ ۶۴۴ م) برعهده داشت، این امر مانع از گرایش برخی از خاندانهای آن قبیله به اسلام و حضورشان در جبهۀ مسلمانان نشد؛ چنان‌که گزارش شده است بنی عامله همراه برادران عرب فلسطینی خود در جنگ یرموک در جناح چپ سپاه مسلمانان بوده‌اند (طبری، ۳/ ۵۷۰-۵۷۱) و یکی از اضلاع مثلث قبیلگی لخم، جذام و عامله را تشکیل می‌داده‌اند که هر ۳ به بر طبق گواهی تبارشناسان عرب به ریشۀ قبیلگی واحدی انتساب داشته‌اند و در روزگار بنی امیه تشکل چیرۀ عرب در منطقه به شمار می‌رفته‌اند (ابن حزم، ۴۱۹-۴۲۵) و حتى عَدیّ بن رِقاع عاملی شمار رزمندگان ایشان را در بیتی از مدحیۀ خود در ضمن ستایش روح بن زنباع جذامی، ۸۰ هزار یاد کرده است (نک‌ : ابوالفرج، ۹/ ۳۰۷، ۳۱۴).

البته، قبیلۀ عامله در عصر اموی هرگز از موقعیت ممتازی که جذام به دست آورده بود، برخوردار نشد؛ حتى در خلال رویدادهـای سیـاسـی سرنوشت‌ساز امویـان ــ همچون واقعه‌های صِفّین و مَرْج راهِط ــ ذکری از آنان به میان نیامده است و در سراسر این دوران که حدود یک سده به طول انجامید، شخصیتهای برجسته‌ای از عاملیان برنخاسته‌اند، مگر دو تن: یکی در صحنۀ سیاسی، که ثعلبه فرزند سلامۀ عاملی کارگزار مروان بن محمد، آخرین خلیفۀ اموی بر اردن بود؛ و دیگری شاعر بلندپایه، عَدّی بن رقاع عاملی (۹۵ق/ ۷۱۴م)، همتای جریر و فرزدق که به مدح ولید بن عبد الملک (حک‌ ۸۶-۹۶ق/ ۷۰۵-۷۱۵م) پرداخته و در عصر او می‌زیسته است (طبری، ۶/ ۱۵۱؛ ابو‌الفرج، ۹/ ۳۰۸-۳۱۳؛ ابن قتیبه، ۳۹۱-۳۹۴؛ آمدی، ۱۶۶؛ ابن ابی الحدید، ۳/ ۲۵۵-۲۵۶). اما در عوض، از همان ابتدای فتح اسلامی، عاملیان به طور گسترده به پذیرش آیین مقدس اسلام رو آوردند و به خصوص چون معاویة بن ابوسفیان مخالفان سیاسی خود را از جمله به جبل عامل در جنوب لبنان تبعید می‌کرد، ایشان اندیشه‌های ناب اسلامی را از زبان بزرگان دین فرا می‌گرفتند و به نشر آموزه‌های آیین تازه در بیشتر نواحی جبل عامل و منطقۀ خویش می‌پرداختند (بنوت، ۲۹-۳۱).

 

 

از جملۀ پیش‌کسوتان نشر و پاسداری اسلام در منطقۀ شام و به‌ویژه در جبل عامل، صحابی بزرگ، جُنْدَب بن جناده، معروف به ابوذر غِفاری بود. بر طبق گزارشهای فتوح، افراد قبیلۀ بنی غفار، قبیلۀ ابوذر غفاری، همراه ‌شمار اندکی قیسی مرکب از قبیله‌های مُزَینه، کَعب و اَس‌لَم که از ۲۰۰ نفر تجاوز نمی‌کردند، به فرماندهی ضَحاک بن قیس فهری در عهد ابوبکر بیرون شتافته، به سپاه یزید بن ابوسفیان در شام پیوستند. ابوذر در فتح شهر بیت ‌المقدس شرکت کرد و به نظر می‌رسد که قبیلۀ غفار از آن پس در آن شهر اقامت گزیده باشند، زیرا ابوذر نیزآنجا را محل اقامت خود گردانید و آن منطقه را «ارض الجهاد» خویش ‌خواند. او از همان‌جا در جنگهایی که با بیزانس رخ می‌داد، شرکت می‌کرد و در شهرهای جبل عامل ستادها، و در شهر قدس نیز پایگاهی که به نظر می‌رسد، پایگاه کارهای جهادی او بوده، دایر کرده بود. یکی از ستادهای او در شرق جبل عامل در شهر میس الجبل، و دیگری در غرب جبل عامل بر ساحل مدیترانه در شهر صرفند بوده است. افزون بر این شهرها، او در روستاها و شهرهای دیگر منطقه نیز رفت و آمد می‌کرد و تعالیم اسلامی را آموزش می‌داد. ستادهای یاد شده، هم‌اکنون به نام مقامهای ابوذر موجودند و به دو مسجد کهن تبدیل شده‌اند که مردم به زیارت آنها می‌روند. ابوذر از همان‌جا در ۲۳ق/ ۶۴۴ م در پیکارهای صائفه شرکت جست و نیز در ۲۷-۲۸ق/ ۶۴۸-۶۴۹ م از جملۀ صحابیان بزرگی بود که در فتح قبرس شرکت کرده بودند (نک‌ : یعقوبی، تاریخ، ۲/ ۲۴).

گزارشها حکایت از آن دارند که معاویه جنوب لبنان را تبعیدگاه مخالفان سیاسی خود کرده، و ابوذر غفاری را هم به سبب اندیشه‌های پرشور اسلامـی ـ انقلابی در آنجا به عنوان تبعیدی تحت نظر نگه داشته بود و حتیٰ او به عثمان شکایت ‌برده، درخواست نموده بود که ابوذر را از شام دور گرداند؛ عثمان نیز ابوذر را به مدینه احضار نمود (طبری، ۴/ ۲۸۳-۲۸۵؛ ابن اثیر، ۳/ ۱۱۳-۱۱۶؛ سمعانی، ۴/ ۳۰۴-۳۰۶؛ بنوت، ۳۱-۳۲).

پس از فتح اسلامی شام، نیروی دریایی بیزانس، پیوسته دست به حمله‌ها و غارتهای مکرر شهرهای ساحلی مصر و شام می‌زد، شهرها را ویران می‌کرد و مردم را می‌کشت و جزیرۀ قبرس پایگاه این حمله‌های دریایی بحریۀ ایشان بود. از این‌رو، به اقتضای اوضاع نظامی، مسلمانان تصمیم به فتح جزیرۀ قبرس گرفتند، اما نخست می‌بایست نیرویی دریایی تأسیس می‌کردند. از این‌رو، معاویه به اهالی بندرهای صور و عکا دستور داد کشتیهای خود را ترمیم کنند و همه را به مرکزی که در عکا تعبیه شده بود، انتقال دهند. معاویه خبرگان کشتی‌سازی و ماهران نیروی دریایی را نیز از دوردستها به عکا فراخواند و از جمله اسواران ایرانی بندر ابلّه (بصره) و برخی از دریانوردان دیگر ایرانی را که در خلیج فارس حضور داشتند، بدانجا برد و چون ترمیم و تجهیز کشتیها و تأسیس نیروی دریایی تکمیل شد، در ۲۷ق به قبرس حمله برد و سپس دستور داد صنایع کشتی‌سازی مصر هم بدانجا منتقل گردند، تا آنجا پایگاه اصلی حفاظت از امنیت کرانه‌های دریا و مرکز نیروی دریایی باشد. بدین‌ترتیب، تا زمان خلافت هشام بن عبد الملک (۱۰۶-۱۲۶ق/ ۷۲۴-۷۴۳م) همان‌جا مرکز اصلی صنایع کشتی‌سازی و پایگاه مرکزی نیروی دریایی مسلمانان بود و در آن زمان به شهر صور، انتقال یافت و تا زمان خلافت متوکل (۲۰۶-۲۴۷ق/ ۸۲۱-۸۶۱ م) و به قولی، تا زمان مقتدر (۲۹۵-۳۲۰ق/ ۹۰۸-۹۳۲م) صور همچنان مرکز و پایگاه بود و سپس باز به عکا انتقال یافت (عثامنه، ۳۰۱-۳۰۲).

استفادۀ مسلمانان از موقعیت استراتژیک جبل عامل موجب تحکیم وضعیت نظامی و دفاعی ایشان و سبب برقراری امنیت در منطقه شد و پس از آن شهرها آباد، و بازارهای داخلی پررونق شدند و گلوگاه بازرگانی بین ‌المللی در اختیار ایشان قرار گرفت (همانجا). بدین‌ترتیب، منطقۀ جبل عامل و به خصوص شهر صور، از همان آغازِ فتح اسلامی نقش خود را در سیاست دریایی مسلمانان ایفا کرد و گرایش فراگیر عاملیان به اسلام و تشیع از همان دهه‌های آغازین سدۀ ۱ق/ ۷م، موجب گردید تا در میان یاران امام حسین (ع) و شهیدان کربلا شخصیتهایی پرورش یابند و در این کانونِ انتشار فرهنگ اسلامی، افرادی همچون عمر بن خالد و قیس بن مسهّر، هر دو از اهالی صیدا پدید آیند (طبری، ۵/ ۳۵۲، ۳۵۴، ۴۴۶؛ نیز نک‌ : بنوت، ۳۳).

