آخرین بروز رسانی :
چهارشنبه 18 دی 1398 تاریخچه مقاله
آسیا، وسیعترین و
پرجمعیتترین قارّۀ زمین، با وسعتی قریب ۴۴ میلیون
كم۲، یعنی ــ از كل سطح زمین و بیش
از۷۲۲‘۲ میلیون نفر جمعیت
(۱۹۸۲م)، واقع در نیمكرۀ شمالی،
از نزدیكی خط استوا تا نزدیكی قطب شمال؛ شمالیترین
حد این قاره، شبهجزیره تایمیر[۱] با
°۷۷ و´۴۰ عرض در اقیانوس منجمد شمالی و جنوبیترین
نقطۀ آن، رأس شبهجزیرۀ مالاكا با °۱ و´۱۶ عرض شمالی در نزدیكی
خط استوا واقع است (نیف، 211).
وجه تسمیه
منشأ نام آسیا به درستی
معلوم نیست. بنا به روایت هرودوت (د ح ۴۲۵قم)، یونانیان
تصور میكردند آسیا براساس نام پرومته[۲] نامگذاری شده
است. در مقابل ایشان، لیدیاییها معتقد بودند نام آسیا
از نام آسیس[۳]، پسر كوتیس[۴]، گرفته شده است (همو،
۲۸۵). متأخرین نام آسیا را مأخوذ از كلمۀ آسوری
یا فنیقیِ آشو یا آسو[۵] به معنای طلوع آفتاب
و سرزمین واقع در شرق میدانند. در مقابل این لفظ، در همین
زبانها، لفظ ارب[۶]، به معنای غروب آفتاب وجود دارد كه از آن نام
اروپا (اعتمادالسلطنه، ۶۴)، و عربستان (برونینگ، ۹) منشأ
گرفته است.
بخش اول ـ سیمای طبیعی
موقع جغرافیایی
آسیا از نظر اشكال گوناگون زمین
و آب و هوا، متنوعترین خشكی بزرگ زمین است و از دیدگاه
ارتباط با سایر قارهها دارای موقعیت ممتازی است. در جنوب
غربی، اگرچه تعلق عربستان به قارۀ آسیا از لحاظ ساختمان طبیعی
مورد تردید است، اما به لحاظ همبستگیهای فرهنگی، دریای
سرخ و كانال سوئز را میتوان مرز آسیا با آفریقا دانست (برونینگ،
10). مرز آسیا با اروپا نسبتاً مشخصتر است. مرز سنتی و قدیمی
این دو قاره، كوههای اورال و دنبالۀ شمالی
آن، جزیره نوایازملیا[۷] (ارض جدید) است. البته، این
مرز را نمیتوان حدی شاخص بین دو قاره بهشمار آورد. در همین
زمینه، لفظ اوراسیا[۸] نشان میدهد كه اروپا تنها شبهجزیرهای
از آسیای بزرگ است (نیف، 211). بخش جنوبی مرز آسیا
و اروپا، یعنی تنگۀ داردانل و بوسفر و نیز دریای مرمره، به واسطۀ پیوندهای
تاریخیـ فرهنگی مشخصتر است (برونینگ، 10). آسیا
از طرف شمال شرقی تقریباً به سواحل آمریكای شمالی میرسد
و تنگۀ باریك و كمعرض برینگ[۹] به عرض ۸۵ كمـ ،
این دو قاره را از یكدیگر جدا میسازد. در آسیای
جنوب شرقی، مرز طبیعی و همچنین فرهنگی را میتوان
جزایر سوندا[۱۰] و هالماهرا[۱۱] بهشمار آورد، زیرا
گینۀ نو بر روی لبۀ فرو رفتۀ قارۀ استرالیا قرار دارد و سكنۀ بومی آن از نظر نژادی
و فرهنگی با سكنۀ عمدتاً مالائیایی این جزایر تفاوت دارند
(همانجا).
زمینشناسی و اشكال ناهمواری
شالودۀ زمینشناسی
آسیا را ۳ عنصر ساختاری گوناگون تشكیل میدهد. در
شمال، شرق و بخشهای مركزی، تودههای قدیمی مختلف،
هستۀ اصلی قاره را میسازند كه در زیر آنها، سیبری
میانی (خشكی آنگارا[۱۲]) به عنوان اولین آنها
شناخته شده و بزرگترین ناحیه را نیز دربر میگیرد
(نیف، 211؛ شاباد، 10-11). در مقابل این خشكی، در جنوب، تودههای
چینخوردۀ هند و شبهجزیرۀ عربستان، یعنی قسمتهایی از خشكی قدیمی
گوندوانا[۱۳] قرار دارند (بلنک 55؛ بومون، 20-23)، در میان این
دو قسمت، کمربندی گسترده از رشتهکوههای جوانتر مربوط به آخر مزوزوئیک[۱۴]
که در دوران سوم چین خوردهاند، قرار گرفته است (بلنک،66 به بعد). در حالی
که در دورههای اولیۀ زمین، تودههای سخت و یخبستۀ شمالی
به واسطۀ کوهزایی به یکدیگر میپیوستند و
هستۀ خشکی آسیا را میساختند، در دوره ژوراسیک، قارۀ بزرگ
جنوبی گوندوانا ــ که هند، عربستان، آفریقا و استرالیا را دربر
میگرفت ـ درهم شکسته شد و قسمتهای قارهای امروزی پدید
آمدند (نیف، 212؛ اشمیدر، 10-11). فشار حاصل از نشست تودههای
رسوبی ژئوسنکلینال تتیس[۱۵] در دوران سوم، در چینخوردگیهای
شدید امروزی که از قفقاز تا آسیای جنوب شرقی امتداد
دارند، اهمیت تعیینکنندهای داشته است (گروسه، ۵؛
بومون 20).
آسیای شمالی و جنوبی
در ابتدا به واسطۀ این روندِ تکتونیک، به صورت یک قارۀ مجزا
درآمد. بخشی از مناطقی که پیشتر چینخورده بودند، به
قطعات چندی تقسیم شدند و به صورت جزایر و سکوهایی
درآمدند و با اصولاً به شکل پدیدههایی وسیع بالا آمدند یا
فرو رفتند. البته، در این میان، تودههای آتشفشانی از
اعماق زیاد زمین فعالیت داشتند و با آتشفشانهای سطحی
که امروزه هنوز فعال هستند، در ارتباط بودهاند. کوهزاییها به مرحلۀ پایانی
این چینخوردگیها مربوط بوده و عمدتاً در پلیوسن[۱۶]
آغاز شدهاند (برونینگ، ۱۳). درنتیجه، به سبب این کوهزاییها،
آسیای جنوبی، خاورمیانۀ خشک و گرم، آسیای
مرکزی با زمستانهای خشک و سرد و قسمتهای حاره و موسمی آسیای
جنوب شرقی از یکدیگر مجزا شدند (بلنک، 55). امروزه، همانگونه
که زلزلههای متعدد نشان میدهند، روند کوهزایی در آسیا
هنوز ادامه دارد (نیف، 213). کوههای چینخوردۀ جوان
که در قارۀ آسیا بهطورکلی از غرب به شرق کشیده شدهاند، تکیهگاه
واقعی این قاره بهشمار میآیند. این کوهها در غرب
و بیشتر در آسیای مرکزی، دشتها و جلگههای مرتفعی
را تشکیل میدهند که مهمترین عنصر ساختار سطحی زمین
در آسیا هستند. اینگونه اشکال، جلگههای متفاوتی از فلات
تبت با ارتفاع متوسط ۰۰۰‘۴ متر از سطح دریا تا چالۀ
تورفان[۱۷] را که پایینتر از سطح دریا قرار گرفته
است دربر میگیرند (ایست، 2).
خشکیهای سکومانند، عنصر دیگری
از ساختار اشکال سطحی در آسیا بهشمار میروند که در حاشیۀ کوههای
چینخورده و جلگههای مرتفع قرار دارند. نمونههای مشخص آنها
عبارتند از سکوی عربستان، سیبری و هند (برونینگ، 13). در
کنار این اشکال، دشتهای پست واقع در حاشیه که از نظر ساختار
متفاوت هستند و به واسطۀ عبور رودخانههای بزرگ قطع میشوند، چشماندازهای ویژهای
برای برپایی و توسعۀ فرهنگهای انسانی و
فضای زیستی برای نیمی از جمعیت جهان
فراهم آوردهاند. این نواحی، پیش از همه عبارتند از دشتهای
دجله و فرات، سند، گنگ و براهماپوترا[۱۸] که از دوران باستان دارای
اهمیت بودهاند، و دشتهای رودخانهای واقع در آسیای
جنوب شرقی و آسیای جنوبی و همچنین دشتهای وسیع
سیبری (همانجا؛ بلنک، ۶۱ به بعد). در آسیا، آتشفشانی
نیز در ساختار زمینشناسی و اشکال سطحی زمین نقش تعیینکنندهای
به عهده دارد (بومون، 25). بیش از هرجا، در جزایر ژاپن و آسیای
جنوب شرقی، چشماندازهای خاص آتشفشانی همراه با قلل خاموش یا
فعال وجود دارند. فعالیت این آتشفشانها، معمولاً با زلزلههای
دریایی و خشکی که صرفاً به علل تکتونیکی روی
میدهند، همراه است و غالباً برای سکنۀ آنها خساراتی
به بار میآورد (نیف، 213؛ وآن، ۱۳-۱۷).
در آسیا، اشکال گوناگون ساحلی
نیز، چه از نظر نحوۀ تشکیل و چه از نظر اهمیت، بسیار متنوعند (بلنک، 77-78؛
سینگ، 11-13؛ ایست، 450-451). براساس چنین ویژگیهایی،
آسیا از لحاظ تودههای کوهستانی و رشتهکوههای منشعب از
آنها در میان قارهها منحصر به فرد است. تفاوتهای شدید از نظر
اشکال پستی و بلندی یعنی وجود سرزمینهای پست
جلگهای وسیع در کنار سرزمینهای مرتفع گسترده و رشتهکوههای
بلند و همچنین تأثیر جداسازندۀ این رشتهکوهها، باعث شرایط
خاص و تنوع اقلیمی این قاره شده است، به نحوی که در هیچ
قسمت دیگری از کرۀ زمین، این پدیدهها به این صورت در کنار یکدیگر
مشاهده نمیشوند (گروسه، ۶- ۸؛ برونینگ، 10).
آسیا را از نظر اشکال پستی
و بلندی، میتوان به ۴ بخش تقسیم نمود: الف ـ زمینهای
پست جلگهای شمالی؛ ب ـ مثلث مرکزی کوهها و فلاتها؛ ج ـ فلات قدیمی
جنوبی؛ د ـ درههای وسیع رودخانهای (الوی، 151).
بیش تر قارۀ آسیا کوهستانی
است. تنها ۱/۴ آن جلگهای و پست و بیش از
۱/۳ آن زیادتر از ۰۰۰‘۱ متر ارتفاع
دارد (بروشرت، V / 2). جلگههای مرتفع و دشتهای پست،
دورتادور تودههای کوهستانی مرکزی را فرا گرفتهاند. آسیا
نه تنها مرتفعترین قلل جهان (هیمالیا با قلل بسیاری
بیش از ۰۰۰‘۸ متر ارتفاع و قلۀ اورست به
ارتفاع ۸۴۸‘۸ متر) را در خود جای داده است (بلنک،
282)، بلکه در حاشیۀ شرقی خود، عمیقترین چالههای دریایی
(چالۀ فیلیپین با ۵۱۶‘۱۰ متر
عمق) را نیز داراست (نیف، 290).
آب و هوا
با توجه به وسعت بسیار زیاد
آسیا و تنوع شدید از نظر عوامل جغرافیایی مؤثر در
شرایط آب و هوایی، مانند عرض جغرافیایی،
پراکندگی و طرز قرارگرفتن ناهمواریها و دوری و نزدیکی
به دریاها در این قاره انواع گوناگون آب و هوا مشاهده میشود (نیف،
214). قلل مرتفع آسیا از لحاظ اقلیمی در ناحیۀ یخبندان
دائمی قرار دارند. از سوی دیگر، قسمتهای وسیعی
از جلگههای مرتفع تبت دارای ارتفاعی هستند كه تراكم هوا در
آنجا به نیمی از مقدار تراكم هوا در ارتفاع همسطح دریا میرسد.
كوههای گسترده در قسمتهای
مركزی آسیا، به صورت دیواری از غرب به شرق، بخشهای
وسیعی از شمال قاره را از آسیای جنوبی و نزدیك
(خاورمیانه) جدا میسازد و بدینسان، یك خط تقسیم
اقلیمی مشخص به وجود میآورد. سرزمینهای بلند و
مرتفع با حواشی كوهستانی باعث ایجاد چشماندازهای جلگهای
با انواع متباین آب و هوا میگردند (بلنك،
۷۶-۷۷). آسیا بیش از بقیۀ قارهها
دارای تنوع درجۀ حرارت است. این امر به علت موقع جغرافیایی این
قاره و وسعت زیاد آن به عنوان یك خشكی به هم پیوسته است.
سردترین نقاط جهان در آسیا قرار دارد. درجۀ حرارت در سیبری
تا °۳ / ۸۸- سانتیگراد (ورخویانسك۳) كاهش مییابد،
هرچند درجۀ حرارت در تابستانهای كوتاه این منطقه تا °۳۸
سانتیگراد میرسد. در قسمتهای جنوبیتر نیز
زمستانها بسیار سرد است. به عنوان نمونه، در شرق دریاچۀ
بالكال، درجۀ حرارت متوسط ژانوی / دی به °۳۰- سانتیگراد
میرسد (بریتانیكا؛ پوكشیشفسكی،
۲۳۷؛ شاباد، ۲۶-۲۷).
از سوی دیگر، گرمترین
مناطق جهان نیز در آسیا واقع است. به عنوان نمونه، یعقوبآباد،
واقع در مرز شرقی بلوچستان، بالاترین متوسط ماهانۀ كره
زمین، یعنی °۵ / ۳۶ سانتیگراد را نشان
میدهد (برونینگ، ۱۴).
قارۀ آسیا از
نظر میزان بارندگی نیز بیش ترین تفاوتها را نشان میدهد.
بخشهای وسیعی از بینالنهرین، عربستان و دشتهای
آسیای مركزی و نزدیك (خاورمیانه) دارای میزان
بارشی كمتر از ۲۰۰ میلیمتر سالانه هستند (فیشر،
۶۵-۶۸؛ شاباد، ۲۵). برعكس، در چراپونچیِ۱
آسام و در دامنۀ براهماپوترا، متوسط بارش سالانه به ۴۳۰‘۱۱
میلیمتر میرسد (چادهوری، ۳۷).
وسعت بسیار زیاد و یكپارچگی
قارۀ آسیا، به صورتی طبیعی باعث تعدیل جریان
هوای جهانی میگردد. در این میان، پستی و
بلندی نیز نقش تعیینكنندهای دارد. از آنجا كه بخش
عمدۀ شمال آسیا در منطقۀ بادهای غربی قارهای قرار دارد، در زمستان به سبب نحوۀ تابش
خورشید، یك منطقۀ فشار زیاد مداوم به وجود میآید كه هوای شدیداً
سرد را از طریق قلل و گردنههای ارتفاعات به سوی دریای
اُخوتسك۲ و منچوری هدایت میكند. این منطقۀ فشار
زیاد، تنها در قسمتهای آزاد و باز آسیای شمالی به
صورت بادهای شدید و توفان عمل میكند (نیف،
۲۲۱). آنتیسیكلونهای زمستانی آسیای
شمالی در حاشیۀ شمالی ارتفاعات عمل كرده و تنها در این قسمتها باعث جریان
هوای شرقی میگردند، اما این بادها به سوی فلات تبت
و كوههای مرتفع جریان نمییابند. نواحی دشتی
منفرد، حوزههای هوای سرد زمستانی را میسازند كه شدت
سرما در این نواحی توسط ویژگی كوهها و ارتفاعات پیرامونی
تعیین میگردد (برونینگ، 15). بادهای موسمی
شمالی هندوستان و آسیای جنوب شرقی كه در زمستان میوزند
نیز به همین نحو هیچگونه ارتباط مستقیمی با آنتیسیكلون
آسیای شمالی ندارند (بلنك، 47 به بعد). در مقابل، بادهای
موسمی شمال شرقی دریاهای ژاپن و چین شمالی از
منطقۀ فشار زیاد آسیای شمالی تغذیه میگردند
(ایست، ۳۵۷؛ نیف، 256).
هستۀ فشار زیاد
هوای زمستانی، در قسمت شمالی كوهستان آلتای۳ قرار
دارد (برونینگ، 15). بادهای زمستانی، بسیار خشك و سردند.
این بادها پس از عبور از روی دریا جذب رطوبت نموده، بدینسان
باعث ریزش باران میگردند (برونینگ، 16). بادهای موسمی
زمستانی در آسیای جنوب شرقی، عامل اصلی بارندگی
هستند. این بادها در سوماترا، بورنئو و جاوه، بادهای موسمی غربی
خوانده میشوند که نباید آنها را با بادهای موسمی غربی
تابستانی در هندوستان اشتباه گرفت (بلنك، 47 به بعد).
در تابستان، یك منطقۀ فشار
كم بر روی قارۀ آسیا به وجود میآید. تحت تأثیر این منطقه
فشار كم، منطقۀ بادهای غربی ناحیۀ داخلی
حاره به سوی قسمتهای شمالی كشیده میشود. البته، تأثیر
كمتر ارتفاعات گاتهای غربی و هیمالیا را كه باعث صعود
بادهای موسمی تابستانی میشوند نیز باید در
نظر داشت.