در سدۀ ۲ق/ ۸م منطقۀ جبل عامل گواه قیام ابوالعمیطر علی‌ بن عبد الله بن خالد بن یزید بن معاویه، معروف به سفیانی شد که در عهد خلافت امین (۱۹۳-۱۹۸ق/ ۸۰۹-۸۱۳ م) بر ضد عباسیان در منطقۀ شام سر برداشت و مدعی بود که زادۀ دو پیر صفین، امام علی (ع) و معاویه است و می‌خواهد که حق را به حق‌دار برساند، یعنی حکومت را دوباره به امویان بازگرداند. سردار عباسی، محمد بن بیهس کلابی، در منطقۀ شبعا از توابع جبل عامل، در جنگ سختی که میان دو طرف رخ داد، ابوالعمیطر را شکست داد و جنبش سفیانی فرو نشست و اگرچه اهالی جبل عامل با قیام سفیانی همکاری نداشتند، اما همین قیام زمینه‌ساز مشارکت فراگیر مردمی در نهضتهایی گردید که در منطقه‌های مختلف برضد حکومت عباسی شکل می‌گرفت (مکی، ۷۱-۷۲).

در ۲۴۶ق/ ۸۶۰ م مردم جبل عامل در نهضتی فراگیر شرکت کردند که اگرچه از دشت اردن آغاز شد، اما در همۀ مناطق شام گسترش یافت و از جمله تمامی منطقۀ جبل عامل را فراگرفت و چون رهبری این نهضت با شخصی به نام مُبَرقع بود، این نهضت نیز بدین نام معروف گردید و چون بر کشاورزان تکیه داشت، نوعی نهضت فصلی بود که در فصلهای گوناگون زراعی شورشها تکرار می‌شد (بنوت، ۳۶). این شورشها در مناطق غربی جهان اسلام زمینۀ پیدایش دولتکهای نیمه‌مستقلی را فراهم ‌ساختند که اولین آنها دولت طولونی بود که در ۲۵۶ق/ ۸۷۰ م، احمد بن طولون آن را تأسیس کرد و مصر را مرکز این دولت قرار داد؛ سپس توانست بلاد شام و چندین منطقۀ دیگر ازجمله جبل عامل را بارها و بارها به قلمرو خود ضمیمه کند (همو، ۳۷).

در پی آن، دولت قرمطیان، سپس دولت اخشیدیان در مصر، و دولت حمدانیان در حلب شکل گرفتند و همواره دولت عباسی از بغداد لشکر اعزام می‌کرد و این منطقه‌های سر به استقلال برداشته را با نیروی نظامی به زیر سلطۀ خود درمی‌آورد، اما از حدود سال ۳۷۸ق/ ۹۸۸م، دولت فاطمی که در شمال افریقا تأسیس شده، و مصر را به پایتختی خود برگزیده بود، تصمیم گرفت نفوذ و قلمرو خود را در شام و به‌ویژه در منطقۀ جبل عامل گسترش دهد. از این‌ رو، شهرهای ساحلی بارها و بارها هم از سوی فاطمیان، و هم از سوی عباسیان مورد حمله قرار گرفتند و پس از افتادن شام به دست فاطمیان در ۳۸۹ق/ ۹۹۹م، در دمشق و شهرهای دیگر شام شورشهای متعددی برضد حکومت فاطمیان پدید آمد، اما اهالی جبل عامل پذیرای حکومت جدید شدند و شهر صور که از آغازِ تأسیس دولت طولونی از زیر سیطرۀ خلافت عباسی بیرون آمده بود، در این هنگام به پایگاه مرکزی دولت فاطمی در منطقۀ شام بدل شد (همو، ۳۷).

در این هنگام، طرابلس پایگاه جدید دولت عباسی برای جلوگیری از حمله‌های بیزانس به منطقۀ شمالی شد، اما صور همچنان نقش عمدۀ خود را به عنوان پایگاهی جنوبی در حراست منطقه ایفا می‌کرد و مهم‌ترین وظیفه‌اش به جز حمایت این بخش از ساحل مدیترانه، نظارت بر جابه‌جایی نیروهای سیاسی مخالف فاطمیان و مقابله با قرمطیان، ترکمانان و صلیبیان در داخل منطقه نیز بود (عثامنه، ۳۰۱؛ بنوت، همانجا)؛ اما در همین ایام در شهرها و آبادیهای دیگر منطقه به سبب امضای قرارداد صلحی میان خلیفۀ فاطمی، الحاکم بامر الله (۳۷۵-۴۱۱ق/ ۹۸۵-۱۰۲۱م) با امپراتور بیزانس، باسیلیوس دوم (۳۵۲-۴۱۶ق/ ۹۶۳-۱۰۲۵م)، مخالفت با دولت فاطمی برپا شد و دامنۀ شورشها بالا گرفت، ازجمله در دمشق نافرمانی بر ضد پاسگاههای نیروهای فاطمی، به نابودی شمار زیادی از سپاهیان ایشان که عنوان جند مغاربه داشتند، منجر شد و در رمله هم بنی جراح سر به شورش برداشتند (همو، ۳۸).

در جبل عامل هم هم‌زمان با حملۀ بیزانس به فرماندهی دوکاس (۴۶۳-۴۷۱ق/ ۱۰۷۱-۱۰۷۸م) به باروی افامیه، در شهر صور شورشی برضد فاطمیان شکل گرفت. رهبر شورشیان دریانوردی از اهالی صور به نام علّاقه بود که حضور فاطمیان در طرابلس، و نیروی دریایی بیزانسی در منطقۀ جبل عامل را برای موفقیت قیام خود مغتنم شمرد (همانجا).

بیزانسیان همواره در پی برقراری ارتباطی استوار با مخالفان حکومت فاطمی بودند و علّاقه برای این هدف بهترین وسیله بود و البته حرکت او به منزلۀ خیانتی بزرگ به منطقه به شمار می‌آمد، زیرا با این کار دروازه‌های منطقه را به روی دشمن خارجی به‌خصوص بیزانس باز می‌کرد (همانجا). فاطمیان بی‌درنگ توانستند نیروی دریایی بیزانس را که برای پوشش دادن به جنبش علّاقه، شهر صور را محاصره کرده بود، در پی جنگ دریایی سختی نابود کنند. آن‌گاه به شهر درآمدند و آتش شورش را با دستگیری رهبر شورشیان خاموش کردند، سپس او را به مصر برده، در آنجا به قتل رساندند و با این کار ضربه‌ای کاری بر نیروهای بیزانس ــ که چیرگی خود را بر تمامی شام در گرو چیرگی بر منطقۀ جبل عامل و به خصوص بر شهر صور می‌دید ــ وارد کردند (همو، ۳۸-۳۹).

در همین هنگام پیدایش امیرنشین مستقلی در صور به دست قاضی عین ‌الدولة بن عقیل جلب نظر می‌کند که دولت فاطمی قاهره بی‌درنگ و مستقیم برای سرکوب آن وارد عمل شد و به نیروهای خود فرمان محاصرۀ صور را صادر کرد. همین امر، موجب شد که ابن عقیل، از ترکان دمشق که امیر قرلو بر ایشان فرماندهی داشت، یاری بطلبد. او نیز لشکری مرکب از ۱۱ هزار سپاهی به کمک بنی عقیل فرستاد تا شهر صیدا را که پیوسته پیرو فاطمیان بود، محاصره کردند و فرمانده نیروهای محاصره‌کنندۀ صور، امیر بدر الجمالی مجبور به برداشتن محاصره از صور گردید (مکی، ۱۰۲؛ بنوت، همانجا).

پس از آن، امارت بنی عقیل به مدت ۲۰ سال استمرار یافت و عین ‌الدوله و پس از وی فرزندانش زمام امور را در دست داشتند. آن‌گاه امور صور به دست فاطمیان افتاد و آنان امیر منیر‌ الدولۀ جیوشی را به حاکمیت آنجا تعیین کردند، اما او هم تصمیم به استقلال از دولت فاطمی گرفت، ولی شکست خورد و دستگیر گردید (همانجا).

بندر صور که از ابتدای فتح اسلامی بندر اصلی جند اردن به شمار می‌رفت، چه در دورۀ اموی و عباسی، و چه در دورۀ تسلط فاطمی درآمد تجارتی بالایی، گاه ۴۰٪ و گاهی ۵۰٪ درآمد بیت ‌المال از جندهای شام و اردن را به بیت‌ المال سرازیر می‌کرد؛ زیرا افزون بر مقادیر بالای جزیه و خراج که از آنجا وصول می‌شد، تمامی عوامل لازم برای تبدیل شدن آنجا به منبع ثروت را دارا بود. از جمله، موقعیت جغرافیایی، ثبات نسبی اوضاع سیاسی و دینی، موفقیت دستگاه مالیات‌گیری، فصول خوب و وفور کالا و محصول در منطقه فراهم بودند و دولت فاطمی پس از براندازی بنی عقیل و دستگیری منیر الدولۀ جیوشی، مالیاتی بسیار سنگین بر بازرگانی صور بست (همو، ۳۹؛ عثامنه، ۲۸۸) و به نظر می‌رسد که همین امر در کنار توالی علتها و رویدادهای دیگر داخلی و بین ‌المللی، سبب هجوم هزاران نفر از غرب به سوی شهرهای منطقه گردید که به عنوان جنگهای صلیبی به مدت چند سده آنجا را به خاک و خون کشیدند (مکی، ۱۲۰ بب‌ ‌).