بادهای موسمی غربی به
قسمتهای داخلی هندوستان، یعنی در مسافاتی دورتر از
هیمالیا نیز به صورت حارهای میرسند. بارانهای
موسمی، به شكل یك حادثۀ طبیعی، در زمانی خاص شروع میشود. بادهای
موسمی تابستانی آسیای شرقی را گذشته از آن كه بسیار
ضعیفترند، نباید با بادهای موسمی حارهای آسیای
جنوبی یكسان دانست (برونینگ، 16). گذشته از بادهای متغیر
و منظم آسیای جنوبی، باید از تایفونها[۱۹]
(توفانها) نام برد. این بادها در شمال استوا شكل گرفته و غالباَ در جهت شمال
غربی و شمال میوزند و سپس به سمت شمال شرقی و شرق، مسیر
خود را تغییر میدهند. بادهایی مشابه، در دورۀ متغیر
موسمی در دریای عمان و خلیجفارس، یعنی در
ژوئن و اكتبر پدید میآیند. این نوع بادها در خلیج
بنگال طی ماههای ژوئیه و سپتامبر و در شرق دریای چین
در سپتامبر شدت میگیرند (برونینگ، 17).
آبها
به سبب وسعت زیاد اقالیم
خشك در قسمتهای داخلی آسیا، این قاره بزرگترین حوضۀ آبریز
داخلی در جهان بهشمار میرود. این حوضه حدود
۰۰۰‘۰۰۰‘ ۱۳ كم۲، یعنی
۱/۳ خشكیهای جهان را دربر میگیرد (برونینگ،
19). علاوه بر این، حوضههای كوچكتر در شبهجزیرۀ
عربستان و نیز در سوریه و آسیای صغیر دیده میشوند
(بومون، 82). از سوی دیگر، رودخانههای بزرگی همچون سیر
دریا و آمودریا (سیحون و جیحون) یا تاریم
مشاهده میشوند كه به دریاچههای بسته میریزند و یا
در شنهای بیابانی فرو میروند (اشمیدر، 369-370؛ نیف،
216). شبكههای بزرگ رودخانهای آسیا به بزرگترین جریانهای
سطحی زمین تعلق دارند. این رودخانههای طویل از
تودههای مرتفع كوهستانی سرچشمه گرفته، عمدتاً به سوی شمال، شرق
و جنوب شرقی، به دریاهای پیرامونی میریزند
(برونینگ، 20).
آبدهی (دِبی) رودخانهها در
آسیا با نوسانات شدید فصلی و سالانه همراه است (بومون، 82-83؛
كول، 39). رودخانههای واقع در سیبری، در بخشی از سال یخبسته
و در بهار و آغاز تابستان، به علت ذوب یخ و برف از جنوب به شمال، و رها شدن
خشكی از یخبندان، باعث جاری شدن سیل میگردند
(شاباد، 22-23). حداكثر آب تابستانی رودخانههای آسیای
جنوبی و شرقی به علت بارانهای موسمی است (بلنك، 62).
۲ رودخانۀ دجله و فرات نیز در فصل بهار، باعث جاری شدن سیل میشوند
و در پاییز كمترین مقدار آب خود را دارند (اشمیدر،
74-75). آسیا دارای دریاچههای بسیاری است.
از یك سو، دریاچههای بسته در چالهها از جمله خزر، آرال، دریاچههای
واقع در استپهای قرقیزستان و نیز دریاچهعایی
كه دارای منشأ تكتونیكی هستند (مانند دریاچۀ بایكال
با عمق بیش از ۱۷۰۰ متر) مشاهده میشوند
(شاباد، 23) و از سوی دیگر، دریاچههایی كه به سبب
بسته شدن كنارههای درهای و یا بسته شدن دلتاهای بزرگ
رودخانهای به وجود میآیند (مانند دریاچۀ واقع
در دلتای هوانگهو[۲۰]، یانگتسه كیانگ[۲۱]
و مكونگ[۲۲]) جلب توجه میكنند. بالاخره میتوان از دریاچههای
كوچك بسیاری كه حفرههای آتشفشانهای خاموش را پُر كردهاند
(مانند جاوه و منچوری) نام برد (برونینگ، 20).
پوشش گیاهی و حیاتوحش
آسیا سهم عمدهای از انواع
مناطق پوشش گیاهی جهان را داراست (نیف، 218). از آنجا كه نحوۀ
پراكندگی و ویژگی پوشش گیاهی شدیداً به آب و
هوا بستگی دارد، صرفاً در رابطه با مناطق آب و هوایی میتوان
از آن بحث كرد.
در خاورمیانه، میتوان بهطوركلی،
مراتع طبیعی با درختچههای پراكنده و بوتههای خاردار را
بهعنوان شاخص پوشش گیاهی طبیعی بهشمار آورد (بومون،
۱۰۹؛ منشینگ، 31). آب و هوای مرطوب جنگلی،
تمامی قسمتهای جزیرهای آسیای جنوبی را
دربر دارد. در اینجا، در تمامی فصول سال باران میبارد و آب و
هوای ساوانای مرطوب بهوجود میآید كه در این
قسمتها زیر عنوان اقلیم موسمی جنگلی خوانده میشود
(سینگ، 42 به بعد). ساوانای خشك، بیش از هرجا در هندوستان
مشاهده میشود، حال آنكه در آسیای جنوب شرقی، به سبب ویژگی
كوهستانی این منطقه، به صورتی كامل قابل مشاهده نیست. ویژگی
خاص پوشش گیاهی طبیعی در آسیای شرقی چنین
است كه كمربند جنگلی شمالی در بالای جنگلهای سرسبز
تابستانی، مستقیماً در جهت كمربند جنگلی حاره قرار میگیرد،
حال آنكه در جاهای دیگر، میان این ۲ كمربند جنگلی،
كمربند بیابانی و اِسْتِپی قرار دارد. اگرچه در چین نیز
استپهای بیدرخت وسیعی به جای پوشش گیاهی
مشاهده میشود (ایست، 360). بهویژه در جزایر ژاپن، انواع
درختان منطقۀ جنگلی حاره و شبهحاره قابل توجه هستند (و آن، 32،
۳۳). در ناحیۀ كمربند فشار زیاد شبهحاره كه در آسیا در جهت شمال كشیده
میشود، شكلیابی استپها و بیابانها صرفاً در ارتباط با
پراكندگی فصلی بارانهای ناچیز و درجۀ حرارت است.
مناطق وسیع بیابانی در آسیا، تنها به صورتی منفصل
مشاهده میشوند و غالباً با مناطق استپی از یكدیگر جدا میگردند
(شاباد، 31).
در آسیای مركزی و
شمالی، پوشش گیاهی از بوتههای خاردار و مقاوم در برابر
نمك در قسمت بیابانی، جنگلهایی در بخشهای كمارتفاع
كوهها و نیز جنگلهای سوزنیبرگ، در قسمتهای مرتفعتر تشكیل
میشود كه در قسمتهای شمالی، به مراتع و علفزارهای آلپی
منتهی میگردند كه پس از آنها، درههای لخت و یخچالها
واقع شدهاند (پوكشیشفسكی، 195؛ كول، 47).
در آسیای شرقی، پس از
منطقۀ آب و هوای خشك، اقلیم جنگلی و سرد شمالی قرار
دارد كه در زمستانها خشك است و منطقۀ شمال چین و منچوری را نیز دربر میگیرد
(ایست، 360). قسمت عمدۀ آسیای شمالی در منطقۀ اقلیم
برفی و جنگلی سرد شمالی با جنگلهای مخلوط واقع است. پس از
آن، به سمت شمال، این كمربند اقلیمی به منطقۀ
توندرا[۲۳] منتهی میشود كه در پی آن، جنگلهای
سوزنیبرگ تایگا[۲۴] قرار دارند (ایست،
۵۶۳ به بعد).
حیات وحش در قارۀ آسیا
بسیار متنوع است. در شمال قاره، انواع خرگوش، روباه، خرس و گوزن قطبی
وجود دارند. در قسمتهای جنوبی تایگا، این انواع، متنوعتر
است، ازجمله گرگ، گوزن، آهو و مانند آن (برونینگ، 77-79).
در مناطق گرم آسیای نزدیك
(خاورمیانه)، حیات وحش دارای ویژگیهای مدیترانهای
است (همو، 110). در استپها و صحراهای بخش شرقی، انواع بز كوهی،
اسب و همچنین خر وحشی زندگی میكنند. در بخشهای
مرتفع كوهستانی، گوسفند و بُز وحشی، یوزپلنگ و مانند آن وجود
دارند. در خاورمیانه و هندوستان، ببر، پلنگ، انواع خرس، سگ وحشی،
انواع میمون، فیل، گوزن، بز كوهی و گاومیش و ضمناً در آسیای
شرقی و جنوب شرقی گیبون[۲۵]، پاندا[۲۶]
(خرس چینی) و دیگر جانوران زندگی میكنند (اشمیدر،
20-22).
بخش دوم ـ سابقۀ تاریخی
تمدنهای آسیایی
آسیا با ارائۀ نمونههایی
از هومواركتوس[۱] نهتنها نمایانگر دورههای زندگی آغازین
انسان است، بلكه بعدها صحنۀ روندهای تكامل جامعههای انسانی بوده است. قدیمیترین
یافتههای مربوط به زندگی انسان، انسان جاوه (پیتك
آنتروپ[۲]) و انسان چین[۳] از آسیا بوده است (چایلد،
35 به بعد). جمجمۀ انسان چین که مربوط به
۰۰۰‘۰۰۰‘۱ سال پیش است، قدیمیترین
جمجمۀ بشری است و افزارهایی كه همراه آن یافت شدهاند،
كهنترین دستافزار انسانی بهشمار میرود (دورانت، ۱ /
۱۱۱). دوران نوسنگی را عصر كشاورزی دانستهاند. در
این دوران، در برخی نواحی آسیای نزدیك (خاورمیانه)،
انسان از مرحلۀ جمعآوری و شكار به مرحلۀ كشت و اهلی كردن برخی
جانوران، انتقال یافت (بلنیتسكی، ۶۲ به یعد).
آسیا ضمناً صحنۀ گذار انسان از این مرحله به مراحل استفاده از فلزات مختلف بوده
است. قدیمیترین فلزی كه مورد استفادۀ انسان
قرارگرفته مس بوده است (چایلد، ۸۳ به بعد). این فلز در
۴۵۰۰ قم در بینالنهرین مورد استفاده بوده
است (دورانت، ۱ / ۱۲۵). اختراع خط نیز مربوط به آسیاست.
قدیمیترین نوشتهها مربوط به سومر
(۳۶۰۰ قم) و نواحی جنوبی بینالنهرین
و عیلام است (همو، ۱ / ۱۲۸).
آسیا، درواقع، خاستگاه و جایگاه
زندگی اولیۀ نژاد مغولی، سرزمین اصلی اسكیموها و سرخپوستان
و شاید حتى مهد نخستین انواع بشر امروزی (هموساپین[۴])
بوده است (چایلد، 40-41؛ برونینگ، 37).
تاریخ آسیا، تاریخ
فرهنگهای گوناگون است. در دوران باستان، تمدنهای آسیایی،
بهطوركلی، نمایانگر تضاد میان شیوۀ زندگانی
در فرهنگهای یكجانشین (چین، هند، ایران و بینالنهرین)
و اقوام كوچندۀ تركستان، ماوراءالنهر و عربستان بوده است (گروسه، ۹،
۱۰).
كهنترین نشانههای تمدن
خاورمیانه مربوط به ۰۰۰‘۵ سال قم است كه در ایران
ـ تپهحصارِ دامغان و تپه سِیَلْكِ كاشان ـ و در قسمتهای شمالی
بینالنهرین ــ تل حَلَفْ در خاپور ــ پیدا شده است (همو،
۱۱). آثار تمدنی مكشوفه در هند ــ پنجاب و موهنجودارو[۵]
ــ نمایانگر تمدن شهری قابل توجهی است كه در مقایسه با
تمدن بینالنهرین، اوج آن در ۲۸۰۰ تا
۲۵۰۰ قم بوده است. ظاهراً، این تمدن از راه
بلوچستان و شوش با دنیای سومر مربوط میشده است (همو،
۲۶). این آثار را كهنترین آثار تمدن بشر دانستهاند
(دورانت، ۱ / ۴۵۷).
در سدۀ ۴ قم،
دولت هخامنشی ایران توسط اسكندر مقدونی فرو پاشید و همراه
با آن فرهنگ یونانی (هلنیسم[۶]) به آسیای نزدیك
(خاورمیانه) و تركستان و حتی هندوستان راه یافت (بلنیتسكی،
۱۰۰-۱۱۰؛ گروسه، ۴۲ به بعد). در
مقابل، اندیشههای مذهبی در همین زمان از آسیا به
سوی غرب جاری شد.
در سدههای میانه، امپراتوری
مغولان، بخشهای آسیای شرقی، آسیای مركزی
و خاورمیانه و حتى آسیای جنوب شرقی ــ بجز ژاپن ــ را بهصورتی
یكپارچه به زیر سلطۀ خود آورد (گروسه، ۷۹ به بعد). لشكركشیهای تیمور
حدود آغاز قرن ۹ق / ۱۵م به حضور تركها در صحنۀ آسیای
نزدیك، نیروی تازهای بخشید (همو، ۸۷-
۸۸). تأثیر دستاوردهای فرهنگهای آسیایی
در تكامل اندیشههای فلسفی و علمی اروپا ــ بهویژه
در سدههای میانه ــ غیرقابل انكار است (دورانت، ۱ /
۹۹۰-۹۹۴؛ راسل، ۲ /
۲۱۱-۲۲۶).
نژادها
تقریباً از همۀ
نژادهای بشری در آسیا وجود دارد. نژاد مغولی، اروپایی،
سیاهپوست و نژادهای استرالیایی. نژاد مغولی
در آسیای جنوب شرقی، مركزی و شرقی و نیز به
صورت گروههای كوچكتر در آسیای جنوبی و خاورمیانه
زندگی میكنند كه خود به ۳ گروه نژادی تقسیم میشوند.
نژاد اروپایی به صورت شاخههای جنوبی آن ــ ارمنی و
هند و ایرانی ــ در آسیای جنوب غربی و شمال هند دیده
میشوند. شاخههایی از نژاد سیاه در آسیای
جنوب شرقی و جنوب هند و نژادهای استرالیایی به صورتی
پراكنده در آسیا زندگی میكنند (بروك، 192).
زبانها
همانگونه كه تقسیمبندی
نژادی قارۀ آسیا به آسانی امكانپذیر نیست، دستهبندی
زبانی آن نیز به سادگی عملی نمیباشد. وجود گروههای
كوچك زبانی در مناطق حاشیهای این قاره، به پیچیدگی
این چنین دستهبندیی میافزاید. باتوجه به
برداشتهای گوناگون زبانشناختی، میتوان در آسیا به شاخهها
و گروههای زبانی مختلفی دست یافت (همو، 191). در آسیای
شمالی و مركزی گروه زبانی اورال ـ آلتایی رواج دارد
كه خود به زیرشاخههای متعددی تقسیم میشود. در آسیای
شرقی و جنوب شرقی گروه زبانی چینی ـ تبتی، در
آسیای شمالی، ایران و هند، گروه زبانی هندواروپایی،
در آسیای جنوبی زبانهای دراویدی و در میان
برخی كشورهای خاورمیانه زبانهای سامی با زیرشاخههای
مربوط به خود رواج دارد (برونینگ، 41-42). پیچیدگی و تنوع
زبانی بیش از همهجا در آسیای جنوبی و جنوب شرقی
(همو، 42) مشاهده میشود. در آسیای جنوبی برای دستهبندی
زبانی، شاخههای عمده را به ۱۵ دسته تقسیم میكنند
(بلنك، 79 به بعد).
گروهها و زیرشاخههای زبانی
در آسیا را میتوان به صورت جدول صفحۀ بعد نشان داد.
زبانهای دراویدی در
آسیای جنوبی (تامیل، تولو، تلوگو[۷] و مانند آن)
ازجمله زبانهایی هستند كه مانند برخی زبانهای استرالیاییـ
آسیایی (موندا، مونخمر[۸] و خاسی) كمتر با زبانهای
دیگر امتزاج یافتهاند (برونینگ، 41).
آشنایی اروپاییان
با آسیا
در فرهنگهای كهن آسیا از
زمانهای دور، اطلاعات نسبتاً وسیعی از این سرزمین و
همسایگان آن وجود داشته است (همو، 20)، اما آشنایی اروپاییان
با مردم و سرزمین آسیا به دورههای بعدی مربوط میگردد
كه میتوان آن را به ۳ دورۀ مشخص تقسیم نمود:
دورۀ اول
این دوره به سدههای نخستین
میلادی تا اوایل سدههای میانه مربوط میشود.
در این دوره، یونانیان و اقوام آسیای صغیر،
از طریق تماسهای غیرمستقیم و نیز سفرهایی
به سرزمینهای باستانی آسیای نزدیك (خاورمیانه)،
اطلاعاتی دربارۀ آنها و مردمانشان به دست آوردند. این اطلاعات، گذشته از زمینۀ رفع نیازهای
عادی و روزمره، در زمینۀ علمی نیز به صورتی منظم مورد استفادۀ وسیع
قرار گرفتند (همو، ۲۱). از آن میان میتوان به اطلاعات
هرودت، استرابون (۶۳ق م-۲۳م) و بطلمیوس قلوذی
(۱۰۰-۱۷۰م) كه تمامی اطلاعات جغرافیایی
زمان خود را یكجا گرد آوردند، اشاره كرد (اشمیت هوزن، ۴۰
به بعد).