در نخستین حملۀ صلیبی صیدا و نیروهای دفاعی شهر در مقابل صلیبیان به دفاع پرداختند و از شهر محافظت کردند، اما صلیبیان به نابود کردن روستاها و مزارع اطراف پرداختند و خود را در ۴۹۲ق/ ۱۰۹۹م به بیت ‌المقدس رساندند و نخستین امیرنشین لاتین را در اورشلیم تأسیس کردند، اما نتوانستند صیدا و منطقۀ جبل عامل را به اشغال خود درآورند و حتى در ۴۹۹ق/ ۱۱۰۶م که ملک بودوئن کوشید شهر را تصرف کند، موفق نشد و عقب‌نشینی کرد. اما هنگامی که نیروهای حملۀ دوم صلیبی در ۵۰۱ ق/ ۱۱۰۸م به کمک ایشان آمدند، شهر را از دریا و خشکی در محاصره‌ای سخت گرفتند و این امر فاطمیان را به اعزام سریع نیرویی دریایی برای دفع خطر از صیدا واداشت که «توانست کشتیهای صلیبیان را شکست دهد و محاصرۀ دریایی شهر را از بین ببرد» (همو، ۱۲۰-۱۲۱؛ بنوت، ۴۵-۴۶)؛ اما چون نیروی دریایی اصلی فاطمیان مقیم صور بود، آنان نتوانستند از سقوط صیدا به دست صلیبیان جلوگیری کنند و چون در ۵۰۳ ق/ ۱۱۱۰م شهر سقوط کرد، صلیبیان غرامتی بر اهالی به مبلغ ۲۰ هزار دینار بستند که ایشان را به فقر و فاقه کشانید و اموالشان مصادره شد (ابن اثیر، ۱/ ۴۷۶-۴۷۷؛ نک‌ : بنوت، ۴۶).

پس از سقوط صیدا، در منطقۀ جبل عامل، شهر صور تنها بندر فاطمی در ساحل شرقی مدیترانه بود و فاطمیان در استوارسازی و تبدیل آن به پایگاه دریایی بسیار کوشیدند و از همان پایگاه بود که به مواضع صلیبیان حمله‌ می‌کردند (همانجا).

صلیبیان در ۴۹۸ق/ ۱۱۰۵م، دژ استواری در تبنین، یکی از شهرهای جبل عامل در نزدیک صور ساختند و این امر پس از آن بود که با گذر از جبل عامل از راه داخلی، دور از خط ساحل این بار به بیت‌المقدس رسیده بودند (همانجا). آنان در ۵۰۰ ق/ ۱۱۰۷م در هونین نیز دژی به عنوان مرکز نظامی تأسیس کردند که امدادی برای ایشان در تحرکهایشان بود؛ با وجود این، یک خط عبور خشکی در داخل جبل عامل، بیرون از نقاط اشغالی باقی مانده بود. این قسمت تا پس از ۵۰۳ ق/ ۱۱۱۰م تنها منطقه‌ای بود که دمشق را به یک بندر دریایی که صور باشد، ارتباط می‌داد و از آن‌رو، طغتکین توجه بسیاری به باقی نگه‌داشتن آن منطقه به دور از اشغال صلیبیان نشان می‌داد و در همان حال، صلیبیان نیز متوجه نقطۀ ضعف خود در منطقه بودند و تاریخ منطقه در پی سقوط صیدا، همواره در پیوند با جنگ و سرنوشت صور رقم می‌خورد (مکی، ۱۲۴؛ بنوت، ۴۶-۴۷).

در این زمان صلیبیان برای تکمیل عملیات محاصرۀ صور، در نزدیکی شهر و در منطقۀ معشوق برجی جدید احداث کردند، اما همچنان هر تلاشی که از ۵۰۴ ق/ ۱۱۱۱م برای اشغال صور می‌کردند، بی‌نتیجه می‌ماند (ابن اثیر، همانجا؛ بنوت، ۴۷).

در مقابل کمکهای پیاپیی که از راه کوهستان توسط اتابک طغتکین بوری، حاکم سلجوقی دمشق (حک‌ ۴۹۷-۵۲۲ ق/ ۱۱۰۴-۱۱۲۸م) به صور می‌رسید، شهر وابستگی به سلجوقیان را اعلان کرد و ایشان امیر مسعود را به حکومت آنجا منصوب کردند، بی آنکه خواندن خطبه به نام خلیفۀ فاطمی در آن شهر متوقف شود (بنوت، ۴۸-۴۹).

در این هنگام، طغتکین پس از تجهیز سپاه حمله‌ای گسترده بر نیروهای صلیبی آغاز کرد که در خلال آن توانست قلعۀ تبنین را بکوبد و به سرزمینهای فلسطینی درآید، چنان که صلیبیان وادار به تقاضای مذاکره با وی شدند، اما او نپذیرفت، ولی به علت ازهم‌گسیختگی وحدت اسلامی، نتوانست به پیروزی چشمگیری دست یابد. از این‌رو، صلیبیان حملۀ خود را به صور از سرگرفتند و در جنوب شهر در نزدیک اسکندرون قلعه‌ای تازه احداث کردند که پایگاهی سوق‌ الجیشی بر ساحل بود، اما در آن زمان (۵۱۰ ق/ ۱۱۱۶م)، نتوانستند از آنجا به سوی شمال در جهت شهر پیش‌تر بروند (همو، ۴۹).

در ۵۱۶ ق/ ۱۱۲۲م نیروی دریایی فاطمیان به بندر صور رسید و پس از تعیین حاکمی فاطمی برای شهر، دوباره آنجا را به زیر سیطرۀ حکومت مصر درآورد، اما به مجرد اینکه نیرو بندر را ترک کرد، اهالی از دمشق درخواست کمک کردند و طغتکین بدیشان پاسخ مساعد داد و در پی آن، شهر به مدت دو سال، مدام زیر حمله‌هایی از هر دو طرف بود تا اینکه در زمستان ۵۱۸ ق/ ۱۱۲۴م صلیبیان با نیرویی دریایی مرکب از ۳۰۰ کشتی و ۱۵ هزار سپاهی از دریا و خشکی شهر را محاصره کردند و آن را در پایان همان سال به تسلیم واداشتند. با سقوط صور صلیبیان بر همۀ جبل عامل چیره شدند و آن را بر طبق تقسیمات اداری جدید خود تابع مملکت لاتینی بیت‌ المقدس قرار دادند (ابن اثیر، ۱۰/ ۶۲۰-۶۲۲؛ ابن جبیر، ۲۷۷-۲۷۸؛ بنوت، ۴۹-۵۱).

صلیبیان در پی چیرگی بر جبل عامل به تحکیم دژهای منطقه پرداختند؛ از جمله شاه اورشلیم، فولک، در ۵۲۹ ق/ ۱۱۳۵م قلعۀ شقیف را که بیشتر ساختمانهایش از روزگار بیزانسیها و برخی نیز از دورۀ اسلامی بر جای مانده بود، بازسازی کرد (همو، ۵۴).

با روی کار آمدن صلاح ‌الدین ایوبی و بر افتادن دستگاه خلافت فاطمیان در ۵۶۶ ق/ ۱۱۷۱م بیشتر نواحی شام به دست صلاح‌ الدین افتاد؛ او در ۵۶۸ ق بر دمشق چیرگی یافت و سپس شهرهای حمص و حماه را به تصرف خود درآورد، آن‌گاه در ۵۸۳ ق/ ۱۱۸۷م، نیروهای صلیبی را در حطین در هم کوبید و تا ۵۸۶ ق سراسر منطقۀ جبل عامل به‌جز صور و قلعۀ شقیف را از تصرف صلیبیان بیرون آورد (نک‌ : همو، ۵۸-۵۹).

پس از مرگ صلاح‌ الدین و پدید آمدن اختلاف میان جانشینان وی منطقه به ضعفی شدید دچار شد و صلیبیان توانستند همۀ منطقه‌ها از جمله جبل عامل را که مسلمانان از ایشان باز پس گرفته بودند، از نو به تصرف درآورند، تا اینکه نیرویی جدید به نام ممالیک در جهان اسلام به مرکزیت مصر روی کار آمد. در این زمان افزون بر صلیبیان، خطر حملۀ مغولان نیز پدید آمده بود و این سلسله در ۲۶ رمضان ۶۵۸ ق/ ۳ سپتامبر ۱۲۶۰م در جنگ عین جالوت و با یکپارچه کردن مصر و شام و شکست دادن مغولان توانستند جنگ با صلیبیان را در سراسر شام دنبال کنند (همو، ۶۰-۶۱).