گسترش معلومات در مورد آسیا به
صورتی چشمگیر به لشكركشی اسكندر به كشورهای ایران،
توران، و هندوستان مربوط میشود. در این میان، نقش رومیها
در مورد معرفی آسیا بسیار ناچیز است. باتوجه به علاقۀ رومیها
به كالاهای آسیای جنوبی و شرقی، هیپالوس[۹]
تاجر یونانی در حدود ۵۰ م توانست با استفاده از بادهای
موسمی از طریق دریا به هندوستان سفر كند و از آن زمان این
مسیر مورد توجه قرار گرفت. در دورۀ قیصر مارك
اورل[۱۰]، یعنی در ۱۶۵م، یك هیأت
رومی از راه دریا توانست تا چین سفر كند (برونینگ، 21).
تجزیۀ امپراتوری
روم، كشمكشهای مربوط به مهاجرتهای تاریخی اقوام، ویژگیهای
زندگی در روم شرقی و سپس ظهور اسلام، دورۀ اول ارتباط
اروپاییان با مردم آسیا را خاتمه داد (همانجا).
دورۀ دوم
گسترش اسلام در سدۀ ۷م و
مسلط شدن مسلمانان بر راههای دریایی، رونق تجارت میان
اروپا و هند را مختل ساخت (كاهن، 276)، این دوره، جنگهای صلیبی
را به دنبال داشت. در آغاز، این برخوردها باعث شد تا اروپاییان
اطلاعات خود از خاورمیانه را مورد بازبینی قرار داده و تكمیل
نمایند (برونینگ، 21). اما، با اینهمه، اروپاییان
نتوانستند آنطور كه باید از اطلاعات جغرافیدانان اسلامی ــ كه
دانششان بر پایۀ اطلاعات بطلمیوس و سپس یافتههای نو بر اثر گسترش
اسلام در آسیای جنوبی و آسیای میانه استوار
بود ــ بهرهگیری كنند. دستیابی به این دانش، اگرچه
در سدههای بعدی و پایان سدههای میانی از طریق
مسافرتهای بیشتر اروپاییان به دست آمد (اشمیت هوزن،
۴۹-۵۴)، اما بازبینی دانستههای كهنه و
دسترسی به اطلاعات نو، از طریق حكومت مركزی سازمانیافتۀ
مغولها در سدۀ ۷ق / ۱۳م حاصل شد (برونینگ، 22).
وحشت اروپاییان از حملۀ
مغولها، ایشان را به جلب دوستی و همپیمانی با آنان
كشاند. این شرایط باعث شد تا هیأتهایی از جانب
اروپاییان در سدههای ۷- ۸ق /
۱۳-۱۴م با مغولها تماس برقرار كنند. حاصل این
تماسها، سفرنامههایی بود كه اطلاعات دست اول و وسیعی از
آسیا برای اروپاییان به ارمغان آورد. این اطلاعات
باعث گردید تا دانستههای ناقص و نادرست اروپاییان اصلاح
گردد (ویلتس، 9، 10).
تاجرهای سرزمینی كه
امروزه ایتالیا نامیده میشود، از زمانهای پیش
تر، در حدود مناطق پیرامون دریای سیاه، با كمك اعراب به
تجارت كالاهای آسیایی و وارد كردن آنها به اروپا مشغول
بودند، در این دوره به فكر گسترش تجارت خود افتادند و بدینسان، تجار
ونیزی به سوی قسمتهای آسیای مركزی و آسیای
شرقی به راه افتادند. در میان این تجار، خانوادۀ پولو
نیز حضور داشتند. نیكولوپولو در سفر دوم خود (۶۷۴ ق
/ ۱۲۷۵م)، برادر و نیز پسر خود ماركو را به همراه
داشت. این سفر به آسیای شرقی مدت ۱۷ سال طول
كشید (همو، ۱۵۱). ماركوپولو هنگامی كه در
۶۹۰ ق / ۱۲۹۱م از راه دریا، چین
را ترك میكرد، اطلاعات وسیع و ارزندهای از شرق و بهویژه
امپراتوری چین داشت كه بعدها در زندان به صورت كتابی درآمد كه
اگرچه با ناباوری بسیاری روبهرو شد، اما در گسترش اطلاعات
اروپاییان نسبت به شرق، نقش مهمی ایفا كرد.
در این زمان، كلیسا نیز
به سبب گسترش اسلام، كوششهای خود را در زمینۀ ارتباط با آسیا
توسعه داد (همو، ۱۵۶) و در همین زمان سراسقفی برای
كلیسای چین منصوب شد (همو، ۱۶۷). این
شخص ژان دومونته كوروینو[۱] بود كه در آسیا گروه زیادی
را به دین مسیح درآورد (همو، ۱۶۵).
به هنگام فروپاشی امپراتوری
مغولان در ۷۶۹ق / ۱۳۶۸م تغییر
عمدهای به وقوع پیوست و سپس بازگشت سلسلۀ مینگ[۲]
(۷۶۹-۱۰۵۴ق /
۱۳۶۸-۱۶۴۴م) به حكومت باعث شد تا
گروههای تبشیری و بیگانگان مورد بدبینی قرار
گرفته و بدینسان دروازههای چین به روی دنیای
خارج بسته شود. بدین ترتیب، رابطۀ اروپاییان
با آسیای شرقی برای مدتی قطع شد (همو،
۱۹۸، ۱۹۹). با اینهمه، فرستادگان و
مبشران مسیحی بهعنوان پیشگامان اروپایی شناخت آسیا،
ویژگیهای واقعی این قاره و دستاوردهای بسیاری
را برای غربیان به ارمغان بردند (همو، ۲۰۴). از سوی
دیگر، فزونی قدرت عثمانی و گسترش سلطۀ آن در غرب از
طریق فتح قسطنطنیه در ۸۵۷ق /
۱۴۵۳م و تصرف مصر در ۹۲۳ق /
۱۵۱۷م، تماس مستقیم اروپاییان را با آسیای
جنوبی و شرقی مختل ساخت (بروكلمان، 256-295). از همین دوره است
كه اروپاییان به واسطۀ نیاز به آسیا و بسته بودن و پرخطر شدن راههای زیرزمینی،
به راههای دریایی روی آوردند. این دوره، سومین
مرحلۀ تماس اروپا و آسیا را تشكیل میدهد (ایست،
9-10).
شالودۀ سفرهای
تجارتی در این دوره، بر یافتن راههای دریایی
به هندوستان استوار بود (كاهن، 276). اروپاییان در این زمان، با
استفاده از اطلاعات جغرافیدانان اسلامی و تعلیمات جغرافیدانان
یونانی، متوجه كروی بودن زمین شدند و بدینسان
اسپانیاییها از طریق غرب و پرتقالیها از طریق
شرق، به منظور یافتن راهی دریایی، به سوی چین
و هند به راه افتادند (ماله، ۲، ۳).
در این دوره در زمینۀ یافتن
راههای آسانتر سفر به آسیا، اقدامات مهمی به وقوع پیوست:
دور زدن آفریقا و رسیدن به جنوب غربی هند توسط
واسكوداگاما[۳] در ۹۰۱ق / ۱۴۹۶م
(اشمیت هوزن، 60) و اندازهگیری پیرامون زمین توسط
ماژلان[۴] در ۹۲۶ق / ۱۵۲۰م
(دورانت، ۱۸ / ۴۴۹). گسترش تجارت پرتقالیها
در هند، باعث از رونق افتادن تجارت مسلمین شد (برونینگ، 23). در طول
چند سده، سواحل هند، سیلان، مالاكا[۵] و جزایر ادویه به
صورت یك شبكۀ ایستگاههای تجاری درآمد (گروسه،
۱۲۲). در ۹۲۶ق /
۱۵۲۰م پرتقالیها به سواحل چین رسیدند و
در نیمۀ دوم سدۀ ۱۰ق / ۱۶م در ژاپن نیز به موفقیتهایی
دست یافتند. در ۹۶۵ق / ۱۵۵۸م
ماكائو[۶] توسط پرتقالیها اشغال شد و به صورت مركز تجارت با چین
درآمد (كاهن، 276-277).
به دنبال فعالیتهای پرتقالیها،
یسوعیان نیز به چین راه یافتند. اهمیت اینان
در این بود كه مردم سدههای ۱۱-۱۲ق /
۱۷- ۱۸م اروپا را با دستاوردهای آسیای
شرقی، ازجمله كاغذ و چینی، آشنا ساختند و ضمناً با انتقال فرهنگ
چینی، نقشی ویژه در دورۀ روشنگری
به عهده گرفتند (برونینگ، 24). بهطوركلی، میتوان گفت، این
دوره با بهرهگیری اروپاییان از دستاوردهای فرهنگی
آسیا مشخص میگردد (دورانت، ۱ /
۹۹۰-۹۹۴). با اینهمه، آشنایی
اروپاییان با آسیا در این دوره نیز محدود به نقاط
نزدیك به سواحل بود (برونینگ، 24).