پس از روی کار آمدن ملک ظاهر بیبرس اول (حک‌ ۶۵۸-۶۷۶ ق) و انتقال مرکز خلافت از بغداد به مصر و پیروزی مملوکان بر مغولان در عین جالوت، عملیات نظامی بر ضد صلیبیان با ویران‌سازی کلیسای ناصره در ۶۶۰ ق/ ۱۲۶۲م به وسیلۀ نیروهای بیبرس آغاز گردید. او پس از محاصرۀ قیساریه و گرفتن آن شهر در ۶۶۳ ق/ ۱۲۶۵م، به عملیات فتح ادامه داد و با پیشروی در شمال، ارسوف را تصرف کرد و سپس به حیفا و عثلیت که از مراکز مهم تجمع صلیبی بودند، حمله برد و آنجاها را غارت کرد (همو، ۶۳).

ملک ظاهر بیبرس سپس تصمیم به آزادسازی صفد گرفت، اما پیش از محاصرۀ آنجا مجموعه‌ای از سپاه خود را به عملیاتی اکتشافی به منطقۀ شقیف فرستاد. هدف بیبرس از این کار برگرداندن نظر فرنگیان از قصد حقیقی خود بود تا فرصت بیابد نقشۀ اشغال صفد را پیاده کند. او ۴ بار پشت سر هم بدانجا حمله کرد تا اینکه در تابستان ۶۶۴ ق/ ۱۲۶۶م صفد به دستش افتاد و از آنجا آهنگ آزادسازی کامل منطقۀ جبل عامل کرد و در همان سال به قلعه‌های تبنین و هونین جبل عامل رفت که در اختیار فرنگیان بودند؛ پس آنها را به تصرف درآورد و هر دو را به طور کامل چنان ویران ساخت که هیچ اثری از آنها به جا نماند. پس از آن آهنگ قلعۀ شقیف کرد و در ۶۶۶ ق/ ۱۲۶۸م آنجا را نیز به تصرف درآورد (ابن شداد، ۱/ ۱۵۲-۱۵۳؛ مقریزی، ۱/ ۵۴۹-۵۵۰، ۵۶۵-۵۶۶؛ طراونه، ۵۲؛ بنوت، ۶۴).

با افتادن قلعۀ شقیف به دست مسلمانان و پاک‌سازی آن منطقه، به حضور صلیبیان در بخش داخلی جبل عامل خاتمه داده شد، اما نوار ساحلی همچنان در دست صلیبیان باقی مانده بود تا اینکه پس از فتح طرابلس در بهار ۶۸۸ ق/ ۱۲۸۹م به دست مسلمانان افتاد. در ۶۹۰ ق/ ۱۲۹۱م مسلمانان به عکا هجوم بردند؛ در ضمن محاصرۀ عکا ملک اشرف خلیل قسمتی از نیروهای خود را برای حفاظت راهها به منطقۀ ساحلی صور فرستاد و چون اهالی از لشکر سلطان امان خواستند، بدیشان امان دادند و ایشان هم شهر را تسلیم کردند و در پی آن شهر صیدا، آن‌گاه بیروت و سرانجام حیفا و عثلیت نیز تسلیم شدند و مسلمانان با این پیروزیها به حضور صلیبیان که مدت دو سده بر منطقه چیرگی داشتند، پایان دادند و پس از آن در زیر حکومت مملوکان تا فتح عثمانی، در تاریخ منطقۀ جبل عامل صفحۀ تازه‌ای گشوده شد (طراونه، ۶۱، ۶۳، ۶۴؛ بنوت، ۶۶). در دورۀ مملوکان جبل عامل به ۴ ولایت تابع مملکت صفد تقسیم گردید که عبارت بودند از: ۱. ولایت تبنین و هونین به انضمام ۳۲ روستا، ۲. ولایت صور به انضمام ۲۷ روستا، ۳. ولایت شقیف به انضمام ۳۴ روستا، و ۴. ولایت اقلیم به انضمام ۱۲ روستا. ولایت شقیف بزرگ‌ترین ولایت در مملکت صفد به شمار می‌رفت (همو، ۶۶-۶۷).

در ۶۹۱ ق/ ۱۲۹۲م سلطان خلیل اشرف به منطقۀ کسروان در استان کنونی جبل لبنان حمله کرد و در طی ۳ حملۀ سراسر قتل و غارت میان سالهای ۷۰۱-۷۰۵ق/ ۱۳۰۲-۱۳۰۵م، آنجا را به دست نابودی سپرد و سکنه‌ای را که از دم تیغش جان سالم به در برده بودند، از آنجا بیرون راند. مردمی که به جبل عامل پناه بردند و در منطقۀ شمالی جزین اقامت گزیدند، با اهالی به زندگی پرداختند و از همان‌جا بود که نهضت مقاومت جدید جبل عامل پس از مدتی شکل گرفت (همو، ۷۰). با روی کار آمدن دستۀ جدیدی از مملوکان در مصر، اختلاف میان مملوکان بحری و برجی بالا گرفت و در ۷۸۴ق/ ۱۳۸۲م سلسلۀ مملوکان برجی چرکسی به رهبری ظاهر برقوق به حکومت دست یافتند و در منطقه جزین جبل عامل همجوشی کسروانیان و عاملیان شکل جدیدی از همبستگی یافت و از این راه، برای مقابله با هرگونه حملۀ جدیدی آمادگی یافتند و نهضت مقاومت ملی ـ اسلامی در میانشان شکل گرفت (همانجا).

از ابتدای سدۀ ۸ ق/ ۱۴م وسالهای بعد در جبل عامل چهره‌هایی علمی و دینی همچون شیخ طحّان بن صالح عاملی و شیخ صالح بن مشرف عاملی ظهور کردند که هدفشان اصلاح همۀ منطقۀ جبل عامل بود. با آغاز سدۀ ۹ق/ ۱۵م مکتبهای دینی رو به ظهور نهادند که مهم‌تر از همه مکتب جزین بود. این مکتب را شمس‌ الدین محمد بن مکی جزینی، معروف به شهید اول (۷۳۴-۷۷۶ق/ ۱۳۳۳-۱۳۸۴م)، پیشوای نهضت عاملیان و مؤسس حرکت انقلابی در آن سرزمین پی افکند (همو، ۷۱).

با از میان رفتن حمله‌های صلیبی به سرزمین شام و حکومت مملوکان بر منطقۀ جبل عامل، نظام اقتصادی و اجتماعی جدیدی در منطقـه رو بـه رشد نهـاد کـه از آن بـه نظام ارباب ـ رعیتی تعبیر می‌شود. این نظام در حقیقت نوعی تیول‌داری بود که دولت مملوکی خود قدرت اصلی محسوب می‌شد. دولت هر منطقه را به عنوان تیول به اربابانی محلی واگذار می‌کرد و آنان بر زمینهای کشاورزی و کشاورزان حکومت می‌کردند و به دولت مالیات می‌دادند و درصورت لزوم سپاهیان خود را در اختیار دولت می‌گذاردند (همو، ۷۴).

پس از شهادت پیشوای نهضت مقاومت اسلامی جبل عامل، شهید اول، یک خانواده از اربابان محلی منطقه موسوم به آل بشاره به صحنه درآمدند که منطقۀ جنوبی جبل عامل را هدف سیطرۀ خود گردانیدند. آنان صور را مرکز توسعۀ نفوذ خود به سوی زمینهای زراعی غنی آن منطقه قرار دادند. در ۸۴۲ ق/ ۱۴۳۹م ابن بشاره به عمران صور پرداخت و با دایر کردن بازارهایی در آنجا خلقی انبوه را بدانجا انتقال داد و در استوارسازی استحکامات این شهر کوشید (امین، خطط، ۱۳۲-۱۳۳). آنان در رویدادهای جبل عامل به‌ویژه، در پیکار میان ناصر فرج بن برقوق و امیران مملکت صفد، در کنار نایب الحکومۀ دمشق، امیر شیخ محمودی در حمله به صفد در۸۰۷ ق/ ۱۴۰۵م قرار گرفتند. امیر احمد بن بشاره که همراه نافرمانان در حمله شرکت یافته بود، فرماندهی ایشان را برعهده داشت و فرصت مناسبی برای غارت و یغماگری به دست آورد (همان، ۱۳۳؛ بنوت، ۷۶).

خاندان بشاره در ۸۱۰ ق/ ۱۴۰۸م نیز در کنار ناصر فرج، در جنگـی که میان نایب الحکومـۀ صفد، امیر بکتمر شلق و نایب‌ الحکومۀ جدید دمشق، امیر نوروز در گرفت، شرکت کردند و در ۸۱۱ ق قدرت خود را در جبل گسترش دادند و ساکنان منطقۀ شمالی آن را غارت کردند و گروهی از ایشان را کشتند. همچنین سپاهی را که برای جلوگیری از اعمال آنان اعزام شده بود، کشتار کردند و با بهره‌گیری از آشفتگی و هرج و مرج منطقه، بر مردم سخت گرفتند (مقریزی، ۴/ ۶۷، ۷۲).

در این روزگار، گه‌گاه چهره‌هایی تازه از این خاندان ظهور می‌کردند که در منطقه آوازه در می‌افکندند. یکی از ایشان حسن بن بشاره بود که به درجه‌ای از نیرومندی و نفوذ رسید که نه‌تنها در مملکت صفد، بلکه در تمام سرزمین شام بر شیوخ عشایر تقدم یافت (همو، ۴/ ۶۲۷).

با افزایش نفوذ خاندان بشاره در منطقۀ جبل عامل، حمله‌های مکرری از سوی سلطان مملوکی و پیشوایان عشیرگان منطقه به سوی آنان آغاز شد و سخت‌ترین آنها، حملۀ پیشوای بقاع، ناصر الدین محمد بن حنش در ۹۰۹ق/ ۱۵۰۳م با کمک نایب ‌الحکومه‌های منطقه به منظور تسلط بر جبل عامل بود. ابن حنش با سپاه ۵ هزار نفری با ایشان به پیکار پرداخت و با وجود اینکه عبد الساتر بن بشاره به مقابلۀ با او رفت و از سپاهیان ابن‌ حنش حدود ۲۰۰ نفری را به قتل رسانید، اما این خاندان زمین‌دار چنان شکستی خورد که پس از آن دیگر در هیچ مأخذ گفت‌وگویی از کاری که از ایشان سر زده باشد، وجود ندارد (بنوت، ۷۸).

چون در این دوره، جبل عامل در زیر سلطۀ حکومت مملوکی و در هرج و مرج ملوک طوایفی و اوضاع آشفتۀ ناشی از شورشها و جنبشها به سر می‌برد و همۀ درها به روی جنبشهای اصلاح‌طلبانه‌ای که شهید اول براساس اندیشۀ سیاسی و فقاهتی اسلامی در منطقه پی افکنده بود، بسته شده بود، اندیشمندان اصلاح طلب و عالمان دینی جبل عامل، به بیرون از جبل نظر دوختند، بدین امید که بتوانند آن اندیشه را در نقاط دیگری از جهان اسلام شکوفا سازند. از آنجا که در ایران سلسلۀ صفویه با تکیه بر اندیشۀ سیاسی اسلامی شیعه تازه روی کار آمده بود، ایران بهترین کشوری بود که نظر ایشان را به خود جلب کرد (همانجا). شیخ نورالدین علی بن عبد العالی کَرَکی عاملی، معروف به محقق کرکی (۸۶۸-۹۴۱ق/ ۱۴۶۴-۱۵۳۴م) از جملۀ عالمان دینی بود که به ایران مهاجرت کرد و مقام شیخ‌ الاسلامی یافت (همانجا).

 

جبل عامل در عهد عثمانیان

دولت عثمانی در ۹۲۲ق/ ۱۵۱۶م به حکومت مملوکان بر شام خاتمه داد. سپس در عهد سلطان سلیم به مصر لشکر کشید و با سلطان تومان بای مملوکی در نزدیکی قاهره جنگید. در ۹۲۳ق سلطان سلیم فاتحانه به قاهره درآمد و سلسلۀ مملوکی آنجا را برانداخت. عثمانیان همان تقسیم‌بندیهای اداری مملوکان را نگه داشتند و در نتیجه همان نظام ارباب و رعیتی پیشین محفوظ ماند. در جبل عامل هم که در دورۀ مملوکان چندین خاندان اربابی همچون: خاندان بشاره، شکر، علی‌صغیر، سرزمین را میان خود قسمت کرده بودند، با فتح عثمانی دو خاندان اربابی تازه به دوران رسیده نیز در صحنه آشکار شدند: آل صعب، حاکمان شقیف؛ و آل منکر، حاکمان اقلیم التفاح. در نتیجه، شکل حکومت اربابی در منطقۀ جبل عامل بدین‌گونه شد: هر خانوادۀ اربابی در اراضی تحت حاکمیت خود از استقلال اداری برخوردار بود و ارباب حاکم در ادارۀ قلمرو خویش آزادی عمل داشت و از اراضی خود محافظت می‌کرد. هیچ قدرت مافوقی در منطقه وجود نداشت و قدرت دولت تنها، قدرتی اسمی بود که در حق مالیات‌گیری و جمع‌آوری باج و خراجهای تعیین‌شده بر طبق شرایط خلاصه می‌شد، بی‌ آنکه حق مداخله در امور داخلی سرزمین را داشته باشد. هر حاکمی ارتش خاص خود را داشت تا از ایالت خود به دفاع بپردازد و هرگاه از سوی دشمنی از بیرون تهدید می‌شد، ایالتهای دیگر به کمک و یاری‌اش برمی‌خاستند. بدین‌ترتیب، خود ارباب حاکم در محل، به عنوان نمایندۀ دولت عثمانی به شمار می‌رفت و نیازی نبود که دولت کارمندانی استخدام کند و به منطقه بفرستد (همو، ۸۳-۸۴).

یکی از عالمان دینی برجسته در این دوره که نقشی بنیادین در پیشبرد اندیشۀ فقاهتی و علوم داشت علامه زین ‌الدین علی بن احمد، معروف به شهید ثانی بود. او در ۱۳ شوال ۹۱۱ق/ ۱۵۰۵م در جباع، از توابع التفاح متولد شد و در نزد پدر پس از حفظ قرآن به تحصیل پرداخت. سپس به مدرسۀ مشهور میس الجبل، و پس از آن به کرک نوح رفت و به تحصیل خود ادامه داد. او پس از سفر به دمشق و مصر و گزاردن حج به زادگاهش جبل عامل بازگشت (همو، ۸۵).

شخصیت برجستۀ دیگر جبل عامل در این دوره علامه حسین بن عبد الصمد بود که در پی نامساعد شدن جبل برای اشاعۀ اندیشه‌هایش، به بحرین کوچید و در آنجا تا پایان عمر به تدریس پرداخت. شخصیت دینی و سیاسی دیگر این دوره، فرزند همین شیخ حسین، شیخ محمد بن حسین بن عبد الصمد، مشهور به بهاء الدین عاملی (شیخ بهایی) است که در ۹۵۳ق/ ۱۵۴۶م در بعلبک ولادت یافت و سپس همراه پدرش به سوی ایران روان شد و در قزوین اقامت گزید. او پس از تحصیل نزد پدر و دیگر بزرگان علم و طی ۳۰ سال گشت و گذار علمی در مشرق، به اصفهان رفت و در آنجا ریاست عالمان دینی را برعهده گرفت تا در ۱۰۳۰ق/ ۱۶۲۱م در همان‌جا درگذشت (بعلبکی، ۱۷۶).

گسترش‌ نظام اربابی پیشین جبل عامل در دورۀ حکومت عثمانی و پیدایش چهره‌هایی جدید از اربابان درگیریهای خونینی را میان اربابان بومی و اربابان جدید از یک سو، و تودۀ مردم با ایشان از سوی دیگر موجب شد. این وضع از زمان امیر فخر الدین معنی دوم تا رفتن جزّار از منطقه ادامه داشت، و جبل عامل زمانی که به اقطاع خاندان مَعن، و بعد از ایشان به قلمرو شهابیان درآمد، اوضاع بدتری یافت و از ابتدای سدۀ ۱۱ق/ ۱۷م تا پایان سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م هدف مبارزات مردم رهایی از ستم امیران آل معن، و پس از ایشان امیران شهابی بود که کاری جز گردآوری هرچه بیشتر مالیات و تضمینشان برای دولت عثمانی نداشتند (بنوت، ۸۹-۹۰).

جبل عامل از ۱۰۱۷ق/ ۱۶۰۸م جزو قلمرو اقطاعی دولت عثمانی به امیر فخر الدین مَعنی درآمد و او قلمرو خود را از شمال طرابلس تا جنوب صفد گسترش داد و اربابان بومی را در جنگهایی متعدد از پا درآورد؛ نیز برای حفظ موقعیت خود، از وضعیت جغرافیای انسانی و طبیعی جبل عامل حداکثر استفاده را کرد و دژها و باروهای پراکنده در هر سوی منطقه را استوار ساخت (همو، ۹۱).

امیران معنی در این دوره به رفتارهای تجاوزگرانه برضد عاملیان ادامه دادند و همین امر، عاملیان را وا داشت تا برای دفاع از حقوق خود در برابر هر نیروی مهاجم جدید آماده شدند. پیشوایان عشیرگان بنی عامله نیز بیش از پیش مصمم به قیام شدند و دست در دست یکدیگر نهادند. با از میان رفتن امیر فخر الدیـن در منطقه سخت‌ترین درگیریها میان دو حزب کهن، از میان یمنیان، آل علم الدین و از میان قیسیان، آل معن رخ داد و سخت‌تر از همه، جنگی بود که در شهر عاملی انصار هنگامی روی داد که امیر علی علم‌ الدین با پشتیبانی والی دمشق زمام امور جبل عامل را به دست گرفت و با امیر ملحم بن یونس به چندین جنگ خونین پرداخت. امیر ملحم از اهالی انصار به انتقام جانب‌داری از دشمنان یمنی‌اش به کشتاری وحشت‌بار دست یازید و ۵۰۰‘۱ تن از ایشان را به قتل آورد (بنوت، ۹۳-۹۵).