در سدۀ
۱۱ق / ۱۷م، تحقیقاتی بهویژه در مورد
اقیانوس آرام شروع گردید كه در ارتباط مستقیم با آسیا و
گسترش سلطۀ قدرتهای بزرگ آن زمان بود (كاهن، 278-280). با اینهمه، تا
قرن ۱۹ سرزمینهای داخلی آسیا، بهویژه
آنهایی كه زیر نفوذ چین بودند، برای اروپاییان
ناشناخته ماندند. این نواحی عبارت بودند از برخی نواحی در
چین و ژاپن در شرق و نیز شبهجزیرۀ عربستان در
جنوب غربی قاره (برونینگ، 25-26). در سدۀ
۱۳ق / ۱۹م بسیاری از این نقاط با حملۀ نظامی
گشوده شد، اگرچه در نیمۀ دوم قرن ۱۹ هنوز هندِ انگلیس و هندِ شرقی هلند،
مستملكات ایدهآل اروپاییان بهشمار میرفت. در همین
دوره، توجه اروپاییان به نقاط آسیای مركزی كه تا آن
زمان برای ایشان ناشناخته مانده بود، معطوف گردید. بدینسان،
در آغاز سدۀ ۲۰، نقاط نامشخص نقشۀ آسیا برای اروپاییان
معین و معلوم گردید، هرچند هنوز مسائل بسیاری در شناخت آسیا
باقی است.
بخش سوم ـ تقسیمات و مسائل اجتماعی
ـ اقتصادی
قارۀ آسیا را
معمولاً بنابر ملاحظاتی خاص، به قسمتهایی چند تقسیم میكنند.
به همین علت، این تقسیمات در منابع مختلف، متفاوت است (نیف،
220؛ برونینگ، 51-58). در این میان، اصطلاح «آسیای
میانه یا مركزی» كه اصطلاحی جدید است، بیشتر
جنبهای سیاسی دارد و حتى موقع جغرافیایی آن
مورد اختلاف است (بلنیتسكی، ۳۷ به بعد). برخی به جای
آن، اصطلاح خراسان بزرگ و ماوراءالنهر را پیشنهاد میكنند (همو،
۱۰-۲۳). همچنین لفظ آسیای نزدیك
و خاورمیانه و حدود جغرافیایی آن نیز مورد اختلاف
است (منشینگ، 11-20).
با توجه به ملاحظات عمومی، میتوان
آسیا را به قسمتهای زیر تقسیم نمود: آسیای
شمالی، آسیای مركزی، آسیای شرقی، آسیای
جنوب شرقی، آسیای جنوبی و آسیای نزدیك
(خاورمیانه).
آسیا از نظر اجتماعی ـ
اقتصادی نیز مانند سایر جنبهها، نمایانگر تنوع شدیدی
است. بسیاری از قسمتهای این قاره به سبب ویژگیهای
افراطی آب و هوایی و یا اشكال ناهمواری، از نظر
اقتصادی به آسانی قابل بهرهبرداری نیست (برونینگ،
50). از سوی دیگر، درجۀ رشد اجتماعی میان اقوام و ملل مختلف این قاره، تفاوتهای
آشكاری را نشان میدهد. بسیاری از اقوام ساكن جزایر
كوچك و دورافتاده و مناطق داخلی در آسیای شرقی و جنوب شرقی
و نیز برخی قبایل در هندوستان، وٍداهای سیلان و بسیاری
از اقوام جزایر اندونزی، در مراحل اولیۀ زندگی
اجتماعی بهسر میبرند (بروک، 182-183)، حال آنكه جوامع دیگری
كه در رأس آنها ژاپن قرار دارد، به پیچیدهترین دانشهای
فنی دست یافتهاند.
بدینسان، آسیا از لحاظ
اقتصادی ـ اجتماعی ساختارهای بسیار متفاوتی را دربر
میگیرد: كشورهای بسیار صنعتی مانند ژاپن، كشورهای
غنی از نظر مواد خام مانند كویت و ممالك عقبمانده از نظر اقتصادی
نظیر بنگلادش، در بسیاری از كشورهای آسیایی،
رشد و توسعۀ اقتصادی با رشد جمعیت همگام نیست. به عنوان نمونه، در
خاورمیانه، تولید زراعی طی دهۀ
۱۹۷۳-۱۹۸۲م به میزان
۳۳٪ افزایش داشته است، اما باتوجه به تولید سرانه،
افزایش چندانی در این زمینه مشاهده نمیشود. از سوی
دیگر، نه تنها حجم صادرات تولیدات كشاورزی در این منطقه طی
این مدت ۵٪ كاهش یافته، بلكه به میزان واردات این
نوع تولیدات ۱۶۹٪ افزوده شده است («اطلس جهانی
اقتصاد»، ۲ / ۱۵۹). گذشته از این، بسیاری
از ممالك این قاره با مشكلات ناشی از حوادث طبیعی، مانند
سیل و خشكسالی و نیز رویدادهای سیاسی
درگیر هستند.
كشاورزی هنوز منبع تأمین
معاش غالب مردم در اكثر كشورهای آسیایی است. در آسیای
جنوبی، جنوب شرقی و شرق، حدود ۶۲٪ از جمعیت
فعال در بخش كشاورزی فعالیت دارند كه این میزان در نپال
به حداكثر یعنی ۹۳٪ و در كرۀ جنوبی
به حداقل خود یعنی ۴۰٪ میرسد. سهم كشاورزی
در تولید ناخالص ملی كشورهای این منطقه
۳۴٪ است (همان، ۱۶۸). این مقادیر
در سایر كشورها متفاوت است. در افغانستان، ۷۸٪ از جمعیت
فعال از طریق كشاورزی زندگی میكنند و سهم زراعت در تولید
ناخالص ملی به ۵۳٪ میرسد، حال آنكه این
مقدار در تركیه ۲۵٪ و در عربستان به ۲٪ تولید
ناخالص ملی بالغ میگردد (همان، ۱۵۹).
با همۀ دگرگونیهایی
كه در كشورهای آسیایی پدید آمده است، هنوز بهرهگیری
از شیوههای قدیمی كشت و آسیبپذیری
محصولات زراعی در برابر ناملایمات طبیعی ویژگی
بارز فعالیت كشاورزی است. البته، بازده تولید در هكتار در برخی
كشورهای آسیایی از طریق كاربرد كود شیمیایی،
گسترش آبیاری، ماشینآلات و همچنین در نتیجۀ
اصلاحات ارضی بهبود یافته است.
با آنكه بعضی از كشورهای آسیایی
در رابطه با تولید برخی محصولات كشاورزی در مقایسۀ جهانی
به عنوان تولیدكنندۀ اصلی بهشمار میآیند، قادر به تأمین نیازهای
خود نیستند و درنتیجه، در فهرست واردكنندگان اصلی همان محصولات
قرار دارند. در این زمینه، میتوان تولید برنج را ذكر
كرد. كشورهای آسیایی در
۱۹۷۹-۱۹۸۰م بیش از ۲
/ ۳۰۹ میلیون تن از حدود ۹ /
۳۷۴ میلیون تن تولید جهانی را به خود
اختصاص میدادند، حال آنكه مثلاً اندونزی در همین سال به عنوان
سومین تولیدكنندۀ جهانی این محصول، بزرگترین واردكنندۀ برنج
بهشمار میرفت (همان، ۹). چین به عنوان سومین تولیدكنندۀ جهانی
گندم در همین سال («آمار جهانی»، ۲۲۹)، یكی
از واردكنندگان عمدۀ این محصول در سطح جهان بهشمار میرفت (همان،
۲۳۰).
استخراج مواد معدنی در آسیا
از اهمیتی خاص برخوردار است. غنیترین منابع نفت جهان، در
خاورمیانه، آسیای جنوب شرقی، چین و بخش آسیایی
شوروی قرار دارند. تنها در منطقۀ خلیجفارس، حدود
۶۰٪ از منابع نفت و ۲۵٪ از ذخایر جهانی
گاز وجود دارد («اطلس جهانی اقتصاد»، ۲ / ۱۶۴). ذخایر
نفتی در اندونزی ۵ / ۱ درصد و در چین بیش از
۳ درصد از منابع جهانی است (همان، ۱۸۴). بسیاری
از منابع نفتی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان بزرگترین تولیدكنندۀ نفت
جهان در بخش آسیایی آن واقع است (همان، ۸۱-۸۴).
از این گذشته، منابع عظیم
ذغالسنگ، سنگ آهن و منگنز بهویژه در بخش آسیایی شوروی،
چین و هند وجود دارد (همان، ۱۸۰،۱۸۱).
بزرگترین صادركنندگان قلع در جهان، مالزی، اندونزی و تایلند
هستند (همان، ۱۸۸).
در دو دهۀ اخیر،
تولید صنعتی ــ بهویژه صنایع سنگین ــ در آسیا
به پیشرفتهایی رسیده است. مراكز صنعتی این
قاره در بخش آسیایی شوروی، جمهوری خلق چین،
هند، هنگكنگ و بهویژه در ژاپن قرار دارند. در كنار این مراكز میتوان
از سنگاپور، كرۀ شمالی و كرۀ جنوبی و تایوان نیز نام برد.
قدرت تجاری اصلی در آسیا
ژاپن است. این كشور ۹۵٪ از تولید مصنوعات این
قاره را به خود اختصاص داده است. در ۱۹۸۲م، ژاپن دومین
تولیدكنندۀ جهانی فولاد، اولین تولیدكنندۀ جهانی
اتومبیل سواری، دومین تولیدكنندۀ جهانی
وسایط نقلیه، بزرگترین سازندۀ جهانی
كشتی و سازنده و عرضهكنندۀ بسیاری دیگر از تولیدات صنعتی جهان بوده
است («آمار جهانی»،۱۴۷، ۱۴۸). پس از
ژاپن، هند، كرۀ جنوبی، تایوان و هنگكنگ قرار دارند.
كشورهای آسیایی
از نظر برخورداری از سطح آموزش و بهداشت، میزان اشتغال، رفاه اجتماعی
و درآمدها، تفاوتهای آشكاری را چه در سطح كشوری و چه در مقایسه
با دیگر كشورها، نشان میدهند (میردال، 293 به بعد).
ساختار سنی طبقاتی در برخی
كشورهای آسیایی، بهویژه در هندوستان، هنوز پابرجا
است كه خود از موانع جدی توسعه بهشمار میرود (دورانت، ۱ /
۶۷۰- ۶۹۸). در آسیا، بهطوركلی،
هرجا زمین زراعی در دسترس است، جمعیت انبوهی گرد آمدهاند
و پرجمعیتترین مراكز انسانی، بر این اساس، در نزدیكی
رودخانههای بزرگ و سواحل واقع است (میردال، 59 به بعد). رشد جمعیت
نیز در آسیا در مقام مقایسه بسیار بالا است. در اندونزی،
پاكستان، هند، برمه، فیلیپین و نپال، میزان رشد جمعیت
۴ تا ۵٪ سالانه است. متوسط این مقدار برای تمامی
قاره، برابر با ۳٪ است (ولتی، 27).
در كنار عوامل طبیعی، عوامل
اجتماعی نیز باعث تشدید مشكل تأمین مواد غذایی
لازم برای این جمعیتِ رو به تزاید در آسیاست. بدینسان،
بسیاری از آسیاییها در مرز گرسنگی بهسر میبرند
(همو، 29).
ویژگیهای كشورهای
آسیایی
جدول ۱ ویژگیهای
عمومی كشورهای آسیایی را به تفكیك به نمایش
میگذارد (نك : ص ۳۸۸).
اسلام و سایر مذاهب
آسیا مهد و خاستگاه اكثر ادیان
جهان است. در كنار ادیان بزرگ، گرایشهای مذهبی فرقهای
متعددی در این قاره وجود دارند كه برخی از آنها بومی و
بعضی دیگر توسط مهاجرین و مهاجمین انتشار یافتهاند.
گرایشهای مذهبی آسیا از معتقدات مبتنی بر انیمیسم[۷]
ــ بهویژه در آسیای جنوب شرقی ـ و شمنیسم[۸]
و شینتویسم[۹] براساس اعتقاد به ارواح گوناگون تا مذاهب جهانی
مانند اسلام، مسیحیت و یهودیت براساس ایمان به آفریدگار
یكتا، تفاوت میكنند. آیین زرتشت، مانی، آیینهای
برهمنی، هندویی، بودایی، لامایی و
كنفوسیوسی نیز از دیگر نظامهای دینی آسیا
بهشمار میروند (گروسه، ۲۸ به بعد؛ برونینگ، 43-48).
اسلام به عنوان دین آسمانی،
از نظر شمارۀ پیروان در آسیا، نه تنها تمامی آسیای مرکزی
و نزدیک (خاورمیانه) را دربر میگیرد، بلكه ضمناً در
پاكستان و اندونزی نیز دین اكثریت اسلام است. در
هندوستان، جاوه، سوماترا و نیز سرزمینهای حارۀ آسیا
نیز پیروانی دارد، تا آنجا كه اسلام را بهعنوان عنصر مسلط و تعیینكنندۀ شرق
بهشمار آوردهاند (برونینگ، 47).
گسترش اسلام در آغاز با سرعتی خاص
صورت پذیرفت، تا آنجا كه در مدتی كوتاه، پس از فتح شام و فلسطین
(آرنولد، ۳۵ به بعد)، توانست تمامی امپراتوری ساسانی
(اشپولر، 19-22) و تمامی ولایات امپراتوری بیزانس (بهجز
قسمتهای غربی آسیای صغیر) را به زیر نفوذ خود
درآورد (كاهن، 7).
تسلط اعراب بر اقوام و ملل دیگر،
برخلاف تسلط ژرمنها و مغولها، باعث از بین رفتن ویژگیهای
قومی اعراب نشد، بلكه نواحی فتحشدۀ بسیاری
همچون سوریه و بینالنهرین را كاملاً تحت تأثیر این
ویژگیها قرار داد، تا آنجا كه زبان عربی، زبان رسمی و
مسلط این نواحی گردید (بارتولد، فرهنگ و تمدن مسلمانان،
۳۷). البته، در این میان، تأثیر تمدنهای دیگر
در فرهنگ اسلامی را نمیتوان نادیده گرفت (مطهری،
۸۰ به بعد، ساندرز، 190-195)، تا آنجا كه برخورد میان فرهنگهای
قدیمی آسیا باعث تقویت دستگاه اداری و فلسفی
و پربار شدن تمدن اسلامی گردید (راسل، ۲ /
۲۱۳، ۲۱۴).
علاوه بر این، توسعۀ زندگی
شهری باعث رونق تجارت داخلی و خارجی، چه از طریق راههای
دریایی و چه راههای خشكی گردید. تجارت دریایی
با هندوچین، وضع جزیرۀ هرمز و كیش را دگرگون كرد (بارتولد، فرهنگ و تمدن مسلمانان،
۱۰۸).
همچنین تجارت با تركها باعث ورود
و گسترش دین اسلام در میان ایشان و برخی نواحی
تركستان شد (همان، ۱۰۹). تركهایی كه در قرن
۴ق / ۱۰م كشورهای اسلامی را تصرف كردند، مسلمان
بودند. بعد از همین دوره است كه تجار مسلمان، تجارت خود را به سوی شرق
توسعه دادند. در اوایل سدۀ ۷ق / ۱۳م تجارت میان چین و مغولستان در
دست تجار مسلمان بود (همان، ۱۱۰). گذشته از برخوردهای
نظامی با تركان (باسورث، 10 به بعد؛ بارتولد، گزیده،
۲۶۵-۲۶۷)، نقش مبلغان اسلامی، ازجمله
انتشار مجموعهای از آثار منظوم و منثور دینی به زبان تركی،
در گسترش اسلام در میان تركها بیتأثیر نبوده است (بارتولد،
فرهنگ و تمدن مسلمانان،۱۲۱؛ آرنولد، ۱۸۴ به
بعد). پس از مدتی كوتاه تركستان شرقی ــ كاشغر و ختن و یاركند
ــ نیز تحت نفوذ اسلام درآمد (بارتولد، گزیده، ۷۹). الحاق
تركستان به قلمرو خلافت، تمامی جنبههای زندگی محلی را
دگرگون ساخت (همان، ۳۱۷). البته نفوذ اسلام در تركستان شرقی
به صورتی صلحجویانه صورت پذیرفت (اشمیدر، 345).
ورود اسلام به هندوستان، با حملۀ كماهمیتی
در ۴۴ق / ۶۶۴ م به مولتان، در غرب پنجاب، آغاز شد.
در طول ۳ سدۀ بعد، حملات دیگری به هند صورت گرفت كه در نتیجۀ آنها،
مسلمانان در درۀ سند مستقر شدند (گروسه، ۷۳). اگرچه، استقرار واقعی
مسلمانان در هند، در پایان سدۀ ۴ق / ۱۰م صورت پذیرفت (دورانت، ۱ /
۵۲۳).
امروزه، اسلام در شبهقارۀ هند،
در میان ادیان آسمانی، بیش ترین پیروان را
دارد. هرچند مسلمانان هندوستان، ویژگیهای خود را دارند (اشمیدر،
313)، اما تفاوتهای فرهنگیـ مذهبی اسلام و آیین
هندویی، باعث تقسیم این سرزمین شد. امروزه، پاكستان
و بنگلادش تا ۹۰٪ مسلمان هستند و در درۀ سند و بخش
پاكستانی پنجاب، مسلمانان تا ۹۷٪ از جمعیت را تشكیل
میدهند (همانجا). مطابق سرشماری ۱۹۷۱م، بیش
از ۱۱٪ یعنی حدود ۴ / ۶۱ میلیون
نفر از مردم هند مسلمان بودند ( آمار جهانی، ۱۴۱) و این
خود نشان میدهد كه علیرغم تقسیم این شبهقاره به هندوستان
و پاكستان و بنگلادش، هنوز مسألۀ مذهبی به صورتی جدی مطرح است (بلنك، 95). البته بهجز
در كشمیر و جزایر لاكادیو[۱۰]، مینیكودی[۱۱]
و اَمین دیوی[12]، در هیچ نقطۀ دیگری
از هند، مسلمانان اكثریت ندارند (همان، ۹۶).