در نتیجۀ این پیکارها و کشت و کشتارها که میان ملاکان منطقه زیر نظر دولت عثمانی رخ می‌داد، دولت به راحتی توانست در ۱۰۷۱ق/ ۱۶۶۰م ایالت صیدا را در امتداد نهر الکلب از شمال تا جبل عامل در جنوب تأسیس کند که شامل سنجقهای صیدا، بیروت، عکا، جبل عامل و بلاد صفد و الجلیل می‌شد و علی پاشا کبرلی را به حکومت آن ایالت گماشت. مردم از پرداخت مالیات به معنیان خودداری کردند و از این‌رو، امیر احمد معنی در ۱۰۷۷ق/ ۱۶۶۶م به پیکار با ایشان پرداخت و در نبطیه، مرکز حکومت آل صعب با ایشان جنگید و از ایشان شکست سختی خورد. آن‌گاه والی صیدا بدانجا تاخت تا مالیات را بگیرد، اما او هم با شکست مواجه گردید و مردم او را به عین المزراب در صیدا راندند. این پیروزی موقعیت آل صعب را در منطقه بالا برد (همو، ۹۵-۹۶) و در تمامی مدت حکومت معنیان وضع بدین‌گونه بود تا اینکه امیر احمد در ۱۱۰۸ق/ ۱۶۹۷م درگذشت و حکومت معنیان بر جبل عامل پایان یافت (همانجا).

با سقوط حکومت معنیان امیر بشیر شهابی در شوف زمام امور را به دست گرفت و دولت شهابیان را روی کار آورد که با همان روشها و نظامهای سیاسی پیشین اربابی به حکومت ادامه دادند و در همان آغاز حکومت ایشان، یکی از اربابان جبل عامل به نام مشرف بن علی صغیر به طور مستقیم به مخالفت با امیر بشیر شهابی و حامیان وی پرداخت و از اطاعت ارسلان پاشا سر باز زد و گروهی از عالمان دربارش را گرفت و به قتل رساند (ضاهر، ۵۲-۵۳؛ بنوت، ۹۶-۹۷).

مشرف در پی این حادثه بر بالای وادی عاشور در کنارۀ صور منزل گزید و در جهت غربی آن مسجد بزرگی ساخت که اکنون ویران شده است. والی عثمانی صیدا از امیر بشیر اول، امیرِ شوف، خواست شیخ مشرف را در قرارگاهش در مُزَیرِعه یا مزرعۀ مشرف از آبادیهای بلاد بشاره تعقیب کند. امیربشیر با لشکری ۸ هزار نفره بدانجا شتافت و شیخ مشرف را غافل‌گیر کرد. آن‌گاه بسیاری از کسانش را کشت و خود او را نزد والی برد. والی قلمرو صفد به پاداش این خدمت تا المعاملتین را بر اقطاع امیر بشیر افزود، اما در پی این رویداد که به تحکیم موقعیت شهابیان انجامید، درگیریهایی پی در پی میان ایشان و عاملیان آغاز گردید (امین، اعیان...، ۱۰/ ۱۲۵؛ بنوت، ۹۷).

با درگذشت بشیر یکم شهابی، والی صیدا سیاست خود را در جهت خشنودسازی عاملیان تغییر داد و ایالتهای صفد و بلاد بشاره، شومر، تفّاح و شقیف را به طور مستقیم از حکومت شوف جدا ساخت و حکومت صفد و عکا را به ظاهر عمر زیدانی بخشید، حکومت اقلیمهای شومر و تفاح را به آل منکر داد و حکومت اقلیم شقیف را به آل صعب وا گذارد (ضاهر، ۲۲۶). امیرحیدر شهابی که در این هنگام بر سر کار آمده بود، از این تحولات ناراضی بود؛ از این‌ رو، تصمیم گرفت با ۱۲ هزار سپاهی به جبل عامل حمله کند. آل علی صغیر با هم‌پیمانان خود، آل منکر و آل صعب در شهر نبطیه پناه گرفته بودند که امیرحیدر بدانجا تاخت و میانشان جنگی درگرفت که با پیروزی امیر شهابی پایان یافت. او جبل عامل را به تصرف درآورد و کارگزاری، به نام محمود ابوهرموش را به حکومت آنجا گماشت. در نتیجه، حاکمان محلی آل صغیر و هم‌پیمانانشان پراکنده شدند و حکومت جبل عامل را به امیر شهابی واگذاردند (بنوت، ۹۸).

 

ابوهرموش پس از به دست گرفتن زمام حکومت جبل عامل با والی صیدا که از کارهای امیر شهابی خشمگین بود، روابطی مستقیم برقرارکرد؛ در نتیجه، میان ابوهرموش و امیر شهابی درگیریهایی در غزیر و عین‌داره رخ داد. در ۱۱۴۲ق/ ۱۷۲۹م امیر ملحم شهابی به جانشینی پدرش زمام امور را به دست گرفت و سیاستی توسعه‌طلبانه نسبت به همۀ ایالتهای پیرامون قلمرو خود پیشه کرد و جبل عامل هدف نخست سیاست وی شد. او با امکانهایی که والی صیدا، سعد الدین پاشا در اختیارش قرار داد، توانست با ۱۵ هزار تن سپاهی جبل عامل را به تصرف خود درآورد. وی به هرجا که گام می‌نهاد، آتش می‌افروخت و خونها می‌ریخت (همانجا). این درگیریها همچنان ادامه داشت، تا اینکه در ۱۱۴۷ق/ ۱۷۳۴م، عاملیان بر ضد سعد الدین پاشا سر به شورش برداشتند و از پرداخت مالیاتهای حکومتی سر باز زدند و به اقلیم التفاح که تابع حکومت امیر ملحم بود، دست‌اندازی کردند. امیر به جنگ با ایشان لشکر کشید و قریۀ انصار را که آل منکر و آل صعب در آنجا بودند، گرفت و غارت کرد و بسیاری از مردم را کشت، چنان‌که شمار کشته‌شدگان در آن جنگ را ۶۰۰‘۱ تن نوشته‌اند. آن‌گاه آنجا را به آتش کشید و به دیر القمر بازگشت (ضاهر، ۴۹۴-۴۹۵).

همان‌گونه که عاملیان در خلال حکومت معنیان به هر وسیلۀ ممکنی از پذیرفتن حکومت اربابان خارجی بر سرزمینشان سر باز می‌زدند و والی عثمانی صیدا به حمایت از دولت عثمانی پیوسته فرمان حمله به جبل عامل را صادر می‌کرد، در دورۀ حکومت شهابیان نیز زیر بار نمی‌رفتند و همواره از پرداختن مالیاتهای سنگینی که بر ایشان می‌بستند، شانه خالی می‌کرند (نک‌ : بنوت، ۹۹).

با اختیارهای بی‌حد و حصری که امیر ملحم شهابی از سوی دولت عثمانی گرفته بود، دست به چندین حملۀ سرکوبگرانه به جبل عامل زد. او به شهر یارون، مرکز خاندان علی صغیر حمله کرد (۱۱۴۷ق/ ۱۷۳۴م) و با ایشان در درون شهر به جنگی خونین پرداخت و آل علی صغیر را شکست سختی داد و به شهر خسارتهای بسیاری زد (همانجا). در ۱۱۵۶ق/ ۱۷۴۳م نیز با نیروی ۱۵ هزار نفری به شهر انصار حمله برد و پس از ورود به شهر با سپاهیان حاکمان محلی جبل عامل به جنگی بسیار خونین دست زد که فقط خسارت جانی آن ۶۰۰‘۱ تن بود. سال بعد نیز میان ایشان جنگ مرجعیون رخ داد که در آن عاملیان پیروز شدند و از یمنیان شوفی و اهالی وادی التیم ۳۰۰ تن را کشتند و روستاها را به آتش کشیدند (همو، ۹۹-۱۰۰).

جبل عامل در خلال نیمۀ اول سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م از هر طرف با چندین تجاوز روبه‌رو بود: از دریا با حمله‌های دزدان دریایی اروپایی، از جنوب با تلاشهای ظاهر عمر و فرزندانش برای گسترش نفوذ خود بر جبل عامل، از سوی شرق، با حمله‌های عرب صحرا و قبیله‌های شرق اردن برای چپاول شهرها، و از شمال با حمله‌های هواداران امپراتوری عثمانی و والیان ایشان در صیدا، و امیران آل شهاب و دار و دسته‌های ایشان. در نتیجه، تنها راه برای جلوگیری از همۀ این تجاوزها و خطرها، یکپارچگی صفها و نیروها در راه حمایت و دفاع از مردم جبل عامل بود. در این اوضاع، ناصیف نصار ظهور کرد. او ابتدا اهالی جبل عامل را گرد هم آورد و با بزرگان محلی ارتباط برقرار کرد. آن‌گاه دژ تبنین را ــ که دارای باروهای استوار و بـرجهـای بلند بـود ــ مقـر حکومت خـویش گـردانید. سپس در ۱۱۶۳ق/ ۱۷۵۰م ساختمان باروهای سرتاسر جبل عامل را نوسازی کرد و آنها را به نیروهای رزمنده و سلاح مجهز گردانید، و در گسترش امنیت راهها و بسط عدالت، آن اندازه کوشید که نامش به دلاوری در سرتاسر شام پیچید (آل صفا، ۱۱۶-۱۱۹).

در پایان نیمۀ نخست سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م در شام ۳ نیروی متحد و مخالف والی شام و دولت عثمانی در صحنه آشکار شدند که عبارت‌اند از: ۱. علی بیک بزرگ در مصر، ۲. ظاهر عمر زیدانی در فلسطین، و ۳. ناصیف نصار در جبل عامل.

در حالی که علی بیک به گسترش نفوذ خود در سرتاسر شام می‌اندیشید و ظاهر عمر به گسترش قدرت خود در جبل عامل، ناصیف نصار در جهت تأمین امنیت و صلح و آسایش در جبل عامل می‌کوشید و هدف او رهایی جبل عامل از نفوذ والی صیدا و هم‌پیمانان شهابی وی، و حفظ استقلال خویش در ادارۀ جبل عامل بود (بنوت، ۱۰۳-۱۰۴).

ناصیف نصار نهضت خود را با خودداری از پرداخت مالیاتهای بسته شده بر جبل عامل از سوی والی صیدا، آغاز کرد. همچنین ۱۵۰ سوار برای ضبط و مصادرۀ اموال دولتی فرستاد و بدیشان دستور داد در صورت خودداری مأموران دولتی از تسلیم کردن کالاها با ایشان درگیر شوند (همو، ۱۰۴). این مخالفتها و شورشها ارتش دولتی را وا داشت تا برای پایان دادن بدین‌گونه کارها، به مداخلۀ مستقیم بپردازد، اما دولت عثمانی که از گسترده‌تر شدن درگیریها هراس داشت، ارتش را از هرگونه مداخله‌ای باز داشت، به‌خصوص پس از آنکه پیمانهای اتحاد نیروهای محلی در منطقه آشکار شد (همو، ۱۰۴-۱۰۵).

هنگامی که ظاهر عمر در سوریۀ جنوبی و فلسطین زمام امور را به دست گرفت، توجه خود را به شمال و به سوی جبل عامل معطوف کرد و به ناصیف نصار که در دژ بسیار مستحکم تبنین اقامت داشت، در پیچید و طی نامه‌ای خواستار تسلیم دو آبادی بصه و مارون گردید و مدعی شد که آنها چون تابع فلسطین‌اند، او باید از آنها دست بکشد، اما ناصیف از پذیرش آن؛ سر باز زد (آل صفا، ۱۱۷-۱۱۸). از آن سو، ظاهر عمر پس از دریافت پاسخ نصار سپاه گرد کرد و به بصه و مارون حمله‌ور شد و کارگزاران او را بیرون راند. اما مأموران ناصیف که به منطقه رسیده بودند، جلو سپاهیان ظاهر عمر را گرفتند و میان دو طرف درگیریهایی رخ داد که گاهی این پیروز می‌شد و گاهی آن؛ اما با ایستادگی عاملیان، ظاهر عمر به قدرت ایشان پی برد و چون نشانه‌های مداخلۀ خارجی در صحنۀ منطقه آشکار شده بود، آنان دست از درگیری برداشتند و معاهدۀ صلحی با این مضمون میان ناصیف و ظاهر بسته شد: «در عکا، در روز جمعه ۸ رجب ۱۱۸۱ق/ ۱۷۶۷م به امضا رسید و هر دو طرف به شمشیر و مصحف ( قرآن کریم) سوگند خوردند که هم خودشان و هم اتباعشان تا آسمان و زمین بر جای‌اند، حقوق یکدیگر را رعایت و تضمین کنند» (همو، ۱۱۹-۱۲۱؛ بنوت، ۱۰۵). با این پیمان علی بیک بزرگ فرصتی یافت تا طرح گسترش قلمرو حکومتی خود را به نام دولت مملوکی به اجرا درآورد (همو، ۱۰۶).

دولت عثمانی که از این هم‌پیمانی به هراس افتاده بود، تلاش کرد تا پیمان را برهم بزند. علی بیک بزرگ که بر همۀ نهادهای دولتی مصر دست یافته، و حاکم عثمانی را از مصر بیرون رانده بود، از پرداخت مالیات به باب عالی خودداری کرد، آن‌گاه در ۱۱۸۲ق/ ۱۷۶۸م به نام خود سکه ضرب کرد و خبر تمام این کارها را برای متحدش، ظاهر عمر فرستاد (همانجا).

هم‌زمان با پدید آمدن هم‌پیمانی سه‌جانبه، طرح مشترکی میان نیروهای سه‌گانه برقرار شد که این هدفها را دنبال می‌کرد:

۱. یکپارچه‌سازی نیروهای بومی بلاد جنوبی شام و مصر در جبهه‌ای متحد، برای رویارویی با هرگونه خطر احتمالی، با حفظ خودمختاری هر نیرو، به منظور رها شدن از ستم و جور والیان عثمانی، و صیانت از آزادیِ همراه ماندن در همبستگی با سلطان مسلمانان [حاکم مملوکی مصر].

۲. رهایی از سلطۀ عثمانی در همۀ شهرهای سوریه از غزّه گرفته تا طرابلس و بخش وسیعی از فلسطین و ولایت صیدا.

۳. کشیده شدن سلطۀ علی بیک بزرگ تا غزه و باقی ماندن بقیۀ بلاد در اختیار ظاهر عمر، ضمن اینکه هریک از ایشان می‌توانست به تنهایی به پیشروی در سرزمینهای تحت فرمان خود بپردازد.

۴. حاکمیت ناصیف نصار بر جبل عامل، بدون دخالت شیخ قبلان، حاکم هونین، که در هنگام جنگ برپا شده برای پیشروی، در سوریه نقشی ایفا کرده بود (همو، ۱۰۶-۱۰۷).

در ۱۱۸۵ق/ ۱۷۷۱م عثمان پاشا، والی دمشق به کمک امیریوسف شهابی، والی صیدا به جنگ ناصیف نصار، حاکم جبل عامل و متحدش، ظاهر عمر رفت. میان دو طرف ۳ جنگ در محلهای بحره (۱۱۸۵ق)، کَفَر رُمّان (۱۱۸۵ق) و دشت غازیه (۱۱۸۶ق) روی داد که پیروزی در آنها با حاکم جبل عامل بود (نک‌ : فقیه، ۲۱۵-۲۲۷).

پیمان سه‌جانبه با برکناری علی بیک بزرگ، حاکم مصر، توسط محمد ابوالذهب از فرماندهان نیروهای مصری به پایان رسید و دولت عثمانی به ابوالذهب دستور حمله به عکا را داد تا به حکومت ظاهر عمر در آنجا پایان دهد. او با ارتشی ۷۰ هزار نفری بدانجا روی آورد و ظاهر عمر گریخت و ابوالذهب عکا را به اشغال خود درآورد، اما اجل مهلتش نداد و مرگ او را در ربود. در نتیجه، ارتش مهاجم به مصر عقب نشست و ظاهر عمر به عکا بازگشت و دولت عثمانی برای رهایی از دست او، در ۱۱۹۰ق/ ۱۷۷۶م حملۀ جدیدی را به فرماندهی وزیر حسن پاشا الجزایری آغاز کرد. او از سوریه گذر کرد و در پناه نیروی دریایی عثمانی خود را به بندر صیدا رسانید و در آنجا لنگر انداخت (آل صفا، ۱۱۶؛ بنوت، ۱۱۷).

در این زمان، تنها ظاهر عمر در صحنه باقی مانده بود و با قتل وی در ۷۰ سالگی و بروز اختلاف در میان پسرانش، در صحنه به جز ناصیف نصار دیگر هیچ‌کس باقی نماند. در چنین وضعیتی احمد پاشا جزار از سوی باب عالی عثمانی به حکومت عکا تعیین شد (همو، ۱۱۷- ۱۱۸) و با تجربه‌ای که در کشت و کشتار مخالفان داشت، نه تنها فرزندان ظاهر عمر را قلع و قمع کرد، بلکه به رام‌سازی جبل عامل نیز رو آورد تا همۀ منطقه را به زیر سلطۀ خود کشاند. بدین منظور، معاون خود، سلیم را با لشکری ۳ هزار نفری بدانجا فرستاد که در منطقۀ بارون با نیروهای تجهیز شدۀ ناصیف نصار درگیر شدند و در این درگیری نصار به قتل رسید و سپاهیانش پراکنده شدند (همو، ۱۱۸-۱۱۹).

جزار در پی این پیروزی، در سرتاسر جبل عامل دست به ویران ساختن خانه‌ها و قتل‌عام زد و جماعتی از بزرگان را دستگیر و در زندان خفه کرد و دیگر بزرگان به بلاد مجاور گریختند (آل صفا، ۱۳۸). از جمله فرهیختگان و عالمان بزرگی همچون شیخ ابراهیم یحیى شاعر، شیخ علی خاتونی طبیب و فقیه، سید ابوالحسن بن سید حیدر امین، و شیخ حسن سلیمان، و شیخ محمد حر و دیگران به سوریه، عراق، ایران، هندوستان و دیگر کشورها گریختند. در همین هنگام، جزار قلعۀ شقیف را هم که در دست شیخ حیدر فارس بود، به توپ بست و قلعه را وادار به تسلیم کرد (همو، ۱۳۷-۱۳۸؛ مظفری، ۱۶۰-۱۶۱؛ بنوت، ۱۱۹-۱۲۰). در غارت سپاه جزار از جبل عامل، کتابخانه‌های منطقه به دست ایشان افتاد و نسخه‌های خطی نفیس که بالغ بر ۵ هزار نسخه می‌شدند، در تونهای عکا طعمۀ آتش گردید (بنوت، همانجا).