گروه خاصی از شیعیان
در سریلانكا دیده میشوند كه به مورهای سیلان
موسومند. ایشان از اعقاب دریانوردان عرب و هندی بهشمار میروند
(همانجا).
اسلام از طریق هندوستان و عمدتاً
توسط تاجران میانهحال به اندونزی راه یافت (كاهن، 304-305). این
دین در اواسط سدۀ ۶ ق / ۱۲م در سوماترا و در پایان سدۀ
۸ ق / ۱۴م در جاوه پذیرفته شد (كاهن، 308-309؛ آرنولد،
۲۶۶- ۲۸۸). با وجود آنكه حداقل از اواسط سدۀ
۲ق / ۸ م، مسلمانان در چین میزیستند (كاهن، 288
به بعد)، اسلام در این سرزمین توسعۀ چندانی
نیافت، تا جایی كه غالب مسلمانان امروزی این كشور،
چینی اصیل نیستند (دورانت، ۱ /
۸۵۳).
نفوذ اسلام در آسیای شرقی
و جنوب شرقی نیز عمدتاً از طریق ارتباط تجاری و تبلیغی
صورت پذیرفت. در چامپا[۱۳]، در نزدیكی ساحل مركزی
ویتنام، اسلام در اواخر سدۀ ۴ق / ۱۰م راه یافت و مسلمانان كامبوج باید
از اعقاب اینان باشند (كاهن، 293-294). بررسی شجرهنامهها، در آسیای
جنوب شرقی، نحوۀ نفوذ اسلام به این قسمتهای آسیا و بهویژه فیلیپین
را روشن میسازد (توكلی، ۴۲ به بعد). مسلمانان فیلیپین
عمدتاً در ۲ منطقه زندگی میكنند: مجمعالجزایر
سولو[۱۴]، پالاوان[۱۵] جنوبی و میندانائوی[۱۶]
جنوبی (كاهن، 320).
امروزه در برمه ۳٪ اهالی،
در مالزی (دین رسمی) ۳/۴ جمعیت، در سنگاپور،
در جنوب تایلند، در اندونزی (بیش از ۹۰٪) و
در فیلیپین (۴ / ۱ میلیون نفر در
۱۹۷۰م) مسلمانند ( آمار جهانی،
۱۳۳- ۱۶۸).
در بخش آسیایی شوروی،
آسیای مركزی و ماوراء قفقاز، مسلمانان در جماهیر قرقیزستان،
تاجیكستان، تركمنستان، آذربایجان، ازبكستان و قزاقستان و جمهوریهای
خودمختار داغستان، چچن اینقوش[۱۷]، تاتار، باشقیر، كاباردینو
بلغار و قراقالپاق و نیز برخی نواحی دیگر زندگی میكنند.
مردم قزاقستان، در این میان، در سدۀ
۱۳ق / ۱۹م اسلام آوردهاند (امین، 6؛ آرنولد،
۱۸۳). با وجود عدم دقت آمارهای موجود، میتوان گفت،
جمعیت مسلمان بخش آسیایی اتحاد جماهیر شوروی
به حدود ۵۴ میلیون نفر (۱۹۸۲م) میرسد
(آمار جهانی، ۸۲-۸۷).
با توجه به پراكندگی مسلمانان در
قارۀ آسیا، میتوان تعداد تقریبی آنها در این
قاره را بیش از ۷۰۰ میلیون نفر
(۱۹۸۲م) برآورد نمود كه تقریباً در تمامی
كشورهای این قارۀ بزرگ پراكندهاند (نك : جدول ۲).
مآخذ
آرنولد، توماس، تاریخ گسترش
اسلام، ترجمۀ ابوالفضل عزتی، دانشگاه تهران، ۱۳۵۸ش؛
آمار جهانی؛ اطلس جهانی اقتصاد؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان، تطبیق
لغات جغرافیایی قدیم و جدید ایران، به كوشش میرهاشم
محدث، تهران، امیركبیر، ۱۳۶۳ش؛ بارتولد، و.و،
فرهنگ و تمدن مسلمانان، ترجمۀ علیاكبر دیانت، تبریز، احیاء،
۱۳۵۷ش؛ همو، گزیدۀ مقالات، ترجمۀ كریم
كشاورز، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۸ش؛ بلنیتسكی،
آ.، خراسان و ماوراءالنهر (آسیای میانه)، ترجمۀ پرویز
ورجاوند، تهران، نشر گفتار، ۱۳۶۴ش؛ توكلی،
محمدكاظم، مسلمانان مورو، تهران، امیركبیر،
۱۳۶۲ش؛ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمۀ فریدون
بدرهای، تهران، اقبال، ۱۳۴۵ش، ج ۱۸؛
همو، همان، ترجمۀ پرویز مرزبان، ج ۲۰؛ همو، همان، ترجمۀ احمد
آرام و دیگران، ج ۱؛ راسل، برتراند، تاریخ فلسفه غرب، ترجمۀ نجف
دریابندری، تهران، جیبی، ۱۳۵۳ش،
ج ۲؛ گروسه، رنه، تاریخ آسیا، ترجمۀ مصطفى فرزانه،
تهران، علمی، ۱۳۲۹ش؛ ماله، آلبر، تاریخ قرون
جدید، ترجمۀ فخرالدین شادمان، تهران، دنیای كتاب،
۱۳۶۳ش؛ مطهری، مرتضى، خدمات متقابل اسلام و ایران،
قم، صدرا، ۱۳۵۷ش؛ وآن ژوزفین، سرزمین و مردم
ژاپن، ترجمۀ محمود كیانوش، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب،
۱۳۴۵ش؛ ویلتس، دوراكه، سفیران پاپ به دربار
خانان مغول، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، خوارزمی،
۱۳۵۳ش؛ نیز:
Beaumont, P. a. o., The Middle East-A
Geographical Study, London, ۱۹۷۶; Blenck, J. U. a., (ed): Sūdasien.
Frankfurt, ۱۹۷۷, Vol, ۲; Borchert, G. U. a., Erdkunde in Stichworten, Kiel, ۱۹۶۵; Bosworth, C. E., «The
coming of Islam to Afghanistan», Islam in Asia, ed, Friedmann, Colorado, ۱۹۸۴; Brockelmann, C., History of
the Islamic Peoples, London, ۱۹۸۲; Bruck, S. I., «National Processes in Asiatic
Countries outside the USSR», Races and peoples-Contemporary Ethnic and Racial
Problems, progress, Moscow, ۱۹۷۴, pp. ۱۸۲-۲۱۲; Brüning, K., «Asien»; Harms, Erdkunde, München, ۱۹۶۴, Vol III (Passim); Cahen, C.
(ed): Der Islam, Frankfurt, ۱۹۷۶; Chaudhuri, M. R., Economic Geography, Calcutta, ۱۹۶۹; Childe, G. what happened in
History, London, ۱۹۷۲; Cole, J. P, Geography of the
USSR. London ۱۹۷۱; East, W. G., (ed), The
Changing map of Asia, London, ۱۹۷۴; Elloy, K. M, Junior Geography, Calcutta /
London, ۱۹۵۷, Parts II, III; Emin, L,
Muslims in the USSR. Moscow, ۱۹۸۴; Fisher, W. B, The Middle East-A Physical, Social
and Regional Geography, London, ۱۹۷۱; Herodo tus, The Histories, trans, by A. de
Sélincourt london penguin, ۱۹۷۷; Mensching, H, Nordafrika Vorderasien, Frankfurt
/ ۱۹۷۷; Myrdal, G., Asian Drama,
London, Penguin, ۱۹۷۱; Neef, E (ed), Das Gesicht
der Erde, Frankfurt, ۱۹۷۶; Pokshishevsky, V.,
Geography of the Soviet Union, Moscow, ۱۹۷۴; Polo, M, The Travels, trans. by R. Latham,
London, Penguin, ۱۹۷۸
(Passim);
Saunders, J. J., A History of Medieval Islam, London, ۱۹۶۵; Schmider, O.,Die Alte Welt, Wiesbaden, ۱۹۶۵, vol, I; Schmithüsen, J.,
Geschichte der geographischen Wissenschalft, Mannheim / wien, ۱۹۷۰; Shabad, Th, Geography of
the USSR, New York, Columbia University, ۱۹۵۱; Singh, G., A Geography of India, Delhi, ۱۹۷۰; Spuler, B, The Muslim
World, Leiden, ۱۹۶۸, Vol, I;, Welty, P. th, The
Asian (their Heritage and their Destiny), New York, ۱۹۷۶; Wirth, E., Syrie-eine geogr. Landeskunde,
Darmstadt, ۱۹۷۱.