در ۱۲۴۷ق/ ۱۸۳۱م ارتش و نیروی دریایی جدیدی که محمدعلی پاشا در مصر تشکیل داده بود، به فرماندهی پسر بزرگ‌تر او، ابراهیم پاشا، از مصر به سمت فلسطین و لبنان حرکت کرد و پس از اشغال یافا، به اشغال حیفا، صور، صیدا و بیروت پرداخت و سپس عکا را پس از ۶ ماه محاصره به تصرف درآورد و والی آنجا را اسیر کرد.

ابراهیم پاشا برای ادارۀ بلاد شام که آنها را به تصرف درآورده بود، امیر بشیر دوم، امیر جبل لبنان را مسئول چندین ایالت در منطقه گردانید. امیربشیر دوم با اختیارهای کاملی که از ابراهیم پاشا گرفته بود، امیر بشیر قاسم را به حکومت صیدا، و امیرحسن اسعد را به حکومت صور، و برادرزادۀ خود مجید را بر دیگر قسمتهای جبل عامل گماشت و ایشان به اجرای سیاست قلع و قمع مخالفان در جبل رو آوردند و به مطالبۀ مالیاتهای سنگین پرداختند و صدها تن از اهالی را زندانی کردند (آل صفا، ۱۴۶؛ بنوت، ۱۲۶). این سخت‌گیریها منجر به قیام مسلحانۀ مردم به رهبری دو برادر به نامهای حسین و محمد علی شبیب شد که به مدت ۳ سال از ۱۲۵۲ تا ۱۲۵۵ق/ ۱۸۳۶-۱۸۳۹م ادامه داشت (همو، ۱۲۸).

در ۱۲۵۶ق/ ۱۸۴۰م حمد محمود، از افراد خاندان آل علی صغیر، رهبری قیام عاملیان بر ضد نیروهای مصری را برعهده گرفت. او به یاری عثمانیها نیروهای امیرمجید شهابی را شکست داد و مصریان را از جبل عامل بیرون راند و از جانب عثمانیها به حکومت جبل عامل رسید و ملقب به «شیخ مشایخ بلاد بشاره» گردید و تا ۱۲۶۹ق/ ۱۸۵۲م که درگذشت، در این سمت باقی بود (نک‌ : آل صنعا، ۱۵۰-۱۵۷؛ بنوت، ۱۳۳-۱۳۵).

در ۱۸۶۰م که در جبل لبنان میان سکنه جنگ گروهی روی داد و ویرانیها و تلفات بسیاری به بار آورد، جبل عامل که از مناطق امن به شمار می‌رفت، پذیرای صدها تن از مسیحیانی شد که از آنجا گریختند و به جبل، به‌ویژه به دو منطقۀ اقلیم التفاح و شقیف و شهر صور مهاجرت کردند (همو، ۱۳۵-۱۳۶). در همین زمان اربابان فئودال جبل عامل نیز میان خود درگیریهایی پیدا کردند و رنجها و مصیبتهایی از این ناحیه دامنگیر رعیتها ‌شد. با اوج‌گیری درگیریها، وزیر خارجۀ دولت عثمانی، فؤاد پاشا، همۀ ایشان را به دمشق فرا خواند و چون بدانجا رسیدند، از بازگشتشان به جبل عامل جلوگیری کرد و همه را به اقامت اجباری در آنجا تا پایان عمر وا داشت. در قصیده‌ای از سروده‌های عباس بلاغی، از شاعران جبل عامل، از رنجها، شکنجه‌ها و رفتارهای زشت اربابان با رعیتها سخن رفته است (همو، ۱۳۶-۱۳۷؛ مظفری، ۱۳۶).

دولت عثمانی پس از چیرگی بر اربابان جبل عامل و منطقه، به دگرگون‌سازی نقشۀ اداری پرداخت و در ۱۲۸۱ق/ ۱۸۶۴م قانون ولایتها و ایالتها را صادر کرد که طی آن ایالت صیدا منحل گردید و سوریه یک ولایت، و جبل لبنان یک حاکم‌نشین شد. بدین ترتیب، ولایت جدید سوریه از ۸ سنجق (استان) تشکیل یافت: بیروت، شام، طرابلس، لاذقیه، عکا، حماه، بلقاء و حوران. جبل عامل جزو سنجق بیروت شد که خود ۴ شهرستان داشت: بیروت، صیدا، صور و مرجعیون. بدین ترتیب، جبل عامل تابع بیروت، و بیروت تابع ولایت سوریه شد (بنوت، ۱۳۹-۱۴۰).

جبل عامل تا پایان جنگ جهانی اول (۱۳۳۶ق/ ۱۹۱۸م) و فروپاشی امپراتوری عثمانی در قلمرو عثمانیان باقی بود. در آن زمان بر پایۀ معاهدۀ سری سایکس ـ پیکو، که میان انگلیسیها و فرانسویها بسته شده بود، بیشتر اراضی لبنان از جمله شهرهای ساحلی و دشتهای جنوب لبنان و جبل عامل به تصرف فرانسویها درآمد؛ اما مردم جبل عامل خواهان ملحق شدن به سوریه بودند که در آن زمان ملک فیصل اول به عنوان پادشاه بر آنجا حکومت داشت. از این‌رو، ناآرامیهایی منطقۀ جبل عامل را فرا گرفت (نک‌ : همو، ۱۸۶، ۱۸۹، ۱۹۶-۲۰۳؛ آل صفا، ۲۲۳-۲۲۹). در ۱۳۳۸ق/ ۱۹۲۰م، فرانسه برپایی کشور لبنان تحت قیمومت خود را اعلام داشت و پس از آن جبل عامل به یکی از استانهای این کشور نوبنیاد بدل گشت؛ اما ناآرامیها بر ضد فرانسویها همچنان ادامه داشت و مردم جبل عامل همچون بیشتر مردم لبنان خواهان پیوستن به سوریه بودند تا آنکه در ۱۳۳۲ق/ ۱۹۴۳م لبنان به استقلال کامل رسید (نک‌ : بنوت، ۲۹۳-۲۹۴).

 

مآخذ

آل صفا، محمد جابر، تاریخ جبل عامل، بیروت، ۱۹۸۱م؛ آمدی، حسن، المؤتلف و المختلف، به‌کوشش عبد الستار احمد فراج، قاهره، ۱۳۸۱ق/ ۱۹۶۱م؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج ‌البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابن جبیر، محمد، رحلة، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م؛ ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م؛ ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش سامی دهان، دمشق، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۲م؛ ابن عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، حازمیه، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م؛ ابن قتیبه، عبد الله، الشعر و الشعراء، لیدن، ۱۹۰۲م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، ۱۹۶۳م؛ اطلس العالم، بیروت، مکتبة لبنان؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م؛ همو، خطط جبل عامل، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م؛ بعلبکی، میخاییل موسى الوف، تاریخ بعلبک، بیروت، ۱۹۲۶م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمد حمید الله، قاهره، ۱۹۵۹م؛ بنوت، جهاد، حرکات النضال فی جبل عامل، به کوشش وجیه کوثرانی، بیروت، ۱۹۹۳م؛ حتی، فیلیپ، لبنان فی التاریخ، ترجمۀ انیس فریحه، به کوشش نقولا زیاده، بیروت، ۱۹۵۹م؛ حوت، بیان نویهض، فلسطین، بیروت، ۱۹۹۱م؛ سمعانی، عبد الکریم، الانساب، به کوشش عبد الله عمربارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م؛ صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، به کوشش غلامرضا جمشیدنژاد اول، تهران، ۱۳۷۶ش؛ ضاهر، مسعود، الجذور التاریخیة للمسألة الطائفیة اللبنانیة، بیروت، ۱۹۸۶م؛ طبری، تاریخ؛ طراونه، طه ثلجی، مملکة صفد فی عهد الممالیک، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م؛ عثامنه، خلیل، فلسطین فی خمسة قرون، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م؛ عهد جدید؛ فقیه، محمد تقی، جبل عامل فی التاریخ، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م؛ قرآن کریم؛ مظفری، محمد حسین، تاریخ الشیعة، قم، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م؛ مقریزی، احمد، السلوک، ج ۱(۲)، به کوشش محمد مصطفى زیاده، قاهره، ۱۳۷۶ق/ ۱۹۵۷م، ج۴(۱) و (۲)؛ مکی، محمد علی، لبنان من الفتح العربی الی الفتح العثمانی، بیروت، ۱۹۷۷م، به کوشش سعید عبد الفتاح عاشور، قاهره، ۱۹۷۲م؛ یعقوبی، احمد، «البلدان»، همراه الاعلاق النفیسۀ ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م؛ همو، تاریخ، بیروت، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵م؛ نیز:

 

EI2.

غلامرضا جمشیدنژاد اول

نام کتاب : دائرة المعارف بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 826
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست